اسوه کرامت ( روایاتی از برخورد کریمانه امام حسن مجتبی علیه السلام)
تبهای اولیه
تو در راه خدا آزاد هستی...
انس گوید: روزی کنیزی،شاخه گلی به امام حسن مجتبی :doa(6): هدیه کرد، امام حسن :doa(6): به او فرمود: تو در راه خدا آزاد هستی.
من به آن حضرت عرض کردم: به جهت یک شاخه گل او را آزاد نمودی؟
امام حسن:doa(6): فرمودند: خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است، آن جا که میفرماید:(( هر گاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید.))
و نیکوتر از هدیه او، آزادی در راه خدا بود.
اربلی از سعید بن عبدالعزیز روایت کرد و گفت :
امام حسن مجتبی:doa(6): از مردی شنید از پروردگار خود میخواهد که ده هزار درهم به او روزی کند، امام حسن :doa(6): به منزل بازگشت و ده هزار درهم برای او فرستاد.
[=nassim-bold]
[=nassim-bold]
منبع : سایت اندیشه قم
ابن شهر آشوب میگوید: و هنگامی که یکی از بادیه نشینان نزد آن حضرت آمد، حضرت فرمود:
هرچه در صندوق است به او بدهید، و در آن صندوق بیست هزار دینار بود که همه را به او دادند. بادیه نشین گفت: مولای من نگذاشتی نیازم را بگویم و زبان به ستایش باز کنم.
امام حسن مجتبی :doa(6): این اشعار را سرودند:
نحن اناس نوالنا خضل
یرفع فیه الرجاء و الامل
تجود قبل السؤال انفسنا
خوفا علی ماء وجه من یسل
لو علم البحر فضل نائلنا
لغاض من بعد فیضه خجل
ما مردمی هستیم که بخشش ما همچون مروارید و الماس نابی است که در آن امید و آرزوی نیازمندان خوش میخرامد
دستان ما پیش از درخواست،بخشش میکند تا مبادا آبروی کسی که درخواست میکند بریزد.
اگر دریا برتری عطای ما را بداند پس از لبریزی خود از شرم فرو رود.