آيا دينداري با زندگي شاد منافات دارد؟

تب‌های اولیه

45 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آيا دينداري با زندگي شاد منافات دارد؟

آیا دینداری با زندگی شاد منافات دارد؟بسیاری از مردم به خصوص
جوانان چنین م یپندارند كه دینداری با زندگی شاد منافات دارد.كسانیكه دیندارترند از شادی كمتر در زندگی برخوردارند وكسانی كه به احكام و آموز ههای دین كمتر پایبندند در بهر هبرداری از لذ تها و شاد یهایزندگی آزادی بیشتری دارند... آیا این پندار صحیح است؟ و اساساً این پندار از كجا شكل گرفته است و منشأ آن چیست؟ریشه این پندار را میتوان در چند مورد خلاصه كرد:

1. نوع برخورد و مواجهه برخی دینداران كه- برخلاف دستورات و آموز ههای اخلاقی اسلام- چهرهای عبوس و گرفته دارند و نیز با گلایه و نارضایتی با همه مسائل برخورد م یكنند. گویی هیچ شادی و نشاطی در وجود آنان یافت نم یشود!

2. مراسم و برنامه هایی كه در جامعه ما در ایام سوگواری برای پیشوایان و بزرگان دین برگزار میشو د، نمود و گستره آن نسبت به مراسم شادی و سرور برای آن بزرگواران به مراتب بیشتر است. مثلاً برای عزاداری حضرت اباعبدا له الحسین)ع( معمولاً در ماه محرم و صفر مراسم و محافل برگزار میشود ولی به مناسبت میلاد مسعود آن حضرت تنها یك روز مراسم جشن و سرور برپا میشو د، آن هم محدود و مختصر!
3.بالاتر از همه برخی توصیه ها است كه شادی را مذمت كرده و اندوه و غم را مورد ستایش قرار داده است. این موارد زمینه و منشأ این برداشت م یشود كه دینداری با زندگی شاد منافات دارد بنابراین برای داشتن زندگی شاد نمیتوان دیندار بود! معنی صحیح و درست دیندار ی، باور به آموز ه های اعتقادی دین و پایبندی به مقررات، احكام و ارز شهای دینی است البته منظور ما از دین، نه هرچه كه به عنوان دین شناخته میشو د، بلكه اسلام ناب و حقیقی است. هر فرد یا جامع های كه باور عمی قتر و جدیتری به مبانی اعتقادی اسلام داشته باشد و در عمل و رفتار هم چارچوب اسلامی را بیشتر و دقیقتر عمل كند، دیندارتر شمرده میشود.به هر حال به نظر میرسد دینداری- به معنی صحیح وجامع آن - منافاتی با زندگی شاد- به معنی درست و عمیق آن- نداشته باشد، ولی نگاه و تعریف ما از «زندگی شاد » هم باید روشن شود تا پاسخ این پرسش كامل گردد.

زندگی شاد: شاد ی، همان حال خو ش، انبساط خاطر و احساس
مثبت و خوبی است كه هر كدام از ما آن را تجربه كرده است. شنیدن خبری مسر ت بخش، به دست آوردن موفقیتی برجسته، قرار گرفتن در موقعیتی لذ ت بخش، مشاهده صحنه ای غرورآفرین، ... همه و همه موجب خوشحالی و شادی خاطر انسان میگردد. اما همه شاد یها به یك اندازه برای ما مهم و مطلوب نیست. دانشجویی كه برای به دست آوردن موفقیتی علمی در حال پژوهش و مطالعه است، به راحتی از بسیاری خوشیها و شاد یهای گذرا چشم م یپوشد تا به خوشحالی و شادی ناشی از آن موفقیت علمی دست یابد. كارگر یا كارمندی كه برای تأمین معاش خود و فراهم كردن زندگی راحت و شاد تلاش فشرده و خسته كنند های را انجام م یده د، در این راه از بسیاری از لذ تها و شاد یهای زودگذر چشم میپوشد و حتی سخت یها و رن جهایی را تحمل م یكند. پس از واقعیتی بدیهی است كه: «برای به دست آوردن لذ تهای بزرگتر و شاد یهای ماندگارتر، باید از لذ تها و خوشیهای كوچكتر و پست تر صرفنظر كرد » اگر اندكی روی همین قاعده تأمل و درنگ داشته باشیم، به راحتی در مییابیم كه انواع و اقسام شاد یها را باید طبقه بندی كرد و سپس برای زندگی شاد به تعریفی مناسب و صحیح دست یافت. اگر تعریف خود از «دینداری ،» «زندگی « ،» شادی و غم » را مورد بازكاوی و تامل قرار دهیم، خواهیم دید كه دینداری حقیقی و پایبندی به ارز شهای دینی، گرچه برخی شاد یهای مادی و طبیعی را محدود میكنند ولی در عو ض، لذ تها و شاد یهای ارزشمند و متعادلی را برای فرد و جامعه دیندار به ارمغان م یآورد. در براب ر، آنچه را كه انسان غافل از دین به عنوان «زندگی شاد » برای خود میپندار د، چیزی جز شاد یهای سطحی و مادی
نیست كه علاوه بر محروم كردن دیگران از شاد ی، غالباً مستلزم هزینه های فراوا ن، پیامدهای تأسف بار و بالاتر از همه محروم شدن از لذ تها و خوش یهای ابدی و معنوی است. اگر زندگی جاودان و ابدی انسان را در نظر بگیریم، زندگی شاد جز در پرتو دینداری تحقق نخواهد یافت و اگر زندگی شاد دنیوی را هم جستجو كنیم، با دینداری میتوان به مصداق جامع متعادل و صحیحی از آن دست یافت. البته به شرط آنكه همه ابعاد دین را به درستی شناخته و بدان در عمل پایبند باشیم. ضمن اینكه برخی دریافت ها، رفتارها و عادات در بعضی از جوامع دینی از جهت عدم توجه به لذ تها و شادیهای مشرو ع، قابل نقد است و باید اصلاح گردد

سادات;130947 نوشت:
آیا دینداری با زندگی شاد منافات دارد؟

با سلام

این تایپک ها تکمله مطالب سادات بزرگوار است

چرا این توهم برای بعضی ها پیش می آید که زندگی شاد با دینداری تفاوت دارد؟
( در حالیکه آن "شادی" ایی که خارج از مدار و دایره دینداری باشد، "شادی" نیست بلکه "غفلت" است. "شادی" حقیقی ، در مدار "امنیت" حاصل می شود و "امنیت" در سایه "ایمان" به دست می آید. بنابراین حقیقت این است که "شادی"، در خارج از دایره دین اصلاً وجود ندارد. بلکه به غلط نام چیز دیگری را شادی گذاشته اند. همانطور که به غلط نام چیز دیگری را "عشق"، و باز به غلط نام چیز دیگری را "آزادی" گذاشته اند).

مراسم حزن و اندوه دینی، مثل مراسم شهادت سید الشهداء ، با آن حزن و اندوهی که از نظر روانشناسی مذموم است و روح و روان انسان را گرفته و پژمرده می سازد و آدم را دچار یأس و ناامیدی می کند و انرژی و توان حرکت را از او می گیرد، تفاوت ماهوی دارد.
اگر توجه کنیم می بینیم پس از شرکت در مجالس ابی عبدالله الحسین (ع) و احیاناً گریه و حزن، چقدر سبک و با نشاط و با روحیه عالی و سرشار از انرژی از آنجا بیرون می آئیم.

بنابراین کاش کارشناسان محترم تفاوت ماهوی "حزن و اندوه متعالی (دینی)" را با "حزن و اندوه مادی" و آثار آنها را که نسبت به هم متضاد هستند، باز می کردند.

به نظر می رسد این دو امر، "مشترک لفظی" باشند. مثل "شیر (خوردنی)" و "شیر (جنگل)". زیرا هیچگونه مشابهتی بین ماهیت و آثار آنها وجود ندارد.

تا خدا را معصیت میکنند...................... وتا باارزش ها وباورهای دینی ما ؛ مبارزه ومقابله میکنند...........
وتا دغدغه مکتب ودرد دین وجود دارد.................... وتا حق برکرسی حاکمیت وآمریت قرار نگیرد ...........
وتا او ظهور نکند ................
ما شادی را می خواهیم چه کنیم

یاقوت احمر;131159 نوشت:
چرا این توهم برای بعضی ها پیش می آید که زندگی شاد با دینداری تفاوت دارد؟
( در حالیکه آن "شادی" ایی که خارج از مدار و دایره دینداری باشد، "شادی" نیست بلکه "غفلت" است. "شادی" حقیقی ، در مدار "امنیت" حاصل می شود و "امنیت" در سایه "ایمان" به دست می آید. بنابراین حقیقت این است که "شادی"، در خارج از دایره دین اصلاً وجود ندارد. بلکه به غلط نام چیز دیگری را شادی گذاشته اند. همانطور که به غلط نام چیز دیگری را "عشق"، و باز به غلط نام چیز دیگری را "آزادی" گذاشته اند).

مراسم حزن و اندوه دینی، مثل مراسم شهادت سید الشهداء ، با آن حزن و اندوهی که از نظر روانشناسی مذموم است و روح و روان انسان را گرفته و پژمرده می سازد و آدم را دچار یأس و ناامیدی می کند و انرژی و توان حرکت را از او می گیرد، تفاوت ماهوی دارد.
اگر توجه کنیم می بینیم پس از شرکت در مجالس ابی عبدالله الحسین (ع) و احیاناً گریه و حزن، چقدر سبک و با نشاط و با روحیه عالی و سرشار از انرژی از آنجا بیرون می آئیم.

بنابراین کاش کارشناسان محترم تفاوت ماهوی "حزن و اندوه متعالی (دینی)" را با "حزن و اندوه مادی" و آثار آنها را که نسبت به هم متضاد هستند، باز می کردند.

به نظر می رسد این دو امر، "مشترک لفظی" باشند. مثل "شیر (خوردنی)" و "شیر (جنگل)". زیرا هیچگونه مشابهتی بین ماهیت و آثار آنها وجود ندارد.


احسنت و تبارک الله احسن الخالقین:ok:
:Kaf:


حقیقت امر هم این است که شاد زیستن و سعدتمندی در غیر از دین داری جستجو کردن دیوانگی است.

شاید مجالس طرب و شعف بسیار در خارج از دین داری وجود داشته باشد.
ولی آیا این مجالس و این سورجرانیها توانسته غمهای بزرگی که در وجود انسان اورااذیت میکنند را بر طرف کنند و یا اینکه بدتر آنها باعث افزودن غمها گشته اند ؟

دین مداران اولا بدلیل اعتقاد به یار و پشتیبانی که با آنها همیشه همراه است و آنها را میشناسد و از مادر به انها مهربانتر است هیچگاه احساس تنهائی و بی کسی نمیکنند.

دوم اینکه بدلیل برخورداری طهارت نفس از سلامت و طراوت روح برخوردارند.

سوم بواسطه سفارشات دین آنها از روابط خوب خانوادگی و فامیلی برخوردارند.آنها شادیشان را با دیگران تقسیم میکنند و غم را از دل دیگران بقصد قرب الی الله از بین میبرند
و... هزاران پیوستگی بینشان وجود دارد.

اما اینکه از این لذتها متنعم نمیشوند دلیلش این است که دین داری را بلد نیستند.

و بلد نیستند از دینداری لذت ببرند. از خدا و راهنمائی بزرگانشان دورند.

لذا عبوسند. و...

یاحق

سلام

از دوستانی که در مورد شاد زیستن از دیدگاه قران و اسلام و زندگی شادی داشتن کتابی یا مقاله و منبعی اگر میشناسید معرفی بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم.

با تشکر

nima20-20;146523 نوشت:
از دوستانی که در مورد شاد زیستن از دیدگاه قران و اسلام و زندگی شادی داشتن کتابی یا مقاله و منبعی اگر میشناسید معرفی بفرمایید تا ما هم استفاده کنیم.

سلام

منم خوشحال می شم کتابو معرفی کنید

البته اگر سیره خود پیامبر(ص) باشه بهتره

زندگانی انسانهای بی دین بسیار آشفته و شکننده است در اینجا دلائل خود را ارائه می کنم و منظور از دین هم دین اسلام است
انسانها خواسته ها و آرزوهائی دارند و انسان بی دین معنی زندگی را نمی داند و فکر می کند تنها زندگی دنیوی برقرار است و با مرگ نابود می شود بنابراین این انسان پوچ گرا و کاملا به دنیا وابسته می شود ، وابسته بودن به دنیا یعنی اینکه تا زمانی که دنیا برمیل آنها پیش می رود زندگی خوب است اما اگر مطابق میل آنها نبود دچار بیماری های روانی مثل افسردگی و ... می شوند اما گاهی برعکس هم می شود یعنی زندگی دنیوی کاملا راضی کننده است اما چون با مرگ همه چیز نابود می شود باز افسردگی سراغ آنها می آید و سعی می کنند که اصلا به مرگ فکر نکنند اما چون تکیه گاهی مثل خدا و توکل و ... وجود ندارد به موسیقی و موادمخدر و مشروبات .. پناه می برند و سعی می کنند کلا عقل خود را از کار بندازند تا دیگر به چیزی فکر نکنند و خوش باشند

این تفکر به انسان مجوز ظلم به دیگران را می دهد چون آخرتی در پیش نیست و نتیجتا خصلتهائی مثل حرص و طمع با ایثار و فداکاری جایگزین می شود اما چون این کارها با فطرت آدمی ناسازگار است باز دچار آشفتگی می شوند گاهی آموزه های دروغین سعی می کند که وجدان انسان را از کار بندازد (برای مثال عیسی مسیح بخاطر بخشش گناهان بشر به صلیب کشیده شده و دیگر جای نگرانی نیست)

نمی توانند در مقابل سختی ها دوام بیاورند و کار خیری انجام نمی دهند مگر به قصد ریا یا کسب احترام چون در غیر اینصورت معنی این کار می شود سعی بدون پاداش و به انسانهای لذت جو و بی بندوبار و خودخواه تبدیل می شوند چون فقط یکبار حق زندگی کردن را دارند و اگر لذت نبرند فکر می کنند که سرشان کلاه رفته اما از انجائیکه این کارها با فطرت آدمی ناسازگار است بیماری روانی آنها را شدت می بخشد

برای همین این تعجب آور نخواهد بود که افرادی را می بینیم که پول زیادی را برای عوض کردن ظاهر خود خرج می کنند اما حاضر نیستند آن را در امورات خیریه صرف کنند این خودهواهی نتیجه این نوع تفکرات است
برای دنیائی کار می کنند که در آخر می بایست آن را رها کنند و رها کردن علائق همان چیزی است که یک عمر از آن فرار می کردند

پس می بینید که این شادی ها فقط در ظاهر است و باطنی دردناک و رنج آور در همین دنیا در انتظار اینهاست و عذابهای اخروی جای خود دارد
اما چون در دیدگاه انسان موحد دنیا جایگاه انسان سازی و مقدمه ای برای زندگی جاوید است ، این انسان خصلتهائی مثل ایثار و فداکاری را داراست و تسلیم ناملایمات نمی شود و پناهنده مواد مخدر و .. نمی شود و کارنیکو را برای ریاکاری انجام نمی دهد خودتان مقایسه کنید ببینید این کجاست و آن یکی کجا

mkk1369;146531 نوشت:
منم خوشحال می شم کتابو معرفی کنید البته اگر سیره خود پیامبر(ص) باشه بهتره


در مورد اینکه چگونه میتوان زندگی دینی شادی را داشت هیچ کتابی به اندازه خود قرآن جامع نیست.

ببینید هر کتابی که در این رابطه نوشته شود در درجه اول این مباحث را باید در خود داشته باشد :

1- چگونه نفسمان را طهارت کنیم
2- چگونه با رفتار نیکو بر دیگران تاثیر نیکو بگذاریم تا آنها نیز به سلامت نفس معطوف شوند
3- صله ارحام و نحوه صله ارحام
4- ادای زکات نعمتها
5- بخشش و عفو چیست و چگونه باید انجام شود.
6- چگونه این اعمال را باید انجام داد که نتیجه اش خوب و مطلوب باشد.
7- چه بکنیم که در زندگی حسرت زندگی دیگران را نخوریم و از آنچه که داریم لذت کافی و وافی را ببریم
و...

اینها تماما در قرآن وجود دارد و چقدر فصیح و روان و کامل توضیح داده شده.

اما وقتی میگویم دین داری یادمان رفته به این خاطر است که ارزشمندترین کتاب دنیا را در خانه هایمان داریم و کمترین توجه را بدان میکنیم.

کمتر کسی هست بین ما که تفسیر قرآن را دارد و مطالعه میکند.

یک مسلمان شیعه علوی باید آنقدر با قرآن مانوس باشد که هر کدامشان به وحده تفسیر موضوعی ای را از قرآن برای خودش جمع آوری کرده باشد.

یعنی حتی المقدور تفاسیر اهل تفسیر را بردارد و بنا بر هر موضوع آنرا یاد داشت کند و دسته بندی نماید.

و باور کند و بپذیرد که این احکام 100 در 100 به نفع خودش است و نه به نفع کس دیگر و حتی منفعتی برای خدا دارد.

این را باور نداریم. اگر کسی 1000 تومان جایزه بگیرد خوشحال آنرا به همه نشان میدهد در حالیکه ثروت بی پایانی که نامش فلاح ( سعادتمندی است ) در خانه اش روی تاقچه گم شده/


یاحق

دینداری با زندگی شاد منافات نداره ولی بعضی وقتا دوست داری یه کارایی انجام بدی که باعث میشه شاد بشی ولی از نظر دین یا مکروهه یا حرامه.

با سلام
دو مسئله مهم هست که باید به /ان توجه داشت تا زندگیمان شاد باشد و هردوی انها از دینداری ناشی میشود و تنها دیندارانند که حقیقت این دو مسئله را درک کرده اند
اول صداقت است که بالاترین مرحله صداقت را فقط دینداران و خداپرستان دارند زیرا آنان که دین ندارند مجبورند بزرگترین حقیقت جهان هستی را انکار کند و آن خداست و حال باید گفت که صداقت چه ربطی به شاد بودن دارد.
حقیقت شادی رهایی از غم است ، نه هر غمی ؛منظور غمیست که در وجود انسان استرس و تشوش خاطر درست میکند پس مغنای دیگر شادی آرامش روح میباشد وقتی روح تو از هر استرس و تشویش خاطری پاک باشد تو شادی ولو به اینکه خنده بر لبان تو نباشد
صداقت تاثیر مستقیم در شاد بودن دارد و اوج صداقت را متدینان دارند
دومین مسئله تعهد است تعهد داشتن هم به انسان آرامش میدهد؛ اینکه تو از زیر مسئولیتها شانه خالی بکنی قطعا آرامشت را از دست خواهی داد و از دست دادن آرامش مساوی با شاد نبودن و باز هم بزرگترین میزان تعهد و مسئولیت پذیری را متدینان دارند پس بیشترین حد آرامش را نیز خود آنها دارا هستندو این یعنی بیشترین حد شادبودن و باز هم تاکیید میکنم شادی غیر از خندان بودن است شاد بودن در دل خود آرامش دارد و اگر کسی بخندد ولی دلش آرام نباشد قطعا شاد نیست
صداقت و تعهد دو رکن آرامش بخش و شادی افزا که هردو را در حد اعلا متدینان دارند...
با تشکر راهی

با سلام و تشکر از بحث خوب دوستان عزیز
دوستان عزیز آنچه مسلم می باشد این است که ارمغان دين براي بشر شادي، بهجت و سرور به معناي واقعي و عميق آن مي‏باشد. دين هم بشر را با شادي واقعي آشنا كرده و هم راه رسيدن به آن و بهره‏مندي كامل از آن را پيش روي او نهاده است.
خواندن دعايي با شور و حال و نمازي با حضور قلب، نجوايي شبانه و زمزمه‏اي عاشقانه، كمك به انساني افتاده، نوازش يتيمي غمگين، سير كردن گرسنه‏اي بينوا، زيارت بارگاه انساني پاك، ديدار وابستگان و گفت‏وگو با دوستي صميمي كه همگي از سفارش‏هاي دين و تعاليم پرمحتواي آن است، همان سرور و نشاطي را به دنبال دارد كه ديدن بهار طرب‏انگيز و صبح پرلطافت و قطره‏اي شبنم بر رخسار گل سرخ و زمزمه جويبار و وزش نسيم روح فزا.

هر دو نوع شادي برگرفته از يك حقيقت و هر دو جلوه‏اي از زيبايي وعظمت و كمال خداوند بزرگ و كريم است. نگاهي گذرا به تعاليم ديني نشان مي‏دهد، شادي و سرزندگي از آثار ايمان مذهبي است؛ چرا كه مذهب بر زمينه‏هاي پيدايش شادي سفارش كرده و نشانه‏هايش را ستوده است. نداشتن نگراني و اضطراب و غم و اندوه و رسيدن به اطمينان قلبي اساس هر نوع شادي است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقي كه سرچشمه همه نيكي‏ها است.(1) به همين دليل، عميق‏ترين و عالي‏ترين شادي‏ها و سرورها از آنِ مردان پاك سيرت و آشنا با خداوند است. در حديثي از پيامبر(ص) مي‏خوانيم: « ركعتان في جوف الليل أحب اليّ من الدنيا و مافيها ؛ دو ركعت نماز در دل شب نزد من از دنيا و آنچه در آن است، ارزنده‏تر و دوست داشتني‏تر است.» (علل الشرايع، شيخ صدوق، ج‏2، ص‏363.)

حضرت صادق(ع) مي‏فرمايد: اگر مردم از فضيلت شناخت خداوند متعال آگاه بودند، چشمان خود را به بهره‏هاي مادي كه خداوند به دشمنانش بخشيده نمي‏دوختند و دنياي آن‏ها در نظرشان از چيزي كه زير پالگد مي‏كنند، بي‏ارزش‏تر بود و از شناخت خداوند چنان لذت مي‏بردند كه گويا پيوسته در باغ‏هاي بهشت با دوستان خدا، همنشين و همراهند.(ميزان الحكمة، ج‏6، ص‏155، ح‏11937.)

در دين اسلام دستورهاي فراواني كه زمينه‏ساز شادي و سرور است وارد شده است: مانند سفارش به حسن خلق و گشاده‏رويي و ديدار برادران ايماني با روي گشاده و چهره شكفته و تلاش براي شادي كردن مؤمنان؛ چنان كه در روايت آمده است:
«الق اخاك بوجه منبسط ؛ با رويي گشاده با برادران ملاقات كن.»( همان، ج‏1، ص‏418، ح‏1707. )« ايما مسلم لقي مسلماً فسره، سرّه الله عزوجل ؛ هر مسلماني كه مسلماني را ببيند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است.»(همان، ج‏3، ص‏439، ح‏8466)
در بهشت خانه‏اي است به نام خانه شادي، تنها كسي كه يتيمان و بچه‏ها را خوشحال كند به آن داخل مي‏شود.( همان، ج‏3، ص‏438، ح‏8461و8460.)
بوي خوش عامل مهم شادماني است و متقابلاً بوي بد عامل نااميدي و افسردگي؛ در روايات اسلامي توجه ويژه‏اي به استفاده از عطريات و بوي خوش شده است و خوشبو بودن از ويژگي‏هاي پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله - و از سنت‏هاي آن حضرت شمرده شده است؛ حضرت صادق - عليه السلام - مي‏فرمايد: رسول خدا - صلي الله عليه و آله - براي بوي خوش بيش‏تر از خوراك خرج مي‏كرد.(همان، ج‏5، ص‏574، ح‏11021.)

رنگ روشن شادي آفرين است؛ در دين نيز به پوشيدن لباس‏هاي روشن و به ويژه سفيد، توجه زيادي شده است؛ در حال نماز بر پوشيدن لباس سفيد تأكيد شده و پوشيدن لباس سياه در اين حال مكروه شمرده شده است؛ در حديثي از پيامبر بزرگ اسلام(ص) آمده است: « لبسوا البياض فأنهما اطيب و اطهر و كفنوا فيها موتاكم ؛ لباس‏هاي سفيد بپوشيد، چون بهتر و پاك‏تر است و مردگان خود را در آن‏ها كفن كنيد.»( سفينة البحار، شيخ عباس قمي، ج‏1، ص‏291.)
در اسلام آراستگي ظاهري امتيازي براي فرد و يكي از نشانه‏هاي ايمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمني از كودكي با حديث « النظافة من الايمان » آشنا است؛ نقش آراستگي ظاهر در آرامش و نشاط روحي و ايجاد شادي و انبساط فردي و اجتماعي انكارناپذير است.

كار جوهر آدمي و نشانه حيات او است، انسان تنبل، بهره‏اش از زندگي اندك و سلامتي‏اش در معرض خطر و شادابي‏اش برباد است. كار و تلاش از انحرافات و لغزش‏ها جلوگيري مي‏كند؛ زمينه بسياري از مفاسد اخلاقي و اجتماعي را از بين مي‏برد و بر سرزندگي و نشاط مي‏افزايد. در روايات اسلامي به حدي بر اهميت كار وتلاش در راه كسب روزي حلال و تأمين هزينه‏هاي زندگي تأكيد شده كه انسان غرق در شگفتي و حيرت مي‏شود. حضرت صادق(ع) در روايتي مي‏فرمايد: فرد زحمتكش كه براي رفاه خانواده‏اش مي‏كوشد، همانند مجاهد در راه خدا است.(ميزان الحكمة، ج‏4، ص‏119، ح‏7203)

سير و سفر در شهرها وسرزمين‏هاي مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظره‏هاي زيبا و آشنايي با آداب و رسوم ملت‏ها، گذشته از فايده‏هاي فراوان مادي و معنوي، آدمي را از افسردگي مي‏رهاند و به سلامتي جسم و روان و ايجاد شادابي كمك شاياني مي‏كند. از اين رو، دين مقدس اسلام مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير « سيروا في الارض » را در آيات متعددي از قرآن مي‏توان يافت. ( مثل نحل(16):36، نمل(27):69 و انعام(6):11.)

توصيه به شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند وخريد خانه و برگشت از حج و زيارت‏(سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ج‏4، ص‏763.) كه هدف از از آن‏ها ايجاد انس و الفت و صفا بين مؤمنان و شاد و مسرور ساختن آن‏ها است، گواه اهميت دادن دين مبين به مقوله شادي وسرور است. سفارش به پوشيدن لباس‏هاي نيكو و زيبا و زينت كردن و معطر بودن و شادي كردن و شاد ساختن يكديگر در اعياد اسلامي، به ويژه عيد سعيد غدير و تأكيد بر صله ارحام و اطعام دادن و دست دادن و مصافحه با مؤمنان و زيارت آن‏ها و تبسم كردن به روي آن‏ها و هديه دادن به آن‏ها، شاهد ديگري بر توجه اسلام به اين امر است.
ادامه دارد...


بايد دانست شادماني تنها در لذت‏هاي مادي گذرا خلاصه نمي‏شود. شادماني واقعي در نزديك شدن به هدف والاي آفرينش و آراسته شدن به خصلت‏ها و خوي‏هاي انساني و الاهي است. به گفته ارسطو: «شادماني عبارت است از پروراندن عالي‏ترين صفات و خصايص انساني.»(حديث مهر، سالنامه تحصيلي جوان 82-1381) بنابراين، لذت و خوشي تنها با عوامل مادي به دست نمي‏آيد. عوامل معنوي نيز در ايجاد شادي مؤثرند. گاهي انجام كارهايي كه عادتاً بايد لذتبخش باشند، نه تنها لذتي به انسان نمي‏بخشد، بلكه عذاب وجدان و تشويش روحي نيز مي‏آورد؛ چرا كه روح و وجدان آماده لذت بردن نيستند. يك غذاي لذيذ يا رابطه جنسي و يا خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غير معقول باشد، براي انسان سالم و طبيعي تلخ و ناگوار است.

پرهيز از گناه در بيش‏تر مواقع، پرهيز از لذت‏هاي مادي سطحي است؛ ولي در عين حال شادي آور است؛ زيرا روح آدمي به گونه‏اي است كه گاه از پرهيز و رياضت معقول سرخوش مي‏شود. ارضاي تمايلات به هر صورت و در هر شرايط شادي آور نيست. گاه پرهيز از لذت، لذت بخش‏تر از نيل به لذت است.(همان.)
اگر مادري برخلاف ميل فرزند دلبندش او را از خوردن غذايي زيانبار بازداشت، آيا مانع شادماني او شده است؟
اگر پزشكي براي راحت ساختن بيماري كه غده‏اي در مغز دارد، با چاقوي تيز جراحي جمجمه‏اش را شكافت، آن غده دردآور را بيرون آورد و او را از غم و درد جانكاه رهانيد، به او شادي نبخشيده است؟ آيا درست است بگوييم اين پزشك با شكافتن استخوان اين بيمار او را آزرده ساخته و شادماني را از او گرفته است؟
[="purple"]
آيا منع بيمار از بعضي غذاها و كارها، محروم كردن او از سرور و شادماني است؟
آيا منع از شراب خواري كه ارزنده‏ترين گوهر وجود آدمي يعني عقل را محجوب و پوشيده مي‏سازد و بزرگ‏ترين جنايت‏ها و زشت‏ترين كارها را آسان و زيبا جلوه مي‏دهد، بازداشتن انسان از شادي و شادماني است؟
آيا سفارش به دوري از تهمت و غيبت و دروغ و ريا و نگاه ناروا و رابطه ناسالم كه زمينه‏ساز هزاران آسيب فردي و اجتماعي و بستر همه ناهنجاري‏هاي رواني و اجتماعي است، دور كردن انسان از شادي است؟
آيا سفارش به ارتباط با كانون عظمت و كمال يعني خداوند متعال و رسيدن به سكون و اطمينان قلب در پرتو اين ارتباط كه محور اصلي آموزه‏هاي ديني و مذهبي است، شادي بخش نيست؟

آيا دستور به نماز و عبادت و صله رحم و انفاق به تهي‏دستان و گذشت و بزرگواري و كمك به برادران ديني و پيشي گرفتن در نيكي و خوبي و تقوا و پاكدامني و عفت و وقار و اخلاص در اعمال و تكبر نورزيدن و خودپسند نبودن و هزاران دستور فردي و اجتماعي و اخلاقي و اقتصادي و سياسي ديگر، زمينه ساز شادي حقيقي و راستين بشر در دنيا و آخرت نيست؟ [/]
ستودن اعمالي چون گريه از خوف خداوند و عظمت و كبرياي او و گريستن بر خطاها و گناهان و نيز گريه و سوگواري در عزاداري اولياي الاهي و انسان‏هاي برجسته و ممتاز و سفارش به آن‏ها، به هيچ وجه با سرزندگي و نشاط ناسازگار نيست. گريه‏اي كه از سر عشق به خداوند و يادآوري عظمت او باشد، پيوند با درياي بي‏كران همه نيكي‏ها و زيبايي‏ها و سرچشمه همه شادي‏ها و بهجت‏ها است.

گريستن بر مظلوميت اولياي الاهي و جفايي كه بر آنان رفته است، در واقع گريستن بر پنهان شدن خورشيدهاي تابان و زندگي بخش و چيرگي ظلمت و تيرگي بر آسمان انسانيت است؛ چنين گريه‏اي نه تنها به افسردگي نمي‏انجامد بلكه به گواهي تاريخ و تجربه، هماره نيروي معنوي و قدرت روحي و سرزندگي را افزايش مي‏دهد و پويايي و تحرك جامعه انساني را رونق مي‏بخشد.

نقل قول:
آيا دينداري با زندگي شاد منافات دارد؟

سلام
بله من امروز فهمیدم منافات داره!
وقتی توی صدا و سیما در وفات ها وشهادت ها حتی آگهی بازرگانی پخش نمیشه ولی اعیاد و ولادت ها به گذاشتن یه دسته گل جلوی اخبار گو ها اکتفا میشه پس من میتونم نتیجه بگیرم که منافات داره!
وقتی هر گونه آهنگی حتی مولودی شنیدنش اشکال داره پس من نتیجه میگیرم که منافات داره!
وقتی شنیدن سرود ایران توی عصر جمعه اشکال داره پس من نتیجه میگرم که منافات داره!

اساتید محترمی که معتقد اند منافات نداره میشه مصداق شادی رو تعریف کنن؟

گل مینا;148539 نوشت:
سلام بله من امروز فهمیدم منافات داره! وقتی توی صدا و سیما در وفات ها وشهادت ها حتی آگهی بازرگانی پخش نمیشه ولی اعیاد و ولادت ها به گذاشتن یه دسته گل جلوی اخبار گو ها اکتفا میشه پس من میتونم نتیجه بگیرم که منافات داره! وقتی هر گونه آهنگی حتی مولودی شنیدنش اشکال داره پس من نتیجه میگیرم که منافات داره! وقتی شنیدن سرود ایران توی عصر جمعه اشکال داره پس من نتیجه میگرم که منافات داره! اساتید محترمی که معتقد اند منافات نداره میشه مصداق شادی رو تعریف کنن؟

سلام
از کی تا حالا صدا و سیما شده مصداق دین و دینداری...؟
مولودی آهنگ نیست. درباره موسیقی زیاد بحث شده..
من کسانی رو می شناسم که سعی می کنن اصلا گناه نکنن و بسیار مومنن. ولی وقتی تو جمعشونم فوق العاده بهم خوش می گذره و گاهی از شدت خنده نمی تونم سرپا بایستم. شادی از رضایت درونی سرچشمه می گیره. اگر کسی با گناه راضی می شه خب با همونم شاد می شه. اما اگر کسی با ایمان راضی می شه پس بدون گناه خیلی خیلی شادتره...!
یه نگاهی به آمار افسردگی بین مومنین و مردم عادی بندازید.
من به عینه دینداری توام با شادی رو دیدم. اونم نه دینداری معمولی، بلکه عالی. نه شادی الکی، بلکه شادی فراوون.

گل مینا;148539 نوشت:
سلام
بله من امروز فهمیدم منافات داره!
وقتی توی صدا و سیما در وفات ها وشهادت ها حتی آگهی بازرگانی پخش نمیشه ولی اعیاد و ولادت ها به گذاشتن یه دسته گل جلوی اخبار گو ها اکتفا میشه پس من میتونم نتیجه بگیرم که منافات داره!
وقتی هر گونه آهنگی حتی مولودی شنیدنش اشکال داره پس من نتیجه میگیرم که منافات داره!
وقتی شنیدن سرود ایران توی عصر جمعه اشکال داره پس من نتیجه میگرم که منافات داره!

اساتید محترمی که معتقد اند منافات نداره میشه مصداق شادی رو تعریف کنن؟


سلام به گل مینای بزرگوار
باید توجه داشته باشید که دین را با رفتار سازمانی یا فردی یکی نکنید و احکام ها و دستور های دین را از این نوع رفتار ها استنباط نفرمایید.
بار ها و بارها مقام عظمای ولایت آیت الله خامنه ای فرمودند: رفتار صدا و سیما ملاک نیست و ممکن است حرام یا اشتباه و کج روی در این سازمان و مثل آن باشد.

سعی داشته باشید دین را بوسیله رفتار افراد و سازمانها ارزیابی نکنید چرا که ممکن است دین شناس و با تقوی نباشند.


عرفان;150584 نوشت:

سلام به گل مینای بزرگوار
باید توجه داشته باشید که دین را با رفتار سازمانی یا فردی یکی نکنید و احکام ها و دستور های دین را از این نوع رفتار ها استنباط نفرمایید.
بار ها و بارها مقام عظمای ولایت آیت الله خامنه ای فرمودند: رفتار صدا و سیما ملاک نیست و ممکن است حرام یا اشتباه و کج روی در این سازمان و مثل آن باشد.

سعی داشته باشید دین را بوسیله رفتار افراد و سازمانها ارزیابی نکنید چرا که ممکن است دین شناس و با تقوی نباشند.

سلام
ممنون جناب عرفان حداقل شما گاه گاهی به تاپیک هایی که به فراموشی سپرده شدن نظر لطفی دارین ممنون

باشه قبول ملاک نیست
اما فرض کنین امروز عیده ، خوب شما مصداق شادی رو بیان کنین باید چی کار انجام بدیم که نشون بده که امروز عیده و ما مسلمونا شادیم؟
یا نه امشب عروسی هست خوب عروسی هم که ختم نیست مردم بشینن همو نگاه کنن! مصداق شادی توی عروسی چیه؟
من میگم همین جوری یه چیزی گفته نشه! بلکه مصداق بیارین چه طور ما میدونیم موقع عزاداری باید چی کار کنیم یا نوحه بخونیم ولی قبول کنین مصداق مراسم جشن و سرور نداریم حالا شما میگین داریم خوب باشه بسم الله به فرمایین چند نمونه مصداق شادی برای ما بگین تا توی عروسی ها یا اعیاد اونکارا رو کنیم

إنّ في الجَنّةِ دارا يُقالُ لَها : دارُ الفَرَحِ ، لايَدخُلُها إلاّ مَن فَرَّحَ يَتامَى المُؤمنينَ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم فرمودند:
در بهشت سرايى است كه به آن «شادى سرا» گفته مى‏شود و تنها كسى وارد آن مى‏شود كه ايتام مؤمنان را شاد سازد .

منتخب ميزان الحكمه : 620

الطِّيبُ يَسُرُّ ، والعَسَلُ يَسُرُّ ، وَالنَّظَرُ إلَى الخُضرَةِ يَسُرُّ ، وَالرُّكُوبُ يَسُرُّ .

پيامبر خدا صلى‏ الله ‏عليه و ‏آله و سلّم :
بوى خوش ، شادى مى‏آورد . عسل ، شادى مى‏آورد . نگريستن به سبزه ، شادى مى‏آورد ،و سوارى ، شادى مى‏آورد .

صحيفه الإمام الرضا عليه‏السلام ، صفحه 239 ، حديث 144

گل مینا;150586 نوشت:
سلام
ممنون جناب عرفان حداقل شما گاه گاهی به تاپیک هایی که به فراموشی سپرده شدن نظر لطفی دارین ممنون

باشه قبول ملاک نیست
اما فرض کنین امروز عیده ، خوب شما مصداق شادی رو بیان کنین باید چی کار انجام بدیم که نشون بده که امروز عیده و ما مسلمونا شادیم؟
یا نه امشب عروسی هست خوب عروسی هم که ختم نیست مردم بشینن همو نگاه کنن! مصداق شادی توی عروسی چیه؟
من میگم همین جوری یه چیزی گفته نشه! بلکه مصداق بیارین چه طور ما میدونیم موقع عذاداری باید چی کار کنیم یا نوحه بخونیم ولی قبول کنین مصداق مراسم جشن و سرور نداریم حالا شما میگین داریم خوب باشه بسم الله به فرمایین چند نمونه مصداق شادی برای ما بگین تا توی عروسی ها یا اعیاد اونکارا رو کنیم

.

ملاک عرفی

گل مینای گرامی!
ملاک در جشن ها و عزاداریها عرفیست و بسته به رسوم هر اقلیم است، البته در قالب و چهار چوب دین و اینکه می بینید در عزاداری ها رفتاری را به عینه مشخص کردند از باب راهنمایی به بهتر رفتار کردن است نه اینکه واجب باشد.
بگذارید برای این کساله مثالی بزنم:
اگر قرار باشد دراهواز برای سیدالشهدا علیه السلام عزاداری شود درست است که زنان آنجا طبق رسمشان و نوع خاص خود دور هم جمع شده و به صورت خراش بیاندازند و ناله خاص عزاداری هایشان را از دل به زبان جاری کنند و مردان هروله کنان به سر بزنند و می شود طبق رسم مشهور در هیاتی جمع شده و با شنیدن مداحی در حال نشسته آرام بر سینه بزنند و اشک بریزند.
در شادی ها و جشن ها هم چنین است می شود مثل کرمانیها سه روز دورهم جمع شد و به پخت و پز و مراسمات مخصوص پرداخت و می شود به گونه ای دیگر عمل کرد.
اما مشکل آنجاست که رسم محلی و اصیل یا فراموش شده و جوانان نمی پسندند و یا در چهارچوب دین نیست و به حرام مخلوط است(مثل اینکه بعضی از جاها زن و مرد نامحرم در جشن ها با هم دست میدهند و مراوده خیلی آزاد دارند)

گل مینای شاد و نورانی!
باور بفرمایید به قدری شادی های حلال و لذت بهش و دل نشین وجود دارد که اگر بچشیمش حاضر به حرامش نمی شویم.
باید در جمع مذهبی هایی که این نوع شادیها را دارند باشید تا بفهمید چه شادمانی ماندگاری دارند.

خاتون مهر;150595 نوشت:
بوى خوش ، شادى مى‏آورد . عسل ، شادى مى‏آورد . نگريستن به سبزه ، شادى مى‏آورد ،و سوارى ، شادى مى‏آورد

سلام خاتون جان و ممنون از روایت زیبایی که فرمودین اما چند تا نکته هم من عرض کنم :
بوی خوش : خوب اینو که توی یه تاپیک همین جا بررسی کردیم و نتیجه این شد که برای خانم ها جز در منزل حرامه! پس هیچی
عسل : بنده به عسل حساسیت دارم پس این هم هیچی!
نگریستن به سبزه : اونم با توجه به مشغله هام و همچنین نبود فضای سبز کافی در محل زندگی من همیشه در دسترس نیست تا برم نگاش کنم و شاد شم پس اینم عملا هیچی
سوارکاری : اونم که انصافا خیلی شادی آور و مفرحه ولی چون پیست جدا نداریم و همچنین خیلی گرونه عملا هیچی
حالا تکلیف چیه؟:Gig:

عرفان;150597 نوشت:
باور بفرمایید به قدری شادی های حلال و لذت بهش و دل نشین وجود دارد که اگر بچشیمش حاضر به حرامش نمی شویم. باید در جمع مذهبی هایی که این نوع شادیها را دارند باشید تا بفهمید چه شادمانی ماندگاری دارند.

اما شما جناب عرفان
خوب من هم نمیگم که نیست میگم شما مصداق بیارین مثال بزنین شادی مفرح و لذت بخش و دل نشین چیه؟ من که ندیدم تا حالا ، حالا شما دیدین بفرمایین
والا بلا من این جمع های مذهبی شاد و هم که میگین به عمرم ندیدم! ما جز عزاداری چیزه دیگه ای ندیدم نمیگم اون بده نمیگم دین اسلام دین ماتمه نه اصلا ولی اگه شاده پس نشونمون بدین
من خودم یه مولودی دارم توی 5 دقیقه اولش شما هرچی فکر کنی نمیفهمی این بنده خدا مداحه داره مولودی میخونه یا نوحه! صدای برادارن حاضر هم مشخص نیست دست میزنن یا سینه!:Moteajeb!:

خاتون مهر;150595 نوشت:
آيا دينداري با زندگي شاد منافات دارد؟

سلام
قرآن کریم افراد شاد حقیقی را به ما اینگونه معرفی کرد :
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون (یونس 62 و 63)
ایمان و تقوی پایه اساسی یک شادی عمیق و دائمی است . پس از ایمان و تقوی شاد بودن هیچ اشکالی ندارد .
در اوصاف اهل ایمان هم خوشرویی و مزّاح بودن و خندان بودن .... بسیار است البته به توجه به آن دو وصف مهم .
موفق باشید

جناب آقا یا سرکار علیه گل مینا از شما میپرسم؟

آیا شادی:Gol: در اسلام اصل است یا غم :Ghamgin:؟

این سوال را باید با چند سوال دیگر تحلیل کرد .

1- آیا شادی و غم حالات درونی انسانهاست و یا رفتار بیرونی آنها ؟:Kaf:

2- آیا هرکس رفتار به ظاهر شادی دارد در درون نیز خوشحال است؟ :Gig:

3- آیا شادی به هر قیمتی باشد، اشکال ندارد ؟ :Hedye:

4- آیا شاد بودن با عزاداری اهل بیت - علیهم السلام منافات دارد؟ :Sham:

5- رفتار شاد چه رفتاری است ؟:Nishkhand:



گل مینا;150612 نوشت:
بوی خوش : خوب اینو که توی یه تاپیک همین جا بررسی کردیم و نتیجه این شد که برای خانم ها جز در منزل حرامه! پس هیچی

علیک سلام
مگه نمیشه توی خونه یا جایی که نامحرم نباشه از بوی خوش استفاده کنید منظور شادیه
گل مینا;150612 نوشت:
عسل : بنده به عسل حساسیت دارم پس این هم هیچی!
:Ghamgin:
گل مینا;150612 نوشت:
نگریستن به سبزه : اونم با توجه به مشغله هام و همچنین نبود فضای سبز کافی در محل زندگی من همیشه در دسترس نیست تا برم نگاش کنم و شاد شم پس اینم عملا هیچی
میتونید از تصاویر استفاده کنید (ضمنا یه کم به خودتون برسید ماهی یکبار هم به فضای سبز یا به کوه و دشت بزنید و استفاده کنید)
گل مینا;150612 نوشت:
حالا تکلیف چیه؟

بزرگوار شادی های دیگری هم هست که مطمئنا ً مناسب شما هستند اگر فرصت پیدا کنم حتما شمه ای از اونو براتون می نویسم :Gol:

سلام
خوب دونه دونه جواب میدم :

نور خدا;150754 نوشت:
آیا شادی در اسلام اصل است یا غم ؟

این که سوال من هم هست باید اساتید جوابگو باشن

نور خدا;150754 نوشت:
1- آیا شادی و غم حالات درونی انسانهاست و یا رفتار بیرونی آنها

قطعا تا از دورن کسی شاد نباشه نمیتونه خیلی تظاهر به شادی کنه پس شادی درونی لازمه شادیه ظاهریه

نور خدا;150754 نوشت:
2- آیا هرکس رفتار به ظاهر شادی دارد در درون نیز خوشحال است؟

جواب این سوال هم که خیره

نور خدا;150754 نوشت:
3- آیا شادی به هر قیمتی باشد، اشکال ندارد ؟

قطعا خیر ولی باید حد و حدودی مشخص بشه تا آدم بدونه قیمت شادی که انجام میده چه قدره!

نور خدا;150754 نوشت:
4- آیا شاد بودن با عزاداری اهل بیت - علیهم السلام منافات دارد؟

اینم خیر چون همه چی در سر جای خودش باید باشه کسی منکر این قضیه نیست

نور خدا;150754 نوشت:
رفتار شاد چه رفتاری است

احسنت! خوب منم همینو میپرسم رفتار شادی چه رفتاریه؟ من میخوام جشن شادی بگیرم مصداق رفتار شادی چیه؟
منتها دوستان هی میان میگن شادی هست! من که نمیگم نیست! میگم چه جوریه؟ چه رفتاری باید روز میلاد امام زمان داشته باشیم که یه مسحی مارو دید بگه اینا جشن دارن و شادن؟

خاتون مهر;150818 نوشت:
علیک سلام
مگه نمیشه توی خونه یا جایی که نامحرم نباشه از بوی خوش استفاده کنید منظور شادیه
:ghamgin:
میتونید از تصاویر استفاده کنید (ضمنا یه کم به خودتون برسید ماهی یکبار هم به فضای سبز یا به کوه و دشت بزنید و استفاده کنید)

بزرگوار شادی های دیگری هم هست که مطمئنا ً مناسب شما هستند اگر فرصت پیدا کنم حتما شمه ای از اونو براتون می نویسم :gol:

سلام خاتون جان و ممنون از پیگیریت

توی خونه من هی عطر بزنم راه برم که شاد شم؟ شرمنده ولی این جوری من شاد که نمیشم هیچی سردر هم میگیرم!

دیدن تصاویر سبزه و گل و بلبل هم شادی آور نیست حضور توی اون فضا هاست که موجب بالارفتن روحیه و شادی میشه

من مصداق میخوام!
دوستان مصداق جشن عروسی شاد چیه؟
مصداق برگزاری مراسم اعیاد و تولد چیه؟
اگه نمیتونین مصداقی بگین پس خواهشا هی نگین که شادی هست! چون من نمیگم نیست میگم چه جوری باید شادی کنم؟

گل مینا;150612 نوشت:

اما شما جناب عرفان
خوب من هم نمیگم که نیست میگم شما مصداق بیارین مثال بزنین شادی مفرح و لذت بخش و دل نشین چیه؟ من که ندیدم تا حالا ، حالا شما دیدین بفرمایین
والا بلا من این جمع های مذهبی شاد و هم که میگین به عمرم ندیدم! ما جز عزاداری چیزه دیگه ای ندیدم نمیگم اون بده نمیگم دین اسلام دین ماتمه نه اصلا ولی اگه شاده پس نشونمون بدین
من خودم یه مولودی دارم توی 5 دقیقه اولش شما هرچی فکر کنی نمیفهمی این بنده خدا مداحه داره مولودی میخونه یا نوحه! صدای برادارن حاضر هم مشخص نیست دست میزنن یا سینه!:moteajeb!:

ملاک و اساس

به نظر می رسد که شما در بنیاد با بنده اختلاف نظر ندارید و مصداق و موضوع است که مورد اختلاف است.
در مصداق باید عرض کنم : این بسته به منطقه و شهر و ارتباط شما با افراد و نگاه شما به مصادیق است که مورد شخصیست و شخصی هم باید حل شود.

nakisa;146819 نوشت:
دینداری با زندگی شاد منافات نداره ولی بعضی وقتا دوست داری یه کارایی انجام بدی که باعث میشه شاد بشی ولی از نظر دین یا مکروهه یا حرامه.

اونوقت شادی ای رو در قلبت احساس میکنی که اگر ده بار هم اون کار رو انجام میدادی این احساس رو نداشتی،اون شادی درونی..اینطور که گویند.

حامد;150655 نوشت:

قرآن کریم افراد شاد حقیقی را به ما اینگونه معرفی کرد :
الا ان اولیاء الله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون الذین آمنوا و کانوا یتقون (یونس 62 و 63)
ایمان و تقوی پایه اساسی یک شادی عمیق و دائمی است .
در اوصاف اهل ایمان هم خوشرویی و مزّاح بودن و خندان بودن .... بسیار است البته به توجه به آن دو وصف مهم .

د

:ok: :hamdel:

عرفان;150869 نوشت:
ملاک و اساس

به نظر می رسد که شما در بنیاد با بنده اختلاف نظر ندارید و مصداق و موضوع است که مورد اختلاف است.
در مصداق باید عرض کنم : این بسته به منطقه و شهر و ارتباط شما با افراد و نگاه شما به مصادیق است که مورد شخصیست و شخصی هم باید حل شود.

سلام

نه دیگه جناب عرفان نشد!

خوب اگه مصداقی دین معرفی نکرده هرکس سلیقه ای رفتار میکنه اون وقت یکی ممکنه روز عید شیرینی پخش کنه بگه شادی کردیم! یکی آهنگ بذاره بگه شادی کردیم! یکی بزنه برقصه بگه شادی کردیم!

این که نمیشه سلیقه ای باشه به هرحال باید یه اصلوب و روش و قائده ای داشته باشه و اما اگه نداشته باشه اگه دین روشی برای شادی نگفته باشه اگه راهی و نشون نداده باشه اون وقت نمیتونیم بیگم اسلام دینه شادیه اون وقت میتونیم ادعا کنیم دینداری با شادی منافات داره!

اون وقت اگه قرار باشه هرکس سلیقه ای رفتار کنه پس دیگه ما نمیتونیم به افراد ایراد وارد کنیم که چرا این جوری شادی کردین! یا این شادیه شما گناهه چون اون وقت طرف بر میگرده میگه ما توی شهرمون اینجوری شادی میکنیم و شما شادی بدون گناه به ما یاد بدین تا اون جوری شادی کنیم!

دوستان توجه داشته باشین من اینا رو ادعا نمی کنم اما میخوام از این تاپیک یه نتیجه ای بگیرم

گل مینا;150890 نوشت:
سلام

نه دیگه جناب عرفان نشد!

*

خوب اگه مصداقی دین معرفی نکرده هرکس سلیقه ای رفتار میکنه اون وقت یکی ممکنه روز عید شیرینی پخش کنه بگه شادی کردیم! یکی آهنگ بذاره بگه شادی کردیم! یکی بزنه برقصه بگه شادی کردیم!


*



این که نمیشه سلیقه ای باشه به هرحال باید یه اصلوب و روش و قائده ای داشته باشه و اما اگه نداشته باشه اگه دین روشی برای شادی نگفته باشه اگه راهی و نشون نداده باشه اون وقت نمیتونیم بیگم اسلام دینه شادیه اون وقت میتونیم ادعا کنیم دینداری با شادی منافات داره!

اون وقت اگه قرار باشه هرکس سلیقه ای رفتار کنه پس دیگه ما نمیتونیم به افراد ایراد وارد کنیم که چرا این جوری شادی کردین! یا این شادیه شما گناهه چون اون وقت طرف بر میگرده میگه ما توی شهرمون اینجوری شادی میکنیم و شما شادی بدون گناه به ما یاد بدین تا اون جوری شادی کنیم!

*

دوستان توجه داشته باشین من اینا رو ادعا نمی کنم اما میخوام از این تاپیک یه نتیجه ای بگیرم

اگر دقت کنید خیلی هم میشه.

سه نکته:
الف) شما دقت نفرمودید عرض کردم هر اقلیمی و منطقه ای برای خودش رسمی برای شادی و عزا دارد، پس اختلاف نمی شود.
ب) دین روش و قالب و چهار چوب تحویل ما می دهد و این برای این است که خدای عالم به ما عقل داده و تعیین مصداق را به عهده عقل نهاده است.اگر غیر از این باشد یعنی دین با تعلق مخالف است.
ج) عرض کردم رسوم هر قبیله و منطقه و استان در حد و مرز دینی. پس مشکلی بوجود نمی آید.

اگر حد و حدود دینی رعایت شود تشتط آراء و سلیقه ها ما را به خطا نمی اندازد.

سلام
خوب من که قانع نشدم چون بالاخره کسی به ما جواب روراست نداد
این تاپیک و هم میذاریم کنار بقیه موارد
اشکال نداره
ممنون از تمامی دوستان و اساتیدی که وقت گذاشتن و لطف کردن
موفق باشین

و هو سمبع البصیر

با سلام خدمت بزرگواران اسک دینی


بنده میخواستم به این سوالات پاسخ دهم ولی بنظرم رسید .

مساله را ریشه ای مطرح کنیم تا مطالب به خوبی برای همه جا بیفتد.

یک سوال می پرسم ممنون میشم دوستان یاری کنند و هر کس نظر خودش رو بفرماید.

شادی یعنی چی؟

یک زندگی شاد چه خصوصیاتی دارد؟


sima h;151072 نوشت:
شادی یعنی چی؟ یک زندگی شاد چه خصوصیاتی دارد؟

سلام
شادی یعنی انبساط و گشایش قلبی ناشی از رهایی ، رهایی از هر قید و بندی جز قید و بند آن رهای مطلق
زندگی شاد زندگی است که یا این امر در افراد آن محقق باشد یا در مسیر تحقق آن باشد
دین برای ما یک شادی را به ارمغان می آورد که حتی گریه هم مصداق اوست حتی در سخت ترین حالات هم از انسان زایل نمی شود
دین به انسان بهجت ذاتی می دهد بهجتی که ناشی از آزادی محض از قید و بندهای ظاهری و باطنی است این بهجت آنقدر قوی است که اگر خنجر بر حنجرت بگذارند از تو جدا نمی شود
این شادی کجا و آن معنای عرفی از شادی کجا ؟
خوب البته برای رسیدن به این شادی باید به میدان بندگی آمد و شادیها و غمها را برای او بر دوش کشید تا کم کم آن بهجت ذاتی بالفعل شود پس از آن دیگر مهم نیست که ظاهر به چه اقتضایی شاد یا غمین شود چون یک بهجتی انسان را حاصل است که فراتر از همه از این امور عرضی ظاهری است
موفق باشید


و هو سمیع البصیر

با سلام خدمت بزرگواران اسک دینی

ممنونم از جناب حامد بخاطر جواب عالی که به سوال بنده دادند

بنده در تکمیل صحبتهای ایشون عرض کنم که

شادی دو وجه دارد:

1) شادی حقیقی

که این نوع شادی همان است که دین اسلام از آن به عنوان لذتهای حلال نام برده است

و در روایات آمده است که ساعاتی از روز خود را به لذتهای حلال اختصاص دهید .

و اگر انسان توانست این ساعت را بخوبی بگذراند در ساعات عبادت هم حال خوبی خواهد داشت .

که مصداق این لذتها میتونه

صله ی رحم ، رفتن به تفریح با خانواده ، گذراندن اوقات با خانواده،

و خیلی سرگرمیهای دیگر که در حال حاضر با وجود بالارفتن تکنولوژی تعداد آنها هم بالار فته .

2) شادی کاذب

که در دین اسلام از آن به عنوان لذتهای حرام نام برده شده است .

که مصداق آن گوش کردن به ترانه های مبتذل و بزن و برقص و بکوب و ...

که این نوع شادیها شاید یک شادی کوتاه مدت در وجود ما داشته باشد

ولی کاذب است و زود گذر .

حامد;150655 نوشت:
ایمان و تقوی پایه اساسی یک شادی عمیق و دائمی است .

حامد;151076 نوشت:
دین به انسان بهجت ذاتی می دهد بهجتی که ناشی از آزادی محض از قید و بندهای ظاهری و باطنی است این بهجت آنقدر قوی است که اگر خنجر بر حنجرت بگذارند از تو جدا نمی شود

حامد;151076 نوشت:
خوب البته برای رسیدن به این شادی باید به میدان بندگی آمد و شادیها و غمها را برای او بر دوش کشید تا کم کم آن بهجت ذاتی بالفعل شود پس از آن دیگر مهم نیست که ظاهر به چه اقتضایی شاد یا غمین شود چون یک بهجتی انسان را حاصل است که فراتر از همه از این امور عرضی ظاهری است


و اینکه چرا ما با شادیهای حلال شاد نمیشویم چند دلیل دارد:

چون اینقدر به نفسمان طعم لذتهای حرام را چشانده ایم که دیگر لذتهای حلال آن را ارضا نمی کند.

چون گناه خستگی آور است .

چون گناه روح را کدر میکند .

و اگر شما بخواهید زندگی شاد داشته باشید

باید تقوای خدا را پیشه کنید.

و گرنه همیشه از همه چیز ناراضی خواهید بود و هیچ چیز شما را شاد نخواهد کرد.

sima h;151579 نوشت:
باید تقوای خدا را پیشه کنید.

یعنی هر جا که خدا امر فرموده حاضر و هر جا که خدا نهی فرموده غائب باشیم .

اگر نور ایمان را در دل خود روشن کنیم همیشه دلی شاد و خوشحال خواهیم داشت.

sima h;151651 نوشت:
یعنی هر جا که خدا امر فرموده حاضر و هر جا که خدا نهی فرموده غائب باشیم .

اگر نور ایمان را در دل خود روشن کنیم همیشه دلی شاد و خوشحال خواهیم داشت.

سلام سرکار
شما دعوت کردین من هم اومدم
اما اصلا و ابدا اینا نه جواب سوال منه نه من توی این موارد تردیدی دارم
من مصداق برگزاری مراسم جشن و شادی و سرور خواستم همون طور که برای مراسم عزاداری ما الگو داریم و بر اون اساس عمل میکنیم
نمیدونم دوستان راجب من یا سوال من چه برداشتی کردن که مدام از شادی درونی و شادی در رضایت خدا و این موارد صحبت میکنن:Moteajeb!:
سوال من یه چیزه مشخص بود که جوابی در یافت نکرد
والسلام

گل مینا;151655 نوشت:
سلام سرکار شما دعوت کردین من هم اومدم اما اصلا و ابدا اینا نه جواب سوال منه نه من توی این موارد تردیدی دارم من مصداق برگزاری مراسم جشن و شادی و سرور خواستم همون طور که برای مراسم عزاداری ما الگو داریم و بر اون اساس عمل میکنیم نمیدونم دوستان راجب من یا سوال من چه برداشتی کردن که مدام از شادی درونی و شادی در رضایت خدا و این موارد صحبت میکنن سوال من یه چیزه مشخص بود که جوابی در یافت نکرد والسلام

با عرض سلام خدمت دوستان گرامی بالاخص گل مینای عزیز

گل مینا جان ناراحت نباشید تا اینجایی که بنده مطالب رو خوندم چیز بدی گفته نشده . تمام صحبتها متین و به جا بوده . شما هم بهتره به جای اینکه ناراحت بشید و اخم کنید سعی کنید صبورانه به جواب سوال قشنگتون برسید . چون ممکنه این سوال ، سوال خیلی از جوانهای خوب ما باشد.

ببخشید بنده عذر خواهی میکنم از اساتید گرامی که بین صحبتهاشون وارد شدم.

گل مینا;151655 نوشت:
من مصداق برگزاری مراسم جشن و شادی و سرور خواستم همون طور که برای مراسم عزاداری ما الگو داریم و بر اون اساس عمل میکنیم

بفرمایید مصادیق

http://www.askdin.com/showthread.php?t=13809
http://www.askdin.com/showthread.php?t=320

http://www.askdin.com/showthread.php?t=1144

http://www.askdin.com/showthread.php?t=14232
http://www.mortezamotahari.com/forum/default.aspx?g=posts&t=773

اگر باز هم به جواب نرسیدید در خدمتتون هستیم.


ادامه از صفحه ی قبل


البته بنده پست شماره ی 2 از تاپیک اول رو خدمتتون ارائه میدم .
شما زحمت بکشید اگر واقعا دنبال جواب هستید تمام تاپیک های پست قبلی را مطالعه بفرمایید .

مراسم عروسی

آداب و رسوم عقد و عروسی باید توأم باوقار، حفظ کرامت و شخصیت و به دور از هرگونه محرمات و عوامل محرّک شهوات باشد تا رحمت الهی را جلب کند و عاملی برای عمل گردیدن برکات آسمانی گردد. در فرهنگ اسلامی تأکید بر این است که این مراسم بهتر است شب هنگام برگزار شود چنانچه عروسی حضرت زهرا(س) در هنگام شب انجام گردید. رسول خدا(ص) توصیه نمودند دختران عبدالمطلب و زنان مهاجر و انصار شب عروسی حضرت فاطمه بدنبال آن بانوی بزرگوار حرکت کنند، شادی نمایند، شعر بخوانند و ذکر الله اکبر و الحمدلله بر زبان جاری سازند و از چیزی که خداوند بر انجام آن رضایت ندارد پرهیز کنند. حضرت امام رضا(ع) با الهام از بیانات رسول اکرم (ص) و تأسّی بر سیره و سنّت جدّش و جدّه اش فرموده اند: «مِن السّنةِ التّزویج باللّیل لأنَّ اللّه جَعَلَ اللیل سکَناً و النساء انما هُنَّ سُکن؛(1) عروسی در شب هنگام روش رسول خدا است زیرا خداوند شب را مایه آرامش قرار داده است و زن هم موجب تسکین روحی است.» این حدیث یک نکته مهم را که جنبه روان شناسی دارد مطرح می کند زیرا معمولاً شب هنگام آدمی از فشارهای روانی کمتری برخوردار است و روح آدمی فراغت بهتری دارد و برای انجام برنامه های فرح بخش مهیّاتر است و اصولاً افراد خسته و افسرده و دچار مرارت نمی توانند مسرور و شادمان باشند. همچنین مطابق آیه قرآن: «و جعلنا اللیل لباساً»(2) شب پوششی است بر اندام زمین و موجوداتی که بر روی آن زیست می کنندو انسان ها با فرا رسیدن شب می توانند فعالیت های فرساینده را تعطیل کنند و روح خسته را آرام نمایند و با این وصف نه تنها عروس و داماد بلکه میهمانان با فراغت خاطر در مراسم مذکور حضور می یابند زوجین نیز در پایان این برنامه با خوابیدن به آسایش لازم دست می یابند و در سحرگاهان به عنوان بهترین وقت برای عبادت و ذکر به راز و نیاز با محبوب می پردازند.
غذا دادن به میهمانان نیز در فرهنگ اسلامی استحباب فوق العاده ای دارد و رسول اکرم (ص) یکی از موارد ولیمه دادن راموقع عروسی دانسته اند البته به فرمایش آن حضرت دعوت شدگان نباید برای رفتن به این مراسم شتاب کنند زیرا یادآور دنیاو زندگی ظاهری است.(3) حضرت علی بن موسی الرضا(ع) فرموده اند: «مِنَ السّنّةِ اِطْعامُ الّطعام عند التّزویج»(4) یعنی از سنت پیامبر اکرم (ص) طعام دادن هنگام ازدواج است.

گل مینا;151655 نوشت:
من مصداق برگزاری مراسم جشن و شادی و سرور خواستم همون طور که برای مراسم عزاداری ما الگو داریم و بر اون اساس عمل میکنیم


و هو سمیع البصیر

با سلام خدمت اسک دینی ها ی بزرگوار

چند نکته بنظرم رسید که بد نباشه خدمتتون عرض کنم که

بعضی افراد برآنند که بعضی مصادیق چون مال زمان گذشته است دیگر قابل استفاده نیست

که این اصلا مورد قبول واقع نیست.

درست است که بعضی مواقع بر حسب مقتضیات زمان نتوانیم کاملا مانند گذشته باشیم

ولی باید این مساله را یاد داشته باشیم که مقتضیات زمان حلال و حرام خدا را عوض نمیکند

هرچه در گذشته حرام بوده الان هم هست .

نمی توانیم بگوییم که چون الان تمام مراسم های عروسی که برگزار میشه همه از ارگ استفاده میکنند

و بزن و بکوب دارن و مختلط هستند ما هم باید مانند آنها باشیم.

خیر این صحیح نیست.

گل مینای بزرگوار

اگر شما بدنبال مصداق خیلی واضح می گردید

باید خدمتتون عرض کنم که

برای برگزاری مراسم عروسی می تونید یک مهمونی داشته باشید

که خانمها و آقایون هم کاملا از هم جدا باشند و ساعاتی از شب را کنار هم بگذرانند.

که البته این نوع عروسی ها هم کم نیست.

بیشتر حضرات روحانی هم از همین نوع مراسم استفاده میکنند.

و کاش تمام مردم زندگی خود را اینطور آغاز می کردند نه با حرام خدا.

خدا به داد زندگی برسد که با حرام شروع می شود.

زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها برای ما همیشه مصداق زندگی کامل و وارسته ای بوده و هست .

که سرکار سایه ی خورشید گرامی لینک های مربوط به این مطلب رو زحمت کشیدند گذاشتن .

می تونید استفاده کنید.


پیشنهاد میدم حتما این دو پست رو مطالعه بفرمایید.

مخصوصا قسمت سبز رنگ پست دوم



ازدواج حضرت فاطمه (ع) یا دیگر مسلمانان یا شادی مردم مدینه در زمان ورود آنحضرت به مدینه، نقل هایی به ما رسیده است. شادی مردم در زمان جاهلیت و صدر اسلام نوع ساده ای از شادی بوده است. بیشترین موردی که در میان مردم صدر اسلام برای شادی مرسوم بوده آواز خوانی و دف زنی بوده است و به رقص و نواختن آلات موسیقی دیگر در شادی ها کمتر اشاره شده است[1]. در زیر به چند نمونه اشاره می کنیم:
در دعائم الاسلام روایتی نقل شده که در آن می گوید حضرت از عروسی شخصی خبر دار شدند فرمودند که عروسی نباید در خفا برگزار شود و باید دود به پا شود و صدای دف شنیده شود و فرق بین عروسی و زنا همین سر و صدای دف است.[2] در همین کتاب روایتی از امام صادق (ع) آورده است که در شب عروسی حضرت زهرا، رسول الله (ص) صدای دف شنیدند پرسیدند این چیست؟ گفتند اسماء برای این که حضرت زهرا را شاد نگه دارد تا بی مادری را احساس نکند، دف می زند. پس رسول الله (ص) دعا کردند همان طور که اسماء دختر مرا شاد کرد خدایا او را شاد نما و به اسماء فرمودند که در شادیتان حرف های نا مناسب نزنید.[3] کتاب کشف الغمه نیز نقل می کند وقتی مسلمانان از ازدواج حضرت علی (ع) با حضرت فاطمه (س) مطلع شدند و به پیامبر (ص) تبریک گفتند حضرت رو به همسران خود کرد و به آنها دستور داد برای فاطمه (س) دف بزنند و آنها مشغول دف زدن شدند.[4] ابن ابی الحدید نقل کرده که پیامبر بر قومی گذر کرد که مشغول بازی و رقص بودند حضرت به آنها فرمودند به این کار خود جدی ادامه دهید تا یهود و نصاری بدانند در دین ما آزادی هست.[5]
ولی از این نقل ها نمی توان حکم فقهی استخراج کرد. فقها برای دست یابی به احکام شرعی دقت موشکافانه ای در مجموع دلیل هایی که به دست ما رسیده می نمایند و به ظاهر چند نقل تاریخی اکتفا نمی کنند. در زیر نکاتی را که علاوه بر چنین نقل های تاریخی ای، در حکم شرعی مربوط به رقص و موسیقی دخیل است، بیان می کنیم:
1. سند اکثر قریب به اتفاق این روایات تاریخی محکم نیست و یا اصلا زنجیرۀ سند در این روایات، اتصال ندارد. پس این روایات به خودی خود نمی توانند دلیلی برای حکم شرعی باشند.
2. بعضی از این نقل ها با روایات معتبر و محکمی که به دست ما رسیده منافات دارند و به همین دلیل کنار گذاشته می شوند. شیخ انصاری روایاتی که دربارۀ حرمت غنا وارد شده شامل هر عمل لهوی می داند و بنا بر این تمام روایات حرمت غنا در مقابل نقل های تاریخی ضعیفی که در بالا اشاره کردیم قرار می گیرد. ایشان این طور بیان می کنند: از مجموع روایات زیادی که دربارۀ حرمت غنا است چنین برداشت می شود که ملاک حرمت غنا لهوی بودن آن است و هر صوتی که به صورت لهو باشد چه با آلات موسیقی و چه بدون آن، حرام است.[6] از جمله این روایات، روایتی است که محمد بن ابی عباد نقل می کند: از امام رضا درباره غنا پرسیدم، ایشان فرمودند ... آن در زمره باطل و لهو است ...[7] و روایت اعمش که در آن امام صادق (ع) در بیان موارد گناهان کبیره این را می فرمایند: کار های لهوی که انسان را از ذکر خدا باز می دارند مانند غناء و نواختن اوتار (نوعی آلت موسیقی) ...[8] روایت اعمش علاوه بر اینکه حرام بودن هر لهوی را بیان می دارد از موسیقی به طور مخصوص اسم می برد در روایات دیگری نیز از موسیقی نام برده شده مثل روایتی از امام صادق(ع) که می فرمایند: «آلات ساز و آواز، از عمل شیطان است پس هر چه در زمین از این نوع وجود دارد از ناحیه ی شیطان است.»[9] و از پیامبر اکرم(ص) نیز روایت شده که فرموده اند: «شما را از مزمار و کوبات (آلات موسیقی) نهی می کنم.»[10] [11] در باره رقص نیز علاوه بر اینکه بسیاری از فقها آن را نیز از مصادیق لهو می دانند روایتی در کتاب کافی با سند معتبر نقل شده است که امام صادق (ع) از قول پیامبر (ص) می فرمایند: شما را از رقص[12] و ... نهی می کنم. این روایت نشان از نا پسند بودن این عمل نزد پیامبر دارد و از آنجا که سندش بر خلاف روایات دیگر، معتبر است، بر نقل های تاریخی دیگر مقدم است. به هر با توجه به این روایات، این وظیفۀ فقیه است که با دقت لازم، جمع بندی خود را از مستندات موجود به صورت فتوا بیان کند و وظیفۀ مقلد است که از آنها تبعیت کند.


برخی مثل امام (ره) و آیت الله خامنه ای رقص را اگر باعث تحریک شهوت، ارتکاب گناه و یا ترتیب مفسده شود و یا زن در بین مردان نامحرم برقصد، حرام می دانند بنابر این اگر رقصی چنین خصوصیاتی را نداشته باشد حرام نیست. اما برخی؛ مثل آیت الله صافی و فاضل و مکارم تنها رقص زن برای شوهر را جایز می دانند.[13] روشن است که در این حکم فرقی بین مجلس عروسی و غیر آن نیست.
نظر فقها دربارۀ موسیقی
اکثر مراجع معیار در حرمت موسیقی را مطرب و لهوی بودن آن می دانند[14] یعنی اگر موسیقیی لهوی و مطرب نباشد حرام نیست البته بعضی مراجع مثل آیت الله مکارم و تبریزی و سیستانی تنها لهوی بودن را معیار حرمت موسیقی دانسته اند.[15] در بحث موسیقی نیز مراجع فرقی بین مجالس عروسی و غیر آن و استفاده از دف و غیر آن نگذاشته اند و تشخیص مصداق انواع موسیقی به عهده خود مقلد می باشد که با توجه به معیارهای موجود از طرف شرع مقدس، تشخیص بدهد موسیقیی حرام است یا حرام نیست و طبق آن عمل کند.[16]
با توجه به آن چه گفته شد نتایج زیر را به این ترتیب بیان می کنیم:
1. خوب است که مجلس عروسی به صورت شاد و پر شور برگزار شود.
2. شادی و نشاط عروسی می تواند به صورت های زیر اجرا شود:
الف. استفاده از افراد خوش صوت برای خواندن اشعار در مدح اهل بیت (ع) و اشعار فکاهی و طنز.
ب. استفاده از گروه های تئاتر و نمایش های کمدی.[17]
ج. استفاده از موسیقی های غیر حرام.
3. شور عروسی نباید حرامی در پی داشته باشد چرا که توجه به حرمت، بسیار مهمتر از توجه به شادی و نشاط عروسی است. حرام هایی که باید هر کس با توجه به نظر مرجع تقلید خود آنها را رعایت کند عبارتند از:
الف. مزاحمت و آزار مردم و همسایه ها.
ب. گوش دادن به موسیقی حرام.
ج. رقص های حرام و تماشای آن و حضور در مجلسی که تایید آن به حساب می آید.
د. اختلاط های حرام زن و مرد و نگاه های حرام.
تا به حال حکم مجالس عروسی کنونی با توجه به اختلاف فتوای مراجع مشخص شد. اما حضور در این مراسم چه حکمی دارد؟ نظر همه مراجع در این مورد اینست که اگر شخص احتمال تاثیر می دهد، با فراهم بودن شرایط، نهی از منکر کند و اگر نمی پذیرند – چنانچه حضور شخص باعث استماع موسیقی حرام یا تایید گناه می گردد- باید مجلس را ترک کند مگر آنکه عسر و حرج پیش آید.[18]
بدیهی است که صرف بوجود آمدن کدورت بین فامیل ها توجیهی برای گناه و شرکت در مجالس گناه نمی شود مگر آنکه عسر و حرج پیش آید.

[1] نک: اصفهانی، ابو الفرج، اغانی، ج 2، ص 175، استفاده شده از مقاله: قاضی زاده، کاظم، غناء از دیدگاه اسلام، مجله فقه، شماره 4-5، تابستان و پاییز 1374.
[2]تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 207، دار المعارف، مصر، 1385 ق. شبیه به این روایت را ببینید در: شیخ وسی، امالی، ص 518، انتشارات دار الثقافه، قم، 1414 ق.
[3]تمیمی مغربی، نعمان بن محمد، دعائم الاسلام، ج 2، ص 206.
[4] اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج1، ص 359، مکتبه بنی هاشم، تبریز، 1381، ق.
[5] ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص331، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق.
[6] شیخ انصاری، المکاسب، ج 1، ص 296، مجمع الفکر الاسلامی، قم، 1428 ق.
[7]عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج 17، ص 308، موسسه آل البیت، قم، 1409 ق.
[8]عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج 15، ص331.
[9] . عاملی، شیخ حر، وسائل الشیعه، ج 17، ص313.
[10]. همان.
[11] استفاده شده از سؤال 388 (سایت: 401).
[12] عبارت اصلی روایت: انهاکم عن الزفن ... است که به معنای رقص آمده است اما مرحوم فیض درکتاب الوافی ج 17، ص 211، ذیل این روایت گفته است: الزفن: اللعب و الدف و یزفون: یرقصون.
[13] حسینی، سید مجتبی، رسالۀ دانشجویی، ص 181، دفتر نشر معارف، چاپ پنجم، 1385 ش.
[14]برای اطلاع بیشتر از حکم موسیقی حرام و حلال به سؤالات 401، 540 و 1004 مراجعه کنید.
[15] همان، ص 172.
[16] استفاده شده از سوال 3553 (سایت: 3807).
[17] استفاده شده از سوال 2857 (سایت: 3092).
[18] حسینی، سید مجتبی، رسالۀ دانشجویی، ص 177.

سایه خورشید;151852 نوشت:
با توجه به آن چه گفته شد نتایج زیر را به این ترتیب بیان می کنیم: 1. خوب است که مجلس عروسی به صورت شاد و پر شور برگزار شود. 2. شادی و نشاط عروسی می تواند به صورت های زیر اجرا شود: الف. استفاده از افراد خوش صوت برای خواندن اشعار در مدح اهل بیت (ع) و اشعار فکاهی و طنز. ب. استفاده از گروه های تئاتر و نمایش های کمدی.[17] ج. استفاده از موسیقی های غیر حرام. 3. شور عروسی نباید حرامی در پی داشته باشد چرا که توجه به حرمت، بسیار مهمتر از توجه به شادی و نشاط عروسی است. حرام هایی که باید هر کس با توجه به نظر مرجع تقلید خود آنها را رعایت کند عبارتند از: الف. مزاحمت و آزار مردم و همسایه ها. ب. گوش دادن به موسیقی حرام. ج. رقص های حرام و تماشای آن و حضور در مجلسی که تایید آن به حساب می آید. د. اختلاط های حرام زن و مرد و نگاه های حرام. تا به حال حکم مجالس عروسی کنونی با توجه به اختلاف فتوای مراجع مشخص شد. اما حضور در این مراسم چه حکمی دارد؟ نظر همه مراجع در این مورد اینست که اگر شخص احتمال تاثیر می دهد، با فراهم بودن شرایط، نهی از منکر کند و اگر نمی پذیرند – چنانچه حضور شخص باعث استماع موسیقی حرام یا تایید گناه می گردد- باید مجلس را ترک کند مگر آنکه عسر و حرج پیش آید.[18] بدیهی است که صرف بوجود آمدن کدورت بین فامیل ها توجیهی برای گناه و شرکت در مجالس گناه نمی شود مگر آنکه عسر و حرج پیش آید.

واقعا عالی بود

فکر کنم سرکار گل مینای عزیز هم به جوابشون رسیده باشن درسته؟

موضوع قفل شده است