ارجاء در علم کلام یعنی چه؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارجاء در علم کلام یعنی چه؟

ارجاء در علم کلام یعنی چه؟
قول به ارجاء یعنی چه؟
ممنونم

با سلام و عرض ادب
مرجئه‏( اميدواران؛ به تأخيراندازندگان) إِرْجَاءً [رجأ] الأَمرَ: آن كار را به تأخير انداخت،

مرجئه، نام يكى از نخستين فرقه‏هاى اسلامى است، كه از لحاظ نظرى دشمن شديد خوارج بشمار مى‏رفته‏اند. خوارج مى‏پنداشتند كه هر مسلمانى كه مرتكب معصيت كبيره شود كافر است، در حالى كه مرجئه بخلاف آنها معتقد بودند كه هيچ مسلمانى با ارتكاب به گناه ايمان خود را از دست نمى‏دهد؛ بلکه مى‏گفتند ايمان امري قلبي و زباني است و عمل در آن نقشي ندارد و گناه هيچ ضرري به ايمان نمي‌رساند و مرتكب گناه چه كبيره، چه صغيره، مؤمن است.
همين عقيده موجب سكوت‏گرايى‏ بسيار آنان در سياست گشت، چه بنابر مذهب آنان، امامى هم كه مرتكب كبيره شود هنوز مسلمان است و بايد از او اطاعت شود؛ و نماز در پشت سر او درست و معتبر است. امروزه ديرى است كه اين مذهب منقرض شده است. ولى نفوذ آن در مذهب اهل سنّت و جماعت، و به طور كلى كسانى كه خود را از تعصّبات دينى و تحزّبات سياسى و عقيدتى آزاد و بر كنار مى‏خواسته‏اند بسيار قوى بوده است و هنوز هم ادامه دارد. مانند بسيارى از فرقه‏ها، اين فرقه هم يك ريشه سياسى داشته است.

نام «مرجئى» به معنى كسى است كه داورى درباره اشخاص را تا روز رستاخيز- كه نهانى‏ها آشكار مى‏گردد- به تأخير مى‏اندازد.

در دوره عباسى كه مسأله خلافت ديگر چندان حاد نبود، مرجئه باز همان تسامح و آسان‏گيرى اصولى خود را حفظ كردند. آنان نسبت به گناهان ديگران چندان جدّى نبودند. براى آنها تنها يك گناه بخشش‏ناپذير بود و آن كفر و بى‏ايمانى‏است. آنچه مهم است مسأله ايمان است. براى آنان ايمان يك مقوله منحصر به فردى بوده است، نه گناهان بزرگ آن را مخدوش مى‏كند، و نه اعمال نيك آن را افزون مى‏سازد. شايد مهم‏ترين مستند مرجئه از آيات قرآن مجيد اين آيه بوده كه مى‏گويد «وَ آخَرُونَ مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اللَّهِ إِمَّا يُعَذِّبُهُمْ وَ إِمَّا يَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (توبه 9/ آيه 106)- و گروه ديگرى اميدوار مانده و چشم دوخته‏اند به فرمان خدا؛ كه يا عذابشان مى‏كند و يا توبه ايشان را مى‏پذيرد، و خدا داناى استوار كار است.
آنها صريحا اظهار مى‏كردند كه «زنا» و «سرقت» مؤمن را از ايمان به وحدانيّت خدا و حتى از بهشت منع نمى‏كند. خلاصه ايمان به دين اسلام، بدين معنى است كه مرتكب كبيره را كافر نبايد خواند، و او هر كارى بكند باز مسلمان است. اگر توبه كند توبه او از سوى خدا پذيرفته است، و اگر گناه كردن خود را رها نكرد، بازهم در گروی اراده خداوندرحمن است، اينها جنبه‏هايى است از واكنش نظرى اين فرقه در برابر خوارج، به ويژه اين اعتقادشان كه مرتكب كبيره در عذاب مخلّد خواهد ماند.
همين‏طور، چون اين فرقه‏«عصمت» را شرط ضرورى امامت يا خلافت نمى‏دانستند، اين مذهب موافق طبع امويان افتاد چنانكه آن را مذهب رسمى خود مى‏شناختند و در رواج آن بسيار مى‏كوشيدند. و چون هم شيعه و هم خوارج امويان را منكر بودند و غاصب خلافت مى‏شناختند، و اعمال آنها را غالبا خارج از آيين اسلام مى‏دانستند، توسّل به مرجئه در جهت كسب قدرت امويان- از حيث «تئورى»- عامل مهمى به شمار می رفته است، و تا زمانى كه آن دودمان بر سر كار بودند، مرجئه نيز اهمّيّت داشتند. ولى از زمانى كه آنها روى به زوال رفتند، مرجئه نيز اهمّيّت خود را از دست دادند.

سه ويژگى مهم مرجئه‏
روى هم رفته مذهب ارجاء داراى سه ويژگى مهم بوده كه از لحاظ سياسى و روانشناسى اجتماعى حائز اهمّيّت است:
1. سكوت و تسليم.
بدين معنى كه اين جماعت- كه از بد حادثه اسامى رجال آنها را يا نمى‏دانيم يا بسيار كمتر مى‏دانيم مانند بسيارى از فرقه‏هاى ديگر، اهل تسليم و رضا بوده‏اند، و مانند غالب عالمان دين در دوره اموى به مضمون اين حديث پاى‏بند بوده‏اند كه «خدا اين دين را توسط مرد فاجرى هم تأييد مى‏كند».
2. آسان‏گيرى.
ظاهرا، اين مذهب بر خلاف برخى مذاهب و فرقه‏ها- از جمله خوارج كه به سخت‏گيرى و حتى «قتل غيله» (- ناگهان كشتن- «ترور») شهرت داشتند، بيشتر به تسامح رفتار مى‏كرده‏اند، يعنى نه خود اهل خشونت و سخت‏گيرى بوده‏اند و نه از اهل خشونت و سخت‏گيران حمايت عقيدتى مى‏كردند.
3. بى‏اعتنايى به سياست.
به احتمال زياد، سياست را نيز كار پسنديده و قابل اعتنا نمى‏شمردند. در احوال اين جماعت، كم و پيش مى‏خوانيم كه در عمل به اين سخن پيامبر اكرم عمل مى‏كردند كه «صلّوا خلف كلّ برّ و فاجر» پشت هر پيشواى نيكوكار و بدكارى نماز بگزاريد.بسيارى از كسانى كه در شور و شر سياست فايده‏يى نمى‏ديدند و ايام را فتنه‏انگيز مى‏يافتند گوشه مى‏گرفتند. كسان زيادى را مى‏شناسيم كه البتّه وابستگى ظاهرى ايشان به مرجئه مسلّم نبوده، ولى در عمل رفتارى مى‏كردند كه به مرجئه بسيار نزديك بوده‏اند. مثلا كسانى كه امير مؤمنان (علیه السلام) را رها كردند، از جمله عبد اللّه بن عمر و ابو موسى اشعرى، از جمله بهانه‏هاى ايشان اين بود كه: روزگار، روزگار فتنه است و پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله) گفته است: «سلامة الرّجل فى الفتنة ان يلزم بيته» سلامت مرد در روزگار فتنه در آن است كه در خانه خود بنشيند.در همين روزگار است كه عبد اللّه بن عمر پشت سر حجّاج يوسف نماز مى‏خواند، و چون در اين باره از او مى‏پرسند، در جواب مى‏گويد: «هرگاه كه ما را به نماز مى‏خوانند مى‏پذيريم ولى زمانى كه به شيطان مى‏خوانند رهايشان مى‏كنيم و نمى‏پذيريم.» از كسان ديگرى كه اعتزال را برگزيدند و گفتند: «در فتنه ميان صحابه رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) داخل نمى‏شويم»، به جز ابن عمر، سعد بن ابى وقّاص، محمد بن مسلمه انصارى، اسامة بن زيد بن حارثه كلبى مولاى رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) را ياد كرده‏اند.
منبع: تاريخ علم كلام در ايران و جهان،دکتر علی اصغر حلبی، ص: 108

منابع جهت مطالعه بیشتر:

1. شهرستاني، عبدالكريم، الملل و النحل، ج 1، ص 125، منشورات رضي، قم.
2. مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 402، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375 ش.

3. اشعري، ابوالحسن، مقالات الاسلاميين، ج 1، ص 215.

4. مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، ص 405، 406، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ سوم، 1375 ش.
5. رباني گلپايگاني، علي، فرق و مذاهب كلامي، ص 277، مركز جهاني علوم اسلامي، قم، چاپ اول 1377 ش.

موضوع قفل شده است