جمع بندی برادرم داره سیگاری میشه

تب‌های اولیه

48 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
برادرم داره سیگاری میشه

:geryeh:

الان از بیرون اومد لباسش قشنگ بوی دود سیگار میده:geryeh:

بعضی وقتا هم یه 5 دقه میره بیرون ...ازش میپرسم کجا رفتی میگه یه دقه رفتم پیش دوستم ... الانم همینو گفت ولی لباسش بو کردم بوی دود میداد

من چیکار کنم الان؟

انقدر اعصابم خرد شد که صاف رفتم به مادرم گفتم و اون بنده خدا رو هم انداختم توی هول و ولا

خودم فعلا فقط به این نتیجه رسیدم که به روش نیارم که قبح قضیه بریزه و دیگه علنی کنه کارشو

البته علنی که نمیتونه بکنه چون پدرم خیلی سختگیرن و خودشون چون اصلا اهل سیگار نیستن و نبودن ابدا نمیتونن بپذیرن که پسرشون ... :geryeh:

الان من دقیقن چه خاکی بریزم سرم؟؟؟

بارها قبلن باهم صحبت کردیم و توی حرفام سعی کردم بهش بفهمونم که یه چیز بد رو حتی برای یه بار هم نباید امتحان کرد ... چون ممکنه بهت مزه بده و همون یه بار باعث عادتت بشه

اختلاف سنیمونم باهم کمه... داداشم 22 سالشه ... تقریبا خوبه رابطمون ... البته مثه همه خواهر برادرا گاهی وقتا موش و گربه بازی درمیاریم ولی در کل خوبیم

لطفن جوابایی که میدین مذهبی نباشه

متاسفانه برادرم به اندازه منو پدر مادرم مذهبی نیست و با پاسخ های مذهبی نمیتونم قانعش کنم

:geryeh:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد امین

سلام

اگر رابطه خوبی با برادر خود دارید و از طرفی فکر می کنید پدر یا مادرتان نمی توانند با این مسئله منطقی برخورد کنند، بهتر است خودتان وارد عمل شوید. اولین قدم این است که با شناختی که از برادر خود دارید مراحل اقدام را اولیت بندی کنید. مثلا اگر احساس می کنید او تازه شروع به کشیدن سیگار کرده و از طرفی نقطه ضعفی مثل ترس از برملا شدن کارش دارد، می توانید با رفتارهای غیر مستقیم به او بفهمانید که از این مسئله بو برده اید. اگر فایده نداشت وانمود کنید که پدر و مادرتان هم شک کرده اند مثلا در یک فرصتی به او بگویید امروز پدر با یک حالت عجیبی بهت نگاه می کرد و بو می کشید!! یا اگر نسبت به فرد خاصی حرف شنوی دارد از طریق او اقدام کنید و بگویید که در این باره با او صحبت کند و ...

اما اگر راهکارهای غیر مستقیم جواب نداد باید به طور مستقیم این مسئله را مطرح کنید؛ چون تا زمانی که چنین کاری نکنید نمی توانید کمک قابل توجهی به او بکنید؛ زیرا درمان مشکل ایشان نیاز به همراهی خودش دارد و تا زمانی که نخواهد ترک کند، موعظه های غیر مستقیم نتیجه بخش نخواهد بود. البته نوع گفتن شما خیلی مهم است تا قبح مسئله ریخته نشود و به قول شما کارش علنی نشود. لذا در عین اینکه به او می گویید متوجه سیگار کشیدنش شده اید، احساس پدر و مادرتان را هم برای او شرح دهید که اگر آنها متوجه این مسئله بشوند دق می کنند و ... . این کار باعث جلوگیری از ریختن قبح آن خواهد شد.

بعد از اینکه به او گفتید متوجه کارش شده اید، احتمالا او این مسئله را انکار خواهد کرد مگر اینکه احساس کند شما قصد سرزنش و تحقیر او را ندارید و نگران خود او هستید. در این صورت مقاومت او شکسته خواهد شد و می توانید در این باره با او صحبت کنید. همراهی و همدلی شما و ابراز اینکه حرف های او را متوجه می شوید، نقش مهمی در راحت صحبت کردن او با شما دارد. شاید برای اینکه این صمیمیت تقویت شود لازم باشد که در همان صحبت اول به او چیزی نگویید بلکه بگذارید کمی بگذرد.

سپس برای اینکه بتوانید به حل مشکل ایشان کمک کنید باید ابتدا مسئله را ریشه یابی کنید ببینید علت سیگاری شدن ایشان چه بوده؟ بعد با حذف آن علت به حل مشکل کمک خواهید کرد. برای شناسایی علت راحت ترین راه سوال کردن از خود ایشان است. البته باید سوالات جهت دار و هدفمند باشند؛ یعنی هم باید خصوصیت کشف علت را داشته باشد و هم آگاهی دادن به طرف مقابل. مثلا اینگونه سوال کنید:
چه چیزی باعث شده تو به سیگار پناه ببری با اینکه می‌دانی سیگار چیز خوبی نیست؟
به نظرت سیگار مشکل تو را حل می‌کند؟
هیچ راهی برای حل مشکلی که می‌گویی غیر از سیگار نبود؟

جواب او تا حدود زیادی علت را نشان خواهد داد. البته شما باید نسبت به این علت‌ها آگاهی داشته باشید تا بتوانید به او کمک کنید. لذا در ادامه بحث علت های احتمالی گرایش افراد به سیگار و نوع برخورد با هر یک را عرض می کنم و شما مطابق همان عمل کنید.

گرایش به سیگار در سنین مختلف علت‌های مختلفی دارد که میزان تاثیر هر یک از آنها نسبت به شرایط متفاوت است. با این حال عمده علل گرایش به سیگار در جوانان شامل موارد زیر است:

1- اضطراب و افسردگی: سیگار به دلیل نیکوتینی که به بدن تزریق می‌کند ممکن است اضطراب و افسردگی را به طور کوتاه مدت مخفی نگه دارد. او این اثر را دائمی پنداشته و به آن رو می‌آورد. در این شرایط باید او را متوجه کنید که این راه به درمان او کمک نمی‌کند باید برای حل این مسئله به مشاور یا روانپزشک مراجعه کند.

2- فشار دوستان نابابی که نمی‌خواهد در مقابل آن‌ها کم بیاورد: در این شرایط باید قدرت "نه" گفتن در او تقویت شود. مثلا می‌توانید به او برای این کار راهکار بدهید مثلا وقتی که دوستانش از او می‌خواهند که سیگار بکشد بگوید از اینکه لیاس و دهنم بد بو شود بدم می‌آید. یا بگوید دوست ندارم دیگران به چشم یک سیگاری به من نگاه کنند یا ... . البته دوری کردن از این دوستان و جایگزین کردن دوستان خوب تا حد زیادی به او کمک می‌کند.

3- دوری از خانواده: فردی که در یک شهر دور از خانواده زندگی می‌کند ممکن است برای پر کردن این خلأ به سیگار رو بیاورد. در این شرایط بهترین کار نزیک کردن او به خانواده است.

4- بیکاری

5- بی حوصلگی: عدم علاقه به انجام کار یا حرفه یا درس و ... موجب می‌شود فرد اوقات خود را به چنین چیزهایی پر کند. در این حالت باید علت بی حوصگی کشف و رفع شود.

6- احساس از دست دادن عزت نفس: گاهی اوقات فرد وقتی احساس کند در مقابل کارها دائما شکست می‌خورد و هیچ کاری از عهده اش بر نمی‌اید برای جبران این احساس به سمت مواد مخدر می‌رود.[1] در این شرایط تقویت اعتماد به نفس با استفاده‌های از روش‌های مختلف کارساز است.

7- عدم توجه از طرف پدر و مادر و اطرافیان و خورد کردن شخصیت او: در این صورت باید با صحبت با اطرافیان این علت را حذف کرد.

8- نگرش و اعتقادات اشتباه که حاصل عوامل بیرونی و اجتماعی است؛ مثلا اینگونه به او تلقین شده که سیگار نه تنها بد نیست بلکه موجب بزرگنمایی شخصیت تو خواهد شد: در این صورت نشان دادن الگوی‌های اجتماعی منفی نگاه او را اصلاح خواهد کرد. بعلاوه باید او را نسبت به تولید کنندگان سیگار و همچنین دست‌های پشت پرده برای سود مالی بیشتر آگاه کرد.

9- حس کنجکاری برای تجربه سیگار: گاهی فرد مخصوصا در سن نوجوانی برای کسب تجربه سراغ این کار می‌رود ولی بعد از چند بار تکرار و تجربه آن، به آن وابسته می‌شود. در این شرایط آگاهی دادن او نسبت به عواقب این وابستگی و مقدمه بودن سیگار برای تجربه موارد مخدر و در نتیجه ایجاد مشکلات جسمی و روانی می‌تواند به او کمک کند.

10-...

البته مواردی که عرض کردم عمومی است و ممکن است بعضی از آنها مثل دوری از خانواده اصلا برای برادر شما مصداق نداشته باشد و بیان آن صرفا برای استفاده عموم بود. با این حال همانطور که گفته شد ابتدا باید علت را پیدا کنید. اگر خودتان توانستید این علت را کشف کنید، سپس باید برای حذف آن علت تلاش کنید. منتها چون ممکن است در شرایطی مثلا جایی که علت آن فشار‌های روانی مثل اضطراب و استرس است، هم کشف علت و هم نوع برخورد با آن در حیطه تخصص شما نباشد بهتر است مشوق او برای مراجعه به یک مشاور یا روانپزشک باشید. در مورد دیگر علل هم می‌توان به همین شکل عمل کرد یعنی ابتدا به او بفهمانید که روشش اشتباه است و سعی کنید او را تشویق به حل مشکل از طریق مشاوره کنید.

این نکته را هم نباید فراموش کنید که ترک سیگار نیاز به زمان دارد و نباید این انتظار را داشته باشید که او یکدفعه کنار بگذارد؛ مخصوصا اگر مدت زمان اعتیاد او زیاد باشد. لذا با دادن برنامه‌ای که هر هفته و هر روز تعداد آن‌ها را کم کند، می‌توانید به او کمک کنید تا کم کم ترک کند و ...



[/HR][1] کتاب کلید‌های پیشگیری و مقابله با اعتیاد در نوجوان و جوان، کارل پیکهارت، ترجمه مسعود هومان، چاپ ششم، تهران، انتشارات صابرین، 1384، ص 149

سلام استاد امین

ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتید

راستش برادر من خیلی جوشیه Fool

یه دقه صفره ... یه دقه صد

حد وسط نداره این بچه و متاسفانه تا حدودیم پرخاشگر و تندخو

یه روز که تنها بودیم خونه من سعی کردم بهش بفهمونم که فهمیدم.... فقط بهم گفت به خودم مربوطه + داد و هوار

الان که دقیقتر شدم روی کاراش ...میبنم همیشگی نیس مثلا

دیگه از بس لباساشو بو کشیدم به دماغ خودمم اعتماد ندارم البته Fool و هی خودمو الکی دلداری میدم نه این بوئه مثلا ماله دو روز پیشه که مونده هنوز Fool

ولی خب وقتی جر و بحثی پیش میاد و اعصابش خورده ( بیشتر مواقع به دلایل خیلی مسخره عصبانی میشه ) میره بیرون و 5 دقه بعد میاد و سیگار میکشه

در حالتی که خوبه و عصبانی نیس کم پیش میاد کلا

داداشم از دس رفت ما تو خانوادمون اصلا آدم دودی و سیگاری نداریم

قلیونم نمیکشن آقایون فامیل جتی

اونوقت داداش خودم .... Fool

:geryeh:

منم نظر کارشناسانه ی خودمو بگم:
یکی اینکه بعضی کارا تو تهران قبحش ریخته، یه نمونش همین سیگار ، من الان در بین دوستای خودم بنا رو بر این گذاشتم که همشون سیگارو تجربه کردن مگه عکسش ثابت شه،
البته یکیشون می گفت ما سیگاری نیستیم، فقط بعضی وقتا سیگار می کشیم!!!! منظورش این بود که کسی سیگاری حساب میشه که فندک همیشه همراهش باشه و یه مقرری روزانه داشته باشه!!!!!پس احتمالا مورد شما به مرحله ی اعتیاد نرسیده.
نکته ی دیگه اینکه: همونطور که استاد امین گفتن باید علتش رو پیدا کنید، آدم وقتی هیچ کس درکش نمیکنه از زمین و زمون کلافه میشه، تو امر به معروف می گن تذکر مستقیم آخرین راه حله(البته اگه اشتباه نگفته باشم) ولی واقعا تذکر مستقیم رو به عنوان راه حل های اولیه انتخاب نکنید
و در آخر اینکه، اگه واقعا به سیگار اعتیاد پیدا کرده بود: یه تزی که من داشتم ولی در مورد دوستام انجام ندادم این بود: از در دوستی وارد بشین(منظورم این نیست که باهاش سیگار بکشید) و روش کار فرهنگی کنید، البته اینو توضیح نمی دم چون هنوز به کار شما نمیاد، فعلا همن نکاتی که استاد امین گفتن رو انجام بدین خوبه.

با عرض معذرت داره سیگاری میشه نه، سیگاری شده ! چرا !؟ براتون میگم من خودم یه زمانی سیگار می کشیدم ولی واقعا اعتیاد پیدا نکرده بودم در حدی که بخوام روزی یه پاکت بکشم هر از چند گاهی میرفتم سوپری سر کوچه مون که باهاش آشنا هم شده بودم چند نخ سیگار میگرفتم هیچوقتم پاکتی تو عمرم سیگار نگرفتم چون خودمو سیگاری نمیدونستم خلاصه بعد یه مدت سوپری محلمون که خدا خیرش بده یه حرفی بهم زد که تلنگری شد تا دیگه سیگار نکشم بهم گفت تو که سیگاری نیستی ولی به خاطر همین چنتا دونه هم کسی دستت سیگار ببینه یا بوی سیگار بدی بهت انگ سیگاری بودن میزنه حالا اصن قبولم نداشته باشی که سیگاری هستی پس همینم نکش دیدم راست میگه حالا این یه دلیله وگرنه سیگار هزارتا دلیل دیگه هم داره که بده شما هم همینو به برادرت بگو، بگو که شاید الان فکر کنی سیگاری نیستی ولی با چند نخ سیگار هم بهت میگن سیگاری و این اصن جلوه قشنگی نداره و لفظ خوبی نیست در ضمن سیگار بیشتر جنبه و اعتیاد روانی داره تا جسمی پس دنبال اون خلا روانیش بگرد خلاصه به نظر من تا کسی خودش به نتیجه ای نرسه صحبت دیگران زیاد تاثیر نداره سعی کن با یه سیاست ملایم برادرت رو به این باور و نتیجه ای که خودش ماهیت بد بودن سیگارو بفهمه برسونی ان شا الله که موفق باشی.

Miss Chadoriii;625095 نوشت:
قلیونم نمیکشن آقایون فامیل جتی

ترک سیگار از جهاد اکبرم سخت تره...راهیه که برگشت نداره.

ترک سیگار اراده نمیخواد ...ترک سیگار پهلوون میخواد!!!

دوست ناباب.... جلو دوستاشو بگیر.

یا حق

Depress;625160 نوشت:
با عرض معذرت داره سیگاری میشه نه، سیگاری شده !

:geryeh:

دقیقن محسنم همینجوریه

سوپریه دوستشه Fool میره همونجا 1 نخ میکشه میاد Fool

[="Arial"]

Miss Chadoriii;625194 نوشت:
سوپریه دوستشه Fool میره همونجا 1 نخ میکشه میاد :|

حالا شما دیدی سیگار می‌کشه یا فقط بوشو شنیدی؟

بچه محله امام رضا;625218 نوشت:

حالا شما دیدی سیگار می‌کشه یا فقط بوشو شنیدی؟

فقط بوش:geryeh:

ولی مطمئنم 90 درصد Fool

آخه اصلا انکارم نکرد

یه بار که کلا زد به شوخی و حرفو عوض کرد

یه بارم گفت به توچه

Fool

متاسفانه من هیچ راهی غیر از دعوا و مرافه شدید از سمته پدرتون و خط و نشون کشیدن از طرف ایشون نمیتونم پیدا کنم ...

به نظرم پدرتون باید دستش رو بلند کنه ...

Miss Chadoriii;621444 نوشت:
:geryeh:

الان من دقیقن چه خاکی بریزم سرم؟؟؟

بارها قبلن باهم صحبت کردیم و توی حرفام سعی کردم بهش بفهمونم که یه چیز بد رو حتی برای یه بار هم نباید امتحان کرد ... چون ممکنه بهت مزه بده و همون یه بار باعث عادتت بشه

:geryeh:

سلام دوست عزیز,راستش اینقد سیگار کشیدن توجامعه ما آزاد و بازه که هرکسی میره سمتش حالا جووناهم به قول خودشون بخاطر اینکه از خودشون بزرگی نشون بدن و ادا دربیارن که بزرگ شدن میرن سمت سیگار
اما بنظر من شما که رابطتون با برادرتون خوبه دست بزار رو نقطه ضعفش طوری بیان نکن که به قول خودت قبح قضیه بریزه و درنهایت بگه به شما ربطی نداره و بجایی برسه که بگه خانوادم که میدونن پس بزار بکشم,مثلا بهش بگو چقد رنگ صورتت تیره شده قبلا خیلی چهرت بهتر بود ,چرا دندونات زرد شده و.....هنوز اول راه میتونه ترک کنه البته نمیدونم چقد میتونه تاثیر گذار باشه

مارینر;625226 نوشت:
متاسفانه من هیچ راهی غیر از دعوا و مرافه شدید از سمته پدرتون و خط و نشون کشیدن از طرف ایشون نمیتونم پیدا کنم ...

به نظرم پدرتون باید دستش رو بلند کنه ...

برادرم 2 ساله نیس که بزنتش Fool

22 سالشه

مرده گنده رو مگه میزنن Fool

شوخی کردی دیگه؟؟

سلام

فکر میکنی ریشه ی سیگار کشیدنش چیه؟؟ دلخوشی؟ تفریح؟!! نخیر ........... حرفهایی که نتونسته بگه ....عقده هایی که تو دلش موندن ..........

برو بشین بهش بگو درد دلات رو به من بگو باهاش صحبت کن در مورد مشکلاتش ....کمکش کن ...باهاش همفکری کن ....باهاش یکم گرم بگیر بذار حرف دلش رو بزنه خالی شه

بعد بگو که با سیگار کشیدن هیچ مشکلی حل نمیشه که هیچ بدبختیاتو داری بیشتر میکنی

نمازخون هست؟؟ قران میخونه؟؟

نخیر جدی گفتم ...

مرده گنده رو اعدام میکنن ... دره گوشش هم میزنن ... انفرادی هم میندازنش ...

*شیوا*;625230 نوشت:
سلام

فکر میکنی ریشه ی سیگار کشیدنش چیه؟؟ دلخوشی؟ تفریح؟!! نخیر ........... حرفهایی که نتونسته بگه ....عقده هایی که تو دلش موندن ..........

برو بشین بهش بگو درد دلات رو به من بگو باهاش صحبت کن در مورد مشکلاتش ....کمکش کن ...باهاش همفکری کن ....باهاش یکم گرم بگیر بذار حرف دلش رو بزنه خالی شه

بعد بگو که با سیگار کشیدن هیچ مشکلی حل نمیشه که هیچ بدبختیاتو داری بیشتر میکنی

نمازخون هست؟؟ قران میخونه؟؟

نه گفتم که مذهبی نیست متاسفانه.... کلا توی خانوادمون تافته جدا بافتس Fool

ریشه سیگار کشیدنشم تا حالا که عصبانیت بوده به نظرم فقط

ولی دیگه اینو من نمیتونم درستش کنم که .. سره چیزای بیخودی عصبانی میشه همش Fool

عصبانی که خوبه ... رسمن سگ میشه Fool

مارینر;625231 نوشت:
نخیر جدی گفتم ...

مرده گنده رو اعدام میکنن ... دره گوشش هم میزنن ... انفرادی هم میندازنش ...

اخلاقش خیلی تند و عصبیه

نمیشه اینجوری باهاش برخورد کرد

مطمئنم نتیجه عکس میده

مارینر;625231 نوشت:
نخیر جدی گفتم ...

مرده گنده رو اعدام میکنن ... دره گوشش هم میزنن ... انفرادی هم میندازنش ...

این راهش نیست ... ادم هستا انگار بلاخره باید ریشه یابی بشه دیگه

ماشالا از تفریح زیاده که جوونامون به طرف سیگار و مواد مخدر و مشروب میرن!!!!!!!!

من خودم یه مدت وقتی تو فشار شدید شهوت بودم (که هنوزم هستم ) و راهی هم برای تخلیه نداشتم و به هر دری میزدم حتی ازدواج موقت هم گیرم نمیومد .دیگه زده بود به سرم داشتم هذیون میگفتم به ذهنم رسید برم یه نخ سیگار بکشم شاید شهوت جنسی رو کم کنه رفتم کشیدم خیلی سرفه کردم چشمام قرمز شد چون واسه اولین بارم بود اصلا خوشم نیامد ولی بی تاثیر هم نبود .شهوت رو یه مقداری کنترل میکنه .خدا روشکر دو سه دفعه بیشتر تجربه نکردم فقط اینو بگم هیچ لذتی توش نیست .من وقتی میکشیدم هی بهش نگاه میکردم میگفتم کی تموم میشه از شرش راحت بشم ...
واقعا موندم چرا بعضیا سیگار میکشن؟

Miss Chadoriii;625233 نوشت:
نه گفتم که مذهبی نیست متاسفانه.... کلا توی خانوادمون تافته جدا بافتس Fool

ریشه سیگار کشیدنشم تا حالا که عصبانیت بوده به نظرم فقط

ولی دیگه اینو من نمیتونم درستش کنم که .. سره چیزای بیخودی عصبانی میشه همش Fool

باید کاری کنید که حرف دلشو بزنه ..............اونم با مهربانی ......... با خشونت همه چیز خراب تر میشه............

برادر من 25 سالشه و من 4 سال ازش کوچیک ترم ولی اونقدر به عنوان یه مشاور باهاش صحبت کردم که باهام راحته همه حرفاشو بهم میزنه و درد ودل میکنه و گاها حتی گریه میکنه و خالی میشه

البته من خودم حرفامو بهش نمیزنما دهن لقه Lol

ولی دیگه بعضی اشتباهات هست که با نصیحت و ... درست نمیشه حتی با دعوا و کتک کاری هم درست نمیشه ادم باید ذاتش خوب باشه و شما زیاد خودتو درگیر نکن فقط دعاش کن

براش ایت الکرسی زیاد بخون باعث میشه خدا برادرتون رو از گناه و ... حفظ کنه

اگه زیاد عصبانی میشه به خاطر این هست که لابد قبلا درکش نکردید و حالشو گرفتید و زمینه فکری از قبل داره

Miss Chadoriii;625234 نوشت:
اخلاقش خیلی تند و عصبیه

سعی کن مثل یک دوست باهاش برخورد کنی درعین اینکه خواهر و برادر هستین براش یک دوست خوب باش بزار حرفت براش خریدار داشته باشه مطمعن باش اگر با مهربانی باهاش رفتار کنی بهتر نتیجه میده تا با دعوا وسرزنش

یه بار توی تلوزیون در مورد سیگار صحبت می کردن کارشناس برنامه می گفت 90% آقایون حداقل برای یک بار توی زندگی لب به سیگار زدن! نمیدونم چقدر این حرفش درست بود!
و بعد از این یک بار لب زدن یا ادامه میدن و سیگاری میشن یا دیگه خوششون نمیاد و ادامه نمیدن! بهترین راه اینه که همین اوایل جلوشو بگیری وگرنه بعدها خیلی سخت میشه ترکش
داداش خود منم توی همین سن 20-21 سالگی چند باری سیگار کشیده بود، البته از من خیلی بزرگتره داداشم و من کمکی نکردم ولی خواهر بزرگترم که با داداشم بیشتر نزدیک بود خیلی توی اون دوران کمکش کرد و همین باعث شد دیگه ادامه نده، فکر کنم بهترین راه همین باشه که بشینی باهاش صحبت کنی، نه با جنگ و دعوا! بهش نزدیکتر بشه و باهات راحتتر بتونه صحبت کنه ببینی مشکل چیه و بهش یادآوری کنی همین سیگار هر از گاهی احتمال داره زندگی آینده ش رو نابود کنه و ...

سلام علیکم و رحمه الله

Miss Chadoriii;625095 نوشت:
داداشم از دس رفت ما تو خانوادمون اصلا آدم دودی و سیگاری نداریم

قلیونم نمیکشن آقایون فامیل جتی

اونوقت داداش خودم .... :|


شما اگر میخواهید نقش ناجی را بازی کنید, باید شناختتون بیشتر بشه. با این روحیه که کاری درست نمیشه.
شما فکر کن که مثلا دهان برادرتان بوی بدی میده و این یا به خاطر خرابی یک دندان یا مثلا خوراک بد و یا مشکلی در دستگاه گوارش باشه.در اینصورت ذکر دعا؛گریه زاری,تهدید و تنبیه و تشویق و ....کار سازه؟
اگر هست که بفرمائید . این گوی و این میدان.
یک مطلبی عرض می کنم فقط برای اینکه آرامش پیدا کنید و روی رفتارتون کنترل داشته باشید تا بتونید کمکش کنید و منظورم این نیست که سیگار کشیدن ایشان چیز مهمی نیست و شما بیخیال باش.
نکته مهم اینه که شما در عین حال که نقش یک خواهر مهربان و دلسوز و ناجی را بازی می کنید باید این واقعیت را قبول کنید که هیچ کاسه ای نمیتونه داغتر از آش باشه!
یعنی اینکه اگر کسی خودش را به خواب زده باشه و نخواد بیدار بشه, شما نباید دق کنی!
خاطره خودم:
یک بار در محل کار نشسته بودم که تلفن زنگ زد.گوشی را که برداشتم دیدم دختر خانمی بود.که داشت بازار یابی می کرد .
س:شما در اطرافیانتون دودی سیگاری یا ....هست؟
ج:بله.
س:پدرتونه؟
ج:خیر
س:پسرتون؟
ج:خیر.
س پس کیه؟
ج خودم.
گفت :خوب ما یک شربتی داریم (یا شاید هم کتاب بود الآن یادم نیست) که ........تقریبا 5 دقیقه شروع کرد به توضیح دادن و من فقط گوش می کردم و بعد گفت آدرس بدید یکی براتون بفرستم.
گفتم :ببخشید من اگر سیگار می کشم (البته من پیپ می کشیدم) خودم دوست دارم که می کشم و اگر نخوام نمیکشم.
این دلیلی هستش که همه سیگاریها به خاطر اون سیگار میکشن!

دلیل : پدر بزرگ من روزی دو پاکت سیگار میکشه و صبح ناشتا میکشه تا شب 40 نخ ....چی میشه که ماه رمضان 14 ساعت نمیکشه؟
همکار من تقریبا روزی 30 نخ میکشید و همون بهونه های معمولی را میاورد.....رفت دکتر , دکتر بهش گفت که دو سال دیگه میمیری....چی شد که از فرداش ترک کرد مثل آب خوردن؟
البته منکر لایه های زیرین فکری و گذشته انسان نیستم که قطعا ریشه میل به دخانیات در همان هستش ولی چیزی که مهمه اینه که اون دلایل با تهدید و التماس و دعا و ...از بین نمیرن!و همان دلایل هستند که به صورت جملاتی نظیر : عشقی می کشم, خودم دوست دارم که میکشم,تفریحی میکشم,کنترل شده می کشم (البته در مورد بعضیها مثل خودم واقعا کنترل شده بود)..
ببین خواهر من شما کاری که باید بکنید اینه که به برادرتون عشق بدید و اصلا در مورد سیگار صحبت نکنید. کسی مستقیما به او سیگار نداده و به زور یا به التماس یا با دعا و ...سیگاری نشده که به همان دلایل بخواد ترک کنه.
شما میتونی فقط بهش اطلاعات بدی,کتبی در مورد مضرات سیگار و یا مسائلی که ممکن در زندگی آینده اش ایجاد کنه (مادی و معنوی) به هر حال یکی از دلایلی که کارشناس محترم و یا دوستان دیگه گفتن باعث مصرف ایشان شده و تا آن خلا پر نشه داستان ادامه داره ولی ممکنه روشهای دیگه بصورت موقت باعث ترک ایشان بشه ولی موقته.
مثلا ممکنه به خاطر اصرار شما ترک کنه ولی اگه یک روز با شما دعواش بشه دوباره بکشه!
عامل ترک هم در افراد مختلف فرق میکنه.
مثلا من خودم سالها می کشیدم ول یچیزی که مهم بود این بود که میتونستم خودمو کنترل کنم و نمیذاشتم تعدادش زیاد بشه .
حالا هم چند ماهی هستش که ترک کرده ام. در مورد من فتوای مرجع تقلیدم بود که دود را حرام کرده و الآن سیگار برای من دقیقا مثل مشروب میمونه و ممکنه در آینده اگر مثلا به دلیل فوت مرجع تقلیدم (البته خدانکنه و امیدوارم 120 سال عمر کنه) مرجعم را عوض کنم ,بعید نیست که دوباره بکشم!این را نگفتم که بگم خیلی مذهبی هستم ولی به هر حال این مورد برام مهم بود...الآن هم خیلیها را می بینم که از من مذهبی تر هستند ولی سیگار هم میکشند...آخه همه مراجع آن را تحریم نکرده اند.
البته الآن احساس خوبی دارم و خدا را شاکرم که ترک کردم.
خلاصه حرفم اینه که خیلی حساسیت نشان نده و فقط در حد خواهری وظایف خودت را انجام بده و به خانواده هم بگو که بیشتر بهش محبت کنن و یکی از عوامل مهم اینه که اگر خیلی شما را دوست داشته باشه,خود به خود از اینکه ببینه باعث ناراحتی شما میشه از خودش شرمنده میشه و چه بسا که ترک کنه...و شرط این قضیه اینه که شما بدون شرط بهش عشق بدید!

سلام. شما زود قضاوت کردین.
منم یه مدت رفت و آمدم مشکوک بود و وقتی میرفتم خونه ناجور بوی سیگار میدادم. البته خودم حالیم نبود.
ولی اصلا سیگار نمی کشیدم. میرفتم باشگاه بیلیارد!
البته همین باشگاه رفتن هم به خاطر آدماش کار خوبی نبود.
شاید داداش شما نزدیک افرادیه که سیگار میکشند.

[="Arial"]برادرتون چه جور آدمیه؟
شاغله؟ محصله؟ بی‌کاره؟
بالاخره این چیزا در نحوه برخورد تاثیر داره

بچه محله امام رضا;625365 نوشت:
برادرتون چه جور آدمیه؟
شاغله؟ محصله؟ بی‌کاره؟
بالاخره این چیزا در نحوه برخورد تاثیر داره

دانشجوئه

اینکه چجور آدمیه هم گفتم دیگه

تافته جدا بافته خونمونه ... ینی مذهبی نیس

زود عصبی میشه معمولا

یکمم لجبازه

Fool

Miss Chadoriii;625095 نوشت:
سلام استاد امین

ممنونم به خاطر وقتی که گذاشتید

راستش برادر من خیلی جوشیه Fool

یه دقه صفره ... یه دقه صد

حد وسط نداره این بچه و متاسفانه تا حدودیم پرخاشگر و تندخو

یه روز که تنها بودیم خونه من سعی کردم بهش بفهمونم که فهمیدم.... فقط بهم گفت به خودم مربوطه + داد و هوار

الان که دقیقتر شدم روی کاراش ...میبنم همیشگی نیس مثلا

دیگه از بس لباساشو بو کشیدم به دماغ خودمم اعتماد ندارم البته Fool و هی خودمو الکی دلداری میدم نه این بوئه مثلا ماله دو روز پیشه که مونده هنوز Fool

ولی خب وقتی جر و بحثی پیش میاد و اعصابش خورده ( بیشتر مواقع به دلایل خیلی مسخره عصبانی میشه ) میره بیرون و 5 دقه بعد میاد و سیگار میکشه

در حالتی که خوبه و عصبانی نیس کم پیش میاد کلا

داداشم از دس رفت ما تو خانوادمون اصلا آدم دودی و سیگاری نداریم

قلیونم نمیکشن آقایون فامیل جتی

اونوقت داداش خودم .... Fool

:geryeh:

سلام

با این وجود ابتدا باید به برادرتان نزدیکتر شوید تا بتوانید خیلی راحت تر با او صحبت و درد دل کنید. بعد از این کار باید در مورد عصبانیت و علت ها و راهکارهای آن مطالعه کنید و سپس روی برادرتان اجرا کنید. وقتی او بتواند در مواقع حساس عصبانیت خود را کنترل کند و راه های مقابله با آن را بداند انگیزه کمتری برای کشیدن سیگار خواهد داشت. البته در کنار این، صحبت های مکرر در مورد مضرات فردی و اجتماعی و خانوادگی سیگار مفید خواهد بود. مثلا در این شرایط صحبت کردن در مورد ازدواج می تواند هم باعث نزدیکی رابطه شما شود و هم تلنگری به او بزند. می توانید خاطره ای ساختگی یا واقعی از یکی از دوستانتان تعریف کنید که وقتی فهمید خواستگارش سیگار می کشد همه چیز را به هم زد یا ...

مطالبی در مورد عصبانیت:

کنترل عصبانیت

http://www.askdin.com/thread33784.html

http://www.askdin.com/thread7866-2.html

[="Arial"]

Miss Chadoriii;625367 نوشت:
دانشجوئه

دانشگاهه و هزار تا رفیق ناباب...
همیشه باعث و بانی پک اول تو سیگار و دود و ... رفیق نابابه...

مارینر;625226 نوشت:
متاسفانه من هیچ راهی غیر از دعوا و مرافه شدید از سمته پدرتون و خط و نشون کشیدن از طرف ایشون نمیتونم پیدا کنم ...

به نظرم پدرتون باید دستش رو بلند کنه ...

اینجور برخوردا درست نیست
بچه 4ساله نیست که از ترس باباش...
باید بفهمید دلیلش چیه،ودلیلش از بین بره...
محبتتو بهش نشون بده،بگو نگرانشی...طوری که باور کنه.
مثلا یه مدت بهش توجه داشته باش
لباساشو اتو کن ووو
تا اعتمادشو جلب کنی،تو خواهری میتونی یه کاری کنی برات درددل کنه...

آخ گفتییی...من خودم تا همین الان درگیر سیگار بودم گذاشتمش کنار البته تا اخلاقیات وخلقیات برادر شمارو نبینم وندونم نمیتون بگم چرا میکشه ام از چن حالت خارج نیست::Narahat az:
1-رفیق بازی وجوگیر بودن(شرمنده)
2-دلخوشی و تفریح(به طور مثال من خودم به این امید سیگار میشیدم که marlboroکه سیگار باکلاسی ومشتی هستش میکشم و جوونم و از این جفنگیات!!!:khaneh:
3-قصه و غم که متاسفانه گاهی خودم و دیگران جای خدا سیگار رو محرم راز میدونیم شاید چشمون بازنیست ببینیم خدامیسوزه تا مانسوزیم سیگار ماروبا خودش میسوزونه:Ghamgin::Sham:

مصطفی پیروقوامی;625589 نوشت:
1-رفیق بازی وجوگیر بودن(شرمنده)
2-دلخوشی و تفریح(به طور مثال من خودم به این امید سیگار میشیدم که marlboroکه سیگار باکلاسی ومشتی هستش میکشم و جوونم و از این جفنگیات!!!
3-قصه و غم که متاسفانه گاهی خودم و دیگران جای خدا سیگار رو محرم راز میدونیم شاید چشمون بازنیست ببینیم خدامیسوزه تا مانسوزیم سیگار ماروبا خودش میسوزونه

شایدم شکست عشقی

سلام
عزیزم اول از همه خونسردی خودتو حفظ کن و ارامش داشته باش کوک که نزده اینجوری معتاد معتاد راه انداختی
بعدشم به شدت مخالف رفتار تند و شدید خانواده ام حتی یه دخترم تو این زمونه حرف زور بگی بدتر میکنه چه برسه به پسر اونم با اخلاقیات داداش شما
اول از همه چرا فکر نمیکنی با عرض معذرتا اما مشکل از شما و خانوادس؟
تو همه حرفات میگی مث ما نیست مذهبی نیست تافته جدا بافته است
تو یه جای دیگه از حرفاتم اشاره کردی از خونه!!!میزنه بیرون سیگار میکشه و میاد
یعنی انقدر فشار عصبی و استرس داره تو خونه که ایننجوری خودشو اروم میکنه
کم تر سر به سرش بزارید اگه مثل شماها نیست دلیل بر بد بودنش نیست بعدشم شما رو که بعد صد و بیست سال تو قبر ایشون نمیزارن که
فکر کنم به بلوغ فکری رسیده باشه که باورها و مسیرشو انتخاب کنه
بعدشم این یه دوره است حالا چون خانواده شما با این ویژگیا بسته بوده جای 16-18 سالگیش اینکارا افتاده واسه 22
از سرش میفته الان دخترشم تفننی سیگار میکشه و این چیزی نیست که بخوای به خاطرش دیگرانو محکوم کنیم یه تجربه بی ضرر نه کم ضرره
شما هم یه مدت رئو اعصابش زومبا نرید درست میشه

لایرا;625619 نوشت:
سلام
عزیزم اول از همه خونسردی خودتو حفظ کن و ارامش داشته باش کوک که نزده اینجوری معتاد معتاد راه انداختی

اونی که کوک میزنه هم از سیگار شروع کرده دیگه Fool

Miss Chadoriii;625710 نوشت:
اونی که کوک میزنه هم از سیگار شروع کرده دیگه :|

هر سیگاری معتاد نمیشه ولی هر معتادی سیگاریه[emoji1]

Miss Chadoriii;621444 نوشت:
الان از بیرون اومد لباسش قشنگ بوی دود سیگار میده

بعضی وقتا هم یه 5 دقه میره بیرون ...ازش میپرسم کجا رفتی میگه یه دقه رفتم پیش دوستم ... الانم همینو گفت ولی لباسش بو کردم بوی دود میداد

من چیکار کنم الان؟

انقدر اعصابم خرد شد که صاف رفتم به مادرم گفتم و اون بنده خدا رو هم انداختم توی هول و ولا

خودم فعلا فقط به این نتیجه رسیدم که به روش نیارم که قبح قضیه بریزه و دیگه علنی کنه کارشو

البته علنی که نمیتونه بکنه چون پدرم خیلی سختگیرن و خودشون چون اصلا اهل سیگار نیستن و نبودن ابدا نمیتونن بپذیرن که پسرشون ...

الان من دقیقن چه خاکی بریزم سرم؟؟؟

بارها قبلن باهم صحبت کردیم و توی حرفام سعی کردم بهش بفهمونم که یه چیز بد رو حتی برای یه بار هم نباید امتحان کرد ... چون ممکنه بهت مزه بده و همون یه بار باعث عادتت بشه

اختلاف سنیمونم باهم کمه... داداشم 22 سالشه ... تقریبا خوبه رابطمون ... البته مثه همه خواهر برادرا گاهی وقتا موش و گربه بازی درمیاریم ولی در کل خوبیم

لطفن جوابایی که میدین مذهبی نباشه

متاسفانه برادرم به اندازه منو پدر مادرم مذهبی نیست و با پاسخ های مذهبی نمیتونم قانعش کنم


سلام
اگر قبح این سیگاری شدنش شکسته بشه در کمال تعجب می بینید که جلو باباتونم دیگه سیگار میکشه
شما بهش بگید داداش من عزیز دوستم تو خیابون دیده ظاهرا سیگار میکشی! نکنه اشتباه نکرده؟ نکنه راست باشه؟ منکه باورم نمیشه تو سیگاری شده باشی
اینجوری یکم نصیحتش کنید و در پایان هم بهش بگید همه مردم همینجوری معتاد میشن و بدون که اگر خدایی نکرده این خبر درست باشه بزودی خواری و ذلت تو فرا میرسه طوری که همه ازت فرار کنن و شرم کنیم از این که بگیم تو با ما نسبتی داری مث همه معتادایی که کنار خیابون هستن
آینده اعتیاد رو دقیقا براش تصویر گری کنید

وقتی بخواد بد بیاد ... از در و دیوار بد میباره ... از صبح ماشالا اتفاق پشت اتفاق پیش میاد و سوهان میکشه به اعصاب و روان من Fool

تا حالا فکر میکردم فقط میره سوپریه و یه نخ میکشه

میخواستم برم بیرون ... داشتم کیفشو میگشتم که مدارک ماشینو بردارم

یه پاکت سیگار پر پیدا کردم از کیفش

ای خدا:geryeh:

Miss Chadoriii;626470 نوشت:
یه پاکت سیگار پر پیدا کردم از کیفش

دیگه دوا واسمون سبکه ..کراک میزنیم ...تمام بود و نبودمونو به بوووق میزنیم .....:|

اینو گفتم که بدونی داداشیت یه مشکلی داره که رفته سراغ سیگار ....یه بار تو تلیویزیون یه برنامه ای داشت یه معتاد بود میگفت از دست خونوادم رفتم سراغ سیگار... از بی توجهی خونوادش
منم وقتی ناراحتم به سیگار فکر میکنم ...:|

از من میشنوی به هیچ عنوان بهش نگو سیگار نکش......باور کن نتیجه عکس میده
از من میشنوی یه نخ سیگار جلو داداشیت بکش ....ببین چقد عصبی میشه (امکان کتک خوردنت هم وجود داره) ....بهش بگو تا وقتی سیگار و ترک نکنی من همینجوری سیگار میکشم
فقط دعا کن ترک کنه وگرنه سیگاری میشی :khandidani:
اگه جواب داد باید اونقد باهاش دوست بشی که نره سراغ بدتر از سیگار

Miss Chadoriii;626470 نوشت:
وقتی بخواد بد بیاد ... از در و دیوار بد میباره ... از صبح ماشالا اتفاق پشت اتفاق پیش میاد و سوهان میکشه به اعصاب و روان من Fool

تا حالا فکر میکردم فقط میره سوپریه و یه نخ میکشه

میخواستم برم بیرون ... داشتم کیفشو میگشتم که مدارک ماشینو بردارم

یه پاکت سیگار پر پیدا کردم از کیفش

سلام

من نظرات همه ی دوستان را مطالعه کردم و اکثرا پیشنهادات خیلی خوبی ارائه دادند،
در این بین فرمایشات خانم *شیوا* ، به نظر بنده، حاوی نکات خیلی خوبی بود، علت این صحه گذاشتن به فرمایشات ایشان را نمی دانم، ولی اگر روزی به مصرف سیگار روی آورم، برای نجات من کافیست که خواهرم مثل ایشان فکر کنند، مطمئنم که راهنمایی های ایشان در مورد من جواب خواهد داد، ان شا الله که برای مورد شما هم کمک کننده باشد،
البته نظرات depress, username ، هدیه الهی، یازهرا، عارف، فاطمه93، مصطفی پیروقوامی، لایرا، mousavi928 هم، خوب و حاویه نکات آموزنده بود، اکثر علت هایی که دوستان فرمودند در لا به لای 9 موردی که جناب امین اشاره کردند پیدا می شد، اما به عنوان راهکار، نظرات خانم شیوا قابل توجه بود.

دوستان اگه جسارتی شد عذر می خوام، من الان حبس کشیده ام و تازه این سومین پست بعد از آزادیمه، کلا همش میترسم که به کسی اهانت و بی احترامی نکنم، اصلا دیگه تو اسک دین احساس راحتی نمی کنم!!

اون راهکار آخری رو که نگفته بودم، بگم:
یه تزی در مورد کار فرهنگی داشتم؛ احساس یه چیزه که همه دارن، خوب اگه در کنار همه ی حرفای خوبی که دوستان زدند، یه شخص سیگاری رو متوجه کنیم که مثلا: آقا محسن اون بچه یتیم رو میبینی ؟! یه شب در میون غذا هم نمی خوره؛
آقا محسن هیچ میدونستی که اگه تو و 10 تا از رفیقات یه ماه سیگار نکشید و پولشو بدین به اون بچه یتیمه؛ بهش یه ماه زندگی می بخشین، یعنی دین و خدا و پیغمبر هم به کنار، به لحاظ انسانی دلت میاد ماهی 50 هزار تومن پول سیگار بدی و سلامتیتو به مخاطره بندازی ولی اون بچه یتیمه تو کل زندگیش یه بار هم یه غذای خوشمزه نخوره، آخه مرررررد حسابی دلت میاد همچین وضعی رو ببینی و بی توجه از کنارش رد بشی و بگی به من چه (البته این تز من تو حیطه ی کارای فرهنگی بود که حتی اگر هم بخواد جواب بده، باید کاملا دوستانه و از سر محبت و دلسوزی باشه)
یه خاطره بگم؟!!
یه دفعه تو اتاق مستند رقص فقر سعید ابوطالب رو گذاشته بودیم(ببینید یه مرد براش سخته که بزنه زیر گریه) ولی واقعا اینقد رومون تاثیر گذار بود که دیدم همه چشاشون قرمزه، یکی که دیگه طاقت نیاورد و با صدای بلند زد زیر گریه، 10 دقه داشت همینطوری گریه می کرد؛ حالا منظورم از گفتن این خاطره چی بود؟؟!!! می خواستم بگم که با احساسات می شه دست خیلیا رو گرفت، می گن امام حسین چراغ هدایت و کشتیه نجاته، چرا؟!!واقعا چرا؟؟؟ چون لازم نیست عاقل باشی، لازم نیست فیلسوف باشی، لازم نیست عالم باشی، لازم نیست هیچ چیزی باشی، فقط خودت باش، امام حسینم خودشو تا این حد پایین میاره تا بتونه دستتو بگیره، یعنی برا اینکه هدایت بشی، تو سیستم حسین، لازم نیست آدم قبلش به یه درجه ای رسیده باشه، در حد احساست میاد پایین تا بتونه دستتو بگیره، تا یه بار دلت بشکنه، دیگه کمکت میکنه که صاف شی(امیدوارم که حرفای اشتباهی نزده باشم)

یا علی

سلام عزیزم
امیدوارم زودیییییی مشکلت حل بشه
ولی کلا زندگی و اعصابتو گلم نباید پودر کنی واسه داداشت
داداش منم حتی کنار دوستاش دوران جوونیش عکس و فیلمش هست سیگار کشیده
منم کشیدم
تفننی بوده مال دوران خاصی الان گذاشتیم کنار
ولی یه چیزی که یادم رفت بگم اصلا به پدرت نگو من و مامی وقتی فهمیدم من که کلا بیخیال بودم ولی مادرم به پدرم نگفت تا حداقل اون ترسه از فهمیدن پدر باشه
که حرمتش باشه وگرنه روشون تو روی هم باز میشه
بعدم کل نظرمو نخوندی چسبیدی به خط اول بدون پیش داوری و اینکه اون مذهبی نیست و نماز نمیخونه از این حرفا مثل یه دوست بشین پای حرفاش
ادم نمیتونه خانوادشو انتخاب کنه اما دوستا خانواده ای هستن که انتخاب میکنیم پس بزار انتخابت کنه و بشین پای حرفاش
بعدشم بازم میگم سیگار به تنهایی چیز بدی نیست که اگه مواد بود جرم داشت مجازات داشت نه اینکه ازادانه بفروشنش اینم تجربه جوونیه

براش آستین بالا بزنید

مارینر;625226 نوشت:
متاسفانه من هیچ راهی غیر از دعوا و مرافه شدید از سمته پدرتون و خط و نشون کشیدن از طرف ایشون نمیتونم پیدا کنم ...

به نظرم پدرتون باید دستش رو بلند کنه ...

که بعدشم لج کنه.میگه داداشم عصبیه.اگه اینکارو بکنه لج میکنه بدتر.باید پدرت از راه دوستی وارد بشه.اصلن راهنماییا مارینر را گوش نده.بد راهنمایی میکنه کلن.

عين الحيات;625241 نوشت:
من خودم یه مدت وقتی تو فشار شدید شهوت بودم (که هنوزم هستم ) و راهی هم برای تخلیه نداشتم و به هر دری میزدم حتی ازدواج موقت هم گیرم نمیومد .دیگه زده بود به سرم داشتم هذیون میگفتم به ذهنم رسید برم یه نخ سیگار بکشم شاید شهوت جنسی رو کم کنه رفتم کشیدم خیلی سرفه کردم چشمام قرمز شد چون واسه اولین بارم بود اصلا خوشم نیامد ولی بی تاثیر هم نبود .شهوت رو یه مقداری کنترل میکنه .خدا روشکر دو سه دفعه بیشتر تجربه نکردم فقط اینو بگم هیچ لذتی توش نیست .من وقتی میکشیدم هی بهش نگاه میکردم میگفتم کی تموم میشه از شرش راحت بشم ...
واقعا موندم چرا بعضیا سیگار میکشن؟

منم از سر تنهایی گفتم برم بکشم میگن اروم میکنه.خوب شد گفتی که نرم.

دوستان سلام

احتمال روحیه برادر شما اجازه نمی دهد که به یکدیگر نزدیک باشید
هم شما و هم برادرتان در سنی هستید که نیاز به همدمی از جنس مخالف دارید و شاید فعلا هیچ کدام نتوانید ازدواج کنید
لذا سعی کنید تا حدودی و به صورت کنترل شده نیاز عاطفی همدیگر را پاسخ بگویید
رابطه خودتان را با ایشان قوی کنید اما نه به صورتی که ایشان متوجه شوند که دارید عمدا این کار را می کنید.
یک برادر خیلی دوست دارد که بتواند حامی و پشتیبان خواهر خود باشد، از این مسئله استفاده کنید.
شما نیز برای ایشان کارهایی را انجام دهید و سعی کنید برخی مشکلات کوچک وی را حل کنید، به ایشان در حد متعارف ابراز علاقه کنید
در این مدت حرفی از سیگار نزنید.

وقتی رابطه شما تا حدی صمیمی شد که رنجش شما برای وی بسیار سخت شد، از وی به نرمی و زیرکانه بخواهید که سیگار را کنار بگذارد.
مثلا بگویید:
واقعیت این است که من یک مشکلی دارم که فقط تو می توانی آن را حل کنی، دوستان من به من می گویند که برادر تو سیگاری است و شاید کارهای دیگری هم می کند و آرام آرام در حال دور شدن از بنده هستند و من دارم تنها می شوم، از این طرف خوب، می بینم برادرم که این همه آن را دوست دارم دارد به خودش ضربه می زند و من غصه می خورم و ..... می شود سیگار را کنار بگذاری، به خاطر من.
چاشنی گریه نیز فراموش نشود

این صرفا من باب مثال بود و إلا شما خود بهتر می دانید که چه چیزی را و چگونه بگویید.

علی علی

ابن-الخمینی;627554 نوشت:
براش آستین بالا بزنید

اصلا توی این فازا نیس آخه

.

مکلف;627625 نوشت:
دوستان سلام

احتمال روحیه برادر شما اجازه نمی دهد که به یکدیگر نزدیک باشید
هم شما و هم برادرتان در سنی هستید که نیاز به همدمی از جنس مخالف دارید و شاید فعلا هیچ کدام نتوانید ازدواج کنید
لذا سعی کنید تا حدودی و به صورت کنترل شده نیاز عاطفی همدیگر را پاسخ بگویید
رابطه خودتان را با ایشان قوی کنید اما نه به صورتی که ایشان متوجه شوند که دارید عمدا این کار را می کنید.
یک برادر خیلی دوست دارد که بتواند حامی و پشتیبان خواهر خود باشد، از این مسئله استفاده کنید.
شما نیز برای ایشان کارهایی را انجام دهید و سعی کنید برخی مشکلات کوچک وی را حل کنید، به ایشان در حد متعارف ابراز علاقه کنید
در این مدت حرفی از سیگار نزنید.

وقتی رابطه شما تا حدی صمیمی شد که رنجش شما برای وی بسیار سخت شد، از وی به نرمی و زیرکانه بخواهید که سیگار را کنار بگذارد.
مثلا بگویید:
واقعیت این است که من یک مشکلی دارم که فقط تو می توانی آن را حل کنی، دوستان من به من می گویند که برادر تو سیگاری است و شاید کارهای دیگری هم می کند و آرام آرام در حال دور شدن از بنده هستند و من دارم تنها می شوم، از این طرف خوب، می بینم برادرم که این همه آن را دوست دارم دارد به خودش ضربه می زند و من غصه می خورم و ..... می شود سیگار را کنار بگذاری، به خاطر من.
چاشنی گریه نیز فراموش نشود

این صرفا من باب مثال بود و إلا شما خود بهتر می دانید که چه چیزی را و چگونه بگویید.

علی علی

ممنونم

بله قعلا دارم همین کارا رو میکنم

دیشبم غیر مستقیم بهش گفتم انقد به این دوستای سیگاریت نچسب تمام لباسات بو گرفتن و اینا Fool

هیییی

ماشالا مشکلات من کم نمیشن هیچ ... دونه دونه بهشون اضافه هم میشه Fool

دوستان التماس دعای فراوان

Miss Chadoriii;627703 نوشت:
اصلا توی این فازا نیس آخه

سلام بر شما
اولا این که تو این فاز هست یا نه رو از کجا می دونید؟؟؟؟؟
دوم: ببینید بعضی وقتها پسرها تو یه فازهایی می افتن که فقط و فقط همسن و سالهاشون درک می کنن که چی می گن و چرا اینجوری شدن.
منم زمانی اینطوری بودم. از طرفی با خانواده ی مذهبی که سیگار، مشروب، ورق و ماهواره و شوی رقص و ... رو ناهنجار می دونستن طرف بودم و از طرفی محیطی که توش بودم پر از اینجور چیزا بود.نه این وری بودم و نه اونوری. اون نون حلالی که بابام داده بود بهم اجازه نمی داد دنبال خلاف یا "جوونی" یا " ماجراجویی" برم و از طرفی هم نمیتونستم از اون محیط دل بکنم. با اونا نبودم ولی تو خونمون هم نبودم. مشروب نمی خوردم ولی نماز هم نمی خوندم. یکی از بدترین کارهای عمرم رو تو اون زمان انجام دادم . به پدرم که درباره ی نماز نخوندنم مواخزه ام می کردگفتم :
" اصلا دوست ندارم نماز بخونم، هر کاری میخوای بکنی بکن":Narahat:
فکر کنم که برادرشما در همچین حالتی گیر کرده. برای ما خانواده های مذهبی دختربازی و سیگار که اهم خلافهای امروزی رو تشکیل میده قابل هضم نیست. مطمئنم که برادر شما با کسانی در ارتباطه که اینطورین" ابروهای اصلاح شده، گوشی پر شماره،پاکت سیگار در جیب و ششونصدتا دوست دختر"
حالا نمیدونه کدوم طرفی باشه و سبک ترین خلافش که سیگار باشه رو انتخاب کرده. نه نون حلال میزاره خلاف سنگین بشه و نه شیطان ول کنشه.
یه راه حل تمیز که واقعا برای آقایون با این سن و سال جواب می ده.
اگه برادر شما قبلا ورزشکار بوده (نه لزوما حرفه ای) و مثلا هفته ای یه بار استخر یا فوتسال فوتبال می رفته الان اون سیگار روش اثر گذاشته و باعث شده دیگه اونطوری که خودش انتظار داره نباشه. اینجا اگه دوتا دوست قدیمی که خوب سرکوفت میزنن باهاش باشن و از افت شدید مهارت و آمادگی جسمانیش بهش بگن بهترین تاثیر رو روش می زاره .
من خودم می بینم دوستانی رو که بعد از سرکوفت خوردن تو زمین فوتبال یا کشتی یا .. ( به خاطر سیگاری یا قلیونی بودن یا ...) خیلی عوض میشن. فعالیتشون بیشتر میشه. دیگه کمتر دنبال خلاف میرن و همه جوره می خوان خودشون رو اثبات کنن و بگن "شیر، شیر است اگرچه سیگاری شود".
پیشنهاد من : شما با ایشون یه کوه برید . اگر دیدید که نفس نفس می زنه یا نمیتونه پا به پای همسن و سالاش بره، وقتشه که نون رو بچسبونید.
" به تو هم می گن جوون؟ همسن و سالهای تو 120 دقیقه می دون تو 100 متر نمی تونی کوهنوردی کنی؟" و از اینجور چیزا.
امیدوارم منظورمو رسونده باشم

سوال:
سلام
مدتی است که متوجه شدم برادرم سیگار می کشد. این را از روی بود سیگار لباس هایش فهمدیم و نمی دانم باید چکار کنم؟ آنقدر اعصابم خرد شد که صاف رفتم به مادرم گفتم و آن بنده خدا را هم به هول و ولا انداختم. خودم فعلا فقط به این نتیجه رسیدم که به رویش نیاورم تا قبح قضیه ریخته نشود و احیانا نخواهد کارش را علنی کند! البته علنی که نمی تواند بکند؛ چون پدرم خیلی سختگیر است و چون اصلا اهل سیگار نیست ابداً نمی تواند بپذیرد که پسرشان سیگار بکشد.
الان من باید چکار کنم؟
قبلاً بارها باهم صحبت کردیم و در حرف هایم سعی کردم به او بفهمانم که یک چیز بد را حتی برای یک بار هم نباید امتحان کرد؛ چون ممکن است لذت آن زیر دندانت بماند و همان یک بار باعث عادتت شود.
اختلاف سنی ما باهم کم است. برادرم 22 سالش است و تقریبا رابطه مان خوب است. البته مثل همه خواهر و برادرها گاهی اوقات موش و گربه بازی هم در می آوریم؛ ولی در کل با هم خوبیم.
لطفاً جواب هایی که می دهید مذهبی نباشد؛ چون متاسفانه برادرم به اندازه من و پدر و مادرم مذهبی نیست و با پاسخ های مذهبی نمی توانم قانعش کنم.

پاسخ:
سلام
اگر رابطه خوبی با برادر خود دارید و از طرفی فکر می کنید پدر یا مادرتان نمی توانند با این مسئله منطقی برخورد کنند، بهتر است خودتان وارد عمل شوید. اولین قدم این است که با شناختی که از برادر خود دارید مراحل اقدام را اولیت بندی کنید. مثلا اگر احساس می کنید او تازه شروع به کشیدن سیگار کرده و از طرفی نقطه ضعفی مثل ترس از برملا شدن کارش دارد، می توانید با رفتارهای غیر مستقیم به او بفهمانید که از این مسئله بو برده اید. اگر فایده نداشت وانمود کنید که پدر و مادرتان هم شک کرده اند؛ مثلا در یک فرصتی به او بگویید امروز پدر با یک حالت عجیبی بهت نگاه می کرد و بو می کشید!! یا اگر نسبت به فرد خاصی حرف شنوی دارد از طریق او اقدام کنید و بگویید که در این باره با او صحبت کند و ...
اما اگر راهکارهای غیر مستقیم جواب نداد باید به طور مستقیم این مسئله را مطرح کنید؛ چون تا زمانی که چنین کاری نکنید نمی توانید کمک قابل توجهی به او بکنید؛ زیرا درمان مشکل ایشان نیاز به همراهی خودش دارد و تا زمانی که نخواهد ترک کند، موعظه های غیر مستقیم نتیجه بخش نخواهد بود. البته نوع گفتن شما خیلی مهم است تا قبح مسئله ریخته نشود و به قول شما کارش علنی نشود. لذا در عین اینکه به او می گویید متوجه سیگار کشیدنش شده اید، احساس پدر و مادرتان را هم برای او شرح دهید که اگر آنها متوجه این مسئله بشوند دق می کنند و ... . این کار باعث جلوگیری از ریختن قبح آن خواهد شد.
بعد از اینکه به او گفتید متوجه کارش شده اید، احتمالا او این مسئله را انکار خواهد کرد مگر اینکه احساس کند شما قصد سرزنش و تحقیر او را ندارید و نگران خود او هستید. در این صورت مقاومت او شکسته خواهد شد و می توانید در این باره با او صحبت کنید. همراهی و همدلی شما و ابراز اینکه حرف های او را متوجه می شوید، نقش مهمی در راحت صحبت کردن او با شما دارد. شاید برای اینکه این صمیمیت تقویت شود لازم باشد که در همان صحبت اول به او چیزی نگویید بلکه بگذارید کمی بگذرد.
سپس برای اینکه بتوانید به حل مشکل ایشان کمک کنید باید ابتدا مسئله را ریشه یابی کنید و ببینید علت سیگاری شدن ایشان چه بوده؟ بعد با حذف آن علت به حل مشکل کمک خواهید کرد. برای شناسایی علت راحت ترین راه سوال کردن از خود ایشان است. البته باید سوالات جهت دار و هدفمند باشند؛ یعنی هم باید خصوصیت کشف علت را داشته باشد و هم آگاهی دادن به طرف مقابل. مثلا اینگونه سوال کنید:
چه چیزی باعث شده تو به سیگار پناه ببری با اینکه می‌دانی سیگار چیز خوبی نیست؟
به نظرت سیگار مشکل تو را حل می‌کند؟
هیچ راهی برای حل مشکلی که می‌گویی غیر از سیگار نبود؟

جواب او تا حدود زیادی علت را نشان خواهد داد. البته شما باید نسبت به این علت‌ها آگاهی داشته باشید تا بتوانید به او کمک کنید. لذا در ادامه بحث علت های احتمالی گرایش افراد به سیگار و نوع برخورد با هر یک را عرض می کنم و شما مطابق همان عمل کنید.

پرسش:
علل گرایش جوانان به سیگار چیست و باید چطور با این معضل مقابله کرد؟


پاسخ:
گرایش به سیگار در سنین مختلف علت‌های مختلفی دارد که میزان تاثیر هر یک از آنها نسبت به شرایط متفاوت است. با این حال عمده علل گرایش به سیگار در جوانان شامل موارد زیر است:

1- اضطراب و افسردگی: سیگار به دلیل نیکوتینی که به بدن تزریق می‌کند ممکن است اضطراب و افسردگی را به طور کوتاه مدت مخفی نگه دارد. او این اثر را دائمی پنداشته و به آن رو می‌آورد. در این شرایط باید او را متوجه کنید که این راه به درمان او کمک نمی‌کند باید برای حل این مسئله به مشاور یا روانپزشک مراجعه کند.

2- فشار دوستان نابابی که نمی‌خواهد در مقابل آن‌ها کم بیاورد: در این شرایط باید قدرت "نه" گفتن در او تقویت شود. مثلا می‌توانید به او برای این کار راهکار بدهید مثلا وقتی که دوستانش از او می‌خواهند که سیگار بکشد بگوید از اینکه لباس و دهنم بد بو شود بدم می‌آید. یا بگوید دوست ندارم دیگران به چشم یک سیگاری به من نگاه کنند یا ... البته دوری کردن از این دوستان و جایگزین کردن دوستان خوب تا حد زیادی به او کمک می‌کند.

3- دوری از خانواده: فردی که در یک شهر دور از خانواده زندگی می‌کند ممکن است برای پر کردن این خلأ به سیگار رو بیاورد. در این شرایط بهترین کار نزدیک کردن او به خانواده است.

4- بیکاری و بی حوصلگی: عدم علاقه به انجام کار یا حرفه یا درس و ... موجب می‌شود فرد اوقات خود را به چنین چیزهایی پر کند. در این حالت باید علت بی حوصگی کشف و رفع شود.

5- احساس از دست دادن عزت نفس: گاهی اوقات فرد وقتی احساس کند در مقابل کارها دائما شکست می‌خورد و هیچ کاری از عهده اش بر نمی‌آید برای جبران این احساس به سمت مواد مخدر می‌رود.(1) در این شرایط تقویت اعتماد به نفس با استفاده‌های از روش‌های مختلف کارساز است.

6- عدم توجه از طرف پدر و مادر و اطرافیان و خورد کردن شخصیت او: در این صورت باید با صحبت با اطرافیان این علت را حذف کرد.

7- نگرش و اعتقادات اشتباه که حاصل عوامل بیرونی و اجتماعی است: مثلا اینگونه به او تلقین شده که سیگار نه تنها بد نیست بلکه موجب بزرگنمایی شخصیت تو خواهد شد؛ در این صورت نشان دادن الگوی‌های اجتماعی منفی نگاه او را اصلاح خواهد کرد. بعلاوه باید او را نسبت به تولید کنندگان سیگار و همچنین دست‌های پشت پرده برای سود مالی بیشتر آگاه کرد.

8- حس کنجکاری برای تجربه سیگار: گاهی فرد مخصوصا در سن نوجوانی برای کسب تجربه سراغ این کار می‌رود ولی بعد از چند بار تکرار و تجربه آن، به آن وابسته می‌شود. در این شرایط آگاهی دادن او نسبت به عواقب این وابستگی و مقدمه بودن سیگار برای تجربه موارد مخدر و در نتیجه ایجاد مشکلات جسمی و روانی می‌تواند به او کمک کند.

9-...

البته مواردی که عرض کردم عمومی است و ممکن است بعضی از آنها مثل دوری از خانواده برای فرد خاصی مصداق نداشته باشد و بیان آن صرفا برای استفاده عموم بود. با این حال برای جلوگیری از این معضل ابتدا باید علت را پیدا کرد. اگر خودتان توانستید این علت را کشف کنید، سپس باید برای حذف آن علت تلاش کنید.
منتها چون ممکن است در شرایطی مثلا جایی که علت آن فشار‌های روانی مثل اضطراب و استرس است، هم کشف علت و هم نوع برخورد با آن در حیطه تخصص شما نباشد بهتر است مشوق فرد مبتلا به سیگار برای مراجعه به یک مشاور یا روانپزشک باشید.

در مورد دیگر علل هم می‌توان به همین شکل عمل کرد؛ یعنی ابتدا به او بفهمانید که روشش اشتباه است و سعی کنید او را تشویق به حل مشکل از طریق مشاوره کنید.
این نکته را هم نباید فراموش کنید که ترک سیگار نیاز به زمان دارد و نباید این انتظار را داشته باشید که او یکدفعه کنار بگذارد؛ مخصوصا اگر مدت زمان اعتیاد او زیاد باشد. لذا با دادن برنامه‌ای که هر هفته و هر روز تعداد آن‌ها را کم کند، می‌توانید به او کمک کنید تا کم کم ترک کند و ...

______________
(1) کتاب کلید‌های پیشگیری و مقابله با اعتیاد در نوجوان و جوان، کارل پیکهارت، ترجمه مسعود هومان، چاپ ششم، تهران، انتشارات صابرین، 1384، ص 149.

موضوع قفل شده است