جمع بندی آیا کوبیدن تورات توسط حضرت موسی (ع) بر زمین، توهین به مقدسات نیست؟

تب‌های اولیه

52 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا کوبیدن تورات توسط حضرت موسی (ع) بر زمین، توهین به مقدسات نیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم...ما در قرآن داریم که وقتی حضرت موسی(ع) بعد 40 شب از کوه بیرون آمد دید که بنی اسراییل گوساله می پرستند با عصبانیت توراتی که بر او نازل شده رو می کوبد زمین...تا اونجایی که یادمه یه هم چین چیزی...سوالم اینه آیا این عمل حضرت موسی(ع) یه جور اهانت به تورات نیست؟ آیا از یک پیامبر چنین عمل سنگینی بعید نیست؟ ممنون اگه کسی پاسخی قوی بده....هر چقدر هم عصبانی شده باشن از پرستش گوساله ی بنی اسراییل بازم بعید از یک پیامبر چنین عملی.....

با نام الله

:Gol::Gol::Gol::Gol:

کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]

nothing;495152 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...ما در قرآن داریم که وقتی حضرت موسی(ع) بعد 40 شب از کوه بیرون آمد دید که بنی اسراییل گوساله می پرستند با عصبانیت توراتی که بر او نازل شده رو می کوبد زمین...تا اونجایی که یادمه یه هم چین چیزی...سوالم اینه آیا این عمل حضرت موسی(ع) یه جور اهانت به تورات نیست؟ آیا از یک پیامبر چنین عمل سنگینی بعید نیست؟ ممنون اگه کسی پاسخی قوی بده....هر چقدر هم عصبانی شده باشن از پرستش گوساله ی بنی اسراییل بازم بعید از یک پیامبر چنین عملی.....


«وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسى‏ إِلى‏ قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُوني‏ مِنْ بَعْدي أَ عَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَ أَلْقَى الْأَلْواحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُوني‏ وَ كادُوا يَقْتُلُونَني‏ فَلا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْداءَ وَ لا تَجْعَلْني‏ مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ»

و هنگامى كه موسى خشمگين و اندوهناك به سوى قوم خود بازگشت، گفت: پس از من، بد جانشينانى برايم بوديد (و آيين مرا ضايع كرديد)! آيا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمديد مدّت ميعاد او)، عجله نموديد (و زود قضاوت كرديد؟!) سپس الواح را افكند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوى خود كشيد او گفت: فرزند مادرم! اين گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان كردند و نزديك بود مرا بكشند، پس كارى نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده! (اعراف، 150)

با سلام و درود

چند نکته در این زمینه عرض می شود:

1. اساس دعوت پیامبران بر توحید و نفی شرک و بت پرستی است. گوساله پرستی در جامعه ای که تازه از بت پرستی رها شده، خطر بسیار بزرگی است که همه زحمات طاقت فرسای حضرت موسی را ضایع می کند. لذا موسی با فرو افکندن الواح تورات، می خواهد به بنی اسرائیل بفهماند که ارزش و مفهوم واقعی چنین الواحی، در صورت عدم وجود شرک و بت پرستی است.
اگر جامعه بت پرست باشد، دیگر وجود الواح مقدس، چه جایگاه و فایده ای دارد؟!

2. هر گاه اصول در خطر افتد، فروع را بايد رها كرد. هنگامى كه موسى ديد مردم مشرک شده و دست از اصل خداپرستى برداشته ‏اند، الواح تورات را كه يک سرى دستورات و قوانين الهى بود، به كنارى گذارد و پيگير اصل مهم ‏تر شد.

3. توهین و اهانت، در صورتی محقق می شود که انداختن الواح، به قصد توهین انجام شده باشد؛ در صورتی که قطعا می دانیم حضرت موسی علیه السلام قصد توهین و بی احترامی به الواح مقدس را نداشته است.

4. آن چه با مقام عصمت انبياء منافات دارد، مخالفت آن ها با احكام و فرامين الهی است، و چيزهايی كه مربوط به اختلاف در نحوه عملكرد حوادث روزمره زندگی، كه منشأ آن اختلاف در سليقه و خط مشی افراد است، ربطی به مسأله عصمت ندارد.

علامه طباطبایی در این زمینه می آورد:
در اينجا ممكن است كسى بپرسد آيا اين مقدار اشتباه از موسى علیه السلام با عصمت آن جناب منافات ندارد؟ جوابش اين است كه، نه؛ ادله عصمت انبياء اين سنخ اشتباهات را كه در حقيقت اختلاف در سليقه و مشى است نفى نمى ‏كند، تنها امورى را نفى مى ‏كند كه مربوط به حكم خداى سبحان باشد، نه چيزهايى كه مربوط به زندگى و مشى در زندگى است.(ترجمه الميزان، ج ‏8، ص 323)

5. اين واكنش شديد و اظهار خشم، اثر تربيتى فوق العاده‏ اى در بنى اسرائيل گذارد، و صحنه را به كلى منقلب ساخت، در حالى كه اگر موسى علیه السلام مى ‏خواست با كلمات نرم و ملايم، آن ها را اندرز دهد شايد كمتر سخنان او را مى ‏پذيرفتند. (تفسير نمونه، ج ‏6، ص 378)

6. براى ايجاد شوک در جامعه منحرف، بايد حركت توبيخى چشمگير و به ياد ماندنى كرد. چنان كه در نهج البلاغه آمده حضرت على عليه السلام براى ايجاد تحرّک در شنوندگان بى ‏تفاوت، گاهى سيلى به صورت مبارک خود مى ‏زدند: «ثُمَّ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى لِحْيَتِهِ الشَّرِيفَةِ الْكَرِيمَةِ فَأَطَالَ الْبُكَاءَ‏»(نهج البلاغه، خطبه 182)

7. عكس العمل حضرت موسی عليه السلام يک حركت حساب شده در برابر موج بت‌ پرستی بود، چرا که اين حركت بر اساس آگاهی و اطلاع قبلی موسی بوده و خداوند قبلا و در میقات، او را از گمراهی قومش آگاه فرموده بود.

در روایتی از پيامبر اکرم صلی الله علیه وآله آمده: خداوند برادرم موسی را رحمت كند. شنونده مثل بيننده نيست، خداوند به او خبر داده بود كه قومش دچار فتنه می ‌شوند و می ‌دانست كه خبر خداوند راست است، و الواح را به همين جهت در دست گرفته بود. همين كه به سوی قوم بازگشت و آن ها را بر آن حال ديد خشمگين شد و لوحه را افكند.(مجمع البيان فی تفسير القرآن، ج ‏4، ص 741)

سلام

القی که به فارسی انرا القا مینویسیم به معنی انداختن نیست بلکه به معنی قرار دادن چیزی در جائی میباشد .

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (الحج-52)
ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.

دقت فرمایید در ایه ذیل اصلاً معنی انداختن نمیدهد

إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق-37)
در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا میدارند، اندرزى است

لذا موسی اصلاً الواح را به زمین نمیزند و نمیافکند بلکه انها را در جای مناسبی قرار میدهد .

میقات;497108 نوشت:
اگر جامعه بت پرست باشد، دیگر وجود الواح مقدس، چه جایگاه و فایده ای دارد؟!
با سلام....گرینه سوم پاسخ شما کاملا درست است که حضرت موسی(ع) از قصد این کار را نکرده و واضح است چنین فرد عظیمی قصد توهین ندارد...ولی آیا این کلمه انداختن یا پرتاب واقعا در قرآن آمده؟ یا قرار دادن الواح در جایی است؟ من که چندین معنی از چند قرآن دیدم همه انداختن و پرتاب زده بودن....اما در گزینه های پاسخ شما چند اشتباه فوق العاده سنگین است که مهمترینش این است که ضمیمه کردم از شما....اگر جامعه بت پرست باشد دیگر وجود الواح مقدس ارزشی ندارد؟؟؟؟ نعوذ بالله آیا این سخنی که فرمودید اشتباه نیست؟ کمی دقت کنید خواهشا....چرا که قرآن کریم هم دقیقا یک لوح مقدس است....پس نعوذبالله اگر همه بت پرست بشیم دیگه قرآن هیچ ارزشی نداره برای اندک مسلمونا؟؟؟؟ لذا این حرف شما که مشخص است از عمد نبود اشتباه است...وبرای سایر پاسخ های شما ممنون و سپاس فراوان

فتا 1;497130 نوشت:
لذا موسی اصلاً الواح را به زمین نمیزند و نمیافکند بلکه انها را در جای مناسبی قرار میدهد .
سلام دوست خوبم...اولا حضرت موسی(ع)....در ضمن اگر من در چند معنی فقط کوبیدن رو دیدم اگر واقعا معنای کوبیدن نمی دهد و قرار دادن است پس جواب برای من قانع کنندس و مانعی ندارد...اما اگر کوبیدن باشد با عقل من یکی جور در نمیاد از یک پیامبر به این عظمت....اگر در جایی بود می گفتم جعلی اما چون در قرآنه هنوز برام سواله....حالا بهتره مطمئن بشیم آیا واقعا این کلمه قرار دادنه یا انداختن...

nothing;497233 نوشت:
سلام دوست خوبم...اولا حضرت موسی(ع)....در ضمن اگر من در چند معنی فقط کوبیدن رو دیدم اگر واقعا معنای کوبیدن نمی دهد و قرار دادن است پس جواب برای من قانع کنندس و مانعی ندارد...اما اگر کوبیدن باشد با عقل من یکی جور در نمیاد از یک پیامبر به این عظمت....اگر در جایی بود می گفتم جعلی اما چون در قرآنه هنوز برام سواله....حالا بهتره مطمئن بشیم آیا واقعا این کلمه قرار دادنه یا انداختن...

سلام

اگر به ایه 52 الحج دقت نمایید القی را افکندن ترجمه نموده اند مگر سخن را میشود افکند در واقع ایه میخواهد بگوید شیطان در کلام پیامبران که همان کلام خداست شبهه ایجاد میکند و البته اینکار با دقت انجام میشود و با پرتاب کردن که دقت نخواهد داشت متفاوت است و متعاقب ان خداوند بادقت مضاغف ان شبهه را نسخ میکند و به کلام خود استحکام میبخشد یعنی دقیقاً مانند تله ای که حیوان موذی را شکار میکند شیطان را بدام میندازد یعنی نه پرتاب بی هدف است و نه خنثی کردن ان .

حال اگر به ایه 37 سوره ق دقت نمایید مطلب روشن تر میگردد چون شنیدن را دیگر نمیشد افکندن معنی نمود لذا اینجا کلمه با دقت گوش کردن یا با حضور گوش کردن ترجمه شده و معنی کلمه القی کاملا واضح میگردد .

لذا موسی نه تنها الواح را برزمین نکوبیده بلکه با دقت انان را در جای مناسبی قرار داده و سپس برای گوشمالی برادرش حرکت نموده است

سلام خدمت دوست عزیز.
دوست خوبم در اینجا یک نکته ی بسیار قابل توجه وجود داره که از شما میخوام کاملا به این توجه کنید
حضرت موسی (ع) بعد از خودشون کیو به عنوان جانشین مشخص میکنن؟حضرت هارون درسته؟
پیامبر (ص) در مورد امام علی (ع) چی میگه؟تو برای من مانند هارون برای موسی هستی.
بین پس امام علی (ع) حکم هارون رو در امت اسلام داره .خب بریم سر اصل مطلب.
وقتی حضرت موسی میاد و میبینه بنی اسرائیل بت پرست شدن چیکار میکنه؟
1- تورات رو به زمین میزنه 2 - میره به حضرت هارون میگه من بنی اسرائیل رو به تو سپردم چرا گوساله پرست شدم و جواب حضرت هارون:
حضرت میگه من ترسیدم بنی اسرائیل تفرقه بیفته.این حرف شبیه به چیزی نیست؟
حضرت علی(ع) برای حکومت چی میگه؟
دقیقا میگن میترسم بین مسلمانان تفرقه بیفته.
و حالا نکته ی جالب داستان:
حضرت موسی حضرت هارون رو جانشین قرار میده و میگه تو جانشین بعد از منی بنی اسرائیل حضرت هارون رو کنار میزنن و از اوامرش سرپیچی میکنن
حضرت موسی میاد و وقتی این صحنه رو میبینه تورات رو میندازه میره به برادرش میگه چرا از بنی اسرائیل مواظبت نکردی؟
آیا حضرت موسی نمیدونه که چه بلایی سرد حضرت هارون اومده؟چرا میدونه خیلی هم خوب میدونه به این خاطر این کارو میکنه که بنی اسرائیل درس بگیرن و بفهمن.
در واقع حضرت هارون بعد از موسی راهنما و امام بنی اسرائیل بوده .
حالایکم بیایم جلو:وقتی با قرآن جلوی امیر المومنین میان ایشون میگن چی؟
میگن قرآن ناطق منم اون کاغذی بیش نیست درسته؟
این یعنی چی؟یعنی اینکه امام شانش از این ها بسیار بالاتر هستش .
دقیقا قرآن میخواد اینو بگه که اگر به امام توجه نشه قرآن هم به زمین میخوره.
موفق باشید

[="Tahoma"]

فتا 1;497130 نوشت:
سلام

القی که به فارسی انرا القا مینویسیم به معنی انداختن نیست بلکه به معنی قرار دادن چیزی در جائی میباشد .

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (الحج-52)
ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.

دقت فرمایید در ایه ذیل اصلاً معنی انداختن نمیدهد

إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق-37)
در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا میدارند، اندرزى است

لذا موسی اصلاً الواح را به زمین نمیزند و نمیافکند بلکه انها را در جای مناسبی قرار میدهد .

با سلام و درود

"لقی" از نظر لغوی معانی متعددی دارد که به تناسب مورد باید معنا شود. ولی مشهور، مراد از القی را انداختن معنا کرده اند.

"الْقاء" انداختن هر چيز است به محلي كه مى ‏بينى، آنگاه در عرف به هر انداختن گفته می شود. (المفردات في غريب القرآن، ص 745؛ قاموس قرآن، ج ‏6، ص 202)

هم چنین "القاء" را به "طرح" نیز معنا کرده اند و "طرح" به معنای انداختن و دور کردن است.(المفردات في غريب القرآن، ص 517؛ قاموس قرآن، ج ‏4، ص 207)

حتی در روایت داریم که بر اثر انداختن الواح، بعضی از آن ها شکست:

در بصائر الدرجات، از حضرت علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: الواح موسی از زمرد سبز بود. پس چون موسی غضبناک شد، الواح را از دستش افکند، پس بعضی از آن الواح شکست، و بعضی باقی ماند و بعضی به آسمان رفت. (بصائر الدرجات، 161، ح 6)

نکته:

چون حضرت موسى علیه السلام سخت ناراحت و خشمگین شد، براى نماياندن این خشم به مردم و تأديب و تنبيه آن ها، چنين كارى كرد تا به اهميت و زشتى كار خود پى ببرند و در آينده چنين كارى نكنند.

[="Tahoma"]

nothing;497229 نوشت:
با سلام....گرینه سوم پاسخ شما کاملا درست است که حضرت موسی(ع) از قصد این کار را نکرده و واضح است چنین فرد عظیمی قصد توهین ندارد...ولی آیا این کلمه انداختن یا پرتاب واقعا در قرآن آمده؟ یا قرار دادن الواح در جایی است؟ من که چندین معنی از چند قرآن دیدم همه انداختن و پرتاب زده بودن....اما در گزینه های پاسخ شما چند اشتباه فوق العاده سنگین است که مهمترینش این است که ضمیمه کردم از شما....اگر جامعه بت پرست باشد دیگر وجود الواح مقدس ارزشی ندارد؟؟؟؟ نعوذ بالله آیا این سخنی که فرمودید اشتباه نیست؟ کمی دقت کنید خواهشا....چرا که قرآن کریم هم دقیقا یک لوح مقدس است....پس نعوذبالله اگر همه بت پرست بشیم دیگه قرآن هیچ ارزشی نداره برای اندک مسلمونا؟؟؟؟ لذا این حرف شما که مشخص است از عمد نبود اشتباه است...وبرای سایر پاسخ های شما ممنون و سپاس فراوان

با سلام و درود

در مورد معنای "لقی"، در پست قبلی مطالبی بیان شده است می توانید مطالعه نمایید.

اما در مورد آن الواح؛ اگر در بیان بنده دقت می کردید روشن می شد که ارزش نداشتن به معنای این نیست که آن الواح دیگر از طرف خداوند نیست و احترامی ندارند؛ بلکه به معنای فایده و ثمره نداشتن است یعنی با وجود بت پرستی، دیگر به تعالیم و ارزش های الهی که در آن کتاب آسمانی وجود دارد، عمل نمی شود و آن کتاب از فایده می افتد.

یعنی جامعه ای که بت پرست است برای الواح ارزشی قائل نیست و به آن روی نمی آورد تا از آن استفاده کند و بهره ببرد. خصوصا در ميان بنی اسرائیل که يک ملت نادان و لجوج و متعصب بودند.

به فرض در جامعه ای الواح را با طلا و جواهرات بیارایند و در جای مطمئن و با تشریفات خاص نگهداری کنند ولی مردم بت پرست باشند، آیا برای آن جامعه این الواح فایده ای دارند؟

لذا بی فایده بودن، از جانب آن کتاب مقدس نیست، بلکه از جانب آن قومی است که بت پرست شده و از آن کتاب فایده و بهره ای نمی برند.

سلام علیکم.
همانطور که قرآن بدون امام علی (ع) یا اهل بیت ارزشی ندارد (به این معنی که در جامعه قابلیت انسان سازی و جامعه سازی و ....ندارد و منظور بطور مطلق نیست بلکه از این نظر که کلام الهی است ذیقیمت است ) همانطور که امروز در کشورهای با حکومت سنی بهترین قاریها و بهترین قرآنها (از نظر کیفیت) وجود دارد ولی قرآن هیچ دردی از آنها را دوا نمی کند...حالا اینکه قرآن با احترام گوشه ای محجور گذارده شده یا آن را به زمین پرت کرده اند که فرقی ندارد مهم امضای اهل بیت است که روی آن نیست.(مثل یک برگه چک بانکی ! تا امضای مدیر بانک روی آن نباشد ارزشی ندارد)
ارزش قرآن به کاربردی بودن و کارآرائی آن است.
لذا همانطور که دوست گرامی آنتی 666 فرمودند با قیاس هارون و علی علیهما سلام ، خداوند با این آیه اهمیت ولایت بعد از پیامبر را نشان می دهد.
از طرفی در حدیث ثقلین باز نبی اکرم ص در صورتی قرآن را مفید فایده می دانند که از اهل بیت ع جدا نشده باشند (توسط مسلمین) وگرنه قرآنی که باعث سعادت انسان نگردد چه ارزشی دارد؟!
موفق باشید

میقات;497511 نوشت:
یعنی جامعه ای که بت پرست است برای الواح ارزشی قائل نیست و به آن روی نمی آورد تا از آن استفاده کند و بهره ببرد. خصوصا در ميان بنی اسرائیل که يک ملت نادان و لجوج و متعصب بودند.
ّا سلام مجدد....بنده منظورمو بهتره واضح تر بگم...چون هنوز قانع نشدم....حضرت موسی(ع) مومن است...و قوم بنی اسراییل کلا گوساله پرست شده بودند...خب یعنی ما با این تفاسیر می گید که حضرت موسی(ع) با اینکه الواح برای خودش حداقل مقدس بوده و ارزش داره چون قومش همه بت پرستند وقتی کوبیده زمین بی ارزشند.....با این تفاسیر نمونه مشابه میگم: می دانیم قرآن کریم بی شک یک لوح مقدس است.....اگر تمام ایران کافر بشوند...من ببینم همه کافر شدند با اینکه من تا ابد هم مومن هستم باید از عصبانیت قرآن رو بکوبم زمین چون برای همه بی ارزشه؟؟؟ خب برای من که ارزش داره....چرا باید بکوبم...من که هیچم در برابر حضرت موسی(ع) اینکارو نمی کنم...هنوز برام سواله چطور بعد از چهل شب که وحی شده بر حضرت الواح بزمین کوبیده میشه....این مثالی که زدم رو لطفا بررسی کنید و کمی دقیق تر برام پاسخ رو جا بندازید...(البته تا حدودی خدا کمکم کرده جوابی بهم داده::: ما در قرآن داریم که اگر خدا بخواد کل قرآن رو باطل اعلام می کند و هرچیزی رو تغییر می دهد....لذا من میگم شاید همین کوبیدن الواح دستور خدا بوده....)

عارف";497594 نوشت:
همانطور که امروز در کشورهای با حکومت سنی بهترین قاریها و بهترین قرآنها (از نظر کیفیت) وجود دارد ولی قرآن هیچ دردی از آنها را دوا نمی کند...حالا اینکه قرآن با احترام گوشه ای محجور گذارده شده یا آن را به زمین پرت کرده اند که فرقی ندارد مهم امضای اهل بیت است که روی آن نیست.
سلام...احسنت آقا ممنون جواب همینه من که قانع شدم...واقعا ارزش اصلی همین خوندن و تدبر و عمل کردن به دستورات خداست...وشاید هرکس ایمان حضرت موسی(ع) رو داشت در اون لحظه وقتی چنین گناهان جمعی فوق وحشتانک شرکینی رو می دید چنین می شد.....

نقل قول:
با سلام و درود

"لقی" از نظر لغوی معانی متعددی دارد که به تناسب مورد باید معنا شود. ولی مشهور، مراد از القی را انداختن معنا کرده اند.

"الْقاء" انداختن هر چيز است به محلي كه مى ‏بينى، آنگاه در عرف به هر انداختن گفته می شود. (المفردات في غريب القرآن، ص 745؛ قاموس قرآن، ج ‏6، ص 202)

هم چنین "القاء" را به "طرح" نیز معنا کرده اند و "طرح" به معنای انداختن و دور کردن است.(المفردات في غريب القرآن، ص 517؛ قاموس قرآن، ج ‏4، ص 207)

حتی در روایت داریم که بر اثر انداختن الواح، بعضی از آن ها شکست:

در بصائر الدرجات، از حضرت علی علیه السلام روایت شده که فرمودند: الواح موسی از زمرد سبز بود. پس چون موسی غضبناک شد، الواح را از دستش افکند، پس بعضی از آن الواح شکست، و بعضی باقی ماند و بعضی به آسمان رفت. (بصائر الدرجات، 161، ح 6)

نکته:

چون حضرت موسى علیه السلام سخت ناراحت و خشمگین شد، براى نماياندن این خشم به مردم و تأديب و تنبيه آن ها، چنين كارى كرد تا به اهميت و زشتى كار خود پى ببرند و در آينده چنين كارى نكنند.

سلام

یک شیء یا مقدس است یا نیست به عنوان مثال نمیتوان بدون وضو به ایات خدا دست زد حال چگونه ممکن است پیامبر خدا حال به هر دلیلی کلام خدا را به زمین بزند وسپس بر مبنای همین کلام خدا به انان دستور دهد همدیگر را بکشید ! یا فکر میکند سپس بر مبنای نفس خودش چنین دستوری به انان میدهد .

بله القی معانی مختلفی دارد خصوص در آیه 37 ق که به معنی گوش کردن با تمرکز حواس است حال چگونه شده که در مورد الواح بر زمین زدن کلام خدا انهم توسط پیامبر اوالعزمش ترجمه شده خدا عالم است

[="#008000"]هوالعالم

پس در کل از تفسیر بوده و به منظور رسوندنه مطلب اینطور بیان شده

از طرفی واژه افکندن در اینجا میتونه به معنای دور کردن و یا گستردن و پهن کردن باشه !
و ....

گذشته ازینها معنی آورده شده میگه
الواح را افکند

نه اینکه الواح را به زمین افکند یا انداخت و پرت کرد و ...[/]

قالُوا ما أَخْلَفْنا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنا وَ لكِنَّا حُمِّلْنا أَوْزاراً مِنْ زينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْناها فَكَذلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ (87)

ارفع :
87 گفتند: ما با اختيار خود با وعده تو مخالفت نكرديم و لكن مقدارى از زيورهايى كه با خود داشتيم، افكنديم و سامرى اين چنين بر ما القا كرد.
الهى قمشه اى :
قوم به موسى گفتند: ما به ميل و اختيار خود خلاف وعده تو نكرديم و ليكن اسباب تجمل و زينت بسيارى (از فرعونيان) بار دوش ما نهادند و ما آنها را در آتش افكنديم و چنين سامرى (فتنه‏انگيز بر ما) القا كرد. (87)
ترحمه بيان السعاده :
گفتند: در وعده‏ى تو به اختيار خود خلاف نكرديم، بلكه از زر و زيور مردم انبوهى به ما داده شد و آن‏ها را [در آتش‏] انداختيم، و سامرى چنين راهنمايى كرد.
تفسير اسان :
87- آنان گفتند: ما به نيروى خود نسبت به موعد- تو خلف وعده نكرديم، ولى بارهائى از زينت اين قوم بر ما تحميل شد، و ما آنها را افكنديم، بعدا سامرى اينگونه القاء كرد
حلبى :
گفتند: ما وعده تو را به اختيار تخلف نكرديم، و ليكن بارهاى [زيادى‏] از پيرايه [هاى‏] قوم [فرعون‏] بر دوش ما بود، پس آنها را [در آتش‏] افگنديم، و همچنين [اين كار را] سامرى [بر آنها] القاء كرد. (87)
رضائى :
گفتند:» به اختيار خود با تو خُلف وعده نكرديم، و ليكن بارهاى سنگينى از زيور قوم (فرعون) بر ما نهاده شده بود، و آنها را افكنديم. «و سامرى چنين القا كرد، (87)
كاويانپور:
گفتند: ما بميل و اختيار خود خلف وعده نكرديم، بلكه تمام زينت و آلات سنگينى را كه همراه داشتيم بدستور سامرى در يك جا جمع كرديم. (87)
كوثر:
گفتند: ما با اراده خود وعده تو را خلاف نكرديم و ليكن بارهايى از زيور آن قوم (قوم فرعون) بر ما تحميل شد پس آنها را انداختيم پس سامرى چنين القا كرد (87)
گلى از بوستان خدا :
گفتند: ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلف نكرديم ولى مقدارى از زينت آلات قوم خود را كه با خود داشتيم در اين راه بكار برديم و سامرى اينچنين القا كرد.
مكارم :
گفتند: «ما به ميل و اراده خود از وعده تو تخلّف نكرديم بلكه مقدارى از زيورهاى قوم را كه با خود داشتيم افكنديم!» و سامرى اينچنين القا كرد ... (87)
نور :
(مردم به موسى) گفتند: ما به ميل و اراده‏ى خود خلاف وعده نكرديم، و ليكن از زيور آلات قومِ (فرعون، چيزها و) بارهايى بر ما نهاده شد، پس ما آنها را (در آتش) افكنديم پس اينگونه سامرى (بر ما) القا كرد.
صفار زاده :
87. آنها [با زبان عذر بدتر از گناه‏] گفتند: «ما به ميل و اختيار خود با تو عهدشكنى نكرديم. بلكه زينت آلاتى را كه از فرعونيان به عاريت گرفته بوديم از خود دور ساختيم [چونكه به عقيده‏ى سامرى آنها به زور از مردم گرفته شده بود و غير حلال بود] و اينگونه به پيشنهاد و رأى سامرى آنها را در كوره‏ى آتش افكنديم.».

در واقع این قذف است که معنی انداختن و دور کردن از خود را میدهد و القی همان معنی القاء را میدهد که در ترجمه های بالا کاملاً واضح است .

فتا 1;497130 نوشت:
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (الحج-52)
ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.

سلام

حال بنده پا را از این هم فراتر میگذارم و میگویم موسی نه تنها الواح را بر زمین نیفکند بلکه انرا القاء کرد یعنی جانشین القائات سامری نمود به ایه فوق دقت کنید میفرماید هرگاه پیامبری ایاتی اورد شیطان در این ایات القائاتی وارد نمود سامری هم دقیقاً همین کار را میکند یعنی وقتی سر موسی را دور میبیند در ایات خدا تحریف کرده و به قوم میگوید این زیورالات شما حرام است انرا کنار بگذارید و سپس از ان زیور الات گوساله را میسازد و مردم را که به ان زیور الات علاقه داشتند به ان جلب میکند و از دست هارون نیز کاری بر نمیاید ، لذا موسی بر اساس الواح القائات سامری را باطل و حق را جانشین ان میکند و این مطلبی است که کل تاریخ ادیان بارها تکرار شده و میشود .

دقت کنید حدیث باید با قران تطبیق کند نه قران با حدیث !

سلام علیکم
نکته دیگری که باید مد نظر باشد این است که نمی توان قرآن را با آن الواح مقایسه نمود:
1-ظاهرا آن الواح شامل 7 یا 10 فرمان یا احکام الهی بوده است که بر اساس ایمان قبلی امت(یعنی با فرض اینکه امت موحد هستند یعنی بر اساس آموزه های قبلی موسی ع یکتا پرست شده اند) بر موسی ع نازل شده است .
بدیهی است که ایمان به خدا اجباری یا دستوری نبوده و باید از روی ایمان قلبی باشد و چه بسا که در آن فرامین مبانی توحید و اثبات وحدانیت خدا نباشد و احکام و فرامین زمانی ارزش دارند که قوم به خود خدا و یکتائی او ایمان داشته باشند.
2- قرآن کتاب جامع و کاملی می باشد که که در هر حال کاربردی و غیر قابل ترک می باشد چرا که هم مبانی و براهین یکتا پرستی و هم احکام و هم دستورات یک زندگی ختم به سعادت در دنیا و آخرت را شامل می گردد و همانطور که دوستان ذکر کردند حتی اگر تمام دنیا کافر شوند باز قرآن را نمیتوان محجور نمود و کنار گذاشت (چه با دقت جائی گذاشت چه آن را به زمین پرت کرد).

فتا 1;497836 نوشت:
نقل قول نوشته اصلی توسط فتا 1 نمایش پست ها
وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (الحج-52)
ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.
سلام

حال بنده پا را از این هم فراتر میگذارم و میگویم موسی نه تنها الواح را بر زمین نیفکند بلکه انرا القاء کرد یعنی جانشین القائات سامری نمود به ایه فوق دقت کنید میفرماید هرگاه پیامبری ایاتی اورد شیطان در این ایات القائاتی وارد نمود سامری هم دقیقاً همین کار را میکند یعنی وقتی سر موسی را دور میبیند در ایات خدا تحریف کرده و به قوم میگوید این زیورالات شما حرام است انرا کنار بگذارید و سپس از ان زیور الات گوساله را میسازد و مردم را که به ان زیور الات علاقه داشتند به ان جلب میکند و از دست هارون نیز کاری بر نمیاید ، لذا موسی بر اساس الواح القائات سامری را باطل و حق را جانشین ان میکند و این مطلبی است که کل تاریخ ادیان بارها تکرار شده و میشود .


در دو موردی که قرمز شده است جای تامل دارد که خداوند در قرآن خود را القا کننده و نسخ کننده القاات شیطان دانسته و در تحلیل شما موسی این کار را می کند . در حالیکه پیامبران بشیر و نذیرند و این خدا است که حافظ قرآن است.
--------------------
در کنار تمام این سخنان حتی اگر سندی ارئه گردد که موسی ع نعوذبالله قصد بی حرمت کردن الواح را داشته است!
آیا به نظر شما این سخن قابل باور است؟ یا باید به سند آن شک کرد؟
کسی که از جان خود می گذرد و در برابر فرعون می ایستد و در مقامی است که الواح به او وحی می شوند آیا ممکن است به آنها بی احترامی کند؟
آیا در اینصورت همان قوم موسی به او ایراد نمی گرفتند که آقا شما که خودت به فرامین الهی بی احترامی میکنی پس چطور ما به آن احترام بذاریم؟!
بدیهی است که اگر قوم این ایراد را گرفته باشند منطقی ترین پاسخ موسی ع هم همین باشد که این الواح زمانی ارزش دارد که شما موحد باشید و نه گوساله پرست و این که من را به عنوان اوللامر خود قبول داشته باشد و از خلیفه من مانند خود من طبعیت کنید.
والسلام علیکم و رحمه الله:Gol:

عارف";497850 نوشت:
در دو موردی که قرمز شده است جای تامل دارد که خداوند در قرآن خود را القا کننده و نسخ کننده القاات شیطان دانسته و در تحلیل شما موسی این کار را می کند . در حالیکه پیامبران بشیر و نذیرند و این خدا است که حافظ قرآن است.

سلام

مگر خدا چگونه القائات شیطان را نسخ میکند مگر نه اینست که هر نسخی بوسیله پیامبران و کتاب بوده مگر الواح در دستان موسی نبوده از همه اینها که بگذریم مگر موسی میتواند با نفس خودش کاری بکند موسی معصوم و پیامبر خداست و هر کاری که بکند طبق دستور خداست .

سلام و عرض ادب
خداوند متعال می فرماید:انا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون....یعنی از نظر شما ممکن است که منظور خداوند از "انا" همان "انک انت" باشد؟

[="Tahoma"]

nothing;497657 نوشت:
ّا سلام مجدد....بنده منظورمو بهتره واضح تر بگم...چون هنوز قانع نشدم....حضرت موسی(ع) مومن است...و قوم بنی اسراییل کلا گوساله پرست شده بودند...خب یعنی ما با این تفاسیر می گید که حضرت موسی(ع) با اینکه الواح برای خودش حداقل مقدس بوده و ارزش داره چون قومش همه بت پرستند وقتی کوبیده زمین بی ارزشند.....با این تفاسیر نمونه مشابه میگم: می دانیم قرآن کریم بی شک یک لوح مقدس است.....اگر تمام ایران کافر بشوند...من ببینم همه کافر شدند با اینکه من تا ابد هم مومن هستم باید از عصبانیت قرآن رو بکوبم زمین چون برای همه بی ارزشه؟؟؟ خب برای من که ارزش داره....چرا باید بکوبم...من که هیچم در برابر حضرت موسی(ع) اینکارو نمی کنم...هنوز برام سواله چطور بعد از چهل شب که وحی شده بر حضرت الواح بزمین کوبیده میشه....این مثالی که زدم رو لطفا بررسی کنید و کمی دقیق تر برام پاسخ رو جا بندازید...(البته تا حدودی خدا کمکم کرده جوابی بهم داده::: ما در قرآن داریم که اگر خدا بخواد کل قرآن رو باطل اعلام می کند و هرچیزی رو تغییر می دهد....لذا من میگم شاید همین کوبیدن الواح دستور خدا بوده....)

با سلام و درود

بله، همین که بنی اسرائیل می دانند این الواح برای حضرت موسی مقدس و بسیار ارزشمند است، ولی با همه این ها موسی در مقابل بت پرستی آنان، الواح را به زمین انداخته و به طرف هارون رفته و ...؛ می فهمند که خطای بسیار بزرگی مرتکب شده اند که موسی چنین برخورد شدیدی کرده است.

این برخورد و رفتار تند حضرت موسی، اثر تربیتی داشته و بنی اسرائیل را به خطای بزرگشان متذکر شده و به آن ها فهماند که این انحراف، بسیار بزرگ و برای دین آن ها بسیار خطرناک است، دلیل آن هم رفتار حضرت موسی است.

حضرت موسی هم می خواست همین مطلب را به آن ها تعلیم بدهد که دینداری با بت پرستی اصلا قابل سازش نیست. و او در این هدف موفق بوده است.

فتا 1;497669 نوشت:
سلام

یک شیء یا مقدس است یا نیست به عنوان مثال نمیتوان بدون وضو به ایات خدا دست زد حال چگونه ممکن است پیامبر خدا حال به هر دلیلی کلام خدا را به زمین بزند وسپس بر مبنای همین کلام خدا به انان دستور دهد همدیگر را بکشید ! یا فکر میکند سپس بر مبنای نفس خودش چنین دستوری به انان میدهد .

با سلام و درود

برخی نظرشان بر این است که چون الواح بسيار و به زحمت در دست موسی جا گرفته بودند و حضرت موسی می خواست دستش را به طرف آن ها دراز كند، به ناچار الواح را انداخت و دست به سوی هارون برد.(‏أطيب البيان في تفسير القرآن، ج ‏5، ص 464)

در هر حال روشن است که این کار موسی از روی توهین و به قصد بی احترامی نبوده است؛ و بنی اسرائیل هم همه می دانند که موسی چنین بی احترامی نمی کند، لذا این کار موسی را به حساب خشم و غضب او از کاری که انجام داده اند می گذارند و می فهمند که خطای آن ها آن قدر بزرگ و خطرناک بوده که موسی الواح مقدس را انداخته و هارون را ـ که آن هم برای بنی اسرائیل بسیار محترم و مقدس بوده ـ مواخذه می کند.

بنابر این، این رفتار حضرت موسی، اصلا بد آموزی که نداشته هیچ، بلکه اثر تربیتی داشته است.

[="Tahoma"]

فتا 1;497836 نوشت:
سلام

حال بنده پا را از این هم فراتر میگذارم و میگویم موسی نه تنها الواح را بر زمین نیفکند بلکه انرا القاء کرد یعنی جانشین القائات سامری نمود به ایه فوق دقت کنید میفرماید هرگاه پیامبری ایاتی اورد شیطان در این ایات القائاتی وارد نمود سامری هم دقیقاً همین کار را میکند یعنی وقتی سر موسی را دور میبیند در ایات خدا تحریف کرده و به قوم میگوید این زیورالات شما حرام است انرا کنار بگذارید و سپس از ان زیور الات گوساله را میسازد و مردم را که به ان زیور الات علاقه داشتند به ان جلب میکند و از دست هارون نیز کاری بر نمیاید ، لذا موسی بر اساس الواح القائات سامری را باطل و حق را جانشین ان میکند و این مطلبی است که کل تاریخ ادیان بارها تکرار شده و میشود .

دقت کنید حدیث باید با قران تطبیق کند نه قران با حدیث !

با سلام و درود

تفسیر و برداشت از کلام الهی، بایستی بر اساس شیوه صحیح تفسیری و طبق ضوابط خاص خود باشد.

این برداشت شما، پشتوانه روایی ندارد و معصوم علیه السلام، این آیه را چنین تفسیری نکرده است.

درست است که اگر "لقی" به معنای انداختن نباشد، تفسیر این آیه راحت تر بود این آیه نیاز به تبیین سازگاری عمل موسی با عصمت نداشت؛ ولی مشهور با توجه به لغت و نیز روایات و تاریخ و ...، برداشت دیگری دارند.

برداشت شما با سیاق آیه سازگار نیست. این برداشت شما چگونه با فراز بعدی که حضرت موسی ریش و موی سر هارون را به عنوان مؤاخذه می گیرد، سازگار است؟!

لذا وقتی تفسیر مشهور، با آیه سازگار است و وجه آن روشن است و منافاتی هم با مقام عصمت ایجاد نمی شود، لزومی ندارد برداشت های دیگری داشته باشیم که برای توجیه آن به سختی بیفتیم.

در ضمن، یک لفظ قرار نیست در همه جا به یک معنای ثابت و یکسانی باشد بلکه یک لفظ می تواند در تعابیر گوناگون، معانی متفاوتی داشته باشد. با مراجعه به کتب لغت روشن می شود که "لقی" معانی متفاوتی دارد که به حسب استعمال، معانی مختلفی دارد. (ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏10، ص 227)

در ضمن حدیث نباید مخالفت از نوع تباین با قرآن داشته باشد، نه این که طبق قرآن باشد. البته به نظرم شما هم منظورتان همین است.

عارف";497930 نوشت:
سلام و عرض ادب
خداوند متعال می فرماید:انا نحن نزلنا الذكر وإنا له لحافظون....یعنی از نظر شما ممکن است که منظور خداوند از "انا" همان "انک انت" باشد؟

سلام

چه ربطی دارد همه امور در دست خداست تا خدا نخواهد هیچ برگی از درخت نمیافتد اما همین قران را محمد (ص) شنیده و کاتبان وحی انرا نگاشته اند .

میقات;497943 نوشت:
تفسیر و برداشت از کلام الهی، بایستی بر اساس شیوه صحیح تفسیری و طبق ضوابط خاص خود باشد.

سلام

بنده هم در مقامی نیستم که کلام خدا را تفسیر کنم این یک بررسی تحلیلی جهت روشن شدن برخی معانی است و دیگران نیز الزامی به پذیرش یا عدم پذیرش ان ندارند.

[="Tahoma"][="Navy"]

nothing;495152 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...ما در قرآن داریم که وقتی حضرت موسی(ع) بعد 40 شب از کوه بیرون آمد دید که بنی اسراییل گوساله می پرستند با عصبانیت توراتی که بر او نازل شده رو می کوبد زمین...تا اونجایی که یادمه یه هم چین چیزی...سوالم اینه آیا این عمل حضرت موسی(ع) یه جور اهانت به تورات نیست؟ آیا از یک پیامبر چنین عمل سنگینی بعید نیست؟ ممنون اگه کسی پاسخی قوی بده....هر چقدر هم عصبانی شده باشن از پرستش گوساله ی بنی اسراییل بازم بعید از یک پیامبر چنین عملی.....

سلام
از آنجا که الواح متضمن احکام فرعی بوده اند و اقدام برای اصلاح انحراف از توحید اولی تر از توجه به حرمت الواح بوده و اخذ یکی در تضاد اقدام آنی برای دیگری بوده است الواح را القا نمودند تا به اصلاح در اصل بپردازند این نشانه اهمیت اصل در مقابل فرع است
یا علیم[/]

میقات;497943 نوشت:
برداشت شما با سیاق آیه سازگار نیست. این برداشت شما چگونه با فراز بعدی که حضرت موسی ریش و موی سر هارون را به عنوان مؤاخذه می گیرد، سازگار است؟!

سلام

وقتی انسان تحت تاثیر یا بی تفاوت در مقابل القائات شیطان به جامعه قرار میگیرد وظیفه دین چیست ایا نباید به او شک وارد نمود و او را بیدار کرد .
چگونه میشود که موسی آب رفته را به جوی باز میگرداند ؟

چگونه میشود که سامری (شیطان) را جامعه طرد مینماید ؟

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیمِّ نَسْفًا«97»
گفت پس برو که بهره تو در زندگی این باشد که [به هر که نزدیک تو آمد] بگویی [به من] دست مزنید و تو را موعدی خواهد بود که هرگز از آن تخلف نخواهی کرد و [اینک] به آن خدایی که پیوسته ملازمش بودی بنگر آن را قطعا می‏سوزانیم و خاکسترش می‏کنیم [و] در دریا فرو می‏پاشیم

إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَیءٍ عِلْمًا«98»
معبود شما تنها آن خدایی است که جز او معبودی نیست و دانش او همه چیز را در بر گرفته است

كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَیكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَینَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا«99»
این گونه از اخبار پیشین بر تو حکایت می‏رانیم و مسلما به تو از جانب خود قرآنی داده‏ایم

[="Tahoma"]

فتا 1;498347 نوشت:
سلام

وقتی انسان تحت تاثیر یا بی تفاوت در مقابل القائات شیطان به جامعه قرار میگیرد وظیفه دین چیست ایا نباید به او شک وارد نمود و او را بیدار کرد .
چگونه میشود که موسی آب رفته را به جوی باز میگرداند ؟

چگونه میشود که سامری (شیطان) را جامعه طرد مینماید ؟

قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِی الْحَیاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِی ظَلْتَ عَلَیهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِی الْیمِّ نَسْفًا«97»
گفت پس برو که بهره تو در زندگی این باشد که [به هر که نزدیک تو آمد] بگویی [به من] دست مزنید و تو را موعدی خواهد بود که هرگز از آن تخلف نخواهی کرد و [اینک] به آن خدایی که پیوسته ملازمش بودی بنگر آن را قطعا می‏سوزانیم و خاکسترش می‏کنیم [و] در دریا فرو می‏پاشیم

إِنَّمَا إِلَهُكُمُ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَسِعَ كُلَّ شَیءٍ عِلْمًا«98»
معبود شما تنها آن خدایی است که جز او معبودی نیست و دانش او همه چیز را در بر گرفته است

كَذَلِكَ نَقُصُّ عَلَیكَ مِنْ أَنْبَاءِ مَا قَدْ سَبَقَ وَقَدْ آتَینَاكَ مِنْ لَدُنَّا ذِكْرًا«99»
این گونه از اخبار پیشین بر تو حکایت می‏رانیم و مسلما به تو از جانب خود قرآنی داده‏ایم

با سلام و درود

نمی دانم نحوه استدلال شما به این آیات بر منظورتان چیست؛ ولی با شما موافقم که بایستی در چنین مواقعی یک شُکی وارد شود و همین افکندن الواح و مؤاخذه هارون، از همان موارد وارد کردن شُک است.

ابتدا حضرت موسی علیه السلام با این دو کار، بنی اسرائیل را شُک زده نمود و سپس وقتی زمینه پذیرش در آن ها فراهم شد، تعالیم و دستورهای الهی برای نجات آن جامعه را به آن ها ابلاغ فرمود.

عرض بنده این است که موضع موسی در هر دو مورد الواح و هارون، شُک آور بوده است، نه این که در مورد الواح به آرامی رفتار کرده و ابتدا آن ها را با آرامش در جای مناسبی نهاده و سپس یکمرتبه خشمگین شده و هارون را مؤاخذه نموده است. لذا این که عرض کردم بیان شما با سیاق آیه سازگار نیست، از این جهت است.

میقات;498740 نوشت:
با سلام و درود

نمی دانم نحوه استدلال شما به این آیات بر منظورتان چیست؛ ولی با شما موافقم که بایستی در چنین مواقعی یک شُکی وارد شود و همین افکندن الواح و مؤاخذه هارون، از همان موارد وارد کردن شُک است.

ابتدا حضرت موسی علیه السلام با این دو کار، بنی اسرائیل را شُک زده نمود و سپس وقتی زمینه پذیرش در آن ها فراهم شد، تعالیم و دستورهای الهی برای نجات آن جامعه را به آن ها ابلاغ فرمود.

عرض بنده این است که موضع موسی در هر دو مورد الواح و هارون، شُک آور بوده است، نه این که در مورد الواح به آرامی رفتار کرده و ابتدا آن ها را با آرامش در جای مناسبی نهاده و سپس یکمرتبه خشمگین شده و هارون را مؤاخذه نموده است. لذا این که عرض کردم بیان شما با سیاق آیه سازگار نیست، از این جهت است.

سلام

بنده هم به این نتیجه رسیده ام که موسی شک شدیدی به قوم و جانشین خود وارد نموده ولی پذیرش اینکه کلام خدا را حال هرچه که بوده برزمین زده باشد قابل قبول نیست توجه کنید الواح مستقیماً از طرف خدا نازل شده و حتی دستنویس نیز نیست و هرگونه بی احترامی به ان قابل قبول نیست مگر انکه بپذیریم عصبانیت که خود فعل مذمومی است و بر زمین زدن الواح مستقیماً به دستور خدا بوده تا الواح با قوه قهریه القاء شود البته شکستن سوختن یا هرگونه اسیبی به الواح قابل قبول نیست یعنی احتمالاً موسی فقط نشان داده که الواح را بر زمین میزند و همین شک برای الفاء الواح و بیداری قوم کفایت میکند .
ایا میتوان تصور نمود وقتی امام مهدی که امروز در کوه تور است و خدا وند مدتی بر ماندگاری او افزوده وقتی امد و مارا گوساله پرست دید قران را برزمین بزند تا مارا بیدار کند یا فعلی انجام میدهد که شک شدیدی دارد ولی به قران هم بی احترامی نمیکند چون هرگونه بی احترامی به قران انرا به عنوان یک دستور العمل خدائی از کار میندازد و روا نیست .
لذا اینکه بگوئیم سر و ریش برخی از علمای ما را که در غیاب او جانشینان وی میباشند بگیرد و انها را برای بی تفاوتیاشان در مقابل مفاسد اجتماعی تکان بدهد قابل قبول ولی بر زمین زدن قرانی که قطعاً در دستان اوست قابل قبول نیست .

[="Tahoma"]

فتا 1;498769 نوشت:
سلام

بنده هم به این نتیجه رسیده ام که موسی شک شدیدی به قوم و جانشین خود وارد نموده ولی پذیرش اینکه کلام خدا را حال هرچه که بوده برزمین زده باشد قابل قبول نیست توجه کنید الواح مستقیماً از طرف خدا نازل شده و حتی دستنویس نیز نیست و هرگونه بی احترامی به ان قابل قبول نیست مگر انکه بپذیریم عصبانیت که خود فعل مذمومی است و بر زمین زدن الواح مستقیماً به دستور خدا بوده تا الواح با قوه قهریه القاء شود البته شکستن سوختن یا هرگونه اسیبی به الواح قابل قبول نیست یعنی احتمالاً موسی فقط نشان داده که الواح را بر زمین میزند و همین شک برای الفاء الواح و بیداری قوم کفایت میکند .
ایا میتوان تصور نمود وقتی امام مهدی که امروز در کوه تور است و خدا وند مدتی بر ماندگاری او افزوده وقتی امد و مارا گوساله پرست دید قران را برزمین بزند تا مارا بیدار کند یا فعلی انجام میدهد که شک شدیدی دارد ولی به قران هم بی احترامی نمیکند چون هرگونه بی احترامی به قران انرا به عنوان یک دستور العمل خدائی از کار میندازد و روا نیست .
لذا اینکه بگوئیم سر و ریش برخی از علمای ما را که در غیاب او جانشینان وی میباشند بگیرد و انها را برای بی تفاوتیاشان در مقابل مفاسد اجتماعی تکان بدهد قابل قبول ولی بر زمین زدن قرانی که قطعاً در دستان اوست قابل قبول نیست .

با سلام و درود

بله، دغدغه شما دغدغه ای به جا و صحیح است ولی ظاهر آیه را چه کنیم؟

می شود مثل شما بگوییم مراد از القای الواح، فیزیکی و به معنای انداختن نبوده بلکه القای معنوی است لذا موسی القای معنوی داشته و سپس به صورت فیزیکی به مؤاخذه هارون پرداخته است.

این بیان، قبولش راحتتر است از این جهت که نیازی نیست به شبهات طرح شده در مورد عصمت پاسخ داد؛ ولی چه کنیم که قول دیگر، مؤیدات بیشتری دارد.

قول دیگر، قول مشهور است که همان القای فیزیکی به معنای طرح و انداختن است.

این قول با سیاق آیه که به خشم و عصبانیت موسی تصریح دارد، سازگار تر است. افزون بر این که مؤید روایی و لغوی نیز دارد.

اما این که اگر چنین انحرافی در دین ما رخ بدهد امام عصر علیه السلام چه می کنند و چه برخوردی دارند را نمی دانیم زیرا ایشان مؤید به علم الهی هستند و بهتر می دانند چه کنند که مصلحت و صلاحیت بیشتری داشته و به مقصود و هدف الهی ایشان، نزدیکتر باشد. در هر حال اگر ایشان هم همان کار موسی را انجام دهند، قطعا می دانیم که بهترین و مؤثرترین کار را انجام داده اند.

سلام

اما یک مسئله دیگر هم امکان دارد اگر به جمع الواح دقت کنیم بیش از دو است یعنی ممکن نیست موسی الواح اصلی را القاء و الواح تحریف شده را بر زمین زده باشد یعنی ایا اشکالی دارد که امام عصر تورات و انجیل تحریف شده و ترجمه و تفسیر های غلط قران را بر زمین بزند تا مفهوم واقعی قران جای انرا بگیرد دقت کنید تورات واقعی تا زمان بخت النصر و جود داشته و شکسته و ناقص هم نبوده است حتی به گواهی قران احتمال دارد تا انزمان هم وجود داشته بوده و حتی ممکن است امروز هم وجود داشته و روزی پیدا شود که البته دلیل محکمی بر حقانیت حضرت مهدی خواهد بود .

فتا 1;497130 نوشت:
القی که به فارسی انرا القا مینویسیم به معنی انداختن نیست بلکه به معنی قرار دادن چیزی در جائی میباشد .

وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في‏ أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ ما يُلْقِي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آياتِهِ وَ اللَّهُ عَليمٌ حَكيمٌ (الحج-52)
ما پيش از تو هيچ رسول يا نبيى را نفرستاديم مگر آنكه چون به خواندن آيات مشغول شد شيطان در سخن او چيزى افكند. و خدا آنچه را كه شيطان افكنده بود نسخ كرد، سپس آيات خويش را استوارى بخشيد. و خدا دانا و حكيم است.


سلام علیکم
در اینجا منظور از القی قراردادن چیزی (فیزیکی) در جایی نیست ولی معنی انداختن چیزی (فیزیکی) هم نمی باشد و همانطور که در ترجمه آمده است , شیطان چیزی را در سخن انسان قرار داده است (القا کردن ممکن است در فکر و اندیشه کسی رخ دهد...مثلا من به فلانی انگونه القا می کنم که مرض شده و یا القا می کنم که قدرتش بیش از اندازه واقعی است و.....یا القا می کنم که فلان چیز ناحق , حق است...)
ولی این معنی را نمیتوان عمومیت داد و معنی دیگر آن 100 درصد انداختن چیزی بر روی زمین است.

فتا 1;497130 نوشت:
إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق-37)
در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا میدارند، اندرزى است

این هم همان معنی القا کردن در گوش (چیزی غیر فیزیکی) است.
حالا در این مورد نظر شما دقت بفرمائید :
width: 100%

[TD="class: QuranArabic"]فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ ﴿۱۰۷﴾-اعراف

[/TD]

[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: پس [موسى] عصايش را افكند و بناگاه اژدهايى آشكار شد
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: ناگهان عصاي خود را افكند و اژدهاي آشكاري شد!
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: آنگاه عصايش را در انداخت و ناگهان به صورت اژدهايى آشكار درآمد
یا اینجا :

width: 100%

[TR]
[TD="class: QuranArabic"]الُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ ﴿۱۱۵﴾

[/TD]

[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: گفتند اى موسى آيا تو مى‏افكنى و يا اينكه ما مى‏افكنيم
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: (ساحران) گفتند اي موسي يا تو بيفكن يا ما مي‏افكنيم!
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: گفتند اى موسى اول تو مى‏اندازى يا ما بايد اندازنده باشيم؟

[/TD]

[TD="class: QuranArabic"]قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ ﴿۱۱۶﴾

[/TD]

[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: گفت‏شما بيفكنيد و چون افكندند ديدگان مردم را افسون كردند و آنان را به ترس انداختند و سحرى بزرگ در ميان آوردند
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: گفت شما بيفكنيد، و هنگامي كه (وسايل سحر خود را) افكندند مردم را چشمبندي كردند و ترساني دند و سحر عظيمي به وجود آوردند!

[/TD]

[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: گفت شما بيندازيد، و چون درانداختند، مردمان را چشم‏بندى كردند و به هول و هراس انداختند و جادويى سترگ به ميان آوردند

width: 100%

[TR]
[TD="class: QuranArabic"]وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ ﴿۱۱۷﴾

[/TD]

[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز پس [انداخت و اژدها شد] و ناگهان آنچه را به دروغ ساخته بودند فرو بلعيد
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و به موسي وحي كرديم كه عصاي خود را بيفكن، ناگهان (به صورت مار عظيمي درآمد و) وسائل دروغين آنها را به سرعت برگرفت!
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و [ما] به موسى وحى كرديم كه عصايت را بينداز، [انداخت و اژدها شد] و ناگهان برساخته‏هايشان را فرو بلعيد
[/TD]

چرا باید موسی ع از انداختن عصا باکی داشته باشد و بخواهد آن را جلوی چشم مردم بر روی زمین قرار دهد و همینطور دیگرا ساحران...در حالیکه اگر چنین کاری کند و بخواهد با احتیاط عصا را بر روی زمین بگذارد ممکن است که مردم شک کنند مگر یک عصای چوبی چیست که آن را از همان دور جلوی چشم فرعون پرتاب نمی کند.
و یا حتی همان زمان که اولین بار خدای متعال به موسی امر می کند عصایت را بینداز موسی آن را پرتاب می کند و با دیدن مار خود نیز فرار می کند.
و کمی بعد در همان سوره اعراف :

width: 100%

[TD="class: QuranArabic"]وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۱۵۰﴾
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]فولادوند: و چون موسى خشمناك و اندوهگين به سوى قوم خود بازگشت گفت پس از من چه بد جانشينى براى من بوديد آيا بر فرمان پروردگارتان پيشى گرفتيد و الواح را افكند و [موى] سر برادرش را گرفت و او را به طرف خود كشيد [هارون ] گفت اى فرزند مادرم اين قوم مرا ناتوان يافتند و چيزى نمانده بود كه مرا بكشند پس مرا دشمن‏شاد مكن و مرا در شمار گروه ستمكاران قرار مده
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]مکارم: و هنگامي كه موسي خشمگين و اندوهناك به سوي قوم خود بازگشت گفت پس از من بد جانشيناني برايم بوديد (و آئين مرا ضايع كرديد) آيا در فرمان پروردگارتان (و تمديد مدت ميعاد او در قضاوت) عجله نموديد؟! سپس الواح را افكند و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانيت) به سوي خود كشيد، او گفت: فرزند مادرم! اين گروه مرا در فشار گذاردند و نزديك بود مرا به قتل برسانند بنابراين كاري نكن كه دشمنان مرا شماتت كنند و مرا با گروه ستمكاران قرار مده.
[/TD]
[TD="class: QuranFarsi"]خرمشاهی: و چون موسى [آگاه شد و] خشمناك و اندوهگين به سوى قومش بازگشت گفت در پشت‏سر من چه بد رفتار كرديد، چرا مهلت نداديد فرمان پروردگارتان برسد، و الواح [تورات‏] را بينداخت و سر برادرش را [در دست‏] گرفت و به سوى خود كشيد [هارون‏] گفت اى پسر مادرم، اين قوم مرا زار و زبون كردند و نزديك بود كه مرا بكشند، مرا دشمن‏شاد مكن، و مرا در زمره ستمكاران قرار مده‏
[/TD]

ملاحظه می شود که تمام این آیات پشت سر هم در یک سوره و در مورد موسی ع نازل شئه و کاربرد القی هم در آنها (آنجا که در مورد یک شی فیزیکی)مطرح است مشابه است.
موفق باشید.

[/TD]

[/TR]

[/TD]

[/TR]

سلام

اگر به مطالبتان بیشتر دقت فرمایید تمام این انداختن ها شیء فیزیکی نیست بلکه القاء مسئله ایست چه چوبهای ساحرین که القاء سحر است که به ان چشم بندی مبگویند و چه القاء عصای موسی که القای حقیقت میکند

[="Tahoma"]

فتا 1;504811 نوشت:
سلام

اگر به مطالبتان بیشتر دقت فرمایید تمام این انداختن ها شیء فیزیکی نیست بلکه القاء مسئله ایست چه چوبهای ساحرین که القاء سحر است که به ان چشم بندی مبگویند و چه القاء عصای موسی که القای حقیقت میکند

«وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَان‏»؛ و عصايت را بيفكن!؛ هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مى ‏دود. (نمل، 10)

با سلام و درود

آن چه شما می فرمایید خلاف ظاهر آیات است. ظاهر آیه این است که موسی عصایش را انداخت و آن به شکل مار بزرگی در آمد.

دیگر عصای موسی که جسمی فیزیکی دارد و همه او را دیده اند. همان عصا را موسی به زمین می اندازد.

البته این منافاتی با القای حقیقت ندارد و معنایش این نیست که موسی القای حقیقت نکرده است، بلکه موسی از طریق القای فیزیکی، القای حقیقت کرده است.

نکته: برداشت خلاف ظاهر قرآن، نیاز به دلیل دارد.

میقات;504971 نوشت:
«وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَان‏»؛ و عصايت را بيفكن!؛ هنگامى كه (موسى) به آن نگاه كرد، ديد (با سرعت) همچون مارى به هر سو مى ‏دود. (نمل، 10)

با سلام و درود

آن چه شما می فرمایید خلاف ظاهر آیات است. ظاهر آیه این است که موسی عصایش را انداخت و آن به شکل مار بزرگی در آمد.

دیگر عصای موسی که جسمی فیزیکی دارد و همه او را دیده اند. همان عصا را موسی به زمین می اندازد.

البته این منافاتی با القای حقیقت ندارد و معنایش این نیست که موسی القای حقیقت نکرده است، بلکه موسی از طریق القای فیزیکی، القای حقیقت کرده است.

نکته: برداشت خلاف ظاهر قرآن، نیاز به دلیل دارد.

إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق-37)
در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا میدارند، اندرزى است

سلام

هر لغتی در زبانهای مختلف معانی خاص خود را دارد و نمیتوان معادل کامل انرا در زبان دیگر جانشین کرد و لذا مترجمین ماهر انرا در جملات مختلف با لغت مناسب خودش معنی میکنند و این مطلب در فرهنگ لغات که برای یک لغت معانی مختلف اورده شده کاملاً مشهود است لذا باید برای معنی یک لغت در زبان دیگر یک جمله و گاهی یک شرح ضمیمه کنیم در ایه 37 سوره مبارکه ق معنی متمرکز شدن برای شنیدن کاملاً مشخص است و به هیچ وجه معنی انداختن نمیدهد و در واقع القی متمرکز کردن کلیه حواس بر روی شیء یا مطلبی است و در ایه 10 سوره نمل مورد نظر شما نیز همینطور است یعنی لزومی ندارد که عصا را انداخته باشد تا مار شود عصا در دستان او هم میتواند مار شده باشد وحشت موسی نیز بهمین واسطه است . یعنی در واقع زمانی که خداوند او را به پیامبری بر میگزیند قدری از قدرت خود را به او تفویض میکند سپس به او میگوید بر عصایت تمرکز کن ناگهان میبیند که عصای او چون ماری شده که میجنبد لذا انرا رها نموده و واپس میرود .

[="Tahoma"]

فتا 1;505010 نوشت:
إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ (ق-37)
در اين سخن براى صاحبدلان يا آنان كه با حضور گوش فرا میدارند، اندرزى است

سلام

هر لغتی در زبانهای مختلف معانی خاص خود را دارد و نمیتوان معادل کامل انرا در زبان دیگر جانشین کرد و لذا مترجمین ماهر انرا در جملات مختلف با لغت مناسب خودش معنی میکنند و این مطلب در فرهنگ لغات که برای یک لغت معانی مختلف اورده شده کاملاً مشهود است لذا باید برای معنی یک لغت در زبان دیگر یک جمله و گاهی یک شرح ضمیمه کنیم در ایه 37 سوره مبارکه ق معنی متمرکز شدن برای شنیدن کاملاً مشخص است و به هیچ وجه معنی انداختن نمیدهد و در واقع القی متمرکز کردن کلیه حواس بر روی شیء یا مطلبی است و در ایه 10 سوره نمل مورد نظر شما نیز همینطور است یعنی لزومی ندارد که عصا را انداخته باشد تا مار شود عصا در دستان او هم میتواند مار شده باشد وحشت موسی نیز بهمین واسطه است . یعنی در واقع زمانی که خداوند او را به پیامبری بر میگزیند قدری از قدرت خود را به او تفویض میکند سپس به او میگوید بر عصایت تمرکز کن ناگهان میبیند که عصای او چون ماری شده که میجنبد لذا انرا رها نموده و واپس میرود .

با سلام و درود

القاء می تواند معنوی یا فیزیکی باشد و منحصر به القای معنوی نیست.

یک لفظ قرار نیست در همه جا به یک معنای ثابت و یکسان باشد بلکه می تواند در تعابیر گوناگون، معانی متفاوتی داشته باشد. با مراجعه به کتب لغت روشن می شود که "لقی" به حسب استعمال، معانی مختلفی دارد.(ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏10، ص 227)

بنابر این نمی توان مواردی که به معنای القای معنوی است را شاهد برای موارد القای مادی آورد و مدعی شده، همه جا به یک معنا است و القای فیزیکی نداریم.

افزون بر این، عرض کردم فرمایش شما با ظاهر آیاتی که القای فیزیکی را مطرح می کنند، سازگاری ندارد. مخاطب القای فیزیکی و انداختن را می فهمد و برداشت خلاف ظاهر نیاز به دلیل دارد؛ که شما هم دلیلی نمی آورید.

عصای موسی و الواح مقدس، فیزیکی بوده اند لذا القایی هم که در مورد آن ها به کار رفته، همین القای فیزیکی و به معنای طرح و انداختن است.

«وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدين‏»؛ و ساحران (بى‏اختيار) به سجده افتادند. (اعراف، 120)

این القاء در آیه فوق هم فیزیکی است و ساحران به حالت سجده درآمدند و سجده کردن ساحران را دیگران دیده و فرعون هم به همین خاطر آن ها را مجازات کرده است.

میقات;505339 نوشت:
با سلام و درود

القاء می تواند معنوی یا فیزیکی باشد و منحصر به القای معنوی نیست.

یک لفظ قرار نیست در همه جا به یک معنای ثابت و یکسان باشد بلکه می تواند در تعابیر گوناگون، معانی متفاوتی داشته باشد. با مراجعه به کتب لغت روشن می شود که "لقی" به حسب استعمال، معانی مختلفی دارد.(ر.ک: التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج ‏10، ص 227)

بنابر این نمی توان مواردی که به معنای القای معنوی است را شاهد برای موارد القای مادی آورد و مدعی شده، همه جا به یک معنا است و القای فیزیکی نداریم.

افزون بر این، عرض کردم فرمایش شما با ظاهر آیاتی که القای فیزیکی را مطرح می کنند، سازگاری ندارد. مخاطب القای فیزیکی و انداختن را می فهمد و برداشت خلاف ظاهر نیاز به دلیل دارد؛ که شما هم دلیلی نمی آورید.

عصای موسی و الواح مقدس، فیزیکی بوده اند لذا القایی هم که در مورد آن ها به کار رفته، همین القای فیزیکی و به معنای طرح و انداختن است.

«وَ أُلْقِيَ السَّحَرَةُ ساجِدين‏»؛ و ساحران (بى‏اختيار) به سجده افتادند. (اعراف، 120)

این القاء در آیه فوق هم فیزیکی است و ساحران به حالت سجده درآمدند و سجده کردن ساحران را دیگران دیده و فرعون هم به همین خاطر آن ها را مجازات کرده است.

سلام

عرض کردم فیزیکی نیست ولی ممکن است گاهی فیزیکی هم تصور شود اگر به ایه 37 ق دقت فرمایید به هیچ وجه انداختن افکندن پرتاب کردن مفهوم نمیشود بلکه متمرکز نمودن گوش به مطلبی است . یعنی اصل موضوع تمرکز است لذا همانطور که عیسی به اذن خدا از گل پرنده میسازد موسی نیز به اذن خدا از چوب مار میسازد و ساحرین نیز با توجه به علمی که داشته اند متوجه این مطلب میشوند که این عمل از انسان ساخته نیست و لذا در مقابل نه موسی که به ظاهر عامل است بلکه در مقابل خدایش که قادر است به سجده میفتند بطوری که وقتی فرعون انان را به قطع دست و پا و قتل تهدید میکند نیز کوتاه نمیایند.

با سلام

موسي (ع) از شدت غضب الواح را به زمین انداخت تا اثر تنبیهی قبح عملشان بر یهود بیشتر شود .

ودر اخبار آمده :

قال لي أبو جعفر عليه
السلام: يا أبا الفضل تلك الصخرة التي غضب موسى فألقى الالواح، فما ذهب من
التوراة، التقمته الصخرة، فلما بعث الله رسوله ادته إليه وهي عندنا .بحار

محمد بن الحسين، عن موسى بن سعدان، عن عبد الله بن القاسم، عن صباح المزني عن
الحارث بن حصيرة، عن حبة العرني قال: سمعت أمير المؤمنين عليه السلام يقول: إن يوشع
بن نون عليه السلام كان وصي موسى بن عمران عليه السلام وكانت ألواح موسى من زمرد
أخضر، فلما غضب موسى عليه السلام ألقى الالواح من يده، فمنها ما تكسر، ومنها ما
بقي، ومنها ما ارتفع،
فلما ذهب عن موسى عليه السلام الغضب قال يوشع بن نون: أعندك
تبيان ما في الالواح ؟ قال: نعم، فلم يزل يتوارثونها رهط من بعد رهط حتى وقعت
في أيدي أربعة رهط من اليمن، وبعث الله محمدا صلى الله عليه وآله بتهامة وبلغهم
الخبر، فقالوا: ما يقول هذا النبي ؟ قيل ينهى عن الخمر والزنا، ويأمر بمحاسن
الاخلاق وكرم الجوار، فقالوا: هذا أولى بما في أيدينا منا، فاتفقوا أن يأتوه في شهر
كذا وكذا، فأوحى الله إلى جبرئيل ائت النبي فأخبره، فأتاه فقال: إن فلانا وفلانا
وفلانا، وفلانا (ظ) ورثوا ألواح موسى عليه السلام

بصاير الدرجات

خیر البریه;505398 نوشت:
موسي (ع) از شدت غضب الواح را به زمین انداخت تا اثر تنبیهی قبح عملشان بر یهود بیشتر شود .

سلام

و غضب برای همه عیب است مگر برای خدا پس این نفس موسی نیست که غضب میکند بلکه این خداست که بر قوم غضب نموده که البته غضب خدا بر قوم بنی اسرائیل واضح است و نیاز به مدرک ندارد ولی خدا بر الواح خودش غضب نمیکند بلکه این الواح خداست که بصورت غضب خدا بر قوم مستولی میشود و انانرا به اطاعت وادار مینماید .

دقت کنید در هردو حدیث کلمه القی بکار برده شده و القی به معنی بر زمین زدن نیست بلکه متمرکز کردن است .

اما چرا عامل غضب موسی است چون خداوند غضب خود را به موسی داده که چون به چوب دستی تمرکز مینماید تبدیل به مار میشود یعنی غضب خدا بواسطه موسی چوبدستی که کارهای ساده ای مینماید را بدل به اژدهائی میکند که نااهلان را میبلعد و به همین واسطه است که میگویند عصای موسی در دستان امام زمان(ع) خواهد بود یعنی غضب خدا همراه امام زمان خواهد بود .

nothing;495152 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم...ما در قرآن داریم که وقتی حضرت موسی(ع) بعد 40 شب از کوه بیرون آمد دید که بنی اسراییل گوساله می پرستند با عصبانیت توراتی که بر او نازل شده رو می کوبد زمین...تا اونجایی که یادمه یه هم چین چیزی...سوالم اینه آیا این عمل حضرت موسی(ع) یه جور اهانت به تورات نیست؟ آیا از یک پیامبر چنین عمل سنگینی بعید نیست؟ ممنون اگه کسی پاسخی قوی بده....هر چقدر هم عصبانی شده باشن از پرستش گوساله ی بنی اسراییل بازم بعید از یک پیامبر چنین عملی.....

با سلام

چیزی که بنده در این باره شنیده ام و به نظرم درست ترین قول میباشد این است که موسی (ع) به این دلیل لوح را به زمین کوبید که به قوم خود بفهماند که این تورات بدون فرمانبرداری از امام ارزشی ندارد. و زمانی که امام را که مفسر و مبین کتاب و ثقل دوم میباشد ضایع کرده اید از ثقل اول نیز بهره ای نخواهید برد.
همانطور که پیامبر اسلام (ص) در مورد قرآن و اهل بیت چنین قولی داشتند و همچنین در حدیث صحیح داریم که مثل هارون در قوم بنی اسرائیل مانند علی بن ابی طالب (ع) در قوم محمد (ص) میباشد.

علی مع الحق;505534 نوشت:
چیزی که بنده در این باره شنیده ام و به نظرم درست ترین قول میباشد این است که موسی (ع) به این دلیل لوح را به زمین کوبید که به قوم خود بفهماند که این تورات بدون فرمانبرداری از امام ارزشی ندارد. و زمانی که امام را که مفسر و مبین کتاب و ثقل دوم میباشد ضایع کرده اید از ثقل اول نیز بهره ای نخواهید برد.
همانطور که پیامبر اسلام (ص) در مورد قرآن و اهل بیت چنین قولی داشتند و همچنین در حدیث صحیح داریم که مثل هارون در قوم بنی اسرائیل مانند علی بن ابی طالب (ع) در قوم محمد (ص) میباشد.

سلام

البته بهتر است بگویم ثقل اکبر که قران کریم است و ثقل اصغر که ائمه اطهارند و اینها مکمل هم اند یعنی بدون بودن یکی دیگری ناقص است حال چگونه ممکن است با زمین زدن یکی دیگری توانمند گردد !

با سلام به شما
قرار نیست با زمین کوبیدن یک ثقل ، ثقل دیگر توانمند شود بلکه همانطور که گفته شد حضرت موسی (ع) با این کار به مردم فهماند زمانی که به امام خود پشت کنید کتاب نیز نمیتواند موجب هدایت شما باشد

علی مع الحق;505534 نوشت:
موسی (ع) به این دلیل لوح را به زمین کوبید که به قوم خود بفهماند که این تورات بدون فرمانبرداری از امام ارزشی ندارد. و زمانی که امام را که مفسر و مبین کتاب و ثقل دوم میباشد ضایع کرده اید از ثقل اول نیز بهره ای نخواهید برد.

همانطور که نبی مکرم فرمود کسی که امامش را نشناسد به مرگ جاهلی میمیرد.

علی مع الحق;505640 نوشت:
با سلام به شما
قرار نیست با زمین کوبیدن یک ثقل ، ثقل دیگر توانمند شود بلکه همانطور که گفته شد حضرت موسی (ع) با این کار به مردم فهماند زمانی که به امام خود پشت کنید کتاب نیز نمیتواند موجب هدایت شما باشد

نقل قول نوشته اصلی توسط علی مع الحق نمایش پست ها
موسی (ع) به این دلیل لوح را به زمین کوبید که به قوم خود بفهماند که این تورات بدون فرمانبرداری از امام ارزشی ندارد. و زمانی که امام را که مفسر و مبین کتاب و ثقل دوم میباشد ضایع کرده اید از ثقل اول نیز بهره ای نخواهید برد.
همانطور که نبی مکرم فرمود کسی که امامش را نشناسد به مرگ جاهلی میمیرد.

سلام

همانطور که عرض شد اینها مکمل همدیگرند یعنی هیچ کدام به تنهائی کامل نیستند وقتی شما حق ندارید بدون وضو به کتاب دست بزنید چگونه ممکن است پیامبری انرا بزمین بزند بحث بر سر این نیست که اگر کسی امامش را نشناسد جاهل است یا خیر بحث بر سر بر زمین زدن کلام خداست .

با سلام
دوست عزیز جناب فتای گرامی!
بنده نه گفتم

ممکن است با زمین زدن یکی دیگری توانمند گردد و نه گفتم هیچکدام از این دو به تنهایی کامل هستند اینها رو از کجای صحبت بنده برداشت میکنید؟

برای سومین بار:
علی مع الحق;505640 نوشت:
حضرت موسی (ع) با این کار به مردم فهماند زمانی که به امام خود پشت کنید کتاب نیز نمیتواند موجب هدایت شما باشد

فرمودید به قرآن نمیشود بدون وضو دست زد....
توجه داشته باشید امام علی در جنگ صفین فرمود همین قرآن را باید آتش زد . همانطور که در آنجا به امام علی ایرادی وارد نیست (زیرا قصد داشت به مردم بفهماند قرآن وسیله برپایی فتنه معاویه بود) در اینجا نیز ایرادی به حضرت موسی نیست زیرا همانطور که چند بار گفته شد قصد داشت مطلبی را به قومش بقهماند.

علی مع الحق;505736 نوشت:
امام علی در جنگ صفین فرمود همین قرآن را باید آتش زد .

سلام

ممکن است سند این مطلب را بیاورید !

فتا 1;505766 نوشت:
سلام

ممکن است سند این مطلب را بیاورید !

با عرض سلام
شاید این طور نفرمودند و این رو بنده شنیدم. منتها شما سعی کنید به جای نکته سنجی و غلط گرفتن اصل مطلب را بفهمید!

حالا شما از کجا میدنی اون لوح 10 فرمان را کوبیده
شاید هم نکوبیده باشه
البته در فیلم ده فرمان نشان میده لوح را کوبید و با کوبیدن آن عذاب بر قوم نازل شد
در اصل کارگردان فیلم خواسته اجرا شدن فرمان الهی با کوبیدن لوح ها بر زمین را نشان بده
یعنی با کوبیدن لوح بر زمین فرمان الهی بر زمین اجرایی شد و قوم مورد عذاب نافرمانی 10 فرمان قرار گرفتن

ما که آنجا نبودیم شاید هم نکوبیده باشه :khaneh:

سلام

مگه حضرت موسی نگفتن هارون خلیفه ی من تو قوممه؟خب این یعنی وقتی من نیستم ولایت در دستان حضرت هارونه!

حضرت موسی اولین کاری که بعد از برگشتن و دیدن قومش کردن کوبیدن تورات به زمین بود!
تورات ،همون قرآن یهودی هاست دیگه!آیا حضرت موسی نمیدونستن قرآنشون رو زمین زدن گناه داره؟؟
حضرت موسی میخواستن بفهمونن تورات(قرآنشون) بدون ولایت حضرت هارون ارزشی نداره.(یا امروزی ترش شما اگه حرف گوش کن بودید به حرف من گوش میدادید که گفتم هارون خلیفه ی منه!)قرآن (یا تورات) بدون ولی معصوم شما رو هدایت نمیکنه که هیچ تازه گمراه ترتون هم میکنه!
مصداقش رو همین الآن هم داریم!وهابی ها قرآن نمیخونن؟؟قرآن نه تنها هدایتشون نمیکنه بلکه گمراه ترشون هم میکنه!

و تنزِّلُ مِنَ الْقُرْءَانِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَ لا يَزِيدُ الظلِمِينَ إِلا خَساراً(82)سوره اسراء
ترجمه :82 - و از قرآن آنچه شفا و رحمت است برای مومنان نازل ميكنيم و ستمگران را جز خسران (و زيان ) نمى افزايد.

حالا اجازه بدید 2000سال تو تاریخ بیایم جلو!!تو جنگ صفین قرآن رفت سر نیزه! حضرت علی(ع) فرمودند شمشیر بزنید بر آن مشتی کاغذ و جوهری بین دو جلد!من قرآن ناطقم!
این جا هم تاکید شد بر اینکه قرآن بدون ولایت ولی معصوم فایده ای نداره!
ویادمون نره حدیث منزلت رو :«أنتَ مِنّی بِمَنزلةِ هارونَ مِنْ مُوسی، اِلّاأنـّه لانَبیَّ بَعدی»

علی مع الحق;505798 نوشت:
با عرض سلام
شاید این طور نفرمودند و این رو بنده شنیدم. منتها شما سعی کنید به جای نکته سنجی و غلط گرفتن اصل مطلب را بفهمید!

سلام

این را میگویند تحریف شما اول مطلب را انطور که نقل شده بیاورید بعد نتیجه بگیرید .

وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ یفْقَهُوهُ وَفِی آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِذَا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلَى أَدْبَارِهِمْ نُفُورًا«الإسراء/46»
و بر دلهایشان پوششها می‏نهیم تا آن را نفهمند و در گوشهایشان سنگینی [قرار می‏دهیم] و چون در قرآن پروردگار خود را به یگانگی یاد کنی با نفرت پشت می‏کنند

وَقَالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا«الفرقان/30»
و پیامبر [خدا] گفت پروردگارا قوم من این قرآن را رها کردند

[="Tahoma"]توجه!

لطفا دوستان بزرگوار، به موضوع تاپیک که در خصوص حضرت موسی و القای الواح مقدس است، توجه داشته باشند.

پرداختن بیش از این به موضوع اهلبیت علیهم السلام و جایگاه و نسبت ایشان با قرآن، موجب خروج از موضوع تاپیک است.

[="Tahoma"]

فتا 1;505396 نوشت:
سلام

عرض کردم فیزیکی نیست ولی ممکن است گاهی فیزیکی هم تصور شود اگر به ایه 37 ق دقت فرمایید به هیچ وجه انداختن افکندن پرتاب کردن مفهوم نمیشود بلکه متمرکز نمودن گوش به مطلبی است . یعنی اصل موضوع تمرکز است لذا همانطور که عیسی به اذن خدا از گل پرنده میسازد موسی نیز به اذن خدا از چوب مار میسازد و ساحرین نیز با توجه به علمی که داشته اند متوجه این مطلب میشوند که این عمل از انسان ساخته نیست و لذا در مقابل نه موسی که به ظاهر عامل است بلکه در مقابل خدایش که قادر است به سجده میفتند بطوری که وقتی فرعون انان را به قطع دست و پا و قتل تهدید میکند نیز کوتاه نمیایند.

با سلام و درود

بنده به استناد به لغت و منابع لغوی عرض کردم که معنای "لقی"، طرح، انداختن و افکندن است. اکنون شما بفرمایید مستند لغوی شما برای معنای، متمرکز بودن چیست.

بنده در کتب لغت ندیدم کسی معنای لغوی "لقی" را تمرکز کردن معنا کرده باشد. البته شاید یکی از لازمه های "لقی" متمرکز کردن باشد ولی معنای اصلی و لغوی نیست.

«إِنَّ في‏ ذلِكَ لَذِكْرى‏ لِمَنْ كانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهيدٌ»؛ در اين تذكّرى است براى آن كس كه عقل دارد، يا گوش دل فرادهد در حالى كه حاضر باشد! (ق، 37)

"القاء سمع" به معنى گوش دادن مى‏ باشد، گويى گوش را روى چيزى مى ‏اندازند و آن را مى ‏شنود. (تفسير أحسن الحديث، ج ‏10، ص 317)

"أَلْقَى السَّمْعَ" (گوش را افكند) كنايه از گوش دادن و نهايت دقت در استماع است، شبيه تعبيرى كه در فارسى داريم مى‏گوئيم: "گوش ما نزد تو است" يعنى به خوبى به سخنانت گوش مى‏دهيم.(تفسير نمونه، ج ‏22، ص 285)

و معناى "القاء سمع" همان گوش دادن است، گويا انسان در هنگام گوش دادن به سخن كسى، گوش خود را در اختيار او مى‏گذارد، تا هر چه خواست به او بفهماند.(ترجمه الميزان، ج ‏18، ص 533)

نکته:

ممکن است یکی از لوازم معنای "لقی"، تمرکز کردن باشد، ولی معنای لغوی و اصلی نیست. معنای لغوی با لازمه معنای لغوی فرق دارد.

نمی توان لازمه معنای لغوی را به جای معنای اصلی و لغوی جایگزین کرد و در همه جا آن را انتخاب کرد.

معنای اصلی و لغوی، در همه مشتقات کلمه وجود دارد ولی معنای لازمه ای، به تناسب استعمال، وجود دارد؛ لذا همه جا و در هر مناسبتی نمی توان یک معنای لازمی را مطرح کرد.

لطفا مستند لغوی بر این که "لقی" به معنای متمرکز کردن است را بیان فرمایید.

موضوع قفل شده است