ماجرای دلاکی آیةالله العظمی مرعشی نجفی!

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ماجرای دلاکی آیةالله العظمی مرعشی نجفی!

حوزه نیوز: حجت‌الاسلام والمسلمین سید محمود مرعشی نجفی پسر ارشد آیت الله العظمی مرعشی نجفی‌(ره) که نزدیک به پنجاه سال از عمر با برکت پدر را درک کرده است درگفت وگوی اختصاصی تفصیلی با خبرنگار مرکز خبر حوزه‌های علمیه، ناگفته‌های زیادی را از زندگی زاهدانه این عالم ربانی تشریح کرد.


بخش نخست این گفت‌وگو که در آستانه کنگره بین‌المللی آیت الله العظمی مرعشی نجفی انجام شد، تقدیم خوانندگان ارجمند می‌گردد:

*نیکی به والدین، رمز موفقیت آیت الله العظمی مرعشی نجفی

آیت الله مرعشی نجفی، احترام خاصی برای والدین قائل بودند؛ خودشان می‌فرمودند«وقتی مادرم مرا می‌فرستاد تا پدرم را برای خوردن غذا صدا کنم، بعضی وقت‌ها می‌دیدم پدر به خاطر خستگی، در حال مطالعه خوابش برده است. دلم نمی‌آمد ایشان را بیدار کنم، همان‌طور که پایش دراز بود، صورت خودم را به کف پای پدرم می‌مالیدم تا ایشان بیدار می‌شد.

در این حال که بیدار می‌شد، برایم دعا می‌کرد و عاقبت‌بخیری می‌خواست، من خیلی از توفیقاتم را از دعای پدر و مادر دارم.




*حتی یک بار هم به مادرم تندی نکرد

پدرم سعی می‌کرد تا جایی که می‌تواند کارهایش را خودش انجام دهد و با مادرم خیلی مهربان بود، به یاد ندارم حتی یکبار هم نسبت به او تندی کرده باشد.

ایشان در کارهای منزل به مادرم کمک می‌کرد و وقتی کسالتی برای او پیش می‌آمد، پدرم غذا درست می‌کرد و در داخل غذا هم چیزهای جدیدی می‌ریخت و می‌فرمود:« حکم خدا نیست که از آسمان آمده باشد که مثلا آبگوشت باید چنین باشد».یک چیزهایی اضافه می‌کرد، خیلی هم خوشمزه می‌شد.

*میهمان را روی صندلی ‌نشاند و خود روی زمین ‌نشست

با میهمان خیلی با ملاطفت و احترام برخورد می‌کردند، یک بار قرار بود، «هانری‌کربن فیلسوف فرانسوی» خدمت ایشان برسد، آقا قبلا در اتاق برای او صندلی آماده کرده‌ بودند، ولی خودشان روی زمین ‌نشستند؛ هانری کربن به خاطر احترام به استاد از نشستن روی صندلی خودداری ‌کرد، ولی استاد فرمودند« شما چون به صندلی عادت کرده‌اید و نشستن روی زمین برایتان مشکل است، دوست دارم پیش من راحت باشید. حتی با این که ماه رمضان بود، خواست برایش چایی بیاورید، امّا هانری کربن گفت که ماه رمضان است و لازم نیست چایی بیاورید.

مرحوم پدرم جواب دادند: پذیرایی از مهمان برای ما لازم است، چون شما مسافر هستید، اشکالی ندارد و به مسیحی بودن او اشاره نکردند.

*میهمانی برای نابینایان مستمند

یکبار با پدرم رفتیم منزل یک روحانی به نام حاج آقای کنی، دیدم حدود 15 نفر مستمند نابینا هم مشغول خوردن چایی و میوه هستند. بعد از مدتی از بیرون برای اینها کباب آوردند و پدرم از این‌ها پذیرایی می‌کرد و برایشان آب و دوغ می‌ریخت. ولی آنها ایشان را نمی‌شناختند. متوجه شدم که این مهمانی از طرف پدرم بوده است، ولی از ما تعهد گرفت که این جریان را جایی نقل نکنیم.

*بنیان‌گذار تقریب مذاهب

پدرم با اکثر علمای سنی کشورهای مختلف ارتباط داشتند و با آنها مکاتبه می‌کردند، این در شرایطی بود که رژیم پهلوی، به اختلاف‌افکنی میان شیعه و سنی دامن می‌زد و تحت تاثیر این فضا هر کسی که با اهل تسنن ارتباط داشت به سنی‌گری محکوم می‌شد. این ارتباطات به حدی زیاد بود که ایشان ده‌ها اجازه روایتی از شخصیت‌ها مطرح اهل تسنن داشتند.

*مأنوس با امام خمینی (ره)

از بین علمای معاصر بیش از همه با حضرت امام‌(ره) ارتباط داشت و از سال 42 با ایشان همراه بود. با یکدیگر زیاد مأنوس بودند و رفت و آمد داشتند. از حال یکدیگر جویا می‌شدند و نامه‌های زیادی از حضرت امام‌(ره) به پدرم به یادگار مانده است.

وقتی امام خمینی‌(ره) در عراق و فرانسه تبعید بودند، پدرم مرا به ملاقات ایشان می‌فرستاد تا برایشان نامه ببرم. وقتی امام‌(ره) به فرانسه تبعید شدند، بنده اولین کسی بودم که از ایران به ملاقات ایشان رفته بود. آن موقع امام‌(ره) در هتلی در پاریس اقامت داشتند و هنوز به نوفل‌لوشاتو منتقل نشده بودند.

*این جمله خیلی معنی دارد

شهید مصطفی خمینی‌ هم ارتباط صمیمانه‌ای با پدرم داشت و با ایشان خیلی مانوس بود و در بعضی از نامه‌هایش که از عراق برایش می‌فرستاد، پدرم را با عباراتی مثل پدر مهربان خطاب قرار داده است. در یکی از نامه‌هایش که هنوز هم باقی‌است نوشته است «پدر مهربانم! مدتی است که نامه‌ای از جناب‌عالی نرسیده است. نگران هستم که نکند کسالتی برای شما حاصل شده باشد... .آن صفا و صمیمیتی که بین شما و پدر من وجود دارد، اگر در دیگر اعلام نجف وجود داشت الان کار به اینجا نمی‌رسید». این جمله خیلی معنی دارد.

* پدرم کبوتر حرم حضرت معصومه‌(س) بودند

حضرت آیت الله مرعشی نجفی کبوتر حرم حضرت معصومه‌(س) بودند، هفتاد سال هر سه وعده نمازشان را اول وقت در حرم اقامه می‌کردند و خادم حضرت معصومه‌(س) محسوب می‌شدند. بعضی صبح‌ها که هنوز در حرم باز نشده بود، همانجا پشت در می‌نشست و مشغول عبادت و تهجد می‌شد. حتی در زمستان که برف سنگینی می‌آمد، بیلچه و جاروی کوچکی با خود می‌برد و بیرون در حرم را جارو می‌کردند و همانجا مشغول عبادت می‌شدند تا در حرم را باز می‌کردند.

خادمان از ایشان خواسته بودند که هر وقت به حرم مشرف می‌شوند، اطلاع دهند تا در را برایش باز کنند، ولی پدرم گفته بودند که لازم نیست این کار را انجام دهید و هر وقت در حرم برای مردم عادی باز می‌شود من هم همان‌موقع داخل حرم می‌شوم.




* هیچ وقت لباس خارجی به نپوشید

هیچ وقت لباس خارجی به تن نمی‌کرد و از خیاط می‌خواست که با پارچه‌های تولید داخل برایش لباس بدوزند. آن موقع در ایران دکمه تولید نمی‌شد و خیاط از دکمه خارجی استفاده کرده بود، علامه از خیاط خواسته بودند که با قیطان دکمه درست کنند. نمونه‌ای از لباس ایشان در کتابخانه محفوظ است که با این طریق تهیه شده است.

*بیمه با تربت کربلا

وقتی که این کتابخانه بنا می‌شد به معمار گفتند: وقتی که پی را کندید و خواستید بتن بریزید، مرا خبر کنید. پدرم تشریف آوردند و چهار گوشه این زمین را تربت سید‌الشهدا‌(ع) ریختند. یکی از آقایان از حکمت این کار سوال کرد. فرمودند: من با این کار افرادی که به این کتابخانه می‌آیند را بیمه می‌کنم، تا از طریق خواندن کتاب‌های این کتابخانه انحرافی حاصل نکنند.

در چهار مدرسه‌ای که برای طلاب ساختند نیز همین کار را انجام می‌دادند و می‌گفتند؛ طلبه‌هایی که در این مدارس درس می‌خوانند، بیمه می‌کنم تا از مسیر ائمه‌اطهار‌(ع) راهشان را جدا نکنند.

*طلب شفا از منبر سیدالشهدا

آقای شهیدی یکی از ارادتمندان آیت الله العظمی مرعشی نقل می‌کرد:«یک شب دیدم ایشان بدون این که چراغ روشن کند داخل حسینیه شد و در تاریکی مشغول دعا و نیایش شد و نگذاشت ما هم همراهش داخل برویم، چون تاخیر کرد نگران شدم که حالش خراب شده باشد، داخل شدم زیر نور ضعیفی که از پنجره به داخل افتاده بود دیدم آیت الله مرعشی نجفی پیراهنش را بالازده و شمکشان را به منبر سید‌الشهدا‌(ع) می‌مالند، آقا متوجه شدند که کسی داخل شده است، نزدیک رفتم و گفتم آقا چیزی لازم دارید آقا گفتند نه، آمده بودم که شفایم را از سید‌الشهدا‌(ع) بگیرم.

ایشان فردای آن شب برای عمل جراحی عازم تهران بودند و جای عمل جراحی را به منبر می‌مالیدن تا سیدا‌لشهدا‌(ع) او را شفا داده و عمل موفقیت آمیز باشد.

آقای شهیدی می‌گفت؛ که آقا از من تعهد گرفتند تا ایشان زنده هستند این جریان را جایی نقل نکنم.

*دلاک زائر حضرت معصومه(س)

آن موقع حمام خانگی رایج نبود و اکثر مردم از حمام عمومی استفاده می‌کردند و دلاک‌ها هم معمولا ریش بلندی داشتند و سرشان را می‌تراشیدند؛ روزی مرحوم آیت الله مرعشی که وارد حمام عمومی می‌شوند و از قضا تعدادی مسافر اصفهانی مشغول شست‌وشوی خود در حمام بودند، فکر می‌کنند ایشان دلاک است. یکی با تحکم می گوید: دلاک چرا دیر کردی! ما عجله داریم. ایشان بدون این که چیزی بگوید، مشغول کیسه کشیدن آنها می‌شود. یکی از آنها می‌گوید، اوستا خوب بلد نیستی کیسه بکشی! در این حین دلاک اصلی وارد می‌شود و آقا را در این حال می‌بیند، از ایشان معذرت می‌خواهد آن اصفهانی نیز متوجه اشتباه خود می‌شود و از آیت الله مرعشی عذرخواهی می‌کند. آقا می فرمایند: زائر حضرت معصومه هستند، اشکال ندارد.

* روضه خوانی آیت الله مرعشی برای جوان مست

یک شب آیت الله مرعشی نجفی به مراسم عقد یکی از آشنایان دعوت می‌شود و مهمانی طول می‌کشد، موقع برگشتن در تاریکی با یک جوان مست عربده کش مواجه می‌شوند. جوان با تحکم می‌گوید: شیخ از کجا می‌آیی؟ ایشان هم جریان را توضح می‌دهند؛ جوان مست می‌گوید: شیخ برایم روضه بخوان! آقا بهانه می‌آورند که اینجا منبر و چراغ و روشنایی نیست که روضه بخوانم. جوان روی زمین افتاده و می‌گوید: خوب این هم صندلی بنشین روی گرده من. پدرم می‌گفت؛ نشستم روی گرده این جوان مست، تا گفتم یا اباعبدالله، شروع کرد به گریه کردن به حدی که شانه‌هایش تکان می‌خورد و مرا هم تکان می‌داد، چنان که من از گریه او متاثر شدم، فکر کردم اگر این طور پیش برود او غش می‌کند، روضه را خلاصه کردم. گفت« شیخ چرا کم روضه خواندی؟ گفتم که خوب سردم شده ... وقتی خواستم خداحافظی کنم گفت که من باید تا در خانه شما را همراهی کنم تا یکی مثل من مزاحم شما نشود.

ابوی می‌فرمود: دو سه هفته از این قضیه گذشته بود در مسجد بالاسر در محراب نشسته بودم دیدم جوانی آمد و افتاد دست و پای من، به حضرت معصومه‌(س) قسمم داد که او را ببخشم، بعد که خودش را معرفی کرد متوجه شدم که همان جوان مست بوده است. از آن شب به بعد به کلی دگرگون شده و توبه کرده بود و به نماز جماعت می‌آمد.




این جوان تا آخر عمر در صف اول نماز جماعت ایشان شرکت می‌کردند و محاسن بلندی داشت و عرق‌چین و عبا می‌پوشید و اهل تهجد شده بود، وقتی هم که فوت کرد تشییع و مراسم ختمش بسیار شلوغ بود.

*نمی گذارم انگلیسی ها مارا از درون تهی کنند

آیت الله مرعشی نجفی نقل می‌فرمود« از بازار نجف عبور می‌کردم، دیدم طلبه‌ها به یک مغازه‌ای خیلی رفت و آمد می‌کنند، پرسیدم که چه خبر است گفتند: علمایی که فوت می‌کنند کتاب‌هایشان را اینجا حراج می‌کنند؛ رفتم داخل دیدم که عده‌ای حلقه‌ زده‌اند و آقایی کتاب‌ها را آورده و چوب حراج می‌زند و افراد پیشنهاد قیمت داده و هر کس که بالاترین قیمت را پیشنهاد می‌داد، کتاب را می‌خرید. یک عربی نشسته بود در کنارش، کیسه پولی بود و بیشترین قیمت را او داده و کتاب‌ها را می‌خرید و به دیگران فرصت نمی‌داد.

متوجه شدم که ایشان فردی به نام کاظم، دلال کنسولگری انگلیس در بغداد است و در طول هفته کتاب‌ها را خریده و جمعه‌ها به بغداد برده و تحویل انگلیسی‌ها می‌داد و پولشان را گرفته و بعد دوباره می‌آید و کتاب می‌خرد.

ایشان از آن موقع تصمیم می‌گیرد که نگذارد کتاب‌ها را انگلیسی‌ها به یغما برده و ما را از درون تهی کنند و بعد از آن شب‌ها بعد از درس و بحث در یک کارگاه برنج‌کوبی مشغول کار می‌شود و با کم کردن وعده‌های غذا و قبول روزه و نماز استیجاری، پول جمع کرده و به خرید و جمع‌آوری کتاب‌ها اقدام می‌کنند.

*به جدم قسم نفرینت می‌کنم!

آیت الله مرعشی نجفی هیچ وقت، محافظ قبول نمی‌کرد. فرمانده وقت سپاه قم، حاج آقای ایرانی دو مامور موتور سوار را موظف کرده بود که بدون اطلاع آقا از ایشان محافظت کنند. آقا که متوجه این امر می‌شوند آقای ایرانی را فوری احضار کرده و گفتند: تو با این کارت توکل به خدا را از من می‌گیری. اگر این‌ها را از اینجا نبردی به جدم قسم نفرینت می‌کنم! بعد آقای ایرانی قبول کرد که آقا محافظ نداشته باشند.

*امام زمان(عج): آیت الله مرعشی نجفی از ما هستند

آیت الله بهجت در مجالس ترحیم و ختم ابوی شرکت می‌کرد. بعد از شب هفت پدرم، خدمت آیت الله بهجت رسیدیم فرمودند، یکی از اولیا خدا به حضرت ولی‌عصر‌(عج) متوسل می‌شوند تا در مورد آیت الله مرعشی نجفی بپرسند(بعدا متوجه شدیم که خودشان بودند) چند شب بعد، حضرت ولی‌عصر‌(عج) پشت پرده به آیت الله بهجت فرموده‌ بودند: ایشان (آیت الله مرعشی نجفی) از ما هستند. باز توضیح خواسته بود دوباره حضرت فرموده‌ بودند: ایشان از ما هستند. آیت الله بهجت به ما فرمودند: هنیاً (گوارا باد) بر شما که چنین پدری دارید.

* خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی مکشوف بود!

خیلی پرده‌ها برای آیت الله مرعشی نجفی مکشوف شده بود. در سال‌های آخر، آقا کسالت داشتند و یک پزشک بود به نام آقای افشاری که الان هم در قید حیات هستند؛ هر روز عصرها خدمت آقا می‌رسید و او را معاینه می‌کرد.

او می‌گفت: یک روز غسلی به گردن داشتم و چون در خانه حمام نبود گفتم، بعد از معاینه آقا به حمام می‌روم. خدمت آقا رسیدم تا خواستم کیسه فشار سنج را به دستشان ببندم آقا گفتند: حاجی نپیچ. بعد از این، پیش من پاک بیا.

حاج آقای فاطمی‌نیا پارسال در مجلس ختم آیت الله مرعشی این جریان را نقل کرد و گفت: این شخص شاید الان در این جمع حاضر باشد. آقای افشاری بلند شد و گفت: بلی من هستم و مردم خیلی منقلب شده و زدند زیر گریه.

منبع

"شهریار شعرت را بخوان ! "





از مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی نقل شده است : شبی توسلی پیدا کردم تا یکی از اولیای خدا را در خواب ببینم . آن شب در عالم خواب ، دیدم که در زاویه مسجد کوفه نشسته ام و مولا امیرالمؤمنین با جمعی حضور دارند. حضرت فرمودند : شاعران اهل بیت را بیاورید . دیدم چند تن از شاعران عرب را آوردند . فرمودند: شاعران فارسی زبان را نیز بیاورید ؛ آن گاه محتشم و چند تن از شاعران فارسی زبان آمدند .

مولا فرمودند: شهریار ما کجاست ؟

شهریار آمد ، حضرت خطاب به شهریار فرمودند:

شهریار شعرت را بخوان !




و شهریار این شعر را خواند:

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا . . . . . . . . . . . . . . . .

ایشان فرمودند : وقتی شعر شهریار تمام شد ، از خواب بیدار شدم. چون من شهریار را ندیده بودم، فردای آن روز پرسیدم که شهریار کیست؟

گفتند : شاعری است که در تبریز زندگی می کند

گفتم : از جانب من اورا دعوت کنید که به قم نزد من بیاید . چند روز بعد ساعت شش صبح شهریار به خانه آیت الله می رسد خادم از او نامش را می پرسد میگوید من سید محمد بهجت تبریزی مشهور به شهریار از تبریز آمد ه ام پس از کمی تعلل خدام او را می پذیرند ؛ آیت الله پس از دیدن شهریار می گویند این همان کسی است که من او را در خواب در حضور حضرت امیر ( ع ) دیده ام .

آیت الله می پرسند : این شعر (( علی ای همای رحمت )) را کِی ساخته ای ؟

شهریار با حالت تعجب سؤال می کنند که شما از کجا خبر دارید ! که من این شعر را ساخته ام ؟

چون من نه این شعر را به کسی داده ام و نه درباره آن با کسی صحبت کرده ام . ولی من فلان شب

این شعر را ساخته ام و همان طور که قبلا عرض کردم، تا کنون کسی را در جریان سرودن این شعر

قرار نداده ام !

آنگاه آیت الله سری تکان می دهد ومی گو ید می دانم ولی تو ای: "شهریار شعرت را بخوان ! "

و او متحیر و حیران می خواند :

علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدارا. . . . .



منبع:

جزوه " فرازهایی از وصیتنامه الهی-اخلاقی آیت الله العظمی مرعشی نجفی. ص50تا 53

غسال ويژه :
فرزند آيت الله مرعشي نجفي نقل کردند :
ساعاتي قبل از وفات آيت الله مرعشي ديدم حالشان دگرگون شده پزشکي آورديم ، معاينه اي کرد و بهتر شدند ولي بعد از مدتي گفتند : مرا پا به قبله قرار دهيد .رو کردند به من و گفتند پسرم ! من غسال ديده ام . شما غسال نياوريد .
بعد از فوت با چند نفر از خواص ، بدن را برديم بهشت معصومه . ديديم آنجا فردي با قامت بلند ، محاسن زيبا ، لباس سفيد و دستکش سفيد ، منتظر ما است .
ايشان آقا را غسل دادند ، کفن کردند و ... تا فردا که دفن شدند .
وقتي رسيديم به منزل به افراد منزل گفتم :ما پول غسال را نداديم (چون سرگرم کارها بوديم )روح آقا ناراحت مي شود .او را از کجا پيدا کنيم ؟ هر چه گشتيم پيدا نکرديم .به رئيس قبرستان گفتيم شما غسالي داريد با اين خصوصيت . گفت :ما اين ساعت اصلاً غسال نداريم چون شما گفتيد غسال مي آوريم ما خبر نکرديم .چه کنيم ؟
ديدم خوشبختانه مراسم را فيلمبرداري کرده ايم . فيلم را آورديم .ديديم همه چيز فيلمبرداري شده ، مگر شخص غسال .فقط دستهاي او فيلمبرداري شده که بدن را جابجا مي کند .
ـ زاهدي گفت :روزي به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا ديدم ، پرسيدمش اينجا چه مي کني ؟ گفت : با مردماني همنشيني همي کنم که آزارم نمي دهند .اگر از عقبي غافل شوم ياد آوريم مي کنند ، و اگر غايب شوم غيبتم
نمي کنند .
ـ دانشمندي به ديدار زاهدي رفت و از يکي از آشنايان وي سخني زشت نقل کرد ، زاهد گفت :دير به ديدارم آمده اي و به سه گناه نيز دست زده اي ، يکي آنکه به برادرم خشمناکم کردي ، دوم آنکه دل آسوده ي مرا مشغول داشته اي و سوم آنکه خود را در معرض تهمت سخن چيني نهاده اي .
ـ بزرگي گفته است :شگفتا از آن کس که خداي خويش بشناسد و لحظه اي از او غافل ماند .
منبع:مجله قدر(ش 19)

باسمه تعالی
با سلام
آیة الله زاده حجة الاسلام سید محمود مرعشی در ضمن مصاحبه ای با هفته نامه افق حوزه شماره 14 شنبه 30 آذر 1381 بیان کردند ایشان حج مشرف نشدند ولی بعد از ایشان تا حال بیش از صد نفر به نیابت ایشان به حج مشرف شدند که خیلی ها آقا را را از نزدیک ندیده اند نمونه آن در سال گذشته بود که جوانی بسیار متدین از معاودین عراقی که در مجله التوحید در تهران کار می کند به دفتر ما آمد و در حالی که گریه می کرد و گفت می خواهم موضوعی را با شما در میان بگذارم من هر سال به مکه مشرف می شدم سال گذشته نیز می خواستم بروم ولی امکانات نبود و پول نداشتم یک روز عصر به مسجد آقای بهجت برای نماز رفتم همین طور که مشغول نماز بودم یک دفعه دیدم صدایی می گویید امسال می خواهی حج بروی از طرف آقای نجفی برو نماز را تمام کردم دیدم کسی نیست نماز بعدی را شروع کردم دیدم همان صدا تکرار شد و گفت امسال حج تان را برای آقای نجفی برو ،درست است وحشت کردم و ترسیدم مستقیم به مرقد آقا آمدم و عرض کردم اینگونه صدایی را شنیدم اگر امکانات فراهم شد به نیابت از شما خواهم رفت واز مرقد بیرون آمدم یکی از رفقا را دیدم که به من گفت فلانی امسال حج مشرف نمی شوی ؟گفتم پول ندارم ایشان مبلغی به من داد وبه حج مشرف شدم د رمکه در حالیکه طواف می کردم دیدم ابوی شما بدون عمامه طواف می کند د رداخل جمعیت دنبال او رفتم دیدم کسی نیست چند بار تکرار شد ولی آخر نتوانستم به او برسم واز نزدیک او را ببینم ساعت سه بعد از نیمه شب وارد فرودگاه تهران شدم و چون جایی را نداشتم مستقیم به قم آمدم دیدم چراغ های منزل روشن است خواستم درب را بزنم دخترم در را باز کرد گفتم مگر شما می دانستید من این ساعت می آیم همسرم گفت این دخترم دو ساعت قبل خواب دید که مرحوم آیة الله مرعشی نجفی به او گفت پدر تو دو ساعت دیگر می آید وبه او بگو حج شما قبول است

زندگينامه آية الله مرعشي نجفي (ره)


او در سال 1315 ق. / 1276 ش. در نجف به دنيا آمد. و شهاب الدين نام گرفت پدرش، آية الله سيد شمس الدين محمود مرعشي (1279 ق. ـ1338 ق.) از فقها و مدرّسان علوم اسلامي نجف بود. آية الله مرعشي نجفي دوران کودکي را در آغوش پر مهر خانواده سپري نمود و با تربيت اسلامي بزرگ شد.

پس از يادگيري خواندن و نوشتن، در نوجواني به کسوت روحانيت در آمد و به فراگيري علوم اسلامي پرداخت. ادبيات عرب، فقه، اصول، حديث، درايه، رجال و تراجم و... را نزد استادان برجسته حوزه علميه نجف فرا گرفت و سپس در درس خارج فقه و اصول آية الله آقا ضياء عراقي (متوفاي 1373 ق.)، آية الله شيخ احمد کاشف الغطاء (متوفاي 1373 ق.) و شماري از مراجع تقليد و مدرّسان برجسته حوزه علميه نجف شرکت کرد.

آية الله مرعشي چنان علاقه به يادگيري داشت که سر از پا نمي‎شناخت. سالهاي دراز در درس دهها استاد شهير حوزه علميه نجف شرکت کرد و از خرمن دانش آنها بهره جست. مدتي نيز نزد علماي زيديه و علماي اهل سنت به فراگيري علم حديث پرداخت و از آنان اجازه نقل حديث گرفت.

تلاش شبانه روزي وي سرانجام در 27 سالگي به ثمر نشست و به درجه اجتهاد نايل شد. کوشش خستگي ناپذير او براي تحصيل دانش ستودني است. خودش در اين باره مي‎گويد:

هيچ گاه در سنين جواني به دنبال تمايلات نفساني نرفتم، هميشه در پي تحصيل علم بودم، به صورتي که شبانه روز، بيش از چند ساعت نمي‎خوابيدم و هر کجا نشاني از استادي يا عالمي و يا جلسه درسي که مفيد تشخيص مي‎دادم، مي‎ يافتم؛ لحظه ‎اي در رفتن به نزد آن استاد، عالم و جلسه درس درنگ نمي‎کردم.
آية الله مرعشي در نجف، کربلا، کاظمين، سامرا، تهران و قم نزد بيش از صد استاد زانوي ادب به زمين زد و از دانش و تقواي آنان استفاده کرد. وي از ابتداي تحصيل به پشتکار عالي، همت بلند، تقوا، نبوغ و ديگر فضايل اخلاقي شهره بود.

ايشان از بسياري از مراجع تقليد شيعه اجازه اجتهاد گرفتند. برخي از آنها عبارتند از:

1. آية‌ الله العظمي آقا ضياء عراقي (متوفاي 1361 ق.)
2. آية الله العظمي سيد ابو الحسن اصفهاني (متوفاي 1365 ق.)
3. آية الله العظمي شيخ عبد الکريم حايري يزدي (متوفاي 1355 ق.)

آية الله مرعشي پس از رحلت پدر در سال 1338 ق، براي ادامه تحصيل به کاظمين، سامرا و کربلا رفت و سالها در حوزه‎ هاي علميه آن ديار، از محضر استاداني برجسته استفاده نمود و سرانجام در سال 1342 ق، براي زيارت مرقد مطهر امام رضا ـ عليه السلام ـ به ايران آمد.

پس از زيارت مرقد امام رضا ـ عليه السلام ـ به تهران رفت و در حوزه علميه تهران، نزد آية الله شيخ عبد النبي نوري (متوفاي 1344 ق.) آية الله آقا حسين نجم آبادي (متوفاي 1347 ق.) آية الله ميرزا طاهر تنکابني (متوفاي 1360 ق.) آية الله ميرزا مهدي آشتياني (متوفاي 1372 ق.) و ... به فراگيري فقه، اصول، فلسفه و کلام پرداخت.

سال بعد، براي زيارت مرقد حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ به قم رفت. به دستور آية الله العظمي شيخ عبد الکريم حائري يزدي در اين شهر ماندگار شد. ايشان مدتي در درس آية الله حائري و شماري از استادان حوزه علميه قم شرکت جست و از دانش آنان بهره برد.

بر مسند تدريس:

آية الله مرعشي به دستور آية الله حائري به تدريس پرداخت. ايشان علوم ادبيات عرب، منطق، اصول و فقه را براي طلاب جوان تدريس مي‎نمود. آية الله مرعشي پس از رحلت آية الله حائري (1355 ق.)، به تدريس خارج فقه و اصول پرداخت. در طول بيش از هفتاد سال تدريس ايشان در حوزه علميه قم، دانشمندان بسياري تربيت شد که شماري از آنان از ايشان اجازه اجتهاد دريافت کردند.

نام برخي از شاگردان وي؛ حضرات آيات:
شهيد حسين غفاري، شهيد حاج آقا مصطفي خميني، شهيد مرتضي مطهري، شهيد دکتر محمد مفتح، شهيد دکتر سيد محمد بهشتي، شهيد محمد صدوقي، سيد محمد علي قاضي طباطبايي، سيد محمود طالقاني، شيخ شهاب الدين اشراقي، شيخ مرتضي حائري، حاج ميرزا جواد آقا تهراني، شيخ حسن نوري همداني، آقا موسي صدر، قدرت الله وجداني فخر، سيد مرتضي عسکري، مصطفي اعتمادي، محمد امامي کاشاني، ميرزا جواد تبريزي، شيخ حسين نوري، سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي، شيخ علي پناه اشتهاردي، محمد تقي ستوده، شيخ محمد رضا مهدوي کني.

مرجع نستوه شيعه در طول ساليان دراز که مرجعيت تقليد شيعيان را بر عهده داشت، خدمات شاياني به جهان اسلام نمود. نماز جماعت با شکوه ايشان در صحن حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ را همه زايران به ياد دارند. خوشرويي و اخلاق نيک ايشان را همگان به خاطر سپرده‎ اند. ايشان بسيار شوخ طبع بودند. به مستضعفان عنايت ويژه ‎اي داشت. به مشکلات آنان رسيدگي مي‎کرد.

آية الله العظمي مرعشي نجفي علاقه خاصي به اهل بيت و حضرت معصومه ـ عليها السلام ـ داشت. ايشان پيش از انقلاب، هر روز پيش از اذان صبح به حرم مشرف مي‎شد. همواره مدتي پيش از باز شدن درهاي حرم، پشت در مي‎ماند و سپس داخل حرم مي‎شد و پس از زيارت، نماز جماعت را اقامه مي‎کرد.

آية الله مرعشي نجفي در طول ساليان دراز، خدمتهاي شاياني به جهان اسلام نمود. تأسيس مدارس علميه يکي از فعاليتهاي درخشان وي مي‎باشد. مدرسه مهديه در سال 1376 ق. در قم، توسط مرحوم حاج مهدي ايراني ساخته شد و اداره آن بر عهده آية الله مرعشي گذاشته شد. فقيه نستوه در جهت تکميل مدرسه سعي فراوان نمود و کتابخانه مدرسه را که در برگيرنده دو هزار جلد کتاب است، بنا نهاد. مدرسه مؤمنيه در سال 1389 ق. در دو طبقه و کتابخانه مدرسه با حدود 3500 جلد کتاب نيز به وسيله ايشان تأسيس شد. مدرسه شهابيه در سال 1400 ق. در سه طبقه و مدرسه مرعشيه نيز از مدارس علميه ‎اي است که در سه طبقه، در سال 1383 ق. به همت ايشان تأسيس شد و اداره آن بر عهده ايشان واگذار شد.

کتابخانه آية الله العظمي مرعشي نجفي از بزرگترين کتابخانه‎ هاي کشور و در رديف کتابخانه مجلس شوراي اسلامي و کتابخانه آستانه قدس رضوي است. اين کتابخانه بسياري از کتب خطي اسلامي جهان را دارا است. بسياري از اين کتب جزو نفيس ‎ترين و با ارزش ‎ترين متون تاريخي است که قرنها از عمر آنها مي‎گذرد.

آية الله مرعشي در دوران جواني که در حوزه علميه نجف مشغول تحصيل بود به گردآوري کتب خطي پرداخت. وي که شاهد به غارت رفتن منابع اسلامي و نسخ خطي بود، تاب نياورد و با شهريه ناچيز طلبگي به خريد کتب خطي پرداخت تا اين ميراث فرهنگي را از دستبرد بيگانگان حفظ نمايد. گاه شبها در يک کارگاه برنج کوبي کار مي‎کرد، روزها روزه استيجاري مي‎گرفت و نماز استيجاري مي‎خواند، تا هزينه خريد کتب را تهيه نمايد.

آية الله مرعشي نجفي پس از مهاجرت به قم، کتب خطي را همراه خود به ايران آورد. در قم نيز به خريد نسخ خطي و کتب ارزنده اقدام کرد. پس از مدتي به دليل کمبود جا، کتابها را از منزل به کتابخانه مدرسه مرعشيه انتقال داد. پس از چندي طبقه سوم اين مدرسه به عنوان کتابخانه ساخته شد که در نيمه شعبان 1386 ق. / 28/8/1345، با بيش از ده هزار جلد کتاب چاپي و دو هزار جلد کتاب خطي افتتاح گرديد.

استقبال روز افزون طلاب و علما براي مطالعه، کمبود فضاي مناسب براي کتابخانه و خريد کتابهاي جديد موجب شد تا ايشان کتابخانه بسيار بزرگي (کتابخانه فعلي) را تأسيس نمايد که در نيمه شعبان 1394 ق. 12/6/1353 با حدود شانزده هزار جلد کتاب چاپي و خطي افتتاح گرديد.

کتابخانه آية الله مرعشي نجفي اکنون با دارا بودن بيش از 250000 جلد کتاب چاپي و 25000 جلد کتاب خطي به مسؤوليت حجة الاسلام دکتر سيد محمود مرعشي نجفي ـ فرزند ايشان ـ در خدمت طلاب، فضلا، دانشجويان، دانش آموزان، محققان و نويسندگان مي‎باشد.

اين کتابخانه به خاطر نسخه‎ هاي خطي نفيس و ارزشمند و گاه منحصر به فرد و کتب قديم مهم و کمياب مورد توجه وافر نويسندگان، دانشمندان، مراکز علمي و تحقيقاتي سراسر جهان است. اکنون اين کتابخانه شهرت جهاني دارد و با چهار صد مؤسسه، مرکز علمي و کتابخانه در سراسر جهان ارتباط دارد. کهن‌ترين نسخه خطي «زبور»، نيز در اين کتابخانه در قم نگهداري مي‌شود.

همچنين اين کتابخانه نخستين کتابخانه‌ کشور به لحاظ حجم عظيم نسخه‌هاي خطي کهن ديني و سومين کتابخانه جهان اسلام است که 65000 عنوان نسخه خطي به زبانهاي فارسي، عربي، ترکي، اردو، لاتين و سانسکريت و برخي خطوط قديم ديگر در موضوعات علوم اسلامي و غيره در آن نگهداري مي‌‌شود که بعضاً در نوع خود منحصر به فرد است.

کهن‌ترين نسخه خطي اسلامي به خط کوفي بخشي از قرآن کريم است که مربوط به نيمه نخست سده دوم هجري و بخشي ديگري به خط علي ابن هلال مشهور به ابن بواب مربوط به سال 392 قمري است که بر روي پوست نگاشته شده است.

کهن‌ترين نسخه غير خطي غير اسلامي نيز مجموعه‌اي از زبور بر روي پوست به خط لاتين از سده دوازدهم ميلادي و بخشهايي از انجيل به خط قديم حبشي مربوط به سده دوازدهم و سيزدهم ميلادي است که در اين مجموعه عظيم فرهنگي وجود دارد.

آثار سبز:

نخستين رساله هاي عمليه ايشان به نام «نخبة الاحکام» و «سبيل النجاة» بين سالهاي 1366 ق. تا 1373 ق. چاپ شد و از همان سالها مرجعيت تقليد ايشان آغاز شد. آية الله مرعشي پس از رحلت آية الله العظمي بروجردي (1340 ش.) به عنوان يکي از مراجع تقليد طراز اول شيعيان جهان به شمار مي‎آمد.

آية الله مرعشي در طول ساليان دراز عمر با برکت خويش کتابها و مقاله‎ هاي زيادي درباره علوم قرآني، ادبيات عرب، حديث، دعا، فقه، اصول، منطق، لغت، تاريخ، رجال و تراجم، انساب و... نوشت که متأسفانه بيشتر آنها هنوز چاپ نشده است. شمار آثار ايشان به 148 کتاب، رساله و مقاله مي‎رسد. بازسازي مرقد علامه مجلسي در اصفهان، به امر آية الله العظمي مرعشي نجفي صورت پذيرفت. اهداء کتابهاي فقهاي شيعه براي دانشمندان شيعه، سنّي، مسيحي و دانشگاه هاي جهان نيز از فعاليتهاي فرهنگي ايشان است.

وي براي تأليف زندگينامه‎ هاي علما، سادات و امامزاده‎ ها گاه به قبرستانهاي کهن مي‎رفت و به خواندن نبشته‎ هاي قبرهاي علماء، ادباء، شعراء، سادات و امامزاده‎ ها مي‎پرداخت. ايشان در سالهاي 1350ـ1351 ق. به اصفهان رفت و يک هفته در گورستان تخت فولاد به ثبت تاريخ ولادت و فوت علماي به خاک سپرده شده در آن قبرستان پرداخت. بسياري از گورستانهاي ديگر اصفهان را نيز مورد تحقيق قرار داد و اطلاعات سودمندي بدست آورد.

همگام با نهضت امام (ره):

نهضت امام خميني در سال 1341 با پشتيباني مراجع تقليد همراه بود. آية الله مرعشي نجفي همواره از نهضت امام خميني حمايت کرد. بارها اعلاميه داد و به افشاگري پرداخت. ايشان در پي دستگيري امام خميني در سال 1342، با ارسال اعلاميه شديد اللحني به رژيم پهلوي، خواستار آزادي امام خميني شدند.

ايشان همراه مراجع تقليد و علماي طراز اول کشور براي آزادي امام خميني به تهران سفر نمود و در اين راه زحمت فراواني متحمل شد. ايشان در سال 1342، در پاسخ نامه جمعي از طلاب مي‎فرمايد:

چنان چه کراراً اين جانب عقيده خود را اظهار کرده‎ ام، باز هم به موجب اين سؤال عرض مي‎کنم که حضرت آية الله خميني ـ دامت برکاته ـ يکي از مراجع تقليد عالم تشيع هستند و از اساطين روحانيت اسلام و از مفاخر عالم تشيع.

آية الله العظمي مرعشي نامه‎ ها و تلگراف هاي فراواني در جهت حمايت از امام خميني براي مراجع تقليد شيعه مقيم ايران و عراق مي‎فرستاد. ايشان پس از تبعيد امام خميني به ترکيه، در سخنراني ها و اعلاميه‎ ها اين عمل رژيم پهلوي را محکوم مي‎نمود و براي شهداي 15 خرداد، مجلس يادبود برپا مي‎سازد. آية‌ الله مرعشي هماره از انقلاب اسلامي پشتيباني مي‎نمايد و جنايتهاي رژيم پهلوي را افشا مي‎نمايد. ايشان پس از شهادت آية الله حاج آقا مصطفي خميني در سال 1356، براي وي مجلس ترحيمي در حسينيه خويش برپا مي‎کند، که پايان اين مجلس به سر دادن شعارهاي کوبنده عليه رژيم پهلوي و دستگيري شماري از مردم پيوند مي‎خورد.

آية الله مرعشي در طول سالهاي تبعيد امام خميني، با ايشان در ارتباط بودند و با اوج گيري انقلاب اسلامي در سال 1356 همراه مراجع تقليد شيعه با فرستادن اعلاميه‎ ها به هدايت نهضت مي‎پردازد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز ايشان همواره از نظام جمهوري اسلامي حمايت کرد و در مناسبت هاي مختلف با ارسال پيامها به تقويت نظام پرداختند.

سرانجام مرجع بزرگ تقليد شيعه، در روز چهارشنبه 7/6/1369، در 96 سالگي دار فاني را وداع گفت و به اجداد پاکش پيوست و پيکر پاکش با حضور انبوه مردم عزادار در جوار کتابخانه بزرگش به خاک سپرده شد. درود و رحمت خدا بر او باد .

موضوع قفل شده است