ارتداد و مسائل آن
تبهای اولیه
«ارتداد» كه از واژه «رد» گرفته شده، در لغت به معناي بازگشت است. در فرهنگ ديني، بازگشت به كفر ارتداد و ردّه ناميده ميشود،(1)
در برخي ديگر از اديان و مذاهب بزرگ نيز هر گاه كسي از دين برگزيده و منتخب روي گرداند ،كافر به شمار ميآيد و بدان سبب كه از دين سابق برگشته، مرتد خوانده و مجازات ميشود.(2)
البته جوهره همه اديان الاهي واحد است؛ گرچه به مقتضاي تفاوت شرايط اجتماعي، شرايع نيز تفاوت مييابند؛ در هر عصري، تنها يك شريعت بر حق است و ساير شرايع، به دليل تفاوت شرايط قبلي يا وقوع تحريف، نسخ ميشود.(5)
«كافي نيست كه انسان يك ديني داشته باشد و حداكثر اين باشد كه آن دين، منتسب به يكي از پيامبران آسماني باشد، با اين استدلال كه همه اديان آسماني از لحاظ اعتبار، در همه وقت يكسان هستند،
بلكه دين حق در هر زماني يكي بيش نيست و بر همه كس لازم است كه در هر زمان، پيغمبر صاحب شريعت از سوي خدا در آن عصر را اطاعت كنند تا آن كه نوبت به حضرت خاتم الانبيا(ص) رسيده است.
در اين زمان، اگر كسي بخواهد به سوي خدا راهي را بجويد، بايد از دستورهاي دين او راهنمايي بجويد و به حكم صريح قرآن، ديني جز اسلام پذيرفته نيست.(7)
و حتي اگر مراد از اسلام، خصوص دين ما نباشد بلكه منظور(معناي لغوي آن يعني) تسليم خدا شدن باشد، بايد دانست كه حقيقت تسليم در هر زماني شكلي داشته و در اين زمان، شكل آن همان شريعت محمدي(ص) است و قهراً كلمه اسلام بر آن منطبق ميگردد و بس؛
1. المفردات في غريب القرآن، راغب اصفهاني، ص 192و193.
2. عهد قديم، سفر توريه مثني، فصل 13؛ عهد جديد، نامهاي به مسيحيان يهودي نژاد عبرائيان، بند10، جمله26-32.
3. آل عمران(3):19.
4. مجمع البيان في تفسير القرآن، ابوعلي طبرسي، ج2-1، ص128.
5. تفسير المنار، محمد رشيدرضا، ج6، ص 416-417.
6. پرسشها و پاسخها(آزادي و پلوراليسم)، آيت الله مصباح يزدي، ج4. ص 38و62-78.
7.(آل عمران(3):85.
8. بقره(2):285.
9. صف:(61):6؛ بقره(2):146
10. بقره(2):136.
11. عدال الهي، مرتضي مطهري، ص296-300.
16. تحريرالوسيله، امام خميني، ج2، ص499 و المغني، ابن قدامه(از فقهاي بزرگ اهل سنت)، ج 10، ص 74.
الف) مرتد فطري: كسي است كه پدر يا مادر يا والدينش هنگام انعقاد نطفه وي مسلمان بوده، بعد از بلوغ، آيين اسلام را پذيرفته و سپس به كفر روي آورده است؛ مانند سلمان رشدي كه پدرش مسلمان است.
ب) مرتد ملي: كسي است كه پدر و مادرش هنگام انعقاد نطفه وي كافر بودهاند؛ بعد از بلوغ، اظهار كفر كرده، سپس مسلمان شده و بعد از آن به كفر باز گشته است1
البته برخي از فقها نيز اسلام يا كفر پدر يا مادر هنگام ولادت طفل را شرط دانستهاند نه هنگام انعقاد نطفه2.
فرزندان نابالغ، از جهت اسلام و كفر، تابع آيين پدر و مادرند.(3)
هر گاه يكي از والدين مسلمان باشد، فرزند، مسلمان شمرده ميشود؛(اسلامِ حكمي) چون اسلام بر كفر برتري دارد و تابعيت برتر براي فرزند منظور ميشود.(4)
اگر پدر و مادر هر دو كافر باشند، فرزند نيز در حكم كافر است.(5)
البته بايد توجه داشت، براي حكم به ارتداد و اجراي مجازات آن، اسلامِ حكمي كفايت نميكند. بايد فرد، خودش پس از بلوغ، اسلام را انتخاب كند و سپس كفر بورزد.( (6
2-. مباني تكملة المنهاج، سيد ابوالقاسم خويي، ج 1، ص325.
3-. جواهر الكلام، محمد حسن نجفي، ج41، ص602؛ تحريرالوسيله، امام خميني، ج2، ص498.
4- همان، ج6، ص 49.
5- همان، ص44و45.
6-. همان. ج41، ص603و605و617.
1. انكار اصل دين: مانند انكار وجود خدا، وحدانيت وي، رسالت حضرت ختمي مرتبت(ص) يا معاد و حيات پس از مرگ. با انكار يكي از اين امور فرد كافر ميشود؛ مثلاً اگر به خدا ايمان داشته باشد، ولي به شريعت حضرت محمد(ص) ايمان نياورد، كافر شمرده ميشود؛ «الكافر هو من انتحل غير الاسلام».)1(
2. انكار يكي از احكام ضروري و بديهي دين اسلام:(2) مانند انكار وجوب نماز يا روزه. هر مسلماني ميداند در دين اسلام نماز و روزه واجب است.
ممكن است كسي منكر اصل دين اسلام و شريعت محمدي(ص) نشود؛
البته فقها در اين مسأله كه آيا صرف انكار يكي از ضروريات دين موجب كفر و ارتداد ميشود - مانند بهائيان، قاديانيها و افرادي چون كسروي كه پيامبر را تكذيب نميكنند ولي ميگويند شما معاني كلمات پيامبر(ص) را نميفهميد -(4)
3. انكار يكي از احكام قطعي ولي غير ضروري اسلام:(7) هر گاه كسي به طور مشخص بداند مثلاً روزه در عيد فطر حرام است يا روزه مسافر(جز در موارد خاص) باطل است و يا پوشش اسلامي بانوان واجب است، ولي با وجود اين منكر آن گردد، مرتد ميشود؛
البته لازم نيست انكار دين يا ا حكام شريعت مقدس حتماً با گفتار صريح و آشكار باشد.
هر گفتار يا كرداري كه سبب تكذيب، انكار، عيب گذاري و ناقص شمردن، تمسخر و استهزاي دين اسلام يا اهانت به مقدسات و كوچك شمردن و دست برداشتن از آن گردد،
موجب تحقق كفر و ارتداد ميشود؛ مانند افكندن قرآن در كثافات يا پاره يا تيرباران كردن آن. از اين روي، هر رفتار و گفتاري كه نتيجه آن عدم حقانيت دين اسلام و در نتيجه بيفايده بودن اعتقاد به آن باشد، موجب كفر و ارتداد ميگردد.(8)
پی نوشت:
3. مدارك الاحكام في شرح شرايع الاسلام، سيد محمد موسوي عاملي، ج 2، ص294.
4. جواهر الكلام، محمد حسن نجفي، ج41، ص601 و ج6، ص 488و 49؛ فقه الحدود و التغريرات، سيد عبدالكريم موسوي اردبيلي، ص839.
5. التنقيح في شرح العروة الوثقي، سيد ابوالقاسم خويي، ج3؛ ص 58-59و61 تحريرالوسيله، امام خميني، ج1، ص115.
6. جواهر الكلام، محمد حسن نجفي، ج6، ص 49.
7. همان.
8. جواهرالكلام، محمد حسن نجفي، ج6، ص48وج41، ص 600.
الف) عنصر قانوني مراد از عنصر قانوني، «جرم شناخته شدن در قانون» است؛ چون هيچ عملي جرم نيست مگر اين كه قبلاً قانوني آن فعل يا ترك فعل را جرم شناخته و برايش مجازات تعيين كرده باشد.
در قوانين جزايي جمهوري اسلامي ايران، درباره ارتداد نصي وجودندارد؛ ولي چون اصل چهارم قانون اساسي، همه قوانين جمهوري اسلامي ايران را بر احكام شريعت اسلام مبتني دانسته است و اصل 167 قانون اساسي مقرر ميدارد
به بهانه سكوت يا نقض يا اجمال يا تعارض قوانين مدونه،
از رسيدگي به دعوي و صدور حكم امتناع ورزد» و چون دعوي مذكور به دعاوي مدني اختصاص يا انصراف ندارد، بايد براساس منابع فقهي مرتد را مجرم شناخت و به مجازات حكم كرد.
البته ارتداد با انكار قلبي حاصل ميشود؛ ولي آنچه مجازات دنيوي بر آن مترتب ميگردد، ارتدادي است كه با گفتار يا رفتار اظهار شود؛ مانند سخنراني، نوشتن كتاب، مقاله و... . ارتداد تا وقتي ابراز نشود، جرم حقوقي نيست و كسي حق تحقيق و تفحص و تفتيش عقايد ندارد.(1)
از آن جهت كه جرمي سياسي و اقدامي عملي عليه حكومت اسلامي است، مجازات دارد. بنابراين، مجازات ارتداد تعزيري است و صرف تغيير دين جرم شمرده نميشود.(3)
اما آيات و روايات نشان ميدهد خود ارتداد، يعني «صرف تغيير دين و عقيده»، موضوع حكم است نه همراه شدن آن با جرائم ديگر؛
البته برخي آيات از جمله آيه 217 سوره بقره و مخصوصاً آيه 72 سوره آل عمران نشان ميدهد ارتداد به عنوان يك جريان فتنه انگيز براي ايجاد تزلزل درباورهاي ديني مسلمانان از سوي دشمنان داخلي و خارجي مطرح بود.
به همين جهت، در روايات آمده است: «بر امام واجب است؛ علي الامام» نه «امام ميتواند؛ للأمام» كه ناظر به تعزير باشد.
بر قصد فاعل منظور ميكند؛ مثلاً در مسأله حرمت اجتماع زن و مرد نامحرم، فقها معتقدند اجتماع زن و مرد نامحرم در يك فضاي بسته، هر چند قصد گناه نداشته باشند، حرام و ممنوع است.
پی نوشت:
2. همان.
3. نابردباري مذهبي، محمد حسين مظفري، ص82-83.
4. مستدرك الوسايل، محدث نوري، ج3، ص242؛ المغني، ابن قدامة، ج10، ص76.
5. تهذيب الاحكام، شيخ طوسي، ج10، ص161، ح553.
6. همان، ص159، ح544.
7. آل عمران(3): 72.
8. بقره(2): 109.
9. محمد(47): 25-30.
10. ر.ك: جزوه «دين و آزادي» سخنراني آيت الله مصباح يزدي در مدرسه فيضيه قم.
11. از اين روي، همه فقهاي شيعه و سني بحث ارتداد را در باب حدود مطرح كردهاند.
12. حقوق جزاي عمومي، محمد صالح وليدي، ج2(جرم)، ص323-324.
13. در اماره قانوني. اثبات خلاف اماره ممكن است و در اين صورت رفع اثر ميشود؛ اما اگر قانون گذار چيزي را به عنوان فرض قانون لحاظ كند، در صورت اثبات خلاف آن مطلب نيز آثار حقوقياش مرتفع نميشود.(ر.ك: الوسيط، عبدالرزاق سهوري، ج1 و كتابهاي ادله اثبات دعوي).
از اين رو، انسان حاكم بر سرنوشت خويش است و هيچ كسِ ديگر، حتي خداي متعال حق ندارد برايش تصميم بگيرد.
به گونهاي كه حتي عقل نيز در اين ساحت فقط خدمت گزار و ابزار سنجش كم و كيف لذت است.(1)
خداي متعال به مقتضاي لطف و حكمتش براي تأمين مصالح دنيوي و اخروي، شريعتي آسماني به بشر ارزاني داشته است.
دولت اسلامي، همان گونه كه موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدايي كند و آب سالم براي مردم فراهم آورد،
در اسلام، ايمان به مبادي مذهب و ريشههاي عقايد بايد از منطق و استدلال سرچشمه گيرد.
اگر از مسيحيان كنوني بپرسيم: چگونه ممكن است خدا در عين آن كه يكي است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟
«به بندگانم آنهايي كه همه گونه حرفها را ميشنوند و در ميان آنها نيكوترينشان را انتخاب ميكنند، بشارت بده اينان كساني هستند كه از ناحيه خدا هدايت يافتند و اينان صاحبان خردند».(4)
در برابرش گردن ننهيد: «لا اكراه في الدين»؛(8)
ولي هر گاه مسلمان شديد، ديگر نميتوانيد از آن باز گرديد.
از اين رو، آزادي و حق انتخاب انسان موهبتي الاهي براي نيل به كمال شمرده ميشود.
و مشركان را نميبخشد؛«ان الله لايغفر أن يشرك به و يغفر ما دون ذلك...».(11)
2. ماده 18 اعلاميه جهاني حقوق بشر.
3. هفته نامه پرتو، 2/10/81.(سخنراني آيت الله مصباح يزدي)
4. زمر(29): 18.
5. بقره(2):111؛ انبياء(2):24؛ نحل(16):64.
6. توبه(9): 6.
7. اسدالغابه، ج3، ص22.
8. بقره(2): 256.
9. اسلام و حقوق بشر، زين العابدين قرباني، ص480-482.
10. زمر(29):7.
11. نساء(4):116.
معنی ارتداد :
ارتداد - از ریشه ی « رِدّه» - به معنی رجوع و بازگشت ( به موضع و موقعیت قبلی ) است .
« مرتدّ را از آن روی مرتدّ می گویند که خود را به کفر خویش بازگشت می دهد » ( مقابیس الّلغه جلد 2 صفحه 383 )
و جالب این است که ارتداد - پیش از اسلام - در تمام ادیان مطرح جهان وجود داشته است یعنی اینکه تمام ادیان به مسئله ارتدادد پرداخته اند نمونه های از آن:
ارتداد در دین زردشتی :
مجازات مرتد در آیین زردشتی اعدام بوده - خواه مرتد، ایرانی باشد یا غیر ایرانی .
مدارک و شواهد فراوانی بر اعدام مرتد در دین زردشت وجود دارد و از آن جمله، متن نامه « تنسر »، موبد موبدان در دوران اردشیر بابکان می باشد که در تاریخ طبرستان موجود است و به صورت مستقل نیز به وسیله مجتبی مینوى، در سال 1311 منتشر شده است.
بخشى از اين نامه كه در مورد مرتدان است , به اين شرح مى باشد:
و من تو را بيان كنم كه قلّت قتل و عقوبت در آن زمان و كثرت آن در اين زمان از قِبل رعيت است نه پادشاه .
(یعنی : برایت توضیح می دهم که کمی قتل و مجازات در زمان قبل و زیادی آنها در این زمان، بر گردن و تقصیر مردم است، نه پادشاه )
بدان كه عقوبات بر سه گناه است :
يكى ميان بنده و خدا كه از دين برگردد و بـدعتى احداث كند در شريعت
و يكى ميان رعيت و پادشاه كه عصيان كند يا خيانت يا غش
يكى مـيان برادران دنيا كه يكى بر ديگرى ظلم كند .
در اين هر سه , پادشاه , سنتى پديد فرمود به بسيار بـهـتـر از آنِ پيشينيان .
چه در روزگار پيشين هر كه از دين برگشتى , حالاً عاجلاً قتل و سياست فرمودندى
( یعنی : سابق بر این، هر کس که مرتد می شد را فورا شکنجه و مجازات می کردند و بدون معطلی می کشتند )
شهنشاه فرمود كه چنين كسى را به حبس بازدارند، و علماء مدت يك سال به هر وقت او را خـوانـنـد ونـصيحت كنندو ادله و براهين بر او عرض دارند و شُبهه را زايل گردانند
اگر به توبه وانـابـت واسـتغفار باز آيد او را خلاصى دهند
واگر اصرار ِ استكبار, او را بر استدبار دارد, بعد از آن قتل فرمايند ...
همان گونه كه در متن فوق ملاحظه مى شود, مجازات اعدام براى مرتد, پيش از اردشير بابكان نيز مطرح بوده
و اردشير اين مجازات را پس از هشدار دادن به مرتد, در طول يك سال زندانى بودن او و عدم توبه وبازگشت به دين مجاز دانسته است .
فردوسی نیز ماجرای فوق را چنین در شاهنامه آورده است :
که زرتشت گوید به استا و زند
که : « هر کس که از کردگار بلند
بپیچد »؛ به یک سال پندش دهید
همان مایه ی سودمندش دهید
پس از سال اگر او نیاید به راه
کُشیدش به خنجر، به فرمان شاه
زند : کتاب زردشت
استا = اوستا ( پازند ) : شرح و ترجمه ی کتاب زند
فردوسی در اینجا بیان می دارد که زردشت در کتاب « اوستا » و کتاب « زند » می گوید :
« هر کس که خدای بلند مرتبه ( = اهورا مزدا ) را انکار کند ، ابتدا به مدت 1 سال او را نصیحت کنید و اگر در این مدت به راه نیامد و به دین برنگشت، به دستور پادشاه ، او را با خنجر بکشید. »
بر همين اساس , در كتاب روايت پهلوى آمده :
كسى كه از دينى كه بدان مُقرّ است به دين ديگر رود, مرگ ارزان ( مستحق اعدام ) است
زيرا دين بهدینی ( آیین زردشت ) را رهـا مـى كـند تا دين بدتر همى گيرد
به سبب گرفتن دين بدتر, مرگ ارزان همى شود
چه، آن ديـنـى اسـت كه از راه ارث بدو رسيده است , پس خود بدان گناهكار نيست
و امروز كه يكى ديگر گـيـرد بـدان گـنـاهـكـار بـاشـد, واز مـرگ ارزانـان كسى كه بدين بهدينان آيد, فورا رستگار شود
بنابراين همان گونه كه تنسر مى نويسد:
پيش از اردشير بابكان , از نظر پيروان آيين زردشتی, حكم مرتد مطلقا اعدام بوده
و اردشير با اصلاحات ويژه اى حكم ايـن مـجازات را تخفيف داده و راه توبه را باز كرده و علما را موظف دانسته كه در رفع شبهاتى كه شخص مورد نظر را به ارتداد كشانده , به مدت يك سال تلاش كنند,
از عبارت روايت پهلوى مى توان استنباط كرد كه در صورت بازگشت شخص مرتد به آيين بهدينى , گناه او آمرزيده خواهد شد,
زیرا مى گويد: از مرگ ارزانان , يعنى مستحقان اعدام , كـسـى كـه بـه آيين بهدينى در آيد, فورا رستگار خواهد شد .
واين تعبير هر چند اعم از مرتد است (يـعـنى مرتد, خود يكى از مرگ ارزانان است وممكن است اين حكم مختص آن دسته از مستحقان اعـدام بـاشـد كـه جرم ديگرى مرتكب شده اند, نه كسانى كه به دليل داشتن آيين بهدينى ابتدائا مـحـكـوم به اعدام شده اند)
ولى ظاهرا اين عبارت پس از ذكر مجازات اعدام براى مرتد, او را نيز شامل مى شود .
ممنوعیت ازدواج با مرتدان :
ازدواج با بيگانگان در آيين زردشتی نيز ممنوع بوده و از آن جـا كـه مجازات مرتد در آيين مجوس نيز اعدام بود ـ اعم از اين كه مرتد, ايرانى باشد يا غير ايـرانـى ـ
قـهرا يكى از آثار ارتداد, ممنوعيت ازدواج و يا به تعبير صحيحتر غير معقول بودن چنين ازدواجـى مـى بـاشد
[="arial"]
آئین یهود بر این باور است که :[/]
« در زمانی که حضرت موسی(ع)برای نزول تورات در کوه طور معتکف شد و مدت غیبت او به طول انجامید،
بنی اسرائیل به هارون مراجعه کردند و از او خواستند خدای مجسّمی برای آنان قرار دهد،
و لذا هارون از آنان خواست هر چه جواهر آلات به همراه خویش دارند بیاورند و آنها چنین کردند
و سپس هارون، جواهرات را به شکل گوساله ای در آورد و بنی اسرائیل آن را پرستیدند،
و هنگامی که موسی(ع)از این انحراف اطلاع یافت، سخت بر آشفت و از جانب خداوند فرمان رسید که
کاهنان، یعنی فرزندان (لاوى)، همه کسانی را که بر غیر خدا سجده کرده اند بکشند و چنین شد و در آن روز، سه هزار نفر از بنی اسرائیل کشته شدند.
( سِفر خروج تورات باب 32 )
در تورات - بر خلاف اسلام - از رفع عقوبت و مجازات مرتد به وسیله توبه، سخنی به میان نیامده است
و کیفر مرتد از نظر تورات قتل است، چه توبه کند و چه نکند،
همچنین در تورات - بر خلاف نظر فقهای اسلامی - از نظر مجازات، تفاوتی بین زن و مرد مرتد وجود ندارد،
در منبع زیر ، شرح کامل مجازات مرتد از دین یهودی آمده است :
« در خلوت نشانند مرتد را و فص نمایند رگان ساعدین او را تا همچنان که شریان خون دستانش جاری است،
شریف نسل دعای مرکاوه بخواند تا هنگام که مرتد به موت و یهوه متصل می شود و ختم دعای مرکاوه هم انجام گیرد .
یا که مرتد را در زمین آستانه درگاه کنیسه تا به شانه ها در خاک مدفون ساخته و مَرکب ها و چرخ ها و مو منین با چکمه ها بر مرتد بگذرند تا بمیرد . »
( اسفار کاتبان، ابوتراب خسروی، نشر قصه، تهران، 1383، صفحه 103 )
مورد دیگری كه در تورات درباره مرتد ومجازات او سِفر تثنيه (باب هفدهم ) است
كه مى گويد: اگـر در ميان تو در يكى از دروازه هايت كه يهوه خدايت به تو مى دهد,
مرد يا زنى پيدا شود كه در نـظـر يهوه خدايت كار ناشايسته نموده و از عهد او تجاوز كند ورفته
و خدايان غير را عبادت كرده , سجده نمايد, خواه آفتاب يا ماه يا هر يك از جنود آسمان كه من امر نفرموده ام و از آن اطلاع يافته وبشنوى ,
پس نيكو تفحص كن و اينك اگر راست ويقين باشد كه آن رجاست در اسرائيل واقع شده اسـت ,
آن گاه آن مرد يا زن را كه اين كار بد را در دروازه هايت كرده است , بيرون آن مرد يا زن را سنگسار كن تا بميرند .
از گواهى دو يا سه شاهد, آن شخص كه مستوجب مرگ است كشته شود .
از گواهى يك تن كشته نشود .
اولا, دست شاهدان به جهت كشتن برافراشته شود و بعد از آن , دست تمامى قوم , پس بدى را از ميان خود دور كرده اى
[="3[="lime"]"]ارتداد در آئین مسیحیت :[/]
مسأله ارتداد و مجازات مرتد، از طریق تورات در میان مسیحیان نیز راه یافته
و همه دانشمندان مسیحی تا قبل از پیدایش مذهب پروتستان، مجازات مرتد را اعدام می دانسته اند،
هر چند که بعضی از رهبران مذهبی مسیحیّت - شاید تحت تأثیر مکتب اسلام - پذیرفته اند که توبه مرتد مجازات اعدام او را رفع می کند.
به عنوان نمونه، « آلبرماله » در کتاب « تاریخ قرون وسطی ص286 » می نویسد:
توسعه ی قلمرو امت مسیحی در اروپا، در قرون وسطی تحقق یافت و در نتیجه مسلمانان نیز از اسپانیا رانده شدند.
در این زمان، دو گروه به نام سالکان (لیون) و مرتدان (آلبی ها) به وجود آمدند و مرتدان آلبى، مانند ایرانیان قدیم معتقد به مبدأ خیر و شر بودند
و مسیح را فرشته ای که مبدأ خیر فرستاده می شناختند و نیز معتقد به تناسخ بودند و به همین جهت از خوردن گوشت حیوانات اجتناب می کردند.
این عقیده در (لانگدوک) به سرعت انتشار یافت و روحانیان کاتولیک را از اعتبار خود ساقط ساخت
و به همین جهت، روحانیان به این مرتدان و قوم ترک (غیر مسیحى) به یک چشم می نگریستند .
سرانجام به دستور پاپ، جنگ صلیب بر ضد مرتدان آغاز شد و (آلبی ها) قتل عام شدند.
به دنبال جنگ صلیب، دادگاه های تفتیش عقاید به وجود آمد. در این دادگاه ها برای اعتراف، از شکنجه استفاده می شد
و آنها که اعتراف به گناه می کردند، عقوبت سهل تری داشتند، ولی آنان که اعتراف نمی کردند
یا قبلاً یک بار دیگر توبه کرده و توبه خود را شکسته بودند( دوباره مرتد شده بودند )، حکمشان این بود که زنده، طعمه حریق شوند.
دادگاه های تفتیش عقاید در فرانسه و ایتالیا مدت ها ادامه داشت، ولی در آلمان گاه گاه تشکیل می شد.
برخی از روحانیان و به خصوص فرقه « فرانسوا » با تفتیش عقاید مخالف بودند؛ و لذا یکی از این روحانیان می نویسد:
اگر پطرس و پولس مقدس نیز به این دیوان احضار می شدند، برائت از گناه حاصل نمی کردند !
مرتد در مسيحيت , هم پيمان دشمن خـارجـى مـحـسـوب نـمـى شـود, بلكه پيرو رقيب داخلى به شمار مى آيد
( در حالى كه يهوديان , مـرتـد را يـك هـم پـيمان خانگى براى دشمنان خارجى محسوب مى كنند )
به همين دليل , قانون كليساى قديم در مورد مرتد بسيار شديد بود :
ارتداد، يك گناه غيرقابل جبران تلقى مى شد .
پس از تعميد, راهى براى بخشايش گناهان ناشی از ارتداد وجود نداشت .
پس از مسيحى شدن كنستانتين , ارتداد يك گناه و جرم مدنى محسوب شد كه از نظر قانون , قابل مجازات شدید بود .
فرمانهاى مجمع القوانين تئودسيوس، به اين شدت مجازات گواهى مى دهد .
مسيحيانى كه بت پرست شوند, از حق شهادت دادن محروم خواهند شد وهرگواهي اى كه اين افراد بدهند, از اساس لغو خواهد بود.
ده سـال بعد در فرمانى اعلام شد:
كسانى كه از ايمان مقدس دست بردارند, از جامعه ی انسانها جدا گشته وصلاحيت شهادت دادن از آنها سلب خواهد گرديد,
از ارث محروم خواهند شد,
موقعيت اجـتـمـاعـى و وضـعيت قانونى خود را از دست خواهند داد
و ننگ ابدى بر پیشانی آنان نقش خواهد بست .
قـابـل توجه است كه يك فرمان متعلق به سال 383م ، به طور ضمنى اشاره مى كند كه مانويت در حـد بـت پـرسـتـى و يهودي گرى است .
مسيحيان به سادگى آزار مانويان را كه ديوكليتان در سال 297م ، آغـاز كـرده بـود ادامـه دادنـد .
مـقـرر گـرديـد كه معلمان مانوى مجازات شوند, شركت كنندگان در مجامع آنان رسوا و خانه ها و مراكز تعاليم آنان به نفع دولت مصادره گردد.
در دائرةالـمعارف آمريكانا, تحت عنوان ارتداد آمده است :
ارتداد را سابقا جرمى عليه مملكت تلقى مـى كـردنـد, ولذا حكومتها مجازات اعدام را براى آن مقرر مى داشتند .
كـلـيـسـاهـاى اولـيه هميشه بين مرتدانى كه به طور لجوجانه بر ارتداد خود پافشارى مى كردند
و مرتدانى كه عقيده آنها صرفا بر اثر اشتباه بوده يا در ارتداد به دنيا آمده اند ( و پدر ومادر آنها مرتد بـوده انـد ) فـرق مى گذاشته است .
همچنين مرتدان صلح جو را از آنان كه عقايدشان پديد آورنده اغتشاش وبى نظمى بوده , تفكيك مى كرده است
ويـلـيـام سـوم , پادشاه انگلستان ( 1817 ـ 1890 م )
در فصل 32, احكام 9 و10 چنين مقرر داشت :
هركسى كه در مسيحيت تربيت شده يا بدان اعتراف كرده , حقانيت آن را انكار نمايد,
در نخستين بـار از حـق داشـتن منصب
وبراى دومين بار از حق اقامه دعوى
مشاغل نگهبانى , مديريت , وراثت وتملك اراضى محروم خواهد شد
وبه حبس غيرقابل ضمانت , به مدت سه سال محكوم خواهد شد.[/]
صد البته در دوران سیاه سلطه تعصبات مذهبی چنین احکامی بوده ولی این دلیلی بر صحت چنین رفتارهایی نیست. این وجه تشابه به دلیل اینست که ادیان از هم کپی شده اند و طراحان و دکانداران دین فروش برای اینکه کسی جرات نکند به بساط کاسبی مذهبی آنها خدشه وارد کند چنین فجایعی را به عنوان حکم و قانون ساخته و پرداخته اند. امروز با رشد فرهنگی انسانها جوامع بشری زیر بار چنین احکام مضحک و بی منطقی نمیروند و با هزاران آیه و حدیث نمیتوان چنین جنایتی را توجیه کرد.