محمّد بن مسلم بن رباح کیست؟

تب‌های اولیه

1 پست / 0 جدید
محمّد بن مسلم بن رباح کیست؟

محمّد بن مسلم بن رباح
محمّد بن مسلم بن رباح (يا ( رياح ) ) ابوجعفر ( الطحّان الثقفى الكوفى
از بزرگان اصحاب باقرين عليهما السلام و از حواريين ايشان و از مخبتين و اورع و افقه مردم و از وجوه اصحاب كوفه است .

( وَ هُوَ مِمَّنِ اجْتَمِعَتِ الْعَصابَةُ عَلى تَصْحيح ما يَصِحُّ عَنْهُ وَ عَلى تَصْديقِهِ وَ الاِنْقِياد لَهُ بِالْفِقْهِ ) .
و روايت شده كه چهار سال در مدينه اقامت نمود و از خدمت حضرت امام محمدباقر عليه السلام استفاده احكام دينى و معارف يقينى مى نمود
و بعد از آن حضرت امام جعفر صادق عليه السلام استفاده حقايق مى نمود و از او روايت شده كه گفته سى هزار حديث از حضرت باقر عليه السلام و شانزده هزار حديث از امام جعفر صادق عليه السلام اخذ كرده ام .(211)

و روايت شده كه ثقه جليل القدر عبداللّه بن ابى يعفور خدمت حضرت صادق عليه السلام عرضه مى دارد كه براى من ممكن نمى شود هميشه خدمت شما برسم و بسا مردى از اصحاب ما بيايد نزد من و از من مساءله اى بپرسد و نيست نزد من جواب هر سؤ الى كه از من مى پرسند چه بكنم ؟
فرمود: چه مانع است تو را از محمّد بن مسلم ، پس به درستى كه او اخذ كرده از پدرم و نزد او وجيه بوده .(212)

و روايت شده از محمّد بن مسلم كه گفت : شبى در پشت بام خود خوابيده بودم شنيدم كه كسى در خانه مرا مى زند پس آواز دادم كه كيست ؟

گفت منم كنيزك تو رحمك اللّه من به كنار بام رفتم و سر كشيدم ديدم كه زنى ايستاده است چون مرا ديد گفت : دختر نوعروس من حامله بود و او را درد زاييدن گرفت و نازاييده به آن درد بمرد و فرزند در شكم او حركت مى كند چه كار بايد كرد و حكم صاحب شرع در اين باب چيست ؟

پس به او گفتم : اى امة اللّه !

مثل اين مساءله را روزى از حضرت امام محمدباقر عليه السلام پرسيدند آن حضرت فرمود كه شكم مرده را بشكافند و فرزند را بيرون آرند تو چنان كن ، بعد از آن به او گفتم كه اى امة اللّه !
من مرده ام كه در زاويه صاحب راءى و قياس است جهت حكم اين مساءله رفته بودم گفت كه من در اين مساءله چيزى نمى دانم نزد محمّد بن مسلم ثقفى برو كه او تو را از حكم اين مساءله خبر خواهد داد و هرگاه تو را در اين مساءله فتوى دهد تو نزد من باز آى و مرا خبر ده ،

پس به او گفتم : برو به سلامت ، و چون صباح شد به مسجد رفتم ديدم كه ابوحنيفه نشسته و همان مساءله را با اصحاب خود در ميان دارد و از ايشان سؤ ال مى كند و مى خواهد كه آنچه كه از من در جواب اين مساءله به او رسيده به نام خود اظهار كند،
پس از گوشه مسجد تنحنحى كردم ابوحنيفه گفت : خدا بيامرزد تو را بگذار ما را كه يك لحظه زندگانى كنيم .(213)

و از زراره رضى اللّه عنه ، روايت است كه وقتى ابوكريبه ازدى و محمّد بن مسلم ثقفى جهت اداى شهادتى نزد ( شريك ) قاضى كوفه آمدند، ( شريك ) زمانى در صورت ايشان تاءمل نمود

آثار صلاح و تقوى و عبادت در ناصيه ايشان ديد گفت : جعفريان و فاطميان يعنى اين دو نفر از شيعيان حضرت جعفر و فاطمه و منسوب به اين خانواده هستند، ايشان گريستند، ( شريك ) سبب گريه ايشان پرسيد،

فرمودند: براى اينكه ما را شمردى از شيعيان و جزء مردمانى گرفتى كه راضى نمى شوند ما را برادران خود بگيرند به جهت آنچه مشاهده مى كنند از سخافت و كمى ورع ما و هم نسبت داديد به كسى كه راضى نمى شود كه امثال ما را از شيعه خود بگيرد، پس اگر تفضل نمود و ما را قبول فرمود پس بر ما منت نهاده و تفضل فرموده .
( شريك ) تبسم كرد و گفت : هرگاه مرد در دنيا پيدا مى شود بايد مانند شما بوده باشد.(214)

و وارد شده كه محمّد بن مسلم مردى مالدار و جليل بود، حضرت باقر عليه السلام به وى فرمود: تواضع كن اى محمّد! پس در كوفه زنبيلى پر از خرما برداشت و ترازويى بر دست گرفت و بر در مسجد نشست و مشغول خرما فروشى شد.

قوم او به نزد او جمع شدند و گفتند: اين كار تو باعث فضيحت ما است ! فرمود: مولاى من مرا امر فرموده به چيزى كه من دست از آن برنخواهم داشت ،
گفتند: اگر لاعلاج خواهى كسبى كنى پس در دكان آرد فروشى بنشين ، پس براى او سنگ آسيا و شترى مهيا كردند كه گندم و جو آرد كند و بفروشد محمّد قبول كرد و از اين جهت است كه او را ( طحّان ) گفتند، در سنه يك صد و پنجاه وفات كرد.(215)

_____________________
211- ( مجالس المؤ منين ) 1/342.
212- ( رجال كشى ) 1/383.
213- ( رجال كشى ) 1/385، ( مجالس المؤ منين ) 1/341.
214- ( رجال كشى ) 1/384.
215- ( رجال كشى ) 1/388