"امام عصر" تا چه حد در امور ما تصرف می کند ؟ نظر سنجی

تب‌های اولیه

17 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
"امام عصر" تا چه حد در امور ما تصرف می کند ؟ نظر سنجی

سلام :Gol:

برای اینکه عمق اعتقاد ما به جایگاه امام عصر روشن شود بد نیست آن حد اعلای باور خودمان را بر اساس سند و مدرک دینی در خصوص میزان دخل و تصرف ایشان در زندگی فردی و اجتماعی مان بنویسیم یا حد اقل نظر بدهیم .

امام عصر تا چه حد در امور فردی و اجتماعی ما دخل و تصرف می کنند ؟

موفق در پناه حق

حامد;95225 نوشت:
امام عصر تا چه حد در امور فردی و اجتماعی ما دخل و تصرف می کنند ؟

سلام :Gol:
امام عصر بعنوان حجت خدا و خلیف او در ارض عالم امکانی محل تجلی تمام اسماء و صفات الهی بلکه به حکم اتحاد عینیت آن اسماء و صفات است و تمام عالم از بر آن حقیقت برین فیض وجود و آثار وجود دریافت می کنند .
به این اعتبار امام عصر در تمام شوون ما دخیل و متصرف است بلکه ....
موفق در پناه حق

با سلام و عرض احترام و تشکر از بحث خوب جناب حامد
بنده هم چند روایت در مورد ولایت امام و تصرف آن خدمت دوستان عرض کنم.

حضرت امام مهدی (عج)و لو لا ما عندنا من محبة صلاحكم و رحمتكم و الإشفاق عليكم لكنا عن مخاطبتكم في شغل .
اگر نبود كه ما دوستار صلاح شما هستيم و به شما لطف و مرحمت داريم ، همانا به شما توجه و التفات نمي كرديم
بحارالأنوار ، ج 53 .

حضرت امام مهدی (عج):

إنا يحيط علمنا بأبنائكم ، و لا يعزب عنا شيء من أخباركم .
علم و دانش ما به خبرهاي شما احاطه دارد و چيزي از اخبار شما بر ما پوشيده نمي ماند
بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 175

حضرت امام مهدی (عج) فاتقوا الله ، و سلموا لنا ، و ردوا الأمر إلينا ، فعلينا الإصدار ، كما كان منا الإيراد ، و لا تحاولوا كشف ما غطي عنكم ، و اجعلوا قصدكم إلينا بالمودة علي السنة الواضحة .
از خدا بترسيد و تسليم ما شويد و كارها را به ما واگذاريد ، برماست كه شما را از سرچشمه سيراب برگردانيم ، چنان كه بردن شما به سرچشمه از ما بود ، در پي كشف آنچه از شما پوشيده شده نرويد و مقصد خود را با دوستي ما بر اساس راهي كه روشن است به طرف ما قرار دهيد


بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 179

حضرت امام مهدی (عج) إن الله معنا و لا فاقة بنا إلي غيره و الحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا .
خداوند با ماست و به جز ذات پروردگار به چيزي نياز نداريم ، و حق با ماست ، پس اگر كساني با ما نباشند ، هرگز در ما وحشتي ايجاد نمي شود ؛ ما دست پرورده هاي پروردگارمان ، و مردم دست پرورده هاي ما هستند


الغيبة للشيخ الطوسي ، ص 172
حضرت امام مهدی (عج) إني أمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء .
وجود من براي اهل زمين سبب امان و آسايش است ، همچنان كه ستارگان سبب امان اهل آسمانند

. بحارالأنوار ، ج 78 ، ص 380

حضرت امام مهدی (عج):

و أما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيبها عن الأبصار السحاب وإني لأمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء .
نفع بردن از من در زمان غيبتم مانند نفع بردن از خورشيد هنگام پنهان شدنش در پشت ابرهاست و همانا من ايمني بخش اهل زمين هستم ، همچنانكه ستارگان ايمني بخش اهل آسمانند.
. بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 181

حضرت امام مهدی (عج) إنا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم ، و لو لا ذلك لنزل بكم اللأواء و اصطلمكم الأعداء ، فاتقوا الله جل جلاله و ظاهرونا .
ما در رعايت حال شما كوتاهي نمي كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم ، كه اگر جز اين بود گرفتاريها به شما روي مي آورد و دشمنان شما را ريشه كن مي كردند . پس از خدا بترسيد و ما را پشتيباني كنيد
حارالأنوار ، ج 53 ، ص 175

عمار;95654 نوشت:
از خدا بترسيد و تسليم ما شويد


سلام علیکم جمیعا

از خدا بترسید و تسلیم ما شوید .
تا آنجائی که بنده شنید ه ام :
اسلام به معنای تسلیم امر خدا شدن و پناه بردن از غیر به خدای متعال از ترس عقوبتی که بواسطه جهالت در انتظار ماست.
و
پناه بردن به غیر خدا گمراهی در پی دارد و این گمراهی خوف ناک است برای آنانکه اهل تعقل تفکر و یقین و پرهیزگاریند.

ولی در مورد سوال که پرسیده شده بود امام زمان تا چه حد در امور ما تصرف میکن ( تا چه حد بر زندگی ما موثر است )

بنا بر آن توصیفاتی که بنده در این صفحه

http://ketaab.iec-md.org/QAAEM/molaaqaat_saariyaa_hejaazi_01.html#1

از ایشان خواندم و تحلیل آن نقلی که ذکر گردیده
ایشان تاثیری معادل خدا بر روی اهل زمین دارد.

یاحق

bina88;95656 نوشت:
ایشان تاثیری معادل خدا بر روی اهل زمین دارد.

سلام
پاسخ بخش اول به جناب عمار حواله است
اما این بخش
کسی معادل خدا نیست چه اینکه وجود را حقیقتی واحداست که مثل ندارد الا اینکه این حقیقت واحد در مقام ظهور در حضرت اسماء و صفات متجلی می شود و به این سبب همه امور را تدبیر می نماید پس آنها صنعت خدایند و خلق بعد ایشان مصنوع اند . پس عالم امکانی عالم اسباب است و اول سبب در این عالم صاحب مقام خلافت کلیه است .
موفق باشید

حامد;95657 نوشت:
کسی معادل خدا نیست چه اینکه وجود را حقیقتی واحداست که مثل ندارد


سلام علیکم جمیعا

خب این سخن که شما فرمودید تعارف است چون خداوند را اگر به زبان بگوئیم که مثال ندارد ولی در تعریف مشابه برایش تعریف کنیم که تعارفات افاضه فرموده ایم.


حامد;95657 نوشت:
الا اینکه این حقیقت واحد در مقام ظهور در حضرت اسماء و صفات متجلی می شود


اینهم دلیل
. (اسماء و صفاتی که در زمان ظهور متجلی میشود منظوشان اسماء و صفات احدیت الهی است)
حامد;95657 نوشت:
پس عالم امکانی عالم اسباب است و اول سبب در این عالم صاحب مقام خلافت کلیه است .


مقام خلافت کلیه

تفاوت بین آنچه که در تثلیث مسیحیت و آنچه که شما الان در اینجا بیان کردید در چیست ؟

خب آنها هم مسیح را مصنوع خدا میدانند و البته خلیفه نمیگویند میگویند پادشاه و خدای زمین.
(و البته پطرس دستش باز بود لذا مسیحیان و مسیح را فرزندان خدا ( مانند یهود ) توصیف کرد)

ضمنا من پاسخی در فرمایشات جناب عمار نیافتم لذا حواله حضرت عالی دوباره مستندات را نقل فرمائید.

یاحق

bina88;95656 نوشت:
از خدا بترسید و تسلیم ما شوید . تا آنجائی که بنده شنید ه ام : اسلام به معنای تسلیم امر خدا شدن و پناه بردن از غیر به خدای متعال از ترس عقوبتی که بواسطه جهالت در انتظار ماست. و پناه بردن به غیر خدا گمراهی در پی دارد و این گمراهی خوف ناک است برای آنانکه اهل تعقل تفکر و یقین و پرهیزگاریند.

با سلام و عرض ادب
دوست عزیز منافات بين تسلم شدن به اهل بیت و اولياي الهي با توحيد، زماني پيش مي آيد كه توجه به
اولياء الهي در عرض توجه به خدا قرار گيرد وحال آنكه اين توجه در طول توجه به خداست،
ما در روي آوردن وتوجه به خدا دريچه هايي به روي خودمان باز مي كنيم كه اولياء الهي هستند .
اولياء الهي انسان هاي كاملي هستند كه خداوند متعال در باره آنها فرمود" وعلم ‌ادم الاسماء كلها "
(سوره بقره، آيه 31 .)

انسان كامل مظهر اسماء وصفات خداوند است بنابراين تسلیم بودن به اولياء خدا همان تسلیم بودن
به خداست مثل اذكاري كه به وسيله آن اذكار به خداوند توجه مي كنيم نظير " لا اله الا الله" و
بعد از شهادت به خداوند، شهادت به رسالت رسول مي دهيم زيرا در واقع پرستش خدا در اطاعت از
رسول خدا مي باشد . پس اولياء الهي آيينه اي هستند كه از خود هيچ ندارند ودر واقع ما را
به خدا مي رسانند.لذا ما تسلیم هستیم چون تمام دستورات و خواسته های آنها خواسته خدای متعال می باشد.

bina88;95682 نوشت:
خب این سخن که شما فرمودید تعارف است چون خداوند را اگر به زبان بگوئیم که مثال ندارد ولی در تعریف مشابه برایش تعریف کنیم که تعارفات افاضه فرموده ایم.

سلام
مثل نداشتن خدای تعالی تعارف نیست صریح کلام اوست :
و لم یکن له کفوا احد
و مقام خلافت را نیز ما جعل نکردیم بلکه او خود جعل فرمود به جعل تکوینی :
انی جاعل فی الارض خلیفه
و به خلفای خود در ارض عالم امکانی اعمال فوق بشری نسبت داد :
طوفان نوح ، گلستان کردن آتش توسط ابراهیم خلیل ، زنده شدن مرده توسط مسیح ، اژدها شدن عصا در دست موسی وووو
و صادق آل محمد ص فرمود :
خداوند ابا دارد از اینکه امور را جز به اسباب جاری سازد
عموم این کلام نورانی تمام افعال الهی را در تمام مقامات و شوون شامل می شود
در عین حال همه این امور و اسبابش باز به او راجع است و حقیقت توحید سالم :
و الی الله ترجع الامور
و اما آنچه که در مسیحیت است تفاوتی عمیق با کلام ما دارد چه اینکه ایشان مسیح را صاحب وجود مستقل می دانند و دیگر اینکه اورا فرزند خدا بلکه خدا می دانند و هیچیک از این امور با کلام ما سازگار نیست
بلکه ما صاحبان خلافت الهیه را عباد او می دانیم ( نه خدا ) و ذات و صفت و فعلشان را در ذات و صفت و فعل الهی مستهلک و فانی :
و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی
و بساط استقلال تمام عالم امکانی و از جمله خلیفه را نیز بر چیده ایم ( نه مستقل ) و جدایی خلق را از خالق انکار می کنیم ( خلق را فرزند خالق و جدا از او نمی دانیم ) .
به عبارت دیگر در توجه به خدای احد واحد همه حقایق عالم که از شوون حق تعالی هستند فانی در او و غیر ملحوظند و این وقتی است که از نگاه وحدت نگر به حضرت وجود نگاه کنیم . در این نگاه یک حقیقت بیش نیست که به انحاء مختلف تجلی فرموده است و در یک نگاه کثرت نگر هم شوون حق تعالی را بعنوان عباد او در ظاهر ساختن حقایق اسماء و صفاتش ملحوظ می داریم و کاملان قادرند که این دو نگاه را با هم جمع کنند و به حُسنیین نائل شوند .
در این بیانات تامل کافی بفرمایید تا مرز روشن بین آندو را متوجه شوید
موفق باشید

حامد;95225 نوشت:
"امام عصر" تا چه حد در امور ما تصرف می کند ؟ نظر سنجی

سلام
در ادامه می گوییم :
وقتی ملت و امتی در خط ایمان و نصرت دین خدا قرار گرفتند بر اساس بیان قرآن نصرت الهی برای آنها واجب می شود :
و کذلک حق علینا نصر المومنین و ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم
و نصرت الهی یک ملت در بالاترین درجه آن هدایت شدن توسط رهبر الهی است چه اینکه هدایت بهترین عطیه خدا به افراد و ملتهاست .
بدین ترتیب ملتی همچون ملت ایران که ملت مومنی است و برای یاری دین خدا بپا خواسته و در این راه جانفشانیها کرده است قاعدتا باید از این فیض عظیم ( هدایت جمعی ) برخوردار گردد . ما معتقدیم این فیض بزرگ طی سی سال گذشته در قالب رهبری امام خمینی و امام خامنه ای محقق شده است و ما آنرا از فیوضات الهی و تجلی هدایتگری امام عصر می دانیم .
وقایع مستند تاریخی هم نشان می دهد هیچگاه مجتمع شیعه و مرجعیت بیدار آن از هدایتهای پنهان و آشکار ولی عصر محروم نبوده و نیست همچنانکه در نامه امام عصر به شیخ مفید همین معنا روشن است . چه رسد به امروز که این مجتمع بر حق کمر به اقدامی بزرگ در تاریخ اسلام بلکه بشریت بسته و می خواهد زمینه های ظهور آن نمونه دوران را فراهم نماید .
موفق در پناه حق

عمار;95872 نوشت:
انسان كامل مظهر اسماء وصفات خداوند است بنابراين تسلیم بودن به اولياء خدا همان تسلیم بودن به خداست مثل اذكاري كه به وسيله آن اذكار به خداوند توجه مي كنيم نظير " لا اله الا الله" و بعد از شهادت به خداوند، شهادت به رسالت رسول مي دهيم زيرا در واقع پرستش خدا در اطاعت از رسول خدا مي باشد . پس اولياء الهي آيينه اي هستند كه از خود هيچ ندارند ودر واقع ما را به خدا مي رسانند.لذا ما تسلیم هستیم چون تمام دستورات و خواسته های آنها خواسته خدای متعال می باشد.


سلام علیکم جمیعا

سپاس عمار گرامی .

گاها بعضی مطالب را نمیشود در انظار عمومی بالاخص جائیکه نگاه بت پرستان وهابی بدانجا معطوف شده مطرح کرد.
ولی بالاجمال و گذرا بعضی مطالب را نه در جواب دوستان بلکه تکرار آنچه که تشیع بیان گردیده اشاره میکنم.

صفات باری تعالی به دو بخش صفات احدیت ( مختص ذات اقدس الهی ) و صفات وحدانیت ( که صفاتی مشترک بین خالق و مخلوق است ) تقسیم میشود.

صفاتی وحدانیت که پایه و اساس فلسفه وحدت وجود است صفاتی مانند جمیل ( زیبا) رحمان و رحیم ( بخشنده و مهربان ) قادر 0 توانا ) حکیم ( دارای خرد ) و ...

این صفات در مخلوقات ( بالاخص انسان ) و خالق یکتا وجود دارد با این تفاوت که صفات انسان نه نهایت کمال صفات کمال یافته انسانی است و نه ربوبی.
چراکه صفات وحدانی خداوندی در کمال مطلق است ولی صفات بندگان کمال یافته صفات کاملی است در حد مخلوقی به نام انسان.

صفات احدیت شامل صفاتی است که بجز به خدا به کس دیگری تعلق ندارد.
مانند خالق کل شی ء رازق کل شی ء اول و الآخر و الظاهر و الباطن -یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و ...

این صفات مختص خالق است. اگر کسی با صفات احدی الهی توصیف شود در حقیقت او خداست.

درادامه موضوعی را مطرح میکنم که دلیل اینگونه وصف کردن ائمه و امام زمان را بهتر درک کنیم.

ادامه دارد...

بسم الله الرحمن الرحیم

راه هائی وجود دارد برای اینکه خدا پرستان چه عوام و چه خواص را از ایمانشان برگردانیدن و راههایی وجود دارد که بتوان محبت و اعتقاد بین مسلمان و بزرگان دینی و حتی کتاب خدا را از بین برد.

این راهها متفاوتند و روشهای متعددی برای هر کدام از این گزینه ها وجود دارد.

در مورد تشیع و ائمه برای اینکه بتوان عوام وخواص را از ائمه جدا کرد این راهها تا به الان طی شده.

الف - حذف - جعل و تحریف لغوی احادیث و روایات و ... در محله نخست

ب - توصیف احوال ائمه یا با خرافه که لاجرم ایجاد شبهه میکند و یا با اغراق و بزرگ نمائی و غلو

دشمن دانا بلندت میکند - بر زمینت میزند نادان دوست

برای اینکه یک نفر را از دید دیگران بیاندازید به او صفاتی را نسبت بدهید که شامل حال اونیست . او از این صفات خرسند خواد شد و دوستان نا آگاهش آنرا تائید میکنند.
مردم به اومعطوف میگردند ولی در اولین واقعه حقیقت بر ملا شده و دیگر کسی برای او ارزشی قایل نیست.

خب همانطوریکه میدانیم هیچ توجیهی برای توصیف ائمه با صفات احدیت الهی وجود ندارد لذا این برای خواص قابل قبول نخواهد بود

و عوام وخواص هر دو در مورد خرافات بدبین خواهند شد.

مثلا در روایتی از مقاتل ذکر گردیده که سر امام حسین از تشت بلند شد و رفت لب پنجره و نگاهی به رقیه علیه السلام کرد و رقیه در حالی که میگریست به رقیه فرمود که ای رقیه صبر کم و تامل کن و ...
این روضه را من از حاج منصور ارضی شنیدم وقتی پیگیری کردم که این مطالب را از کجا آورده یکی از دوستان گفت ایشان این مطلب را از یکی از مقاتل در آورده.

ج - توجه به خود ائمه بجای کلام ایشان بعنوان مقدسینی که واسطه میشوند و شما نیاز ندارید که حرفشان را گوش کنید و تعالیمشان را بیاموزید کافیست که بدانها توسل نمائید که شفیعتان گردند در روزی که لا تملک نفس لنفس شیئا

یکی از این راهها برای از بین بردن اعتبار یک پادشاه کافیست حال ببینید چه دشمنی ای در پس اینهمه نقشه چینی در کار بوده.

در هر شکل برای حذف امامت از اعتقاد مردم در تشیع با برنامه دقیقی کار شده و عواقب این افکار و اعتقادات بی اعتقادی است و توهینهائیست که از طرف شیعیان به ائمه شده و خواهد شد.

آنچه شرط بلاغ بود ما گفتیم حال ..

یاحق

bina88;96278 نوشت:
صفات احدیت شامل صفاتی است که بجز به خدا به کس دیگری تعلق ندارد. مانند خالق کل شی ء رازق کل شی ء اول و الآخر و الظاهر و الباطن -یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم و ... این صفات مختص خالق است. اگر کسی با صفات احدی الهی توصیف شود در حقیقت او خداست.

سلام
هرچه از اوصاف چه به حقیقت و چه به لفظ در دایره بی حد وجود انسان کامل نمود می کند ، نمود است و کسی را خبری از ذات نیست جز اینکه او اصل است و تجلیات فرع لذا تمام این اوصاف هرچند بالاصاله از آن ذات است اما تمام و کمال آن در دایره وجود بی حد انسان کامل ظهور دارد اما بالتبع : "وعلم آدم الاسماء کلها" خلاصه اینکه هرخبری از ذات به ماداده اند در مقام تجلی در انسان کامل است و از خود ذات کسی خبری ندارد . دقت بفرمایید و بقیه را خود بخوانید که نوشتنی نیست
موفق باشید

حامد;96435 نوشت:
سلام هرچه از اوصاف چه به حقیقت و چه به لفظ در دایره بی حد وجود انسان کامل نمود می کند ، نمود است و کسی را خبری از ذات نیست جز اینکه او اصل است و تجلیات فرع لذا تمام این اوصاف هرچند بالاصاله از آن ذات است اما تمام و کمال آن در دایره وجود بی حد انسان کامل ظهور دارد اما بالتبع : "وعلم آدم الاسماء کلها" خلاصه اینکه هرخبری از ذات به ماداده اند در مقام تجلی در انسان کامل است و از خود ذات کسی خبری ندارد . دقت بفرمایید و بقیه را خود بخوانید که نوشتنی نیست

سلام علیکم جمیعا
اولا در باب ارتباط ذات و صفات برای یافتن دلیل خلقت هرآنکسی که داد سخن داده و تحلیلی ارائه نموده از چیزی صحبت کرده که در مخیله انسان نخواهد گنجید مگر در توصیف بعض صفات او که آدم صفی الله در قرب الهی ذکر نمود.

دوم در باب حضور صفاتی از خداوند در کل عالم هستی برای ما مسجل است ولی اینکه آن صفات بطور کامل و محض و مطلق در عالم هستی وارد شده این خیال اشتباه است که اگر این صفات کامل باشد موصوف خود خدا میگردد.

در حالیکه خدا یکی است و صفات احدیت مختص اوست و لاغیر ولی مخلوقات موصوف به صفات واحده الهی متعدد.

از طرفی مخلوقی همچون انسان که تا حدودی قادر به فهم و درک صفات الهی است و با راه تعالی آشنا خواستار آن است در نهایت کمال - انسان کامل است و نه کسی که دارای صفات مطلقه و کامله الهی است.

یاحق

bina88;96453 نوشت:
اولا در باب ارتباط ذات و صفات برای یافتن دلیل خلقت هرآنکسی که داد سخن داده و تحلیلی ارائه نموده از چیزی صحبت کرده که در مخیله انسان نخواهد گنجید مگر در توصیف بعض صفات او که آدم صفی الله در قرب الهی ذکر نمود.

سلام
به یک اعتبار تمام شناخت ما از خدای متعال انسانی است به این معنا که چه به لحاظ حقیقت عینی خارجی و چه به لحاظ مفهوم ذهنی آنچه از خدا شناخته ایم عینیت وجود ما ( نوع انسان ) است و از ماورای آن ما خبر نداریم لذا تمام اوصاف الهی حتی در مقام وحی ( که بالاترین مقامات فنا فی الله است ) شناختی انسانی از خداست و به حسب همین اخبار شناختی برتر از این شناخت هم وجود ندارد .

bina88;96453 نوشت:
دوم در باب حضور صفاتی از خداوند در کل عالم هستی برای ما مسجل است ولی اینکه آن صفات بطور کامل و محض و مطلق در عالم هستی وارد شده این خیال اشتباه است که اگر این صفات کامل باشد موصوف خود خدا میگردد.

آنچه در عالم امکانی از ذات متعال ظهور نموده و بعنوان عالم شناخته می شود همه تجلی حق در رق منشور انسان کامل است به عبارت دیگر عالمی که در آفاق می یابیم از شوون انسان کامل است و این حقیقت برای خود انسان کامل به علم حضوری شناخته شده است چه اینکه از کانال نامحدود وجود او ظهور کرده است
bina88;96453 نوشت:
در حالیکه خدا یکی است و صفات احدیت مختص اوست و لاغیر ولی مخلوقات موصوف به صفات واحده الهی متعدد.

تکثر شوون و تجلیات نه باعث جدایی خلق از خالق و نه باعث انثلام وحدت می شود و به قول اهل معرفت وجود تعالی واحد کثیر است
bina88;96453 نوشت:
انسان کامل است و نه کسی که دارای صفات مطلقه و کامله الهی است.

در شناخت انسان کامل نیازمند نگاه برتری هست
موفق باشد

سلام علیکم جمیعا

حامد;96491 نوشت:
به یک اعتبار تمام شناخت ما از خدای متعال انسانی است به این معنا که چه به لحاظ حقیقت عینی خارجی و چه به لحاظ مفهوم ذهنی آنچه از خدا شناخته ایم عینیت وجود ما ( نوع انسان ) است و از ماورای آن ما خبر نداریم لذا تمام اوصاف الهی حتی در مقام وحی ( که بالاترین مقامات فنا فی الله است ) شناختی انسانی از خداست و به حسب همین اخبار شناختی برتر از این شناخت هم وجود ندارد .


بله دقیقا
توصیفاتی که در وحی آمده و تخلیلات و تفسیرات ما در حد شناخت خداوند در حد انسانی است لذا فهم ازتباط ذات و صفات و اینکه اصلا از کجا فهمیدیم خداوند منحصر به ذات و صفات میشود در حد صلاحیت مانیست لذا این مفاهیم نمیتواند صحیح باشد.
و اما در رابطه با مقام وحی. مقام وحی ارتباطی با صفات فنا فی الله ندارد. فنی فی الله مفهوم دیگری داردکه اینجا جای توصیف آن نیست که از موضوع دور میشویم.

حامد;96491 نوشت:
آنچه در عالم امکانی از ذات متعال ظهور نموده و بعنوان عالم شناخته می شود همه تجلی حق در رق منشور انسان کامل است به عبارت دیگر عالمی که در آفاق می یابیم از شوون انسان کامل است و این حقیقت برای خود انسان کامل به علم حضوری شناخته شده است چه اینکه از کانال نامحدود وجود او ظهور کرده است


در باب آفاق و انفس این دو سیر تجلی بخشی از صفات الهی است که قبلا هم عرض شد و صدرالمتالهین آنرا به وحدت وجود وصف و تحلیلی نموده
.در باب انسان کامل هم ذکر شد نهایت کمال انسانی محدود است به شناخت خود - شناخت خدا و نهایتا تعالی انسانی ای که حد و اندازه دارد در حالیکه صفات مطلقه و کامله الهی بدون حد و سقف و اندازه است.

مقام فنا فی الله نیز رحمتی است که انسان متعالی در پس معاد شامل حالش شده و اینچنین به اصل خویش باز میگردد.

حامد;96491 نوشت:
تکثر شوون و تجلیات نه باعث جدایی خلق از خالق و نه باعث انثلام وحدت می شود و به قول اهل معرفت وجود تعالی واحد کثیر است

حامد;96491 نوشت:
در شناخت انسان کامل نیازمند نگاه برتری هست

عرفاء خط سوم را وصف کرده اند برای کسی که از حد حیوان الکامل گذشته و درحد نهایت شان انسانی است که همانا صفات الهی ( وحدانی ) تعالی یافته نهفته در انسان است . بعد آن هیچ موجودی به آن راه ندارد مگر خدای تعالی.

نهایت اینکه هرکسی با صفاتی فرای شان انسان متعالی خوانده شود لاجرم او خداست.

یاحق

bina88;96690 نوشت:
در باب آفاق و انفس این دو سیر تجلی بخشی از صفات الهی است که قبلا هم عرض شد و صدرالمتالهین آنرا به وحدت وجود وصف و تحلیلی نموده .در باب انسان کامل هم ذکر شد نهایت کمال انسانی محدود است به شناخت خود - شناخت خدا و نهایتا تعالی انسانی ای که حد و اندازه دارد در حالیکه صفات مطلقه و کامله الهی بدون حد و سقف و اندازه است. مقام فنا فی الله نیز رحمتی است که انسان متعالی در پس معاد شامل حالش شده و اینچنین به اصل خویش باز میگردد.
bina88;96690 نوشت:
بله دقیقا توصیفاتی که در وحی آمده و تخلیلات و تفسیرات ما در حد شناخت خداوند در حد انسانی است لذا فهم ازتباط ذات و صفات و اینکه اصلا از کجا فهمیدیم خداوند منحصر به ذات و صفات میشود در حد صلاحیت مانیست لذا این مفاهیم نمیتواند صحیح باشد. و اما در رابطه با مقام وحی. مقام وحی ارتباطی با صفات فنا فی الله ندارد. فنی فی الله مفهوم دیگری داردکه اینجا جای توصیف آن نیست که از موضوع دور میشویم.

bina88;96690 نوشت:
عرفاء خط سوم را وصف کرده اند برای کسی که از حد حیوان الکامل گذشته و درحد نهایت شان انسانی است که همانا صفات الهی ( وحدانی ) تعالی یافته نهفته در انسان است . بعد آن هیچ موجودی به آن راه ندارد مگر خدای تعالی. نهایت اینکه هرکسی با صفاتی فرای شان انسان متعالی خوانده شود لاجرم او خداست.

سلام
حالا !!
بعضی حرفها باعث شد ما مطالبی عرضه کنیم که به درد اهلش می خورد انشاء الله
موفق در تعمق

بعد از صلوات بگویید و عجل فرجهم

[=Microsoft Sans Serif]قال الامام الصادق سلام الله علیه : [=Microsoft Sans Serif]«مَنْ قالَ بَعدَ صَلوةِ الْفَجْرِ و بَعدَ صَلوةِ الظُّهرِ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد و اَلِ مُحَمَّد و عَجِّل فَرَجَهُمْ لَمْ یَمُتْ حَتّی یُدْرِکَ الْقَائِمَ مِن اَلِ مُحَمَّد صلی الله علیه و آله و سلم » .1


[=Microsoft Sans Serif]امام صادق سلام الله علیه فرمودند :

هر کس پس از نماز صبح و نماز ظهر بگوید: [=Microsoft Sans Serif]«اللّهم صلّ ع:Hedye:لی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم»، از دنیا نمی‏ رود مگر آن که قائم آل محمد (صلی الله علیه و آله) را درک می‏کند.

از بیانات مرحوم آیت الله بهجت (قدس سره): مداحی که حال خوبی هم دارد، به خدمت صاحب الامر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف رسیده
و آن حضرت به او فرموده است: «بعد از صلوات بر محمد وآل محمد علیهم السلام گفته شود: و عجل فرجهم.»
البته معلوم است که دعا کردن برای فرج مطلوب است.

ادامه مطلب ...

موضوع قفل شده است