جلوه های ویژۀ حماسۀ عاشورا

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
جلوه های ویژۀ حماسۀ عاشورا

این تایپیک فضائی برای ذکر جلوه های ویژه، حماسی و عرفانی عاشورای اباعبدالله الحسین (ع) از ابتدای حرکت به سوی کربلا، حوادث روز عاشورا و جریانات پس از آن گشوده شده است.

مشارکت همۀ دوستان، کاربران و کارشناسان محترم دفتری پربار، روح افزا و معرفت بخش به یادگار خواهد گذاشت.

التماس دعا

پس از بی وفائی مردم کوفه و تنها گذاشتن نمایندۀ امام، در یک نبرد نابرابر و بیرحمانه، مسلم كه از سوی مأموران ابن زیاد محاصره شده، از شدّت سنگباران از پا در آمده بود و توان پيكار نداشت بى رمق به ديوار خانه تكيه داد.

محمّد نزديك شـد و گـفـت : (تـو در امـانـى.) مـسلم گفت : (من در امانم ؟) گفت: (آرى !) ديگر افراد گروه نيز گـفـتند: (در امانى .) به جز عمرو بن عبيداللّه بن عبّاس سلمى كه گفت: (در اين باب، نه شتر ماده اى دارم و نه شتر نرى!) ـ كنايه از اين كه من بى طرفم ـ مسلم گفت: (اگر به من امان نمى داديـد، دسـتـم را در دسـتـانـتان نمى نهادم) سپس دورش را گرفتند و شمشير را از كفش بيرون آوردنـد. اسـتـرى آوردنـد و سـوارش كـردنـد. وقـتى شمشير را از او گرفتند، گويا از جان خود نـومـيـد گـرديـد. از ايـن رو اشك از ديدگانش روان شد و گفت: (اين آغاز فريب است)

محمّد ابن اشـعـث گـفـت: (اميدوارم مشكلى برايت پيش نيايد.) گفت: (اين كه چيزى جز اميد نيست. پس امانتان كـو؟ إِنـّالِلّهِ وَ إ نّا إِلَيْهِ راجِعُونَ!) و گريست.

عمرو بن عبيداللّه گفت: (هر كس چيزى مانند آنچه تـو در طلبش بر آمده اى بطلبد، نمى گريد.) مسلم گفت: (به خدا سوگند! من براى خود نمى گـريـم و براى كشته شدن خودم سوگنامه نمى خوانم ـ هر چند لحظه اى نابودى خود را دوست نـداشـتـه ام ـ ولى بـراى كـسـانـم كه سويم مى آيند و براى حسين (ع) و خاندانش مى گريم) سپس رو به محمّد بن اشعث كرد و گفت : (بنده خدا! به نظرم از امان دادن عاجزى. آيا اين اميد هست كـه بتوانى كسى را بفرستى تا پيام مرا به مولایم حسين (ع) برساند؟ زيرا يقين دارم كه هم اكنون با شتاب نزد شما مى آيد و يا اين كه خود و خاندانش راه خواهند افتاد؛ و سبب بى تابى من نيز هـمـيـن اسـت. كـسـى كـه نـزد حـسـيـن (ع) مـى فـرسـتـى بـايـد از زبـان مـن بـگـويـد: ابـن عـقـيـل مـرا نـزد شـمـا فرستاده است، در حالى كه او اسير دست مردم بود و به نظر نمى رسيد، كشتن او تا شب طول بكشد؛ و مى گويد، با خاندانت برگرد. مبادا كوفيان تو را بفريبند؛ چون آن هـا هـمـان يـاران پـدرت هـسـتـنـد كـه بـا مرگ يا با شهادت ، آرزوى دورى از ايشان را داشت. كـوفـيـان بـه هر دوىِ ما دروغ گفته اند و راءى دروغگو شايسته اعتماد نيست .)(1)

مـحـمـّد بـن اشـعـث مـسـلم را بـه در كـاخ بـرد و بـار خـواسـت. بـار دادنـد. مـحـمـّد داخـل شـد و مـاجراى ابن عقيل و ضربت خوردن از بكير را به آگاهى عبيداللّه رساند. گفت: (خدا آواره اش كـند!) پسر اشعث عنوان كرد كه به مسلم امان داده است. عبيداللّه بن زیاد گفت: (تو را چه رسد كه امان بدهى و درحالیکه به شرابخواری مشغول بود دستور داد که وی را به بالای دارالعماره بردند و گردن زدند. پس از پايين انداختن سرش، پيكر او را نيز پايين انداختند. (2)

روح حماسه و عرفان در همۀ حالات مسلم بن عقیل مشهود است. حتی در آخرین لحظات، که هیچ امیدی بر جان خویش ندارد و هیچ امانی بر خود احساس نمی کند، به یاد مولایش حسین (ع) و بر غربتی که در انتظار او و اهل بیت (ع) است می گرید. حیاتش را منوط به حیات مولایش می داند، به عشق مولایش تنفس می کند. بدنبال امان و امیدی و واسطه و سفارش گری بر جان خویش نیست و تنها سفارش آخر عمرش اینست که پیکی امین، پیامم را به مولایم برساند که کوفه امن نیست و مردم کوفه اهل خطر نیستند، شما را و آخرتشان را به دنیای ابن زیاد باختند ...

این ایمان و اشتیاق و این عشق و ارتباط، در این دوران وانفسای غیبت و آخرالزمان بیش از هر کالا و سرمایه ای بکار منتظران آید. ای کاش قلوب ما منتظران ظهور غائب منتَظَر (عج) نیز به درصدی هر چند اندک از این عشق و عرفان و حماسه و ایثار مسلم بن عقیل (ع) مزین بود.

پاورقی____________________________

1.تاريخ الطبرى ، 5/375.
2. برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: سرشک خوبان، محمد باقر محمودی.


عـقـبـة بن سمعان گويد: چون شب به آخر رسيد، امام (ع) فرمود كه آب برداريم. سپس ‍ فرمان كـوچ داد. بـه دسـتـور ايـشـان عـمـل كـرديـم. چـون از (قـصـر بـنـى مـقـاتـل) بـيـرون آمـديـم و سـاعتى راه پيموديم، حضرت سر را بر زين نهاد و چرتى خوابيد. بيدار كه شد، مى گفت: (إ نّا لِلّهِ وَ إِنّاإِلَيْهِ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ) و اين عبارت را دو سـه بـار تـكـرار كـرد.

فـرزنـدش، عـلى بـن حـسين (ع) كه سوار اسب بود، گفت: (إ نّا لِلّهِ وَ إِنّاإِلَيْهِ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمينَ)، اى پدر! فدايت گردم! چرا كلمه استرجاع و حمد بر زبـان رانـدى؟) فرمود: (پسركم! تا سرم را به چرت نهادم، كسى به نظرم آمد كه بر اسب سوار بود و گفت: (اين گروه مى شتابند و مرگ هم سويشان مى شتابد.) دانستم كه آن، تجسّم ضـميرهاى ما بوده و از مرگ مان خبر داده است.)

على اكبر(ع) گفت: (اى پدر! إ ن شاءاللّه، بد نبينى! مگر ما بر حقّ نيستيم؟) فرمود: (به حقّ كسى كه بازگشت بندگان سوى اوست، چرا، ما بـر حـقـّيـم!) گـفـت: (اى پـدر! در ايـن صـورت چه باك از اين كه بر حق باشيم و بميريم.) فـرمـود: (خـدا بـه تـو، اى فـرزنـد خـوب، هـمـان پـاداشـى را بـدهـد كه به هر فرزندى به خاطرپدرش مى دهد.)

روح حماسه و عشق به شهادت در کلام علی بن الحسین(ع) موج می زند، همان عرفان و حماسه ای که ما در طول هشت سال دفاع مقدس از فرزندان این آب و خاک و جوانان عاشق مکتب اهل بیت (ع) به پیروی از سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین (ع) و تأسی به علی اکبر (ع) شاهد بودیم.

احساسی که اگر چه هنوز، شعله هایش در بین جوانان ما به خاموشی نگرائیده اما بسا کمرنگ شده است. و اگر برای تهاجم فرهنگی غرب که سالهاست بر اردوی عاشورائیان ایران خیمه زده و خطر آن را مقام معظم رهبری پیشتر گوشزد کرده اند فکری اساسی نشود. باید منتظر خاموشی آن در زمانۀ خویش باشیم.

در این وضعیت بحرانی و مه آلود آنچه می تواند مانع این اتفاق نامبارک باشد به تعبیر مقام معظم رهبری بالا بردن سطح بصیرت مردم و حضور هر چه فعال تر در صحنه است. بصیرتی عاشورائی از جنس بصیرت علی اکبر (ع) و دیگر شهدای کربلا.

در این میان معرفت به روح و فرهنگ "ایثار و حماسه" و "عرفان و شهادت" شهدای کربلا و شهدای انقلاب و دفاع مقدس و ترویج آن نقشی اساسی ایفاء می کند.

اگر چه نباید از نقش خواص با بصیرت در این ره آورد و میدان ابتلاء و امتحان الهی غفلت ورزید. تجربه نشان داد که خواص، در برخی عرصه ها از تودۀ مردم بیشتر در معرض خطا و اشتباهند. و بیش از عموم مردم به معرفت شناسی انقلاب (ولایت مداری، زمان شناسی، دشمن شناسی و ...) نیاز دارند.

مرور جلوه های ویژۀ عاشورا اعم از جلوه های حماسی و عرفانی آن، در بالا بردن سطح معرفت و بصیرت، شور و شعور عاشورائی، شعله ور سازی روح حماسه و عرفان، شناخت وضعیت کنونی و نقش و جایگاهی که هر فرد بر اساس ظرفیت و توانائی اش می تواند ایفاء کند مؤثر است.

نظرات دوستان و طرح دیدگاه های معرفت بخش، در این موضوع مکمل بحث و در این فرایند بسا تأثیر گذار است.

موفق باشید ...

موضوع قفل شده است