-:¦:- پاسخ خدا را چه بگویـــم هنگامی که می پرسد ... -:¦:-

تب‌های اولیه

8 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
-:¦:- پاسخ خدا را چه بگویـــم هنگامی که می پرسد ... -:¦:-

┘◄شرک خفی
_____________

- دقیق نمیشه گفت اما هزینه عمل قلب بیمار شما بین 5 تا 10 میلیون تومان هست...

- دکتر خواهش می کنم رحمی کنید... آخه هزینه دیالیزش بالاست و از طرفی بر اثر بیماری پای راستش رو از زانو قطع کردن...
و الان بیست ساله که بی کاره و درآمدی نداره...

- کاری از من بر نمیاد...

- دکتر ..........

- ببینم چه کار میشه براتون کرد!

- ممنونم دکتر... چشم امیدم به شماست...
_______________

به خود می گویم :

مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که:إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ؛ همانا منم خداوند که معبودى جز من شايسته پرستش نيست ... (طه / 14)
مگر نگفتم : لا اله الا الله ...

پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛

اما امید و اعتمادت به چه کسی بود؟
چه کسی رو گره گشای مستقل گرفتاریت دیدی؟...

برخی شرک های خفی از جلی هم بدتره مثل این مورد.....چون در این مورد انسان در اوج درد و بدبختی باید خدا رو صدا بزنه...ارزش داره نه اینکه وقتی همه چیز جوره........به امید پرستش واقعی الله خدای یگانه برای تک تک مخلوقات با صلوات برای ظهور حضرت مهدی(عج)...الهم صل علی محمد(ص) و آل علی(ع)...چون هرکس حضرت محمد ولی اوست حضرت علی هم ولی اوست:hamdel:

┘◄تکاثر (ثروت اندوزی و افزون خواهی)

_________________________________

ناگهان از خواب پریدم... شاید خواب غفلت ...
مرور کردم... خوابم را...

دختری سر سجاده نشسته و اشک هایش بی صدا می ریخت ...
-او که بود؟ چرا آه می کشید؟!

یادم آمد... یک هفته قبل بود...
برای خواستگاری به خانه شان رفته بودم اما...
اما با نیش حرف های پر از دنیایی ام دل صاحبخانه را سوزاندم...

می خواستم خود را آرام کنم؛
-داشتن های ما کجا و نداشتن های آنها کجا؟ کلاس زندگی ما کجا و آنها کجا؟

اما نه! آرامم نکرد... وجدانم بیدار شده بود...
از سر چشم و هم چشمی هایم با فامیل و آشنا، قلب دختری بی گناه و مظلوم را شکستم...

________________________________________________

با خود می گویم:

مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که :

أَلْهَاكُمُ التَّكَاثُرُ ؛ مسابقه در ثروت اندوزی و جاه طلبی شما را سرگرم کرد و از مقصد بازداشت. (تکاثر/1)

پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛


چرا از هوی و هوس زودگذر دنیایی ات پیروی کردی؟
چرا راه غفلت برگزیدی؟


┘◄یاد خدا موجب آرامش قلب ها
___________________________________


نگاهش می کردم ؛ من مات و مبهوت بودم اما او آسوده و خونسرد...
متعجب بودم که چه راحت بهم گفت دلش نمی خواد خودش رو درگیر و دربند یه نفر کنه... تنوع هم خوبه!!!

با چشمای گریون و هق هق کنان برگشتم خوابگاه و از جلو چشمای پر از علامت سوال و تعجب بچه ها رفتم سمت تختم و گریه و گریه ...
حوصله ی سر و صدای اتاق رو نداشتم...هدفونم رو گذاشتم گوشم و موسیقی غم انگیزی گوش کردم که مناسب حالم می دیدمش!
و باز گریه...

دلم نمی خواست گریه کنم .. اصلا برای کی گریه کنم؟ یه آدم هوسباز؟ یا برای ساده لوحی خودم؟
به خودم خندم گرفت! ساده لوح! تا حالا فکر میکردم خیلی زرنگم!

ای خدا... چی کار کنم آروم بشم؟
موسیقی رو عوض کردم... این بار یه موزیک شاد انتخاب کردم... انگاری لج کرده بودم اما با کی؟
نمی دونم می خواستم آروم بشم... اما این موسیقی ها هم آرومم نمی کرد...

یاد گذشته ام افتادم ، قبل اینکه از مامان اینا دور بشم... چه دوران آروم و پاکی داشتم...
راستی چرا اون وقتا آرامش داشتم؟!

رفتم سراغ قرآنی که داداشم ریخته بود رو گوشیم... بالا پایینش کردم و چشمامو بستم تا یه آیه تصادفی انتخاب کنم...


الَّذِينَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ

چطور فراموش کرده بودم... چقدر از اصلم دور موندم...
_____________________________


با خود می گویم:
مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که :

همان كسانى كه ايمان آورده‏اند و دلهايشان به ياد خدا آرام مى‏گيرد آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى‏يابد. (رعد/28)

پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛

چرا راه های شیطان را برای رسیدن به آرامش به کار بستی؟
چرا مأمن و پناهگاهی غیر از "یاد من" انتخاب کردی؟


┘◄ سبک شمردن نمـــــاز
____________________


- ببین من دوستت دارم...دارم می بینم که رفتارت چقدر مهربونه و می دونم قلب پاکی داری...
پس مراقب نماز باش...
- آهان به نکته خوبی اشاره کردی... آدم باید "دلش پاک باشه" ...

ساکت شده بود ... گفتم : چی شده ساکتی؟
- می دونم حق با منه و تو با یه جمله ی شیطانی خودت رو قانع کردی...
- شیطانی؟؟؟
- " آدم باید دلش پاک باشه "
- نه من این رو باور دارم ... این همه نمازخون هم دیدم که به غیر از ادعا هیچی نیستند...
دروغ می گن، ریا و غیبت و دو به هم زنی و خیلی گناهان دیگه انجام میدن.
- چرا به اون ها نگاه می کنی؟ اگه اونها گناه می کنن، ایراد از مسلمونی اون هاست نه اسلام!
اصلا یه سوال...
- بله؟
- گل قشنگه مگه نه؟
- بـــــله ، خصوصا گل نرگس که من خیلی دوست دارم..
خب ، اگه یه دسته گل نرگس دست آدمی گناهکار باشه ، زشت می شه؟
- .... نه! خب؟
- اسلام هم همون گل هست... اگه انسانی با ریاش، با دروغش، با غیبتش ، با هزار تا گناه دیگه ... از دین سواستفاده می کنه...
ایرادی بر اسلام نیست که ... هست؟
- لبخندی زدم و با سر حرفاشو تایید کردم.

- نمیشه داخل یه ظرف کثیف غذا خورد و گفت آدم دلش پاک باشه!
پس دل به این توجیه های شیطانی نسپار و دوباره نماز خوندنتو شروع کن که کلی از قافله عقب موندی...

____________________


با خود می گویم:
مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که :

فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ ؛ پس وای بر نمازگزاران (ماعون/4)
الَّذِينَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ؛ که از نمازشان غافلند و بدان اهتمام نمى ورزند.
(ماعون/5)

پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد ؛

چرا نماز را که بر تو واجب کرده بودم سبک شمردی؟
چرا با شنیدن بانگ اذان دلت به یاد من روشن نشد؟


┘◄ خداوند آمرزنده گناهان است
_____________________________________


خواهرم گفت: دختر عزیزم اگر به مامان قول بدی که تنبلی در درس خوندن رو کنار بزاری و نمره های خوبی بگیری،
مامان هم بهت قول میده که برات جایزه بخره...

فصل امتحانات رسید و دخترک قولی که به مادرش داده بود ، فراموش کرد ... و به هشدارهای مادر توجهی نداشت ...

- خاله! جایزه ات رو بهم نشون نمیدی؟
با قولی که به مامانت داده بودی باید حسابی نمره های خوبی آورده باشی...
- ............
- چرا ناراحت شدی؟
- باز هم تنبلی و شیطنت کردم و نتونستم نمره خوبی بیارم! اصلا دیگه جایزه نمی خوام...
- چرا؟!!
- با این همه بدقولی ای که به مامانم کردم ، حتما من رو نمی بخشه ...

چشم هایم به گل قالی خیره موند و زیر لب زمزمه کردم؛ با این همه بد قولی ای که به مامانم کردم ، حتــــما من رو نمی بخشـــه!!!!!
جمله دخترک خواهرم تلنگری بر دلم زد و من رو به دو سال پیش برد ، وقتی که گفتم با این همه گناه چجوری برگردم!
و برای خودم نتیجه گرفتم که ؛ نه ! نمی شه گناه کرده باشی و بتونی به قبلش برگردی!
یه توجیه شیطانی...

با صدای خاله خاله گفتن دخترک به خودم اومدم و گفتم:
نه عزیزم! اندازه عشق و محبت مامانت به تو انقدر زیاده که مطمئنم تو رو می بخشه ...
تازه اگر به قولت عمل کنی و نمراتت رو جبران کنی حتما جایزه هم می گیری...
- واقعا؟
- بـــــــله ، حالا برو از مامانت عذرخواهی کن و قول بده که این بار بدقولی نمی کنی...

لالایی ای براش خوندم که خودم از اون لالایی خوابم نبرده بود !!!

____________________________________



با خود می گویم:

مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که :



قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/53)
بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد از رحمت‏ خدا نااميد نشويد چرا که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، همانا اوست که بسیار آمرزنده و مهربان است.

پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛

چرا دل به توجیه های شیطانی سپردی و سخنم را باور نکردی؟
چرا از فرصت زندگی ات برای جبران گناهانت استفاده نکردی؟


┘◄ بدگویی و عیب جویی
_____________________


با خودنمایی و ابراز استعدادهای نهفته اش به مدیران ارشد ، متوجه شدم که دیگر شانسی برای ترفیع نخواهم داشت...
اما به این دل خوش بودم که ماموریت سفر خارجی به من سپرده می شه! چرا که تا اندازه ای به زبان انگلیسی وارده بودم و هم خوش قیافه! اما او...

جلسه تمام شد... نیم ساعتی به پایان وقت اداری مونده بود...
حوصله کاری نداشتم ... خودکارم رو برداشتم و روی کاغذ سفید روی میزم کاریکاتور صورتش را می کشیدم!
عیب و ایراد صورتش رو آنقدر بزرگنمایی کردم تا داغ شکستم خنک شود...

کاغذ را کنار صورتم گرفتم و با پوزخندی به همکار دیگرم گفتم:
کدامیک از ما رو به سفر تجاری خارجی می فرستی؟
او نیز با دیدن کاریکاتور شروع به خنده کرد و چشمکی زد و به کاریکاتور اشاره کرد...

از دیدن خنده اش به خودم آمدم
داغ دلم خنک نشده بود هنوز!!! سیاه شده بود...

_______________________

با خود می گویم:

مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که :

وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ (سوره همزه/ 1)
وای بر هر بدگوی عیب جویی



پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛

چرا عیب جویی و تمسخر کردی؟
چرا از آنچه او اختیاری در آن نداشت عیب جویی کردی؟




إِنَّ اللّهَ لاَ يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَيَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَن يَشَاء وَمَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرَى إِثْمًا عَظِيمًا

هر آينه خدا گناه کسانی را که به او شرک جلی آورند نمی آمرزد ، و گناهان ، ديگر را برای هر که بخواهد می آمرزد و هر که به خدا شرک آورد ، دروغی ساخته و گناهی بزرگ مرتکب شده است

سوره : النساء آیه : 48