عقل در اسلام و مسیحیت

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
عقل در اسلام و مسیحیت

هر دو عقلند

اما

این کجا و آن کجا

پیشانی یک اندیشه ، نوشته‌هایی هستند که بر تارک تابلوهای تبلیغاتی ، بیل‌بوردها و امروزه تابلوهای دیجیتالی ، می‌درخشند یا اسکرول می‌شوند.
داشتم تابلوهای مختلف کلیساها را بررسی می‌کردم و تصاویر آن را در اینترنت در چشم‌خانه می‌نشاندم. شگفتی‌ها دیدم.
ملاحظه بفرمایید:

ترجمه تابلو:اگر شما روشنفکر باشید فکر شما درگیر مسائل خواهد بود.
روشنفکر به معنای خردمند و عقلگرا است.(انتلکتوال Intellectual).
تابلوی فوق به بینندگان توصیه می‌کند که به طور کلی عقل‌گرا و روشنفکر نباشند.
البته در اسلام نیز عقلگرایی صرف به طوری که شخص حتی وحی و ارتباط ما ورایی را هم انکار نماید ، مورد نکوهش قرار گرفته است و پذیرفته نیست اما این گونه نیست که به طوری کلی مذموم باشد.
به تابلوی دیگری که در نگاه مسیحیت به ارزش و جایگاه عقل گویا تر است ، دقت کنید:

ترجمه : خرد بزرگترین دشمنی است که در مقابل ایمان می‌ایستد.
در فلسفه مسیحی ، بزرگانی همچون توماس اکویناس و نیز آگوستین و امثال اینان معتقدند که تثلیث و تجسد مسیح عقلا پذیرفته نیست و قابل اثبات عقلانی نمی باشند. طبیعی است که با وجود چنین اندیشه هایی باید چنین تابلوهایی نیز در مسیحیت وجود داشته باشد.
در اسلام بر اساس آموزه های قرآن کریم (صم بکم عمی فهم لایعقلون) و نیز (لا دین لمن لا عقل له) خوب شنیدن سخن و تمیز حق از باطل و تشخیص نیکو از نیکوتر از وظایف نیروی عقل و اندیشه ورزی است.
صرف نظر از نوع دین ، به طور کلی اندیشه های دینی و آموزه های وحیانی و موضع گیری عقل نسبت به آن را در سه حالت زیر می توان تصور کرد:
گاهی عقل برخی از اندیشه های دینی را صد در صد تایید می کند ، چرا که با آن کاملا موافق و در یک مسیر است: مانند لزوم تشکر از خداوند یا این که مثلا جزء کوچکتر از کل است.
گاهی عقل نسبت به برخی از اندیشه های دینی و وحیانی ساکت است و هیچ تعارضی با آنها ندارد. در حقیقت دست خرد از رسیدن به این آموزه‌ها و اندیشه‌ها کوتاه است : مانند برخی از رفتارهای عبادی و احکام شرعی که در این حالت عقل از فهم این آموزه‌ها ناتوان است و در قالب وحی انسان‌ها موظف به انجام این آموزه‌ها هستند. در عین حال این آموزه‌های وحیانی هیچ تعارضی با عقل ندارند.
گاهی هم عقل به شدت در مقابل یک اندیشه و آموزه می ایستد، چون صد در صد با آن مخالف است: مانند اجتماع نقیضین ، جسم انگاری خدا ، تجسد و تثلیث.
نکته مورد نظر اینجاست که در اسلام شما هرگز اندیشه ای را از نوع سوم نمی یابید.
لذا در اسلام عقل فانوس هدایتگر معرفی شده و خود یک پیامبر درونی است. اما در مسیحیت اگر بخواهید در ایمان رشد کنید باید عقل را کنار بگذارید و اگر بخواهید در عقلانیت و درک و فهم رشد کنید ، باید ایمان را کنار بگذارید.
طبیعی است که رهبران دینی مسیحی ایمان را بر عقل ترجیح داده اند و عقل را بزرگترین ابزارگمراهی معرفی می کنند.
اما نظر اسلام در مورد عقل چیست؟

شهید مرتضی مطهری در باره تفاوت جایگاه عقل در اسلام و مسیحیت می‌نویسد:‌
یک حمایت فوق العاده ای از عقل را در متون اسلام می بینم و در هیچ دینی از ادیان دنیا به اندازه اسلام از عقل یعنی از حجیت عقل و از سندیت و اعتبار عقل حمایت نشده است. شما اسلام را با مسیحیت مقایسه کنید. مسیحیت در قلمرو ایمان برای عقل، حق مداخله قائل نیست. می گوید آنجائی که انسان باید به چیز ایمان بیاورد حق ندارد فکر کند، فکر ما عقل است و عقل در این نوع مسائل حق مداخله ندارد. آنچه را که باید به آن ایمان داشت، نباید درباره آن فکر کرد و نباید اجازه فکر کردن و چون و چرا کردن به عقل داد. وظیفه یک مؤمن، مخصوصاً وظیفه یک کشیش و حافظان ایمان مردم این است که جلوی هجوم فکر و استدلال و عقل را به حوزه ایمان بگیرند. اصلاً تعلیمات مسیحی بر همین اساس است. در اسلام قضیه درست بر عکس است. در اصول دین اسلام، جز عقل هیچ چیز دیگری حق مداخله ندارد، یعنی اگر از شما بپرسند که یکی از اصول دین شما چیست، می گوئید «توحید» وجود خدای یگانه، اگر دوباره بپرسند به چه دلیل به خدا ایمان آورده اید شما باید دلیل عقلی بیاورید اسلام جز از راه عقل از شما قبول نمی کند. اگر بگوئید من خودم قبول ندارم که خدا یگانه است دلیلی هم ندارم، تو چه کار داری؟ «خذ الغایات و اترک المبادی» تو نتیجه را بگیر، به مقدمه چکار داری؟ من از قول مادر بزرگم یقین پیدا کرده ام، بالاخره به یک حقیقتی یقین پیدا کرده ام، ولو از قول مادر بزرگم باشد، ولو خواب دیده باشم! اسلام می گوید نه، ولو به وجود خدای یگانه اعتقاد داشته باشی ولی آن اعتقادی که ریشه اش خواب دیدن است، ریشه اش تقلید از پدر و مادر یا تاثیر محیط است، مورد قبول نیست. جز تحقیقی که عقل تو با دلیل و برهان مطلب را دریافت کرده باشد، هیچ چیز دیگر را ما قبول نداریم.
اصول ایمان مسیحیت، منطقه ای ممنوع برای ورود عقل است و وظیفه یک مومن مسیحی حفظ این منطقه از هجوم قوای عقلی و فکری است ولی اصول ایمان در اسلام منطقه ای است که در قرق عقل است و غیر از عقل هیچ قدرت دیگری حق مداخله در این منطقه را ندارد.»

بادرود و سپاس فراوان از سید محمد رضا طباطبای !!

عاشق مسيحم، ولي چرا مسيحي نيستم؟

با سلام
دیدم جناب سینا نگاهی به این تاپیک نکردند !

موضوع قفل شده است