حمال ذو الوجوه .... افلا یتدبرون القرآن؟؟؟

تب‌های اولیه

41 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حمال ذو الوجوه .... افلا یتدبرون القرآن؟؟؟

سلام
آیه ای داریم که می فرماید:
"افلا یتدبرون القرآن ام علی قلوب اقفالها"
و نیز روایتی از علی علیه السلام داریم که می فرماید:
حمال ذوالوجوه

یعنی قرآن حمل کننده ایست که دارای وجوه مختلفه !!!

سوال؟!
چطوری میتونیم این روایت رو به آیه فوق ربط بدیم؟!

[SPOILER]سوالهای دیگه ای هم دارم که بعد از پاسخگویی به سوال فوق آنها رامطرح میکنم(انشاالله)[/SPOILER]

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد عمار

[=arial]با سلام و ادب
سوالتون خیلی مبهمه و من متوجه نشدم.چرا باید این دو رو به هم ربط داد؟و مشکل کجاست؟
روایت از امام علی علیه السلام رو هم کامل با سند بنویسید.

سلام
عذر میخوام
اجازه بدید سوالم رو جور دیگه ای بپرسم
خدا در قرآن ما را امر به تدبر میکند و خدا انسان را به کار عبث که نتیجه ای نداشته باشه امر نمیکنه.پس لزوما در آیه "افلا یتدبرون القرآن ....." ،با تدبر در آیات قرآن انسان متوجه مفهوم و معنای قرآن میشود و الا لزومی نداشت خدا ما رو به چیزی امر کنه که ما از تدبر در اون چیزی متوجه نشیم.
اصل سوال من اینه که اگه انسان با تدبر در قرآن به معنا و مفهوم آیات قرآن پی می بره پس نیازی به مبین نیست !!! بحث من بر سر این آیه(آیه تدبر) است و الا میدانم که آیات (64 و 44 نحل) نشان دهنده این است که قرآن نیاز به مبین دارد.اگه قران نیاز به مبین داره پس چرا ما باید تدبر کنیم؟اگه تدبر کنیم و چیزی متوجه نشیم که اینطور میشه که خدا ما را امر به کار عبث کرده(نعوذ بالله)
باز اگه جایی از سوال مبهم بود بفرمایید واضحتر توضیح دهم .

باغ بهشت;388303 نوشت:
سلام
عذر میخوام
اجازه بدید سوالم رو جور دیگه ای بپرسم
خدا در قرآن ما را امر به تدبر میکند و خدا انسان را به کار عبث که نتیجه ای نداشته باشه امر نمیکنه.پس لزوما در آیه "افلا یتدبرون القرآن ....." ،با تدبر در آیات قرآن انسان متوجه مفهوم و معنای قرآن میشود و الا لزومی نداشت خدا ما رو به چیزی امر کنه که ما از تدبر در اون چیزی متوجه نشیم.
اصل سوال من اینه که اگه انسان با تدبر در قرآن به معنا و مفهوم آیات قرآن پی می بره پس نیازی به مبین نیست !!! بحث من بر سر این آیه(آیه تدبر) است و الا میدانم که آیات (64 و 44 نحل) نشان دهنده این است که قرآن نیاز به مبین دارد.اگه قران نیاز به مبین داره پس چرا ما باید تدبر کنیم؟اگه تدبر کنیم و چیزی متوجه نشیم که اینطور میشه که خدا ما را امر به کار عبث کرده(نعوذ بالله)
باز اگه جایی از سوال مبهم بود بفرمایید واضحتر توضیح دهم .

بیان علامه طباطبائی رضوان الله تعالی علیه در آیه شریفه

[مردم بر حسب مراتب قرب و بعدشان از خداى تعالى مراتب مختلفى از علم و عمل دارند]

مردم بر حسب مراتب قرب و بعدشان از خداى تعالى مراتب مختلفى از علم و عمل دارند، و لازمه اختلاف اين مراتب اين است كه آنچه اهل يك مرتبه، تلقى مى‏كند و مى‏پذيرد، غير آن چيزى باشد كه اهل مرتبه ديگر تلقى مى‏كند، يا بالاتر از آن است و يا پائين‏تر.
خداى سبحان هم بندگان خود را به اصنافى گوناگون تقسيم كرده، و هر صنفى را داراى علم و معرفتى مى‏داند، كه در صنف ديگر نيست.
طايفه‏ اى را" مخلصين" معرفى نموده، علم واقعى به اوصاف پروردگارشان را مختص آنان مى‏داند، و مى‏فرمايد:" سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ" .
طايفه‏ اى ديگر را به نام" موقنين" ناميده، و مشاهده ملكوت آسمانها و زمين را خاص آنان دانسته، مى‏فرمايد:" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ" .
طايفه‏ اى را به عنوان" منيبين" معرفى كرده، و تذكر را مخصوص آنان دانسته مى‏فرمايد:" وَ ما يَتَذَكَّرُ إِلَّا مَنْ يُنِيبُ" .
طايفه‏ اى را" عالمين" خوانده و تعقل مثلهاى قرآن را به آنان مختص كرده، مى‏فرمايد: " وَ تِلْكَ الْأَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ، وَ ما يَعْقِلُها إِلَّا الْعالِمُونَ" .
و گويا منظور از عالمان همان اولو الالباب و متدبرين است چون در آيه:" أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً" مى‏فرمايد:" چرا در قرآن تدبر نمى‏ كنند، اگر اين قرآن از ناحيه غير خداى تعالى بود هر آينه در آن اختلافى بسيار مى‏يافتند" و نيز در آيه:" أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ؟ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها"
مردم را توبيخ نموده مى‏فرمايد:" چرا در قرآن تدبر نمى‏ كنند؟ مگر بر در دلهايشان قفل زده شده؟" و برگشت مضمون اين سه آيه شريفه به يك معنا است، و آن معنا عبارت است از علم به متشابه قرآن، و اينكه چگونه آن را به محكم قرآن برگردانند.
طايفه ديگر" مطهرين" اند، كه خداى تعالى ايشان را مخصوص به علم تاويل كتاب كرده و فرموده:" إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ" .
طايفه‏ اى ديگر را عنوان" اولياى خدا" داده، كسانى هستند كه واله و شيدا در عشق خدايند، و از خصايص ايشان اين موهبت است كه به هيچ چيزى جز خداى سبحان توجهى ندارند و بهمين جهت جز از خدا نمى ‏ترسند و به خاطر هيچ چيز اندوهگين نمى‏ گردند، در باره‏ آنان فرموده:" أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ" .
و نيز طايفه‏ اى را بنام" متقربين" طايفه‏ اى بنام" مجتبين" عده‏ اى را بنام" صديقين" جمعى را" صالحين" گروهى را" مؤمنين" ناميده و براى هر طايفه‏ اى مرتبه‏ اى از علم و ادراك قائل شده .
و نيز در مقابل عناوين پسنديده و مقامات بلندى كه ذكر شد، عناوين ناستوده و مقامات پستى را براى طوايفى ذكر نموده، و براى هر طايفه‏ اى مختصاتى از علم و معرفت را شمرده است.
طايفه‏ اى را" كافرين" گروهى را" منافقين" جمعى را" فاسقين" عده‏ اى را" ظالمين" و امثال اين ناميده، و نشانه‏ هايى از سوء فهم و پستى ادراك نسبت به آيات خدا و معارف حقه او اثبات كرده كه به منظور اختصار فعلا از شرح آنها صرفنظر نموده، ان شاء اللَّه در طول كتاب در خلال بحثهايى كه پيش مى‏آيد متعرض آنها مى‏شويم.
10- اينكه قرآن كريم از حيث انطباق معارف و آياتش بر مصاديق و بيان حال مصاديقش دامنه‏ اى وسيع دارد، پس هيچ آيه‏ اى از قرآن اختصاص به مورد نزولش ندارد، بلكه با هر موردى كه با مورد نزولش متحد باشد، و همان ملاك را داشته باشد جريان مى‏ يابد، عينا مانند مثلهايى است كه اختصاص به اولين موردش ندارد، بلكه از آن تجاوز كرده شامل همه موارد مناسب با آن مورد نيز مى‏شود و اين معنا همان اصطلاح معروف" جرى" است، كه در اوايل اين كتاب در باره‏ اش سخن رفت.
_____________
ترجمه الميزان، ج‏3، ص: 103

رحیق مختوم;388337 نوشت:
مردم را توبيخ نموده مى‏فرمايد:" چرا در قرآن تدبر نمى‏ كنند؟ مگر بر در دلهايشان قفل زده شده؟" و برگشت مضمون اين سه آيه شريفه به يك معنا است، و آن معنا عبارت است از علم به متشابه قرآن، و اينكه چگونه آن را به محكم قرآن برگردانند.

این برگشت مضمون رو چطوری برداشت کردید؟!
متاسفانه بنده قانع نشدم و هم چنان شبهه ایجاد شده برام پابرجاست !!! :Gig:

باغ بهشت;388303 نوشت:
سلام
عذر میخوام
اجازه بدید سوالم رو جور دیگه ای بپرسم
خدا در قرآن ما را امر به تدبر میکند و خدا انسان را به کار عبث که نتیجه ای نداشته باشه امر نمیکنه.پس لزوما در آیه "افلا یتدبرون القرآن ....." ،با تدبر در آیات قرآن انسان متوجه مفهوم و معنای قرآن میشود و الا لزومی نداشت خدا ما رو به چیزی امر کنه که ما از تدبر در اون چیزی متوجه نشیم.
اصل سوال من اینه که اگه انسان با تدبر در قرآن به معنا و مفهوم آیات قرآن پی می بره پس نیازی به مبین نیست !!! بحث من بر سر این آیه(آیه تدبر) است و الا میدانم که آیات (64 و 44 نحل) نشان دهنده این است که قرآن نیاز به مبین دارد.اگه قران نیاز به مبین داره پس چرا ما باید تدبر کنیم؟اگه تدبر کنیم و چیزی متوجه نشیم که اینطور میشه که خدا ما را امر به کار عبث کرده(نعوذ بالله)
باز اگه جایی از سوال مبهم بود بفرمایید واضحتر توضیح دهم .

قرآن كتاب انديشه و عمل‏
آيات مختلف قرآن اين حقيقت را فاش مى‏گويد كه اين كتاب بزرگ آسمانى تنها براى تلاوت نيست، بلكه هدف نهايى از آن" ذكر" (يادآورى)
" تدبر" (بررسى عواقب و نتائج كار)" انذار"،" خارج كردن انسانها از ظلمات به نور" و" شفا و رحمت و هدايت" است.
در آيه 50 سوره انبياء مى‏خوانيم: وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ: اين يادآورى پر بركتى است كه ما نازل كرده‏ ايم".
در آيه 29 سوره (ص) مى‏خوانيم: كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ مُبارَكٌ لِيَدَّبَّرُوا آياتِهِ:" اين كتاب پربركتى است كه بر تو نازل كرده‏ ايم تا در آياتش تدبر كنند".
و در آيه 19 سوره انعام آمده است: وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ:" اين قرآن به من وحى شده است تا شما و تمام كسانى را كه اين پيام به آنها مى ‏رسد به وسيله آن انذار كنم".
و در آيه 1 سوره ابراهيم مى‏فرمايد: كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ:" اين كتابى است كه بر تو نازل كرديم تا مردم را به وسيله آن از ظلمتها به سوى نور خارج سازى".
و بالآخره در آيه 82 سوره اسراء آمده است: وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ:" آياتى از قرآن نازل مى‏ كنيم كه مايه شفا و رحمت براى مؤمنان است".
و به اين ترتيب بايد قرآن مجيد در متن زندگى مسلمانان قرار گيرد و آن را قدوه و اسوه خويش قرار دهند دستوراتش را مو به مو اجرا كنند، و تمام خطوط زندگى خويش را با آن هماهنگ سازند.
اما متاسفانه برخورد گروهى از مسلمانان با قرآن برخورد با يك مشت اوراد نامفهوم است، تنها به تلاوت سرسرى مى‏ پردازند، و در نهايت به تجويد و مخارج حروف و زيبايى صوت اهميت مى‏ دهند، و بيشترين بدبختى مسلمانان از همين جاست كه قرآن را از شكل يك برنامه جامع زندگى خارج ساخته و تنها به الفاظ آن قناعت كرده‏ اند.
قابل توجه اينكه در آيات مورد بحث با صراحت مى‏گويد اين منافقان بيمار دل در قرآن تدبر نكردند كه به اين روز سياه افتادند.
" تدبر" از ماده" دبر" (بر وزن ابر) به معنى بررسى نتائج و عواقب چيزى است، به عكس تفكر كه بيشتر به بررسى علل و اسباب چيزى گفته مى‏شود، و به كاربردن هر دو تعبير در قرآن مجيد پر معنى است.
اما نبايد فراموش كرد كه بهره‏گيرى از قرآن نياز به يك نوع خودسازى دارد، هر چند خود قرآن نيز به خودسازى كمك مى‏كند، چرا كه اگر بر دلها قفلها باشد، قفلهايى از هوى و هوس، كبر و غرور، لجاجت و تعصب، اجازه ورود نور حق به آن نمى‏دهد، در آيات مورد بحث به همين امر نيز اشاره شده است.
و چه زيبا مى‏گويد امير مؤمنان على ع در خطبه‏اى كه پيرامون صفات پرهيزگاران فرموده:
اما الليل فصافون اقدامهم، تالين لاجزاء القرآن يرتلونها ترتيلا، يحزنون به انفسهم، و يستثيرون به دواء دائهم، فاذا مروا بآية فيها تشويق ركنوا اليها طمعا، و تطلعت نفوسهم اليها شوقا، و ظنوا انها نصب اعينهم، و اذا مروا بآية فيها تخويف اصغوا اليها مسامع قلوبهم، و ظنوا ان زفير جهنم و شهيقها فى اصول آذانهم:
" آنها شب هنگام بر پا ايستاده، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت مى‏ كنند، و جان خود را با آن محزون مى‏ سازند، داروى درد خود را از آن مى‏ گيرند، هر گاه به آيه‏ اى رسند كه در آن تشويق است با علاقه فراوان به آن روى مى‏ آورند، و چشم جانشان با شوق بسيار در آن خيره مى‏ شود، و آن را همواره نصب العين خود مى‏ سازند، و هر گاه به آيه‏ اى رسند كه در آن بيم و انذار است گوشهاى دل خود را براى شنيدنش باز كرده، فكر مى‏كنند صداى ناله آتش سوزان دوزخ و به هم خوردن زبانه‏ هايش در گوش جانشان طنين‏ انداز است" «1».
**************
(1) نهج البلاغه خطبه 193 معروف به خطبه حمام.
___________
تفسير نمونه، ج‏21، ص: 470

باغ بهشت;388340 نوشت:
این برگشت مضمون رو چطوری برداشت کردید؟!
متاسفانه بنده قانع نشدم و هم چنان شبهه ایجاد شده برام پابرجاست !!! :Gig:


أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها"
استفهام در اين جمله توبيخى است. و ضمير جمع در" يتدبرون" به همان نامبردگان در آيه قبل برمى‏ گردد. و اگر كلمه" قلوب" را نكره آورد براى اين است كه- به قول بعضى - دلالت كند بر اينكه مراد، قلوب آنان و امثال ايشان است.
در مجمع البيان گفته: اين آيه دلالت دارد بر بطلان اين سخن كه بعضى گفته‏ اند:
جائز نيست كسى ظاهر قرآن را تفسير كند، مگر به وسيله خبرى كه از ائمه رسيده باشد و يا انسان خودش از امام چيزى شنيده باشد .

از عبد اللَّه بن عباس نقل شده است كه تفسير را بر چهار قسم تقسيم نموده است:
1- تفسيرى كه همه بايد بدانند اگر كسى ندانست عذرى ندارد مانند احكام و قوانين قرآن و خلاصه‏اى از دليل‏هاى توحيد.
2- تفسيرى كه عرب از راه زبان خود ميفهمد مانند حقيقت لغات و موضوع كلام عرب.
3- تفسيرى كه تنها علماء ميدانند مانند تأويل متشابهات و فروع احكام
4- تفسيرى كه جز خدا كسى نمى‏داند مانند علم بقيامت و هر آنچه مربوط بغيب است، و بايد دانست كه شناختن «اعراب» (حركات كلمات) در درجه اول علوم قرآن و أجل آنها است زيرا هر بيان و استدلالي بدان نيازمند است و اين اعراب است كه ابهام و پيچيدگى را از الفاظ گرفته و از درون آنها جواهر گرانبهاى معانى را بيرون ميآورد چه اغراض در زير پرده الفاظ نهاده بوده و اعراب انگيزنده و جوينده و اشاره كننده بدانها ميباشد و تنها اعراب است كه مقياس و وسيله براى دانستن زيادى و كمى جمله‏ها نسبت بمعناى منظور و شناسايى درستى و نادرستى آنها مى‏باشد.
از رسول اكرم نقل شده كه فرمود: قرآن را اعراب بگذاريد و بدين وسيله غرائب و معانى‏ اش را بدست آوريد.
آن دسته از آيات قرآن را كه الفاظش مجمل نيست و نياز به بيان ندارد و معنا و مقصود از آنها همانست كه از ظاهرشان فهميده ميشود ميتوانند همه كسانى كه اطلاعى از عربى و اعراب دارند آنها را بفهمند مانند آيات: «وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ» (تنى را كه خدا محترم داشته جز بحق مكشيد) «وَ إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ» (خداى شما خدايى است يكتا) و «لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً» (پروردگار تو بكسى ستم نمي كند) و مانند آنها.
اما آياتى كه مجملند و ظاهرشان معناى مقصود را بطور مشروح نشان نميدهد مانند آيات: «أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ» وَ «آتُوا حَقَّهُ يَوْمَ حَصادِهِ» (حق آن را (زكاة) روز چيدنش بدهيد) كه دانستن مشروح نماز و زكاة احتياج به بيان پيامبر دارد تا او از راه وحى خصوصيات و عدد ركعات نماز و مقدار نصاب زكاة و امثال فراوان آن را بفهمد و بمردم بفهماند و بيان كند.
بيان اين دسته آيات بدون نقل و حديث جايز نيست و شايد ميتوان حديث نبوى را ناظر به اين نوع آيات دانست اما آياتى كه احتمال دو يا چند معنى را دارند و بدليل فهميده‏ ايم كه نميتوان همه آنها را مراد دانست و جز يكى مراد و منظور نيست اين آيات متشابه اند چون مقصود از آنها با آنچه مقصود نيست بهم مشتبه هستند در اين موارد تنها دليل نقل و حديث است كه ميتواند يك معنا را معين كند و بدون آن نميتوان جرئت كرد و گفت يكى از آن معانى بخصوص مقصود مى‏باشد و سخن مفسران در تعيين يك معنى نيز كافى نيست جز اينكه اجماع بر آن معنى داشته باشند كه در آن صورت، پيروى از آنان واجب است.


___________________
ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏1، ص: 24

جناب رحیق مختوم بزرگوار ببینید بنده برداشتم از مطالب شما درست است:
من اینطور از فرمایشات حضرتعالی برداشت کردم که امر تدبر که خداوند ما را به آن سفارش نموده محدود است .یعنی وقتی قرآن می فرماید تدبر کنید منظور تدبر در عواقب مثلا داستانهایی است که در قرآن آمده .به این استنباط بنده نتیجه میگیرم که یکسری آیات در قرآن هست که معنا و مفهومش واضح و گویاست و نیازی به مبین یا مفسر ندارد بلکه همگان با تدبر در آن آیات به معنا و مفهوم آیات پی میبرن و اما آیاتی هستن که اگرچه انسان تدبر کنه اما با تدبر به تنهایی نمیتونه مفهوم حقیقی آیه را متوجه بشه .و اون آیاتی که انسان نمیتونه مفهومشون رو درک کنه نیاز به مبین داره تا تاویل و تفسیر دقیق آیات رو متوجه شویم.درسته؟!

ببخشید یه سوال برام پیش اومد:
خداوند فرموده"افلا یتدبرون القرآن ......"
در این آیه کلمه القرآن رو آورده و قیدی بر قرآن نزده .پس باید به استناد این آیه بر کل قرآن تدبر کنیم .

[SPOILER]ببخشید اگه خیلی سوال میپرسم چون میخوام مطلب برام خوب جا بیفته که فردا تو کلاس برای دوستان توضیح میدم مشکلی پیش نیاد و اونها هم مطالب بنده رو به درستی متوجه شوند.[/SPOILER]

عمار;388294 نوشت:
روایت از امام علی علیه السلام رو هم کامل با سند بنویسید.

و من وصية له عليه السلام لعبد الله بن العباس لما بعثه للاحتجاج على الخوارج‏

لَا تُخَاصِمْهُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّ الْقُرْآنَ حَمَّالٌ ذُو وُجُوهٍ تَقُولُ وَ يَقُولُونَ وَ لَكِنْ خَاصِمْهُمْ بِالسُّنَّةِ فَإِنَّهُمْ لَنْ يَجِدُوا عَنْهَا مَحِيصاً

به قرآن با خوارج به جدل مپرداز زیرا قرآن دارای دیدگاه کلی بوده و تفسیرهای گوناگونی دارد ، تو چیزی میگویی و آنها چیز دیگر ، لکن با سنت پیامبر با آنان به بحث و گفتگو بپرداز که در برابر آن راهی جز پذیرش ندارند
__________
نهج البلاغة، (کتاب 77)

این روایت به وضوح می فرماید قرآن دارای تفسیرهای گوناگونی است!!!! مگه میشه یک کتاب واحد ،تفسرهای مختلف داشته باشه؟!
البته در عصر حاضر این چنین است اما اگه مبینین واقعی(اهل بیت علیهم السلام) قرآن را تفسیر کنند قطعا همگی یک منظور واحد از قرآن را استنباط خواهند کرد و اختلاف در تفاسیر موجود نشان دهنده این است که انسان بدون نیاز به مبین نمیتونه معنا و مفهوم واقعی آیات رو درک کنه .

سوال بعد اینه که انسان چگونه میتونه با تدبر به عمق آیات پی ببره؟اگه نمیتونیم پس چرا قرآن امر به تدبر میکنه؟

باغ بهشت;388355 نوشت:
ببخشید یه سوال برام پیش اومد:
خداوند فرموده"افلا یتدبرون القرآن ......"
در این آیه کلمه القرآن رو آورده و قیدی بر قرآن نزده .پس باید به استناد این آیه بر کل قرآن تدبر کنیم .

[SPOILER]ببخشید اگه خیلی سوال میپرسم چون میخوام مطلب برام خوب جا بیفته که فردا تو کلاس برای دوستان توضیح میدم مشکلی پیش نیاد و اونها هم مطالب بنده رو به درستی متوجه شوند.[/SPOILER]

آنچه را که بنده فهمیدم این است که به احتمال بسیار زیاد الف و لام بر سر قرآن عهد ذکری باشد چرا که قبل از این آیه ، روی سخن با یهودیان بوده است

أُولئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَ أَعْمى‏ أَبْصارَهُم‏ ، یهودیان با بستن گوش ها و چشمهایشان سعی در نفهمیدن آیات الهی را دارند

و یا شاید هم اگر کلمه قرآن را مطلق بگیریم یعنی بگوئیم قرآن به همان معنای لغوی خودش یعنی " خواندنی " باشد بنا بر این باز هم میتوان گفت منظور تمام خواندنی هایی است که از طرف خداوند بر یهود و نصاری نازل شده که آنها بدون تدبر در آن دست به تحریف آن زده اند

البته اینها احتمالات شخصی بنده است شاید هم منطبق با واقعیت نباشد

این معنای تدبر:

«تَدبر»به معنی «اندیشیدن در پشت وماوراء امور» می‌باشد که «ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی» را در نظر دارد. نتیجه این ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، به چشم نمی‌آمد.»

«کاوش در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر» دو خصوصیت اساسی تدبر می‌باشد چرا که تلاش برای کشف عاقبت امور، بناچار انسان را از سطح به عمق می‌کشاند.

***************************************************************************************************************************************

اگر این معنا را برای تدبر درنظر بگیریم کلا تفسیر میره کنار چرا که در معنای تدبر میخوانیم:

«تَدبر»به معنی «اندیشیدن در پشت وماوراء امور» می‌باشد که «ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی» را در نظر دارد. نتیجه این ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، به چشم نمی‌آمد.»
پس هرکسی بوسیله تدبر میتونه حقایق رو کشف کنه!!!

باغ بهشت;388376 نوشت:
ین معنای تدبر:

«تَدبر»به معنی «اندیشیدن در پشت وماوراء امور» می‌باشد که «ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی» را در نظر دارد. نتیجه این ژرف اندیشی و عاقبت اندیشی «کشف حقایقی است که در ابتدای امر و نظر سطحی، به چشم نمی‌آمد.»
«کاوش در باطن و توجه به نتایج و عواقب امر» دو خصوصیت اساسی تدبر می‌باشد چرا که تلاش برای کشف عاقبت امور، بناچار انسان را از سطح به عمق می‌کشاند.

هر چند که معنای بسیار جامع و کاملی از کلمه " تدبر " ارائه فرمودید اما شاید درباره قرآن که مملوّ از آیات متشابه هست این معنا کفایت نکند چون ظاهرا معنای تدبری که شما میفرمائید در علوم اکتسابی است بخلاف قرآن که علاوه بر علوم اکتسابی که بعنوان آیات محکم نام برده شده است مشتمل بر علومی است که باید توسط راسخون در علم تفسیر و معنا شود که حتی با تدبر و تعمق هم نتوان به عمق آن دسترسی پیدا کرد چنانچه امیر سخن علی بن ابیطالب علیه افضل صلوات المصلین چنین فرمودند إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِيقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِيقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِي غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه
همانا قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی ژرف و ناپیداست ، مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود و اسرار نهفته در آن پایان نمی پذیرد و تاریکی ها بدون آن بر طرف نخواهد گردید

حقیقت قرآن چیز دیگری است ماورای تفکرات و عقول ناقص بشر و آیاتی که بر پیامبر عظیم الشان نازل گردید درجه نازله آن حقیقت کبری می باشد
شاید یکی از حکمتهای روایت معروف پیامبر اسلام که فرمودند انی تارک فیکم الثقلین که در این روایت اهل بیت علیهم السلام تالی تلوّ ثقل اکبر قرار گرفتن همین معنا باشد که قرآن بدون اهل بیت معنایی نخواهد داشت و این برداشت دقیقا با آنچه که بعد از رحلت پیامبر ص بر سر امت آمد منطبق و سازگار است

بنا بر این چون حقیقت معنوی قرآن ورای عقول و افکار محدود انسانهاست باید کسانی از جانب خداوند متعال باشند که بتوانند با توجه به اتصال حقیقی به ذات باریتعالی به همراه مقام علمی عصمت کلمات نورانی کلام وحی را ترجمه و تفسیر فرمایند

وفقکم الله فی الدارین

رحیق مختوم;388393 نوشت:
بنا بر این چون حقیقت معنوی قرآن ورای عقول و افکار محدود انسانهاست باید کسانی از جانب خداوند متعال باشند که بتوانند با توجه به اتصال حقیقی به ذات باریتعالی به همراه مقام علمی عصمت کلمات نورانی کلام وحی را ترجمه و تفسیر فرمایند

البته کسانی هم که دارای مقام عصمت هستند(اهل بیت علیهم السلام) بازم نمیتونن کل آیات قرآن رو تفسیرکنند!!!!
مثلا:
اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت قادر نخواهند بود زمان قیامت رو از آیات قرآن استنباط کنند چون خدا علم به زمان قیامت رو به هیچ کس نداده .

[=arial]

باغ بهشت;388303 نوشت:
خدا در قرآن ما را امر به تدبر میکند و خدا انسان را به کار عبث که نتیجه ای نداشته باشه امر نمیکنه.پس لزوما در آیه "افلا یتدبرون القرآن ....." ،با تدبر در آیات قرآن انسان متوجه مفهوم و معنای قرآن میشود و الا لزومی نداشت خدا ما رو به چیزی امر کنه که ما از تدبر در اون چیزی متوجه نشیم.
اصل سوال من اینه که اگه انسان با تدبر در قرآن به معنا و مفهوم آیات قرآن پی می بره پس نیازی به مبین نیست !!! بحث من بر سر این آیه(آیه تدبر) است و الا میدانم که آیات (64 و 44 نحل) نشان دهنده این است که قرآن نیاز به مبین دارد.اگه قران نیاز به مبین داره پس چرا ما باید تدبر کنیم؟اگه تدبر کنیم و چیزی متوجه نشیم که اینطور میشه که خدا ما را امر به کار عبث کرده(نعوذ بالله)
باز اگه جایی از سوال مبهم بود بفرمایید واضحتر توضیح دهم .

با سلام و ادب و تشکر از پاسخ های جناب رحیق مختوم
دوست عزیز در واقع این سوال شما به زبان راحتر این می شود که فرق بین تدبر و تفسیر چیست؟چرا که با وجود امر به تدبر وجود مفسر و مبین برای قرآن هم ذکر شده است.
در جواب به این سوال به چند نکته اشاره میکنم:
الف: در «تدبر در قرآن» همه اقشار مردمی در هر رتبه از فهم و درك، و مراتب علمی و روحی كه باشند، شركت دارند و صرفِ بهره‎مندی از ترجمه، برای اصلِ تدبر كفایت می‎كند حال آنكه «تفسیر» به مجتهدینِ در فهمِ قرآن، ‌اختصاص دارد كه حداقل به «كلیدهایِ علمیِ تدبر» مجهز می‎باشند.
نكته فوق در آیاتِ دعوت به تدبر، به روشنی دیده می‎شود كه عموم مردم حتی منافقین و مشركین را موردِ خطاب قرار می‎‎دهد:
«أَ فَلَمْ یَدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یَأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ».(مؤمنون/ 68.)
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلی قُلُوبٍ أَقْفالُها».محمد/ 24.
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً كَثِیراً»نساء/ 82.
ب: در «تدبر»، فكر و دل هر دو شركت دارند لیكن «تفسیر» جریانی است فكری كه لزوماً، با جریان قلبی همراه نیست.
ت: در «تدبر» ژرفای آیات و نتایج و پی آمدها و لوازم آیات مورد بررسی واقع می‎شود حال آنكه در «تفسیر» این مسائل لزوماً پیگیری نمی‎شود.
ث: در امر «تدبر» شخص خود را مخاطب آیات می‎بیند و درمان دردِ فكری و قلبی خویش می‎جوید امّا در امر «تفسیر» مفسّر خود را مبلغ و بیانگر آیات می‎شناسد، اگر چه خود را مخاطبِ آیات، نبیند بنابراین هر «تدبری» می‎تواند تبلیغ را در پی داشته باشد، لیكن هر «تفسیری» با جریان تدبر همراه نمی‎باشد.
ج: «تدبر» یك جریانی روحی ـ فكری است كه با قرائت آهنگین و یا استماع آیات، زمینه سازی شده با كاوش در آیات ادامه یافته، به استخراج دارویِ دردِ خویش و بكارگیری آن ختم می‎گردد كه «قرائت»‌زمینه آن و «عمل» نتیجه آن می‎باشد (قرائت ـ فهم ـ عمل)؛ این مسأله با توجهب به حدیثِ معصوم ـ علیه السّلام ـ در توضیحِ معنی «حق تلاوت» به روشنی معلوم می‎گردد، حال آنكه در امر تفسیر «آن مقدمه و این نتیجه» الزامی نیست.
ح: در تدبر،‌كافر و مشرك نیز شركت دارند حال آنكه «تفسیر» به مسلمان آن هم مجتهدین،‌ اختصاص دارد.
خ: در بسیاری از موارد تدبر، ‌رجوع به احادیث لزومی ندارد بلكه امكان ندارد چرا كه به تخصص نیاز دارد بلكه گاهی اصلاً معنی ندارد آنجا كه متدبر در آیات،‌ «شخص كافر و مشرك» باشد و می‎خواهد به حقیقت دست یابد، حال آنكه در «تفسیر»، رجوع به احادیث معصوم ـ علیه السّلام ـ امری اساسی و ضروری است و بدون احادیث و تسلط بر آنها، نمی‎توان به تفسیر پرداخت.
بله، «تدبرِ در حد تخصصی» ‌با «حقیقتِ تفسیر» وحدت دارد لیكن با «واقعیت تفسیر» لزوماً همسانی ندارد.
لذا «تدبر» با «حقیقت تفسیر» رابطه «عموم و خصوص مطلق» دارد امّا با «تفسیر مصطلح» رابطه‎اش «عموم و خصوص من وجه» می‎باشد كه نه هر «تدبری»، «تفسیر مصطلح» را در پی دارد و نه هر «تفسیر مصطلحی» با «تدبر» همراه است بلكه بعضی از «تفاسیر مصطلح»، «تدبرِ تخصصی» را در ضمن خویش به همراه دارد.
نتیجه اینکه تدبّر از «دَبْر» به معناى «پشت سر و عاقبت چيزى» است. و «تدبر» به معناى بررسى نتايج، عواقب، پشت و روى چيزى» است. تفسير از ماده «فَسْر» به معناى «كوشيدن در آشكار و واضح نمودن و توضيح دادن مطلبى» است.
به عبارت ديگر، تفسير، پرده برداشتن از ظاهر الفاظ و كشف ظاهرى معانى آن و تدبر، بررسى و كاوش درباره نتايج و عواقب آن است.
طبيعى است كه تفسير، خود مقدمه تدبّر و انديشيدن در قرآن، است و قرآن كسانى را كه از تدبّر در آيات الهى سرباز مى زنند نكوهش كرده است: (أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ...)

براى آگاهى بيشتر ر.ك: على اكبر بابايى و ديگران، روش شناسى تفسير قرآن، ص 8 و 9.

باغ بهشت;388547 نوشت:
البته کسانی هم که دارای مقام عصمت هستند(اهل بیت علیهم السلام) بازم نمیتونن کل آیات قرآن رو تفسیرکنند!!!!
مثلا:
اهل بیت علیهم السلام هیچ وقت قادر نخواهند بود زمان قیامت رو از آیات قرآن استنباط کنند چون خدا علم به زمان قیامت رو به هیچ کس نداده .

[=arial]این حرفتون و مثالتون هر دو غلط هست و مجزا در تاپیکی از کارشناسان اعتقادی سوال کنید تا پاسخ رو بدند.

عمار;388678 نوشت:
در «تدبر»، فكر و دل هر دو شركت دارند لیكن «تفسیر» جریانی است فكری كه لزوماً، با جریان قلبی همراه نیست.

سلام علیکم
ببخشید آیا این جمله سندی داره؟!

عمار;388678 نوشت:
در «تدبر» ژرفای آیات و نتایج و پی آمدها و لوازم آیات مورد بررسی واقع می‎شود

حرف منم همینه .من میگم اگه با تدبر به ژرفای آیات پی می بریم دیگه نیازی به تفسیر نداریم !

عمار;388678 نوشت:
حدیثِ معصوم ـ علیه السّلام ـ در توضیحِ معنی «حق تلاوت»

میشه حدیث رو ذکر کنید؟

عمار;388678 نوشت:
تدبر، بررسى و كاوش درباره نتايج و عواقب آن است.

آن در این جمله به چی برمیگرده؟

باغ بهشت;388690 نوشت:
ببخشید آیا این جمله سندی داره؟!

با سلام مجدد
از تعریف آن دو و تامل در آن مشخص است و نیاز به سند ندارد.اگر غیر این است با علت بفرمایید.

باغ بهشت;388690 نوشت:
حرف منم همینه .من میگم اگه با تدبر به ژرفای آیات پی می بریم دیگه نیازی به تفسیر نداریم !

به جواب دقت نکردید و کل بحث بالا علت نیاز به تفسیر بود که مجملش اینه که:
عمار;388678 نوشت:
«تفسیر» به مجتهدینِ در فهمِ قرآن، ‌اختصاص دارد كه حداقل به «كلیدهایِ علمیِ تدبر» مجهز می‎باشند.

باغ بهشت;388690 نوشت:
میشه حدیث رو ذکر کنید؟

در این لینک مشاهده نمایید:
http://www.askdin.com/thread5569.html

باغ بهشت;388690 نوشت:
آن در این جمله به چی برمیگرده؟

نتایج کاوش و بررسی.

سلام مجدد
یه سوال پیش میاد:
خدا دستور به تدبر داده (افلا یتدبرون القرآن ....) ،از طرفی فرمایش حضرت علی علیه السلام که می فرماید:قرآن دارای وجوه مختلفی است.
چگونه برای قرآنی که دارای وجوه مختلف است خدا دستور به تعقل داده؟چون برداشت هرکس فرق می کند و برداشت از قرآن باید واحد باشد تا هدایت کامل شود.
برای مثال در قرآن برای شفاعت هم آیاتی داریم که شفاعت رو نقض میکند و هم آیاتی داریم که شفاعت رو تایید میکند .چون قرآن دارای وجوه مختلفه ممکنه من وجهی رو بگیرم که در باطن غلطه اما به حکم عقل من درسته !!! لذا اینجوری هدف از نزول قرآن که هدایت بشر است محقق نمیشود !

[=arial]با سلام
اولا می فرمایید وجوه مختلف،یعنی با تفکر و تامل به یکی دو مورد هم برسیم خوبه و گفته شده قرآن بطون مختلفی هم داره که به چند مورد هم پی ببریم سودمند می باشد.
ثانیا تدبر در قرآن هنگامی سودمند و وسیله‌ای مفید جهت فهم آن خواهد بود که با یک سلسله مبادی و مقدمات علمی مربوط به خصوصیات آیات قرآن همراه باشد، به طوری که بدون آگاهی از این مبادی و مقدمات، فهم صحیح قرآن صحیح نمی‌باشد. همچنانکه اگر ما بخواهیم مثلا در مورد سرطان نظری بدهیم بدون اینکه در مورد آن مطالعه‌ای داشته باشیم، اندیشمندان به ما خواهند گفت که شما صلاحیت نظر دادن ندارید مگر با رعایت مقدمات مثلا حداقل مطالعه در مورد سرطان، بر این اساس میزان درک ما از قرآن بستگی به میزان آشنایی ما از یک سلسله مبادی مربوط به خصوصیات آیات قرآن می‌باشد و الا تفکر و نتیجه که ما از تفکرمان بدست خواهیم آورد درست نبوده و ما را در گرداب تفسیر به رای خواهد افکند که طبق احادیث وارده از طرف امامان نتیجه آن نیز گرفتار شدن در آتش جهنم می‌باشد.
برای افراد عادی هم تامل و تفکر باید در حیطه فهم خود باشد و نباید معارض با دیگر آیات و روایات شود.

[=arial]لذا تدبر بدون مقدمات و شرایط منظور قرآن نیست و این یک امر مسلم در همه چیز می باشد.

سلام و عرض ادب
باتشکر از شما استاد گرامی
یه سوال دیگه:
دستور تدبر در قرآن چگونه با نیاز به مبین قابل جمع است؟!
ابتدا خواهش داشتم که این سوال رو به زبان ساده برگردانید و سپس درباره اش توضیحاتی دهید.

باغ بهشت;389655 نوشت:
دستور تدبر در قرآن چگونه با نیاز به مبین قابل جمع است؟!

[=arial]با سلام
من جواب این سوال رو دادما.
اونجا که فرق تدبر و مفسر رو عرض کردم جواب همین سوال شما هم می باشد.

عمار;389688 نوشت:
من جواب این سوال رو دادما.

حدس زده بودم همون باشه اما مطمئن نبودم.
خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید.مطالعه میکنم اگه سوالی بود مجدد مزاحم میشم .
یاعلی(ع):Gol:

لازمه تدبر در قران انس با قران است یعنی باید با قران مانوس بود تا بتوان در ان تدبر کرد! و معنی ایات انرا باتمام وجود لمس کرد و دقت کنید فهمیدن ظاهری و فهمیدن معنی فرق میکند با درک کردن و لمس کردن یعنی با تمام وجود انرا میفهمید بطوریکه بخشی از شخصیت و هویتتان میشود اما همان مقداری را هم که لمس کردید کلیه وجوه و کلیه عمق ان نیست هر کس به اندازه نیازش و به اندازه ظرفیتش و توانش از این دریای رحمت و هدایت بهرمند میشود که هر چقدر تقوی و خلوص بنده بیشتر شود بهمان اندازه ظرفیت و قدرت درک و فهم هم بالا میرود یعنی این سیستم فید بک دارد هر چقدر بیشتر تدبر کنید بیشتر درک میکنید و بهمان اندازه ظرفیت شما برای درک مفاهیم جدیدتر و بیشتر ، افزایش میابد

اگر با قران انس و ارتباط لازم را داشته باشیم انرا ایینه ای میبینیم که کلیه حوادث روزمره زندگی شخصی و اجتماعی و علمی و تاریخی و روانشناسی و انسان شناسی ...
در ان منعکس است یعنی نگرش به هستی با جهان بینی قرانی ولی این اینه بحدی وسیع و گسترده است که هر کس به اندازه میزان دقت و تمرکزش میتواند انعکاس مسائل جهان هستی را در ان ببیند!
اگر بنده ای نیتش را خالص کند خدا توسط قران با او حرف میزند و این نسبت به حالات روحی متفاوتی که یک فرد دارد متفاوت خواهد شد یعنی بهنگام شادی غم مصیبت افسردگی ناامیدی غرور و....قران مخاطب شماست

دوستی تعریف میکرد که در شغل و فعالیت دچار تنگی و ضیق روزی شدم در اوج نا امیدی بخدا توکل کردم که سرنوشت زن و بچه ام چه خواهد شد ایا باید گرسنه بمانیم که خدایا غیر از تو پناهی ندارم و نیت کردم و قران را گشودم این ایه امد:
وَمَا مِن دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا

و هیچ جنبده ای در زمین نیست مگر اینکه روزیِ او برعهده خداست

میگفت این جواب کوتاه قران چنان تاثیری در من گذاشت که ساعتها بر خود لرزیدم در حالیکه میگریستم و در حالیکه نور امید و خوشحالی در دلم روشن شده بود میگفت ساعتها در این ایه تفکر کردم و دیدم چقدر غافل بودم!

اگر این فرد این ایه را در حالتی عادی میخواند انرا میفهمید اما درک نمیکرد اما با ان حالت روحی انرا درک و لمس کرده بود انهم نه تمام وجوه انرا به اندازه ظرفیتش!

اصلا کل قران برای اندیشیدن و تفکر و تعقل و تدبر است و در اکثر ایات قران این عبارات بکار رفته و هدف قران تربیت و تعالی انسان است و تربیت تعالی بدون پرورش قدرت تدبر و تفکر و تعقل بی معنیست

تدبر و تعقل در یک ایه قران برای هدایت یک انسان کافی است فقط یک ایه میتواند نشان دهد که این کتابی عادی و سخنی عادی نیست هدایت مطلق و حقیقت مطلق است!

این یک ایه معجزه شق القمر باعث ایمان اوردن یک مسیحی میشود:
http://www.askdin.com/thread30040-6.html#post386401

ماجرای مسلمان شدن موریس بوکای دانشمند معروف فرانسوی بواسطه یک ایه از قران:
http://elecdl.com/others/ferone-mesr
http://www.alvadossadegh.com/fa/article/81-history/2497-1389-02-29-20-26-30.html

متفکری ماتریالیست و منکر خدا که معتقد به تئوری بیگ بنگ و آغاز حیات اولین سلولهای زنده از آب (زیست شناسی تکاملی ) بود با یک ایه تحت تاثیر قرار میگیرد و مسلمان میشود که در لینک زیر این ایه را توضیح داده ام:
http://www.askdin.com/thread30040-2.html#post384904

مثالها از این نوع فراوان است!

باغ بهشت;389655 نوشت:
یه سوال دیگه:
دستور تدبر در قرآن چگونه با نیاز به مبین قابل جمع است؟!
ابتدا خواهش داشتم که این سوال رو به زبان ساده برگردانید و سپس درباره اش توضیحاتی دهید.

قران خودش میفرماید اگر نمیدانید از اهل ذکر برسید و درجایی دیگر میفرماید تاویل متشابهات را نمیدانند جز راسخون در علم
و مصداق اهل ذکر و راسخون در علم ، معصومین(ع) هستند و لاغیر
و معصوم(ع) عین قران و مصداق قران و قران ناطق است
یعنی تدبر و تفکر در کلام معصوم(ع) و رفتار و سیره معصوم(ع) ، عین تدبر در قران است

پس: مبین =معصوم(ع)= قران ناطق

همانطور که رسول الله(ص) در حدیث معروف ثقلین میفرماید دوچیز نزد شما به امانت میگذارم قران و اهلبیت و عترتم که از هم جدا نمیشوند تا در قیامت و در حوض کوثر بر من وارد شوند.

یعنی قران و اهلبیت(ع) تفکیک ناپذیرند و یک حقیقت هستند و اهلبیت(ع) یعنی حقیقت قران و قران ناطق

حضرت علی(ع) در جنگ صفین هنگامی که عمر و عاص(لع) حیله کرد و قرانها را سر نیزه بردند به سپاهیانش فرمود
قران من هستم و آنها پوست و مرکب هستند!

الحمد لله رب العالمین

خادم الیمانی(ع);390292 نوشت:
هر چقدر تقوی و خلوص بنده بیشتر شود بهمان اندازه ظرفیت و قدرت درک و فهم هم بالا میرود

سلام و عرض ادب
آیا این جمله ای که فرمودید مصداقش در قرآن وجود دارد؟

خادم الیمانی(ع);390292 نوشت:
مصداق اهل ذکر و راسخون در علم ، معصومین(ع) هستند و لاغیر

سند لطفا ؟

باغ بهشت;390400 نوشت:
سلام و عرض ادب
آیا این جمله ای که فرمودید مصداقش در قرآن وجود دارد؟

علیکم السلام خواهر محترم

خداوند در قران میفرماید:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَانًا
ای اهل ایمان! اگر تقوی الهی پیشه کنید کنید، برای شما [توانایی و بصیرتی ویژه] برای تشخیص حق از باطل قرار می دهد

نقل قول:

سند لطفا ؟

امام علی علیه السلام فرمود : همانا ذکر رسول الله صل الله علیه و آله می‌باشد و ما اهل ایشان هستیم . بحار الانوار ج 23 ص 184

امام باقرعلیه السلام درباره گفتار خداوند متعال از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : رسول الله صل الله علیه و آله و اهل بیت ایشان همان اهل ذکر هستند و آنها امامان هستند . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179 -الکافی ج 1 ص 213

امام صادق علیه السلام درباره آیهء از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : ذکر محمد صل الله علیه و آله است و ما اهل ایشان هستیم و ما سؤال شوندگانیم . بصائر الدرجات ص 60 . بحار الانوار ج 23 ص 179

امام رضا علیه السلام فرمود : خداوند متعال می‌فرماید : از اهل ذکر بپرسید و ایشان امامان می‌باشند اگر نمی‌دانید پس بر آنها واجب است که از ایشان بپرسند . بصائر الدرجات ص 62 . بحار الانوار ج 23 ص 176

امیر المومنین امام علی علیه السلام درباره گفتار خداوند عزوجل ، از اهل ذکر بپرسید اگر نمی دانید فرمود : اهل ذکر ما هستیم . کنز الفوائد ص 162 . بحار النوار ج 23 ص 186

[=Times New Roman]امام علی ع فرمود : کجايند کسانى که پنداشتند که راسخون در علم آنهايند ، غير از ما اهل بيت ؟ دروغ مى بندند و بر ما ستم روا مى دارند .
نهج البلاغة ج 2 ص 27 . خطبه 144

امام باقر ع فرمود : ما
راسخون در علم هستيم و ما تاويلش را ميدانيم .
وسائل الشيعة ج 27 ص 198

امام صادق ع فرمود : راسخون در علم امير المومنين ع و امامان ع از فرزندان ايشان ميباشند . اصول کافي ج 1 ص 213 . وسائل الشيعة ج 27 ص 179

الحمد لله رب العالمین

باتشکر از شما
میشه چند نمونه از آیات محکم و متشابه در قرآن را نام ببرید؟!

فرض کنید یک گروهی مثل گروه مجسمه،مجبره یا مفوضه بیان به یکی از آیات قرآن استناد کنن و بگن مثلا گروه مجسمه به آیه (وجوه یومئذ ناظره=دسته ای که برای خدا جسم قائل هستن)
یا گروه مجبره که به آیه 4 ابراهیم( فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ) استناد میکنن که اعتقاد به جبر دارن و گروههای دیگه که مجالش در اینجا نمیگنجه .خوب جواب ما در مقابل این گروه ها چی باید باشه؟

باغ بهشت;390451 نوشت:
میشه چند نمونه از آیات محکم و متشابه در قرآن را نام ببرید؟!

اکثر آیات مربوط به احکام و فرایض جزو محکمات هستند مانند دستور قران به روزه یا نماز و زکات و حجاب و....

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ كَمَا كُتِبَ عَلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ

وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ

یا ایاتی که در مقام جواب به منکرین و کافرین و مشرکین داده میشود و با انها اتمام حجت میکند باید بحد کافی صریح و واضح باشد که جای هیچ شک و شبهه و بهانه برای انها نباشد و این ایات نیز جزو محکمات هستند

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ

قُل لَّا أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَىٰ إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَىٰ وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ

و این محکمات هسته اصلی و ستون فقرات قران هستند و به تعبیر خود قرآن ام الکتاب میباشند
اما مخاطب متشابهات مومنین حقیقی هستند و در حقیقت بنا به تعریف خود قران متشابهات فیلتری برای جدا سازی مومنین از منافقین و اهل فتنه میباشد!
مثلا حروف مقطعه جزو متشابهات هستند( الم ، حم، کهیعص ، .....)

یا ایاتی که مفهوم واحدی از ان برداشت نمیشود بخصوص بین فرق و مذاهب اسلامی مانند مفاهیم: اولی الامر ، راسخون فی العلم، اهل البیت و....

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنكُمْ
إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ

یا تمثیلهای خاص:

يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ
که بعضی ها تفسیر بر جسمانیت خدا میکنند!!!

اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَّا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ

که بعضی ها حمل بر نور با خاصیت فیزیکی میکنند و....


الحمد لله رب العالمین

باغ بهشت;390455 نوشت:
فرض کنید یک گروهی مثل گروه مجسمه،مجبره یا مفوضه بیان به یکی از آیات قرآن استناد کنن و بگن مثلا گروه مجسمه به آیه (وجوه یومئذ ناظره=دسته ای که برای خدا جسم قائل هستن)
یا گروه مجبره که به آیه 4 ابراهیم( فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ) استناد میکنن که اعتقاد به جبر دارن و گروههای دیگه که مجالش در اینجا نمیگنجه .خوب جواب ما در مقابل این گروه ها چی باید باشه؟

در مباحث اعتقادی با استناد به یک آیه و یا قسمتی از ان نمیتوان حکم و فرضیه ای قطعی مطرح کرد بلکه باید کلیه آیات مرتبط و هم موضوع را مد نظر قرار داد.

مثلا مجسمه چگونه بخود اجازه میدهند برای ذات خدا جسمانیت تصورکنند در حالیکه صریحا میفرماید:لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ

یا در مورد جبرییون باید پاسخ دهند تکلیف عبارات:

أَفَلَا تُبْصِرُونَ أَفَلَا تَتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ

که اشاره اشکار به قدرت اختیار و انتخاب دارد، چه میشود؟

در حقیقت سنتها و اراده الهی بر دو طریق است و از دو حالت خارج نیست:
1- هدایت دنیوی و سعادت اخروی
2- رویگردانی از هدایت و عناد با حقیقت و خسران و عذاب اخروی

انسان در انتخاب یکی از این دو مسیر صاحب اختیار است اما از طرفی مجبور است تا یکی را انتخاب کند و با انتخاب خویش خود را درمسیر یکی از دو اراده الهی قرار میدهد
در حقیقت خدا رحمت مطلق است و کسی را گمراه نمیکند بلکه این خود انسان است که با رویگردانی از هدایت از خود سلب فیض میکند و خود را در مسیری قرار میدهد که گمراهی است

فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي مَنْ يَشاءُ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ

یعنی خدا راه و چاه را نشان داده و انتخاب با انسان است پس انکسی را که میخواهد گمراه شود ، خدا او را گمراه میکند و انکسی که مشتاق هدایت است خدا او را هدایت میکند و این فرایندی مطلقا حکیمانه و بیانگر عزت مطلق خداست

الحمد لله رب العالمین

سلام

خب اگه گروهی به نام گروه X بیان به همین آیه تدبر استناد کنن که خدا در قرآن دستور به تدبر داده پس دیگه نیاز به مبین نیست چی جواب بدیم؟

البته استاد عمار بزرگوار مطالبی را فرمودند اما مطالب مازاد بر مطالب ایشون میخوام (برای گروهی که فقط به همین آیه تدبر استناد میکنن) :Gol:

باغ بهشت;390601 نوشت:
سلام

خب اگه گروهی به نام گروه X بیان به همین آیه تدبر استناد کنن که خدا در قرآن دستور به تدبر داده پس دیگه نیاز به مبین نیست چی جواب بدیم؟


علیکم السلام خواهر محترم

این گروه ایکس ، آیا خود را جزو اهل الذکر و راسخون در علم میدانند ؟ که حتی میتوانند در متشابهات هم تدبر کنند؟

[=Times New Roman]امیرالمومنین علی(ع) فرمودند : کجايند کسانى که پنداشتند که راسخون در علم آنهايند ، غير از ما اهل بيت ؟ دروغ مى بندند و بر ما ستم روا مى دارند .
نهج البلاغة ج 2 ص 27 . خطبه 144

در صورتیکه تدبر در متشابهات فقط از طریق تدبر در تفسیر معصومین(ع) که همان اهل الذکر و راسخون در علم و حقیقت قران و قران ناطق هستند، ممکن است!

یا آیا قادرند که با تدبر، کلیه وجوه و مصادیق محکمات را بطور کامل درک کنند ؟

الحمد لله رب العالمین

خادم الیمانی(ع);390625 نوشت:
نهج البلاغة ج 2 ص 27 . خطبه 144

این سند رو که ما شیعیان قبول داریم !!!
از کتب اهل سنت میتونید سندی درباره راسخون در علم بیارید؟
باتشکر

سلام
چندنکته:
اولا اینکه قرآن از یک آیه تشکیل نشده(افلا یتدبرون القران) ، بله اگه ما باشیم و همین یک آیه حرف شما یا همون گروه هایی که نام بردید درسته .
پس از اوجا که قران مشتمل بر هزارو خورده ای ایه است پس ما نباید به همین آیه استناد کنیم بلکه باید جمع بین آیات کنیم
که دوست خوبمون خادم الیمانی به چند ایه اشاره کردن.
ضمنا برای تدبر مقدماتی لازمه،صرف این که من قران رو بازکنم و شروع کنم به تدبر کردن که نمیشه !!!
اگه من زبان عربی بلد نیستم باید حتما قرانم ترجمه داشته باشه تا لا اقل معانی آیات رو بفهمم . ضمنا صرف داشتن قران با ترجمه باز من نمیتونم به اصل تدبر بدون نیاز به مبین برسم چون همونطور که جناب خادم الیمانی گفتن قران دارای آیات محکم و متشابه است .
از همین روایتی که شما بهش استناد کردید هم میشه پاسخ داد به این صورت که حضرت فرمودند حمال ذوالوجوه ،یعنی دارای وجهه های مختلفیه .پس اگه هرکی بیاد خودش بشینه تدبر کنه ممکنه وجهی رو درنظر بگیره که اون وجه مقصود قران نباشه اینجوری زمینه برای تفسیر به رای به وجود میاد و هدف خدا از نزول قران نقض غرض میشه .

[SPOILER]ببخشید عجله ای نوشتم .[/SPOILER]

عمار;389565 نوشت:
ثانیا تدبر در قرآن هنگامی سودمند و وسیله‌ای مفید جهت فهم آن خواهد بود که با یک سلسله مبادی و مقدمات علمی مربوط به خصوصیات آیات قرآن همراه باشد، به طوری که بدون آگاهی از این مبادی و مقدمات، فهم صحیح قرآن صحیح نمی‌باشد. همچنانکه اگر ما بخواهیم مثلا در مورد سرطان نظری بدهیم بدون اینکه در مورد آن مطالعه‌ای داشته باشیم، اندیشمندان به ما خواهند گفت که شما صلاحیت نظر دادن ندارید مگر با رعایت مقدمات مثلا حداقل مطالعه در مورد سرطان، بر این اساس میزان درک ما از قرآن بستگی به میزان آشنایی ما از یک سلسله مبادی مربوط به خصوصیات آیات قرآن می‌باشد و الا تفکر و نتیجه که ما از تفکرمان بدست خواهیم آورد درست نبوده و ما را در گرداب تفسیر به رای خواهد افکند که طبق احادیث وارده از طرف امامان نتیجه آن نیز گرفتار شدن در آتش جهنم می‌باشد.
برای افراد عادی هم تامل و تفکر باید در حیطه فهم خود باشد و نباید معارض با دیگر آیات و روایات شود.
لذا تدبر بدون مقدمات و شرایط منظور قرآن نیست و این یک امر مسلم در همه چیز می باشد.

سلام.

شما تدبر را مشروط به مقدماتی کردید که برای همه مردم قابل حصول نیست. پس چرا قرآن کریم همه را به تدبر فرا می خواند؟ آیا فقط عده خاصی از دانشمندان دینی را به تدبر فرا خوانده است؟

البته فرمایش شما با جمله ای که سرکار باغ بهشت از نهج البلاغه نقل فرمودند همخوانی دارد. اما با ظاهر آیات قرآن که همه را امر به تعقل و تدبر می کنند هماهنگی ندارد. در این صورت نیکوتر این بود که قرآن کریم به مردم امر کند در سخن مفسران و قرآن شناسان تدبر کنند نه در خود آیات که به قول جناب رحیق مختوم این همه متشابه در آن است.

با تشکر.

باغ بهشت;390601 نوشت:
خب اگه گروهی به نام گروه X بیان به همین آیه تدبر استناد کنن که خدا در قرآن دستور به تدبر داده پس دیگه نیاز به مبین نیست چی جواب بدیم؟

با سلام و تشکر از بحث خوب شما.

یکی از موانعی که در فهم قرآن وجود دارد تشخیص محکم از متشابه است. چگونه می فهمیم که چیزی متشابه است؟ اگر اشتباهاً متشابهی را به عنوان محکم گرفتیم و به ظاهر آیه عمل کردیم آیا معذور نیستیم؟ شاید چیزی که در نظر شما متشابه است به نظر بنده محکم و مشخص باشد. چه معیاری برای تفکیک این دو وجود دارد؟

با تشکر.

باغ بهشت;390633 نوشت:
این سند رو که ما شیعیان قبول داریم !!!
از کتب اهل سنت میتونید سندی درباره راسخون در علم بیارید؟
باتشکر

خواهر محترم، بنده نتوانستم روایتی مستقیم در این مورد خاص(راسخون در علم که اشاره به امامان شیعه داشته باشد ) در اسناد اهل سنت پیدا کنم .

اما احادیث در مورد مصادیق اهلبیت(5 تن آل عبا) و حقانیت امامان و مکتب شیعه و رسوایی های خلفای غاصب و پیروان انها، در منابع معتبر اهلسنت موجود است که ظاهرا شما هم تاپیکی خاص در این مورد ایجاد کرده اید!

الحمد لله رب العالمین

سلام
قابل توجه دوستانی که در بحث شرکت کردند:
قرآن در آیات مختلف محدوده تدبر را مشخص کرده .مثلا :
وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ
بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاء كَمَثَلِ الْعَنكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ

یکی از اون چیزهایی که باید توش تدبر کنیم همین مثلهای قرآن است .
پس برای تدبر کردن قرآن محدوده هایی رو تعیین کرده .

خادم الیمانی(ع);393230 نوشت:
ظاهرا شما هم تاپیکی خاص در این مورد ایجاد کرده اید!

منظورتون کدوم تاپیکه ؟ :Gig:

باغ بهشت;393314 نوشت:
منظورتون کدوم تاپیکه ؟

http://www.askdin.com/thread30733.html

الحمد لله رب العالمین

موضوع قفل شده است