داستان واقعی از یک تجربه مشاوره ای( اعتیادبه رابطه با جنس مخالف)

تب‌های اولیه

16 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
داستان واقعی از یک تجربه مشاوره ای( اعتیادبه رابطه با جنس مخالف)

سلام دوستان و همراهان
از زمانی که داستان های مشاوره ای را ادامه ندادم چند ماهی می گذرد. در این مدت پیام های محبت آمیزی از شما دریافت کردم و بزرگواری کرده بودید و ابراز کرده بودید که مؤثر است و جذاب و درخواست این که ادامه بدهم.
امروز میخوام یک داستان مشاوره ای واقعی را برای شما بیان کنم. فرق این با داستان های واقعی مشاوره این است که عبارات دقیقا مربوط به مشورت کننده است
اگر پیشنهاد یا حرفی دارید بگذارید برای بعد از اتمام مشاوره
ممنونم که همراهید

×××××××××××

تذکر:‌ برای قرار دادن این مشاوره در سایت از مُراجع اجازه گرفتم و با رضایت ایشان این کار انجام شده است در غیر این صورت هیچ مشاوری حقوقا و شرعا حق باز کردن و فاش کردن اسرار مشاوره ای را ندارد.
موفق باشید

قسمت اول

مشاور: سلام صبح تون به خیر
مراجع: سلام تلفني با پسري دوست شدم






مشاور: فقط با او ارتباط دارید؟
->یا پسران دیگه هم...

مراجع:ادمش برام مهم نيست.

مشاور: سن؟ تحصیلات؟ شهر ؟

مراجع:چندنفري هستند

ß-------






مشاور: هیچ موقع برای ازدواج با کسی ارتباط داشتید یا تفننی بوده

مراجع:تلفني نه اس ام اس



مشاور: الان چی باعث میشه نتونی این نوع ارتباطات را کنار بذارید؟

مراجع:هوس

مشاور: فرزند چندم هستید؟

مراجع:اول

مشاور: چند ساعت می خوابید؟ کلا آدم آرامی هستید یا مضطرب و با ذهنی پریشان؟

مراجع: از نظر موقعيت مالي و اجتماعي هم مناسب


مشاور: بیشترین فکر ناراحت کننده ای که تو ذهنتون تکرار میشه چیه؟

ادامه دارد...


قسمت دوم

مشاور: بیشترین فکر ناراحت کننده ای که تو ذهنتون تکرار میشه چیه؟

مراجع:



مشاور:هیچ موقع شده رفتار وسواس گونه داشته باشید. شستن زیاد دست و پا و ..

مراجع:نه

مشاور: یه سؤال مهم

->بپرسم؟

مراجع: بلهبفرماييد

مشاور: در کل این ارتباط ها را چگونه ارزیابی می کنید؟

مراجع:

مشاور: چه ضررهایی داره؟

مراجع: ميخوايد از پاسخ هاي خودم بديشو برام اثبات کنيد

مشاور: نه

مراجع:پس چي؟

مشاور: می خوام ببینم از دید شما چه ضررهایی داره که ازش خسته شدید؟

مراجع: حس گناه

مشاور: اگه این دو حس برداشته شود حلّه؟

مراجع: آره

مشاور: -راستی هیچ موقع در این ارتباط ها فکر کردید به بابا و مامان هم خیانت می کنید؟ یا دیگران شما را ابزار خوشی خودش قرار دادن؟

مراجع: هميشه اين حس رو داشتم که نسبت به اعتماد و خوبي پدر و مادرم قدرنشناسي کردم



مشاور: خب چه فایده هایی براتون داره ؟ این ارتباط ها را میگم؟

مراجع: تنهايي من و پر ميکنه

مشاور: به نظرتون این ارتباط ها شهوت تون را داغ تر کرده یا سرد تر؟

مراجع: فايده ديگه اي نيست به نظرم






مشاور: ذهن تون برای مطالعه و رسیدن به رشته محبوب تون آرام تر و متمرکز تر شده؟

مراجع: صصصصصصصصصصصصصصلا

مشاور:خودارضایی هم دارید؟

مراجع:بله

مشاور:ماهی چندبار؟

مراجع:خودارضايي؟

مشاور:بله همان استمنا

مراجع:روزانه حداقل يه بار

ادامه دارد...

قسمت سوم

مشاور: حدودا چندتا فیلم یا کلیپ یا تصویر سکسی دیدید (از یک سال قبل)؟

مراجع: تقريبا يه 3ماهي ميشه اين وضعيت برام پيش اومده


شايد چندين برابر بيشتر از همه عمرم
مشاور: از کجا جرقه اش زده شد؟
از اینترنت یا دوستان ؟یاماهواره؟
مراجع: اينترنت و ماهواره
بعد نتايج کنکور به خاطر نارضايتي از اينکه اون زحمتيکه کشيدم نتيجشو نگرفتم

مشاور: خب
->در کل می بینم ضررهاش براتون بیشتر از فایده اش بوده درسته؟

مراجع: بله اينو ميدونستم

مشاور: و تصمیم دارید به هر قیمتی شده به حال اول برگردید؟

مراجع: بله اما ميدونم نميشه

مشاور: من روان شناس بالینی و یک طلبه هستم

به تجاربم اعتماد دارید؟

مراجع: اگر نداشتم نميومدم اينجا

مشاور: موافقید طرحی بدهم؟

مراجع: مطمين باشيد

مشاور: اما یک شرط داره...

مراجع: چيه؟

مشاور: مثل دارو باید بهش نگاه کنید و عمل کنید

مراجع: نميخوام آينده و زندگيمو از دست بدم

مشاور: موافقید؟

مراجع: بله

مشاور: کنکور هم سخته
->ولی برای رسیدن به میوه اون تلاش می کنید درسته؟

مراجع: درسته

مشاور: افراد زیادی در نوبت هستند و من دارم وقت می ذارم امیدوارم با جدیت به بحث نگاه کنید

مراجع: جدي ام

مشاور: این طرح داری چند گام است و اگر جدی نگیرید ممکن نیاز به دارو درمانی هم بعد پیدا کنید
->پس هر دستور العمل را جدی بهش فکر کنید و عمل.

مراجع: قبول، بفرماييد

مشاور: گام اول: بازبینی قدرت اراده خود
شما جلوی دوست یا خانواده خودارضایی می کنید؟

مراجع: نه

مشاور: جلوی بابا یا مامان تماس به پسرها چطور؟

مراجع: نههههههههههههههههههههههههههههههه
مشاور: آفرینننننننننننننننننننن
->زدید تو خال

مشاور: این یعنی همون اراده
->همون چیزی که از بس گفتید ندارم باورتون شده
مراجع: جدي؟! جالب گفتيد.

مشاور: همون چیزی که شیطون خناس دم به دم تو گوش تون می دم و همین را میخواد که بگی من نمی تونم. و نفس اماره که عامل نفوذی شیطونه از درون آیه یاس بخونه
->اگر اراده نداشتید جلوی بابا و مامانم هم همون کار را می کردید.
->ما درباره خمیازه، میتونیم بگیم اراده نداریم
->این گام اساس کار ما در این طرح است
->می دونید چرا به شیطان میگن خناس؟

مراجع: نه، چرا خناس میگن؟!

مشاور: در گام دوم براتون میگم

->گام دوم:
->دیو چو بیرون رود فرشته در آید
مشاور: الان دیو توی ذهن شما لونه کرده
->به همین دلیل فرشته نماز و یاد خدا و امام زمان جاشون نمیشه
->بیاند هم دلشون میگیره و زود میرن
->به همین دلیل این موقع ها حال نماز و عبادت نداریم
مراجع: دقيقا
مشاور: خدا سرپرست و دوست کسانی است که ایمان آورده اند از تاریکی به نور می بردشون
مراجع: اصلا نماز قضا ميشه عين خيالمم نيست برعکس قبل
مشاور: خب ما از قطار خدا پیاده شده ایم
->
و اسیر تاریکی ای شده ایم که برای خودم درست کرده ایم و کرده اند
مشاور: یکی به آیت الله بهجت گفت: میخوام آدم بشم ولی شیطون نمیذاره.
مراجع: مثل من
مشاور: ایشان کمی این طرف و آن طرف نگاه کرد و گفت کجاس؟ کجاس؟ تا دستش را بشکنم
->بعد گفتن: ما نخواهیم شیطون هیچ غلطی نمی تونه بکنه
->روز قیامت هم شیطون میکشه کنار به خدا میگه من بهش گفتن بیا او با سر دوید من زورش نکردم( این آیه قرآن است)
->خب
->شیطان خناس است
مراجع: بله
مشاور: یعنی قسم خورده که بیچاره مون می کنه و با لشکرش از چپ و رست و عقب و جلو و ...میاد سراغ مون
->ولی
->ولی خدا گفته باش
->تا صبح دولتت بدمد
->من هم عصای جادویی به بنده ام میدم
->تا حالت گرفته بشه
->عصای جادویی چیه؟
->چیزیه که می زنم به شیطون پودر میشه و دود
->و اون ذکر و یاد خدا ست.
->شیطان کارش مثل لاک پشت است میاد سراغ ما وقتی ذکر میگیم سرش را می کنه تو لاکش و فرار می کنه
->به همین دلیل اسمش به عربی خناسه است
->و به همین دلیل به ما توصیه شده یاد خدا کنیم و سوره ناس را زیاد زیاد بخونیم
->هستید؟
->به قول عربها معی: با من هستی؟
مراجع: هستم
مشاور: خب چاره چیه؟
->جلوی ضرر را بگیریم
مراجع: تا از شر شيطان خناس به خدا پناه ببريم
مشاور: با چه؟
->با یاد خدا؟
مراجع: يعني نماز و ذکر؟
مشاور: آفرین
->یاد لفظی و عملی
->دوستان معنوی تان را زیاد کنید
->ار افرادی که مشوق مستقیم و غیرمستقیم اند فاصله بگیرید
مراجع: بعد از اون

ادامه دارد....


قسمت چهارم

[=&quot]مشاور: [=&quot]گام سوم: کنترل مشوق و محرک ها

[=&quot]مراجع: يعني شما الان انتظار داريد با اين 2گام کل کارامو کنار بزارم يا بايد کمش کنم؟
[=&quot]مشاور: وقتی یک نفر برای ترک اعتیاد میره دکتر بهش میگه
[=&quot]->باید سیگار و مواد مخدر در دسترس نباشد و همین طور مشوق ها و محرک های دیگر
[=&quot]->قبول دارید؟
[=&quot]مراجع: بله
[=&quot]مشاور: خب، قبول دارید کار شما یا کارهای شما اعتیاد شده؟
[=&quot]مراجع: به نظرم بدتر اعتياده
[=&quot]مشاور: خب
[=&quot]->شما هم همین کارها را باید انجام دهید
[=&quot]->یعنی باید محرک ها از دسترس دور شوند
[=&quot]مراجع: بله
[=&quot]مشاور: با افراد سالم باشید
[=&quot]->خلوت را از خودتون بگیرید
[=&quot]->با افرادی ارتباط داشته باشید که به سمت کار علمی، یاد خدا ببرند
[=&quot]مراجع: اينا شد گام سوم؟
[=&quot]مشاور: بله
[=&quot]->اما دقیق است
[=&quot]->نگاه سطحی بشود بی فایده می ماند
[=&quot]مراجع: خب
[=&quot]مشاور: به این روش ما در روان شناسی میگیم کنترل محرک. به کدوم؟
[=&quot]->این که مدتی بساط اینترنت را جمع کنید
[=&quot]->کاری کنید که به هیچ وجهی نتونید بروید راهش بیندازید
[=&quot]->بهونه نگیرید
[=&quot]->و...
[=&quot]مراجع: درست
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]مشاور: نه تاجایی که میشه باید از غیر دارو شروع کرد
[=&quot]->اگر واقعا دیدید با تلاش تون نمی تونید و فکر دیدن عکس و خودارضایی نمی ذاره راحت باشی، باید از روان پزشک کمک بگیرید.
[=&quot]->یک تجربه عالی:ماه رمضان وقتی روزه می گیریم
[=&quot]->سه چهار روز اول کلافه می شویم ولی
[=&quot]->وقتی اراده ما در کشتی پیروز می شود دیگه روزشمارمون به کار می افتد
[=&quot]->یه دفعه می بینیم ماه تموم شده
[=&quot]مراجع: اون نکته اول اراده رو بهش نرسيده بودم يعني گام 1 را نداشتم قبلا.
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]مشاور:مثال روزه را دقت کردید
[=&quot]->ماشاالله شما اهل دقت هستید
[=&quot]->نکات دقیق را خوب می گیرید
[=&quot]->یه نفری، از یه نفر دیگه
[=&quot]->پرسید ببخشید مسیر کاشون تا تهران چقدره؟
[=&quot]->اگه گفتید جواب چی داده بود؟
[=&quot]مراجع: نميدونم ،حتما پيچونده
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]
[=&quot]مشاور: گفته
[=&quot]->من نمی دونم شما چه طوری می روی
[=&quot]->تند می روی
[=&quot]->کند می روی
[=&quot]->و..
[=&quot]->کمی برو ببینم چطوری می روی تا بگم چقدر راهه.
[=&quot]->گرفتید چی شد؟
[=&quot]مراجع: ها اين جواب سؤال منه
[=&quot]مشاور: احسنت یعنی این بستگی به همت و تلاش شما داره
[=&quot]مراجع: کامل متوجه شدم
[=&quot]مشاور: آفرین
[=&quot]مراجع: مراحل تموم شد؟
[=&quot]مشاور: یکی از چیزهای دیگه ای که نمیذاره
[=&quot]->شما موفق بشید و مهم است
[=&quot]->نگاه ساده به این روش هاست که ارائه می شود و برخی ها را شنیده اید و خوانده اید.
[=&quot]->این که فکر کنید یا شیطان القا کند این راه ها چه کاری ازش میاد
[=&quot]->برخی ها را هزار و یک بار شنیده ام
[=&quot]مراجع: ديد جديدي پيدا کردم
[=&quot]ادامه دارد...

مشاور: گام چهارم : فعالیت های جسمی و ورزش
مراجع: خوب بفرماييد
مشاور: ورزش
->خیلی مهمه است
->اگر بتوانید حتما باشگاه بروید چون مسیر طولانی ای در پیش دارید و دوست دارید
->به غیر از رفع مشکلات در کنکور هم موفق باشید
مراجع: هر ورزشي؟

مشاور: هر ورزشی که محیط و خودش سالم باشه و شما را به اول کار برنگردونه، ورزشي كه بتونه محيطش و خودش خودكنترلي شما را تقويت كند
->کار باید اصلاح شود نه خراب.


مشاور:گام پنجم: فکر نکنید خدا قدرتش را نداره شما را ببخشه
->این هم القا شیطونه است
مراجع: از اين خيلي خيلي ميترسم
مشاور: اگر این فکر بر شما مسلط بشه که آب از سر که بگذرد چه یک نی چه صد نی ...دیگه یعنی تسلط شیطان
->خدا خودش گفته
->من مثل زني که بچه دار نمیشده بعد از عمری بچه دار شده به همین اندازه خوشحال میشم و پیش فرشته ها افتخار می کنم
->جوونی برگرده و توبه کنه
->مهم اینه که ما عمدا گناه نکنیم
->اگر جایی غفلت غلبه کرد باز گردیم به قدر و ارزشتون پيش خدا خيلي فكر كنيد خدا عيبي ما را براي چي مي پوشه؟ چون از مادر به ما مهربون تره، اجازه نمي ده كسي به ما بي حرمتي كنه؟ براي چه گفت تو جانشين مني، چرا گفته من همه چيز را براي تو و تو را براي خودم خلق كردم، چرا گفته من نزد دل هاي شكسته ام، من از رگ گردن به شما نزديك نرم، چرا گفته وقتي يه نفر توبه مي كنه من عاشقش ميشم و خودمهمه چيز را از ياد فرشته هام، زمين و اعضا و جوارح گنه كار مي برم تا فردا قيامتي كسي عليه او شهادتي نده .
مراجع: يعني اين کار من غفلت و نادوني بوده نه از روي عمد؟؟؟
مشاور: اینها همه چیز بوده
->اما الان دیگه آگاه ترید، به همین دلیل ديگه پذیرفته شده نیست هی خطا کنید هی توبه
->و مهم تر این که شما زیاد کارتون زمان ازش نگذشته
->مهم است این مطلب
->مثل راهی که اشتباه می رویم
->شما می خواهید بروید قم
->به سمت امام زاده آقا علی عباس كاشان حرکت کنید هر چه بیشتر بروید
->باید بیشتر وقت بگذارید برگردید
->الان همت و عزم تان را به کار بگیرید ان شاالله زود می تونید برگردید
->این ماه هم وقت مناسبی هستند کمک تون می کنن
ادامه دارد.....

[="Tahoma"][="Green"]اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
استاد
گام دوم خصوصی بود؟:Gig:[/]

مراجع: اون احساس شکستي که تو کنکور برام پديد اومده چي؟
مشاور: سئوال خوبی بود
->شما باید تفسیرتان از زندگی تغییر کند
مراجع: بيشتر توضيح ميديد منظورتونو
مشاور: زندگی به این نیست ککه
->همون طوری که برنامه ریخته ایم دقیقا به آن برسیم.
->بهتر اینه که بگیم
->ما وظیفه خود را انجام می دهیم
->زیاد نباید درگیر نتیجه باشیم
->در قرآن آمده
->چه بسا شما چیزی را به خیر و صلاح تان بدانید ولی به نفع تان نباشد
->من خودم خیلی اصرار داشتم و دعا می کردم
->علوم سیاسی بروم و قبول شوم
->اول هم از هنرستان عاشق عمران بودم
->هر دو را رفتم
->ولی بعد از این ها متوجه شدم که استعداد و علاقه من در روان شناسی است
->گاهی هم ما درگیر رشته های کاذب می شویم
->یعنی به دلائلی فکر می کنیم فقط و فقط موفقیت یعنی قبولی در فلان رشته.
مراجع: پس موفقيت يعني چي؟
مشاور: دانشمندی می گوید:‌شما تلاش کنید و تلاش کنید در رشته و شغل دلخواه تان بروید و بعد یک عمر استراحت کنید یعنی با آن رشته و شغل زندگی کند
مراجع: تلاش در ازاي چه چيزي؟
مشاور: استعداد و علاقه واقعی؟
->داریم پزشکی که غرغرو است و داریم دام پزشکی را که از کارش لذت می برد و شب و روز نمی شناسد
->اگر به همین راحتی با شکستی
->به اینجا کشیده شویم
->خدای نکرده با از دست دادن عزیزان
->شکست در ازدواج
->اعتیاد برادر و...
->
چه می کنیم
مشاور: باید متناسب با مشکل مشورت کنیم و از استعداد و امکانات برای رفع آن مدد بگیریم
مراجع: مشکل من اين که عادت به شکست ندارم...فکر ميکنم دليلي براي شکست نيست
مشاور: خب برای همینه که گفتم ذهنیت را باید تغییر بدهیم
->شخصیت هنجار مثل خانواده دکتر ارنست هستند
->در یک جزیره دور افتاده
->ناامید نمی شوند
->تلاش می کنند و برای خود زندگی به راه می اندازند
->نماز را جدی بگیرید
->ما اگر مسلمان نبودیم و در کشوری بودیم و روان شناسی به ما می گفت من تکنیکی به شما آموزش می دهم ک شما را به آرامش می رساند و در برابر شکست ها و سختی ها مقاوم می کند و بعد نماز را آموزش می داد برای رسیدن به آن خرج می کردی
->م
->با دقت وضو می گرفتیم
->عطر استفاده می کردیم
->در لباس روشن نماز می خواندیم
->سجاده مخصوص داشتیم
->تمرکز می گرفتیم تا بالاترین سود را ببریم.
->بعد از نماز کمی در سجاده می نشستیم و با خدای عالم درد ودل می کردیم
مراجع: مثل يوگا که همه انجام ميدن بعد نميدونن نماز هندوهاست
مشاور: همان گونه که من طلابی خارجی ای را دیده ام که قبلا مسلمان نبودند و الان از اسلام لذت می برند و طعم شیرین دستورات خدا را حس می کنن
->آفرین
->دقیقا
->ولی یوگا با همه خوبی هایی که دارد جهان بینی توحیدی به شما نمی دهد و نمی تواند برای تمام شئوون زندگی برنامه داشته باشد
->در حد یک تکنیک آرام بخش عالی است
->خیلی ببخشید
مراجع: يعني چون ما چيزي را داريم ارزششو نميدونيم
مشاور: همین ها را با دقت مطالعه کنید، افراد زیادی در نوبت اند. بعد از مدتی بیایید ببینم چه کرده اید، ان شالله که موفق خواهید شد
->یک سئوال
مراجع: ممنون.... برام دعا کنيد
مشاور: موافقید همین جلسه را بدون نام شهرتون برای افراد نیاز مند به کار ببرم؟
->اختیار با شما است
->برای کمک به افرادی که
->از این نوع مشکلات دارند
مراجع: مشکلي ندارم همون بدون نام خانوادگي و شهر
مشاور: به عنوان یک تجربه
->نام شما را ندارم شهر را هم بیان نمی کنم، ممونم، از اعتمادتون
->دعا می کنم که موفق باشیدو با خدا دوست تر.
->رفیق بی کلک خداست
->یا حق

کبوتر عشق;348630 نوشت:
اللهم عجل لولیک الفرج

سلام
استاد
گام دوم خصوصی بود؟:Gig:

سلام خدمت شما و همه بزرگواران دیگری که این تایپک را مطالعه می کنند
ممنون از توجه و تذکرتان
گام دوم را اضافه کردم از قلم افتاده بود

حامی;283456 نوشت:
قسمت سوم

مشاور: اما یک شرط داره...

مراجع: چيه؟

مشاور: مثل دارو باید بهش نگاه کنید و عمل کنید

مراجع: نميخوام آينده و زندگيمو از دست بدم

مشاور: موافقید؟

مراجع: بله

مشاور: کنکور هم سخته
->ولی برای رسیدن به میوه اون تلاش می کنید درسته؟

مراجع: درسته

مشاور: افراد زیادی در نوبت هستند و من دارم وقت می ذارم امیدوارم با جدیت به بحث نگاه کنید

مراجع: جدي ام

مشاور: این طرح داری چند گام است و اگر جدی نگیرید ممکن نیاز به دارو درمانی هم بعد پیدا کنید
->پس هر دستور العمل را جدی بهش فکر کنید و عمل.

مراجع: قبول، بفرماييد

مشاور: گام اول: بازبینی قدرت اراده خود
شما جلوی دوست یا خانواده خودارضایی می کنید؟

مراجع: نه

مشاور: جلوی بابا یا مامان تماس به پسرها چطور؟

مراجع: نههههههههههههههههههههههههههههههه
مشاور: آفرینننننننننننننننننننن
->زدید تو خال

مشاور: این یعنی همون اراده
->همون چیزی که از بس گفتید ندارم باورتون شده
مراجع: جدي؟! جالب گفتيد.

مشاور: همون چیزی که شیطون خناس دم به دم تو گوش تون می دم و همین را میخواد که بگی من نمی تونم. و نفس اماره که عامل نفوذی شیطونه از درون آیه یاس بخونه
->اگر اراده نداشتی جلوی بابا و مامانم هم همون کار را می کردید.
->ما درباره خمیازه، میتونیم بگیم اراده نداریم
->این گام اساس کار ما در این طرح است

..................

بله اساس کار ما توجه به قدرت اختیار و اراده ما است اگر این نیرو از دیدمان مخفی شود
منبع گرفتاری ما خواهدبود و چشمه جوشان اختلالات جسمی و روانی


استاد حامی شما معرکه اید
واقعا عالی بود
تشکر
دیر به این مطالب دسترسی پیداکردم ولی شکرکه پیدا کردم

سلام....بسیار زیبا بود..استفاده کردیم...:Kaf:

[="Arial"][="Black"][=arial]بسم رب الحیدر

حامی;282325 نوشت:
[=arial]سلام دوستان و همراهان
[=arial]


سلام و ادب
خیلی لذت بردم
عاشق این مدل مکالمات و کمک به دیگرانم
آخرشم چن سال دیگه جای شمارو میگیرم :khandeh!:
حالا چنتا سوال
مگه گفتن گناه و گرفتن اعتراف گناه، گناه نیست پس چرا شما....؟
شما کجا این مشاوره رو انجام دادید این انسنهای شریف رو سراغ دارم اگه بشه شمارو معرفی کنم بهشون
ببخشید من چنتا خصوصی به شما دادم علت عدم توجهتون چیه؟
اگه خصوصیه در گوشم بگید!

عمرتونو صرف این چیزا نکنید

[="Navy"]بسیار عالی بود و متشکرم و امیدوارم روند بیان مشاوره های مختلف باز هم ادامه یابد و در میان آنها مهارت های زندگی نیز آموزش داده شود.
به نظر شما اولین قدم اشتباه مراجع چه بوده است ؟ هدف او درست بوده اما راه را اشتباه رفته؟
[/]

موضوع قفل شده است