خواستگارم دلم را بشکست و رفت!

تب‌های اولیه

162 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
خواستگارم دلم را بشکست و رفت!

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام
من سالهاست برای داشتن همسر خوب دعا کردم،نماز ودعا وخلاصه هرچی بود خوندم،ولی دریغ از یه خواستگار درست وحسابی که به دلم بشینه
با خودم گفتم اینجور که نمیشه،دختر زندگیتو کن،از همه چی گذشتی فقط داری به این چیزا فکر می کنی

تازه داشت فکرم آروم میشد،که سرو کله ی یه خواستگار پیدا شد!
انگار آسمون دهن باز کرده بود این یدونه افتاده بود رو زمین!
از هر نظر که بگید،100 برابر چیزی بود که من همیشه آرزشو داشتم،وکلا شیفته ی کمالاتش شدم
با هم حرف زدیم،گفت بی پولم،گفتم عیب نداره عوضش تحصیلات و شخصیت واخلاق داری
گفت خونه ندارم با بابامینا زندگی کنیم،گفتم عیبی نداره
تازه داشتم پیش خودم میگفتم مهریه هم هرچند تا خودش بگه،سخت نمیگیرم!
تازه همونجا گفتم من عروسی ام نمی خوام بگیرم!
نه اینکه جو گرفته باشتم،از اول هم نذر کردم اگه ان شاءالله ازدواج کنم،بهترین زن دنیا برای شوهرم باشم،اذیتش نکنم،مثل زنای دیگه رو مخش نباشم،به خانوادش محبت کنم،با نداریش بسازم،مایه ی آرامشش باشم و هر چی گفت بگم چشم و.....

خلاصه،اینقدر هم تو جلسه مشتاقانه حرف میزد من گفتم اینم صد درصد خوشش اومده دیگه،رفتند و بعد از یک هفته تماس گرفتن که کلیاتمون به هم نمیخوره!(به همین راحتی!)

خانواده ی اونا نسبت به خانواده ی ما تحصیل کرده تر بودن،دیگه این نقصیر من نیست که خواهر و برادرام تحصیلات عالیه ندارن،مهم اینه با این شرایط من تمام تلاشمو کردم،تو بهترین دانشگاه درس خوندم،نجابت و متانت مو حفظ کردم،با هیچ نامحرمی هم کلام نشدم،عفت و پاکدامنی پیشه کردم

حالا سوالم اینه:
من همیشه از خدا خواستم،تنها مردی که میاد خواستگاری ومن باهاش صحبت می کنم همسرم باشه
(یعنی می گفتم اگه قراره کسی بیاد خواستگاریم که اون تو تقدیرم همسرم نیست اصلا نیاد،دلم نمیخواست حتی همین مقدار هم با مرد نامحرم هم کلام بشم)
من سر جلسه ی خواستگاری از ائمه دعوت کردم بیان تو مجلس،زیارت جامعه خوندم،خلاصه هرکاری از دستم برمیومد انجام دادم
من که تو حال خودم بودم،خدا این آدمو یه راست وارد زندگی من کرد،چرا با وجود اینهمه دعا اینطوری منو امتحان کرد؟
الان از نظر روحی خیلی خسته ام،راهنماییم کنید

وقتی خواستگاری که از همه نظر چیزی بود که من میخواستم،دیگه بقیه خواستگارا که درجشون از این پایین تر باشه از نظر اخلاق وشخصیت به دلم نمیشینه،خیلی اجتماعی بود

اتفاقا وقتی نظرشو راجع به خودم پرسیدم گفت،مودب ومذهبی ومومن وبا وقار ومتین!

از اینجا معلومه هیشکی واسه اخلاق وایمان تره هم خرد نمی کنه،من که دختر بسازی بودم چرا نخواستنم؟غیر اینه که به خاطر مادیات وظاهر ومسائل دنیوی منو رد کردن!

دیگه با چه امیدی دعا کنم؟آیا ممکنه خدا همسر خوبی نصیبم کنه؟میترسم با یه آدم معمولی ازدواج کنم،ولی بعدا این خواستگارم همش یادم بیوفته ،من خوشم نمیاد تو زندگی آیندم با کوچکترین مشکلی،شوهرمو با این خواستگارم مقایسه کنم،چجوری از یادم ببرمش؟

تازه عزت نفسمم اومده پایین،چجوری دوباره شاداب بشم؟افسردگی گرفتم از اونموقع به بعد
خیلی برام دعا کنید

برام دعا کنید به زودی زود با یه مرد خوب وبا شخصیت ومهربون وبا ایمان ازدواج کنم خیلی زود،من از تنهایی خسته ام،دلم میخواد یک مرد خوب وبا ایمان تو زندگیم ازم حمایت کنه،پشتیبانم باشه ومنو به خاطر خودم بخواد

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد حامی

سلام بر شما خواهر گرامي و بزرگوار و مؤمن و عفيف

[TD="class: b"]یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
[/TD]
[TD="class: b"]کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن[/TD]
[TD="class: b"]وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن[/TD]
[TD="class: b"]چتر گل در سر کشی ای مرغ خوش خوان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت[/TD]
[TD="class: b"]دائما یک سان نباشد حال دوران غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب[/TD]
[TD="class: b"]باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند[/TD]
[TD="class: b"]چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم[/TD]
[TD="class: b"]سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید[/TD]
[TD="class: b"]هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب[/TD]
[TD="class: b"]جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار[/TD]
[TD="class: b"]تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور[/TD]











اين كه اين قدر به هم ريخته ايد متأثر شدم. مي دونم تو دلتون به من مي گوييد حالا تأثر شما چه دردي را دوا مي كند. بزرگوار بني آدم در روايت داريم مانند يك تن هستند و اگر رنج يكي ديگري را نرنجاند از حيطه انساني خارج شده است و حتما مي دانم كه دوستان بزرگواري كه اين متن و امثال اين متن را مي خوانند آنها هم ناراحت مي شوند و براي شما دعا مي كنند. اگر از مشتريان قديمي اين سايت يا سايتهاي مشابه باشيد و به خصوص مطالب بخش مشاوره را بخوانيد مي بينيد كه متأسفانه اين موضوعات در بخش ازدواج فراواني زيادي دارد.
بزرگوار! پدري را تصور كنيد كه مي بينيد دختر بچه اش بدون مهابا تو خونه اين طرف و آن طرف مي دود و از مبل و ميز بالا مي رود. پدر او را روي زانويش مي نشاند با او صحبت مي كند كه مراقب باش حادثه اي نبينيد. پيامبر و ائمه براي اين كه ما را با قوانين زندگي آشنا كنند خون دل خورده اند و با يك دنيا محبت به ما مي گويند: عزيزانم خيلي مراقب باشيد. مبادا ظرف بلور احساس شما در حوادث روزگار بشكند. زندگي فراز و نشيب زيادي دارد. انتظارات خود را با واقعيات تطبيق دهيد. يك لحظه دستتان را از توي دست خدا نكشيد بيرون كه در تاريكي چه كنم چه كنم گم مي شويد. حرف هاي خود را به خود خدا بگيد ما هم سفارش لازم را مي كنيم.

خب، من و شما خيلي جاها دلمان چيزي را مي خواهد ولي واقعيات زندگي، چرخ هايي دارد كه هميشه بر وفق مراد ما و به خواسته ما نمي چرخد. حضرت سكينه دختر امام حسين است اين برخي مي گويند اسمش امينه يا آمنه بوده اين قدر مايه تسلي و آرامش باباست كه بابا دخترش را سكينه؛ يعني آرام بخش صدا مي زند. وقتي در كربلا ديدند كه گرگان وحشي هر لحظه دارند نزديك مي شوند و بابا چيزي به پروازش به ملكوت نمانده با يك دنياي دلواپسي در حالي كه قلبش تند تند مي زد و لرزه بر بدنش افتاد بود و اشك از گوشه چشمانش جاري بود به بابا گفت: قربونت برم لااقل ما برسونيد به حرم جدمان برگرداند. امام حسين فرمودند: لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنامَ؛ اگر پرنده قطا به حال خود رها می شد، آرام می خوابید.
داستان كربلا غم را با خود مي برد و درس زندگي به ما مي دهد. آنها كه اهل دعا بودند و امام حسين حتي يك شب براي نماز و قران خواندن و عشق بازي با خدا مهلت طلبيد.
اگر از استجابت دعا تفسير درستي نداشته باشيم
و اگر اجابت را در رسيدن به خواسته خودمان بدون توجه به مصلحت خداوند در نظر بگيريم
آسيب جدي خواهيم ديد و در باورهايمان سست مي شويم.
درست است. براي بنده هم در زندگي بارها و بارها مشكلات پيچيده اي پيش آمده كه طبع نمي خواسته قبول كند ولي چاره چيست بازوي واقعيت و مقدرات از بازوي خواسته من قوي تر است. البته خود خداوند هم به ما فرموده اگر دعاي شما نباشد توجه ويژه به شما نمي شود.
ممكن است گفته شود خب مثل حضرت زينب يا سكينه چه اثري از دعا ديدند؟
بزرگوار! وقتي ما هنگام رانندگي مي بينيم كه نزديك بود تصادف شديدي اتفاق بيفتد ساعت ها سردرد خواهيم گرفت فشارمان مي افتد و شب ها كابوس مي بينيم آيا چيزي به جز كشتي دعا و ارتباط با خالق توانسته به زينب كربلا شهامت بدهد كه بعد از اين كه 18 نفر از فاميل نزديكش تكه تكه شدند در چندين جلسه سخنراني كند.

دعوت از ائمه
خيلي خوب است كه شما از ائمه دعوت مي كنيد در جلسه خواستگاري شما بيايند و حق هم همين است. مگر مي شود شما به يك شخص كريم توجه كنيد و او بي تفاوت باشد (ما هكذا الظن بهم) به نظرم اين امر اگر به دلائل ديگري مانند شيوه گفتار شما، شروط ضمني و .... نباشد مي تواند حاصل دعاي شما باشد چه بسا خواستگار عميقا با شما تناسبي نداشته است. چه بسا مادرش مداخله گر بوده و زندگي تلخي براي شما درست مي كرده است و يا به خاطر تحصيلات بالاي خود خانواده شما را تحقير مي كردند و....
بله همين ارتباط معنوي شما با خداوند به شما كمك مي كند تا سازمان رواني شما به هم نريزد در مشاوره ها مي بينم كه در اين موارد افرادي كه از خدا( نور) فاصله مي گيرند خودشان در تاريكي تشويش ذهني و اضطراب قرار مي گيرند.

بلاي عمومي

مثلي معروف بين عرب ها و فارسي زبانان است كه بلاي عمومي عروسي است. اگرچه اين اتفاق ميمون مباركي نيست كه شرايط ازدواج سخت شده است ولي وقتي بلايي عمومي مي شود سازگاري با ان راحت تر مي شود. افراد مشابه شما خيلي زياد هستند بنابراين به جاي اين كه زانوي غم در بغل بگيريد زندگي خود را ادامه دهيد فعال باشيد، اهل ارتباط با فاميل و دوستان باشيد، كتابخانه برويد، فيلم كمدي ببينيد با جمع خانواده و ...از خداي خود بخواهيد كه
خداوندا مرا آن ده كه ان به

ما و همه كاربران اين سايت هم براي رفع مشكلات جوانان و به خصوص شما دعا مي كنيم
موفق باشيد

حامی;747408 نوشت:
سلام بر شما خواهر گرامي و بزرگوار و مؤمن و عفيف

[TD="class: b"]یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور
[/TD]
[TD="class: b"]کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]این دل غمدیده حالش به شود دل بد مکن[/TD]
[TD="class: b"]وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن[/TD]
[TD="class: b"]چتر گل در سر کشی ای مرغ خوش خوان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت[/TD]
[TD="class: b"]دائما یک سان نباشد حال دوران غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیب[/TD]
[TD="class: b"]باشد اندر پرده بازی‌های پنهان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند[/TD]
[TD="class: b"]چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم[/TD]
[TD="class: b"]سرزنش‌ها گر کند خار مغیلان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید[/TD]
[TD="class: b"]هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب[/TD]
[TD="class: b"]جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخور[/TD]
[TD="class: b"]حافظا در کنج فقر و خلوت شب‌های تار[/TD]
[TD="class: b"]تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور[/TD]











اين كه اين قدر به هم ريخته ايد متأثر شدم. مي دونم تو دلتون به من مي گوييد حالا تأثر شما چه دردي را دوا مي كند. بزرگوار بني آدم در روايت داريم مانند يك تن هستند و اگر رنج يكي ديگري را نرنجاند از حيطه انساني خارج شده است و حتما مي دانم كه دوستان بزرگواري كه اين متن و امثال اين متن را مي خوانند آنها هم ناراحت مي شوند و براي شما دعا مي كنند. اگر از مشتريان قديمي اين سايت يا سايتهاي مشابه باشيد و به خصوص مطالب بخش مشاوره را بخوانيد مي بينيد كه متأسفانه اين موضوعات در بخش ازدواج فراواني زيادي دارد.
بزرگوار! پدري را تصور كنيد كه مي بينيد دختر بچه اش بدون مهابا تو خونه اين طرف و آن طرف مي دود و از مبل و ميز بالا مي رود. پدر او را روي زانويش مي نشاند با او صحبت مي كند كه مراقب باش حادثه اي نبينيد. پيامبر و ائمه براي اين كه ما را با قوانين زندگي آشنا كنند خون دل خورده اند و با يك دنيا محبت به ما مي گويند: عزيزانم خيلي مراقب باشيد. مبادا ظرف بلور احساس شما در حوادث روزگار بشكند. زندگي فراز و نشيب زيادي دارد. انتظارات خود را با واقعيات تطبيق دهيد. يك لحظه دستتان را از توي دست خدا نكشيد بيرون كه در تاريكي چه كنم چه كنم گم مي شويد. حرف هاي خود را به خود خدا بگيد ما هم سفارش لازم را مي كنيم.

خب، من و شما خيلي جاها دلمان چيزي را مي خواهد ولي واقعيات زندگي، چرخ هايي دارد كه هميشه بر وفق مراد ما و به خواسته ما نمي چرخد. حضرت سكينه دختر امام حسين است اين برخي مي گويند اسمش امينه يا آمنه بوده اين قدر مايه تسلي و آرامش باباست كه بابا دخترش را سكينه؛ يعني آرام بخش صدا مي زند. وقتي در كربلا ديدند كه گرگان وحشي هر لحظه دارند نزديك مي شوند و بابا چيزي به پروازش به ملكوت نمانده با يك دنياي دلواپسي در حالي كه قلبش تند تند مي زد و لرزه بر بدنش افتاد بود و اشك از گوشه چشمانش جاري بود به بابا گفت: قربونت برم لااقل ما برسونيد به حرم جدمان برگرداند. امام حسين فرمودند: لَوْ تُرِكَ القَطَا لَنامَ؛ اگر پرنده قطا به حال خود رها می شد، آرام می خوابید.
داستان كربلا غم را با خود مي برد و درس زندگي به ما مي دهد. آنها كه اهل دعا بودند و امام حسين حتي يك شب براي نماز و قران خواندن و عشق بازي با خدا مهلت طلبيد.
اگر از استجابت دعا تفسير درستي نداشته باشيم
و اگر اجابت را در رسيدن به خواسته خودمان بدون توجه به مصلحت خداوند در نظر بگيريم
آسيب جدي خواهيم ديد و درباره هاي مان سست مي شويم.
درست است. براي بنده هم در زندگي بارها و بارها مشكلات پيچيده اي پيش آمده كه طبع نمي خواسته قبول كند ولي چاره چيست بازوي واقعيت و مقدرات از بازوي خواسته من قوي تر است. البته خود خداوند هم به ما فرموده اگر دعاي شما نباشد توجه ويژه به شما نمي شود.
ممكن است گفته شود خب مثل حضرت زيبب يا سكينه چه اثري از دعا ديدند؟
بزرگوار! وقتي ما هنگام رانندگي مي بينيم كه نزديك بود تصادف شديدي اتفاق بيفتد ساعت ها سردرد خواهيم گرفت فشارمان مي افتد و شب ها كابوس مي بينيم آيا چيزي به جز كشتي دعا و ارتباط با خالق توانسته به زينب كربلا شهامت بدهد كه بعد از اين كه 18 نفر از فاميل نزديكش تكه تكه شدند در چندين جلسه سخنراني كند.

دعوت از ائمه
خيلي خوب است كه شما از ائمه دعوت مي كنيد در جلسه خواستگاري شما بيايند و حق هم همين است. مگر مي شود شما به يك شخص كريم توجه كنيد و او بي تفاوت باشد (ما هكذا الظن بهم) به نظرم اين امر اگر به دلائل ديگري مانند شيوه گفتار شما، شروط ضمني و .... نباشد مي تواند حاصل دعاي شما باشد چه بسا خواستگار عميقا با شما تناسبي نداشته است. چه بسا مادرش مداخله گر بوده و زندگي تلخي براي شما درست مي كرده است و يا به خاطر تحصيلات بالاي خود خانواده شما را تحقير مي كردند و....
بله همين ارتباط معنوي شما با خداوند به شما كمك مي كند تا سازمان رواني شما به هم نريزد در مشاوره ها مي بينم كه در اين موارد افرادي كه از خدا( نور) فاصله مي گيرند خودشان در تاريكي تشويش ذهني و اضطراب قرار مي گيرند.

بلاي عمومي
مثلي معروف بين عرب ها و فارسي زبانان است كه بلاي عمومي عروسي است. اگرچه اين اتفاق ميمون مباركي نيست كه شرايط ازدواج سخت شده است ولي وقتي بلايي عمومي مي شود سازگاري با ان راحت تر مي شود. افراد مشابه شما خيلي زياد هستند بنابراين به جاي اين كه زانوي غم در بغل بگيريد زندگي خود را ادامه دهيد فعال باشيد، اهل ارتباط با فاميل و دوستان باشيد، كتابخانه برويد، فيلم كمدي ببينيد با جمع خانواده و ...از خداي خود بخواهيد كه
خداوندا مرا آن ده كه ان به

ما و همه كاربران اين سايت هم براي رفع مشكلات جوانان و به خصوص شما دعا مي كنيم
موفق باشيد

کسی که اعتماد به نفسش رو به خاطر این مسائل از دست داده باید چیکار کنه؟
من قیافه ی معمولی دارم،همش فکر می کنم از این به بعد هر خواستگاری که داشته باشم به خاطر ظاهرم ردم میکن
کمکم کنید،نسبت به مردا هم بدبین دارم میشم،همشون میگن،هیکل فلان وظاهر فلان،درحالی که من خیلی معمولی ام
همش استرس دارم،دخترای سن بالارو که میبینم هنوز مجردن،تپش قلب میگیرم،قلبم درد میگیره،میترسم منم نتونم ازدواج کنم؟
خدا از باعث وبانیش نگذره،
خیلی استرس دارم،من از تنهایی متنفرم

[="Arial Black"]تره خورد نیمکنن؟

بچه مذهبی ها و سالم ها واسه جنابعالی سر و کله میشکونن.
ابجی کارت ددرسته به خدا ایمان داشته باش

[="Purple"]

طاهر;747226 نوشت:
سلام
من سالهاست برای داشتن همسر خوب دعا کردم،نماز ودعا وخلاصه هرچی بود خوندم،ولی دریغ از یه خواستگار درست وحسابی که به دلم بشینه
با خودم گفتم اینجور که نمیشه،دختر زندگیتو کن،از همه چی گذشتی فقط داری به این چیزا فکر می کنی

تازه داشت فکرم آروم میشد،که سرو کله ی یه خواستگار پیدا شد!
انگار آسمون دهن باز کرده بود این یدونه افتاده بود رو زمین!
از هر نظر که بگید،100 برابر چیزی بود که من همیشه آرزشو داشتم،وکلا شیفته ی کمالاتش شدم
با هم حرف زدیم،گفت بی پولم،گفتم عیب نداره عوضش تحصیلات و شخصیت واخلاق داری
گفت خونه ندارم با بابامینا زندگی کنیم،گفتم عیبی نداره
تازه داشتم پیش خودم میگفتم مهریه هم هرچند تا خودش بگه،سخت نمیگیرم!
تازه همونجا گفتم من عروسی ام نمی خوام بگیرم!
نه اینکه جو گرفته باشتم،از اول هم نذر کردم اگه ان شاءالله ازدواج کنم،بهترین زن دنیا برای شوهرم باشم،اذیتش نکنم،مثل زنای دیگه رو مخش نباشم،به خانوادش محبت کنم،با نداریش بسازم،مایه ی آرامشش باشم و هر چی گفت بگم چشم و.....

خلاصه،اینقدر هم تو جلسه مشتاقانه حرف میزد من گفتم اینم صد درصد خوشش اومده دیگه،رفتند و بعد از یک هفته تماس گرفتن که کلیاتمون به هم نمیخوره!(به همین راحتی!)

خانواده ی اونا نسبت به خانواده ی ما تحصیل کرده تر بودن،دیگه این نقصیر من نیست که خواهر و برادرام تحصیلات عالیه ندارن،مهم اینه با این شرایط من تمام تلاشمو کردم،تو بهترین دانشگاه درس خوندم،نجابت و متانت مو حفظ کردم،با هیچ نامحرمی هم کلام نشدم،عفت و پاکدامنی پیشه کردم

حالا سوالم اینه:
من همیشه از خدا خواستم،تنها مردی که میاد خواستگاری ومن باهاش صحبت می کنم همسرم باشه
(یعنی می گفتم اگه قراره کسی بیاد خواستگاریم که اون تو تقدیرم همسرم نیست اصلا نیاد،دلم نمیخواست حتی همین مقدار هم با مرد نامحرم هم کلام بشم)
من سر جلسه ی خواستگاری از ائمه دعوت کردم بیان تو مجلس،زیارت جامعه خوندم،خلاصه هرکاری از دستم برمیومد انجام دادم
من که تو حال خودم بودم،خدا این آدمو یه راست وارد زندگی من کرد،چرا با وجود اینهمه دعا اینطوری منو امتحان کرد؟
الان از نظر روحی خیلی خسته ام،راهنماییم کنید

وقتی خواستگاری که از همه نظر چیزی بود که من میخواستم،دیگه بقیه خواستگارا که درجشون از این پایین تر باشه از نظر اخلاق وشخصیت به دلم نمیشینه،خیلی اجتماعی بود

اتفاقا وقتی نظرشو راجع به خودم پرسیدم گفت،مودب ومذهبی ومومن وبا وقار ومتین!

از اینجا معلومه هیشکی واسه اخلاق وایمان تره هم خرد نمی کنه،من که دختر بسازی بودم چرا نخواستنم؟غیر اینه که به خاطر مادیات وظاهر ومسائل دنیوی منو رد کردن!

دیگه با چه امیدی دعا کنم؟آیا ممکنه خدا همسر خوبی نصیبم کنه؟میترسم با یه آدم معمولی ازدواج کنم،ولی بعدا این خواستگارم همش یادم بیوفته ،من خوشم نمیاد تو زندگی آیندم با کوچکترین مشکلی،شوهرمو با این خواستگارم مقایسه کنم،چجوری از یادم ببرمش؟

تازه عزت نفسمم اومده پایین،چجوری دوباره شاداب بشم؟افسردگی گرفتم از اونموقع به بعد
خیلی برام دعا کنید

برام دعا کنید به زودی زود با یه مرد خوب وبا شخصیت ومهربون وبا ایمان ازدواج کنم خیلی زود،من از تنهایی خسته ام،دلم میخواد یک مرد خوب وبا ایمان تو زندگیم ازم حمایت کنه،پشتیبانم باشه ومنو به خاطر خودم بخواد

سلام ....
همیشه اون چیزی که دلت میخواد اتفاق نمیفته ....
گاهی یکی میاد با یه شرایطی حتی ایده ال تر از ملاکای خودت ولی خب واقعا قسمت نیست ...
بعضی وقتام حکمت این قسمت نشدن رو می فهمی بعضی وقتام فقط هی تداعی میشه واست ...
به هرحال از اینجور قضایا واسه همه اتفاق افتاده می افته و خواهد افتاد تو تنها نیستی !!!!!!
اگر اون رفته واسه بی لیاقتی تو نیست برعکس اون لیاقت تو رو نداشته و تورو ازدست داده...
مطمئن باش خدا فرد بهتری رو درنظر گرفته واست ...
ناامید نشو !!

حامی;747408 نوشت:
عزيزانم خيلي مراقب باشيد. مبادا ظرف بلور احساس شما در حوادث روزگار بشكند.

چقدر سخته این مراقبت جناب حامی ...[/]

Amirreza.R;747429 نوشت:
[=Arial Black]تره خورد نیمکنن؟

بچه مذهبی ها و سالم ها واسه جنابعالی سر و کله میشکونن.
ابجی کارت ددرسته به خدا ایمان داشته باش

مطمئن هستید؟

اون بچه مذهبی که حتی وقت نمیذاره وجود همچین دختری رو کشف کنه به چه دردی میخوره؟سر یک جلسه،فقط از روی ظاهر قضاوت کردن خداپسندانه هست؟
بهانمون هم شده به دلم ننشست!چجوری با یه جلسه میتونین بفهمین دختری دلنشین هست یا نه؟
بعضی دخترا قیافه ی معصومی دارن،ولی درونشون وحشتناکه!
بعضیا هم قیافه ی معمولی دارن ولی قلبشون مهربونه،چه شانسی رو پسرای ظاهر بین به همین راحتی ازدست میدن
خواستگار بنده هم بچه ی سالم و مومن و مذهبی بود،اما....
دیگه به چه مذهبی ها هم نمیشه دل خوش کرد،زیادی درگیر هوای نفسمون شدیم

Amirreza.R;747429 نوشت:
بچه مذهبی ها و سالم ها واسه جنابعالی سر و کله میشکونن.

ببخشید پس این بچه مذهبی ها کجان ؟؟؟؟؟؟
چندسال دیگه باید منتظر آمدن این بچه مذهبی ها باشن والا کره ماه هم بودن تا حالا باید رسیده باشن زمین!!!
دوست عزیز درسته همه میگن ایمان میخوایم، تقوا مهمه ولی در خواستگاری تنها چیزی که دیده میشه وضع مالی است
خیلی از این بچه مذهبی ها هر چقدر هم ادعا داشته باشن سراغ کسی میرن که وضع باباهه آنچنان باشه حالا شاید استثنایی دیده شه که منکر آن نمیشیم
ولی تعداد دختران با این شرایط خیلی بیشتر از این موارد استثنای یافت نشدنی است پس استثناها جوابگو نخواهند بود

طاهر;747226 نوشت:
رام دعا کنید به زودی زود با یه مرد خوب وبا شخصیت ومهربون وبا ایمان ازدواج کنم خیلی زود،من از تنهایی خسته ام،دلم میخواد یک مرد خوب وبا ایمان تو زندگیم ازم حمایت کنه،پشتیبانم باشه ومنو به خاطر خودم بخواد

شما هم شانس آوردید طرف رفته پشت سرش هم ندیده اینجور که شما از همه چی پایین آومدی و ازش چیزی نخواستی طرف فکر کرده رودست خونوادت موندی و میخوای آویزونش بشی
شاید هم فکر کرده چون هیچ خواستگاری نداشتی گیر افتاده خواسته سریعتر از این مهلکه فرار کنه اگر هم ازدواجت جور میشد با این کوتاه آمدنی که شما دیده معلومه همیشه حرف خودش رو پیش میبرد تو زندگی فقط فردی اطلاعت کننده میشدی
من هیچ وقت منکر وضع مالی خونواده نمیشم با این حال خیلی ها شبیه شما وجود دارند که ازدواج نکردن هم سطح شما هستن هم سن شما هستن ولی حاضر نیستند وقتی خواستگاری آمد سریع دست و پای خود رو گم کنن و طوری رفتار کنن که طرف بره و دیگه اثری ازش نمونه
در ضمن ازدواج تنها راه موفقیت و داشتن یه زندگی خوشبخت نیست سعی کن راههای دیگه رو هم پیدا کنی تا اگر ازدواجت تا چندسال دیگه هم جور نشد حداقل عمرت رو الکی رو از دست نداده باشی

ابجی جون من خب منم مجردممممممممممممممممممممممممممم.:Ghamgin:منم ناامیدی میادتوزندگیممممممممممممممممم.:Ghamgin:منم ازتنهایی متنفرممممممممممممم.:Ghamgin:منم دلم میخوادیک ادم خوش اخلاقوباایمان برام بیادحتی اگه فقیرباشه.اماهنوزززززززززززززنیومده.:Narahat az:منم کلی گریه کردم.بامشاورحرف میزنم میگن توکه21سالته هنوزوقتتتتتتتت داری.خب منم وقتی دخترای سن بالامومیبینم که هنوزمجردن میگم ازکجامعلوم منم سنم بره بالاوهنوزمجردباشم.باباجانمم که کسی روقبول نداره.:Ghamgin:خدابخیرکنه اخرش چی بشه زندگیم.منم نگرانم وقتی درسم تموم بشه باانتظارایی که خانواده دارن که ادامه بدم برای مدرک بالاترامادیگه ازدرس خسته شدم ومجردم باشم چجوری بخونم.وکلییییییییی مشکلات دیگه.
:Ghamgin:فقط توتنهانیستی.
:ok:جامعه هم طوری شده اوناکه ارایش میکنن زودترازدواج میکنن اونوقت منکه سرسوزن ارایش نمیکنم موندم.
:Narahat:تنهاکاری که ازم برمیاددعاکردن برای مجرداست.:Doaa:ان شاءلله خبرازدواج همه دختراوپسرای اسکدینوشاهدباشم.:Gol:

شبـنم;747436 نوشت:
با این کوتاه آمدنی که شما دیده معلومه


البته این کوتاه اومدن من به خاطر خدا بود،نه به خاطر اون آقا
!بهترین زنان کسانی هستند که مهریشون کمتره،من هم به خاطر همین گیر به مهریه ندادم،وگرنه خانوادم تو خیلی مسائل با من مخالف هستند ومیگن زیادی داری آسون میگیری،
مگه ما مسلمون نیستیم؟من فقط خواستم خودمو ثابت کنم،که فقط حرف نیست پای عملشم باشه عمل می کنم،میگن،اینقدر به دنبال فاطمه نگرد،اندگی خودت هم علی با
ش
من خواستم فاطمه باشم ولی مردی نبود که علی من باشه
(واقعا هم به حالم فرقی نمیکنه در نهایت کی همسرم بشه،من وظیفه ی خودمو انجام خواهم داد،من با خدا معامله می کنم نه با انسانها)حالا هرکسی درگیر هوای نفسش بشه خودش قافله رو باخته
از این ناراحت نیستم که چرا رفت وپشت سرش رو نگاه نکرد!
از این ناراحتم،همین بچه مذهبیا که ادعاشون میشه،تو عمل،دارن چیکار می کنن؟
همینا هم میگن،اخلاق خوب ایمان خوب،به شرط داشتن ظاهر عالی!
توجیهشونم اینه:میترسیم بعدا پشیمون بشیم،چشممون بیوفته به یه خانم زیبا دلمون بلرزه!
این دلی که اینقدر آسون با یه نگاه قراره بلرزه،یه قرون نمی ارزه(پایه های ایمانمون بدجوری سسته)

majnoon70;747439 نوشت:
البته این کوتاه اومدن من به خاطر خدا بود،نه به خاطر اون آقا!

ابجی تواستاتراین تاپیکی؟یامن بدمتوجه شدم؟:Gig:

زهرا73;747437 نوشت:
خدابخیرکنه اخرش چی بشه زندگیم

زهرا73;747437 نوشت:
منم کلی گریه کردم.

زهرا73;747437 نوشت:
خدابخیرکنه اخرش چی بشه زندگیم.منم نگرانم وقتی درسم تموم بشه باانتظارایی که خانواده دارن که ادامه بدم برای مدرک بالاترامادیگه ازدرس خسته شدم ومجردم باشم چجوری بخونم.وکلییییییییی مشکلات دیگه.

:Moteajeb!: چه مشکلاتی داری !!! خرجت رو که خونواده ات میده دانشجو هم که هستی داری با فراغ بال درس میخونی نون و غذات هم که به راه ست مثل بعضی ها نگران عیال و فرزندان هم که نیستی بی خرجی بمونن نقص عضو هم که نداری خدا رو شکر پس مشکلاتت رو نفهمیدم کجاست
بچه های کشورهای دیگه تا تو گور هم میرن آرزو دارن اون وقت جوان بیست و یک ساله کشور ما هیچ هدفی تو زندگی نداره

[="Arial Black"]

شبـنم;747436 نوشت:
دوست عزیز درسته همه میگن ایمان میخوایم، تقوا مهمه ولی در خواستگاری تنها چیزی که دیده میشه وضع مالی است
خیلی از این بچه مذهبی ها هر چقدر هم ادعا داشته باشن سراغ کسی میرن که وضع باباهه آنچنان باشه حالا شاید استثنایی دیده شه که منکر آن نمیشیم

من منکر پول نیستم اما خب همه اینطور نیستند بنده نظرم اینه اگر پول داشت چه بهتر اگر نداشت خودمون با هم زندگی میسازیم.
شما لحنت انگار دعوا هستش!
والا ما چیکار کنیم هرچی عیب هست از مسلمونی ماست.
من نمیگم دعا اثر نداره اما خدا قربونش برم مفت مفت به کسی چیزی نمیده
اول مثل نارنج اب میگیره ادم و بعد میده.خخخ
البته از مهربونیشه ولی خب حکمتی هست که نمیده.
شما سنتون چنده سرکار خانم؟

شبـنم;747441 نوشت:
چه مشکلاتی داری !!! خرجت رو که خونواده ات میده دانشجو هم که هستی داری با فراغ بال درس میخونی نون و غذات هم که به راه ست مثل بعضی ها نگران عیال و فرزندان هم که نیستی بی خرجی بمونن نقص عضو هم که نداری خدا رو شکر پس مشکلاتت رو نفهمیدم کجاست
بچه های کشورهای دیگه تا تو گور هم میرن آرزو دارن اون وقت جوان بیست و یک ساله کشور ما هیچ هدفی تو زندگی نداره

مگه همه چی پوله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منکه متنفرم ازپول .ای کاش فقیربودم اماارامش داشتم.همین مجردبودن مشکل نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟برای منکه مجردبودن خیلی سخته.

[="Navy"]

زهرا73;747440 نوشت:
ابجی تواستاتراین تاپیکی؟یامن بدمتوجه شدم؟:Gig:

بله،من استارتر هستم[/]

[="Arial Black"]

زهرا73;747437 نوشت:
جامعه هم طوری شده اوناکه ارایش میکنن زودترازدواج میکنن اونوقت منکه سرسوزن ارایش نمیکنم موندم.

کارتون و تحسین میکنم که ارایش نمیکنید.احسنت

من منکر ارایش نیستم و نظرم اینه زن باید برای همسرش بهترین ارایش هارو داشته باشه

اما خب یه مثالی بزنم برا اونایی که ارایش میکنن

شاید هممون تا بحال عکس هامون رو روتوش کرده باشیم
مثلا لکه هارو برداریم جای جوش را صاف کنیم و ....
خب این یعنی چی؟
یعنی اقا تویی که میخوای عکس من و ببینی من جوش ندارم اینا صورتم صافه

در واقع این گول زدم خود هستش.

ارایش هم همینه طرف با ارایشش میگه من اونطور نیستم اینا ببین چقدر خوشگلم در واقع خود گول زنی هستش

به شخصه نظر خودم اینه : ارایش کردن زن نقص برای اوست.
------------------------
من بعنوان یه جوون اگر بخوام(با عرض شرمندگی) میل جنسیم رو ارضا کنم مسلما میرم دنبال کسی که بسیار زیباست

و وقتی میلم ارضا شد از ان شخص تنفر پیدا میکنم.اما شخصی که میخواد با وجود انسان زندگی کند و ارامش پیدا کند مسلما میرود دنبال شخصی که ایمان داشته باشد-اخلاق داشته باشد-مهربان باشد-و....
البته اگر زیبا هم باشد یه امتیاز محسوب میشود.

(یه نظر شخصی هم بگم : البته قصد توهین ندارم ولی خب نظر شخصی خودم است : برای مانتویی(بدحجاب) هیچ ارزشی قایل نیستم.صد البته انها بهتر از ما به ادعا مذهبی ها هستند اما خب نظر شخصی خودم است.)

[="DarkSlateBlue"]

طاهر;747226 نوشت:
سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

خب. منم با خوندن این متن ناراحت شدم و شما مطمئن باشید خدا شما رو تنها به حال خودتون رها نخواهد کرد...
محکم و استوار با دلی قرص به همین روش و شیوه ی خوبی ک در پیش گرفتید ادامه بدید و هرگز پاتون نلرزه ک من به شما این بشارت رو میدم ک اگر همین قدر خوب بمونید شک نکنید خوشبخت خواهید شد همونطور ک دوست دارید. . .

حتما میگید این کیه ک بشارت میده . . . پیامبره . . . امامه. . .
نه . . .
من فقط بدعنوان یک فردی ک تجربه کردم ب شما میگم ک مطمئن باشید اگر تو شرایطی ک هیچ مشکلی ندارید به حرف خدا بکنید خدا زمانی ک به مشکلی برمیخورید اصلا تنهاتون نمیذاره. . .

من حدود ده سال پیش خیلی بچه مثبت شده بودم طوری که همونطور ک گفتم حرف خدا رو واسه خودش گوش میکردم نه واسه حل مشکلاتم.
پدرم داشت زیر دست دکترا میمرد. . . داشتن بهش شوک الکتریکی میدادن و من توی اون لحظات از بیمارستان فرار کردم و ب طرف حرم امام رضا دویدم و گوشیمم خاموش کردم ک کسی خبر مرگ بابامو بهم نده و توی راه به خدا گفتم خدایا اگه میخوای کاری واسه من بکنی الان وقتشه. من نه بهشت میخوام نه ثواب فقط بابامو نگه دار. . .
بعد از چند ساعت برگشتم و دیدم بابام نمرده و ده سال بیشتر کنارم زندگی کرد. . . و اگر الان هم مثله اون موقع خوب بودم شاید بازم روم میشد از خدا چیزی بخوام. . .

میخوام اینو بگم شما اگه همینطور ک گفتید با خدا بمونید. . . شک نکنید مشکلاتتون رو حل خواهد کرد . . .[/]

[="Arial Black"]بعضی وقتها ادم واقعا امیدوار میشه و پیش خودش میگه واقعا چقدر دختر های خوب پیدا میشوند اما متاسفانه نه کار داریم نه سنمان برای ازدواج مناسب است

شبـنم;747436 نوشت:
شما هم شانس آوردید طرف رفته پشت سرش هم ندیده اینجور که شما از همه چی پایین آومدی و ازش چیزی نخواستی طرف فکر کرده رودست خونوادت موندی و میخوای آویزونش بشی

حالا یه نفرم که اومده واقعا به حرفاش عمل کرده باید اینجوری در موردش حرف زده بشه ....
شما یه سری ملاکایی دارین ایشونم داره....
فقط معیارش متفاوته!
یعنی یکی که مهریه سنگین تعیین کنه و مراسم پرخرج بخواد و ... حتماخیلی خواستگار داشته این همه معیار داره؟؟
اونوقت یکی که بخواد دیگرانو به زحمت نندازه زندگیشو ساده شروع کنه یعنی رو دست مامان باباش مونده؟؟؟؟

یکم مراقب حرف زدنمون باشیم!!!!

شبـنم;747436 نوشت:
من هیچ وقت منکر وضع مالی خونواده نمیشم با این حال خیلی ها شبیه شما وجود دارند که ازدواج نکردن هم سطح شما هستن هم سن شما هستن ولی حاضر نیستند وقتی خواستگاری آمد سریع دست و پای خود رو گم کنن و طوری رفتار کنن که طرف بره و دیگه اثری ازش نمونه

اصلا به نظر من وقتی پای اخلاق بیاد وسط ربطی به وضعیت مالی نداره ...
من خیلیا رو می شناسم تک دختر و تک پسر خانواده ها پولدار ولی عروسی شون رو به ساده ترین شکل گرفتن و الان واقعا خوشبختن!
چون نگاهشون مادی نبوده و ارزش هاشون چیزی جز پول بوده....

[="Navy"]

Amirreza.R;747449 نوشت:
بعضی وقتها ادم واقعا امیدوار میشه و پیش خودش میگه واقعا چقدر دختر های خوب پیدا میشوند اما متاسفانه نه کار داریم نه سنمان برای ازدواج مناسب است

بله دختر خوب وفداکار واقعا کم نیست،مشکل اینه که کسی اونهارو کشف نمی کنه
خود بنده،حتی یک کلمه نپرسیدم،درآمدت چقدره؟همینقدر که میدونستم خانوادشون سالمه وپول حلال درمیاره برام کافی بود،چون فقط انسانیت و اخلاقش برام ملاک بود نه چیز دیگه ای

زهرا73;747445 نوشت:
مگه همه چی پوله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منکه متنفرم ازپول .ای کاش فقیربودم اماارامش داشتم.همین مجردبودن مشکل نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟برای منکه مجردبودن خیلی سخته.

فقط پوله رو دیدی !!!!!
خوب شما پولدار نشو عجیجم
نمیخوای در آینده برای خودت کسی بشی
زندگی هدفداری داشته باشی فرد موفقی تو جامعه بشی یه خانم متشخص و تحصیلکرده بشی
در ضمن مجرد بودن چه اشکالی داری در برابر خیلی از مشکلات این مورد اصلا به چشم نمیاد
برو خدا رو شکر کن سالمی جز مجرد بودن مشکلی نداری
در ضمن ما که نگفتیم شما ازدواج نکن گفتیم اومدیم با این جو و حال و هوای مجردی که تو جامعه راه افتاده شما مجرد موندی اون وقت چی
وقتی همه ی ذهن و هدفت ازدواجه و جور نشد میشی یه آدم افسرده که فقط عمر تلف کردی و به هیچ جا نرسیدی
در ضمن الان فرصت داری وقتت آزاد میخوای به جای برسی میتونی فردا رفتی تو زندگی و چهار تا پنج تا بچه وبال گردنت شدن فرصت هیچ کاری پیدا نمیکنی

Amirreza.R;747443 نوشت:
شما لحنت انگار دعوا هستش!

دعوا نبود لحنی دوستانه بود شما به بزرگی خودتون ببخشید
ولی دیگه کم از این بچه مذهبی ها ندیده و نشنیده صحبت کنید
من منکر لطف خدا نیستم ولی معتقدم هر کس بنا به شایستگی خودش چیزی رو بدست میاره نشستن و یه عمر دعا کردن بدون تلاش و حرکت نتیجه ایی نداره حالا هر چقدر میخواد خدا مهربون باشه
این بی عدالتیه تو با دعا چیزی رو به دست بیاری بقیه جون بکنن و به دست بیارن

Amirreza.R;747443 نوشت:
شما سنتون چنده سرکار خانم؟

به سن من چه کار داری دهه هفتادی هستم

[="Arial Black"]

majnoon70;747433 نوشت:
مطمئن هستید؟

اون بچه مذهبی که حتی وقت نمیذاره وجود همچین دختری رو کشف کنه به چه دردی میخوره؟سر یک جلسه،فقط از روی ظاهر قضاوت کردن خداپسندانه هست؟
بهانمون هم شده به دلم ننشست!چجوری با یه جلسه میتونین بفهمین دختری دلنشین هست یا نه؟
بعضی دخترا قیافه ی معصومی دارن،ولی درونشون وحشتناکه!
بعضیا هم قیافه ی معمولی دارن ولی قلبشون مهربونه،چه شانسی رو پسرای ظاهر بین به همین راحتی ازدست میدن
خواستگار بنده هم بچه ی سالم و مومن و مذهبی بود،اما....
دیگه به چه مذهبی ها هم نمیشه دل خوش کرد،زیادی درگیر هوای نفسمون شدیم

بزرگوار ببینید صرف بچه مذهبی بودن دلیل بر خوب بودن نیست.
بنده نمیگم اون پسر شخص بدی بوده اما خب
اگر ازدواج میکردید و کارتان به طلاق میکشید بهتر بود؟
خداوند بی دلیل کاری انجام نمیده.مطمئن باشید
--------------------------
صرف اینکه چند تا بچه مذهبی ظاهر بین هستند نمیشه نسخه برای همه پیچید.

[="Arial Black"]

شبـنم;747453 نوشت:
فقط پوله رو دیدی !!!!!
خوب شما پولدار نشو عجیجم
نمیخوای در آینده برای خودت کسی بشی
زندگی هدفداری داشته باشی فرد موفقی تو جامعه بشی یه خانم متشخص و تحصیلکرده بشی
در ضمن مجرد بودن چه اشکالی داری در برابر خیلی از مشکلات این مورد اصلا به چشم نمیاد
برو خدا رو شکر کن سالمی جز مجرد بودن مشکلی نداری
در ضمن ما که نگفتیم شما ازدواج نکن گفتیم اومدیم با این جو و حال و هوای مجردی که تو جامعه راه افتاده شما مجرد موندی اون وقت چی
وقتی همه ی ذهن و هدفت ازدواجه و جور نشد میشی یه آدم افسرده که فقط عمر تلف کردی و به هیچ جا نرسیدی
در ضمن الان فرصت داری وقتت آزاد میخوای به جای برسی میتونی فردا رفتی تو زندگی و چهار تا پنج تا بچه وبال گردنت شدن فرصت هیچ کاری پیدا نمیکنی

دعوا نبود لحنی دوستانه بود شما به بزرگی خودتون ببخشید
ولی دیگه کم از این بچه مذهبی ها ندیده و نشنیده صحبت کنید
من منکر لطف خدا نیستم ولی معتقدم هر کس بنا به شایستگی خودش چیزی رو بدست میاره نشستن و یه عمر دعا کردن بدون تلاش و حرکت نتیجه ایی نداره حالا هر چقدر میخواد خدا مهربون باشه
این بی عدالتیه تو با دعا چیزی رو به دست بیاری بقیه جون بکنن و به دست بیارن

به سن من چه کار داری دهه هفتادی هستم


خواهش میکنم.

ببینید شما کلی دعا کردید اما عرض کردم اگر ازدواج میکردید و به طلاق میکشید چه میکردید؟اگر ازدواج میکردید و خوشبخت نمیشدید چه؟

خدا بی دلیل کاری انجام نمیدهد.و درضمن شما هنوز هم وقت دارید پس نا امید نشوید

[="Arial Black"]

شبـنم;747453 نوشت:
ولی دیگه کم از این بچه مذهبی ها ندیده و نشنیده صحبت کنید

این افراد وجود دارند.همانند انکه بسیار دختر پاک وجود دارند اینها نیز وجود دارند.

شبـنم;747453 نوشت:
در ضمن الان فرصت داری وقتت آزاد میخوای به جای برسی میتونی فردا رفتی تو زندگی و چهار تا پنج تا بچه وبال گردنت شدن فرصت هیچ کاری پیدا نمیکنی

اتفاقا این اصلادرست نیست که فکرکنیم باازدواج کردن نمیتونیم پیشرفت کنیم درمورددرس.این فکرت کاملاااااااشتباهه.

[="Navy"]چرا فکر میکنید دلتون رو شکست و رفت
چطور اگر دختری به هر دلیلی به پسر جواب رد بده دلشو نشکسته و سبک سنگین کرده
ولی وقتی پسر جواب منفی بده دل شکسته ؟
البته قبول دارم جنس دختر حساس تر هست ولی باید دیدتون رو روی این قضیه عوض کنید

خواستگاری همینه

ممکن بود به هر دلیلی شما خوشت نیاد[/]

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;747451 نوشت:
حالا یه نفرم که اومده واقعا به حرفاش عمل کرده باید اینجوری در موردش حرف زده بشه ....
شما یه سری ملاکایی دارین ایشونم داره....
فقط معیارش متفاوته!
یعنی یکی که مهریه سنگین تعیین کنه و مراسم پرخرج بخواد و ... حتماخیلی خواستگار داشته این همه معیار داره؟؟
اونوقت یکی که بخواد دیگرانو به زحمت نندازه زندگیشو ساده شروع کنه یعنی رو دست مامان باباش مونده؟؟؟؟

یکم مراقب حرف زدنمون باشیم!!!!


بعضی چیزها لازم نیست در همون جلسه اول گفته شه و خود دختر نظر بده مهریه و مراسم رو میتونستند به عهده خونواده بزارن و بعداً نظر خودشون رو اعمال کنند
در ضمن من نگفتم تا خرخره از داماد مهریه بگیر یه پس گردنی هم بهش بزن تا حساب کار دستش بیاد
میتونست در جلسه اول خواستگاری زیاد از همه ی موارد پایین نیاد که داماد فکر کنه دختره فقط میخواد شوهر کنه این نشد یکی دیگه هیچی هم براش مهم نیست فقط شوهر کردنه مهمه
من که اینجور فکر کردم

♥♥♥ تــــــــرگل ♥♥♥;747451 نوشت:
اصلا به نظر من وقتی پای اخلاق بیاد وسط ربطی به وضعیت مالی نداره ...

حالا که می بینی طرف مالی رو دیده نه اخلاق رو
حرف شما درست از آب درنیومد در این مورد

[="Navy"]میشه لطف کنید وبه جنجال نکشونید بحث رو؟من جدی دارم بحث می کنم

شبنم خانم ،شما میگی مجرد بودن چه اشکالی داره
برای من وامثال من،حتی اگه پرفسور باشم،استاد ورئیس دانشگاه وپولدارترین،آدم روی زمین هم که بشم،تا وقتی حس مادری رو درک نکنم،هیچکدوم از اینا برام ارزش نداره
بالاترین پیشرفت برای من زمانیه که یه همسرو مادر خوب باشم[/]

[="Navy"]

شروین;747459 نوشت:
چرا فکر میکنید دلتون رو شکست و رفت
چطور اگر دختری به هر دلیلی به پسر جواب رد بده دلشو نشکسته و سبک سنگین کرده
ولی وقتی پسر جواب منفی بده دل شکسته ؟
البته قبول دارم جنس دختر حساس تر هست ولی باید دیدتون رو روی این قضیه عوض کنید

خواستگاری همینه

ممکن بود به هر دلیلی شما خوشت نیاد

بله منم عرض کردم،از اینکه این آقا جواب رد داده ناراحت نیستم!ایشونم حق انتخاب داره
ناراحتیم ازاینه که معیار اخلاق و ایمان چیزی جز کشک و لقلقه ی زبان نیست![/]

majnoon70;747439 نوشت:
البته این کوتاه اومدن من به خاطر خدا بود،نه به خاطر اون آقا!بهترین زنان کسانی هستند که مهریشون کمتره،من هم به خاطر همین گیر به مهریه ندادم،وگرنه خانوادم تو خیلی مسائل با من مخالف هستند ومیگن زیادی داری آسون میگیری،
مگه ما مسلمون نیستیم؟من فقط خواستم خودمو ثابت کنم،که فقط حرف نیست پای عملشم باشه عمل می کنم،میگن،اینقدر به دنبال فاطمه نگرد،اندگی خودت هم علی باش
من خواستم فاطمه باشم ولی مردی نبود که علی من باشه(واقعا هم به حالم فرقی نمیکنه در نهایت کی همسرم بشه،من وظیفه ی خودمو انجام خواهم داد،من با خدا معامله می کنم نه با انسانها)حالا هرکسی درگیر هوای نفسش بشه خودش قافله رو باخته
از این ناراحت نیستم که چرا رفت وپشت سرش رو نگاه نکرد!
از این ناراحتم،همین بچه مذهبیا که ادعاشون میشه،تو عمل،دارن چیکار می کنن؟
همینا هم میگن،اخلاق خوب ایمان خوب،به شرط داشتن ظاهر عالی!
توجیهشونم اینه:میترسیم بعدا پشیمون بشیم،چشممون بیوفته به یه خانم زیبا دلمون بلرزه!
این دلی که اینقدر آسون با یه نگاه قراره بلرزه،یه قرون نمی ارزه(پایه های ایمانمون بدجوری سسته)

من اینجور دیدم شاید دید اون آقا هم اینطور بوده که شما فقط میخواید ازدواج کنید و حاضرید از همه چی بگذرید
امیدوارم فردی بهتر از این سراغتون بیاد :Gol:

Amirreza.R;747456 نوشت:
خدا بی دلیل کاری انجام نمیدهد.و درضمن شما هنوز هم وقت دارید پس نا امید نشوید

من کی ناامید بودم
برای ازدواج هم مطمئن باش من سراغ مذهبی جماعت نمیرم بنا به دلایلی

Amirreza.R;747457 نوشت:
این افراد وجود دارند.همانند انکه بسیار دختر پاک وجود دارند اینها نیز وجود دارند.

خوب انشاله تعدادشون خیلی بیشتر شه نه فقط تو نوشته های ما تو دنیای واقعی

زهرا73;747458 نوشت:
اتفاقا این اصلادرست نیست که فکرکنیم باازدواج کردن نمیتونیم پیشرفت کنیم درمورددرس.این فکرت کاملاااااااشتباهه.

من چی میگم شما چی میگید دوست عزیز
اصلا حرفهای من رو خوب نمیخونید گفتم فرض کن در شرایطی که ازدواج نکردی به همه چی میرسی
خوب شاید شما ازدواج کردی به همه چی رسیدی
انشاله که ازدواج کنید

majnoon70;747462 نوشت:
میشه لطف کنید وبه جنجال نکشونید بحث رو؟من جدی دارم بحث می کنم

شبنم خانم ،شما میگی مجرد بودن چه اشکالی داره
برای من وامثال من،حتی اگه پرفسور باشم،استاد ورئیس دانشگاه وپولدارترین،آدم روی زمین هم که بشم،تا وقتی حس مادری رو درک نکنم،هیچکدوم از اینا برام ارزش نداره
بالاترین پیشرفت برای من زمانیه که یه همسرو مادر خوب باشم


گل گفتی دختر.:hamdel::Gol:باازدواجم ادم میتونه به مدرک بالابرسهههههههههه.اماتنهابودن سختهههههههههههههههههه.چراکسی درک نمیکنه

[="Navy"]

majnoon70;747463 نوشت:

بله منم عرض کردم،از اینکه این آقا جواب رد داده ناراحت نیستم!ایشونم حق انتخاب داره
ناراحتیم ازاینه که معیار اخلاق و ایمان چیزی جز کشک و لقلقه ی زبان نیست!


نه اینجوری نیست
ایمان برای خیلی ها مهمترین ملاکه ولی تنها ملاک نیست

قرار نیست با هرکسی که با ایمان بود ازدواج کنیم

الان شما دقیقا میدونید برای چی پشیمون شده یا نمیدونید ؟[/]

شبـنم;747453 نوشت:
در ضمن الان فرصت داری وقتت آزاد میخوای به جای برسی میتونی فردا رفتی تو زندگی و چهار تا پنج تا بچه وبال گردنت شدن فرصت هیچ کاری پیدا نمیکنی

شبـنم;747464 نوشت:
من چی میگم شما چی میگید دوست عزیز
اصلا حرفهای من رو خوب نمیخونید

خواهرمن خودت گفتی :read:چرامیزنی زیرحرفت:Moteajeb!:خدای من:Moteajeb!:

سلام خواهر گرامی

تاپیک شما رو که مطالعه کردم چند مطلب به ذهنم رسید که با توجه به فرصتی که دارم سعی میکنم بعضی از اونها رو باز گو کنم..

اول قبل شروع حرفام بگم ، که واقعا انسان لذت میبره که در سرزمینی نفس میکشه که دختران و پسران پاکی همچون شما دارن زیست میکنن ، این برای اولین بار در عمرم بود که این جمله رو شنیدم و خوندم که فردی "ائمه رو در جلسات خواستگاریش دعوت میکنه " این یعنی اینکه این بنده خدا که شما هستید داره با ائمه زندگی میکنه .. اینکه کسی حتی صحبت با نامحرم در جلسه خواستگاری با فردی که قرار نیست همسرش بشه رو برای خودش قبح میدونه این یعنی پاکی و عفت... مطمئنن افرادی مثل شما ، حجت هستند برای کسانی که هم عصر شما در این جامعه پر از گناه به بهانه هایی همچون مجرد بودن و نیاز عاطفی و.... تن به گناه میدن.

اما چند نکنه:

نکته اول اینکه با قاطعیت و بعنوان برادر بزرگتر به شما عرض میکنم که فقط یک جلسه نشست و برخاست کردن با کسی ، اون هم در جایی مثل جلسات خواستگاری که غالبا سعی میکنن خودشون رو مثل یک فرشته به طرف مقابل نشون بدن ، شناخت طرف مقابل با انحراف زیادی همراه هست.... مگر نه اینکه خود شما معترف هستید که طرف شما ، اشتباه کرده که جلسات رو ادامه نداده که از اون گوهر درونی شما مطلع بشه و بدون این اطلاع داشتن ، دچار زود قضاوتی شده و از ادامه اشنایی انصراف داده ... حال من هم با قاطعیت میگم که این شناخت شما از اون فرد ، در یک جلسه ، با خطای زیادی همراه هست... حال ان شالله در اینده که ازدواج کردید ، خواهید دید که حتی وقتی با طرف که هر کسی هست ، عقد کردید و محرم شدید ، حتی خواهید دید که اون فرد ، باطنش ، وقتی که میرید سر خونه زندگی خودتون ، چقدر میتونه با اون چیزی که شما در اون یکسالی که عقد بودید ، متفاوت باشه ... خوب وقتی باطن واقعی افراد ، حتی با چند سال زندگی کردن هم هویدا نمیشه ، بدیهی هست که در یک جلسه و دو جلسه ، خیلی شناخت سطحی و بیشتر ذهنیات خود ما هست.... میخوام چند مثال بزنم تا براتون موضوع ملموس تر بشه .. مخصوصا در زمینه دینداری و تدین...

چند روز پیش ، در یک جلسه ای ، با یک اقایی حدودا 45 ساله ، هم کلام شدم ، ظاهر خوب و موجه و دارای ریش و... بود .. بی مقدمه شروع کرد قال الصادق و قال الباقر کردن.. شروع کرد از زندگی ائمه تعریف کردن ، از خدا و دعا گفتن و..... همینطور که داشتم با خودم فکر میکردم ، به به ، عجب ادم فهمیده و متدینی هست ، یکدفعه به زندگی خودش گریزی زد.... گفت البته من ادمی نیستم که اهل مسجد رفتن باشم و حالا در خونه نماز بخونم یا نخونم ... ولی چیزی که هست ، من اصلا اهل روزه گرفتن در ماه رمضان نیستم ، اصلا من این روزه گرفتنی که متداول هست رو قبول ندارم و خلاصه از اینطور خزعبلات گفتن.... یعنی در یک دو جمله ، کلا ورق برگشت و ذهنیت من در مورد فردی که اینقدر داشت برای مقبولیت خودش از دین و ائمه مایه میگذاشت ، تغییر کرد....

یا اینکه...
چند وقت پیش ، برای کاری ساختمانی ، یک پیمانکار استخدام کرده بودیم ... ایشون هم خیلی جوان مثبتی در ظاهر بود، اون هم یکسره در حین کار برای ما ایه و حدیث و روایت میخوند و خلاصه هم کار میکرد و هم برای ما منبر مجانی میرفت.. اخر سر وقتی کارش رو تموم کرد و از ما اجرتش رو گرفت ... خیلی وقیحانه توی چشمای من نگاه کرد و گفت ، البته راستش رو بخواید ، من در کار شما کم کاری و کم فروشی کردم ، در اصل باید با فلان کیفیتی کار میکردم ، اما نکردم ، در هر حال از ما راضی باشید و ما رو حلال کنید ... من هم گفتم حلالت نمیکنم مگر اینکه اون پولی که مازاد گرفتی رو پس بدی و خلاصه....

خلاصه اینکه ایمان و تدین در سخنرانی و حرف زدن نیست ، ایمان مرد عمل میخواد وگرنه همه ما در حرف زدن و منبر رفتن ، یک پا پیغمبری هستیم برای خودمون... اما گاها همین پیغمبرهای کاذب ، در عمل دست شیطان رو هم از پشت میبندیم.....

بیشتر مشکل شما از اینجا ناشی شده که از حرف های اون فرد لذت بردید و احتمالا چهره موجهی هم داشته ، برای همین فکر کردید همون فردی هست که لیاقت شما رو داشته ، ولی به ضرث قاطع میگم (همونطور که در بالا مثالهایی از این دست زدم)، این شناخت شما در یک جلسه خیلی سطحی هست ، همونقدر که شناخت اون فرد از شما سطحی بوده و اینکه ادامه دار نشده رو بزارید به حساب "توسل شما به ائمه " که این وصلت به مصلحت شما نبوده ....

این روزها سریالی از تلویزیون پخش میشه که مرجانه گلچین ، نقش یک خانم حوزوی و دارای کرامات هست ... این فرد غالب نقشهایی که بازی میکنه ، نقشهای طنز و کمدی هست و این نقش جدی و مهم تقریبا برخلاف سایر نقشهای اون هست ، ولی باورپذیر هست....

خیلی از ماها هم در زندگی هامون بازیگر هستیم ، با کیفیتهای مختلف ، نگاه میکنیم الان قراره جلوی دوربین چه کسی بازی کنیم تا نقشی متناسب با ان حال و هوا بازی کنیم ... و جلسه خواستگاری هم که فضا برای این کار خیلی وسوسه انگیز هست.... اما هرچه ، نشست و برخاست با طرف مقابل بیشتر بشه ، هر چه طرف مقابل ، در معرض مسائل عملی قراره بگیره ، اون چهره واقعیش بیشتر هویدا میشه ....

اگر فرصتی بود باز هم چند مطلب دیگه هست

[="Arial Black"]

شبـنم;747464 نوشت:
برای ازدواج هم مطمئن باش من سراغ مذهبی جماعت نمیرم بنا به دلایلی

میتونم دلایلتون و در پیام خصوصی بدونم؟

[="Purple"]

شبـنم;747460 نوشت:
حالا که می بینی طرف مالی رو دیده نه اخلاق رو

همین دیگه اشکال از اون ادم هست نه استارتر ...
دلیل نمیشه روششو عوض کنه ... اون ادم اینجور زندگی نبوده!!!!

شبـنم;747460 نوشت:
میتونست در جلسه اول خواستگاری زیاد از همه ی موارد پایین نیاد که داماد فکر کنه دختره فقط میخواد شوهر کنه این نشد یکی دیگه هیچی هم براش مهم نیست فقط شوهر کردنه مهمه

البته با یه تیکه از حرفات موافقم میتونست یه چیزایی رو مطرح نکنه و به خانواده بسپاره
و یا ملاکهاشو جوری بگه که طرف بفهمه دختر قانع و ساده زیستی هست و اگه ملاکاش اخلاق و ایمانه به خاطر این نیست چیزی کم داره و از اون پایین تر به خاطر ارزش هاشه ... درسته شاید بد بیان کرده باشه و اون ادم بی جنبه ای بوده و هوا برش داشته ...[/]

شروین;747467 نوشت:

الان شما دقیقا میدونید برای چی پشیمون شده یا نمیدونید ؟

گفتن که به خاطر یکسری کلیات،
البته نمیخوام الان این مورد رو تحلیل کنم،خب حتما قسمت نبوده دیگه،

در کل از سخت گیری های بیمورد در ازدواج ها ناراحتم
نمیدونم گفتن این حرف اینجا درسته یا نه
ولی همون شبی که خیلی ناراحت بودم،تو خواب دیدم،در حرم حضرت ابوالفضل (ع)هستم،ویک صدایی رو شنیدم که منصوب به امام زمان بود(موضوع این بود که به من خطاب کردن وفقط تو جمعی که بودیم من این صدارو میشنیدم،بهم گفتن:از این قضیه ناراحت نباش ،مشکل ازتو نیست، دل امام زمانت هم خونه از این سخت گیریا وسخت شدن ازدواج ها،البته دقیقا جملاتی که به هم گفتن رو یادم نیست ولی مفهومش همین بود)

زهرا73;747468 نوشت:
خواهرمن خودت گفتی چرامیزنی زیرحرفتخدای من

خوب میگم الان که ازدواج نکردیییییییییییییییییییی وقت خوبیه که به جایی برسی فردا با پنج تا بچه دیگه چنین فرصتی گیرتون نمیاد
نگفتم که ازدواج بکنی محاله به جایی برسی ( البته درصد تمامی زنهایی که ازدواج کردن و بعد به جایی رسیدن خیلی کمه تقریبا نزدیک به صفره پس شما هم زیاد خوشبین نباش)
شما الان این همه فرصت داری هیچ دغدغه فکری نداری حال و حوصله درس خوندن نداری فردا با شوهرداری و خانه داری و تر و خشک کردن چهار پنج تا بچه میخوای تازه به جایی برسی یا به درس خوندن ادامه بدی :Moteajeb!:

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

سلام بر شما بزرگواران
لطف كنيد زين پس جواب خودتان بدهيد
چرا احساس وظيفه مي كنيد ديگران را به راه راست هدايت كنيد
هر كس نظر خودش را دارد و عاقل است روي نظر شما فكر مي كند خواست قبول مي كند نخواست كه شما نمي توانيد برويد تو ذهن طرف مقابل تنظيم كنيد افكارش را
[/]

[="Tahoma"][="DarkGreen"]

majnoon70;747424 نوشت:
کسی که اعتماد به نفسش رو به خاطر این مسائل از دست داده باید چیکار کنه؟
من قیافه ی معمولی دارم،همش فکر می کنم از این به بعد هر خواستگاری که داشته باشم به خاطر ظاهرم ردم میکن
کمکم کنید،نسبت به مردا هم بدبین دارم میشم،همشون میگن،هیکل فلان وظاهر فلان،درحالی که من خیلی معمولی ام
همش استرس دارم،دخترای سن بالارو که میبینم هنوز مجردن،تپش قلب میگیرم،قلبم درد میگیره،میترسم منم نتونم ازدواج کنم؟
خدا از باعث وبانیش نگذره،
خیلی استرس دارم،من از تنهایی متنفرم

سلام
خب شما بايد جداگانه براي تقويت به نفس مشاوره بگيريد
در كل بدانيد ماشين اعتماد به نفس يك باطري داره به نام احساس ارزشمندي. اين باطري بايد با برق درون ما پر شود نه بيرون
وقتي ما دشارژ كنيم ظاهر ما هم حس خوبي به طرف مقابل نمي دهد يعني نوع صحبت كردن و رفتار طوري است كه گويي كاسه گدايي برداشته ايم و راه افتاده ايم
اين كه ديگري ما را نپسندد زوري نيست يعني هر كسي براساس ضميرناخودآگاه خود دنبال كسي است چه بسا همه بگويند من دختري سفيد رو مي خواهم ولي فردي بگويد مي خوام تيره مايل به سوخته باشد مانند مجنون كه بهش گير دادند كه بابا اين دختره قير است
گفت
اگربر ديده مجنون نشيني به جز از خوبي ليلي نبيني
بنابراين بايد بز پيدا شود كه علفي به دهنش شيرين بياييد ( البته قصد مزاح داشتم نه جسارت. اشاره به مثل معروف):ok:[/]

majnoon70;747473 نوشت:
ولی همون شبی که خیلی ناراحت بودم،تو خواب دیدم،در حرم حضرت ابوالفضل (ع)هستم،ویک صدایی رو شنیدم که منصوب به امام زمان بود(موضوع این بود که به من خطاب کردن وفقط تو جمعی که بودیم من این صدارو میشنیدم،بهم گفتن:از این قضیه ناراحت نباش ،مشکل ازتو نیست، دل امام زمانت هم خونه از این سخت گیریا وسخت شدن ازدواج ها،البته دقیقا جملاتی که به هم گفتن رو یادم نیست ولی مفهومش همین بود)

ابجی برای منم دعا کن.دلت خیلی پاکه هاااااااااااااااااااااا.ان شاءلله بیای خبربدی بایک اقایی که خوش اخلاق وباایمانه عروسی کردی.منم دعامیکنم:hamdel::Gol:

[="Navy"]

حامی;747482 نوشت:

سلام
خب شما بايد جداگانه براي تقويت به نفس مشاوره بگيريد
در كل بدانيد ماشين اعتماد به نفس يك باطري داره به نام احساس ارزشمندي. اين باطري بايد با برق درون ما پر شود نه بيرون
وقتي ما دشارژ كنيم ظاهر ما هم حس خوبي به طرف مقابل نمي دهد يعني نوع صحبت كردن و رفتار طوري است كه گويي كاسه گدايي برداشته ايم و راه افتاده ايم
اين كه ديگري ما را نپسندد زوري نيست يعني هر كسي براساس ضميرناخودآگاه خود دنبال كسي است چه بسا همه بگويند من دختري سفيد رو مي خواهم ولي فردي بگويد مي خوام تيره مايل به سوخته باشد مانند مجنون كه بهش گير دادند كه بابا اين دختره قير است
گفت
اگربر ديده مجنون نشيني به جز از خوبي ليلي نبيني
بنابراين بايد بز پيدا شود كه علفي به دهنش شيرين بياييد ( البته قصد مزاح داشتم نه جسارت. اشاره به مثل معروف):ok:

مساله این هست که من قیافه ی خودم رو خیلی دوست دارم!اصلا هم دلم نمیخواد شکل دیگه ای باشم!از چیزی که خدا بهم داده راضی ام،وقتی خدا دوست داشته من این شکلی باشم،چرا چیزی رو که خدا برام خواسته،خودم دوست نداشته باشم؟من از ظاهرم راضی ام،در مقابل کسی که بخواد منو تحقیر کنه هم تکبر دارم،ولی سعی می کنم تواضع وسادگی پیش بگیرم
مشکل اینه که توقع مردم رفته بالا؟تنوع طلب شدن،به هیچ عنوان هم راضی نمیشن،چرا اینقدر ب دل نشستن ها سخت شده
مومن باید به دل مومن بشینه دیگه،من از مومنا دلگیرم....
چرا باید اینقدر دختر مجرد وسن بالا داشته باشیم،پس کو اون مجنونی که باید دست این لیلی هارو میگرفت؟
[/]

طاهر;747226 نوشت:
سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


[SPOILER]

سلام
من سالهاست برای داشتن همسر خوب دعا کردم،نماز ودعا وخلاصه هرچی بود خوندم،ولی دریغ از یه خواستگار درست وحسابی که به دلم بشینه
با خودم گفتم اینجور که نمیشه،دختر زندگیتو کن،از همه چی گذشتی فقط داری به این چیزا فکر می کنی

تازه داشت فکرم آروم میشد،که سرو کله ی یه خواستگار پیدا شد!
انگار آسمون دهن باز کرده بود این یدونه افتاده بود رو زمین!
از هر نظر که بگید،100 برابر چیزی بود که من همیشه آرزشو داشتم،وکلا شیفته ی کمالاتش شدم
با هم حرف زدیم،گفت بی پولم،گفتم عیب نداره عوضش تحصیلات و شخصیت واخلاق داری
گفت خونه ندارم با بابامینا زندگی کنیم،گفتم عیبی نداره
تازه داشتم پیش خودم میگفتم مهریه هم هرچند تا خودش بگه،سخت نمیگیرم!
تازه همونجا گفتم من عروسی ام نمی خوام بگیرم!
نه اینکه جو گرفته باشتم،از اول هم نذر کردم اگه ان شاءالله ازدواج کنم،بهترین زن دنیا برای شوهرم باشم،اذیتش نکنم،مثل زنای دیگه رو مخش نباشم،به خانوادش محبت کنم،با نداریش بسازم،مایه ی آرامشش باشم و هر چی گفت بگم چشم و.....

خلاصه،اینقدر هم تو جلسه مشتاقانه حرف میزد من گفتم اینم صد درصد خوشش اومده دیگه،رفتند و بعد از یک هفته تماس گرفتن که کلیاتمون به هم نمیخوره!(به همین راحتی!)

خانواده ی اونا نسبت به خانواده ی ما تحصیل کرده تر بودن،دیگه این نقصیر من نیست که خواهر و برادرام تحصیلات عالیه ندارن،مهم اینه با این شرایط من تمام تلاشمو کردم،تو بهترین دانشگاه درس خوندم،نجابت و متانت مو حفظ کردم،با هیچ نامحرمی هم کلام نشدم،عفت و پاکدامنی پیشه کردم

حالا سوالم اینه:
من همیشه از خدا خواستم،تنها مردی که میاد خواستگاری ومن باهاش صحبت می کنم همسرم باشه
(یعنی می گفتم اگه قراره کسی بیاد خواستگاریم که اون تو تقدیرم همسرم نیست اصلا نیاد،دلم نمیخواست حتی همین مقدار هم با مرد نامحرم هم کلام بشم)
من سر جلسه ی خواستگاری از ائمه دعوت کردم بیان تو مجلس،زیارت جامعه خوندم،خلاصه هرکاری از دستم برمیومد انجام دادم
من که تو حال خودم بودم،خدا این آدمو یه راست وارد زندگی من کرد،چرا با وجود اینهمه دعا اینطوری منو امتحان کرد؟
الان از نظر روحی خیلی خسته ام،راهنماییم کنید

وقتی خواستگاری که از همه نظر چیزی بود که من میخواستم،دیگه بقیه خواستگارا که درجشون از این پایین تر باشه از نظر اخلاق وشخصیت به دلم نمیشینه،خیلی اجتماعی بود

اتفاقا وقتی نظرشو راجع به خودم پرسیدم گفت،مودب ومذهبی ومومن وبا وقار ومتین!

از اینجا معلومه هیشکی واسه اخلاق وایمان تره هم خرد نمی کنه،من که دختر بسازی بودم چرا نخواستنم؟غیر اینه که به خاطر مادیات وظاهر ومسائل دنیوی منو رد کردن!

دیگه با چه امیدی دعا کنم؟آیا ممکنه خدا همسر خوبی نصیبم کنه؟میترسم با یه آدم معمولی ازدواج کنم،ولی بعدا این خواستگارم همش یادم بیوفته ،من خوشم نمیاد تو زندگی آیندم با کوچکترین مشکلی،شوهرمو با این خواستگارم مقایسه کنم،چجوری از یادم ببرمش؟

تازه عزت نفسمم اومده پایین،چجوری دوباره شاداب بشم؟افسردگی گرفتم از اونموقع به بعد
خیلی برام دعا کنید

برام دعا کنید به زودی زود با یه مرد خوب وبا شخصیت ومهربون وبا ایمان ازدواج کنم خیلی زود،من از تنهایی خسته ام،دلم میخواد یک مرد خوب وبا ایمان تو زندگیم ازم حمایت کنه،پشتیبانم باشه ومنو به خاطر خودم بخواد
[/SPOILER]

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

باسلام
خداقوت
خب میدونم خیلی سخته شاید بگید اگه قرار بود نشه اصلا چرا خدا کاری نکرد نیان :Khandidan!:
شاید خیلی از خودتون راضی بودید :ok:
انقدر خودت رو خوب میبینی برای همین تحملش سخت تر میشه
یکم درد داره ولی درس خوبی میده به آدم خواستی خصوصی پیام بده یکم درد دل کنیم سبکتر میشی :ok::Nishkhand:

majnoon70;747486 نوشت:
مساله این هست که من قیافه ی خودم رو خیلی دوست دارم!اصلا هم دلم نمیخواد شکل دیگه ای باشم!از چیزی که خدا بهم داده راضی ام،وقتی خدا دوست داشته من این شکلی باشم،چرا چیزی رو که خدا برام خواسته،خودم دوست نداشته باشم؟من از ظاهرم راضی ام،در مقابل کسی که بخواد منو تحقیر کنه هم تکبر دارم،ولی سعی می کنم تواضع وسادگی پیش بگیرم
مشکل اینه که توقع مردم رفته بالا؟تنوع طلب شدن،به هیچ عنوان هم راضی نمیشن،چرا اینقدر ب دل نشستن ها سخت شده
مومن باید به دل مومن بشینه دیگه،من از مومنا دلگیرم....
چرا باید اینقدر دختر مجرد وسن بالا داشته باشیم،پس کو اون مجنونی که باید دست این لیلی هارو میگرفت؟

سلام
وقتي ما به خودمان اعتماد داشته باشيم كسي نمي تونه تحقيرمان كنه سخته ولي بايد به اين برسيم دير به دست مياد ولي ارزشمند است
اگر كسي صرفا به دليل همسر نداشتن شما را بخواهد همان بهتر كه نخواهد فردا يا پس فردا بشكن بشكن ظروف و حرمت ها شروع ميشه
باني اين مشكلات خودمان هستيم
هزار چراغ داريم و بي راهه مي رويم
علماي وارسته چه طور زندگي مي كنند؟ مردم از انها فاصله مي گيرند علماي كه كتاب هاي زيادي درباره مشكلات ازدواج جوانان نوشته و بارها سخنراني كرده و به مسؤولان بي تفاوت تش رفته مانند استاد ابراهيم اميني
[=Lotus]
[=lucida console]روزی گذشت پادشهی از گذرگهی
فریاد شوق بر سر هر کوی و بام خاست
[=lucida console]
پرسید زان میانه یکی کودک یتیم
کاین تابناک چیست که بر تاج پادشاست
آن یک جواب داد چه دانیم ما که چیست
پیداست آنقدر که متاعی گرانبهاست
نزدیک رفت پیرزنی کوژپشت و گفت
این اشک دیدهٔ من و خون دل شماست
ما را به رخت و چوب شبانی فریفته است
این گرگ سالهاست که با گله آشناست
آن پارسا که ده خرد و ملک، رهزن است
آن پادشا که مال رعیت خورد گداست
بر قطرهٔ سرشک یتیمان نظاره کن
تا بنگری که روشنی گوهر از کجاست
پروین، به کجروان سخن از راستی چه سود
کو آنچنان کسی که نرنجد ز حرف راست

امام خميني فرمود خاك بر سر من اگر بخواهم از خوني كه ريخته شده براي خودم استفاده عنواني كنم من حقي ندارم
آن فردي كه براي وزارت و نمايندگي مجلس و شوراي شهر خودكشي مي كند و از مردم استفاده عنواني مي كند خاك بر سرش.

و واي به حال ما
مراجع خون دل مي خورند كه در راي دادن دقت كنيد تكليف شرعي است فردا بايد جوابگو باشيم
اون وقت خبرها مي رسد از مشكل اخلاقي نماينده شهري كه مثلا با خانم ديگري همان جا ليلي و مجنون شده اند و نماينده كه شيشه مصرف مي كند و....
اينها مي خوان مشكلات ما را حل كنند
روحانيون هم مقصر هستند ولي واقعا ابزار ندارند چون كار اجرايي اغلب به دست ديگران است و اينها مي توانند و بايد از تريبون ها پيام مردم را به وكلاي خود برسانند
بله ما هنوز بالغ نشده ام
كه فكر مي كنيم اگر يك هنرپيشه كانديداي شهر شد حتما براي ما كولاك مي كند ولي فرد فرهيخته اي كه خون دل خورد با كار علمي و روي خود از نظر اخلاقي كار كرده بايد غبار غريبي بخورد

majnoon70;747486 نوشت:

مساله این هست که من قیافه ی خودم رو خیلی دوست دارم!اصلا هم دلم نمیخواد شکل دیگه ای باشم!از چیزی که خدا بهم داده راضی ام،وقتی خدا دوست داشته من این شکلی باشم،چرا چیزی رو که خدا برام خواسته،خودم دوست نداشته باشم؟من از ظاهرم راضی ام،در مقابل کسی که بخواد منو تحقیر کنه هم تکبر دارم،ولی سعی می کنم تواضع وسادگی پیش بگیرم
مشکل اینه که توقع مردم رفته بالا؟تنوع طلب شدن،به هیچ عنوان هم راضی نمیشن،چرا اینقدر ب دل نشستن ها سخت شده
مومن باید به دل مومن بشینه دیگه،من از مومنا دلگیرم....
چرا باید اینقدر دختر مجرد وسن بالا داشته باشیم،پس کو اون مجنونی که باید دست این لیلی هارو میگرفت؟

سلام. مشکل شما نیست فقط! پسرهایی با این مشکلات هم هستن. گشتم و این رو روی سایت براتون پیدا کردم:

http://www.askdin.com/thread47632.html

انگار این شخص هم مشکل شما رو داشته!

حقیقت اینه که برای خیلیها سخته که از شعارها دل بکنن و شعارو عملی کنن! پس از مؤمنها دلگیر نباشید.

[="Navy"]

tazkie;747491 نوشت:
سلام. مشکل شما نیست فقط! پسرهایی با این مشکلات هم هستن. گشتم و این رو روی سایت براتون پیدا کردم:

http://www.askdin.com/thread47632.html

انگار این شخص هم مشکل شما رو داشته!

حقیقت اینه که برای خیلیها سخته که از شعارها دل بکنن و شعارو عملی کنن! پس از مؤمنها دلگیر نباشید.

ممنونم دوست عزیز
البته خداروشکر من هیچ بیماری و مشکل جسمی ندارم،مرسی که وقت گذاشتید[/]

این قسمت از حرفای این آقا،منو خیلی تحت تاثیر قرار داد،واقعا دنیا چرا اینجوریه؟

http://www.askdin.com/thread47632.html

نقل قول:

خسته شده ام از این بازی. ناراحت دورانی جوونی ام هستم که سپری شد و رفت تا رسیدم به سی و یک سالگی. دیگه نمیخوام به ازدواج فکر کنم. به درک که به من علاقه پیدا نمی کنن. آرزو می کنم روزهای باقی موندۀ جوونیمو دریابم. اون دخترها هم بمونن تا اون شاهزادۀ سوار بر اسب بیاد. من می خواستم قلبمو به یکیشون بدهم، ولی خودشون پسم زدن. فقط آرزو می کنم، وقتی چهل سالم شد، حسرت دهه چهارم زندگیم را مثل حسرت دهه سوم نخورم.

امیدوارم تا الان با یک دختر مومنه ازدواج کرده باشند.
خدایا خودت هممون رو به راه راست هدایت کن.

سلام
خب عزیز شاید چهرتون به دلش ننشسته باشه
نه اینکه شما زشت باشید، بلکه زیبایی نسبی هستش، باید زن و مرد به دل هم بشینند، مثلا من اصلا از چهره یکی خوشم نمیاد دوستم میگه وایییییییییییییییی چقده خوشگله!!!!!
حالا میخواید بگید پس همون اول میرفت دیگه چرا اصلا حرف زد، جوابم اینه که شاید وایساده چند جلسه صحبت کنه ببینه شاید به دلش بشینید
خب مگه منو شما به راحتی آقایون رو رد نمی کنیم؟ اونام حق انتخاب دارن دیگه گلم، نباید به دل بگیرید و ناراحت بشید که:dokhtari:

اگه علی ساربونه میدونه شترو کجا بخوابونه

مگه شما به خدا اعتماد ندارید؟ پس هر چی پیش میاره واستون بگید شکرت، از ته دل بگید شکر،قطعا خدا به حال شما و همه ما آگاهه و بهترین چیزها رو برامون میخواد.

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
جنگ بر شما مقرر شد ، در حالی که آن را ناخوش داريد شايد چيزی را، ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانيد

یه پسری رفته بود یه دختری رو گرفته بود بعد ابروهای دختره پیوندی بود بهش میگفت برو تیغ بنداز از هم جداشون کن من از ابروهات بدم میاد!! در صورتی که پسرایی هستند که عاشق این نوع ابرو هستند.

به آقایون هم باید حق داد گلم:Graphic (16):

majnoon70;747492 نوشت:

ممنونم دوست عزیز
البته خداروشکر من هیچ بیماری و مشکل جسمی ندارم،مرسی که وقت گذاشتید

سلام. شباهتش به مورد شما در این بود که اون فرد هم معتقده که دخترها میگن ملاکشون ایمان و اخلاق و صداقته، ولی به دلایلی غیر از اینها بهش جواب رد میدهند.

ولی کلاً شما هم با یک مورد و دو مورد، به خودتون ناراحتی راه ندید، به فرمودۀ حضرت مریم: إِنَّ اللَّهَ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ = خدا به هر کس که بخواهد بدون حساب رزق می دهد، و عشق حقیقی هم به نظر من می تواند مصداق این رزق باشد.

[="Navy"]

دختری از جنس خاک;747499 نوشت:
سلام
خب عزیز شاید چهرتون به دلش ننشسته باشه
نه اینکه شما زشت باشید، بلکه زیبایی نسبی هستش، باید زن و مرد به دل هم بشینند، مثلا من اصلا از چهره یکی خوشم نمیاد دوستم میگه وایییییییییییییییی چقده خوشگله!!!!!
حالا میخواید بگید پس همون اول میرفت دیگه چرا اصلا حرف زد، جوابم اینه که شاید وایساده چند جلسه صحبت کنه ببینه شاید به دلش بشینید
خب مگه منو شما به راحتی آقایون رو رد نمی کنیم؟ اونام حق انتخاب دارن دیگه گلم، نباید به دل بگیرید و ناراحت بشید که:dokhtari:

اگه علی ساربونه میدونه شترو کجا بخوابونه

مگه شما به خدا اعتماد ندارید؟ پس هر چی پیش میاره واستون بگید شکرت، از ته دل بگید شکر،قطعا خدا به حال شما و همه ما آگاهه و بهترین چیزها رو برامون میخواد.

كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ
جنگ بر شما مقرر شد ، در حالی که آن را ناخوش داريد شايد چيزی را، ناخوش بداريد و در آن خير شما باشد و شايد چيزی را دوست داشته باشيد و برايتان ناپسند افتد خدا می داند و شما نمی دانيد

یه پسری رفته بود یه دختری رو گرفته بود بعد ابروهای دختره پیوندی بود بهش میگفت برو تیغ بنداز از هم جداشون کن من از ابروهات بدم میاد!! در صورتی که پسرایی هستند که عاشق این نوع ابرو هستند.

به آقایون هم باید حق داد گلم:Graphic (16):

بله ممنون
منم نگفتم که ناراحتم چرا منو انتخاب نکرد،براشونم آرزوی خوشبختی می کنم،ان شاءالله خوشبخت بشه وبه همین زودی نیمه ی گمشده وهمسری مومنه نصیبش بشه
اصلا الان بحثم اون آقای محترم نیستند
من وقتی دخترای مجرد رو میبینم که تا سن بالا نتونستن ازدواج کنن، از این میترسم منم نتونم ازدواج کنم،وقتی پسرا اینقدر سخت میگیرن؟منم زشت نیستم خدارو شکر قیافه ی خوبی دارم،ولی دیگه شبیه بازیگرای هالیوود نیستم ونمیتونم باشم!جوونا اینقدر اسیر لذت ها شدن،اصلا تعریف ماها از ازدواج چیه؟قراره ازدواج کنیم که به چی برسیم؟اگه این چیزارو میدونستیم،وضع جامعه این نبود
مگه دختر خوب ومومن کم داریم که مجرد مونده باشه؟


من بزرگترین آرزوم مادر شدنه....
[/]

با سلام خدمت سوال کننده محترم دوست عزیز انجمن گفتگوی دینی

توجه به نكات زير لازم و ضروري است:
- انسان به هنگام دعا كردن، با قلب و زبان، فقط بايد خدا را بخواند و از خدا طلب برآورده شدن حاجت را داشته باشد. گاه انسان در دعا با زبان، خدا را مي خواند، ولي در قلب چشم اميد به خلق خدا دارد. اين خود مانعي است بر سر راه استجابت دعا.
- در هنگام دعا بايد «مضطر» بود. مضطر همچون كسي است كه در دريا خود را در حال غرق شدن مي بيند و براي خود پناهي جز خدا نمي يابد؛ در اين صورت چگونه خدا را مي خواند؟
- ما بايد به هنگام دعا يقين داشته باشيم كه حق‏تعالى قادر است- اگر اين دعا و خواسته به مصلحت ما باشد و منافات با حكمت الهى و نظام آفرينش و ربوبيت نداشته باشد- حاجت ما را برآورده مى‏نمايد و اگر مصلحت نباشد به بهترين شكلى آنچه كه خير و صلاح ما را در آن مى‏بيند عنايت مى‏فرمايد و تشخيص اينكه دعاي ما به چه علتي در حال حاضر اجابت نشده است، به عهده ي ما نيست. بلكه آن چيزى كه بر عهده ما و كار و وظيفه ما است دعا نمودن و ميل و نيت و قصد و يقين به اجابت آن است؛ مصلحت‏سنجى و محاسبه خير و شر آن بر عهده رب‏العالمين است. مهم اين است كه بدانيم دعا خود عبادت مستقلى است و تنها براى خواستن و برآوردن حوائج نيست. دعا گفت‏وگو با خدا و خواندن حق‏تعالى است كه ممكن است در ضمن آن سؤال و تقاضا و درخواست نيز باشد و يا نباشد.......موفق باشید.

موضوع قفل شده است