ابوبکر که بود؟

تب‌های اولیه

35 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ابوبکر که بود؟

با سلام
ابوبکر :

  1. در زمان بعثت پیامبر چند سال داشت؟
  2. قبل از بعثت که بود و چکاره بود؟
  3. چگونه اسلام آورد؟
  4. در مورد ویژگی های شخصیتیش در تواریخ چه آمده؟

سوال اصلیم چیز دیگه هست که مربوط میشه به دشمن شناسی در اسلام و اینکه چطور مردمی که به یقین می دانستند حضرت علی(ع) جانشین پیامبر است و همچنین پیامبر(ص) را بسیار دوست داشتند که به خصوص در سالهای آخر عمر مبارک پیامبر(ص) محبتشان بیشتر شده بود و ... چطور حرف ابوبکر را به راحتی پذیرفتند که علی(ع) برای خلافت جوان است و ... و هیچ مقاومت مردمی در برابر جریان سقیفه صورت نگرفت؟
این مساله خیلی مشکوک است!یقینا چند نفر آدم ... نمی توانستند چنین نفوذی پیدا کنند و چنین توطئه ای را طرح ریزی کنند اما اینکه اطاق فکر توطئه چه جریان یا افرادی بودند به نظرم خیلی مهم است.
اگر قدرتی که توانست حضرت علی(ع) را کنار بزند و خانه نشین کند را یک پیرمرد... در نظر بگیریم واقعا ساده لوحی و ظلم به امام علی(ع)است؟
چند حالت قابل بررسی است :
1.مردم پیامبر را قبول نداشتند که اظهر من الشمس هست که اینطور نبوده.
2.نمی دانستند پیامبر(ص) علی(ع) را بعد از خودشان برای خلافت معرفی کرده که این هم کاملا رد میشه(فقط کتاب الغدیر کافیه!)
3.مردم پیامبر(ص) و ابوبکر را به یک اندازه قبول داشتند که با وجود شناخت فضائل علی(ع) و جریان دوماه پیش در غدیر که پیامبر(ص) علی(ع) را معرفی کرد حرف ابوبکر را پذیرفتند که این مورد سوم جواب مساله است.
اما چرا و چگونه این پیرمرد ... توانست به چنین جایگاهی برسد باید موشکافی شود.
که سوالات بنده در اول متن برای آغاز بحث در مورد این شخص و سابقه اش بود تا بتوانیم با یک کار اطلاعاتی حقیقت را کشف کنیم شاید هم کشف شده باشد بنده آگاه نباشم.
البته ایده بحث هم از بنده نبود و بنا به دلایلی فعلا نمی توانم منبع را منتشر کنم.
از تمامی دوستان و اساتید تقاضا دارم با مستندات بحث را تکمیل کنند.
با تشکر

اصل ماجرا اینه که اصلی به نام امامت وجود خارجی نداره وامام علی و یارانش از ان بی خبر بودند و دوستان اهل تشیع بعدها انرا کشف کردند
می توانید به کتاب
تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه
مراجعه کنید

عمربن علی;211890 نوشت:
اصل ماجرا اینه که اصلی به نام امامت وجود خارجی نداره وامام علی و یارانش از ان بی خبر بودند و دوستان اهل تشیع بعدها انرا کشف کردند
می توانید به کتاب
تکامل فکر سیاسی شیعه از شورا تا ولایت فقیه
مراجعه کنید

آره اینو می دونم تو کتاب "الغدیر علامه امینی(ره)" که تماما بر اساس منابع اهل سنت نوشته شده خوندمش!:Khandidan!::Khandidan!:
البته یه کتاب دیگه هم خوندم که علامه عسگری(ره) با استناد کامل به منابع اهل سنت یه کتاب نوشته به اسم "150صحابی دروغین" که اهل سنت ازشون حدیث نقل کرده بودند در صورتی که اصلا در تاریخ وجود خارجی نداشتند!بعد علمای اهل تسنن از ایشون به خاطر کار با ارزششون تشکر کردند!!!:Khandidan!::Khandidan!:
لا اقل منابع خودتون رو لگدمال نکن عمرجان!
در ضمن ولایت فقیه با نظریات اهل سنت بسیار راحت تر است و یک گام بیشتر نیست. خیلی راحت از طریق همین "اهل حل و عقد" به ولایت فقیه می رسی فقط فرق در استدلالات شیعه باید ولی فقیه صلاحیت هایی داشته باشه اما در روش اهل سنت هرچی باشه مشکلی نداره فقط اون جمع روش توافق کنند!!

رصدگر;211874 نوشت:
مردم پیامبر(ص) و ابوبکر را به یک اندازه قبول داشتند

با سلام
فکر کنم اگر شما دوست عزیز به کتاب «تشیع در مسیر تاریخ» از سيد حسين محمد جعفري است که پايان نامه ایشان در دانشگاه آمريکايي بيروت بوده و از حيث نگاهي روشمند به تاريخ آغازين تشيع اثري ممتاز است، مراجعه نمایید؛ هم به بطلان این صحبت و هم به دلائل چگونگی وقوع چنین رویدادی پی خواهید برد.

صدر;211959 نوشت:

با سلام
فکر کنم اگر شما دوست عزیز به کتاب «تشیع در مسیر تاریخ» از سيد حسين محمد جعفري است که پايان نامه ایشان در دانشگاه آمريکايي بيروت بوده و از حيث نگاهي روشمند به تاريخ آغازين تشيع اثري ممتاز است، مراجعه نمایید؛ هم به بطلان این صحبت و هم به دلائل چگونگی وقوع چنین رویدادی پی خواهید برد.


ممنونم فکر نکنم بتونم این کتابو گیر بیارم برای همین توی انجمن بحث می کنم که کارشناسان که اطلاعات دارند راهنمایی کنند
بنده یک بحث منطقی کردم و سه حالت را در نظر گرفتم که بنا بر شواهد دو موردش رد شده است و مانده بود مورد سوم که از بیان شما چنین بر می آید که این هم رد می شود.
حال سوال بنده این است اگر مورد سوم هم رد شود یعنی مردم ابوبکر را به اندازه پیامبر قبول نداشتند پس چرا حرف دوماه قبل پیامبر را پشت گوش انداختند و حرف ابوبکر را پذیرفتند؟؟؟
همه چیز روشن بود چرا مردم مقاومت نکردند؟به همین راحتی حرف او را پذیرفتند؟
یا اینکه حالت دیگری دارد که عقل ناقص حقیر به آن قد نمی دهد که ممنون می شوم راهنمایی کنید
خلاصه:
مردم با وجود آگاهی 100 درصد از ولایت علی(ع) و بیانات پیامبر(ص) در برابر سقیفه هیچ مقاومتی نکردند و به راحتی همه چیز را زیر پا گذاشتند و این به نظر فعلی بنده نمی تواند دلیلی جز این داشته باشد که مردم ابوبکر را همسطح یا بالاتر از پیامبر می دانستند. و اینکه چرا چنین بود مساله ای است که پس از پاسخ های کارشناسان در این تاپیک مطرح خواهم کرد(چیزی به مراتب پیچیده تر از فتنه 88).

انشاءالله

به نام علی اعلی

سلام:Gol:

رصدگر;211874 نوشت:

سوال اصلیم چیز دیگه هست که مربوط میشه به دشمن شناسی در اسلام و اینکه چطور مردمی که به یقین می دانستند حضرت علی(ع) جانشین پیامبر است و همچنین پیامبر(ص) را بسیار دوست داشتند که به خصوص در سالهای آخر عمر مبارک پیامبر(ص) محبتشان بیشتر شده بود و ...
چطور حرف ابوبکر را به راحتی پذیرفتند که علی(ع) برای خلافت جوان است و ... و هیچ مقاومت مردمی در برابر جریان سقیفه صورت نگرفت؟
این مساله خیلی مشکوک است!یقینا چند نفر آدم ... نمی توانستند چنین نفوذی پیدا کنند و چنین توطئه ای را طرح ریزی کنند اما اینکه اطاق فکر توطئه چه جریان یا افرادی بودند به نظرم خیلی مهم است.

کاربر محترم « رصدگر»

واقعا ساده انگاری است که بپنداریم یک نفر باعث این همه بلا و مصیبت شده است

یعنی فقط یک نفر یا حداکثر دو یا سه نفر اینچنین فاجعه عظیمی را رقم زده اند؟

اگر اینگونه بپنداریم در واقع خود را گول زده ایم.

خیر؛ بلکه این یک جریان سیاسی بود که از همان اول بعثت پیامبر اکرم (ص) وجود داشت

جریانی که در ابتدا پیامبر را ساحر و مجنون می خواند در ادامه دست به حذف فیزیکی پیامبر زد که با شجاعت و دلیری امیرالمؤمنین علی (ع) به شکست انجامید.

اکنون بهترین راه حل چیست؟

به انحراف کشاندن مسیر اسلام و چه راهی بهتر از این که همرنگ آنان شویم و آنان را گمراه کنیم.

اگر به تاریخ دقت کنید می بینید که این جریان کار یک یا دو نفر نبوده بلکه گروهی از مسلمانان در آن نقش داشتند.

بله این یک حرکت، یک تفکر و یک جریان برای مقابله با اسلام بود که با کمک الهی به شکست انجامید که:

« يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »

« مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند ولى خداوند نمى‏گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد » سوره توبه آیه 32


حاج علی;211984 نوشت:
به نام علی اعلی

سلام:gol:

کاربر محترم « رصدگر»

واقعا ساده انگاری است که بپنداریم یک نفر باعث این همه بلا و مصیبت شده است

یعنی فقط یک نفر یا حداکثر دو یا سه نفر اینچنین فاجعه عظیمی را رقم زده اند؟

اگر اینگونه بپنداریم در واقع خود را گول زده ایم.

خیر؛ بلکه این یک جریان سیاسی بود که از همان اول بعثت پیامبر اکرم (ص) وجود داشت

جریانی که در ابتدا پیامبر را ساحر و مجنون می خواند در ادامه دست به حذف فیزیکی پیامبر زد که با شجاعت و دلیری امیرالمؤمنین علی (ع) به شکست انجامید.

اکنون بهترین راه حل چیست؟

به انحراف کشاندن مسیر اسلام و چه راهی بهتر از این که همرنگ آنان شویم و آنان را گمراه کنیم.

اگر به تاریخ دقت کنید می بینید که این جریان کار یک یا دو نفر نبوده بلکه گروهی از مسلمانان در آن نقش داشتند.

بله این یک حرکت، یک تفکر و یک جریان برای مقابله با اسلام بود که با کمک الهی به شکست انجامید که:

« يُرِيدُونَ أَن يُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ »

« مى‏خواهند نور خدا را با سخنان خويش خاموش كنند ولى خداوند نمى‏گذارد تا نور خود را كامل كند هر چند كافران را خوش نيايد » سوره توبه آیه 32



از توجه شما بسیار سپاسگزارم
اگر متن بنده کمی با دقت بیشتری بخوانید حتما متوجه می شوید که بنده نه تنها یک یا چند نفر را عامل این جریان نمی دانم بلکه به خیلی فراتر از اینها مشکوک هستم.بنده تقریبا تمام مستندات و تحلیل های مرتبط با فتنه که عمومی بودند را خوانده و دیده ام(حتی سخنان جبهه دشمن را) فتنه 88 یک حرکت کاملا از پیش طراحی شده و حساب شده از سوی دشمنان اسلام بود و عده ای آگاهانه یا ناآگانه در داخل بازیگر دشمن در این صحنه شدند اما طراحی توطئه و هدایت اصلی از سوی جریانات دشمن و خودفروختگان داخلی انجام گرفت.
بنده فکر می کنم در سقیفه هم جریانی به مراتب پیچیده تر از این رخ داد که توانست امر پیامبر(ص) و ولایت مولا علی(ع) را کنار بزند.علی(ع) با آن عظمت در برابر چنین توطئه ای خانه نشین شدند.
البته این نظریه بنده نیست و یکی از اهل تاریخ چنین گفته و بنده می خواهم در مورد مستندات آن تحقیق کنم.
این جریان سرنخش به یهود می رسد اما چون خودم بشدت از حرف زدن بدون سند و دلیل دوری می کنم نمی خوام تا برام یقینی نشده جایی مطرح کنم.
سابقه یهود هم در اینجور کارها خیلی درخشان است!!
برای همین می خواهم دقیقا بدانم ابوبکر پیش از اسلام که بود؟چه بود؟چه تفکراتی داشت؟چه کار می کرد؟روحیات و اخلاقش چگونه بود؟با چه کسانی و چگونه ارتباط داشت؟ و...
یعنی یک کاری شبیه کارهای سازمانهای اطلاعاتی-امنیتی که امروزه انجام میدن و سرنخ ها رو با تحلیل دقیق پیش پا افتاده ترین مسائل پیدا می کنند.
ببخشید متن طولانی شد،دوباره عرض می کنم:
اگر مردم ابوبکر را به اندازه پیامبر قبول نداشتند؟
اگر مردم غدیر را می دانستند؟
اگر مردم علی(ع) را می شناختند و می دانستند او برای هدایت امت از سایرین از تمام جهات افضل است؟
چرا به سادگی از این مساله گذشتند و هیچ مقاومتی در برابر جریان سقیفه نکردند و استدلال های آنها را که یک بچه دبستانی هم نمی تواند بپذیرد و به تمسخر می گیرد پذیرفتند؟آیا مردم سحر شده بودند یا ...
یا یک طراحی پیچیده عملیات روانی و جنگ اطلاعاتی گسترده و قوی که از چند سال قبل طراحی شده بود در پشت این جریان بود؟(که این مورد به گواهی تاریخ در آن برهه جز از یهود ساخته نبود)

به نام خدا.

ببخشید ولی در مورد مردم چه فکری میکنید؟ یا در مورد حرف شنوی از پیامبر خدا؟ همین مردم چندین پیامبر خدا رو کشته اند.

با تشکر ، ستایشگر :Gol:

ستايشگر;212176 نوشت:
به نام خدا.

ببخشید ولی در مورد مردم چه فکری میکنید؟ یا در مورد حرف شنوی از پیامبر خدا؟ همین مردم چندین پیامبر خدا رو کشته اند.

با تشکر ، ستایشگر :gol:

ممنون
اکثریت مردم چنین نبودند حتی پیامبر را بسیار دوست داشتند و این محبت هرچه به پایان عمر مبارک پیامبر(ص) نزدیک می شویم بیشتر می شود.
در ضمن آن بنده اطلاع نداشتم مردم عربستان سابقه پیامبر کشی هم داشته اند فقط میدانم بنی اسرائیل چنین بودند.
کسی نبود جوابی بده؟تاییدی؟ ردی؟ چیزی؟
جناب "صدر" اون کتاب را که معرفی کردید چگونه این نظریه را رد می کند؟ خواهش می کنم جواب دهید
ممنون

رصدگر;211969 نوشت:
ممنونم فکر نکنم بتونم این کتابو گیر بیارم برای همین توی انجمن بحث می کنم که کارشناسان که اطلاعات دارند راهنمایی کنند
بنده یک بحث منطقی کردم و سه حالت را در نظر گرفتم که بنا بر شواهد دو موردش رد شده است و مانده بود مورد سوم که از بیان شما چنین بر می آید که این هم رد می شود.
حال سوال بنده این است اگر مورد سوم هم رد شود یعنی مردم ابوبکر را به اندازه پیامبر قبول نداشتند پس چرا حرف دوماه قبل پیامبر را پشت گوش انداختند و حرف ابوبکر را پذیرفتند؟؟؟
همه چیز روشن بود چرا مردم مقاومت نکردند؟به همین راحتی حرف او را پذیرفتند؟
یا اینکه حالت دیگری دارد که عقل ناقص حقیر به آن قد نمی دهد که ممنون می شوم راهنمایی کنید
خلاصه:
مردم با وجود آگاهی 100 درصد از ولایت علی(ع) و بیانات پیامبر(ص) در برابر سقیفه هیچ مقاومتی نکردند و به راحتی همه چیز را زیر پا گذاشتند و این به نظر فعلی بنده نمی تواند دلیلی جز این داشته باشد که مردم ابوبکر را همسطح یا بالاتر از پیامبر می دانستند. و اینکه چرا چنین بود مساله ای است که پس از پاسخ های کارشناسان در این تاپیک مطرح خواهم کرد(چیزی به مراتب پیچیده تر از فتنه 88).
انشاءالله

سلام دوست اسک دینی!

در زمانی که واقعه غدیر اتفاق افتاد شیاطین فریاد زدند و نزد ابلیس آمدند و گفتند دیگر ما در این امت راه نفوذی نداریم!
ابلیس از آنها سوالی پرسید که آیا در دل های این امت حب دنیا است؟
شیاطین گفتند آری!
ابلیس گفت پس هنوز امیدی هست,و این اتفاقی است که در فتنه 88نیز رخ داد.حب دنیا و راحت طلبی..

هیس313;212228 نوشت:
سلام دوست اسک دینی!

در زمانی که واقعه غدیر اتفاق افتاد شیاطین فریاد زدند و نزد ابلیس آمدند و گفتند دیگر ما در این امت راه نفوذی نداریم!
ابلیس از آنها سوالی پرسید که آیا در دل های این امت حب دنیا است؟
شیاطین گفتند آری!
ابلیس گفت پس هنوز امیدی هست,و این اتفاقی است که در فتنه 88نیز رخ داد.حب دنیا و راحت طلبی..

ممنون از توجهتون
اما اینجا می خوایم بحث تاریخی داشته باشیم تا نظریه رو که بنده ذکر کردم بتونییم با دلایل تاریخی اثبات یا رد کنیم
فقط نمی دونم چرا بحث پا نمی گیره
:Ghamgin:

به نام علی اعلی

رصدگر;212229 نوشت:
ممنون از توجهتون
اما اینجا می خوایم بحث تاریخی داشته باشیم تا نظریه رو که بنده ذکر کردم بتونییم با دلایل تاریخی اثبات یا رد کنیم
فقط نمی دونم چرا بحث پا نمی گیره:Ghamgin:

عجله نکنید

انشاءالله بحث کم کم پا میگیره

پس شروع بحث از اینجاست که ابوبکر کی بوده؟

و قبل از اسلام چیکار می کرده؟

درسته؟:Gig:


رصدگر;211969 نوشت:
ممنونم فکر نکنم بتونم این کتابو گیر بیارم

با سلام
این کتاب توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامیبارها چاپ شده و در بازار کتاب قابل دسترسی است. شما می تونید کتاب را در سایت:

http://www.adinebook.com/gp/product/964476076X

نیز تهیه فرمایید.

رصدگر;211969 نوشت:
پس چرا حرف دوماه قبل پیامبر را پشت گوش انداختند و حرف ابوبکر را پذیرفتند؟؟؟

به همین دلیل توصیه می کنم این کتاب را مطالعه نمایید. چون نیاز به مقدمات فراوان تاریخی دارد که بر پایه فرهنگ اعراب و چگونگی وقوع حوادث آن دوران استوار است.

حاج علی;212230 نوشت:
به نام علی اعلی

عجله نکنید

انشاءالله بحث کم کم پا میگیره

پس شروع بحث از اینجاست که ابوبکر کی بوده؟

و قبل از اسلام چیکار می کرده؟

درسته؟:gig:

تشکر
بله اما مثل اینکه جناب صدر که کارشناس این زمینه هم هستند این نظریه را رد می کنند بنده هم وقتی یک متخصص نظری می دهد عقلا یا باید خودم تخصص داشته باشم بحث کنم یا باید حرف ایشان را بپذیرم که حرف ایشان را پذیرفتم
اما از لحاظ عقلی قانع نشدم که همه این اتفاقات به این سادگی باشد که ایشان کتاب را خیلی تاکید دارند و انشاء الله بعدا (تابستان!!) سعی می کنم آن را بخوانم و اگر حل نشد باز می پرسم.
اما ممنون می شوم اگر دوستان و کارشناسان محترم همینجا بحث ار بیشتر باز کنند.

باسلام
این مبحث تاریخی که جدال های فراوانی را در تاریخ اسلام بوجود آورد و پس از آن مسلمانان به دوگروه عمده با فرقه های گوناگون تجزیه شدند نیاز به مقدمات و مطالعات فراوانی دارد.
با توجه به اینکه کتاب های فراوانی این بخش از تاریخ را بازوایای مختلف مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند و راه دسترسی به اینگونه کتاب ها آسان است، از این رو به صورت بسیار مختصر تنها به یک بعد این بخش تاریخی اشاره می کنم.
همانطور که اشاره کردم این مسئله هم از جهت فرهنگ اعراب و هم در توجه به حوادث پیش آمده قابل بررسی است.
در بعد فرهنگی و با توجه به زندگی اعراب و قبیله قریش پیش از اسلام؛ جایگاه سیاسی و نظامی از جایگاه معنوی و روحانی قریش متفاوت بوده است. آنچه محققین با توجه به روایات تاریخی بیان می کنند این است که عبدالمطلب و پس از او ابوطالب جایگاه و منصب روحانی را در قریش عهده دار بوده اند.
این نوع نگرش اجتماعی با بعثت و هجرت پیامبر و تا زمان حیات آن حضرت تحت الشعاع قرار گرفت و پیامبر اسلام(ص) هم منصب سیاسی و هم منصب روحانی اعراب را عهده دار شدند.

پس از رحلت پیامبر اسلام
و پس از آنکه در ابتدا انصار برای تعییین حاکم بعد از پیامبر نشست سقیفه را تشکیل دادند، ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح با حضور در سقیفه در کنار سایر دلائلی که انصار را در رایشان تضعیف کردند؛
بر این اساس که نمی شود هم جایگاه روحانی و هم منصب سیاسی(خلافت) در بنی هاشم باشد از به قدرت رسیدن بنی هاشم جلوگیری نمودند.
البته همانطور که قبلا هم گفتم این مطلب تنها از یک بعد فرهنگی و به صورت بسیار مختصر بیان شد.
امیدوارم دوستان بقیه تحلیل ها را در کتاب تشیع در مسیر تاریخ و سایر کتاب های پیرامونی مطالعه نمایند.

در پایان هم باید اشاره کنم که مقایسه ابوبکر و پیامبر اسلام(ص) مقایسه ای صحیح نیست.
همچنین میزان علاقه مردم در آن دوره و این مقایسه که مسلمانان ابوبکر و رسول گرامی اسلام را به یک اندازه دوست داشته اند؛ علاوه بر آنکه تحلیلا مردود است، از حیث داده های تاریخی هم قابل اثبات نخواهد بود.
موفق باشید.

با تشکر فراوان از جناب "صدر"

ما در حال حاضر محکوم به پذیرش نظر شما هستیم و امیدواریم که این طور باشد.

از سایر دوستان خواهش می کنم کتاب "مهار انحراف" و همچنین کتاب "تبار انحراف" که توسط مدیر محترم فرهنگی در کتابخانه قرار گرفته و در سایت هست از لینک زیر دانلود کنید و بخوانید.

((دانلود کتاب تبار انحراف نوشته حجت الاسلام مهدی طائب))

((دانلود کتاب مهار انحراف نوشته حجت الاسلام مهدی طائب))

البته گفته می شود نقدهای جدی به کتاب مهار انحراف وارد است اما گفته نمی شود چه نقدی!کاش منتقدین این کتاب هم نظرات خود را منتشر می کردند و فقط به کلاسهای درس و محافل خاص اکتفا نمی کردند

اشاره هایی به این مبحث در سایت اسک قرآن شده است می توانید بخوانید :





ابو بكر شصت و سه ساله بود كه در گذشت و مرگ وى به روز دو شنبه(روز گذشته-25 اردیبهشت) هشت روز مانده از جمادى الاخر بود. خلافت ابو بكر دو سال و چهار ماه بوده است.
در باره سبب بيمارى ابو بكر كه از آن در گذشت روايتى از عايشه هست كه گويد: بيمارى ابو بكر از آنجا آغاز شد كه به روز

دو شنبه هفت روز مانده از جمادى- الاخر كه روزى سرد بود غسل كرد و پانزده روز تب كرد كه براى نماز بيرون نمى‏شد و به عمر بن خطاب مى‏گفت با مردم نماز كند. و مردم به عيادت وى مى‏آمدند و هر روز سنگين‏تر مى‏شد. در خانه‏اى بود كه پيامبر به او داده بود كه اكنون رو به روى خانه عثمان بن عفان است. در ايام مرض مرگ عثمان بيشتر از همه پيش وى بود و به شب سه شنبه هشت روز مانده از جمادى الاخر سال سيزدهم هجرت در گذشت.

تاريخ‏الطبري/ترجمه،ج‏4،ص:1564

بنا به نوشته مورخان، ابوبکر پيش از اسلام به بازرگاني (در رشته بزازي) اشتغال داشت و مردي ثروتمند بود. برخي مورخان نيز گفته‌اند وي کسب و کاري بي اهميت داشته است. علماي اهل سنت در کتب خود نقل کرده اند که ابوبکر بر اساس نصيحت کاهني که در شام به او خبر داده بود پيامبري ظهور خواهد کرد اسلام آورده است. (1)
علماي اهل سنت در کتب خود اين نكته را نيز نوشته اند که ابي بکر سالها پس از بعثت اسلام آورده است. و اسلام آوردن او بعد از اسلام آوردن حد اقل 50 نفر بوده است. يعني دقيقا بعد از واقعه اسراء و معراج که بنابر روايت واقدي يک سال و نيم قبل از هجرت اتفاق افتاده است.و برخي هم نوشته اند او زماني ايمان آورد که حضرت علي (ع) 21 سال داشتند. يعني يک سال و نيم قبل از هجرت. و يا گفته اند که او هفت سال پس از بعثت رسول خدا اسلام آورد. (2)
وي پس از شهادت پيامبر اکرم صلي الله عليه واله بر مسند خلافت نشست تا اينکه پس از مدت 2 سال و 3 ماه و 22 روز در شب سه شنبه 22 جمادي الثاني در سال 13 هجري از اين جهان به سوي سزاي اعمالش رخت بر بست.
(1) البدايه و النهايه ج 3 ص 29-30. – السيرة النبوية ابن کثير ج 1 ص 439.
(2) سيره حلبي ج 1 ص 273. - البدايه و النهايه ج 3 ص 28 - تاريخ طبري ج 2 ص 60.- مجمع الزوائد ج 1 ص 76 به نقل از طبراني در تفسير کبير.- الاستغاثه ج 2 ص 31. - عثمانيه 286.- شرح نهج البلاغه ج 13 ص 224.

حاج علی;212230 نوشت:
به نام علی اعلی

پس شروع بحث از اینجاست که ابوبکر کی بوده؟

با سلام
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
جای شگفتی است که در زمان حیاتش از مردم می خواست بیعتشان را پس
بگیرند ولی در واپسین روزهای عمرش وصیت کرد که خلافت پس ازاوبه
دیگری برسد.

این دو نفر خلافت را مانند دو پستا ن شیر تقسیم کردند ابوبکر
خلا فت را در جایگاهی درشت و ناهموار قرار داد درحالی که عمر سخنی
تند وزخم زبان داشت ودیدارش رنج اور واشتباهش بسیار وعذرخواهیش
بی شمار بود.
نهج البلاغه- خطبه شقیقه – شرح محمد عبده ج 1ص 84 .

خیانتهای ابوبکربه اسلام


1- در اتش سوزانیدن احادیث پیامبر اکرم
ابوبکر پانصد حدیث را از پیامبر اکرم جمع اوری وتدوین کرد اما پس
ازمدتی دریافت که بهره ای از این کار نخواهد برد زیرا امکان انحصار
وجود نداشت ودر نتیجه تمام ان احادیث را در اتش سوزانید.
شمس الدین
ذهبی – تذکره الحفاظ ج 1 ص 5



عایشه می گوید:پدرم احادیث رسول خدا را گردآوری کرد تا به پانصد حدیث
رسید . سپس شب هنگام دیدم در رختخوابش می غلطد وبه خواب نمی رود
به خود گفتم لابد ناراحتی دارد یا خبر نگران کننده ای شنیده است صبح که
شد مرا صدا زدو گفت:دخترم احادیثی راکه نزد توبه امانت سپردم بیاور
من احادیث راآوردم سپس همه انها را سوزاند
کنزالعمال ج 10 ص 285 حدیث 29460



2- منع نقل حدیث توسط ابوبکر
بی تردید در ان زمان امکان نداشت که مردم رااز نقل ونوشتن حدیث بازداشت وانها را تنها به استفاده از احادیثی که ابوبکر جمع کرده بود مجبور نمود لذا چاره را در ان دید که مطلقا احادیث پیامبر را ممنوع نماید تا دست مردم از این سلاح نیرومند کوتاه گردد براین اساس خلیفه مسلمانان رااز بازگویی احادیث
پیامبر منع نموده دستور داد از پیامبرحدیث نقل نکنید وبه قران مشغول باشید
شمس الدین ذهبی - تذکره الحفاظ ج 1 – ص 7 – 8 - 13



3- فحش دادن در حضور پیامبر
ابوبکر درحضور پیامبر سخن بسیار زشت وزننده ای را به زبان رانده بود
وقتی به عروه بن مسعود گفت :{امصص ببظر اللا ب}قسطلانی که شارح بخاری است در باره این عبارت گفته است که از بدترین
وقبیح ترین فحش ها نزد عرب است .
شرح بخاری ج4 ص 446 از اگاهان بپرسیم دکتر تیجانی ص

16
4- مشاجره ابوبکر وعمر در حضور پیغمبر
نافع بن عمر از ابن ابی ملیکه نقل می کند که گفت دو مرد نیکوکار نزدیک بود هلاک شوند چرا که ابوبکر و عمر در حضور پیمبر با یکدیگر سروصدا ونزاع کردند ابوبکر به عمر گفت تو غرضی نداشتی جز مخالفت کردن با من .عمر پاسخ داد من چنین غرضی نداشتم و به هر حال سر وصدا زیادی کردند خدا این ایه را نازل کرد یا ایها الذین امنوالاترفعوااصواتکم {ای مو منان صدایتان را از صدای پیامبر بلندتر نکنید.} سوره حجرات ایه

2. صحیح بخاری ج 6 ص 46 ومانند این حدیث درصحیح بخارج8ص154وج5ص116وصحیح بخاری کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه ،باب 5 ما یکره...،ح 4 ج 9 ص 120.


5- خودداری از رفتن به سپاه اسامة بن زید
ابوبکر و عمر وبرخی از صحابه از رفتن به سپاه اسامه خودداری کردند و به بهانه اداره امور خلافت در مدینه ماندند با انکه پیامبر کسانی را که از سپاه اسامه عقب بمانند لعنت کرده بود ر.ک.الملل والنحل شهرستانی ج 1 ص 29 والسقیفه نوشته ابوبکر احمدبن عبدالعزیزجوهری ص 74 و 75
معروف به خطبه

{ودر جایی دیگر دارد به بهانه جوان بودن فرمانده که هنوز صورتش مودر نیاورده از حضور سرباز زدند}شرح نهج البلا غه ابن ابی الحدید خطبه 156 ج 9 ص 196 و 197. وپیامبربر فراز منبری رفت وگفت اگر امروز شما در فرماندهی او تشکیک می کنید وطعنه می زنید،قبلاً درفرماندهی پدرش طعنه می زدید.به خدا قسم ،اوشایسته ریاست وفرماندهی بود همانگونه که فرزندش نیز این شایستگی رادارد.
طبقات ابن سعد ج 2 ص 190،تا ریخ ابن اثیر ج 2 ص 317،السیرةالحلبیه ج 3 ص 207،تاریخ طبری ج 3 ص 226،آنگاه هدایت شدم ص 140.



6-رها کردن بدن رسول خدا روی زمین به طمع خلافت
ابوبکر وعمر جسد پیامبر را برزمین رها کردند وبه سوی سقیفه شتافتند تا ازمیان خود یکی را برای خلا فت تعیین نمایند پیغمبر اکرم می فرماید {احترام
میت به دفنش است}وامیرالمومنین علی بن ابی طالب پرده از رخدادهادر خطبه
شقیقه برداشت و فرمود:به خدا قسم فرزند ابو قحافه{ابوبکر}خلافت را مانند
پیراهن بر تن کردهرچند میدانست که منزلت من به ان مانند منزلت سنگ اسیا
به ان است.
الدرالمنتشره سیوطی ص 44ح95وسومین خطبه نهج البلاغه شقیقه



7-غصب فدک حضرت زهرا{س}
1- غصب فدک توسط ابوبکر وعمروتکذیب قران
مروج الذهب ج 3 ص252/ معجم البلدان ج 4 ص238 /معجم الزوائدج 9 ص39/ الغدیر ج 7 ص 190و197/بحارالانوار ج29ص105و415/ المختصر فی اخبار البشر ج1 ص 178.
ابوبکر به پیامبر نسبت داد که ان حضرت فرمود ما پیامبران ارث نمی گزاریم
صحیح بخاری باب غزوه خیبر ح 37 ج 5 ص 177 وبا این حدیث جعلی فدکی را که پیامبر به فاطمه زهرا هبه کرده بود{بخشیده بود}پس گرفتند ولی کسی نبود که بگوید پس چرا خدا در قرآن کریم می فرماید {وورث سلیمان داود}یعنی سلیمان از داود ارث برد .

عبد الله بن عمر می گوید رسول خدا به همسرانش صد بار شتر از محصولات خیبر رابخشید .عمر خیبر را تقسیم کرد وهمسران حضرت را مخیر کرد که مقداری از اب وزمین به انها بدهد یا همان برنامه پیامبر رااجرا کند که برخی زمین را اختیار کردند وبرخی دیگر بار شتر را عایشه هم زمین را برگزید صحیح بخاری باب المزارعه بالشطر ح آخر ج 3 ص 137 و 138 .

2-برگرداندن فدک به حضرت زهرا توسط ابوبکر
3-گرفتن فدک توسط عمر وپاره کردن آن
4- برگرداندن فدک به حضرت علی وابن عباس در دوره خلافت عمر
5- دستور به آتش زدن خانه حضرت زهرا {س}.
الامامه والسیاسة ج 1ص 18/مروج الذهب ج 1ص 414/ العقد الفرید ج 2 ص254 السبعةمن السلف فیروز آبادی ص12/ تاریخ الامم والملوک طبری ج4 ص52.


8-به تنگنا رسیدن لشکر اسلام در جنگ حنین
شیعه و سنی نقل کرده اند وقتی ابوبکر زیادی لشکر اسلام را دید آنرا چشم زد
از نحوست عین وشوری چشم ابوبکر چنان زخمی به لشکر اسلام رسید که انها به تنگنا رسیدند.
ابو قتاده نقل می کند :درجنگ حنین مسلمانان پابه فرار گذاشتند ومن هم با آنها فرار کردم ،ناگهان عمر بن خطاب را در میان مردم یافتم،به او گفتم این مردم را چه شده است ؟گفت کار خداست.
صحیح بخاری کتاب المغازی باب 56 قول الله تعالی : ویوم حنین ح6 ج 5 ص 196 .



9- تصمیم برای ترور وقتل امیر المومنین

10-کلامی خنده داراز ابوبکر
ابوبکر بر روی منبر رفت وگفت{ ان لی شیطانا یعترینی فان استقمت فاعینونی وان زغت فقومونی }من شیطانی دارم که مرا فریب می دهد شما مردم هر گاه به راه راست رفتم کمکم کنید وهر گاه به نادرست رفتم راهنما ییم کنید .
تاریخ الخمیس ج 2 ص233/ اسدالغابه ج4ص295/ الغدیر ج7 ص158و196/ تاریخ ابن عساکر ج5 ص112و105/
الصراط المستقیم ج2 ص279و280/ تاریخ ابی الفداء ج1 ص158/ تاریخ ابن الاثیر ج3 ص149/تاریخ ابن کثیر ج6 ص99 /و...



11- جعت حدیث
{نحن معاشر الانبیا لا نورث ما ترکناه صدقه}کسی از پیامبران ارث نمی برد انچه از ما باقی می ماند صدقه است ونسبت دادن این حدیث به پیامبر همراه با شاهدان دروغین در مجلس بود

13-گفتار ضد و نقیض عمر در مورد ابوبکر{بیعت ابوبکر غلطی ناگهانی بود}
عمر در زمان خلافت خود بر منبر رفت وگفت جریان بیعت ابوبکر غلط وخطایی بود که خدا مسلمین را از شر ان نگاه دارد از این پس هر کس مانند آن بیعت را تکرار نمود او را بکشید .
سلیم بن قیس ص 820و825 /شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1 ص164و165 /الاستیعاب ج2 ص256 /الزام الناصب ص97 /الصواعق المحرقه ص7 /مجمع النورین مرندی ص 196 و...


14- تعیین عمر به عنوان خلیفه بعد از خود
السنن الکبر بیهقی ج 6ص223و234/ سنن الترمذی ج4ص420/ الشافی ج4ص193 / سنن ابن ماجه ج3ص163/ سنن ابی داود ج2ص17/ تفسیر الطبری ج6ص30/ الغدیر ج7ص104و105.
ابوبکر کار خلافت بعد از خود را میان اصحاب به شوری نگذاشت بلکه عمر را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد ووقتی بااعتراض اصحاب مواجه شد که چرا یک انسان خشن تندخو رابر ما مسلط می کنی؟گفت:بهترین آفریدگان را مسلط کردم.
تاریخ طبری ج 3 ص 433.


15- وصیت به دفن در خانه پیامبر
ابوبکر وصیت کرده بود بعد از مرگش اوراکنار قبر پیامبر دفن کنند
الاستغاثه ص 22/بحار الانوار ج30ص 520.



16- لحظات جان کندن ومردن ووای وویل نمودن او
الصراط المستقیم ج3ص116/الاستغاثه ص22/بحارالانوار ج30ص527



17- مجازات نکردن خالد بن ولید و تمجید کردن از او
مالک بن نویره وقبیله اش که با ابوبکر بیعت نکردند وابوبکرخالدبن ولید را با لشکری به سوی او فرستاد وخالد شبانه سر مالک را ازتن جدا نمود ودر همان شب با زن مالک زنا کرد وتمام مردان قبیله را کشتند واموال انها را به غنیمت جنگی برداشته وزنان وبچه های انانرا به عنوان اسیر جنگی به مدینه اوردن ولی ابوبکر اورا مجازات نکردبلکه اورا تمجید نمود وتمامی اموال وزنان وبچه های قبیله مالک را بین مردم تقسیم نمودتاریخ طبری ج3 ص278 اخبار سال 11
ثانیاً چنین فرمانی صادر می کند {به خدا قسم،هر کس راکه بین نماز وزکات فرق بگذارد می کشم}صحیح بخاری کتاب استنابة،باب 2 ،قتل من أبی... ح 1ج 9 ص 19.
جالب این است مقداد از پیامبر پرسید؟ اگر با یکی از کفار در حال جنگ برخورد کردم ،در این حال او باشمشیرش یکی ازدو دستم را قطع کرد آنگاه درپشت درختی پناه برد وگفت من برای خدا مسلمان شدم آیا جایز است او را بکشم فرمود او رانکش.
صحیح بخاری کتاب المغازی،باب 12 ج 5 ص 109.و صحیح مسلم کتاب الایمان،باب تحریم قتل الکافر بعد ان قال لااله الاّ الله ح1 ج 1 ص 95 .


18– جهل ابوبکر نسبت به احکام
ابوبکر نسبت به احکام اطلاعی نداشت
مسند احمد حنبل ج1ص14/ مجمع الزوائد هیثمی ج5ص183/ سیره ابن هشام ج4 ص340/ الریاض النضرة ج1ص167و177/ عیون الاخبارابن قتیبه ج2ص234/ تاریخ یعقوبی ج2ص107/ الطرائف ج2ص402/الصفوه ج1ص99.


19- مبروص بودن ابوبکر 18
از پیامبر روایت است که:مومنان به برص وجزام گرفتار نمی شوند .

20- بیعت نکردن پدر ابوبکر{ابو قحافه} با ابوبکر
وقتی ابوبکر به پدرش نامه نوشت که با من بیعت کن ابوقحافه پرسید به چه جهت تو خلیفه شدی ؟جواب داد به جهت کبر سن وپیری مردم مرا خلیفه کردند .ابوقحافه نیز به او گفت:پس من از تو سالخورده تر وپیر ترم و پیش از تو مستحق به خلافت و با او بیعت نکرد



21- تکذیب آیه تطهیر
اصرار بر اینکه – نعوذ باالله – حضرت زهرا نیز معصیت میکند{دروغ}
می گوید ورد کرد شهادت امیر المومنین وامام حسن وامام حسین وام ایمن
در حالی که پس از رحلت رسول اکرم جابر بن عبدالله ادعا کرد که پیغمبر
به او وعده دادن چیز هایی را داده بود .
ابوبکربدون هیچ گواهی ادعای جابر راتصدیق کردو سه بار دستش را پر کرد و در هرنوبت به او پانصد درهم به او داد.

صحیح بخاری کتاب الشهادات باب من امر بانجاز الوعد ح 3 ج 3 ص 236 . {ایا کسی نبود از ابوبکر بپرسد چرا ادعای جابر را بدون هیچ گواهی تصدیق کردی ولی ادعای زهرا س قبول نکردی آیا جابر با تقواتر وراستگو تر از آن حضرت بود.}
در جایی دیگر قوم بنی صهیب ادعا کردند که رسول خدا دو منزل و یک اطاق را به صهیب بخشیده است وبا گواهی دادن {ابن عمر}به انان بخشیدند صحیح بخاری کتاب الهبه باب اخر حدیث اخر ج 3 ص 215 .


22- اول کسی که بااو بیعت کرد شیطان لعین رجیم بود


23- عدم تولیت امور دین در زمان پیامبرمثل عزل از تبلیغ سوره برائت
شواهد التنزیل ج 1 ص 223والمناقب خوارزمی ص 99 والریاض النضرة ج 2 ص 147 و زخائر العقبی ص 69 والغدیر ج 6 ص 341/350 وتفسیر الطبری ج 10 ص 46/47 والدر المنثور سیوطی ج 3 ص 209وصحیح ترمزی ج2ص183 وفتح الباری ابن حجر ج8 ص256 والخصائص نسائی ص20 و...


24- شرب خمر وخوردن غذاهای مفصل در ماه مبارک رمضان
ارشاد القلوب ص 246 و268 /بحار النوار ج29ص42و43 ح 18.


25- تاسف خوردن ابوبکر در روزهای اخر عمرش
آری به خدا قسم تاسف نمی خورم جز برسه کار ی که انجام دادم وای کاش انجام نمی دادم :ای کاش خانه علی را رها می کردم {ودر روایتی امده ای کاش به خانه فاطمه کاری نداشتم هر چند اعلام جنگ علیه من می کردند}وای کاش در روز سقیفه روی دست یکی از آن دو نفر ابو عبیده یا عمر می زدم که او امیر می شد ومن وزیر می شدم وای کاش روزی که ذوالفجاءه سلمی را به اسارت گرفتند ونزد من آوردند او را می کشتم یا آزاد می کردم ولی او را با آتش نمی سوزانیدم.
تاریخ طبری ج 3 ص 430 عقدالفرید ابن عبد ربه ج 4 ص 286 مروج الذهب مسعودی ج 2 ص 303 .



26- حذف سهمیه مؤلفة قلوبهم
این سهمیه مربوط به بیگانگان واهل کتاب است که برای بدست آوردن دلشان وتالیف قلوبشان وتمایلشان به اسلام ،از صدقات واجبه به انها پرداخت می شود این سهمیه در زمان پیغمبر داده می شد ولی در زمان حکومت ابوبکر،عمر جلوی پرداخت آن را گرفت وبه آنها می گفت {هیچ نیازی به شما نداریم چرا که خدا اسلام را عزت بخشیده واز شما بی نیازمان کرده پس یا باید اسلام بیاورید ویا اینکه شمشیر میان ما وشما داوری می کند}وابوبکر بر کار او صحّه گذاشت
الجوهرة النیرة في الفقه الحنفی ج 1 ص 164 ازآگاهان بپرسیم تیجانی ص 164.


27- ندانستن بسیاری از احکام
ابوبکر بسیاری از احکام قرآن رانمی دانست از اودر باره {کلاله}که حکم آن در قرآن آمده پرسیدند ،او گفت:من دربارۀ آن به نظر شخصی خود سخن می گویم اگردرست بود ،از جانب خداست واگر نادرست بود از من واز شیطان است. تفسیر طبری ج 4 ص 191و192 /وتفسیر ابن کثیر ج 1 ص 609 /وتفسیر خازن ج 1 ص 326 /وتفسیر جلال الدین سیوطی ج 2 ص 756 در تفسیر سوره نسا آیه 174.



28- قربانی نکردن در حج
شافعی در کتاب خود ودیگر محدّثان آورده اند که : ابوبکر وعمر در حج قربانی نمی کردند زیرا خوش نداشتند که مردم به آنها اقتدا کنند و گمان کردند که قربانی واجب است .
السنن الکبری /بیهقی ج 9ص 265.وجمع الجوامع /سیوطی ج 3 ص 45.



29- شستن پا در وضو
چطور پیامبر 23 سال را با مسح گذراند و هر روز پنج بار آنرا انجام می داد وآیا خلفا قرآن نخواندن که می گوید {وامسحوا برؤسکم وارجلکم.}پس چگونه بر خلاف قرآن و پیامبر به شستن پای خود می پردازید.


30- نقشه برای قتل پیامبر(ص)
بعد از غزوه تبوک چهارده نفر از منافقین (از جمله ابوبکروعمر) تصمیم محرمانه بقتل رسول الله گرفتند که جبرئیل رسول خدا راخبر داد ونقشه شان برملا شد


31- شرکت در مجالس شراب
ابو طلحه زید بن سهل در منزل خود مجلس شرابی تشکیل داد وده نفررابه آن مجلس دعوت کرد که همگی شراب نوشیدند وابوبکر اشعاری در مرثیه کفارومشرکین وکشته شدگان بدر سرودواسامی ده نفر عبارتند از:
1- ابوبکربن ابی قحافه 2- عمر بن الخطاب 3- ابو عبیده جراح 4- ابی بن کعب 5- سهل بن بیضاء6- ابو ایوب انصاری 7- ابودجانه سماک بن خرشه 8- ابوبکر بن شغوب 9- انس بن مالک که در آن وقت هجده ساله وساقی مجلس بود 10- خود ابوطلحه دعوت کننده وصاحب البیت.

بیهقی در ص 29 ج 8 از خود انس نقل می کند :من در
آن روز از همه کوچکتر وساقی مجلس بودم.
ابن حجر عسقلانی ج 10 فتح الباری ص 30/صحیح بخاری در تفسیر آیه خمر سوره مائد ه/مسلم بن حجاج در کتاب اشبه باب تحریم الخمر خود /امام احمد بن حنبل در جلد سیم مسند ص 181و227 /ابن کثیر در ص 93و94 جلد دوم تفسیر خود /جلال الدین سیوطی در جلد دوم در المنثور ص 321/طبری در ج 7 تفسیر ص 24/ ابن حجر عسقلانی درص 22 ج 4 اصابه /بدر الدین حنفی در ص 84 ج 10 عمدة القاری/ بیهقی در ص 286و290 سنن.

بازم بگم !!!!!!

[=&quot]نمونه ای از رفتارهای ابوبکر با رسول الله (ص)


[=&quot]در تاریخ موارد فراوانی از اعتراض و برخوردهای نا به جا و زشت صحابه با حضرت رسول را ثبت نموده اند. و قرآن نیز به مواردی اشاره کرده و و خداوند به همین دلیل در قالب آیات می فرماید، مسلمانان رفتار خود را با آن حضرت اصلاح کنند . در یکجا قرآن می فرماید صدایتان را از [=&quot]صدای[=&quot] آن حضرت بالاتر نبرید.در جای دیگر می فرماید او را با سخنانتان اذیت نکنید و بدانید که او « اذن» باشد برای شما بهتر است. یعنی اگر او به حرفهای شما گوش می دهد و چیزی نمی گوید بهتر است برای شما تا آنکه به حرفهای بی ارزش شما گوش ندهد. در یکجا دیگر می فرماید از پشت پنجره و دیوار آن حضرت را با صدای بلند صدا نزنید و آنانکه این چنین می کنند انسانهای نادانی هستند[=&quot]. یا در جایی می فرماید اگر می خواهید پیامبر را دیدار کنید صدقه بدهید. این در واقع برایند و نتیجه آزارهایشان نسبت به پیامبر بود که حضرت باری تعالی می خواست با این صدقه دادن مسلمانان را ضمن محک ، تنبیه نیز بنماید، تا بیهوده و گتره ای، مزاحم آن حضرت نشوند.
گاهی اوقات مسلمانا پا از این مسائل فراتر گذاشته و در مواردی در نهایت بی شرمی ،به ایشان می فرمودند که : ای محمد چرا در تقسیم غنائم به عدالت رفتار نمی کنی؟
. به هر حال در قرآن نمونه های از این قبیل رفتارها با پیامبر را می توان مشاهده کرد.مثلا در آیه 53 احزاب می فرماید: « این کسانی که به خدا ایمان آورده ایدبه خانه های پیامبر داخل نشوید مگر انکه ایشان اجازه بدهد،و شما را به سفره طعامش دعوت کند، در آن موقع هم زودتر از وقت غذا وارد خانه حضرت نشوید، و منتظر ظرف غذا نباشید، بلکه موقعی که دعوت شدید بیایید و وقتی غذا خوردید بروید، نه اینکه در آنجا به سرگرمی و سخن گفتن بپردازید» . به همین دلیل در این مقال برآن شدیم که به یک مورد از این رفتارهای ناشایست اشاره کنیم .

[=&quot]در منابع تاریخی ، چه کتب شیعه و چه کتب اهل سنت به این مورد اشاره رفته است که : در جنگ بدر پیامبر در حالی که در خیمه اش ایستاده ، بود ، چنین دعا فرمودند : خداوندا تو را سوگند می دهم به پیمان و وعده ای که فرمودی ما را پیروز گردان، بار خدایا اگر اینها « مشرکان» امروز پیروز شوند دیگر تو را کسی نیست که عبادت کند. در این حال که پیامبر مشغول به دعا بود . ناگهان ابوبکر آمده و دست پیامبر را گرفته و گفت[=&quot] : بس است ،بس است، ای رسول خدا ، چقدر به خدا اصرار می کنی !!! سپس پیامبر در حالی که زره بر تن داشت از خیمه اش خارج شد[ احتمالا ابوبکر دست آن حضرت را کشیده و از خیمه خارج کرده است] و در این زمان رسول اکرم فرمود : سیهزم الجمع و یولون الدبر، بل الساعة موعدهم و الساعة ادهی و امر. ( به زودی این جمعیت شکست خورده و فرار می کنند، بلکه موعدشان قیامت است و قیامت سخت تر و تلخ تر است. ( آیه 45 و 46 قمر ) [=&quot][1].


[=&quot][1] [=&quot]- امتاع الاسماء ، مقریزی، بیروت دارالکتب العلمیه ، 1420، ج 8 ص 341 ؛البدایه و النهایه، ابن کثیر، بیروت : دارالفکر، ج 3 ص 276. ؛ بهجة المحافل و بغیة الماثل ، عماد الدین یحیی بن ابی بکر عامری، بیروت : دارصادر، ج 1 ص 183 ؛ تاریخ الاسلام، ذهبی ،بیروت: دارلکتاب العربی ، 1409، ج 2 ص 84 ؛ حدائق الانورا، حضرمی ، جده: دارالمنهاج، 1419،ص 272؛ دلائل النبوه ، بیهقی، بیروت : دار الکتب العلمیه ، 1405، ج 3 ص 50 ؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی شامی ، ، بیروت : دارلکتب العلمیه، 1414ق، ج 4 ص 38؛ المنتظم ، ابن جوزی ، بیروت : دارالکتب العلمیه ، 1412، ج 3 ص 114 ؛ تاریخ طبری ، طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم ، بیروت : دارالتراث، چاپ دوم ، 1967م، ج 2 ص 448 ؛ الاغانی ، ابوالفرج اصفهانی ، بیروت: دار احیاء تراث عربی ،چاپ اول، 1415ق ، ج 4 ص 390 ؛ مسند احمد ، ابن حنبل، بیروت : دارصادر، ج 1 ص 329 ؛صحیح بخاری، بخاری،بی جا ، دارالفکر، 1401، ج 3 ص 230؛ سنن کبری ، بیهقی، بی جا ، دارالفکر، بی تا ، ج 9 ص 46 ؛ و بسیاری از کتب معروف اهل سنت .

رضا;219065 نوشت:
30- نقشه برای قتل پیامبر(ص) بعد از غزوه تبوک چهارده نفر از منافقین (از جمله ابوبکروعمر) تصمیم محرمانه بقتل رسول الله گرفتند که جبرئیل رسول خدا راخبر داد ونقشه شان برملا شد 31- شرکت در مجالس شراب ابو طلحه زید بن سهل در منزل خود مجلس شرابی تشکیل داد وده نفررابه آن مجلس دعوت کرد که همگی شراب نوشیدند وابوبکر اشعاری در مرثیه کفارومشرکین وکشته شدگان بدر سرودواسامی ده نفر عبارتند از: 1- ابوبکربن ابی قحافه 2- عمر بن الخطاب 3- ابو عبیده جراح 4- ابی بن کعب 5- سهل بن بیضاء6- ابو ایوب انصاری 7- ابودجانه سماک بن خرشه 8- ابوبکر بن شغوب 9- انس بن مالک که در آن وقت هجده ساله وساقی مجلس بود 10- خود ابوطلحه دعوت کننده وصاحب البیت.

ممکنه اسنادش رو هم بیان کنید(حدالامکان از منابع اهل سنت)

hoorshid;263277 نوشت:
ممکنه اسنادش رو هم بیان کنید(حدالامکان از منابع اهل سنت)

[=Book Antiqua]سلام

[=Book Antiqua]ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، همان ج ۵، ص ۲۴ و ۲۵

ابن اثیر جزری، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۷ هـ، ج ۱، ص ۵۷۳.

زمحشری، محمود بن عمر، تفسیر الکشاف، بیروت، دارالکتب العربی، ج ۲، ص ۲۹۱.

ممنون از توضیحاتتون!من در جایی شنیدم این اقدام یعنی

رضا;219065 نوشت:
نقشه برای قتل پیامبر(ص) بعد از غزوه تبوک چهارده نفر از منافقین (از جمله ابوبکروعمر) تصمیم محرمانه بقتل رسول الله گرفتند که جبرئیل رسول خدا راخبر داد ونقشه شان برملا شد
دو بار و توسط حدود ده نفر انجام گرفت!یک بار بعد از جنگ تبوک و یک بار بعد از غدیر!
ممکنه در این باره ی این دو مورد توضیح کامل تری بدین!

hoorshid;264404 نوشت:
ممنون از توضیحاتتون!من در جایی شنیدم این اقدام یعنی دو بار و توسط حدود ده نفر انجام گرفت!یک بار بعد از جنگ تبوک و یک بار بعد از غدیر!
ممکنه در این باره ی این دو مورد توضیح کامل تری بدین!


با سلام
ترور نافرجام رسول الله (ص) بوسيله اكابر اصحاب بسند صحیح نزد عامه :

http://hojjah.googlepages.com/gatl.doc

[=&quot]برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است.
وي در كتاب المحلي مي‌نويسد:
[=&quot]أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ.
[=&quot]ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.
[=&quot]إبن حزم الأندلسي الظاهري، ابومحمد علي بن أحمد بن سعيد (متوفاي456هـ)، المحلي، ج 11، ص 224، تحقيق: لجنة إحياء التراث العربي، ناشر: دار الآفاق الجديدة [=lotus]–[=&quot] بيروت؛
[=&quot]و دار الفكر، توضيحات: طبعة مصححة ومقابلة على عدة مخطوطات ونسخ معتمدة كما قوبلت على النسخة التي حققها الأستاذ الشيخ أحمد محمد شاكر.
[=&quot]البته ابن حزم، وقتي اين حديث را نقل مي‌كند، تنها اشكالي كه به روايت دارد، وجود وليد بن عبد الله بن جميع در سلسله سند آن است و لذا مي‌گويد كه اين روايت موضوع و كذب است.
[=&quot]ما در اين جا نظر علماي علم رجال و بزرگان اهل سنت را در باره وليد بن عبد الله نقل مي‌كنيم تا ببنيم كه نظر ابن حزم از نظر علمي چه ارزشي دارد و تا چه اندازه قابل قبول است.
[=&quot]وقتي به كتاب‌هاي رجالي اهل سنت مراجعه مي‌كنيم،‌ مي بينيم كه بسياري از علماي اهل سنت، وليد بن عبدالله بن جميع را توثيق كرده‌ و او را صدوق و ثقه خوانده‌اند ؛ چنانچه ابن حجر عسقلاني، حافظ علي الإطلاق اهل سنت و يكي ديگر از استوانه‌هاي علمي اهل سنت در تقريب التهذيب در باره او مي‌نويسد:

[=&quot]7459 - الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري المكي نزيل الكوفة صدوق.
[=&quot]تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 2، ص 286، وفات: 852، دراسة وتحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، چاپ: الثانية، سال چاپ: 1415 - 1995 م، ناشر: دار الكتب العلمية، بيروت، لبنان، توضيحات: طبعة مقابلة على نسخة بخط المؤلف وعلى تهذيب التهذيب وتهذيب الكمال.
[=&quot]و همچنين ابن سعد در الطبقات الكبري مي‌نويسد:
[=&quot]الوليد بن عبد الله بن جميع الخزاعي من أنفسهم وكان ثقة وله أحاديث.
[=&quot]الطبقات الكبرى، محمد بن سعد، ج 6 - ص 354، وفات: 230، چاپخانه: دار صادر‌، بيروت، ناشر: دار صادر، بيروت.
[=&quot]و عجلي در معرفة الثقات خودش مي‌نويسد:
[=&quot]الوليد بن عبد الله بن جميع الزهري مكي ثقة.
[=&quot]معرفة الثقات، العجلي، ج 2 - ص 342، وفات: 261، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1405، ناشر: مكتبة الدار، المدينة المنورة.
[=&quot]و نيز رازي در كتاب الجرج و التعديل در باره او مي‌نويسد:
[=&quot]نا عبد الرحمن نا عبد الله بن أحمد بن محمد بن حنبل فيما كتب إلى قال قال أبى: الوليد بن جميع ليس به بأس. نا عبد الرحمن قال ذكره أبى عن إسحاق بن منصور عن يحيى بن معين أنه قال: الوليد ابن جميع ثقة. نا عبد الرحمن قال سئل أبى عن الوليد بن جميع فقال: صالح الحديث. نا عبد الرحمن قال سألت أبا زرعة عن الوليد بن جميع فقال: لا بأس به.
[=&quot]الجرح والتعديل، الرازي، ج 9، ص 8، وفات: 327، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1371 - 1952 م، چاپخانه: مطبعة مجلس دائرة المعارف العثمانية، بحيدر آباد الدكن، الهند، ناشر: دار إحياء التراث العربي، بيروت، توضيحات: عن النسخة المحفوظة في كوپريلي ( تحت رقم 278) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة مراد ملا ( تحت رقم 1427) وعن النسخة المحفوظة في مكتبة دار الكتب المصرية ( تحت رقم 892).

[=&quot]و مزي در تهذيب الكمال مي‌نويسد:
[=&quot]قال عبد الله بن أحمد بن حنبل عن أبيه، وأبو داود: ليس به بأس. وقال إسحاق بن منصور، عن يحيى بن معين: ثقة. وكذلك قال العجلي وقال أبو زرعة: لا بأس به وقال أبو حاتم: صالح الحديث.
[=&quot]تهذيب الكمال، المزي، ج 31، ص 36 – 37، وفات: 742، تحقيق: تحقيق وضبط وتعليق: الدكتور بشار عواد معروف، چاپ: الرابعة، سال چاپ: 1406 - 1985 م، ناشر: مؤسسة الرسالة، بيروت، لبنان.

[=&quot]و ذهبي از بزرگترين علماي رجال اهل سنت در ميزان الاعتدال در باره وليد بن جميع مي‌نويسد:
[=&quot]وثقه ابن معين، والعجلي[=&quot]. وقال أحمد وأبو زرعة: ليس به بأس. وقال أبو حاتم: صالح الحديث.
[=&quot]ميزان الاعتدال، الذهبي، ج 4، ص 337، وفات: 748، تحقيق: علي محمد البجاوي، چاپ: الأولى، سال چاپ: 1382 - 1963 م، ناشر: دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت – لبنان.
[=&quot]و از همۀ اين‌ها مهمتر اين‌كه مسلم نيشابوري در صحيح مسلم دو بار از وليد بن عبد الله بن جميع روايت نقل كرده است: يك بار در جلد 5، ص 177 ذيل باب الوفاء بالعهد،‌ و بار ديگر در ج8، ص 123 در كتاب صفات المنافقين و احكامهم. و اين نشان مي‌دهد كه وليد بن عبد الله از نظر ايشان موثق بوده است كه از او حديث نقل مي‌كند و گرنه نبايد نقل مي‌كرد. و اگر كسي بخواهد وليد بن عبدالله را تضعيف كند، بايد نام صحيح را نيز از كتاب صحيح مسلم بردارد.
[=&quot]در نتيجه وليد بن عبد الله بن جميع ثقه است و به تبع آن اين روايت نيز كاملا صحيحه است.:Sham:

[=&quot]پس در حقيقت اين علماي اهل سنت هستند كه بايد از اين مطلب جواب دهند كه چرا ابن حزم اندلسي چنين روايتي را نقل و به صورت غير عالمانه آن را رد كرده است.

رضا;264491 نوشت:
برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي‌نويسد: أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ. ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند.

از توضیحات کامل شما متشکرم!
اما اگر اینها درست است چه طور ممکنه که برای این افراد بعد از این واقعه بین مسلمانان جایی وجود داشته باشه؟تا بعد ها بخواد به فاجعه ی سقیفه ختم بشه!
منظورم این است که اگر این مسئله در تاریخ نقل شده یعنی مردم از اون اگاه شدند!پس چه طور ممکنه که با این افراد برخوردی نکرده باشن؟یا این افراد بعد از انجام این توطئه بین مردم راحت زندگی کنن بدون اینکه تهدیدی برای مجازات اونها وجود داشته باشه؟!به خصوص که در بعضی منابع از تکرار این اتفاق بعد از واقعه ی غدیر هم یاد شده!در اون زمان قدرت اسلام به قدری بود که با این افراد برخورد کنه!!

hoorshid;263277 نوشت:
ممکنه اسنادش رو هم بیان کنید(حدالامکان از منابع اهل سنت)

با سلام

نقشه قتل رسول الله
شب هنگام بود و رسول خدا(ص)تا بالاى دره آمد بود، گروهی كه قبلا خود را آماده كرده تا نقشه خود را عملى سازند جلوتر خود را به اطراف آن گردنه رسانده و براى آنكه شناخته نشوند سر و صورت خود را با پارچه‏اى بسته بودند،همین كه شتر به بالاى گردنه رسید چند تن از آنها از عقب خود را به شتر پیغمبر رساندند.
هنگامى كه حذیفه را دیدند خداوند ترس را در دلهایشان انداخت و گمان كردند حیله ى آنان بر حذیفه معلوم شده است. از این رو به سرعت حركت كردند و خود را به پاى كوه رسانده و بین مردم رفتند.
حذیفه نزد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم بازگشت.
حضرت فرمود: اى حذیفه، شتر را به حركت درآور، و تو اى عمار حركت كن! آنها سرعت گرفته و از گردنه بیرون آمدند و در پاى كوه منتظر مردم شدند.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به حذیفه فرمود: از این گروه كسى را شناختى؟
فقط مَرْكب فلان و فلان را شناختم، زیرا ظلمت شب آنها را در خود فرو برده بود و آنان رویشان را پوشانده بودند.
آیا مى دانید آن گروه سواره چه تصمیمى داشتند؟
خیر، یا رسول الله.
آنها حیله كرده بودند تا با ما مسیر را بپیمایند و هنگامى كه گردنه در ظلمت شب فرو رفت مرا از آن به پایین بیاندازند.
یا رسول الله، آیا دستور نمى دهید هنگامى كه مردم آمدند گردنشان زده شود؟
كراهت دارم از اینكه مردم بگویند: 'محمد بر ضد اصحابش دست بلند كرده است'. سپس براى حذیفه و عمار آنان را اسم برد و فرمود: این را كتمان كنید.

مسند احمد - الإمام احمد بن حنبل - ج 5 - ص 453

حدثنا عبد الله حدثنی أبی ثنا یزید أنا الولید یعنی ابن عبد الله بن جمیع عن أبی الطفیل قال لما أقبل رسول الله صلى الله علیه وسلم من غزوة تبوك أمر منادیا فنادى ان رسول الله صلى الله علیه وسلم أخذ العقبة فلا یأخذها أحد فبینما رسول الله صلى الله علیه وسلم یقوده حذیفة ویسوق به عمار إذ أقبل رهط متلثمون على الرواحل غشوا عمارا وهو یسوق برسول الله صلى الله علیه وسلم وأقبل عمار یضرب وجوه الرواحل فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم لحذیفة قد قد حتى هبط رسول الله صلى الله علیه وسلم فلما هبط رسول الله صلى الله علیه وسلم نزل ورجع عمار فقال یا عمار هل عرفت القوم فقال قد عرفت عامة الرواحل والقوم متلثمون قال هل تدری ما أرادوا قال الله ورسوله أعلم قال أرادوا ان ینفروا برسول الله صلى الله علیه وسلم فیطرحوه فساب عمار رجلا من أصحاب رسول الله صلى الله علیه وسلم فقال نشدتك بالله كم تعلم كان أصحاب العقبة فقال أربعة عشر فقال إن كنت فیهم فقد كانوا خمسة عشر فعدد رسول الله صلى الله علیه وسلم منهم ثلاثة....

مجمع الزوائد - الهیثمی - ج 6 - ص 195

البدایة والنهایة - ابن كثیر - ج 5 - ص 26

خب حالا چند سوال از برادران اهل سنت؟
1- آیا این 14 نفر از صحابه نبودند؟
در اینجا دوستان اهل سنت می توانند چنین جواب دهند:
این افراد جزو صحابه نبوده اند و از کفار بوده اند یا اینکه جزو منافقین بوده اند:
در جواب به این توجیه باید عرض کنیم. به راستی آیا اگر چنان که شما می گویید باشد یعنی کفار چنین کرده اند. خب چرا پیامبر فرمود. اسم آنان را برای کسی نگو؟
یعنی اینقدر پیامبر هوای کفار را داشت؟
اما در صورتی که بگویید. منافقین بوده اند. عزیز دل منافقین در زمان پیامبر چند گروه بودند. گروهی مانند عبدالله بن ابی جزو معروفین منافقین بودند که همه او را می شناختند. و بارها پیامبر و خداوند متعال این افراد را در میان مردم رسوا کردند. پس این گروه هم نمی توانند باشند. زیرا اگر انها می بودند هیچگاه پیامبر نمی فرمود به کسی نگویید. اما درجه دیگر منافقین کسانی بودند که در بین اصحاب رسول خدا پخش شده بودند و قطعا این روایت شامل حال این افراد هست.
2- آیا کسانی که نقشه قتل رسول خدا را پایه ریزی می کنند و اگر لطف خدا نبود نقشه خویش را نیز عملی میکردند. دارای عدالت هستند؟
ب: گروهی از صحابه مرتد می شوند
1- پیامبر پیشرو
در کتب بزرگ اهل سنت از قبیل (صحیح بخاری) روایتی بیان شده است که در ان حضرت رسول چنین فرموده اند:
((من پیش از شما وارد حوض می شوم و گروهی از شما را بلند می کنند ( ملائک خدا برای انتقال انان به جهنم) آنگاه میان ما فاصله می افتد. می گویم: خدایا اصحابم! در جواب چنین گفته می شود: تو نمی دانی بعد از تو چه کرده اند.))
صحیح البخاری - البخاری - ج 7 - ص 206
وحدثنی عمرو بن علی حدثنا محمد بن جعفر حدثنا شعبة عن المغیرة قال سمعت أبا وائل عن عبد الله رضی الله عنه عن النبی صلى الله علیه وسلم قال انا فرطكم على الحوض ولیرفعن رجال منكم ثم لیختلجن دونی فأقول یا رب أصحابی فیقال انك لا تدری ما أحدثوا بعدك
صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 - ص 68
عمدة القاری - العینی - ج 23 - ص 136 - 137
2- نفرین رسول خدا
در صحیح مسلم و بخاری از رسول اکرم روایتی بیان شده است به این معنا: (( ............خداوند می فرماید تو نمی دانی آنان بعد از تو چه کرده اند. من می گویم: غضب خدا. غضب خدا باد بر کسی که بعد از من بدعت گذاشته و دینم را تغیرر داده.))
صحیح البخاری - البخاری - ج 7 - ص 208
صحیح البخاری - البخاری - ج 8 - ص 87
صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 7 - ص 66
3- بازگشت صحابه به دوران جاهلیت
صحیح البخاری - البخاری - ج 7 - ص 208
فأقول یا رب أصحابی فیقول انك لا علم لك بما أحدثوا بعدك انهم ارتدوا على ادبارهم القهقری
ترجمه: و به خداوند عرضه میدارم که خدایا اینان اصحاب من هستند. خداوند در جوابم می فرماید: تو از کارهایی که بعد از تو کرده اند خبر نداری. آنها به قهقری (دوران جاهلیت) برگشته اند.
عمدة القاری - العینی - ج 23 - ص 141
المصنف - عبد الرزاق الصنعانی - ج 11 - ص 406 - 407
4- مرتدین
صحیح البخاری - البخاری - ج 4 - ص 110
فأقول أصحابی أصحابی فیقال انهم لم یزالوا مرتدین على أعقابهم منذ فارقتهم
ترجمه: پس گفتم خدایا اصحاب من اصحاب من. در جوابم فرمود: این عده پس از مرگ تو از راه و رسم اسلام مرتد شدند و به پیشینیان خود برگشتند.
صحیح مسلم - مسلم النیسابوری - ج 8 - ص 157
سنن الترمذی - الترمذی - ج 4 - ص 38 - 39
در انتها چند سوال؟
1- آیا کسی که نقشه قتل رسول الله را می کشد دارای عدالت هست؟
2- خود پیامبر فرمود بعد از من گروهی از اصحابم مرتد می شوند. چرا اهل سنت می گویند تمامی صحابه دارای عدالت هستند؟ آیا نعوذبالله پیامبر دروغ گفته؟
3- افرادی که قصد کشتن رسول خدا را داشتند چه کسانی بودند؟

[="Olive"]

hoorshid;274040 نوشت:
نقل نوشته اصلی توسط : رضا برخي از علماي اهل سنت همانند ابن حزم اندلسي كه از استوانه‌هاي علمي اهل سنت به شمار مي‌رود نام اين افراد را آوره است. وي در كتاب المحلي مي‌نويسد: أَنَّ أَبَا بَكْرٍ وَعُمَرَ وَعُثْمَانَ وَطَلْحَةَ وَسَعْدَ بن أبي وَقَّاصٍ رضي الله عنهم أَرَادُوا قَتْلَ النبي صلى الله عليه وسلم وَإِلْقَاءَهُ من الْعَقَبَةِ في تَبُوكَ. ابوبكر، عمر، عثمان، طلحه، سعد بن أبي وقاص ؛ قصد كشتن پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم ) را داشتند و مي‌خواستند آن حضرت را از گردنه‌اي در تبوك به پايين پرتاب كنند. از توضیحات کامل شما متشکرم! اما اگر اینها درست است چه طور ممکنه که برای این افراد بعد از این واقعه بین مسلمانان جایی وجود داشته باشه؟تا بعد ها بخواد به فاجعه ی سقیفه ختم بشه! منظورم این است که اگر این مسئله در تاریخ نقل شده یعنی مردم از اون اگاه شدند!پس چه طور ممکنه که با این افراد برخوردی نکرده باشن؟یا این افراد بعد از انجام این توطئه بین مردم راحت زندگی کنن بدون اینکه تهدیدی برای مجازات اونها وجود داشته باشه؟!به خصوص که در بعضی منابع از تکرار این اتفاق بعد از واقعه ی غدیر هم یاد شده!در اون زمان قدرت اسلام به قدری بود که با این افراد برخورد کنه!!

بنده هنوز منتظر پاسخ کارشناسان محترم هستم![/]

رصدگر;212108 نوشت:

ببخشید متن طولانی شد،دوباره عرض می کنم:
اگر مردم ابوبکر را به اندازه پیامبر قبول نداشتند؟
اگر مردم غدیر را می دانستند؟
اگر مردم علی(ع) را می شناختند و می دانستند او برای هدایت امت از سایرین از تمام جهات افضل است؟
چرا به سادگی از این مساله گذشتند و هیچ مقاومتی در برابر جریان سقیفه نکردند و استدلال های آنها را که یک بچه دبستانی هم نمی تواند بپذیرد و به تمسخر می گیرد پذیرفتند؟آیا مردم سحر شده بودند یا ...
یا یک طراحی پیچیده عملیات روانی و جنگ اطلاعاتی گسترده و قوی که از چند سال قبل طراحی شده بود در پشت این جریان بود؟(که این مورد به گواهی تاریخ در آن برهه جز از یهود ساخته نبود)

عوامل روی گردانی مردم از امام علی(ع)

با عرض سلام و ادب

در رابطه با دلایل روی گردانی مردم از امام علی(ع) عوامل مختلفی را می توان بیان کرد:

1. وجود هوای نفس
صرف دانستن غصب ولایت از طرف خلفاء نمی تواند مردم را از خلفاء دور كند؛ زیرا خیلی وقتها انسان می داند كه تكلیف و راه و روش رسیدن به معبود چیست، اما در عین حال به تكلیفش عمل نمی كند یا اینكه می داند شایستگی فلان سمت و مقام را ندارد و لیاقت و شایستگی از آن دیگری است، ولی با ده ها حیله و تزویر و... حق او را غصب می كند؛ چنان كه خود خلفاء می دانستند كه پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله در روز غدیر حضرت علی علیه السلام را برای جانشینی خود معرفی كرده است و تبریكات عمر را در قالب واژه «بخّ بخّ لك یا علی... » (1)

ضبط كرده اند یا اینكه عمر در بارة بیعت با ابابكر می گوید: «بیعت با ابابكر كاری بی رویه و اتفاقی و بدون تدبیر بود... پس هر كس این اشتباه را بكند، او را بكشید!» (2) ولی با این حال منصب و مقام خلافت را از او گرفتند.

بنابراین، به همان دلیلی كه خلفاء حق علی علیه السلام را غصب كردند، با آنكه می دانستند خلافت حق علی علیه السلام است، بعضی از مردم هم با اینكه می دانستند خلفاء غاصب حق علی علیه السلام می باشند، در زیر بیرق غاصبان رفتند.

ابو حامد محمد بن محمد غزالی از علماء بزرگ اهل سنت می نویسد: «همه اجماع و اتفاق بر متن حدیث دارند كه در خطبة روز غدیرخم، پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: هر كس من مولا و آقای او هستم، بعد از من علی مولی و آقای اوست. عمر فوری مبادرت به تظاهر كرد و تبریكات لازمه را در ضمن بخّ بخّ لك یا علی تقدیم كرد. پس نفس اماره بر آنان غلبه كرد و حب ریاست و جاه طلبی عواطف و مزایای انسانیت را از آنها سلب كرد و در سقیفه به خلیفه تراشی پرداختند و جام شراب هوای نفسانی را نوشیدند و به قهقرا برگشتند، قرآن را پشت سر انداختند و احكام و سنت پیامبر را ملعبة خود كردند. »

بعد اشاره می كند به جریان مخالفت كردن عمر از آوردن قلم و كاغذ برای پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله كه نشان می دهد آنهایی كه بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله با فرمایش آن حضرت مخالفت كردند، كار تازه ای نكردند.

در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله هم مخالفتها كرده بودند، مثل: مخالفت از حضور در لشكر اسامه و... سپس غزالی می نویسد: «دین را به دنیا فروختند و چه زشت معامله ای كردند... . » (3)

2. عدالت خواهی علی علیه السلام

بسیاری از مردم تحمل عدالت و عدالت خواهی علی علیه السلام را نداشتند؛ چرا كه عدة زیادی از آنها رشد یافته در جامعه تبعیضی بودند و می دانستند با حاكمیت علی علیه السلام راه منافع نامشروع آنها بسته خواهد شد.

در احتجاج طبرسی آمده است: «... امام علی علیه السلام فرمود: حالا كه اقرار كردید و گفتار پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله برای شما آشكار شد، از خدای یكتا بپرهیزید!... حق را به اهل آن رد كنید و پیرو سنت پیامبر شوید!... پس خلافت را به كسی كه شایسته آن است بسپارید كه حق اوست... .
به وسیلة چشم و ابرو با یكدیگر رمزهایی رد و بدل كردند و به مشورت پرداختند و بالاخره گفتند: ما مقام و موقعیت او را منكر نیستیم. او از همه شایسته تر به خلافت است، ولی مردی است كه هیچ كس را بر دیگری برتری نمی دهد. اگر او به خلافت برسد، شما و دیگران را به یك چشم نگاه می كند و برای او مساوی و برابرید؛ اما اگر عثمان به خلافت برسد، خواستة شما بر آورده است. او آنچه كه شما تمایل دارید، انجام می دهد و خلافت را به عثمان واگذار كردند. » (4)

شهید مطهری رحمه الله تحت عنوان «آغاز كناره گیریها و بهانه گیریها» می نویسد:
«روز دیگر آنها كه می دانستند مشمول حكم علی علیه السلام [یعنی باز پس گیری بیت المال و عدل گستری او] خواهند شد، آمدند و به كناری نشستند و مدتی با هم مشورت كردند. نماینده ای از طرف خود فرستادند... آمد و اظهار داشت یا اباالحسن! خودت می دانی كه همه ما كه اینجا نشسته ایم، به واسطه سوابقی كه با تو در جنگهای اسلام داریم، دل خوشی از تو نداریم و غالباً هر كدام از ما یك نفر داریم كه در آن وقتها به دست تو كشته شده، ولی ما از این جهت صرف نظر می كنیم و با دو شرط حاضریم با تو بیعت كنیم: یكی اینكه عطف بما سبق نكنی و به گذشته هر چه شده كاری نداشته باشی. بعد از این هر طور می خواهی، عمل كن. دوم آنكه قاتلان عثمان را كه الان آزاد هستند، به ما تسلیم كن كه قصاص كنیم و اگر هیچ كدام را قبول نمی كنی، ما ناچاریم برویم شام و به معاویه ملحق شویم.

فرمود: اما موضوع خونهایی كه در سابق ریخته شده، خونی نبوده كه به واسطة كینة شخصی ریخته شده باشد، اختلاف عقیده و مسلك بود؛ ما برای حق می جنگیدیم و شما برای باطل... . اگر اعتراض دارید و خونبهایی می خواهید، بروید از حق بگیرید كه چرا باطل را در هم شكست و نابود ساخت. اما موضوع اینكه من به گذشته كاری نداشته باشم و عطف به ما سبق نكنم، در اختیار من نیست. وظیفه ای است كه خدا به عهده من گذاشته. اما موضوع قاتلین عثمان، اگر من وظیفه خود می دانستم كه آنها را قصاص كنم، خودم همان دیروز قصاص می كردم... .
آنها هم حركت كردند و رفتند و تصمیم خود را بر مخالفت و دشمنی، یك طرفی و علنی كردند. » (5)

3. حسادت و كینه نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی علیه السلام

ابن ابی الحدید پس از اشاره به این نكته که مردم در صفین، منتظر بودند تا حضور عمار را در یك جبهه، معیار حقانیت آن جبهه بدانند، می نویسد:
«تعجب از این مردم است كه عمار را به عنوان ملاك حق و باطل می پذیرند، اما خود علی را كه پیامبر صلی الله علیه و آله حدیث ولایت را در باره اش فرمود و نیز فرمود: «لَا یحِبُّكَ اِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا یبْغِضُكَ اِلَّا مُنَافِقٌ» معیار قرار نمی دهند. دلیل این مطلب آن است كه تمامی قریش از همان آغاز در پوشاندن فضائل او، فراموش كردن یاد او، محو خصائص او و حذف مرتبت والای او از سینه های مردم كوشیدند. » (6)

این عالم اهل سنت تحلیل جالبی نیز از علل بغض قریش نسبت به امام علی علیه السلام به دست می دهد و می نویسد:
«یك بار كسی از امام علی علیه السلام می پرسد: به اعتقاد شما اگر رسول خدا صلی الله علیه و آله فرزند پسری می داشت كه بالغ و رشید بود، آیا عرب حكومت خود را به او می سپرد؟ امام پاسخ می دهد: اگر جز آنچه من می كردم، انجام می داد، او را می كشتند. عرب از كار محمد صلی الله علیه و آله متنفر بود و نسبت به آنچه خداوند به او عنایت كرده بود، حسادت می ورزید... آنها از همان دوران پیامبر صلی الله علیه و آله كوشیدند تا كار را پس از رحلت آن حضرت از دست اهل بیت خارج كنند. اگر نبود كه قریش نام او را وسیله ای برای سلطة خویش قرار داده و نردبان ترقی خود می دید، حتی یك روز پس از رحلت آن حضرت خدا را نمی پرستیدند و به ارتداد می گراییدند... در این شرائط فرزند پسر چه می توانست بكند! می دانید كه رسول خدا صلی الله علیه و آله مرا به خاطر خویشی به خود نزدیك نمی كرد، بلكه برای جهاد و نصیحت چنین می كرد. » (7)

ابن ابی الحدید می نویسد: «من از ابو جعفر نقیب [یحیی بن ابی زید] پرسیدم: شگفتی من از علی است كه چگونه در این مدت طولانی بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله زنده ماند و با وجود آن همه كینه های قریش جان سالم به در برد؟ ابو جعفر به من گفت: اگر او خود را تا به آن اندازه كوچك نكرده و كنج انزوا نخزیده بود، كشته شده بود؛ اما او خود را از یادها برد و به عبادت و نماز و قرآن مشغول كرد و از آن ذ ی اول خود خارج شد و شمشیر را به فراموشی سپرد؛ گویی چون كسی كه توبه كرده، به سیر در زمین پرداخته و یا راهب در كوهها شده بود... . » (8)


4. جهالت و نفهمی

در رأس این گروه، خوارج بودند. شهید مطهری رحمه الله می نویسد:
«خوارج از فرق اسلامی هستند. گو اینكه طبق عقیده ما آنها كافرند، امّا آنها خود را مسلمان می دانستند، بلكه فقط خودشان را مسلمان می دانستند... هیچ كس ادعا نكرده كه خوارج به اسلام عقیده نداشته اند، بلكه همه اعتراف دارند كه آنها شدیداً و با تعصب زیادی به اسلام معتقد بودند. خصلت بارز اینها دوری شان از فكر و تعقّل است. خود علی علیه السلام كه از آنها نام می برد، آنها را مردمی معتقد، ولی جاهل و قشری معرفی می كند. مردمی بودند متعبد، شب زنده دار و قاری قرآن، اما جاهل و سبك مغز و كم تعقل و بلكه مخالف فكر و تعقل در كار دین... در مورد خلافت معتقد بودند لزومی ندارد یك نفر خلیفه باشد، قرآن هست، مردم به قرآن عمل كنند.

ابن ابی الحدید می گوید: بعد كه دیدند نمی توانند بدون زعیم و رئیس باشند، از این عقیده عدول كردند و با عبدالله بن وهب راسبی كه از خودشان بود، بیعت كردند. همان طوری كه مقتضای كم عقلی و سبك مغزی است، بسیار در عقائد خودشان تنگ نظر بودند. اكثر خوارج همه فرق مسلمین را كافر می دانستند، با آنها نماز نمی خواندند... به آنها زن نمی دادند و از آنها زن نمی گرفتند... . » (9)

بالاخره كج فهمی این گروه به جایی رسید كه حضرت علی علیه السلام را به شهادت رساندند. شهید مطهری رحمه الله می نویسد: ».. عبدالرحمن بن ملجم خارجی مذهب بود. همان طوری كه خود امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود، هیچ گونه كدورت شخصی و نارضایتی بین او و امیر المؤمنین علیه السلام نبود. امیرالمؤمنین علیه السلام احسانها به او كرده بود، ولی این مرد بی باك، طبق عقیده خارجی خود معتقد شده بود كه علی علیه السلام كافر شده. » (10)

«... ابن ابی الحدید می گوید: بیا و تعجب كن از تعصب در عقیده كه اگر توأم با جهالت شود، چه می كند! می گوید: اینها این شب را انتخاب كردند؛ چون شب عزیز و مباركی بود و شب عبادت بود. خواستند این جنایت را كه از نظر آنها عبادت بود، در شب عزیز و مباركی انجام دهند... با اینكه اینها رسماً علی را تكفیر می كردند، ولی او به همین جهت كه اینها جاهل اند، سهمیة آنها را از بیت المال قطع نكرد... اینها در اثر شدت عملی كه به خرج می دادند، وحشت عجیبی ایجاد كرده بودند. جملة «لا حكم الا لله» دلها را پر از وحشت می كرد. » (11)

عمر بن عبدالعزیز در باره نفهمی مردم عصر امام علی علیه السلام می گوید: اگر این مردم نفهم از آنچه ما در بارة علی علیه السلام می دانستیم، آگاه بودند، دو نفرشان از ما متابعت نمی كردند. » (12)

پی نوشتها:
1) به به بر تو ای فرزند ابوطالب كه از این پس در هر صبح و شام مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن هستی.
2) زندگانی امیر المؤمنین، سید هاشم محلاتی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ ششم، ص 76.
3) سر العالمین و كشف ما فی الدارین، ابو حامد الغزالی، مكتبة الثقافة الدینیة فی النجف الاشرف، ج 4، ص 2.
4) احتجاج طبرسی، ج 1، ص 210؛ مناظرات امامت و رهبری، موسی خسروی، چ اول، مطبوعاتی اسلامی، ج 3، ص 118.
5) بیست گفتار، شهید مطهری رحمه الله، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ص 17.
6) شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، مصر، دار احیاء الكتب العربیه، 1387 ق، ج 8، ص 18؛ حیات فكری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، صص 55 ـ 56.
7) شرح نهج البلاغه، ج 13، صص 299 ـ 300.
Dirol همان، ج17، ص62.
9) بیست گفتار، شهید مطهری، ص 40.
10) همان، ص 46.
11) همان، ص 47.
12) ربیع الابرار و نصوص الاخبار، ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشری، قم، افست رضی، 1369 ق، ج 1، ص 499.

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره71.

موضوع قفل شده است