علل گرایش افراد به عرفان هاي نوظهور
تبهای اولیه
دنيا در صد ساله اخير به دليل پيشرفت علم و تكنولوژی به سمت مادیگرايی سوق پيدا كرد وليكن كم كم به بن بست رسيدند و هم اكنون مردم اشتياق زيادی به مسائل متافيزيك و ماوراء جهان ماده دارند چرا كه بشريت متوجه شده كه نيازهايی فوق مادی دارد كه به اين نيازها در كارخانهها و محصولات جديد و تنوع در بازار و تكنولوژی پاسخ داده نمیشود لذا با اشتياق زيادی به دنبال چيزی است كه بتواند روحش را اقناع كند و جوابگوی نيازهای روحیاش باشد برای همين اشتياق زيادی به مسائل عرفانی پيدا كرده است.
دليل اينكه عرفانهای كاذب امروزه بالخصوص در محيطهای دانشجويی و در بين دانشجوی بيشتر مطرح میشود اين است كه اگر بتوانند قشر تحصيل كرده دانشگاه را همراه خودشان بكنند يقيناً موفقيت بيشتری را خواهند داشت البته دليل اينكه مبلغين عرفانهای كاذب، فضايی را پيدا كردهاند كه يك جولانی داشته باشند و خودی نشان دهند اين است كه عرفای اسلامی تا حدی در معرفی عرفان ناب دينی كوتاهی كردهاند.
عرفای واقعی اسلامی در عرصه تبليغات عرفان دينی بالاخص در ميان جوانان، ضعيف كار كردهاند و لذا جوانان به سمت اين عرفانهای كاذب كشيده شدهاند و بايد گفت كه خود اين عرفانها حقيقتی ندارد، موفقيتی در آن نيست اگر هم پيروزی ظاهریای نصيبشان شود اين پيروزی به خاطر خلأكاری مذهبیهاست كه در اين زمينه كم كاری داشتهايم و در نتيجه آنها توانستهاند از اين عدم حضور در صحنه و فرصتی كه پيش آمده استفاده بكنند و عرفان كاذب را به جوانان ما بالاخص دانشگاهیها، تحميل بكنند و در به كار بردن كلمه تحميل تعمد داريم چون افراد اگر بفهمند در باطن و پشت پرده اين عرفانها چه میگذرد چنين عرفانی را نمیپذيرند. لذا اينها تحميلی است و مورد انتخاب نيست.
مي توان به عنوان يك دليل گفت نياز به هويت يابي و شكل گيري تصور از خويشتن باعث ميشود كه جوانان به گروهها و افكاري كه توانايي هويت بخشي دارند، گرايش پيدا كنند. گروههاي معنوي كه نوعي جهانبيني، انسانشناسي و ارزشهاي خاصي را مطرح ميكنند استعداد شكلدهي به هويت جوان را دارند و از اين رو با استقبال از سوي آنان موجه ميشوند.
درباره زنان هم ميتوان به ويژگي لطافت روحي آنان اشاره كرد. در عرفان به لطافت روحي نياز مبرميست. اوليا خدا براي اينكه شاگردان خود را آماده كنند، ذكرهايي را به آنان آموزش ميدهند تا باعث تلطيف روح آنان شود. در زنان اين لطافت در درجه بالايي است، در نتيجه باعث ميشود تا زودتر در مسائل معنوي بالوپر بگيرند. البته به دليل اين ويژگي، سقوط زنان در اين عرصه سادهتر است و بايد به فكر تقويت نيروي خير و حفظ اين لطافت روحي باشند. موضوع دوم، به مسئوليتهاي زنان باز ميگردد، به هر حال فراغت زنان بيشتر از مردان است، پراكندگي مسئوليتهاي مردان را، زنان ندارند. زنان در كارهاي خانه ساعت كار و رفتن و آمد و غيره ندارند. بلكه با همة سنگيني كار مديريت آن در اختيار خودشان است و ميتوانند فرصتهايي را براي خود باز كنند.
موضوع بعدي به متنوع بودن تفريحات مردان در جامعه باز ميگردد، تفريحات براي زنان محدود است و شرايط عادلانه نيست، در نتيجه باعث جذب زنان به سمت تفريحات پشت پرده و مشكوك ميشود، برپايي جلسات خانگي، كلاسها و نشستهايي كه ميتواند، اهداف نامطلوبي را به دنبال داشته باشد. خطري است كه از اين ناحيه جامعة زنان را تهديد ميكند.
دلیل گرایش بعضی از افراد به این فرقه های نوظهور، به علت های روحی، خانوادگی، فکری، سیاسی، اقتصادی و ... است که گاهی تمام این علت ها در یک فرد جمع است و گاهی بعضی از این عوامل در یک فرد وجود دارد.
شاید بتوان مهمترین علت گرایش گروندگان به فرقه های نوظهور و کاذب را، میل به متفاوت بودن دانست؛ عده ای از جوانان که میل به متفاوت بودن از بقیه افراد دارند، به قصد جلب توجه دیگران، وارد این مکتب ها می شوند، حال آن که از حقیقت آن ها هیچ گونه اطلاعی ندارند و نمی دانند اساساً جهان بینی این فرقه ها چیست.
بعضی از کسانی که به دنبال ارتباطات نامشروع هستند، لهو و لعب را در این فرقه ها می بینند و به همین دلیل برای دستیابی به لذتهای زود گذر، به این مکاتب گرایش پیدا می کنند.
برخی از افراد نیز هستند که به دلیل تمایل به کسب قدرت به فرقه هایی مانند شیطان پرستی گرایش می یابند؛ آن ها معتقدند که شیطان مظهر یک سری از قدرت هاست و به همین دلیل می تواند بخشی از قدرت خویش را به برخی از پیروانش انتقال دهد؛ به همین دلیل برخی از کسانی که حس قدرت طلبی در وجودشان پررنگ است، فکر می کنند با ورود به این مکاتب حس آن ها تا حد زیادی پاسخ داده خواهد شد.
برخی نیز به دلیل مشکلات عقیدتی و فکری که منشأ آن ها معرفت شناختی آن هاست، به این فرقه ها، گرایش می یابند؛ نگاه این گونه افراد به خداوند، نگاه معرفت شناسانه نیست، اعتقاد به نبوت و وحی در آن ها، دچار ایرادی اساسی است، برای آن ها در نظام ا رزشی، توجیهی برای اخلاقیات وجود ندارد و تمام این عوامل در شیطان پرستی جمع می شود که در آن ها نه معاد، نه توحید و نه هیچ ارزش دیگری معنا ندارد.
در ایران گرایش به این فرقهها به دلیل منشأ شناختی، بسیار کم دیده شده است؛ عمده دلیل گرایش برخی از جوانان به این فرقه ها، بیشتر از سر لهو و لعب است که متأسفانه، بدون این که هیچ گونه شناختی از عقاید اصلی این فرقه های منحرف داشته باشند، به دام آن ها گرفتار می شوند.
در آیه ای از قرآن کریم آمده است که «سرنوشت کسانی که اعمال زشت و ناشایست انجام می دهند، تکذیب آیات خداوند از سوی آن هاست»
برخی از افراد نیز تنها به دلیل میل به مدگرایی و متفاوت بودن به فرقه شیطان پرستی روی می آورند و وقتی که وارد این فرقه شدند، با شبهاتی که از طریق همین فرقه برایشان به وجود می آید، ممکن است در بحث های معرفت شناختی نیز، دچار اشکال شوند.
همچنين به علت وعده های دروغین سرکرده های این مکاتب، عده ای از افرادی که مشکل مالی دارند و در پاره ای موارد دارای مشکلات عقیدتی نیز هستند به این فرقه ها، گرایش می یابند.
همچنین بخش عمده ای از دلیل گرایش برخی از جوانان به فرقه های نوظهور، فعالیت گسترده سیاسی دشمنان دین اسلام است. یکی از مؤلفه های امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران، مذهب و دین است، و به همین دلیل یکی از راه های ضربه زدن به امنیت ملی، تضعیف دین و مذهب و اعتقادات مردم است و در این خصوص یکی از راههای تضعیف اعتقادات و گرایش به دین و مذهب در مردم، ایجاد فرقه های نوظهور و جذاب نشان دادن آن هاست.
چون عرفانهای كاذب نمیتوانند جوابگوی نيازهای واقعی بشر باشند در آينده نه چندان دور، ضعف اين عرفانها مشخص میشود و آنوقت زمان آن میرسد كه ما عرفان ناب دينی را آماده در اختيار داشته باشيم و به بشريت عرضه كنيم و مطمئنا دنيا نيز استقبال خوبی از آن خواهد كرد.
منبع:راسخون
سلام :Sham:
گرایش انسانها به معنویات یک گرایش اصیل است . لذا بهتر است این گرایشها را ناشی از فطرت حقیقت جوی انسانها بدانیم تا هر چیز دیگری هرچند امور دیگر هم می توانند عامل گرایش باشند اما اصل همین میل باطنی فطری انسان است .
سوال مهم اینستکه :
مگر در جامعه ما برای این گرایش اصیل فطری پاسخ مناسب وجود ندارد که افراد سراغ جریانهای نو معنوی می روند ؟:Sham:
جواب : توجه داشته باشیم گرایش به عرفان در همه افراد وجود ندارد . یکسری انسانهای عمیق که سوالات اساسی و خواسته های بزرگ غیر مادی از زندگی خود دارند دنبال عرفان می روند . لذا اغلب افراد کاری به این عرفانها هم ندارند چون سرشان به همان امور عادی زندگی گرم است .
پس این گرایش مخصوص گروه ویژه ای است . کدام گروه ؟ همان گروه اندیشمند و عمیق . همان جانهای به فراتر از زندگی مادی ظاهری میل کرده .
خوب آیا پاسخی نداریم ؟:Sham:
اتفاقا بهترین پاسخ برای این تمایلات در این مملکت و در مکتب و مرام این ملت است و آن اسلام عزیز و تشیع حق است .
پس مشکل کجاست ؟:Sham:
سه مشکل اساسی وجود دارد :
1- عرفان بعنوان یک علم و طریق معناگرا و باطن گرا در فرهنگ عمومی دینی ما مهجور بلکه تا حد زیادی مطرود است . البته دلایل زیادی دارد که مهمترین آن عملکرد بد بعضی از فرقه های معنا گرا یا همان تصوف است . اکثر علمای ما با عرفان به معنای حقیقی اش میانه خوبی ندارند .:Ghamgin:
2- تلاشگران عرصه عرفان ناب و اصیل اسلامی در نحوه معرفی این آب حیاتبخش معنوی بسیار قدیمی است . بیانات سنگین عرفانی و فلسفی مانع بزرگی بر سر راه ارتباط نسل نو با این عرفان بی بدیل است :Ghamgin:
3- تاکید بیش از حد در تبلیغات دینی بر عمل و غفلت از جنبه های معرفتی و علمی دین که منجر به عمل گرایی کم مایه یا بی مایه شده است . یعنی اینکه ما فرد را متقاعد به خواندن نماز می کنیم اما او هیچ نحو آشنایی محسوس و ملموس ( معنوی ) با کسی که دارد با او سخن می گوید ندارد . به عبارت دیگر جسم بدون قالب درحالیکه در معارف دین ما عبادت را بدون عقل و درک باطن و حقیقت آن فاقد ارزش معرفی کرده اند . :Ghamgin:
بسیار از اخلاقیات سخن می گوییم بسیار از اعمال دینی سخن می گوییم اما با همان بیان قدیمی و بدون دادن مایه های معرفتی به مخاطبین .
حال تصور کنید در جامعه ای که عرفانش مهجور است ، آن مقدار هم که معرفی می شود مناسب و بروز نیست و مبلغان دین هم ابتدا بر بخش مشکل دین یعنی عمل اصرار می کنند جوانان علاقمند به مباحث معرفتی را به کجا می کشاند .
حقیر این جوانان را افراد مستعدی می دانم که اگر بیفتند دست یک راه طی کرده بروز شده مطمئنا روی از آن عرفانهای بی مایه و کم مایه روی بر می گردانند . به امید ظهور آن شخص و روز ظهورش:Gol::Gol::Gol: