آیا خداوند در خلقت الگو برداری کرده؟

تب‌های اولیه

55 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا خداوند در خلقت الگو برداری کرده؟

اولین سوال : آیا می شه در نظر گرفت که مخلوقات وجهی از وجوه خداوندند به این دلیل که موقع خلقت، خداوند به غیر از وجود خودش به چیز دیگه ای مجهز نبوده پس می تونه موقع خلقت موجودات از خودش الگو برداری کرده باشه
البته نه این که ما خدای حقیقی باشیم بلکه یک مجرایی باشیم برای تجلی خداوند
دومین سوال من از خلقت اینه که :اگه ما ناتوان نبودیم نادان نبودیم و محدودیت نداشتیم آیا باز هم دنبال خدا می گشتیم؟آیا به نظر شما نقص ما موجب نشده تا وجودی به نام خدا رو در ذهن بپروریم

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد صفا

lili2020;610044 نوشت:
اولین سوال : آیا می شه در نظر گرفت که مخلوقات وجهی از وجوه خداوندند به این دلیل که موقع خلقت، خداوند به غیر از وجود خودش به چیز دیگه ای مجهز نبوده پس می تونه موقع خلقت موجودات از خودش الگو برداری کرده باشه
البته نه این که ما خدای حقیقی باشیم بلکه یک مجرایی باشیم برای تجلی خداوند

با عرض سلام و خسته نباشید
بررسی آیات و روایات بیانگر این است که خداوند عالم را بدون نیاز به تفکر و تامل و تجربه و... خلق نمود لذا نفس الگو برداری از خود چون محتاج اندک تاملی است امکان ندارد. اما اینکه بگوییم موجودات تجلی صفات الهی هستند امر خارج از حقیقت نیست البته این تجلی بشکل تام و کامل صورت نمی گیرد بلکه مطالعه خلقت عالم و... راهی برای شناخت خداوند است.
lili2020;610044 نوشت:
دومین سوال من از خلقت اینه که :اگه ما ناتوان نبودیم نادان نبودیم و محدودیت نداشتیم آیا باز هم دنبال خدا می گشتیم؟آیا به نظر شما نقص ما موجب نشده تا وجودی به نام خدا رو در ذهن بپروریم

مقصود از ناتوان نبودن چیست؟ آیا مقصود این است که در هیچ شانی از شوون زندگی محتاج غیر نباشیم که در این صورت خود را باید خدا بخوانیم! اگر حتی به اندازه سنکینی کاهی به غیر محتاج باشیم نیاز به برطرف کننده نیاز داریم آن برطرف کننده نیازی که در هیچ شانی نیازمند نیست خداست!

صفا;611027 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید
بررسی آیات و روایات بیانگر این است که خداوند عالم را بدون نیاز به تفکر و تامل و تجربه و... خلق نمود لذا نفس الگو برداری از خود چون محتاج اندک تاملی است امکان ندارد.

با عرض سلام
خداوند موقع آفرینش چیزی به غیر از ذات خودش نداشته درواقع ذات مطلق صرفا" ذات می آفرینه یعنی همون الگوبرداری اگه نه پس چه طوری می آفرینه؟
صفا;611027 نوشت:
مقصود از ناتوان نبودن چیست؟ آیا مقصود این است که در هیچ شانی از شوون زندگی محتاج غیر نباشیم که در این صورت خود را باید خدا بخوانیم! اگر حتی به اندازه سنکینی کاهی به غیر محتاج باشیم نیاز به برطرف کننده نیاز داریم آن برطرف کننده نیازی که در هیچ شانی نیازمند نیست خداست!

سوال من رو خوب متوجه نشدید من می پرسم
اگه ما ناقص نبودیم نادان و نیازمند نبودیم آیا دوباره دنبال خدا می گشتیم یعنی اگه ما همه چیزمون کامل و مطلق بود دوباره دنبال خدا بودیم؟

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;610044 نوشت:
اولین سوال : آیا می شه در نظر گرفت که مخلوقات وجهی از وجوه خداوندند به این دلیل که موقع خلقت، خداوند به غیر از وجود خودش به چیز دیگه ای مجهز نبوده پس می تونه موقع خلقت موجودات از خودش الگو برداری کرده باشه
البته نه این که ما خدای حقیقی باشیم بلکه یک مجرایی باشیم برای تجلی خداوند
دومین سوال من از خلقت اینه که :اگه ما ناتوان نبودیم نادان نبودیم و محدودیت نداشتیم آیا باز هم دنبال خدا می گشتیم؟آیا به نظر شما نقص ما موجب نشده تا وجودی به نام خدا رو در ذهن بپروریم

سلام
موجودات عالم تجلی حق تعالی هستند اما نه به نحوی که شما تصور کرده اید
از نظر متدینین دین همراه با حیات انسان بر کره ارض بوده است
یا علیم[/]

lili2020;611376 نوشت:
خداوند موقع آفرینش چیزی به غیر از ذات خودش نداشته درواقع ذات مطلق صرفا" ذات می آفرینه یعنی همون الگوبرداری اگه نه پس چه طوری می آفرینه؟

با سلام و عرض ادب

چرا ذات مطلق فقط می تواند ذات را می آفریند؟ مقصود از ذات مطلق در تعریف شما چیست؟

lili2020;611376 نوشت:
سوال من رو خوب متوجه نشدید من می پرسم
اگه ما ناقص نبودیم نادان و نیازمند نبودیم آیا دوباره دنبال خدا می گشتیم یعنی اگه ما همه چیزمون کامل و مطلق بود دوباره دنبال خدا بودیم؟

سوال شما را متوجه شدم و پاسخ دادم ولی به نحو دیگر می پرسم، به نظر شما ما در چه حدی توانا و دانا بودیم به دنبال خدا نمی گشتیم؟

صفا;611444 نوشت:
چرا ذات مطلق فقط می تواند ذات را می آفریند؟ مقصود از ذات مطلق در تعریف شما چیست؟

ذات مطلق همان خداوند که وجودش وابسطه به چیزی نیست و از خودش است.
چیزی از حیطۀ وجودی اش ، بیرون نیست.
اگر چیزی از وجودش خارج گردد و در مقابل اش بایستد(از ذات نباشد) ؛
دارای شریک می گردد.
ولو این که ، بر آن موجود تسلط کامل داشته باشد.
مهم این است که ، ماهیتی ، هر چند بی ارزش یا ضعیف ، بتواند در مقابل وی ابراز وجود نماید!!! به این دلیل فقط ذات می آفریند
البته این نظری هست که من اونو درست می دونم

صفا;611444 نوشت:
سوال شما را متوجه شدم و پاسخ دادم ولی به نحو دیگر می پرسم، به نظر شما ما در چه حدی توانا و دانا بودیم به دنبال خدا نمی گشتیم؟

دانا و توانا تا حدی که کمبودی احساس نکنیم دانا حداقل تا حدی که جهل نداشته باشیم که گناه کنیم و این قبیل مثال ها توجه کنید که آفریدگار هم به آفریده اش نیازمنده چرا که تا آفریده نباشه آفریدگار معنی پیدا نمی کنه

محی الدین;611390 نوشت:

سلام
موجودات عالم تجلی حق تعالی هستند اما نه به نحوی که شما تصور کرده اید
از نظر متدینین دین همراه با حیات انسان بر کره ارض بوده است
یا علیم

با سلام
می شه بیشتر توضیح بدید اگه وقت کردید بگویید که خدا ی شما چگونه موجودات رو خلق می کنه

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;611501 نوشت:
می شه بیشتر توضیح بدید اگه وقت کردید بگویید که خدا ی شما چگونه موجودات رو خلق می کنه

سلام
منظور شما از الگوبرداری خدای متعال از روی خودش برای خلقت جهان چیست ؟
این لفظ الگو برداری از روی خودش با توجه به مفهوم معروفش این معنا را به ذهن متبادر می کند که خدای متعال هم همین ویژگیهای مخلوق را دارد همانطور که یک تصویر از روی صحنه واقعی خارجی الگو برداری می شود . آیا منظورتان همین است ؟
یا علیم[/]

وَلَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿۲۶﴾

و پيش از آن جن را از آتشى سوزان و بى‏دود خلق كرديم (۲۷)

وَالْجَآنَّ خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ مِن نَّارِ السَّمُومِ ﴿۲۷﴾

و [ياد كن] هنگامى را كه پروردگار تو به فرشتگان گفت من بشرى را از گلى خشك از گلى سياه و بدبو خواهم آفريد (۲۸)

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِّن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ ﴿۲۸﴾

پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد (۲۹)

فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ ﴿۲۹﴾ حجر

در واقع مثل عيسى نزد خدا همچون مثل [خلقت] آدم است [كه] او را از خاك آفريد سپس بدو گفت باش پس وجود يافت (۵۹)

إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِندَ اللّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ كُن فَيَكُونُ ﴿۵۹﴾ ال عمران

محی الدین;611534 نوشت:

سلام
منظور شما از الگوبرداری خدای متعال از روی خودش برای خلقت جهان چیست ؟
این لفظ الگو برداری از روی خودش با توجه به مفهوم معروفش این معنا را به ذهن متبادر می کند که خدای متعال هم همین ویژگیهای مخلوق را دارد همانطور که یک تصویر از روی صحنه واقعی خارجی الگو برداری می شود . آیا منظورتان همین است ؟
یا علیم

خداوند همه چیز هست و هیچ چیز خاصی نیست خداوند هم ماده هم غیر ماده و نه ماده و نه غیرماده است به نظرم این درست تره راجع به این که چرا الگو برداری می کنه هم تو پست بالا به کارشناس گفتم من خلقت رو به اون صورت قبول دارم مگه این که نادرست باشه و یا اصلا" چه خلقتی درست است؟

lili2020;611796 نوشت:
خداوند همه چیز هست و هیچ چیز خاصی نیست

lili2020;611796 نوشت:
خداوند هم ماده هم غیر ماده و نه ماده و نه غیرماده است

با سلام و عرض ادب
فکر نمی کنید این گزاره ها و جملات، متناقض و خلاف امور بدیهی هستند؟!
lili2020;611796 نوشت:
به نظرم این درست تره راجع به این که چرا الگو برداری می کنه هم تو پست بالا به کارشناس گفتم من خلقت رو به اون صورت قبول دارم مگه این که نادرست باشه و یا اصلا" چه خلقتی درست است؟

اینکه خداوند در امر خلقت از امر دیگری الگو برداری کرده باشد نشان احتیاج خداوند به آن امر است و حال آنکه خداوند بی نیاز مطلق است. نتیجه اینکه خداوند بدون هیچ تجربه سابق الگوی دیگری بر اساس علم و قدرت مطلق خود جهان را آفریده است.
اینکه بگوییم خود خدا الگوی آفرینش بوده اگر این جمله به معنی این است که؛ جهان مظهر تجلی صفات جمال و جلال الهی است جمله صحیحی است. و اگر معنایی غیر از این مد نظر شماست لطفا توضیح دهید تا بیشتر دیدگاهتان برای بنده و دوستان روشن شود.

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;611796 نوشت:
خداوند همه چیز هست و هیچ چیز خاصی نیست خداوند هم ماده هم غیر ماده و نه ماده و نه غیرماده است به نظرم این درست تره راجع به این که چرا الگو برداری می کنه هم تو پست بالا به کارشناس گفتم من خلقت رو به اون صورت قبول دارم مگه این که نادرست باشه و یا اصلا" چه خلقتی درست است؟

سلام
الحمد لله الذی تجلی لخلقه بخلقه
وقتی قرار باشد بنابه فرموده امیر مومنان آفریده ها تجلی حق تعالی باشند الگو برداری چندان لفظ مناسبی نیست
یا علیم[/]

صفا;612267 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط lili2020 نمایش پست ها
خداوند همه چیز هست و هیچ چیز خاصی نیست
نقل قول نوشته اصلی توسط lili2020 نمایش پست ها
خداوند هم ماده هم غیر ماده و نه ماده و نه غیرماده است
با سلام و عرض ادب
فکر نمی کنید این گزاره ها و جملات، متناقض و خلاف امور بدیهی هستند؟!

خیرمتناقض نیست
خداوند همه چیز است(هم ماده و هم غیرماده)و چیز خاصی نیست(نه فقط ماده و نه فقط غیرماده) فکر کنم حالا گویاتر شد
حالا چرا خلاف امور بدیهی می شه؟

صفا;612267 نوشت:
اینکه خداوند در امر خلقت از امر دیگری الگو برداری کرده باشد نشان احتیاج خداوند به آن امر است و حال آنکه خداوند بی نیاز مطلق است. نتیجه اینکه خداوند بدون هیچ تجربه سابق الگوی دیگری بر اساس علم و قدرت مطلق خود جهان را آفریده است.
اینکه بگوییم خود خدا الگوی آفرینش بوده اگر این جمله به معنی این است که؛ جهان مظهر تجلی صفات جمال و جلال الهی است جمله صحیحی است. و اگر معنایی غیر از این مد نظر شماست لطفا توضیح دهید تا بیشتر دیدگاهتان برای بنده و دوستان روشن شود.

در پست 7 گفتم اگه ذره ای خارج از ذات خداوند باشه هر چقدر هم که ضعیف باشه خداوند دارای شریک می شه چون حداقل یک موجود پیدا شده که در برابر اون اظهار وجود کنه لذا موجودات باید از جنس خداوند باشند(کدوم ذره پیدا می شه که خارج از ذات خداوند باشه؟) ولی نه این که خداوند باشیم بلکه به اون منطبق هستیم و خداونداز ما متجلی می شه
ذات خداوند بدون هیچ نیازی و بدون هیچ سوالی فقط ذات می آفرینه یا همون الگو برداری
بله منظورم از الگوبرداری اینه که عالم مظهر تجلی خداست نه خود خدا. خداوند همین حس درونی ماست که میگه "من هستم"
در واقع خداوند در ما زندگی می کنه ما شکل مخلوق خالق هستیم نه خالق اصلی. ما با انجام دادن کارهای خوب و بد در اون دنیا بهشت و جهنم خلق می کنیم در واقع این یک مدل خلق کردنه و خیلی قدرتهای دیگه ای داریم که به مرور زمان داره کشف می شه مثلا" من شنیدم با علم نانو داریم راههای غلبه به مرگ رو پیدا می کنیم و همین طور مثال های دیگه
البته من صاحب نظر نیستم ولی این نظریه رو خیلی قبول دارم و درست می دونم مگر این که ایراد داشته باشه به نظر شما ایرادش چیه؟

lili2020;613201 نوشت:
خداوند همه چیز است(هم ماده و هم غیرماده)و چیز خاصی نیست(نه فقط ماده و نه فقط غیرماده) فکر کنم حالا گویاتر شد
حالا چرا خلاف امور بدیهی می شه؟

با سلام و عرض ادب
اگر مقصودتان این است که خداوند متشکل از ماده و غیر ماده است (یعنی جزئی از او ماده و جزئی غیر ماده است). این مطلب خود از چند جهت مطلب باطلی است.
الف) بنا به فرمایش شما به این موجود تا زمانی که ماده و غیر ماده هر دو با هم نباشند نمی توان به آن اطلاق خداوند نمود. ماده نیز امر حادثی است یعنی همیشه نبوده است پس به گفته شما خداوند همیشه نبوده است!
ب)....

lili2020;613201 نوشت:
در پست 7 گفتم اگه ذره ای خارج از ذات خداوند باشه هر چقدر هم که ضعیف باشه خداوند دارای شریک می شه چون حداقل یک موجود پیدا شده که در برابر اون اظهار وجود کنه لذا موجودات باید از جنس خداوند باشند(کدوم ذره پیدا می شه که خارج از ذات خداوند باشه؟) ولی نه این که خداوند باشیم بلکه به اون منطبق هستیم و خداونداز ما متجلی می شه
ذات خداوند بدون هیچ نیازی و بدون هیچ سوالی فقط ذات می آفرینه یا همون الگو برداری
بله منظورم از الگوبرداری اینه که عالم مظهر تجلی خداست نه خود خدا. خداوند همین حس درونی ماست که میگه "من هستم"
در واقع خداوند در ما زندگی می کنه ما شکل مخلوق خالق هستیم نه خالق اصلی. ما با انجام دادن کارهای خوب و بد در اون دنیا بهشت و جهنم خلق می کنیم در واقع این یک مدل خلق کردنه و خیلی قدرتهای دیگه ای داریم که به مرور زمان داره کشف می شه مثلا" من شنیدم با علم نانو داریم راههای غلبه به مرگ رو پیدا می کنیم و همین طور مثال های دیگه
البته من صاحب نظر نیستم ولی این نظریه رو خیلی قبول دارم و درست می دونم مگر این که ایراد داشته باشه به نظر شما ایرادش چیه؟

فرمایش شما اشعار به مطلب مشهور و پر چالشی است که بین فلاسفه و عرفاء و متکلمین و فقهاء جاری است. این بحث حول رابطه «خلق و خالق» و « مسأله وحدت وجود» است. آراء فراوانی در این مسأله بین علماء مطرح است و گاه برخی دیگری را در این مساله تکفیر نموده اند(عروه الوثقی، بحث نجاست کافر، مسئله 2) بررسی آنها و اظهار نظر در مورد صحت و سقم آنها خارج از حوصله بحث و حتی توان اینجانب است.
بنده در حد تحصیلات و مطالعات خود نتایج فاسد برخی از آراء را درک می نماییم ولی نتوانسته ام تا کنون رأیی در این مساله اتخاذ نمایم. در نهایت به اصل فرمایش حضرت امیر المومنین در این بحث مومن و معتقدم هر چند توان توضیح صحیح آن را نداشته باشم(چنانچه در توضیح آن بین بزرگان با تمام دانش و ... اختلاف است)
ایشان در قسمتی از خطبه اول نهج البلاغه می فرمایند:«... أَوَّلُ الدِّينِ مَعْرِفَتُهُ وَ كَمَالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِيقُ بِهِ وَ كَمَالُ التَّصْدِيقِ بِهِ تَوْحِيدُهُ وَ كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ الصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ‏جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَيْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِيمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلَامَ فَقَدْ أَخْلَى مِنْهُ: كَائِنٌ لَا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لَا عَنْ عَدَمٍ مَعَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُقَارَنَةٍ وَ غَيْرُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ لَا بِمُزَايَلَةٍ فَاعِلٌ لَا بِمَعْنَى الْحَرَكَاتِ وَ الْآلَةِ بَصِيرٌ إِذْ لَا مَنْظُورَ إِلَيْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لَا سَكَنَ يَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لَا يَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِه...»(‏نهج البلاغة صبحي صالح)، ص: 39)

«آغاز دين شناخت اوست، و كمال شناختش باور كردن او، و نهايت از باور كردنش يگانه دانستن او، و غايت يگانه دانستنش اخلاص به او، و حدّ اعلاى اخلاص به او نفى صفات (زائد بر ذات) از اوست، چه اينكه هر صفتى گواه اين است كه غير موصوف است، و هر موصوفى شاهد بر اين است كه غير صفت است. پس هر كس خداى سبحان را با صفتى وصف كند او را با قرينى پيوند داده، و هر كه او را با قرينى پيوند دهد دوتايش انگاشته، و هر كه دوتايش انگارد داراى اجزايش دانسته، و هر كه او را داراى اجزاء بداند حقيقت او را نفهميده، و هر كه حقيقت او را نفهميد برايش جهت اشاره پنداشته، و هر كه براى او جهت اشاره پندارد محدودش به حساب آورده، و هر كه محدودش بداند چون معدود به شماره‏اش آورده، و كسى كه گويد: در چيست؟ حضرتش را در ضمن چيزى در آورده، و آن كه گفت: بر فراز چيست؟ آن را خالى از او تصور كرده.
ازلى است و چيزى بر او پيشى نجسته، و نيستى بر هستى‏اش مقدم نبوده، با هر چيزى است ولى منهاى پيوستگى با آن، و غير هر چيزى است امّا بدون دورى از آن، پديد آورنده موجودات است بى‏آنكه حركتى كند و نيازمند به كار گيرى ابزار و وسيله باشد، بيناست بدون احتياج به منظرگاهى از آفريده‏هايش، يگانه است چرا كه او را مونسى‏نبوده تا به آن انس گيرد و از فقدان آن دچار وحشت شود.«نهج البلاغه،ترجمه انصاريان، ص: 44-45
این خطبه ، خطبه بسیار خواندنی و پر بحثی است. این خطبه را مطالعه بفرمایید سوالی باشد در خدمتم.

[=Traditional Arabic]

صفا;613306 نوشت:
اگر مقصودتان این است که خداوند متشکل از ماده و غیر ماده است (یعنی جزئی از او ماده و جزئی غیر ماده است). این مطلب خود از چند جهت مطلب باطلی است.
الف) بنا به فرمایش شما به این موجود تا زمانی که ماده و غیر ماده هر دو با هم نباشند نمی توان به آن اطلاق خداوند نمود. ماده نیز امر حادثی است یعنی همیشه نبوده است پس به گفته شما خداوند همیشه نبوده است!

خیر
ماده و غیر ماده در خداوند وحدت یافته و خنثی شده
همان طور که در رنگ خاکستری ،سیاه و سفید خود را به شکلی خنثی می کنند و هر ماهیت دیگر خودش نیست اما ردپایش وجود دارد

صفا;613306 نوشت:
فرمایش شما اشعار به مطلب مشهور و پر چالشی است که بین فلاسفه و عرفاء و متکلمین و فقهاء جاری است. این بحث حول رابطه «خلق و خالق» و « مسأله وحدت وجود» است.

اگه این جور که شما میگید باشه باید برم تالار وحدت وجود و مسائل مربوط به اون در غیر این صورت شما نتایج فاسدش رو بگید تا بررسی کنیم
اون جور که من از حرفهای شما فهمیدم موافقان وحدت وجود پرستش رو باطل نمی دونند ولی من می دونم حالا نمی دونم واقعا" می شه قاطی این گروه بحث کرد یا نه!

lili2020;613947 نوشت:
اگه این جور که شما میگید باشه باید برم تالار وحدت وجود و مسائل مربوط به اون

با سلام و عرض ادب
دقیق فرمودید: این بحث زیر مجموعه مباحث وحدت وجود است، بحث بسیار فنی و دقیق نیاز به حوصله زیاد و مقدمات فراوان
بنده عرضی دارم شاید مورد پذیرش برخی دوستان و دانش پژوهان قرار نگیرد ولی به نظر بنده این مسأله ارتباط وثیقی نسبت به درک ما نسبت به ذات کبرائی حضرت حق دارد و در مرتبه ای تفکر در ذات باری تعالی محسوب می شود تفکری که ما از آن نهی شده ایم نه بخاطر اینکه مخالفتی با توسعه مرزهای دانش شود بخاطر اینکه اسباب چنین برداشتی در اختیار ما نیست.
بشر می تواند با قدرت تفکر خود مرزهای معرفتی بسیاری را در همنورد و پیش برود ولی مرزی است که پای استدلالی بشر جز در ورطه سیاهی و ظلمت نخواهد بود و سرانجامی چون حیرت و سردرگمی نخواهد داشت مثل کسی هستیم که می خواهیم با صندل های تابستانی از بزرگترین کوه دنیا بالا برویم حال آنکه مرتفعترین پرتگاه های جهان و سردترین و بزرگترین یخچال های طبیعی جهان و گرمترین آتشفشان در حال فوران عالم پیش روی ماست.
با این کفش ها می توان مقداری از کوهپایه را بالا رفت ولی به ناچار باید در مرحله ای فقط عظمت و ابهت کوه را به نظاره نشت.
با عقل اصل وجود خدا و صفات ذات و فعل او را اثبات می توان نمود ولی توصیف دقیق ذات الهی و صفات الهی خارج از توان آدمی است. در مرحله صفات فعل و رابطه فعل و فاعل نیز بسیار باید با دقت و با همراهی اهل فن حرکت نمود.

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;613947 نوشت:
اگه این جور که شما میگید باشه باید برم تالار وحدت وجود و مسائل مربوط به اون در غیر این صورت شما نتایج فاسدش رو بگید تا بررسی کنیم

سلام
بنده نمی گویم تالی فاسد ولی می خواهم بدانم تا کجا مطلب را درست تصور می کنید
خوب حالا بفرمایید این همه ظلمها و جنایتها را ، ما می کنیم یا خدای منزه ؟
یا علیم[/]

محی الدین;613997 نوشت:

سلام
بنده نمی گویم تالی فاسد ولی می خواهم بدانم تا کجا مطلب را درست تصور می کنید
خوب حالا بفرمایید این همه ظلمها و جنایتها را ، ما می کنیم یا خدای منزه ؟
یا علیم

با توجه به این که ظلم و جنایت ما مثل قانون عمل و عکس العمل به خودمون برمی گرده در نتیجه این ما هستیم که این اعمال رو مرتکب می شیم
ولی خداوند ارحم الراحمینه ما رو تو آتیش نمی اندازه چرا که می دونه نادان و ناتوانیم و جهل ذهن خودآگاه ما رو به این جا کشانده
حالا که این سوال رو مطرح کردی خود تو هم جوابش رو بده، آیا شر از نظر اسلام وجود داره؟ اگه داره کی مقصره ؟اگه نداره پس اختیار چه معنی داره؟
خوبی چه طور معنا پیدا می کنه؟

lili2020;614550 نوشت:
ولی خداوند ارحم الراحمینه ما رو تو آتیش نمی اندازه چرا که می دونه نادان و ناتوانیم و جهل ذهن خودآگاه ما رو به این جا کشانده

با سلام و عرض ادب
معنای ارحم الراحمین این است که تمام لوازم مورد نیاز برای هدایت و نجات بشر را در اختیار او قرار دهد نه اینکه افرادی را که به ادعای شما موجب جنایت های فراوان شده اند مورد بخشش قرار دهد
lili2020;614550 نوشت:
حالا که این سوال رو مطرح کردی خود تو هم جوابش رو بده، آیا شر از نظر اسلام وجود داره؟ اگه داره کی مقصره ؟اگه نداره پس اختیار چه معنی داره؟
خوبی چه طور معنا پیدا می کنه؟

پیشنهاد می دهم این موضوع را در تایپیک مجزا مورد بحث قرار دهیم. اما به طور خلاصه عرض کنم باید دقت داشته باشیم این دنیا دنیایی برای آزمون است و بالتبع در این آزمون افراد برخورد های متفاوت داشته باشند و برخی از این اختیار سوء استفاده نمایند و نتیجه این سوء استفاده ایجاد درد و رنج برای دیگران باشد. درد و رنجی که خود آزمون دیگری برای مظلوم و ناظرین است است.

صفا;614748 نوشت:
قرار دهد نه اینکه افرادی را که به ادعای شما موجب جنایت های فراوان شده اند مورد بخشش قرار دهد

با احترام
ممنون که وقت می ذارید امیدوارم اجرتون رو بگیرید
سطح آگاهی که پایین باشه مشکل آفرین می شه دیگه،کسی چه می دونه شاید اگه سطح درک پایین و نا توانی و جاهلیت جنایتکارها در ما هم وجود داشت مثل اونها می شدیم
ولی من به یک چیز خیلی معتقدم و اون اینه که خداوند حداقل در به وجود آمدن ما بدون خواست خودمون دخیل هست پس باید یه جورهایی هوای ما رو داشته باشه در مجازات ما نباید سنگ اول رو خودش پرتاب کنه

صفا;614748 نوشت:
باید دقت داشته باشیم این دنیا دنیایی برای آزمون است و بالتبع در این آزمون افراد برخورد های متفاوت داشته باشند و برخی از این اختیار سوء استفاده نمایند و نتیجه این سوء استفاده ایجاد درد و رنج برای دیگران باشد. درد و رنجی که خود آزمون دیگری برای مظلوم و ناظرین است است

به نظر شما با این توجیه دست جنایتکارها باز نمی مونه تا با اسم اسلام و آزمون های الهی و شکوفایی استعدادها دست به جنایت و کشتار بزنند

lili2020;615336 نوشت:
ممنون که وقت می ذارید امیدوارم اجرتون رو بگیرید

با سلام و عرض ادب
اختیار دارید مصاحبت با دوستان موجب لذت معنوی و پویایی علمی است.
lili2020;615336 نوشت:
کسی چه می دونه شاید اگه سطح درک پایین و نا توانی و جاهلیت جنایتکارها در ما هم وجود داشت مثل اونها می شدیم

درست فرمودید اساس جنایت، جهالت است. از اینرو می بینیم بخش اول کتاب اصول کافی « عقل و جهل» نام دارد و علماء بر مبنای روایات جنودی را برای هریک برشمرده اند خداوند معرفت ما را روز افزون کند.
lili2020;615336 نوشت:
ولی من به یک چیز خیلی معتقدم و اون اینه که خداوند حداقل در به وجود آمدن ما بدون خواست خودمون دخیل هست پس باید یه جورهایی هوای ما رو داشته باشه در مجازات ما نباید سنگ اول رو خودش پرتاب کنه

مطمئن باشید خدا به هر بهانه ای می خواهد ما را به بهشت ببرد. خدا ما را برای بهشت آفریده ما هستیم که با جهالت خود، خود را دوزخی می کنیم
lili2020;615336 نوشت:
به نظر شما با این توجیه دست جنایتکارها باز نمی مونه تا با اسم اسلام و آزمون های الهی و شکوفایی استعدادها دست به جنایت و کشتار بزنند

عرض کردم این درد و رنج برای مظلوم و ناظرین ظلم آزمونی دیگر است. شیعه برخلاف دیگران قائل به اختیار بشر در اعمال خویش است. و دستور مبارزه با ظلم و ستم را صادر کرده است. لذا وظیفه مظلوم و ناظرین مبارزه با ظلم و ریشه کن نمودن بنیان ستمکاران است. با این بیان چه توجیه در دست جنایتکاران است؟

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;614550 نوشت:
ا توجه به این که ظلم و جنایت ما مثل قانون عمل و عکس العمل به خودمون برمی گرده در نتیجه این ما هستیم که این اعمال رو مرتکب می شیم
ولی خداوند ارحم الراحمینه ما رو تو آتیش نمی اندازه چرا که می دونه نادان و ناتوانیم و جهل ذهن خودآگاه ما رو به این جا کشانده
حالا که این سوال رو مطرح کردی خود تو هم جوابش رو بده، آیا شر از نظر اسلام وجود داره؟ اگه داره کی مقصره ؟اگه نداره پس اختیار چه معنی داره؟
خوبی چه طور معنا پیدا می کنه؟

سلام
از پاسختان مشخص است که آنچه در مورد تجلی بودن جهان می فرمایید پخته نیست هرچند اصل مطلب حق است
در یک پاسخ اجمالی به پرسشی که خودمان مطرح کردیم می گوییم فعل در دو سطح و به دو حقیقت متصل به هم منسوبند
فعل در سطح مظهر و مجلی یا بگو در سطح خلق منسوب به جهت خلقیت است که با معیار شرع سنجیده می شود و آن معیارهایی است که به حسب معیارهای تکامل او تنظیم شده است و نسبی است یعنی همه چیز به نسبت تکامل او سنجیده و مطرح شده است لذا یا صالح است یا طالح
اما در سطح ظاهر و تجلی که در سطح حق است با معیار ظواهر شرع سنجیده نمی شود بلکه به معیار مظهریت از اسماء جمال و جلال سنجیده می شود در این سطح انسان یا مظهرهادی است یا مضل یا مظهر مهر است یا قهر وووو
و اما شر
این را هم در دو سطح اگر ببینید مساله حل است
شر به حسب سطح اول وجود دارد و آن عامل یا فعل یا عقیده ای است که مانع کمال انسانی است اما به حسب سطح دوم شر مفهوم ندارد چون مظهریت حق مطلق نمی تواند شر باشد
یا علیم[/]

صفا;615462 نوشت:
مطمئن باشید خدا به هر بهانه ای می خواهد ما را به بهشت ببرد. خدا ما را برای بهشت آفریده ما هستیم که با جهالت خود، خود را دوزخی می کنیم

خوب حالا عوض این همه محبت نمی شد خدا این جهل رو از روی ما برمی داشت تا اشتباه نکنیم

صفا;615462 نوشت:
عرض کردم این درد و رنج برای مظلوم و ناظرین ظلم آزمونی دیگر است

یعنی سر همسایه مون رو ببرند تا صبر ما رو امتحان کنند؟خوب این که شد از کیسه خلیفه بخشیدن،شما پیروان دینی هستید که پیامبرش می گفت از بار شتران کم کنید

صفا;615462 نوشت:
شیعه برخلاف دیگران قائل به اختیار بشر در اعمال خویش است

اون چیزی که شما فکر می کنید اختیاره اختیار نیست که انتخابه

صفا;615462 نوشت:
وظیفه مظلوم و ناظرین مبارزه با ظلم و ریشه کن نمودن بنیان ستمکاران است. با این بیان چه توجیه در دست جنایتکاران است؟

اگه شر نیست که دیگه چه جای مبارزه است و اگر هم شره که پس شما قائل به وجود شر هستید

محی الدین;616617 نوشت:
در یک پاسخ اجمالی به پرسشی که خودمان مطرح کردیم می گوییم فعل در دو سطح و به دو حقیقت متصل به هم منسوبند
فعل در سطح مظهر و مجلی یا بگو در سطح خلق منسوب به جهت خلقیت است که با معیار شرع سنجیده می شود و آن معیارهایی است که به حسب معیارهای تکامل او تنظیم شده است و نسبی است یعنی همه چیز به نسبت تکامل او سنجیده و مطرح شده است لذا یا صالح است یا طالح
اما در سطح ظاهر و تجلی که در سطح حق است با معیار ظواهر شرع سنجیده نمی شود بلکه به معیار مظهریت از اسماء جمال و جلال سنجیده می شود در این سطح انسان یا مظهرهادی است یا مضل یا مظهر مهر است یا قهر وووو

می شه واضح تر توضیح بدید خوب متوجه نمی شم
منظورتون اینه که افعال انسانها به دو جهت منسوبه یکی خود انسان و دیگری به خدا؟

محی الدین;616617 نوشت:
شر به حسب سطح اول وجود دارد و آن عامل یا فعل یا عقیده ای است که مانع کمال انسانی است اما به حسب سطح دوم شر مفهوم ندارد چون مظهریت حق مطلق نمی تواند شر باشد

درست است خداوند نمی تواند شر بیافریند ولی می بینیم که شر عملا" وجود داره و خداوند هم چون جهان رو خلق کرده پس مسئول هر چیزی هست که در این عالم به وجود آمده چه شر چه فقدان و...

lili2020;627698 نوشت:
خوب حالا عوض این همه محبت نمی شد خدا این جهل رو از روی ما برمی داشت تا اشتباه نکنیم

با سلام و عرض ادب
خدا هم محبت دارد لذا در مقابل کارهای کوچک خوب ما جزای جزیل عنایت می کند و با ارسال رسل نیز زمینه از بی رفتن جهالت را در ما فراهم موده است تا اشتباه نکنیم.

lili2020;627698 نوشت:
یعنی سر همسایه مون رو ببرند تا صبر ما رو امتحان کنند؟خوب این که شد از کیسه خلیفه بخشیدن،شما پیروان دینی هستید که پیامبرش می گفت از بار شتران کم کنید

بنده کی صحبت از صبر نمودم!!!! که شما وظیفه ما را در مقابل ظلم صبر می دانید! گویا بدون اینکه بقیه کلام مرا بخوانید اظهار نظر می کنید و این پسندیده نیست بنده گفتم:«این درد و رنج برای مظلوم و ناظرین ظلم آزمونی دیگر است. شیعه برخلاف دیگران قائل به اختیار بشر در اعمال خویش است. و دستور مبارزه با ظلم و ستم را صادر کرده است. لذا وظیفه مظلوم و ناظرین مبارزه با ظلم و ریشه کن نمودن بنیان ستمکاران است. با این بیان چه توجیه در دست جنایتکاران است؟»
ثانیا کسی نگفته شما در مقابل ظلم همیشه صبر نمایید وظیفه اول شما مبارزه با ظلم و از بین بردن کیان آن است. این بعضی ها هستند که وقتی سر همسایه هایشان را می برّند شعار «نه غزه نه لبنان» سر می دهند و با سکوت به فکر حفظ جان خود هستند!
lili2020;627698 نوشت:
اون چیزی که شما فکر می کنید اختیاره اختیار نیست که انتخابه

لطف می کنید بفرمایید بنده چه تعریفی از اختیار ارائه نمودم ، که شما آنرا مناسب با انتخاب می دانید؟ انسان موجودی مختار است و با این اختیار انتخاب های مختلفی دارد
lili2020;627698 نوشت:
اگه شر نیست که دیگه چه جای مبارزه است و اگر هم شره که پس شما قائل به وجود شر هستید

در پاسخ این سوالتان قبلا عرض کردیم:
«باید دقت داشته باشیم این دنیا دنیایی برای آزمون است و بالتبع در این آزمون افراد برخورد های متفاوت داشته باشند و برخی از این اختیار سوء استفاده نمایند و نتیجه این سوء استفاده ایجاد درد و رنج برای دیگران باشد. درد و رنجی که خود آزمون دیگری برای مظلوم و ناظرین است است».

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;627699 نوشت:
می شه واضح تر توضیح بدید خوب متوجه نمی شم
منظورتون اینه که افعال انسانها به دو جهت منسوبه یکی خود انسان و دیگری به خدا؟

سلام
بله در ایجاد به خدای متعال و در کیفیت فعل به خود انسان منسوب است

lili2020;627699 نوشت:
درست است خداوند نمی تواند شر بیافریند ولی می بینیم که شر عملا" وجود داره و خداوند هم چون جهان رو خلق کرده پس مسئول هر چیزی هست که در این عالم به وجود آمده چه شر چه فقدان و...

گفتیم که شر به حسب نگاه جزئی به نسبت خود فرد و ساختار وجودی او و آثار آن ساختار است اما به حسب حقیقتی که در سایه مظهریت حق تعالی دیده میشود شری نیست
مثل اینکه شما به یک شهر نگاه کنید و ببینید یک جایی یک چیزی میسوزد و از سوختنش احساس بدی به شما دست دهد اما همین سوختن به واقع پخته شدن نانی است که غذای مطبوع یک انسان میشود و آثار مبارک خودش را دارد . جهان هم چنین است
یا علیم[/]

محی الدین;628288 نوشت:
گفتیم که شر به حسب نگاه جزئی به نسبت خود فرد و ساختار وجودی او و آثار آن ساختار است اما به حسب حقیقتی که در سایه مظهریت حق تعالی دیده میشود شری نیست
مثل اینکه شما به یک شهر نگاه کنید و ببینید یک جایی یک چیزی میسوزد و از سوختنش احساس بدی به شما دست دهد اما همین سوختن به واقع پخته شدن نانی است که غذای مطبوع یک انسان میشود و آثار مبارک خودش را دارد . جهان هم چنین است

یعنی شمر که سر امام حسین رو برید از نظر خدا شری نبوده از نظر ما شر بوده ؟

lili2020;610044 نوشت:
آیا می شه در نظر گرفت که مخلوقات وجهی از وجوه خداوندند به این دلیل که موقع خلقت، خداوند به غیر از وجود خودش به چیز دیگه ای مجهز نبوده پس می تونه موقع خلقت موجودات از خودش الگو برداری کرده باشه

اين حرف گنگه. منظورتون از اين حرف چيه؟ اولا خدا نيازي به الگو برداري نداره. قرار دادن هر مدل الگويي براي خدا جهت خلقت هر موجودي نقصي براي خداست. يعني اگه خدا الگويي نداشت نمي تونست خلق كنه؟ ثانيا اگه بگيم خدا از خودش الگو گرفته سوال ايجاد ميشه كه از چي چي خودش؟ مثلا اين كه ما دو پا داريم و دو گوش و يك دماغ يا... چطور قابل حله؟ ثالثا يعني چي ما مجراي تجلي خداييم؟

lili2020;610044 نوشت:
اگه ما ناتوان نبودیم نادان نبودیم و محدودیت نداشتیم آیا باز هم دنبال خدا می گشتیم؟آیا به نظر شما نقص ما موجب نشده تا وجودی به نام خدا رو در ذهن بپروریم

يعني چي ما ناتوان نبوديم؟ اگه قرار بود اين طوري كه شما ميگيد باشيم،‌بايد اولا جسم نمي بوديم، ثانيا علم و قدرت و ... رو بدون نقص داشتيم. اون وقت ديگه مايي وجود نداشت. چون دوئيت وقتي معنا داره كه بين دو موجود اختلاف باشه. من و شما با هم فرق داريم چون جسميم. حتي اگه دو قلوي همزاد هم باشيم با وجود تمام تشابهات بازم دونفريم. چون جسميم. ولي وقتي شما دويي رو تصور كنيد ولي وقتي از شما از علم اون موجودات،‌قدرتشون و ساير صفاتشون سوال ميشه و شما عينا يك پاسخ رو بديد،‌اون وقت شما در واقع داريد يك موجود رو معرفي ميكنيد و توي ذهنتون دوئيت رو ايجاد كرديد. وقتي دو ميشن كه بين صفاتشون يه تمايزي باشه. مثلا علم يكي از ديگري بيشتر باشه. اون وقت ميشه گفت دو تا هستن. در اين صورت اوني كه علمش كمتره ناقصه و محتاج به اوني كه علمش بيشتره

صفا;627764 نوشت:
با سلام و عرض ادب
خدا هم محبت دارد لذا در مقابل کارهای کوچک خوب ما جزای جزیل عنایت می کند و با ارسال رسل نیز زمینه از بی رفتن جهالت را در ما فراهم موده است تا اشتباه نکنیم.

با سلام و احترام
از کجا معلوم ارسال رسل بهترین گزینه برای این امره

صفا;627764 نوشت:
نده کی صحبت از صبر نمودم!!!! که شما وظیفه ما را در مقابل ظلم صبر می دانید! گویا بدون اینکه بقیه کلام مرا بخوانید اظهار نظر می کنید و این پسندیده نیست بنده گفتم:«این درد و رنج برای مظلوم و ناظرین ظلم آزمونی دیگر است. شیعه برخلاف دیگران قائل به اختیار بشر در اعمال خویش است. و دستور مبارزه با ظلم و ستم را صادر کرده است. لذا وظیفه مظلوم و ناظرین مبارزه با ظلم و ریشه کن نمودن بنیان ستمکاران است. با این بیان چه توجیه در دست جنایتکاران است؟»

اصراری بر کلمه صبر ندارم فقط نمی فهمم خدا چی رو می خواد امتحان کنه؟
صبرمونو یا جراتمون رو یا شاید هم برای شکوفایی استعدادمون آزمون می دیم منظور شما دقیقا" کدومشونه?

صفا;627764 نوشت:
لطف می کنید بفرمایید بنده چه تعریفی از اختیار ارائه نمودم ، که شما آنرا مناسب با انتخاب می دانید؟ انسان موجودی مختار است و با این اختیار انتخاب های مختلفی دارد

اختیار در دین اسلام تعریف شده من هم بر همون اساس میگم مگه تعریف شما با تعریف مکتبتون فرق می کنه؟
من معتقدم موجودی مختاره که فعلش بدون علت باشه چرا که هر فعلی معلول است و علتی را شایسته. موجودی مختار است که در جایگاه علت العلل نشسته باشه وگرنه ما که مختار نیستیم خیال می کنیم هستیم و دائما" بین حالات مختلف دست به انتخاب می زنیم و فکر می کنیم اختیار داریم در حالی که یک ربات هم می تونه طوری برنامه ریزی بشه که در حالات مختلف واکنش های خاصی داشته باشه
انتخاب هم یعنی که مغز ما بر اساس داده های خود می تواند مسیرهایی را گزینش کند و مکانیزم گزینش از قبل تعریف شده
به طور مثال مغز ما حافظ جان ماست وقتی به خیابان می رسیم از بین صبر کردن و نمردن یا زیر ماشین رفتن و مردن یکی را انتخاب می کند درست مثل یک ربات

صفا;627764 نوشت:
«باید دقت داشته باشیم این دنیا دنیایی برای آزمون است و بالتبع در این آزمون افراد برخورد های متفاوت داشته باشند و برخی از این اختیار سوء استفاده نمایند و نتیجه این سوء استفاده ایجاد درد و رنج برای دیگران باشد. درد و رنجی که خود آزمون دیگری برای مظلوم و ناظرین است است».

این قسمت بمونه برای وقتی که شما بگید آزمون به چه منظور ؟شکوفایی استعداد یا چیز دیگه ای که من خبر ندارم

ستایش پروردگار : ستایش می کنم خداوند را برای تکمیل نعمت های او و تسلیم بودن در برابر بزرگی او و ایمن ماندن از نا فرمانی او.
و در رفع نیازها از او یاری می طلبم.زیرا ان کس را که خدا هدایت کند هرگز گمراه نگردد.
و ان را که خدا دشمن دارد هرگز نجات نیابد و هر ان کس را که خداوند بی نیاز گرداند نیازمند نخواهد شد.
پس ستایش خداوند گرانسنگ ترین چیز است. و برترین گنجی است که ارزش ذخیره شدن دارد. و گواهی می دهم که جز خدای یکتای بی شریک معبودی نیست. شهادتی که اخلاص ان ازموده و پاکی و خلوص ان را باور داریم وتا زنده ایم بر این باور استوار یم.
و ان را برای صحنه های هولناک روز قیامت ذخیره می کنیم. زیرا شهادت به یگانگی خدا نشانه استواری ایمان باز کننده درهای احسان .مایه خشنودی خدای رحمان و دور کننده شیطان است. " درسی از نهج البلاغه . یا حق.

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;628715 نوشت:
عنی شمر که سر امام حسین رو برید از نظر خدا شری نبوده از نظر ما شر بوده ؟

سلام
هر فعلی ابعاد مختلفی دارد . آن بعد از فعل که با یک نوع تکامل در نظام هستی مرتبط است منتسب به خدای متعال می باشد
درست است که در بریدن سر امام حسین ع شمر به اسفل السافلین می رود اما سیدالشهدا به مقامات والایی می رسد که بدون شهادت ممکن نیست همچنانکه در روایت است که نبی اکرم ص در خوابی به سیدالشهدا فرمود خدای متعال برای تو مقاماتی در نظر گرفته که بدون شهادت بدان نمی رسی
پس در پس هر سیاهی یک سپیدی نهفته است
البته این باعث نمی شود فعل شمر را از آن جهتش که به سقوط معنوی خودش مربوط است بد ندانیم . خیر از آن جهت بد است و او جنایتی در حق خود و جامعه ای که می توانست از سیدالشهدا بهره مند شود روا داشته اما این تمام ابعاد فعل او نیست چه اینکه تمام فعل هم از آن او و منتسب به او نیست .
یا علیم[/]

lili2020;628803 نوشت:
از کجا معلوم ارسال رسل بهترین گزینه برای این امره

با سلام و عرض ادب
بنده ادعا نکردم ارسال رسل بهترین راه است تا شما از چرایی آن سوال کنید. این مدل بحث صحیح نیست باعث طولانی شدن بی مورد بحث و خارج شدن از محور اصلی موضوع می شود.
lili2020;628803 نوشت:
اصراری بر کلمه صبر ندارم فقط نمی فهمم خدا چی رو می خواد امتحان کنه؟
صبرمونو یا جراتمون رو یا شاید هم برای شکوفایی استعدادمون آزمون می دیم منظور شما دقیقا" کدومشونه?

با عرض معذرت این سوال هم خروج از موضوع است، بحث اصلی چیست و این موضوع چه دخالتی در اصل بحث دارد؟
lili2020;628803 نوشت:
اختیار در دین اسلام تعریف شده من هم بر همون اساس میگم مگه تعریف شما با تعریف مکتبتون فرق می کنه؟

از کجا فهمیدید تعریف بنده با تعریف دین تماما حق و الهی اسلام مخالف است؟ شما با چه تعریفی از اختیار در اسلام مواجه شده اید؟ و باز هم تکرار می کنم، احساس می کنم شما علاقه وافر به فرافکنی دارید! یا حداقل روش بحثتان موجب فرافکنی است! در مباحث علمی باید مرتبه مرتبه صحبت نمود و گرنه بحث از محور خود خارج شده و نتیجه ای هم حاصل نمی شود.
اساس بحث در مورد این است که آیا خداوند در خلقت الگوبرداری نموده است یاخیر؟ بنده احساس می کنم بتوان پست 20 را آخرین پست مرتبط با موضوع دانست. مباحث بعدی که از سوی جنابعالی مطرح شده مباحث خارج از موضوع بوده است لذا در خواست دارم آنها را در تایپیک مستقل مورد بررسی قرار دهید.

محی الدین;628895 نوشت:

سلام
هر فعلی ابعاد مختلفی دارد . آن بعد از فعل که با یک نوع تکامل در نظام هستی مرتبط است منتسب به خدای متعال می باشد
درست است که در بریدن سر امام حسین ع شمر به اسفل السافلین می رود اما سیدالشهدا به مقامات والایی می رسد که بدون شهادت ممکن نیست همچنانکه در روایت است که نبی اکرم ص در خوابی به سیدالشهدا فرمود خدای متعال برای تو مقاماتی در نظر گرفته که بدون شهادت بدان نمی رسی
پس در پس هر سیاهی یک سپیدی نهفته است
البته این باعث نمی شود فعل شمر را از آن جهتش که به سقوط معنوی خودش مربوط است بد ندانیم . خیر از آن جهت بد است و او جنایتی در حق خود و جامعه ای که می توانست از سیدالشهدا بهره مند شود روا داشته اما این تمام ابعاد فعل او نیست چه اینکه تمام فعل هم از آن او و منتسب به او نیست .
یا علیم

فعل شر اگه وجه نیک داشته باشه چه طور می خواد به عدم برگرده ؟(شما فعل شر رو داریدبا روی نیک (با جنس وجود) موجودیت می دهید.)می دونیم وجود به وجود بر می گرده عدم به عدم .بالاخره اون فعل بدبخت بایدبرگرده به عدم یا به خدا؟

صفا;628932 نوشت:
تعریفی از اختیار در اسلام مواجه شده اید؟ و باز هم تکرار می کنم، احساس می کنم شما علاقه وافر به فرافکنی دارید! یا حداقل روش بحثتان موجب فرافکنی است!

:Shekastan Del::Shekastan Del::grye:

با سلام و عرض ادب
:Gol:

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;629088 نوشت:
فعل شر اگه وجه نیک داشته باشه چه طور می خواد به عدم برگرده ؟(شما فعل شر رو داریدبا روی نیک (با جنس وجود) موجودیت می دهید.)می دونیم وجود به وجود بر می گرده عدم به عدم .بالاخره اون فعل بدبخت بایدبرگرده به عدم یا به خدا؟

سلام
این یک اصطلاح است که شرور دارای جهت فقدانی اند و نه اینکه فقدان محض اند چه اینکه فقدان محض عدم است و عدم منشا اثری نیست پس شرور ناشی از یک جهت فقدانی است مثلا اگر فرد بی عاطفه ای ( به فرض امکان تصور ) کودکی را بزند عدم عاطفه بعنوان یک مانع در برابر خشم و قدرتی که مورد استفاده قرار می دهد مطرح است و نه تمام آنچه که در کتک زدن کودک دخیل می شود به عبارت دیگر از مجموعه عواملی که شر کتک زدن کودک را باعث می شود فقدان عاطفه یا ضعف آن نیز مطرح است وگرنه جهات وجودی اینجا وجود دارد که اغلب مورد ملاحظه قرار نمی گیرد
یا علیم[/]

محی الدین;629129 نوشت:

سلام
این یک اصطلاح است که شرور دارای جهت فقدانی اند و نه اینکه فقدان محض اند چه اینکه فقدان محض عدم است و عدم منشا اثری نیست پس شرور ناشی از یک جهت فقدانی است مثلا اگر فرد بی عاطفه ای ( به فرض امکان تصور ) کودکی را بزند عدم عاطفه بعنوان یک مانع در برابر خشم و قدرتی که مورد استفاده قرار می دهد مطرح است و نه تمام آنچه که در کتک زدن کودک دخیل می شود به عبارت دیگر از مجموعه عواملی که شر کتک زدن کودک را باعث می شود فقدان عاطفه یا ضعف آن نیز مطرح است وگرنه جهات وجودی اینجا وجود دارد که اغلب مورد ملاحظه قرار نمی گیرد
یا علیم

شما عدم رو چی تعریف می کنید؟
من میگم هر چیزی به غیر از خدا عدم است چون وجود فقط خداست
در نتیجه من و شما و بقیه موجودات وهم و خیال و توهم بیشتر نیستیم یا همون عدم ولی از این جهت که از خداییم وجود داریم
و شر نمی تونه جهت وجودی داشته باشه چون مخلوق خدا می شه

صفا;629123 نوشت:
با سلام و عرض ادب
:Gol:

:ok:
موفق باشید

[="Tahoma"][="Navy"]

lili2020;629309 نوشت:
شما عدم رو چی تعریف می کنید؟
من میگم هر چیزی به غیر از خدا عدم است چون وجود فقط خداست
در نتیجه من و شما و بقیه موجودات وهم و خیال و توهم بیشتر نیستیم یا همون عدم ولی از این جهت که از خداییم وجود داریم
و شر نمی تونه جهت وجودی داشته باشه چون مخلوق خدا می شه

سلام
ما میگوییم هستیم اما نه خود بلکه جلوه اوییم
شر هم از جهتی که به خدا منتسب است هم امر وجودی است هم خیر است چون عادلانه ، حکیمانه و هدفدار است
یا علیم[/]

lili2020;629309 نوشت:
من میگم هر چیزی به غیر از خدا عدم است چون وجود فقط خداست

شما بر چه مبنايي ميگيد هر چيزي غير از خدا عدمه؟ ميدونيد اين حرفتون تمام آيات و روايات ما رو زير سوال مي بره؟
lili2020;629309 نوشت:
شر نمی تونه جهت وجودی داشته باشه چون مخلوق خدا می شه

عسي ان تحبوا شيئا و هو شرٌ لكم. به نظر بنده خير و شر به فعل واحد تعلق نميگيره بلكه به برآيند و خروجي فعل تعلق ميگيره. مثلا اگه از يه شخصي بپرسيد فلان بيماري صعب العلاج برات خير بود يا شر، خيلي ها ميگن شرّ چون از همه چي بازداشته ميشن. اما خير و شرّ وقتي خير يا شرّ‌هستن كه خروجي عمل به بهشت يا جهنم منجر بشه. هر عملي كه ما رو به جهنم برسونه شرّه حتي اگه نماز باشه. نمازي كه ما رو جهنمي كنه (اون نماز) شرّ ميشه و دروغي كه مارو بهشتي كنه (اون دروغ) خير ميشه.
شمر عملش (قتال با امام معصوم) شرّ بود چون خروجي عملش جهنمه.

lili2020;628803 نوشت:
من معتقدم موجودی مختاره که فعلش بدون علت باشه چرا که هر فعلی معلول است و علتی را شایسته. موجودی مختار است که در جایگاه علت العلل نشسته باشه وگرنه ما که مختار نیستیم خیال می کنیم هستیم و دائما" بین حالات مختلف دست به انتخاب می زنیم و فکر می کنیم اختیار داریم در حالی که یک ربات هم می تونه طوری برنامه ریزی بشه که در حالات مختلف واکنش های خاصی داشته باشه

شما تعريف خودتون رو از اختيار داريد. اما اختيار در واقع ايني كه شما ميگيد نيست. شما خيلي مفاهيم رو مي پيچونيد و اين به فهميدن مطلب كمكي نمي كنه بلكه چه بسا مانع فهم بشه. اختيار يعني بين دو عمل بتونيد يكي رو انتخاب كنيد. حالا شما اسمش رو مي ذاريد انتخاب،‌اختيار يا هر چيز ديگه اي. همين كه شما مي تونيد بين رفتن به اسك دين و فيسبوك يكي رو انتخاب كنيد يعني اختيار داريد. اما خدا به شما عقل داده كه بين دو امر بهترين رو انتخاب كنيد در صورتي كه خيلي ها هم هستن كه بد رو انتخاب مي كنن.

من هم با گفته ي جناب صفا در مورد فرافكني موافقم. البته جسارتا‌ :)

ferghe;629579 نوشت:
شما بر چه مبنايي ميگيد هر چيزي غير از خدا عدمه؟ ميدونيد اين حرفتون تمام آيات و روايات ما رو زير سوال مي بره؟

عرض کردم چون وجود فقط خداست پس غیرخدا عدم است اگه می خواهید بشکافمش؟
کدام آیات زیر سوال می ره؟

ferghe;629588 نوشت:
شما تعريف خودتون رو از اختيار داريد. اما اختيار در واقع ايني كه شما ميگيد نيست. شما خيلي مفاهيم رو مي پيچونيد و اين به فهميدن مطلب كمكي نمي كنه بلكه چه بسا مانع فهم بشه. اختيار يعني بين دو عمل بتونيد يكي رو انتخاب كنيد. حالا شما اسمش رو مي ذاريد انتخاب،‌اختيار يا هر چيز ديگه اي. همين كه شما مي تونيد بين رفتن به اسك دين و فيسبوك يكي رو انتخاب كنيد يعني اختيار داريد. اما خدا به شما عقل داده كه بين دو امر بهترين رو انتخاب كنيد در صورتي كه خيلي ها هم هستن كه بد رو انتخاب مي كنن.

من هم با گفته ي جناب صفا در مورد فرافكني موافقم.


پیچیده بود؟
من میگم موجود مختار باید فعل بی علت داشته باشه و ما نمی تونیم فعل بی علت داشته باشیم و اون وقت شما چی میگید...
فهم سخن چون نکند مستمع/قوت طبع از متکلم مجوی
فسحت میدان ارادت بیار/تا بزند مرد سخنگوی گوی
و در مورد جمله آخر این که بحث خیلی وقته از موضوع خارج شده و طبیعتا" به همه جا میره

lili2020;630380 نوشت:
عرض کردم چون وجود فقط خداست پس غیرخدا عدم است اگه می خواهید بشکافمش؟

با سلام و عرض ادب
درست این است که بگوییم: وجودی که دارای کمالات کامل است فقط خداست و غیر او دارای وجودی مقید هستند. معدوم نیستند ولی وجودشان وابسته به اراده حق تعالی است.

lili2020;630380 نوشت:
من میگم موجود مختار باید فعل بی علت داشته باشه و ما نمی تونیم فعل بی علت داشته باشیم و اون وقت شما چی میگید.

این فرمایش شما نیاز به توضیح دارد لذا خواهشمندم مطلب را بیشتر توضیح دهید.
lili2020;630380 نوشت:
فهم سخن چون نکند مستمع/قوت طبع از متکلم مجوی
فسحت میدان ارادت بیار/تا بزند مرد سخنگوی گوی

:Moteajeb!: لطفا رعایت آداب گفتگو را بماییم.
lili2020;630380 نوشت:
و در مورد جمله آخر این که بحث خیلی وقته از موضوع خارج شده و طبیعتا" به همه جا میره

بنده هم نظرم همین است، احساس می کنم در یک مسیر واضح قدم برنمی داریم. برخی از سوالاتی که به تناسب مباحث مطرح شده باعث فاصله گرفتن گفتگوها از مسیر اصلی شده لذا پیشنهاد می کنم شخص جنابعالی با مطالعه کامل پست ها با ارائه گزارشی از مباحث، اشکالات و پاسخ های صورت گرفته بحث را به مسیر اصلی خود هدایت فرمایید. بنده قبلا از زحمات حضرتعالی در توین خلاصه مباحث سپاسگذارم.

lili2020;630380 نوشت:
کدام آیات زیر سوال می ره؟

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=Traditional Arabic][=arial black]كُلُ‏ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ‏ الاَّ وَجْهَه‏.... همین یه آیه رو لطف کنید توضیح بدید. چطور میشه چیزی غیر خدا نباشه بعد خود خدا غیر از خود خدا هلاک بشه![=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

[=Traditional Arabic][=Traditional Arabic]

lili2020;630380 نوشت:
من میگم موجود مختار باید فعل بی علت داشته باشه و ما نمی تونیم فعل بی علت داشته باشیم و اون وقت شما چی میگید...

چرا تصور میکنید تعریف شما از اختیار درسته که به واسطه تعریف خودتون هر غیر خودتون رو نادان می پندارید. به هر عاقلی در عالم بگید کسی که بین دو امر بتونه هر کدوم رو که خودش می خواد انتخاب کنه مختار هست یا نه؟

ferghe;631152 نوشت:
چرا تصور میکنید تعریف شما از اختیار درسته که به واسطه تعریف خودتون هر غیر خودتون رو نادان می پندارید.

نه بابا شما اختیار دارید این ما هستیم که نادانیم.
شما تعاریف منو با دقت نخونده بودید از این بابت بود که به تعاریفم اشاره کردم

ferghe;631152 نوشت:
به هر عاقلی در عالم بگید کسی که بین دو امر بتونه هر کدوم رو که خودش می خواد انتخاب کنه مختار هست یا نه؟

عرض کردم یک ربات هم می تونه طوری طراحی بشه که در یک موقعیت خاص دست به انتخاب بزنه

ferghe;631149 نوشت:
كُلُ‏ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ‏ الاَّ وَجْهَه‏

معنای این آیه :
همه چیز نابود شدنی است به غیر از ذات خداوند
من هم می گم هرچیزی غیر از خدا نابود شدنی هست چون به غیر از خدا همه چیز دروغی بیش نیست یا همون عدم فقط خداست که وجود است

صفا;630968 نوشت:
با سلام و عرض ادب
درست این است که بگوییم: وجودی که دارای کمالات کامل است فقط خداست و غیر او دارای وجودی مقید هستند. معدوم نیستند ولی وجودشان وابسته به اراده حق تعالی است.

معدوم هستند زیرا:
غیر از خدا معدوم است
[=B Badr] از محمّد بن مسلم روايت است كه امام ابوجعفر باقر[=B Badr] فرمود: خداوند بود و چيزي غير او نبود... [=B Badr]{بحار ج57 ص162 و ص96 از کافی}
[=B Badr]و در حديثي از امام صادق[=B Badr] آمده است: خداوند بود، هنگامي كه چيزي نبود. [=B Badr]{بحار ج56 ص45 از توحید}

صفا;630968 نوشت:
این فرمایش شما نیاز به توضیح دارد لذا خواهشمندم مطلب را بیشتر توضیح دهید.

حتما" ولی نه در این تاپیک

صفا;630968 نوشت:
لطفا رعایت آداب گفتگو را بماییم.

رعایت نشد؟:Gig:

صفا;630968 نوشت:
بنده هم نظرم همین است، احساس می کنم در یک مسیر واضح قدم برنمی داریم. برخی از سوالاتی که به تناسب مباحث مطرح شده باعث فاصله گرفتن گفتگوها از مسیر اصلی شده لذا پیشنهاد می کنم شخص جنابعالی با مطالعه کامل پست ها با ارائه گزارشی از مباحث، اشکالات و پاسخ های صورت گرفته بحث را به مسیر اصلی خود هدایت فرمایید. بنده قبلا از زحمات حضرتعالی در توین خلاصه مباحث سپاسگذارم.

بله در اسرع وقت حتما"

سلام

الگو برداری کار انسان ها و مخلوقاته

خداوند خالق الگوهاست از چه چیز الگو برداری کرده ؟؟؟؟

خداوند یک وقت از هیچ انسان خلق می کند

و یک وقت از زن و مرد

و یک وقت از زن به تنهایی ...و و و

پس اراده او هر چه باشد خلق می کند .

خداوند حکیم است و هر کدام از موارد فوق و مشابه آن را

طبق حکمت خود بکار میبرد .

ذات خداوند و چگونگی خلقت او در حد انسانی که ذره ای ناچیز است نیست

ولی همه مخلوقاتش آیات و نشانه های او هستند

mahdi41;633068 نوشت:
الگو برداری کار انسان ها و مخلوقاته

خداوند خالق الگوهاست از چه چیز الگو برداری کرده ؟؟؟؟


خداوند موقع خلقت به غیر از ذات خودش چیزی نداشته پس از خودش آفریده

سلام
شما خدا را با انسان مقایسه می کنید .

خدا خداست از هیچ می آفریند .
اگر در خلقت محتاج چیزی باشد که دیگر خدا نیست .

اگر اراده کند چیزی موجود باشد با همین اراده موجود میشود .

خداوند دو نوع می آفریند و این دو نوع هریک برای آفرینش چیزهای خاصی هستند که با ذکر مثال بیان می کنیم:1- با امر خدا (که با امر خدا به یکباره به وجود می آید) کن فیکون یعنی ایجادش می کند ، مثل روح (سوره اسرا آیه 85) و جهان هستی و قوانین حاکم برآن که شامل علت و معلول هم می شود. (قرآن می فرماید اگر خدا گفت موجود شو بی درنگ موجود می شود) یعنی مایه آفرینش اولیه جهان هستی و روح این گونه به وجود آمده است.2-با خلق کردن یک چیز از چیز دیگری مثل کالبد انسان که از خاک به وجود آمده و یا آفرینش آسمان ها و زمین ها در 6 روز و... شرح آیه کن فیکونآیه "کن فیکون" به شرح زیر است:إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ (آل عمران/47 و...)إِنَّمَا قَوْلُنَا لِشَیْءٍ إِذَا أَرَدْنَاهُ أَن نَّقُولَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (نحل/40)إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ (یس/82)خَلَقَهُ مِن تُرَابٍ ثِمَّ قَالَ لَهُ کُن فَیَکُونُ (آل‏عمران، 59) وَیَوْمَ یَقُولُ کُن فَیَکُونُ (انعام، 73) این آیات همگی در صدد القای این مطلب هستند که خداوند اراده اش نافذ مطلق است و هیچ مانعی برای آن نیست و همه اسباب در خدمت اراده اوست و هر گاه چیزی را بخواهد و اراده کند و حکم نماید، فقط کافی است امر به ایجاد کند تا بدون شک و قطعاً واقع شود.اگر در آیه آمده " أَن نَّقُولَ لَهُ کُن ..." ، از باب ضیق لفظ است وگرنه همین که حق تعالی اراده کند، اراده اش محقق می شود و قول او همان ایجاد است ، نه این که خدا لفظ "کن=باش" را می گوید و بعد محقق می شود.به عبارتی کن، اشاره به اراده تکوینى الهى است و معناى این آیات این است که هنگامى که خداوند اراده آفرینش موجودى را کرد، آن موجود ایجاد می ‏شود.



موضوع قفل شده است