کدام قربانی با آتش آسمانی سوخت؟
تبهای اولیه
داستان این جریان مال کدام قوم است؟ در چه رابطه ای؟ لطفا توضیح بدهید
[=century gothic]با سلام
جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و آله رسيدند و گفتند: تو ادعا مى كنى كه خداوند ترا به سوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است ، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقه اى ) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند اگر تو نيز چنين كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد.
آيات فوق نازل شد و به آنها پاسخ گفت . بهانه جوئى يهود يهود، براى اين كه از قبول اسلام ، سرباز زنند، بهانه هاى عجيبى مى آوردند از جمله همان است كه در آيه فوق ، به آن اشاره شد، آنها مى گفتند: ((خداوند از ما پيمان گرفته كه دعوت هيچ پيامبرى را نپذيريم ، تا براى ما قربانى بياورد كه آتش ، آن را بخورد)) (الذين قالوا ان الله عهد الينا الا نؤ من لرسول حتى يأ تينا بقربان تأ كله النار).
مفسران گفته اند: يهود ادعا مى كردند كه پيامبران الهى براى اثبات حقانيت خود بايد حتما داراى اين معجزه مخصوص باشند و حيوانى را قربانى كنند و به وسيله صاعقه آسمانى در برابر مردم سوخته شود.:Sham:
اگر به راستى يهود، اين كار را به عنوان يك معجزه مى خواستند، نه لجاجت و بهانه جويى ، مطلبى بود، ولى تاريخ گذشته آنها و همچنين برخوردهاى مختلفى كه با پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله داشتند، اين حقيقت را به خوبى ثابت مى كرد كه منظور آنها هرگز، تحقيق حق نبود بلكه آنها هر روز براى فرار از پذيرش اسلام ، در برابر فشار محيط و استدلالات روشن قرآن ، پيشنهاد جديدى مى كردند و اگر هم انجام مى شد باز ايمان نمى آوردند، به دليل اينكه آنها در كتابهاى خود تمام نشانه هاى پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و آله را خوانده بودند و با اين حال از قبول حق ، سرباز مى زدند.
قرآن به پيامبران مى گويد: در پاسخ اين بهانه جويى ها به آنها ((بگو: گروهى از پيامبران بنى اسرائيل پيش از من آمدند و نشانه هاى روشنى با خود آوردند و حتى چنين قربانى براى شما آوردند اگر راست ميگوييد چرا به آنها ايمان نياورديد و چرا آنها را كشتيد)) (قل قد جائكم رسل من قبلى بالبينات و بالذى قلتم فلم قتلتموهم ان كنتم صادقين ).
اشاره به زكريا و يحيى و جمع ديگرى از پيامبران بنى اسرائيل است كه به دست خود آنان به قتل رسيدند.:Sham::Sham::Sham:
تفسیر نمونه
[=simplified arabic]
بحث روايتى
در الدرالمنثور است كه ابن جرير و ابن منذر از قتاده روايت كرده كه در ذيل آيه : ((لقد سمع الله ...)) گفته است : (طبقه قبل از طبقه ما) براى ما چنين گفتند: كه اين آيه درباره حى بن اخطب نازل شده كه وقتى آيه شريفه ((من ذا الذى يقرض الله قرضا حسنا فيضاعفه له اضعافا كثيرة )) نازل شد (و جريان نزولش به گوش او رسيد) گفت : كار ما به كجا رسيده كه پروردگارمان از ما قرض مى خواهد آنطور كه يك فقير از غنى قرض مى گيرد.
و در تفسير عياشى در ذيل همين آيه از امام صادق (عليه السلام ) روايت كرده كه فرمود: به خدا سوگند يهوديان خدا را نديده اند تا بدانند كه فقير است و ليكن از آنجا كه ديدند اولياى خدا فقيرند پيش خود گفتند اگر خدا غنى بود اوليايش هم غنى بودند پس لابد خدا فقير است كه اينان فقيرند، آنگاه از در فخر فروشى ثروت خود را به رخ كشيدند و گفتند: ((خدا فقير است و ما غنى ))!.
و در مناقب از امام باقر (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: مشمول اين آيه كسانى هستند كه پنداشته اند امام محتاج است به آنچه مردم برايش مى برند.
ترجمه تفسير الميزان جلد 4 صفحه 133
این تفسیر شما با محتوای آیه یک مقداری تفاوت دارد. گویا مانند اقوام دیگر منتظر قربانی ای بودند که سوخته شود
این تفسیر شما با محتوای آیه یک مقداری تفاوت دارد. گویا مانند اقوام دیگر منتظر قربانی ای بودند که سوخته شود
با سلام
جمعى از بزرگان يهود به حضور پيامبر (صلي الله عليه و آله) رسيدند و گفتند: تو ادعا مىكنى كه خداوند تو را به سوى ما فرستاده و كتابى هم بر تو نازل كرده است، در حالى كه خداوند در تورات از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت كند، ايمان نياوريم، مگر اين كه براى ما حيوانى را قربانى كند و آتش (صاعقهاى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند. اگر تو نيز چنين كنى ما به تو ايمان خواهيم آورد. آيات 183 و 184 نازل شد و به آنها پاسخ گفت.
با تشکر از جناب رضا
بالاخره علت این کار مشخص نشد. چرا چنین چیزی می خواستند. ایا قبلا اتفاق افتاده بود؟ کجا؟
با تشکر از جناب رضا
بالاخره علت این کار مشخص نشد. چرا چنین چیزی می خواستند.
با سلام
اين تعبير شايد رساترين تعبير براى شناخت آنها باشد، يهوديانى كه علائم پيامبر آخرالزمان را ديده و مطمئن بودند كه حضرت محمد (ص) آخرين پيامبر الهى است، تنها به خاطر تعصب و لجاجت اين چنين باعث گمراهى ديگران شده و خود را به درّه هلاكت افكندند.
اينان در حقيقت در بازار تجارت زندگى همه چيز خود را از دست داده و سرمايه وجودى خود را باختهاند.
بهانهجويىهاى يهود هيچ گاه تمامى نداشت.
گويا يهود با بهانهگيرى متولد شده است.
آنان همواره منتظر فرصتى بودند تا بهانهاى تازه بيابند و پيامبر را مورد اذيت و آزار قرار دهند.
آنان با آن كه پيامبر را خوب مىشناختند، به دليل سر باز زدن از قبول اسلام بهانههاى عجيبى مىآوردند، مثلاً جمعى از بزرگان آنان نزد پيامبر آمده و گفتند: در كتاب تورات خداوند از ما پيمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت و پيامبرى مىكند ايمان نياوريم مگر آن كه براى ما حيوانى قربانى كند و آتش (صاعقهاى) از آسمان بيايد و آن را بسوزاند.
البته منظور آنان هرگز تحقق حقيقت نبود، بلكه بهانهاى براى فرار از پذيرش اسلام بود.
لذا اگر پيامبر اين معجزه را انجام مىداد، باز هم آنها ايمان نمىآوردند؛ همان گونه كه به پيامبران خود نيز ايمان نياوردند.
از آن جا كه قرآن هميشه با قوىترين سلاح، يعنى بيان شيوا و استدلال قوى و منطقى به مبارزه با كج فهمىها و لجاجتها برخاسته است، در پاسخ به اين خواسته آنان مىفرمايد:
«قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِى بِالْبَيِّنَاتِ وَبِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ بگو پيش از من پيغمبرانى آمده و براى شما هرگونه معجزه آورده و اين را هم كه خواستيد نيز آوردند پس اگر راست مىگوييد و به اين شرط ايمان مىآوريد براى چه آن پيامبران را كشتيد؟»
قرآن با اشاره به سرگذشت حضرت زكريا و يحيى و عدهاى از پيامبران بنىاسرائيلى كه توسط خود آنان به قتل رسيدهاند استدلال مىكند كه شما اگر راست مىگوييد چرا به آنان ايمان نياورديد و آنها را كشتيد؟
در ادامه خداوند پيامبر خود را دلدارى مىدهد كه اگر اين جمعيت سخنان تو را پذيرفتند نگران نباش، زيرا اين موضوع سابقه بسيار دارد و پيامبران پيش از تو را نيز تكذيب كردهاند.
در سوره مائده به يكى ديگر از كارشكنىها و عمل منافقانه يهود اشاره شده است: «وَمِنَ الَّذِينَ هادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ ؛ آنان زياد به سخنان تو گوش مىدهند تا دستاويزى براى تكذيب تو بيابند.»
جالب است كه حتى گوش دادن آنان نيز با عناد و لجاجت عجين است، گويى اين گروه اندك سعى و تلاشى براى پذيرش حق و شناخت راه درست از خود نشان نمىدهند و همواره سعى در مخالفت با حق و حقيقت دارند؛ حتى حاضر نيستند كه بگويند به سخنان تو گوش مىدهيم و راجع به آن فكر مىكنيم و اگر درست و خوب بود مىپذيريم، بلكه از همان ابتدا هدف خود را كه همان عناد و دشمنى است مد نظر مىدهند.
از آن جا كه علائم ظهور پيامبر اكرم در تورات موجود بود هرگاه مسلمانان يا افراد ديگرى راجع به اين نشانهها از علماى يهود سؤال مىكردند آنها كه گويا هيچ تعهدى جز دروغ و خدعه نسبت به عثمان نداشتند، از توضيح خوددارى نموده و آن حقايق را كتمان مىكردند.
لذا خداوند با شديدترين لحن اين گروه را مورد سرزنش قرار داده مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَيِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَابِ أُولَئِكَ يَلعَنُهُمُ اللّهُ وَيَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ ؛ كسانى كه دلايل روشن و وسايل هدايت را كه نازل كردهايم بعد از بيان آن براى مردم در كتاب آسمانى، كتمان مىكنند خداوند آنها را لعنت مىكند، بلكه همه لعنت كنندگان نيز آنها را لعن مىكنند.»:Sham::Sham: