ناصبي گري

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
ناصبي گري

ناصبي گري ، اوج حقد و كينه
هشام كلبى از پدرش نقل كرد که گفت: من مدتی در ميان بنى اود (كه قبيله‏اى از بنى سعد هستند) بودم به زن و فرزند خود دشنام دادن به على را مى‏آموختند مردى در ميان آنها از خانواده عبد الله بن ادريس روزى پيش حجاج بن يوسف رفت به او سخنى گفت كه در جوابش حجاج درشتى نمود.آن مرد گفت حجاج با من درشتى نكن هر فضيلت و منقبتى با ارزش براى قريش و قبيله ثقيف باشد ما را نيز مانند آن هست، حجاج پرسيد شما چه فضيلتى داريد؟گفت در ميان ما كسى نيست كه زبان به بد گوئى عثمان بگشايد و هرگز در اين قبيله سخن بدى از او گفته نشده. حجاج گفت صحيح است اين منقبتى است گفت در ميان ما هرگز خارجى ديده نشده، گفت اين هم منقبتى است.
گفت در پيكارهاى ابو تراب (على بن ابى طالب عليه السلام) جز يك نفر از ما شركت نكرده همين كار او باعث بى‏ارزشى و گوشه‏گيريش شد ،حجاج گفت صحيح است. گفت ميان ما هر كس بخواهد زنى بگيرد اول سؤال ميكند على را دوست ميدارد و يا از او به نيكى ياد مي كند اگر جواب دهد آرى ديگر با او ازدواج نخواهد كرد، حجاج گفت درست است اين منقبتى است.
گفت هيچ پسرى در قبيله ما به نام على يا حسن يا حسين نخواهى يافت و هرگز دخترى را فاطمه نام ننهاده‏اند، گفت صحيح است.گفت زنى از قبيله ما وقتى حسين (عليه السلام) به جانب عراق آمد نذر كرد اگر خدا او را بكشد ده شتر در راهش قربانى كند پس از كشته شدن حسين عليه السلام به نذر خود وفا نمود، حجاج پذيرفت.گفت مردى از قبيله ما را دعوت به بيزارى از على نمودند گفت من از آنچه شما مي خواهيد بيشتر انجام مي دهم از حسن و حسين نيز بيزارى مي جويم، حجاج گفت اين هم منقبتى است.
گفت امير المؤمنين عبدالملك ما را چنان گرامى داشت كه از نزديكترين قبائل عرب به خود نسبت داد و گفت شما ياورانى وفادار هستيد. حجاج تصديق كرد. گفت در كوفه ملاحتى وجود ندارد مگر ملاحت و جذابيت قبيله بنى اود. حجاج خنده‏اش گرفت. هشام كلبى گفت پدرم نقل كرد كه خداوند ملاحت را از اين قبيله گرفت‏.
بحار الأنوار ،ج‏46،ص:120 ، زندگانى حضرت سجاد و امام محمد باقر عليهما السلام، ص: 83