رمز تكرار عدالت در فرموده علي (ع)

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
رمز تكرار عدالت در فرموده علي (ع)

در تعريف عدالت گفته‌اند بخش كردن چيزي است، به طور يكسان و يا برابر داشتن همه را در يك چيز و با موازنه و برابري ميان همه خواه در امري مادي و خواه معنوي و از نمونه دوم است آنچه از رسول (ص) روايت شده است «بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّمَواتُ وَ الْأرْضُ» يعني همه اجزاي جهان با موازنه نهاده شده است چنانكه اگر جزيي از آن نابجا و نامتناسب بود نظم جهاني به هم مي‌خورد.

عدل از نظر اماميه چندان مهم است كه جزو اصول مذهب به شمار آمده است و معني آن اقرار است بدانكه خداوند هر چه فرموده و هر حق كه براي هر كس نهاده براساس عدالت است.

عدالت در اسلام ركني مهم است و در قرآن كريم كار به عدالت كردن به تقوي دست يافتن است كه «اِعْدِلُوا هُوَ أقْرَبُ لِلتّقْوَي»(1).

رسول اكرم (ص) كه خود مظهر كامل عدالت بود در سراسر زندگاني پربركت خويش مي‌كوشيد تا اصحابش كار به عدالت كنند و از عدالت به يكسو نشوند. هنگامي كه نزد بني‌قُريْظَه رفت تا در پرداخت خون‌بهاي دو تن از بني‌سُلَيْم از ايشان ياري خواهد (يهود متعهد بودند در پرداختن خون‌بها رسول خدا را ياري كنند و رسول هم به ايشان ...) و آنان در نهان توطئه كردند كه او را از پا درآورند. خداوند رسول را آگاهي داد و اين آيه درباره آنان نازل شد كه «وَ لايَجْرِ مَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَي ألَّا تَعْدِلوا». مبادا به خاطر كينه‌اي كه از زشت‌كاري يهود در دل داريد زياده‌روي كنيد و كسي را به ناروا صدمه زنيد.
(3).
در قرآن كريم بيش از ده بار درباره كار كردن به عدالت سفارش شده است. عدالت با خود، عدالت ميان خود و مردم، عدالت ميان خود و خدا. اين مختصري درباره عدالت و سفارش بدان در عصر پيغمبر بود و از همين مختصر مي‌توان اهميت عدالت را در اسلام دريافت.

اما در سخنان علي (ع) خطبه‌ها، نامه‌ها و سخنان كوتاه بيش از سه برابر اين مقدار را مي‌بينيم. سفارش مردم به كار بستن عدالت، سفارش به واليان و مأموران كه كار به عدالت كنند و از راه عدالت به ديگر سو نروند.

چرا تأكيد به اين مهم در سخنان علي بيش از قرآن كريم است؟ علت آن با شناخت جامعه اسلامي در سال سي و پنجم هجري به بعد روشن مي‌شود. آنان كه با تاريخ اجتماعي عربستان در آن روزگار آشنايند، مي‌توانند به آساني اين دقيقه را دريابند.

يكي از مصداق‌هاي بي‌عدالتي و مي‌توان گفت مصداق بارز آن، افزون‌خواني در مال و يا زيادت‌طلبي در مقام است.

در زمان رسول (ص) مالي آنچنان نبود كه بر سر آن بجنگند، و اندك مالي هم كه مي‌رسيد بر همگان يكسان بخش مي‌شد و آن كه كاري را تعهد مي‌كرد مزدي نمي‌گرفت يا بهتر بگويم مزدي نبود تا بگيرد، از تعهد كار رضاي خدا را مي‌خواست، در خدمت به مردم.

اما پس از رحلت رسول وضع اين چنين نماند. از يك سو سيل درآمد از سرزمين‌هاي گشوده شده به خزانه دولت سرازير شد و از سوي ديگر در بهره‌گيري از خزانه دولت مسلمان را براساس زودتر و ديرتر پذيرفتن مسلماني طبقه‌بندي كردند، در نتيجه دسته‌اي بي‌آنكه كاري كرده باشند به بهره بيشتري دست يافتند.

در سال‌هاي نخستين حكومت خليفه دوم زيان اين كار آشكار نبود. اما با گذشت زمان، ‌اثر آن مشهود گرديد، به تعبير امروز فاصله عميق طبقاتي ميان مردم پديد آمد. تقوي كه در عصر رسول و چندي پس از او ملاك برتري شناخته مي‌شد، جاي خود را به زر و زمين داد.

از سوي ديگر آتش همچشمي‌هاي خانوادگي و رقابت نژادي كه زير خاكستر مساوات اسلامي پنهان مانده بود زبانه زد، تميمي بر مخزومي فخر مي‌كرد و اموي بر هر دو و هر سه به يماني تفاخر مي‌نمودند. در اجتماعي اين چنين، علي (ع) عهده‌دار خلافت گرديد و چه زمان نامناسبي! خود او نامساعد بودن وضع را مي‌دانست كه گفت: «مرا بگذاريد و ديگري را به دست آريد كه ما پيشاپيش كاري مي‌رويم كه آن را رويه‌هاست و گونه‌گون رنگ‌هاست دل‌ها برابر آن بر جاي نمي‌ماند و خردها بر پاي»(4).

علي مرد عدالت و تقوا بود و اين دو خصلت را همچون خصلت‌هاي ديگر در مكتب رسول خدا فرا گرفته. او مي‌خواست بر مردمي به عدالت حكم براند كه بيشترين آنان از عدالت نامي مي‌شنيدند و از تقوا نشاني نمي‌ديدند. مردمي كه نه رسول خدا را ديده بودند و نه سنت آن را چنانكه بايد مي‌شناختند از آن روز كه در اجتماع درآمدند با جنگيدن آشنا شدند و غنيمت به دست آوردن.

آن دسته از ياران رسول هم كه زنده بودند سالياني را گذرانده، خسته و فرسوده خوش داشتند از بيت‌المال بيشترين سهم را ببرند و زندگي آرامي را بگذرانند. ميان آنان و عدالت فاصله‌اي پهناور پديد‌ آمده بود. اينست رمز تكرار عدالت و سفارش به كار بستن آن در سخنان علي(ع). اما آيا فرموده‌هاي او در دل مردم عصر او اثر كرد. مي‌توان گفت در تني چند بي‌اثر نبود اما در بيشترين نه، چرا چون علي مي‌خواست هر كس آن اندازه كه درخور است بهره گيرد حالي كه طبيعت بيشترين انسان‌نمايان به ستم ‌گراينده‌تر است تا به عدالت.

علي نمونه عدل كامل بود و جهان آن روز عدالت كامل را بر نمي‌تافت. علي را شهيد كردند، عدالت را از ميان بردند و ستم را بر جاي آن نشاندند و همچنان برجاست تا روزي كه خدا خواهد، آن را از ميان بردارد.