اذن پدر در ازدواج پسر

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اذن پدر در ازدواج پسر

سلام علیکم
یه سوال:
برای ازدواج ،پسر هم باید از پدرش اجازه بگیرد یعنی اگر پدر اجازه ندهد شرعا ازدواجش باطل است؟
اگر اذن پدر شرط است در اصل ازدواج شرط است یادر موردی که پسر می خواهد با او ازدواج کند؟:Ghamgin:

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد شفا

حسن آقا;522528 نوشت:
سلام علیکم
یه سوال:
برای ازدواج ،پسر هم باید از پدرش اجازه بگیرد یعنی اگر پدر اجازه ندهد شرعا ازدواجش باطل است؟
اگر اذن پدر شرط است در اصل ازدواج شرط است یادر موردی که پسر می خواهد با او ازدواج کند؟:Ghamgin:

سلام علیکم

طبق نظر رهبری:

در صحت عقد اذن پدر پسر،شرط نیست ،البته در صورتی که پسر بالغ وعاقل باشد در غیر این صورت اذن ولی شرط صحت عقد است.

پی نوشت:
استفتاء از دفتر رهبری،قم

باز هم سلام
خوب این از مساله شرعیش اما فکر نکنم هیچ پسری دوست داشته باشه بدون همراهی یا اذن پدرش ازدواج کنه مگه اینکه مجبور بشه
من که دارم خسته میشم هرچی سر صحبت رو باز می کنم اصلا انگار با ایشون نیستم روشو برمی گردونه و اصلا هیچی نمیگه
وقتی به مادرم میگم شما صحبت کن میگه من جوابشو می دونم میگه حالا باید درس بخونی
وقتی به عمه ام _که ظاهرا دوست داره من ازدواج کنم و فقط دنبال مورد میگرده بدون اینکه پایه ی قضیه رو درست کنه_ میگم شما صحبت کن میگه بابات فکر می کنه من توازدواج خودم موفق نبودم میترسم بگم بدتر بشه و بگه تو برو زندگی خودتو درست کن البته الحمدلله زندگیشون خوبه
چی کار کنم؟
کلا سبک خونواده از خیلی قبل تر اینه که هر کاری میخوام بکنم میگن حالا امسال رو بخون،حالا لیسانس بگیر،حالا فوق لیسانس بگیر...کسی اینجوری بخواد پیش بره باید بره سراغ حور العین دم قبر تازه اگه خدا بذاره مثلا یادش بخیر یه زمانی می خواستم برم حوزه علمیه همین قضیه بود الانم که بحث ازدواجه همینه

به نام خدا

سلام عليكم

حسن آقا;522931 نوشت:
باز هم سلام
خوب این از مساله شرعیش اما فکر نکنم هیچ پسری دوست داشته باشه بدون همراهی یا اذن پدرش ازدواج کنه مگه اینکه مجبور بشه
من که دارم خسته میشم هرچی سر صحبت رو باز می کنم اصلا انگار با ایشون نیستم روشو برمی گردونه و اصلا هیچی نمیگه
وقتی به مادرم میگم شما صحبت کن میگه من جوابشو می دونم میگه حالا باید درس بخونی
وقتی به عمه ام _که ظاهرا دوست داره من ازدواج کنم و فقط دنبال مورد میگرده بدون اینکه پایه ی قضیه رو درست کنه_ میگم شما صحبت کن میگه بابات فکر می کنه من توازدواج خودم موفق نبودم میترسم بگم بدتر بشه و بگه تو برو زندگی خودتو درست کن البته الحمدلله زندگیشون خوبه
چی کار کنم؟
کلا سبک خونواده از خیلی قبل تر اینه که هر کاری میخوام بکنم میگن حالا امسال رو بخون،حالا لیسانس بگیر،حالا فوق لیسانس بگیر...کسی اینجوری بخواد پیش بره باید بره سراغ حور العین دم قبر تازه اگه خدا بذاره مثلا یادش بخیر یه زمانی می خواستم برم حوزه علمیه همین قضیه بود الانم که بحث ازدواجه همینه

براي دريافت پاسخ و مشاوره در اين زمينه سوال خودتون رو در انجمن مشاوره مطرح كنيد تا ان شاءالله اساتيد مشاور پاسخگو باشند .
موفق باشيد .

حسن آقا;522528 نوشت:
سلام علیکم
یه سوال:
برای ازدواج ،پسر هم باید از پدرش اجازه بگیرد یعنی اگر پدر اجازه ندهد شرعا ازدواجش باطل است؟
اگر اذن پدر شرط است در اصل ازدواج شرط است یادر موردی که پسر می خواهد با او ازدواج کند؟:Ghamgin:

سلام علیکم،
فتوا را کارشناس محترم دادند، این حاشیه است بر فتوای داده شده که بدانید باید یک کمی احتیاط کنید و کار را به مرزهای گناه نکشانید ...
وقتی گفته می‌شود که برای ازدواج پسر اذن پدر لازم نیست یعنی لازم نیست اول از ایشان اجازه بگیرید، ولی اگر پدر اجازه ندهد یعنی مخالفت کند دیگر آن ازدواج حرام خواهد بود مگر اینکه انجامش بر شما واجب باشد، حتی در آن صورت هم نارضایتی پدر به شدت عمرتان را کوتاه خواهد کرد ... این از سنت‌های الهی است.

برای توضیح هم توجه داشته باشید که اطاعت از پدر بر شما واجب است تا در معصیت خداوند نباشد، یعنی واجب و حرام به نوعی اجبار از طرف خداست و کسی نمی‌تواند مستقلاً در حکم خداوند تصرفی کند، ولی بعد از خدا (و نمایندگان خداوند در شریعت خدا: پیامبر و امام و مرجع تقلید) اطاعت از پدر واجب است، پدر می‌توان امری که از طرف خداوند به عهده‌ی خود شما گذاشته شده است (مستحب و مباح و مکروه) را بر شما واجب کند یا حرام، یعنی مثلاً بگوید نماز اول وقت نخوان و آن وقت این مستحب خداوند برای شما حرام خواهد بود، یا بگوید با فلانی ازدواج نکن و اگر بر شما واجب نباشد بر شما حرام خواهد شد، یا بدتر از همه بگوید زنت را طلاق بده و باز اگر این کار بنا به شرایط بر شما حرام نباشد (حالتی هست که طلاق حرام باشد؟ :Gig: نمیدانم) طلاق دادن همسرتان بر شما واجب شرعی خواهد بود اگرچه بچه و نوه هم داشته باشید. اینها از اختیارات پدر است و البته خداوند اگر به کسی اختیاری بدهد از او هم حساب می‌کشد و او را به خود رها نمی‌کند که هر استفاده یا سوء استفاده‌ای که دوست داشت انجام دهد.
در مثال شما اگر پدرتان با ازدواج شما کلا یا با کس خاصی مخالفت کند و این ازدواج یا کلاً ازدواج بر شما واجب نباشد (واجب مثلاً از خوف افتادن به گناه) در این صورت اگرچه عقلا هم این ازدواج را درست بدانید و مشورت هم کرده باشید و استخاره هم کرده باشید عالی آمده باشد و ... باید بدانید که حجت شرعی دارید بر اینکه آن ازدواج به خیرتان نیست، چون این اصل است در نظام آفرینش که خداوند خیر کسی را در حرام قرار نمی‌دهد. بنابراین به نظر پدرتان باید به عنوان نظر خداوند در یک استخاره نگاه کنید با این تفاوت که اگر استخاره حجت شرعی برای انتخاب یک گزینه نیست این نظر دیگر حجت شرعی است، یعنی باید به آن گوش دهید و اگر قبولش سخت است هم باید آیه‌ی ۲۱‍۶ سوره‌ی بقره را به یاد آورید که:
... وَعَسَىٰ أَن تَكْرَ‌هُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ‌ لَّكُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَن تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ‌ لَّكُمْ ۗ وَاللَّـهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لَا تَعْلَمُونَ [بقره، ۲۱۶]
... لکن چه بسیار شود که چیزی را مکروه شمارید ولی به حقیقت خیر و صلاح شما در آن بوده، و چه بسیار شود چیزی را دوست دارید و در واقع شرّ و فساد شما در آن است، و خدا (به مصالح امور) داناست و شما نادانید.
البته درکش هم سخت نیست، شما ملاکتان در ازدواج وضع فعلی خودتان و آن مورد خاص است و خداوند حال و آینده هر دو را می‌داند ...

[SPOILER]در مورد اینکه در حرام خداوند خیری را قرار نداده حدیثی را برایتان بگویم که بهتر درکش کنید. برخی افراد می‌آمدند خدمت امام صادق علیه‌السلام که طبیبی برای درمان بیماری خاصی از ایشان تجویز شراب کرده است و گفته‌اند راه دیگری نیست. می‌خواستند بدانند آیا امام اجازه می‌دهند که ایشان آن درمان را انجام دهند؟ امام هم می‌فرمودند اگر چاره‌ی دیگری نیست پس شرایط ضرورت است و اشکالی ندارد به شرط آنکه تنها به اندازه‌ی ضرورت استفاده شود و البته این حکم مطابق آیه‌ی قرآن است. اما در همین اثنی زنی خدمت امام علیه‌السلام رسید و مشابه همان را گفت که طبیب اینطور تجویز کرده است ولی من شیعه‌ی امام صادق علیه‌السلام هستم و هرگز لب به شراب نخواهم زد. امام علیه‌السلام هم به او فرمودند که کار درستی کردی به درستی که خداوند شفا را در شراب قرار نداده است.
در دل این کلام امام علیه‌السلام مفهوم بزرگی نهفته است و آن اینکه اگر شراب دردی را درمان می‌کند اما دردهای دیگری درست می‌کند (همان که در علم امروز تحت عنوان side effect شناخته می‌شود و بجز چند استثناء ادعا شده تمامی داروهای دیگر دارای عوارض جانیس هستند، درد سر خوب می‌شود درد کلیه کم‌کم شروع می‌شود و ...) و خداوند منزه از این است که نسبت به سلامت بندگانش بخل داشته باشد و دارویی برای ایشان قرار دهد که اگر شفای جایی از بدنشان را تأمین می‌کند سلامت بخش دیگری را به خطر بیاندازد. پس اگر در قرآن آمده که عسل شفاست مشخص است که عسل دارویی است که درمان می‌کند و صدمه نمی‌زند و ... .
از این مثال به راحتی معلوم است که در کل خداوند خیر بنده‌اش را در حرام قرار نداده است، در مثال شما ممکن است ازدواج با خانمی که پدرتان با ایشان مخالف است موفتا یا موردی خیری ببینید ولی به طور قطع روی هم رفته اگر آن ازدواج را نمی‌کردید و حلال خدا را دنبال می‌کردید به خیر بزرگتری می‌رسیدید که نواقص و عیوب این خیر نیمه‌کاره را نداشته باشد ... و ما عند الله خیر و ابقی ...[/SPOILER]

[SPOILER]در مورد اینکه نارضایتی و دلچرکینی پدر عمر را کوتاه می‌کند هم مثال خوبی داریم که بدانید حتی اگر پسر مؤمن بزرگواری باشد و پدر کافر باشد هم این سنت خدا خدشه بردار نیست. یکی از صحابه‌ی پیامبر پدرش که کافر بود در محکمه‌ی رسول خدا صل‌الله‌علیه‌و‌آله به اعدام محکوم شد. این بزرگوار برای اینکه پیش خودش مطمئن باشد که دین خدا را بر روابط خانوادگی ترجیح می‌دهد:

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ‌ عَلَى الْإِيمَانِ ۚ وَمَن يَتَوَلَّهُم مِّنكُمْ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ / قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَ‌تُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَ‌فْتُمُوهَا وَتِجَارَ‌ةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْ‌ضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللَّـهِ وَرَ‌سُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَ‌بَّصُوا حَتَّىٰ يَأْتِيَ اللَّـهُ بِأَمْرِ‌هِ ۗ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ [توبة، ۲۳ و ۲۴]
ای اهل ایمان، شما پدران و برادران خود را نباید دوست بگیرید اگر که آنها کفر را بر ایمان بگزینند، و هر کس از شما آنان را دوست گیرد چنین کسانی بی‌شک ستمکارند. / (ای رسول ما امت را) بگو که اگر شما پدران و پسران و برادران و زنان و خویشاوندان خود و اموالی که جمع آورده‌اید و مال‌التجاره‌ای که از کسادی آن بیمناکید و منازلی را که به آن دل خوش داشته‌اید بیش از خدا و رسول و جهاد در راه او دوست می‌دارید منتظر باشید تا خدا امر خود را جاری سازد (و اسلام را بر کفر غالب و فاتح گرداند و شما دنیاطلبان بدکار از فعل خود پشیمان و زیانکار شوید) و خدا فسّاق و بدکاران را هدایت نخواهد کرد.

عرض کرد که یا رسول الله اجازه دهید حکم اعدام او را من جاری کنم! رسول خدا فرمود که این کار را نکن که نمیخواهم پدرت از تو دلگیر باشد ... دلش بشکند تو هم عمر زیادی بعد از او نخواهی کرد و ... آنقدر اصرار کرد که رسول خدا این اجازه را به او دادند، آن کار را کرد و طولی نکشید که خودش هم از دنیا رفت ...
درست است که صدقه بلا را دور می‌کند و صله‌ی رحم عمر را طولانی می‌کنند و اثر ناراحتی پدر و دل‌شکستگی پدر از اینکه کسی که سالها زحمتش را کشیده در بزرگی دیگر خریدار حرف او نیست را جبران کند ولی اگر اهل صله‌ی رحم و صدقه هم شخص نباشد دیگر خدا داند که زیاد عمر نخواهد کرد، مگر آنکه خداوند طور دیگری اراده کند ...
بخاطر همین مسأله‌ی لزوم اطاعت از والدین هم هست که بزرگان در منش رفتاری با فرزندان خود بسیار محتاط بودند و تا حد ممکن به فرزندان خود از افعال امری استفاده نمی‌کردند و مثلاً به جای اینکه بگویند نان بخر می‌گفتند اگر نان بخری خوب است و ...، احتیاط علمای بزرگ برای به گناه نکشاندن فرزند و سوء استفاده نکردن از حق پدری خود ...[/SPOILER]

یا علی

با سلام و احترام فراوان خدمت شما
بسیار استفاده کردم
بله بنده هم گفتم که ان شاءالله هیچ کدام از فرزندان دوست ندارند از پدر و مادرشان تخطی کنند علی الخصوص تو این مورد
مشکل من هم همین جاست یعنی از فقه شروع کردم که برسم به اخلاق و مشاوره که بتونم با کمک شما و کارشناسان بدون نارضایتی پدرم مشکل رو حل کنم یعنی چه کنم که پدرم رو راضی کنم بر اینکه اجازه بدهد ازدواج کنم یا لااقل در این حد بفهمم چه کنم و چه جوری به ایشون پیامم رو برسونم که نیازم به ازدواج جدیه

موضوع قفل شده است