همراه با مستبصرين-مروان خليفات-چهار نمونه از صحابه-1-خالد بن وليد
تبهای اولیه
ابو قتادة الانصاري، عبداللّه بن عمر، عبدالرحمن بن عوف، عمر بن الخطاب، ابو بكر، وخالد خودش در گفتگوي با عبدالرحمن بن عوف ، و اضافه براين شهادت خود مالك و قومش به اينكه آن ها مسلمانند و اين براي عدم قتلشان كفايت مي كند، وهمچنين اين گروه به اسلام او شهادت داده اند: الواقدي، وابن عبدالبر، وابن الاثير در اسد الغابة وابن كثير در تاريخش، [1] والقوشجي در شرح التجريد، وغيرآن ها.
ترجمه و تلخيص كتاب و ركبت السفينه-مروان خليفات ص 293-298
سلام علیکم جمیعا
اسلام مالك را جز معاند انكار نمي كند و از كساني كه به اسلام او شهادت داده اند مي توان اين گروه را نام برد:
اسم اصل کاریها استاد دانشمند یادتان رفت
1- ابوبكر گفت: او را رجم نمي كنم همانا او تاويل كرده و خطا كرده!
.[3]
ابوبکر پس از درخواست رجم بجرم زنا از طرف عمر اظهار میدارد که او تاویلی خطا داشته
یعنی ابوبکر و عمر هر دو او را زانی می دانستند و بر این امر موافق بودند
که عمل زنا واقع شدهولی ابابکر با عنوان احتجاج که عنوانی دینی است سرپوش بر زنایی میگذارد که خودش میدانسته زناست
2- عمر به او گفت:مسلمي را كشته پس او را به اين خاطر بكش!! ابوبكر گفت: او را نمي كشم همانا تاويل كرده و خطا كرده است!.[3]
در مورد دوم درخواست عمر مبنی بر قصاص خالد است بجرم کشتن یک مسلم
ابوبکر باز میگوید او تاویلی کرده و خطا کرده
پس هر دو آنها متفق الرای اند بر اینکه او مسلمی را کشته.
یعنی مالک ابن نویره هم مسلمان بوده و کشه شده و هم با زن او زنا شده و هر دو خلیفه بر این باور بودند.
ولی ابابکر با وجود علم او را قصاص نکرد و حتی حاضر نشد از منصبش خلع نماید.
انگار نه پیامبری آمده و دینی آورده و یا نیامده و دینی هم نبوده که درست و غلط را به کسی بفهماند
که با عنوان احتجاج هم عملی میسر نشود
یاحق
در سرزمین فلسطین پادشاهی در زمان امامت و نبوت حضرت یحیی علیه السلام حکومت میکرد.
این پادشاه همسر فاسقی داشت که طمع همخوابگی با برادر شاه را در دل داشت و برادر شاه طمع حکومت
این دو دست به دست هم داده شاه را کشتند و هم حکومت را گرفتند و هم به زنای خود پرداختند.
ولی برای رسمیت دادن به حکومت و ازدواجشان نیازمند تائید حضرت یحیی علیه السلام بودند.
آن حضرت نه تنها تائیدشان نکرد بلکه ملعونشان خواند تا اینکه سر از بدن آن حضرت جدا کردند.
پس از ایشان حضرت مسیح علیه السلام مسیحیت را عرضه داشت و او نیز این عمل را قتل نفس و زنا خواند.
حال کدام یک احتجاج دینی و مرضی الی الله تعالی میتواند باشد؟
یاحق
عمر نامه اي به ابوعبيده نوشت كه اگر خالد اشتباهش را پذيرفت پس او بر امارت خود باقي است و اگر نپذيرفت پس او عزل مي شود پس عمامه او را از سرش بردار و مال او را دو نصف كن . پس زماني كه ابوعبيده اين مطلب را به خالد گفت خالد گفت مهلت بده تا با خواهرم مشورت كنم -خواهرش زن حارث بن هشام بود- پس با او مشورت كرد پس خواهرش به او گفت عمر تو را اصلا دوست ندارد و حتما تو را عزل خواهد كرد حتي اگر اشتباهت را بپذيري خالد به او گفت به خدا قسم راست گفتي . (واشتباهش را نپذيرفت) پس ابوعبيده مال او را تقسيم كرد حيت يك لنگه كفشش را برداشت و ديگري را گذاشت.
اين مطالبي كه اينجا آورده ام ترجمه و تلخيص كتاب وركبت السفينه نويسنده اردني و مستبصر مروان خليفات است.
سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته
در پاورقی
کتاب ورکبت السفینه ص 285 مروان خلیفات این نکته را که عرض شد خیلی کوتاه اشاره کرده به این شکل:( هامش ) * 1 - وأبو بكر لا ينكر إسلامه لكن خالدا تأول فأخطأ ! !
جناب خلیفات تمام زوایای این بحث که مالک مسلم بوده را تحقیق کرده و در کتابش مورد اشاره قرار داده که شامل:
1- شهادت شهود
2-
3- ابوبکر بر مالک رحمت میفرستد و میگوید خدا رحمتش کند در حالیکه این امر برای مسلمان میسر است و جمله خدا فلانی را رحمت کند و یا مرحوم فلانی را در مورد مشرک و کار بکار نمیبرند.
4- ابوبکر دیه ای برای مالک تعئین و از بیت المال ! پرداخت میکند
تمام این موارد در کتاب جناب خلیفات تک تک ذکر شده:
يقول ابن الأثير : " ويدل على أنه لم يرتد ، قول عمر لخالد : قتلت امرأ مسلما ، وأبو قتادة يشهد انهم اذنوا وصلوا ، وأبو بكر يرد السبي ويعطي دية مالك من بيت المال ، فهذا جميعه يدل على أنه مسلم !
ومن الله التوفیق
یاحق