جمع بندی حرمت دوستی با نامحرم

تب‌های اولیه

31 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حرمت دوستی با نامحرم

سلام. در برخی احکام از جمله حرام بودن دوستی با جنس مخالف، دلایلی ذکر می شود، که آن دلایل الزاماً به معنای آن عمل حرام نیستند. مثلاً سند حرام بودن دوستی، عبارت است از: منع قرآن از ازدواج با زنان اهل دوستی(که در آیه صحبتی از پسرها نیست!)، منع قرآن از زنا، منع روایات از شوخی و مصافحه با نامحرم. اینجا یک پسر می تواند دوستی کند، ولی نه با دوست دخترش زنا کند، و نه مصافحه و نه شوخی[بعید هست ولی محال نیست] ازدواج کردن با او هم در قرآن، منعی ندارد. می پرسیم پس چرا نمی تواند دوستی کند؟ پاسخ داده می شود: دوستی مقدمۀ شوخی و مصافحه و زناست، پس حرام است.(گویا علما نیز بر این حرام بودن اجماع دارند.)

  از قرار معلوم، در فقه، مقدمۀ یک حرام نیز حرام است. خواهشمندم اگر اینطور است سند روایی یا نظر مراجع را مبنی بر این مسئله بیان کنید.

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد صدیق

[=microsoft sans serif]باسلام به شما و تمامی کاربران محترم انجمن گفتگوی دینی

ارتباط دو نامحرم با یکدیگر از مسائلی است که بر اساس متون دینی هم به خودی خود ایراد دارد و هم به جهت اینکه غالبا مقدمه برای تحقق حرام است.
روایاتی نیز که در این مورد وارد شده است، به دو صورت است. برخی از این روایات، مربوط به حالت خاصی مانند شوخی با نامحرم یا مسافحه با او یا ارتباط بدنی است. ولی برخی دیگر به صورت مطلق این ارتباط را نفی میکند و مسلمانان را آن برحذر میدارد. این روایات به اصطلاح اصولی، مطلق هستند و مخصوص حالتی خاص نیستند.
چنانکه در روایتی از رسول گرامی اسلام(ص) مسلمانان را از هم صحبت شدن دو نامحرم برحذر میدارد و میفرماید:

«إيّاكم و محادثة النّساء فإنّه لا يخلو رجل بامرأة ليس‏ لها محرم‏ إلّا همّ‏ بها»(1)
از گفتگو با زنان بپرهيزيد كه هر وقت مردى با زنى خلوت كند، قصد او ميكند.

همانطور که میبینید فراز اول این روایت به صورت مطلق از هم صحبت شدن زن و مرد منع میکند. فراز دوم نیز نمیتواند قید برای فراز اول باشد؛ یعنی نمیتوان با توجه به فراز دوم گفت که مراد از فراز اول(ایاکم و محادثه النساء) مربوط به مکان خلوت است. زیرا به نظر میرسد فرا دوم ناظر به این باشد که این هم صحبتی کم کم موجب علاقه میشود تا جایی که موجب قصد نیز میشود. به هر حال، فراز اول روایت به صورت مطلق از هم صحبت شدن منع شده است؛ چه شوخی در کار باشد و چه نباشد؛ چه برخورد بدنی در کار باشد و چه نباشد؛ چه قصد دوستی در کار باشد و چه نباشد.

در روایتی دیگر، به صورت واضح تری این مطلب بیان شده که هم صحبتی زن و مرد نامحرم با هم فی نفسه اشکال دارد. بر اساس این روایت از مولی علی(ع) گفتگو و محادثه زن و مرد که قاعدتا مستلزم اختلاط نامحرمان با هم است، مستلزم نزول بلا و بدبختی است و باعث منحرف شدن دلها میشود:

«مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوبَ»(2)
«گفتگوی مردان با زنان سبب نزول بلا است و دلها را منحرف میکند»

بنابراین تا اینجا بر اساس ادله روایی مشخص شد که در دین اسلام حتی هم صحبت شدن زن و مرد نامحرم با هم امری ناپسند و مورد نهی بوده است تا چه رسد به دوستی آنان با هم.

ادامه دارد...

ــــــــــــــــــــــ
1. نهج الفصاحه، ص356
2. تحف العقول، ص151

[=microsoft sans serif]اما همانطور که در ابتدای مطلب قبلی به عرض رسید، هم صحبتی و دوستی دو نامحرم، علاوه براینکه به خودی خود ایراد دارد، مقدمه تحقق حرام و افتادن طرفین در دام گناه نیز هست. چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که حضرت علی(ع) به زنان جوان سلام نمیکردند. ایشان علت این کار را نکته ای میدانند که خیلی برای بحث ما مفید است. ایشان میفرماید:

[=microsoft sans serif]«... کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ و کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ»(1)

[=microsoft sans serif] رسول خدا(ص) به زن‌ها سلام می‌کرد و جوابش را می‌دادند، و شیوه امیرالمؤمنین علی(ع) این بود که به زنان سلام میکرد ولی دوست نمیداشت که به زن‌هاى جوان سلام کند و می‌فرمود: می‌ترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که می‌جویم [گناه] به من رسد.

نکته مهمی که در این روایت بیان شده، مقدمیت ارتباط با نامحرم با افتادن در گناه است. چرا که قطعا حضرت امیر(ع) معصوم است و نعوذ بالله به قصد حرام که به آنان سلام نمیکرد و نگاه نمیکرد. بلکه چون آنان جوان بودند و جواب دادن زن جوان، خواه ناخواه در قلب مردان و خصوصا جوانان موجب ایجاد لذت میشود، ایشان به زنان جوان سلام نمیکرد.
خب وقتی سلام کردن و شنیدن جواب سلام، که در نظر دیگران خیلی سطحی است و شاید به ذهن کسی هم نرسد موجب گناه میشود، از نظر دین اسلام آنقدر نادرست است که جزء سیره امیر مومنان شده و حضرت پیوسته از این کار پرهیز داشتند، به راحتی میتوان نتیجه گرفت که دوست شدن ولو به نفسه قصدی در کار نباشد، ولی خود به خود زمینه ایجاد گناه خواهد شد.

بنابراین،
م1. با توجه به روایت فوق و روایات دیگری که به راحتی میتوان آنها را یافت، مشخص شد که هم صحبتی و دوستی مقدمه حرام است(هرچند خودش نیز حرام است)
م2. به نظر برخی از اصولیون مقدمه حرام، خودش نیز حرام است.

در مورد احکام مربوطه نیز کارشناس فقه نظر خود را خواهند داد.

موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــــ
1. الکافی، ج2، ص648(ط اسلامیه)


صدیق;710523 نوشت:
[=microsoft sans serif]
م2. در اصول فقه به نظر اکثر علما ثابت شده که مقدمه حرام، غالبا خودش نیز حرام است.


با عرض سلام و تشکر از پاسخ مبسوط شما، همانطور که از عنوان تاپیک هم روشن است، بنده هم می خواهم بدانم این مقدمۀ دوم شما از کجا آمده است، دلیل این اصل ثابت شدۀ فقهی عقلی است یا نقلی. لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید.

در مورد اختلاط با نامحرم، بنده فقط خواستم عرض کنم که سؤالم از کجا آمده است، و نه اینکه هنوز روی آن سؤال داشته باشم و فقط به عنوان یک مثال مفید است. لذا لطفاً دلائل همین مقدمۀ دوم را ذکر بفرمایید. فقهای عظام این اصل را از دلائل نقلی آورده اند یا حاصل استنباط عقلی است، و هر کدام که هست لطفاً مثالهایی از ادله نیز ذکر بفرمایید.

با سپاس

[=microsoft sans serif]

tazkie;710535 نوشت:
با عرض سلام و تشکر از پاسخ مبسوط شما، همانطور که از عنوان تاپیک هم روشن است، بنده هم می خواهم بدانم این مقدمۀ دوم شما از کجا آمده است، دلیل این اصل ثابت شدۀ فقهی عقلی است یا نقلی. لطفاً در این مورد توضیح بفرمایید.

باسلام
این مسئله نیاز به پاسخ کارشناس فقه دارد و با توجه به قوانین بنده نباید پاسخگوی آن باشم. بنابراین این بخش را به کارشناس فقه ارجاع میدهیم.
با این حال، به صورت اجمالی عرض میکنم:
[=microsoft sans serif]دیدگاه اصولیین در مسئله مقدمه حرام با هم فرق میکند، با این حال، مستند تمام آنان بر اساس وجود تلازم عرفی و عقلی بین مقدمه و وقوع حرام است.(1) کسانی که مطلقا منکر چنین تلازمی هستند، حرمت مقدمه حرام را به صورت مطلق رد میکنند و آنان که حرمت برخی موارد را قبول دارند، به خاطر وجود این تلازم بین مقدمه و ذی المقدمه است. همانطور که در مقدمه واجب نیز، به خاطر وجود تلازم عقلی در همه یا برخی از موارد مقدمه واجب، حکم به وجوب مقدمه واجب در آن موارد میکنند.(2)
[=microsoft sans serif]خوب است که بدانید: در مورد مقدمه حرام و حرمت آن، چندین قول بین علمای علم اصول مطرح است:
برخی به صورت مطلق معتقدند که هیچ ملازمه ای بین حرام و مقدمه آن وجود ندارد. پس حرمت از ذی المقدمه به مقدمه سرایت نمیکند.(3)

برخی معتقدند که مقدمه تنها در صورتی حرام است که سبب و علت تامه برای تحقق حرام باشد. اما اگر از مواردی است که حتی پس از تحقق مقدمه، باز هم مکلف اختیار دارد که حرام را انجام بدهد یا نه، این مقدمه حرام نیست. (4)

برخی نیز معتقدند که اگر مقدمه به صورتی است که پس از تحققش انسان نوعا توان ترکش را دارد(یعنی علت تامه در انجام حرام نیست که سلب اراده کند) ولی عادتا آن شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این موارد مقدمه حرام نیز حرام است. همچنین اگر وجود مقدمه، علت تامه در تحقق حرام است به گونه ای که با تحقق آن، اختیاری برای انسان باقی نمیماند که مرتکب حرام نشود در این صورت هم مقدمه حرام، حرام است. (5)

برخی دیگر تفصیل دیگری را میدهد. به نظر این عده، در سه مورد مقدمه حرام ، حرام است و در یک مورد حرام نیست:
موارد حرام:
1. اگر مقدمه حرام از قبیل جزء اخیر علت تامه باشد؛
2. اگر مقدمه حرام، از قیبل علت تامه برای تحقق ذی المقدمه باشد.
3. اگر از این دو نباشد ولی با تحقق مقدمه، ذی المقدمه نیز با اراده مکلف درخارج واقع شد.

مورد غیر حرام:
اگر مقدمه حرام، نه علت تامه برای تحقق حرام است و نه جزء اخیر علت تامه آن، مکلف نیز پس از تحقق مقدمه از انجام حرام(ذی المقدمه) صرف نظر کرد. در این صورت، اگر حرمتی هم باشد از باب تجری است و فقط در صورتی که مکلف هنگام انجام ذی المقدمه، قصد تحقق حرام (ذی المقدمه) را داشته است. ولی این مورد از باب مقدمه حرام بودن، به هیچ وجه حرام نیست.(6)

ــــــــــ
[=microsoft sans serif]1. ر.ک: اصول الفقه، اراکی، ج1، ص162(محمد علی اراکی، قم، موسسه در راه حق، 1375)
[=microsoft sans serif]2. ر.ک: اصول فقه، مظفر، ج2، ص225(قم، موسسه اسماعیلیان، 1380، چاپ دهم)[=microsoft sans serif]
2. منهاج الوصول الی علم الاصول، امام خمینی، ج1، ص282(تقریرات جعفر سبحانی از درس امام خمینی، قم، دار الکفر، 1382)
4. کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ص128(قم، آل البیت، 1409)
5. اجود التقریرات، ج1، ص248(تقریرات ابوالقاسم خویی از درس محمد حسین نائینی، قم، مکتبه العرفان، 1352)
6. نهایه الافکار،ج2، ص357 (تقریات محمد تقی بروجردی از درس آقا ضیاء عراقی، قم، نشر اسلامی، 1417، چاپ سوم)

صدیق;710912 نوشت:
[=microsoft sans serif]
باسلام
این مسئله نیاز به پاسخ کارشناس فقه دارد و با توجه به قوانین بنده نباید پاسخگوی آن باشم. بنابراین این بخش را به کارشناس فقه ارجاع میدهیم.
با این حال، به صورت اجمالی عرض میکنم:
[=microsoft sans serif]بنابراین، همانطور که میبینید، انظار اصولیین در مسئله مقدمه حرام با هم فرق میکند. با این حال، مستند تمام آنان بر اساس وجود تلازم عرفی و عقلی بین مقدمه و وقوع حرام است.(1) کسانی که مطلقا منکر چنین تلازمی هستند، حرمت مقدمه حرام را به صورت مطلق رد میکنند و آنان که حرمت برخی موارد را قبول دارند، به خاطر وجود این تلازم بین مقدمه و ذی المقدمه است. همانطور که در مقدمه واجب نیز، به خاطر وجود تلازم عقلی در همه یا برخی از موارد مقدمه واجب، حکم به وجوب مقدمه واجب در آن موارد میکنند.(2)
[=microsoft sans serif]خوب است که بدانید: در مورد مقدمه حرام و حرمت آن، چندین قول بین علمای علم اصول مطرح است:
برخی به صورت مطلق معتقدند که هیچ ملازمه ای بین حرام و مقدمه آن وجود ندارد. پس حرمت از ذی المقدمه به مقدمه سرایت نمیکند.(3)

برخی معتقدند که مقدمه تنها در صورتی حرام است که سبب و علت تامه برای تحقق حرام باشد. اما اگر از مواردی است که حتی پس از تحقق مقدمه، باز هم مکلف اختیار دارد که حرام را انجام بدهد یا نه، این مقدمه حرام نیست. (4)

برخی نیز معتقدند که اگر مقدمه به صورتی است که پس از تحققش انسان نوعا توان ترکش را دارد(یعنی علت تامه در انجام حرام نیست که سلب اراده کند) ولی عادتا آن شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این موارد مقدمه حرام نیز حرام است. همچنین اگر وجود مقدمه، علت تامه در تحقق حرام است به گونه ای که با تحقق آن، اختیاری برای انسان باقی نمیماند که مرتکب حرام نشود در این صورت هم مقدمه حرام، حرام است. (5)

برخی دیگر تفصیل دیگری را میدهد. به نظر این عده، در سه مورد مقدمه حرام ، حرام است و در یک مورد حرام نیست:
موارد حرام:
1. اگر مقدمه حرام از قبیل جزء اخیر علت تامه باشد؛
2. اگر مقدمه حرام، از قیبل علت تامه برای تحقق ذی المقدمه باشد.
3. اگر از این دو نباشد ولی با تحقق مقدمه، ذی المقدمه نیز با اراده مکلف درخارج واقع شد.

مورد غیر حرام:
اگر مقدمه حرام، نه علت تامه برای تحقق حرام است و نه جزء اخیر علت تامه آن، مکلف نیز پس از تحقق مقدمه از انجام حرام(ذی المقدمه) صرف نظر کرد. در این صورت، اگر حرمتی هم باشد از باب تجری است و فقط در صورتی که مکلف هنگام انجام ذی المقدمه، قصد تحقق حرام (ذی المقدمه) را داشته است. ولی این مورد از باب مقدمه حرام بودن، به هیچ وجه حرام نیست.(6)

ــــــــــ

[=microsoft sans serif]1. ر.ک: اصول الفقه، اراکی، ج1، ص162(محمد علی اراکی، قم، موسسه در راه حق، 1375)
[=microsoft sans serif]2. ر.ک: اصول فقه، مظفر، ج2، ص225(قم، موسسه اسماعیلیان، 1380، چاپ دهم)[=microsoft sans serif]
2. منهاج الوصول الی علم الاصول، امام خمینی، ج1، ص282(تقریرات جعفر سبحانی از درس امام خمینی، قم، دار الکفر، 1382)
4. کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ص128(قم، آل البیت، 1409)
5. اجود التقریرات، ج1، ص248(تقریرات ابوالقاسم خویی از درس محمد حسین نائینی، قم، مکتبه العرفان، 1352)
6. نهایه الافکار،ج2، ص357 (تقریات محمد تقی بروجردی از درس آقا ضیاء عراقی، قم، نشر اسلامی، 1417، چاپ سوم)

با سلام و سپاس.

اول خدمت شما عرض کنم که کارشناسان بخش احکام، بیشتر به ذکر فتواها و نظر کدام فقیه در مورد کدام عمل چیست می پردازند و من یادم نمی آید هیچیک از بحثهای فلسفه احکام را این عزیزان جواب داده باشند، و همواره کارشناسان کلام و عقاید را پاسخگوی سؤالات مربوطه دیده ام(حداقل برای سؤالات بسیار خودم در مورد فلسفۀ احکام) در واقع به دلیل جنبۀ استدلالی بحث، بیشتر به تخصص شما نزدیک است تا به تخصص کارشناس احکام. اگر اشتباه نکنم یک بار هم که موردی به جناب سجاد ارجاع شد، ایشان فلسفه احکام را طرح نکردند و فقط نام مرجع را خواستند که نظرشان را قید نمایند. پس اگر قرار بر پاسخگویی باشد، بیشتر به شما امید داریم.

دوم اینکه گرامی، خود شما به عنوان یک مقدمه و امر ثابت شده در اصول فقه، بیان فرمودید که «مقدمۀ حرام، حرام است»(نگاه بفرمایید به پست 4، ارسالی خودتان) اما الان مستنداتی که خودتان ذکر فرمودید، نشان می دهد که این مسئله آنقدرها هم مورد اتفاق فقهای عظام نیست. آیا با وجود این اختلاف نظرهایی که ذکر فرمودید، باز هم می توانیم ادعا کنیم که حرام بودنِ مقدمۀ حرام، در اصول فقه، اثبات شده است؟

[=microsoft sans serif]باسلام

tazkie;710959 نوشت:
اول خدمت شما عرض کنم که کارشناسان بخش احکام، بیشتر به ذکر فتواها و نظر کدام فقیه در مورد کدام عمل چیست می پردازند و من یادم نمی آید هیچیک از بحثهای فلسفه احکام را این عزیزان جواب داده باشند، و همواره کارشناسان کلام و عقاید را پاسخگوی سؤالات مربوطه دیده ام(حداقل برای سؤالات بسیار خودم در مورد فلسفۀ احکام) در واقع به دلیل جنبۀ استدلالی بحث، بیشتر به تخصص شما نزدیک است تا به تخصص کارشناس احکام. اگر اشتباه نکنم یک بار هم که موردی به جناب سجاد ارجاع شد، ایشان فلسفه احکام را طرح نکردند و فقط نام مرجع را خواستند که نظرشان را قید نمایند. پس اگر قرار بر پاسخگویی باشد، بیشتر به شما امید داریم.

اینکه عرض کردم بحث فقهی را کارشناس فقه باید پاسخگو باشد به این جهت بود که این بحث(حرمت مقدمه حرام) مسئله ای اصول فقهی است نه کلامی و نه حتی فلسفه احکامی.
به هر حال، حالا که پاسخ به صورت تفصیلی ارائه شد، سوالات خود را بفرمایید.

tazkie;710959 نوشت:
دوم اینکه گرامی، خود شما به عنوان یک مقدمه و امر ثابت شده در اصول فقه، بیان فرمودید که «مقدمۀ حرام، حرام است»(نگاه بفرمایید به پست 4، ارسالی خودتان) اما الان مستنداتی که خودتان ذکر فرمودید، نشان می دهد که این مسئله آنقدرها هم مورد اتفاق فقهای عظام نیست. آیا با وجود این اختلاف نظرهایی که ذکر فرمودید، باز هم می توانیم ادعا کنیم که حرام بودنِ مقدمۀ حرام، در اصول فقه، اثبات شده است؟

باسلام
درست میفرمایید. مسئله مقدمه حرام، تفصیلهای زیادی دارد و بستگی به آن دارد که ما نظر کدام محقق و عالم اصولی را قبول کنیم.
البته اینکه در آن پست، بنده مقدمه حرام را حرام معرفی کردم، به جهت خصوصیت مورد بود، هرچند بنای بر این تفصیل نبود و میخواستم به صورت اجمالی بحث را مطرح کنم و به خاطر خصوصیت مورد( دوستی با نامحرم) مقدمه حرام را حرام معرفی کردم. هرچند تشخیص اینکه این مورد یا هر مورد دیگری از موارد مقدمه حرام، خودش به عنوان مقدمیت حرام است یا نه، نیاز به بررسی دقیق دارد.

صدیق;711061 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام

اینکه عرض کردم بحث فقهی را کارشناس فقه باید پاسخگو باشد به این جهت بود که این بحث(حرمت مقدمه حرام) مسئله ای اصول فقهی است نه کلامی و نه حتی فلسفه احکامی.
به هر حال، حالا که پاسخ به صورت تفصیلی ارائه شد، سوالات خود را بفرمایید.

باسلام
درست میفرمایید. مسئله مقدمه حرام، تفصیلهای زیادی دارد و بستگی به آن دارد که ما نظر کدام محقق و عالم اصولی را قبول کنیم.
البته اینکه در آن پست، بنده مقدمه حرام را حرام معرفی کردم، به جهت خصوصیت مورد بود، هرچند بنای بر این تفصیل نبود و میخواستم به صورت اجمالی بحث را مطرح کنم و به خاطر خصوصیت مورد( دوستی با نامحرم) مقدمه حرام را حرام معرفی کردم. هرچند تشخیص اینکه این مورد یا هر مورد دیگری از موارد مقدمه حرام، خودش به عنوان مقدمیت حرام است یا نه، نیاز به بررسی دقیق دارد.

با سلام. کارشناس محترم، بحث بنده هم از ابتدا بر سر همین تحقیقم در مورد دلایل حرام بودن دوستی دختر و پسر بود. استدلالی هم که همیشه بزرگواران فرموده اند به همین شکل بوده که شما فرموده اید:

نقل قول:
م1. با توجه به روایت فوق و روایات دیگری که به راحتی میتوان آنها را یافت، مشخص شد که هم صحبتی و دوستی مقدمه حرام است(هرچند خودش نیز حرام است)
م2. در اصول فقه ثابت شده که مقدمه حرام، خودش نیز حرام است.
پس هم صحبتی و دوستی با نامحرم، از باب مقدمه حرام بودن نیز حرام خواهد بود.

در واقع اکثراً به ممنوعیت زنا و ازدواج با زنان اهل دوستی، و عذاب برای مصافحه و خندان زنان، می فرمایند که دوستی مقدمۀ اینهاست و لذا به عنوان مقدمۀ حرام، حرام است. حال با توضیحاتی که فرمودید مشخص می شود که مقدمۀ حرام از دید تمامی فقها، حرام نیست، و لذا این استدلال نیز دچار چالش می شود. آیا با وجود این مسئله، باز هم می توان گفت دوستی دختر و پسر حرام است؟

[=microsoft sans serif]

tazkie;711526 نوشت:
در واقع اکثراً به ممنوعیت زنا و ازدواج با زنان اهل دوستی، و عذاب برای مصافحه و خندان زنان، می فرمایند که دوستی مقدمۀ اینهاست و لذا به عنوان مقدمۀ حرام، حرام است. حال با توضیحاتی که فرمودید مشخص می شود که مقدمۀ حرام از دید تمامی فقها، حرام نیست، و لذا این استدلال نیز دچار چالش می شود. آیا با وجود این مسئله، باز هم می توان گفت دوستی دختر و پسر حرام است؟

سلام
میتوان از دو جنبه به مسئله دوستی با نامحرم نگاه کرد.
یکی به عنوان حکم خود دوستی و دیگری حکم آن از جهت مقدمیت.
اما از جهت خود دوستی به صورت فی نفسه نه به عنوان مقدمیت، همانطور که در پست شماره ۳ گفته شد، برخی روایات به صورت مطلق از هم صحبتی منع کرده است. مانند این روایت:
صدیق;710508 نوشت:
«مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوبَ»

از آنجا که محادثه به یکی دو بار صحبت کردن گفته نمیشود، میتوان مصداق تام آنرا، دوست بودن دانست(هرچند مطابق با فرض شما، هیچ خنده و شوخی و تماسی در کار نباشد)

اما از جهت مقدمیت، گرچه هر مقدمه حرامی حرام نیست و علما در این مورد تفصیل قائل شده اند، اما همانطور که در پست شماره ۶ به تفصیل گذشت، اگر کاری به صورتی باشد که عادتا شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این صورت، آن کار به عنوان مقدمیت حرام است.

صدیق;710912 نوشت:
برخی نیز معتقدند که اگر مقدمه به صورتی است که پس از تحققش انسان نوعا توان ترکش را دارد(یعنی علت تامه در انجام حرام نیست که سلب اراده کند) ولی عادتا آن شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این موارد مقدمه حرام نیز حرام است.

حال سراغ مسئله خودمان می آئیم، موارد زیادی که روزانه شاهد آن هستیم و خبرهایی که میشنویم، نشان میدهد که انسان خود به خود به جنس مخالف کشش دارد و خواه ناخواه قلبش به طرف مقابلش متمایل است. حال به نظر شما به صورت عادی میتوان گفت که دوستی با جنس مخالف موجب این گناه نمیشود یا عادتا انسان را در گناه نمی اندازد(حتی اگر طبق فرض، از ابتدا قصد گناهی در کار نبوده است). شاهد این مطلب نیز روایتی در مورد سیره امیرالمومنین است:

صدیق;710523 نوشت:
«... کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ و کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ»
رسول خدا(ص) به زن‌ها سلام می‌کرد و جوابش را می‌دادند، و شیوه امیرالمؤمنین علی(ع) این بود که به زنان سلام میکرد ولی دوست نمیداشت که به زن‌هاى جوان سلام کند و می‌فرمود: می‌ترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که می‌جویم [گناه] به من رسد.

این روایت به وضوح نشان میدهد که انسان خصوصا در سنین جوانی، خواه ناخواه و به صورت طبیعی در دلش تمایل به جنس مخالف وجود دارد. وقتی در این روایت، حضرت میفرماید از ترس اینکه از صدای زنان جوان خوشم بیاید، به آنان سلام نمیکنم، مویدی بر آن است که به طریق اولی دوستی موجب گناه خواهد شد.

این از جنبه تحلیلی بود و قصد ما صادر کردن حکم شرعی نبود.
در مورد حکم شرعی، انسان یا باید مجتهد باشد یا مقلد.
بنابراین، شاید حکمتی که گفته میشود، به نظر کسی درست نباشد اما اگر آن شخص، مجتهد نیست، یا باید از مرجعی تقلید کند که تکلیف مشخص است، لازم است نظر مرجع خود را بپرسد و در مقابل حکم نمیتوان چون و چرا کرد.
موفق باشید

صدیق;714395 نوشت:
[=microsoft sans serif]
سلام
میتوان از دو جنبه به مسئله دوستی با نامحرم نگاه کرد.
یکی به عنوان حکم خود دوستی و دیگری حکم آن از جهت مقدمیت.
اما از جهت خود دوستی به صورت فی نفسه نه به عنوان مقدمیت، همانطور که در پست شماره ۳ گفته شد، برخی روایات به صورت مطلق از هم صحبتی منع کرده است. مانند این روایت:

با سلام. کارشناس گرامی، شما بهتر می دانید که امر و نهی که در قرآن و حدیث بیاید، به معنای واجب و حرام نیست. مثلاً قرآن می فرماید اگر بردگان می خواهند قرارداد آزادی ببندند، با آنها ببندید، ولی این به معنای وجوب مسئله دانسته نمی شود. بسیاری از اوامر و نواهی هم به همین شکل به استحباب و کراهت تفسیر می شوند. این حدیث معاشرت هم خودش تخصیصهای زیادی دارد، مثلاً شما طبق این حدیث از معاشرت و حادثه با محارم خویش خودداری نمی کنید. روی چه اساسی این حدیث را یک امر وجوبی برای یک زن نامحرم می دانید؟

صدیق;714395 نوشت:
[=microsoft sans serif]
اما از جهت مقدمیت، گرچه هر مقدمه حرامی حرام نیست و علما در این مورد تفصیل قائل شده اند، اما همانطور که در پست شماره ۶ به تفصیل گذشت، اگر کاری به صورتی باشد که عادتا شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این صورت، آن کار به عنوان مقدمیت حرام است.

گرامی خود شما نوشتید که «برخی به صورت مطلق معتقدند که هیچ ملازمه ای بین حرام و مقدمه آن وجود ندارد. پس حرمت از ذی المقدمه به مقدمه سرایت نمیکند.(3)» پس اختلاف در این زمینه زیاد است.

tazkie;695002 نوشت:
چرا مقدمۀ حرام، حرام است؟

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته،
مقدمه‌ی حرام حرام است مطابق با قرآن، البته عموماً در مورد زنا:

وَلَا تَقْرَ‌بُوا الزِّنَىٰ ۖ إِنَّهُ كَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِيلًا [الإسراء، ۳۲]

نزدیک نشدن به زنا هم نهی شده است و نه فقط ارتکاب زنا ... یعنی مقدمات زنا هم نهی شده است ... مقدمات زنا را هم می‌توان از روایات تشخیص داد و دوستی با نامحرم و شوخی و غیره همگی از همین مقدمات هستند ...

... وَلَا تَقْرَ‌بُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ‌ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ ... [الأنعام، ۱۵۱]

این آیه هم هست البته:

... تِلْكَ حُدُودُ اللَّـهِ فَلَا تَقْرَ‌بُوهَا ... [البقرة، ۱۸۷]

ولی ...
در پناه خدا باشید
یا علی علیه‌السلام

[=microsoft sans serif]باسلام
این بحث خارج از بحثهای کلامی و اعتقادی است و بنده نباید به آن پاسخ بدهم.
اما به جهت اینکه بحث پیش برود، به صورت اجمالی پاسخ را عرض میکنم. امیدوارم که این جنبه از بحث را با کارشناسان فقه مطرح کنید.

tazkie;723839 نوشت:
با سلام. کارشناس گرامی، شما بهتر می دانید که امر و نهی که در قرآن و حدیث بیاید، به معنای واجب و حرام نیست. مثلاً قرآن می فرماید اگر بردگان می خواهند قرارداد آزادی ببندند، با آنها ببندید، ولی این به معنای وجوب مسئله دانسته نمی شود. بسیاری از اوامر و نواهی هم به همین شکل به استحباب و کراهت تفسیر می شوند.

در این مورد، علمای اصول فقه معتقدند که اصل در اوامر و نواهی، الزام است و حالت غیر الزامی نیاز به دلیل دارد.
بنابراین، وقتی صیغه امر به کار میرود، منظور وجوب است، مگر اینکه دلیل خاصی بر رخصت داشته باشیم و استحباب را برداشت کنیم.(1)
و وقتی صیغه نهی به کار میرود، منظور حرمت است، مگر اینکه دلیل خاصی بر رخصت داشته باشیم و کراهت را برداشت کنیم.(2)
بنابراین، اصل اولی در صیغه امر و نهی، وجوب و حرمت است و موارد خلاف، نیاز به قرینه دارد.
آخوند خراسانی در مورد کثرت استعمال در استحباب و کراهت نیز میفرماید:
این کثرت استعمال خللی در وضع یاد شده نمیزند، زیرا استعمال در وجوب و حرمت نیز زیاد است. بعلاوه، این موارد کثیر استعمال در استحباب و کراهت، همراه با قرینه است.(3)

tazkie;723839 نوشت:
این حدیث معاشرت هم خودش تخصیصهای زیادی دارد، مثلاً شما طبق این حدیث از معاشرت و حادثه با محارم خویش خودداری نمی کنید. روی چه اساسی این حدیث را یک امر وجوبی برای یک زن نامحرم می دانید؟

باز هم در مباحث اصول فقه بیان شده است که وقتی عام، تخصیص میخورد، مابقی افراد عام که شک در تخصیص خوردنشان داریم در دایره عام باقی میماند.
مثلا در همین بحث ما، یک عام داریم که محادثه با زنان را ممنوع دانسته است. یک خاص نیز داریم که هم صحبت شدن با محارم، حلال است.
حال شک میکنیم که مواردی که جزء محارم نیستند، هنوز داخل در دایره عام هستند تا باز هم طبق حکم اولی محادثه با آنان حرام باشد یا نه، اصل بر این است که تحت دایره عام باقی هستند.(4)

tazkie;723839 نوشت:
گرامی خود شما نوشتید که «برخی به صورت مطلق معتقدند که هیچ ملازمه ای بین حرام و مقدمه آن وجود ندارد. پس حرمت از ذی المقدمه به مقدمه سرایت نمیکند.(3)» پس اختلاف در این زمینه زیاد است.

اگر دقت کنید در بیان اقوال پاسخ این بخش را آوردم:
صدیق;714395 نوشت:
اما از جهت مقدمیت، گرچه هر مقدمه حرامی حرام نیست و علما در این مورد تفصیل قائل شده اند، اما همانطور که در پست شماره ۶ به تفصیل گذشت، اگر کاری به صورتی باشد که عادتا شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این صورت، آن کار به عنوان مقدمیت حرام است.

خب وقتی عرف متشرع اعتراف به این دارد که این محادثه به صورت عادی، منجر به حرام و شبهه میشود.
البته همانطور که ذکر شد برخی به صورت مطلق معتقد به عدم ارتباط هستند ولی وقتی بحث از جنبه اصولی خارج میشود و وارد فقه میشود، ادله خاص و شرایط خاص موضوع تاثیر در حکم میگذارد. بنابراین، به صرف اینکه فقیهی در بحث اصولی خود قائل به عدم سرایت حکم از مقدمه به ذی المقدمه شده است، نمیتوان حکم کرد که مثلا در بحث دوستی با نامحرم یا هم صحبتی با او، نیز قائل به همین مسئله باشد و حکم به عدم حرمت کند. بلکه لازم است به صورت خاص از وی استفتاء شود.

موفق باشید.

ــــــــــــــــــــــــــــ
1. ر.ک، کفایه الاصول، مقصد اول، فصل دوم، المبحث الثانی، ص92(نشر اسلامی، چاپ8، 1424ق)
2. ر.ک، کفایه الاصول، مقصد دوم، فصل اول، ص182(همان)
3. کفایه الاصول، مقصد اول، فصل دوم، المبحث الثانی، ص92
4. کفایه الاصول، مقصد چهارم، فصل4، ص255

صدیق;723971 نوشت:
[=microsoft sans serif]باسلام
این بحث خارج از بحثهای کلامی و اعتقادی است و بنده نباید به آن پاسخ بدهم.
اما به جهت اینکه بحث پیش برود، به صورت اجمالی پاسخ را عرض میکنم. امیدوارم که این جنبه از بحث را با کارشناسان فقه مطرح کنید.

در این مورد، علمای اصول فقه معتقدند که اصل در اوامر و نواهی، الزام است و حالت غیر الزامی نیاز به دلیل دارد.
بنابراین، وقتی صیغه امر به کار میرود، منظور وجوب است، مگر اینکه دلیل خاصی بر رخصت داشته باشیم و استحباب را برداشت کنیم.(1)
و وقتی صیغه نهی به کار میرود، منظور حرمت است، مگر اینکه دلیل خاصی بر رخصت داشته باشیم و کراهت را برداشت کنیم.(2)
بنابراین، اصل اولی در صیغه امر و نهی، وجوب و حرمت است و موارد خلاف، نیاز به قرینه دارد.
آخوند خراسانی در مورد کثرت استعمال در استحباب و کراهت نیز میفرماید:
این کثرت استعمال خللی در وضع یاد شده نمیزند، زیرا استعمال در وجوب و حرمت نیز زیاد است. بعلاوه، این موارد کثیر استعمال در استحباب و کراهت، همراه با قرینه است.(3)

با سلام. گرامی از توضیحات شما در این مورد بسیار ممنونم. ولی آیا این روایتی که در مورد محادثة النساء فرمودید، صحیح السند هست؟ اگر حدیث صحیح السند باشد، می توان از آن، به یک امر الزامی نتیجه گیری کرد.

با سپاس

[=microsoft sans serif]

tazkie;726316 نوشت:
با سلام. گرامی از توضیحات شما در این مورد بسیار ممنونم. ولی آیا این روایتی که در مورد محادثة النساء فرمودید، صحیح السند هست؟ اگر حدیث صحیح السند باشد، می توان از آن، به یک امر الزامی نتیجه گیری کرد.

باسلام
با توجه به اینکه این بحث، کاملا تخصصی و بخش رجالی آن مربوط به کارشناس حدیث و بخش فقهی آن مربوط به کارشناس فقه است، بر اساس قوانین انجمن بنده از پاسخگویی به آن معذورم.
باتشکر

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
پرسشگر گرامی روایات مطرح شده در بحث از کتب مختلف خدمت شما ارسال می گردد، و همان گونه که ملاحظه می فرمایید هر دو روایت فاقد سند هستند تا مورد بررسی قرار گیرد.
1- تحف العقول ؛ النص ؛ ص151
خطبته ع المعروفة بالديباج‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاحِ ... وَ مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوب‏...
2- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏74 ؛ ص291
2- ف‏ «1»، تحف العقول خُطْبَتُهُ ع الْمَعْرُوفَةُ بِالدِّيبَاجِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاح‏.... وَ مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ يَزِيغُ الْقُلُوب‏...
3- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ؛ ؛ ص356
1004 إيّاكم‏ و محادثة النّساء فإنّه‏ لا يخلو رجل‏ بامرأة ليس لها محرم إلّا همّ بها.
از گفتگو با زنان بپرهيزيد كه هر وقت مردى با زنى خلوت كند، قصد او مي كند.

مجید;730241 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
پرسشگر گرامی روایات مطرح شده در بحث از کتب مختلف خدمت شما ارسال می گردد، و همان گونه که ملاحظه می فرمایید هر دو روایت فاقد سند هستند تا مورد بررسی قرار گیرد.
1- تحف العقول ؛ النص ؛ ص151
خطبته ع المعروفة بالديباج‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاحِ ... وَ مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوب‏...
2- بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏74 ؛ ص291
2- ف‏ «1»، تحف العقول خُطْبَتُهُ ع الْمَعْرُوفَةُ بِالدِّيبَاجِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاح‏.... وَ مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ يَزِيغُ الْقُلُوب‏...
3- نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله) ؛ ؛ ص356
1004 إيّاكم‏ و محادثة النّساء فإنّه‏ لا يخلو رجل‏ بامرأة ليس لها محرم إلّا همّ بها.
از گفتگو با زنان بپرهيزيد كه هر وقت مردى با زنى خلوت كند، قصد او مي كند.

با سلام و تشکر. گرامی آیا این حدیثها در هیچ سند دیگری نیامده اند؟ همانطور که می دانید نهج الفصاحة، یک اثر متأخر است و روایتهایش از کتب دیگر آمده است، آیا این روایت در منابع دیگر نیز بدون سند آمده است؟

همچنین، آیا با فرض ضعیف السند بودنِ این دو روایت، آیا نباید نتیجه گرفت که از محادثه با نامحرم، نهی نشده ایم؟(یا در معنی دقیق روایت، محادثۀ مرد با زن نامحرم، مشکلی ندارد)

با سپاس

tazkie;730488 نوشت:
با سلام و تشکر. گرامی آیا این حدیثها در هیچ سند دیگری نیامده اند؟ همانطور که می دانید نهج الفصاحة، یک اثر متأخر است و روایتهایش از کتب دیگر آمده است، آیا این روایت در منابع دیگر نیز بدون سند آمده است؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
منابعی که این دو روایت در آن آمده بود را خدمت شما ارسال کردم و در منبع دیگر در نرم افزار نور 3 مطلبی نیامده است.

tazkie;730488 نوشت:
همچنین، آیا با فرض ضعیف السند بودنِ این دو روایت، آیا نباید نتیجه گرفت که از محادثه با نامحرم، نهی نشده ایم؟(یا در معنی دقیق روایت، محادثۀ مرد با زن نامحرم، مشکلی ندارد)

با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام و ادب
پرسشگر گرامی شما با عجله دنبال نتیجه گرفتن هستید، در حالی که به محض ضعف سند یکی دو روایت نمی توان حکم یک مسئله از احکام الهی که آیات متعدد بر آن دلالت دارد را بیان کرد، و نتیجه گرفت که از محادثه با نا محرم نهی شده ایم.
به عنوان مثال:
آیِه 31 سوره نور که به طور کامل محارم را مشخص نموده است بدین گونه که اصل اولی را بر این استوار کرده است که تمامی مردان نامحرم هستند و در ادامه استثناهای آن را ذکر می کند.

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى‏] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آن چه كه [طبعاً] از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردنِ خويش [فرو] اندازند، و زيورهاي شان را جز براى شوهران شان يا پدران شان يا پدران شوهران شان يا پسران شان يا پسران شوهران شان يا برادران شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زنان [هم كيش‏] خود يا كنيزان شان يا خدمت كاران مرد كه [از زن‏] بى‏ نيازند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده ‏اند، آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه ‏اى به زمين‏] نكوبند تا آن چه از زينت شان نهفته مى‏ دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد.
دوست دختر نگيريد
سوره ۵: المائدة - جزء ۶
«الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» ﴿۵﴾
امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده و طعام كساني كه اهل كتابند براي شما حلال و طعام شما براي آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما كتاب [آسماني] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالي كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعاً عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است (۵)

دوست پسر نداشته باشيد
سوره ۴: النساء - جزء ۵
«وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَي الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» ﴿۲۵﴾
و هر كس از شما از نظر مالي نمي تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسري [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسري [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست گيران پنهاني نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمي از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويي با كنيزان] براي كسي از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براي شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است﴿۲۵﴾

مجید;731099 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
و عرض سلام و ادب
پرسشگر گرامی شما با عجله دنبال نتیجه گرفتن هستید، در حالی که به محض ضعف سند یکی دو روایت نمی توان حکم یک مسئله از احکام الهی که آیات متعدد بر آن دلالت دارد را بیان کرد، و نتیجه گرفت که از محادثه با نا محرم نهی شده ایم.
به عنوان مثال:
آیِه 31 سوره نور که به طور کامل محارم را مشخص نموده است بدین گونه که اصل اولی را بر این استوار کرده است که تمامی مردان نامحرم هستند و در ادامه استثناهای آن را ذکر می کند.

وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى‏] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آن چه كه [طبعاً] از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردنِ خويش [فرو] اندازند، و زيورهاي شان را جز براى شوهران شان يا پدران شان يا پدران شوهران شان يا پسران شان يا پسران شوهران شان يا برادران شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زنان [هم كيش‏] خود يا كنيزان شان يا خدمت كاران مرد كه [از زن‏] بى‏ نيازند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده ‏اند، آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه ‏اى به زمين‏] نكوبند تا آن چه از زينت شان نهفته مى‏ دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد.
دوست دختر نگيريد
سوره ۵: المائدة - جزء ۶
«الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ» ﴿۵﴾
امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده و طعام كساني كه اهل كتابند براي شما حلال و طعام شما براي آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما كتاب [آسماني] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالي كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعاً عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است (۵)

دوست پسر نداشته باشيد
سوره ۴: النساء - جزء ۵
«وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَي الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» ﴿۲۵﴾
و هر كس از شما از نظر مالي نمي تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسري [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسري [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست گيران پنهاني نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمي از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويي با كنيزان] براي كسي از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براي شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است﴿۲۵﴾

با سلام. جناب مجید گرامی، پیش از این نیز این بحثها را با هم داشته ایم، و نمی دانم اتفاقی هست یا به صورت عمدی به دلیل سابقۀ پرسش و پاسخی که بین ما بود، این بحث مجدداً در بُعد حدیثی آن به شما ارجاع گردید.

صورت مسئله روشن است، آیات قرآن صرفاً از زنا و ازدواج با زنانی که اهل دوستی پنهان و آشکار هستند، منع می فرماید. یعنی صراحت بر حرام بودن دوستی، در قرآن نداریم و به خصوص از ازدواج با مردانی که اهل دوستی هستند نیز منعی نداریم. این کلّ چیزی است که قرآن به آن استناد می کند.

در حدیث، آنچه با عذاب سنگین الهی روبروست: مصافحه، شوخی و زنا با نامحرم است، که البته اینجا نیز به غیر از زنا، حالت عکس آیات قرآن وجود دارد، یعنی خندان یک زن توسط مرد و رضایت زن به آن، است که برایش عذاب سنگین داریم، نه اینکه زنی مردی را بخنداند و مرد به آن راضی باشد!

اینجا سؤال پیش می آید که خب دوستی که الزاماً مصداق اینها نیست. یعنی ممکن است دختر و پسری با هم دوست باشند، ولی نه زنا کنند، نه مصافحه کنند و نه شوخی؛ اینگونه مصداق هیچیک از عذابها و منعهای قرآن و حدبث را ایجاد ننموده اند؛ اینجا تکلیف چیست؟ که پس از بحثی که با شما داشتیم، جناب کریم در بحث دیگری، پیرامون استنباط فقهی، بحث حرام بودنِ مقدمۀ حرام را مطرح فرمودند.

اینجا که در دور اخیر بحثهای بنده نوبت جناب صدیق بود که پاسخگو باشند، دو مسئله توسط ایشان مطرح شد، یکی بحث حرام بودن مقدمۀ حرام که خارج از بحث بنده با شماست، و دیگری بحث روایات معاشرت، که این بخش به شما ارجاع شده است. اینجا در این بحث با توجه به اینکه احادیثی که مبنای احکام قرار می گیرند باید صحیح السند باشند، حدیث معاشرت به دلیل ضعیف السند بودن نمی تواند مبنای تحریم دوستی پسر و دختر باشد و ایات و روایات دیگری هم که ذکر می فرمایید، عوارضی از معاشرت هستند و نه مصداق آن، و لذا این احادیث و روایات، باعث تقویت حدیث معاشرت نیستند.

حال با این مقدمه، خواهشمندم به بحث بپردازید.

با سپاس.

tazkie;732539 نوشت:
اینجا سؤال پیش می آید که خب دوستی که الزاماً مصداق اینها نیست. یعنی ممکن است دختر و پسری با هم دوست باشند، ولی نه زنا کنند، نه مصافحه کنند و نه شوخی؛ اینگونه مصداق هیچیک از عذابها و منعهای قرآن و حدبث را ایجاد ننموده اند؛ اینجا تکلیف چیست؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
پرسشگر گرامی لطفا تفسیر این آیه شریفه را مد نظر مبارک قرار دهید که می فرمایید: « وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا؛ نزديك زنا نشويد چرا كه عمل بسيار زشتى است و راه و روش بدى است.»
در اين بيان كوتاه به سه نكته اشاره شده.
الف- نمى ‏گويد زنا نكنيد، بلكه مى‏ گويد به اين عمل شرم‏ آور نزديك نشويد، اين تعبير علاوه بر تاكيدى كه در عمق آن نسبت به خود اين عمل نهفته شده، اشاره لطيفى به اين است كه آلودگى به زنا غالبا مقدماتى دارد كه انسان را تدريجا به آن نزديك مى ‏كند، چشم ‏چرانى يكى از مقدمات آن است، برهنگى و بى حجابى مقدمه ديگر، كتاب هاى بدآموز و" فيلم هاى آلوده" و" نشريات فاسد" و" كانون هاى فساد" هر يك مقدمه ‏اى براى اين كار محسوب مى ‏شود.
هم چنين خلوت با اجنبيه (يعنى بودن مرد و زن نامحرم در يك مكان خالى و تنها) عامل وسوسه ‏انگيز ديگرى است.
بالآخره ترك ازدواج براى جوانان، و سختگيري هاى بى دليل طرفين در اين زمينه، همه از عوامل" قرب به زنا" است كه در آيه فوق با يك جمله كوتاه همه آنها را نهى مى‏ كند، و در روايات اسلامى نيز هر كدام جداگانه مورد نهى قرار گرفته است.
ب- جمله" إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً" كه مشتمل بر سه تاكيد است (ان و استفاده از فعل ماضى و تعبير به فاحشه) عظمت اين گناه آشكار را آشكارتر مى ‏كند.
ج- جمله" ساءَ سَبِيلًا" (راه زنا بد راهى است) بيان گر اين واقعيت است كه اين عمل راهى به مفاسد ديگر در جامعه مى ‏گشايد.

صدیق;710523 نوشت:
رسول خدا(ص) به زن‌ها سلام می‌کرد و جوابش را می‌دادند، و شیوه امیرالمؤمنین علی(ع) این بود که به زنان سلام میکرد ولی دوست نمیداشت که به زن‌هاى جوان سلام کند و می‌فرمود: می‌ترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که می‌جویم [گناه] به من رسد.

سلام و عرض ادب خدمت استاد صدیق گرامی
سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه چرا روش رسول خدا با حضرت علی (ع)تفاوت داشت؟آیا در این تفاوت نکته ای برای پی بردن نیست؟
با سپاس

مجید;732933 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
پرسشگر گرامی لطفا تفسیر این آیه شریفه را مد نظر مبارک قرار دهید که می فرمایید: « وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا؛ نزديك زنا نشويد چرا كه عمل بسيار زشتى است و راه و روش بدى است.»
در اين بيان كوتاه به سه نكته اشاره شده.
الف- نمى ‏گويد زنا نكنيد، بلكه مى‏ گويد به اين عمل شرم‏ آور نزديك نشويد، اين تعبير علاوه بر تاكيدى كه در عمق آن نسبت به خود اين عمل نهفته شده، اشاره لطيفى به اين است كه آلودگى به زنا غالبا مقدماتى دارد كه انسان را تدريجا به آن نزديك مى ‏كند، چشم ‏چرانى يكى از مقدمات آن است، برهنگى و بى حجابى مقدمه ديگر، كتاب هاى بدآموز و" فيلم هاى آلوده" و" نشريات فاسد" و" كانون هاى فساد" هر يك مقدمه ‏اى براى اين كار محسوب مى ‏شود.
هم چنين خلوت با اجنبيه (يعنى بودن مرد و زن نامحرم در يك مكان خالى و تنها) عامل وسوسه ‏انگيز ديگرى است.
بالآخره ترك ازدواج براى جوانان، و سختگيري هاى بى دليل طرفين در اين زمينه، همه از عوامل" قرب به زنا" است كه در آيه فوق با يك جمله كوتاه همه آنها را نهى مى‏ كند، و در روايات اسلامى نيز هر كدام جداگانه مورد نهى قرار گرفته است.

با سلام. البته شما بحث را از مبحث حدیثی که به شما ارجاع شده بود به کل خارج کردید و الان بحثی تفسیری را مطرح نموده اید. با این حال، آیا می توانید از فقهایی که چنین استنباطی از آیه کرده اند، سند بیاورید؟

[=microsoft sans serif]

یکی دیگه.;732970 نوشت:
سوالی برایم پیش آمد و آن اینکه چرا روش رسول خدا با حضرت علی (ع)تفاوت داشت؟آیا در این تفاوت نکته ای برای پی بردن نیست؟

سلام و عرض ادب

بله.
قرار نیست که پیشوایان ما در تمام جزئیات زندگی خود، عینا به یک صورت رفتار داشته باشند.
یکی از ایشان مانند امام حسن میشود و صلح میکند و یکی دیگر، امام حسین میشود و جنگ را انتخاب میکند.
این تفاوت نیز گاه به خاطر موقعیت و شرایط زندگی، موقعیت جامعه، سن و سال و اموری از این دست است.
در این مورد خاص نیز تفاوت به این جهت بوده است که رسول الله در سنی قرار داشت که مسئله تحریک جنسی که مسئله ای طبیعی در درون انسان است، تقریبا در ایشان وجود ندارد.
ولی حضرت علی علیه السلام که حدود 30 سال بعد از رسول الله به دنیا آمده است، طبیعتا در زمان وفات حضرت رسول(صلی) هنوز در دوران جوانی به سر می بردند. به همین دلیل به تعبیر خود روایت، از ترس اینکه جواب دادن زنان و صدای آنان برای ایشان گیرائی داشته باشد، از سلام دادن به زنان جوان خودداری میکردند.
البته این مربوط به سلام دادن است که امری مستحب است ولی حضرت به خاطر نیفتادن در گناه از این امر مستحب خودداری میکردند. وگرنه پاسخ دادن به سلام، امری واجب است و این مسئله در آن جاری نیست.

موفق باشید.

صدیق;733215 نوشت:
در این مورد خاص نیز تفاوت به این جهت بوده است که رسول الله در سنی قرار داشت که مسئله تحریک جنسی که مسئله ای طبیعی در درون انسان است، تقریبا در ایشان وجود ندارد.

سلام و عرض ادب خدمت استاد گرامی
از پاسخ تان بسیار ممنونم
و باز هم سوالاتی دارم. البته از قبل بگویم که همیشه شنیده ایم که ائمه بزرگوار ما باید الگوی ما باشند در تمام امور. و همیشه این برایم مهم بوده که جزئیات رفتارشان را کاملا درک کنم.چطور بدون درک عمیق رفتار و سکناتشان،به آنها اقتدا کنم؟
لذا عرض میکنم که دقت حقیر فقط بهمین دلیل است و قصد خرده گیری خدای نا کرده خدای ناکرده خدای ناکرده ندارم
اما
نمیدانم که این روش حضرت رسول (ص) برای قبل از بعثت بوده یا بعد از آن؟
اگر برای بعد از آن هم بوده باشد،40 سال که سن زیادی نیست.
و فراوان شنیده ایم که شهوت در مردان تا سنین بالا هم وجود دارد
و سوال کلی تر اینکه در حالت کلی هر دو بزرگوار چرا سلام میدادند به زنان؟شاید پاسخش این باشد که به عنوان زمامداران جامعه اسلامی شاید مصلحت هایی در کار بوده مثل ترویج اسلام .شاید

tazkie;733113 نوشت:
با سلام. البته شما بحث را از مبحث حدیثی که به شما ارجاع شده بود به کل خارج کردید و الان بحثی تفسیری را مطرح نموده اید. با این حال، آیا می توانید از فقهایی که چنین استنباطی از آیه کرده اند، سند بیاورید؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
پرسشگر گرامی اگر شما در حوزه مسائل دینی کار کرده باشید سیر به دست آوردن حکم (که شما می خواهید از یکی دو روایت به دست آورید)به این صورت است که در یک مسئله ابتدا به سراغ قرآن رفته و مباحث مربوطه را از آیات استخراج می نمایند بعد از آن نوبت به سنت که قول و فعل و تقریر معصوم(ع) می باشد استناد نموده که آن را باید به قرآن عرضه نمود، اگر مطابق قرآن باشد پذیرفته والا باید به فرموده ائمه بر دیوار کوبیده شود لذا وقتی یک بحث به کارشناس قرآن و حدیث ارجاع می شود باید از دو بال قرآن و روایات استفاده کند تا بتواند پاسخ پرسشگر را بیان نماید. و بنده حقیر نیز از این سیر برای پاسخ به شما پرسشگر بزرگوار استفاده کرده ام چون فرموده بودند روایات بررسی سندی شود بررسی سندی گردید و بعد هم به آیات در این زمینه اشاره گردید.ان شا الله خداوند به همه ما توفیق درک وعمل به قوانین دین را عطا فرماید . از حوصله شما متشکرم

[=microsoft sans serif]

یکی دیگه.;733224 نوشت:
و سوال کلی تر اینکه در حالت کلی هر دو بزرگوار چرا سلام میدادند به زنان؟شاید پاسخش این باشد که به عنوان زمامداران جامعه اسلامی شاید مصلحت هایی در کار بوده مثل ترویج اسلام .شاید

باسلام و ممنون از پیگیری و مشارکت شما
سوالهای قبلی شما، به نوعی مباحث جدیدی بود و پاسخ به آنها خروج از مسئله مورد بحث ما بود.
به همین جهت با عرض معذرت به آنها پاسخ نمیدهم.
در صورت تمایل، میتوانید آنها را در انجمن به عنوان سوال جدید مطرح کنید تا تاپیکی به آن اختصاص یابد که مسئله ای بسیار مهم و اساسی است.

اما در مورد سوال آخری که مطرح کردید و اینکه چرا پیشوایان ما به زنان سلام میدادند.
این کار فی نفسه هیچ اشکالی ندارد. به همین جهت در مورد سلام دادن و ثواب آن به صورت مطلق گفته شده که سلام دارای 70 حسنه و ثواب است که 69 تای آن برای کسی است که سلام میدهد و یک ثواب برای کسی که جواب آنرا میدهد.
اما همانطور که عرض شد، سلام کردن مستحب است و جواب سلام دادن واجب.
به همین جهت، هر گاه انسان بترسد که در سلام دادن، مرتکب گناه شود، مثلا سلامی که از روی طمع به یک ثروتمند داده میشود یا سلامی که به جنس مخالف داده میشود و قصد و غرض ناصحیحی در این سلام دادن وجود دارد، نه تنها به ثواب این کار نیک نمیرسد بلکه گناه نیز برایش نوشته میشود. اینجاست که ضرب المثل "اومد ثواب کنه، کباب شد" برایش جا دارد.

موفق باشید.

مجید;733233 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
پرسشگر گرامی اگر شما در حوزه مسائل دینی کار کرده باشید سیر به دست آوردن حکم (که شما می خواهید از یکی دو روایت به دست آورید)به این صورت است که در یک مسئله ابتدا به سراغ قرآن رفته و مباحث مربوطه را از آیات استخراج می نمایند بعد از آن نوبت به سنت که قول و فعل و تقریر معصوم(ع) می باشد استناد نموده که آن را باید به قرآن عرضه نمود، اگر مطابق قرآن باشد پذیرفته والا باید به فرموده ائمه بر دیوار کوبیده شود لذا وقتی یک بحث به کارشناس قرآن و حدیث ارجاع می شود باید از دو بال قرآن و روایات استفاده کند تا بتواند پاسخ پرسشگر را بیان نماید. و بنده حقیر نیز از این سیر برای پاسخ به شما پرسشگر بزرگوار استفاده کرده ام چون فرموده بودند روایات بررسی سندی شود بررسی سندی گردید و بعد هم به آیات در این زمینه اشاره گردید.ان شا الله خداوند به همه ما توفیق درک وعمل به قوانین دین را عطا فرماید . از حوصله شما متشکرم

با سلام. آیا می توانید ثابت کنید که فقها این آیه را اینگونه تفسیر و در نتیجه حرام بودن دوستی از منع تقرب به زنا استنباط کرده اند؟ لطفاً سندی اقامه کنید.

tazkie;733384 نوشت:
با سلام. آیا می توانید ثابت کنید که فقها این آیه را اینگونه تفسیر و در نتیجه حرام بودن دوستی از منع تقرب به زنا استنباط کرده اند؟ لطفاً سندی اقامه کنید.

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام و ادب
پرسشگر گرامی گرچه این بحث که علت حکم بیان گردد مربوط به بخش فقه می باشد و دوستان ان شا الله جواب خواهند داد ولی برای پاسخ شما مطلبی را آماده کرده ام که خدمتتان ارسال می نمایم:
سفينة النجاة - ترجمه (فيض)؛ ص: 182
شيخ صدوق عليه الرحمه در كتاب من لا يحضره الفقيه گفته است كه خطبه خواند امير المؤمنين عليه السّلام پس فرمود بدرستي كه خداي تعالى قرار داده است حدهاى چندي را پس نگذريد شما از آنها و واجب كرده است فريضه چندي را پس نشكنيد شما آنها را و سكوت ورزيده از چيزهاى چندى يعنى بيان احكام آنها را از براى شما نخواسته و چنين نيست كه سكوت از آنها از جهة فراموش كردن آن اشياء باشد بلكه از روى حكمت و مصلحتى است كه رعايت فرموده، پس شما زحمت و كلفت آن اشيا را بر خود بار مكنيد يعنى چيزي را كه شما را به آن امر يا نهى نكرده‌اند تكليف آن را بر خود مبنديد بلكه آن رحمتى است از خداي تعالى از براى شما پس قبول كنيد آن را پس فرمود امير المؤمنين عليه السّلام كه اعمال بر سه قسم است حلال روشن و حرام روشن و چيزهائي كه محل شبهه است در ما بين اين دو قسم كه نه حلال بودن آنها معلوم و واضح است و نه حرام بودن آنها پس هر كس كه ترك كند و واگذارد آن چه را كه مشتبه باشد بر او‌ از گناهان يعنى گناه بودن آن را نداند و لكن احتمال بدهد و حال اين كه آن در واقع گناه و حرام باشد البته اين كس آن چه را كه حرام بودن و گناه بودن آن واضح و روشن است ترك كننده‌تر خواهد بود يعنى جد و جهد و اهتمام در ترك آن بيشتر خواهد داشت و گناهان قرق خداي تعالى هستند پس هر كسي كه چرا كند و بگردد در اطراف نزديك آنها نزديك تواند بود كه در آنها افتد.
مترجم گويد مراد آن حضرت ظاهرا اين است كه گناهان روشن و محرماتي كه حرمة آن‌ها ثابت و بى‌شبهه است شبيه‌اند به بوستاني كه مالك آن منع كرده باشد مردم را از دخول و وصول به آن البته چنين بوستانى را مالك راضى نمي شود كه كسى در اطراف نزديك آن بگردد زيرا كه بسيار مي شود كه اين كس از جهة سهو و نسيان يا تلبيس و وسوسه نفس يا تجرى و طغيان بر مالك به سبب غلبه و شهوت نفس اماره پا در آن بوستان گذارد و از ثمر آن تناول كند و هم چنين مواضع شبهه بلكه مكروهات واضحة الكراهة به منزلۀ اطراف و جوانب قريبه بوستان معاصى و محرماتند پس كسي كه مرتكب آنها شد نفس او قوت مي گيرد در تجرى بر هتك حرمات شرع پس از ارتكاب محرمات واضحه پروا و پرهيز نخواهد داشت چنان كه بسيارى از كبائر را در قرآن مجيد نهى از قرب به آنها فرموده است فقال جل ذكره وَ لٰا تَقْرَبُوا الْفَوٰاحِشَ مٰا ظَهَرَ مِنْهٰا وَ مٰا بَطَنَ وَ لٰا تَقْرَبُوا الزِّنىٰ وَ لٰا تَقْرَبُوا مٰالَ الْيَتِيمِ إِلّٰا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...

________________________________________
كاشانى، فيض، محمد محسن ابن شاه مرتضى - مترجم و شارح: تفرشى، محمد ، سفينة النجاة - ترجمه (فيض)، در يك جلد، اول، ه‍ ق

پرسش: آیا مقدمه حرام نیز حرام است. مثلا اگر دوستی با جنس مخالف، خودش همراه با کارهای گناه آلود نباشد، آیا صرفا به خاطر اینکه ممکن است فرد را بعدا به گناه بیندازد و این دوستی مقدمه حرام شود، خودش نیز حرام میشود؟

پاسخ: [=microsoft sans serif]ارتباط دو نامحرم با یکدیگر از مسائلی است که از دو جنبه میتواند بررسی شود.
هم از جنبه خود ارتباط به صورت فی نفسه و هم به جهت نتیجه و اثری که این دوستی و ارتباط خواهد داشت(مقدمه حرام بودن)

از جنبه اول: روایاتی که در این مورد وارد شده است، به دو صورت است. برخی از این روایات، مربوط به حالت خاصی مانند شوخی با نامحرم یا مسافحه با او یا ارتباط بدنی است. ولی برخی دیگر به صورت مطلق این ارتباط را نفی میکند و مسلمانان را آن برحذر میدارد. این روایات به اصطلاح اصولی، مطلق هستند و مخصوص حالتی خاص نیستند.
چنانکه در روایتی از رسول گرامی اسلام(ص) مسلمانان را از هم صحبت شدن دو نامحرم برحذر میدارد و میفرماید:

«إيّاكم و محادثة النّساء فإنّه لا يخلو رجل بامرأة ليس‏ لها محرم‏ إلّا همّ‏ بها»(1)
از گفتگو با زنان بپرهيزيد كه هر وقت مردى با زنى خلوت كند، قصد او ميكند.

همانطور که میبینید فراز اول این روایت به صورت مطلق از هم صحبت شدن زن و مرد منع میکند. فراز دوم نیز نمیتواند قید برای فراز اول باشد؛ یعنی نمیتوان با توجه به فراز دوم گفت که مراد از فراز اول(ایاکم و محادثه النساء) مربوط به مکان خلوت است. زیرا به نظر میرسد فرا دوم ناظر به این باشد که این هم صحبتی کم کم موجب علاقه میشود تا جایی که موجب قصد نیز میشود. به هر حال، فراز اول روایت به صورت مطلق از هم صحبت شدن منع شده است؛ چه شوخی در کار باشد و چه نباشد؛ چه برخورد بدنی در کار باشد و چه نباشد؛ چه قصد دوستی در کار باشد و چه نباشد.

در روایتی دیگر، به صورت واضح تری این مطلب بیان شده که هم صحبتی زن و مرد نامحرم با هم فی نفسه اشکال دارد. بر اساس این روایت از مولی علی(ع) گفتگو و محادثه زن و مرد که قاعدتا مستلزم اختلاط نامحرمان با هم است، مستلزم نزول بلا و بدبختی است و باعث منحرف شدن دلها میشود:

«مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوبَ»(2)
«گفتگوی مردان با زنان سبب نزول بلا است و دلها را منحرف میکند»

بنابراین تا اینجا بر اساس ادله روایی مشخص شد که در دین اسلام حتی هم صحبت شدن زن و مرد نامحرم با هم امری ناپسند و مورد نهی بوده است تا چه رسد به دوستی آنان با هم.

[=microsoft sans serif]اما همانطور که در ابتدای مطلب قبلی به عرض رسید، هم صحبتی و دوستی دو نامحرم، علاوه براینکه به خودی خود ایراد دارد، غالبا مقدمه تحقق حرام و افتادن طرفین در دام گناه نیز هست. چنانکه در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که حضرت علی(ع) به زنان جوان سلام نمیکردند. ایشان علت این کار را نکته ای میدانند که خیلی برای بحث ما مفید است. ایشان میفرماید:

[=microsoft sans serif]«... کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ یُسَلِّمُ عَلَى النِّسَاءِ و کَانَ یَکْرَهُ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَى الشَّابَّةِ مِنْهُنَّ وَ یَقُولُ أَتَخَوَّفُ أَنْ یُعْجِبَنِی صَوْتُهَا فَیَدْخُلَ عَلَیَّ أَکْثَرُ مِمَّا أَطْلُبُ مِنَ الْأَجْرِ»(3)

[=microsoft sans serif] رسول خدا(ص) به زن‌ها سلام می‌کرد و جوابش را می‌دادند، و شیوه امیرالمؤمنین علی(ع) این بود که به زنان سلام میکرد ولی دوست نمیداشت که به زن‌هاى جوان سلام کند و می‌فرمود: می‌ترسم آوازش مرا خوش آید، و زیادتر از آن اجرى که می‌جویم [گناه] به من رسد.

نکته مهمی که در این روایت بیان شده، مقدمیت ارتباط با نامحرم با افتادن در گناه است. چرا که قطعا حضرت امیر(ع) معصوم است و نعوذ بالله به قصد حرام که به آنان سلام نمیکرد و نگاه نمیکرد. بلکه چون آنان جوان بودند و جواب دادن زن جوان، خواه ناخواه در قلب مردان و خصوصا جوانان موجب ایجاد لذت میشود، ایشان به زنان جوان سلام نمیکرد.
خب وقتی سلام کردن و شنیدن جواب سلام، که در نظر دیگران خیلی سطحی است و شاید به ذهن کسی هم نرسد موجب گناه میشود، از نظر دین اسلام آنقدر نادرست است که جزء سیره امیر مومنان شده و حضرت پیوسته از این کار پرهیز داشتند، به راحتی میتوان نتیجه گرفت که دوست شدن ولو به نفسه قصدی در کار نباشد، ولی خود به خود زمینه ایجاد گناه خواهد شد.

در مورد حرمت مقدمه حرام، چندین قول بین اصولیون وجود دارد، هرچند [=microsoft sans serif]مستند تمام آنان بر اساس وجود تلازم عرفی و عقلی بین مقدمه و وقوع حرام است.
(4) کسانی که مطلقا منکر چنین تلازمی هستند، حرمت مقدمه حرام را به صورت مطلق رد میکنند و آنان که حرمت برخی موارد را قبول دارند، به خاطر وجود این تلازم بین مقدمه و ذی المقدمه است. همانطور که در مقدمه واجب نیز، به خاطر وجود تلازم عقلی در همه یا برخی از موارد مقدمه واجب، حکم به وجوب مقدمه واجب در آن موارد میکنند.(5)

[=microsoft sans serif]خوب است که بدانید: در مورد مقدمه حرام و حرمت آن، چندین قول بین علمای علم اصول مطرح است:
نظر اول: برخی به صورت مطلق معتقدند که هیچ ملازمه ای بین حرام و مقدمه آن وجود ندارد. پس حرمت از ذی المقدمه به مقدمه سرایت نمیکند.(6)

نظر دوم:برخی معتقدند که مقدمه تنها در صورتی حرام است که سبب و علت تامه برای تحقق حرام باشد. اما اگر از مواردی است که حتی پس از تحقق مقدمه، باز هم مکلف اختیار دارد که حرام را انجام بدهد یا نه، این مقدمه حرام نیست. (7)

نظر سوم: برخی نیز معتقدند که اگر مقدمه به صورتی است که پس از تحققش انسان نوعا توان ترکش را دارد(یعنی علت تامه در انجام حرام نیست که سلب اراده کند) ولی عادتا آن شخص با وجود آن مقدمه در حرام می افتد، در این موارد مقدمه حرام نیز حرام است. همچنین اگر وجود مقدمه، علت تامه در تحقق حرام است به گونه ای که با تحقق آن، اختیاری برای انسان باقی نمیماند که مرتکب حرام نشود در این صورت هم مقدمه حرام، حرام است. (8)

نظر چهارم: برخی نیز معتقدند در صورتی مقدمه حرام حرام است که آن کار، از قبیل جزء اخیر علت تامه، یا خود علت تامه و یا با تحقق آن، کار حرام نیز بعدش صورت بگیرد(با اراده خودش).در غیر این صورت، اگر حرمتی هم باشد از باب تجری است و فقط در صورتی که مکلف هنگام انجام ذی المقدمه، قصد تحقق حرام (ذی المقدمه) را داشته است. ولی این مورد از باب مقدمه حرام بودن، حرام نیست.(9)

بنابراین
اولا: این ارتباط، به خودی خود حرام است و ادله نقلی زیادی بر آن داریم
ثانیا: از جنبه مقدمیت نیز هم روایاتی بر این داریم که میان این ارتباط و افتادن در گناه رابطه وجود دارد.
ثالثا: از جنبه علمی نیز این رابطه حتی اگر خودش به صورت حرام صورت نگیرد، تنها به نظر دسته اول که هیچ ملازمه عرفی میان مقدمه حرام و افتادن در حرام قائل نیستند، این کار به خودی خود ایراد ندارد، ولی به نظر بقیه اصولیین نیاز به تفصیل هست و چون غالبا سبب افتادن در حرام است و نیز شخص عادتا توان ترک آنرا ندارد، از این جهت میتوان از باب مقدمیت نیز حکم به حرمت آن نمود.

موفق باشید

[=microsoft sans serif]ــــــــــــــــــــــ
1. نهج الفصاحه، ص356
2. تحف العقول، ص151

3. [=microsoft sans serif]الکافی، ج2، ص648(ط اسلامیه)
[=microsoft sans serif][=microsoft sans serif]4. ر.ک: اصول الفقه، اراکی، ج1، ص162(محمد علی اراکی، قم، موسسه در راه حق، 1375)
[=microsoft sans serif]5. ر.ک: اصول فقه، مظفر، ج2، ص225(قم، موسسه اسماعیلیان، 1380، چاپ دهم)
6. منهاج الوصول الی علم الاصول، امام خمینی، ج1، ص282(تقریرات جعفر سبحانی از درس امام خمینی، قم، دار الکفر، 1382)
7. کفایه الاصول، آخوند خراسانی، ص128(قم، آل البیت، 1409)
8. اجود التقریرات، ج1، ص248(تقریرات ابوالقاسم خویی از درس محمد حسین نائینی، قم، مکتبه العرفان، 1352)
9. نهایه الافکار،ج2، ص357 (تقریات محمد تقی بروجردی از درس آقا ضیاء عراقی، قم، نشر اسلامی، 1417، چاپ سوم)

جمع بندی

سوال:
آیا این روایتی که در مورد محادثة النساء فرمودید، صحیح السند هست؟ اگر حدیث صحیح السند باشد، می توان از آن، به یک امر الزامی نتیجه گیری کرد؟ آیا با فرض ضعیف السند بودنِ این دو روایت، آیا نباید نتیجه گرفت که از محادثه با نامحرم، نهی نشده ایم؟(یا در معنی دقیق روایت، محادثۀ مرد با زن نامحرم، مشکلی ندارد)

پاسخ:
با سلام و عرض ادب
پرسشگر گرامی روایات مطرح شده در بحث از کتب مختلف خدمت شما ارسال می گردد:
1- تحف العقول، ص151
خطبته ع المعروفة بالديباج‏
الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاحِ ... وَ مُحَادَثَةَ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ تُزِيغُ الْقُلُوب‏...
-2بحار الأنوار (ط - بيروت)،ج‏74، ص291
2 -ف‏ «1»، تحف العقول خُطْبَتُهُ ع الْمَعْرُوفَةُ بِالدِّيبَاجِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ الْخَلْقِ وَ خَالِقِ الْإِصْبَاح‏.... وَ مُحَادَثَةُ النِّسَاءِ تَدْعُو إِلَى‏ الْبَلَاءِ وَ يَزِيغُ الْقُلُوب‏...
-3نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)، ص356
1004 إيّاكم‏ و محادثة النّساء فإنّه‏ لا يخلو رجل‏ بامرأة ليس لها محرم إلّا همّ بها.
از گفتگو با زنان بپرهيزيد كه هر وقت مردى با زنى خلوت كند، قصد او مي كند.
همان گونه که ملاحظه می فرمایید هر دو روایت فاقد سند هستند تا مورد بررسی سندی قرار گیرد.

اما در پاسخ قسمت دوم سوال باید گفت: شما با عجله به دنبال نتیجه گرفتن هستید، در حالی که به محض ضعف سند یکی دو روایت نمی توان حکم یک مسئله از احکام الهی که آیات متعدد بر آن دلالت دارد را بیان کرد، و نتیجه گرفت که از محادثه با نا محرم نهی شده ایم.
به عنوان مثال:
آیِه 31 سوره نور که به طور کامل محارم را مشخص نموده است بدین گونه که اصل اولی را بر این استوار کرده است که تمامی مردان نامحرم هستند و در ادامه استثناهای آن را ذکر می کند:
«وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلی‏ جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنی‏ أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعینَ غَیْرِ أُولِی الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذینَ لَمْ یَظْهَرُوا عَلی‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا یَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ ما یُخْفینَ مِنْ زینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ؛ و به زنان با ايمان بگو: «ديدگان خود را [از هر نامحرمى‏] فرو بندند و پاكدامنى ورزند و زيورهاى خود را آشكار نگردانند مگر آن چه كه [طبعاً] از آن پيداست. و بايد روسرى خود را بر گردنِ خويش [فرو] اندازند، و زيورهاي شان را جز براى شوهران شان يا پدران شان يا پدران شوهران شان يا پسران شان يا پسران شوهران شان يا برادران شان يا پسران برادران شان يا پسران خواهران شان يا زنان [هم كيش‏] خود يا كنيزان شان يا خدمت كاران مرد كه [از زن‏] بى‏ نيازند يا كودكانى كه بر عورت هاى زنان وقوف حاصل نكرده ‏اند، آشكار نكنند و پاهاى خود را [به گونه ‏اى به زمين‏] نكوبند تا آن چه از زينت شان نهفته مى‏ دارند معلوم گردد. اى مؤمنان، همگى [از مرد و زن‏] به درگاه خدا توبه كنيد، اميد كه رستگار شويد.»

در آیه ۵ سوره مائده از دوست دختر گرفتن نهی شده است:
«الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ وَمَن يَكْفُرْ بِالإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ امروز چيزهاي پاكيزه براي شما حلال شده و طعام كساني كه اهل كتابند براي شما حلال و طعام شما براي آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كساني كه پيش از شما كتاب [آسماني] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالي كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد و هر كس در ايمان خود شك كند قطعاً عملش تباه شده و در آخرت از زيانكاران است.»

در آیه 25سوره نساء نیز نهی شده از دوست پسر گرفتن
«وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَ لاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَيْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَيْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَي الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِيَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَيْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ و هر كس از شما از نظر مالي نمي تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسري [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] و خدا به ايمان شما داناتر است [همه] از يكديگريد پس آنان را با اجازه خانواده شان به همسري [خود] درآوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست گيران پنهاني نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نيمي از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است اين [پيشنهاد زناشويي با كنيزان] براي كسي از شماست كه از آلايش گناه بيم دارد و صبر كردن براي شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.»

موضوع قفل شده است