جمع بندی زمان و مکان در عالم مجردات

تب‌های اولیه

82 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
زمان و مکان در عالم مجردات

سلام و عرض ادب.

1) آیا در تمامی مراتب عالم مجردات، با لازمانی و لامکانی روبرو هستیم؟

2) آیا لازمانی و لامکانی به معنی عدم وجود حرکت و پویائی در عالم مجردات است؟

با نام الله



کارشناس بحث: استاد رئوف

استوار;441441 نوشت:
سلام و عرض ادب.

1) آیا در تمامی مراتب عالم مجردات، با لازمانی و لامکانی روبرو هستیم؟

2) آیا لازمانی و لامکانی به معنی عدم وجود حرکت و پویائی در عالم مجردات است؟


با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ به سوال شما باید به این مطالب توجه کرد:

- موجودات مجرد، موجودات فرامادی هستند به این معنا که جسم مادی ندارند. البته این چنین نیست که تمام موجودات مجرد نیز در یک درجه و سطح باشند بلکه در آنجا نیز موجودات مشکک و دارای درجات هستند.

- با توجه به اینکه زمان و مکان از عوارض ماده است و موجودات مجرد، غیر مادی هستند، می توان گفت که آنها زمان و مکان ندارند و فراتر از این امور قرار می گیرند.

- حرکت با فرض وجود ماده صورت می گیرد و اگر ماده نباشد، حرکتی نیز فرض نمی شود بنابراین در عالم مجردات حرکت نداریم.

موفق باشید

سلام
سوالی هم من داشتم ممنون از پاسخ گویی

ایا مجردات تغییر پذیرند ؟

با تشکر

نقل قول:
حرکت

[="#006400"]هوالعالم

شاید باید واژه مناسبتری رو جایگزین واژه حرکت کنیم
که در ظاهر و باطن منکر انتقال و جابجایی و تغییر پذیری مجردات نباشه .
چون انصافا لطیف تر از چیزهایی هستند که ما به عنوان ماده یا جسم میشناسیم .

تکمیل
خیلی مهمه که بدونیم دقیقا منظور ما از تغییر چیه؟
وقتی مسلمانی پیشرفت و قالب مثالی یا بخاری مجردات رو قبول داره مطمعنن
تغییر پذیری مجردات رو لااقل در شکل رد نمیکنه
و حتما نظری داره که به زبان توان بیان نداره
و ناچارا به یک اشاره کلی ( تغییر ناپذیری ) بسنده میکنه ...[/]

رئوف;441896 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

با سلام و عرض ادب و تشکر از شما استاد عزیز به جهت قبول زحمت پاسخگوئی :Gol:

رئوف;441896 نوشت:
زمان و مکان از عوارض ماده است

چگونه ثابت می‌شود؟

رئوف;441896 نوشت:
در آنجا نیز موجودات مشکک و دارای درجات هستند.

چرا تشکیک برای مفهوم زمان در عالم مجردات صدق نمیکند؟ (مرتبط با پرسش قبلی)

رئوف;441896 نوشت:
حرکت با فرض وجود ماده صورت می گیرد و اگر ماده نباشد، حرکتی نیز فرض نمی شود بنابراین در عالم مجردات حرکت نداریم.

منطقی به نظر نمی‌آید عوالمی که در آن خداوند امرش را وحی نموده، فاقد پویائی باشند.
همچنین به نظر می‌آید موجودات مجرد، حرکت و نیز تغییراتی دارند.

سلام و عرض ادب
دوست گرامی
وجود مجردات و متافیزیک از طریق عالم مادی و فیزیکی اطراف ما که ما هم بخشی از جهان ماده هستیم نه قابل اثبات است و نه قابل رد
مجموعه جهان با تمام وسعت بیکرانش چه تنها جهان ممکن باشد چه همراه بیشمار جهان های دیگر هر مجموعه ای را که تشکیل بدهند باز در نهایت یک مجموعه همه چیز یا هیچ چیز صرفاً فیزیکی را تشکیل میدهند

فراتر از این مجموعه: اموری متافیزیکی و فارغ از حالات فیزیکی و مادی باشد یا نباشد نه قابل اثبات هستند و نه قابل رد
دقت کنید تار و پود ما سراسر مادی است اسیر زمین و زمان است وجودی گل آلود داریم
بنابر هر اندیشه که داریم نمیتوانیم مدیا یا چیزی را متصور شویم که به نحوی درگیر علیت زمان زدگی مراتب و یا جایگاه فارغ از زمان و مکان نباشد
هر چقدر بگوییم بی زمانی بیمکانی ولی نه مصداق بی غل و غشی برایش میتوانیم مثال بزنیم و نه حتی در مخیله ما میتواند چیزی فارغ از زمان و مکان باشد هر چند راجع به صفاتی مانند شجاعت ،مهربانی، قدرشناسی تشکر و تنفر یعنی چیزی که مربوط به عواطف انسانی است و اصلاً در دنیای خارج از فرهنگ انسانیت اینگونه صفات نه وجود دارند و نه شناخته میشوند یا مثلاً علم و دانش و نه موجودیت مستقلی دارند

اینها(صفاتی که مرتبط به امور ماوراء میدانیم) همه زمان زده هستند و بدون محمل مغز انسانی موجودیت ندارند و خود بهتر میدانید که انسان ملغمه ای از مواد و انرژی های مختلف الکترومغناطیس یا الکتروشیمیایی است
وقوع بیماریها هم به ما میگویند!: هم حس کننده این موضوعات و هم انسانهای واجد صفات، به سرعت با عدم تعادل فیزیکی هورمونی عصبی هم صفاتشان و هم درکشان را نسبت به این امور از دست میدهتد یا متغیر میشوند

[=arial]آن یکی پرسید اشتر را که هی.
از کجا می‌آیی ای اقبال پی
. گفت از
حمام گرم کوی تو
.
گفت خود پیداست در زانوی
تو

بله ما همان شتر هستیم متأسفانه

ما در مورد امور ماورائی چه نظری بدهیم؟
در انجا نه تنها حرکت نیست بلکه علیت هم نمیتواند باشد
برهان علیت زمانزده است بدون زمان و تغییر شما چگونه میتوانید بگویید این شئ معلول آن شئ است همه چیز مستقل است
حتی مثل فلسفه تشکیکی هم در آنجا سلسله مراتب نیست
چرا که در جایی که علیت نباشد مسلماً مراتب هم نیست .
هیچ چیز بالاتر و اولاتر و مقدم تر و با اهمیت تر از چیزهای دیگر نیست !!1 چه این مراتب را ذاتی بدانید یا با هر نوع توجیه دیگر!!
چرا؟
چون هر چیز بدون تقدم و تأخر بوده و هست نمیتوانید در بی زمانی بگویید اول این بوده بعد این به عنوان مثال حتی مزه یا رنگ هم میتوانند باشند بدون آنکه عامل مزه و رنگ باشند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
چون زمان را برداشتیم و مکان را برداشتیم صد هزار بار اگر بگویید مکان مادی است و ما ازجایگاه و مراتب میگوییم باز در انتها تصور و توضیحی گِل آلود ارائه دادید
به این تاپیک مراجعه کنید:http://www.askdin.com/thread26999-2.html
دخالت آن ماورآء به شرط اثبات در جهان مادی و یا ذهن مادی ما جز اینکه ان هم خود را مانند ما گِل آلود کند راهی برای ارتباط یا تسلط بر ما ندارد
هر چند ما تمامی روابط و قوانین نیروهای مادی را نه درک کرده باشیم و در تبیین آن ها عاجز شده باشیم
این ساختار جهان مادی چنان شکستنی و ناپایدار است (اعداد ثابت جهانی مثل ثابت پلانک سرعت نور یا ...) که با دخالتهای خارج از نظام مادی یعنی اعمال نیرو یا اراده ای که با نظام مادی ما سازگار نباشد ؛جهان یا از هم می پاشد یا جهان دیگری غیر از این نظام میشود

مَخلَص کلام اینکه نیروها و عوالم مجردبه شرط امکان یا اثبات در جایگاهی خارج از جهان مادی هستند به محض ورود به جهان ما چه عینی و چه ذهنی مادی میشوند مثل خود ما تابع قوانین قیزیک

پیروز و موفق باشید

رئوف;441896 نوشت:
- با توجه به اینکه زمان و مکان از عوارض ماده است و موجودات مجرد، غیر مادی هستند، می توان گفت که آنها زمان و مکان ندارند و فراتر از این امور قرار می گیرند.

- حرکت با فرض وجود ماده صورت می گیرد و اگر ماده نباشد، حرکتی نیز فرض نمی شود بنابراین در عالم مجردات حرکت نداریم.

موفق باشید

سلام

با توجه به اینکه فرمودین موجودات مجرد زمان و مکان و حرکت ندارند

منظو.ر از این حدیث پیامبر چیست ؟

از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد؛ زيرا شبی است كه فرشتگان آن را «ليله الرغائب» می‌نامند. اين نام‌گذاری به اين جهت است كه هنگامی كه مقداری از شب گذشت، هيچ فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمين نمی‌ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع شوند.

موفق باشید

بی نظیر;442167 نوشت:
از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد؛ زيرا شبی است كه فرشتگان آن را «ليله الرغائب» می‌نامند. اين نام‌گذاری به اين جهت است كه هنگامی كه مقداری از شب گذشت، هيچ فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمين نمی‌ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع شوند.

نظر بنده :

موجود مجرد وقتی وارد دنیای مادی شد میتونه در زمان و مکان قرار بگیره.

یعنی مثلا یه روح که مجرد هست میتونه در دنیای مادی حرکت هم داشته باشه.

در یه چشم بر هم زدن یه روح از یه شهری به شهر دیگر حرکت کنه و در یه مکانی قرار بگیره.

اما اگر مرتبه اش بالاتر باشه ولو اینکه در یه مکان قرار گرفته میتونه از یه مکان دیگر هم اگاه باشه.

چون فرشتگان وارد دنیای مادی شده اند میتونن در یه مکانی هم قرار بگیرند.

سلام و عرض ادب.

متحیر;442163 نوشت:
ما در مورد امور ماورائی چه نظری بدهیم؟
در انجا نه تنها حرکت نیست بلکه علیت هم نمیتواند باشد
برهان علیت زمانزده است بدون زمان و تغییر شما چگونه میتوانید بگویید این شئ معلول آن شئ است همه چیز مستقل است هیچکدام مثل فلسفه تشکیکی مرتبه چیز بالاتر از خود نیست
چرا چون زمان را برداشتیم و مکان را برداشتیم

با تشکر از شما.
چگونه ثابت میشود در عالم مجردات، زمان و مکان و حرکت وجود ندارد؟

استوار;442213 نوشت:
چگونه ثابت میشود در عالم مجردات، زمان و مکان و حرکت وجود ندارد؟

با عرض سلام و ارادت
ایعاد فیزیکی را ما برای عالمی تعریف کرده ایم که درکی از آن داریم. در واقع شناخت تدریحی بشر نسبت به محیط پیرامونش منجر به تعریف این ابعاد شده است. اما آیا در مورد عالمی که آنرا عالم محردات می نامیم نیز درک و شناختی وجود دارد؟ ظاهرا تمام آنچه از عالم محردات می شناسیم چند تعریف برگرفته از متون دینی بیش نیست. این تعاریف هم که به ماهیت این عالم نمی پردازند. حال سوال این است جه چگونه می توان مطلبی را در موردی اثبات یا نفی کرد، بدون اینکه خود آن مورد شناخته شده باشد؟

با تشکر

سلام و عرض ادب خدمت شما دوست بزرگوار

استوار;442213 نوشت:
با تشکر از شما.
چگونه ثابت میشود در عالم مجردات، زمان و مکان و حرکت وجود ندارد؟

اول خدمت شما عرض کنم پست قبلیم را بعضی از عباراتش را در مورد مبحث کلامی فلسفه تشکیکی ویرایش کردم شاید معنی رساتری داشته باشد
با تشکر از جناب چالشگر
بعد پاسخ حقیر نسبت به مطلب شما:
مثل ما در مورد مجردات مثل ملانصرلدین است
که به ده راهش نمی دادند سراغ کدخدا را میگرفت

البته مجردات مانند آن ده است که حتی وجود آن ده هم در پرده ای از ابهام است که اصلاً وجود دارد یا نه؟

همانطور که جناب چالشگر گفتند اعتقاد به جهان متافیزیک یا مجردات از باورهای متون دینی است
این باورها
به اعتقادات و باورهای کهن انسان برمیگردد در فرهنگهای گوناگون متفاوت بوده عالم مجردات اشاره به محل نیروهای خیر و شر یا خدایان و یا ارواح اشیاء یا توتم ها و یا ارواح گذشتگان داشته ؟؟!!!!
در باورهای دینی شکل فرم و محتوای آن عوض شده
اشاراتی در کتب دینی و تفصیلاتی در نقلیات دینی و یا شرح آن در مباحث کلامی دینی آمده

باید این باورها اثبات شود و بعد بحث شود
ولی آنچه که من گفتم برگرفته از بعضی از مطالبی بود که جسته و گریخته از این و آن شنیدم که در عالم مجردات زمان و مکان نیست و سلسله مراتب هست

در برگردان این نظریات به ذهنیات و تجربیات خودم چنین اموری را ناممکن تشخیص دادم

و در برخوردی احتیاط آمیز گفتم به شرط اثبات قابل بحث نیستند
البته اگر عالم مجردات عاری از زمان و مکان باشد
و الا در بعضی از نقلیات همانطور که سرکار بینظیر هم اشاره ای داشتند در عالم مجردات رفت آمد ملائک هست رکوع و سجود فرشتگان گفت و شنود بین فرشتگان و خدا در مورد چگونگی خلقت بشر و یا سرانجام آن و یا نازل شدن روح در شب قدر و یا نگریسته شدن حال بندگان و یا ثبت شدن اعمال بنگان همه و همه نشان میدهد که آنها تأثیر پذیر هستند
این تأثیر پذیری را جهان ماده هم دارد و عجیب اینکه اینها از عالم خاک متأثر میشوند همین اقوال متناقض بود که عطای متافیزیک و یا امور مجرد را به لقایش بخشیدم

پیروز و موفق باشید

ابوالفضل;442185 نوشت:
نظر بنده :

موجود مجرد وقتی وارد دنیای مادی شد میتونه در زمان و مکان قرار بگیره.

یعنی مثلا یه روح که مجرد هست میتونه در دنیای مادی حرکت هم داشته باشه.

در یه چشم بر هم زدن یه روح از یه شهری به شهر دیگر حرکت کنه و در یه مکانی قرار بگیره.

اما اگر مرتبه اش بالاتر باشه ولو اینکه در یه مکان قرار گرفته میتونه از یه مکان دیگر هم اگاه باشه.

چون فرشتگان وارد دنیای مادی شده اند میتونن در یه مکانی هم قرار بگیرند.

یعنی می فرمایید
فرشتگاه بین عالم ماده و غیر ماده در رفت و امد می باشند ؟
این یعنی تغییر پذیری
یعنی انها قابلیت تغییر پذیری دارند

از طرفی موجود مجرد به قول شما در این دنیای مادی چون شامل زمان و مکان میشه
باید پس خودش هم تبدیل به ماده بشه

یعنی فرشتگان مدام از حالت تجرد به ماده و ماده به تجرد باید تبدیل شوند

موجودی که برای رسیدن به حالت تجرد نیاز به زمان داره
نمی تونه مجرد تام از زمان باشه و بلکه مقید به زمان هست

موفق باشید

بی نظیر;442342 نوشت:
یعنی می فرمایید
فرشتگاه بین عالم ماده و غیر ماده در رفت و امد می باشند ؟
این یعنی تغییر پذیری
یعنی انها قابلیت تغییر پذیری دارند

از طرفی موجود مجرد به قول شما در این دنیای مادی چون شامل زمان و مکان میشه
باید پس خودش هم تبدیل به ماده بشه

یعنی فرشتگان مدام از حالت تجرد به ماده و ماده به تجرد باید تبدیل شوند

موجودی که برای رسیدن به حالت تجرد نیاز به زمان داره
نمی تونه مجرد تام از زمان باشه و بلکه مقید به زمان هست

سلام

این صرفا یه نظر شخصی بود.
حالا خودم هم نمیدونم درسته یا غلط.

حالا یه مثال میزنم
جبرئیل که بر پیامبر وحی میکرد مگر در یک زمان و مکان مشخص نبود ؟
من احتمال میدم که یه موجود مجرد با حفظ مجرد بودن خودش میتونه در عالم ماده و در یک زمان و مکان مشخص قرار بگیره.

یعنی در عالم ماده قرار میگیره بدون تاثیر زمان و مکان در تجرد خودش.

سلام و عرض ادب.

با توجه به مطالبی که کاربران بزرگوار تاکنون بیان نمودند، به نظر می‌رسد که ابهامات عالم مجردات و موجودات آن و بالاخص بحث زمان و مکان و چگونگی ارتباط موجودات آن عالم با عالم ماده، بسیار زیاد باشد.

از دیدگاه حقیر، ابتدا باید از سوی کارشناسان دینی و فلاسفه اسلامی بحث مهم لازمانی و لامکانی در عالم مجردات اثبات گردد.

در صورتیکه ایشان بتوانند اثباتی ارائه نمایند که مقبول افتد، آنگاه باید بحث را برای رفع ابهامات ناشی از لازمانی و لامکانی و تغییرات موجودات مجرد و نحوه تعامل آنها با دنیای مادی پیگیری نمود.

در صورتیکه ایشان نتوانند این مورد را اثبات کنند، شاید به نوعی راه برای بررسی علمی موضوع باز شود.

استوار;441441 نوشت:
سلام و عرض ادب.

1) آیا در تمامی مراتب عالم مجردات، با لازمانی و لامکانی روبرو هستیم؟

2) آیا لازمانی و لامکانی به معنی عدم وجود حرکت و پویائی در عالم مجردات است؟

سلام
در مراتبی از عالم مجردات که خواص مادی همچنان باقی است نحوی از ادراک زمان هم همچنان باقی است اما هرچه از خواص مادی در مراتب مجردات دورتر میشویم ادراک زمان کمتر میشود
و اما عالم مجردات عالم امور بالفعل است لذا پویایی در آنها به نحو فعلیت کمالات است
یا علیم

سلام و عرض ادب

محی الدین;442537 نوشت:
سلام
در مراتبی از عالم مجردات که خواص مادی همچنان باقی است نحوی از ادراک زمان هم همچنان باقی است اما هرچه از خواص مادی در مراتب مجردات دورتر میشویم ادراک زمان کمتر میشود
و اما عالم مجردات عالم امور بالفعل است لذا پویایی در آنها به نحو فعلیت کمالات است
یا علیم

تا زمانی که از زمان و مکان با مرانب میگوییم باز در چنگال ماده یا ذهنیت مادی اسیر هستبم
اول که همین مراتب چه هستند ؟
مصداق یا نام آنها را بگویید !!!!

چه دلیلی دارید که منشأ این مراتب را ار مستقل از جهان ماده میدانید؟
این مراتب برآمده از حهان ماده نیستند ؟
این مراتب بافته های اذهان بشری که آن ها(اذهان بشری) هم مادی هستند !!! نیستند؟
یعنی موجودیت آنها از پایین به بالا نیستند؟

با چه برهان یا یافته ای و یا تجربه قابل اثباتی آنها را واقعی و موجود و با منشأیی از عالم مجرد یا متافیزیک میدانید؟

پیروز و موفق باشید

[="#006400"]هوالعالم

خیلی میگن هم اینست و هم آن !
شاید بهتر این باشد که بگوییم برای مجردات ! مجرد به معنی هوشمندی جدا از هر انچیزی که به اسم ماده میشناسیم
زمان و مکان مفهومی ندارد .[/]

سلام و عرض ادب.

محی الدین;442537 نوشت:
در مراتبی از عالم مجردات که خواص مادی همچنان باقی است نحوی از ادراک زمان هم همچنان باقی است اما هرچه از خواص مادی در مراتب مجردات دورتر میشویم ادراک زمان کمتر میشود

احتمالا منظور شما از آن مراتب، همان عالم مثال یا ملکوت است.
در واقع این مرتبه عالم مجردات را، مجرد از ماده نمیدانید. و معتقدید چون هنوز برخی خواص مادی موجودند، پس این عالم لازمان و لامکان نیست.
آیا مرتبه بعد از عالم مثال، لازمان و لامکان است؟ و چرا؟

محی الدین;442537 نوشت:

و اما عالم مجردات عالم امور بالفعل است لذا پویایی در آنها به نحو فعلیت کمالات است

این کمالات بالفعل به چه کار می‌آیند؟ یک موجود مجرد با کمالات بالفعل، از کمالاتش چه استفاده‌ای میکند؟
هر گونه پویائی برای فعلیت کمالات، ناگزیر از گذر زمان میباشد.
پویائی یک موجود مجرد با کمالات بالفعل، یعنی بکارگرفتن و استفاده از آن کمالات. نه برای تحول و رسیدن به کمال بیشتر چون چیز بالقوه‌ای ندارد، بلکه برای انجام اموری که در آن عالم وحی شده.

سلام

در لینکی زیر وجود عالمی به نام مجردات را رد کرده و منکر وجود این عالم است و ان را خیالی و افسانه می داند

http://aliya22.blogfa.com/post/97

سلام

در لینکی زیر وجود عالمی به نام مجردات را رد کرده و منکر وجود این عالم است و ان را خیالی و افسانه می داند

http://aliya22.blogfa.com/post/97

ابوالفضل;442363 نوشت:
این صرفا یه نظر شخصی بود.
حالا خودم هم نمیدونم درسته یا غلط.

حالا یه مثال میزنم
جبرئیل که بر پیامبر وحی میکرد مگر در یک زمان و مکان مشخص نبود ؟
من احتمال میدم که یه موجود مجرد با حفظ مجرد بودن خودش میتونه در عالم ماده و در یک زمان و مکان مشخص قرار بگیره.

یعنی در عالم ماده قرار میگیره بدون تاثیر زمان و مکان در تجرد خودش.

سلام

من فعلا نظری در رابطه با ارتباط موجودات مجرد با ماده و چگونگی این ارتباط ندارم

و حتی همیشه وجود این عالم برام در شک و شبهه بوده
و همیشه فکر می کردم موجود مجرد فقط در فکر و مغز ما می تونه وجود داشته باشه
و واقعیتی جدای از وجود خود ما نداره

مثلا شاید جبرییل لایه ای از وجود حضرت محمد بوده
که تونسته با اون ار تباط برقرار کنه

موفق باشید

بی نظیر;441963 نوشت:
سلام
سوالی هم من داشتم ممنون از پاسخ گویی

ایا مجردات تغییر پذیرند ؟

با تشکر

با سلام خدمت شما دوست گرامی

منظور از تغییر پذیری اگر تبدیل قوه به فعل است، باید عرض کنم که چنین چیزی در مجردات وجود ندارد.

موفق باشید

استوار;442043 نوشت:
با سلام و عرض ادب و تشکر از شما استاد عزیز به جهت قبول زحمت پاسخگوئی :Gol:

چگونه ثابت می‌شود؟

چرا تشکیک برای مفهوم زمان در عالم مجردات صدق نمیکند؟ (مرتبط با پرسش قبلی)

منطقی به نظر نمی‌آید عوالمی که در آن خداوند امرش را وحی نموده، فاقد پویائی باشند.
همچنین به نظر می‌آید موجودات مجرد، حرکت و نیز تغییراتی دارند.


با سلام خدمت شما دوست گرامی

- مکان داشتن متوقف بر داشتن جسم مادی است و از این رو، موجودی که جسم نداشته باشد، طبیعتا مکانمند نیز نخواهد بود. از سوی دیگر زمان امر منتزع از ماده است و بر اساس حرکت امر مادی، زمان به دست می آید و قبل و بعد حرکت موجب ایجاد زمان می شود. با توجه به این مسئله موجود غیر مادی، زمان مند نخواهد بود.

- زمان در مجردات وجود ندارد فلذا اساسا بحث تشکیک در زمان در مجردات مطرح نیست.
مطلب دیگر این است که تشکیک اساسا در مراتب وجودی شکل می گیرد و امری وجودی است نه امری ماهیتی تا بخواهد بر اساس زمان صورت بگیرد.

- منظور از اینکه حرکت در مجردات وجود ندارد این است که حرکت به معنای فلسفی آن وجود ندارد. حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل است و بدین معنا، حرکت در مجردات وجود ندارد زیرا هر حرکتی نیازمند ماده است که حمل کننده قوه باشد و با توجه به اینکه مجردات فراتر از ماده هستند، بنابراین حامل قوه نیز نیستند فلذا حرکت در آنها معنا ندارد.

موفق باشید

بی نظیر;442167 نوشت:

سلام

با توجه به اینکه فرمودین موجودات مجرد زمان و مکان و حرکت ندارند

منظو.ر از این حدیث پیامبر چیست ؟

از پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله) روايت شده است كه فرمودند: از اولين شب جمعه در ماه رجب غافل نشويد؛ زيرا شبی است كه فرشتگان آن را «ليله الرغائب» می‌نامند. اين نام‌گذاری به اين جهت است كه هنگامی كه مقداری از شب گذشت، هيچ فرشته‌ای در آسمان‌ها و زمين نمی‌ماند مگر اين كه در كعبه و اطراف آن جمع شوند.

موفق باشید



با سلام خدمت شما دوست گرامی

در پاسخ قبلی توضیح داده شد که منظور از حرکت، حرکت فلسفی به معنا تبدیل قوه به فعل است و منافاتی با حضور مجردات در عالم ماده ندارد.

موفق باشید

سلام و عرض ادب.

رئوف;442868 نوشت:

مکان داشتن متوقف بر داشتن جسم مادی است و از این رو، موجودی که جسم نداشته باشد، طبیعتا مکانمند نیز نخواهد بود.

جناب رئوف، شما میفرمائید موجود مجرد جسم ندارد. بر چه اساس؟
اگر همه موجودات مجرد جسم لطیف داشته باشند، چه؟
وقتی توصیفات قرآن و روایات را از فرشتگان می‌خوانیم، با یک موجود مجرد بدون جسم روبرو نیستیم.
رئوف;442868 نوشت:

از سوی دیگر زمان امر منتزع از ماده است و بر اساس حرکت امر مادی، زمان به دست می آید و قبل و بعد حرکت موجب ایجاد زمان می شود. با توجه به این مسئله موجود غیر مادی، زمان مند نخواهد بود.

شما مفاهیمی را پذیرفته‌اید که بر آن مبنا، موجود مجرد فاقد جسم است. مکان‌مند نیست و میتواند در آن واحد همه جا باشد. و زمان‌مند هم نیست چون حرکت ندارد.
این مفاهیم شاید درست نباشد.
اگر یک موجود با جسم لطیف، قابل مشاهده نباشد، کمالاتش همه بالفعل باشد، قادر باشد با سرعت زیاد (و نه آنی) جابجا شود، و امور و وظائفی را که بر عهده دارد به انجام برساند، پس چرا او فرشته نباشد؟!

رئوف;442868 نوشت:
زمان در مجردات وجود ندارد فلذا اساسا بحث تشکیک در زمان در مجردات مطرح نیست.
مطلب دیگر این است که تشکیک اساسا در مراتب وجودی شکل می گیرد و امری وجودی است نه امری ماهیتی تا بخواهد بر اساس زمان صورت بگیرد.

هر موجودی لطیف اگر بتواند با سرعت زیاد حرکت کند، گذر زمان را کندتر درک میکند. این خودش میتواند یک مرتبه وجودی باشد.
به عبارت دیگر، شدت لطافت بیشتر ==> توانائی حرکت با سرعت بیشتر ==> گذر زمان کندتر.

رئوف;442868 نوشت:
منظور از اینکه حرکت در مجردات وجود ندارد این است که حرکت به معنای فلسفی آن وجود ندارد. حرکت به معنای تبدیل قوه به فعل است و بدین معنا، حرکت در مجردات وجود ندارد زیرا هر حرکتی نیازمند ماده است که حمل کننده قوه باشد و با توجه به اینکه مجردات فراتر از ماده هستند، بنابراین حامل قوه نیز نیستند فلذا حرکت در آنها معنا ندارد.

آیا از کلام قرمز رنگ شما میتوان اینگونه : «موجود مجرد میتواند حرکت فیزیکی داشته باشد» نتیجه گرفت؟
اگر جواب این پرسش آری هست، پس آن موجود هم مکان‌مند هست و هم زمان‌مند.
اگر جواب این پرسش خیر هست، پس منظور از عدم حرکت موجود مجرد صرفا معنای فلسفی ندارد.

[="#006400"]هوالعالم

یکی از بهترین نشانه های وجود عوالم دیگر و حیات خارج از دید مادی انسان همین هواست و دم و باز دمی که به آن نیازمند است.
مطمئنا برای منکر وجود عوالم دیگر و حیاتی خارج از حیطه دید انسان این دم و باز دم به نظر باید کاری بیهوده باشد و دست از انجام این عمل بردارند .
که بر نمیدارند
چون در باطن مخالف وجود نیستند
و در ظاهر اصطلاحات را ابزار تبلیغ و معرفی یا انتشار نظریه خود میکنند .

[/]

..................
[="#000080"]حالا با تفسیر به رای
یا تزریق نظر شخصی به فرمایش بزرگان در ذهن ما ! [/]

[="#006400"][="#006400"]خوب اورده شده :[/][/]

نقل قول:
امام صادق علیه السلام مى‏فرمایند:
هیچ چیزی نیست مگر اینکه از میان مى‏رود و دگرگون مى‏شود، یا تغییر و زوال را در آن راه است، یا از رنگی به رنگی دیگر، و از شکلی به شکل دیگر، و از صفتی به صفتی دیگر، و از زیاده به نقصان، یا از نقصان رو به زیادی مى‏رود مگر پروردگار عالمیان، او پیوسته و پیوسته واحد است صفات و اسمای پی در پی بر او واقع نشوند آن‏سان که بر غیر او درمى‏آیند، مانند انسانی که… اسما و صفات بر او متبدل مى‏شوند و خداوند بر خلاف آن است.

[="#000080"]همین جواب همه نظرات شخص رو داده ...
مگر اینکه در تفسیر به رای . از میان رفتن و دگرگون شدن و تغییر و زوال رو چیزی غیر از ادامه کار بدونه ...[/]

سلام و عرض ادب

Mohammad2db;443090 نوشت:
یکی از بهترین نشانه های وجود عوالم دیگر و حیات خارج از دید مادی انسان همین هواست و دم و باز دمی که به آن نیازمند است.
مطمئنا برای منکر وجود عوالم دیگر و حیاتی خارج از حیطه دید انسان این دم و باز دم به نظر باید کاری بیهوده باشد و دست از انجام این عمل بردارند .
که بر نمیدارند
چون در باطن مخالف وجود نیستند
و در ظاهر اصطلاحات را ابزار تبلیغ و معرفی یا انتشار نظریه خود میکنند .

دوست عزیر اشاره داشتید که ما هوا را نمیبینیم
ولی هوا رکن حیاتی زندگی ماست
مجردات هم نادیدنی هستند
پس هستند و حیاتی هم هستند
ولی نکته ای را فراموش کردید
تابحال شاهدی آورده نشده که عدم وجود مجردات مغایر با حیات باشد
یا نبود مجردات مغایر با از کار افتادن رکنی از ارکان این جهان در هم تنیده و به هم پیوسته باشد
مثلاً ابرها جابجا نشوند بادها نوزند و یا سعادت یا شقاوت افراد و یا همه اموری که در گذشته بر این ظن و گمان بودند که منوط به فرمانبری فرشتگان و یا نیرو های قدسی و آسمانی است
و یا اینکه در گذشته در عقاید مسیحی این باور بود که افراد صرعی در تصرف اجنه قرار گرفته اند
ما مواقع بدون هوا یا دم و بازدم را شاهد بود هایم و نتیجه مرگ آور نیود آن را هم شاهد بوده ایم
در گذشته هم هوا را نمیدیدند ولی آثار آن را میدیدند و به حیاتی بودن آن هم معتقد بودند آنقدر حیاتی که جزو عناصر اربعه (عناصر چهارگانه باد آب خاک آتش )بود و مقدس شمرده میشد
ولی امور مجرد در زندگی و حیات هرگز چنین جایگاهی نداشته و ندارند
همه این مباحث مثل اثبات روح و یا توجیه خود حیات و یا دست آویز شدن به تعابیری مثل هست هستی یعنی آنچه که به هستی موجودیت میدهد از این امور هستندکه تابحال هیچ برهان علمی یا عقلی که مورد اتفاق نظر ابناء بشر باشد ارائه نشده
اگر هم چنین نقلیات و اعتقادهایی باشد اعتبار آن صرفاً درون دینی است

شاید هم این صحبت شما اشاره به جهان هولوگرافیک و یا ابعاد دیگر غیر از این جهان چهار پنج بعدی ما باشد
ولی اینها هم به شرط اثبات اگر باشند هنوز هم محبوس در قوانین فیزیک و ماده هستند و توجیهی بر مادی تبودن آنها نیست

موفق باشید

رئوف;442857 نوشت:
با سلام خدمت شما دوست گرامی

منظور از تغییر پذیری اگر تبدیل قوه به فعل است، باید عرض کنم که چنین چیزی در مجردات وجود ندارد.

موفق باشید

سلام

منظور هرنوع تغییری است مثلا تولد و مرگ ؟

هرنوع تغییری درذات یک موجود مجرد ؟

با تشکر

رئوف;441896 نوشت:
- حرکت با فرض وجود ماده صورت می گیرد و اگر ماده نباشد، حرکتی نیز فرض نمی شود بنابراین در عالم مجردات حرکت نداریم.

رئوف;442876 نوشت:
در پاسخ قبلی توضیح داده شد که منظور از حرکت، حرکت فلسفی به معنا تبدیل قوه به فعل است و منافاتی با حضور مجردات در عالم ماده ندارد.

سلام

پس نتیجه می گیریم مجردات حرک فلسفی ندارند ولی حرکت فیزیکی دارند یعنی جابجایی دارند

خوب بزرگوار چیزی که جابجایی از یک محل به محل دیگه داشته باشه
مثلا طبق حدیث پیامبر در شب رغایب اطراف مکه جمع بشه
یعنی هم زمان و درک کرده و هم مکان را

دقت کنید موجودی که در یک محل و یک زمان باشه

چطور ممکنه لازمان و لا مکان باشه ؟

موفق باشید

Mohammad2db;443090 نوشت:
مگر اینکه در تفسیر به رای . از میان رفتن و دگرگون شدن و تغییر و زوال رو چیزی غیر از ادامه کار بدونه ...

چیزی که از میان می ره و زوال پیدا می کنه یا دگرگون میشه

یعنی زمانی هست و زمانی نیست

چطور امکان داره لا زمان باشه ؟

بی نظیر;443145 نوشت:
چطور امکان داره لا زمان باشه ؟

[="#006400"]هوالعالم

ایراد بنی اسراییلی ؟
نهایتش اینه که از حالت ماده خارج بشه و در اصل
از مرز چیزی که ما به عنوان ماده شناختیم عبور میکنه
یا به عبارتی به اصطلاح ما تجزیه میشه ! به اصل یا فرع پیوند میخوره

اینجا هم بیشتر از زمان و لازمان مساله مکان و لامکان مطرح شده ![/]

زمان و مکان در لازمان و لامکان

[="#006400"]مثال قوانین کشوری ست که بعد از عبور از مرزش
دیگه جزیی از قوانینی که باید بهش بها بدیم نبوده و مهم به حساب نمیاد .[/]

با عرض سلام خدمت استاد رئوف

رئوف;442868 نوشت:
مکان داشتن متوقف بر داشتن جسم مادی است و از این رو، موجودی که جسم نداشته باشد، طبیعتا مکانمند نیز نخواهد بود.

تعریف ساده حرکت یعنی انتقال از نقطه 1 به نقطه 2
وقتی انسانی می میرد، ما معتقدیم روح او از بدنش جدا شده است. یعنی دیگر کالبد او روح ندارد. آیا روح در زمان حیات شخص در مکان خاصی (بدن انسان زنده) نبوده؟ و آیا این خروج روح حرکت تلقی میشود یا خیر؟
رئوف;442868 نوشت:
موجود غیر مادی، زمان مند نخواهد بود.

حیات انسان زمان مند است و به تبع آن میتوان گفت روح برای زمانی خاص در کالبد انسان است. این مسئله با مطلب فوق چگونه سازگار می شود؟ تعلق روح به بدن برای مدتی است و پس از آن این تعلق از بین می رود.
و دست آخر اینکه جنیان و دیو ها در زمره موجودات مجرد محسوب می شوند یا خیر؟

با تشکر

Mohammad2db;443204 نوشت:
ایراد بنی اسراییلی ؟
نهایتش اینه که از حالت ماده خارج بشه و در اصل
از مرز چیزی که ما به عنوان ماده شناختیم عبور میکنه
یا به عبارتی به اصطلاح ما تجزیه میشه ! به اصل یا فرع پیوند میخوره

اینجا هم بیشتر از زمان و لازمان مساله مکان و لامکان مطرح شده !

توجه به تعریف لا زمان و لا مکان ندارید دیگه
لازمان یعنی ابدی و ازلی و گذشته و حال و اینده برای او یکیست

این با صفات خدا سازگار هست نه فرشتگان

از طرفی لا مکان یعنی همه جا هست در عین حالی که به مکان نیاز نداره

نیاز به حرکت مکانی نداره چون همه جا هست

مثل خدا

حال چگونه فرشتگان که حرکت می کنند و دور خانه کعبه جمع می شوند
لا زمان و لا مکان هستند ؟
و از همه مهمتر مرگ فرشتگان چطور با لا زمانی انها سازگار است ؟

فرشتگان در صورتی می توانند لا زمان و لا مکان باشند که ازلی و ابدی
و و همه جا باشند

که اگر چنین باشد پس خدا می شوند

موفق باشید

با سلام خدمت شما دوستان گرامی

به دلیل اینکه سوال های مشابهی در مطالب دوستان وجود داشت، بهتر آن است که در یک پاسخ بدان ها بپردازیم:

- آیا موجودات مجرد می توانند در عالم مادی تردد کنند؟

در پاسخ به این سوال باید به این مسئله توجه کرد که اساسا رابطه و نسبت عالم مجرد و عالم مادی از بحث های سنگینی است که نیاز به مقدمات و مباحث مفصل دارد که در فلسفه اسلامی به تفصیل مورد بررسی قرار می گیرد. با این حال به نحو خلاصه عرض می شود که در عوالم سه گانه یعنی عالم ماده، عالم مثال و عالم مجردات سه فضای مختلف داریم. در عالم ماده جسم وجود دارد و به تبع آن زمان و مکان حاصل می شود. در عالم مثال برخی از امور عالم ماده مانند رنگ و حجم وجود دارد ولی جسم مادی وجود ندارد. در عالم مجردات هیچ امری اعم از مادی یا مثالی وجود ندارد.
با توجه به این توضیح باید دانست که این سلسله مراتب از ضعیف (مادی) آغاز می شوند تا به مرحله بالاتر و شدید (مجرد) و موجودی که در مرتبه مجرد وجود دارد، دارای مرتبه وجودی قوی تر و شدیدتری است و بر مراتب مادون نیز تسلط دارد به این معنا که می تواند در آنها تصرفاتی داشته باشد.

مطلب دیگر آن است که موجود مجرد برای تصرف در عالم مادی، به صورت جسمانی و صورت مثالی در می آید. همچنان که در مورد فرشتگانی که به جهان مادی نازل شده اند چنین بیان شده است. در این حالت، موجود مادی تنزل پیدا می کند و در مرتبه ای پایین تر از سلسله ی هستی، در قالبی مثالی حضور پیدا می کند. در این حالت دارای برخی از ویژگی های عالم مادی مانند حجم و رنگ می باشد ولی کاملا مادی نیستند.

موفق باشید

سلام و عرض ادب.

رئوف;443325 نوشت:
به دلیل اینکه سوال های مشابهی در مطالب دوستان وجود داشت، بهتر آن است که در یک پاسخ بدان ها بپردازیم

جناب رئوف، لطفا پست شماره 25 حقیر را پاسخ دهید. :Gol:

با عرض سلام خدمت جناب رئوف
جسارتا من هم درخواست میکنم سوال پست 33 را پاسخ بدهید.
با تشکر

بی نظیر;443296 نوشت:
توجه به تعریف لا زمان و لا مکان ندارید دیگه
لازمان یعنی ابدی و ازلی و گذشته و حال و اینده برای او یکیست
این با صفات خدا سازگار هست نه فرشتگان
از طرفی لا مکان یعنی همه جا هست در عین حالی که به مکان نیاز نداره
نیاز به حرکت مکانی نداره چون همه جا هست
مثل خدا

حال چگونه فرشتگان که حرکت می کنند و دور خانه کعبه جمع می شوند
لا زمان و لا مکان هستند ؟
و از همه مهمتر مرگ فرشتگان چطور با لا زمانی انها سازگار است ؟
فرشتگان در صورتی می توانند لا زمان و لا مکان باشند که ازلی و ابدی
و و همه جا باشند که اگر چنین باشد پس خدا می شوند
موفق باشید


[="#006400"][="#006400"]هوالعالم

در پی هدف نامعلومی هستید و کمتر پیش میاد که با مخاطب در این مورد به تفاهم برسید .
تعاریفی که اوردید فقط یک تعریف به اضافهتمجید از اینهاست و بیشتر مختص به خداست .

خداوند سوای عالم فارغ از زمان و مکان به اصطلاح واجب الوجود است .
که دیگر موجودات نیستند !

فرشتگان .
بستگی به این داره که هزاران تعریف شما از فرشته سلام الله علیه چی باشه
و ظرفیت و قدرت درک و دانسته شما تا چه حد ...

با زیاده گویی و زیاده جویی در این مورد خودم به اشتباه میفتم
لازمه که بجای زیاده گویی و زیاده خواهی خداجویی کنم ...[/][/]

با سلام خدمت اساتید و اعاظم:Nishkhand:
-

رئوف;442868 نوشت:
مکان داشتن متوقف بر داشتن جسم مادی است و از این رو، موجودی که جسم نداشته باشد، طبیعتا مکانمند نیز نخواهد بود. از سوی دیگر زمان امر منتزع از ماده است و بر اساس حرکت امر مادی، زمان به دست می آید و قبل و بعد حرکت موجب ایجاد زمان می شود. با توجه به این مسئله موجود غیر مادی، زمان مند نخواهد بود.

با توجه به مطالبی که فرمودین این آیه رو چگونه توجیه می کنید: "سپاس خداى را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏ گانه و چهارگانه ‏اند پيام ‏آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد می ‏افزايد زيرا خدا بر هر چيزى تواناست(۱)/ سوره فاطر آیه 1." مجرد که جسم نداره که بخواد 2 یا 3 یا 4 بال داشته باشه؟اگر منظور مقام آنهاست چرا خداوند به این صورت بیان فرموده اند؟
-
رئوف;442868 نوشت:
زمان در مجردات وجود ندارد

آیا وجود تقدم و تاخر نشان از وجود زمان نیست؟ همه فرشته گان که باهم خلق نشده اند و نسبت به تقدم و تاخر دارند. حتی در برخی روایات داریم خداوند در برابر فلان عمل فرشته ای برای فرد می آفریند تا برای او استغفار کند. که به وضوح این امر نشان دهنده تقدم و تاخر است.
- دوستان یه بحثی رو مطرح کردن مبنی براین که اگر مجرد به این دنیا وارد بشه قوانین این دنیا تا حدی بر او جاری میشه(اگر درست متوجه شده باشم) این خودش به معنای پذیرفتن محدوده مکانی برای این دنیا و دنیای آنهاست که اگر فرشتگان بیان به سمتش دارای برخی صفات این عالم جسمانی میشن و این مطلب با فرض مساله یعنی لامکان بودن فرشتگان در تناقضِ و بنابراین باطله.
و یک سوال زمانیکه حضرت جبرئیل به صورت دحیه کلبی با پیامبر (ص) صحبت می کردند، یعنی صفات این دنیا رو داشتند و دیگه از عالم ملکوت غافل بودند؟
-
رئوف;443325 نوشت:
در عالم مثال برخی از امور عالم ماده مانند رنگ و حجم وجود دارد ولی جسم مادی وجود ندارد.

لطفا درمورد عالم مثال بیشتر توضیح بدین و اگر ممکنه منبعی برای مطالعه بیشتر معرفی کنید.

A.Afshin;443396 نوشت:
با توجه به مطالبی که فرمودین این آیه رو چگونه توجیه می کنید: "سپاس خداى را كه پديدآورنده آسمان و زمين است [و] فرشتگان را كه داراى بالهاى دوگانه و سه‏ گانه و چهارگانه ‏اند پيام ‏آورنده قرار داده است در آفرينش هر چه بخواهد می ‏افزايد زيرا خدا بر هر چيزى تواناست(۱)/ سوره فاطر آیه 1." مجرد که جسم نداره که بخواد 2 یا 3 یا 4 بال داشته باشه؟اگر منظور مقام آنهاست چرا خداوند به این صورت بیان فرموده اند؟

با عرض سلام
پیشنهاد میکنم در این مورد به مبحث http://www.askdin.com/thread31626.html مراجعه بفرمایید. البته تاپیک بسته شده است ولی باید برایتان جالب باشد.

موفق باشید

رئوف;443325 نوشت:
مطلب دیگر آن است که موجود مجرد برای تصرف در عالم مادی، به صورت جسمانی و صورت مثالی در می آید. همچنان که در مورد فرشتگانی که به جهان مادی نازل شده اند چنین بیان شده است. در این حالت، موجود مادی تنزل پیدا می کند و در مرتبه ای پایین تر از سلسله ی هستی، در قالبی مثالی حضور پیدا می کند. در این حالت دارای برخی از ویژگی های عالم مادی مانند حجم و رنگ می باشد ولی کاملا مادی نیستند.

سلام

گفتید موجودات مجرد برای تصرف در عالم مادی باید بصورت جسمانی و مثالی در ایند ایا این در مورد خداوند هم صادق است ؟
واگر صادق است ایا برای همین است که خداوند اداره امور را به فرشتگان واگذار کرده ؟
و سوال دیگر اینکه ایا خداوند می تواند خود را تنزل داده و به دنیای مادی وارد شود ؟ اگر می تواند چرا هرگز این کار را نکرده ؟

سوال دیگر اینکه تعریف دقیقی از لامکانی و لازمانی ارایه دهید ؟

و مورد دیگر اینکه فکر کنم منظورتان از حجم تصویر باشد
چون اگر چیزی در عالم مادی حجم داشته باشد باید کاملا مادی باشد

موفق باشید

Mohammad2db;443395 نوشت:
در پی هدف نامعلومی هستید

این ذن و گمان شماست
از بسیاری از گمانهای بد بر حذر باشید که انها گناه می باشند

Mohammad2db;443395 نوشت:
کمتر پیش میاد که با مخاطب در این مورد به تفاهم برسید

چرا نمی گید مخاطب با من به تفاهم نمی رسه

Mohammad2db;443395 نوشت:
با زیاده گویی و زیاده جویی در این مورد خودم به اشتباه میفتم
لازمه که بجای زیاده گویی و زیاده خواهی خداجویی کنم ...

رسیدن به حقیقت و شناخت دقیق و درست زیاده گویی و زیاده خواهی نیست
مگر اینکه ظرفیت این شناخت موجود نباشد

واگر همه اینگونه فکر می کردند اسرار عالم هستی همیشه پنهان می ماند و بر کسی
اشکار نمی شد

موفق باشید

[="#006400"]هوالعالم

خدا رو شکر که پذیرفتید

بی نظیر;443438 نوشت:
این ذن و گمان شماست
از بسیاری از گمانهای بد بر حذر باشید که انها گناه می باشند

شما ازین شاخه به اون شاخه پریدن بر حذر باشید و دمی به دم غریزی ارام بگیرید
تا ببینید حقیقت در مغلطه و به اشتباه رفتن نیست .

بی نظیر;443438 نوشت:
چرا نمی گید مخاطب با من به تفاهم نمی رسه

همونطور که گفتم اهداف نامعلوم شما تنها دریافت پاسخ نیست و بیشتر مجادله ای بیهوده در مورد چیزی دیده شده
که درون شما پاسخ بهتری برای اون داشته ...

بی نظیر;443438 نوشت:
رسیدن به حقیقت و شناخت دقیق و درست زیاده گویی و زیاده خواهی نیست
مگر اینکه ظرفیت این شناخت موجود نباشد
واگر همه اینگونه فکر می کردند اسرار عالم هستی همیشه پنهان می ماند و بر کسی
اشکار نمی شد
موفق باشید
خوب گفتید : مگر اینکه ظرفیت این شناخت موجود نباشد !
که منم قبلا اشاره کردم ...

ضمنا من با اون ذن افسانه ای که فرمودید میونه ی خوبی ندارم مخصوصا امروز که ریشه اش رو به افسانه ها گره زدن و هر کسی به هر طریقی یک روشی به ذن و امثال این معرفی میکنه ...
مراقبه باید تمرکز . تفکر . عمل با تفضل و توسل باشه
و نه ضایع کردن خود و محیط و ...!

موید باشید .[/]

سلام و عرض ادب
به نظر من قبل از اینکه به سؤال تاپیک بپردازیم باید تعریف یکسانی از عالم مجرد و مادی داشته باشیم
بعضی از فلاسفه قدیم یونانی و بدنبال آن متکلمین و فلاسفه اسلامی
در پی مشاهدات و تفکرات خود در جهان اطراف این طور نتیجه گیری کردند
که جهان اطراف ما انگار دو گونه میشود بعضی اشیاء هستند که میتوان به آنها اشاره کرد و مشاهده کرد که در طی زمان دچار تغییر و حرکت میشوند
این اشیاء که گرفتار سه بعد مکان زمان و حرکت هستند متعلق به عالم طبیعیات عالم محسوسات و عالم ناسوت هستند به این عالم و موضوعاتی که این چنین در گیر این سه بعد هستند عالم ماده میگویند

موضوع ها و گونه های دیگر که در ذهن ما هستند .ما در عالم بیرون به آنها نمیتوانیم اشاره کنیم یا مشاهده کنیم رسیدگی به این موضوعات از سر تفکر و ذهنیات هست
انگار متعلق به عالمی هستند که مجرد از ماده می باشند

اینها از آن ابعاد سه گانه فرضی حرکت و زمان را پذیرا نیستند ولی دارای صور و ابعادی هستد که انگار توضیح آنها چندان ساده نیست

به هرروی آنها در این تقسیم بندی گفتند از آنجا که موجودات مادی زمان زده ، زمانی هستند و زمانی نیستند مستهلک میشوند و اعتباری در وجود خود ندارند
پس بودن و شدن آنها از جایی باید باشد
مسلماً آنها از جایی مثال گرفته شده اند از عالمی بالاتر منشأ دارند. این اشیاء مادی مثل کامل آنها نیستند هر کدام از اشیاء مادی اطراف در هنگام شدن در عالم مادی نقصی دارند که اگر نداشتند این چنین از بین نمیرفتند و زمان زده نمیشدند
به عالم بالاتر نام عالم «مثال » دادند اشیاء و موجودات در عالم مثال ابعاد دارند ولی نه حرکت دارند و نه زمان پس همیشه هستند
[SPOILER]عالم بحث برانگیز «دز » ،«ذر» هم بعضی به این عالم نام دادند یا قائل شدند این عوالم زیرمجموعه عالم مثال است
[/SPOILER]در پی گیری این عالم هم به این نتیجه رسیدند که آن عالم هم در وجود خود مستقل نیست و دستور به شدن خود را از عوالم بالاتر الوهیت یا جبروت گرفته
باز هم در ریزبین مکالمات فلسفی عالم خاص تر خالصتر را فرض و اصل گرفتند که بر سایر عوالم تسری دارد و همه عوالم زیردست از آن نشأت میگیرد آن نشئه اصلی و آنجا که هیچ فهم ودرکی بدان راه نیست را عالم لا اله الا هو گرفتند عالم اسماء و صفات الهی نام نهادند

پس ما یک عالم مادی داریم
و یک عالم مجرد که آنهم از سه عالم ناسوت جبروت ولاهوت تشکیل شده که همه عوالم در عالم لاهوت مستغرق هستند

این از کلیات که صد البته در شرح آن چه جسته و گریخته گفتیم تعاریف گوناگون وجود دارد

در مصداقها و مشاهدات و نقلیات که پی گیری وصف این تقسیم بندی ها میشویم به گره هایی میخوریم که لاینحل است
که اگر ریشه یابی کنیم اِشکال در همان نگاه اولیه به جهان و شرح موجودات است .
دانشمندان فیزیک چون در شرح جهان و موجودات اکنون خود را مستقل از آن تقسیم بندی های کهن میبینند
چرا که در شرح هر یک از مصداقها و شواهد آن عوالم زبان و کلام ثابتی نمی یابند تا مبنای پژوهسهای خود کنند
در علوم کلامی و فلسفی هر دوره که فلاسفه عالم تر میشوند در شرح عوالم قبض وبسط هایی میدهند و پیچشهایی به کلام خود میدهند که نه تنها عوامی مانند ما حیران تر و سرگشته تر میشوند بلکه خود متکلمین هم از فهم یکدیگر عاجز میشوند و گاهاً حکم تکفیر دیگران و نجاست برای آنچه را که نمیفهمند صادر میکنند

همین جاست که بعضی از فیزیکدانان میگویند ما در شرح جهان دست به روشنگریهایی زدیم که فلسفه عاجز است پس بیایید به این اتفاق برسیم که فلسفه مرده است

در برگشت به موضوع تاپیک
مجردات در زمان و مکان میتوانند باشد
در تعریف کلاسیک خیر
ولی در کلام اشاره به موجوداتی میشود مثل نفس انسانی روح فرشتگان و خدا که اینها در عالم مجردات هستند
خدا در بالاترین درجه خالی از صورت زمان و مکان است وبرای بودن نیازی به هیچ یک از ابعاد ماده ندارد
و همه چیز برای بودن محتاج آن عالم لاهوت هستند همه عوالم به غیر از عالم لاهوت در فقر به سر میبرند و وجود خود را از عالم غنی گدایی میکنند

فرشتگان که از عوالم جبروت هستند صورت دارند
و روح و نفس احتمالاً از عالم مثال هستند مثل اینکه همواره به جسم احتیاج دارند و بدون جسم هیچ تبلوری ندارند

جالب است ولی هر بار که این عوالم با هم تعامل پیدا میکنند خالی از زمان زدگی نیستند و در نگاه ریز بین یا روابط و یا تعاریف و یا کل تقسیم بندی قوام لا زمانی و بیحرکتی خود را از دست میدهند

ما هیچ مشاهده مستقیم از امور مجرد نداریم که بخواهیم این امور را بیازماییم پس به منشأ این تقسیم بندی های مختلف که گاهاً متصاد هستند مراجعه میکنیم این مراجع همانطور که در بالا گفتیم فلاسفه قدیم یونان یا فیلسوفان سده های اخیر غرب و یا نقلیات دینی حال چه اسلامی مسیحی یا یهودی و احادیث مختلف است
از میان آنها به یک نظام کلی نمیرسیم در نگاه دور قابل قبول هستند ولی در ریز بینی تعاملات بیشتر به بند زدن میرسیم تا یک بنای بی ترک و بی درز

البته نظریات جدید فیزیک هم همینطور هستند آنها هم بیشتر به بند زدن میخورند اول کامل و بی نقص به نظر میرسند ولی این نظریات سریع ترک برمیدارند و نظریه دیگر جایش را میگیرد
بعد فرضیه هایی داریم که تا بحال آزمایش یا مشاهده ای بر خلاف آن ارائه نشده اند

این فرضیات بر روی قوانینی پا گرفتند مثل قانون دوم ترمو دینامیک

یعنی در عالم فیزیک برخلاف نظریات متکلمین قوانینی داریم هر چند اسقرائی ولی قابل استفاده و آزمایش هستند که میتوان بر آنها اعتماد کرد و زندگی کرد
مشاهدات و قوانین فیریکی بر پایه دید علمی یعنی مشاهده و تکرار آزمایش و تجربه و تعاریف روشن و بدون تغییر شکل میگیرد ولی تقسیم بندی های متکلمین چندان پایدار و استوار و قابل مشاهده نیستند

تلاش و نوآوری ها و قابل استفاده بودن بیشتر در سمت فیزیک و علوم تجربی است تا نظریاتی که قرنها یا هزاره ها بدان خو کرده ایم نظریاتی که آنچنان قدیمی هستند که زبان و فرهنگ و کلام و جان ما از آنها نشأت میگیرند

از پرگویی و خطاهای املا و انشا عذر میخواهم
که بیش از این در چنته ندارم
پیروز و موفق باشید

- با تشکر از جناب چالشگر بابت معرفی تاپیک فوق الذکر
- در همان تاپیک پست 63 که توسط جناب میقات نوشته شده، آمده:

نقل قول:
"علامه طباطبایی(ره) در این زمینه چنین می آورند:

وجود فرشتگان مجهز به چيزى است كه مى ‏توانند با آن كارى را بكنند كه پرندگان آن كار را با بال خود انجام مى ‏دهند، يعنى ملائكه هم مجهز به چيزى هستند كه با آن از آسمان به زمين و از زمين به آسمان، و از جايى به جاى ديگر كه مأمور باشند مى‏ روند؛ قرآن نام آن چيز را "جناح" (بال) گذاشته است.

اين نامگذارى مستلزم آن نيست كه بگوييم ملائكه دو بال نظير بال پرندگان دارند، كه پوشيده از پر است، چون صرف اطلاق لفظ مستلزم آن جناح، نيست، هم چنان كه الفاظ ديگرى نظير جناح نيز مستلزم معانى معهود نمى ‏باشد مثلا، وقتى كلمه عرش و كرسى و لوح و قلم و امثال آن را در باره خداى تعالى اطلاق مى ‏كنيم، نمى ‏گوييم عرش آن ها و كرسى و لوح و قلمش نظير كرسى و لوح و قلم ماست.

بله اين مقدار را از لفظ جناح مى ‏فهميم: آن نتیجه ای كه پرندگان از بال هاى خود مى‏ گيرند، ملائكه هم آن نتيجه را مى ‏گيرند، و اما اين كه چطور آن نتيجه را مى‏ گيرند از لفظ جناح نمى ‏توان به دست آورد. (ترجمه الميزان، ج ‏17، ص 6)"


زمانیکه برای فرشته سرعت تعریف می کنیم یعنی متر بر ثانیه (هم مکان داریم هم زمان) تعریف می کنیم این یعنی آنها لا مکان و لازمان نیستند. نکته دوم آسمان و زمین رو تعریف کردیم که فرشتگان در میان آن در رفت آمدند و این مجددا به معنای پذیرفتن مکان برای آنهاست.

- برای پذیرفتن لامکانی فرشتگان باید بگیم، همه آنها در هر لحظه در کنار ما و کنار همه مجودات (همه اجسام) و اصولا همه جا و هیچ جا حضور دارند. واین مطلب مشکل لا زمانی را حل نمی کنه (چون تقدم و تاخر همچنان وجود دارد)

متحیر;443535 نوشت:
و یک عالم مجرد که آنهم از سه عالم ناسوت جبروت ولاهوت تشکیل شده که همه عوالم در عالم لاهوت مستغرق هستند

لطفا اگر اطلاعات بیشتری در مورد این عوالم دارید ارائه بفرمایید.

متحیر;443535 نوشت:
پس عالم بالاتری هست به عنوان عالم مثال اینها ابعاد دارند ولی نه حرکت دارن و نه زمان پس همیشه هستند

متحیر;443535 نوشت:
خدا در بالاترین درجه خالی از صورت است وبرای بودن نیازی به هیچ یک از ابعاد ماده ندارد
ولی فرشتگان صورت دارند
و روح و نفس مثل اینکه همواره به جسم احتیاج دارند و بدون جسم هیچ تبلوری ندارند

این توضیحات به نظرم جامع تر و منطقی تر میاد تا صحبت هایی که قبلا مطرح شد:Kaf:

استوار;441441 نوشت:
سلام و عرض ادب.

1) آیا در تمامی مراتب عالم مجردات، با لازمانی و لامکانی روبرو هستیم؟

2) آیا لازمانی و لامکانی به معنی عدم وجود حرکت و پویائی در عالم مجردات است؟

//////////////////////////////

گفته مي شود، در عالم مجردات، زمان و مكان معنا ندارد؟ چطور مي شود كه در عالمي، زمان و مكان نباشد؟ لطفا مثالي بياوريد.

1ـ زمان مقدار حركت است و حركت در اصطلاح فلسفه يعني خروج تدريجي شي از حالت بالقوّه ، براي رسيدن به حالت بالفعل ؛ به عبارت ديگر حركت يعني شكوفا شدن تدريجي استعدادهاي وجودي يك شي. براي مثال تخم مرغ ، قوّه ي جوجه شدن دارد ، وقتي تخم مرغ بعد از طيّ مراحلي تبديل به جوجه مي شود مي گويند : تخم مرغ از مبداء تخم مرغ بودن (جوجه ي بالقوّه بودن ) حركت نمود و به مقصد جوجه ي بالفعل رسيد ؛ يا وقتي سيب كال و ترش تبديل به سيب شيرين شد گفته مي شود اين سيب رسيده است ؛ يعني از كالي حركت نموده و به شيريني رسيده است. همينطور انسان از كودكي به پيري مي رسد ، قدّ شخص از نيم متر به يك و نيم متر مي رسد و اتومبيل از قم به تهران مي رسد (از در تهران نبودن به در تهران بودن مي رسد) و ... .
فلاسفه از تفكّر و تحليل عقلي اين خصوصيّت اشياء مادّي به اين نتيجه رسيده اند كه همه ي اشياء مادّي داراي دو حيث وجودي هستند ؛ حيث بالقوّه بودن و حيث بالفعل بودن ؛ كه حيث بالقوّه بودن ، حيث فقدان و ناداري و حيث بالفعل ، حيث وجدان و دارايي است ؛ يعني وقتي يك موجود مادّي را لحاظ كنيم در مي يابيم كه نسبت به آنچه كه هست بالفعل و نسبت به آنچه كه مي تواند بشود ، بالقوّه است ؛ يعني يك شيء مادّي به اعتباري بالفعل و به اعتبار ديگري بالقوّه است. فلاسفه وقتي در يك شيّ مادّي اين دو حيثيّت را ملاحظه ي عقلي مي كنند ، حيث فقدان و بالقوّه ي آن را مادّه و حيث بالفعل آن را صورت مي گويند. و موجود مجرّد يعني صورت بدون مادّه ؛ يا به عبارت ديگر ، موجود مجرّد يعني موجودي كه حالت بالقوّه نداشته تماماً بالفعل است ؛ لذا حركت نيز براي آن معنا ندارد ؛ چون حركت يعني خروج تدريجي شي از حالت بالقوّه ، براي رسيدن به حالت بالفعل. و از آنجا كه زمان نيز مقدار حركت است لذا براي موجود غير مادّي زمان نيز معنا نخواهدداشت.
رابطه زمان و حرکت از اينجا روشن مي شود که شيئي متحرک هر لحظه در وضعيتي است که قبلا در آن نبود و بعدا نيز در آن نخواهد بود . يعني قبلا وضعيت ديگري داشت که الان از دست رفته و بعدا نيز وضعيت ديگري دارد، مانند متحرک در مکان که در هر لحظه در نقطه خاصي است که قبلا در آن نبوده و بعدا هم از آن عبور کرده و در آن نخواهد بود. از اين توالي و پشت سر هم قرار گرفتن حالات ذهن انسان قبل ، حال و اينده را انتزاع مي کند و به تعبير ديگر زمان و مکان انتزاع مي شود . پس زمان و مکان از خصوصيات ماده است که متحرک مي باشد.
حال سوال اين است كه آيا موجود مجرّد و غير مادّي يا به عبارت ديگر موجود فاقد قوّه و استعداد وجود خارجي نيز دارد يا صرفاً يك فرض فلسفي است؟
حكما با براهين بسياري كه در كتب تخصّصي فلسفه بيان شده ، و اين مقال را گنجايش ذكر آنها نيست ، ثابت نموده اند كه موجود مجرّد نه تنها امكان وجود دارد بلكه وجود آن لازم و ضروري است و اگر موجود مجرّد وجود نداشته باشد موجود مادّي به طريق اولي نمي تواند وجود داشته باشد. پس اگر اشياء مادّي موجودند لاجرم موجود مادّي نيز وجود دارد. موجودات مجرّدي كه حكما وجودشان را اثبات نموده اند به دو قسم عمده تقسيم مي شوند ؛ قسم نخست ، مجرّدات تامّ يا مجرّد عقلي اند كه نه تنها از مادّه و حركت و زمان منزّهند بلكه حتّي شكل و رنگ و اندازه نيز ندارند. خودِ اين گونه مجرّدات را كه در اصطلاح فلسفه عقول مي نامند به در گروه عقول كلّيّه و عقول جزئيّه تقسيم مي كنند. عقول كلّيّه همان ملائك عظام مثل حضرات جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل و ... (ع) مي باشند و عقول جزئيّه همين عقول بشري هستند كه به واسطه ي اتّصال و اختصاصشان به شخص خاصّ ، عقول جزئيّه ناميده مي شوند. امّا قسم دوم ، مجرّدات غير تامّ يا مجرّدات مثالي يا مجرّدات برزخي هستند كه منزّه از مادّه و حركت و زمان ولي داراي شكل و رنگ و اندازه مي باشند. عالم مثال نيز به دو قسم تقسيم مي شود كه عبارتند از: الف : عالم مثال منفصل كه ملائك و موجودات مثالي ساكنان آن مي باشند ؛ عالم برزخي كه در شريعت مطرح است بخشي از اين عالم به شمار مي رود. ب: عالم مثال متّصل كه همان قوّه ي خيال بشر و موجودات خيالي او هستند كه به واسطه ي اتّصالش به وجود انسان آن را مثال متّصل گويند.
بر اين اساس ، مرتبه ي عقل و خيال انسان و موجودات عقلي و خيالي كه در اين دو بُعد وجودي انسان حضور دارند از مادّه و حركت و زمان بري مي باشند. براي مثال حقايق رياضي ، قوانين علمي و فلسفي ، موجودات خيالي و تصاوير ذهني از گذر زمان محفوظ مي باشند. تصوري كه ما از كودكي يك شخص خاصّ داريم عدم نيست بلكه موجودي از موجودات عالم خلقت مي باشد كه بعد از گذر دهها سال نيز همچنان كودك است و پير شدني نيست. اعداد كه اموري وجودي مي باشند از گزند هر گونه تغيير در امانند. مفاهيم كلّي عقلي و قوانين رياضي و فلسفي و علمي يقيني بعد از بي نهايت سال نيز همچنان بر جاي خود ثابت خواهند بود ؛ دو ضرب در دو همواره چهار خواهد بود و در مثلث قائم الزاويه ، مربّع وتر همواره مساوي با مجموع مربّعات دو ضلع ديگر بوده و خواهد بود. لذا اين قوانين كه حقايقي وجودي در مرتبه ي عقل مي باشند تا ابد بي تغيير خواهند بود و ... .
2ـ امّا در مورد مكان اختلاف ديگاههايي بين انديشمندان وجود دارد. برخي آن را امري مجزّا از موجودات مكان دار دانسته اند ولي برخي ديگر آن را مفهومي انتزاع شده از نسبت موجودات كمّيّت دار نسبت به همديگر دانسته ، مكان را امري نسبي و قياسي شمرده اند كه به نظر مي رسد قول دوم مناسبتر باشد. طبق اين قول ، مكان جايي معني دارد كه اوّلاً اندازه و شكلي در ميان باشد و ثانياً تعدد اشياء وجود داشته باشد. ثالثا آن اشياء متعدد در يك رتبه ي وجودي و در عرض باشند نه در مراتب طولي متفاوت. لذا مجرّدات عقلي منزّه از مكان داشتن خواهند بود ؛ براي مثال عقل و مفاهيم عقلي مثل مفاهيم رياضي و روح فاقد مكان خواهند بود ؛ چون از نظر فلسفي نه شكل دارند و نه تعدّد حقيقي بر مي دارند و اگر متعدّد پنداشته مي شوند بالعرض و المجاز است. البته بين مجرّدات عقلي نيز نوعي تعدّد و كثرت حقيقي ، از جهت رتبه ي وجودي موجود است كه اگر از آن جهت نسبت به يكديگر مقايسه شوند مفهومي به نام جايگاه وجودي يا مكانت وجودي براي آنها انتزاع مي شود كه اين مفهموم غير از مفهوم اصطلاحي مكان مي باشد. امّا موجودات مثالي داراي كه داري شكل و تعدد هستند ، نسبت به يكديگر قابل مقايسه مي باشند و از اين جهت هر كدام مكان خاصّ خود را دارند ؛ مثل چند تصوير ذهني و خيالي كه نسبت به همديگر مكان دار مي شوند ؛ امّا كلّ عالم مثال متّصل و منفصل منزّه از مكان مي باشند ؛ چون با چيزي هم عرض خود قابل سنجش و مقايسه نيستند. موجودات ذهني در همان ظرف ذهن ، هر كدام جاي خود را دارند ولي ذهن انسان با تمام موجودات داخل آن واقع در مكان نيستند. همينطور ، موجودات عالم مثال منفصل هر كدام نسبت به ديگري مكان خود را دارد ولي كلّ عالم مثال واقع در مكان نيست.
در عالم مادّه نيز موجودات مادّي هم رتبه نسبت به يكديگر مكان دار شمرده مي شوند ولي اگر كلّ عالم مادّه را يكجا لحاظ كنيم مكان نخواهد داشت ؛ چون چيزي همتاي خود ندارد تا نسبت به آن در طرف چپ يا راست يا در بالا و پايين باشد. لذا كلّ عالم مادّه نيز منزّه از مكان مي باشد. البته اگر عالم مادّه با عالم مثال مقايسه شود هر كدام مكانت خود را خواهند داشت ؛ امّا نسبت به همديگر مكان نخواهند داشت ، چون در يك رتبه ي وجودي و از يك سنخ نيستند ؛ همان گونه كه يك موجود ذهني نسبت به يك موجود خارجي نه در طرف چپ آن است نه در طرف راست آن و نه در بالاي آن و نه در پايين آن و نه در پشت يا پيش روي آن.
همچنين اگر دو موجود مادّي كه از نظر وجودي در طول هم قرار دارند نه در عرض هم ، با همديگر مقايسه شوند داراي مكانت خواهند بود نه مكان ؛ براي مثال كودكي يك شخص نسبت به جواني همان شخص نه در بالاست نه در پايين ، نه در چپ و نه در راست و نه در پشت و نه در پيش ؛ چرا كه كودكي شخص نسبت به جواني او بالقوّه است و رتبه ي وجودي حالت بالقوّه ي يك شيء در طول حالت بالفعل آن قرار دارد نه در عرض آن.
http://porseman.org/q/show.aspx?id=130069

خلاصه پرسش

آیا در عالم ارواح زمان وجود دارد؟
پرسش

آیا در عالم ارواح زمان وجود دارد؟

پاسخ اجمالی

زمان مفهومی عقلی است که از نحوه وجود مادیات انتزاع مى‏شود همانگونه که مفهوم ثبات از نحوه وجود مجردات انتزاع مى‏گردد، و روح یکی از مجردات است و در عالم مجردات زمان وجود ندارد، چرا که زمان از ویژگی های عالم طبیعت است، البته در عالم ارواح (مجردات) در مقابل کلمه «زمان» که ظرفی برای موجودات مادی است، واژه «دهر» وجود دارد که ظرفی برای مجردات است.

پاسخ تفصیلی

تقریبا همه فیلسوفان اسلامی بر این قول اتفاق دارند که زمان نوعى مقدار و کمیت متصل است که ویژگى آن گذرا بودن و قرارناپذیرى (غیرقار) مى‏باشد و بواسطه حرکت[1] عارض بر اجسام مى‏شود.[2]

....................................

در اصطلاح فلاسفه «دهر» به منزله ظرفى براى مجردات در مقابل زمان براى مادیات است چنانکه در مورد خداى متعال واژه «سرمد» را بکار مى‏برند[4].

......................................

نتیجه این که، با اثبات تجرد روح و برتری شریف تر بودن عالم مجردات و همچنین با بیان اینکه زمان از ویژگی های مختص عالم طبیعت است و عالم طبیعت پست ترین عوالم وجود می باشد، روشن شد که واژه زمان در عالم ماده و طبیعت کاربرد دارد و عالم ارواح که مجرد از ماده و ویژگی های ماده است زمان ندارد.

http://islamquest.net/fa/archive/question/fa6530

در مورد عوالم ناسوت، لاهوت، جبروت و ملكوت توضيح دهيد؟

پاسخ :

قبل از بررسي اين عوالم لازم است كه توضيحي در مورد «عالم» بدهيم و روشن كنيم كه فلاسفه و حكماء مرادشان از واژة «عالم» چيست؟ در اصطلاحات فلسفي كلمة «عالم» به آن موجود يا موجوداتي اطلاق مي شود كه از نظر مراتب كلي وجود، درجة خاصي را اشغال كرده باشند، بطوري كه محيط و مسلط بر تمام مادون خود و محاط در مافوق خود هستند؛ طبق اين اصطلاح، تمام اجسام و جسمانيات با اينكه اجناس و انواع متعددي هستند يك «عالم» بشمار مي روند يعني تمام موجودات طبيعت، در «عرض» يكديگر هستند نه در طول يكديگر؛ زيرا هيچ كدام احاطة وجودي بر انواع و اجناس ديگر ندارند. پس مقصود ما از عالم، موجود يا گروه موجوداتي است كه در مجموع هستي، مرتبه اي خاص را اشغال كرده و در عرض هم مي باشند.[1]
حال فلاسفه، حكما و عرفا معتقدند كه هستي و عالم، طبقات و مراتب چهار گانه اي دارد كه عبارتند از عالم ناسوت، عالم ملكوت، عالم جبروت و عالم لاهوت؛ البته سه عالم ابتدائي مربوط به جهان آفرينش هستند و آخري، مربوط به عالم آفريدگار است.
امّا در توضيح اين عوالم چهارگانه مي گوئيم:
1. عالم ناسوت: مراد از اين عالم، همان عالم طبيعت و شهادت و مُلك است يعني جهان جسماني و اجسام و ماده و ماديات كه در آن حركت و زمان و مكان نقش دارد. عالم ناسوت مانند پوست است نسبت به عالم ملكوت يعني قشر عالم ملكوت است.[2]
پرسشي كه اينجا مطرح مي شود اين است كه مسلم است كه عالمي برتر و مافوق عالم طبيعت وجود دارد امّا آيا مي توان گفت عالمي پائين تر از طبيعت و ناسوت وجود ندارد؟
جوابي كه فلاسفه داده اند اين است كه خير زيرا اولاً وجود عالمي پائين تر از طبيعت مستلزم اين است كه مادة طبيعي قادر بر ايجاد يك شيء از عدم محض باشد و به دلائلي ثابت مي كنند كه تأثير جسم و طبيعت از نوع تحريك است نه از نوع ايجاد ثانياً عالم طبيعت عالم قوه و فعل و ماده و صورت و حركت و زمان و مكان است. موجودي ضعيف تر از قوه و ماده و... كه در آنها وجود و عدم آميخته است قابل تصور نيست.[3]
2. عالم ملكوت: مراد، همان، عالم غيب و عالم نفس و عالم مجردات است كه به آن عالم مثال و عالم برزخ هم اطلاق مي گردد و آن مرتبه و نشئه اي است برتر از عالم طبيعت كه داراي صور و ابعاد است امّا فاقد حركت و زمان و تغيير است. اين عالم خود بر دو قسم است يكي «ملكوت اعلي» كه عالم مجردات محضه است مانند عالم ملائكه و ديگري «ملكوت اسفل» است كه عالم صور مقداري است.[4] مانند وجود انسان ها در برزخ و قبر.
3. عالم جبروت: مراد، همان عالم عقل و عالم معناست كه از صور و ابعاد و اشباح مبرّاست و فوق عالم ملكوت است.[5]
در اثبات عالم جبروت و عقل گفته شده كه برخي فلاسفه معتقدند: از آنجا كه عالم الوهيت و ذات واجب الوجود داراي بساطت محضه است و نمي تواند مستقيما و بلاواسطه به وجود آورنده و مدبر و محيط بر عالم طبيعت و عالم ملكوت شود لذا قائل به «صادر اول» شده اند كه بدون واسطه و مستقيماً، ذات اقدس خداوند به او افاضة وجود كرده است و مدعي شده اند كه صادر اول، بايد كاملترين و بسيط ترين ممكنات باشد كه به ساير موجودات مادون خود، افاضة وجود كند، چنين موجودي جز اينكه مجرد از ماده و زمان و مكان باشد، نمي تواند باشد. اين چنين موجودي را به حسب اصطلاح «عقل» مي نامند.[6]
4. عالم لاهوت: مراد همان عالم الوهيت و عالم ربوبي است. يعني ذات مقدس واجب الوجود كه مستجمع جميع صفات كماليه است. البته در آن مرتبه از وجود،‌ آنچه هست يك وجود اطلاقي است و بس. ذات پروردگار به تنهايي عالمي است و عظيم ترين عوالم است، زيرا ذات حق، محيط بر همة عوالم مادون است و ذره اي وجود از احاطة قيومي او خارج نمي باشد.[7]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
ـ رباني گلپايگاني، ايضاح الحكمة (ترجمه و شرح بداية الحكمة)، ج 3، ص 539ـ537، ناشر مركز جهاني علوم اسلامي.
http://www.andisheqom.com/Files/faq.php?level=4&id=4943&urlId=2157

yanoor;443603 نوشت:
براي مثال تخم مرغ ، قوّه ي جوجه شدن دارد ، وقتي تخم مرغ بعد از طيّ مراحلي تبديل به جوجه مي شود مي گويند : تخم مرغ از مبداء تخم مرغ بودن (جوجه ي بالقوّه بودن ) حركت نمود و به مقصد جوجه ي بالفعل رسيد ؛ يا وقتي سيب كال و ترش تبديل به سيب شيرين شد گفته مي شود اين سيب رسيده است ؛ يعني از كالي حركت نموده و به شيريني رسيده است. همينطور انسان از كودكي به پيري مي رسد ، قدّ شخص از نيم متر به يك و نيم متر مي رسد و اتومبيل از قم به تهران مي رسد (از در تهران نبودن به در تهران بودن مي رسد) و ... .
فلاسفه از تفكّر و تحليل عقلي اين خصوصيّت اشياء مادّي به اين نتيجه رسيده اند كه همه ي اشياء مادّي داراي دو حيث وجودي هستند ؛ حيث بالقوّه بودن و حيث بالفعل بودن ؛ كه حيث بالقوّه بودن ، حيث فقدان و ناداري و حيث بالفعل ، حيث وجدان و دارايي است ؛ يعني وقتي يك موجود مادّي را لحاظ كنيم در مي يابيم كه نسبت به آنچه كه هست بالفعل و نسبت به آنچه كه مي تواند بشود ، بالقوّه است ؛ يعني يك شيء مادّي به اعتباري بالفعل و به اعتبار ديگري بالقوّه است. فلاسفه وقتي در يك شيّ مادّي اين دو حيثيّت را ملاحظه ي عقلي مي كنند ، حيث فقدان و بالقوّه ي آن را مادّه و حيث بالفعل آن را صورت مي گويند. و موجود مجرّد يعني صورت بدون مادّه ؛ يا به عبارت ديگر ، موجود مجرّد يعني موجودي كه حالت بالقوّه نداشته تماماً بالفعل است ؛ لذا حركت نيز براي آن معنا ندارد ؛ چون حركت يعني خروج تدريجي شي از حالت بالقوّه ، براي رسيدن به حالت بالفعل. و از آنجا كه زمان نيز مقدار حركت است لذا براي موجود غير مادّي زمان نيز معنا نخواهدداشت.

با عرض سلام

1- شما اشاره فرموده اید:
همه ي اشياء مادّي داراي دو حيث وجودي هستند
يك شيء مادّي به اعتباري بالفعل و به اعتبار ديگري بالقوّه است
موجود مجرّد يعني صورت بدون مادّه ؛ يا به عبارت ديگر ، موجود مجرّد يعني موجودي كه حالت بالقوّه نداشته تماماً بالفعل است

در این بیان اولا شما مجردات را صورتی از مادیات بیان فرموده اید،

ثانیا:
برای هر وضعیت بالفعلی، بینهایت احتمال بالقوه وجود دارد. تخم مرغ میتواند جوجه بشود یا نشود. ممکن است بشکند، کلاغ آن را ببرد و....
اینها همه احتمالاتی است که وجود دارد. علم به اینها (احتمال) می گوید. با فرض شما، اگر تخم مرغ تبدیل به جوجه نشود، چه اتفاقی برای موجود مجرد(جوجه) افتاده است؟ ایا اساسا این موجود مجرد موجود بوده؟ یا فقط یک احتمال و تصور بوده؟ احتمال، احتمال است. وجود ندارد تا زمانی که رخ دهد.
با فرضی که مطرح فرموده اید، بینهایت موجود مجرد برای هر موجود بالفعل وجود دارد که تمام آنها در تضاد و مخالفت با یکدیگرند.
علاوه بر این (حتی با فرض شما)، موجودات مجرد فعلی، همان موجودات مادی آینده هستند و موجودات مادی این لحظه، مجردات لحطه ای قبل می باشند و این یعنی تبدیل مجردات به مادیات در گذر زمان. معنی دیگر عرض بنده این است که با این فرض نه تنها مجردات از زمان مبرا نیستتد که تابعی از زمان نیز می باشند و تبدیل بجردات به مادیات بر روی محور زمان قابل پیش بینی است.

در بخش دیگری از فرمایشتان شما فرموده اید:

yanoor;443603 نوشت:
اگر موجود مجرّد وجود نداشته باشد موجود مادّي به طريق اولي نمي تواند وجود داشته باشد

ولی علاوه بر اینکه استدلالی در این خصوص ارائه نداده اید، این بیان در تناقض این مطلب که همه ي اشياء مادّي داراي دو حيث وجودي هستند می باشد.

در ادامه با استفاده از نتیجه گیری های فوق، شما مجردات را در چهار دسته ار ناسوت تا لاهوت معرفی فرموده اید که ذات خداوند را هم در بر می گیرد که طبیعتا برای پذیرش آنها ابتدا باید ابهامات فوق برطرف گردد.

با تشکر

Mohammad2db;443530 نوشت:
شما ازین شاخه به اون شاخه پریدن بر حذر باشید و دمی به دم غریزی ارام بگیرید
تا ببینید حقیقت در مغلطه و به اشتباه رفتن نیست .

سلام

من می خواستم جواب شمارو تو ی پروفایلتون بدم چون اینجا تاپیک نقد من نیست و ممکنه مزاحمت برای کاربران گرامی باشه
ولی فکر کردم چه بسا کسان زیادی توی سایت باشند که چنین نظری و تفکری داشته باشند

برای همین تصمیم گرفتم همینجا جواب بدم

به احادیث زیر دقت کنید

پیامبر اکرم – صلّی الله علیه و آله – فرمود: وای بر کسی که قرآن را در بین لبهای خود لقلقه کند و در آن تدبر و تفکر نکند.(1)

قال الامام علی – علیه السّلام – : الا لا خیر فی قراءة لا یدبّر فیها.
امام علی – علیه السّلام – فرمود: همانا در قرائتی که در آن تدبر و تفکر نشود، خیری نیست.(2)


امام حسن مجتبی – علیه السلام – فرمودند:
همانا در قرآن چراغ های روشنائی بخش و شفا بخش دردها و گرفتاری های درونی وجود دارد، پس کسی که (خود را) با قرآن جلی دهد چشمانش قوی و روشن می گرددو قلب و درون خویش را صفا خواهد داد،
چون که تفکّر و اندیشه (در قرآن سبب) حیات قلبِ آگاه می باشد، همچنان که شخص روشن دل در تاریکی ها به وسیله نور چراغ حرکت می نماید و راه می رود.(3)

همچنین ایه صریح قران داریم که چرا در ایات قران اندیشه نمی کنید ؟

طبق این احادیث لقلقه قران بدون تفکر در معانی ان ارزش ندارد

و کار من هم تفکر و اندیشه در ایات قران هست

مثلا دراینجا چون فلاسفه گفتند فرشتگان مجرد و لامکان و لازمان هستند برای من مصداق نیست
من در ایات قران حرکت فرشتگان و نزول انان در شب قدر و اثرهایی دیگر از حرکت فرشتگان می بینم

و اگر بدنبال حقیقت دنیای فرشتگان باشم
فکر نکنم از این شاخه به اون شاخه پریدن و خطا رفتن باشد

و لینکی که اوردم در قبول مطالب ان نیست بخاطر بررسی نظرات دیگر و رسیدن به حقیقت است

Mohammad2db;443530 نوشت:
ضمنا من با اون ذن افسانه ای که فرمودید میونه ی خوبی ندارم مخصوصا امروز که ریشه اش رو به افسانه ها گره زدن و هر کسی به هر طریقی یک روشی به ذن و امثال این معرفی میکنه ...
مراقبه باید تمرکز . تفکر . عمل با تفضل و توسل باشه
و نه ضایع کردن خود و محیط و ...!

نمونه بسیار واضحی از اشتباه و برداشت غلط از مطالب من

منظورم اینجا از ذن
ذن یوگایی نبود بلکه گفتم شما در فکر و خیال خودتان گمان بد دارید
و این گمانهای بد بسیاریش گناه می باشد

ایه قرانه نقل به مضمون

موفق باشید

موضوع قفل شده است