جمع بندی آیا وجود هزاران کره شبیه کره زمین در کهکشان ها و حیات هزاران انسان شبیه ما صحت دارد؟
تبهای اولیه
بسم الله الرحمن الرحیم....با سلام...مردی از دانشمندان یمن در مجلس امام صادق(ع) حضور یافت...امام به او فرمود ای برادر آیا نزد شما علما و دانشمندان هستند؟ عرض کرد بلی...فرمود علم دانشمندان شما در چه حد است؟ گفت در این حد که فاصله دو ماه را در یک شب می پیمایند با طی الارض.... فرد یمنی گفت: حال عالم مدینه به چه علمی رسیدی؟ امام فرمود:دانشمند مدینه(منظورش خود حضرت است) از عالم شما دانشمند تر است او در ساعتی از روز به اندازه حرکت یکسال خورشیدی می پیماید تا آنکه دوازده هزار عالم مانند عالم شما را طی می کند که اهل آن عوالم نمی دانند خداوند آدم و ابلیس را آفریده است....گفت آیا شما را می شناسند اهل آن عوالم؟ امام فرمود: بلی چیزی بر آنها جز بر ولایت و دوستی ما و نفرت و بیزاری از دشمنان ما واجب نگردیده است....از طرفی حدیثی دیگر که امام می گوید خداوند هزار هزار عالم و آدم آفریده که شما یکی از آن عوالم و آدمها هستید... حالا سواله من اینه که اینطور که از حدیث اول بر میاد نشون می ده در کهکشان ها کراتی مثل کره زمین هزاران وجود دارد و انسان هایی هستند و یا بودند و مردند و منقرض شدند تا قیامت شود...اما آیا آنان هم همین 124000 پیامبر خودمان را داشتند؟ چون پیامبر در قرآن آمده برای تمام انسان ها خدا فرستادش و رحمتی است برای جهانیان... آیا سایر کرات انسان نشین هم قرآن کتاب آنهاست؟ و شیطان خودمون گمراهشون می کنه؟ و آدم و حوایی خاص شروع خلقت انسان ها برای هر کره آفریده شده؟ پس اینگونه که از حدیث آمده که آنها حتی آدم و حوا و ابلیس را نمی شناسند شاید برداشت شود که منظور موجوداتی غیر انسان اند؟ اما حدیث دوم می گوید انسان در هزار عالم مثل کره زمین ما؟ از طرفی قرآن بیش از حد ماجرای کره زمین خودمان را دارد مثل حضرت موسی و حضرت محمد و ابراهیم عیسی و ....پس یعنی مثل نسل ما که فقط از پیامبران قرآن رو می شناسیم و از آنها با قرآن ایمان داریم آن کرات دیگر نیز محکوم اند به کتاب قرآن و پیامبری ندارند؟ این چند عالم بودن و چند بخش بودن انسان ها خیلی سوال مهم رو پشت سر هم دنبال داره که بحثی مهم و حیاتی است... مثلا چرا در قرآن فقط و اکثرا به کره زمین ما اشاره داره؟ ممنون
[="Tahoma"]«إِن كُلُّ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا ءَاتىِ الرَّحْمَانِ عَبْدًا لَّقَدْ أَحْصَئهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا»
تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند. خداوند همه آنها را احصا كرده، و به دقّت شمرده است. (مریم، 93و94)
«وَ مِنْ ءَايَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ»
و از آيات اوست آفرينش آسمانها و زمين و آن چه از جنبندگان در آن ها منتشر نموده.(شوری، 29)
با سلام و درود
بیان تفسیری برخی مفسران در تفسیر آیه 29 شوری، چنین است:
در تفسیر نمونه آمده: کلمه "دابه" به معنی جنبندگان، و کلمه "فیهما" به وجود موجودات زنده در کرات دیگر تصریح می کند.
كلمه "دابة" شامل موجودات ذره بيني تا حيوانات غول پيكر می شود ... و اين آيه بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان ها دلالت دارد، گرچه هنوز دانشمندان به صورت قاطعى در اين زمينه قضاوت نمى كنند، همين قدر سربسته مى گويند: در ميان كواكب آسمان به احتمال قوى ستارگان زيادى هستند كه داراى موجودات زنده اند. ولى قرآن با جمله "وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ" (آنچه در آسمان و زمين از جنبندگان گسترده است)، با صراحت اين حقيقت را اعلام مى دارد كه در پهنه آسمان نيز جنبندگان زنده فراوان است.(تفسير نمونه، ج20، ص 439)
علامه طباطبایی می گوید:
از ظاهر آن بر مى آيد كه در آسمان ها نيز جنبندگانى هست، و اين كه بعضى، جنبندگان آسمان را به ملائكه تفسير كرده اند، صحيح نيست، زيرا اولا آيه شريفه مطلق است و نمى شود بدون دليل آن را مقيد به يک نوع جاندار كرد، و ثانيا اصولا اطلاق كلمه "دابة" بر فرشتگان معهود نيست.(ترجمه الميزان، ج 18، ص 84)
فخررازى (ازمفسران اهل سنت) در تفسیر آیه فوق (شوری، 29) مى گوید: بعید نیست گفته شود كه خداوند در آسمان ها انواعى از موجودات زنده آفریده است كه راه مى روند، همانند انسان ها بر روى زمین. (مفاتيح الغيب، ج 27، ص 599)
در حديث معروفى از امير مؤمنان حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمودند:
"هَذِهِ النُّجُومُ الَّتِي فِي السَّمَاءِ مَدَائِنُ مِثْلُ الْمَدَائِنِ الَّتِي فِي الْأَرْضِ مَرْبُوطَةٌ كُلُّ مَدِينَةٍ إِلَى عَمُودٍ مِنْ نُورٍ"
اين ستارگانى كه در آسمان است شهرهايى هم چون شهرهاى زمين دارد، هر شهرى با شهر ديگر (هر ستاره اى با ستاره ديگر) با ستونى از نور مربوط است. (تفسير قمی، ج 2، ص 218)
چند نکته:
1. از نظر فرد موحد و خداشناس که آفرینش جهان را از روی حکمت خداوند می داند، بعید به نظر می رسد که در میلیاردها ستاره هیچ کدام جز کره زمین مسکونی نباشد و همه حکم بیابانهای خشک و خالی و خاموش را داشته باشند و موجود زنده ای، مطلقاً در هیچ یک دیده نشود.
«يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»؛ تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند از او تقاضا مى كنند، و او هر روز در شأن و كارى است. (الرحمن، 29)
2. در خصوص بیان جزئیات آیین و زندگی موجودات دیگر و ... باید آگاهان از غیب و مطلعان از هستی، خبر دهند و انسان چیزی نمی داند؛ یعنی قرآن و روایت باید برای ما چیزی بگوید و الا از علم ما خارج است.
از متون دینی و آیات قرآن می توان استنباط کرد که موجودات دیگر در آسمان ها و چه بسا در کرات دیگر وجود دارند، اما این که همانند انسان ها باشند و یا حتی موجودات دارای شعور باشند، به قطعی ثابت نمی شود.
3. در آیات قرآن از موجوداتی به نام "جن" نام برده می شود که وجود آن ها از نظر دینی قطعی است. این موجودات می توانند در آسمان ها و در برخی از کرات آسمانی زندگی کنند و در عین حال در زمین باشند و به واسطه جنسی (آتش) که از آن آفریده شده اند، این قابلیت را دارند که در کرات مختلف (اگر شرایط زندگی برای آن ها فراهم باشد) زندگی کنند.
این موجودات دارای شعور و ادراک بوده و همانند انسان ها دارای تکلیف اند. پیامبر اسلام و نیز قرآن کریم، برای آنان نیز حجت است و ایشان مأمور به پیروی هستند.
4. آن چه مهم و مسلم است این که آغاز آفرینش و نسل این انسان کنونی به آدم و حواء می رسد و انسان کنونی از نسل آن ها است و همین برای شرافت این نسل از انسان، کافی است.
سلام علیکم مؤمن،
در کنار پاسخ کارشناس محترم حدیث جابلقا و جابلسا هم هست که مشابه احادیث بیان شده توسط شماست ولی چند مطلب در آنها به بحث شما کمک میکند. قبل از پرداختن به آنها این نکته را مد نظر داشته باشید که برخی علما این حدیث را معتبر نمیدانند ولی برخی علما هم آن را معتبر میدانند و البته حقیر پیرو گروه دوم هستم، چون این حدیث احادیث دیگری را توضیح میدهد و احادیث دیگر هم نکاتی در این حدیث را توضیح داده یا تأیید میکنند. در حدیث جابلقا و جابلسا این دو سرزمین دو سرزمین در پس آسمان دنیا و بلکه برخی زمینها و آسمانهای بالاتر هستند، یکی در مشرق عرش خدا و دیگری در مغرب آن (که البته خارج از کرهی زمین مشرق و مغرب باید جداگانه تعریف گردند). به گمان عدهای این دو سرزمین در مشرق و مغرب عالم (نه خشکیهای کرهی زمین بدون احتساب قارهی آمریکا) همان دو سرزمینی هستند که حضرت ذوالقرنین علیهالسلام با اسبابی که خداوند به ایشان داده بودند رفتند و با این دیدگاه یأجوج و مأجوج و سد میان آنها و اقوام دیگر هم باید جایی خارج از کرهی زمین و منظومهی شمسی و نظام کهکشانی آسمان اول و ... باشد. این دو سرزمین هم مطابق احادیث مطیع اهل بیت علیهمالسلام بودهاند و محبت ایشان و دشمنی دشمنان ایشان را دارند بدون اینکه آن دشمنان را بشناسند یا خبری از خلقت آدم علیهالسلام یا ابلیس داشته باشند و شیاطین هم اگرچه تا آسمانهای بالایی هم زمانی میتوانستند بالا بروند اما هرگز راهی به آن سرزمینها نداشته و ندارند، چنانکه خداوند هم فرموده که هرگز نمیتوان اقطار آسمانها را پیمود مگر به سلطان. و جنیان این سلطان را نداشته و ندارند اما خداوند به ذوالقرنین داد و اهل بیت علیهمآلسلام هم داشتند و دارند و آنها حجتهای خداوند هستند «علی من فوق الأرض و من تحت الثری» که ظاهراً «ثری» مرزهای این عالم وجود است، اگرچه گاه اشتباه به زمین ترجمه میشوند. از قرآن چنین برمیآید که حضرت موسی علیهآلسلام هم راه به این سرزمینها داشتهاند وقتی که به دنبال حضرت خضر علیهالسلام میگشتند و به دریایی رسیدند که ماهی کباب شده در آن افتاد و زنده شد و رفت (دریای حیوان زیر نزدیک عرش خدا؟) و در نتیجه حضرت خضر علیهالسلام هم راه به آن مکانها داشتهاند. البته بحث سر معنی زمینهای هفتگانه میان علما یک مطلب قطعی نیست و برخی همه را محدود به همین کرهی زمین میدانند، طبقات زمین و قارههای روی سطح خارجی، ولی ظاهرا درست نمیباشد همانطور که محدود کردن آسمانها به طبقات جو و بعد سیارات منظومهی شمسی درست نمیباشد. اما اینکه مراد از زمینهای هفتگانه چیست و ارتباط آنها با آسمانها چگونه است توضیحاتی در احادیث دارد که فهم همانها هم چندان ساده نیست، مثل اینکه در آسمان دربهایی وجود دارد که دربهای آسمان نامیده میشوند، اما پس آیا از آن دربها به بعد را باید آسمان نامید یا آنها صرفاً کرمچالههایی هستند بین نقاط متفاوت در آسمانهای متفاوت؟ یا اینکه چطور حضرت ذوالقرنین علیهالسلام تنها از طی کردن زمین و بدون گذر از آسمان به طبقات بالایی زمین رسیدند با اینکه میدانیم معراج جسمانی به آسمانها تنها برای رسول خدا صلاللهعلیهوآله اتفاق افتاد؟ و سؤالات فعلاً بیپاسخ دیگر ... . در ماجرای جابلقا و جابلسا داریم که روشنایی سرزمینهای ایشان از نور خداست، همان نوری که زمین را در قیامت روشن خواهد کرد (اگر خورشید و ماه منهدم شده باشند که شاید هم نشود)، و اینکه این نور توسط کوه قاف در زمین چهارم مهار شده و به رنگ سبز تیره دیده میشود که رنگ آسمان شب است. از اینکه در قرآن آمده است که زمین در آستانهی قیامت هموار خواهد شد استنباط حقیر این است که هندسهی زمین اصلاً کرهای که ما میشناسیم واقعاً نباشد ولی درک حسی ما با دانش تجربی اندکمان این تصویر از عالم را برایمان ایجاد میکنند که مثلاً کرهی زمین یک کرهی منفرد در میان این همه سیاره و ستارهی دیگر باشد جدا از تمام هستی خارج آن ... در حالیکه طبق فرمایش امام رضا علیهالسلام طبقات زمین بین طبقات آسمان قرار دارد و همچنین میدانیم برخی از این طبقات زمین و برخی از طبقات آسمان آباد است و برخی هنوز آباد نیست که آبادی آن زمینها و آسمانها احتمالاً به معنای این باشد که آن سرزمینها همگی ساکنانی برای خودشان دارند ...
ببخشید اگر پراکندهگویی شد، همچنین اگر اختلاط میان نظرات علما با نظرات ضعیف خودم مطرح شد، ذهن خودم هم در این مسائل مشوش است و هنوز جواب درستی برای تمامی این سؤالات ندارم، خطی که از تمامی نقاط معلوم بگذرد و یکی را هم وانگذارد مگر بتواند به درستی توضیحش دهد و ارتباطش با سایر نقاط معلوم را هم روشن گرداند.
یا علی
سلام علیکم مؤمن،
در کنار پاسخ کارشناس محترم حدیث جابلقا و جابلسا هم هست که مشابه احادیث بیان شده توسط شماست ولی چند مطلب در آنها به بحث شما کمک میکند. ............
با سلام و درود
چند نکته عرض می شود:
1. روایت این دو منطقه (جابلقا و جابلسا/جابرسا) در کتب اربعه، نیامده است.
2. برخی این عوالم را از عالم مثال دانسته اند نه عالم ماده (کتاب الله شناسی، علامه طهرانی، ج 1، ص 180)؛ لذا از دایره سخن ما خارج است.
کما این که در برخی روایات، تعابیری در باره آن مخلوقات آمده، مانند این که غذای آن ها تسبیح است و ...؛ که اشاره به عالم مثال بودن است. (بحارالانوار، ج 54، ص 332)
3. چه بسا در برخی تعابیر روایی نیز کنایه از دورترین نقاط عالم (وسعت فاصله بین شرق و غرب عالم) است.(بحارالأنوار، ج 44، ص 42)
[="Tahoma"] در حديث معروفى از امير مؤمنان حضرت على علیه السلام نقل شده است كه فرمودند: "هَذِهِ النُّجُومُ الَّتِي فِي السَّمَاءِ مَدَائِنُ مِثْلُ الْمَدَائِنِ الَّتِي فِي الْأَرْضِ مَرْبُوطَةٌ كُلُّ مَدِينَةٍ إِلَى عَمُودٍ مِنْ نُورٍ"
اين ستارگانى كه در آسمان است شهرهايى هم چون شهرهاى زمين دارد، هر شهرى با شهر ديگر (هر ستاره اى با ستاره ديگر) با ستونى از نور مربوط است. (تفسير قمی، ج 2، ص 218)
روایتی دیگر:
"سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنِ الْخَلْقِ، فَقَالَ: خَلَقَ اللَّهُ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِي الْبَرِّ وَ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِي الْبَحْرِ وَ أَجْنَاسُ بَنِي آدَمَ سَبْعُونَ جِنْساً وَ النَّاسُ وُلْدُ آدَمَ مَا خَلَا يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ"
از امیرمؤمنان علی علیه السلام از خلق و آفرینش سؤال شد، ایشان فرمودند: خداوند هزار و دویست صنف از مخلوقات را در خشکی، و هزار و دویست صنف از مخلوقات را در دریا خلق کرد؛ و انواع بنی آدم هفتاد نوع است و [این] مردم از نسل آدم هستند.(الكافي، ج 8، ص 220)
پرسش:
آیا وجود هزاران کره شبیه کره زمین و حیات هزاران انسان شبیه ما، در کهکشان ها صحت دارد؟
پاسخ:
«إِن كُلُّ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ إِلَّا ءَاتىِ الرَّحْمَانِ عَبْدًا لَّقَدْ أَحْصَئهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا»؛ تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند، بنده اويند. خداوند همه آنها را احصا كرده، و به دقّت شمرده است.(1)
«وَ مِنْ ءَايَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَثَّ فِيهِمَا مِن دَابَّةٍ»؛ و از آيات اوست آفرينش آسمانها و زمين و آن چه از جنبندگان در آن ها منتشر نموده.(2)
با سلام و درود
بیان تفسیری برخی مفسران چنین است:
در تفسیر نمونه آمده: کلمه "دابه" به معنی جنبندگان، و کلمه "فیهما" به وجود موجودات زنده در کرات دیگر تصریح می کند.
كلمه "دابة" شامل موجودات ذره بيني تا حيوانات غول پيكر می شود ... و اين آيه بر وجود انواع موجودات زنده در آسمان ها دلالت دارد، گرچه هنوز دانشمندان به صورت قاطعى در اين زمينه قضاوت نمى كنند، همين قدر سربسته مى گويند: در ميان كواكب آسمان به احتمال قوى ستارگان زيادى هستند كه داراى موجودات زنده اند. ولى قرآن با جمله "وَ ما بَثَّ فِيهِما مِنْ دابَّةٍ" (آنچه در آسمان و زمين از جنبندگان گسترده است)، با صراحت اين حقيقت را اعلام مى دارد كه در پهنه آسمان نيز جنبندگان زنده فراوان است.(3)
علامه طباطبایی می گوید: از ظاهر آن بر مى آيد كه در آسمان ها نيز جنبندگانى هست، و اين كه بعضى، جنبندگان آسمان را به ملائكه تفسير كرده اند، صحيح نيست، زيرا اولا آيه شريفه مطلق است و نمى شود بدون دليل آن را مقيد به يک نوع جاندار كرد، و ثانيا اصولا اطلاق كلمه "دابة" بر فرشتگان معهود نيست.(4)
فخررازى (ازمفسران اهل سنت) در تفسیر آیه فوق (5) مى گوید: بعید نیست گفته شود كه خداوند در آسمان ها انواعى از موجودات زنده آفریده است كه راه مى روند، همانند انسان ها بر روى زمین.(6)
در حديث معروفى از امير مؤمنان حضرت على (علیه السلام) نقل شده است كه فرمودند:
"هَذِهِ النُّجُومُ الَّتِي فِي السَّمَاءِ مَدَائِنُ مِثْلُ الْمَدَائِنِ الَّتِي فِي الْأَرْضِ مَرْبُوطَةٌ كُلُّ مَدِينَةٍ إِلَى عَمُودٍ مِنْ نُورٍ"؛ اين ستارگانى كه در آسمان است شهرهايى هم چون شهرهاى زمين دارد، هر شهرى با شهر ديگر (هر ستاره اى با ستاره ديگر) با ستونى از نور مربوط است.(7)
روایتی دیگر: "سُئِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنِ الْخَلْقِ، فَقَالَ: خَلَقَ اللَّهُ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِي الْبَرِّ وَ أَلْفاً وَ مِائَتَيْنِ فِي الْبَحْرِ وَ أَجْنَاسُ بَنِي آدَمَ سَبْعُونَ جِنْساً وَ النَّاسُ وُلْدُ آدَمَ مَا خَلَا يَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ"؛ از امیرمؤمنان علی (علیه السلام )از خلق و آفرینش سؤال شد، ایشان فرمودند: خداوند هزار و دویست صنف از مخلوقات را در خشکی، و هزار و دویست صنف از مخلوقات را در دریا خلق کرد؛ و انواع بنی آدم هفتاد نوع است و [این] مردم از نسل آدم هستند.(8)
در این جا لازم است در باره حدیثی که در مورد جابلقا و جابلسا (دورترین منطقه شرقی و غربی عالم) که آن هم از مخلوقات دیگر سخن می گوید مطلبی عرض کنم:
روایت این دو منطقه (جابلقا و جابرسا) در کتب اربعه، نیامده است. در ثانی برخی این عوالم را از عالم مثال دانسته اند نه عالم ماده، لذا از دایره سخن ما خارج است(9)؛ کما این که در برخی روایات، تعابیری در باره آن مخلوقات آمده، مانند این که غذای آن ها تسبیح است و ...؛ که اشاره به عالم مثال بودن است(10). سوم این که چه بسا در برخی تعابیر روایی نیز کنایه از دورترین نقاط عالم (وسعت فاصله بین شرق و غرب عالم) است.(11)
در ادامه چند نکته عرض می شود:
1. از نظر فرد موحد و خداشناس که آفرینش جهان را از روی حکمت خداوند می داند، بعید به نظر می رسد که در میلیاردها ستاره هیچ کدام جز کره زمین مسکونی نباشد و همه حکم بیابانهای خشک و خالی و خاموش را داشته باشند و موجود زنده ای، مطلقاً در هیچ یک دیده نشود.
«يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ في شَأْنٍ»؛ تمام كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند از او تقاضا مى كنند، و او هر روز در شأن و كارى است. (12)
2. در خصوص بیان جزئیات آیین و زندگی موجودات دیگر و ... باید آگاهان از غیب و مطلعان از هستی، خبر دهند و انسان چیزی نمی داند؛ یعنی قرآن و روایت باید برای ما چیزی بگوید و الا از علم ما خارج است.
از متون دینی و آیات قرآن می توان استنباط کرد که موجودات دیگر در آسمان ها و چه بسا در کرات دیگر وجود دارند، اما این که همانند انسان ها باشند و یا حتی موجودات دارای شعور باشند، به قطعی ثابت نمی شود.
3. در آیات قرآن از موجوداتی به نام "جن" نام برده می شود که وجود آن ها از نظر دینی قطعی است. این موجودات می توانند در آسمان ها و در برخی از کرات آسمانی زندگی کنند و در عین حال در زمین باشند و به واسطه جنسی (آتش) که از آن آفریده شده اند، این قابلیت را دارند که در کرات مختلف (اگر شرایط زندگی برای آن ها فراهم باشد) زندگی کنند.
این موجودات دارای شعور و ادراک بوده و همانند انسان ها دارای تکلیف اند. پیامبر اسلام و نیز قرآن کریم، برای آنان نیز حجت است و ایشان مأمور به پیروی هستند.
4. آن چه مهم و مسلم است این که آغاز آفرینش و نسل این انسان کنونی به آدم و حواء می رسد و انسان کنونی از نسل آن ها است و همین برای شرافت این نسل از انسان، کافی است.
______________