سرخاب وسفیدآب (شیعه پاسخ نمی دهد)

تب‌های اولیه

46 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
سرخاب وسفیدآب (شیعه پاسخ نمی دهد)

1بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
این تاپیک را زدم تا هر مدت یکی از سوال های کتاب سرخاب و سفیدآب را مطرح کنم نویسنده ی این کتاب علی حسین امیری از شیعیان هدایت یافته است و مولف این کتاب است امیداورم خودتان هم این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و در مورد سوالاتش فکر کنید
1- علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر ص خلافت الهی حضرت علیuتوسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است، و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است، و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم ص خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر ص را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند.
حتی چنانچه به آخوندها بگویید: چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟ خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا، در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر ص می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند.
پس از این توضیحات من سوال خود را طرح می کنم:
می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟ منظورم خطبة فاطمه زهرا است که به عقیدة شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده.
این چه خفقانی بوده که زنان برای بیعت گرفتن به درب منزل انصار می رفته اند؟ چون شیعه بر این عقیده است که فاطمه زهرا به همراه حضرت علی به درب منازل انصار می رفته تا برای خلافت علی بیعت بگیرد.
اين چه خفقاني بوده كه پسر بچه اي 10 ساله (امام حسن) به ابوبكر مي گفته: از منبر پايين بيا؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب به خليفه (عمر بن خطاب) مي گفته چنانچه بخواهي كج شوي با اين شمشير راستت مي كنيم؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب خطاب به خليفه (عمر بن خطاب) اعتراض مي كرده كه چرا سهم پارچه و لباس تو بلندتر از ماست؟
فراموش نکنید شیعیان در مورد خطبه فاطمه زهرا نمی توانند بگویند: حضرت فاطمه دختر نبی اکرمص بوده و می توانسته این کارها را بکند، چون از آن طرف می گویند به همین دختر ظلم و ستم فراوانی شده و به گوش او سیلی زده اند و درب منزل را آتش زده اند و باعث سقط جنین او شدند. پس او نیز در خفقان به سر می برده و در واقع از همه بیشتر در این خفقان بوده و از همه بیشتر به او ظلم شده است.
پس این تضادها را چگونه توجیه می کنید؟ اگر ابوبکر و عمر خفقانی ایجاد کرده بودند پس خطبه فاطمه زهرا و رفتن نزد انصار برای اخذ بیعت دیگر چیست؟

برچسب: 

عقیل;32139 نوشت:
1بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
این تاپیک را زدم تا هر مدت یکی از سوال های کتاب سرخاب و سفیدآب را مطرح کنم نویسنده ی این کتاب علی حسین امیری از شیعیان هدایت یافته است و مولف این کتاب است امیداورم خودتان هم این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و در مورد سوالاتش فکر کنید
1- علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر ص خلافت الهی حضرت علیuتوسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است، و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است، و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم ص خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر ص را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند.
حتی چنانچه به آخوندها بگویید: چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟ خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا، در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر ص می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند.
پس از این توضیحات من سوال خود را طرح می کنم:
می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟ منظورم خطبة فاطمه زهرا است که به عقیدة شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده.
این چه خفقانی بوده که زنان برای بیعت گرفتن به درب منزل انصار می رفته اند؟ چون شیعه بر این عقیده است که فاطمه زهرا به همراه حضرت علی به درب منازل انصار می رفته تا برای خلافت علی بیعت بگیرد.
اين چه خفقاني بوده كه پسر بچه اي 10 ساله (امام حسن) به ابوبكر مي گفته: از منبر پايين بيا؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب به خليفه (عمر بن خطاب) مي گفته چنانچه بخواهي كج شوي با اين شمشير راستت مي كنيم؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب خطاب به خليفه (عمر بن خطاب) اعتراض مي كرده كه چرا سهم پارچه و لباس تو بلندتر از ماست؟
فراموش نکنید شیعیان در مورد خطبه فاطمه زهرا نمی توانند بگویند: حضرت فاطمه دختر نبی اکرمص بوده و می توانسته این کارها را بکند، چون از آن طرف می گویند به همین دختر ظلم و ستم فراوانی شده و به گوش او سیلی زده اند و درب منزل را آتش زده اند و باعث سقط جنین او شدند. پس او نیز در خفقان به سر می برده و در واقع از همه بیشتر در این خفقان بوده و از همه بیشتر به او ظلم شده است.
پس این تضادها را چگونه توجیه می کنید؟ اگر ابوبکر و عمر خفقانی ایجاد کرده بودند پس خطبه فاطمه زهرا و رفتن نزد انصار برای اخذ بیعت دیگر چیست؟

ظاهرا جنابعالی مطالعات تاریخی اتان کم است مقداری از اخلاق آن بزرگوار حضور حضرتعالی تقدیم می گردد::Ealam:
عمر و خشونت با زنان::Ealam:

با بررسى سطحى در زندگى عمر بن خطاب، به اين نكته پى خواهيم برد كه وى در هيچ يك از دوره‌هاى زندگي‌اش رفتار شايسته‌اى با زنان نداشته است؛ چه آن زمان كه مشرك بود، چه آن زمان كه مسلمان شد و چه آن زمان كه بر مردم حكومت مى‌كرد.
موارد متعددى مى‌توان براى هر يك از اين موارد ذكر كرد؛ ولى به اختصار به چند مورد اشاره مى‌كنيم.

رفتار عمر با زنان، پيش از مسلمان شدن:

عمر، خواهرش را كتك زد::Ealam:

برخى از عالمان اهل تسنن؛ از جمله شمس الدين ذهبى در تاريخ الإسلام، محمد بن سعد در الطبقات الكبرى و... نقل كرده‌اند كه پس از اطلاع عمر بن خطاب از اسلام آوردن داماد و خواهرش، به خانه آن‌ها آمد و شوهر خواهرش را مورد ضرب و شتم قرار داد، خواهرش براى دفاع از شوهرش مداخله كرد، عمر چنان با مشت به صورت او كوبيد كه خون از تمام صورتش جارى شد.
فمشى عمر فأتاهما وعندهما خباب فلما سمع بحس عمر توارى في البيت فدخل فقال: ما هذه الهينمة؟ وكانوا يقرءون طه قالا: ما عدا حديثا تحدثناه بيننا قال: فلعلكما قد صبأتما؟ فقال له ختنه: يا عمر إن كان الحق في غير دينك؟ فوثب عليه فوطئه وطئا شديدا فجاءت أخته لتدفعه عن زوجها فنفحها نفحة بيده فدمي وجهها.
عمر نزد آن دو (خواهر و همسر خواهرش) رفت؛ خباب نيز آنجا بود و هنگامي که احساس کرد عمر به آن جا مى‌آيد، در خانه پنهان شد؛ عمر گفت: اين سر و صداها چيست؟ ـ آنان سوره طه را تلاوت مى‌کردند ـ پاسخ دادند: چيزى جز سخنانى که به هم مى‌گفتيم نبود؛ عمر گفت: شايد شما از دين بيرون رفته‌ايد؟
شوهر خواهرش پاسخ داد: اى عمر؛ اگر حق در غير دين تو باشد چه خواهى کرد؟
عمر به او حمله كرد و او را لگد کوب نمود، خواهرش آمد تا از شوهرش دفاع کند؛ اما عمر با دست بر صورت او کوبيد که صورتش خونين شد.
النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 348، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 386؛
المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 7، ص 141، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
الذهبي، شمس الدين محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفاي748هـ)، تاريخ الإسلام ووفيات المشاهير والأعلام، ج 1، ص 174، تحقيق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربي - لبنان/ بيروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، المطالب العالية بزوائد المسانيد الثمانية، ج 17، ص 259، تحقيق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزيز الشتري، ناشر: دار العاصمة/ دار الغيث - السعودية، الطبعة: الأولى، 1419هـ .
ابن كثير دمشقى نيز اين گونه نقل مى‌كند:
فقامت إليه أخته فاطمة بنت الخطاب لتكفه عن زوجها فضربها فشجها.
فاطمه دختر خطاب آمد تا از شوهرش دفاع كند، عمر آن چنان او را زد كه سرش شكست!!!.
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 3، ص 80، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.
عمر، زن مسلمان را كتك مى‌زد::Sokhan:

و نيز بزرگان اهل سنت، از آزار و اذيت عمر نسبت به زنان و كنيزانى خبر مى‌دهند كه مسلمان شده بودند :
ومر [ابوبكر] بجارية بنى مؤمل، حي من بنى عدى بن كعب، وكانت مسلمة، وعمر بن الخطاب يعذبها لتترك الاسلام، وهو يومئذ مشرك، وهو يضربها، حتى إذا مل قال: إني أعتذر إليك، إني لم أتركك إلا ملالة، فتقول: كذلك فعل الله بك.
ابوبكر مى‌ديد كه كنيز مسلمان شده از بنو مؤمل از خاندان عدى بن كعب،‌ عمر او را كتك مى‌زد تا دست از اسلام بردارد و مسلمان بودن را ترك كند (چون عمر هنوز مشرك بود) آن قدر او را زد تا خسته شد، گفت: اگر تو را كتك نمى‌زنم براى اين است كه خسته شده‌ام، از اين جهت مرا ببخش. كنيز در پاسخ گفت: بدان كه خدا نيز اين گونه با تو رفتار خواهد كرد.
الحميري المعافري، عبد الملك بن هشام بن أيوب أبو محمد (متوفاي213هـ)، السيرة النبوية، ج 2، ص 161، تحقيق طه عبد الرءوف سعد، ناشر: دار الجيل، الطبعة: الأولى، بيروت – 1411هـ؛
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبد الله (متوفاي241هـ)، فضائل الصحابة، ج 1، ص 120، تحقيق د. وصي الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م؛
الكلاعي الأندلسي، أبو الربيع سليمان بن موسى (متوفاي634هـ)، الإكتفاء بما تضمنه من مغازي رسول الله والثلاثة الخلفاء، ج 1، ص 238، تحقيق د. محمد كمال الدين عز الدين علي، ناشر: عالم الكتب - بيروت، الطبعة: الأولى، 1417هـ؛
الانصاري التلمساني، محمد بن أبي بكر المعروف بالبري (متوفاي644هـ) الجوهرة في نسب النبي وأصحابه العشرة، ج 1، ص 244؛
الطبري، أحمد بن عبد الله بن محمد أبو جعفر (متوفاي694هـ)، الرياض النضرة في مناقب العشرة، ج 2، ص 24، تحقيق عيسى عبد الله محمد مانع الحميري، ناشر: دار الغرب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الأولى، 1996م؛
النويري، شهاب الدين أحمد بن عبد الوهاب (متوفاي733هـ)، نهاية الأرب في فنون الأدب، ج 16، ص 162، تحقيق مفيد قمحية وجماعة، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.

رفتار عمر با زنان در زمان پيامبر (ص) ::Ealam:

شواهدى وجود دارد كه عمر بن خطاب، حتى در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله متعرض زنان مسلمان مى‌شد و آن‌ها را به بهانه‌هاى واهى كتك مى‌زد.

عمر، زنان سوگوار را كتك زد::Ealam:

احمد بن حنبل در مسند خود مى‌نويسد:
عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ... فَلَمَّا مَاتَتْ زَيْنَبُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ الْحَقِي بِسَلَفِنَا الصَّالِحِ الْخَيْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَبَكَتْ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ يَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ بِيَدِهِ وَقَالَ مَهْلًا يَا عُمَرُ ثُمَّ قَالَ ابْكِينَ وَإِيَّاكُنَّ وَنَعِيقَ الشَّيْطَان....
زينب دختر رسول خدا (ص) از دنيا رفت، فرمود: خداوند او را به سلف صالح عثمان بن مظعون ملحق نمود. زنان با شنيدن اين سخن پيامبر (ص) گريستند، عمر با تازيانه‌اى که در دستش بود در حضور رسول خدا آغاز به كتك زدن زنان نمود که با برخورد تند پيامبر رحمت مواجه شد، حضرت تازيانه را از او گرفت و فرمود: آرام باش، تورا با اين زن‌ها چکار؛ بگذار گريه کنند، سپس به زن‌ها فرمود: گريه كنيد؛ ولى از ناله‌هاى شيطانى ( ناله هايى که با گناه و اعتراض به خداوند همراه است ) بر حذر باشيد....
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 237، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 210، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م؛
الشوكاني، محمد بن علي بن محمد (متوفاي 1255هـ)، نيل الأوطار من أحاديث سيد الأخيار شرح منتقى الأخبار، ج 4، ص 149، ناشر: دار الجيل، بيروت – 1973؛
المباركفوري، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحيم أبو العلا (متوفاي1353هـ)، تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج 4، ص 75، ناشر: دار الكتب العلمية – بيروت.
كسى كه اين چنين جسور است و در حضور رسول خدا صلى الله عليه وآله زنان مسلمان را كتك مى‌زند، آيا در زمانى كه حكومت در دست او است و چماق به دستانى همچون خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، قنفذ العدوى و... وى را همراهى مى‌كنند، از كتك زدن زنان خوددارى خواهد كرد؟
در ميان زنانى كه براى زينب گريه مى‌كرده‌اند، به احتمال زياد از خانواده رسول خدا نيز افرادى بوده‌اند، و كسى كه در حضور رسول خدا متعرض زنان و اهل و عيال آن حضرت مى‌شود، پس از آن حضرت و در زمانى كه مسأله مهم براى او رسيدن به قدرت و تكيه زدن بر مسند خلافت است، آيا جسارتش چند برابر نمى‌شود؟

عمر، سوده همسر رسول خدا را اذيت مى‌كرد::Ealam:

محمد بن اسماعيل بخارى در سه جاى از كتابش داستان بيرون رفتن سوده را در تاريكى شب از عائشه نقل مى‌كند و مى‌نويسد:
عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَائِشَةَ، رضى الله عنها، قَالَتْ خَرَجَتْ سَوْدَةُ بَعْدَ مَا ضُرِبَ الْحِجَابُ لِحَاجَتِهَا، وَكَانَتِ امْرَأَةً جَسِيمَةً لاَ تَخْفَى عَلَى مَنْ يَعْرِفُهَا، فَرَآهَا عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ يَا سَوْدَةُ أَمَا وَاللَّهِ مَا تَخْفَيْنَ عَلَيْنَا، فَانْظُرِى كَيْفَ تَخْرُجِينَ، قَالَتْ فَانْكَفَأَتْ رَاجِعَةً، وَرَسُولُ اللَّهِ، صلى الله عليه وسلم، فِى بَيْتِى، وَإِنَّهُ لَيَتَعَشَّى. وَفِى يَدِهِ عَرْقٌ فَدَخَلَتْ فَقَالَتْ يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّى خَرَجْتُ لِبَعْضِ حَاجَتِى فَقَالَ لِى عُمَرُ كَذَا وَكَذَا. قَالَتْ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ ثُمَّ رُفِعَ عَنْهُ وَإِنَّ الْعَرْقَ فِى يَدِهِ مَا وَضَعَهُ فَقَالَ « إِنَّهُ قَدْ أُذِنَ لَكُنَّ أَنْ تَخْرُجْنَ لِحَاجَتِكُنَّ ».
پس از واجب شدن حجاب، سوده همسر رسول خدا (ص) براى انجام كارى از منزل خارج شد و چون زن تنومندى بود، شناخته مى‌شد،‌ عمر بن خطاب او را ديد و گفت: اى سوده از نظر و نگاه ما مخفى نمى‌ماني، مواظب باش كه چگونه بيرون مى‌روي، سوده برگشت، در آن لحظه رسول خدا (ص) در اتاق من مشغول غذا خوردن بود، سوده وارد شد و گفت: اى پيامبر خدا! از منزل براى كارى بيرون رفتم و عمر به من چنين و چنان گفت. پيك وحى نازل شد، رسول خدا فرمود: به شما اجازه داده شده كه براى برآوردن امور و انجام حاجات از منزل خارج شويد.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 1، ص 67،‌ ح146، كتاب الوضوء، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ إِلَى الْبَرَازِ و ج 4، ص 1780، ح4479، كتاب التفسير، باب قَوْلِهِ ( لاَ تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ و ج 4، ص 1800، ح4517، كتاب النكاح، باب خُرُوجِ النِّسَاءِ لِحَوَائِجِهِنَّ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.

چه كسى به عمر اجازه داده است كه با مادران مؤمنين اين گونه اهانت آميز صحبت كند؟ مگر نه اين كه آنان نيز همانند ديگر انسان‌ها مجبور بودند براى انجام بعضى از امور زندگى بيرون بروند و طبق نص روايت، اين كار با اجازه نبى مكرم اسلام صورت گرفته بود.
آيا عمر بن الخطاب، غيرتش بيشتر از پيامبر بوده است؟
جالب اين است كه برخى از عالمان اهل تسنن، اين داستان را از مناقب عمر بن خطاب و آزردن امّ‌المؤمنين سوده را از فضائل بي‌نظير وى شمرده‌اند.
آلوسى مفسر مشهور اهل تسنن در اين باره مى‌نويسد:
وعد الشيعة ما وقع منه رضي الله تعالى عنه في خبر ابن جرير من المثالب قالوا: لما فيه من سوء الأدب وتخجيل سودة حرم رسول الله صلى الله عليه وسلم وإيذائها بذلك. وأجاب أهل السنة بعد تسليم صحة الخبر أنه رضي الله تعالى عنه رأى أن لا بأس بذلك لما غلب على ظنه من ترتب الخير العظيم عليه....
شيعه، عمر را به جهت آنچه از او سر زده است ملامت مى‌كنند و از عيب‌هاى او برمى‌شمرند؛ چون اين حركت وى را بى ادبى به خانواده پيغمبر و خجالت كشيدن همسر رسول خدا (ص) و آزار او مى‌دانند.
اهل سنت پاسخ داده‌اند كه: بر فرض كه روايت درست باشد؛ ولى او فكر مى‌كرده است كه اين حركت صحيح و باعث بركات خواهد شد.
الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 22، ص 72، ناشر: دار إحياء التراث العربي – بيروت.
آري، احدى غير از عمر بن خطاب جرأت و توان چنين جسارتى را نداشت. كسى كه در زمان حيات نبى مكرم اسلام، همسران او را اذيت مى‌كند و با جملات اهانت آميز با آنان صحبت كرده و سبب شرمندگى آنان مى‌شود، پس از نبى مكرم و در زمانى كه حكومت و قدرت در دست او است، آيا از اذيت خاندان رسول خدا صلى الله عليه وآله خوددارى خواهد كرد؟

رفتار عمر با زنان در زمان حكومتش::Ealam:

عمر بن خطاب كه خشونت جزء ذات وى شده و در وجود او نهفته بود، سخت‌گيري‌ها و رفتارهاى خشونت آميزش با زنان در زمان خلافتش شدت بيشترى گرفت؛ تا جائى كه اگر يكى از زنان مسلمان را احضار مى‌كرد، چنان ترس و وحشت او را فرامى‌گرفت كه حتى در مواردى فرزند در رحمشان را از شدت هيبت و خشونت عمر، سقط مى‌كردند.
در ذيل به چند نمونه اشاره مى‌كنيم:

1. سقط جنين از ترس عمر::Ealam:

عبد الرزاق صنعانى در كتاب المصنف مى‌نويسد:
أَرْسَلَ عُمَرُ بنُ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ إِلى امْرَأَةٍ مُغِيبَةٍ كَانَ يُدْخَلُ عَلَيْهَا، فَأَنْكَرَ ذالِكَ، فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا، فَقِيلَ لَهَا: أَجِيبِي عُمَرَ، فَقَالَتْ: يَا وَيْلَهَا مَا لَهَا وَلِعُمَرَ! فَبَيْنَمَا هِيَ في الطَّرِيقِ فَزِعَتْ، فَضَرَبَهَا الطَّلْقُ، فَدَخَلَتْ دَارَاً فَأَلْقَتْ وَلَدَهَا، فَصَاحَ الصَّبِيُّ صَيْحَتَيْنِ ثُمَّ مَاتَ.
عمر زنى را كه نزد وى رفت و آمد بود احضار كرد، آن زن پس از شنيدن خبر فرياد زد: واى بر من مرا با عمر چكار! در بين راه كه مى‌آمد ناگهان درد زايمان آن زن را فرا گرفت، واردخانه‌اى شد، فرزندش را به دنيا آورد؛ اما آن كودك دو بار فرياد زد و مرد.
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 9، ص 458، ح18010، باب من أفزعه السلطان، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
قطعيت اين مطلب از ديدگاه‌ عالمان اهل تسنن آن چنان بوده است كه حتى در كتاب‌هاى فقهى نيز به آن استناد كرده‌اند.
محيى الدين نووى در المجموع مى‌نويسد:
( فصل ) وان بعث السلطان إلى امرأة ذكرت عنده بسوء ففزعت فألقت جنينا ميتا وجب ضمانه لما روى ( أن عمر رضي الله عنه أرسل إلى امرأة مغيبة كان يدخل عليها، فقالت يا ويلها مالها ولعمر، فبينا هي في الطريق إذا فزعت فضربها الطلق، فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين ثم مات.
اگر از زنى نزد حاكم و فرماندهى بدگويى كرده و وى را متهم كنند، سپس حاكم كسى را نزد وى به فرستد تا وى را احضار كنند و آن زن از ترس،‌ فرزند در رحمش را سقط نمايد، بر حاكم است كه ديه وى را بپردازد؛‌ زيرا روايت شده است كه به عمر خبر دادند: زنى مردان نزد وى رفت و آمد مى‌كنند، عمر كسى را مأمور كرد تا زن را احضار كند، هنگامى كه شنيد گفت: مرا با عمر چه كار؟ در بين راه كه مى‌آمد، از شدت ترس درد زايمان وى را گرفت و فرزندش را به دنيا آورد، طفل سقط شده دوبار فرياد زد و مرد.
و در ادامه مى‌نويسد:
( مسألة ) إذا بعث السلطان إلى امرأة ذكرت عنده بسوء وكانت حاملا ففزعت فأسقطت جنينها وجب على الامام ضمانه. وقال أبو حنيفة لا يجب....
وقال أحمد: تجب الدية في المرأة أيضا لأنها نفس هلكت بارساله إليها فضمنها كجنينها، أو نفس هلكت بسببه فغرمها، كما لو ضربها فماتت.
اگر زنى پيش حاكم و خليفه از كار زشت وى شكايت كنند، و آن زن باردار باشد و جنينش را سقط كند، بر امام مسلمين واجب است ديه وى را بپردازد، اين فتوا از ابوحنيفه است. و احمد پيشواى حنبليها گفته است: افزون بر طفل براى زن هم بايد ديه بدهند؛ چون حاكم او را احضار كرده است؛ پس ضامن حفظ زن هم هست؛ مانند آن كه زن را بزنند و او به ميرد.
النووي، أبي زكريا محيي الدين (متوفاي676 هـ)، المجموع، ج 19، ص 12، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، التكملة الثانية.
و نيز ابن قدامه مقدسي، فقيه مشهور حنابله مى‌نويسد:
( فصل ) إذا بعث السلطان إلى امرأة ليحضرها فأسقطت جنينا ميتا ضمنه لما روي أن عمر رضي الله عنه بعث إلى امرأة مغيبة كان يدخل عليها فقالت يا ويلها مالها ولعمر فبينا هي في الطريق إذا فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين فمات.
اگر حاكمى زنى را احضار نمايد و آن زن جنينش را مرده به دنيا آورد، حاكم ضامن است....
المقدسي، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفاي620هـ)، المغني في فقه الإمام أحمد بن حنبل الشيباني، ج 8، ص 338، ناشر: دار الفكر - بيروت، الطبعة: الأولى، 1405هـ.
همين مطلب را در كتاب الكافى فى فقه ابن حنبل نيز آورده است:
المقدسي، عبد الله بن أحمد بن قدامة أبو محمد (متوفاي620هـ)، الكافي في فقه الإمام المبجل أحمد بن حنبل، ج 4، ص 60، ناشر: المكتب الاسلامي - بيروت
بهوتى حنبلى نيز مى‌نويسد:
( ضمن السلطان ما كان بطلبه ابتداء ) أما الجنين فلما روي: أن عمر بعث إلى امرأة نفيسة مغنية كان رجل يدخل إليها فقالت: يا ويلها ما لها ولعمر؟ فبينما هي في الطريق إذ فزعت فضربها الطلق فألقت ولدا فصاح الصبي صيحتين ثم مات.
حاكم در برابر آن چه احضار مى‌كند ضامن است؛ اما در برابر جنين،‌ از عمر روايت شده است كه....
البهوتي، منصور بن يونس بن إدريس (متوفاي1051هـ)، كشاف القناع عن متن الإقناع، ج 6، ص 16، ناشر: تحقيق: هلال مصيلحي مصطفى هلال، دار الفكر - بيروت – 1402هـ.
ابوإسحاق شيرازى نيز در كتاب المهذب به همين روايت استناد كرده است:
الشيرازي، إبراهيم بن علي بن يوسف أبو إسحاق (متوفاي476هـ، المهذب في فقه الإمام الشافعي، ج 2، ص 192، ناشر: دار الفكر - بيروت

2. ادرار كردن زن، از ترس عمر::Ealam:

عن إبراهيم قال: طاف عمر بن الخطاب في صفوف النساء، فوجد ريحا طيبة من رأس امرأة، فقال: لو أعلم أيتكن هي لفعلت ولفعلت، لتطيب إحداكن لزوجها، فإذا خرجت لبست أطمار (ثوب البالى) وليدتها (أمة).
قال: فبلغني أن المرأة لتي كانت تطيبت، بالت في ثيابها من الفرق (أى الخوف).
عمر در بين صف‌هاى بانوان عبور مى‌كرد، بوى خوشى از يكى از خانم‌ها به مشامش رسيد، گفت: اگر مى‌دانستم كه كدام زن خودش را خوشبو كرده است با وى چنين و چنان مى‌كردم، شما زنان بايد خودتان را براى همسرتان خوشبو كنيد و هنگام بيرون آمدن ازمنزل لباس‌هاى كهنه بپوشيد.
راوى مى‌گويد: شنيدم زنى كه خود را خوشبو كرده بود، از ترس خودش را نجس كرده بود.
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 4، ص 374، ح 8117، باب من أفزعه السلطان، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.

بسم الله الرحمن الرحیم
در تاپیک "سوالات نفس گیر از هل سنت" که با استفاده از منابع اهل سنت سوالات مطرح شده بود،شما کجا بودید ؟ از آنهمه سوالات ،دریغ از یک پاسخ.نه تنها از شما بلکه یک اهل سنت یک پاسخ نگذاشت مسلم است پاسخ ندارید که بگویید چون خودتان در منابعتان اعتراف دارید ولی چرا به اعترافتان عمل نمیکنید؟؟؟؟؟؟صد البته هنوز هم با توجه به منابع خودتان سوال داشتم که مطرح کنم ولی بنا به دلایلی از طرح آنها دیگر صرف نظر کردم.
.ولی به حمد الله شما سوال کردید این هم پاسخ.
تمام مانور شما در سوالتان بر این است که ما میگوییم خفقان بود وشما میگویید نبود .اگر خفقان نبود چگونه با وجود زحمات فراوان پیامبر اکرم صلی الله علیه واله برای حفظ اسلام و تبیین معارف بلند اسلامی چرا امروزه بعد 1400 سال هنوز مسلمانان در بی خبری از اسلام به سر ببرند.و این همه بلا بر سر مسلمانان در گوشه و کنار جهان می آورند به خاطر عمل نکردن به دستورات پیامبر عظیم الشان اسلام است.
آیا اسلام فقط خم و راست شدن و دهان از طعام بستن است. یا اینکه پیامی بسیار والاتر از این دارد

ما ادعا داریم حضرت علی علیه السلام معصوم از هر گونه خطا و حجت خدا بر خلق رهبری مادی و معنوی مردم ،تکامل معنوی امت با وجود اوست ،واسطه فیض الهی؛و اتمام حجت بر خلق،سرآمد اوصاف اخلاقی در همه روزگاران است مانند شجاعت،علم تقوی،زهد و ورع نسبت به دنیا و... یعنی امام از منظر شیعه چنین است مختص حضرت علی علیه السلام نیست.

حال چنین شخصیتی هر چند که خفقان باشد در موارد حساس جایی که شناخت مردم نسبت به حق باشد ،جایی که حفظ و صیانت نظام اسلامی در کار باشد ساکت نمی نشیند اصلا وظیفة اش ایجاب میکند ولو با به خطر افتادن جان چنین کنند چنانچه امام حسین علیه السلام قیام عاشورا علیه حکومت ملعون وقت برای حفظ اسلام به راه انداخت .
در ملعون وقت برای حفظ اسلام به راه انداخت .


در باره وجود نازنین فاطمه سلام الله علیها نیز امر چنین است ما ایشان را معصوم از خطا می دانیم .تمام حرکات و رفتارهای حضرت تماما از روی احساس وظیفه مبنی براینکه مردم را نسبت به حق روشن کنند تا بر مردم اتمام حجت شود علاوه بر اینکه از باب امر به معروف و نهی از منکر به مسجد مدینه برود و مردم را آگاه سازد ولو اینکه جانش به خطر افتد که چنین نیز شد .

وظیفه او دفاع از حریم ولایت و آگاهی مردم نسبت به اشتباهی که مرتکب شدند و بلایی که به دست خویش بر سرشان آمد.حتی گریه های حضرت فقط به خاطر از دست دادن پدر بزرگوارشان نبود بلکه به خاطر این بود که مردم را به فکر وادارد چرا دختر پیغمبر(ص) اینهمه می گرید.بیش از هر چیز به خاطراسلامی که آنهمه زحمات طاقت فرسا پدربزرگوارش(ص) متحمل شد و پس از او به سخره هوا پرستان قرار گرفت و به تاراج رفت.بلی برای دفاع از اسلام و اتمام حجت بر خلق به در خانه انصار و مهاجرین میرفتند تا آنها را آگاه سازند حق را برآنها منکشف سازند و لو به قیمت جان آنها تمام شود.

. عمر، زناني را كه در خانه ام المؤمنين ميمونه جمع شده بودند، كتك زد::Ealam:

عبدالرزاق صنعانى در المُصَنّف مى‌نويسد:
لَمَّا مَاتَ خَالِدُ بنُ الْوَلِيدِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ اجْتَمَعَ في بَيْتِ مَيْمُونَةَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا نِسَاءٌ يَبْكِينَ، فَجَاءَ عُمَرُ وَمَعَهُ ابنُ عَبَّاسٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَمَعَهُ الدرَّةُ، فَقَالَ: يَا عَبْدَ اللَّهِ ادْخُلْ عَلى أُم المُؤْمِنِينَ فَأْمُرْهَا فَلْتَحْتَجِبْ، وَأَخْرِجْهُنَّ عَلَيَّ، فَجَعَلَ يُخْرِجُهُنَّ عَلَيْهِ وَهُوَ يَضْرِبُهُنَّ بِالدرَّةِ، فَسَقَطَ خِمَارُ امْرَأَةٍ مِنْهُنَّ، فَقَالُوا: يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ خِمَارُهَا فَقَالَ: دَعُوهَا، وََلاَ حُرْمَةَ لَهَا.
زمانى که خالد بن وليد (در زمان خلافت عمر) از دنيا رفت، زنان در خانه ميمونه همسر رسول خدا (ص) گردآمدند و بر وى گريه مى‌كردند، عمر تازيانه به دست همراه ابن عباس از راه رسيد و خطاب به ابن عباس گفت: يا عبدالله! بر امّ‌المؤمنين ميمونه وارد شو و او را امر کن حجاب بپوشد و بگو زنانى که در خانه جمع شده‌اند نزد من بيايند. ابن عباس مى‌گويد: زنان خارج شدند و عمر آن‌ها را با تازيانه مى‌زد، همين‌طور که عمر زنان را مى‌زد، پوشش يکى از زنان افتاد، به عمر گفتند: پوشش (چادرش) از سرش افتاد (رهايش کن)، عمر گفت: شما را با او چکار؟ (پس از اين گريه ها) او احترامى ندارد.
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 557، ح6681، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
4. عمر، شبانه وارد خانه مردم مى‌شد و زنان را كتك مى‌زد::Ealam:

أَنَّ عُمَرَ بن الخطاب رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ سَمِعَ نَوَّاحَةً بِالمَدِينَةِ لَيْلاً، فَأَتَي عَلَيْهَا فَدَخَلَ، فَفَرَّقَ النسَاءُ، فَأَدْرَكَ النَّائِحَةَ فَجَعَلَ يَضْرِبُهَا بِالدرَّةِ، فَوَقَعَ خِمَارُهَا، فَقَالُوا: شَعْرُهَا يَا أَمِيرَ المُؤْمِنِينَ فَقَالَ: أَجَلْ، فَلاَ حُرْمَةَ لَهَا.
شبى در مدينه صداى نوحه و گريه و زارى به گوش عمر بن خطاب رسيد، در پى صدا رفت و داخل خانه‌اى شد که صدا از آنجا بيرون مى‌آمد، زنان را پراكنده كرد تا رسيد به زن نوحه خوان، آغاز کرد به تازيانه زدن او در اين هنگام روپوش (چادر) زن نوحه خوان از سرش افتاد، به عمر گفتند: روپوش او از سرش افتاد، گفت: آرى وليکن اين زن احترامى ندارد.
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 3، ص 557، ح6682، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ.
آيا حاكم اسلامي، حق دارد كه بدون اجازه وارد خانه مردم بشود؟ با اين كه خداوند مى‌فرمايد:
يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِكُمْ حَتىَ‏ تَسْتَأْنِسُواْ وَ تُسَلِّمُواْ عَلىَ أَهْلِهَا ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُون‏.
فَإِن لَّمْ تجَِدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلا تَدْخُلُوهَا حَتىَ‏ يُؤْذَنَ لَكمُ‏ْ وَ إِن قِيلَ لَكُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْكىَ‏ لَكُمْ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم‏. النور / 27 و 28.
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هايى غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام كنيد اين براى شما بهتر است شايد متذكّر شويد!. و اگر كسى را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد، اين براى شما پاكيزه‏تر است و خداوند به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است!.
معلوم مى‌شود كه وارد شدن به خانه ديگران و تعرض به زنان خانه، از كارهاى هميشگى عمر بن خطاب بوده است و تنها خانه فاطمه نبود كه او به زور واردش شده است. و فاطمه زهرا سلام الله عليها، تنها زنى نيست كه عمر او را كتك زده باشد.

5. عمر، به خانه عائشه هجوم ‌آورد::Ealam:

نميرى در تاريخ المدينه و طبرى در تاريخش مى‌نويسند:
حدثني يونس قال أخبرنا ابن وهب قال أخبرنا يونس بن يزيد عن ابن شهاب قال حدثني سعيد بن المسيب قال لما توفى أبو بكر رحمه الله أقامت عليه عائشة النوح فأقبل عمر بن الخطاب حتى قام ببابها فنهاهن عن البكاء على أبى بكر فأبين أن ينتهين فقال عمر لهشام بن الوليد ادخل فأخرج إلى ابنة أبى قحافة أخت أبى بكر فقالت عائشة لهشام حين سمعت ذلك من عمر إني أحرج عليك بيتي فقال عمر لهشام ادخل فقد أذنت لك فدخل هشام فأخرج أم فروة أخت أبى بكر إلى عمر فعلاها الدرة فضربها ضربات فتفرق النوح حين سمعوا ذلك.
از سعيد بن مسيب نقل شده است كه گفت: ابوبكر از دنيا رفت، عائشه به عزادارى و گريه پرداخت،‌ عمر درِ خانه عائشه آمد و زنان را از گريه و عزادارى نهى كرد؛ ولى زن‌ها گوش نكردند، عمر به هشام بن وليد دستور داد تا وارد خانه شود و خواهر ابوبكر را بيرون بياورد. عائشه هنگامى كه سخن عمر را شنيد به هشام گفت: من بر خانه‌ام از تو سزاوارترم، عمر به هشام گفت: به تو اجازه مى‌دهم داخل خانه شوي،‌ هشام داخل خانه شد و امّ‌فروه خواهر ابوبكر را بيرون آورد و نزد عمر برد، عمر تازيانه را به حركت در آورد و ضرباتى چند بر پيكرش نواخت، زنان هنگامى كه اين خبر را شنيدند، متفرق شدند.
النميري البصري، أبو زيد عمر بن شبة (متوفاي262هـ)، تاريخ المدينة المنورة، ج 1، ص 358، تحقيق علي محمد دندل وياسين سعد الدين بيان، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت - 1417هـ-1996م؛
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 350، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛
تصحيح سند روايت:

سعيد بن مسيب: ابن حجر در باره او مى‌گويد:
أحد العلماء الأثبات الفقهاء الكبار من كبار الثانية اتفقوا على أن مرسلاته أصح المراسيل وقال ابن المديني لا أعلم في التابعين أوسع علما منه.
او يكى از فقيهان بزرگ واز طبقه دوم است، علما اتفاق كرده‌اند كه اخبار مرسل او صحيح‌ترين است، ابن مدينى گفته است: از تابعانى است كه در وسعت علم و دانش از او بهتر نديدم.
تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 241،‌ رقم: 2396.
ابن شهاب (محمد بن مسلم الزهرى) ابن ججر در باره او مى‌گويد:
الفقيه الحافظ متفق على جلالته وإتقانه وهو من رؤوس الطبقة الرابعة.
دانشمندى فقيه است كه بر بزرگى مقام واستوارى او اتفاق شده واز بزرگان طبقه چهارم است.
تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 506، رقم 6296.
يونس بن يزيد: از راويان بخاري، مسلم و بقيه صحاح سته اهل سنت است.
ذهبى در باره او مى‌گويد:
يونس بن يزيد الأيلي، أحد الأثبات، عن الزهري، والقاسم، وعكرمة...
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2، ص 404، 6480.
ابن وهب(عبد الله بن وهب بن مسلم القرشى مولاهم الفهرى، ابومحمد المصرى الفقيه) از راويان بخارى مسلم و بقيه صحاح سته.
ابن حجر در باره او مى‌گويد:
عبد الله بن وهب بن مسلم القرشي مولاهم أبو محمد المصري الفقيه ثقة حافظ عابد.
تقريب التهذيب، ابن حجر، ج 1، ص 328، رقم: 3694.
[=Taher]يونس (يونس بن عبد الأعلي بن ميسرة).
ذهبى در باره او مى‌نويسد:
يونس بن عبد الأعلى أبو موسى الصدفي، أحد الأئمة... ثقة محدث مقرئ من العقلاء النبلاء.
الكاشف في معرفة من له رواية في كتب الستة، الذهبي، ج 2 ص 403، رقم: 6471.
چگونه عمر بن خطاب به خود اجازه مى‌دهد كه به زور وارد خانه رسول خدا شود و زنان مسلمان را كتك بزند؟ با اين كه خداوند مى‌فرمايد:
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلاَّ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُم‏... احزاب / 53.
اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! در خانه‏هاى پيامبر داخل نشويد؛ مگر به شما اجازه داده شود.
آيا كسى كه از همسر رسول خدا حيا نمى‌كند و به زور وارد خانه او مى‌شود، مى‌توان انتظار داشت كه در زمان حمله به خانه دختر رسول خدا، خجالت بكشد و به زور وارد نشود؟

[=arial]6- عمر، خواهر ابوبكر را كتك زد::Ealam:

ابن سعد در الطبقات الكبرى و ابن اثير در تاريخش مى‌نويسند:
لما تُوُفيَ أَبُو بَكْرٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ أَقَامَتْ عَائِشَةُ عَلَيْهِ النَّوْحَ فَبَلَغَ عُمَرُ فَنَهَاهَا عَنِ النَّوْحِ عَلاى أَبِي بَكْرٍ، فَأَبَيْنَ أَنْ يَنْتَهَينَ، فَقَالَ لِهَشام بن الْوَلِيدِ: أُخْرُجْ إِلاى ابنَةِ أَبِي قُحَافَةَ فَعَلاَهَا بِالدُّرَّةِ ضَرَبَاتِ، فَتَفَرَّقَ النَّوَائِحُ حِينَ سَمِعْنَ ذالِكَ، فَقَالَ: تُرِدْنَ أَنْ يُعَذَّبَ أَبُو بَكْرٍ بِبُكَائِكُنَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ قَالَ: إِنَّ الميتَ يُعَذبُ بِبُكَاءِ أَهْلِهِ عَلَيْهِ.
از سعيد بن مسيب نقل شده است كه گفت: هنگامى كه ابوبكر مُرد، عائشه مجلس عزادارى برپا كرد، عمر اين خبر را شنيد و زنان را از گريه و عزادارى نهى كرد؛ اما آنان توجهى نكردند، به هشام بن وليد گفت: دختر ابوقحافه (خواهر ابوبكر) را نزد من بياور، هنگامى كه آمد، چندين ضربه بر بدنش زد، زنانى كه عزادارى مى‌كردند، با شنيدن اين خبر متفرق شدند.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري(متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 3، ص 208، ناشر: دار صادر - بيروت.
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 267، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ.
ابن حجر پس از تصريح به صحيح بودن سند اين روايت مى‌نويسد:
وصله ابن سعد في الطبقات بإسناد صحيح من طريق الزهري عن سعيد بن المسيب قال لما توفي أبو بكر أقامت عائشة عليه النوح فبلغ عمر فنهاهن فأبين فقال لهشام بن الوليد أخرج إلى بيت أبي قحافة يعني أم فروة فعلاها بالدرة ضربات فتفرق النوائح حين سمعن بذلك ووصله إسحاق بن راهويه في مسنده من وجه آخر عن الزهري وفيه فجعل يخرجهن امرأة امرأة وهو يضربهن بالدرة.
ابن سعد در طبقاتش به سند صحيح از سعيد بن مسيب نقل مى‌كند كه گفت: هنگامى كه ابوبكر از دنيا رفت، عائشه مجلس عزادارى برپا كرد، خبر به عمر رسيد، آنان را از گريه و عزادارى منع كرد؛ ولى زن‌ها نپذيرفتند. عمر به هشام بن وليد گفت: برو داخل خانه و امّ‌فروه را بيرون بياور!!! هنگامى كه هشام وارد خانه شد، ضرباتى با تازيانه بر بدن امّ‌فروه نواخت كه بقيه زن‌ها گريختند. اسحاق بن راهويه به شكل ديگرى اين قصه را نقل كرده است و در آخرش مى‌گويد: زنان را يكى پس از ديگرى از خانه ابوبكر بيرون مى‌آوردند و عمر آنان را با تازيانه مى‌زد.
العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 5، ص 74، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت.
محمد بن اسماعيل بخارى نيز اين روايت را نقل كرده است؛ اما همانند هميشه، دست‌هاى امانت دارش روايت را تحريف و طورى نقل كرده است كه به آبروى خليفه برنخورد.
وَقَدْ أَخْرَجَ عُمَرُ أُخْتَ أَبِي بَكْر حِينَ نَاحَتْ.
صحيح البخاري، ج 3، ص 91 و ج 8، ص 127، ح قبل رقم 2420.
عمر، خواهر ابوبكر را هنگامى كه گريه مى‌كرد، از خانه بيرون آورد.
البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، صحيح البخاري، ج 2، ص 852 و ج 6، ص 2640، بَاب إِخْرَاجِ الْخُصُومِ وَأَهْلِ الرِّيَبِ من الْبُيُوتِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ، تحقيق د. مصطفى ديب البغا، ناشر: دار ابن كثير، اليمامة - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1407 - 1987.
ابن جوزى پس از نقل روايت، اين گونه توجيه مى‌كند كه چون عمر زورش به عايشه نمى‌رسيد، خواهر ابوبكر را كتك زد!!!
قلت: ابنة أبي قحافة هي أم فروة أخت أبي بكر، فلما لم يمكنه أن يكلم عائشة هيبة لها واحتراما، أدب هذه.
ابن الجوزي، أبو الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد (متوفاي 597 هـ)، كشف المشكل من حديث الصحيحين، ج 1، ص 59، تحقيق: علي حسين البواب، ناشر: دار الوطن - الرياض - 1418هـ - 1997م.

[=arial]7. خواهر ابوبكر، نخستين كسي كه طعم تازيانه عمر را چشيد::Ealam:

ابن أبي‌الحديد معتزلى مى‌نويسد:
وأول من ضرب عمر بالدرة أم فروة بنت أبي قحافة، مات أبو بكر فناح النساء عليه، وفيهن أخته أم فروة، فنهاهن عمر مرارا، وهن يعاودن، فأخرج أم فروة من بينهن، وعلاها بالدرة فهربن وتفرقن.
كان يقال: درة عمر أهيب من سيف الحجاج. وفي الصحيح أن نسوة كن عند رسول الله صلى الله عليه وآله قد كثر لغطهن، فجاء عمر فهربن هيبة له، فقال لهن: يا عديات أنفسهن! أتهبنني ولا تهبن رسول الله! قلن: نعم، أنت أغلظ وأفظ.
نخستين كسى كه عمر او را با تازيانه زد، امّ‌فروه دختر ابوقحافه بود، ابوبكر مرده بود و زن‌ها براى او گريه مى‌كردند كه در ميان آن‌ها امّ‌فروه خواهر ابوبكر نيز بود. عمر آن‌ها را چندين بار منع كرد؛ ولى آن‌ها توجه نكردند. عمر، امّ‌فروه را از ميان زن‌ها خارج كرد و با تازيانه بر سر او زد، زنان ديگر ترسيدند و متفرق شدند.
در مقام تشبيه گفته مى‌شد: تازيانه عمر وحشتناكتر از شمشير حجاج بود، در خبر صحيح آمده است: سر و صداى زنانى كه خدمت پيامبر (ص) بودند، زياد شده بود، هنگامى كه عمر آمد از ترس وى همه گريختند، به آنان گفت: اى افرادى كه به خودتان رحم نمى‌كنيد، آيا از من مى‌ترسيد و از رسول خدا (ص) نه؟ گفتند: آري، تو خشن و تند خو هستي.
إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، أبو حامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج 1، ص 114، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
[=arial]8. عمر، فرزندش را به خاطر پوشيدن لباس زيبا كتك ‌زد::Ealam:

خشونت‌هاى عمر منحصر به زنان نمى‌شد؛ بلكه حتى كودكان خردسال نيز طعم تازيانه معروف عمر را چشيده‌اند.
معمر بن راشد در الجامع، عبد الرزاق صنعانى در المصنف و جلال الدين سيوطى در تاريخ الخلفاء مى‌نويسند:
دَخَلَ ابنٌ لِعُمَرَ بنِ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا عَلَيهِ وَقَدْ تَرَجَّلَ وَلَبِسَ ثِيَابَاً حِسَانَاً، فَضَرَبَهُ عُمَرُ بِالدرَّةِ حَتَّى أَبْكَاهُ، فَقَالَتْ لَهُ حَفْصَةُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهَا: لَمْ يَكُنْ فَاحِشاً، لِمَ ضَرَبْتَهُ؟ قَالَ: رَأَيْتُهُ قَدْ أَعْجَبَتْهُ نَفْسُهُ فَأَحْبَبْتُ أَنْ أُصَغرَهَا إِلَيْهِ.
از عكرمه بن خالد نقل شده است كه گفت: پسر عمر نزد پدرش رفت؛ در حالى كه لباس زيبا و خوبى پوشيده بود، عمر آن قدر او را با تازيانه زد تا به گريه افتاد، حفصه گفت: او كه كار بدى نكرده، چرا او را كتك مى‌زنى؟ عمر گفت: احساس كردم كه از پوشيدن لباس دچار غرور شده است و خواستم غرورش را بشكنم.
الأزدي، معمر بن راشد (متوفاي151هـ، الجامع، ج 10، ص 416، تحقيق: حبيب الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛
الصنعاني، أبو بكر عبد الرزاق بن همام (متوفاي211هـ)، المصنف، ج 10، ص 416، تحقيق حبيب الرحمن الأعظمي، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت، الطبعة: الثانية، 1403هـ؛
السيوطي، عبد الرحمن بن أبي بكر (متوفاي911هـ)، تاريخ الخلفاء، ج 1، ص 142، تحقيق: محمد محي الدين عبد الحميد، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.
اين كودك خردسال چه گناهى كرده بود كه اين چنين مورد ضرب و شتم عمر قرار مى‌گيرد؟ آيا لباس نو پوشيدن نوجوان حرام است؟ آيا يك كودك حق ندارد لباس نو به پوشد و خوشحال باشد؟

[=arial]9. عمر، زنش را نيمه شب كتك ‌زد::Ealam::Ealam:

با اين كه در روايت‌هاى بسيارى خوشرفتارى و آسان گرفتن بر اهل و عيال سفارش شده و نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله نيز همواره با اهل و عيالش رفتار شايسته داشته است؛ اما متأسفانه عمر بن خطاب كه خود را جانشين رسول خدا صلى الله عليه وآله مى‌دانست، بر خلاف اين سيره الهي، با اهل و عيالش رفتار خشونت آميز داشت و همواره آن‌ها را به هر بهانه‌اى كتك مى‌زد.
عَنِ الأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ لَيْلَةً فَلَمَّا كَانَ فِى جَوْفِ اللَّيْلِ قَامَ إِلَى امْرَأَتِهِ يَضْرِبُهَا فَحَجَزْتُ بَيْنَهُمَا فَلَمَّا أَوَى إِلَى فِرَاشِهِ قَالَ لِى يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّى شَيْئًا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ،صلى الله عليه وسلم، «لاَ يُسْأَلُ الرَّجُلُ فِيمَ يَضْرِبُ امْرَأَتَهُ وَلاَ تَنَمْ إِلاَّ عَلَى وِتْرٍ». وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ
از اشعث بن قيس نقل شده است كه گفت: شبى مهمان عمر بودم، نيمه‌هاى شب عمر از جايش حركت كرد و زنش را كتك مى‌زد! بين آن دو قرار گرفته و مانع شدم. هنگامى كه عمر به رختخوابش برگشت، گفت: اى اشعث! سخنى از من بشنو كه از رسول خدا (ص) شنيده‌ام: كسى كه همسرش را مى‌زند از وى نمى‌پرسند كه چرا او را كتك زدى؟ و هميشه پس از خواندن نماز وتر بخواب؛ ولى سومى را فراموش كردم.
القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 639 ح1986، بَاب ضَرْبِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
احمد بن حنبل نيز روايت را همانند قبل نقل كرده و مى‌‌نويسد:
عَنِ الْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ قَالَ ضِفْتُ عُمَرَ فَتَنَاوَلَ امْرَأَتَهُ فَضَرَبَهَا وَقَالَ يَا أَشْعَثُ احْفَظْ عَنِّي ثَلاثًا حَفِظْتُهُنَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ لا تَسْأَلْ الرَّجُلَ فِيمَ ضَرَبَ امْرَأَتَهُ وَلا تَنَمْ إِلا عَلَى وَتْرٍ وَنَسِيتُ الثَّالِثَةَ[=simplified arabic].
الشيباني، أحمد بن حنبل أبو عبدالله (متوفاي241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 20، ح122، باب مسند عمر بن الخطاب، ناشر: مؤسسة قرطبة – مصر؛
المقدسي الحنبلي، أبو عبد الله محمد بن عبد الواحد بن أحمد (متوفاي643هـ)، الأحاديث المختارة، ج 1، ص 189، تحقيق عبد الملك بن عبد الله بن دهيش، ناشر: مكتبة النهضة الحديثة - مكة المكرمة، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
المزي، يوسف بن الزكي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الكمال، ج 18، ص 31، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م؛
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 1، ص 493، ناشر: دار الفكر - بيروت – 1401هـ.
حاكم نيشابورى نيز روايت را اين گونه نقل مى‌كند:
عن الأشعث بن قيس قال تضيفت عمر بن الخطاب رضي الله عنه فقام في بعض الليل فتناول امرأته فضربها ثم ناداني يا أشعث قلت لبيك قال احفظ عنى ثلاثا حفظتهن عن رسول الله صلى الله عليه وآله لا تسأل الرجل فيم يضرب امرأته ولا تسأله عمن يعتمد من إخوانه ولا يعتمدهم ولا تنم الا على وتر.
هذا حديث صحيح الاسناد ولم يخرجاه.
اشعث بن قيس مى‌گويد: بر عمر بن خطاب ميهمان شدم، در قسمتى از شب نزد همسرش رفت و وى را كتك زد، سپس مرا صدا زد و گفت: سه چيز را از من بياموز كه آن را از رسول خدا (ص) شنيده‌ام: 1. از كسى كه همسرش را مى‌زند، نبايد پرسيد؛ 2. و نبايد پرسيد كه به چه كسى اعتماد دارد و به چه كسى نه؛ 3. و نخواب مگر پس از خواندن نماز وتر.
النيسابوري، محمد بن عبدالله أبو عبدالله الحاكم (متوفاي405 هـ)، المستدرك على الصحيحين، ج 4، ص 194، تحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة: الأولى، 1411هـ - 1990م.
بدون شك، مطلبى كه عمر بن خطاب به رسول خدا صلى الله عليه وآله نسبت مى‌دهد، واقعيت ندارد؛ چرا كه كتك زدن و بد رفتارى با همسر، با روح اسلام و حتى با عقل و فطرت انسان در تضاد است. دين مبين اسلام براى زن ارزش ويژه‌اى قائل است و هرگز كتك زدن زن را جايز نمى‌داند. و نيز حتى يك روايت ضعيف وجود ندارد كه رسول خدا صلى الله عليه وآله زنانش را زده باشد و يا حتى با آن‌ها با خشونت رفتار كرده باشد و حتى روايات بسيارى در منابع شيعه و سنى وجود دارد كه رسول خدا همواره با خانواده خود مهربان و خوشرفتارترين شخص نسبت به همسران خود بود. ابن مجاه به نقل از رسول خدا صلى الله عليه وآله نقل مى‌كند كه آن حضرت فرمود:
خَيْرُكُمْ خَيْرُكُمْ لِأَهْلِهِ وأنا خَيْرُكُمْ لِأَهْلِي.
بهترين شما كسى است كه با خانواده اش بهترين باشد و من براى خانواده‌ام بهترينم.
القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 636، ح 1977، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَةِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
همچنين فرمود:
خِيَارُكُمْ خِيَارُكُمْ لِنِسَائِهِمْ.
بهترين شما كسى است كه نسبت به همسرانشان بهترين باشد.
القزويني، محمد بن يزيد أبو عبدالله (متوفاي275هـ)، سنن ابن ماجه، ج 1، ص 636، ح 1978، بَاب حُسْنِ مُعَاشَرَةِ النِّسَاءِ، تحقيق محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار الفكر - بيروت.
أنس بن مالك كه سال‌ها خادم رسول خدا صلى الله عليه وآله بوده است در باره اخلاق و رفتار آن حضرت با خانواده مى‌گويد:
مَا رَأَيْتُ أَحَدًا كَانَ أَرْحَمَ بِالْعِيَالِ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم.
هيچ كسى را مهربانتر از رسول خدا با خانواده‌اش نديدم.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1808، ح2316، بَاب رَحْمَتِهِ (ص) الصِّبْيَانَ وَالْعِيَالَ وَتَوَاضُعِهِ وَفَضْلِ ذلك، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.
از عايشه نقل شده است كه گفت:
عن عَائِشَةَ قالت ما ضَرَبَ رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم شيئا قَطُّ بيده ولا امْرَأَةً ولا خَادِمًا.
رسول خدا (ص) هرگز چيزى را با دست خود نزد و هيچ خادم و زنى را كتك نزد.
النيسابوري، مسلم بن الحجاج أبو الحسين القشيري (متوفاي261هـ)، صحيح مسلم، ج 4، ص 1814، ح2328، تحقيق: محمد فؤاد عبد الباقي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت.

. دختر ابوبكر دوست نداشت با عمر ازدواج كند::Ealam:

اخلاق تند و رفتار خشن عمر با خانواده‌اش آن قدر مشهور شده بود كه كسى دوست نداشت با وى ازدواج نمايد؛ تا جايى كه همين اخلاق تند، او را در بسيارى از خواستگاري‌ها با شكست مواجه كرده است.
طبرى و ابن أثير، دو تاريخ نويس معروف اهل سنت مى‌نويسند:
وخطب أم كلثوم ابنة أبي بكر الصديق إلى عائشة فقالت أم كلثوم: لا حاجة لي فيه إنه خشن العيش شديد على النساء.
عمر بن خطاب ابتدا به خواستگارى امّ‌كلثوم دختر ابوبكر رفت، عايشه اين پيشنهاد را با خواهرش مطرح كرد. در پاسخ گفت: مرا با او كارى نيست. عايشه گفت: آيا اميرالمؤمنين را نمى خواهى؟ گفت: آرى نمى خواهم، او در زندگى سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است.
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛
الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه (متوفاي: 328هـ)، العقد الفريد، ج 6، ص 98، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت / لبنان، الطبعة: الثالثة، 1420هـ - 1999م؛
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 450، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ .
همچنين مقريزى و ابوالفرج اصفهانى مى‌نويسند كه مغيرة بن شعبة به عمر گفت:
إلا إنك يا أمير المؤمنين رجل شديد الخلق على أهلك، وهذه صبية حديثة السن، فلا تزال تنكر عليها الشئ فتضربها، فتصيح، فيغمك ذلك، وتتألم له عائشة...
تو اى اميرمؤمنان، مردى سخت‌گير و بد اخلاق نسبت به خانواده‌ات هستى و امّ‌كلثوم دختر خردسالى است، مى‌ترسم به زور چيزى از او بخواهى و او اطاعت نكند و تو او را كتك بزني، داد و فرياد بزند و تو را ناراحت كند و عايشه نيز از اين عمل غمگين شود...
عمر با شنيدن سخنان مغيره، سخن او را تأييد و دست از خواستگارى برداشت.
الأصبهاني، أبو الفرج (متوفاي356هـ)، الأغاني، ج 16، ص 103، تحقيق: علي مهنا وسمير جابر، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر - لبنان.
المقريزي، تقي الدين أحمد بن علي بن عبد القادر بن محمد متوفاى845 هـ) إمتاع الأسماع بما للنبي صلى الله عليه وسلم من الأحوال والأموال والحفدة والمتاع، ج6، ص207،‍ تحقيق وتعليق: محمد عبد الحميد النميسي ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة الأولى، 1420 هـ - 1999 م.
ابن عبد البر نيز مى‌نويسد:
خطب عمر بن الخطاب أم كلثوم بنت أبي بكر إلى عائشة فأطمعته وقالت أين المذهب بها عنك فلما ذهبت قالت الجارية تزوجيني عمر وقد عرفت غيرته وخشونة عيشه والله لئن فعلت لأخرجن إلى قبر رسول الله صلى الله عليه وسلم ولأصيحن به.
عمر، امّ‌كلثوم دختر ابوبكر را از عايشه خواستگارى كرد، عايشه او را اميدوار كرد و به امّ‌كلثوم گفت، رأى تو در اين باره چيست؟ امّ‌كلثوم گفت: تو مرا به ازدواج عمر در مى‌آوري؛ در حالى كه مى‌دانى او در زندگى چه قدر سخت‌گير و خشن است؛ به خدا اگر اين كار را انجام دهي، من كنار قبر رسول خدا خواهم رفت وفرياد خواهم زد.
القرطبي، يوسف بن عبد الله بن محمد بن عبد البر (متوفاي463 هـ)، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1807، تحقيق: علي محمد البجاوي، ناشر: دار الجيل - بيروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ.
البته همين ازدواج اتفاق افتاد و خليفه دوم بدون توجه به مخالفت‌هاي دختر ابوبكر و عائشه با او ازدواج كرد كه اين مطلب را ما در مقاله بررسي شبهه ازدواج ام كلثوم با عمر بررسى كرده‌ايم .
11. عمر، عبوس وارد خانه شده و عبوس خارج مى‌شد::Ealam:

بلاذرى در انساب الأشراف، طبري، ابن أثير و ابن كثير در تاريخشان مى‌نويسند:
وخطب أم أبان بنت عتبة بن ربيعة فكرهته وقالت يغلق بابه ويمنع خيره ويدخل عابسا ويخرج عابسا.
عمربن خطاب از «ام ابان بنت عتبه» خواستگارى كرد آن دختر نمى پذيرفت و مى گفت: در خانه‌اش را مى بندد، خيرش به كسى نمى رسد، عبوس مى آيد و عبوس مى رود.
البلاذري، أحمد بن يحيى بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج 3، ص 260؛
الطبري، أبي جعفر محمد بن جرير (متوفاي310)، تاريخ الطبري، ج 2، ص 564، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت؛
الآبي، أبو سعد منصور بن الحسين (متوفاي421هـ)، نثر الدر في المحاضرات، ج 4، ص 43، : تحقيق: خالد عبد الغني محفوط، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م؛
الجزري، عز الدين بن الأثير أبي الحسن علي بن محمد (متوفاي630هـ) الكامل في التاريخ، ج 2، ص 451، تحقيق عبد الله القاضي، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت، الطبعة الثانية، 1415هـ؛
القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن كثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، البداية والنهاية، ج 7، ص 139، ناشر: مكتبة المعارف – بيروت.

. عمر و ازدواج اجباري با عاتكه::Ealam::Ealam::Ealam::Ealam::Ealam::Ealam:

محمد بن سعد در الطبقات الكبرى مى‌نويسد:
أَنَّ عَاتِكَةَ بِنْتَ زَيْدٍ كَانَتْ تَحْتَ عَبْدِ اللَّهِ بنِ أَبي بَكْرٍ، فَمَاتَ عَنْهَا وَاشْتَرَطَ عَلَيْهَا أَلاَّ تَزَوَّجَ بَعْدَهُ، فَتَبَتَّلَتْ وَجَعَلَتْ لاَ تَزَوَّجُ، وَجَعَلَ الرجَالُ يَخْطِبُونَهَا وَجَعَلَتْ تَأْبَى، فَقَالَ عُمَرُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ لِوَلِيهَا: اذْكُرْنِي لَهَا، فَذَكَرَهُ لَهَا فَأَبَتْ عَلى عُمَرَ أَيْضَاً، فَقَالَ عُمَرُ: زَوجْنِيهَا: فَزَوَّجَهُ إِيَّاهَا، فَأَتَاهَا عُمَرُ فَدَخَلَ عَلَيْهَا فَعَارَكَهَا حَتَّى غَلَبَهَا عَلى نَفْسِهَا فَنَكَحَهَا، فَلَمَّا فَرَغَ قَالَ: أُفَ أُفَ أُفَ، أَفَّفَ بها ثُمَّ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهَا وَتَرَكَهَا لاَ يَأْتِيهَا، فَأَرْسَلَتْ إِلَيْهِ مَوْلاَةً لَهَا أَنْ تَعَالَ فَإِني سَأَتَهِيَّأُ لَكَ.
علي بن زيد مى‌گويد: عاتكه دختر زيد، همسر عبد الله بن ابوبكر بود،‌ و عبد الله با او شرط كرده بود كه اگر او مُرد، شوهر نكند. عاتكه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر كس از وى خواستگارى مى‌‌كرد، نمى‌پذيرفت، عمر به كسى كه ولايت بر عاتكه داشت گفت كه براى من از او خواستگارى كن، آن زن عمر را نيز قبول نكرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسرى من دربياور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وى درگير شد تا سرانجام با زور با وى همبستر شد. هنگامى كه كارش تمام شد، عاتكه با اظهار نفرت چندين مرتبه گفت: اُف اُف... سپس عمر خارج شد و نزد وى بازنگشت تا آن كه عاتكه كنيزش را فرستاد و به عمر گفت: بيا من در اختيار تو هستم.
الزهري، محمد بن سعد بن منيع أبو عبدالله البصري(متوفاي230هـ)، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 265، ناشر: دار صادر - بيروت.

. عمر، كنيز‌ها را كتك مى‌زد و اجازه نمى‌داد كه حجاب داشته باشند::Ealam:

رفتار عمر با كنيزان نيز خشن و تند بوده است؛ تا جايى كه هر وقت مى‌ديد يكى از آن‌ها مقنعه پوشيده است، آن قدر او را كتك مى‌زد تا مقنعه از سرش مى‌افتاد.
سرخسي، از عالمان مشهور حنفى مذهب در كتاب المبسوط مى‌نويسد:
وكان عمر رضي الله عنه إذا رأي أمة متقنعة علاها بالدرة وقال القي عنك الخمار يا دفار وقال عمر رضي الله عنه ان الأمة ألقت قرونها من وراء الجدار أي لا تتقنع.
قال أنس رضي الله عنه كن جواري عمر رضي الله عنه يخد من الضيفان كاشفات الرؤس مضطربات البدن ولان الأمة تحتاج إلى الخروج لحوائج مولاها وإنما تخرج في ثياب مهنتها وحالها مع جميع الرجال في معنى البلوى بالنظر والمس كحال الرجل في ذوات محارمه ولا يحل له أن ينظر إلى ظهرها وبطنها كما في حق ذوات المحارم.
عمر هنگامى كه كنيزى را مى‌ديد كه روسرى بر سر دارد، او را با تازيانه مى‌زد و مى‌گفت آن را از سرت بردار و مى‌گفت: كنيز نبايد روسرى بر سر كند.
أنس مى‌گويد: كنيزان عمر با سر برهنه و در حالى كه اندامشان در حركت و لرزش بود، از ميهمان‌ها پذيرائى مى‌كردند و با همان لباس كار و معمولى در منزل براى فراهم كردن ما يحتاج بيرون مى‌رفتند و رفتار مردم از نظر نگاه و تماس بدن با آنان مانند همسر و ديگر محارمشان بود و فقط به پشت و شكمشان نبايد نگاه مى‌كردند؛ همان گونه كه نسبت به محارم چنين بودند.
السرخسي، شمس الدين (متوفاي483هـ، المبسوط، ج 10، ص 151، ناشر: دار المعرفة – بيروت.
ابن عابدين نيز كه از عالمان حنفى مذهب به شمار مى‌رود، در اين باره مى‌نويسد:
وكان عمر رضي الله عنه إذا رأى جارية متقنعة علاها بالدرة وقال: ألقي عنك الخمار يا دفار، أتتشبهين بالحرائر؟.
عمر،‌ هر وقت كنيزى را مى‌ديد كه روسرى بر سر دارد، او را با تازيانه مى‌زد و مى‌گفت: اى كثيف بد بود! روسرى را از سرت بردار، آيا مى‌خواهى به زنان آزاده خودت را همانند كنى؟.

محمد أمين الشهير بابن عابدين، (متوفاي1252هـ)، حاشية رد المختار على الدر المختار شرح تنوير الأبصار فقه أبو حنيفة، ج 6، ص 367، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بيروت. - 1421هـ - 2000م.

محمد ناصر البانى كه وهابي‌ها از او با عنوان بخارى دوران ياد مى‌كنند، در كتاب إرواء الغليل، در اين باره مى‌نويسد:
1796. قال ابن المنذر: ثبت «أن عمر قال لأمة رآها متقنعة: اكشفي رأسك ولا تشبهي بالحرائر وضربها بالدرة » صحيح. أخرجه ابن أبي شيبة في المصنف ( 2 / 82 / 1 ) .
ابن منذر گفته: ثابت است كه عمر به كنيزى كه مقنعه مى‌پوشيد مى‌گفت: سرت را برهنه كن و خودت را به زنان آزاده شبيه نكن، و او را با تازيانه مى‌زد.
اين روايت را ابن أبي شيبه نقل كرده و صحيح است.
و در ادامه مى‌نويسد:
حدثنا وكيع، قال: حدثنا شعبة عن قتادة عن أنس قال: " رأى عمر أمة لنا مقنعة، فضربها وقال: لا تشبهين بالحرائر ". قلت: وهذا إسناد صحيح.
از انس نقل شده است كه عمر كنيزى را ديد كه مقنعه پوشيده بود، او را كتك زد و گفت: خودت را به زنان آزاده شبيه مگردان.
سند اين روايت صحيح است.
و نيز مى‌نويسد:
حدثنا علي بن مسهر عن المختار بن فلفل عن أنس بن مالك قال: " دخلت على عمر بن الخطاب أمة قد كان يعرفها لبعض المهاجرين أو، الأنصار، وعليها جلباب متقنعة به، فسألها: عتقت؟ قالت: لا: قال: فما بال الجلباب؟! ضعيه عن رأسك، إنما الجلباب على الحرائر من نساء المؤمنين، فتلكأت، فقام إليها بالدرة، فضرب بها رأسها حتى ألقته عن رأسها ".
قلت: وهذا سند صحيح على شرط مسلم.
أنس بن مالك مى‌گويد: كنيزى از كنيزان مهاجر يا انصار با بدن پوشيده و مقنعه بر سر نزد عمر رفت، عمر پرسيد: آيا آزاد شده‌اى؟ گفت:‌ نه. عمر گفت: پس اين روسرى و مقنعه چيست؟! آن را از سرت بردار؛ چون اين پوشش مخصوص زنان آزاده و مؤمن است. كنيز لحظه‌اى اهمال كرد، عمر از جايش برخواست و با تازيانه بر سرش زد تا روسرى را بردارد.
اين حديث با نقل مسلم صحيح است.
و باز به نقل از أنس بن مالك مى‌نويسد:
ثم روى من طريق حماد بن سلمة قالت: حدثني ثمامة بن عبد الله بن أنس عن جده أنس بن مالك قال: «كن إماء عمر رضي الله عنه يخدمتنا كاشفات عن شعورهن، تضطرب ثديهن».
قلت: وإسناده جيد رجاله كلهم ثقات غير شيخ البيهقي أبي القاسم عبد الرحمن بن عبيد الله الحربي وهو صدوق كما قال الخطيب ( 10 / 303 )
وقال البيهقي عقبه: «والآثار عن عمر بن الخطاب رضي الله عنه في ذلك صحيحة».
كنيزان عمر با سرهاى برهنه و در حالى كه پستانهايشان بالا و پايين حركت مى‌كرد و مى‌لرزيد، از ما پذيرائى كردند.
ألباني، محمد ناصر (متوفاي1420هـ)، إرواء الغليل، ج 6 ص 203 ـ 204، باب عدم جواز تشبه الإماء بالحرائر، تحقيق: إشراف: زهير الشاويش، ناشر: المكتب الإسلامي - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية، 1405 - 1985 م.

نتيجه:

با سير اجمالى در زندگى عمر، درمى‌يابيم كه وى همواره با زنان رفتارهايى ناشايست داشته و زنان بسيارى طعم تلخ تازيانه و كتك‌هاى وى را چشيده‌اند و عرب‌ها كه به قول مستشكل غيرت و حساسيت زيادى نيز نسبت به زنان نشان مى‌دادند، در اين موارد سكوت كرده و بر عمر خرده نگرفته‌اند.
قضيه هجوم عمر بن خطاب و دار و دسته‌اش به خانه فاطمه زهرا سلام الله عليها نيز يكى از ده‌ها مواردى است كه در تاريخ ثبت شده و دلائل محكم و سندهاى صحيحى از كتاب‌هاى اهل تسنن نيز آن را تأييد مى‌كند.
همان افرادى كه در قضيه حمله عمر به خانه‌هاى مردم و كتك زدن زن‌هاى مسلمان، هيچ واكنشى از خود نشان ندادند و از ترس شلاق عمر سكوت اختيار كردند، در قضيه شهادت فاطمه زهرا سلام الله عليها و كتك زدن دار و دسته عمر به ناموس رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز سكوت اختيار كرده و هيچ اعتراضى نكردند.«منبع سایت ولی عصر»

زمزم;32165 نوشت:
در تاپیک "سوالات نفس گیر از هل سنت" که با استفاده از منابع اهل سنت سوالات مطرح شده بود،شما کجا بودید ؟ از آنهمه سوالات ،دریغ از یک پاسخ.

زمزم و گلشن عزیز
من از همین الان به شما می گویم .
ایشان نه قرآن را قبول دارد نه کتب اهل سنت را.
او هم مانند عده ای از شبه تسنن ها تعصب را قبول دارد و نه چیز دیگری را.
من سنت رسول الله در سنت اینها ندیدم شما دیدید سلام برسانید.

یاحق:Gol:

عقیل;32139 نوشت:
این تاپیک را زدم تا هر مدت یکی از سوال های کتاب سرخاب و سفیدآب را مطرح کنم نویسنده ی این کتاب علی حسین امیری از شیعیان هدایت یافته است و مولف این کتاب است امیداورم خودتان هم این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و در مورد سوالاتش فکر کنید 1- علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر ص خلافت الهی حضرت علیuتوسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است، و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است، و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم ص خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر ص را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند. حتی چنانچه به آخوندها بگویید: چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟ خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا، در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر ص می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند. پس از این توضیحات من سوال خود را طرح می کنم: می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟ منظورم خطبة فاطمه زهرا است که به عقیدة شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده. این چه خفقانی بوده که زنان برای بیعت گرفتن به درب منزل انصار می رفته اند؟ چون شیعه بر این عقیده است که فاطمه زهرا به همراه حضرت علی به درب منازل انصار می رفته تا برای خلافت علی بیعت بگیرد. اين چه خفقاني بوده كه پسر بچه اي 10 ساله (امام حسن) به ابوبكر مي گفته: از منبر پايين بيا؟ اين چه خفقاني بوده كه يك عرب به خليفه (عمر بن خطاب) مي گفته چنانچه بخواهي كج شوي با اين شمشير راستت مي كنيم؟ اين چه خفقاني بوده كه يك عرب خطاب به خليفه (عمر بن خطاب) اعتراض مي كرده كه چرا سهم پارچه و لباس تو بلندتر از ماست؟ فراموش نکنید شیعیان در مورد خطبه فاطمه زهرا نمی توانند بگویند: حضرت فاطمه دختر نبی اکرمص بوده و می توانسته این کارها را بکند، چون از آن طرف می گویند به همین دختر ظلم و ستم فراوانی شده و به گوش او سیلی زده اند و درب منزل را آتش زده اند و باعث سقط جنین او شدند. پس او نیز در خفقان به سر می برده و در واقع از همه بیشتر در این خفقان بوده و از همه بیشتر به او ظلم شده است. پس این تضادها را چگونه توجیه می کنید؟ اگر ابوبکر و عمر خفقانی ایجاد کرده بودند پس خطبه فاطمه زهرا و رفتن نزد انصار برای اخذ بیعت دیگر چیست؟

با سلام

عقيل بزرگوار

--- در اين تايپك اگر به دنبال جواب هستيد جواب در طول تاريخ و در كتب اهل سنت و كتب شيعه امده است و اگر بخواهيد اين تايپك و هزاران تايپك مثل اين را پر از حجت و دليل بر حقانيت امامان شيعه و غضب خلافت توسط خلفا مي كينم فقط منتظر مطالب باشيد و شما هم جواب گوي مطالب و سوالات ما باشيد كارشناسان بزرگوار هم در تايپكي با عنوان سوالات نفس گير از اهل سنت زده اند هر وقت صلاح دانستيد به انها هم جواب بدهيد
اصلا ابتدا به سوالات شما پاسخ مي دهيم ولي بعدا شما هم بايد ان تايپك را بخوانيد و جواب دهيد

--- فرموده ايد اخوندها چنين و چنان مي گويند
اين نوع صحبت كردن زيبنده بحث نيست و اين كه مسلمات تاريخ را منكر شويم و از طرفي به جاي استدلال و منطق بكوييد اخوندها چنين گفته اند و چنين مي گويند

بزرگوار مطالب تاريخي و سندها و مدارك تاريخي را مگر اخوندها نوشته اند و اين علم منحصرا در دست اخوندهاست كه چنين مي گوييد
اگر مردم عادي با خواندن تاريخ و اسناد و مدارك به حقانيت ائمه پي ببرند فرداي تاريخ در مقابل اين مطالب غير حقه چه پاسخي خواهيد داشت؟؟؟

--- تمام عالمان و بزرگان شيعه در بحث از حقانيت ائمه و غصب خلافت با استناد به كتب اهل سنت بحث كرده اند ايا اين مطالب را هم اخوندها وارد كتب شيعه كرده اند؟؟؟

ادامه دارد......

عقیل;32139 نوشت:
این تاپیک را زدم تا هر مدت یکی از سوال های کتاب سرخاب و سفیدآب را مطرح کنم نویسنده ی این کتاب علی حسین امیری از شیعیان هدایت یافته است و مولف این کتاب است امیداورم خودتان هم این کتاب را دانلود کنید و بخوانید و در مورد سوالاتش فکر کنید


باز سلام

بزرگوار لطف كرده و لينگ اين كتاب را هم براي ما بگذاريد تا ما هم از محتويات ايت كتاب آگاه شويم

ممنون و تشكر


عقیل;32139 نوشت:
علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر ص خلافت الهی حضرت علیuتوسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است، و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است، و کسانیکه حق علی را غصب کرده اند پس از رحلت نبی اکرم ص خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است و محیط به شکلی بوده است که حتی حرمت دختر پیامبر ص را نگه نداشته اند و به خانه او هجوم برده اند و باعث سقط جنین او شده اند و حضرت علی را نیز به زور برای بیعت گرفتن به بیرون کشیده اند و غاصبان خلافت در مدینه و محیط آن زمان خفقان شدیدی ایجاد کردند.


ببينيد بزرگوار در اين چند خط اشاره به مطالبي فرموديد كه هر كدامشان در جايگاه خود نيازمند بررسي است و براي هريك دلايل و اسناد معتبر تاريخي داريد با سر هم كردن كاري درست نمي شود بنده مطالب را از هم جدا مي كنم:

-- رحلت پيامبر(ص) و قضايايي كه در حين رحلت و قبل از رجحلت ان بزرگوار اتفاق افتاد ماجراي لشگر اسامه ، قلم و دوات،‌و......

-- خلافت مولا علي(ع) كه خود بحثي جداست و ريشه در اوايل بعثت پيامبر دارد و ماجراي غدير و......

-- كودتاي سقيفه كه به نيكي اشاره فرموده ايد

-- غضب خلافت توسط خلفا ، طناب بر گردن علي(ع) انداختن ،‌ بردن به مسجد ، بيعت گرفتن به زور ، حمله به خانه دختر پيامبر

-- ماجراي بي حرمتي به ناموس رسول الله(ص) و سقط جنين ، ماجراي غصب فدك،‌ و.....

-- و.......

عقيل بزرگوار

همان طور كه مي بينيد اين مطالب هر كدامشان جداست و جايگاه مخصوصي دارد و نمي شود با سرهم كردن ماجرا از طرح مساله گريخت

شيعه براي تك تك اين موارد سند و مدرك معتبر دارد به وقت اش ان شاء الله.

اگر شيعه متهم بود كه چنين مسايل را جدا جدا و به اين وضوح وشفافيت طرح نمي كرد و هميشه از بحث فراري بود

ولي به حول الله و قوته با دلايل قطعي و سندهاي معتبر و استدلا لهاي متقن هميشه پاي بحث منتظر كساني است كه سوال از شيعه دارند

و اما ماجراي خفقان در ايام بعد از رحلت پيامبر كه بدان هم مي پردازيم

ادامه دارد.....

باسمه تعالی
غصب ولایت امیر المومنین علی علیه السلام در منابع اهل سنت

[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]الف ) کلام خود امیرالمومنین علیه السلام
[/][/]
[/]
[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] ابن قتیبه دینوری نقل می‌کند که امیر المومنین (علیه السلام) خطاب به ابوبکر و عمر و دار و دسته‌شان می‌فرماید:[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و تأخذونه منا اهل البیت غصبا.[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شما این خلافت و امامت را از ما اهل بیت، به غصب تصاحب کردید.[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]الامامة و السیاسة لإبن قتیبة الدینوری، تحقیق الزینی، ج1، ص18[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در شرح نهج البلاغه إبن أبی الحدید هم آمده است که امیر المومنین (علیه السلام) می‌فرماید:[/][/]
[/][=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و غصبونی حقی و أجمعوا على منازعتی أمرا کنت أولى به.[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حق مرا غصب کردند و اجماع کردند بر این‌که حق مسلّم مرا به یغما ببرند.[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرح نهج البلاغه لإبن أبی الحدید، ج4، ص104[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ب ) اعتراف خود خلیفه دوم[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]در صحیح مسلم هم از زبان خود خلیفه دوم آمده است که خطاب می‌کند به عباس ـ عموی پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم) ـ و امیر المومنین (علیه السلام) و می‌گوید:[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]فلما توفى رسول الله صلى الله علیه و سلم قال أبو بکر: أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم ... ، فرأیتماه کاذبا آثما غادرا خائنا .... ثم توفى أبو بکر و أنا ولى رسول الله صلى الله علیه و سلم و ولى أبى بکر، فرأیتمانی کاذبا آثما غادرا خائنا ... .[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وقتی رسول الله صلى الله علیه و سلم از دنیا رفت، ابوبکر گفت: من جانشین رسول الله صلى الله علیه و سلم هستم و نظر شما دو نفر در مورد او این بود که او: دروغ‌گو و گنه‌کار و خیانت‌کار و حیله‌گر است. وقتی ابوبکر از دنیا رفت، من جانشین رسول الله صلى الله علیه و سلم و ابوبکر هستم و نظر شما در مورد من این بود که من: دروغ‌گو و گنه‌کار و خیانت‌کار و حیله‌گر هستم.[/][/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]صحیح مسلم، ج5، ص152، کتاب الجهاد، باب حکم الفئ.[/]

[/][=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ج ) کلام ابن عباس[/][/][/][=tahoma]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]من و خلیفه دوم در همان آغاز خلافتش، در کوچه‌های مدینه راه می‌رفتیم. عمر به من گفت:[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یا بن عباس! ما أظن صاحبک إلا مظلوما؟ فقلت فی نفسی: و الله! لا یسبقنی بها، فقلت: یا أمیر المؤمنین! فاردد إلیه ظلامته. فانتزع یده من یدی، ثم مر یهمهم ساعة ثم وقف، فلحقته فقال لی: یا بن عباس! ما أظن القوم منعهم من صاحبک إلا أنهم استصغروه، فقلت فی نفسی: هذه شر من الأولى، فقلت: و الله! ما استصغره الله حین أمره أن یأخذ سورة براءة من أبى بکر؟ فأعرض عنى و أسرع فرجعت عنه.[/][/]

[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ای ابن عباس! من احساس می‌کنم رفیقت علی، مظلوم قرار گرفته است. ابن عباس گفت: اگر این‌گونه است، حق او را به او برگردان. عمر عصبانی شد و دستش را از دست من کشید و راه رفت و ایستاد و من به او رسیدم و گفت: یا ابن عباس! اگر قریش نگذاشتند علی به خلافت برسد، چون او جوان‌سال و کوچک بود و تجربه نداشت. گفتم: چطور شد که وقتی پیامبر (صلی الله علیه و سلم) می‌خواست آیات سوره برائت برای مشرکین قرائت شود، با این‌که اول دستور داد ابوبکر این آیات را برای مشرکین بخواند، بعد علی را فرستاد و این آیات را از او گرفت و رفت برای مشرکین مکه قرائت کرد، آیا علی در آن زمان کوچک نبود؟! ولی برای تصدی خلافت، کوچک بود؟! خداوند علی را کوچک و جوان‌سال ندانست، وقتی که دستور داد سوره برائت را از ابوبکر بگیرد و خودش برود برای مشرکین بخواند. وقتی این را گفتم، عمر عصبانی شد و از من روی گرداند و من هم برگشتم.[/][/]

[=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج6، ص45 و ج12، ص46 ـ السقیفة و فدک للجوهری، ص 72[/]

[/]
بیانات حضرت آیت الله حسینی قزوینی

باسمه تعالی
[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] پیشگویی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)از پایمال شدن حق حضرت علی (علیه السلام)[/][/]

[/]
[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روایات متعدد و صحیح، پیشگویی کرده که حق حضرت علی (علیه السلام) را به یغما می‌برند و حضرت علی (علیه السلام) را که خلیفه مسلّم ایشان است، بارها و بارها در مکان‌ها و زمان‌های مختلف، به عنوان خلیفه خود معین کرده است و هر لفظی را که شما تصور کنید ـ ولی، خلیفه، امام، أولی، مولی، وصی و ... ـ ، در مورد خلافت حضرت علی (علیه السلام) بیان کرده است و ما ده‌ها روایت با همان لفظ می‌آوریم. آیا قبول می‌کنید؟ یا می‌گویید این روایات را شما شیعیان وارد کتاب‌های ما کرد‌ه‌اید؟ وقتی در رابطه با زیر سوال بردن عدالت صحابه، حدیث حوض را پیش می‌کشیم، صراحتا می‌گویند این حدیث و احادیث دیگر صحیح بخاری را شیعیان در طول تاریخ وارد کتاب‌های ما کرده‌اند. اگر واقعا کتاب‌های شما این‌قدر بی در و پیکر است که یک شیعه بتواند روایاتی را در کتاب‌های شما وارد کند، باید گفت علی الإسلام السلام. شما دین‌تان را از همین کتاب‌ها گرفته‌اید. اگر کتاب‌های شما این‌گونه باشد که هر کسی بتواند در آن نفوذ و احادیثی را وارد کند، از کجا معلوم که سایر روایات شما را که در رابطه با خلافت است، خوارج و نواصب وارد نکرده باشند؟ چون وقتی در باز شد: حکم الأمثال فی ما یجوز و فی ما لا یجوز واحد.[/][/][/]

[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر حقوق حضرت علی (علیه السلام) پایمال شده، خود شما با سند صحیح نقل کرده‌اید که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از حق پایمال شده حضرت علی (علیه السلام) خبر داده است. شاید حدود 15 روایت در منابع متعدد اهل‌سنت در این زمینه آمده است.[/][/][/]

[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روایت اول:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حاکم نیشابوری، روایتی را از نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل می‌کند که به مردم فرمود:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و إن ولیتموها علیا فهاد مهتد یقیمکم على صراط مستقیم.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر علی را ولی أمر خودتان قرار دهید، علی، هم هدایت‌گر است و هم هدایت‌شده و شما را به راه مستقیم خواهد رساند.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]هذا حدیث صحیح على شرط الشیخین و لم یخرجاه.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص142[/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روایت دوم:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]احمد بن حنبل ـ متوفای 241 هجری ـ می‌گوید:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و إن تؤمروا علیا رضی الله عنه و لا أراکم فاعلین، تجدوه هادیا مهدیا یأخذ بکم الطریق المستقیم.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر علی را حاکم خودتان قرار دهید، گرچه می‌دانم این‌کار را نمی‌کنید، او را هدایت‌گر و هدایت‌شده خواهید یافت که شما را به راه مستقیم هدایت خواهد کرد.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مسند احمد، ج1، ص109 ـ أسد الغابة لإبن الأثیر، ج4، ص31 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج7، ص397[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]روایت سوم:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و إن تستخلفوا علیا و ما أراکم فاعلین، تجدوه هادیا مهدیا یحملکم من المحجة البیضاء.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]اگر علی را خلیفه خودتان قرار دهید، گرچه می‌دانیم این‌کار را نمی‌کنید، ... .[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]کنز العمال للمتقی الهندی، ج11، ص630 ـ حلیة الأولیاء لإبو نعیم، ج1، ص64[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]وقتی انسان این روایات را می‌خواند، قلب را کباب می‌کند و جگر را می‌سوزاند.[/][/]
[/]

[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حاکم نیشابوری با سند صحیح نقل می‌کند که امیر المومنین(علیه السلام) فرمود:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]إن مما عهد إلی النبی صلى الله علیه و آله أن الأمة ستغدر بی بعده.[/][/]
[/]

[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]از جمله وصیت‌هایی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود، این بود: أمت من بعد از من، در حق تو حیله و خیانت می‌کنند و حق مسلّم تو را پایمال می‌کنند.[/][/][/]

[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]هذا حدیث صحیح الإسناد و لم یخرجاه.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]المستدرک الصحیحین للحاکم النیشابوری، ج3، ص140 ـ البدایة و النهایة لإبن کثیر، ج6، ص244 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج4، ص107ـ الکامل لعبد الله بن عدی، ج6، ص216 ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج11، ص216 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج42، ص447 ـ تذکرة الحفاظ للذهبی، ج3، ص995[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]یعنی کسانی که خلافت تو را قبول و با تو بیعت کردند و به تو بَخٍ بَخٍ لَکَ گفتند، بعد از من، پیمان‌شکنی می‌کنند. ابو حامد غزالی هم در کتاب سرّ العالمین این قضیه را می‌آورد. إن شاء الله در ایام عید غدیر خواهیم گفت که بزرگان اهل‌سنت گفته‌اند که حدیث غدیر، نص در ولایت و خلافت و امامت حضرت علی (علیه السلام) است. ابو حامد غزالی ـ یکی از علمای بزرگ اهل‌سنت که حتی لعن یزید را هم حرام می‌داند و می‌گوید یزید اجتهاد کرد و امام حسین (علیه السلام) را کشت. اگر هم مجتهد خطا کند، دارای أجر و پاداش است و اگر خطا کرد، یک پاداش را دارد ـ می‌گوید:[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]و أجمع الجماهیر على متن الحدیث عن خطبة یوم غدیر خم باتفاق الجمیع و هو یقول: من کنت مولاه فعلی مولاه، فقال عمر: بخ بخ لک یا أبا الحسن لقد أصبحت مولای و مولى کل مؤمن و مؤمنة، فهذا تسلیم و رضی و تحکیم، ثم بعد هذا غلب الهوى لحب الریاسة و حمل عمود الخلافة و عقود البنود و خفقان الهوى فی قعقعة الرایات.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]عمر که در روز غدیر به علی تبریک گفت، این جمله او صراحت دارد که خلیفه اول، خلافت و امامت علی را قبول و به آن رضایت داده و بعد از آن، هوی و هوس و حب ریاست بر او غلبه کرد و عهد و پیمانش را شکست.[/][/]
[/]
[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]لذا در این روایت هم می‌بینیم که أمت، در حق حضرت علی (علیه السلام)، حیله و خیانت می‌کنند.[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صراحتا فرمود:[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]ضغائن فی صدور أقوام لا یبدونها لک إلا من بعدی.[/][/]
[/]


[=tahoma][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]کینه‌هایی در سینه مردم است که بعد از من، ظهور و بروز خواهد کرد.[/][/]
[/]

[=tahoma] [=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]مجمع الزوائد للهیثمی، ج9، ص118 ـ مسند أبی یعلى، ج1، ص427 ـ المعجم الکبیر للطبرانی، ج11، ص61 ـ شرح نهج البلاغة لإبن أبی الحدید، ج4، ص107 ـ الکامل لعبد الله بن عدی، ج7، ص173 ـ تاریخ بغداد للخطیب البغدادی، ج12، ص394 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج42، ص322 ـ میزان الإعتدال للذهبی، ج4، ص480

همان

[/][/][=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif]حال شما قضاوت کنید که آیا این تضادها که جناب عقیل از آن نام بردند، در شیعه وجود دارد که معتقد است ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام، فدک و ... غصب شد یا در مذهب اهل تسنن؟
والسلام علی من اتبع الهدی والعاقبه للمتقین
[/]
[/]
[=tahoma][=tahoma, arial, helvetica, sans-serif] [/][/]
[/]

بسم الله الرحمن الرحیم
علما اهل سنت عقیده دارندعمربن خطاب مودب نبوده و به هنگام بردن نام پیامبر صلی الله علیه واله وسیده نساءعالمین تعبیرات غیر مودبانه ای به کار می برده .لذا بزرگان و محدثین اهل سنت او را "انوک" یعنی احمق خواندند.چنانچه امام ذهبی از امام عبد الرازق صنعانی این تعبیر را نقل می کند.زید بن مبارک میگوید:نزد عبد الرزاق بودیمکه حدیث مالک بن اوس خوانده شد تا به اینجا رسید که عمر به عباس و علی علیه السلام خطاب کرده و گفت :اما تو عباس آمده ای که میراث پسر برادرت (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله)مطالبه کنی و اما علی آمده میراث همسرش را مطالبه کند.عبد الرزاق گفت:نگاه کنید این احمق یعنی عمر چگونه بی ادبانه تعبیر میکند و نمی گوید رسول الله صلی الله علیه واله.1

1-سیر اعلام النبلاء،ج9،ص573.

بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

طاها;32276 نوشت:
بزرگوار لطف كرده و لينگ اين كتاب را هم براي ما بگذاريد تا ما هم از محتويات ايت كتاب آگاه شويم ممنون و تشكر

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید یا با مراجعه به سایت عقیده که فیلتر هم شده آنرا دانلود کنید
این هم سایت عقیده که در بخش جستجو نام کتاب را جستجو کنید نام کتاب هم سرخاب و سفید آب است
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟
طاها;32276 نوشت:
بزرگوار لطف كرده و لينگ اين كتاب را هم براي ما بگذاريد تا ما هم از محتويات ايت كتاب آگاه شويم ممنون و تشكر

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید یا با مراجعه به سایت عقیده که فیلتر هم شده آنرا دانلود کنید
این هم سایت عقیده که در بخش جستجو نام کتاب را جستجو کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟
طاها;32276 نوشت:
بزرگوار لطف كرده و لينگ اين كتاب را هم براي ما بگذاريد تا ما هم از محتويات ايت كتاب آگاه شويم ممنون و تشكر

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید .
اما سوال دوم
2- سوال دیگر این است که یک حکومت باید چندین سال بر روی کار بیاید و طرفدار جمع کند تا پس از ایجاد شرایط لازمه بتواند ایجاد خفقان کند، پس چطور ابوبکر فوری پس از به دست گرفتن حکومت ایجاد خفقان کرده؟ آن هم در همان روز اول؟ او که هنوز بر سر کار نیامده بود و هنوز نمی توانسته خفقان ایجاد کند. چطور توانسته فوراً در همان ابتدای امر علیه بزرگانی چون علی و فاطمه دختر پیامبر ص ایجاد خفقان کند؟ و همچنین علیه بقیه مردم و مخالفین؟، و آیا بقیه مردم به همین زودی خدمات حضرت علی را فراموش کرده بودند؟ مگر اینکه همان جوابهای سابق را بدهید که همه مردم و صحابه از همان ابتدای بعثت نفرت و کینه علی را در دل داشته اند و پس از رحلت پیامبرص این کینه ها را نشان داده اند!!! پس چنانچه همه مردم کینه حضرت علی را به دل داشته اند و اصحاب مرتد شده اند و بیعت خود در غدیر خم را فراموش کرده اند و در واقع دستور الهی مبنی بر خلافت حضرت علی را زیر پا گذاشته اند

دوستان گرامی حقائق مستند به کلام خدا و منابع اهل سنت از فضائل اهل بیت علیهم السلام و جفاهایی که از ناحیه برخی اصحاب و خلفای جور بر آنان وارد شده در آدرس زیر آورده ایم و ادامه نیز دارد ، جناب عقیل را به این حقائق غیر قابل انکار توجه می دهیم اگر ایشان سودای سعادت دارند و طالب حق اند .

http://askdin.com/showthread.php?t=4777

و من الله التوفیق


اینهم دلیل برای عقیل که می گوید ( طبق فتوای اشتباه اهل سنت) مبنی بر نداشتن ارتباط اموات با زندگان .

کربلائی کاظم اهل روستائی در اطراف شهر اراک

جناب عقیل چشماتو باز کن

عقیل;32337 نوشت:
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

ببخشید من نمیخواستم دخالت کنم توی این بحث اما نمیشه انگار!
حضرت حسن به امام ابوبکر گفت؟:Gig:
منظورتون امام حسن به ابوبکر بود دیگه!!!!!
شما که امام ندارید!!!!!ببخشید شما چه فرقه ای هستید؟؟؟:Gig:

دین و مذهبی که نتواند انسان را بهتر کند نمی توانیم نامش را دین یا مذهب بگذاریم.

حال اگر دین و مذهبی باشد که جنایت را تبلیغ کند هرگز از طرف خداوند سبحان نیست و رسمیت الهی ندارد.
حال در آن دین بارها نام الله و اذکار اسماء خداوند ذکر گردد چون با نام خداوندجنایت می شود مطرود است.
انسان سازی میوه دین داری است لذا تنها معیاری که می توان برای یک دین الهی در نظر گرفت و تنها نشانی که می توان آن دین را الهی دانست این است که شخصی که به آن دین و مذهب معتقد است انسان والا تر و بهتری است.

کوتاه سخن این لینکها را دانلود و تفکر کنید تا ببینید آیا این همان تسننی است که سنت رسول خدا و کتاب خدا را یدک می کشد یاخیر.

یاحق:Gol:

عقیل;32337 نوشت:
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست

با سلام

جناب عقيل بزرگوار

دوستان هرچند در راستاي جواب شما بزرگوار سخن نفرموده اند ولي مطالبيكه نوشته اند حق است و چاره اي جزء قبول نداريم
زيرا اينها مطالبي است كه در كتب اهل سنت اورده شده است حال هر وقت شما بزرگوار صلاح دانستيد مي توانيم روي انها هم بحث بكنيم كه واقعا اين افراد كه كودتا كردند صلاحيت خليفه پيامبر خدا(ص) را با اين همه اعمال خلاف شرع و سنت پيامبر داشتند يا نداشتند؟؟؟؟

فقط خواهشا زماني هم براي بررسي اين مطالب اعلام ننماييد
خب كاربران و كارشناسان فرهيخته سايت هم منتظر شنيدن نظرات شما بزرگواران در مورد اين مطالب هستند

عقیل;32337 نوشت:
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟ آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

اين مباحثي كه فرموده ايد كه خليفه دوم زنان را مورد ضرب و شتم قرار مي داد ويا امام حسن(ع) با قدرت رو به خليفه اول چنين مطالبي فرموده اند يا حضرت صديقه طاهره (س) خطبه اي فرموده اند در تاريخ ثبت شده و در كتب اهل سنت نيز امده است
تاريخ به طور مفصل انها را ثبت كرده است و چاره اي نيست و مطالبي بوده كه خلفا بدان افعال عامل بودند
حال شما هرچقدرهم كه بخواهيد نمي توانيد با اضافه كردن مطالب ديكر در كنار ان از قبح مساله بكاهيد مثلا با طرح اين سوال كه خفقان نبوده است؟؟؟ پس چون خفقان نبوده خليفه دوم اين عمل را مرتكب نشده !!!

خب بر فرض هم خفقان نباشد كه چي؟؟؟

اين ثابت مي كند كه حضرت صديقه طاهره (س) ان خطبه را نفرموده اند ؟؟؟

يا عمر با زنان ان برخوردها را نكرده است؟؟؟

يا امام حسن(ع) ان مطالب را نفرموده اند؟؟؟

بزرگوار
راه مبارزه با وقايع تاريخي تراشيدن تئوري در مقابل ان نيست

مثلا :
اهرام مصر با توجه به امكانات بشر در ان زمان به نظر بعيد مي ايد درست شدنشان و هنوز هم كه هنوز است در عجب از درست شدن ان هستند
ولي نبودن امكانات در ان زمان باعث نمي شود كه ما كل ماجرا را منكر شويم و بكوييم كه درست نمي شود

ماجراي خفقان چه باشد و چه نباشد اين مطالب در ان زمان مطرح شده اند واتفاق افتاده اند

هر چند در ادامه به مساله خفقان هم مي پردازيم

ادامه دارد.........

bina88;32371 نوشت:
اینهم دلیل برای عقیل که می گوید ( طبق فتوای اشتباه اهل سنت) مبنی بر نداشتن ارتباط اموات با زندگان . کربلائی کاظم اهل روستائی در اطراف شهر اراک جناب عقیل چشماتو باز کن

bina88;32382 نوشت:
کوتاه سخن این لینکها را دانلود و تفکر کنید تا ببینید آیا این همان تسننی است که سنت رسول خدا و کتاب خدا را یدک می کشد یاخیر. یاحق

راستش فقط فیلم اولی را دانلود کردم و دومی را خودتان شرح دهید بهتر است ولی یک نکته به شما بگویم اگر دلایل شما این است پس مسیحیان از شما دلیل بیشتری دارند آیا فیم های شفا گرفتن آنها را ندیده ای؟
لبیک یا حسین;32372 نوشت:
ببخشید من نمیخواستم دخالت کنم توی این بحث اما نمیشه انگار! حضرت حسن به امام ابوبکر گفت؟ منظورتون امام حسن به ابوبکر بود دیگه!!!!! شما که امام ندارید!!!!!ببخشید شما چه فرقه ای هستید؟؟؟

دوست عزیز امام یعنی پیشوا و رهبر چطور شما به آیت الله خمینی می گویید امام خمینی مگه او را امام منصوص من الله می دونید

طاها;32388 نوشت:
هر چند در ادامه به مساله خفقان هم مي پردازيم ادامه دارد.........

من آماده شنیدنم
اما سوال سوم

3- این مردمی که چنین بوده اند و مرتد شده اند و دستوری به این مهمی را زیر پا گذاشته اند، پس آیا حضرت علی می خواسته بر چنین مردمی حکومت کند و حق خود را از ابوبکر پس بگیرد؟ این چنین مردمی که لیاقت خلافت حضرت علی را ندارند و چطور علی می خواسته بر آنها فرمانروایی کند؟ مردمی که از دستور الهی سرپیچی کرده بودند آیا به دستورات علی گردن می‌نهادند؟ پس چرا شما اینقدر سنگ خلافت را بر سینه می زنید؟ شما از یک طرف می گویید: صحابه مرتد شدند پس آیا علی می خواسته بر عده ای مرتد فرمانروایی کند؟ مردمی که از همان ابتدای بعثت کینه علی را در دل داشته اند و پس از رحلت پیامبر ص این کینه‌ها را بروز داده اند، پس چطور علی می خواسته بر آنها حکومت کند؟ (شیعه می گوید: اصحاب پس از رحلت پیامبرص مرتد شده اند، ولی از طرفی می دانیم که اصحاب پس از رحلت نبی اکرم ص با شورش اهل رده به مقابله پرداختند، پس طبق نظر شیعیان عده ای مرتد به جنگ عده ای مرتد دیگر رفته اند!!!!)

عقیل;32604 نوشت:
من آماده شنیدنم

با سلام

به روي چشم

ولي حناب عقيل شما بزرگوار

در مورد مطالب مطرح شده مطلبي نداريد؟؟؟

نفرموديد بالاخره شما هم براي سوالات ما پاسخي خواهيد داد؟؟

و يا اين كه تكليف خود را در مورد اين مساله كه اين مطالب در كتب تاريخي خودتان هم امده و مي خواهيد فقط با طرح اين مساله كه خفقان بوده يا نبوده-- كه در مطالب بالا كذشت كه بر فرض نبودنش هم باز ايرادي به مطالب مطرح شده در تاريخ نمي رساند-- اصل مسايل را منكر شويد؟؟؟

عقیل;32337 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید یا با مراجعه به سایت عقیده که فیلتر هم شده آنرا دانلود کنید
این هم سایت عقیده که در بخش جستجو نام کتاب را جستجو کنید نام کتاب هم سرخاب و سفید آب است
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید یا با مراجعه به سایت عقیده که فیلتر هم شده آنرا دانلود کنید
این هم سایت عقیده که در بخش جستجو نام کتاب را جستجو کنید
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
مثل این که دوستان فقط بلدند نوشته های دیگران را کپی کنند و مقلد دیگران باشند خصوصا جناب گلشن که بدون این که بفهمند سوال من چیست فوری این همه مطالب را سر هم کرده اند سوال من خیلی ساده بود بزارید ساده تر بگم
من در همه جا و در هر محفل شیعه شنیده ام که در زمان خلفای راشدین خفقان شدیدی وجود داشته و هیچ کس حق اعتراض نداشت اما این گفته تناقض های زیادی دارد مثلا چطور در این خفقان شدید حضرت فاطمه مردم را در مسجد جمع می کند و خطبه ای طولانی را می خوانند چرا حضرت عمر که این همه زنان را می زد (به قول بناب گلشن) چطور از این سخنرانی جلوگیری نکرد؟
آیا اگر خفقان وجود داشت حضرت حسن 10 ساله می توانست به امام ابوبکر بگوید از منبر بیا پایین؟

بله من هم دوست دارم لینکش را بذارم اما هر بار که لینک سایت یا کتابی را داده ام پست ام ویرایش شده اما حالا برای این که ویرایش نشود خودتان می توانید در گوگل سرچ کنید و به راحتی دانلود کنید یا با مراجعه به سایت عقیده که فیلتر هم شده آنرا دانلود کنید
اما سوال دوم
2- سوال دیگر این است که یک حکومت باید چندین سال بر روی کار بیاید و طرفدار جمع کند تا پس از ایجاد شرایط لازمه بتواند ایجاد خفقان کند، پس چطور ابوبکر فوری پس از به دست گرفتن حکومت ایجاد خفقان کرده؟ آن هم در همان روز اول؟ او که هنوز بر سر کار نیامده بود و هنوز نمی توانسته خفقان ایجاد کند. چطور توانسته فوراً در همان ابتدای امر علیه بزرگانی چون علی و فاطمه دختر پیامبر ص ایجاد خفقان کند؟ و همچنین علیه بقیه مردم و مخالفین؟، و آیا بقیه مردم به همین زودی خدمات حضرت علی را فراموش کرده بودند؟ مگر اینکه همان جوابهای سابق را بدهید که همه مردم و صحابه از همان ابتدای بعثت نفرت و کینه علی را در دل داشته اند و پس از رحلت پیامبرص این کینه ها را نشان داده اند!!! پس چنانچه همه مردم کینه حضرت علی را به دل داشته اند و اصحاب مرتد شده اند و بیعت خود در غدیر خم را فراموش کرده اند و در واقع دستور الهی مبنی بر خلافت حضرت علی را زیر پا گذاشته اند

:Ealam:ما کپی کردن را از شماآموختیم که به چه راحتی از سایتهای بی سوادها و دشمنان اهل بیت (ع)کپی می کنید وآنرا هم برای همیشه تکرار می کنید و روی سنگ پای قزوین رو هم سفید کردید .منتهی من که کپی کردم اولا عنوان سایت آمده و مثل سایتهای شما بی منطق وبی سواد نیستند.
ثانیا همه از کتب علمای اهل سنتند مگر اینکه همه کتابخانه های دنیارو آتیش بزنید تا بتوانید انکار کنید .
البته سابقۀ شما در آتش زدن در تاریخ آمده:Ealam: آنهم در خانۀ جده ما زهرای مرضیۀ(س).

باسمه تعالی
با سلام

جناب عقیل بنده سوالی از شما دارم با وجود اعتراف اهل سنت به غصب ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام ، کلام خلیفه دوم و اول و پیشگویی های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این همه تضاد در اهل سنت را چگونه توجیه می کنید؟


بسم الله الرحمن الرحیم
جناب عقیل بدون دلیل و مدرک حرف زدن :Sokhan:خارج از اصول مناظره است و چیزی را ثابت نمیکند .شما در تاپيك"سوالات نفس گیر از اهل سنت " نتوانستید یک پاسخ درست ارائه کنید:Labkhand: .با دادو قال و فرافکنی چیزی ثابت نمی شود اگر مرد میدانی درست بیا وسط .
در عین حال از باب راهنمایی اگر چنانچه اهل بررسی و پژوهش و طالب حق هستید طبق منابع علماء خودتان، البته اگر علماء خودتان را قبول دارید ،شما را دعوت می کنم به کتاب عبقات الانوار از میر حامد حسین لکنهوی که مشتمل بر 10 مجلد است بر حقانیت شیعه و تمامی آن نیز بر طبق منابع اولیه اهل سنت است.
در غیر این صورت عرض خود می بری و زحمت ما می داری


بسمه تعالی
با سلام و درود
بنده هیچ علاقه ای به شركت در این گونه بحث ها را ندارم چرا كه می دانم هدف بعضی از افراد پیدا كردن حقیقت نیست ولی با این حال به ذهنم رسید چند نكته كوتاه ارائه نمایم.
جناب عقیل 3 سوال مطرح نمودند ما نیز سوالات ایشان را با چند سوال پاسخ می دهیم. در سوال اول القاء نمودند كه در زمان خلیفه اول هیچ خفقانی علیه محبین امیرالمومنین علیه السلام وجود نداشته است! پس گویا قتل عام دوست داران امیرالمومنین علیه السلام را به نام ارتداد فراموش كرده اند خوب است به این سوالات ما در این زمینه پاسخ دهند:
«آيا صحيح است كه بعد از رحلت پيامبر اسلام (ص)، قبائل زيادي از مسلمانان، از بيعت با ابوبكر سر باز زدند و اعلام نمودند ما به پيامبر ايمان داريم و نماز به جا مي­آوريم ولي با اين بچه شتر(يعني ابوبكر) بيعت نمي­كنيم و به او زكات پرداخت نمي­كنيم و آيا صحيح است كه ابوبكر به بهانه مرتد شدن، دستور قتل عام آنان را صادر نمود و آيا صحيح است كه در بعضي از قبائل، تمام مردان قبيله را زنده زنده در آتش سوزاندند و زنان و كودكانشان را به اسارت گرفتند به شكلي كه حتي عمر از اين عمل بيزاري جست؟ و آيا غير از اين است كه تمام حنفيون و شافعيون، اين قبائل را مرتد نمي­دانند و اين عمل ابوبكر را اشتباه مي­دانند؟»(البدايه و النهايه؛ ج6، ص311. المحلي؛ ج11، ص193. تاريخ طبري؛ ج2، ص283 و 285. معجم­البلدان؛ ج2، ص270 و 271. الطبقات­الكبري؛ ج7، ص101 و 102 و 396.)

*****

در سوال دوم القاء نمودند كه ابوبكر تازه به قدرت رسیده بود و هیچ قدرتی برای ایجاد خفقان نداشت ولی آيا غیر از این است كه در روز بيعت ابوبكر، تا وقتي كه قبيله بدوي و وحشي بني­أسلم وارد مدينه نشده بود عمر هيچ اميدي به پيروزي نداشت.(تاريخ طبري؛ ج2، ص459.)

*****

در سوال سوم خود فرمودند آغلام عشق علیه السلام قصد حكومت بر مخالفین و دشمنان خود را داشته اند! گویا ایشان فراموش نموده اند كه بسیاری از مسلمانان از طرفدارن حضرت بوده اند و با بیعت ابوبكر مخالف بوده اند.(همانگونه كه ذكر شد) گویا ایشان فراموش نموده اند كه تنها به خاطر نپذیرفتن خلافت ابوبكر با امثال مالك بن نویره ها و همسران و قبیله های آنها چه كردند...
این قصه سر دراز دارد...

عقیل;32604 نوشت:
بهتر است ولی یک نکته به شما بگویم اگر دلایل شما این است پس مسیحیان از شما دلیل بیشتری دارند آیا فیم های شفا گرفتن آنها را ندیده ای؟

جناب عقیل شما دلیلی بیشتر از این می خواهید ؟

می خواهید به پیامبر بگم بیاید به شما بگه چطوره ؟

این شخص حافظ قرآن شده در مسیحیت چنین چیزی ما دیدید ؟

این شخص دو نفر که بقول شما مرده اند ملاقات کرده شما در مسیحیت چنین چیزی دیدید ؟
دوستان از قرآن و کتب شما می آورند اینگونه پاسخمی دهید.
مدرک تصویری می آوریم که ببینی دوباره مسیحیت بی ربط را مثال می زنید.
شما بگوئید به چه چیزی اعتقاد دارید تا بگوئیم دوستان از آن را دلیل بیاورند برای شما

این مغلطه است مگر در مسیحیت کسی مرده دیده یا حافظ انجیل شده مغلطه نکنید بنظرم دوست گرامی بینا درست می گوید بحث گرفتن پاسخ برای شما مورد نظر نیست مغالطه کاری مد نظر است .

یاحق

[=Book Antiqua]دمت گرم باشد بینا جان در دفاع از حریم ولایت :Kaf:
[=Book Antiqua] همانطور که گفتی این آقا دنبال حق نمیگرده بلکه هدفش چیز دیگری است ( وَ أَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ ماتُوا وَ هُمْ كافِرُونَ (125/توبه) امید واریم به این مرحله نرسه.البته به خیال خودش می خواهد ما را هدایت کند ! واقعا عجیب است . رهبران آنها هم حق را خانه نشین کردند وخود داعیه رهبری را نمودند در حالی که خود احتیاج به هدایت داشتند ِّ
[=Book Antiqua]« أَ فَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (35/یونس )
[=Book Antiqua]آيا كسى كه هدايت به حق مى‏كند براى پيروى شايسته‏تر است يا آن كس كه خود هدايت نمى‏شود مگر هدايتش كنند، شما را چه مى‏شود.مگر می شود کسی با وجود علی علیه السلام که تجلی حق است دنبال کس دیگری برود . البته اینا که تو سایتهای شیعه می آیند و به راحتی حرفای بی ربطشونو می زنن آیا سایتی دارن که گفتگوی آزاد باشه اگه دارن بگن بسم الله .

عقیل;32604 نوشت:
راستش فقط فیلم اولی را دانلود کردم و دومی را خودتان شرح دهید

عقیل گرامی

دومی مجموعه ای از لینکهائی است که تسنن را به تقد می کشد
من در توضیح لینک دوم هم شرح دادم که فرقه ای که به انسان جنایت آموزش می دهد الهی نیست و نشاننی از خدا و رسول الهی ندارد.

لینکهای نخستین را اگر دیده باشید هم کیشان شما جانی ای چون عبدالمالک ریگی را حسین زمان می خوانند !
حسین زمان !!!!!

در جائی دیگر در همان سنی آن لاین می گوید عبدالمالک ریگی را کشتند هنوز فقر بر بلوچستان حاکم است.
آیا برای بدست آوردن ثروت هم کیشان شما از این جانی حمایت و او را حسین زمان می خوانند ؟
و جنایت او را مطابقت با کیش خود می کنند ؟

آیا تکه تکه شدن کودکان بلوچ در کنار هم شیعه و سنی ( چرا که بمب فرقه نمی شناسد و کسی را از کس دیگری تمئیز نمی دهد) جالب و ندای خداوند بود که عده ای می آیند او را حسین زمان می خوانند ؟

آیا در کیش شما کشتن بی گناهان جرم نیست ؟

آیا سنت رسول شما چنین است ؟

اسلام یک رسول داشت اسمش محمد است او سنتش بر پایه محبت است وگرنه نمی توانست نیمی از جهان را بگیرد و بعد 1400 سال با از بین رفتن قویترین امپراتوریهای دنیا هنوز پابر جا بماند.
ندای پیامبر اسلام ندای رحمت بود .
آیا شما که از اهل تسنن هستید در این مقولات نشانی از سنت رسول الله دیدید؟

آیا ندای توحید برای شما مفید بوده ؟ آیا خدا را صدا زده اید ؟

رحمان رحیم کریم غفور وهاب رئوف هم صفات خداونداست .

سرخاب وسفیدآب (شیعه پاسخ نمی دهد)

این سرخ آب سفید آب در فرقه شما وجود ندارد ؟

من به شخصه منتقد برخی آراء شیعه هستم نیتم هم خدا می داند و بس و هرچقدر این شیعه را منحرف بدانم این شیعه را بسیار هدایت یافته تر از آن سنی می بینم .

یاحق:Gol:

بسم الله الرحمن رحیم
سلام

سعید;32962 نوشت:
جناب عقیل بنده سوالی از شما دارم با وجود اعتراف اهل سنت به غصب ولایت امیرالمومنین علی علیه السلام ، کلام خلیفه دوم و اول و پیشگویی های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، این همه تضاد در اهل سنت را چگونه توجیه می کنید؟

!!! :Gig:
زمزم;33020 نوشت:
جناب عقیل بدون دلیل و مدرک حرف زدن خارج از اصول مناظره است و چیزی را ثابت نمیکند .شما در تاپيك"سوالات نفس گیر از اهل سنت " نتوانستید یک پاسخ درست ارائه کنید .با دادو قال و فرافکنی چیزی ثابت نمی شود اگر مرد میدانی درست بیا وسط .

دوست عزیز بنده هم می تونم در یک ساعت 100مطلب ثبت کنم که تا یک سال نتوانید پاسخ دهید اما به امید خدا به زودی چند تای این سوالات نفس گیر را پاسخ خواهم داد
بینا;33084 نوشت:
بسمه تعالی با سلام و درود بنده هیچ علاقه ای به شركت در این گونه بحث ها را ندارم چرا كه می دانم هدف بعضی از افراد پیدا كردن حقیقت نیست ولی با این حال به ذهنم رسید چند نكته كوتاه ارائه نمایم. جناب عقیل 3 سوال مطرح نمودند ما نیز سوالات ایشان را با چند سوال پاسخ می دهیم. در سوال اول القاء نمودند كه در زمان خلیفه اول هیچ خفقانی علیه محبین امیرالمومنین علیه السلام وجود نداشته است! پس گویا قتل عام دوست داران امیرالمومنین علیه السلام را به نام ارتداد فراموش كرده اند خوب است به این سوالات ما در این زمینه پاسخ دهند: «آيا صحيح است كه بعد از رحلت پيامبر اسلام (ص)، قبائل زيادي از مسلمانان، از بيعت با ابوبكر سر باز زدند و اعلام نمودند ما به پيامبر ايمان داريم و نماز به جا مي­آوريم ولي با اين بچه شتر(يعني ابوبكر) بيعت نمي­كنيم و به او زكات پرداخت نمي­كنيم و آيا صحيح است كه ابوبكر به بهانه مرتد شدن، دستور قتل عام آنان را صادر نمود و آيا صحيح است كه در بعضي از قبائل، تمام مردان قبيله را زنده زنده در آتش سوزاندند و زنان و كودكانشان را به اسارت گرفتند به شكلي كه حتي عمر از اين عمل بيزاري جست؟ و آيا غير از اين است كه تمام حنفيون و شافعيون، اين قبائل را مرتد نمي­دانند و اين عمل ابوبكر را اشتباه مي­دانند؟»(البدايه و النهايه؛ ج6، ص311. المحلي؛ ج11، ص193. تاريخ طبري؛ ج2، ص283 و 285. معجم­البلدان؛ ج2، ص270 و 271. الطبقات­الكبري؛ ج7، ص101 و 102 و 396.)

نمی دونم چرا سوالات را درک نمی کنید من می گویم
اگر خفقان وجود داشت چطور حضرت فاطمه به راحتی مردم را در مسجد جمع نموده و سخنرالنی طولانی ایراد می کنند و در آن به خلیفه انتقاد می کنند در حالی که اگر در ایران کسی بیاید و در سخنرانی اش به حکومت انتقاد کند در حین سخنرانی او را به می گیرند و به زندان می برند
و شما میگویید این جماعت که امام ابوبکر به جنگ آنان رفت طرفداران علی (ع) بودند اما در همه ی منابع شیعی آمده که بعد از پیامبر جز 3 یا 5 نفر همگی مرتد شدند
بینا;33084 نوشت:
در سوال دوم القاء نمودند كه ابوبكر تازه به قدرت رسیده بود و هیچ قدرتی برای ایجاد خفقان نداشت ولی آيا غیر از این است كه در روز بيعت ابوبكر، تا وقتي كه قبيله بدوي و وحشي بني­أسلم وارد مدينه نشده بود عمر هيچ اميدي به پيروزي نداشت.(تاريخ طبري؛ ج2، ص459.)

دوست عزیز کتاب تاریخ طبری پر از اشتباهات و احادیث ضعیف است و خود امام طبری هم در مقدمه به این اعتراف می کند
بینا;33084 نوشت:
گویا ایشان فراموش نموده اند كه بسیاری از مسلمانان از طرفدارن حضرت بوده اند و با بیعت ابوبكر مخالف بوده اند.(همانگونه كه ذكر شد) گویا ایشان فراموش نموده اند كه تنها به خاطر نپذیرفتن خلافت ابوبكر با امثال مالك بن نویره ها و همسران و قبیله های آنها چه كردند... این قصه سر دراز دارد...

اگر بسیاری از مسلماناتن طرفدار حضرت بودند پس امام علی از چه می ترسید و چرا قیام نمی کرد و این ها چرا از حضرت علی وقتی که طناب به گردن برای بیعت برده شد حمایت نکردند
در ضمن خود شیعیان اعتراف دارند که بعد از پیامبر جز 3 یا 5 نفر همگی مرتد شدند آیا منظور شما از بسیاری از مسلمانان این 5 نفر است
bina88;33085 نوشت:
جناب عقیل شما دلیلی بیشتر از این می خواهید ؟ می خواهید به پیامبر بگم بیاید به شما بگه چطوره ؟ این شخص حافظ قرآن شده در مسیحیت چنین چیزی ما دیدید ؟ این شخص دو نفر که بقول شما مرده اند ملاقات کرده شما در مسیحیت چنین چیزی دیدید ؟ دوستان از قرآن و کتب شما می آورند اینگونه پاسخمی دهید. مدرک تصویری می آوریم که ببینی دوباره مسیحیت بی ربط را مثال می زنید. شما بگوئید به چه چیزی اعتقاد دارید تا بگوئیم دوستان از آن را دلیل بیاورند برای شما این مغلطه است مگر در مسیحیت کسی مرده دیده یا حافظ انجیل شده مغلطه نکنید بنظرم دوست گرامی بینا درست می گوید بحث گرفتن پاسخ برای شما مورد نظر نیست مغالطه کاری مد نظر است .

دوست عزیز این ها هرگز دلیل نمی شود و اگر سخنان مردم دلیل بود همگی بر حق بودند چون همه ی فرقه ها از این دلایل دارند مثلا در میان صوفیان و دراویش یک ادعا هایی وجود دارد که اگر آنرا برای شما بگویم شاخ در می آورید.
گلشن;33122 نوشت:
البته اینا که تو سایتهای شیعه می آیند و به راحتی حرفای بی ربطشونو می زنن آیا سایتی دارن که گفتگوی آزاد باشه اگه دارن بگن بسم الله .

دوست عزیز داریم اما فیلتر است و این منطق شماست که حرف مخالفان را تحمل نمی کنید و همه اش ترور و زندان و تبعید و فیلتر و پارازیت
این هم یکی از سایت های ما که فیلتر است
nourtv.tv
bina88;33148 نوشت:
عقیل گرامی دومی مجموعه ای از لینکهائی است که تسنن را به تقد می کشد من در توضیح لینک دوم هم شرح دادم که فرقه ای که به انسان جنایت آموزش می دهد الهی نیست و نشاننی از خدا و رسول الهی ندارد. لینکهای نخستین را اگر دیده باشید هم کیشان شما جانی ای چون عبدالمالک ریگی را حسین زمان می خوانند ! حسین زمان !!!!! در جائی دیگر در همان سنی آن لاین می گوید عبدالمالک ریگی را کشتند هنوز فقر بر بلوچستان حاکم است. آیا برای بدست آوردن ثروت هم کیشان شما از این جانی حمایت و او را حسین زمان می خوانند ؟ و جنایت او را مطابقت با کیش خود می کنند ؟ آیا تکه تکه شدن کودکان بلوچ در کنار هم شیعه و سنی ( چرا که بمب فرقه نمی شناسد و کسی را از کس دیگری تمئیز نمی دهد) جالب و ندای خداوند بود که عده ای می آیند او را حسین زمان می خوانند ؟ آیا در کیش شما کشتن بی گناهان جرم نیست ؟ آیا سنت رسول شما چنین است ؟ اسلام یک رسول داشت اسمش محمد است او سنتش بر پایه محبت است وگرنه نمی توانست نیمی از جهان را بگیرد و بعد 1400 سال با از بین رفتن قویترین امپراتوریهای دنیا هنوز پابر جا بماند. ندای پیامبر اسلام ندای رحمت بود . آیا شما که از اهل تسنن هستید در این مقولات نشانی از سنت رسول الله دیدید؟ آیا ندای توحید برای شما مفید بوده ؟ آیا خدا را صدا زده اید ؟ رحمان رحیم کریم غفور وهاب رئوف هم صفات خداونداست . سرخاب وسفیدآب (شیعه پاسخ نمی دهد) این سرخ آب سفید آب در فرقه شما وجود ندارد ؟ من به شخصه منتقد برخی آراء شیعه هستم نیتم هم خدا می داند و بس و هرچقدر این شیعه را منحرف بدانم این شیعه را بسیار هدایت یافته تر از آن سنی می بینم .

ببخشید من فکر کردم 1.1 مگابایت است و گرنه دانلود می کردم
اما ریگی دوست عزیز من ایشان و گروه او را به هیچ وجه قبول ندارم و همیشه دنبال تبلیغ اسلام بدون خشونت و ترور و اعدام و زندان مخالفین بودم
ولی ای کاش به سوالت هم پاسخ می دادید

[=&quot]سوال چهارم: مورد بعدی این است که طبق روایات متعددی که در کتب شیعه آمده پیامبر[/][=&quot]ص[/][=&quot] علم غیب داشته (و حتی امامان)، و مرتب به علی سفارش می کرده که چنانچه خلافت را به تو ندادند سکوت و صبر پیشه کن و غیره، و در واقع به شخصیت واقعی ابوبکر و عمر و عثمان و عائشه و... آگاهی داشته است.[/]

[=&quot]حال ما می پرسیم: پس چرا پیامبر [/][=&quot]ص[/][=&quot] اینقدر این افراد را به خود نزدیک می کرده؟ و آیا علت به قدرت رسیدن ابوبکر و عمر و عثمان همین نزدیکی و خویشاوندی ایشان نبوده؟ پس نعوذبالله اولین مقصر در غصب خلافت الهی حضرت علی خود شخص پیامبر بوده، چون زمینه به قدرت رسیدن ایشان را فراهم کرده است.[/]

باسمه تعالی
جناب عقیل شما سوالی پرسیدید بنده هم از جناب عالی سوالی پرسیدم که جواب سوال شما در گرو پاسخ دادن به سوال بنده است.
ظاهرا جوابی برای سوال بنده ندارید که در اینصورت جواب سوال شما هم روشن است( البته اگر تعصب را کنار بگذارید)

سعید;33235 نوشت:
جناب عقیل شما سوالی پرسیدید بنده هم از جناب عالی سوالی پرسیدم که جواب سوال شما در گرو پاسخ دادن به سوال بنده است. ظاهرا جوابی برای سوال بنده ندارید که در اینصورت جواب سوال شما هم روشن است( البته اگر تعصب را کنار بگذارید)

برادر سعید گرامی

[=Arial Black]
برای جناب عقیل چند مورد اهمیت ندارد من اینجا لیست می کنم اگر سئوالات و پاسخهای شما بزگواران در این محدوده باشد ترتیب اثر ( دیده ) نمی شود.

1 - پاسخ شما از قرآن باشد .
2- پاسخ شما از کتب رجال سنت باشد.
3- شما سئوال مطرح کنید.
4- او سئوال مطرح کرد دیگر باید پاسخ او را بدهید و از سئوالات خود و پاسخها نپرسید.
5- هرپاسخی که به سئوال ایشان داده شود ( طلق بند 1 و 2 همین صفحه ) سریعا فراموش یا بدلیل استناد به کتب بند 1 و 2 مردود است.
6 - اگر شما سئوال مطرح کنید متوجه نمی شود.
7- اگر مثل من دلیل تصویری بیاورید موضوع را در حین تفسیر تحریف و یا مانند قهرمان پرتاب وزنه به چند موضوع بی ربط پرت می نماید.
8- اگر در این پست موفق نشود این کارها را انجام دهد ( یعنی یکی سمج شود که چه جوابی می دهید) سریعا اقدام به باز کردن تاپیکی جداگانه نموده همان حرفها را در آن تاپیک مطرح می کند :Labkhand: ( بنده خدا فکر می کنه تاپیک دیگه توی یک سایت دیگست به روش نیارین)

9- هنگامی که در تاپیک جدید از ایشان دلیل تغئیر موضع را می پرسید می گوید نتوانستید پاسخ من را بدهید آمدم مگر از این ستون به آن ستون ( فرار) فرجی شود.

10- در آخر خیلی درشت می نویسد پاسخ فقط از قزآن وقتی هم پاسخ دادی متوجه می شوی این بابا اصلا قرآن رو هم قبول نداره !!!!/

11 - اگر هم جوابش رو ندی شروع می کنه به تاپیک زدن از قصه حسین کرد شبستری گرفته تا لیلی و مجنون درست انگار اسپم افتاده توی سایت داره تاپیک پر می کنه.

<br />
خلاصه دوستان در این دور باطل زیاد دور نزنید.

[=Arial Black]
پیامبر هم برای ایشان شق القمر اختصاصی نماید نهایتا می گوید
[=Arial Black]برای من [=Arial Black]از قرآن دلیل بیار

یاحق:Gol:

بسم الله الرحمن الرحیم

عقیل;33198 نوشت:
نمی دونم چرا سوالات را درک نمی کنید

[=&quot]با سلام[/]
[=&quot]نمی دانم چرا نمی خواهند پاسخهای ارائه شده توسط دوستان را در[/][=&quot]ك كنند. شما می فرمائید هیچ خفقانی وجود نداشته در حالی كه كتابهای شما چیز دیگری می گوید.[/]
[=&quot]خوب است در ابتدا بدانیم خفقان چیست؟ خفقان به معنای خاموش كردن هر صدای مخالف با هر وسیله ممكن است. گاهی با زور شمشیر و سر نیزه، گاهی با ترورهای شبانه و مخفیانه، گاهی با ترور شخصیت، گاهی با فحش و دشنام، گاهی با پول و رشوه و گاهی با تزویر و جعل حدیث كه در حكومت خلفای سه گانه از این موارد زیاد دیده ایم. خوب است بعضی از آنها را با هم بخوانیم.(البته فقط آن مواردی كه فعلا در دسترس بنده وجود دارد شاید دوستان موارد دیگر را هم بیان كنند.)[/]
[=&quot]1. بعد از رحلت پیامبر اسلام قبائل زیادی از بیعت با ابوبكر سر باز زدند و ابوبكر و همراهان او به نام ارتداد با آن قبائل جنگیده و همه را به خاك و خون كشیدند و همانگونه كه قبلا بیان كردیم بعضی از آن قبائل اعلام كردند ما به پیامبر ایمان داریم و نماز می خوانیم ولی حاضر نیستیم با ابوبكر بیعت كنیم و زكات خود را به او پرداخت كنیم. ولی با اینحال ابوبكر با آنها جنگید؛ مردانشان را زنده زنده در آتش سوزاند و زنان و كودكانشان را به اسارت گرفت و به اندازه ای این عمل زشت بود كه حتی جناب عمر نیز از این عمل او بیزاری جست. (البدايه و النهايه؛ ج6، ص311. تاريخ طبري؛ ج2، ص283 و 285. معجم­البلدان؛ ج2، ص270 و 271. الطبقات­الكبري؛ ج7، ص101 و 102 و 396) و همانگونه كه گفتیم بنا بر گفته ابن حزم در كتاب المحلی، تمام حنفیون و شافعیون معتقدند این قبائل به هیچ عنوان مرتد نبوده و این عمل ابوبكر اشتباه بوده است. (المحلي؛ ابن حزم؛ ج11، ص193.) (البته ما به هیچ عنوان نگفته ایم كه تمام آن قبائل، از دوست دارن امیرالمونین بوده اند بلكه ما هم قائلیم كه اكثر آنها از افرادی بوده اند كه حتی نام صحابی را با خود به همراه داشتند ولی با این حال كافر شده و از دین برگشتند.)[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]2. داستان مالك بن نویره را كه حتما فراموش نكرده اید. او بعد از اطلاع از رحلت پیامبر به مدینه وارد شد ولی چون خلافت را در اختیار دیگران دید حاضر نشد با آنها بیعت كند و زكات قبیله اش را به آنها بدهد. و به قبیله اش بازگشت و زكاتها را به صاحبان اصلی آنها باز گرداند. ابوبكر نیز لشكری را به فرماندهی خالد بن ولید به سوی آنها فرستاد و خالد با وجود اینكه نماز خواندن آنها را مشاهده كرد ولی شبانه بر آنها حمله برد و مردانشان را كشت و سر آنها را در آتش انداخت و در همان شب با همسر مالك زنا كرد. وقتی ابوبكر از این مطلب مطلع شد تنها با گفتن یك جمله كه مالك اجتهاد كرد و در اجتهادش خطا كرد از گناه این قاتل زانی چشم پوشی كرد. جالب این است كه همین شخص در نظر برادران اهل سنت یكی از ده نفری است كه به آنها مژده بهشت داده شده است!(این داستان به تفصیل در كتاب تاریخ طبری و به صورت مختصر در كتب دیگر از جمله الاصابه ابن حجر آمده است.)[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]3. اگر خوب گوش كنید هنوز صدای ضجه فجائه اسلمی را می شنوید كه در میان آتش فریاد می زد «انا مسلم»«من مسلمانم» ولی با اینحال به دستور ابوبكر زنده زنده در آتش سوزانده شد. مگر گناه او چه بود. آیا غیر از این بوده كه حاضر به پذیرش خلافت ابوبكر نشده بود. حتی اگر واقعا او مرتد بود آیا مكافاتش این بود كه زنده زنده در آتش سوزانده شود؟ این عمل به اندازه ای زشت بود كه حتی خود ابوبكر نیز در پایان عمرش از این كار ابراز پشیمانی می كرد و می گفت ای كاش یا او را آزاد كرده بودم و یا او را با روشی دیگر می كشتم و او را زنده در آتش نمی انداختم.([/][=&quot]المعجم الكبير؛ ج1، ص62. تاريخ مدينه دمشق؛ ج30، ص420. شرح نهج­البلاغه ابن­ابي­الحديد المعتزلي؛ ج2، ص46.)[/][=&quot]([/][=&quot]البته من هنوز نمی دانم چرا ابوبكر این قدر به سوزاندن زنده زنده انسانها علاقه داشته؛ و نكته جالب تر اینكه برادران اهل سنت ما قائلند كه آتش، عذاب خداست و در دنیا كسی را نباید با عذاب خدا مجازات كرد.)[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]4. سعد بن عباده نیز از افرادی بود كه با ابوبكر بیعت نكرد و خلافت را به نوعی حق خود می دانست. او به شكلی با خلفا مبارزه كرد كه مجبور به حذف او شدند و لذا در شبی در میان بیابان به تیر غیبی گرفتار شد و در شهر نیز شایع كردند كه جن ها او را كشته اند و در این زمان نیز برادران اهل سنت ما او را با نام قتیل الجن می خوانند![/]
[=&quot] [/]
[=&quot]5. در زمان خلفا خفقان حاكم به اندازه ای شده كه كه گفتن (قال رسول الله) و نقل رلمات پیامبر گناهی نا بخشودنی محسوب می شد. تا جائی كه بعد از مرگ خلیفه دوم، ابو هریره احادیث زیادی از پیامبر نقل می نمود وقتی از او می پرسیدند چرا قبلا این احادیث را نمی گفتی جواب می داد از تازیانه عمر می ترسیدم.([/][=&quot] سير أعلام النبلاء ج 2 ص 601؛[/][=&quot] تاريخ مدينة دمشق ج67 ص344 - سير أعلام النبلاء ج2 ص602 - البداية والنهاية ج8 ص107...)[/][=&quot][/]
[=&quot] [/]
[=&quot]نمی دانم آیا واقعا اینها نشانه خفقان حاكم در زمان خلفای سه گانه نیست. اگر اینها خفقان و خاموش كردن صدای مخالف نیست پس خفقان چیست؟[/]
[=&quot] [/]
[=&quot]اما برای اثبات مدعای خود خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها را شاهد آوردند! می گویند اگر خفقان بود چگونه حضرت زهرا توانستند خطبه خود را بدون مزاحمت دیگران ایراد كنند. ای كاش ایشان ابتدا خطبه حضرت را می خواندند و حوادثی كه بعد از خطبه توسط خلیفه به وجود آمد را بررسی می كردند سپس اینطور با قاطعیت مطلب خود را می فرمودند. اجازه دهید متن پایان خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها را از زبان ابن ابی الحدید معتزلی بشنویم او می گوید زمانی كه خطبه حضرت زهرا سلام الله علیها به پایان رسید ابوبكر بر منبر نشست و اینگونه جواب حضرت زهرا را داد:[/]
[=&quot]«انه هو ثعاله شهیده ذنبه مرب لکل فتنه هو کام الطحال احب اهله الیه البغی...)(دوست ندارم اینگونه کلمات و توهینهائی را که به ساحت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما شده را ترجمه کنم اما لازم است برای اینکه دوستان بیشتر با روحیات جناب خلیفه آشنا شوند بعضی از مطالب گفته شود. ضمن عذرخواهی از تمام محبین امیرالمومنین..)[/]
[=&quot]ابوبکر بر منبر رسول الله نشست و پاسخ حضرت زهرا را اینگونه داد: «او (علی علیه السلام) مانند روباهی است که شاهدش دُمش است. او برپا کننده فتنه هاست. او مانند ام طحال، زن بدکاره عرب است که دوست دارد با محارم خود زنا کند....) ابن ابی الحدید سپس ادامه می دهد از استاد خود پرسیدم ابوبکر به چه کسی کنایه می زند. استادم جواب داد اینها کنایه نیست، تصریح است. پرسیدم چرا ابوبکر چنین نسبتهائی به امیرالمومنین و حضرت زهرا می دهد. استادم با خنده جواب داد: حکومت!([/][=&quot] شرح نهج­البلاغه ابن­ابی­الحدید­المعتزلی؛ ج16، ص215.)[/][=&quot][/]
[=&quot]آیا اینگونه فحاشی ها نشانه سعه صدر خلیفه است. یا نشانه آزادی بیان در آن دوران است. آیا مردم و حتی حضرت زهرا سلام الله علیها در آن زمان می توانستند مطالب خود را بدون مشکل مطرح کنند یا باید برای حفظ جان خود سکوت را اختیار می کردند. [/]
[=&quot].....[/]
[=&quot] [/]
[=&quot] [/]
[=&quot] [/]

بسمه تعالی

عقیل;33198 نوشت:
دوست عزیز کتاب تاریخ طبری پر از اشتباهات و احادیث ضعیف است

یکی از نامناسب ترین راهها برای حل یک مساله، پاک کردن صورت آن مساله است کاری که بعضی از دوستان در آن تخصص فوق العاده ای پیدا کرده اند و لذا هر کجا به روایتی برخورد می کنند که نمی توانند آن را توجیه کنند؛ یا مثل برادر عزیز جناب عقیل رفتار کرده و می گویند این کتاب پرا از احادیث جعلی است یا نویسنده کتاب را زیر سوال برده و او را شیعه می نامند یا انتساب کتاب را به آن نویسنده انکار می کنند... اینها طفره رفتن و پاک کردن صورت مساله است نه پاسخ به آنها.

عقیل;33198 نوشت:
دوست عزیز بنده هم می تونم در یک ساعت 100مطلب ثبت کنم که تا یک سال نتوانید پاسخ دهید اما به امید خدا به زودی چند تای این سوالات نفس گیر را پاسخ خواهم داد


با سلام

جناب عقيل اين نوع ادعا هاي غير علمي را كنار بگذاريد و به مطالب علمي با دليل و برهان بپردازيم
شما هم اگر دليل و برهان وسندي داريد بسم الله ما كه تا به حال از اين ادعاها زياد ديده و شنيده ايم

عقیل;33198 نوشت:
اگر خفقان وجود داشت چطور حضرت فاطمه به راحتی مردم را در مسجد جمع نموده و سخنرالنی طولانی ایراد می کنند و در آن به خلیفه انتقاد می کنند در حالی که اگر در ایران کسی بیاید و در سخنرانی اش به حکومت انتقاد کند در حین سخنرانی او را به می گیرند و به زندان می برند

واما خفقان كه قول ان را داده بودم:
هرچند بنده در مورد خفقان مطلبي خدمت عقيل بزرگوار اشاره كردم وسوالي پرسيدم ولي انگار نه انگار كه جناب عقيل اين مطالب را ديده باشد همچنان بر سوال خود بدون شنيدن جواب ها مي تازند
چه ادعاهايي هم مي كنند كه شيعه پاسخ نمي دهد!!!!!!!!!

خب ما كه هرچه بگوييم جناب عقيل كوش نخواهند داد ولي چارهاي جزء بيان حقيقت نداريم

دوست بزرگوار جناب عقيل

نمي دانم منظور شما از خفقان چيست و چه ذهنيتي از خفقان داريد و بر روي ان اين سوال را مي پرسيد

منظورمان اين است كه:

پيامبر در بستر بيماري بودند و دستور دادند كه همه به سپاه اسامه بپيوندند ولي برخي از اصحاب از اين دستور سرپيچي كردند

منظور ما از خفقان اين است پس از فوت پيامبر اگرم(ص) خليفه دوم شمشير كشيده و گفته است كه هركس ادعا كند كه پيامبر مرده است گردن او را مي زنم

منظور ما از خفقان است كه :
هنوز جنازه شريف پيامبر بر روي زمين بود كه برخي از اصحاب به دنبال خليفه پيامبر بودند و سقيفه تشكيل داده و مي خواستند خليفه انتخاب كنند و اين يعني خفقان

يعني زماني كه برخي از اصحاب و اهل بيت رسول خدا(ص) در خانه وحي جمع شده بودند براي بيعت گرفتن از علي(ع) اتش به در خانه وحي اوردند

اين همه قضيه اگر در مدت زمان كوتاهي در شهري مثل مدينه اتفاق بيفتد و زماني كه همه نگران حال رسول خدا(ص) يعني خفقان

وقتي كسي بعد از مرگ رسول خدا(ص) از روي جهل و ناداني به قوانين الهي و با برنامه اي براي ايجاد خفقان شمشير كشيده و منكر مرگ پيامبر باشد يعني كه افكاري در سر دارد و افكار عمومي را اماده مي كند براي عملي غير مترقبه

وقتي كساني از دستور پيامبر در پيوستن به لشكر اسامه سرپيچي مي كنند و بعدا همين افراد خليفه مي شوند يعني ، اي افكار عمومي و اي مردم ما افكاري در سر داشتيم وبه مخالفت با پيامبر پرداختيم و حالا هم جانشين رسول خدا (ص) را كنار مي گذاريم

ترساندن افكار عمومي با انجام مقدماتي و به قول اصطلاحات سياسي امروزه سنجش افكار عمومي در سرپيچي ار فرامين پيامبر ابتدا در دستور كار اصحاب بود و وقتي ديدند كس يا كساني از مردم در مقابل اين سرپيچي از فرامين واكنش نشان نمي دهند خود را اماده كردند به كنار گذاشتن خليفه پيامبر

اصحابي كه بعدا به انتخاب سقيفه خليفه شدند سنگر به سنگر پيش امدند و با سرپيچي از دستورات پيامبر و عدم مخالفت مردم خفقان را بوجود اورند و با كارهاي خود به مردم هشدار دادند كه ما از دستورات خود پيامبر سرپيچي كرديم و با خليفه منصوب پيامبر چنين برخوردي كرديم حال اگر كسي جرات دارد با ان هم كار ديگري مي كنيم اين يعني خفقان

ادامه دارد.........

باز سلام

واما خفقان

عقيل بزرگوار باز هم نمي دانم كه منظور شما و درك شما از خفقان چيست؟؟

ببينيد در درگيري بين دو طرف و زماني كه هنوز دو طرف در حال مبارزه هستند كه كسي نمي تواند ديگري را خفه كند و براي همين ايجاد خفقان براي ديگران مي كند نه طرف مقابل

دقت كن عقيل عزيز

جامعه 100در
10در صد سياه
10در صد سفيد
80در صد خاكستري

زماني كه در جامعه بين ده درصدها درگيري رخ مي دهد هر كدام از اينها مي خواهند كه افكار عمومي را با خود همراه كنند و كساني موفق اند كه افكار عمومي بيشتري را همراه خود داشته باشند و اين افكار عمومي بيشتر يعني قدرت و يعني ثروت و .......و يعني به قول امروزيها دموكراسي

اين را هم مد نظر داشته باش كه خفقان بر روي 10 درصد طرف مقابل صورت نمي گيرد زيرا در اين صورت ديگر دعوايي نيست و طرف به قدرت رسيده است و تمام افراد طرف مقابل را قلع و قمع مي كند

زماني كه فرد به قدرت نرسيده است با افكار عمومي بازي مي كند و سعي مي كند هرچه بيشتر افكار عمومي را به خود جلب كند و 80 درصد بقيه افكارعمومي را به خود جلب كند

اصحابي كه در سقيفه خليفه شدند با سنجش افكار عمومي در عدم پيروي از دستورات پيامبرو عدم مقابله مردم با انها زمينه را براي كنار گذاشتن جانشين پيامبر مناسب ديد

و كم كم خفقان را براي اكثريت جامعه ايجاد كرد به طوري كه حرف هاي دختر رسول خدا(ص) در مسجد هم نتوانست خفقان ايجاد شده توسط خليفه و يارانش را بشكند و مردم به هر دليلي از خفقان ايجاد شده در هراس بودند

همان طور كه علي(ع) و دختر پيامبر با حسنين(ع) به در خانه اصحاب مي رفتند و استمداد مي جستند ولي جو سنگين و خفقان شديد باعث عدم تبعيت افكار عمومي و مردم از ايشان بود

عقيل بزرگوار

خفقان را براي افكار عمومي به وجود اورده بودند و نه براي خود اهل بيت كه اگر اين كار را مي كردند و مانع از سخنراني حضرت فاطمه (س) مي شدند در اين صورت بايد مي گفتيم سرگوب كردند قيام را.

پس خفقان ايجاد شده بود ولي بر عليه افكار عمومي و اگر اين ازادي هايي كه در بالا مكرر مي فرموديد نبودند در اين صورت سركوب قيام نام مي رفت نه خفقان

ادامه دارد..........


خب بنده كه به قول خود وفا كردم ومطالب را نوشتم

جناب عقيل شما هم لطفي كنيد و بفرماييد كه چرا اين خلفاي عزيز شما اين همه اشتباهات را مرتكب شدند
اينها كه ديگر در كتب خود شماست يا اينها را هم مي خواهيد منكر شويد؟؟؟؟

يا اگر دليل و سندي بر انكار نداشته باشيد چطور توجيه خواهيد كرد؟؟؟

و ما همچنان ..................منتظريم

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
از دوستان معذرت می خواهم که در جواب دادن تاخیر کردم متاسفانه دیروز جواب کاملی نوشته بودم که متاسفانه به علتی پاک شد و نتوانستم بفرستم اما حالا می خواهم به این دو پست جناب طاها جواب دهم.

طاها;33539 نوشت:
نمي دانم منظور شما از خفقان چيست و چه ذهنيتي از خفقان داريد

خفقان یعنی خاموش کردن صدای مخالف خود از راه های گوناگون
طاها;33539 نوشت:
پيامبر در بستر بيماري بودند و دستور دادند كه همه به سپاه اسامه بپيوندند ولي برخي از اصحاب از اين دستور سرپيچي كردند

این ربطی به بحث ندارد و اصلا خفقان چیز دیگری است
طاها;33539 نوشت:
منظور ما از خفقان اين است پس از فوت پيامبر اگرم(ص) خليفه دوم شمشير كشيده و گفته است كه هركس ادعا كند كه پيامبر مرده است گردن او را مي زنم

این گفته ی حضرت عمر از روی شکه شدن بود ولی به نظر شما این چه تاثیری بر خلافت ابوبکر داشت و این چه ربطی به سوالات بنده دارد
طاها;33539 نوشت:
منظور ما از خفقان است كه : هنوز جنازه شريف پيامبر بر روي زمين بود كه برخي از اصحاب به دنبال خليفه پيامبر بودند و سقيفه تشكيل داده و مي خواستند خليفه انتخاب كنند و اين يعني خفقان

پس معنی خفقان را نمی دانی به نظر شما آیا این بهتر نبود که هر چه زود تر خلیفه انتخاب شود و هرج و مرج نشود
طاها;33539 نوشت:
يعني زماني كه برخي از اصحاب و اهل بيت رسول خدا(ص) در خانه وحي جمع شده بودند براي بيعت گرفتن از علي(ع) اتش به در خانه وحي اوردند اين همه قضيه اگر در مدت زمان كوتاهي در شهري مثل مدينه اتفاق بيفتد و زماني كه همه نگران حال رسول خدا(ص) يعني خفقان

مثل این که به کلی معنی خفقان را نمی دانی
طاها;33539 نوشت:
وقتي كسي بعد از مرگ رسول خدا(ص) از روي جهل و ناداني به قوانين الهي و با برنامه اي براي ايجاد خفقان شمشير كشيده و منكر مرگ پيامبر باشد يعني كه افكاري در سر دارد و افكار عمومي را اماده مي كند براي عملي غير مترقبه

به نظر شما ذهن مردم با این حرکت که شاید ده دقیقه بیشتر نبوده چطور آماده ی خلافت ابوبکر می شود آیا مردم در این مدت تمام وصایای پیامبر را فراموش کردند آیا مردم بیعت خود را با امام علی در روز غدیر که زیاد هم نگذشته بود در این مدت فراموش کردند
طاها;33539 نوشت:
وقتي كساني از دستور پيامبر در پيوستن به لشكر اسامه سرپيچي مي كنند و بعدا همين افراد خليفه مي شوند يعني ، اي افكار عمومي و اي مردم ما افكاري در سر داشتيم وبه مخالفت با پيامبر پرداختيم و حالا هم جانشين رسول خدا (ص) را كنار مي گذاريم

پس این مردم چطور قبول کردند مردمی که پیامبر 23 سال آنها را پرورش داد
طاها;33539 نوشت:
ترساندن افكار عمومي با انجام مقدماتي و به قول اصطلاحات سياسي امروزه سنجش افكار عمومي در سرپيچي ار فرامين پيامبر ابتدا در دستور كار اصحاب بود و وقتي ديدند كس يا كساني از مردم در مقابل اين سرپيچي از فرامين واكنش نشان نمي دهند خود را اماده كردند به كنار گذاشتن خليفه پيامبر اصحابي كه بعدا به انتخاب سقيفه خليفه شدند سنگر به سنگر پيش امدند و با سرپيچي از دستورات پيامبر و عدم مخالفت مردم خفقان را بوجود اورند و با كارهاي خود به مردم هشدار دادند كه ما از دستورات خود پيامبر سرپيچي كرديم و با خليفه منصوب پيامبر چنين برخوردي كرديم حال اگر كسي جرات دارد با ان هم كار ديگري مي كنيم اين يعني خفقان

پس در این مدت حضرت علی و طرفدارنش ساکت نشستند تا هر چه می خواهند بکنند وکجا بودند آن بسیاری از مردم که بنا به قول جناب بینا طرفدار امام علی بودند
طاها;33546 نوشت:
باز سلام واما خفقان عقيل بزرگوار باز هم نمي دانم كه منظور شما و درك شما از خفقان چيست؟؟ ببينيد در درگيري بين دو طرف و زماني كه هنوز دو طرف در حال مبارزه هستند كه كسي نمي تواند ديگري را خفه كند و براي همين ايجاد خفقان براي ديگران مي كند نه طرف مقابل دقت كن عقيل عزيز جامعه 100در 10در صد سياه 10در صد سفيد 80در صد خاكستري زماني كه در جامعه بين ده درصدها درگيري رخ مي دهد هر كدام از اينها مي خواهند كه افكار عمومي را با خود همراه كنند و كساني موفق اند كه افكار عمومي بيشتري را همراه خود داشته باشند و اين افكار عمومي بيشتر يعني قدرت و يعني ثروت و .......و يعني به قول امروزيها دموكراسي اين را هم مد نظر داشته باش كه خفقان بر روي 10 درصد طرف مقابل صورت نمي گيرد زيرا در اين صورت ديگر دعوايي نيست و طرف به قدرت رسيده است و تمام افراد طرف مقابل را قلع و قمع مي كند زماني كه فرد به قدرت نرسيده است با افكار عمومي بازي مي كند و سعي مي كند هرچه بيشتر افكار عمومي را به خود جلب كند و 80 درصد بقيه افكارعمومي را به خود جلب كند اصحابي كه در سقيفه خليفه شدند با سنجش افكار عمومي در عدم پيروي از دستورات پيامبرو عدم مقابله مردم با انها زمينه را براي كنار گذاشتن جانشين پيامبر مناسب ديد و كم كم خفقان را براي اكثريت جامعه ايجاد كرد به طوري كه حرف هاي دختر رسول خدا(ص) در مسجد هم نتوانست خفقان ايجاد شده توسط خليفه و يارانش را بشكند و مردم به هر دليلي از خفقان ايجاد شده در هراس بودند همان طور كه علي(ع) و دختر پيامبر با حسنين(ع) به در خانه اصحاب مي رفتند و استمداد مي جستند ولي جو سنگين و خفقان شديد باعث عدم تبعيت افكار عمومي و مردم از ايشان بود عقيل بزرگوار خفقان را براي افكار عمومي به وجود اورده بودند و نه براي خود اهل بيت كه اگر اين كار را مي كردند و مانع از سخنراني حضرت فاطمه (س) مي شدند در اين صورت بايد مي گفتيم سرگوب كردند قيام را. پس خفقان ايجاد شده بود ولي بر عليه افكار عمومي و اگر اين ازادي هايي كه در بالا مكرر مي فرموديد نبودند در اين صورت سركوب قيام نام مي رفت نه خفقان

مشکل شما از همان ابتدا است شما معنی خفقان را اشتباه گرفته اید این چطور خفقانی بود که حضرت فاطمه به راحتی مردم را جمع کردند و سخنرانی کردند و حکومت هم هیچ کاری نکرد اما شما گفتید
طاها;33546 نوشت:
زماني كه در جامعه بين ده درصدها درگيري رخ مي دهد

این چه در گیری بود ما که درگیری نمی بینیم هر چه در بین اهل بیت و خلفای راشدین بوده دوستی و محبت بوده آیا یادتان رفته حضرت علی دختر خود ام کلثوم را به عمر داد آیا نمی دانید که علی پس از فوت ابوبکر با زن او ازدواج کرد آیا نمی دانید حضرت علس و حسن و حسین فرزندان خود را ابوبکر و عمر نام می نهادند آیا نمی دانید حضرت علی مشاور عمر بود
جناب طاها من سوالات زیادی کردم و فقط شما روی اولی بحث کردید لطفا دوستان هر چه زود تر پاسخ دهند

عقیل;33659 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
از دوستان معذرت می خواهم که در جواب دادن تاخیر کردم متاسفانه دیروز جواب کاملی نوشته بودم که متاسفانه به علتی پاک شد و نتوانستم بفرستم اما حالا می خواهم به این دو پست جناب طاها جواب دهم.

خفقان یعنی خاموش کردن صدای مخالف خود از راه های گوناگون

این ربطی به بحث ندارد و اصلا خفقان چیز دیگری است

این گفته ی حضرت عمر از روی شکه شدن بود ولی به نظر شما این چه تاثیری بر خلافت ابوبکر داشت و این چه ربطی به سوالات بنده دارد

پس معنی خفقان را نمی دانی به نظر شما آیا این بهتر نبود که هر چه زود تر خلیفه انتخاب شود و هرج و مرج نشود

مثل این که به کلی معنی خفقان را نمی دانی

به نظر شما ذهن مردم با این حرکت که شاید ده دقیقه بیشتر نبوده چطور آماده ی خلافت ابوبکر می شود آیا مردم در این مدت تمام وصایای پیامبر را فراموش کردند آیا مردم بیعت خود را با امام علی در روز غدیر که زیاد هم نگذشته بود در این مدت فراموش کردند

پس این مردم چطور قبول کردند مردمی که پیامبر 23 سال آنها را پرورش داد

پس در این مدت حضرت علی و طرفدارنش ساکت نشستند تا هر چه می خواهند بکنند وکجا بودند آن بسیاری از مردم که بنا به قول جناب بینا طرفدار امام علی بودند

مشکل شما از همان ابتدا است شما معنی خفقان را اشتباه گرفته اید این چطور خفقانی بود که حضرت فاطمه به راحتی مردم را جمع کردند و سخنرانی کردند و حکومت هم هیچ کاری نکرد اما شما گفتید
این چه در گیری بود ما که درگیری نمی بینیم هر چه در بین اهل بیت و خلفای راشدین بوده دوستی و محبت بوده آیا یادتان رفته حضرت علی دختر خود ام کلثوم را به عمر داد آیا نمی دانید که علی پس از فوت ابوبکر با زن او ازدواج کرد آیا نمی دانید حضرت علس و حسن و حسین فرزندان خود را ابوبکر و عمر نام می نهادند آیا نمی دانید حضرت علی مشاور عمر بود
جناب طاها من سوالات زیادی کردم و فقط شما روی اولی بحث کردید لطفا دوستان هر چه زود تر پاسخ دهند


بسمه تعالی
عقیل;33659 نوشت:
خفقان یعنی خاموش کردن صدای مخالف خود از راه های گوناگون

این تعریف شما از خفقان، همان تعریف اینجانب بود با این تفاوت كه تعریف بنده بسیار كامل تر و روشن تر بود بنده عرض كردم
خفقان به معنای خاموش كردن هر صدای مخالف با هر وسیله ممكن . گاهی با زور شمشیرو سر نیزه، گاهی با ترورهای شبانه و مخفیانه، گاهی با ترور شخصیت، گاهی با فحش ودشنام، گاهی با پول و رشوه و گاهی با تزویر و جعل حدیث كه در حكومت خلفای سه گانهاز این موارد زیاد دیده ایم.

مصادیقی از ایجاد جو رعب و وحشت و خفقان با استفاده از زور شمشیر و ترور و فحاشی را خدمت دوستان گفتیم (رجوع كنید به پست 39)
اما در مورد ایجاد جو خفقان و خاموش كردن صدای مخالفین با استفاده از پول و رشوه؛ خوب است دوستان به این چند مورد توجهی داشته باشند:
1. «ابوبكر براي بيعت، مبالغ زيادي پول بين زنان مهاجرين و انصار پخش نمود ولي بعضي از زنان مدينه از گرفتن آن پول ابا نموده و گفتند ما براي دين رشوه قبول نمي­كنيم.( كنز­العمال؛ ج5، ص606. شرح نهج ­البلاغه ابن­ ابي­ الحديد­المعتزلي؛ ج2، ص53.)»
2. «ابوسفيان از بيعت با ابوبكر سر باز زد و آنها را تهديد به خونريزي نمود و ابوبكر و عمر براي اينكه مشكلي از جانب او پيش نيايد به او گفتند تمام زكاتي را كه جمع نموده مي­تواند براي خودش بردارد.(شرح نهج ­البلاغه ابن­ ابي ­الحديد­المعتزلي؛ ج2، ص44.)»
باز بگوئید خفقان نبوده و همه، حرف خود را با آزادی زدند!!!.

عقیل;33659 نوشت:
به نظر شما آیا این بهتر نبود که هر چه زود تر خلیفه انتخاب شود و هرج و مرج نشود


چقدر این كلام، شبیه منطق خلفا ست. آنها هم گفتند می خواهیم فتنه ای بر پا نشود. و حضرت زهرا سلام الله علیها چه زیبا پاسخ آنان را دادند آن گاه كه در میان خطبه خود فرمودند: «بهانه شما این بود كه می ترسیم فتنه ای برپا شود! و چه فتنه ای از این بالاتر كه در آن گرفتار شدید....به بهانه گرفتن كف روی شیر تمام كاسه شیر را تا ته مخفیانه نوشیدید. ظاهرا سنگ دیگران را به سینه می زدید اما در حقیقت در پی تقویت كار خود بودید...) (می توانید متن خطبه حضرت را در منابع زیر بیابید: مروج‏الذهب مسعودي ج2 ص311؛ شرح ابن ابي‏الحديد، ج16 ص234؛ نهاية ابن أثير (در ترجمه لغت لمّه)؛ تاريخ بغداد خطيب بغدادي ؛ تذکرة الخواص سبط بن الجوزي ؛. کتاب لئالي جلال‏الدين سيوطي.)
و از سوئی دیگر اینقدر بیعت با خلیفه اول شتاب زده و فتنه انگیز بود كه بسیاری از مردم از جمله جناب عمر بن خطاب نیز بدان آگاه شدند تا جائی كه در او در زمان خلافتش اینگونه می گوید: «بيعت با ابوبکر شتاب‏زده و بدون تامل بود و خداوند، مسلمانان را از شر آن حفظ کرد و دیگر هر کس به اين شکل در انتخاب خليفه عمل کند، او را بکشيد.»( مسند احمد، ج 1، ص 55؛ صحيح بخاري، ج 10، ص 44؛ کامل ابن‏اثير، ج 2، ص 220؛ الطبقات، ج 3، ص 343؛ شرح ابن ابي‏الحديد، ج 2، ص 40.)

عقیل;33659 نوشت:
چطور خفقانی بود که حضرت فاطمه به راحتی مردم را جمع کردند و سخنرانی کردند و حکومت هم هیچ کاری نکرد اما شما گفتید


فكر كنم این بزرگوار نخواستند پاسخ های ارائه شده را ببینند. می توانند باز به پست شماره 39 رجوع كنند و چگونگی برخورد آقای ابوبكر را با حضرت زهرا سلام الله علیها دوباره مشاهده كنند.
ابوبکر بر منبر رسول الله نشست و پاسخ حضرت زهرا را اینگونه داد: «او (علی علیه السلام) مانند روباهی است که شاهدش دُمش است. او برپا کننده فتنه هاست. او مانند ام طحال، زن بدکاره عرب است که دوست دارد با محارم خود زنا کند....) ابن ابی الحدید سپس ادامه می دهد از استاد خود پرسیدم ابوبکر به چه کسی کنایه می زند. استادم جواب داد اینها کنایه نیست، تصریح است. پرسیدم چرا ابوبکر چنین نسبتهائی به امیرالمومنین و حضرت زهرا می دهد. استادم با خنده جواب داد: حکومت!( شرح نهج ­البلاغه ابن ­ابی ­الحدید­المعتزلی؛ ج16، ص215.)


ادامه دارد...

عقیل;33659 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
از دوستان معذرت می خواهم که در جواب دادن تاخیر کردم متاسفانه دیروز جواب کاملی نوشته بودم که متاسفانه به علتی پاک شد و نتوانستم بفرستم اما حالا می خواهم به این دو پست جناب طاها جواب دهم.

خفقان یعنی خاموش کردن صدای مخالف خود از راه های گوناگون

این ربطی به بحث ندارد و اصلا خفقان چیز دیگری است

این گفته ی حضرت عمر از روی شکه شدن بود ولی به نظر شما این چه تاثیری بر خلافت ابوبکر داشت و این چه ربطی به سوالات بنده دارد

پس معنی خفقان را نمی دانی به نظر شما آیا این بهتر نبود که هر چه زود تر خلیفه انتخاب شود و هرج و مرج نشود

مثل این که به کلی معنی خفقان را نمی دانی

به نظر شما ذهن مردم با این حرکت که شاید ده دقیقه بیشتر نبوده چطور آماده ی خلافت ابوبکر می شود آیا مردم در این مدت تمام وصایای پیامبر را فراموش کردند آیا مردم بیعت خود را با امام علی در روز غدیر که زیاد هم نگذشته بود در این مدت فراموش کردند

پس این مردم چطور قبول کردند مردمی که پیامبر 23 سال آنها را پرورش داد

پس در این مدت حضرت علی و طرفدارنش ساکت نشستند تا هر چه می خواهند بکنند وکجا بودند آن بسیاری از مردم که بنا به قول جناب بینا طرفدار امام علی بودند

مشکل شما از همان ابتدا است شما معنی خفقان را اشتباه گرفته اید این چطور خفقانی بود که حضرت فاطمه به راحتی مردم را جمع کردند و سخنرانی کردند و حکومت هم هیچ کاری نکرد اما شما گفتید
این چه در گیری بود ما که درگیری نمی بینیم هر چه در بین اهل بیت و خلفای راشدین بوده دوستی و محبت بوده آیا یادتان رفته حضرت علی دختر خود ام کلثوم را به عمر داد آیا نمی دانید که علی پس از فوت ابوبکر با زن او ازدواج کرد آیا نمی دانید حضرت علس و حسن و حسین فرزندان خود را ابوبکر و عمر نام می نهادند آیا نمی دانید حضرت علی مشاور عمر بود
جناب طاها من سوالات زیادی کردم و فقط شما روی اولی بحث کردید لطفا دوستان هر چه زود تر پاسخ دهند


عقیل;33659 نوشت:
این چه در گیری بود ما که درگیری نمی بینیم هر چه در بین اهل بیت و خلفای راشدین بوده دوستی و محبت بوده

دوستی!!!!! محبت!!!!!!
قسمتی از نقل ابن قتیبه الدينوري را برای شما می گذارم تا میزان دوستی خلفا با اهل بیت را بهتر ببینید :
«سپس عمر بلند شده و با جماعتي به در خانه فاطمه آمدند و در را كوبيدند. پس وقتي فاطمه صداي آنها را شنيد با بلند­ترين حد صدايش فرياد زد «يا ابتا يا رسول­الله» ببين بعد از تو پسر خطاب و پسر ابي­قحافه (ابوبكر و عمر) با ما چگونه رفتار مي­كنند. پس چون مردم صداي فاطمه و صداي گريه او را شنيدند با حالت گريه از آنجا برگشتند و نزديك بود قلوبشان از هم متلاشي شود ولي عمر و گروهي ديگر كه با او بودند همانجا ماندند و علي را از خانه خارج كردند و او را نزد ابوبكر بردند و به او گفتند با ابوبكر بيعت كن. پس گفت اگر بيعت نكنم چه ميكنيد؟ گفتند به خدايي كه جز او خدايي نيست گردنت را مي­زنيم. پس گفت مرا مي­كشيد در حالي كه بنده خدا و برادر رسول خدايم؟ عمر جواب داد بنده خدا هستي اما برادر رسول خدا نه!...»( الامامة و السياسة؛ ج1، ص30و31.)
اجازه دهید میزان دوستی خلفا با امیرالمومنین را از زبان خود خلفا بشنویم :
«عمر بن خطاب وقتی به حكومت رسید در حضور جمعی، خطاب به علی علیه السلام و عباس بن عبدالمطلب اینگونه گفت: ابوبكر از دنیا رفت و من جانشین پیامبر و ابوبكر هستم در حالی كه شما دو نفر مرا دروغگو، گناه كار، حیله گر و پیمان شكن می دانید.(صحیح مسلم، حدیث شماره 3302)
عایشه هم می گوید «علی علیه السلام به دلیل ناخوشایندی از حضور عُمر، از ملاقات با خلیفه دوم امتناع می كرد.(صحیح بخاری، حدیث 3931.)

عقیل;33659 نوشت:
آیا یادتان رفته حضرت علی دختر خود ام کلثوم را به عمر داد

فكر می كنم در همین سایت پاسخ این ادعا به صورت كامل ارائه شده اگر فردی خواهان یافتن حقیقت باشد می تواند جستجو كند تا جواب خود را بیابد. اما من فقط یك سوال دارم. اگر واقعا چنین ازدواجی واقع شده است و آن چنان كه بعضی از كتب برادارن اهل سنت روی آن مانور می دهند این مساله حقیقت است و فضیلتی برای جناب خلیفه محسوب می شود پس چرا در صحاح سته حتی یك حدیث در مورد این ازدواج وجود ندارد و در مقابل تمام كتب درجه دو و درجه سه اهل سنت این قضیه را با آب و تاب بسیار مطرح می كنند؟
عقیل;33659 نوشت:
آیا نمی دانید که علی پس از فوت ابوبکر با زن او ازدواج کرد

آیا غیر از این است كه اسماء بنت عمیس در ابتدا همسر جعفر طیار برادر امیر المومنین بوده؟ چرا نمی گوئید كه ایشان با همسر برادر شهید خود ازدواج كردند؟

عقیل;33659 نوشت:
آیا نمی دانید حضرت علس و حسن و حسین فرزندان خود را ابوبکر و عمر نام می نهادند


شاید اگر نام امام حسن و امام حسین علیهما السلام را نمی آوردند برای خود ایشان بهتر بود.
اما در مورد این كه چرا امیرالمومنین علیه السلام نام ابوبكر و عمر را برای فرزندان خود انتخاب نمودند خوب است به بعضی از مطالب توجه بیشتری شود.
در ابتدا باید توجه داشت كه كلمه «ابوبكر» اصلا اسم نیست كه كسی بخواهد آن را برای فرزند خود انتخاب كند بلكه كنیه است و همانگونه كه دوستان می دانند كنیه افراد بر اساس نام پدر یا نام مادر یا نام فرزند و یا بر اساس روحیات اشخاص توسط مردم انتخاب می شود. و همانگونه كه نسب شناسان نیز ثبت نموده اند نام ایشان عبدالله یا محمد اصغر بوده است كه به ابوبكر مكنی و مشهور شده است.(التنبیه و الاشراف مسعودی، ص 297. عمده عیون ابن بطریق، ص 29، الفصول المهمه ابن صباغ مالكی، ص141.)
اما نام گذاری عمر بن علی نیز از این جالب تر است. همانگونه كه می دانید عمر بن خطاب در زمان حكومت خود بر اساس بخش نامه ای به تمام كارگذران خود دستور می دهد كه هیچ فردی حق ندارد نام پیامبر اسلام و یا سایر انبیاء را برای فرزند خود انتخاب كند و حتی كسانی كه چنین نامهائی را انتخاب كرده اند باید نام فرزندان خود را تغییر دهند(عمدة­القاري؛ ج7، ص143. فتح­ الباري؛ ج10، ص472. تحفة­الاحوذي؛ ج8، ص107. فيض­ القدير؛ ج3، ص324.) (البته برادراان اهل سنت ما باید این مساله را برای ما توضیح دهند كه دلیل خلیفه برای این كار چه بوده، آیا نمی دانسته كه بهترین نامها، نام انبیاء و به خصوص نام محمد است یا خدای نا كرده با نام محمد مشكلی داشته است...؟) و همانگونه كه مورخین مشهور اهل سنت نوشته اند بسیاری از افراد در این زمان نامشان تغییر می كند و بسیاری از نامها نیز با دخالت مستقیم خود خلیفه تغییر داده می شود ویكی از كسانی كه در این زمان به دستور عمر بن خطاب نام گذاری شد، یكی از فرزندان امیرالمومنین بوده كه عمر نام خود را برای او برگزید.(انساب الاشراف بلاذری، ج2، ص192؛ تهذیب الكمال، ج21، ص467؛ سیر اعلام النبلاء، ج4، ص134؛ تهذیب التهذیب، ج7، ص411. همچنین برای تغییر نامها توسط عمر بن خطاب نگاه كنید به اسدالغابه، ج3، ص284؛ الطبقات ال كبری ج6، ص76؛ المصنف عبدالرزاق، ج1، ص61؛ فتح الباری، ج2، ص374.)

عقیل;33659 نوشت:
جناب طاها من سوالات زیادی کردم و فقط شما روی اولی بحث کردید لطفا دوستان هر چه زود تر پاسخ دهند

خود ایشان هستند كه مرتب از این شاخه به آن شاخه می پرند و به عنوان یك سوال چندین سوال مختلف را با هم مخلوط می كنند. اگر چه دوستان هم جوابهای خوبی ارائه نمودند.

بسم الله الرحمن الرحیم

عقیل;32139 نوشت:

عقیل;32139 نوشت:
این کتاب علی حسین امیری از شیعیان هدایت یافته است و مولف این کتاب است

سلام وقت بخیر

آخ اخ یواش تر بابا سرم درد گرفت بابا اینقدر این کلمه هدایت یافته رو توی سر دیگران نکوبید. یک کلام ختم کلام : امید واریم خداوند متعال علی حسین امیری و جناب عقیل را در دنیا با مرام حرضت عمر زنده بدارد و در قیامت هم همراه با او محشور بگرداند.( لال از دنیا نری بلند بگو امین).

عقیل;32139 نوشت:

عقیل;32139 نوشت:
1- علمای شیعه دائم بر این عقیده هستند که پس از رحلت پیامبر ص خلافت الهی حضرت علیuتوسط کودتای سقیفه بنی ساعده غصب شده است، و در واقع ابوبکر غاصب خلافت الهی علی بوده است،

عقیل جان بعضی از علمای شیعه حرف های دیگه ای هم دارند؛ مثلا بعضیاشون معتقدند که حرضت ابوبکر از پیامبر هم بالاتر بود و فکرش بیشتر کار می کرد، چون پیامبر با معرفی نکردن جانشین اون بدبختی سقیفه رو برای مسلمونا درست کرد. ولی ابوبکر با تعیین جانشین (عمر ) خدمت بزرگی به اسلام کرد. عقیل جون نظر شما چیه؟

عقیل;32139 نوشت:

خفقان شدیدی ایجاد نمودند و هیچکس جرات مخالفت با ایشان را نداشته است

به نظرم در یکی از مطالبتون خفقان رو تعریف کردید. خفقان = خاموش کردن صدای مخالف به راه های گوناگون. خب توضیح ندادید که اساسا چرا یه نفر می خواهد صدای مخالف را خاموش کند؟ ایا اگر به مقصود رسید باز هم صدای مخالف اهمیت دارد؟

راستی عمر و ابوبکر و عثمان بعد از قبضه کردن خلافت در چند مورد با کسانی که بحث دفاع از جانشینی علی رو مطرح می کردند برخورد دوستانه داشتند؟ پسر نبودی چه ضیافتی برای ابوذر گرفته بودن. عبد الله ابن مسعود و ... .

عقیل;32139 نوشت:
1
حتی چنانچه به آخوندها بگویید: چرا کسی به حق الهی حضرت علی و غدیر خم اشاره ای نداشته؟ خواهید دید که همین پاسخها را خواهند داد و می گویند: ای آقا، در آن زمان درب خانه آتش می زدند و سیلی به گوش دختر پیامبر ص می زدند و طناب به گردن علی انداختند، شما نمی دانید که ابوبکر و عمر و طرفداران ایشان در آن زمان چه خفقانی ایجاد کرده بودند.

ولی خداییش با این موافقم. خدا هم نمیدونه که این آخوندها چکارهایی می تونن بکنن؛ این اخوندها جلو جلو رفتن از 1400 سال قبل تا امروز هی این مطالب رو تو کتب اهل سنت و از زبان اهل سنت نوشتن؛ (تو صحیصح بخاری و مسلم؛ تو صحاح سته و هزاران کتب تاریخی) بعد یواشکی اومدن الان میگن نگاه کنید چنین و چنان است. ( بنده خدا برو اول یقه بزرگان خودتون رو بگیرید که این مطالب رو نوشتند و ابروی شما رو به حراج گذاشتن. نه اخوندها رو).

عقیل;32139 نوشت:

عقیل;32139 نوشت:
می شود بفرمایید این چه خفقانی بوده که حتی زنان می توانسته اند علیه خلیفه در مسجد خطبه بخوانند؟ منظورم خطبة فاطمه زهرا است که به عقیدة شیعه پس از غصب خلافت حضرت علی در مسجد علیه ابوبکر ایراد شده.
این چه خفقانی بوده که زنان برای بیعت گرفتن به درب منزل انصار می رفته اند؟ چون شیعه بر این عقیده است که فاطمه زهرا به همراه حضرت علی به درب منازل انصار می رفته تا برای خلافت علی بیعت بگیرد.
اين چه خفقاني بوده كه پسر بچه اي 10 ساله (امام حسن) به ابوبكر مي گفته: از منبر پايين بيا؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب به خليفه (عمر بن خطاب) مي گفته چنانچه بخواهي كج شوي با اين شمشير راستت مي كنيم؟
اين چه خفقاني بوده كه يك عرب خطاب به خليفه (عمر بن خطاب) اعتراض مي كرده كه چرا سهم پارچه و لباس تو بلندتر از ماست

خب

به قول خودتون حالا رسیدیم سر سوال هدایتگر یعنی بحث خفقان ( آی جان چی گفتی و چی گفتم)

طرف با خانوادش رفته بودن سفر دونفر میان و با زور اسلحه ماشینشونو می دزدن و دو نفر رو زخمی می کنن؛ بعد دزدا توی دادگاه می گن به چند دلیل ما نه اسلحه داشتیم و نه کسی رو تهدید کردیم :

1. چون بچه کوچک اونها با دیدن ما شروع کرد به گریه کردن.

2. مادر خانواده بعد از دیدن اسلحه شروع کرد به داد و فریاد.

3. اگر ما تهدید کرده بودیم اون دو نفر کاری نمی کردند که ما مجبور بشیم بهشون شلیک کنیم.

4. از همه مهمتر همینکه اینها تونستن با پای پیاده خودشونو به شهر برسونن نشانه اینه که ما بهترین رفتار رو با اینها داشتیم.

5. اعضای هیئت محترم منصفه؛ آخرین و مهمترین دلیل ما این است که اگر ما واقعا اسلحه داشتیم و اینها رو تهدید کرده بودیم و ماشینشون رو دزده بودیم؛ الان اینها نباید از ما شکایت می کردند.

بگذریم جناب عقیل وقتی ادم عجله می کنه و چند قدم یه قدم می کنه خب این وسط مسطا یه چیزایی از قلم می افته.
خب عمر و ابوبکر به هر ترتیبی که بود به مقصدشون رسیدن حالا بیایید ببینیم در رابطه با این مواردی که شما می فرمایید کاری از دستشون می اومده و نکردند یا .... .

1. احتمالا زهرای مرضیه به دعوت خود عمر و ابوبکر در مسجد خطبه خواند؟ (اخی چه ادمای دل نازکی / چه ازاد اندیش/ چه انتقاد پذیر) به نظرتون اون دو نفر می تونستن جلوی این کار را بگیرن و نگرفتند؟؟؟؟؟

2. خود عمر به دستور ابوبکر می اومد انصار رو یکی یکی صدا می زد می گفت پاشید صورتتون رو بشویید که دختر رسول خدا داره میاد از تون بیعت بگیره؟ (چه قدر اینها متواضع بودن)

3. از تو به یک اشارت از من به سر دویدن؛ وقتی امام حسن به ابوبکر گفت از منبر جدم بیا پایین ابوبکر از منبر که اومد پایین هیچ دستور داد یه دو طبقه هم پایین منبر زیر زمین کندن رفته بود اون پایین وایساده بود. (فقط برای اینکه دل نوه رسول خدا رو نشکنه).

4. راستی مگه عمر چکارکرده بود که اون عرب بهش گفته بود اگه کج بشی راستت می کنم؟

5. مگه عمر لباس بلندتری از بیت المال گرفته بود؟ من که باور نمی کنم.

خفقان که شاخ ودم نداره وقتی رسول خدا گفت سپاه اسامه رو مجهز کنید و راه بندازید یه عده پیامبر را مهجور ( عقلش را از دست داده) خواندند و در حالی که هنوز جنازه رسول خدا دفن نشده سکه خلافت رو به نام خودشون زدند و هاپولی کردند بعد هم تحت هیچ شرایطی از این کارشون عقب نشینی نکردند. حالا بعد 1400 یه عده اومدن میگن بابا چون یه بچه به خلیفه گفته از منبر بیا پایین یا چون یه زن خطبه خونده یا یه نفر گفته راستت می کنم و یه نفر گفته لباست بلند تره پس معلوم میشه اینها همش دروغه و عمر و ابوبکر ادمای با حالی بودن.

طرف بمب گذاشته مسجد زاهدان رو منفجر کرده و 30 نفر بی گناه رو کشته؛
حالا یه عده اومدن می گن این عمل اصلا تروریستی نیست چون در این بمب گذاری دوتا از شیشه های مسجد سالم موندن.

موضوع قفل شده است