دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟

تب‌های اولیه

10 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟


با عرض سلام و ادب

با کسب اجازه از بزرگان، در تمام منابع آمده که قرآن تحریف نشده پس دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟

از کارشناسان محترم تقاضای راهنمایی دارم.

با تشکر یا علی

مهر آوا;217377 نوشت:

با عرض سلام و ادب

با کسب اجازه از بزرگان، در تمام منابع آمده که قرآن تحریف نشده پس دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟

از کارشناسان محترم تقاضای راهنمایی دارم.

با تشکر یا علی

با سلام

يكي از مهمترين فعاليّتهاي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در طول 23 سال زندگي پس ازبعثت، كه شايد بتوان آن را اصليترين بخش رسالت ايشان نيز به حساب آورد، آموزش قرآن كريم به اصحاب شان و نشر و گسترش قرائت قرآن در ميان مردمان بود. زيرا زلال آيات نوراني الهي بود كه زنگارهاي قلب و جان انسانها را زدوده و آنان را به ايمان به مبدأ و معاد و تسليم در برابر فرامين سعادتبخش اسلام، ترغيب ساخت. امّا اين فقط مردم زمان پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ نبودند كه نيازمند به استفاده ازكتاب سراسر نور و هدايت قرآن باشند. بلكه نسلهاي بعديِ آدميان نيز در طول و عرضِ زمان و زمين تا هنگامة قيامت محتاج خوشهچيني از هدايتهاي آن بوده و خواهند بود. لذا براي حفظ و صيانت و جلوگيري از نابودي ‌تحريف و يا حتي اندك تغييري در قرآن كه باعث شود معارف اسلامي به صورت غيرصحيح به انسانها منتقل شود، لازم بود تا اقداماتي به انجام برسد.

از جمله نخستين كارها در اين مسير حفظ كردن و به خاطر سپردن آيات قرآن بود و علاوه بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ كه قرآن را حفظ بوده، گروهي از صحابه نيز آيات الهي را كه بر دو لب مبارك ايشان جاري شده و تلاوت ميفرمودند ياد ميگرفتند و به خاطر ميسپردند. كه اين گروه به «حُفّاظ» و يا «قُرّاء» قرآن ناميده شدند.

پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ دائماً اصحاب و يارانش را به خواندن و حفظ نمودن قرآن دعوت و تشويق كرده(1) و از آنان ميخواستند تا قرآن خواندن شان را بر پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ عرضه كنند تا هرجا لغزش و يا اشتباهي در قرائت شان وجود داشت با راهنمايي و ارشاد ايشان تصحيح گردد.(2) و آن قدر ميزان توجّه و اهتمام پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ و اصحاب ايشان در صحيح به خاطر سپردن قرآن و بيعيب خواندن آن بالا بود كه احياناً اگر در قرائت كسي يك «واو» كم يا زياد ميشد و شايد حتّي ظاهراً تغييري هم در معني و مقصود آيه ايجاد نميكرد، مورد مؤاخذه قرار گرفته و به دقت مورد نقد و بررسي قرار ميگرفت.

پس با اين اوصاف آيا ميتوان گفت كه در زمان حيات پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ در بين مسلمين قرائتي جز قرائت ايشان يعني همانگونه كه از طرف خدا بر ايشان نازل ميشد وجود داشته باشد؟ مسلّماً‌ جواب منفي است.

امّا بعد از رحلت پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ صحابه بر سر جمع و نظم و تأليف قرآن دچار اختلاف شده و بر سر قرائت بعضي از كلمات قرآن اختلاف پيدا كردند. اين اختلافات موجب شد تا در زمان خليفه سوم، مصحف واحدي تهيه شود و از روي آن نسخههاي متعدّد و همانندي تهيه گرديده و به مراكز مهم كشور اسلامي فرستاده شود.

امّا اگر بخواهيم به صورتي دقيقتر با برخي از منشأها وعوامل به وجود آمدن اختلاف قرائات(3) آشنا شويم ميتوانيم موارد زير را با يكديگر مرور نماييم:

1. ابتدايي بودن خط
خط در ميان عربها به صورت اوليه وجود داشته و عموم مردم با فنون خط و چگونگي درستنگاري آشنا نبودند و بسياري از كلمات را به مقياس تلفظ مينوشتند. در آن رسمالخطِ عربيِ ابتدايي، كلمه به شكلي نگاشته ميشد كه به چند وجه قابل خواندن بود نون آخر كلمه را به شكلي مينوشتند كه با «ر» فرقي نداشت و نيز شكل «و» با «ي» يكي بود. چه بسا «م» آخر كلمه را به شكل «و» و «د» را به صورت كاف كوفي و عين وسط را به شكل «هـ» مينوشتند و موارد ديگري از قبيل.

2. بي نقطه بودن حروف
از ديگر عواملي كه موجب بروز اختلاف در قرائت شد، بينقطه بودن حروفِ نقطهدار بود. لذا ميان «س» و «ش» يا «ب»، «ت» و «ث» و همچنين «ج»، «ح» و «خ» و... هيچ تفاوتي در نوشتن وجود نداشت و خواننده مجبور بود با دقت در معاني جمله و تركيب كلامي، تشخيص دهد كه حرف موجود، جيم است يا حاء و يا خاء.

3. نبودن علايم و حركات
در مصاحف اوليه، كلمات قرآني بدون هيچگونه علامت، اعراب و حركتي نوشته ميشد. زيرا همچنانكه هنوز در خط عربي نقطه اختراع نشده بود، علايم و حركات نيز ابداع نشده بودند. لذا براي خواننده غير عرب مشكل بود تا چگونگي حركات كلمه را تشخيص دهد.

خلاصه آنكه، اين عوامل و نيز عواملي نظير لهجه هاي مختلف قوم عرب(4) و عواملي ديگر كه در كتب علوم قرآني به تفصيل آمده است،‌ موجب گرديد كه قُرّا بر سر قرائت صحيح برخي كلمات قرآن با هم اختلاف پيدا كرده و هريك طبق اجتهاد خود و دلايل و اسنادي كه در دست دارد، قرائت خود را توجيه مي كند.

تعداد قاريان در طي ساليان متمادي افزايش مييافت و هر قاري قرآن، راوياني داشت كه چگونگي قرائت از او فرا گرفته و به ديگران ميآموختند و در مناطق مختلف كشور بزرگ و پهناور اسلامي، مردم، قرآن را به قرائتهاي مختلفي ميخواندند تا سرانجام شخصي به نام ابوبكر احمد بن موسي بن عباس بن مجاهد (245ـ324 هـ ق) معروف به «ابن مجاهد» كه در زمان خود رياست إقراء(5) در شهر مدينه را داشته و علاوه بر مزاياي علمي و فضل و اخلاقي كه از او شخصيتي بي نظير ساخته بود، آگاهي عميقي نسبت به قرائت و علوم قرآن داشت.(6) از بين قرائت قاريان مشهوري كه استادي ومهارت ويژهاي در قرائت قرآن داشتند و با واسطههاي اندكي قرائت شان را از پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ اخذ كرده بودند، هفت تن را برگزيده و با نوشتن كتابها و رسالههايي به جمع و تدوين قرائت آنان پرداخت.(7) كه البتّه از بين اين هفت نفر (قرّاء سبعه) نيز قرائت «عاصم» به روايت «حفص» از مقبوليت و شهرت به سزايي برخوردار شد .

قرائت صحيح و علت انتخاب آن
از بين قرائت هاي هفت گانه قرائت عاصم به روايت حَفْص، صحيح تر مي باشد كه با بررسي شخصيت عاصم و حفص و بررسي سند قرائت آن ها، پي به علت اين انتخاب خواهيم برد.

الف) شخصيت عاصم
«عاصم بن ابي النّجود الأسدي الكوفي»، در بين قاريان ديگر معروف به كسي بود كه قرائت قرآن را به طور دقيق ضبط و نگه داري مي كند و از طرفي، نسبت به كسي كه مي خواست قرائت صحيح قرآن را از او ياد بگيرد بسيار احتياط مي كرد, از اين رو قرائت قرآن را به غير از استادش كه او هم از علي بن ابي طالب(عليه السلام)شنيده بود نمي گرفت, علاوه بر آن آموخته هاي خويش را به افراد مطمئن ديگر نيز ارائه مي داد تا از نداشتن اشتباه و خطا مطمئن شود. عاصم، شيعي مذهب بود و علاقه ي شديدي نسبت به خاندان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)داشت و قرآن را به روايتي كه متواتر بين مسلمين بود قرائت مي كرد.

ب) بررسي شخصيتي حفص
«حفص بن سليمان» از اصحاب امام صادق(عليه السلام) و يكي از روايت كنندگان قرائت عاصم است كه بر ديگر راويان از او ـ در زمينه ي حفظ و ضبط دقيق قرائتِ عاصم ـ فضيليت و برتري دارد. او نيز مانند استادش عاصم، دقت زيادي بر اين داشت كه قرائت او مطابق با نقل و قرائت متواتر مسلمين باشد, به همين دليل اكثر مسلمانان قرائت عاصم را از حفص گرفته اند.

ج) بررسي اسناد قرائت
سند قرائت حفص از عاصم، از بهترين و والاترين اسناد قرائات مي باشد, زيرا حفص از استادش عاصم و عاصم از استادش عبدالرحمان و او نيز از حضرت علي(عليه السلام) قرائت مي كرد كه آن حضرت نيز از رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) نقل فرموده است.

نتيجه گيري

قرآن كريم با قرائت هاي مختلف بيان شده كه از بين آن ها، هفت قرائت را انتخاب و به عنوان قرائات سبعه معرفي كرده اند. در بين اين قرائت ها، قرائت حفص از عاصم، برتر و صحيح تر از ديگر قرائات مي باشد كه قرآن هاي موجود نيز مطابق اين قرائت نوشته شده اند. اين قرائت، يك قرائت شيعي خالص است, زيرا حفص و عاصم و استادش عبدالرحمان ـ هر سه ـ شيعه مي باشند و اين قرائت را از امام علي(عليه السلام) گرفته اند كه آن حضرت نيز از رسول خدا(صلي الله عليه وآله وسلم)فرا گرفته است، ولي با توجه به دقت نظري كه در اين قرائت وجود دارد حتي اهل سنت نيز همان را قبول كرده و قرآن هايي كه توسط اهل سنت چاپ مي شود با همين قرائت مي باشد.

البته به اين نكته ي مهم بايد توجه داشت كه فرق است بين قرآن و بين قرائت ها. زيرا قرائت و قرآن، دو حقيقتِ از هم جدا هستند و آن چه مهم است، اين است كه قرآنِ موجود در دسترس مسلمين، همان قرآني است كه بر پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)نازل شده و بدون كم و زيادي نسل به نسل، به دست ما رسيده است. اختلاف قرائت ها، چيزي جز اجتهاد و نظر شخصي قاريان مختلف نمي باشد, در نتيجه، اين قرائاتِ متعدد اعتباري ندارند و آن چه كه معتبر است، اصل قرآن مي باشد كه به طور كامل و بدون نقصان يا اضافه اي، به دست امّت اسلامي رسيده است.

پاورقی:
1. محدث قمي، عباس ،سفينة البحار و مدينة الحكم و الآثار، ايران، 1355 هـ ق، ج 2، ص 415 و كليني، محمّد بن يعقوب، اصول كافي، با ترجمه و شرح سيد هاشم رسولي، تهران، 1387 هـ ق، ج 4، ص 394 ـ 418.
2. اصطلاحاً به اين عمل، «اِقْراء» گفته ميشود. ر.ك: ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، مجمعالبيان في علوم القرآن، تهران ، طبع صيدا، 1333 هـ ق، ج 10، ص 474.
3. معرفت، محمّدهادي، التمهيد في علوم القرآن، قم ، مؤسسة النشر الاسلامي، چاپ اول، ذيالحجه، 1411 هـ ق، ج 2، ص 9 ـ 40.
4. حجتي، سيد محمّد باقر، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ نهم، 1375، ص 277.
5. نگاه شود به پي نوشت 2.
6. ابن النديم، الفهرست، مصر، 1348 هـ ق، ص 47.
7. همان.

مهر آوا;217377 نوشت:

با عرض سلام و ادب با کسب اجازه از بزرگان، در تمام منابع آمده که قرآن تحریف نشده پس دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟
از کارشناسان محترم تقاضای راهنمایی دارم.
با تشکر یا علی

با سلام و درود بر سرکار گرامی مهر آوا

در مرحله نخست به بحث مختصری از عدم تحریف قرآن می پردازیم و در پی آن به اختلاف قرائات خواهیم پرداخت

بجهت های زيادى مسلمانها بقرآن توجه و اهتمام شديد و بسيار داشتند و آن را مينوشتند و از بر ميكردند اينك ميافزائيم كه حتى زنهاى مسلمان نيز در اين راه كوشا بودند بحدى كه بعضى از آنها مهرشان را تعليم سوره‏اى از قرآن قرار ميدادند و بعضى ديگر تمام قرآن را مينوشتند يا حفظ ميكردند. آيت اللّه خوئى در مقدمه تفسير البيان ص 168 از طبقات ابن سعد نقل كرده‏ اند كه ام ورقه دختر عبد اللّه بن حارث قرآن را جمع كرده است و پيغمبر بديدن اين زن ميرفت و وى را شهيده ميناميد و همين بانو در موقع غزوه بدر بپيغمبر گفت بمن اجازه ميدهيد با شما بيرون بيايم و زخميها را مداوا و بيماران را پرستارى كنم؟ شايد خداوند براى من شهادتى عطا فرمايد پيغمبر فرمود محققا خداوند بتو شهادتى خواهد بخشيد.


آقاى خوئى دنبال اين نقل در همان صفحه چنين ميافزايند «وقتى حال زنها در جمع- آورى قرآن چنين باشد پس حال مردان چگونه خواهد بود؟» و از حافظان قرآن در زمان پيغمبر جمعى بسيار بشمار آمده‏ اند. قرطبى گفته در روز يمامه (جنگ با مسيلمه) هفتاد نفر قارى كشته شدند و در حيات پيغمبر همين اندازه در بئر معونه «2» بشهادت رسيدند و قبلا گفته شد كه در روز يمامه از قاريان چهارصد مرد كشته شدند «3».


بعلاوه شدت اهتمام پيغمبر بقرآن و داشتن نويسندگان متعدد و نزول تدريجى قرآن‏ همگى موجب قطع باين مطلب ميشود كه آنحضرت در حياتش دستور نوشتن قرآن را داده است و از زيد روايت شده كه گفت «ما نزد پيغمبر قرآن را از رقعه‏ ها گردآورى و جمع ميكرديم».
__________________________________________________
(1) تجارب السلف صفحه 82
(2) بئر معونه چاهى بوده است نزديك مدينه كه بقبيله هذيل يا سليم تعلق داشته است. [.....]
(3) آقاى خوئى در حاشيه‏اى از تفسير قرطبى نقل ميكند كه هفتصد قارى در روز يمامه و هفتصد نفر در بئر معونه كشته شدند. صادق رافعى در اعجاز القرآن بقولى شهداى يمامه را هفتصد نفر نقل كرده است.
______________________________

تفسير نوين، مقدمه، ص: 17

ادامه ....

مهر آوا;217377 نوشت:

با عرض سلام و ادب با کسب اجازه از بزرگان، در تمام منابع آمده که قرآن تحریف نشده پس دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟
از کارشناسان محترم تقاضای راهنمایی دارم.
با تشکر یا علی

ادامه از پست قبل

روايت زيد را عموم اهل سنت و از جمله مؤلف مقدمة المبانى با سند و اتقان جلد اول صفحه 99 نقل كرده‏اند.
آقاى خوئى سپس رواياتى را از كتب اهل سنت و از جمله بخارى آورده‏ اند كه در آنها نام جمع آورندگان قرآن در حيات پيغمبر باختلاف از چهار تا شش نفر آمده است ايشان اشكالاتى بر آنها وارد كرده و چنين ميگويند «حافظان و جمع كنندگان قرآن در زمان پيغمبر بيشتر از آن بودند كه بتوان نامشان را بشمار آورد پس چگونه ممكن است آنها را در چهار يا شش نفر منحصر دانست و هر كس احوال صحابه و احوال پيغمبر را بررسى و جستجو كند برايش علم يقين حاصل ميشود كه قرآن در عهد پيغمبر جمع‏آورى شده بود و شماره جمع كنندگان اندك و ناچيز نبوده است «1»».

علاوه بر اهتمام فوق العاده پيغمبر بقرآن كه هم با حرص و ولع بسيارى آن را حفظ ميكرد و هم مسلمانها را بفرا گرفتن و از بر كردن و نوشتنش تحريض مينمود و ثواب فراوان و اجر جزيل بر خواندن و نوشتن و حفظ كردنش وعده ميداد و امر ميكرد تا آنچه را نوشته و حفظ نموده‏ اند بر او بخوانند و آنها را تصحيح و اصلاح ميفرمود و نيز علاوه بر عشق مسلمانها بقرآن و سعى بليغ و جد وافر در حفظ و كتابت قرآن بطوريكه علاوه بر شماره سوره‏ ها و آيات، حروف آن را ضبط نموده و حتى تعيين ميكردند كه چند الف و چند باء و چند تاء تا آخر حروف هجا در قرآن وجود دارد «2»

و نيز دقت عجيب در حركات و سكنات و مد و تشديد و اشمام و روم و اماله و غيرها و در ضبط كلمات كه هر كلمه بچه صورت تلفظ و نوشته شود كه با اين اهتمام و دقت و مواظبت محال است كه يك كلمه بتوان بر آن افزود و يا از آن كاست و كسى نفهمد يا اعتراض نكند آرى علاوه بر همه اين اسباب و موجبات خداوند خود حفظ قرآن را بعهده گرفته و اين تعهد را با تأكيد شديد اعلام و اعلان نموده و فرموده است (آيه 9 سوره الحجر) إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ يعنى «محققا ما، خودمان قرآن را فرو فرستاديم و قطعا و يقينا ما آن را حفظ كننده‏ايم.»

لفظ حفظ شامل ميشود حفظ از هر گونه تصرفى را در الفاظ قرآن، خواه بكاستن و افزودن و خواه بتقديم و تأخير. آيا عقل چنين مطلبى را می ‏پذيرد كه چنين كتابى و چنين معجزه جاودانى كه تا رستاخيز پروردگار حفظش را بعهده گرفته است اندكى بعد از رحلت پيغمبر تحريف شود؟
***************************************************
(1) بسيارى از دانشمندان اهل سنت نيز با آقاى خوئى همعقيده هستند و از جمله دكتر صبيحى الصالح شرحى راجع بنقل بخارى و تعليقات و تأويلات علماء راجع باحاديث او در اين باره بيان و از جمله از ماوردى نقل نموده كه صدها نفر همه اجزاء قرآن را حفظ كردند كه بشمار نميآيند- صفحه 66 «مباحث فى علوم القرآن».
(2) صفحات آخر مقدمة المبانى‏

______________________________________________
تفسير نوين، مقدمه، ص: 18

ادامه ....

مهر آوا;217377 نوشت:

با عرض سلام و ادب
با کسب اجازه از بزرگان، در تمام منابع آمده که قرآن تحریف نشده پس دلیل اختلاف در قرائت قرآن کریم چیست؟
از کارشناسان محترم تقاضای راهنمایی دارم.
با تشکر یا علی

در ادامه بحث می پردازم به اختلاف قرائات

اكنون بحثى را درباره تأثير اختلاف لهجه‏ هاى قبايل عربى در اختلاف قرائتها و رسم الخط مصحف تقديم می ‏كنيم:

درست است كه حديث معروف (سبعة احرف) مربوط به قرائتهاى هفتگانه يا دهگانه يا چهارگانه نيست بلكه اين حديث در نظر كسانى كه آن را صحيح می دانند، «1» بيشتر مربوط به اختلاف لهجه‏ هايى است كه در عصر نزول قرآن ميان قبايل عرب بوده است، ولى همين اختلاف قرائتها ميان قاريان هفتگانه يا بيشتر، گاهى از اختلاف لهجه ‏هاى قبايل عرب ناشى شده و مثلًا يك قارى كه از يك قبيله خاص بوده، لهجه آن قبيله را معيار قرار داده است. همچنين گاهى اختلاف لهجه باعث اختلاف در رسم الخط مصحف گرديده است. اينك براى هر كدام از اين دو مورد نمونه‏اى را ذكر می ‏كنيم.


الف- حركه يا سكون در وسط كلمه در مورد بسيارى از كلمات قرآنى كه وسط آنها متحرك به ضمه و كسره است ميان بعضى از قاريان معروف اختلاف نظر وجود دارد. برخى از آنها اين گونه كلمات را با حركه (ضمه يا كسره) می خوانند و برخى ديگر با سكون می خوانند البته كلماتى كه وسط آنها حركه فتحه دارد كمتر مورد اختلاف قرار گرفته و معمولًا آن را با فتحه خوانده‏ اند.


با بررسى لهجه‏ هاى گوناگون قبايل عربى، مشخص شد كه قبيله مهم بنى تميم هميشه كلمات را تخفيف می ‏دهند و وسط آن را ساكن می خوانند ولى در مقابل آنها قريش و اهل حجاز تخفيف نمی ‏دهند و با حركه می ‏خوانند. اختلاف قرائات در اينگونه كلمات از همين جا ناشى شده است.
**********************************************
(1)- اين حديث هر چند كه از نظر اهل سنت معتبر است و در صحيح بخارى ج 6، ص 100 و صحيح مسلم، ج 2، ص 202 و كتابهاى حديثى ديگر آمده ولى از نظر ائمه شيعه مردود است. رجوع شود به: اصول كافى ج 2، ص 630 (چاپ دار الكتب الاسلاميه)
_____________________________________________
كوثر، ج‏1، ص: 73

ادامه از پست قبل

ابن جنى گفته است: حجازيها عين الفعل كلمه را با كسره و ضمه و فتحه می ‏خوانند ولى تميميها آن را با سكون مى‏خوانند و مثلًا بنى تميم «كلِمة» را «كِلْمه» تلفظ
می كنند. «1» و نيز همو می ‏گويد: لهجه تميميها چنين است كه «رُسُل» را «رُسْل» و «حُبُك» را «حُبْك» و «عُمُد» را «عُمْد» می خوانند. «2»
همچنين سيبويه نيز به اين مطلب اشاره می ‏كند و تخفيف وسط كلمه را به قبيله بكر بن وائل و بنى تميم نسبت می دهد. «3»
ابن منظور می ‏گويد: جمع «فراش» «فُرُش» است ولى بنى تميم آن را با سكون وسط می خوانند. «4»
اين مطلب درباره مضموم العين و مكسور العين مسلم است ولى درباره مفتوح العين جاى ترديد و بحث است سيبويه معتقد است كه اين تسكين براى تخفيف است و فقط در مضموم و مكسور می ‏آيد و در مفتوح نمى‏آيد چون فتحه خودش خفيف است. «5» ولى ابن جنى مفتوح العين را هم اضافه می كند و آن را به بنى تميم نسبت می ‏دهد مانند كلمه «لُبَد» كه بنى تميم آن را ساكن العين خوانده‏ اند. «6»

به نظر می ‏رسد كه بنى تميم كلماتى را كه مفتوح العين هستند گاهى با فتحه مى‏خوانند و گاهى با سكون و سخن هر دو نفر درست است. شاهد ما بر اين نظر سخنى است كه صاحب تاج العروس آورده است و آن اينكه در كلمه «جُمُعه» اصل بر تخفيف است ولى حجازيهاى آن را ثقيل كرده ‏اند (يعنى با ضمه وسط خوانده ‏اند) و تخفيف اين كلمه را بدينگونه نقل می ‏كند كه بنى تميم آن را «جُمَعه» با فتحه وسط خوانده‏ اند. «7»
بنا بر اين همانگونه كه بنى تميم «لُبَد» را با سكون خوانده ‏اند «جمعه» را با فتحه خوانده‏ اند و هر دو براى تخفيف است كه ميان آنها مرسوم بوده ولى حجازيها اينگونه كلمات را تخفيف نمی ‏دهند.

سكون وسط در شعرهاى شعراى بنى تميم نيز آمده شاعر تميمى مالك بن نويره گفته:

فاقررت عينى حين ظلّوا كانّهم ### ببطن الاياد خُشْب اثْل مسنّد

در قرائات قرآنى حضور اين لهجه را مشاهده می ‏كنيم و چنانكه خواهيم ديد در بسيارى از كلمات اين اختلاف لهجه‏ ها باعث اختلاف قرائتها شده است و مثلًا عمرو بن علاء يكى از قاريان معروف از قبيله بنى تميم است كه نوعاً كلمات را ساكن الوسط خوانده است و اين شايد بدانجهت است كه قبائل بدوى دوست دارند كه كلمات را سريع تلفظ كنند و اين سبب شده كه عين الفعل كلمه را ساكن و گاهى با فتحه كه اخف حركات است بخوانند.
*******************************************
(1)- المحتسب، ج 1، ص 85
(2)- الخصائص، ج 1، ص 56
(3)- الكتاب، ج 4 ص 113
(4)- لسان العرب، ج 10، ص 224 ماده فرش.
(5)- الكتاب، ج 4، ص 115.
(6)- المحتسب، ج 1، ص 85
(7)- تاج العروس، ج 20، ص 458، ماده جمع‏
_________________________________
كوثر، ج‏1، ص: 74 و 75

ادامه ....

ادامه از قبل

اكنون نمونه‏ هايى از واژه ‏هاى قرآنى را كه در حركه يا سكون حرف وسط آنها ميان قاريان اختلاف وجود دارد می ‏آوريم و يادآور می ‏شويم كه اين ناشى از اختلاف لهجه ميان بنى تميم و حجازيهاست و به طورى كه گفتيم عمرو بن علاء تميمى نوعاً كلمات را با سكون وسط خوانده است. اينك نمونه ‏ها:

1. وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (بقره/ 17) مشهور «ظُلُمات» با ضمه لام خوانده ‏اند ولى حسن و أبو السمال و اعمش «ظُلْمات» با سكون لام خوانده ‏اند. «1»
2. وَ أَرِنا مَناسِكَنا (بقره/ 128) مشهور «ارِنا» با كسره راء خوانده‏ اند ولى ابن كثير و ابو عمر و يعقوب و ابن محيصن و مجاهد و قتاده و چند تن ديگر «ارْنا» با سكون راء خوانده ‏اند. «2»
3. فَفِدْيَةٌ مِنْ صِيامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُكٍ (بقره/ 196) مشهور «نُسُك» با ضمه سين خوانده ولى حسن و زهرى «نُسْك» با سكون سين خوانده ‏اند. «3»
4. فَنَظِرَةٌ إِلى‏ مَيْسَرَةٍ (بقره/ 280) مشهور «فنظِرة» با كسره ظاء خوانده ولى مجاهد و قتاده «فنظْرة» با سكون ظاء خوانده‏ اند. «4»


5. غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَ أَنْتُمْ حُرُمٌ (مائده/ 1) مشهور «حُرُم» با ضمه راء خوانده‏ اند ولى حسن و ابراهيم نخعى و يحيى بن وثاب «حُرْم» با سكون راء خوانده‏ اند. «5»
6. و لا يجرمنكم شنئان قوم (مائده/ 2) مشهور «شَنَئان» با فتحه نون خوانده‏اند ولى ابن عامر و ابو بكر و اسماعيل «شَنْئان» با سكون نون خوانده‏ اند. «6»
7. وَ الْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَ الْأُذُنَ بِالْأُذُنِ (مائده/ 45) مشهور «اذُن» با ضمه ذال خوانده‏اند ولى نافع «اذْن» با سكون ذال خوانده است. «7»
8. وَ كَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيا (توبه/ 40) همه قراء «كَلِمة» با كسره لام خوانده‏ اند ولى گفته شده كه بنى تميم همه جا كلمه را «كِلْمه» با كسره كاف و سكون لام خوانده ‏اند. «8»


9. لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُراً (يونس/ 16) مشهور «عُمُراً» با ضمه ميم خوانده ولى اعمش «عُمْرا» با سكون آن خوانده «9»
10. أُكُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها (رعد/ 35) مشهور «اكُلُها» با ضمه كاف خوانده ولى نافع و ابن كثير و ابو عمرو «اكْلُها» با سكون كاف خوانده‏ اند. «10»
11. كَما زَعَمْتَ عَلَيْنا كِسَفاً (اسراء/ 92) نافع و عاصم و ابن عامر «كِسَفاً» با فتحه سين و بقيه مانند ابو عمر و حمزه و كسايى و چندين نفر ديگر «كِسْفا» با سكون سين خوانده ‏اند. «11»
12. فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ (كهف/ 19) مشهور «بَورِقِكُم» با كسره راء خوانده ولى ابو عمرو و ابو بكر و حمزه و اعمش و چند تن ديگر «بِوَرْقكم» با سكون راء خوانده‏ اند. «12»
13. لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ (جمعه/ 9) مشهور «جُمُعه» با ضمه ميم خوانده ولى ابن زبير و اعمش «جُمْعه» با سكون ميم خوانده ‏اند. «13»
14. كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ (منافقون/ 4) مشهور «خُشُب» با ضمه شين خوانده ولى ابو عمر و كسايى «خُشْب» با سكون شين خوانده‏ اند. «14»
*********************************************
(1)- الكشاف، 1/ 39 و معجم القراءات، 1/ 3
(2)- حجة القراءات، 2 114 و النشر فى القراءات العشر 2/ 222 و مجمع البيان 1/ 209
(3)- البحر المحيط 2/ 76 و الكشاف 1/ 121
(4)- البحر المحيط: 2/ 340 و معجم القراءات، 1/ 218
(5)- مجمع البيان 2/ 150 و معجم القراءات، 2/ 188 [.....]
(6)- الكشف 1/ 404 و حجة القراءات، ص 219
(7)- البحر المحيط 3/ 494 و معجم القراءات، 2/ 212 و الكشف 1/ 419
(8)- المحتسب، 1/ 85
(9)- البحر المحيط 5/ 133 و الكشاف 2/ 299 و معجم القراءات 3/ 65
(10)- النشر 2/ 216 و معجم القراءات، 3/ 220
(11)- الكشف 2/ 51 و التبيان 6/ 518 و الكشاف 2/ 266
(12)- الكشف 2/ 57 و البحر المحيط 6/ 110 و مجمع البيان 6/ 457
(13)- البحر المحيط 8/ 267 و قرطبى 18/ 97
(14)- حجة القراءات، ص 709 و الكشف، 2/ 322
_______________________________________________
كوثر، ج‏1، ص: 77

ادامه ....


با سلام

قبلا بحثهای مفصلی در این زمینه صورت گرفته :

http://javdan.blogfa.com/cat-38.aspx

http://www.askdin.com/thread15861.html

اما همانطور که اساتید فرمودند ماهیت خط و زبان و لهجه اعراب از دلایل اختلاف قرائت در قرآن کریم است .

البته رسول خدا (ص) در احادیث صحیحی که از فریقین وارد شده امام علی (ع) را بعنوان فصل الخطاب و یگانه مرجع در زمینه قرآن و تفسیر وعلومش به اصحابشان معرفی کردند واگر آن مشکلات اتفاق نیفتاده بود امروز چنین اختلافاتی نیز در قرائات و تفسیر نداشتیم.

ضمنا این قبیل اختلافات آنقدر عمیق نیست که به اصل قرآن ومعنی آیات خدشه ای وارد سازد مثلا یک قاری سین را صاد خوانده و... : قرأ نافع والكسائي والبزي وأبو بكر « يبصط » بالصاد ، ومثلَ ذلك في سورة الأعراف في { وَزَادَكُمْ فِي الخلق بَسْطَةً } ...
وَ يَبْصُطُ بالصاد: ابن كثير و أبو جعفر و نافع غير الخزاعي عن ابن فليح، و ابن مجاهد و أبي عون عن قنبل، و سهل و عاصم و ابن ذكوان و غير ابن مجاهد و النقاش و شجاع و علي الحلواني من قالون مخير. الباقون بالسين.

حمزة و نصير و ابن مجاهد و النقاش عن ابن عباس و ذكوان. بصطه بالصاد: أبو نشيط و الشموني غير النقاد، و كذلك بباصط [المائدة: 28] و يبصط الرزق [الرعد: 26] و لا تبصطها كل البصط [الإسراء: 29] فما اصطاعوا [الكهف: 97] و ما أشبه ذلك مِنِّي إِلَّا بفتح الياء: أبو جعفر و نافع و أبو عمرو. الباقون بالسكون.

وإن كانت المصاحف أجمعت عليها فإن من القراآت ما جاء على خلاف خط المصحف كـ (الصراط) و (يبصط) و (مصيطر) اتفقت المصاحف على كتابتها بالصاد، وفيها قراءة أخرى ثابتة بالسين، وقوله تعالى (وما هو على الغيب بضنين) يقرأ بالضاد وبالظاء، ولم يكتب في مصاحف الأئمة إلا بالضاد،

وَبِالسِّينِ بَاقِيِهِمْ وَفي الْخَلْقِ بَصْطَةً وَقُلْ فِيهِماَ الوَجْهَانِ قَوْلاَ مُوَصَّلاَ
(في الخلق بصطة) ، مبتدأ محذوف الخبر أي يقرؤه المذكورون بالصاد أيضا أي و (بصطة) ، في الأعراف كذلك ولا خلاف في (بسطة) ، في البقرة أنه بالسين وهو (وزاده بسطة في العلم والجسم) ، إلا ما رواه مكي وغيره من أنه قد جاء عن نافع والكسائي في بعض الطرق بالصاد وروى عن خلاد وابن ذكوان في-يبصط-و-بصطة- الوجهان الصاد والسين ومعنى موصلا منقولا إلينا وذكر في التيسير الخلاف عن خلاد فيهما قال وروى النقاش عن الأخفش هنا بالسين وفي الأعراف بالصاد وقال في غير التيسير ورأيت ابن داود قد رواهما عن أبي سهل عن ابن السفر عن الأخفش بالسين وقرأتهما على أبي الفتح وأبي الحسن جميعا بالصاد ولم يذكر مكي عن خلاد غير السين وعن ابن ذكون غير الصاد قال وروي عن حفص السين والصاد فيهما وبالوجهين قرأت لحفص


مثلا تفاوت معنی رجس با رجز چیست ؟

تنها در موارد اندکی تفاوت معنی مشاهده میشود :


واختلف القراء السبعة في قراءة {أَوْ لاَمَسْتُمْ النِّسَاءَ}(النساء/43)، فقرأ الكسائي وحمزة ( أو لمستم ) والباقون على ما هو في المصحف الآن فأدى ذلك إلى اختلاف الحكم في أن الوضوء ينتقض بمجرد لمس النساء أو بالجماع .

وكذلك اختلافهم في قراءة {وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى يَطْهُرْنَ}(البقرة/222) فبعضهم قرأ بالتشديد وهما الكسائي وحمزة والباقي بالتخفيف ، فأثر هذا على جواز وطء التي طهرت من حيض قبل الاغتسال أو بعده .

ادامه از پست 7

اين بود نمونه‏ هايى از اختلاف قرائات در كلماتى كه حرف وسط آنها متحرك است و بيشتر از اختلاف لهجه ‏ها ميان قبيله‏هايى چون بنى تميم و قريش ناشى شده است. البته غير از اين مورد، موارد ديگرى هم وجود دارد كه اختلاف قرائتها به سبب اختلاف لهجه‏هاست و ما از ذكر آنها خوددارى كرديم.
ب- تحقيق يا تسهيل همزه يكى از موارد اختلاف لهجه ‏ها ميان قبائل عربى كه در اختلاف در رسم الخط مصحف شريف تأثير گذاشته، كيفيت خواندن همزه است. بعضى از قبائل مانند بنى تميم همزه را با تحقيق می ‏خوانند يعنى آن را در هر كجاى كلمه باشد به خوبى ادا می ‏كنند و از مخرج خود مى‏خوانند ولى بعضى از قبائل مانند قريش و حجازيها همزه را در غير اول با تسهيل می ‏خوانند يعنى آن را به خوبى و از مخرج ادا نمی كنند بلكه آن را تابع حركه خود و يا حرف قبلى می ‏كنند و همزه تبديل به حركت ‏هاى بلند يا حروف لين می ‏شود.


ابن منظور در باره تحقيق و تسهيل همزه از ابو زيد نقل كرده كه اهل حجاز و هذيل همزه را به شدت ادا نمی كنند و از عيسى بن عمر نقل كرده كه تميمی ها به شدت ادا مى‏كنند و اهل حجاز فقط وقتى كه مجبور باشند به شدت ادا می ‏كنند. «4»
گفته شده كه روايات دانشمندان عربى اجماع دارد بر اينكه تحقيق همزه از ويژگيهاى‏
لهجه بنى تميم و قيس و اسد و مجاوران آنهاست يعنى اينكه تحقيق همزه از ويژگيهاى اقوام بدوى است كه در وسط جزيرة العرب يا شرق آن زندگى می كردند ولى تسهيل يعنى ترك همزه در غير اول كلمه از ويژگيهاى لهجه قريش و اهل حجاز است. «5»

**********************************************
(1)- الكشف 2/ 57 و البحر المحيط 6/ 110 و مجمع البيان 6/ 457
(2)- البحر المحيط 8/ 267 و قرطبى 18/ 97
(3)- حجة القراءات، ص 709 و الكشف، 2/ 322
(4)- لسان العرب، ج 1، ص 36

[=&quot][/] (5)- غانم قدورى، رسم المصحف، ص 356

____________________________

كوثر، ج‏1، ص: 78

ادامه....

ادامه از پست قبل

اين اختلاف در لهجه باعث اختلاف در رسم الخط مصحف شده است و مصاحفى كه به دستور عثمان در مدينه كتابت شده طبعاً مطابق با تسهيل نوشته شده به اين صورت كه همزه را در غير اول كلمه به صورت الف و واو و ياء نوشته‏ اند و آن را تابع حركت خود همزه و يا حركت ما قبل كرده ‏اند اگر حركه ما قبل فتحه باشد همزه را به صورت الف و اگر كسره باشد به صورت ياء و اگر ضمه باشد به صورت واو نوشته‏ اند يعنى مطابق با لهجه‏ اى كه خوانده می ‏شود ولى در مصحف عبد اللَّه بن مسعود چنين نبوده و همزه در همه جا به صورت اصلى خود يعنى الف نوشته شده است.


فرّاء می ‏گويد: در مصحف ابن مسعود همزه همه جا به صورت الف نوشته شده است. «1» به نظر می ‏رسد كه از قبايل شرقى جزيرة العرب گروههاى بسيارى به كوفه مهاجرت كرده بودند و در محيط كوفه همزه را با تحقيق می ‏خواندند و لذا مصحف ابن مسعود هم كه در كوفه كتابت شده تابع اين لهجه شده است چون ابن جنى گفته است: اگر تحقيق همزه اراده شود، بايد در همه احوال به صورت الف نوشته شود همانگونه كه در اول كلمه هميشه چه مكسور باشد و چه مضموم يا مفتوح باشد به صورت الف نوشته می شود مانند: اخذ و اخذ و ابراهيم. چون در اول كلمه همه همزه را با تحقيق می ‏خوانند سپس او اشاره می ‏كند كه در بعضى از مصاحف (يستهزؤن) را به صورت (يستهزاون) و (شى‏ء) را به صورت (شيأ) ديده است. «2»


همانگونه كه گفتيم در مصحف عثمانى شكل همزه در وسط يا آخر كلمه تابع حركه حرف قبلى و يا حركه خود همزه بوده مانند: يؤمن، يؤتى، يؤفك، تؤثرون و نظير آنها كه با واو نوشته شده و مانند: سألك، بدأكم، لأملان، امرأتان و نظير آنها كه با الف نوشته‏ شده و مانند: جئت، شئت، شئتم، بئس، الذئب و نظير آنها كه با ياء نوشته شده است البته گاهى هم در كتابت همزه حركه خود آن مورد نظر بوده است و به هر حال در غير اول كلمه در مصحف عثمانى در بيشتر موارد همزه به شكل الف و واو و ياء نوشته شده و اين در اثر پيروى از تسهيل همزه است ولى علاوه بر مصحف ابن مسعود كه در آن همه همزه‏ ها به صورت الف است، در مواردى از مصحف عثمانى هم همزه مطابق با سليقه تحقيق كنندگان همزه نوشته شده است مانند همان كلمه (يستهزاون) كه در گزارش ابن جنى آمده بود و مانند (لِأولى) و چند كلمه ديگر.


جالب اينكه گاهى در مصحف عثمانى هر دو روش به كار رفته و همزه مكسوره، هم به صورت الف و هم به صورت حركه در يك كلمه نوشته شده مانند: (ا فاين) در آيه (ا فاين مت فهم الخالدون) (انبياء/ 34) و مانند كلمه (مائة و مائتين) كه هم علامت الف و هم علامت ياء را دارند در حالى كه مطابق با قاعده تحقيق بايد فقط الف باشد و مطابق با قاعده تسهيل بايد فقط ياء باشد.


همچنين كلماتى مانند: لا أذبحنه (نمل/ 21) و لا أوضعوا (توبه/ 47) و لا إلى الله (آل عمران/ 158) و لا إلى الجحيم (صافات/ 37) و لا أُقْسِمُ (قيامت/ 1) رسم الخط مشابه اى دارند كه در آنها پس از لام تأكيد الفى در رسم الخط اضافه شده كه بيانگر روش تحقيق همزه است هر چند كه در (لا اقسم) مناسب بود به جاى الف دوم واو می ‏آمد (لاؤقسم) ولى به هر حال در رسم الخط چنين استثناهايى وجود دارد.

************************************************
(1)- معانى القرآن. ج 3، ص 136
(2)- سر صناعة الاعراب ج 1، ص 46- 47 به نقل: رسم المصحف، ص 353
________________________________________

كوثر، ج‏1، ص: 79 و 80

والسلام علی من اتبع الهدی

موضوع قفل شده است