مجموعه صوتی روایت حماسه | روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چند برهه از دفاع مقدس |

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
مجموعه صوتی روایت حماسه | روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چند برهه از دفاع مقدس |

بسم الله الرحمن الرحیم


[/HR]

به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMNENEI.IR مجموعه‌ی صوتی «روایت حماسه» را منتشر کرد.
این مجموعه به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چند برهه از دفاع مقدس می‌پردازد.
اولین قسمت از این مجموعه «آغاز دفاع» نام دارد و به مرور چگونگی آغاز جنگ تحمیلی و روایت شرایط جمهوری اسلامی ایران در آن برهه می‌پردازد.

سخنان حضرت امام خمینی رحمه‌الله و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این کلیپ صوتی می‌شنوید:

[SPOILER]حضرت امام خمینی رحمه‌الله:
من یک صحبت دارم برای ملت ایران و برای ملت عراق و ارتش عراق هم یک صحبت. برای ملت ایران این صحبت را دارم که گمان نکند ملت ایران که ارتش ایران نمی‌تواند جلوی اینها را بگیرد. خیر، ارتش ایران و قوای مسلّح ما، پاسدارهای عزیز ما.
قادر بر این معنا هستند، لکن تا مسئله جدّی نشود، آنها جدّاً عمل نمی‌کنند. آن روزی که مسئله جدّی شد، تمام اینها به طور جِدّ، امر می‌کنم که عمل بکنند و عراق را سر جای خودشان بنشانند.
ملت ایران نباید خیال بکنند که جنگی شروع شده است و حالا فرض کنید که دست و پای خودمان را گم کنیم. نه، این حرفها نیست. یک چیزی آوردند و یک بمبی اینجا انداختند و فرار کردند، رفتند. الآن هم دولت ایران جواب آنها را مشغولند که جواب آنها را بدهند و می‌دهند جواب آنها را. قوای بحریه‌شان بکلی از بین رفته است و قوای بریّه‌شان هم از بین خواهد رفت. شما خیال نکنید که یک چیزی است. این جنگهای متعددی که واقع شده است یک مقدارش هم نصیب ایران شده است که من هر دو جنگ را یادم هست. هیچ، ابداً مسئله‌ای نیست. شایعات یا چیزهایی را اگر دشمنهای ما، این احزاب مختلفه‌ای که الآن در ایران هستند، این گروهها و گروهکهایی که در ایران هستند، حالا اگر فرصت می‌خواهند به دست بیاورند و شایعه‌سازی کنند و هی تلفن کنند به این طرف و آن طرف که چه شده است، چه شده، کودتا شده ـ نمی‌دانم ـ این حرفها در کار نیست. این یک دزدی آمده است یک سنگی انداخته و فرار کرده، رفته است سرجایش. دیگر قدرت اینکه تکرار بکند ان‌شاءاللّه‌ ندارد. من به ملت ایران سفارش می‌کنم که چند جهت را ملاحظه کنند: یک جهت اینکه خونسردی خودشان را حفظ کنند و ابداً توجه به این معنا که یک قضیه‌ای واقع شده است و واقعاً واقع نشده قضیه‌ای. توجه نکنند به این معنا. یک وقت اغتشاشی از این راه بار نیاید.
پیام رادیو تلویزیونی ۱۳۵۹/۶/۳۱

حضرت آیت الله خامنه‌ای:
یکی از هیجان‌انگیزترین لحظات جنگ، لحظه‌ی شروع جنگ یا به تعبیر درست‌تر لحظه‌ای بود که ما از {حمله‌ی تحمیلی‌} حمله‌ی متجاوزانه‌ی رژیم عراق مطلع شدیم. همان‌طور که همه‌ی ملت ایران یادشان هست، قاعدتاً جنگ در بعدازظهر روز ۳۱ شهریور اتفاق افتاد. من شخصاً خودم در یک کارخانه‌ای رفته بودم که سخنرانی کنم و در حالی که نشسته بودیم و منتظر بودیم که وقت سخنرانی بشود، کارخانه هم نزدیک فرودگاه مهرآباد بود ناگهان صدای عجیبی و حرکاتی در پنجره‌ها و درها و اینها که ناشی از موج انفجار بود را شنیدم و برادران پاسداری که با من بودند رفتند بیرون بلافاصله و آمدند خبر آوردند که چند هواپیمای شکاری را در آسمان دیدند که بمب روی فرودگاه مهرآباد و جاهای دیگر پرتاب کرد و طبعاً من سخنرانی را که لازم بود تقویت روحیه‌ی آن کارگرها هم باشد انجام دادم، سریعاً آمدم به محل ستاد مشترک که اطاق جنگ در آن‌جا بود و نشستیم به بحث و بررسی این رویداد غیر منتظره با بقیه‌ی مسؤولین کشور که آن وقت همه بودند، از رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی و رئیس دیوان عالی کشور و اینها تا همه‌ی مقامات نظامی که ذیربط بودند. برای ما البته جنگ غیر منتظره بود و هر چیز غیر منتظره‌ای در آغاز یک مقداری بهت‌انگیز است. برای ملت ایران که اطلاعات کمتری از مسائل جاریِ مرزیِ بین ایران و عراق داشتند و منتظر چنین وضعی نبودند، و در جریان تحقیقات سیاسی و نظامی هم قرار نداشتند طبعاً بیشتر غیر منتظره بود. یادم می‌آید که در آن‌جا بحث شد که اطلاع این مسأله را چگونه به مردم بگوئیم و با چه زبانی موضوع را برای مردم که در مقابل یک جنگی قرار گرفتند که هیچ ابعاد آن هم مشخص نیست، زمان آن هم معلوم نیست، قرار بدهیم. بالأخره تصمیم جمعی بر این شد که من به عنوان نماینده‌ی امام در شورای عالی دفاع و به عنوان کسی که با مردم هر هفته صحبت می‌کردم در تریبون نماز جمعه و آشنا بودند مردم با صدا و با مطالب من، مطلب را با مردم در میان بگذارم و من یک اطلاعیه‌ای تهیه کردم و خودم با صدای خودم این اطلاعیه را در رادیو خواندم و بارها آن پخش شد و مردم کشور اطلاع پیدا کردند که ما در حال جنگ هستیم.
***
دولت عراق از اوّل پیروزی انقلاب، از اوایل پیروزی انقلاب، مقدمات یک درگیری مرزی را با ما شروع کرده و این تجاوزها بسیار تجاوزهای موذیانه و خباثت‌آمیزی بوده. یعنی با پرتاپ خمپاره، پرتاپ توپ، پرتاپ موشک، با حمله‌ی به پاسگاهها و به رگبار بستن پاسگاههای مرزی، با حمله به مردم، مردمی که مثلاً داشتند می‌کاشتند زمین را یا عبور می‌کردند یا با الاغشان یا با نمی‌دانم وسیله‌ی نقلیه‌شان، موتورسیکلت‌شان می‌رفتند تجاوز به اینها، حمله‌ی به اینها، با ربودن قایق در لب شط، قایق مثلاً آن عربی که دارد صیادی می‌کند، قایقش را بگیرند ببرند یا اموالشان را بگیرند ببرند یا خود افراد مرزی را بگیرند ببرند آن طرف کتک بزنند، مجروح کنند و رها کنند یا حتی رها نکنند و با آتش زدن باغات میوه با حمله به چاههای نفت و بالأخره بمباران مناطق مرزی، چه پاسگاهها و چه منازل و چه روستاها این حملات ۲۸۹ موردی که گفتم به این وسیله‌ها انجام گرفته و چه حملات زمینی، چه حملات هوایی و چه حملات دریایی که البته کمتر بوده دریایی در طول این زمان به این کیفیت مستمراً ادامه داشته.
مصاحبه با گروه ایران و جنگ شبکه اول صدا و سیما پیرامون هفته‌ی جنگ ۱۳۶۱/۶/۲۹

این جنگ را امریکا و مزدورانش یکجور تحلیل می‌کنند و ما جور دیگری تحلیل می‌کنیم. امریکا و مزدورانش بعد از آنی که در طول نوزده ماه هر چه کردند
نتوانستند جمهوری اسلامی را به زانو دربیاورند - حتی حمله‌ی نظامی هم کردند - با خود فکر کردند ما ایران را به جنگی تحمیلی و ناخواسته می‌کشانیم. عراق را تحریک می‌کنیم که با ایران جنگ را شروع کند و با این کار چند فایده می‌بریم. اوّلاً نیروهای نظامی ایران را تحلیل خواهیم برد،
ابزار جنگی آنها را مستهلک خواهیم کر. ثانیاً مراکز حیاتی و تولیدی و اقتصادی آنها را منهدم خواهیم کرد. پالایشگاهها را منهدم می‌کنیم، نفت را از آنها می‌گیریم، سوخت را می‌گیریم، راه‌آهن را و ارتباطات را می‌گیریم، مخابرات را می‌گیریم، زبده‌ترین عناصر رزمنده‌ی قهرمان را می‌گیریم.
وقتی که میان مردم نان نبود، برق نبود، رادیو تلویزیون نبود، تولید نبود، کشاورزی نبود آنوقت امور جمهوری اسلامی را متلاشی می‌کنیم و بعد هرکس رشته و زمام حکومت ایران در دستش باشد و حتی اگر زمامداران کنونی هم تا آن روز بمانند چاره‌ای ندارند جز این‌که دست احتیاج به سوی ما دراز کنند و ما آن وقت وارد ایران می‌شویم. همان‌طوری که در زمان شاه ملعون وارد ایران شده بودیم. باز هم امریکاست و غرب و ابرقدرتها همه کاره‌ی ایران، با این تحلیل به سراغ صدام حسینِ احمقِ جاه‌طلبِ مغرورِ بدبخت رفتند. جنایتکاران فراری چند ماه است روی او و رژیم پوسیده‌ی او و دولتمردان او کار می‌کنند. او را وادار کردند و او با این فکر و با این نیت که خواهد توانست مقابله بکند، چیزی هم به او در این میان خواهد رسید، ثروت مردم عراق را به صورت میگها و تانکها فرستاد
به داخل مرزهای ایران. هر روزی هم که می‌گذرد با این‌که میگهای دشمن مثل برگ خزان بر روی آسمان ایران و آسمان دریا فرو می‌ریزد و تا امروز میلیاردها ثروت مردم مستضعف عراق که در ابزار جنگی یعنی تانکها و میگها متبلور شده بود به وسیله‌ی مزدوران امریکا یعنی عوامل مفلوک «خسر الدنیا و الاخره»ی صدام یزید
به داخل ایران آمده بودند در این‌جا از بین رفته بودند و با آتش نیرومند دلاوران اسلام در هوا و زمین و دریا کوبیده شدند.
هر روزی هم که می‌گذرد و این همه خسارت روزبه‌روز بر او وارد می‌آید، باز او را دلگرم می‌کنند، می‌گویند جنگ را تو ادامه بده ما به تو پشتیبانی می‌رسانیم. این تحلیل کفر و استکبار جهانی یعنی امریکا و مزدورانش. آنها صحنه‌ی جنگ را این طوری که گفتم مشاهده می‌کنند. به میدان کشیدن ایران در یک جنگ تحمیلی و تحلیل بردن او و نیروهایش و متلاشی کردن نظامش و آنگاه روی کارآوردن یک دولتِ ضعیفِ مفلوک و آنگاه سلطه‌ی همه جانبه بر ایران، این تحلیل امریکاست. و اما تحلیل ما. تحلیل ما این است که اسلام و انقلاب اسلامی میدانی برای جَوَلان می‌جست، این میدان به دست دشمن در مقابلش باز شد. ما کسی نبودیم که به خاک عراق یا هر خاک دیگری وارد بشویم و حمله را شروع کنیم. لذا ما حمله را شروع نکردیم اما دشمن که شروع کرد ما ضرب شصت را اوّل به این دشمن نزدیک و شروع کننده نشان دادیم.
خطبه‌های نماز جمعه ۱۳۵۹/۷/۴[/SPOILER]
.
.

به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMNENEI.IR مجموعه‌ی صوتی «روایت حماسه» را منتشر کرد.
این مجموعه به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چند برهه از دفاع مقدس می‌پردازد.
دومین قسمت از این مجموعه «ستاره‌ها» نام دارد و تلاش دارد تا گوشه‌ای از مفهوم شهادت را در بیانات رهبر انقلاب اسلامی روایت کند

سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این کلیپ صوتی می‌شنوید:

[SPOILER] یک سرگرد ارتشی که بعد ما فهمیدیم ایشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمی - به میل خود، به صورت بسیجی آمده بود در مجموعه‌ی گروه شهید چمران، آنجا فعالیت میکرد. بنده مکرراً او را میدیدم؛ می‌آمد، میرفت. یک شبی با مرحوم چمران نشسته بودیم راجع به مسائل جبهه و کارهائی که فردا داشتیم، صحبت میکردیم؛ در باز شد، همین شهید رستمی وارد شد. چند روزی بود من او را ندیده بودم. دیدم سرتاپایش گل‌آلود است؛ این پوتینها گل‌آلود، بدنش خاک‌آلود، صورتش خسته، ریشش بلند؛ اما چهره را که نگاه کردم، دیدم مثل ماه میدرخشد؛ نورانی بود. روزهای قبل، من این حالت را در او ندیده بودم. رفته بود در یک منطقه‌ی عملیاتی، آنجا فعالیت زیادی کرده بود؛ حالا آمده بود، میخواست گزارش بدهد. او بعد از چندی هم به شهادت رسید. ارتشی بود، اما آمده بود بسیجی وارد میدان شده بود؛ فعالیت میکرد، مجاهدت میکرد، حضور فداکارانه داشت - در همان مجموعه‌ی بسیجیِ شهید چمران - بعد هم به شهادت رسید. این نورانیت را خیلی‌ها دیدند؛ ما هم دیدیم، دیگران هم بیشتر از ما دیدند. این ناشی از همان حضور فوق‌العاده است.
بیانات در دیدار بسیجیان استان خراسان شمالی‌ ۱۳۹۱/۰۷/۲۴


آن روزی که همین شهدای عزیز ما در جبهه به شهادت رسیدند، همه که به جبهه نرفتند؛ عدّه‌ای هم بودند که مشغول کاسبی شدند، عدّه‌ای هم مشغول پول در آوردن شدند، عدّه‌ای هم مشغول سوء استفاده شدند، عدّه‌ای هم مشغول خیانت شدند. این شهدا، بدون آنکه به آنها اعتنا کنند، رفتند و نتیجه این شد که توانستند نظام اسلامی را حفظ کنند و امروز هرکدام یک ستاره و یک خورشیدند
بیانات در دیدار جمعی از خانواده‌های شهدا
[/SPOILER]

.


[/HR]

به مناسبت فرارسیدن هفته دفاع مقدس، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMNENEI.IR مجموعه‌ی صوتی «روایت حماسه» را منتشر کرد. این مجموعه به روایت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای از چند برهه از دفاع مقدس می‌پردازد.
سومین قسمت از این مجموعه «فرمانده» نام دارد و می‌کوشد تا گوشه‌ای از نقش حضرت امام خمینی رحمه‌الله به عنوان فرمانده کل قوا و رهبر انقلاب اسلامی ایران در طول دفاع مقدس را روایت کند


[/HR]

سخنان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این کلیپ صوتی می‌شنوید:

[SPOILER]من این خاطره را بارها نقل کرده‌ام: در روزهای سوم چهارم جنگ بود، توی اتاق جنگ ستاد مشترک، همه جمع بودیم؛ بنده هم بودم،مسئولین کشور؛ رئیس جمهور، نخست وزیر - آن وقت رئیس جمهور بنی‌صدر بود، نخست وزیر هم مرحوم رجائی بود - چندنفری از نمایندگان مجلس و غیره، همه آنجا جمع بودیم، داشتیم بحث میکردیم، مشورت میکردیم. نظامی‌ها هم بودند. بعد یکی از نظامی‌ها آمد کنار من، گفت:
این دوستان توی اتاق دیگر، یک کار خصوصی با شما دارند. من پا شدم رفتم پیش آنها.مرحوم فکوری بود، مرحوم فلاحی بود - اینهائی که یادم است - دو سه نفر دیگر هم بودند. نشستیم، گفتیم: کارتان چیست؟ گفتند:ببینید آقا! - یک کاغذی در آوردند. این کاغذ را من عیناً الان دارم توی یادداشتها
نگه داشته‌ام که خط آن برادران عزیز ما بود - هواپیماهای ما اینهاست؛ مثلاً اف ۵، اف ۴، نمیدانم سی ۱۳۰، چی، چی، انواع هواپیماهای نظامیِ ترابری و جنگی؛ هفت هشت ده نوع نوشته بودند. بعد نوشته بودند از این نوع هواپیما، مثلاً ما ده تا آماده‌ی به کار داریم
که تا فلان روز آمادگی‌اش تمام میشود. اینهاقطعه‌های زودْتعویض دارند - در هواپیماها قطعه‌هائی هست که در هر بار پرواز یا دو بار پرواز باید عوض بشود - میگفتند مااین قطعه‌ها را نداریم. بنابراین مثلاً تا ظرف پنج روز یا ده روز این نوع هواپیما پایان میپذیرد؛ دیگر کأنه نداریم. تا دوازده روزاین نوعِ دیگر تمام میشود؛ تا چهارده پانزده روز، این نوع دیگر تمام میشود. بیشترینش سی ۱۳۰ بود. همین سی ۱۳۰هائی که حالا هم هست که حدود سی روز
یا سی و یک روز گفتند که برای اینها امکان پرواز وجود دارد. یعنی جمهوری اسلامی بعداز سی و یک روز، مطلقاً وسیله‌ی پرنده‌ی هوائی نظامی - چه نظامی جنگی، چه نظامی پشتیبانی و ترابری - دیگر نخواهد داشت؛خلاص! گفتند: آقا! وضع جنگ ما این است؛ شما بروید به امام بگوئید. من هم از شما چه پنهان، توی دلم یک قدری حقیقتاً خالی شد!گفتیم عجب، واقعاً هواپیما نباشد، چه کار کنیم! او دارد با هواپیماهای روسی مرتباً می‌آید. حالا خلبانهایش عرضه‌ی خلبانهای ما را نداشتند، اما حجم کار زیاد بود. همین طور پشت سر هم می‌آمدند؛ انواع کلاسهای گوناگون میگ داشتند.
گفتم خیلی خوب. کاغذ را گرفتم، بردم خدمت امام، جماران؛ گفتم: آقا! این آقایان فرماندهان ما هستند و ما دار و ندار نظامیمان دست اینهاست. اینها اینجوری میگویند؛ میگویند ما هواپیماهای جنگیمان تا حداکثر مثلاً پانزده شانزده روز دیگر دوام داردو آخرین هواپیمایمان که هواپیمای سی ۱۳۰ است و ترابری است، تا سی روز و سی و سه روز دیگر بیشتر دوام ندارد.
بعدش، دیگرما مطلقاً هواپیما نداریم. امام نگاهی کردند، گفتند - حالا نقل به مضمون میکنم، عین عبارت ایشان یادم نیست؛ احتمالاً جائی عین عبارات ایشان را نوشته باشم - این حرفها چیست! شما بگوئید بروند بجنگند، خدا میرساند، درست میکند، هیچ طور نمیشود.
منطقاًحرف امام برای من قانع کننده نبود؛ چون امام که متخصص هواپیما نبود؛ اما به حقانیت امام و روشنائی دل او و حمایت خدا از او اعتقاد داشتم، میدانستم که خدای متعال این مرد را برای یک کار بزرگ برانگیخته و او را وا نخواهد گذاشت. این را عقیده داشتم. لذادلم قرص شد، آمدم به اینها - حالا همان روز یا فردایش، یادم نیست - گفتم امام فرمودند که بروید همینها را هرچی میتوانید تعمیرکنید، درست کنید و اقدام کنید.
همان هواپیماهای اف ۵ و اف ۴ و اف ۱۴ و اینهائی که قرار بود بعد از پنج شش روز بکلی از کار بیفتد، هنوز دارد تو نیرو هوائی ما کار میکند! بیست و نُه سال از سال ۵۹ میگذرد، هنوز دارند کار میکنند! البته تعدادی از آنها توی جنگ آسیب دیدند،ساقط شدند، تیر خوردند، بعضیشان از رده خارج شدند، اما از این طرف هم در قبال این ریزش، رویشی وجود داشت؛ مهندسین ما در دستگاه‌های ذی‌ربط توانستند قطعات درست کنند، خلأها را پر کنند و بعضی از قطعات را علی‌رغم تحریم، به کوری چشم آنتحریم کننده‌ها، از راه‌هائی وارد کنند و هواپیماها را سرپا نگه دارند. علاوه بر اینها، از آنها یاد بگیرند
و دو نوع هواپیمای جنگیخودشان بسازند. الان شما میدانید که در نیروی هوائی ما، دو نوع هواپیمای جنگی - البته عین آن هواپیماهای قبلیِ خود ما نیست، امابالاخره از آنها استفاده کردند. مهندس است دیگر، نگاه میکند به کاری، تجربه می‌اندوزد، خودش طراحی میکند - هواپیمای دوکابینه‌ی برای آموزش و یک کابینه‌‌ی برای تهاجم نظامی، ساخته شده است. علاوه بر اینکه همانهائی هم که داشتیم، هنوز داریم و توی دستگاه‌های ما هست.
این، توکل به خداست؛ این، صدق وعده‌ی خداست. وقتی خدای متعال با تأکید فراوان و چندجانبه میفرماید: «و لینصرنّ اللَّه من ینصره»؛(۲) بی‌گمان، بی‌تردید، حتماً و یقیناً خدای متعال نصرت میکند، یاری میکند کسانی را که او را، یعنی دین او را یاری کنند - وقتی خدا این را میگوید - من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یاریِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.
بیانات در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولی امر ۵/۵/۸۸

من باید بگویم که فرمانده‌ی واقعی جنگ از اوّل تا امروز امام بودند و این نه به معنای فرماندهی تاکتیکی است که بگوید حمله کن، شروع کن، برو پیش، بیا پس، بلکه فرماندهی معنوی و روحی است و شما می‌دانید که در جنگ ما و همه‌ی جنگهای عالم روحیه و معنویت سهم بزرگتر را دارد و بیشتر را؛ و این را امام عهده‌دار بودند. شما ملاحظه کنید به همین جمله‌ی معروف امام که گفتند «الخیر فی ما وقع» این چقدر می‌توانست برای مردم ما جهت‌بخش باشد، ما روز اوّل خودمان، مردممان، مردم مناطق جنگی به خصوص که دائماً زیر آتش توپ و خمپاره و نمی‌دانم موشک و بمب و این چیزها بودند، چقدر در حال اضطراب بودند همه، امام ناگهان فرمودند «الخیر فی ما وقع» یعنی اینی که شد، خوب بود که شد و در گذشت زمان ما دیدیم هم خوب بود. اما آن روز که هنوز ندیده بودیم
که چقدر خوب شد که جنگ شروع شد و این را امام به ما گفتند، خود این گفتن روحیه‌ی ما را تقویت کرد. بنابراین نقش امام یک نقش بسیار حساس و تعیین‌کننده‌ای بود از آغاز کار به این لحاظی که گفتم. علاوه‌ی بر این امام جا به جا هم جنگ را به صورت تاکتیکی حتی اداره کردند و این چیز بسیار شگفت‌آوری است. اوّلاً در آغاز جنگ، اوایل جنگ، شورای دفاع را بوجود آوردند. شما می‌دانید شورای دفاع یک ارگان رسمی است که
در قانون اساسی پیش‌بینی شده، درعین‌حال با این‌که شورای دفاع همه‌ی ارکانش هم جمع بود و نماینده‌ی امام هم در آن معین شده بود، بنی‌صدر شورای دفاع را تشکیل نمی‌داد تا جنگ شد. جنگ هم که شد باز شورای دفاع را تشکیل نداد. او مایل بود که فرماندهی فردی داشته باشد. شورای دفاع استقلال او را از او می‌گرفت و مزاحمش می‌شد. در حدود شاید یک ماه از جنگ نگذشته بود، یک ماه و نیم، یک ماه و خرده‌ای ظاهراً از جنگ گذشته بود، دقیقاً یادم نیست. امام طی فرمانی دستور دادند که شورای عالی دفاع تشکیل بشود و باز با این‌که قبلاً هم بنده و مرحوم شهید چمران را به عنوان نماینده‌ی خودشان در شورای دفاع معین کرده بودند، باز در همین فرمان تأکید کردند و چون هر دوی ما در اهواز بودیم آن وقت تهران نبودیم، دستور دادند که به جای ما دو نفر از مجلس شورای اسلامی که یک نفر از آن دو نفر، رئیس مجلس یعنی آقای هاشمی رفسنجانی باشد و یک نماینده از سوی مجلس در شورای دفاع حضور داشته باشند، بایستی تشکیل بشود. یعنی به جای ما دو نفر، دو نفر از مجلس و یک نفر هم بخصوص از طرف خود مجلس که آن یک نفری را که از طرف خود مجلس بود مرحوم شهید محمد منتظری و آنی که از طرف خود مجلس بود برادرمان آقای پرورش معین شدند و آن دو نفر دیگر هم یکی‌شان که رئیس مجلس بود که امام خودشان معین کرده بودند که آقای هاشمی بودند؛ نفر دوم را هم مجلس مرحوم شهید منتظری را، محمد منتظری را معین کرد. یعنی یک ترکیب بسیار مستحکم و قوی‌ای برای شورای دفاع بوجود آمد. این هم یکی از اقدامات بسیار مهم امام بود و اگر شورای دفاع با همان شکل کُند که بنی‌صدر در آن کُندی ایجاد می‌کرد نمی‌بود شما بدانید وضع جنگ به مراتب بدتر از آنچه که در ماههای اولیه بود، می‌بود و شورای دفاع بود که سؤال می‌کرد، استیضاح می‌کرد، دخالت می‌کرد و کُندی‌ها را جبران می‌کرد و نمی‌گذاشت که کارها لنگ بماند. علاوه‌ی بر شورای دفاع باز امام فعالیتهای دیگری هم داشتند. به نظر من یکی از مهمترین فعالیتهای امام در پیشبرد جنگ، عَزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا بود. واقعاً اگر امام بنی‌صدر را از فرماندهی کل قوا عزل نمی‌کردند مطمئن باشید ما تا حالا اگر جنگ طول می‌کشید، مسلماً جنگیدن
ما باز هم در پانزده کیلومتری اهواز و چهارده کیلومتری دزفول و نمی‌دانم توی دور و بر گیلانغرب و اینها بود. از خروج نیروهای عراق از خاک ما واقعاً خبری نمی‌بود و سیاست بنی‌صدر سیاستی نبود که اگر ما خوش‌بینانه هم نگاه کنیم باید بگوئیم سیاستی نبود که او بر اساس آن بتواند جنگ را پیروز کند. اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم باید بگوئیم سیاستی نبود که بخواهد جنگ را با پیروزی ایران تمام کند. علاوه بر این‌که مرتب هم فشار می‌آوردند که صلح کنید دیگر. ممکن بود اصلاً تا حالا ما را کشانده باشد به یک صلح تحمیلی فضاحت‌بار و خجالت‌آور، بنابراین عزل بنی‌صدر از فرماندهی کل قوا یکی از مهمترین
اقدامات امام برای پیروزی جنگ بود. بعد قبول پیشنهاد شورای عالی دفاع برای فرماندهی سرکار سرهنگ شیرازی، صیاد شیرازی فرمانده‌ی نیروی زمینی ایشان و همین‌طور پیشنهادهای دیگری که شورای دفاع همواره به ایشان کرده در مورد فرماندهان و ایشان پذیرفتند چون که می‌دانید که شکل قانونی‌اش هم همین است. شورای دفاع پیشنهاد می‌کند، فرمانده‌ی کل که رهبر باشند می‌پذیرد، علی ای حال در کل این مسائل امام همواره به این جنگ کمک کردند، در مواردی هم اشتباهات عمده‌ی تاکتیکی را امام تذکر دادند. یعنی مواردی اتفاق افتاده که یک چیزهایی را امام گفتند. مثلاً حصر آبادان باید شکسته شود، یک فرمان تاکتیکی بود. اگر چه دیر اجرا شد، دیر اجرا شدنش هم به خاطر این بود که بنی‌صدر بود، به مجردی که بنی‌صدر رفت، این فرمان اجرا شد تا او بود اجرا نمی‌شد، هر چی زور می‌زدیم نمی‌شد، اصلاً مقدماتش انجام نمی‌گرفت. خود این‌که حصر آبادان باید شکسته بشود این پیش قراول پیروزیهای بزرگ ما شد و این هنر امام و تأثیر امام بود.

مصاحبه با گروه ایران و جنگ شبکه اول صدا و سیما پیرامون هفته‌ی جنگ ۲۹/۰۶/۱۳۶۱
[/SPOILER]

.