جمع بندی چرا هابیل دفاع از خود را منافي خوف از خداوند می داند؟

تب‌های اولیه

9 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
چرا هابیل دفاع از خود را منافي خوف از خداوند می داند؟

[=&quot]آيا دفاع نمودن از جان، دستور عقل و شرع نيست؟ پس چرا هابيل دفاع را منافي با خوف از خداوند مي داند؟!:
المائدة : 27 - 29 وَ اتْلُ عَلَيهِْمْ نَبَأَ ابْنىَ‏ْ ءَادَمَ بِالْحَقّ‏ِ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَ لَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الاَْخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ(27) لَئنِ بَسَطتَ إِلىَ‏َّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنىِ مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يَدِىَ إِلَيْكَ لِأَقْتُلَكَ إِنىّ‏ِ أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَلَمِينَ(28) إِنىّ‏ِ أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِى وَ إِثمِْكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَالِكَ جَزَ ؤُاْ الظَّالِمِين
و داستان راستين دو پسر آدم را بر ايشان بخوان، آن گاه كه قربانيى كردند. از يكيشان پذيرفته آمد و از ديگرى پذيرفته نشد. گفت: تو را مى‏كشم. گفت: خدا قربانى پرهيزگاران را مى‏پذيرد. (27) اگر تو بر من دست گشايى و مرا بكشى، من بر تو دست نگشايم كه تو را بكشم. من از خدا كه پروردگار جهانيان است مى‏ترسم. (28) مى‏خواهم كه هم گناه مرا به گردن گيرى و هم گناه خود را تا از دوزخيان گردى كه اين است پاداش ستمكاران.


کارشناس بحث : هدی

[/]

به نام خدا
با سلام
آنچه هابيل آنرا از عمل خود دور نمود ، دفاع نبود بلكه آدمكشي بود اين مساله در متن آيه شريفه نيز مشخص است . ايشان فرمود اگر تو اقدام به كشتن من بكني من اقدام به كشتن تو نمي كنم نه اينكه از خودم دفاع نمي كنم . كشتن با دفاع متفاوت است و دو امر جداگانه است . دفاع و حفظ جان واجب است اما آدمكشي حرام است . استاد جوادي آملي در اين زمينه مي فرمايند :
"هابيل نمي‌خواهد بگويد من دفاع نمي‌كنم چون همان طوري كه كشتن حرام است كشته شدن هم حرام است زير بار ظلم رفتن هم حرام است دفاع واجب شرعي است ديگر كسي كه مالك خودش نيست كه، ما نه مالك خودمان هستيم نه مالك مالمان نه كه عرضمان يك امانتي است كه به ما دادند بايد در اين محدوده برابر با دستور شرع عمل بكنيم به همان دليلي كه حق نداريم مال خود را هرجا مصرف بكنيم به همان دليل حق نداريم آبرويمان را هر جا بريزيم به همان دليلي كه حق نداريم كه خونمان را هر جا بريزيم خب پس دفاع واجب است حرف هابيل اين نبود كه من دفاع نمي‌كنم حرفش اين بود كه من آدم كش نيستم ﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ ِلأَقْتُلَكَ﴾ اين تغيير جمله دوم از فعل ماضي به اسم فاعل يا صفت مشبهه هم اين را تاييد مي‌كند نگفت «ما ابسطوا» گفت: ﴿ما أَنَا بِباسِطٍ﴾ با اسم ياد كرد براي اينكه من از خدا مي‌ترسم اين كار خداگير است بالأخره همان طوري كه در اصل تقوا انسان با تقوا راهكار راجح را لله انجام مي‌دهد يك انسان با تقوا كار مرجوح را هم لله ترك مي‌كند آنجا قرباني را لله انجام داد بر اساس تقوا ،اينجا آدم كشي را لله ترك مي‌كند بر اساس تقوا..."(1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، تفسير سوره مباركه مائده ، جلسه 50

سلام
جناب هابیل اقدام پیشگیرانه منجر به قتل قبل از اقدام قابیل را از خود نفی می کند
والله الموفق

حامد;308449 نوشت:
سلام
جناب هابیل اقدام پیشگیرانه منجر به قتل قبل از اقدام قابیل را از خود نفی می کند
والله الموفق

[=&quot]دقیقا آیه بعد می گوید هابیل اقدام پیشگیرانه ای انجام نداد بلکه اراده نمود تا قابیل او را بکشد تا به این وسیله گناه او را (پیش دستی در قتل قابیل) بر عهده بگیرد:[/]

[=&quot]إِنىّ‏ِ أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِى وَ إِثمِْكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَالِكَ جَزَ ؤُاْ الظَّالِمِين[/]

[=&quot]من مى‏خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى) و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! [/]

جویا;315046 نوشت:
[=&quot]دقیقا آیه بعد می گوید هابیل اقدام پیشگیرانه ای انجام نداد بلکه اراده نمود تا قابیل او را بکشد تا به این وسیله گناه او را (پیش دستی در قتل قابیل) بر عهده بگیرد:[/]

[=&quot]إِنىّ‏ِ أُرِيدُ أَن تَبُوأَ بِإِثْمِى وَ إِثمِْكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَ ذَالِكَ جَزَ ؤُاْ الظَّالِمِين[/]
[=&quot]من مى‏خواهم تو با گناه من و خودت (از اين عمل) بازگردى (و بار هر دو گناه را به دوش كشى) و از دوزخيان گردى. و همين است سزاى ستمكاران! [/]

سلام

اینگونه نیست که شما تفسیر میفرمایید در اینجا بحث جنگ نیست که دفاع لازم باشد بلکه بحث تهدید است و پاسخ تهدید قابیل را هابیل در نهایت نیکوئی میدهد همانطور که در ترجمه المیزان این ایات امده است

نقل قول:

اى محمد داستان دو پسران آدم را كه داستانى است به حق (و خالى از خلاف واقع) براى مردم بيان كن كه هر دو در راه خدا و به منظور نزديك شدن به او چيزى پيشكش كردند، از يكى از آن دو قبول شد، و از ديگرى قبول نشد، آنكه قربانيش قبول نشد به آنكه از او قبول شد گفت: من تو را خواهم كشت، او گفت:
و تو اگر دست خود را به سوى من دراز كنى كه مرا بكشى من هرگز دست خود به سويت و براى كشتنت دراز نخواهم كرد، زيرا من از خدا كه مالك و مدبر همه عالم است مى‏ترسم (28).
من از اين عمل تو كراهتى ندارم چون اگر مرا بكشى هم وبال گناهان مرا به دوش مى‏كشى و هم وبال گناهان خودت را، و در نتيجه از اهل آتش مى‏شوى و سزاى ستمكاران همين آتش است (29).
پس از وسوسه‏هاى پى در پى و به تدريج دلش براى كشتن برادرش رام شد، و او را كشت و در نتيجه از زيانكاران شد (30).

یعنی قصاص قبل از جنایت نمیشود کرد قابیل میگوید که ترا میکشم و هابیل مقابله به مثل نمیکند بلکه تهدید میکند که اگر مرا بکشی باید گناه من و خودت را تقبل کنی و در نتیجه جهنمی خواهی شد

به نام خدا
با سلام

جویا;315046 نوشت:
دقیقا آیه بعد می گوید هابیل اقدام پیشگیرانه ای انجام نداد بلکه اراده نمود تا قابیل او را بکشد تا به این وسیله گناه او را (پیش دستی در قتل قابیل) بر عهده بگیرد

اگر در آيه قبل دقت كنيد متوجه مي شويد كه آنچه هابيل از خود دور كرد و از خود نفي نمود قتل برادر بود و بوضوح در ايه بيان مي دارد كه دست به قتل تو نمي گشايم نه اينكه دست به دفاع نمي زنم :
لَئِن بَسَطتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَاْ بِبَاسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ لَأَقْتُلَكَ
"ل" در "لاقتلك " لام غايت است .
مرحوم علامه طباطبايي تاويل سخن هابيل را چنين بيان مي كنند :
" برادري كه مقتول شد بعد از آن جمله : يعني جمله : لئن بسطت الي يدك لتقتلني ما انا بباسط يدي ... ، تاويل آنرا ذكر كرده ، و از سر حقيقي آن خبر مي‏دهد ، و حاصل آن اين است : وضعي كه پيش آمده امر را دائر بين يكي از دو چيز ساخته ، يكي اينكه من برادركشي كنم و ستمكار و حامل وزر و گناه باشم و در آخر داخل آتش شوم ، و ديگر آنكه برادرم مرا به قتل برساند و او اين چنين باشد و من برادركشي و ظلم را بر سعادت خود ترجيح نمي‏دهم و ظلم را بر خود نمي‏پسندم ، بلكه در اين دوران شق ديگرش را انتخاب مي‏كنم ، و آن اين است كه برادرم با كشتن من شقي و من سعيد گردم ، و دامنم به ظلم آلوده نشود ، منظور مقتول از جمله اني اريد ... اين است و جان كلام اين است منظور مقتول معناي تحت اللفظي كلامش نيست ، بلكه عبارت او كنايه است از انتخاب كشته شدن در صورت دوران امر ( نه اينكه با وجود شق سوم و امكان گريز از كشتن و كشته شدن مع ذلك كشته شدن را ترجيح دهد ) . "(1)
و اين مساله هيچگونه منافاتي با دفاع ندارد ؛ هابيل تاكيد كرد كه دست به قتل تو نمي يازم او نگفت از خودم دفاع نمي كنم زيرا تن به قتل سپردت گناه است و حرام و هابيل كه خود را خائف از خدا مي داند قطعا دست به فعل حرام دراز نمي كند .

(1)- الميزان ، ج 5، ص491

بله من هم قبول دارم قصاص قبل از چنایت نباید کرد. ولی این مربوط به موردی است که هنوز اقدامی صورت نگرفته است. فرض کنید ابن ملجم قبل از این که اقدامی صورت دهد اگر علی علیه السلام او را بکشد قصاص قبل از جنایت نموده است ولی بعد از اقدام چه؟ هابیل می گوید اگر دستت را بگشایی برای کشتن من دستم را نمی گشایم برای کشتن! چرا؟ قابیل اقدام نموده است برای قتل! چرا نبیاد اقدامی برای قتل او صورت پذیرد؟!
مگر کسی که با اسلحه کسی را تهدید کند مجرم نیست! اصلا دفاع چه زمانی است؟ آیا چز وقتی است که شخصی دستش را گشوده است برای قتل؟ به واژه «بسط» در آیه توجه شود!
اصلا چه اصراری است که از سخن هابیل دفاع شود؟ اصلا قرآن از سخن او دفاع نموده است؟

[="darkgreen"][="times new roman"]یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ الَّتِی كَتَبَ اللَّهُ لَكُمْ وَلَا تَرْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ«21»
ای قوم من به سرزمین مقدسی که خداوند برای شما مقرر داشته است درآیید و به عقب بازنگردید که زیانکار خواهید شد

قَالُوا یا مُوسَى إِنَّ فِیهَا قَوْمًا جَبَّارِینَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ یخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ«22»
گفتند ای موسی در آنجا مردمی زورمندند و تا آنان از آنجا بیرون نروند ما هرگز وارد آن نمی‏شویم پس اگر از آنجا بیرون بروند ما وارد خواهیم شد

قَالَ رَجُلَانِ مِنَ الَّذِینَ یخَافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبَابَ فَإِذَا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غَالِبُونَ وَعَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ«23»
دو مرد از [زمره] کسانی که [از خدا] می‏ترسیدند و خدا به آنان نعمت داده بود گفتند از آن دروازه بر ایشان [بتازید و] وارد شوید که اگر از آن درآمدید قطعا پیروز خواهید شد و اگر مؤمنید به خدا توکل کنید

قَالُوا یا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِیهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ«24»
گفتند ای موسی تا وقتی آنان در آن [شهر]ند ما هرگز پای در آن ننهیم تو و پروردگارت برو[ید] و جنگ کنید که ما همین جا می‏نشینیم

قَالَ رَبِّ إِنِّی لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِی وَأَخِی فَافْرُقْ بَینَنَا وَبَینَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ«25»
[موسی] گفت پروردگارا من جز اختیار شخص خود و برادرم را ندارم پس میان ما و میان این قوم نافرمان جدایی بینداز

قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَةٌ عَلَیهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلَا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ«26»
[خدا به موسی] فرمود [ورود به] آن [سرزمین] چهل سال بر ایشان حرام شد [که] در بیابان سرگردان خواهند بود پس تو بر گروه نافرمانان اندوه مخور

وَاتْلُ عَلَیهِمْ نَبَأَ ابْنَی آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ یتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ قَالَ إِنَّمَا یتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ«27»
و داستان دو پسر آدم را به درستی بر ایشان بخوان هنگامی که [هر یک از آن دو] قربانیی پیش داشتند پس از یکی از آن دو پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد [قابیل] گفت‏حتما تو را خواهم کشت [هابیل] گفت‏خدا فقط از تقواپیشگان می‏پذیرد

لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَی یدَكَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یدِی إِلَیكَ لِأَقْتُلَكَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ«28»
اگر دست‏خود را به سوی من دراز کنی تا مرا بکشی من دستم را به سوی تو دراز نمی‏کنم تا تو را بکشم چرا که من از خداوند پروردگار جهانیان می‏ترسم

إِنِّی أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِی وَإِثْمِكَ فَتَكُونَ مِنْ أَصْحَابِ النَّارِ وَذَلِكَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ«29»
من می‏خواهم تو با گناه من و گناه خودت [به سوی خدا] بازگردی و در نتیجه از اهل آتش باشی و این است‏سزای ستمگران

فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِینَ«30»
پس نفس [اماره]اش او را به قتل برادرش ترغیب کرد و وی را کشت و از زیانکاران شد[/][/]

[="blue"][="times new roman"]اتفاقاً سخن این دوستمان در اغاز درست است یعنی اینجا بحث قصاص قبل از جنایت نیست منتهی نتیجه اش درست نیست چون خداوند در اغاز میفرماید هردو قربانی پبش کش کردند از یکی پذیرفتیم و از دیگری خیر و نهایتاً نیز میفرماید قابیل از خاسرین شد .

حال بر گردیم بر سر آیات در آیات 21 تا 26 سخن از سرزمین مقدسی است که در اشغال ظالمین است پس موسی به قومش فرمان میدهد با انان قتال کنید و انان از قتال سر باز میزنند گوئی امروز است که سرزمین بیت المقدس در اشغال ظالمین است و وهابیون کور دل بجای قتال با انان دست به قتل کودکان و زنان مسلمان در بقاء متبرکه به امید قربانی برای خدا میزنند که البته از انان پذیرفته نخواهد بود و شیعه بنا به فرمان مراجع تقلید عالی مقام با وجود تهدید مستقیم در مقابل برادران اهل تسنن مقابله به مثل نمیکنند به امید انکه انان متوجه اشتباه خود شده و نادم گردند .
به امید بیداری کلیه برادران مسلمان و شناخت دشمن واقعی و قتال مستقیم در مقابل ظالمین نه مظلومین .[/][/]

پرسش:
آيا دفاع نمودن از جان، دستور عقل و شرع نيست؟ پس چرا هابيل دفاع را منافي با خوف از خداوند مي داند؟
پاسخ: با سلام
آنچه هابيل آنرا از عمل خود دور نمود ، دفاع نبود بلكه آدمكشي بود اين مساله در متن آيه شريفه نيز مشخص است . ايشان فرمود اگر تو اقدام به كشتن من بكني من اقدام به كشتن تو نمي كنم نه اينكه از خودم دفاع نمي كنم . كشتن با دفاع متفاوت است و دو امر جداگانه است . دفاع و حفظ جان واجب است اما آدمكشي حرام است . استاد جوادي آملي در اين زمينه مي فرمايند :
"هابيل نمي‌خواهد بگويد من دفاع نمي‌كنم چون همان طوري كه كشتن حرام است كشته شدن هم حرام است زير بار ظلم رفتن هم حرام است دفاع واجب شرعي است ديگر كسي كه مالك خودش نيست كه، ما نه مالك خودمان هستيم نه مالك مالمان نه كه عرضمان يك امانتي است كه به ما دادند بايد در اين محدوده برابر با دستور شرع عمل بكنيم به همان دليلي كه حق نداريم مال خود را هرجا مصرف بكنيم به همان دليل حق نداريم آبرويمان را هر جا بريزيم به همان دليلي كه حق نداريم كه خونمان را هر جا بريزيم خب پس دفاع واجب است حرف هابيل اين نبود كه من دفاع نمي‌كنم حرفش اين بود كه من آدم كش نيستم ﴿لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَيَّ يَدَكَ لِتَقْتُلَني ما أَنَا بِباسِطٍ يَدِيَ إِلَيْكَ ِلأَقْتُلَكَ﴾ اين تغيير جمله دوم از فعل ماضي به اسم فاعل يا صفت مشبهه هم اين را تاييد مي‌كند نگفت «ما ابسطوا» گفت: ﴿ما أَنَا بِباسِطٍ﴾ با اسم ياد كرد براي اينكه من از خدا مي‌ترسم اين كار خداگير است بالأخره همان طوري كه در اصل تقوا انسان با تقوا راهكار راجح را لله انجام مي‌دهد يك انسان با تقوا كار مرجوح را هم لله ترك مي‌كند آنجا قرباني را لله انجام داد بر اساس تقوا ،اينجا آدم كشي را لله ترك مي‌كند بر اساس تقوا..."(1)

(1)- بنياد بين المللي علوم وحياني اسراء ، تفسير سوره مباركه مائده ، جلسه 50

کلید واژه ها: هابیل،قابیل،قتل برادر،دفاع ازخود

موضوع قفل شده است