بلا تکلیفی

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بلا تکلیفی

سلام
ببخشید من می خواستم اگر می شه شما مرا کمک کنید
من الان 22 سال سن دارم پدر و مادرم در عین ناباوری در اوج خوشی و موفقیت در زندگی خانوادگی از هم جدا شدند ان هم به خاطر حضور زن دوم ( پنهانی بود که کم کم داشت علنی می شد و ان زن یک پسر نوجوان نیز داشت ) و من الان خواستگار برام می اید و از ان طرف هم خواهرم سنش نزدیک 20 سال است و از من هم پر شور تر و هنرمند تر است ( و خیلی دوست دارد که ازدواج کند )
و از ان طرف به خاطر روحیه حساس من مادرم اجازه که برای خواهرم خواستگار بیاد تا وقتی که من ازدواج کنم ( من خودم می گم اشکال نداره )
تا الان خواستگارا به خاطر موقعیت خانواده بعد از دو جلسه جواب رد دادند
و الان یه خواستگار دارم که شغل پاره وقت داره و از لحاظ خانوادگی اوضاع ان خوب است و سربازی نرفته وتحصیلاتش خوبه و حدود یک سال اختلاف سن داریم .. نمی دونم باید چی کار کنم و چه طوری بگم ( قبلی خودشون در تحقیق ها متوجه شدند )؟؟؟؟

بعد از ان من از لحاظ شخصیتی در جمع اروم مثلا صبح ارومه و شب ها کاسه صبرم لبریز می شه به اطرافیان گیر می دهم و از ان طرف این چند ماه که درسم را تمام کردم و در خانه ام روز به روز بی حوصله و بی انگیزه تر می شوم ......

حالا چی کار کنم .....؟

خیلی ممنون که حوصله می کنید و می خونید و مشاوره می دهید .......

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد راهنما

با عرض سلام و ادب خدمت شما خواهر گرامی امیدوارم نکاتی که خدمت شما عرض میکنم راهگشا باشد
از مشکلی که برای خانواده شما پیش آمده بسیار متاسفم امیدوارم این اختلاف به زودی حل شود شما به همراه خانواده زندگی خوب و پر نشاطی را سپری نمایید.ولی این را بدانید که در هر حالتی شما باید روحیه خود را حفظ نمایید و با ایمانی که دارید و مهارتهایی که با مطالعه کردن و پرسیدن و تجربه بدست می آورید بر مشکلات غلبه کرده و زندگی خود را به بهترین نحو هدایت نمایید مشکلات همانند سنگ می باشند و ما باید همانند آب باشیم آب اگر بتواند سنگ را از پیش رو بر می دارد و جلو می رود و اگر هم نتواند از کنار آن عبور کرده و به راه خود ادامه می دهد پس همچون آب باش زلال و آرام و پویا و خستگی ناپذیر تا برای رسیدن به اهدافت موفق شوی.

در مورد ازدواج بدان که این مسئله شما در واقع نباید مشکلی برای ازدواج شما ایجاد نماید ولی با توجه به وضع نامطلوب فرهنگی جامعه ما برخی معیارهای کاذب بوجود آمده است لذا باید صادق باشی و حرف خود را البته با نرمی و صلابت و محکم و تدبیر بگویی ،چرا که برای خودت و طرف مقابل بسیار مهم می باشد از طرفی شما بهتر طرف مقابل خود را می شناسی و البته حرف خود را صادقانه گفتی و اما و اگری برای آینده قرار ندادی و از سویی دیگر برای طرف مقابل شما هم مهم می باشد از جهت صداقت شما و نحوه تربیت شما و کنار آمدن شما با این قضیه وقتی شما روحیه خود را حفظ کنی و با شیوه درست و منطقی و با صلابت این مسئله را با او در میان گذاشتی او تصمیم بهتری می تواند بگیرد
مهارتهای خود را در سایر موارد زندگی بالا ببر و بدان که افزایش مهارتها و خوش اخلاقی از عوامل درست و صحیحی می باشد که هم روحیه شما را بالا می برد و هم زمینه برای ورود خواستگاران بیشتری را فراهم می نماید و در واقع سبب می شود که این مسئله کمتر به چشم بیاید.
ادامه دارد...

sah;632532 نوشت:
و الان یه خواستگار دارم که شغل پاره وقت داره و از لحاظ خانوادگی اوضاع ان خوب است و سربازی نرفته وتحصیلاتش خوبه و حدود یک سال اختلاف سن داریم .. نمی دونم باید چی کار کنم و چه طوری بگم ( قبلی خودشون در تحقیق ها متوجه شدند )؟؟؟؟


در مورد این مورد همچنانکه اشاره شد صادقانه و با حفظ روحیه حرف خود و شرایط خود را با او در میان گذارید
با مطالعه درست بر خی کتب برای خود معیارهایی (البته معیارهای درست )را در نظر بگیرید و آنها را اصلی و فرعی نمایید (معیارهای اصلی معیارهایی هستند که شما به هیچ وجه نمی توانید در صورت نبود آنها با طرف مقابل زندگی کنید و درواقع زندگی شما دچار بحران می شود م معیارهای فرعی معیارهای ترجیحی شما می باشند که اگر باشد بهتر است و الا مشکلی را ایجاد نمی کند)
و خواستگاران خود را با توجه به معیارها ارزیابی نما. هر کدوم که بیشتری امتیاز را آوردند یا امتیاز بالای 70 درصد را آوردند به نظر مناسب می باشند

sah;632532 نوشت:
بعد از ان من از لحاظ شخصیتی در جمع اروم مثلا صبح ارومه و شب ها کاسه صبرم لبریز می شه به اطرافیان گیر می دهم و از ان طرف این چند ماه که درسم را تمام کردم و در خانه ام روز به روز بی حوصله و بی انگیزه تر می شوم ......

سعی کن همچنانکه عرض کردم همانند آب باشی آرام ولی کار خود را که همان رسیدن به هدف است را انجام می دهد شما هم اینگونه باش
به قسمت پر لیوان زندگی ات توجه نما نه به قسمت خالی درواقع به داشته هایت فکر کن نه به آن نعمتهایی که نداری که درواقع خداوند چون خیر ما را خواسته آن نعمتها را به ما نداده در واقع ندادن آن نعمتها نعمت بوده است
خود را با کسانی که از شما پایین تر هستند مقایسه کن نه با کسانی که از تو بالاتر هستند تا آرامش یابی
بدانید که اینگونه نیست که سایرین بی مشکل هستند و شما مشکلات فراوانی دارید بلکه هرکسی به اندازه خود مشکل دارد اگر توانستید سری به بیمارستانها و دادگاهها و... بزنید تا بدانید چقدر مردم مشکل دارند و مسئله شما به پای آنها هیچ است.
بدانید وعده الهی حق است و لذا پس از هر سختی راحتی میباشد «ان مع العسر یسرا فان مع العسر یسرا»
دعا و توسل به اهل بیت را هرگز فراموش نکن
در زمینه راههای بدست آوردن آرامش و کنترل خشم مطالعه نما که بسیار در پیشبرد اهداف شما موثر می باشد
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

با تشکر از مشاوره شما , ولی مشکلی که جدید ایجاد شده این است که مادرم می خواهد دوباره با پدرم حرف بزند که عقد شود در صورتی که پدرم 4 سال پیش رفت سراغ زن دوم و مادرم بعد از یک سال کشمکش از پدرم ان به خاطر سرپرستی بردارم از وکالت طلاق خود اسنفاده کرد و طلاق گرفت و مادر و پدرم 3 سال که جدا شدند و پدرم نیز تازه صاحب فرزند شده .........
با این اوضاع که به خاطر اینکه از جواب رد خواستگار ها خسته شده و نگران ازدواج من و خواهرم است مادرم می خواهد دوباره با پدرم حرف بزند که عقد شود و با این ویژگی ادم بسیار مغروری است سر ازدواج دوم خود شخصیت و حقوق و مزایا (کاری و فامیلی ) خود را ازدست داد ولی از ان زن دست نکشید .........

sah;636874 نوشت:
با تشکر از مشاوره شما , ولی مشکلی که جدید ایجاد شده این است که مادرم می خواهد دوباره با پدرم حرف بزند که عقد شود در صورتی که پدرم 4 سال پیش رفت سراغ زن دوم و مادرم بعد از یک سال کشمکش از پدرم ان به خاطر سرپرستی بردارم از وکالت طلاق خود اسنفاده کرد و طلاق گرفت و مادر و پدرم 3 سال که جدا شدند و پدرم نیز تازه صاحب فرزند شده .........
با این اوضاع که به خاطر اینکه از جواب رد خواستگار ها خسته شده و نگران ازدواج من و خواهرم است مادرم می خواهد دوباره با پدرم حرف بزند که عقد شود و با این ویژگی ادم بسیار مغروری است سر ازدواج دوم خود شخصیت و حقوق و مزایا (کاری و فامیلی ) خود را ازدست داد ولی از ان زن دست نکشید .........

با عرض سلام و ادب
اینکه مادر و پدرتون میخواهند با هم مجددا عقد کنند خوب است
ولی باید توجه داشته باشید مادرتون بیشتر در این زمینه تامل نماید و شرایط خود را با همسرش بسنجد دیگر آن زمان نیست البته ممکن است که در صورتی که پدرتون هم راغب باشند پدرتون هم رفتارهایش بهتر شده باشد و متوجه برخوردهای اشتباهش در زمان جدایی(اگر برخورد اشتباهی باشد) شده باشد و البته برعکس آن نیز امکان دارد مخصوصا با آمدن فرزند بیشتر جذب فرزند کوچک می شود
و لذا باید دقت کند که دوباره کاری نشود یعنی در واقع صبر خود را بالا ببرد و با مهارتهای تاثیر گذاشتن روی دیگران و مهارتهای جلب محبت دیگران سعی نماید هم زندگی خود را شادابتر کند و هم تاثیر بیشتری بر همسرش بگذارد.
والبته این را باید مدنظر قرار دهید که والدین نباید مشکلات خود را با فرزندان مطرح نمایند که چه بسا در برخی مواقع مشکلات غیر قابل جبران به همراه خواهد داشت.
در پناه قرآن و عترت موفق باشید
یا علی

موضوع قفل شده است