جمع بندی راوی معاصر شق القمر

تب‌های اولیه

11 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
راوی معاصر شق القمر

سلام. آیا این درست است که در کلّ روایاتی که در مورد شق القمر هستند، فقط روایات رسیده از عبدالله بن مسعود، مربوط به کسی است که در آن زمان به دنیا آمده و حاضر بوده است؟

برچسب: 

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد مجید

חסר משמעות;638937 نوشت:
سلام. آیا این درست است که در کلّ روایاتی که در مورد شق القمر هستند، فقط روایات رسیده از عبدالله بن مسعود، مربوط به کسی است که در آن زمان به دنیا آمده و حاضر بوده است؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
برای تبین این بحث مطالب ارزنده ای را که علامه طباطبایی در کتاب شریف«الميزان في تفسير القرآن، ج‏19، ص: 59» مطرح نموده اند را خدمت شما عرض می کنم :
(بحث روائي)
في تفسير القمي،": «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» قال: اقتربت القيامة- فلا يكون بعد رسول الله ص إلا القيامة- و قد انقضت النبوة و الرسالة.
و قوله: «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» فإن قريشا سألت رسول الله ص أن يريهم آية- فدعا الله فانشق القمر نصفين حتى نظروا إليه ثم التأم- فقالوا: هذا سحر مستمر أي صحيح.
و في أمالي الشيخ، بإسناده عن عبيد الله بن علي عن الرضا عن آبائه عن علي ع قال: انشق القمر بمكة فلقتين- فقال رسول الله ص: اشهدوا اشهدوا.
أقول: ورد انشقاق القمر لرسول الله ص في روايات الشيعة عن أئمة أهل البيت ع كثيرا و قد تسلمه محدثوهم و العلماء من غير توقف.
و في الدر المنثور، أخرج عبد الرزاق و أحمد و عبد بن حميد و مسلم و ابن جرير و ابن المنذر و الترمذي و ابن مردويه و البيهقي في الدلائل عن أنس قال": سأل أهل مكة النبي ص آية فانشق القمر بمكة فرقتين- فنزلت «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» إلى قوله: «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي ذاهب.
و فيه، أخرج ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و أبو نعيم و البيهقي و كلاهما في الدلائل من طريق مسروق عن ابن مسعود قال": انشق القمر على عهد النبي ص فقال قريش: هذا سحر ابن أبي كبشة- فقالوا: انتظروا ما يأتيكم به السفار- فإن محمدا لا يستطيع أن يسحر الناس كلهم- فجاء السفار فسألوهم فقالوا: نعم قد رأيناه- فأنزل الله «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ».
و فيه، أخرج مسلم و الترمذي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و الحاكم و البيهقي و أبو نعيم في الدلائل من طريق مجاهد عن ابن عمر": في قوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: كان ذلك على عهد رسول الله ص- انشق فرقتين: فرقة من دون الجبل و فرقة خلفه- فقال النبي ص: اللهم اشهد.
و فيه، أخرج أحمد و عبد بن حميد و الترمذي و ابن جرير و الحاكم و أبو نعيم و البيهقي عن جبير بن مطعم": في قوله: «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: انشق القمر و نحن بمكة على عهد رسول الله ص- حتى صار فرقتين: فرقة على هذا الجبل- و فرقة على هذا الجبل- فقال الناس: سحرنا محمد فقال رجل: إن كان سحركم فإنه لا يستطيع أن يسحر الناس كلهم.
و فيه، أخرج ابن جرير و ابن مردويه و أبو نعيم في الدلائل عن ابن عباس": في قوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: قد مضى ذلك قبل الهجرة- انشق القمر حتى رأوا شقيه.
و فيه، أخرج ابن أبي شيبة و عبد بن حميد و عبد الله بن أحمد في زوائد الزهد و ابن جرير و ابن مردويه و أبو نعيم عن أبي عبد الرحمن السلمي قال": خطبنا حذيفة بن اليمان بالمدائن-فحمد الله و أثنى عليه. ثم قال: اقتربت الساعة و انشق القمر- ألا و إن الساعة قد اقتربت.
ألا و إن القمر قد انشق على عهد رسول الله ص. ألا و إن الدنيا قد آذنت بفراق. ألا و إن اليوم المضمار و غدا السباق.
أقول: و قد روي انشقاق القمر بدعاء النبي ص بطرق مختلفة كثيرة عن هؤلاء النفر من الصحابة و هم أنس، و عبد الله بن مسعود، و ابن عمر، و جبير بن مطعم، و ابن عباس، و حذيفة بن اليمان، و عد في روح المعاني ممن روي عنه الحديث من الصحابة عليا ع ثم نقل عن السيد الشريف في شرح المواقف و عن ابن السبكي في شرح المختصر أن الحديث متواتر لا يمترى في تواتره. هذه حال الحديث عند أهل السنة و قد عرفت حاله عند الشيعة.

بنابر این سخن شما در این زمینه که فقط از طریق « عبدالله بن مسعود» نقل شده باشد، صحیح نیست، چون از طریق امام علی(ع) وحذیفه بن یمان و جبير بن مطعم و دیگرانی که نقل شده این روایت آمده است.

اما ترجمه بحث روايتى
[ (رواياتى راجع به معجزه شق القمر در ذيل آيه:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ")]
در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده كه: يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر اسلام ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد.
و در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده كه قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزه‏ اى براي شان بياورد، رسول خدا (ص) دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، و خداى تعالى اين كار را كرد، به طورى كه مشركين همه آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى است مستمر يعنى صحيح «1».
و در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباء گرامى‏ اش از على (ع) روايت آورده كه فرمود: در مكه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" «2».
مؤلف: مساله انشقاق قمر براى رسول خدا (ص) در روايات شيعه از ائمه اهل بيت (ع) در رواياتى بسيار آمده، و علما و محدثين ايشان آن ها را بدون هيچ توقفى پذيرفته‏ اند.
و در الدر المنثور است كه: عبد الرزاق، احمد، عبد بن حميد، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، ترمذى، ابن مردويه، و بيهقى (در دلائل)، از انس روايت كرده‏ اند كه گفت: مردم مكه از رسول خدا (ص) معجزه‏ اى خواستند، خداى تعالى قرص ماه را دو نيم كرد، و به دنبالش اين آيه نازل شد:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ... سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" يعنى سحرى از بين رفتنى «3».
و در همان كتاب است كه ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، ابو نعيم، و بيهقى، هر
__________________________________________________
(1) تفسير قمى، ج 2، ص 340. [.....]
(2) امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 351.
(3) الدر المنثور، ج 6، ص 132.

دو در كتاب دلائل خود از طريق مسروق از ابن مسعود روايت كرده‏ اند كه گفت: در عهد رسول خدا (ص) قرص قمر دو نيم شد، و قريش گفتند: اين سحر ابن ابى كبشه بود، آن گاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا مسافران از خارج بيايند، ببينيم آيا آن ها هم اين جريان را ديده‏ اند يا نه، چون محمد نمى‏ تواند تمام مردم عالم را سحر كند، مسافران يكى پس از ديگرى از راه رسيدند، و قريش جريان را از ايشان پرسيدند، گفتند: آرى ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد، راجع به اين جريان بود كه خداى تعالى اين آيه را نازل كرد" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" «1».
و نيز در آن كتاب است كه مسلم، ترمذى، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، حاكم، بيهقى و ابو نعيم، در دلائل از طريق مجاهد از ابن عمر روايت كرده‏ اند كه: در تفسير آيه" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: اين آيه مربوط به جريانى است كه در عهد رسول خدا (ص) پيش آمد، يعنى قرص ماه دو نيم شد، يك نيمه آن جلو كوه و نيم ديگرش پشت كوه قرار گرفت، و رسول خدا (ص) عرضه داشت:
پروردگارا شاهد باش «2».
و باز در همان كتاب آمده كه احمد، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، حاكم، ابو نعيم، و بيهقى از جبير بن مطعم روايت كرده‏ اند كه در شان نزول آيه" وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: ما در عهد رسول خدا (ص) در مكه بوديم كه قرص ماه دو نيم شد، نيمى بالاى اين كوه قرار گرفت، و نيمى ديگر بر بالاى اين كوه ديگر ايستاد، مردم گفتند: محمد ما را سحر كرد، در آن ميان مردى گفت اگر سحر باشد تنها مى‏ تواند براى ما سحر باشد، و او نمى‏ تواند تمام مردم را سحر كند «3».
و نيز در آن كتاب آمده كه ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم (در كتاب دلائل) از ابن عباس روايت كرده‏ اند كه در تفسير آيه" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: اين جريان قبل از هجرت اتفاق افتاده بود، و آن از اين قرار بود كه ماه دو نيم شد، به طورى كه همه هر دو نيمه آن را ديدند «4».
و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، عبد اللَّه بن احمد، در كتاب" زوائد الزهد"، و ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم، از ابى عبد الرحمن سلمى روايت كرده ‏اند كه گفت: روزى در مدائن حذيفة بن يمان براى ما خطبه خواند، بعد از حمد خدا و ثناى او گفت:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ"، آگاه باشيد كه ساعت قيامت نزديك شد، آگاه باشيد كه قرص ماه در عهد رسول خدا (ص) پاره شد، آگاه باشيد كه دنيا فراق خود را اعلام نمود آگاه باشيد كه امروز مسابقه و فردا روز پيروزى است «1».
مؤلف: مساله انشقاق قمر به دعاى رسول خدا (ص) از اين چند نفر از صحابه يعنى انس، عبد اللَّه بن مسعود، ابن عمر، جبير بن مطعم، ابن عباس، و حذيفة بن يمان، به طرق بسيار مختلفى نقل شده.
و در روح المعانى از جمله صحابه ‏اى كه اين جريان از ايشان نقل شده على (ع) را شمرده، و آن گاه از سيد شريف نقل كرده كه او در كتاب خود (شرح المواقف) از ابن سبكى نقل كرده كه او در كتاب خود (شرح مختصر) گفته: اين حديث متواتر است، و نبايد در تواترش ترديد كرد «2».
خوب اين حال حديث بود از نظر اهل سنت، وضع آن را از نظر شيعه نيز دانستى.

__________________________________________________
(1 و 2 و 3 و 4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

مجید;639799 نوشت:

بنابر این سخن شما در این زمینه که فقط از طریق « عبدالله بن مسعود» نقل شده باشد، صحیح نیست، چون از طریق امام علی(ع) وحذیفه بن یمان و جبير بن مطعم و دیگرانی که نقل شده این روایت آمده است.

سلام. آیا این افراد در زمان وقوع شق القمر، بالغ نیز بوده اند؟ یا در دوران نوجوانی یا کودکی به سر می برده اند؟

گذشته از سؤال ذکر شده در پست قبل، گویا طبق برخی روایات، در معجزۀ شق القمر، یک نیمۀ ماه در آسمان بود و نیمۀ دیگر به پشت کوه رفت. اگر چنین روایتی داریم، لطفاً با ذکر منبع، روایت را بیاورید.

חסר משמעות;640430 نوشت:
سلام. آیا این افراد در زمان وقوع شق القمر، بالغ نیز بوده اند؟ یا در دوران نوجوانی یا کودکی به سر می برده اند؟

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
1- اسم : حذيفة بن اليمان‏
تقويم : إمامي،ثقةجليل‏ وكان‏ ركنا
طبقة : النبي صلى الله عليه و آله(جخ،قي) - أمير المؤمنين عليه السلام(جخ)
لقب : العبسي(جخ،قي)
كنية : أبوعبدالله(جخ)
شهرة :
ولادة :
وفاة : 35،مات بالمدائن بعد بيعة أمير المؤمنين عليه السلام بأربعين يوما(جخ)
2- جُبَیرِ بْنِ مُطْعِم، ابومحمد، یا ابوعَدی (متوفی میان سالهای ۵۷- ۵۹ق/۶۷۷-۶۷۹م)، صحابی پیامبر(ص) . او فرزند مطعم بن عدی است که پیامبر(ص) در پناه او وارد مکه شد. از جمله حوادث مرتبط با او در تاریخ اسلام همراهی در شورایی از قریش است که رأی به قتل پیامبر(ص) دادند، اسارت در جنگ بدر به دست مسلمانان، تشویق غلام خود به نام وحشی برای قتل حمزه سیدالشهدا در جنگ احد و نماز گزاردن بر جنازه خلیفه سوم عثمان است.

مجید;644286 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
1- اسم : حذيفة بن اليمان‏
تقويم : إمامي،ثقةجليل‏ وكان‏ ركنا
طبقة : النبي صلى الله عليه و آله(جخ،قي) - أمير المؤمنين عليه السلام(جخ)
لقب : العبسي(جخ،قي)
كنية : أبوعبدالله(جخ)
شهرة :
ولادة :
وفاة : 35،مات بالمدائن بعد بيعة أمير المؤمنين عليه السلام بأربعين يوما(جخ)
2- جُبَیرِ بْنِ مُطْعِم، ابومحمد، یا ابوعَدی (متوفی میان سالهای ۵۷- ۵۹ق/۶۷۷-۶۷۹م)، صحابی پیامبر(ص) . او فرزند مطعم بن عدی است که پیامبر(ص) در پناه او وارد مکه شد. از جمله حوادث مرتبط با او در تاریخ اسلام همراهی در شورایی از قریش است که رأی به قتل پیامبر(ص) دادند، اسارت در جنگ بدر به دست مسلمانان، تشویق غلام خود به نام وحشی برای قتل حمزه سیدالشهدا در جنگ احد و نماز گزاردن بر جنازه خلیفه سوم عثمان است.

در روایتی آمده است که در زمان معجزۀ شق القمر، نیمی از ماه به پشت کوه رفت و نیمی دیگر در آسمان ماند. لطفاً متن این روایت را با ترجمه ذکر بفرمایید.

חסר משמעות;644400 نوشت:
در روایتی آمده است که در زمان معجزۀ شق القمر، نیمی از ماه به پشت کوه رفت و نیمی دیگر در آسمان ماند. لطفاً متن این روایت را با ترجمه ذکر بفرمایید.

با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
آن چه در مورد شق القمر مطرح بوده در ذیل می آید:
شق القمر معجزه ‏اى از معجزات حضرت محمد (ص(
درس هایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد 3 صفحه 247
رسولى محلاتى
1-تاریخ وقوع این معجزه
در این که این معجزه در زمان رسول خدا(ص)و در مکه انجام ‏شده اختلافى در روایات و گفتار محدثین نیست و مسئله‏ اجماعى است،ولى در مورد تاریخ آن اختلافى در روایات‏ و کتاب ها به چشم مى‏ خورد.
از مرحوم طبرسى در اعلام الورى و راوندى در خرائج نقل شده که گفته‏ اند این داستان در سال هاى اول بعثت اتفاق افتاد (1) ولى‏ مرحوم علامه طباطبائى در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که‏ این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد (2) و در یک‏ جاى آن از پاره‏ اى روایات نقل کرده که:
این داستان در آغاز شب چهاردهم ذى حجه پنج‏ سال قبل از هجرت اتفاق افتاد. و مدت آن نیز اندکى بیش نبود.
2-چگونگى ماجرا
در روایات مختلفى که در تواریخ شیعه و اهل سنت ازابن عباس و انس بن مالک و دیگران نقل شده عموما گفته‏ اند:
این معجزه بنا به درخواست جمعى از سران قریش و مشرکان مانند ابوجهل و ولیدبن مغیره و عاص بن وائل و دیگران انجام شد،بدین‏ ترتیب که آن ها در یکى از شب ها که تمامى ماه در آسمان بود به نزد رسول خدا(ص)آمده و گفتند: اگر در ادعاى نبوت خود راستگو وصادق هستى دستور ده این ماه دو نیم شود!رسول خدا(ص(بدانها گفت:اگر من اینکار را بکنم ایمان خواهید آورد؟
گفتند:آرى،و آن حضرت از خداى خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگى دیدند که ماه دو نیم شد به طورى که کوه‏ حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم‏ چسبید و همانند اول گردید، و رسول خدا(ص) دوبار فرمود:» اشهدوا،اشهدوا»یعنى گواه باشید و بنگرید!
مشرکین که این منظره را دیدند بجاى آن که به آن حضرت‏ ایمان آورند گفتند! «سحرنا محمد» محمد ما را جادو کرد، و یاآن که گفتند:«سحر القمر،سحر القمر»ماه را جادو کرد!
برخى از آن ها گفتند: اگر شما را جادو کرده مردم شهرهاى‏ دیگر را که جادو نکرده! از آن ها بپرسید، و چون از مسافران‏ و مردم شهرهاى دیگر پرسیدند آن ها نیز مشاهدات خود را در دو نیم‏ شدن ماه بیان داشتند (3) .
و در پاره ‏اى از روایات آمده که این ماجرا دو بار اتفاق افتاد ولى برخى از شارحین حدیث گفته‏ اند:منظور از دو بار همان دو قسمت‏ شدن ماه است نه اینکه این جریان دو بار اتفاق افتاده‏ باشد. (4) و البته مجموع روایاتى که درباره این معجزه وارد شده حدود بیست روایت می شود که در کتاب هاى حدیثى شیعه و اهل سنت‏ مانند بحار الانوار و سیرة النبویة ابن کثیر و در المنثور سیوطى ودیگران نقل شده.
3-گفتار بزرگان در مورد اجماع و تواتر روایات در این باره
عموم محدثین و علماى اسلامى درباره وقوع این معجزه از رسول خدا(ص) ادعاى اجماع و تواتر روایات را کرده‏ اند چنانچه‏ مرحوم طبرسى از علماى شیعه در مقام رد گفتار مخالف گفته:» المسلمین اجمعوا على ذلک فلا یعتد بخلاف من خالف فیه...» (5) مسلمانان بر انجام این معجزه اجماع دارند و از این رو بگفتار مخالف‏ اعتنائى نیست«.
و ابن شهر آشوب در مناقب گوید:» اجمع المفسرون و المحدثون سوى عطاء و الحسن و البلخى فى قوله‏«اقتربت الساعة...»انه اجتمع المشرکون.و آنگاه داستان را نقل ‏کرده‏ (6) «.
و از علماى اهل سنت نیز فخر رازى در تفسیر مفاتیح الغیب درتفسیر سوره قمر گوید:» المفسرون باسرهم على ان المراد ان القمر حصل فیه‏الانشقاق.«.. (7) .
مفسران همگى بر این عقیده‏ اند که در ماه انشقاق پدید آمد و دو نیم شد...
و سپس داستان را به همان گونه که ما نقل کردیم بیان مى‏ کند.
و از قاضى در شفاء نقل شده که گفته:» اجمع المفسرون و اهل السنة على وقوع الانشقاق‏». (8) چنان چه ابن کثیر در سیرة النبویة گوید:» و قد اجمع المسلمون على وقوع ذلک فى زمنه علیه الصلاة و السلام‏ و جاءت بذلک الاحادیث المتواترة من طرق متعددة تفید القطع عند من‏احاط بها و نظر فیها» (9) .
-مسلمانان اجماع بر وقوع آن در زمان آن حضرت دارند و حدیث هاى متواتره‏ نیز از طرق متعدده در این باره رسیده که براى هر کس که بدانها احاطه داشته ودر آنها نظر افکنده موجب قطع خواهد شد.
و مرحوم علامه طباطبائى از دانشمندان و مفسران معاصر نیز فرموده:» آیة شق القمر بید النبى(ص)بمکة قبل الهجرة باقتراح من المشرکین مما تسلمها المسلمون بلا ارتیاب منهم‏».
-معجزه شق القمر به دست رسول خدا(ص)در مکه پیش از هجرت بنابه درخواست مشرکان از موضوعاتى است که مسلمان ها همگى وقوع آن را مسلم‏ دانسته و تردیدى در آن نکرده‏ اند«.
و از دانشمندان معاصر اهل سنت نیز دکتر سعید بوطى‏ نویسنده کتاب فقه السیرة در این باره گوید:» و هذا امر متفق علیه بین العلماء انه قد وقع فى زمان النبى(ص)و انه‏ کان احدى المعجزات‏» (10) .
-و این چیزى است که میان علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول‏ خدا(ص)اتفاق افتاده و یکى از معجزات اوست.
و این بود نمونه‏ هائى از گفتار علماء و محدثین شیعه واهل سنت در این باره،و از این رو بهتر آن است که از ذکر گفته‏ هاى‏ مخالفان صرف نظر کرده و به دنبال بخش بعدى برویم و انشاء الله‏ تعالى در پایان مقاله به برخى از شبهات آنها پاسخ خواهیم داد.
4-دلیلى از قرآن کریم
بجز برخى معدود از اهل تفسیر همان گونه که در خلال‏ بحث هاى گذشته گفته شد: عموم مفسران شیعه و اهل سنت گفته‏ اند: آیه مبارکه:» اقتربت الساعة و انشق القمر،و ان یروا آیة یعرضوا و یقولوا سحرمستمر؛ قیامت نزدیک شد و ماه شکافت،و اگر معجزه‏ اى ببینند روى بگردانند وگویند جادوئى است مستمر«.
درباره همین معجزه شق القمر نازل شده و همان داستان رابازگو می کند که مشرکان درخواست چنین معجزه‏ اى کردند و چون‏ به وقوع پیوست روى گردانده و گفتند: جادوئى است مانندجادوهاى دیگر.
تنها از حسن و عطا و بلخى نقل شده که گفته‏ اند:«انشق‏»در اینجا به معناى‏«سینشق‏»است‏یعنى بزودى در قیامت ماه دو نیم خواهد شد و این که به لفظ ماضى آمده بخاطر این که محققا واقع‏ خواهد شد، ولى این تفسیر به گفته علامه طباطبائى و دیگران بسیاربى‏ پایه است و دلالت آیه بعدى که مى‏ فرماید:«و ان یرو آیة‏ یعرضوا، و یقولوا سحر مستمر»آن را رد مى‏ کند براى این که سیاق آن‏ آیه روشن‏ ترین شاهد است‏ بر این که منظور از«آیت‏»معجزه به قول‏ مطلق است،که شامل دو نیم کردن ماه هم می شود،یعنى حتى‏ اگر دو نیم شدن ماه را هم ببینند می گویند سحرى است‏ پشت‏ سر هم، و معلوم است که روز قیامت روز پرده پوشى نیست، روزی است که همه حقایق ظهور مى‏ کند، و در آن روز همه دربدر دنبال معرفت مى‏ گردند، تا به آن پناهنده شوند. و معنا ندارد در چنین روزى هم بعد از دیدن‏ «شق القمر» باز بگویند این سحرى‏ است مستمر، پس هیچ چاره‏ اى نیست جز این که بگوئیم شق القمر آیت و معجزه‏ اى بوده،که واقع شده،تا مردم را به سوى حق و صدق دلالت کند، و چنین چیزى را ممکن است انکار کنند و بگویند سحر است.
نظیر تفسیر بالا در بى‏ پایگى گفتار بعضى دیگر است که‏ گفته‏ اند:کلمه‏ «آیت‏» اشاره است‏ به آن مطلبى که ریاضى دانان‏ این عصر به آن پى برده‏ اند، و آن این است که کره ماه از زمین جداشده، همان طور که خود زمین هم از خورشید جدا شده، پس جمله‏«و انشق القمر» اشاره است‏ به یک حقیقت علمى، که در عصرنزول آیه کشف نشده بود،بعد از صدها قرن کشف شد.
وجه بى‏ پایگى این تفسیر این است که در صورتى که گفتار ریاضى دانان صحیح باشد آیه بعدى که مى‏ فرماید:«و ان یروا آیة‏یعرضوا و یقولوا سحر مستمر»با آن نمى‏ سازد،براى این که از احدى‏ نقل نشده که گفته باشد خود ماه سحرى است مستمر.
علاوه بر این که جدا شدن ماه از زمین اشتقاق است،و آن چه درآیه شریفه آمده انشقاق است،و انشقاق را جز به پاره شدن چیزى‏ و دو نیم شدن آن اطلاق نمى‏ کنند،و هرگز جدا شدن چیزى از چیز دیگر که قبلا با آن یکى بوده را انشقاق نمى‏ گویند.
و نظیر وجه بالا در بى پایگى این وجه است که بعضى اختیار کرده گفته‏ اند: انشقاق قمر به معناى بر طرف شدن لمت‏ شب‏ هنگام طلوع آن است، و نیز این که بعضى دیگر گفته‏ اند:انشقاق‏ قمر کنایه است از ظهور امر و روشن شدن حق.
البته این آیه خالى از این اشاره نیست،که انشقاق قمر یکى‏ از لوازم نزدیکى ساعت است.
5-پاسخ از چند اشکال
یکى از اشکال هائى که بر وقوع معجزه شق القمر شده و با معجزه معراج رسول خدا(ص) نیز از این جهت مشترک است‏ اشکالى است که سابق بر این، روى فرضیه بطلمیوس که خرق‏ و التیام را در افلاک محال مى‏ دانستند کرده‏ اند و خلاصه فرضیه‏ آن ها این بود که افلاک را اجسامى بلورین مى‏ دانستند و مجموعه‏ آن ها را نیز نه فلک مى‏ پنداشتند که همانند ورقه‏ هاى پیاز روى‏ هم قرار گرفته و ستارگان نیز هم چون گل میخى بر آن ها چسبیده‏ بود و حرکت‏ ستارگان را نیز با حرکت افلاک مى‏ گرفت،یعنى‏ هر فلکى حرکتى داشت و قهرا با حرکت فلک گل میخى هم که‏ بر او چسبیده بود حرکت مى‏ کرد،و روى این نظریه مى‏ گفتندخرق و التیام-یعنى شکسته و بسته شدن- در آن ها محال است، و چون شق القمر-دو نیم شدن ماه-و هم چنین داستان معراج‏ جسمانى رسول خدا مستلزم خرق و التیام در افلاک می شد آن را منکر شده و یا دست‏ به تاویل و توجیه در آن ها مى‏ زدند، غافل ازآن که قرن ها قبل از جا افتادن این نظریه غلط، قرآن کریم آن را مردود دانسته و پنبه افلاک پوسته پیازى را زده است، آن جا که درباره خورشید و ماه و فلک گوید:«و الشمس تجرى لمستقر لها ذلک‏ تقدیر العزیز العلیم،و القمر قدرناه منازل حتى عاد کالعرجون القدیم،لا الشمس ینبغى لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فى‏ فلک یسبحون‏». سوره یس آیه 38-40
که اولا حرکت و جریان را به خود خورشید و ماه نسبت ‏می دهد،و ثانیا«فلک‏»را مدار آن ها دانسته و ثالثا حرکت آن ها رادر این مدار به صورت‏«شنا» و شناورى بیان فرموده،و فضاى‏ آسمان بى انتها را به صورت دریاى بیکرانى ترسیم فرموده که این‏ ستارگان هم چون ماهیان در آن شناورى می کنند. و علم وکشفیات و اختراعات جدید و سفینه‏ هاى فضائى و موشکها وآپولوها و لوناها نیز این حقیقت قرآن را به اثبات رسانید، و بر هیئت‏ بطلمیوسى خط بطلان کشیده و در زوایاى تاریخ دفن‏ کرد. و یا این آیه که در سوره فصلت(آیه 11)آمده که مى‏ فرماید:» ثم استوى الى السماء و هى دخان‏»که آسمان را همانند دودى‏ دانسته،و آیات دیگر که جاى ذکر آنها نیست.
اشکال دیگرى که برخى به این معجزه کرده‏ اند این است که اگر این طور که می گویند قرص ماه دو نیم شده باشد باید تمام مردم دنیا دیده باشند، و رصد بندان شرق و غرب عالم این حادثه را در رصدخانه خود ضبط کرده باشند، چون این از عجیب‏ ترین آیات‏ آسمانى است، و تاریخ تا آن جا که در دست است و همچنین‏ کتب علمى هیئت و نجوم که از اوضاع آسمانى بحث مى‏ کند نظیرى براى آن سراغ ندارد، و قطعا اگر چنین حادثه‏ اى رخ داده‏ بود اهل بحث کمال دقت و اعتناء در شنیدن و نقل آن را به کار مى‏ بردند، و مى‏ بینیم که نه در تاریخ از آن خبرى هست و نه درکتب علمى اثرى از آن دیده مى‏ شود؟
پاسخى که از این اعتراض داده‏ اند خلاصه‏ اش این است که‏ گفته‏ اند:اولا ممکن است مردم آن شب از این حادثه غفلت کرده‏ باشند، زیرا چه بسیار حوادث جوى و زمینى رخ مى‏ دهد که مردم‏ از آن غافلند، و این طور نیست که هر حادثه‏ اى رخ دهد مردم‏ب فهمند، و آن را نزد خود محفوظ نگهداشته، پشت‏ به پشت و سینه به سینه تا عصر ما به یکدیگر منتقل کنند.
و ثانیا سرزمین حجاز و اطراف آن از شهرهاى عرب‏ غیره رصدخانه‏ اى نداشتند،تا حوادث جوى را ضبط کند، رصدخانه‏ هائى که در آن ایام بفرضى که بوده باشد در شرق در هند، و در مغرب در روم و یونان و غیره بوده،در حالی که تاریخ از وجود چنین رصدخانه‏ هائى در این نواحى و در ایام وقوع حادثه هم‏ خبر نداده و این جریان به طوری که در بعضى از روایات آمده دراوائل شب چهاردهم ذى الحجه سال هشتم بعثت‏ یعنى پنج‏ سال‏ قبل از هجرت اتفاق افتاده.
علاوه بر این که بلاد مغرب که اعتنائى به این گونه مسائل‏ داشته‏ اند (البته اگر در آن تاریخ چنین اعتنائى داشته بودند) با مکه اختلاف افق داشته‏ اند، اختلاف زمانى زیادی که باعث می شد آن بلاد جریان را نبینند،چون به طوری که در بعضى از روایات‏ آمده قرص ماه در آن شب تمام بوده،و در حوالى غروب خورشید و اوائل طلوع ماه اتفاق افتاده، و میانه انشقاق ماه و دوباره متصل‏ شدن آن زمانى اندک فاصله شده است، ممکن است مردم آن‏ بلاد وقتى متوجه ماه شده‏ اند که اتصال یافته بوده.
از این هم که بگذریم، ملت‏ هاى غیر مسلمان یعنى اهل کلیسا و بت خانه را در امور دینى و مخصوصا حوادثى که به نفع اسلام باشد متهم و مغرض مى‏ دانیم،و چه بسیار حوادث مهم تر از این را نادیده گرفته و نقل نکرده‏ اند.
اشکال دیگرى هم برخى با استناد به پاره‏ اى از آیات کریمه‏ قرآنى کرده‏ اند که مرحوم علامه طباطبائى در ذیل همین آیات‏ سوره قمر نقل کرده و جواب کافى و شافى به آن داده به تفصیلى‏ که هر که خواهد به تفسیر المیزان آن مرحوم مراجعه نماید.
و بطور کلى در پاسخ این گونه اعتراضات و شبهات بایدبگوئیم: ما وقتى مسئله نبوت را پذیرفتیم و به‏«غیب‏» ایمان آورده ومعجزه را قبول کردیم دیگر جائى براى بحث و رد و ایراد و تاویل‏ و توجیه باقى نمى‏ ماند، مگر با کدام تجزیه و تحلیل مادى مسئله‏ شکافتن سنگ سخت‏ با ضربه چوب و بیرون آمدن دوازده چشمه‏ آب گوارا قابل توجیه است (11) ،و با کدام حساب ظاهرى حاضرکردن تخت‏ بلقیس در یک چشم برهم زدن از صنعا به‏ بیت المقدس قابل درک و قبول است (12) ،و با کدام وسیله ‏اى -جز معجزه- می توان عصاى چوبى را به اژدهائى بزرگ‏ «ثعبان مبین‏» تبدیل نمود (13) ،و یا با زدن همان عصاى چوبین به دریا می توان آن را شکافت، و دوازده شکاف در آن پدیدار کرد، (14) و لشکرى عظیم ‏را از آن دریا عبور داد.
این ها و امثال این ها معجزاتى است که در قرآن کریم آمده و روایات صحیحه اثبات آن ها را تضمین کرده که از آن جمله است‏ معجزه معراج جسمانى و«شق القمر» و در برابر آن ها نمى‏ توان با تئوری ها و فرضیه‏ هائى هم چون‏«محال بودن خرق و التیام درافلاک‏» و هیئت‏ بطلمیوسى که سال ها و قرن ها به عنوان یک قانون‏ مسلم علم هیئت مورد قبول دانشمندان بوده و امروزه بطلان آن به‏ اثبات رسیده و به صورت مضحکه‏ اى در آمده دست‏ به تاویل و توجیه‏ این آیات و روایات زد، چنان چه برخى در گذشته و یا امروز متاسفانه اینکار را کرده‏ اند.
و اساس این توجیهات و تاویلات آن است که ظاهرا این ان‏ معناى صحیح‏ «نبوت‏» و «وحى‏» و ارتباط انبیا را با عالم غیب و حقیقت جهان هستى ندانسته و یا همه را خواسته‏ اندبا فکر مادى و عقل ناقص خود فهمیده و تجزیه و تحلیل کنند، و قدرت‏ لا یزال و بى انتهاى آفریدگار جهان را از یاد برده‏ اند و در نتیجه به‏ چنین تاویلاتى دست زده‏ اند و گرنه به گفته‏ «ویلیم جونز» (15) : آن قدرت بزرگى که این عالم را آفرید از این که چیزى از آن‏ کم کند یا چیزى بر آن بیفزاید عاجز و ناتوان نخواهد بود!
و به گفته آن دانشمند دیگر اسلامى‏«دکتر محمد سعیدبوطى‏» (16) اطراف وجود ما و بلکه خود وجودمان را همه گونه‏ معجزه‏ اى فرا گرفته ولى به خاطر انس و الفتى که ما به آن ها پیداکرده‏ ایم براى ما عادى شده و آن ها را معمولى مى‏ دانیم درصورتی که در حقیقت هر کدام معجزه و یا معجزاتى شگفت‏ انگیزاست.
مگر این ستارگان بى‏ شمار، و حرکت این افلاک، و قانون‏ جاذبه زمین و یا ستارگان دیگر، و حرکت ماه و خورشید،و این‏ نظم دقیق و حساب شده، و خلقت این همه موجودات ریز و درشت‏ بلکه خلقت‏ خود انسان-که آن دانشمندان بزرگ او را موجود ناشناخته نامیده-و گردش خون در بدن، مسئله روح، و مسئله مرگ و حیات، و هزاران مسئله پیچیده و مرموز دیگرى که در وجود انسان و خلقت‏ حیوانات و موجودات دیگر به کار رفته و موجود است معجزه نیست!
با اندکى تامل و دقت انسان به اعجاز همگى پى برده و همه ‏را معجزه می داند ولى از آن جا که مانوس و مالوف بوده براى ما صورت عادى پیدا کرده و از حالت اعجازى آن ها غافل شده‏ ایم.
یک تذکر پایانى
همان گونه که گفتیم:در مسئله معراج و شق القمر هر چه را براى ما از نظر قرآن و حدیث صحیح به اثبات رسیده مى‏ پذیریم، و اما پاره‏ اى از روایات غیر صحیح و به اصطلاح‏«شاذ»ى را که درکتاب ها دیده مى‏ شود، مانند آن که در مسئله شق القمر نقل شده که‏ ماه به دونیم شد و بگریبان رسول خدا رفت و سپس نیمى از آستین‏ راست و نیمى از آستین چپ آن حضرت خارج شد و دوباره به‏ آسمان رفت و به یکدیگر چسبید. نمى‏ پذیریم و بلکه این گونه نقل ها را مجعول مى‏ دانیم. و به گفته ابن کثیر این گفته برخى‏ قصه پردازانى است که هیچ اصلى ندارد و دروغى آشکار است‏ که صحت ندارد (17) .
و یا پاره ‏اى از خصوصیات و روایاتى که در داستان معراج ومشاهدات رسول خدا صلى الله علیه و آله در آسمان ها و بهشت ودوزخ آمده و روایت صحیح و نقل معتبرى آن را تایید نکرده ما نمى‏ پذیریم و اصرارى هم به قبول آن نداریم.

پى‏ نوشت ها:
1.بحار الانوار-ج 17-ص 354 و 357.
2.المیزان-ج 19-ص 69 و 72.
3.بحار الانوار-ج 17-ص 347-363،سیره ابن کثیر-ج 2-ص 113-121.
4.به صفحه 350 از جلد 17 بحار و پاورقى آن مراجعه شود.
5.مجمع البیان-ج 9-ص 186.
6.بحار الانوار-ج 17-ص 357.
7.مفاتیح الغیب-ج 29-ص 28.
8.بحار الانوار-ج 17-ص 349.
9.سیرة النبویة-ج 2-ص 114.
10.فقه السیره-ص 150.
11.«و اوحینا الى موسى اذا استسقى قومه ان اضرب بعصاک الحجر،فانبجست منه‏اثنتا عشرة عینا...»(سوره اعراف-آیه 160) .
12.«قال الذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک...»(سوره‏نمل-آیه 40).
13.«فالقى عصاه فاذا هی ثعبان مبین‏»(سوره شعرا-آیه 32).
14.به آیات مبارکه سوره بقره-آیه 50 و سوره طه-آیه 77 و سوره شعرا-آیه 63 و سوره‏دخان-آیه 24 مراجعه شود.
15.و 16.فقه السیره-ص 150-151.
17.سیره النبویه ابن کثیر-ج 2-ص 120-121.

مجید;644890 نوشت:
با صلوات بر محمد و آل محمد
وعرض سلام وادب
آن چه در مورد شق القمر مطرح بوده در ذیل می آید:

با سلام. از مطالبی که قرار دادید ممنونم، ولی مورد سؤال بنده چیز دیگری بود:

گویا طبق برخی روایات، در معجزۀ شق القمر، یک نیمۀ ماه در آسمان بود و نیمۀ دیگر به پشت کوه رفت. اگر چنین روایتی داریم، لطفاً با ذکر منبع، روایت را بیاورید.

חסר משמעות;644997 نوشت:
با سلام. از مطالبی که قرار دادید ممنونم، ولی مورد سؤال بنده چیز دیگری بود:

گویا طبق برخی روایات، در معجزۀ شق القمر، یک نیمۀ ماه در آسمان بود و نیمۀ دیگر به پشت کوه رفت. اگر چنین روایتی داریم، لطفاً با ذکر منبع، روایت را بیاورید.


باصلوات بر محمد و آل محمد
و سلام و عرض ادب
کاربر گرامی در کتاب «بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏17 ؛ ص355» این گونه آمده است:
10- يج، الخرائج و الجرائح‏ مِنْ مُعْجِزَاتِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ كَانَ لَيْلَةً جَالِساً فِي الْحِجْرِ وَ كَانَتْ قُرَيْشٌ فِي مَجَالِسِهَا يَتَسَامَرُونَ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ قَدْ أَعْيَانَا أَمْرُ مُحَمَّدٍ فَمَا نَدْرِي مَا نَقُولُ فِيهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ قُومُوا بِنَا جَمِيعاً إِلَيْهِ نَسْأَلْهُ أَنْ يُرِيَنَا آيَةً مِنَ السَّمَاءِ فَإِنَّ السِّحْرَ قَدْ يَكُونُ فِي الْأَرْضِ وَ لَا يَكُونُ فِي السَّمَاءِ فَصَارُوا إِلَيْهِ فَقَالُوا يَا مُحَمَّدُ إِنْ لَمْ يَكُنْ هَذَا الَّذِي نَرَى مِنْكَ سِحْراً فَأَرِنَا آيَةً فِي السَّمَاءِ فَإِنَّا نَعْلَمُ أَنَّ السِّحْرَ لَا يَسْتَمِرُّ فِي السَّمَاءِ كَمَا يَسْتَمِرُّ فِي الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَرَوْنَ هَذَا الْقَمَرَ فِي تَمَامِهِ لِأَرْبَعَ عَشْرَةَ فَقَالُوا بَلَى قَالَ فَتُحِبُّونَ‏ أَنْ تَكُونَ الْآيَةُ مِنْ قِبَلِهِ وَ جِهَتِهِ قَالُوا قَدْ أَحْبَبْنَا ذَلِكَ فَأَشَارَ إِلَيْهِ بِإِصْبَعِهِ فَانْشَقَّ بِنِصْفَيْنِ فَوَقَعَ نِصْفُهُ عَلَى ظَهْرِ الْكَعْبَةِ وَ نِصْفُهُ الْآخَرُ عَلَى جَبَلِ أَبِي قُبَيْسٍ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْهِ فَقَالَ بَعْضُهُمْ فَرُدَّهُ إِلَى مَكَانِهِ فَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى النِّصْفِ الَّذِي كَانَ عَلَى جَبَلِ أَبِي قُبَيْسٍ فَطَارَا جَمِيعاً فَالْتَقَيَا فِي الْهَوَاءِ فَصَارَا وَاحِداً وَ اسْتَقَرَّ الْقَمَرُ فِي مَكَانِهِ عَلَى مَا كَانَ فَقَالُوا قُومُوا فَقَدِ اسْتَمَرَّ سِحْرُ مُحَمَّدٍ فِي السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ‏ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَ‏ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «1».
(2) 177- پيامبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله- در حجر اسماعيل نشسته بود و قريش با هم گفتگو مى‏ كردند و به يك ديگر مى‏ گفتند: محمّد ما را عاجز كرده، نمى‏ دانيم چه كار كنيم؟ بعضى از آن ها گفتند: برخيزيد برويم از او بخواهيم كه علامتى در آسمان به ما نشان دهد؛ زيرا سحر در آسمان اثر نمى‏ كند. به سوى پيامبر اكرم‏- صلّى اللَّه عليه و آله- روانه شدند و گفتند: اى محمّد! اگر تو ساحر نيستى، علامتى را در آسمان به ما نشان بده؛ چون ما مى‏ دانيم كه سحر در آسمان اثر نمى‏ كند.
حضرت فرمود: «اين ماه شب چهارده را مى‏ شناسيد؟»
گفتند: بلى.
حضرت فرمود: «آيا مى‏ خواهيد علامت شما، اين ماه باشد؟».
گفتند: بلى.
حضرت با انگشت مبارك به ماه اشاره كرد. ماه دو نيمه شد؛ نيمى در پشت كعبه قرار گرفت و نيمى ديگر در بالاى كوه ابو قبيس! و مردم نگاه مى‏ كردند.
سپس گفتند: ماه را به جاى خود برگردان. حضرت دوباره با دستش به نيمى كه در پشت كعبه بود اشاره كرد و با دست ديگرش به نيمى كه در كوه ابو قبيس بود، آن ها نزديك هم شدند و به هم چسبيدند و ماه در جاى خود قرار گرفت.
مشركين گفتند: برخيزيد، سحر محمّد در آسمان نيز اثر كرد! خداوند متعال در باره شقّ القمر و عكس العمل ناشايست قريش، اين آيات را نازل كرد: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ
______________________________
(1) لم نجد الحديث و ما قبله و ما يأتي بعد ذلك في الخرائج المطبوع: و قد أشرنا سابقا إلى أن النسخة التي كانت عند المصنّف كانت فيها زيادات لا تكون في المطبوعة، و ذكر العلامة الرازيّ في الذريعة أنّه توجد نسخة منه في مكتبة سلطان العلماء بطهران تخالف النسخة المطبوعة.

جمع بندی

سوال:
سلام. آیا این درست است که در کلّ روایاتی که در مورد شق القمر هستند، فقط روایات رسیده از عبدالله بن مسعود، مربوط به کسی است که در آن زمان به دنیا آمده و حاضر بوده است؟

پاسخ:

سلام علیکم
پرسش گر گرامی برای تبین این بحث مطالب ارزنده ای را که علامه طباطبایی در کتاب شریف«الميزان في تفسير القرآن، ج‏19، ص: 59» مطرح نموده اند را خدمت شما ارسال می نمایم :
(بحث روائي)
في تفسير القمي،": «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ» قال: اقتربت القيامة- فلا يكون بعد رسول الله ص إلا القيامة- و قد انقضت النبوة و الرسالة.
و قوله: «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» فإن قريشا سألت رسول الله ص أن يريهم آية- فدعا الله فانشق القمر نصفين حتى نظروا إليه ثم التأم- فقالوا: هذا سحر مستمر أي صحيح.
و في أمالي الشيخ، بإسناده عن عبيد الله بن علي عن الرضا عن آبائه عن علي ع قال: انشق القمر بمكة فلقتين- فقال رسول الله ص: اشهدوا اشهدوا.
أقول: ورد انشقاق القمر لرسول الله ص في روايات الشيعة عن أئمة أهل البيت ع كثيرا و قد تسلمه محدثوهم و العلماء من غير توقف.
و في الدر المنثور، أخرج عبد الرزاق و أحمد و عبد بن حميد و مسلم و ابن جرير و ابن المنذر و الترمذي و ابن مردويه و البيهقي في الدلائل عن أنس قال": سأل أهل مكة النبي ص آية فانشق القمر بمكة فرقتين- فنزلت «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» إلى قوله: «سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ» أي ذاهب.
و فيه، أخرج ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و أبو نعيم و البيهقي و كلاهما في الدلائل من طريق مسروق عن ابن مسعود قال": انشق القمر على عهد النبي ص فقال قريش: هذا سحر ابن أبي كبشة- فقالوا: انتظروا ما يأتيكم به السفار- فإن محمدا لا يستطيع أن يسحر الناس كلهم- فجاء السفار فسألوهم فقالوا: نعم قد رأيناه- فأنزل الله «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ».
و فيه، أخرج مسلم و الترمذي و ابن جرير و ابن المنذر و ابن مردويه و الحاكم و البيهقي و أبو نعيم في الدلائلمن طريق مجاهد عن ابن عمر": في قوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: كان ذلك على عهد رسول الله ص- انشق فرقتين: فرقة من دون الجبل و فرقة خلفه- فقال النبي ص: اللهم اشهد.
و فيه، أخرج أحمد و عبد بن حميد و الترمذي و ابن جرير و الحاكم و أبو نعيم و البيهقي عن جبير بن مطعم": في قوله: «وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: انشق القمر و نحن بمكة على عهد رسول الله ص- حتى صار فرقتين: فرقة على هذا الجبل- و فرقة على هذا الجبل- فقال الناس: سحرنا محمد فقال رجل: إن كان سحركم فإنه لا يستطيع أن يسحر الناس كلهم.
و فيه، أخرج ابن جرير و ابن مردويه و أبو نعيم في الدلائل عن ابن عباس": في قوله: «اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ» قال: قد مضى ذلك قبل الهجرة- انشق القمر حتى رأوا شقيه.
و فيه، أخرج ابن أبي شيبة و عبد بن حميد و عبد الله بن أحمد في زوائد الزهد و ابن جرير و ابن مردويه و أبو نعيم عن أبي عبد الرحمن السلمي قال": خطبنا حذيفة بن اليمان بالمدائن-فحمد الله و أثنى عليه. ثم قال: اقتربت الساعة و انشق القمر- ألا و إن الساعة قد اقتربت.
ألا و إن القمر قد انشق على عهد رسول الله ص. ألا و إن الدنيا قد آذنت بفراق. ألا و إن اليوم المضمار و غدا السباق.
أقول: و قد روي انشقاق القمر بدعاء النبي ص بطرق مختلفة كثيرة عن هؤلاء النفر من الصحابة و هم أنس، و عبد الله بن مسعود، و ابن عمر، و جبير بن مطعم، و ابن عباس، و حذيفة بن اليمان، و عد في روح المعاني ممن روي عنه الحديث من الصحابة عليا ع ثم نقل عن السيد الشريف في شرح المواقف و عن ابن السبكي في شرح المختصر أن الحديث متواتر لا يمترى في تواتره. هذه حال الحديث عند أهل السنة و قد عرفت حاله عند الشيعة.
اما ترجمه بحث روايتى
[ (رواياتى راجع به معجزه شق القمر در ذيل آيه:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ")]
در تفسير قمى در معناى" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ" آمده كه: يعنى قيامت نزديك شد، چون بعد از پيامبر اسلام ديگر پيامبرى تا قيامت نخواهد آمد، و طومار نبوت و رسالت برچيده شد.
و در معناى" انْشَقَّ الْقَمَرُ" آمده كه قريش از رسول خدا (ص) خواست تا معجزه‏ اى براي شان بياورد، رسول خدا (ص) دعا كرد، و از خدا خواست قرص قمر را برايش دو نيم كند، و خداى تعالى اين كار را كرد، به طورى كه مشركين همه آن را ديدند، و دوباره آن دو قسمت به هم چسبيدند، با اين حال گفتند: سحرى است مستمر يعنى صحيح (1)
و در امالى شيخ به سند خود از عبيد اللَّه بن على از حضرت رضا از آباء گرامى‏ اش از على (ع) روايت آورده كه فرمود: در مكه قرص قمر دو نيم شد، رسول خدا (ص) فرمود:" شاهد باشيد، شاهد باشيد" (2)
مؤلف: مساله انشقاق قمر براى رسول خدا (ص) در روايات شيعه از ائمه اهل بيت (ع) در رواياتى بسيار آمده، و علما و محدثين ايشان آن ها را بدون هيچ توقفى پذيرفته‏ اند.
و در الدر المنثور است كه: عبد الرزاق، احمد، عبد بن حميد، مسلم، ابن جرير، ابن منذر، ترمذى، ابن مردويه، و بيهقى (در دلائل)، از انس روايت كرده‏ اند كه گفت: مردم مكه از رسول خدا (ص) معجزه‏ اى خواستند، خداى تعالى قرص ماه را دو نيم كرد، و به دنبالش اين آيه نازل شد:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ ... سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ" يعنى سحرى از بين رفتنى (3) و در همان كتاب است كه ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، ابو نعيم، و بيهقى، هر
دو در كتاب دلائل خود از طريق مسروق از ابن مسعود روايت كرده‏ اند كه گفت: در عهد رسول خدا (ص) قرص قمر دو نيم شد، و قريش گفتند: اين سحر ابن ابى كبشه بود، آن گاه به يكديگر گفتند: منتظر باشيم تا مسافران از خارج بيايند، ببينيم آيا آن ها هم اين جريان را ديده‏ اند يا نه، چون محمد نمى‏ تواند تمام مردم عالم را سحر كند، مسافران يكى پس از ديگرى از راه رسيدند، و قريش جريان را از ايشان پرسيدند، گفتند: آرى ما هم ديديم كه ماه دو نيم شد، راجع به اين جريان بود كه خداى تعالى اين آيه را نازل كرد" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" (4) و نيز در آن كتاب است كه مسلم، ترمذى، ابن جرير، ابن منذر، ابن مردويه، حاكم، بيهقى و ابو نعيم، در دلائل از طريق مجاهد از ابن عمر روايت كرده‏ اند كه: در تفسير آيه" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: اين آيه مربوط به جريانى است كه در عهد رسول خدا (ص) پيش آمد، يعنى قرص ماه دو نيم شد، يك نيمه آن جلو كوه و نيم ديگرش پشت كوه قرار گرفت، و رسول خدا (ص) عرضه داشت:
پروردگارا شاهد باش (5)
و باز در همان كتاب آمده كه احمد، عبد بن حميد، ترمذى، ابن جرير، حاكم، ابو نعيم، و بيهقى از جبير بن مطعم روايت كرده‏ اند كه در شان نزول آيه" وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: ما در عهد رسول خدا (ص) در مكه بوديم كه قرص ماه دو نيم شد، نيمى بالاى اين كوه قرار گرفت، و نيمى ديگر بر بالاى اين كوه ديگر ايستاد، مردم گفتند: محمد ما را سحر كرد، در آن ميان مردى گفت اگر سحر باشد تنها مى‏ تواند براى ما سحر باشد، و او نمى‏ تواند تمام مردم را سحر كند (6)
و نيز در آن كتاب آمده كه ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم (در كتاب دلائل) از ابن عباس روايت كرده‏ اند كه در تفسير آيه" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ" گفته: اين جريان قبل از هجرت اتفاق افتاده بود، و آن از اين قرار بود كه ماه دو نيم شد، به طورى كه همه هر دو نيمه آن را ديدند (7)
و نيز در آن كتاب است كه ابن ابى شيبه، عبد بن حميد، عبد اللَّه بن احمد، در كتاب" زوائد الزهد"، و ابن جرير و ابن مردويه و ابو نعيم، از ابى عبد الرحمن سلمى روايت كرده ‏اند كه گفت: روزى در مدائن حذيفة بن يمان براى ما خطبه خواند، بعد از حمد خدا و ثناى او گفت:" اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ"، آگاه باشيد كه ساعت قيامت نزديك شد، آگاه باشيد كه قرص ماه در عهد رسول خدا (ص) پاره شد، آگاه باشيد كه دنيا فراق خود را اعلام نمود آگاه باشيد كه امروز مسابقه و فردا روز پيروزى است.
مؤلف: مساله انشقاق قمر به دعاى رسول خدا (ص) از اين چند نفر از صحابه يعنى انس، عبد اللَّه بن مسعود، ابن عمر، جبير بن مطعم، ابن عباس، و حذيفة بن يمان، به طرق بسيار مختلفى نقل شده.
و در روح المعانى از جمله صحابه ‏اى كه اين جريان از ايشان نقل شده على (ع) را شمرده، و آن گاه از سيد شريف نقل كرده كه او در كتاب خود (شرح المواقف) از ابن سبكى نقل كرده كه او در كتاب خود (شرح مختصر) گفته: اين حديث متواتر است، و نبايد در تواترش ترديد كرد .
خوب اين حال حديث بود از نظر اهل سنت، وضع آن را از نظر شيعه نيز دانستى.
بنابر این سخن شما در این زمینه که فقط از طریق « عبدالله بن مسعود» نقل شده باشد، صحیح نیست، چون از طریق امام علی(ع) وحذیفه بن یمان و جبير بن مطعم و دیگرانی که نقل شده این روایت آمده است.

منابع:

(1 تفسير قمى، ج 2، ص 340. [.....]
(2 امالى شيخ طوسى، ج 1، ص 351.
(3 الدر المنثور، ج 6، ص 132.
4) الدر المنثور، ج 6، ص 133.

موضوع قفل شده است