اسوه کرامت ( روایاتی از برخورد کریمانه امام حسن مجتبی علیه السلام)

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اسوه کرامت ( روایاتی از برخورد کریمانه امام حسن مجتبی علیه السلام)

تو در راه خدا آزاد هستی...

انس گوید: روزی کنیزی،شاخه گلی به امام حسن مجتبی :doa(6): هدیه کرد، امام حسن :doa(6): به او فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی.

من به آن حضرت عرض کردم: به جهت یک شاخه گل او را آزاد نمودی؟

امام حسن:doa(6): فرمودند: خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است، آن جا که میفرماید:(( هر گاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.))

سوره نساء آیه 86

و نیکوتر از هدیه او، آزادی در راه خدا بود.

مناقب آل ابی طالب،ج 45،ص 18.

اربلی از سعید بن عبدالعزیز روایت کرد و گفت :

امام حسن مجتبی:doa(6): از مردی شنید از پروردگار خود میخواهد که ده هزار درهم به او روزی کند، امام حسن :doa(6): به منزل بازگشت و ده هزار درهم برای او فرستاد.

کشف الغمه،ج2،ص371.

[=yekan]سر سفره امام مجتبي (ع):hamdel:

[=nassim-bold]
عربي كه صورتش خيلي زشت و قبيح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبي آمد و از روي حرص تمام غذا را خورد و تمام كرد. امام حسن عليه السلام كه كرامتش براي همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسيد: تو عيال داري يا مجردي ؟ گفت : عيالمندم ، فرمود: چند فرزند داري ؟ گفت : هشت دختر دارم كه من به شكل از همه زيباترم ، اما ايشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: اين قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.

[=yekan]لباس زيبا براي نماز

[=nassim-bold]
گويند هنگامي كه امام حسن مجتبي عليه السّلام براي نماز آماده مي شد، بهترين لباسهاي خود را مي پوشيد. از آن حضرت پرسيدند: چرا بهترين لباسهاي خود را مي پوشيد؟ امام عليه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جميل و يحب الجمال ، فاتحمل لربّي و هو يقول : خذو زينتكم عند كل مسجد. همانا خداوند زيباست و زيبايي را دوست مي دارد، پس من نيز لباس زيبا براي راز و نياز با پروردگارم مي پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زينت دربرگيريد. بر همين اصل ، طبق روايات مستحب است كه انسان ، براي نماز نيكوترين جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر كند و با رعايت نظافت و در كمال طهارت به نماز و راز و نياز با خداي بزرگ بپردازد.


منبع : سایت اندیشه قم

ابن شهر آشوب میگوید: و هنگامی که یکی از بادیه نشینان نزد آن حضرت آمد، حضرت فرمود:

هرچه در صندوق است به او بدهید، و در آن صندوق بیست هزار دینار بود که همه را به او دادند. بادیه نشین گفت: مولای من نگذاشتی نیازم را بگویم و زبان به ستایش باز کنم.

امام حسن مجتبی :doa(6): این اشعار را سرودند:


نحن اناس نوالنا خضل

یرفع فیه الرجاء و الامل

تجود قبل السؤال انفسنا

خوفا علی ماء وجه من یسل

لو علم البحر فضل نائلنا

لغاض من بعد فیضه خجل

ما مردمی هستیم که بخشش ما همچون مروارید و الماس نابی است که در آن امید و آرزوی نیازمندان خوش میخرامد

دستان ما پیش از درخواست،بخشش میکند تا مبادا آبروی کسی که درخواست میکند بریزد.

اگر دریا برتری عطای ما را بداند پس از لبریزی خود از شرم فرو رود.


فرهنگ جامع سخنان امام حسن،ص 440،به نقل از مناقب آل ابی طالب،ج4،ص16

موضوع قفل شده است