در عالم پس از مرگ تفاوت جنسیتی هست؟

تب‌های اولیه

64 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
در عالم پس از مرگ تفاوت جنسیتی هست؟

گفته میشود روح انسان مجرد است و فارغ از جنسیت و جنس مذکر و مونث فقط کالبد روح برای ادامه ی حیات در جهان مادیست

ایا روح بعد از خارج شدن از این جهان و فراغت از ان و رهایی از محدودیت های عالم ماده باز هم در عالم برزخ و یا قیامت دارای جنسیت است؟
ایا در عالم برزخ و یا قیامت زن و مرد وجود دارد؟و یا اصلا چیزی به اسم دو جنس مطرح نیست که بخواهیم بگوییم زن است یا مرد؟

و اگر بله چرا؟در حالی که دیگر نیازی به کالبد های مادی نیست؟

ایا در جهان اخروی هم ساختار های اجتماعی دنیوی وجود دارد تا نیاز مند وجود چنین تفاوت هایی در صنف ادمیان باشد؟
چون همان طور که در عالم پس از مرگ نیازی به تفاوت های قومی نیست که ایجاد صنف میکنند و به گفته ی قران برای شناخت ما نسبت به هم هستند و نه برتری ایا میتوان گفت که همان طور که تفاوت های صنفی بشر در مورد اقوام رفع میشود در مورد جنسیت نیز چنین است؟!

کارشناس بحث : رئوف

hoorshid;295969 نوشت:
گفته میشود روح انسان مجرد است و فارغ از جنسیت و جنس مذکر و مونث فقط کالبد روح برای ادامه ی حیات در جهان مادیست

ایا روح بعد از خارج شدن از این جهان و فراغت از ان و رهایی از محدودیت های عالم ماده باز هم در عالم برزخ و یا قیامت دارای جنسیت است؟
ایا در عالم برزخ و یا قیامت زن و مرد وجود دارد؟و یا اصلا چیزی به اسم دو جنس مطرح نیست که بخواهیم بگوییم زن است یا مرد؟

و اگر بله چرا؟در حالی که دیگر نیازی به کالبد های مادی نیست؟

ایا در جهان اخروی هم ساختار های اجتماعی دنیوی وجود دارد تا نیاز مند وجود چنین تفاوت هایی در صنف ادمیان باشد؟
چون همان طور که در عالم پس از مرگ نیازی به تفاوت های قومی نیست که ایجاد صنف میکنند و به گفته ی قران برای شناخت ما نسبت به هم هستند و نه برتری ایا میتوان گفت که همان طور که تفاوت های صنفی بشر در مورد اقوام رفع میشود در مورد جنسیت نیز چنین است؟!

کارشناس بحث : رئوف

با سلام خدمت شما دوست گرامی

در مورد سوالات شما یک مطلب اساسی وجود دارد که پس از بررسی آن ، پاسخ بسیاری از سوالات شما داده خواهد شد .
طبق اعتقادات شیعه ، انسان ها در جهان آخرت دوباره برانگیخته خواهند شد و این برانگیخته شدن و معاد به صورت روحانی و جسمانی خواهد بود. به عبارت دیگر معاد از نظر شیعه در هردو بعد جسمانی و روحانی تحقق خواهد یافت. (1)

با توجه به این مقدمه و نیز اینکه جنسیت نیز یکی از خواص جسم است (مرد بودن یا زن بودن از لوازم جسم بودن است ) ، می توان گفت که در جهان دیگر نیز انسان ها به دو جنس مذکر و مونث تقسیم می شوند و مرد بودن و زن بودن در جهان دیگر نیز وجود خواهد داشت .

با توجه به مطالب فوق جنسیت به خاطر ساختارهای اجتماعی یا مسائل قومی و اموری شبیه آن نیست بلکه جنسیت در پی جسم بودن حاصل می شود و جسم بودن نیز در جهان دیگر وجود دارد . با توجه به تمام این مقدمات جسنیت در جهان دیگر نیز موجود خواهد بود.

موفق باشید

1. برای اطلاع بیشتر در مورد معاد جسمانی و روحانی می توانید به این کتاب مراجعه کنید : آموزش کلام اسلامی ، محمد سعیدی مهر ، جلد دوم .

[="Olive"]ممنون از توضیحات شما
اما ایا اعتقاد به جسمانیت باعث نمیشود که ما محدودیت هایی را در جهان اخرت قائل شویم که در این دنیا هست
جسم محدودیت های زیادی دارد
مریض میشود و به خاطر صرف جسم بودن ناملایمات زیادی را تجربه میکند.
در حالی که اینها حداقل برای عده ای در اخرت نباید وجود داشته باشد!
[/]

hoorshid;295969 نوشت:
گفته میشود روح انسان مجرد است و فارغ از جنسیت و جنس مذکر و مونث فقط کالبد روح برای ادامه ی حیات در جهان مادیست ایا روح بعد از خارج شدن از این جهان و فراغت از ان و رهایی از محدودیت های عالم ماده باز هم در عالم برزخ و یا قیامت دارای جنسیت است؟ ایا در عالم برزخ و یا قیامت زن و مرد وجود دارد؟و یا اصلا چیزی به اسم دو جنس مطرح نیست که بخواهیم بگوییم زن است یا مرد؟ و اگر بله چرا؟در حالی که دیگر نیازی به کالبد های مادی نیست؟ ایا در جهان اخروی هم ساختار های اجتماعی دنیوی وجود دارد تا نیاز مند وجود چنین تفاوت هایی در صنف ادمیان باشد؟ چون همان طور که در عالم پس از مرگ نیازی به تفاوت های قومی نیست که ایجاد صنف میکنند و به گفته ی قران برای شناخت ما نسبت به هم هستند و نه برتری ایا میتوان گفت که همان طور که تفاوت های صنفی بشر در مورد اقوام رفع میشود در مورد جنسیت نیز چنین است؟!

سلام
هرچند زن و مرد بودن بر ملاکهای جسمانی بنا نهاده می شود اما جنس و آثار آن نمی تواند تا همه مراتب وجودی استمرار یابد بلکه در مراتبی منتفی می شود با این حال جنسیت در آخرت مطرح است بر مبنای نقل دینی که داریم و منوط به داشتن جسم و بدن هم نیست
والله الموفق

hoorshid;296741 نوشت:
ایا روح بعد از خارج شدن از این جهان و فراغت از ان و رهایی از محدودیت های عالم ماده باز هم در عالم برزخ و یا قیامت دارای جنسیت است؟

سلام بر شما.

روح بدون تعلق به جسم نمی تواند باشد،پس اینکه روح همیشه باید به جسمی تعلق داشته باشد بر جای خودش محفوظ است،که البته یک بار این جسم ،جسم مادی است،یک بار جسم برزخی است ویک مرتبه نیز جسم معادی،..

جسم جوهری است که جهات می پذیرد،ولی ان چیزی که شما از جسم مادی میبینید،خود جسم نیست بلکه جوهری است که به ان در این مرتبه فعلیت داده است،به عبارتی جواهر با عقل درک می شوند نه با حواس ظاهری، انچه شما می بینید همه از نوع عرض هستند.

نتیجتا روح در هر مرتبه بر حسب نظام جسم مربوطه اش اتحاد می پذیرد و اینطور نیست که کلا بدون جسم تحقق پیدا نماید.

....

hoorshid;296741 نوشت:
ممنون از توضیحات شما
اما ایا اعتقاد به جسمانیت باعث نمیشود که ما محدودیت هایی را در جهان اخرت قائل شویم که در این دنیا هست
جسم محدودیت های زیادی دارد
مریض میشود و به خاطر صرف جسم بودن ناملایمات زیادی را تجربه میکند.
در حالی که اینها حداقل برای عده ای در اخرت نباید وجود داشته باشد!

با سلام خدمت شما دوست گرامی

روح انساني در اصل ذات خود، مجرد است. يعني در اصل موجود شدن خود به مادّه نياز ندارد ولي از جهت فعل، مادّيست . يعني براي انجام كارها و تحقّق خواسته‎هاي خود نيازمند جسم است. اين جسم همانند چكش و تيشه و ارّه‎ي نجّار، ابزاريست براي روح، كه به كمك آن به خواسته‎هاي خود مي رسد، و مركبي است كه روح با استعانت از آن به حركت در مي آيد و کامل مي‎شود.
نياز روح به بدن تنها به عالم ماده خلاصه نمي‎شود؛ بلكه در عالم برزخ و قيامت نيز روح داراي بدني است متناسب با خصوصيات آن عوالم. لذا هر روحي داراي سه بدن است كه عبارتند از بدن مادي، جسم برزخي و قالب قيامتي. و به عبارت ديگر روح انساني همواره نيازمند جسم است و تا زماني كه در عالم ماده است نيازمند جسميست مادّي و با همه خصوصيات آن، مانند شكل و رنگ و اندازه. و ابتداي ورود روح به عالم برزخ، مساويست با همراه شدن آن با قالب برزخي و مثالي، كه اگر چه واجد خصوصيات ماده است، اما فاقد خود ماده است از همين رو سنگيني و حجمي كه نيازمند مكان باشد ندارد.
و پس از سپري شدن عمر برزخي انسانها و فرارسيدن قيامت، بدن آنها نيز دستخوش تحوّل شده و به جسمي متناسب با نعمتهاي بهشتي و عذابهاي جهنمي تبديل مي‎شود. از این رو بسیاری از محدودیت هایی که برشمرده شد ، در قالب بهشتی انسان نخواهد بود و انسان ها از رنجهای ناشی از محدودیت های جسم مادی ، رها خواهند شد . (1)

موفق باشد

1. برای مطالعه بیشتر در این زمینه مراجعه کنید به کتاب : معاد ، محمد شجاعی ، انتشارات شركت سهامي انتشار

حامد;296761 نوشت:
هرچند زن و مرد بودن بر ملاکهای جسمانی بنا نهاده می شود اما جنس و آثار آن نمی تواند تا همه مراتب وجودی استمرار یابد بلکه در مراتبی منتفی می شود با این حال جنسیت در آخرت مطرح است بر مبنای نقل دینی که داریم و منوط به داشتن جسم و بدن هم نیست

سلام
خلاصه معاد جسمانی هست یا نیست؟

[="Tahoma"]

معلق;309235 نوشت:
سلام
خلاصه معاد جسمانی هست یا نیست؟

در دلالت قطعی نصوص دينی بر معاد جسمانی جای شک و ترديد نيست اما چالشهايی مانند امتناع اعاده معدوم و امتناع رجوع روح به بدن پس از جدايی و همسانی آن با تناسخ و شبهه آکل و مأکول و تعدّد بدن دنيوی يک شخص در طول حيات با تبدّل سلولها و ترديد در تعلّق روح به هر يک از آنها و ناکافی بودن سطح زمين برای حشر جسمانی همه انسانهای اولين و آخرين و ... و دهها سئوال ديگر

ابو علي سينا معاد را روحاني مي داند و در جواب كسانيكه قائل به معاد جسماني هستند مي گويد خطابات قرآنی و روايی با افرادی بوده است که با عالم روحانی چندان آشنايي نداشته اند و از همين رو، قرآن با زبانی ساده و قابل فهم، معقولات را برای آنان در قالب محسوسات توضيح داده است ابن سينا در اين نظر، معاد را به معنای عود روح به سوی خداوند يا عالم مجردات می داند؛ نه عود روح به بدن. او لذتها و دردهای جسمانی قيامت را که در شريعت آمده است مجاز و استعاره می شمارد که شارع برای تشويق عموم مردم به کارهای نيک و ترساندن آنها از کردار زشت به اين گونه مجازها متوسّل شده است.

صدر المتألهين در برخی از کتب خود بويژه در اسفار به نقل و نقد و بررسی اين پاسخها می پردازد و ناتمام بودن آنها را توضيح می دهد. مهم ترين اشکال صدرا به راه حلهای آنها اين است که لازمه اين تصوير از معاد جسمانی، يکی تن دادن به نوعی از تناسخ است که از جهت عقل و نقل بطلانش روشن است و ديگری تصويری دنياگونه از آخرت و انسان اخروی است؛ بنا نيست که خداوند دنيا را خراب کند و مجدّداً همان را بنا کند. عالم آخرت با عالم دنيا و بدن اخروی با بدن دنيوی تفاوت اساسی و جوهری دارد. صدرا پس از نقل بيان مفصّل فخر رازی در تفسير کبير در تفسير سوره واقعه در ترسيم معاد جسمانی می گويد: «اين نهايت آن چيزی بود که فهم اهل کلام بدان رسيده و غايت آن چيزی است که قوّه نظر دانشمندان رسمی در اثبات نشئه آخرت و حشر اجسام و نشر ارواح و نفوس رسيده است

عوالم ثلاثه انسان
وجود مادي و طبيعي كه از دوران نوزادي شروع مي شود

وجود نفساني يا مثالي كه از دوران قبل از بلوغ شروع مي شود كه صلاحيت حشر و نشر را پيدا مي كند

وجود عقلي و برخوردار از لوازم عقل كه انسان سوم نيز ناميده مي شود

انسان به حسب فطرت اصلی، به صورت تدريج و گام به گام رو به سوی آخرت دارد و به غايت مقصودش باز می گردد. نسبت دنيا به آخرت، نسبت نقص است به کمال و نسبت کودک است به انسان بالغ.
انسان از زمان تولد تا مرگ همواره دستخوش تحولات مادي در بدن است مع هذا به انسان تازه متولد همان انساني را مي گوييم كه به سن كهولت نيز رسيده باشد و روح انسان تا به كمال نسبي در خور شانش نرسد محال است كه از اين دنيا برود و در همسايگي خداوند متعال قرار گيرد

بسم الله الرحمن الرحیم .

تفاوت جنسی همانگونه که جناب برادر عزیز رئوف فرمودند هست تا روز قیامت و در بهشت و جهنم .

نقل قول:
در دلالت قطعی نصوص دينی بر معاد جسمانی جای شک و ترديد نيست


جناب رحیق مختوم با این که می فرمایید : در نصوص دینی قطع و تردید نیست که معاد جسمانی است .

ولی با این حال فلاسفه انکار می کنن و به هیچ عنوان نمی توانند بپذیرند . از اول اسفار تا به آخر همش انکار معاد جسمانی است با عبارات و صیغهای مختلف همچنین در نهایة الحکمة معاد جسمانی انکار می شود .

متکلمین امامیه از صدر اول تا به الان همگی قائل به جسمانی بودن معاد هستند .

نصوص دینی در این زمینه متواتر است .

اما اشاعره فخر رازی نیز قائل به معاد جسمانی است و معتزله نیز جبائیان قائل به معاد جسمانی هستن خصوصا معتزله متاخر .

نقل قول:
مانند امتناع اعاده معدوم و امتناع رجوع روح به بدن پس از جدايی و همسانی آن با تناسخ و شبهه آکل و مأکول و تعدّد بدن دنيوی يک شخص در طول حيات با تبدّل سلولها و ترديد در تعلّق روح به هر يک از آنها و ناکافی بودن سطح زمين برای حشر جسمانی همه انسانهای اولين و آخرين و ... و دهها سئوال ديگر

من فکر می کنم چون قرآن و روایات ائمه سلام الله علهیم در این زمینه روشن است خیلی از این سوالها اصلا جا ندارد بله اگر امام غائب صلوات الله علیه حضور داشتن تا جایی که سوال داشتیم می پرسیدیم ولی الان که دست کوتاه است همین مقدار که فرمودند جسمانی است ما را کفایت می کند .

بله بحث علمی اشکالی ندارد به شرط این که ما را نا کجا آباد نبرد و از خط قرآن و اهل بیت سلام الله علیهم منحرف نکند .

نقل قول:
ابن سينا در اين نظر، معاد را به معنای عود روح به سوی خداوند يا عالم مجردات می داند؛ نه عود روح به بدن. او لذتها و دردهای جسمانی قيامت را که در شريعت آمده است مجاز و استعاره می شمارد که شارع برای تشويق عموم مردم به کارهای نيک و ترساندن آنها از کردار زشت به اين گونه مجازها متوسّل شده است.

هر چقدر فکر می کنم می بینم عقل آدم و فطرت سلیم او حکم می کند این مسائل شأن آدمای عادی مثل ابن سینا بلکه هزاران نفر مثل ابن سینا و غیره ... نیست و عقل هیچ راهی به این گونه مسائل ندارد خصوصا اگر خارج از چهارچوب علم آل البیت علیهم السلام بحث شود که دیگه هیچ ...

از جمله این مسائل تفاوت جنسیتی است که در این دنیا همراه با قیود مادی و در برزخ خیلی کمتر و در آخرت بهشت و جهنم که دیگه هیچ گونه قید مادی یا نقص مادی در کار نخواهد بود چه نعیم در بهشت و چه عذاب در جهنم .

معلق;309235 نوشت:
خلاصه معاد جسمانی هست یا نیست؟

سلام
آنچه در معاد قطعی است وجود بدن است و نه جسمانیت آن . هیچ نص دینی در خصوص جسمانیت معاد وجود ندارد . جسمانیت امری انتزاعی از توصیفات دینی معاد است .
والله الموفق

حامد;309303 نوشت:
آنچه در معاد قطعی است وجود بدن است و نه جسمانیت آن . هیچ نص دینی در خصوص جسمانیت معاد وجود ندارد . جسمانیت امری انتزاعی از توصیفات دینی معاد است . والله الموفق

سلام

منظور تان را نمي فهمم، چه طور بگوييم بدن هست اما جسمانيت نيست!
بيشتر توضيح بدهيد

معلق;309345 نوشت:
سلام منظور تان را نمي فهمم، چه طور بگوييم بدن هست اما جسمانيت نيست! بيشتر توضيح بدهيد

سلام
از بیانات دینی و فلسفی چنین بر می آید که برخی ویژگیهای عالم ماده در عالم مثال یا همان برزخ هم وجود دارد یعنی طول و عرض و ارتفاع و رنگ و حجم و حتی ثقل و سنگینی هم وجود دارد . تنها چیزی که در آن عالم ( مثال یا برزخ ) نیست ماده است یعنی چیزی که متن این حقایق را در آن عالم تشکیل می دهد ماده نیست .
در روایات هم آمده است اگر شما روح یک مومن را مشاهده کنید عینا شبیه بدن جسمانی اوست که خود بیانگر و موید همین مطلب است
پس بدن آن شکل و هیات خاصی است که دارای طول و عرض و ارتفاع و حجم و رنگ است و جسمانیت در مفهوم بدن داخل نیست و برایش ضرورت ندارد
یک شاهد تجربی برای همه ما خواب است . ما در خواب به عالم مثال شخصی یا کلی می رویم و در آنجا همه حقایق غیر مادی را با اوصاف اینجایی اش می یابیم . ما در خواب انسانها را در بدن اینجایی اش می یابیم در حالیکه عالم خواب جسمانی نیست .
والله الموفق

حامد;309303 نوشت:
سلام
آنچه در معاد قطعی است وجود بدن است و نه جسمانیت آن . هیچ نص دینی در خصوص جسمانیت معاد وجود ندارد . جسمانیت امری انتزاعی از توصیفات دینی معاد است .
والله الموفق



نصی بالاتر از آیات شریفه بر جسمانیت معاد میخواهید؟



وَ إِذ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تـُحْي ِ الْمَوْتىٰ‏ ! قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ بَلىٰ،‏ٰ‏ٰ‏ وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏. قالَ فَخُذْ أَرْبَعَة ًمِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ، ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً، ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ"

(= و ياد كن‏ آنگاه كه ابراهيم(ع) گفت: پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده میكنى؟ خدا فرمود: مگر ايمان نياورده ‏اى؟ گفت: چرا، ولى برای آنکه دلم آرام يابد. فرمود: پس، چهار پرنده برگير، و آنها را پيش خود، ريز ريز گردان؛ سپس بر هر كوهى پاره‏اى از آنها را قرار ده؛ آنگاه آنها را فرا خوان، شتابان به سوى تو مى‏ آيند! و بدان كه خداوند توانا و حكيم است - البقرة /260)؛

و باز میفرماید:

" وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ! قالَ مَنْ يُحْي ِالْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ؟! * قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْق ٍعَليمٌ! "

(= و کافِر براى ما مَثَلى آورد و آفرينش خود را فراموش كرد؛ گفت: چه كسى اين استخوانها را كه چنين پوسيده اند دوباره زنده می سازد؟! *بگو: زنده میسازد آنها را همان كس كه نخستين ‏بار آنها را پديد آورده، و اوست كه به هر گونه‏ آفرينشى داناست! – سورۀ یٰس / 78-79)؛

و باز میفرماید:

"أَيَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ؟! * بَلىٰ‏، قادِرينَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ "

(= آيا انسان چنین می ‏پندارد كه هرگز ريزه استخوان هايش را گرد نخواهيم آورد؟! *آرى، بلكه‏ ما توانا هستیم كه حتی (خطوط اثر) بند انگشتش را نیز دوباره درست و بازسازى كنيم! - القیامة /3-4)؛ و غیر اینها از آیات آشکار و روشن ... – شارح].

منبع:

معاد جسمانی است به ضرورت دین اسلام

سلام
هرچند این بحث خارج از موضوع تاپیک است اما جواب می دهیم اگر سوال دیگری داشتید در تاپیکهای مربوطه مطرح فرمایید
متون زیادی از قرآن و حدیث مورد استدلال کسانی است که جسمانیت را برای معاد ضروری می دانند اما حقیقت آنستکه موارد استناد نص نیستند یعنی هیچیک از نصوص دینی صریحا نمی گوید :
معاد جسمانی است
بلکه مطالب بیان شده به نحوی است که اغلب ما آنها را بر امور جسمانی و مادی منطبقش می سازیم و این در حالی است که انطباق آنها بر عالم غیر جسمانی مثل عالم مثال و برزخ هم بلامانع است
و اما پاسخ مواردی که ذکر فرموده اید :

rahavard;309371 نوشت:
وَ إِذ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ كَيْفَ تـُحْي ِ الْمَوْتىٰ‏ ! قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ؟ قالَ بَلىٰ،‏ٰ‏ٰ‏ وَلكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏. قالَ فَخُذْ أَرْبَعَة ًمِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ، ثُمَّ اجْعَلْ عَلى‏ كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً، ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَكَ سَعْياً؛ وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَكيمٌ"

از گفتگوی ابراهیم ع با خدای تعالی چنین بر می آید که حضرت ابراهیم برای رسیدن به اطمینان قلبی نیازمند به مشاهده است لذا خدای متعال واقعه معاد را بصورت نمادین به او نشان می دهد نه اینکه کیفیت احیاء اموات دقیقا همینگونه باشد
البته در معانی این آیه احتمالات دیگری هم وجود دارد که ذکر نمی شود

rahavard;309371 نوشت:
" وَ ضَرَبَ لَنا مَثَلاً وَ نَسِيَ خَلْقَهُ! قالَ مَنْ يُحْي ِالْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ؟! * قُلْ يُحْييهَا الَّذي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْق ٍعَليمٌ! "

این آیه نیز بسیار مورد استدلال واقع می شود در حالیکه نشانه های زیادی برای نمادین بودن بیان قرآن در اینجا وجود دارد
اول کلمه ضرب لنا مثلا است که بطور آشکار استدلال فرد مشرک را به استخوان پوسیده مثل می داند نه عین واقعیت لذا پاسخ هم بر مبنای این مثل است نه عین کیفیت معاد
دوم اینکه مشرکان اصلا معاد را قبول نداشته اند تا در کیفیتش با آنها بحث شود بلکه اصل معاد برایشان غیر ممکن بوده است چه اینکه به تصور ساده آنها معاد یعنی بازگشت اجزاء پوسیده و پراکنده بدن مادی انسان . اینجا قرآن نمی تواند معاد را به آن حقیقت متعالیش برای او بیان کند چون هدف اصلی اسلام پذیرفتن اصل معاد است نه کیفیتش . لذا بر بنای تصور خودشان که آنرا مثل می نامد به ایشان پاسخ می دهد .

rahavard;309371 نوشت:
"أَيَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ؟! * بَلىٰ‏، قادِرينَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ "

این آیه نیز صرفا نفی انکار معاد است البته با تاکید بر مطلبی که بنیان اندیشه مخالفین را از بین می برد چه اینکه ایشان قدرت بر معاد را ممکن نمی دانستند اما خدای تعالی می فرماید نه تنها قادر به بازگرداندن هستیم بلکه می توانیم سر انگشتان را هم همانطور که هست ( متفاوت و اختصاصی ) بازسازی کنیم که تاکیدی است بر قدرت خدای متعال و باز هم مطلب در حوزه اندیشه ساده مخاطبان عصر قرآن است که معاد را بازگشت به دنیا می دانستند
پس :
1- بیان قرآن و روایات در مورد معاد نمادین است
2- مخاطب قرآن و معصومین تصوری از معاد داشته اند که با آن مخالفت نشده چون هدف اساسی پذیرش اصل معاد است نه کیفیتش
3- وقتی بیانات معاد قابل انطباق بر غیر عالم جسمانی هم هست انحصار آن در جسمانیت دلیلی ندارد
4- عنوان مورد تاکید قرآن رجوع است و نه معاد . انسان به دنیا آمده و از دنیا باز می گردد در حقیقت مامن و ماوای انسان عالم ماده نیست تا بخواهد به آن باز گردد او از عالم معنا آمده و بدان باز می گردد انا لله و انا الیه راجعون
والله الموفق

حامد;309402 نوشت:
سلام
هرچند این بحث خارج از موضوع تاپیک است اما جواب می دهیم اگر سوال دیگری داشتید در تاپیکهای مربوطه مطرح فرمایید

علیک سلام
خسته نباشید

برعکس نظر شما این بحث با موضوع تاپیک بسیار هم هماهنگ هست.

چون اگر طبق نظر شما معاد روحانی باشد نه جسمانی الزامی بر تفاوت جنسیتی نیست اما اگر جسمانی باشد تفاوت جنسیت الزامیست.

حامد;309402 نوشت:

متون زیادی از قرآن و حدیث مورد استدلال کسانی است که جسمانیت را برای معاد ضروری می دانند اما حقیقت آنستکه موارد استناد نص نیستند یعنی هیچیک از نصوص دینی صریحا نمی گوید :

معاد جسمانی است



منظور شما کدام یک از نصوص دینی هست؟ لطفا شرح دهید.
از کجا دانستید که این آیات نص قرآن نیستند؟
حامد;309402 نوشت:

از گفتگوی ابراهیم ع با خدای تعالی چنین بر می آید که حضرت ابراهیم برای رسیدن به اطمینان قلبی نیازمند به مشاهده است لذا خدای متعال واقعه معاد را بصورت نمادین به او نشان می دهد نه اینکه کیفیت احیاء اموات دقیقا همینگونه باشد
البته در معانی این آیه احتمالات دیگری هم وجود دارد که ذکر نمی شود


دلایلی که بر رد آیات شریفه بر معاد جسمانی آوردید ابدا قانع کننده نیست. وقتی میفرماید:

ابراهيم(ع) گفت: پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده میكنى؟

منظور دقیقا زنده کردن مردگان هست نه بازگشت روح ، اگر سوال ایشان درباره " معاد روحانی " بود آن حضرت از اصل این مطلب مطلع میبودند در نتیجه باید به نحو دیگری این
درخواست مطرح میشد مثلا چنین میبود که چگونه ارواح را باز میگردانی یا چگونه ارواح را زنده میکنی....

آنگاه اگر پاسخ همین امر خداوند بود میشد توجیه شما را پذیرفت

حامد;309402 نوشت:

در حوزه اندیشه ساده مخاطبان عصر قرآن است که معاد را بازگشت به دنیا می دانستند

لازمه بدانید که مانمیگوییم انسان قراره به جهان مادی برگرده تا لازمه اش نیاز داشتن به همین جسم مادی باشه.

خیر

دلیل ما بر این امر اینست که:

آفرینش انسان بر دو جنبه مادی و معنوی قرار گرفته

این جسم انسان به منزله ماشینی هست که روح در قالب آن قرار میگیرد و این ماشین در هر عالمی طبق خصوصیات آن عالم نیاز به تکامل دارد تا بدینوسیله تواناییهای خدادادی وی به مرحله ظهور برسد.

اما لازمه معاد جسمانی این نیست که حتما جسم دنیوی با همین خصوصیات نازله دنیوی وارد محشر شود

خیر

همانطور که یک روز نطفه ای بود در عالم رحم تکامل یافته و تبدیل به جنین شد و بعد از سپری کردن عالم جنینی پا به عرصه دنیا گذاشت و باز هم برای بقاء در این دنیا نیاز به رشد و تکامل داشت در آن دنیا هم همین جسم بطور متکاملتر وارد میشود

حامد;309402 نوشت:

4- عنوان مورد تاکید قرآن رجوع است و نه معاد .
والله الموفق


مورد تاکید قرآن احیاء و زنده کردن است و این هیچگونه تضادی با معاد و رجع و بعث و حشر ندارد بلکه جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد. یخرج الحی من المیت
واضحترین تعبیرش همین مساله هست

حامد;309402 نوشت:

انسان به دنیا آمده و از دنیا باز می گردد در حقیقت مامن و ماوای انسان عالم ماده نیست تا بخواهد به آن باز گردد او از عالم معنا آمده و بدان باز می گردد انا لله و انا الیه راجعون

شما با نادیده گرفتن اینهمه آیات صریح قرآن صرفا با آیه انا لله و انا الیه راجعون برای رد معاد جسمانی دلیل آوردید،

سوال :

آیا جسم مادی که خداوند به انسان عطا فرموده از او نیست که بسوی او بازگردد ؟

آیا آفرینش انسان از روز نخست براساس دو جنبه مادی و معنوی نبوده و با همین جسم مادی نیست که سیر الی الله دارد؟

اگر در همین دنیای مادی انسانهای وارسته ای میتوانند زیست کنند که هم به جنبه های مادی زندگی بپردازند و هم به معنویات و در عین حال مقامی والاتر از ملک داشته باشند چرا باید این امر را بر جهان آخرت محال دانست و فقط جنبه روحانی را در نظر گرفت؟

آیا برای خداوند محال است که خلقتی داشته باشد مافوق ماده که هم خصوصیات ماده را داشته باشد از قبیل جرم و حجم و حواسی برتر از حواس پنجگانه و هم با جهان آخرت تناسب داشته و زوال ناپذیر باشد ...

حامد;309402 نوشت:

2- مخاطب قرآن و معصومین تصوری از معاد داشته اند که با آن مخالفت نشده چون هدف اساسی پذیرش اصل معاد است نه کیفیتش


آیا در شان خداوند متعال میدانید که چیزی را تایید فرماید که قرار نیست به وقوع بپیوندد؟ آنهم با اینهمه اصرار و ابرام بر وقوعش؟


آیا نابودی مطلق چیزی که هستی مطلق آن را خلق کرده غیرطبیعی نیست؟


آیا اینکار نعوذبالله فریب بندگان نیست؟

آیا با عدالت خداوند مغایرتی ندارد که به انسان جسمی بدهد که بخاطر خصوصیات ماده دچار انواع رنج و تعب و آلام و دردها شود اما مجددا این جسم بازنگردد تا مورد الطاف و عنایات خالقش واقع گردد؟

آیا زنده کردن پرندگان برخلاف خواسته حضرت و نشان ندادن حقیقت امر به ایشان تحقیر پیغمبر خدا نیست در حالیکه کاملا برعکس این نظریه فرموده وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض ولیکون من الموقنین.

وقتی خداوند ملکوت آسمانها و زمین را به حضرت ابراهیم نشان داده چه نیازی بود که برای درکش بصورت نمادین آن را به حضرت نشان دهد؟

در مورد معجزات حضرت عیسی علیه السلام چه دلیلی ارائه میدهید؟

میفرماید:



و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی


چرا باید حضرت مرده زنده کند؟ چرا باید در خاکی که با دست خود به شکل پرنده ساخته( نشان دهنده مردگانی که به خاک تبدیل شدند) بدمد و آن را زنده کند؟


چرا نباید معجزه ای داشته باشد که روح را به انسانهای زمانش نشان دهد؟
در حالیکه نمونه اش را ما در زمان خود شاهد بودیم که پدر شهید به همراه پسر شهیدش راه میرفته و صحبت میکرده...
.

حامد;309402 نوشت:

3- وقتی بیانات معاد قابل انطباق بر غیر عالم جسمانی هم هست انحصار آن در جسمانیت دلیلی ندارد

چگونه بر عالم غیر جسمانی منطبق هست ؟؟؟
ابدا قابل انطباق نیست مگر با توجیه نمادین بودن

در آخر اینکه
در اثبات معاد جسمانی دلایل قرآنی دیگری هم هست که فعلا نیاز به مطرح کردن نمیبینم

چه سوالاتی می پرسید ها...
بعد از مرگ مردیم و گور به گور شدیم رفته دیگه!
حالا مثلا مختلط باشه یا جدا باشه چی حاصل می شه؟!

بسم الله الرحمن الرحیم .


جناب حامد امیدوارم این حرفایی که زدید حرفای خودتون نباشه چون همش تفسیر به رأی و قطعا عواقب وخیمی دارد . ( البته ناراحت نشوید هیچ منظوری در کار نیست بحث علمی است و قصد هیچ گونه جسارتی نیست . )


این تفسیر را عرب که اهل لغت هستند نمی پذیرد هیچ ائمه اطهار سلام الله علیهم نیز چنین تفسیر بلندی العیاذ بالله بلد نبودن در ضمن این که به ذهن هیچ مفسر, محدث و یا متکلمی نرسیده و حتی بعضی از فلاسفه نیز قبول ندارند .


حال چطور این چنین برداشتی از آیات شریفه به ذهن بعضی خطور کرده عجیبه .


بگذریم جالبه معلم سوم ( دقیقا نمی دونم معلم چندمه ) یا عقل متفکر فلسفه مشاء ابو علی سینا نیز هر چند در کتاب معاد مبالغه کرده و به زعم خود معاد جسمانی را انکار کرده است .


ولی در کتاب الشفاء و النجاة اذعان می کند که بعضی از مسائل آخرت مثل معاد جسمانی از حیز فلسفه خارجه و باید قول صادق مصدق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را تصدیق کرد که فرموده معاد جسمانی است .


من آن طور که دقت کردم دیدم ملا صدار رحمه الله سعی کرده بین فلسفه و شریعت جمع کنه ولی در نهایت نتواسنته کسی در کلامش خوب دقت کنه اینو می فهمه البته سعی کرده تعریفی از معاد جسمانی و روحانی ارائه بده دیگه خود دوستان مراجعه بفرمایند .


بعضی از بزرگان مذهب ما قائل به کفر منکر معاد جسمانی شده اند و اعقتاد به آن را از ضرورتهای مذهب بر شمرده اند .


علامه مجلسی اعلی الله مقامه در مورد فلاسفه زمانه خویش می گوید :


البته که فلاسفه به طور قطع معاد جسمانی را انکار نمی کنن بلکه آن را ممکن می دانند تا آن جا که می فرماید :


و لا يخفى على من راجع كلامهم و تتبع أصولهم أن جلها لا يطابق ما ورد في شرائع الأنبياء و إنما يمضغون ببعض أصول الشرائع و ضروريات الملل على ألسنتهم في كل زمان حذرا من القتل و التكفير من مؤمني أهل زمانهم فهم يؤمنون بأفواههم و تأبى قلوبهم و أكثرهم كافرون و لعمري من قال بأن الواحد لا يصدر عنه إلا الواحد و كل حادث مسبوق بمادة ................................ كيف يؤمن بما أتت به الشرائع و نطقت به الآيات و تواترت به الروايات‏ .....


متکلم بزرگ و فیلسوف سترگ شیعه خواجه نصیر الدین طوسی رضوان الله تعالی علیه می فرماید :


قد أجمع المسلمون على المعاد البدنىّ بعد اختلافهم في معني المعاد، فقال القائلون بامكان إعادة المعدوم: إنّ اللّه تعالى يعدم المكلفين، ثمّ يعيدهم. و قال القائلون بامتناعه: إنّ اللّه تعالى يفرّق أجزاء أبدانهم الأصليّة، ثمّ يؤلّف بينها و يخلق فيها الحياة.

و أمّا القرآن فقد جاء فيه كلاهما، أمّا الروحانى ففى مثل قوله عز من قائل:


«فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِيَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْيُنٍ» و «لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنى‏ وَ زِيادَةٌ» «وَ رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَكْبَرُ».


و أمّا الجسمانى فقد جاء أكثر من أن يعدّ، و أكثره‏ ممّا لا يقبل التأويل. مثل قوله عزّ من قائل: «قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ. فَإِذا هُمْ مِنَ الْأَجْداثِ إِلى‏ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ. فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنا. قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ. وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً. أَ يَحْسَبُ الْإِنْسانُ أَلَّنْ نَجْمَعَ عِظامَهُ. بَلى‏ قادِرِينَ عَلى‏ أَنْ نُسَوِّيَ بَنانَهُ. أَ إِذا كُنَّا عِظاماً نَخِرَةً. وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا، قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ. كُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها. يَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً، ذلِكَ حَشْرٌ عَلَيْنا يَسِيرٌ. أَ فَلا يَعْلَمُ إِذا بُعْثِرَ ما فِي الْقُبُورِ»؛ إلى غير ذلك مما لا يمكن أن يحصى‏ . و أمّا الروايات فلا تحصى كثرة .


حدیثی از امام صادق سلام الله علیه نقل کنم :


قال الزنديق للصادق عليه السّلام: أنّى له بالبعث و البدن قد بلي، و الأعضاء قد تفرّقت؟! فعضو في بلدة تأكله سباعها، و عضو باخرى تمزّقه هو أمّها، و عضو قد صار ترابا بني به مع الطين حائط!


قال: إنّ الذي أنشأه من غير شي‏ء و صوّره على غير مثال كان سبق إليه، قادر أن يعيده كما بدأه.

سابقا اشاره کردیم که فخر رازی نماینده فکر اشعری در مورد معاد جسمانی می گوید :


و اعلم: أن المعاد الجسمانى‏ أنكره أكثر الفلاسفة. و جملة أهل الاسلام‏ متفقون على اثباته‏ .


جناب آیت الله سبحانی در کتب خود بر معاد جسمانی اقامه دلیل کرده مثلا مراجعه شود به کتاب اللهیات ایشان و غیره .


البته چنین انکارهایی مثل انکار معاد جسمانی , معراج جسمانی و خیلی چیزای دیگه ائمه سلام الله علیهم پیشگوئی کردن خیلی عجیب نیست شاهد این گونه مسائل باشیم .


در میان اصحاب و متکلمین امامیه نیز آن زمان نوابغی بودن که تا الان نظیرشون در نبوغ و استعداد و فهم نیست دقیقا معاد جسمانی را در مناظرات و کتب خود نوشته اند .


در میان کتب هشام بن حکم کتاب کاملی بر اثبات معاد جسمانی است .

بی شک و تردید فهم این بزرگوران حجت است چون ریز و درشت مسائل را از امام معصوم سلام الله علیه می پرسیدن و امام - چون عوام الناس نبودن - جواب کامل می دادند و اگر در فهم خود دچار مشکل می شدند سیره امام معصوم سلام الله علیه این بوده که تذکر می دادند.

امیدوارم جناب
Rahavard حوصله فرمایند و دلیل بر معاد جسمانی را درج کنن ما هم بحث را پی گیری می کنیم .

همگی موفق باشید .

نقل قول:

بسم الله الرحمن الرحیم .

جناب رحیق مختوم با این که می فرمایید : در نصوص دینی قطع و تردید نیست که معاد جسمانی است .

ولی با این حال فلاسفه انکار می کنن و به هیچ عنوان نمی توانند بپذیرند . از اول اسفار تا به آخر همش انکار معاد جسمانی است با عبارات و صیغهای مختلف همچنین در نهایة الحکمة معاد جسمانی انکار می شود .

شیخ الرئیس ابن سینا در برخی از آثار خود، به گونه ای معاد جسمانی را انکار کرده و معاد را صرفاً روحانی دانسته است؛ با این توجیه که خطابات قرآنی و روایی با افرادی بوده است که با عالم روحانی چندان آشنایی نداشته اند و از همین رو، قرآن با زبانی ساده و قابل فهم، معقولات را برای آنان در قالب محسوسات توضیح داده است. ابن سینا در این نظر، معاد را به معنای عود روح به سوی خداوند یا عالم مجردات می داند؛ نه عود روح به بدن. او لذتها و دردهای جسمانی قیامت را که در شریعت آمده است مجاز و استعاره می شمارد که شارع برای تشویق عموم مردم به کارهای نیک و ترساندن آنها از کردار زشت به این گونه مجازها متوسّل شده است.(4)
اما در برخی دیگر از آثار خود این گونه قاطعانه و متهوّرانه سخن نگفته است؛ بلکه به صراحت اعلام کرده است که هر چند معاد روحانی و سعادت و شقاوت عقلی روحی با عقل و فلسفه قابل اثبات است، اما معاد جسمانی که شریعت بر آن دلالت دارد جز از طریق شرع و اخبار مخبر صادق قابل قبول نیست؛ مثلاً در الهیات نجات می گوید:
«ان المعاد منه مقبول من الشرع و لا سبیل الی اثباته الا من طریق الشریعة و تصدیق خبر النبوّة و هو الذی للبدن عند البعث، و خیرات البدن و شروره معلومة، لا یحتاج الی ان تعلم و قد بسطت الشریعة الحقّة التی اتانا بها نبینا حال السّعادة و الشقاوة التی بحسب البدن و منه ما هو مدرک بالعقل و القیاس البرهانی و قد صدّقته النبوة و هو السعادة و الشّقاوة الثابتتان بالمقاییس اللتان للأنفس و ان کانت الأوهام منّا تقصر عن تصورهما الآن»(5)
جالب این که در برخی دیگر از آثار خود به گونه ای معاد جسمانی را توجیه کرده است؛ البته توجیهی که نه تنها دلیلی بر آن نیست؛ بلکه با نصوص دینی به هیچ وجه سازگاری ندارد. تصویری که از معاد جسمانی ارائه کرد این است که نفوس ناقص (نفوسی که به مرحله تجرّد عقلی نرسیده اند) پس از مرگ، به اجرام آسمانی تعلق می گیرند، بی آنکه نفس آنها محسوب شوند و تنها از آن جرم برای تخیلات خویش یاری می گیرند(1) و احوال قبر و قیامت و لذّتها و عذابهایی را که در شریعت به صورتهای جسمانی نسبت داده شده، ادراک می کنند.(2)
___________________________
1- باید توجه داشت که به نظر ابن سینا قوّه خیال و وهم مادی است و برای فعالیت خویش نیازمند به ماده اند.
2-ر.ک.: ابن سینا، الاشارات و التنبیهات، فصل 17، دفتر نشر کتاب، چاپ دوم، 1403 ق.، ج 3، نمط 8، ص 356.

نقل قول:

متکلمین امامیه از صدر اول تا به الان همگی قائل به جسمانی بودن معاد هستند .

نصوص دینی در این زمینه متواتر است .


متکلّمین و برخی از فیلسوفان در پاسخ به شبهات پیشین، توجیهات و راه حلهایی ارائه داده اند که انصافاً خالی از اشکال نیست. صدر المتألهین در برخی از کتب خود بویژه در اسفار به نقل و نقد و بررسی این پاسخها می پردازد و ناتمام بودن آنها را توضیح می دهد. مهم ترین اشکال صدرا به راه حل های آنها این است که لازمه این تصویر از معاد جسمانی، یکی تن دادن به نوعی از تناسخ است که از جهت عقل و نقل بطلانش روشن است و دیگری تصویری دنیاگونه از آخرت و انسان اخروی است؛ بنا نیست که خداوند دنیا را خراب کند و مجدّداً همان را بنا کند.
عالم آخرت با عالم دنیا و بدن اخروی با بدن دنیوی تفاوت اساسی و جوهری دارد. صدرا پس از نقل بیان مفصّل فخر رازی در تفسیر کبیر در تفسیر سوره واقعه در ترسیم معاد جسمانی می گوید: «این نهایت آن چیزی بود که فهم اهل کلام بدان رسیده و غایت آن چیزی است که قوّه نظر دانشمندان رسمی در اثبات نشئه آخرت و حشر اجسام و نشر ارواح و نفوس رسیده است"
و در آن با قطع نظر از مواضع منع و اِشکال و تحریف آیات قرآن... آنچه که تصویر کرده، ربطی به اثبات نشئه آخرت و بیان ایمان به روز قیامت ندارد؛ زیرا چیزی را که از تصویر کلام و تقریر مرامش اثبات می کند جز امکان این امر که پراکنده های اجزاء پخش شده در مکانهای مختلف و جهات متعدّد دنیا را جمع می آورد و بعضی را بر بعض دیگر در یک مکان چیده و بر آنها صورتی همانند صورت معدوم شده پیشین افاضه می کند و روح از عالم قدسی خود پس از روزگاران درازی که در آنجا بوده برای بار دیگر در کمال آرامش و آسایش به این جهان بازگشته و به این بدن متراکم تاریک و مظلم تعلق می گیرد، نیست.

نقل قول:

از جمله این مسائل تفاوت جنسیتی است که در این دنیا همراه با قیود مادی و در برزخ خیلی کمتر و در آخرت بهشت و جهنم که دیگه هیچ گونه قید مادی یا نقص مادی در کار نخواهد بود چه نعیم در بهشت و چه عذاب در جهنم .

معاد جسمانی تنها با چالشهای علمی و عقلی مواجه نیست؛ بلکه چالش های دینی را نیز در برابر خود دارد؛ مانند ناسازگاری آن با حشر انسانها بر اساس روایات به صورت اعمال و نیات خود (از قبیل حشر انسان به صورت خوک، گرگ، روباه، مورچه و ...) و دلالت پاره ای از روایات بر زیباروی و جوان بودن بهشتیان و یا زشت رویی جهنمیان و یا بدقواره و عجیب و غریب بودن برخی از اعضا و جوارح آنها و دلالت آیات و روایات بر وجود درک و شعور و نطق برای اعضا و جوارح انسان و نیز دلالت آیات و روایات بر شدّت غیرقابل تصور عذاب و آتش برای جهنمیان، به گونه ای که کوهها و آسمانها و زمین در برابر آن تحمل مقاومت ندارند و یا دلالت آیات و روایات بر وسعت فوق العاده جایگاه بهشتیان (جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الأَْرْضِ و یا وفور غیرعادی نعمتها برای آنها (انهار من ... و یا همسران متعدد و... که همه اینها با بدن دنیوی سنخیت و سازگاری ندارد. روایات معراجیه نیز که دلالت بر این دارد که پیامبر اکرم(ص) در معراج با سرکشی به بهشت و جهنم، بهشتیان و جهنمیان را با قیافه های دنیوی آنها مشاهده کرده است، به ظاهر با معاد جسمانی همخوانی ندارند؛ زیرا معلوم است که معاد جسمانی به معنای ظاهری آن هنوز تحقق پیدا نکرده است.
موفق باشيد :Gol:

نقل قول:
شیخ الرئیس ابن سینا در برخی از آثار خود، به گونه ای معاد جسمانی را انکار کرده و معاد را صرفاً روحانی دانسته است؛ با این توجیه که خطابات قرآنی و روایی با افرادی بوده است که با عالم روحانی چندان آشنایی نداشته اند و از همین رو، قرآن با زبانی ساده و قابل فهم، معقولات را برای آنان در قالب محسوسات توضیح داده است. ابن سینا در این نظر، معاد را به معنای عود روح به سوی خداوند یا عالم مجردات می داند؛ نه عود روح به بدن. او لذتها و دردهای جسمانی قیامت را که در شریعت آمده است مجاز و استعاره می شمارد که شارع برای تشویق عموم مردم به کارهای نیک و ترساندن آنها از کردار زشت به این گونه مجازها متوسّل شده است.(4)

این حرفش که اصلا مورد قبول نیست و فهم شخصی اوست که قطعا مردود است چرا که بهتر و بالاتر از او - قطع نظر از ائمه اطهار سلام الله علیهم - قائل به معاد جسمانی بودند و هستند . و چنین توجیه شخصی نه به ذهن آنها خطور کرده با تمام نبوغ کی داشتند و دارند و نه آن را می پذیرند .

نقل قول:
اما در برخی دیگر از آثار خود این گونه قاطعانه و متهوّرانه سخن نگفته است؛ بلکه به صراحت اعلام کرده است که هر چند معاد روحانی و سعادت و شقاوت عقلی روحی با عقل و فلسفه قابل اثبات است، اما معاد جسمانی که شریعت بر آن دلالت دارد جز از طریق شرع و اخبار مخبر صادق قابل قبول نیست؛ مثلاً در الهیات نجات می گوید:
«ان المعاد منه مقبول من الشرع و لا سبیل الی اثباته الا من طریق الشریعة و تصدیق خبر النبوّة و هو الذی للبدن عند البعث، و خیرات البدن و شروره معلومة، لا یحتاج الی ان تعلم و قد بسطت الشریعة الحقّة التی اتانا بها نبینا حال السّعادة و الشقاوة التی بحسب البدن و منه ما هو مدرک بالعقل و القیاس البرهانی و قد صدّقته النبوة و هو السعادة و الشّقاوة الثابتتان بالمقاییس اللتان للأنفس و ان کانت الأوهام منّا تقصر عن تصورهما الآن»(5)
جالب این که در برخی دیگر از آثار خود به گونه ای معاد جسمانی را توجیه کرده است؛ البته توجیهی که نه تنها دلیلی بر آن نیست؛ بلکه با نصوص دینی به هیچ وجه سازگاری ندارد. تصویری که از معاد جسمانی ارائه کرد این است که نفوس ناقص (نفوسی که به مرحله تجرّد عقلی نرسیده اند) پس از مرگ، به اجرام آسمانی تعلق می گیرند، بی آنکه نفس آنها محسوب شوند و تنها از آن جرم برای تخیلات خویش یاری می گیرند(1) و احوال قبر و قیامت و لذّتها و عذابهایی را که در شریعت به صورتهای جسمانی نسبت داده شده، ادراک می کنند.(2)

من فکر می کنم عللی دارد این تهافت آراء او یکی از علل همانی که علامه مجلسی اعلی الله مقامه ذکر فرمودند .

یکی خود موندن چه کنن هر آن با یه مشکل عقلی مواجه می شوند به عبارتی ائمه در کار نباشند آدمایی مثل ابن سینا هیچ وقت نمی توانند به نتیجه درستی برسند یک بار انکار یک بار توجیه یک بار ...... .

انصاف می گم بدون کوچکترین تعصبی خدایی نکرده خود ملاء صدرا اگر دقت شود خود نیز بعضی وقتها نمی داند چیکار کند چون ایشان با تبعیت از ابن ابی جمهور احسائی سعی کرد بین شریعت و فلسفه جمع کند ولی حیارن بودن در کلامش با دقت و تتبع مشهود است .

نقل قول:
متکلّمین و برخی از فیلسوفان در پاسخ به شبهات پیشین، توجیهات و راه حلهایی ارائه داده اند که انصافاً خالی از اشکال نیست. صدر المتألهین در برخی از کتب خود بویژه در اسفار به نقل و نقد و بررسی این پاسخها می پردازد و ناتمام بودن آنها را توضیح می دهد. مهم ترین اشکال صدرا به راه حل های آنها این است که لازمه این تصویر از معاد جسمانی، یکی تن دادن به نوعی از تناسخ است که از جهت عقل و نقل بطلانش روشن است و دیگری تصویری دنیاگونه از آخرت و انسان اخروی است؛ بنا نیست که خداوند دنیا را خراب کند و مجدّداً همان را بنا کند.
عالم آخرت با عالم دنیا و بدن اخروی با بدن دنیوی تفاوت اساسی و جوهری دارد. صدرا پس از نقل بیان مفصّل فخر رازی در تفسیر کبیر در تفسیر سوره واقعه در ترسیم معاد جسمانی می گوید: «این نهایت آن چیزی بود که فهم اهل کلام بدان رسیده و غایت آن چیزی است که قوّه نظر دانشمندان رسمی در اثبات نشئه آخرت و حشر اجسام و نشر ارواح و نفوس رسیده است"
و در آن با قطع نظر از مواضع منع و اِشکال و تحریف آیات قرآن... آنچه که تصویر کرده، ربطی به اثبات نشئه آخرت و بیان ایمان به روز قیامت ندارد؛ زیرا چیزی را که از تصویر کلام و تقریر مرامش اثبات می کند جز امکان این امر که پراکنده های اجزاء پخش شده در مکانهای مختلف و جهات متعدّد دنیا را جمع می آورد و بعضی را بر بعض دیگر در یک مکان چیده و بر آنها صورتی همانند صورت معدوم شده پیشین افاضه می کند و روح از عالم قدسی خود پس از روزگاران درازی که در آنجا بوده برای بار دیگر در کمال آرامش و آسایش به این جهان بازگشته و به این بدن متراکم تاریک و مظلم تعلق می گیرد، نیست.

بله , آراء را مورد نقد و برسی قرار داده درسته ولی این طور نیست استنتاجات او درست باشند و فیض کاشانی و غیره تا به الان - فکر می کنم آیت الله سبحانی حفظه الله - آراء او را مورد نقد قرار دادند و این طور نیست این نقضهایی که وارد کرده همگی درست باشد . ( کار ندارم به کلام فخر رازی و استدلهای آن چون عمدتا به طور ناقص از سید مرتضی و مکتب کلامی بغداد گرفته بگذریم فعلا جای این بحث این جا نیست . )

به طور کل خوب است نقدهای ایشان نقل شود بعد مورد برسی قرار گیرد .

نقل قول:
معاد جسمانی تنها با چالشهای علمی و عقلی مواجه نیست؛ بلکه چالش های دینی را نیز در برابر خود دارد؛ مانند ناسازگاری آن با حشر انسانها بر اساس روایات به صورت اعمال و نیات خود (از قبیل حشر انسان به صورت خوک، گرگ، روباه، مورچه و ...) و دلالت پاره ای از روایات بر زیباروی و جوان بودن بهشتیان و یا زشت رویی جهنمیان و یا بدقواره و عجیب و غریب بودن برخی از اعضا و جوارح آنها و دلالت آیات و روایات بر وجود درک و شعور و نطق برای اعضا و جوارح انسان و نیز دلالت آیات و روایات بر شدّت غیرقابل تصور عذاب و آتش برای جهنمیان، به گونه ای که کوهها و آسمانها و زمین در برابر آن تحمل مقاومت ندارند و یا دلالت آیات و روایات بر وسعت فوق العاده جایگاه بهشتیان (جَنَّةٍ عَرْضُها کَعَرْضِ السَّماءِ وَ الأَْرْضِ(2)) و یا وفور غیرعادی نعمتها برای آنها (انهار من ...(3)) و یا همسران متعدد و... که همه اینها با بدن دنیوی سنخیت و سازگاری ندارد. روایات معراجیه نیز که دلالت بر این دارد که پیامبر اکرم(ص) در معراج با سرکشی به بهشت و جهنم، بهشتیان و جهنمیان را با قیافه های دنیوی آنها مشاهده کرده است، به ظاهر با معاد جسمانی همخوانی ندارند؛ زیرا معلوم است که معاد جسمانی به معنای ظاهری آن هنوز تحقق پیدا نکرده است.
موفق باشيد

لطف می کنید مطلب را بیشتر باز کنید من نفهمیدم دقیقا کجای این موارد با عقل یا علم و یا حتی دینی در تضاد است و با مشکل مواجه است .

جدی می گم نفهیمدم می شه لطف کنی توضیح بدی یعنی چی ؟

نقل قول:
مانند ناسازگاری آن با حشر انسانها بر اساس روایات به صورت اعمال و نیات خود (از قبیل حشر انسان به صورت خوک، گرگ، روباه، مورچه و ...)

این یکی که هیچ قبولش نداریم و اصلا در دین ما این چنین مساله ای وجود ندارد در جای خود بحث می کنیم .

امیدوارم مطلب را توضیح دهید بیشتر متوجه کلام شریف بشویم .

rahavard;309554 نوشت:
چون اگر طبق نظر شما معاد روحانی باشد نه جسمانی الزامی بر تفاوت جنسیتی نیست اما اگر جسمانی باشد تفاوت جنسیت الزامیست.

سلام
بین جنسیت و جسمانیت تلازمی وجود ندارد وگرنه باید قائل شویم ارواح زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند ضمن اینکه ما گفتیم بدن را قائلیم اما ماده و جسم را قائل نیستیم و همین قبول بدن خود پذیرش بسیاری از ویژگیهای ظاهری جنسی را در پی دارد

rahavard;309554 نوشت:
منظور شما کدام یک از نصوص دینی هست؟ لطفا شرح دهید. از کجا دانستید که این آیات نص قرآن نیستند؟

نص دینی به متنی گفته می شود که با صراحت کامل بر مطلب تاکید کرده و جای هیچ احتمال دیگری را باقی نمی گذارد لذا ما نصی درباره جسمانیت نداریم یعنی نداریم که فرموده باشند :
معاد جسمانی است
بلکه همه مباحث معاد بگونه ای است که برای ما منصرف به ابعاد جسمانی می شود .
نص مانند تصریح به امامت و ولایت علی ع است که در احادیث مختلف آنرا داریم مانند حدیث غدیر یا روایت یوم الدار که تصریح به خلافت و وصایت ایشان می کند اما روابطی بین پیامبر ص و ایشان بوده یا ایشان ویژگیهایی داشته اند که می توان از آنها هم پی به امامتشان برد اما نص محسوب نمی شود مانند دلیل افضلیت به اضافه روایات فضایل علی ع

rahavard;309554 نوشت:
دلایلی که بر رد آیات شریفه بر معاد جسمانی آوردید ابدا قانع کننده نیست. وقتی میفرماید: ابراهيم(ع) گفت: پروردگارا، به من نشان ده چگونه مردگان را زنده میكنى؟ منظور دقیقا زنده کردن مردگان هست نه بازگشت روح ، اگر سوال ایشان درباره " معاد روحانی " بود آن حضرت از اصل این مطلب مطلع میبودند در نتیجه باید به نحو دیگری این درخواست مطرح میشد مثلا چنین میبود که چگونه ارواح را باز میگردانی یا چگونه ارواح را زنده میکنی.... آنگاه اگر پاسخ همین امر خداوند بود میشد توجیه شما را پذیرفت

معانی جملات قرآن محدود به آنچه که به ذهن ما متبادر می شود نیست مثلا در این آیه شریفه شاید خیلی از اذهان به مساله معاد منصرف گردد اما عنوان درخواست ابراهیم ع گسترده تر است چه اینکه می فرماید : ارنی کیف تحیی الموتی
نشانم بده چگونه مردگان را زنده می کنی ؟
خوب ؟
اولا مردگان به اعتباری زندگانند چه اینکه دارای حیات روحانی هستند
ثانیا در تعابیر قرآن حیات اولیه انسان که همان تکون فرزند در شکم مادر است نیز حیات پس از مرگ نامگذاری شده است : كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ كُنْتُمْ أَمْواتاً فَأَحْياكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (28بقره)
ثالثا در قرآن کریم حیاتهای پس از مرگ دیگری نیز آورده شده است : َ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها (بقره 164)
حال با کدام قطعیت می توان گفت سوال حضرت ابراهیم از نحوه احیاء اموات خصوص حیات انسان در معاد با آن تصوری است که ما از آن داریم ؟
آیا در جمله کیف تحیی الموتی چنین نشانه ای هست ؟
خوب است به این نکته اشاره کنم که در آیه : قُلِ اللَّهُ يُحْيِيكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يَجْمَعُكُمْ إِلى‏ يَوْمِ الْقِيامَةِ لا رَيْبَ فِيه ( جاثیه 26) بجای یحییکم که در بسیاری آیات دیگر آمده تعبیر یجمعکم را دارد .
از این تعبیر چنین دانسته می شود که جمع شی منتهی به حیات آن میشود و از آنجا که روح انسان در حیات مادی با تعلق به کثرات به شدت پراکنده شده است حیات او منوط به جمع است و این جمع همان چیزی است که در مرگ اتفاق می افتد که از آن به توفی نیز تعبیر شده است لذا در برخی روایات داریم :
من مات فقد قام قیامته
هرکس مرد قیامتش برپا شده است چه اینکه مرگ یوم جمع روح انسان و حیات معنوی و روحانی دوباره اوست

rahavard;309554 نوشت:
لازمه بدانید که مانمیگوییم انسان قراره به جهان مادی برگرده تا لازمه اش نیاز داشتن به همین جسم مادی باشه. خیر دلیل ما بر این امر اینست که: آفرینش انسان بر دو جنبه مادی و معنوی قرار گرفته این جسم انسان به منزله ماشینی هست که روح در قالب آن قرار میگیرد و این ماشین در هر عالمی طبق خصوصیات آن عالم نیاز به تکامل دارد تا بدینوسیله تواناییهای خدادادی وی به مرحله ظهور برسد. اما لازمه معاد جسمانی این نیست که حتما جسم دنیوی با همین خصوصیات نازله دنیوی وارد محشر شود خیر همانطور که یک روز نطفه ای بود در عالم رحم تکامل یافته و تبدیل به جنین شد و بعد از سپری کردن عالم جنینی پا به عرصه دنیا گذاشت و باز هم برای بقاء در این دنیا نیاز به رشد و تکامل داشت در آن دنیا هم همین جسم بطور متکاملتر وارد میشود

اینکه ماده و جسم چیست با وجود تصور بداهتش حقیقتا کسی آنرا نمی داند یعنی مادیون هم سالهاست که بدنبال کشف حقیقت ماده هستند
این خود یک بحث گسترده است که اساسا ماده چیست ؟ عالم ماده چیست ؟
اما اگر به همین تصور عادی از عالم ماده هم اکتفا کنیم باید بالاخره معلوم شود منظور شما از عالم مادی غیر از این عالم ماده چیست ؟
عالمی است خارج این عالم یا در متن این عالم و اگر خارج یا در متن آن است چه تفاوتی با این یکی دارد و چرا اصلا مادیش می دانید ؟
و آخر اینکه بفرمایید با کدام دلیل عقلی بازگشت به مادیت برای تحقق معاد ضرورت دارد ؟
ادامه دارد
والله الموفق

rahavard;309554 نوشت:
مورد تاکید قرآن احیاء و زنده کردن است و این هیچگونه تضادی با معاد و رجع و بعث و حشر ندارد بلکه جای هیچگونه تردیدی باقی نمیگذارد. یخرج الحی من المیت واضحترین تعبیرش همین مساله هست

سلام
گفته شد که عنوان احیاء اموات هم منحصر در معاد مد نظر شما نیست

rahavard;309554 نوشت:
شما با نادیده گرفتن اینهمه آیات صریح قرآن صرفا با آیه انا لله و انا الیه راجعون برای رد معاد جسمانی دلیل آوردید،

این که دلیل نمی شود
rahavard;309554 نوشت:
آیا جسم مادی که خداوند به انسان عطا فرموده از او نیست که بسوی او بازگردد ؟

جسم مخلوق خداست اگر شما رجوع به خدا را برابر با رجوع به جسمانیت بدانید پس باید بگویید خدا جسم است و این قابل قبول نیست چه اینکه ادعای شما بر محور جسمیت است نه ادعای ما
یونس بن عبد الرحمن;309597 نوشت:
آیا آفرینش انسان از روز نخست براساس دو جنبه مادی و معنوی نبوده و با همین جسم مادی نیست که سیر الی الله دارد؟

آغاز سیر صعودی انسان از ماده است نه آغاز حقیقت او چه اینکه بر اساس آیه :
ما من شی الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم
تمام موجودات مادی تنزل یافته از حقیقت فوق ماده اند لذا وطن آنها ماده و دنیا نیست بلکه دنیا جایگاهی است که به قدر معلوم در آن ظهور می یابند و لباس تعین به تن می کنند

rahavard;309554 نوشت:
اگر در همین دنیای مادی انسانهای وارسته ای میتوانند زیست کنند که هم به جنبه های مادی زندگی بپردازند و هم به معنویات و در عین حال مقامی والاتر از ملک داشته باشند چرا باید این امر را بر جهان آخرت محال دانست و فقط جنبه روحانی را در نظر گرفت؟

اگر کمال بزرگان همان است که دیگران در آخرت با بدن آخرتی می چشند چه ضرورت دارد ولی الهی بمیرد او که در همین وضعیتش در قیامت است به تعبیر شما .
و اما عالم ماده اقتضائاتی دارد که نمی توان از آن صرفنظر کرد و برای بسیاری درک حقیقت هیچ راهی جز انصراف از ماده نیست اما ماده خود چیزی جز سبب و آلت نیست و قتی هدف ( وصول به حقیقت ) در آن حاصل شد برای ماندن در آن دلیلی وجود ندارد مثل کشتی که قرار است شما را به ساحل برساند وقتی به ساحل رسیدید آیا برای ماندن در آن دلیلی دارید ؟

rahavard;309554 نوشت:
آیا برای خداوند محال است که خلقتی داشته باشد مافوق ماده که هم خصوصیات ماده را داشته باشد از قبیل جرم و حجم و حواسی برتر از حواس پنجگانه و هم با جهان آخرت تناسب داشته و زوال ناپذیر باشد

اتفاقا ما هم همین را می گوییم که انسان در بدن مثالی و برزخی خود که در بسیاری ویژگیها بغیر از مادی بودن شبیه جسم است محشور می گردد .
اگر دعوایمان سر اسم و لفظ است که دیگر حرفی نمی ماند

rahavard;309554 نوشت:
آیا در شان خداوند متعال میدانید که چیزی را تایید فرماید که قرار نیست به وقوع بپیوندد؟ آنهم با اینهمه اصرار و ابرام بر وقوعش؟ آیا نابودی مطلق چیزی که هستی مطلق آن را خلق کرده غیرطبیعی نیست؟ آیا اینکار نعوذبالله فریب بندگان نیست؟ آیا با عدالت خداوند مغایرتی ندارد که به انسان جسمی بدهد که بخاطر خصوصیات ماده دچار انواع رنج و تعب و آلام و دردها شود اما مجددا این جسم بازنگردد تا مورد الطاف و عنایات خالقش واقع گردد؟ آیا زنده کردن پرندگان برخلاف خواسته حضرت و نشان ندادن حقیقت امر به ایشان تحقیر پیغمبر خدا نیست در حالیکه کاملا برعکس این نظریه فرموده وکذلک نری ابراهیم ملکوت السموات والارض ولیکون من الموقنین. وقتی خداوند ملکوت آسمانها و زمین را به حضرت ابراهیم نشان داده چه نیازی بود که برای درکش بصورت نمادین آن را به حضرت نشان دهد؟ در مورد معجزات حضرت عیسی علیه السلام چه دلیلی ارائه میدهید؟ میفرماید: و اذ تخلق من الطین کهیئه الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیرا باذنی چرا باید حضرت مرده زنده کند؟ چرا باید در خاکی که با دست خود به شکل پرنده ساخته( نشان دهنده مردگانی که به خاک تبدیل شدند) بدمد و آن را زنده کند؟ چرا نباید معجزه ای داشته باشد که روح را به انسانهای زمانش نشان دهد؟ در حالیکه نمونه اش را ما در زمان خود شاهد بودیم که پدر شهید به همراه پسر شهیدش راه میرفته و صحبت میکرده....

1- گفتار خداوند صدق محض است اما او تصور نازل از کلام خود را که ضمانت نکرده است . او فرمود باز می گردید حال اگر مردم از آن بازگشت به ماده را بفهمند که در صدق خدای تعالی خدشه ای وارد نیست
2- چه چیز می خواهد مطلقا نابود شود . اتفاقا قائلین به معاد روحانی می گویند عالم ماده هیچ دست نمی خورد و تا ابد کارخانه آفرینش موجودات باقی خواهد ماند
3- جسم محل تکامل انسان است و تکامل به سختی محقق می شود دیگر اینکه بدن چشنده درد و لذت نیست بلکه چشنده اصلی روح است و بدن جسمانی فقط وسیله ادراک است لذا نه مستحق عذاب است و نه شایسته پاداش
4- خدای تعالی همان چیزی را ابراهیم ع می خواست به او نشان داد اما اگر دیگران مراد حضرت را درست درک نکنند که مذمتی بر خدای تعالی نیست
5- بیان نمادین است ما چه می دانیم حقیقتی که حضرت شهود فرموده است چیست ؟ شاید آنقدر والا باشد که به ذهن ما هم خطور نکند همچنانکه برخی از اهل معرفت می فرمایند خدای تعالی چشاندن اسم محیی خود به ابراهیم ع را اینجا بیان کرده است یعنی حضرت با تمام وجودش اسم محیی خدای تعالی را ذوق کرده است
6- مورد حضرت عیسی هم مورد والایی است و مظهریت اسم خالق را برای ایشان ثابت می فرماید

والله الموفق

یونس بن عبد الرحمن;309597 نوشت:
جناب حامد امیدوارم این حرفایی که زدید حرفای خودتون نباشه چون همش تفسیر به رأی و قطعا عواقب وخیمی دارد .

سلام
اخوی ما از این الفاظ ترسی نداریم بحمدالله
دین خدا و شناخت آن وقف کسی نیست بله میزان دارد اما در فهمش اندازه نیست و اگر ما می خواستیم به فهم گذشتگات از دین اکتفا کنیم هیچوقت شاهد این همه معارف گسترده و عمیق نبودیم
و بنده متاسفم که هروقت مفهوم از سخنان ائمه طاهرین علیهم السلام که عارفین حقیقت هستی اند خیلی عوامانه است حق محض شمرده می شود ولی اگر کمی متفاوت یا متعالی شد عنوان بدعت و تفسیر به رای و .. به خود می گیرد
آخر باباجان ما همه سر این سفره ایم از سلمان گرفته تا علامه مجلسی تا طلبه حقیری مثل من چه کسی مدعی اطعام است . همه ضیوفیم همه میهمانیم و هرکس به اندازه خود از آن بر می گیرد . کسی نگفته فهم فلانی عیار است و فهم بهمانی نه . میزانها مشخص است تا وقتی دلیل و برهان است تفسیر به رای و امثال آن معنا ندارد .
یادم است اوایل که آمده بودم اسک دین در مورد بحث گستره بعثت انبیا ما اشکال کردیم که انبیاء برای همه ملتها نیامده اند . یکی از کارشناسان محترم به ما رنگ بدعت زدند . بنده عرض کردم دلیل بیاوردید . آیات مربوطه را آوردند . در بررسی الفاظ آیات معلوم شد که فهم دوستان از کلمه امت تحت تاثیر فضای فکری که در مورد این موضوع بوده درست نبود . ایشان نتوانستند جواب حقیر را بدهند .
این نیست که هرچیزی به گوش ما آشنا نبود اسمش را غلو و بدعت و و بگذاریم
والله الموفق

حامد;309668 نوشت:
سلام
بین جنسیت و جسمانیت تلازمی وجود ندارد وگرنه باید قائل شویم ارواح زن و مرد هیچ تفاوتی با هم ندارند ضمن اینکه ما گفتیم بدن را قائلیم اما ماده و جسم را قائل نیستیم و همین قبول بدن خود پذیرش بسیاری از ویژگیهای ظاهری جنسی را در پی دارد

[=arial]سلام علیکم
[=arial]
دلایل بر اینکه بدن نیست و جسم هست آیات شریفه ای مانند:

فجعلناهن ابکارا:باکره پس باید جرم داشته باشد.

وکواعب اترابا:
سینه برآمده پس باید حجم داشته باشد.

عربا اترابا عشق ورزان و هم سن و سالند. برای جسم سن و سال مطرح است نه روح

حامد;309668 نوشت:

نص دینی به متنی گفته می شود که با صراحت کامل بر مطلب تاکید کرده و جای هیچ احتمال دیگری را باقی نمی گذارد لذا ما نصی درباره جسمانیت نداریم یعنی نداریم که فرموده باشند :
معاد جسمانی است

[=arial]
عجیبه که آیات معاد جسمانی و نعیم بهشتی را شما نص صریح قرآن نمیدانید

[=arial]
[=arial] "آیا نمى‏داند در آن روز تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته مى‏شوند".(عادیات)

و "... (بار دیگر) در «صور» دمیده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى‏روند".

[=arial](یس)

[=arial]یا روایاتی که در این باب آمده است مانند:
[=arial]
سخنان امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه که می توان فهمید معاد انسان ها در سرای دیگر با بدن طبیعی خواه بود.

آن حضرت در این
باره می فرماید: "بدانید که این پوست نازک انسان را بر آتش شکیبی نتواند بود، پس به خود رحم کنید ...".

یا آن جا که می فرماید: "... و

[=arial] رستاخیز پیش آید، آن گاه از قالب گورها ... بازشان گیرد و بیرونشان کشد، در حالی که همه در جهت امر خداوندی دوان اند و به سوی معادش شتابان..."

حضرتش در جایی دیگر می فرماید:
"... و هر آ ن که را زمین در درون خود دارد بیرون ریزد، پس خداوند آنان را در پی کهنگی، باز آفرینی کند، و در پی پراکندگی، اجزاشان را فراهم آورد..."

حامد;309668 نوشت:

حال با کدام قطعیت می توان گفت سوال حضرت ابراهیم از نحوه احیاء اموات خصوص حیات انسان در معاد با آن تصوری است که ما از آن داریم ؟

[=arial] حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن
را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و
جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.


بوعلی سینا، الهیات شفاء، حسن زاده آملی، حسن، مقاله 9، ص 460، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، چاپ اول، 1376.

حامد;309668 نوشت:

و آخر اینکه بفرمایید با کدام دلیل عقلی بازگشت به مادیت برای تحقق معاد ضرورت دارد ؟

[=arial]
{آیا عقلاً هم می توان معاد جسمانی را اثبات کرد؟ پاسخ این سوال، مثبت است.

شاید صدرالمتألهین اولین فیلسوفی باشد که توانسته است بر اساس مبانی محکم فلسفی، معاد جسمانی را به اثبات برساند که به دلیل دشوار بودن مبحث، از آوردن آن در اینجا خودداری می کنم.

اما لازم است اشاره کنیم که بر اساس مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، اثبات می شود که معاد جسمانی نه تنها محال نیست، بلکه اساساً امکان ندارد معاد جسمانی نباشد و این مطلب را فلاسفه ی پس از وی با بیانات مختلفی آورده اند، که از جمله می توان به تقریرات علامه طباطبائی اشاره نمود.

در بیان علامه آمده است:

از آنجایی که معاد، بازگشت اشیا با تمام وجودشان به چیزی است که از آن وجود یافته اند و اثبات کرده ایم که این بازگشت امری ضروری است، بنابراین ضرورتاً این بازگشت باید با تمام وجود باشد و نتیجتاً وجودی که دارای مراتب و جهات مختلفی است که بعضی از آنها با هم متحدند، باید با تمام وجودش به آنها بازگردد.

[=arial]پس ملحق شدن بدن به نفس در معاد امری ضروری است، جز اینکه نشئه ی دنیا به نشئه ی دیگری که آخرین مرتبه کمال و حیات است تبدیل می شود و بدن مانند نفس زنده، زنده و نورانی می شود."

[=arial]خلاصه سخن ...

[=arial]با توجه به این که اصل شخصیت انسان روح است نه بدن، اما معاد جسمانی همانطور که بیان شد علاوه بر آیات قرآن کریم بر اساس دلائل عقلی متکلمان و فلاسفه نیز قابل اثبات بوده و از سوی دیگر جزء ضروریات مسلم رستاخیر انسان است. }
منبع:
http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=185589

حامد;309668 نوشت:

ادامه دارد
والله الموفق


[=arial]
با تشکر از شما

rahavard;309686 نوشت:
سلام علیکم دلایل بر اینکه بدن نیست و جسم هست آیات شریفه ای مانند: فجعلناهن ابکارا:باکره پس باید جرم داشته باشد. وکواعب اترابا:سینه برآمده پس باید حجم داشته باشد. عربا اترابا عشق ورزان و هم سن و سالند. برای جسم سن و سال مطرح است نه روح

سلام
هیچیک از این اوصاف مستلزم جسم و ماده نیست
بنده شما را به نمونه ای ارجاع دادم که اگر در آن دقت می کردید این اشکال را مطرح نمی فرمودید
و آن مساله خواب است .
جنس عالم خواب جنس عالم مثال و برزخ است در عین حال همه ویژگیهای این عالم بجز ماده بودن را دارد
همین اصل برای پاسخ به همه موارد بالا کافی است

rahavard;309686 نوشت:
عجیبه که آیات معاد جسمانی و نعیم بهشتی را شما نص صریح قرآن نمیدانید "آیا نمى‏داند در آن روز تمام کسانى که در قبرها هستند برانگیخته مى‏شوند".(عادیات) و "... (بار دیگر) در «صور» دمیده مى‏شود، ناگهان آنها از قبرها، شتابان به سوى (دادگاه) پروردگارشان مى‏روند". (یس) یا روایاتی که در این باب آمده است مانند: سخنان امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه که می توان فهمید معاد انسان ها در سرای دیگر با بدن طبیعی خواه بود. آن حضرت در این باره می فرماید: "بدانید که این پوست نازک انسان را بر آتش شکیبی نتواند بود، پس به خود رحم کنید ...". یا آن جا که می فرماید: "... و رستاخیز پیش آید، آن گاه از قالب گورها ... بازشان گیرد و بیرونشان کشد، در حالی که همه در جهت امر خداوندی دوان اند و به سوی معادش شتابان..." حضرتش در جایی دیگر می فرماید: "... و هر آ ن که را زمین در درون خود دارد بیرون ریزد، پس خداوند آنان را در پی کهنگی، باز آفرینی کند، و در پی پراکندگی، اجزاشان را فراهم آورد..."

ظاهرا شما معنای نص را با وجود چندین بار تاکید ما متوجه نشده اید . نص یعنی اینکه گفته شود : معاد جسمانی است . شما اگر یک نمونه از این جمله یا مثل آن برای بنده بیاورید من تجدید نظر می کنم .
و اما پاسخ مواردی که شما ذکر کردید در چند اصل بیان می شود :
1- وقتی خدای متعال در لسان الهی خود از رجوع سخن بگوید و مقصودش رجوع ارواح از ابدان و کثرات مادی است آنوقت قبر هم در این لسان مفهوم دیگری خواهد داشت . یعنی متناسب با مفهوم محوری همه الفاظ مفهوم خاص خود را خواهند داشت
2- بیان علمی با بیان پند و موعظه زمین تا آسمان فرق دارد لذا وقتی علی ع نمی تواند حقیقت مرگ را بواسطه نازل بودن فکر مخاطبین بیان کند از آثار بیان موعظه مطابق با آنچه خود مردم می اندیشند صرفنظر نمی کند چه اینکه قبلا هم گفتیم که مقصود اساسی دین از طرح مساله معاد در اثبات اصل معاد محقق می شود و ابعاد معرفتی آن چندان مد نظر دین نیست بخصوص که طرح برخی مباحث معرفتی برای عوام نه تنها مفید نیست بلکه مضر است . مثلا همین موضوع روحانیت معاد را خیلی افراد بخاطر ذهنیت غلطی که از عالم معنا دارند عبث می شمرند چون به ماده و جسمانیات انس دارند و نمی توانند حقایق را در فوق آن برای خود تصور می کنند . آنها حور العین مادی می طلبند . حور العین غیر مادی برای آنها توهمی بیش نیست .

rahavard;309686 نوشت:
حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.

بله جزئیات مساله معاد را جز در بیان شرع نمی توان یافت . به نظر بنده منظورشان این است نه مساله کیفیت
rahavard;309686 نوشت:
آیا عقلاً هم می توان معاد جسمانی را اثبات کرد؟ پاسخ این سوال، مثبت است. شاید صدرالمتألهین اولین فیلسوفی باشد که توانسته است بر اساس مبانی محکم فلسفی، معاد جسمانی را به اثبات برساند که به دلیل دشوار بودن مبحث، از آوردن آن در اینجا خودداری می کنم. اما لازم است اشاره کنیم که بر اساس مبانی حکمت متعالیه ملاصدرا، اثبات می شود که معاد جسمانی نه تنها محال نیست، بلکه اساساً امکان ندارد معاد جسمانی نباشد و این مطلب را فلاسفه ی پس از وی با بیانات مختلفی آورده اند، که از جمله می توان به تقریرات علامه طباطبائی اشاره نمود. در بیان علامه آمده است: از آنجایی که معاد، بازگشت اشیا با تمام وجودشان به چیزی است که از آن وجود یافته اند و اثبات کرده ایم که این بازگشت امری ضروری است، بنابراین ضرورتاً این بازگشت باید با تمام وجود باشد و نتیجتاً وجودی که دارای مراتب و جهات مختلفی است که بعضی از آنها با هم متحدند، باید با تمام وجودش به آنها بازگردد. پس ملحق شدن بدن به نفس در معاد امری ضروری است، جز اینکه نشئه ی دنیا به نشئه ی دیگری که آخرین مرتبه کمال و حیات است تبدیل می شود و بدن مانند نفس زنده، زنده و نورانی می شود." خلاصه سخن ... با توجه به این که اصل شخصیت انسان روح است نه بدن، اما معاد جسمانی همانطور که بیان شد علاوه بر آیات قرآن کریم بر اساس دلائل عقلی متکلمان و فلاسفه نیز قابل اثبات بوده و از سوی دیگر جزء ضروریات مسلم رستاخیر انسان است.

جناب علامه با بیانی دقیق چند مطلب را اینجا بیان فرمود :
1- بازگشت بدن به نفس و نه بازگشت نفس به بدن که تاکید بر محوریت نفس و روح در وجود انسانی است
2- بازگشت بدن به نفس به معنای تعالی بدن از مرتبه مادی است چه اینکه روح و نفس مجرد از ماده است لذا بازگشت بدن به روح به معنای تعالی بدن از مرتبه مادیت به مرتبه فوق مادی است
علامه در حقیقت با بیانی مشابه اهل کلام خواسته اصولی را متذکر شود
1- انسان در هر مرتبه از مراتب وجودی بدن دارد
2- حقیقت انسانی ذو مراتب است و در معاد همه مراتب در آن دحضور دارند لذا هم روح است و هم بدن که البته مبری از جسم است به دلیل تعالی اش بسوی روح
3- انسان در حالت عادی هم این مراتب را داراست لذا بدن غیر مادی ما هم اکنون در متن بدن مادی حضور دارد و از آن به بدن مثالی تعبیر می کنند
وووو
والله الموفق

حامد;309704 نوشت:
هیچیک از این اوصاف مستلزم جسم و ماده نیست بنده شما را به نمونه ای ارجاع دادم که اگر در آن دقت می کردید این اشکال را مطرح نمی فرمودید و آن مساله خواب است . جنس عالم خواب جنس عالم مثال و برزخ است در عین حال همه ویژگیهای این عالم بجز ماده بودن را دارد همین اصل برای پاسخ به همه موارد بالا کافی است

سلام
طبق گفته خودتان عالم خواب نمونه عالم بررزخ و مثال است، ولي صحبت در اين جا از بدن و عالم آخرت است نه برزخ
منتظر پاسختان هستم

حامد;309704 نوشت:
سلام
هیچیک از این اوصاف مستلزم جسم و ماده نیست
بنده شما را به نمونه ای ارجاع دادم که اگر در آن دقت می کردید این اشکال را مطرح نمی فرمودید
و آن مساله خواب است .
جنس عالم خواب جنس عالم مثال و برزخ است در عین حال همه ویژگیهای این عالم بجز ماده بودن را دارد
همین اصل برای پاسخ به همه موارد بالا کافی است

ظاهرا شما معنای نص را با وجود چندین بار تاکید ما متوجه نشده اید . نص یعنی اینکه گفته شود : معاد جسمانی است . شما اگر یک نمونه از این جمله یا مثل آن برای بنده بیاورید من تجدید نظر می کنم .
و اما پاسخ مواردی که شما ذکر کردید در چند اصل بیان می شود :
1- وقتی خدای متعال در لسان الهی خود از رجوع سخن بگوید و مقصودش رجوع ارواح از ابدان و کثرات مادی است آنوقت قبر هم در این لسان مفهوم دیگری خواهد داشت . یعنی متناسب با مفهوم محوری همه الفاظ مفهوم خاص خود را خواهند داشت
2- بیان علمی با بیان پند و موعظه زمین تا آسمان فرق دارد لذا وقتی علی ع نمی تواند حقیقت مرگ را بواسطه نازل بودن فکر مخاطبین بیان کند از آثار بیان موعظه مطابق با آنچه خود مردم می اندیشند صرفنظر نمی کند چه اینکه قبلا هم گفتیم که مقصود اساسی دین از طرح مساله معاد در اثبات اصل معاد محقق می شود و ابعاد معرفتی آن چندان مد نظر دین نیست بخصوص که طرح برخی مباحث معرفتی برای عوام نه تنها مفید نیست بلکه مضر است . مثلا همین موضوع روحانیت معاد را خیلی افراد بخاطر ذهنیت غلطی که از عالم معنا دارند عبث می شمرند چون به ماده و جسمانیات انس دارند و نمی توانند حقایق را در فوق آن برای خود تصور می کنند . آنها حور العین مادی می طلبند . حور العین غیر مادی برای آنها توهمی بیش نیست .

بله جزئیات مساله معاد را جز در بیان شرع نمی توان یافت . به نظر بنده منظورشان این است نه مساله کیفیت

جناب علامه با بیانی دقیق چند مطلب را اینجا بیان فرمود :
1- بازگشت بدن به نفس و نه بازگشت نفس به بدن که تاکید بر محوریت نفس و روح در وجود انسانی است
2- بازگشت بدن به نفس به معنای تعالی بدن از مرتبه مادی است چه اینکه روح و نفس مجرد از ماده است لذا بازگشت بدن به روح به معنای تعالی بدن از مرتبه مادیت به مرتبه فوق مادی است
علامه در حقیقت با بیانی مشابه اهل کلام خواسته اصولی را متذکر شود
1- انسان در هر مرتبه از مراتب وجودی بدن دارد
2- حقیقت انسانی ذو مراتب است و در معاد همه مراتب در آن دحضور دارند لذا هم روح است و هم بدن که البته مبری از جسم است به دلیل تعالی اش بسوی روح
3- انسان در حالت عادی هم این مراتب را داراست لذا بدن غیر مادی ما هم اکنون در متن بدن مادی حضور دارد و از آن به بدن مثالی تعبیر می کنند
وووو
والله الموفق



سلام
شما در اثبات حرفاتون حتی یک نمونه
ادله قرآنی یا احادیث استفاده نکردید. چگونه میتوان به حرفهای شما اعتماد کرد؟

شما با وجود ابهاماتی که در این زمینه دارید درصدد

توجیه آیات قرآنی و بیانات حضرت امیر که در دعای کمیل هم به صراحت به آن تاکید فرموده هستید

و با در نظر گرفتن آنچه که از حیات برزخی مورد قبولتان هست

سعی دارید قیامت را هم با آن تطابق بدید.

حامد;309704 نوشت:

اما اگر به همین تصور عادی از عالم ماده هم اکتفا کنیم باید بالاخره معلوم شود منظور شما از عالم مادی غیر از این عالم ماده چیست ؟
عالمی است خارج این عالم یا در متن این عالم و اگر خارج یا در متن آن است چه تفاوتی با این یکی دارد و چرا اصلا مادیش می دانید ؟

حرف ما اینه که از چند چون حیات آخرتی خبر نداریم ولی اینگونه هم نیست که صرفا بدن مثالی باشد چون قراره این انسان متکاملتر بشه نه درجا بزنه و روح هم باید در قالب جسمی قرار بگیرد که تناسب یافته با تکاملی باشد که پیدا کرده ه نه به فرموده شما یک قالب مثالی . در قیامت هم هر کسی با چهره ی خاصی محشور میشود که مناسب احوالات روحی آن شخص هست...

خداوند فرموده:

وَ نُنشِئَكُمْ فِي‌ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ به‌ جائي‌ كه‌ اصلاً نميدانيد چه‌ خواهيد شد! به‌ آن‌، خلقتِ شما را مبدّل‌ مي‌نمائيم‌

اما گویا شما میدانید خلقت و نشئه جدیدی که خداوند به آن وعده داده چیست که بر عقیده خود چنین اصرار دارید

در حالیکه پاسخ سوالات زیادی را هنوز ندادید هر چند که از الان میشه فهمید اگر بخواهید که برای اون اشکالات هم پاسخ بدید به هیچ وجه قانع کننده نخواهد بود

در مورد نص در جمله معاد جسمانی که فرمودید. معلومه که چنین جمله ای را شما در نصوص دینی نخواهید یافت چون معاد صرفا جسمانی نیست جسمانی و روحانی توامان است.

بدون این حرفا عده ای قائل به معاد جسمانی و نه روحانی هستند. اگر چنین جمله ای هم میشد برای اثبات نظرشون پیدا کنن
نه شما میتوانستید بگویید معاد روحانی است و نه ما میتوانستیم بگوییم روحانی و جسمانی با هم است

اما آیاتی که معاد را از جنبه جسمانی تایید میکنند خود نص صریح قرآن کریم هستند و چون در کنارش آیات معاد روحانی هم هست نه میتوان گفت صرفا معاد جسمانی هست و نه میتوان گفت فقط جنبه روحانی دارد


در آخر با وجود همه توجیهاتی که برای رد معاد روحانی جسمانی وارد میفرمایید باید بگم که طبق آیات کریمه قرآنی حشر بدن دنیوی قطعی و مسلم است:

1. آيه‌هايي كه به شرح قصة ابراهيم، گاو بني‌اسرائيل، احياي عزير، و اصحاب كهف پرداخته‌اند (ر.ك: ملا صدرا، المظاهر الالهيه، 278ـ279)؛11
2. آيه‌هايي كه به روشني مي‎گويند انسان از زمين خلق شده است و به آن باز مي‎گردد و سپس از آن بيرون مي‎آيد؛12
3. آيه‌هايي كه حشر در روز قيامت را بيرون آمدن از قبر مي‌دانند؛13
4. آيه‌هايي كه بيانگر آن‌اند كه در روز قيامت اعضاي انسان به اعمال او گواهي مي‌دهند (تفسير اين اعضا به اعضاي برزخي و صورت‌هاي بدون ماده بر خلاف ظاهر است)؛14
5. آيه‌هايي كه بر دگرگوني بدن در دوزخ دلالت دارند؛15
6. آيه‌هايي كه شبهه‌هاي منكران معاد را يادآور مي‎شوند؛16
7. آيه‌هايي كه ناظر به لذايذ و آلام جسماني اخروي‌اند.17

با تشکر از پیگیری شما

[="darkgreen"]سورة التكاثر----ترجمه معزی
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏------بنام خداوند بخشاينده مهربان‏
أَلْهَئكُمُ التَّكاَثُرُ-----بفريفت شما را (سرگرم ساخت) فزونى جستن (1)
حَتىَ‏ زُرْتمُ‏ُ الْمَقَابِرَ-----تا رسيديد به گورستان (2)
كلاََّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ-----نه چنين است زود است بدانيد(3)
ثُمَّ كلاََّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ-----پس نه چنين است زود است بدانيد(4)
كلاََّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ-----نه چنين است اگر بدانيد دانستن يقين(5)
لَترََوُنَّ الجَْحِيمَ----هر آينه ببينيد البته دوزخ را(6)
ثُمَّ لَترََوُنهََّا عَينْ‏َ الْيَقِينِ-----سپس ببينيدش البته عين يقين (يقين نمايان)(7)
ثُمَّ لَتُسَْلُنَّ يَوْمَئذٍ عَنِ النَّعِيمِ-----سپس پرسش شويد همانا در آن روز از نعمتها(8)
[/]
[="blue"]ایات سوره مبارکه تکاثر به روشنی عالم برزخ (مثال) و عالم قیامت(عین) را نشان میدهد اگر دقت کنیم دو عالم پس از مرگ وجود دارد که اولی عالم ارواح و دومی عالم عینیت است که نشان میدهد انسان با چشم واقعی در قیامت و قبل از پرسش جهنم را مشاهده میکند یعنی دنیا طلبان نخست جهنم را با دیده علم مشاهده کرده و عذاب انان شروع میشود و سپس به چشم واقع شعله های اتش را مشاهده کرده و در مقابل ان مورد سئوال قرار میگرند .[/][="times new roman"][/]

با سلام خدمت دوستان گرامی

چند مطلب خدمت شما عرض می شود :

- بنده بسیار خوش حال هستم که چنین بحث جدی ای در این فضا شکل گرفته است و امیدوارم دوستان نیز از شرکت در این بحث ، فایده علمی ببرند. چند نکته به نظر مهم می رسد که بیان آن لازم است :

- دوستان لطف کنند و مطالبی را که نقل می کنند ، اعم از اینکه از قرآن و حدیث باشد یا از افراد و اشخاص ، با ذکر سند باشد . در مباحث علمی ذکر این نکته بسیار مهم است ، بسیار دیده شده است که مطلبی به شخصی نسبت داده شده است در حالی که اساسا از او نبوده است .

- نکته دوم اینکه لطفا مطالب خود را کوتاه بیان کنید ، اینکه بتوانیم در عبارات کوتاه ، مقاصد خود را بیان کنیم (البته تا جایی که به مقصود خللی وارد نکند) هنر ماست . در نوشته های طولانی دقت کاهش می یابد و طبیعتا بررسی از دقت کمتری برخوردار می شود .

- در برخی موارد دیده شده که عباراتی استفاده شده که در شان بحث علمی نیست ، به طور مثال اینکه "دیگران که از فلانی بزرگتر بوده اند عقلشان نرسیده و فقط فلانی عقلش رسیده " به هیچ وجه نحوه سخن گفتن علمی نیست و دوستان سعی کنند در کمال دوستی و با حفظ احترام یکدیگر به بحث و ابراز نظرات خود بپردازند (ان شاالله هم چنین است.)

- آنچه در مورد اصل بحث می توان گفت این است که قاطبه شیعیان معاد جسمانی را می پذیرند و بدان اعتقاد دارند ، آنچه محل بحث است تفسیر های مختلفی است که از جسمانی بودن ارائه می شود . در این بین برخی با استناد به آیاتی (که دوستان ذکر کردند) قائل به وجود ماده در جهان آخرت هستند و برخی نیز معتقدند که این جسم مادی نیست و جسم آخرتی ماده ندارد . در این بین اصل جسمانی بودن معاد مورد پذیرش همگی است .

موفق باشید

نقل قول:
سلام
اخوی ما از این الفاظ ترسی نداریم بحمدالله
دین خدا و شناخت آن وقف کسی نیست بله میزان دارد اما در فهمش اندازه نیست و اگر ما می خواستیم به فهم گذشتگات از دین اکتفا کنیم هیچوقت شاهد این همه معارف گسترده و عمیق نبودیم
و بنده متاسفم که هروقت مفهوم از سخنان ائمه طاهرین علیهم السلام که عارفین حقیقت هستی اند خیلی عوامانه است حق محض شمرده می شود ولی اگر کمی متفاوت یا متعالی شد عنوان بدعت و تفسیر به رای و .. به خود می گیرد
آخر باباجان ما همه سر این سفره ایم از سلمان گرفته تا علامه مجلسی تا طلبه حقیری مثل من چه کسی مدعی اطعام است . همه ضیوفیم همه میهمانیم و هرکس به اندازه خود از آن بر می گیرد . کسی نگفته فهم فلانی عیار است و فهم بهمانی نه . میزانها مشخص است تا وقتی دلیل و برهان است تفسیر به رای و امثال آن معنا ندارد .
یادم است اوایل که آمده بودم اسک دین در مورد بحث گستره بعثت انبیا ما اشکال کردیم که انبیاء برای همه ملتها نیامده اند . یکی از کارشناسان محترم به ما رنگ بدعت زدند . بنده عرض کردم دلیل بیاوردید . آیات مربوطه را آوردند . در بررسی الفاظ آیات معلوم شد که فهم دوستان از کلمه امت تحت تاثیر فضای فکری که در مورد این موضوع بوده درست نبود . ایشان نتوانستند جواب حقیر را بدهند .
این نیست که هرچیزی به گوش ما آشنا نبود اسمش را غلو و بدعت و و بگذاریم
والله الموفق
سلام و وقت بخیر .


دوست عزیز بحث ترس نیست اصلا همه ما این جا برادرانه بحث علمی داریم خدایی نکرده چیزی به غیر این نیست .


بی شک دین خدا وقف کسی نیست و فکر نمی کنم کسی به غیر چیزی گفته باشد .


اجازه بدید من یه مقدمه ایی بگم .


الان من مراجعه کردم به همین بحث معاد جسمانی دیدم متکلمین یه طرف فلاسفه طرف دیگر چه غوغایی بر پاست .


آدم چیزای عجیب و غریب می خواند انصافا تعجب می کنم .


و الله راه را گم کردیم ما معتقد هستیم به اسلام حق اسلام أهل بیت سلام الله علیهم .
خداوند متعال ولی مشروع , امام معصوم سلام الله علیه برای ما نصب کرده و همگی ما را موظف کرده به تبعیت از ایشان و هیچ کس نه محدث نه متلکم نه فیلسوف اسلامی هیچ کس حق ندارد در عرض کلام امام معصوم سلام الله علیه نطقی کند اصولا حرف هزاران بشر در عرض حرف معصوم و ولی منصوب از طرف خدا حتی یک فلس هم ارزش ندارد .


وقتی مراجعه می کنیم به کلام بعضی از بزرگواران کنار گذاشتن امام معصوم سلام الله علیه به وضوح دیده می شود .

یا بعضا با پیشینه سابق ذهنی سعی در تاویل آیات و روایات دارند که نهی شده از این مساله .


پس خداوند متعال می فرماید :


النحل : 44 بِالْبَيِّناتِ وَ الزُّبُرِ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ



چه می شود . اصلا و ابدا کانه امام معصوم سلام الله علیه هیچ گونه محلی از اعراب ندارد و العیاذ بالله نفر الی الله من غضبه الیه .


خب وقتی روایات متعدد و کثیر و صحیح را مراجعه می کنیم می بینیم صراحت در معاد جسمانی دارد قابل تاویل و توجیه هم نیست . ( مورد اتفاق همه است که ظواهر حجت است و اگر تعریفی خارج از ظواهر و مخالف آنها باشد مورد قبول نیست لذا ملا صدراء کل توان خود را به کار بسته معاد جسمانی را در راستای ظواهر نصوص صحیحه درست کند . )
حال ما موظیم همگی در طول کلام امام معصوم سلام الله علیه تفکر کنیم و اگه اشکالی در ظاهر به ذهن ما می رسد ( مثل شبه آکل و مأکول و امثاله ) باید هماهنگ با کلام امام معصوم سلام الله علیه آن را حل کنیم توضیح و شرح بدیدم و گرنه به غیر این تفکر که اصلا و ابدا نه ارزشی دارد و نه مورد قبول است .


بنابر این باب تفکر و تعقل برای همه باز است چه معتقد به تشیع در راستای کلام امام معصوم سلام الله علیه باید تفکر کند ایده بدهد چه غیر مسلمان که باید در چهارچوب مسائل متقن عقلی و بدیهیات و غیره تفکر کند و به نتیجه درست برسد و چه فیلسوف و عارف که باید قواعد خود را با ائمه معصومین تطابق دهند .


لذا ابن سینا ( که هیچ گونه دلیلی بر تشیع آن نیست ) پذیرفته که نصوص دینی صراحت در معاد جسمانی دارد لذا می پذیرد هر چند آن را به زعم خود مخالف عقل می داند ( که به نظر می رسد کلام علامه مجلسی اعلی الله مقامه در مورد ایشان درست باشد و من همین نظر را می پسندم )


به هر حال دوست عزیز تفسیر هم باید در راستای عرف کلام عرب و فهم کلام آنها ( که مورد تاکید اکید خود قرآن هم هست ) و در راستای تبین امام معصوم سلام الله علیه باشد .
حالا می خواهید با ذوق فلسفی یا عرفانی و یا هر چی خارج از محدوده ورود اجازه داده شده باشد هیچ ارزشی ندارد .


لذا ما اشکال می کنیم بر المنار و صاحب المنار که بعضا کلا از عرف همه چی خارج می شود و قرآن را تفسیر می کند لذا در نزد خود اهل تسنن نیز مورد استقبال واقع نشد این تفسیر .


اما روایات , هشام بن حکم قدس الله نفسه الزکیة از امام صادق صلوات الله علیه نقل می فرماید :


قَالَ الزِّنْدِيقُ لِلصَّادِقِ صلوات الله علیه أَنَّى لِلرُّوحِ بِالْبَعْثِ وَ الْبَدَنُ قَدْ بَلِيَ وَ الْأَعْضَاءُ قَدْ تَفَرَّقَتْ‏ فَعُضْوٌ فِي بَلْدَةٍ تَأْكُلُهَا سِبَاعُهَا وَ عُضْوٌ بِأُخْرَى تَمْزِقُهُ هَوَامُّهَا وَ عُضْوٌ قَدْ صَارَ تُرَاباً بُنِيَ بِهِ مَعَ الطِّينِ حَائِطٌ قَالَ إِنَّ الَّذِي أَنْشَأَهُ مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ وَ صَوَّرَهُ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ كَانَ سَبَقَ إِلَيْهِ قَادِرٌ أَنْ يُعِيدَه‏ ...........



امام صادق صلوات الله علیه در این حدیث صریحا معاد جسمانی را به تصویر می کشد .


انگشت بر نقطه بسیار مهمی می گذارد و آن این که :


إِنَّ الَّذِي أَنْشَأَهُ مِنْ غَيْرِ شَيْ‏ءٍ وَ صَوَّرَهُ عَلَى غَيْرِ مِثَالٍ كَانَ سَبَقَ إِلَيْهِ


باید این نکته را تقریر کرد باز کرد و توضیح داد من دیدم نزد بعضی از متکلمین مغفول مانده حتی جناب شیخ طوسی و علامه حلی اعلی الله مقامهم الشریف نیز این نکته مهم را مغفول گذاشته اند .


ملا صدراء که با قواعد خود سعی کرده مساله را توضیح دهد و خبری از این نکته مهم نیست . ( شاید به طور کلی اشاره کردیم که ملاصدراء بر چه قواعدی تکیه کرده و این مساله را شرح و توضیح داده است . )



یکی از معاصران بزرگوار می فرماید : ( المعاد الجسمانی ص 273 )


إن مسألة المعاد الجسماني بتلك الكيفية المطروحة في القرآن الكريم التي بلغت إلى درجة لا تقبل التأويل، حتى من قبل صدر المتألهين الذي انتهج نهجا خاصا في بحثها، الذي كان الظاهر منه خلاف ما طرحه القرآن الكريم، فقال في ذلك: (فعلم مما ذكر أنّ وجود الجنّة و النار، و سائر أحوال الآخرة، على الوجه الذي يفهمه الجمهور و العوام، و يصل إليه إفهام الأنام، حق مطابق للواقع، يجب الاعتقاد به ‏يقينا ...)، في حين أنّ ما جاء به لا يفهمه إلا الخاصة من الناس، في حين أنّه كان يؤكد على مسألة عدم جواز التأويل لآيات الذكر الحكيم، و عندئذ فلا يمكننا أن نلتزم بكل ما جاء به صدر المتألهين في تفهيم فضلاء الناس في العلم فضلا عن عوامهم الذين لا حظّ لهم من ذلك، خصوصا و أن القرآن لم يكن خاصا بطائفة دون أخرى‏ .



یه سری نکات هست که می ماند برای بعد .

التماس دعاء همگی موفق باشد .

[="darkgreen"][="times new roman"]أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى‏ قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى‏ عُرُوشِها قالَ أَنَّى يُحْيي‏ هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قالَ كَمْ لَبِثْتَ قالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ فَانْظُرْ إِلى‏ طَعامِكَ وَ شَرابِكَ لَمْ يَتَسَنَّهْ وَ انْظُرْ إِلى‏ حِمارِكَ وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنَّاسِ وَ انْظُرْ إِلَى الْعِظامِ كَيْفَ نُنْشِزُها ثُمَّ نَكْسُوها لَحْماً فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ (259)
يا مانند آنكه بگذشت بر شهرى كه فرو خوابيده بود بر ستونها (يا بر پوشهاى) خود گفت كى (چگونه) خدا زنده كند اين را پس از مردنش پس بميرانيدش خدا صد سال سپس برانگيختش گفت چند مانده‏اى گفت مانده‏ام روزى يا پاره‏اى از روز گفت بلكه مانده‏اى صد سال پس بنگر به خوراك و نوشابه خويش كه بويش نگشته و بنگر به درازگوش خود و تا بگردانيمت آيتى براى مردم و بنگر به استخوانها چگونه پيوند كنيم سپس آنها را به گوشت پوشانيم پس هنگامى كه آشكار شد براى او گفت مى‏دانم كه خدا به هر چيز است توانا[/]
[/]
[="blue"][="times new roman"]
ودر این آیه دقیقاً ذکر میفرماید که چگونه خری را که روح ندارد یا روحش شامل صواب و عقاب نیست باز سازی میفرمایند و البته جسم انسان یا هرموجود زنده ای ثابت نیست و مرتباً در حال تغییر میباشد بارز ترین نمونه ان موی بدن است که مرتباً رشد و جانشین میشود و سپس ناخن و سپس پوست انسان میباشد در واقع کل اعضای بدن انسان پس از چندین سال باز سازی شده و جانشین میگردد در حالی که شخصیت وجودی انسان ثابت بوده و تغییری نمینماید .[/][/]

[="darkgreen"][="times new roman"]إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ بَِايَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِيهِمْ نَارًا كلَُّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَيرَْهَا لِيَذُوقُواْ الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَزِيزًا حَكِيمًا(56)
همانا آنان كه كفر ورزيدند به آيتهاى ما بزودى چشانيمشان آتشى كه هر گاه پخته شود پوستهاى ايشان جايگزين گردانيمشان پوستهاى ديگرى تا بچشند عذاب را همانا خداوند است عزّتمند حكيم[/][/]

[="blue"][="times new roman"]و در این ایه خداوند اعلام میفرمایند که چگونه پوست جدیدی به جهنمیان میپوشاند که به واسطه سوختن ان عذاب دائمی داشته باشند به واقع هم همینگونه است و انسان مانند بسیاری از حیوانات مرتباً مشغول پوست اندازی میباشد .

و اینکه فکر کنیم بدن انسان ممکن است به مرور ایام فرسوده شده یا مریض شود نیز درست نیست نمونه دنیائی اش نوح است که 950 سال عمر نمود و بارز ترین نمونه ان امام زمان (ع) میباشد که تا به حال حدود 1400 سال عمر نموده و شاید خیلی بیشتر از اینها نیز عمر داشته باشند و در زمان ظهور هم جوان خواهند بود مهم داشتن دانش تغذیه صحیح است که البته سر منشع تمام دانشها خداست

[/][/]

[="darkgreen"][="times new roman"]وَ كَذَالِكَ بَعَثْنَاهُمْ لِيَتَسَاءَلُواْ بَيْنهَُمْ قَالَ قَائلٌ مِّنهُْمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قَالُواْ لَبِثْنَا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالُواْ رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا لَبِثْتُمْ فَابْعَثُواْ أَحَدَكُم بِوَرِقِكُمْ هَاذِهِ إِلىَ الْمَدِينَةِ فَلْيَنظُرْ أَيهَُّا أَزْكىَ‏ طَعَامًا فَلْيَأْتِكُم بِرِزْقٍ مِّنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لَا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا(19)
و بدينسان برانگيختيمشان تا بپرسند ميان خويش (از همديگر) گفت گوينده‏اى از ايشان چند مانديد گفتند مانديم روزى يا پاره‏اى از روز گفتند پروردگار شما داناتر است بدانچه مانديد بفرستيد يكيتان را با برگ بهاى خود اين بسوى شهر تا ببيند كدامين پاكيزه‏تر است در خوراك پس بيارد شما را روزيى از آن و بايد به نرمى رفتار كند و آگاه نسازد بر شما كسى را[/]
[/]

[="blue"][="times new roman"]دقت فرمایید اصحاب کهف پس از سیصد سال بر خواستن از خواب به دنبال غذای پاکیزه میباشند یعنی بزرگترین عامل زنده ماندن انان پس از سیصد سال پس از خواست پروردگار یکتا تغذیه صحیح بوده است .[/][/]

ترجمه : معزی

معلق;309746 نوشت:
سلام طبق گفته خودتان عالم خواب نمونه عالم بررزخ و مثال است، ولي صحبت در اين جا از بدن و عالم آخرت است نه برزخ منتظر پاسختان هستم

سلام
جناب رهاورد می گویند جنسیت مستلزم جسمانیت است و بنده برای پاسخ به ایشان خواب را مثال زدم که مادی و جسمانی نیست اما جنسیت هم در آن منتفی نیست
والله الموفق

rahavard;309757 نوشت:
و با در نظر گرفتن آنچه که از حیات برزخی مورد قبولتان هست سعی دارید قیامت را هم با آن تطابق بدید.

سلام
اتفاقا یک برهان ما این است که وقتی مساله معاد قابلیت تطبیق تام بر بدن برزخی و مثالی هم دارد چرا معتقدین به معاد جسمانی آنرا جسمانی می دانند . چه دلیل عقلی بر این انحصار دلالت دارد ؟
البته بنده ادله نقلی هم دارم اما به چند مورد بیشتر تا به حال اشاره نکرده ام و فکر نمیکنم نیازی هم باشد

rahavard;309757 نوشت:
حرف ما اینه که از چند چون حیات آخرتی خبر نداریم ولی اینگونه هم نیست که صرفا بدن مثالی باشد چون قراره این انسان متکاملتر بشه نه درجا بزنه و روح هم باید در قالب جسمی قرار بگیرد که تناسب یافته با تکاملی باشد که پیدا کرده ه نه به فرموده شما یک قالب مثالی . در قیامت هم هر کسی با چهره ی خاصی محشور میشود که مناسب احوالات روحی آن شخص هست... خداوند فرموده: وَ نُنشِئَكُمْ فِي‌ مَا لَا تَعْلَمُونَ؛ به‌ جائي‌ كه‌ اصلاً نميدانيد چه‌ خواهيد شد! به‌ آن‌، خلقتِ شما را مبدّل‌ مي‌نمائيم‌ اما گویا شما میدانید خلقت و نشئه جدیدی که خداوند به آن وعده داده چیست که بر عقیده خود چنین اصرار دارید در حالیکه پاسخ سوالات زیادی را هنوز ندادید هر چند که از الان میشه فهمید اگر بخواهید که برای اون اشکالات هم پاسخ بدید به هیچ وجه قانع کننده نخواهد بود

شما با این همه ابهام چطور اینقدر اصرار دارید بفرمایید معاد جسمانی است . حداقل بفرمایید جسم یعنی چه ؟ همین جسمی که مد نظر متکلمین است چیست ؟ تفاوتش با این جسم چیست ؟
آیا آن چیزی که آنها جسمش می نامند و شما باورش دارید که متفاوت و متکامل هم هست غیر بدن مثالی برزخی است که به لحاظ مرتبه وجودی و سعه و قوت وجودی از بدن مادی برتر است ؟

rahavard;309757 نوشت:
در مورد نص در جمله معاد جسمانی که فرمودید. معلومه که چنین جمله ای را شما در نصوص دینی نخواهید یافت چون معاد صرفا جسمانی نیست جسمانی و روحانی توامان است. بدون این حرفا عده ای قائل به معاد جسمانی و نه روحانی هستند. اگر چنین جمله ای هم میشد برای اثبات نظرشون پیدا کنن نه شما میتوانستید بگویید معاد روحانی است و نه ما میتوانستیم بگوییم روحانی و جسمانی با هم است اما آیاتی که معاد را از جنبه جسمانی تایید میکنند خود نص صریح قرآن کریم هستند و چون در کنارش آیات معاد روحانی هم هست نه میتوان گفت صرفا معاد جسمانی هست و نه میتوان گفت فقط جنبه روحانی دارد در آخر با وجود همه توجیهاتی که برای رد معاد روحانی جسمانی وارد میفرمایید باید بگم که طبق آیات کریمه قرآنی حشر بدن دنیوی قطعی و مسلم است:

اگر در بحث عقاید تحقیق بیشتری داشتید می دانستید که اصطلاح معاد جسمانی به معنای جسمانی و روحانی است بدون نیاز به توضیح . یعنی این اصطلاح معنای خاص خود را دارد .
و اما معاد روحانی هم به وزان معاد جسمانی معنایش این است که انسان در آخرت ، بدنی دارای روح دارد الا اینکه بدن مادی نیست
البته تفاوت بحث فقط در مادی و غیر مادی بودن بدن نیست بلکه در خصوص جایگاه وقوع حوادث قیامت و سرانجام عالم مادی هم تفاوتهای زیادی هست که تا بحال به آن جز در حد اشاره نپرداخته ایم
والله الموفق

یونس بن عبد الرحمن;309860 نوشت:
سلام و وقت بخیر . دوست عزیز بحث ترس نیست اصلا همه ما این جا برادرانه بحث علمی داریم خدایی نکرده چیزی به غیر این نیست . بی شک دین خدا وقف کسی نیست و فکر نمی کنم کسی به غیر چیزی گفته باشد . اجازه بدید من یه مقدمه ایی بگم . الان من مراجعه کردم به همین بحث معاد جسمانی دیدم متکلمین یه طرف فلاسفه طرف دیگر چه غوغایی بر پاست . آدم چیزای عجیب و غریب می خواند انصافا تعجب می کنم .

سلام برادر بزرگوار
در پاسخ به مطلب شما به چند نکته اشاره می کنم
1- بر عکس آنچه که ما در مورد رابطه امام و ماموم فکر می کنیم این رابطه اصلا یک رابطه منفعلانه ای نیست بلکه رابطه ای فعال است یعنی امام اصول را القا می فرماید تا ما با فکر و اندیشه فروع را کشف کنیم لذا خود فرمودند : علینا القاء الاصول و علیکم التفریع
علی ع هم در نهج فرمود پیامبران آمدند تا دفینه های اندیشه و عقل انسانها را شخم بزنند . این تحول و ترقی جز در سایه حضور پر نشاط علمی و عملی در محضر معصوم ممکن نیست . یعنی رابطه ایده آل امام و ماموم رابطه معلمی و شاگردی است نه رابطه مرجع تقلید و مقلد .
لذا تمام تلاشهای علمی و عملی فیلسوف و عارف و عامی در طول ارشاد و تعلیم معصوم است و نه در عرض آن .
آنچه که باعث شده اندیشه های کلامی اندیشه های خالص اسلامی محسوب شود غلبه کمی و زمانی آن است نه قرب بیشتر آن به حقیقت و جالب اینکه فهم عقلی فلسفی از مباحث کلامی به مرور زمان قوی تر و غلیظ تر هم شده است و این روند همچنان ادامه دارد
باید به این نکته هم توجه بفرمایید که فلسفه یا حتی عرفان در این مسائل با اصول خود وارد می شوند نه اینکه از ابتدا حرفی داشته اند که بخواهند اینجا تکرارش کنند چه اینکه اساسا مباحث فلسفی کلی است
2- قرآن و ائمه معصومین ع محدودیتی از جهت ظرفیت مخاطب داشته اند لذا می بایست هم حقیقت را می گفتند و هم بیان را طوری تنظیم می کرده اند که مورد قبول و فهم مخاطب قرار گیرد . این حدیث از نبی اکرم ص شهرت یافته که : نحن معاشرالانبیاء نکلم الناس علی قدر عقولهم . این مساله تا جایی اهمیت داشته که گاهی برخی افراد بخاطر دو جواب ظاهرا متضاد امام ع با هم مجادله می کردند در حالیکه امام جواب هریک را در حد فهمشان داده بود . نمونه اش در پاسخ به سوال تکراری: آیا می توان جهان را داخل یک تخم مرغ گذاشت . بوده است مراجعه فرمایید . پس فهم و پذیرش مخاطب هم یک اصل است ولو اینکه حقیقت در آن حد که باید برایش بیان نشود چون ظرفیتش را ندارد . اساسا برخی افراد بیشتر ظرفیت عملی دارند و باید بر آن تاکید کرد و برخی بیشتر ظرفیت علمی دارند و نباید آنرا مهمل گذاشت . هرکس را باید از راه استعدادش ترقی داد و اورا معطل چیزی که در آن استعداد و ظرفیت ندارد نباید کرد . این است که ضرورت ندارد به عوام همان جوابی را بدهیم که به خواص می دهیم . حتی سطح بیانات ائمه هم به حسب فهم مخاطبین به راحتی قابل درجه بندی است . بلکه خد ما هم همینطوریم . با همه در یک سطح مباحثه علمی نمی کنیم .

حال به بیانات ساده و سهل قرآن و روایات نگاه بفرمایید از سوی دیگر عجز اهل تفکر و اندیشه در ابواب مختلف را هم ببینید بالاخره اگر حقیقت اینقدر ساده است چرا متفکرین نمی فهمند و اگر اینقدر سخت است چطور عوام فکر می کنند آنچه برایشان گفته شده حقیقت در بالاترین درجه بیانش است .
اما حقیقت این است که قرآن تنزیل است بلکه کلام معصوم هم تنزیل است .
و اما حجیت ظواهر هم که بدان اشاره فرمودید مربوط به مباحث فقهی است و در وادی کلام و اندیشه حرفهای دیگری هم هست وگرنه باید در مقابل مدعیان جسم بودن خداوند که به ظواهر هم احتجاج می کنند تسلیم شویم
امیدوارم در این اصول بیشتر تفکر فرمایید
والله الموفق

حامد;309871 نوشت:
هرکس را باید از راه استعدادش ترقی داد و اورا معطل چیزی که در آن استعداد و ظرفیت ندارد نباید کرد . این است که ضرورت ندارد به عوام همان جوابی را بدهیم که به خواص می دهیم . حتی سطح بیانات ائمه هم به حسب فهم مخاطبین به راحتی قابل درجه بندی است . بلکه خد ما هم همینطوریم . با همه در یک سطح مباحثه علمی نمی کنیم . حال به بیانات ساده و سهل قرآن و روایات نگاه بفرمایید از سوی دیگر عجز اهل تفکر و اندیشه در ابواب مختلف را هم ببینید بالاخره اگر حقیقت اینقدر ساده است چرا متفکرین نمی فهمند و اگر اینقدر سخت است چطور عوام فکر می کنند آنچه برایشان گفته شده حقیقت در بالاترین درجه بیانش است . اما حقیقت این است که قرآن تنزیل است بلکه کلام معصوم هم تنزیل است .

با سلام و احترام

اين حرف شما تمام قرآن و روايات را در ابهام و راز گونه بودن مي برد كه برده است

مگر رابطه خداوند و ائمه اطهار با انسانها انفرادي است كه بگوييم هر حرفي مناسب با شخصي است

آيا براستي خداوند و امامان خواسته اند انسان را هدايت كنند ؟ يا اينكه معما طرح كنند

چرا مطابق با معاد روحاني ايي كه شما مي گوييد توصيف نعمت هاي بهشتي از جانب خداوند نيز روحاني نيست؟ بلكه جسماني است ، خداوند مي توانست همه آن نعمت ها را در غالب روحاني بودن مانند بعضي ديگر از آيات ذكر كند و ما را به اشتباه نياندازد .
ميگوييد كه مثالي است؟ پس فرق برزخ و قيامت چيست؟

معلق;309885 نوشت:
ا سلام و احترام اين حرف شما تمام قرآن و روايات را در ابهام و راز گونه بودن مي برد كه برده است مگر رابطه خداوند و ائمه اطهار با انسانها انفرادي است كه بگوييم هر حرفي مناسب با شخصي است آيا براستي خداوند و امامان خواسته اند انسان را هدايت كنند ؟ يا اينكه معما طرح كنند چرا مطابق با معاد روحاني ايي كه شما مي گوييد توصيف نعمت هاي بهشتي از جانب خداوند نيز روحاني نيست؟ بلكه جسماني است ، خداوند مي توانست همه آن نعمت ها را در غالب روحاني بودن مانند بعضي ديگر از آيات ذكر كند و ما را به اشتباه نياندازد . ميگوييد كه مثالي است؟ پس فرق برزخ و قيامت چيست؟

سلام
عمیق بودن کلام و ذومراتب بودن آن یا همان رازآلودگی چه اشکالی دارد ؟
اتفاقا هنر دین این است که عمیق ترین حقایق را در کلامی ساده بیان می کند بگونه ای که عوام را در مسیر رسیدن به آن حقیقت عمیق سوق می دهد
این غیر آن رازآلودگی است که در بیان برخی مکاتب عرفانی است که اصلا معلوم نیست چه می گویند
و ما بحث در جزئیات را مناسب این مقام نمی دانم فقط همین را باید گفت که تمام توصیفات قرآن از مساله معاد حق است الا اینکه همان بیان واحد لایه های معنوی متعددی دارد که به حقایق ذومراتب اشاره می کنند مثلا توصیف لذتهای بهشتی در یک مرتبه عبارتست از لذتهای برزخی مثالی یا همان بهشت برزخی که در آن شکل و رنگ و هیات و غیره وجود دارد اما متوقف در آن نیست بلکه مراتب بالاتری با تاویلات معنایی و وجودی دیگری هم دارد . بلکه می توان گفت توصیفات قرآنی مصادیق مختلفی در شوون مادی و معنوی دارد مثلا بهشت را دارای نهر معرفی کردند از سوی دیگر فرمودند همه این نهرها از خانه علی ع است از سوی دیگر فرمودند منظور از نهرها علوم و معارف علوی اند . اینها هیچیک دیگری را نفی نمی کند بلکه هریک بیان مصداقی است متفاوت در شانی خاص
والله الموفق

معلق;309885 نوشت:
ميگوييد كه مثالي است؟ پس فرق برزخ و قيامت چيست؟

سلام
این بحث بحث سنگینی است که بنده در قالب مثال آنرا بیان می کنم
تفاوت برزخ و قیامت در گستره ادراک حقایق هستی و عمق آن است .
اگر شما بخواهید به کسی آموزش شنا بدهید یکباره اورا وسط دریا نمی برید بلکه مدتی اورا در یک آبگیر کم عمق آموزش می دهید و سپس کم کم اورا وارد بخشهای عمیقتر می سازید
دنیا ساحل درک حقایق هستی است و برزخ بخش کم عمق آن و قیامت بخش عمیقش لذا کسانی که در همین دنیا به مراتب عالیه درک حقایق هستی رسیده اند قیامتشان برپاست
جسمانیت و ماده برای بسیاری افراد حجاب غلیظی در درک حقایق هستی است و لازم است از آن کوچ کنند .
کارخانه هستی پرت ندارد فقط دیر و زود دارد کسی که خودش را اینجا بالا نکشید باید جور عقب افتادگیش را در برزخ بپردازد اما راه بسته نیست از رحمت الهی
والله الموفق

حامد;309887 نوشت:
عمیق بودن کلام و ذومراتب بودن آن یا همان رازآلودگی چه اشکالی دارد ؟ اتفاقا هنر دین این است که عمیق ترین حقایق را در کلامی ساده بیان می کند بگونه ای که عوام را در مسیر رسیدن به آن حقیقت عمیق سوق می دهد این غیر آن رازآلودگی است که در بیان برخی مکاتب عرفانی است که اصلا معلوم نیست چه می گویند

سلام
اشكالش در وجود اين همه تضارب آرا و نظر است ، اين چه هنر و سوق دادني است كه معلوم نيست به عنوان مثال حور مساوي است با انگور ،يا علم بكر ، يا نور چشم. حقش اين بود كه فلسفه حداقل وارد مسائل بهشت نمي شد و به ظاهر آيات اكتقا ميكرد و حكمت خدا را از وعده دادن به نعمت ها نقض نمي كرد

حامد;309889 نوشت:
این بحث بحث سنگینی است که بنده در قالب مثال آنرا بیان می کنم تفاوت برزخ و قیامت در گستره ادراک حقایق هستی و عمق آن است . اگر شما بخواهید به کسی آموزش شنا بدهید یکباره اورا وسط دریا نمی برید بلکه مدتی اورا در یک آبگیر کم عمق آموزش می دهید و سپس کم کم اورا وارد بخشهای عمیقتر می سازید

شما هم اگر نگوييد همداستان هاي شما گفته اند كه قيامت يعني عالم عقل كه حتي آثار ماده هم در آن نيست و اين يعني انكار معاد جسماني و منتفي بودن آن چيزي كه من عوام تا حالا فكر ميكردم...

بهشت عقلاني نوش جانتان

معلق;309894 نوشت:
سلام اشكالش در وجود اين همه تضارب آرا و نظر است ، اين چه هنر و سوق دادني است كه معلوم نيست به عنوان مثال حور مساوي است با انگور ،يا علم بكر ، يا نور چشم. حقش اين بود كه فلسفه حداقل وارد مسائل بهشت نمي شد و به ظاهر آيات اكتقا ميكرد و حكمت خدا را از وعده دادن به نعمت ها نقض نمي كرد

سلام
انسان دوست دارد ، عالمی یک دست و صاف داشته باشد اما خدا که چنین چیزی خلق نکرده در ارتباط با مسائل دینی هم همینطور فکر می کنیم یعنی همه یک جور یک رنگ یک نوا باشند دیگر اوج اوج است . این هرچند ایده آل به نظر می رسد اما دور از واقعیت است
و اما فلسفه کجا وعده الهی را نقض کرده که شما این را می فرمایید ؟
در این بحث تنها جسمانیت نفی شده وگرنه آقاجان حور هست خیلی قشنگتر از جسمانیش خیلی پرشکوه تر و خیلی لذیذتر . اتفاقا ارتقاء به حقایق مثالی یعنی ارتقاء به مرتبه وجودی قویتر و شدیدتر .هیچ غصه از دست رفتن وعده ها نباشید تفکر فلسفی یک پله بالاترش را باور دارد یک پله بالاتر از جسمانیت
والله الموفق

حامد;309910 نوشت:
فلسفه کجا وعده الهی را نقض کرده که شما این را می فرمایید ؟ در این بحث تنها جسمانیت نفی شده وگرنه آقاجان حور هست خیلی قشنگتر از جسمانیش خیلی پرشکوه تر و خیلی لذیذتر . اتفاقا ارتقاء به حقایق مثالی یعنی ارتقاء به مرتبه وجودی قویتر و شدیدتر .هیچ غصه از دست رفتن وعده ها نباشید تفکر فلسفی یک پله بالاترش را باور دارد یک پله بالاتر از جسمانیت

صحبت هاي شما( حور هست غصه نخور) من را به ياد اصطلاح «بچه گول زنك» مياندازد.

آيا نفي جسمانيت نقض وعده هاي خداوند نيست؟ در حالي كه عمده نعمت هايي كه در قرآن به آن وعده داده شده است در غالب محسو سات است كه مي توانست نباشد تا به اشتباه نيافتيم

اگر جسمانيتي در كار نيست ديگر چه فرق است بين حور و قصور و انگور ؟

در ضمن پاسخ يكي از پست هايم را نداديد
باتشكر

معلق;309905 نوشت:
شما هم اگر نگوييد همداستان هاي شما گفته اند كه قيامت يعني عالم عقل كه حتي آثار ماده هم در آن نيست و اين يعني انكار معاد جسماني و منتفي بودن آن چيزي كه من عوام تا حالا فكر ميكردم... بهشت عقلاني نوش جانتان

سلام
اگر مراتب وجود را بشناسیم می یابیم که این حقایق هم اکنون هم در ما هست . آیا تفکر و اندیشه ما نیازی به ماده دارد ؟ خیر آیا نبودن ماده در مرتبه فکر و اندیشه مانعی بر سر راه لذاید معنوی عقلی است آیا مانعی از حیث عدم جسمانیت بر سر راه لذتی که می توانید از حل کردن یک مساله سخت ریاضی ببرید وجود دارد . آنها که فرمودند لذایذ عقلی خالی از ماده و جسمانیت است نفرمودند که لذایذ آخرتی انسان منحصر در آن است بلکه هرکس به حسب قاعده " ما تشتهی " لذت جویی می کند .
یکی طالب لذایذ رنگین حجم دار است اسبابش فراهم است یکی می خواهد در لذت بی رنگ و حجم عقلی غرق شود باز هم مانعی نیست . صرفا با تغییر در توجه نفسانی شوون فرد تغییر می یابد و لذت را در شان مطلوبش می چشد بلکه می تواند بین آنها جمع کند .

معلق;309922 نوشت:
صحبت هاي شما( حور هست غصه نخور) من را به ياد اصطلاح «بچه گول زنك» مياندازد. آيا نفي جسمانيت نقض وعده هاي خداوند نيست؟ در حالي كه عمده نعمت هايي كه در قرآن به آن وعده داده شده است در غالب محسو سات است كه مي توانست نباشد تا به اشتباه نيافتيم اگر جسمانيتي در كار نيست ديگر چه فرق است بين حور و قصور و انگور ؟ در ضمن پاسخ يكي از پست هايم را نداديد باتشكر

چنین قصدی نداشتم
حقیقت امر آنستکه یکی از حکمتهای عدم تاکید بر این مساله از سوی بسیاری از بزرگان دقیقا همین برداشتها و احساسات است بگونه ای که فرد تصور می کند وعده های الهی توخالی است چه اینکه روحانیت را برابر توهم می داند اما اصلا اینگونه نیست . لذایذ روحی بسیار بسیار بیشتر از لذاید جسمانی است دلیلش هم واضح است . دلیلش اینستکه ماده محدودیت زیادی دارد که عوالم بالاتر و برتر ندارند
والله الموفق

سلام
با اینکه همه می دانند ذات خدای تعالی غیر مادی است و اوست که اصل و اساس هستی است و همچنان می دانند هرچه عوالم از ابعاد مادی خالی تر و دورتر باشند به ذات باری تعالی نزدیکتر بوده و اصالتشان بیشتر است اما چون انسانها ابناء دنیا و ماده اند به این عالم که آنرا به نوعی مادر خود می دانند رغبت بیشتری دارند و ناخواسته اصالت را به آن می دهند در حالیکه مبانی فکری او را تایید نمی کنند
از این جهت است که بنده طرح و استمرار بحث معاد روحانی را چندان به مصلحت نمی دانم مگر برای کسانی که از آثار این ظلمتکده رهایی طلبیده اند و خواهان عالم نور و بهجت اند . اینهایند که با باور اصالت ذات باریتعالی و عوالم بالاتر بدان میل کرده و حقایق را در آن می جویند نه در این عالمی که همچون سایه ای بیش نیست
والله الموفق

حامد;309940 نوشت:
بنده طرح و استمرار بحث معاد روحانی را چندان به مصلحت نمی دانم مگر برای کسانی که از آثار این ظلمتکده رهایی طلبیده اند و خواهان عالم نور و بهجت اند .

سلام برادر عزيزم

ماهم طالب حقيقتيم كه به اسك دين آمده اييم، بهتر است حالا که بحثی پیش آمده به یک جایی برسد

اگر حقيقت در رابطه با معاد آن است كه شما مي گوييد ماهم دوست داريم كه آن را دريابيم اما به شرط اينكه پاسخ مارا بدهيد!!
من مي گويم چرا غالب نعمت هايي كه خداوند به آن وعده داده است از جنس محسوسات است در حالي كه مي توانست از جنس معقولات باشد و ما به اشتباه نيافتيم

شما بايد بتوانيد اين خدشه را (عدم صداقت در گفتار و ايجاد انگيزه كاذب) از خداوند رفع كنيد تا بنده بتوانم قدمي جلوتر بيايم

نگاه کنید ، آیا هدف خداوند از وعده به نعمت های بهشتی ایجاد انگیزه و تشویق بوده یا نبوده؟ اگر بوده باید بپذیریم که بین خواسته های ما و وعده ها یک رابطه حقیقی وجود دارد در غیر این صورت انگیره و تشویق ،مخدوش شدنی خواهد بود ،آیا نباید این نکته مهم در فلسفه لحاظ شود

بسم الله الرحمن الرحیم .


فکر می کنم دوست من جانب حامد به قول ما طلبه ها خلط الحابل بالنابل شده به اختصار اشاره می کنم .


اما در مورد نکته اول شما باید بگم متوجه کلامم نشدید .



من گفتم واجبه فکر و اندیشه و تعالی آن در راستای قرآن و کلام امام معصوم سلام الله علیه باشد . و گفتم که بعضا این طورنیست خصوصا فلاسفه و عرفاء در ضمن این که القاء اصول ( هر چند کلام امام معصوم صلوات الله علیه نیست و از مشهورات منتسب به امام معصوم است که البته از لحاظ معنی کاملا درست است . ) هم اگر دقت شود این متکلمین قدر ما مثل هشام بن حکم رضوان الله تعالی علیه به آن عمل کرده اند در ضمن این که رابطه نسبت به امام معصوم هر دو را شامل می شود .


حرف بدون دلیل می فرمایید کاملا بر عکس علم کلام چون از علوم اصیل اسلامی است و مورد تایید ائمه اطهار سلام الله علیهم و نزدیک به نص است متعالی است و نزدیک به حقیقت است خلاف فلسفه که آل و عالم می دانند از علوم دخیله محسوب می شود و همچنان جزء علوم دین به حساب نمی آید ( از لحاظ موضوع و غایت و نتیجه ) این نکته را هم به شما بگویم که معتزله بوده اند که سعی کرده اند از فلسفه در مباحث توحید استفاده کنند که بارها از متکلم معروف و پرآوازه امامیه هشام بن حکم شکست سر سختی خورده اند .


خلاف تصوری که دارید فلسفه آن روندی پیشرفتی که داشت دیگه در حوزه ندارد چون مکاتب مختلف الان به تکاپو افتاده اند و هر کدوم دارند سعی می کنند مکتب خود را احیاء کنند خیلی از طلبه های حوزه ( هر چند این آمار را به بیرون درز نمی کنند ) به سمت علم کلام گرایش پیدا کرده اند و مناظرات نیز روز به روز برای طرفین حقایق بیشتری را کشف و نمایان می کند .


2 : نکته دوم شما غیر دقیق است این که امام معصوم سلام الله علیه در حد فهم مردم صحبت می کرد مربوط به عامه مردم است نه اصحاب بزرگ و سترگ ایشون متوجه نیستی که جابر بن یزید جعفی می گه هزاران حدیث امام باقر به من گفت که به هیچ کس نگم و با خود به آن دنیا ببرم و بعضی را به طور هدفمند در اختیار شیعه قرار دهم بنابر این دوست من خلط شده بر شما .


در رابطه با دو جواب این را امام صادق علیه السلام برای تقیه می گفتن که اصحاب ایشان از خطر مصون بماند و این را اصحاب می دانستند لذا به زرارة چیزی می گوید خلاف محمد بن مسلم مثلا خلط شما این است فکر می کنید بحث ظرفیت در این جا مطرح است نه خیر تقیه است . ( که البته در حد اصحاب هم امام ظرفیت را در نظر داشت که هیچ اشکالی ندارد و کاملا صحیح است به این مقدار توجیه فلاسفه را نمی تونید درست کنید )


در رابطه با قرآن و کلام امام معصوم سلام الله علیه همین طور است هر کدوم اینان محکم و متشابه دارند که متاسفانه و خصوصا در مباحث فلسفی عرفانی اصلا خبری از این حرفا نیست و ظاهرا آقایان این معنی را متوجه نیستن .


حجیت ظواهر من نشنیدم تا الان کسی بگه فقط مربوط به مباحث فقهی است مگر آیات فقهی در قرآن چندتا هستن بگیم 500 تا ما بقی چی فقهی هستن ؟


اگر کسی هم این حرف زده به اشتباه بزرگی رفته و کلام او مورد قبول نمی باشد .
تکیه آخر شما فکر می کنم دیگه واضحه ونیاز به جواب ندارد .


اما شما که طلبه هستید خواهشی از شما دارم .


ببینید دوست من حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه پسر عمه یا پسر خاله ما نیست که بگید علی این بی ادبی است نسبت ساحت اقدس مولی سلام الله علیه است ببینید خداوند و ائمه اطهار چطور از حضرتش تعبیر می کنن شما هم همین طور تعبیر بفرمایید .

در یک کلام : این که فلاسفه معاد را جسمانی نمی دانند خود دلیل بزرگی است که اهمیتی به جانب امام معصوم سلام الله علیه نداده حال بگذریم که با کل محدثین و متکلمین امامیه در تضاد هستن .

معلق;309957 نوشت:
اگر حقيقت در رابطه با معاد آن است كه شما مي گوييد ماهم دوست داريم كه آن را دريابيم اما به شرط اينكه پاسخ مارا بدهيد!! من مي گويم چرا غالب نعمت هايي كه خداوند به آن وعده داده است از جنس محسوسات است در حالي كه مي توانست از جنس معقولات باشد و ما به اشتباه نيافتيم شما بايد بتوانيد اين خدشه را (عدم صداقت در گفتار و ايجاد انگيزه كاذب) از خداوند رفع كنيد تا بنده بتوانم قدمي جلوتر بيايم نگاه کنید ، آیا هدف خداوند از وعده به نعمت های بهشتی ایجاد انگیزه و تشویق بوده یا نبوده؟ اگر بوده باید بپذیریم که بین خواسته های ما و وعده ها یک رابطه حقیقی وجود دارد در غیر این صورت انگیره و تشویق ،مخدوش شدنی خواهد بود ،آیا نباید این نکته مهم در فلسفه لحاظ شود

سلام
وعده های الهی همه حق و صدق است
من برای ازاله شبهه به جمله ای که قبلا هم ذکر کردم متوسل می شوم
عرض کردم امام صادق ع فرمودند اگر شما روح مومن را ببینید عینا شبیه همین قالب جسمانی اوست ( نقل به مضمون )
عالم وجود مراتبی دارد که بر وزان یکدیگرند
ما یک جسم مادی داریم و یک بدن مثالی و یک روح عقلی و یک مرتبه قلبی
همه و همه با هم اما در مراتب مختلف وجود دارند
همانطور که جسم انسانی یک بدن مثالی عین خودش دارد نعمتهای بهشتی هم عینا مثال نعمتهای جسمانی اند اما مبرا و پاک از محدودیتهای جسم و ماده
پس وعده الهی حق است اگر فرمود باغهای پر نهری هست واقعا باغ پر نهر هست الا اینکه مبری از جسمانیت است اما بالاتر و برتر از نمونه مادیش با تاثیری بسیار بیشتر .
آنوقت همان وجود مثالی در مرتبه بالاتر وجودی جلوه ای دارد عقلانی که غذای مرتبه عقل است و همان حقیقت در مرتبه عالی تر حقیقتی دارد که غذای مرتبه قلب است و هر یک در جایگاه خود به حسب مرتبه وجودی اثری دارد .
لذا می گوییم نفی جسمانیت و مادیت به هیچ وجه نفی وعده های الهی نیست
والله الموفق

یونس بن عبد الرحمن;310131 نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم . فکر می کنم دوست من جانب حامد به قول ما طلبه ها خلط الحابل بالنابل شده به اختصار اشاره می کنم . اما در مورد نکته اول شما باید بگم متوجه کلامم نشدید . من گفتم واجبه فکر و اندیشه و تعالی آن در راستای قرآن و کلام امام معصوم سلام الله علیه باشد . و گفتم که بعضا این طورنیست خصوصا فلاسفه و عرفاء در ضمن این که القاء اصول ( هر چند کلام امام معصوم صلوات الله علیه نیست و از مشهورات منتسب به امام معصوم است که البته از لحاظ معنی کاملا درست است . ) هم اگر دقت شود این متکلمین قدر ما مثل هشام بن حکم رضوان الله تعالی علیه به آن عمل کرده اند در ضمن این که رابطه نسبت به امام معصوم هر دو را شامل می شود . حرف بدون دلیل می فرمایید کاملا بر عکس علم کلام چون از علوم اصیل اسلامی است و مورد تایید ائمه اطهار سلام الله علیهم و نزدیک به نص است متعالی است و نزدیک به حقیقت است خلاف فلسفه که آل و عالم می دانند از علوم دخیله محسوب می شود و همچنان جزء علوم دین به حساب نمی آید ( از لحاظ موضوع و غایت و نتیجه ) این نکته را هم به شما بگویم که معتزله بوده اند که سعی کرده اند از فلسفه در مباحث توحید استفاده کنند که بارها از متکلم معروف و پرآوازه امامیه هشام بن حکم شکست سر سختی خورده اند . خلاف تصوری که دارید فلسفه آن روندی پیشرفتی که داشت دیگه در حوزه ندارد چون مکاتب مختلف الان به تکاپو افتاده اند و هر کدوم دارند سعی می کنند مکتب خود را احیاء کنند خیلی از طلبه های حوزه ( هر چند این آمار را به بیرون درز نمی کنند ) به سمت علم کلام گرایش پیدا کرده اند و مناظرات نیز روز به روز برای طرفین حقایق بیشتری را کشف و نمایان می کند . 2 : نکته دوم شما غیر دقیق است این که امام معصوم سلام الله علیه در حد فهم مردم صحبت می کرد مربوط به عامه مردم است نه اصحاب بزرگ و سترگ ایشون متوجه نیستی که جابر بن یزید جعفی می گه هزاران حدیث امام باقر به من گفت که به هیچ کس نگم و با خود به آن دنیا ببرم و بعضی را به طور هدفمند در اختیار شیعه قرار دهم بنابر این دوست من خلط شده بر شما . در رابطه با دو جواب این را امام صادق علیه السلام برای تقیه می گفتن که اصحاب ایشان از خطر مصون بماند و این را اصحاب می دانستند لذا به زرارة چیزی می گوید خلاف محمد بن مسلم مثلا خلط شما این است فکر می کنید بحث ظرفیت در این جا مطرح است نه خیر تقیه است . ( که البته در حد اصحاب هم امام ظرفیت را در نظر داشت که هیچ اشکالی ندارد و کاملا صحیح است به این مقدار توجیه فلاسفه را نمی تونید درست کنید ) در رابطه با قرآن و کلام امام معصوم سلام الله علیه همین طور است هر کدوم اینان محکم و متشابه دارند که متاسفانه و خصوصا در مباحث فلسفی عرفانی اصلا خبری از این حرفا نیست و ظاهرا آقایان این معنی را متوجه نیستن . حجیت ظواهر من نشنیدم تا الان کسی بگه فقط مربوط به مباحث فقهی است مگر آیات فقهی در قرآن چندتا هستن بگیم 500 تا ما بقی چی فقهی هستن ؟ اگر کسی هم این حرف زده به اشتباه بزرگی رفته و کلام او مورد قبول نمی باشد . تکیه آخر شما فکر می کنم دیگه واضحه ونیاز به جواب ندارد . اما شما که طلبه هستید خواهشی از شما دارم . ببینید دوست من حضرت امیر المومنین صلوات الله علیه پسر عمه یا پسر خاله ما نیست که بگید علی این بی ادبی است نسبت ساحت اقدس مولی سلام الله علیه است ببینید خداوند و ائمه اطهار چطور از حضرتش تعبیر می کنن شما هم همین طور تعبیر بفرمایید . در یک کلام : این که فلاسفه معاد را جسمانی نمی دانند خود دلیل بزرگی است که اهمیتی به جانب امام معصوم سلام الله علیه نداده حال بگذریم که با کل محدثین و متکلمین امامیه در تضاد هستن .

سلام
مطالب شما را که حاوی مسائل ذوقی شما بود خواندم و چون تقویت کننده شکاف متکلم و فیلسوف شیعه بود خوشم نیامد درباره اش بحث کنم
به اندازه کافی در امت اسلامی شکاف افتاده کم مانده شیعیان هم به بهانه دفاع از کلام و فلسفه روی هم تیغ بکشند
بنده ترویج و تقویت این شکاف را غیر دینی و غیر عقلانی می دانم

در مورد احترام به حضرات معصومین ع هم ما همیشه مقید بوده ایم الحمد لله اما چون مطالب زیاد است گاهی اوقات بخاطر سرعت در تایپ علیه السلام یا عینش می افتد و کفی بالله شهیدا

والله الموفق

حامد;310202 نوشت:
وعده های الهی همه حق و صدق است

اگر واقعا و حقيقتا معاد مورد نظر شما به اصل« رسيدن به وعده ها» كه مبتني بر خواسته هاي دنيايي است ، آسيبي وارد نكند بنده به شخصه اصراري بر رد آن ندارم
با تشكر

نقل قول:
سلام
مطالب شما را که حاوی مسائل ذوقی شما بود خواندم و چون تقویت کننده شکاف متکلم و فیلسوف شیعه بود خوشم نیامد درباره اش بحث کنم
به اندازه کافی در امت اسلامی شکاف افتاده کم مانده شیعیان هم به بهانه دفاع از کلام و فلسفه روی هم تیغ بکشند
بنده ترویج و تقویت این شکاف را غیر دینی و غیر عقلانی می دانم

در مورد احترام به حضرات معصومین ع هم ما همیشه مقید بوده ایم الحمد لله اما چون مطالب زیاد است گاهی اوقات بخاطر سرعت در تایپ علیه السلام یا عینش می افتد و کفی بالله شهیدا

والله الموفق

بسم الله الرحمن الرحیم .

لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم .

حال دیگه حرف ما شد ذوقی و حرف شما علمی , اشکالی نداره به هر حال راه خوبی ست برای انصراف از بحث است .

و گرنه کلام بنده کاملا واضح و روشن است .

دوست عزیز این شکافی که می گی هست و بر کسی پوشیده نیست بنده در مقام داوری نبودم فقط یه مساله بسیار کوچک را از دو دید منعکس کردم به طور بسیار مجمل .

به هر حال بحث کاملا روشن و واضح است نیازی به ادامه بحث دیگه نیست .

آن چه که مسلمه در قرآن و أحادیث معصومین سلام الله علیهم این که معاد جسمانی و جسمی است ( به عقیده من شبهه آکل و ماکول و امثاله هم چیز خاصی نیست شاید عقل هنوز نتوانسته آن درست درک کند لذا تصورش این است خیلی مساله بزرگ و مهمی است به هر حال مهم نیست اصلا ) و از این رو تفاوت جنسیتی هست بی شک .

اما سوال مهم که بدون حل و جواب باقی می ماند چرا با وجود تصریح قرآن و سنت باز هم می بینیم حکمت متعالیه این را نمی پذیرید و بر طبق ذوق خود آن را تفسیر می کند .

عجیب است که خود صاحب اسفار می فرماید :

تبا لفلسفة يكون قوانينها غير مطابقة للكتاب و السنة . ( عبارت اشتباه دارد باید می گفت : تبا لفلسفة تکون قوانینها ... )

بعد خود او به اشتباه افتاده و معاد را تفسیر خاص بر مبانی خود کرده است .

هذا , و آخر دعوانا أن الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطیبین الطاهرین و اللعن الدائم علی ظالمیهم اجمعین إلی قیام یوم الدین .

[="blue"][="times new roman"]سلام

البته معاد جسمانی است منتهی باید انسان بطوری جهش ژنتیکی بیابد که هیچ گونه فضولاتی نداشته باشد تاوارد بهشت شود چون بهشت جای فضولات نیست و از طرفی حتی عمل جنسی نیز دارای فضولات است .[/][/]

یونس بن عبد الرحمن;310394 نوشت:
آن چه که مسلمه در قرآن و أحادیث معصومین سلام الله علیهم این که معاد جسمانی و جسمی است ( به عقیده من شبهه آکل و ماکول و امثاله هم چیز خاصی نیست شاید عقل هنوز نتوانسته آن درست درک کند لذا تصورش این است خیلی مساله بزرگ و مهمی است به هر حال مهم نیست اصلا ) و از این رو تفاوت جنسیتی هست بی شک . اما سوال مهم که بدون حل و جواب باقی می ماند چرا با وجود تصریح قرآن و سنت باز هم می بینیم حکمت متعالیه این را نمی پذیرید و بر طبق ذوق خود آن را تفسیر می کند .

سلام
اگر به چند پست قبلی مباحثه بنده و جناب معلق مراجعه فرمایید متوجه تاکید شرع مقدس بر امور منصرف به جسمانیت و از سوی دیگر فلسفه سکوت یا پرداختن اجمالی اهل فلسفه و معرفت به این موضوع را می توانید بیابید مخصوصا اگر در جملات پست 47 دقت فرمایید

;310215 نوشت:
اگر واقعا و حقيقتا معاد مورد نظر شما به اصل« رسيدن به وعده ها» كه مبتني بر خواسته هاي دنيايي است ، آسيبي وارد نكند بنده به شخصه اصراري بر رد آن ندارم

العاقل بالاشاره
والله الموفق

حامد;310428 نوشت:
مخصوصا اگر در جملات پست 47 دقت فرمایید

اگر ابهامي دارد روشن تر بگوييد
متشكرم

موضوع قفل شده است