جمع بندی من آدم مذهبی نیستم اما معنوی هستم!

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
من آدم مذهبی نیستم اما معنوی هستم!

با سلام

چند روز پیش در تلویزیون مصاحبه ای با یکی از نوابغ و بزرگان علم پزشکی پخش میشد که خدمات زیادی ایشان در حوزه پزشکی به کشور و مردم این کشور انجام داده بودند و شاید در حوزه تخصصی خودشون جزو 10 نفر استاد بی همتای داخل کشور بودند.

ایشون در حرفهاشون جمله ای با این مضمون گفتند که : من ادم مذهبی نیستم اما ادم معنوی هستم و اهل معنا هستم " و ادم معنوی بودن رو اینطور تفسیر و تعریف کردند که زندگی خودم رو وقف خدمت به مردم و علم و جامعه کردم.

اما در تعریف "ادم مذهبی بودن "تعریفی ارائه نکردند....

حال ما فرض میکنیم یک شخصیت خیالی همچون ایشان که این همه خدمت ارزشمند به مردم این کشور کرده اند و از نظر خودشون ادم معنوی هستند ، اما مثلا اهل مذهب نباشند یعنی مثلا اهل نماز و روزه و حجاب و... نباشند.... یعنی اون فلسفه وجود و زندگی خودشون رو اینطور بیان کنند که خدا من رو خلق کرده تا از لحظه لحظه عمرم و استعدادم برای خدمت به این مردم بهره ببرم و نماز و روزه و حجاب و... فرعیات هستند و میشه از راه خدمت به خلق ، عبادت خدا رو کرد و معنوی بود و با خدا رابطه برقرار کرد و الی اخر....
و اگر از دید صرفا دنیوی به این ماجرا نگاه بشه ، واقعا خدمت و فایده ای که اینطور افراد برای جامعه دارند شاید هزاران نمازگزار اینقدر مفید و مثمر ثمر برای اجتماع نباشند.

حال سوالی که اینجا پیش میاد اینه که در دین ما خیلی به نماز سفارش شده و از طرفی گفته شده اگر در اخرت از کسی نمازش پذیرفته نشه سایر اعمالش هم پذیرفته نمیشه و از طرفی در قران داریم " فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"
حال جمع بین این دو موضوع چطور حاصل میشه ؟ ایا بواسطه بی نمازی کسی این همه خدمات فرد نادیده گرفته میشه و یا اینکه بی نمازی جای خود و این همه خدمت و زحمت هم اجرش محفوظ هست و اگر اینطور باشه ایا این با احادیث و روایات در مورد شرط پذیرش اعمال در گروی پذیرش نماز ، تناقض نداره؟

با تشکر.

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد بصیر

مولکول 68;792008 نوشت:
چند روز پیش در تلویزیون مصاحبه ای با یکی از نوابغ و بزرگان علم پزشکی پخش میشد که خدمات زیادی ایشان در حوزه پزشکی به کشور و مردم این کشور انجام داده بودند و شاید در حوزه تخصصی خودشون جزو 10 نفر استاد بی همتای داخل کشور بودند.

ایشون در حرفهاشون جمله ای با این مضمون گفتند که : من ادم مذهبی نیستم اما ادم معنوی هستم و اهل معنا هستم " و ادم معنوی بودن رو اینطور تفسیر و تعریف کردند که زندگی خودم رو وقف خدمت به مردم و علم و جامعه کردم.

اما در تعریف "ادم مذهبی بودن "تعریفی ارائه نکردند....

حال ما فرض میکنیم یک شخصیت خیالی همچون ایشان که این همه خدمت ارزشمند به مردم این کشور کرده اند و از نظر خودشون ادم معنوی هستند ، اما مثلا اهل مذهب نباشند یعنی مثلا اهل نماز و روزه و حجاب و... نباشند.... یعنی اون فلسفه وجود و زندگی خودشون رو اینطور بیان کنند که خدا من رو خلق کرده تا از لحظه لحظه عمرم و استعدادم برای خدمت به این مردم بهره ببرم و نماز و روزه و حجاب و... فرعیات هستند و میشه از راه خدمت به خلق ، عبادت خدا رو کرد و معنوی بود و با خدا رابطه برقرار کرد و الی اخر....
و اگر از دید صرفا دنیوی به این ماجرا نگاه بشه ، واقعا خدمت و فایده ای که اینطور افراد برای جامعه دارند شاید هزاران نمازگزار اینقدر مفید و مثمر ثمر برای اجتماع نباشند.

حال سوالی که اینجا پیش میاد اینه که در دین ما خیلی به نماز سفارش شده و از طرفی گفته شده اگر در اخرت از کسی نمازش پذیرفته نشه سایر اعمالش هم پذیرفته نمیشه و از طرفی در قران داریم " فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"
حال جمع بین این دو موضوع چطور حاصل میشه ؟ ایا بواسطه بی نمازی کسی این همه خدمات فرد نادیده گرفته میشه و یا اینکه بی نمازی جای خود و این همه خدمت و زحمت هم اجرش محفوظ هست و اگر اینطور باشه ایا این با احادیث و روایات در مورد شرط پذیرش اعمال در گروی پذیرش نماز ، تناقض نداره؟


باسلام و احترام و تبریک سال نو
این دکتر، بین مذهب و معنویت، جدایی حاصل کرده و تعریف ناقصی دارند در حالیکه ، مذهب عامتر از معنویت است یعنی هر فرد مذهبی، قطعا معنوی هم هست ولی هر فرد معنوی، ممکن است مذهبی نباشد. زیرا هر معنویتی به درد نمی خورد و انسان را به سعادت نمی رساند. برای مثال زدن به افرادی که معنوی هستند ولی مذهبی نیستند می توان به مرتاضهای هندی اشاره کرد که آنها اهل معنا و امور ماورایی هستند، اما اهل مذهب معتبر و ادیان الهی نیستند.

این دکتری که مثال زدید، طبق فرمایش خودش، معنوی هست، اما معنوی به تمام معنا نیست، چون مذهبی نیست، معنویت او در بخشی از امور زندگی او جاری است، مثلا همان خدمت جسمانی به خلق. برخی دیگر از معنویت، خدمت روحانی به خلق و خدمت روحانی به نفس است.

باید دانست که عبادت و معنویت در سه حوزه جاری است، بندگی و تهجد خالق، خدمت به مخلوق، کسب فضائل و دفع رذائل نفسانی از خویشتن. یعنی یک حوزه مربوط به خالق است که ما نسبت به او وظایفی داریم، حوزه ای مربوط به مخلوقین همین خداست، و حوزه ای هم مربوط به حفظ خویش از آلودگی ها و رذائل اخلاقی و کسب فضایل الهی است. دکتر مورد نظر شما فقط یک بخش از این سه بخش معنوی، یعنی بخش خدمت به خلق را مدنظر داشته است و از باقی غافل شده لذا دچار تعریف غلطی از معنوی و جدایی او از مذهبیت گردیده است.

تازه در بخش معنویت مخلوقی، به بخش جسمانیِ آن فقط اشاره کرده است نه بخش روحانی که از جسمانی هم بالاتر است. زیرا این جسم وسیله ای است برای رشد و تکامل روح و جسم، مرکبی است برای روح و مسلم است که راکب ارجحیت و فضیلت بر مرکب یعنی جسم دارد.

بصیر;792233 نوشت:
حال سوالی که اینجا پیش میاد اینه که در دین ما خیلی به نماز سفارش شده و از طرفی گفته شده اگر در اخرت از کسی نمازش پذیرفته نشه سایر اعمالش هم پذیرفته نمیشه و از طرفی در قران داریم " فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ"

شرط ورود به بهشتی که خالق در نظر گرفته، طبق آیات قرآن، ایمان و انجام عمل صالح است.چنانچه خداوند متعال در سوره نساء آیه 124 می فرماید:
[=Traditional Arabic] وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيرا[=Traditional Arabic]
کسانیکه عمل صالح انجام بدهند چه زن و چه مرد، در حالیکه مومن باشند(یعنی ایمان به خدا و دستورات او و روز قیامت داشته باشند) وارد بهشت می شوند.
[=Traditional Arabic] از امثال این آیات بر می آید که شرط ورود به بهشتی که خالق درست کرده است، دو چیز است یک عمل صالح که آن جناب دکتر، بخشی از آن را اشاره کرده اند، دوم داشتن ایمان به خدا و دستورات اوست. حال اگر کسی فقط به برخی از اعمال صالح مثل خدمت به خلق عمل کند، اما ایمان به باقی نداشته باشد یعنی قبول نداشته باشد که مثلا عباداتی چون نماز و تهجد هم جز بندگی و اطاعت خداست و از روی لجاجت یا تغافل، آنها را ترک کند، طبق آیه ی شریفه ، شرطِ ورود به بهشت را نداشته و می بایست پاداش اعمال خود را از همان کسانی بگیرد که برای آنها کار انجام داده. [=Traditional Arabic]
[=Traditional Arabic]اگر برای مردم انجام داده، باید تشویق و تعریف را از مردم بگیرد، اگر برای خدا انجام داده، خدا قبلا گفته که اگر رضایت مرا می خواهی نباید از تهجد و بندگی و خودسازی در کنار خدمت به خلق، غافل باشی. حتی اگر خدا شرطی هم گذاشته باشد باید بپذیرد مثلا بگوید که قبولی تمام اعمالت، دائر مدار نماز و سر به خاک گذاشتن در برابر من است، از هر کدام این عبادات چه خدمت به خلق و چه تهجد سر باز بزنی، بندگی مرا نکردی و بهشت مرا نباید توقع داشته باشی.[=Traditional Arabic]

با سلام

برای اینکه بتوانیم در یک رشته علمی پیش رفته تا به نتیجه ای برسیم لازم است در معنای هسته اصلی موضوع و اندازه­ گیری آن اتفاق نظر وجود داشته باشد فقدان دقت در این زمینه به پیشروی در یک رشته علمی ضربه خواهد زد مذهب مجموعه ای از باورها، نمادها، و روشها درباره واقعیت است که از ماوراء آمده و ادعا میشود زندگی انسان را سازمان داده و هدایت میکند دیگر ویژگیهای مذهب باورهایی درباره واقعیتی فراسوی وضعیت موجود، تمایز بین مقدس و این جهانی، عبادتهای آیینی و گروهی، یک کد اخلاقی در مورد اصول نیکخویی، تلاش برای دستیابی به سطحی از هوشیاری در ورای تجربه های عادی، استفاده از متون مقدس، باورهایی در مورد زندگی پس از مرگ، و ارتباطی هیجانی با
هم در فرهنگ و هم در ادبیات تخصصی علمی مرسوم شده است که بین مذهب و معنویت تفاوت گذاشته شود به طور فزاینده ای اسم «معنا» و مصدر «معنویت» به منظور اشاره به دامنه ای از تجربیات خاص استفاده می­شود بیش از آنکه مثل سابق به منظور اشاره به نیروها و افراد غیر مادی به کار رود
معنویت در مقابل مذهب به معنای چیزهایی خودانگیخته، غیر رسمی، خلاق، و جهانی است؛ به معنای تجربه های اصیل درونی است، که برکنار از فشارها، جستجوها، و حتی تجربه های مذهبی فرد به کار میروددر مقابل، مذاهب ریشه در سنت های آمرانه ماورایی دارند که فرد را فراتر می­برند و به حقیقت بزرگتری اشاره می­کنند که در درون چیزهایی قرار دارد که فرد را در برگرفته اند یک مذهب مجموعه به هم پیوسته ای از باورها و روشها در ارتباط با چیزهای مقدس است، رهنمودهایی برای کارهایی که باید انجام شوند و نیز باورها و رفتارهای ممنوع که همگی آنها در یک اجتماع اخلاقی یگانه، که کلیسا مسجد، کنیسه، یا هر مکان مذهبی دیگری نامیده میشود، درآمیخته اند و همگی اعضای این اجتماع کسانی هستند که از این باید و نبایدها پیروی میکنند معنویت می تواند در بافت یک اجتماع عقیدتی شکل گیرد اما ضرورتی به وجود این اجتماع نیست مذاهب یک اجتماع عقیدتی دارند که به آن متعهدند با تعلیمات و روایتهایی که پیگیری مقدسات و تشویق اخلاقیات را تسهیل میکند این موضوعات فراطبیعی معمولا به عنوان «خدایان» نگریسته میشوند در حالی که گروهی متفقند که حرکت به سوی بازنمایی های معنوی حرکتی به دور از رسومات مذهبی است، دیگران اشاره دارند که تأکید افزایش یافته بر معنویت نشاندهنده احترام افزایش یافته به روشهای درونی و ژرف اندیشانه نظامهای مذهبی سنتی است

[=arial]سوال:[=arial]
در تلویزیون مصاحبه ای با یکی از نوابغ و بزرگان علم پزشکی پخش میشد که خدمات زیادی ایشان در حوزه پزشکی به کشور و مردم این کشور انجام داده بودند و شاید در حوزه تخصصی خودشون جزو 10 نفر استاد بی همتای داخل کشور بودند.
وی می گفت : من ادم مذهبی نیستم اما ادم معنوی هستم و اهل معنا هستم " و ادم معنوی بودن رو اینطور تفسیر و تعریف کردند که زندگی خودم رو وقف خدمت به مردم و علم و جامعه کردم.
ایا بواسطه بی نمازیِ کسی این همه خدمات فرد نادیده گرفته میشه و یا اینکه بی نمازی جای خود و این همه خدمت و زحمت هم اجرش محفوظ هست و اگر اینطور باشه ایا این با احادیث و روایات در مورد شرط پذیرش اعمال در گروی پذیرش نماز ، تناقض نداره؟

پاسخ:
باسلام و احترام
این دکتر، بین مذهب و معنویت، تفاوت قائل شده و تعریف ناقصی دارند در حالی که ، مذهب عامتر از معنویت است یعنی هر فرد مذهبی، قطعا معنوی هم هست ولی هر فرد معنوی، ممکن است مذهبی نباشد. زیرا هر معنویتی به درد نمی خورد و انسان را به سعادت نمی رساند. برای مثال زدن به افرادی که معنوی هستند ولی مذهبی نیستند می توان به مرتاض های هندی اشاره کرد که آنها اهل معنا و امور ماورایی هستند، اما اهل مذهب معتبر و ادیان الهی نیستند.

این دکتری که مثال زدید، طبق فرمایش خودش، معنوی هست، اما معنوی به تمام معنا نیست، چون مذهبی نیست، معنویت او در بخشی از امور زندگی او جاری است، مثلا همان خدمت جسمانی به خلق. برخی دیگر از معنویت، خدمت روحانی به خلق و خدمت روحانی به نفس است.

باید دانست که عبادت و معنویت در سه حوزه جاری است، بندگی و تهجد خالق، خدمت به مخلوق، کسب فضائل و دفع رذائل نفسانی از خویشتن. یعنی یک حوزه مربوط به خالق است که ما نسبت به او وظایفی داریم، حوزه ای مربوط به مخلوقینِ خداست، و حوزه ای هم مربوط به حفظ خویش از آلودگی ها و رذائل اخلاقی و کسب فضایل الهی است. دکتر مورد نظر شما فقط یک بخش از این سه بخش معنوی، یعنی بخش خدمت به خلق را مدنظر داشته است و از باقی غافل شده لذا دچار تعریف غلطی از معنوی و جدایی او از مذهبیت گردیده است.

تازه در بخش معنویت مخلوقی، فقط به بخش جسمانیِ آن اشاره کرده است نه بخش روحانی که از جسمانی هم بالاتر است. زیرا این جسم وسیله ای است برای رشد و تکامل روح و جسم، مرکبی است برای روح و مسلم است که راکب ارجحیت و فضیلت بر مرکب یعنی جسم دارد.
شرط ورود به بهشتی که خالق در نظر گرفته، طبق آیات قرآن، ایمان و انجام عمل صالح است.چنانچه خداوند متعال در سوره نساء آیه 124 می فرماید:
[=times new roman] وَ مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى‏ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ نَقيرا
کسانیکه عمل صالح انجام بدهند چه زن و چه مرد، در حالیکه مومن باشند(یعنی ایمان به خدا و دستورات او و روز قیامت داشته باشند) وارد بهشت می شوند.

از امثال این آیات بر می آید که شرط ورود به بهشتی که خالق درست کرده است، دو چیز است یک عمل صالح که آن جناب دکتر، بخشی از آن را اشاره کرده اند، دوم داشتن ایمان به خدا و دستورات اوست. حال اگر کسی فقط به برخی از اعمال صالح مثل خدمت به خلق عمل کند، اما ایمان به باقی نداشته باشد یعنی قبول نداشته باشد که مثلا عباداتی چون نماز و تهجد هم جز بندگی و اطاعت خداست و از روی لجاجت یا تغافل، آنها را ترک کند، طبق آیه ی شریفه ، شرطِ ورود به بهشت را نداشته و می بایست پاداش اعمال خود را از همان کسانی بگیرد که برای آنها کار انجام داده.

اگر برای مردم انجام داده، باید تشویق و تعریف را از مردم بگیرد، اگر برای خدا انجام داده، خدا قبلا گفته که اگر رضایت مرا می خواهی نباید از تهجد و بندگی و خودسازی در کنار خدمت به خلق، غافل باشی. حتی اگر خدا شرطی هم گذاشته باشد باید بپذیرد مثلا بگوید که قبولی تمام اعمالت، دائر مدار نماز و سر به خاک گذاشتن در برابر من است، از هر کدام این عبادات چه خدمت به خلق و چه تهجد سر باز بزنی، بندگی مرا نکردی و بهشت مرا نباید توقع داشته باشی.

موضوع قفل شده است