جمع بندی اثبات خدا (کافر یا مؤمن بودن)

تب‌های اولیه

19 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
اثبات خدا (کافر یا مؤمن بودن)

سلام
آیا خدا وجود دارد؟
چگونه با وجود تکامل و نئو داروینیسم ... میتوان گفت خدا وجود دارد و اینکه علم ترمو دینامیک میگن اثبات میکنه ماده اولیه هم میتونه اتفاقی و از هیچ به وجود بیاید
من هم شیعه زاده 12 امام هستم با مطالعات و فیلم هایی که در این زمینه ها دیدم بی اعتقاد تر شدم و الان هیچ باوری برایم نمانده ...آیا کافر و مرتدم؟
من میخوام ازدواج کنم با خانم مومن اما میگن کافر با مومن عقدش باطله برو با یکی مثل خودت ازدواج کن
این روزا هیچ کسو ندارم قبلا خدارو داشتم اما الان هیچ:Ghamgin:

با نام و یاد دوست




کارشناس بحث: استاد محراب

[=arial]

omid40;775245 نوشت:
آیا خدا وجود دارد؟

با سلام
عرض ادب و احترام
بله دلایل مختلفی بر وجود خداوند وجود دارد
براهینی که اثبات می کند برای عالم خدایی است
براهینی از جمله
برهان حدوث
برهان وجود و امکان
برهان حرکت
برهان صدیقین
و.........

omid40;775245 نوشت:
چگونه با وجود تکامل و نئو داروینیسم ... میتوان گفت خدا وجود دارد و اینکه علم ترمو دینامیک میگن اثبات میکنه ماده اولیه هم میتونه اتفاقی و از هیچ به وجود بیاید

بزرگوار برای نفی وجود خداوند باید دلایل اثبات خداوند را رد نمایید
به عبارتی براهینی که اثبات می کند خدایی برای عالم است را نفی بکنید

نظریه تکامل مدت هاست که مطرح است و البته توسط علما هم پاسخ داده شده است
ادعای اثبات مهم نیست
مهم دلایل اثبات است که باید بیان نمایید و بررسی شود

omid40;775245 نوشت:
من هم شیعه زاده 12 امام هستم با مطالعات و فیلم هایی که در این زمینه ها دیدم بی اعتقاد تر شدم و الان هیچ باوری برایم نمانده ...آیا کافر و مرتدم؟

شما همان شیعه 12 امام هستید
هیچ کسی با تحقیق و سوال و پرسش کافر یا مرتد نمی شود
شما اگر سوالی دارید مطرح نمایید
و به دنبال پاسخی برای سوالات خود باشید
شک کردن در عقاید بد نیست به شرطی که با برهان و استدلال این شک تبدیل به یقین شود نه این که به شک ها بی اعتنا شد و رها کرد که در این صورت به عقاید انحرافی کشیده می شود

اگر سوالی دارید در مراجع معتبر علمی و دینی مطرح نمایید و پاسخ های یقینی و دلایل متقن دریافت نمایید

omid40;775245 نوشت:
قبلا خدارو داشتم اما الان هیچ

سلام
اگر خدا رو نداشتید الان این تاپیک محقق نشده بود

با سلام

با توجه اهمیت بحث، لازم است به تمامی نکات ذیل با تأمل و تدبر دقت شود:

در وجود خداوند متعال هیچ شکی نیست که اثبات بخواهد. اگر کسی با همین چشم سر و ظاهر بینی ساده هم به عالم هستی نگاه کند، هیچ جایی برای شک او باقی نمی‌نماند. چطور ممکن است کسی که می‌داند هیچ چیزی خود به خود به وجود نمی‌آید و هیچ نظمی، اگر چه به کوچکی نظم یک اتاق، یک کلاس، یک دستگاه و ... خود به خود و بدون ناظم به وجود نمی‌آید، اینک شک کند که آیا نظم عالمانه، حکیمانه و قادرانه‌ی جهان هستی، خود به خود به وجود آمده است و خالقی و ناظمی علیم، و نگاهدارنده‌ای قادر و هدایت کننده‌ای مدبر نداشته است. لذا فرمود:

«...أَ فِي اللَّهِ شَكٌّ فاطِرِ السَّماواتِ وَ الْأَرْض ...» (ابراهیم – 10)

مگر در الله‌یی که ایجاد کننده و گستراننده‌ی آسمان‌ها و زمین می‌باشد شکی هست؟

‏ شخصی از امام صادق (ع) پرسید: چگونه خدا را بشناسیم؟ ایشان بدین مضمون فرمودند: شناخت خدا کار شما نیست! سؤال کننده متعجب شد و پرسید: پس چه؟ فرمود: بر خداوند است که خود را به شما بشناساند. پرسید: پس تکلیف ما چیست؟ فرمود: به آن شناسایی ایمان بیاورید.توضیح: آن چه انسان نسبت به آن معرفت کامل پیدا کند (نفوذ علمی پیدا کند)، معلوم است که کوچک‌تر از عقل و درک او می‌باشد که شناسنده توانسته‌ است بر آن احاطه‌ی علمی پیدا کند. ما حتی یک موجود یا یک فرمول یا یک مفهوم بزرگ‌تر و عمیق‌تر از عقل و سطح علمی‌ خود را نمی‌توانیم بشناسیم و به علائم و نشانه‌های آن اکتفا می‌کنیم، چه رسد به خداوند متعال.پس بر ما نیست که برویم و خداوند متعال را بشناسیم، بلکه بر اوست که خود را به ما بشناساند و او این نیز این کار را کرده است. انسان به هر ذره‌ای که نگاه کند، نشانه‌ها و علامت‌های خالقی علیم، حکیم و قادر را در آن می‌بیند. پس کافی است که چشم خود را نبندد و خود را به جهالت نزند و به آن شناسایی اقرار کرده و ایمان بیاورد. اما در عین حال آسان‌ترین راه دسترسی به آن شناختی که خداوند خود عطا فرموده است «فطرت» می‌باشد. چرا که رجوع به خود بسیار راحت‌تر، جامع‌تر و سریع‌تر از رجوع به غیر است و دست کم انسان خود را بهتر می‌شناسد و به آن چه در وجود خود دارد شک نمی‌کند. مضاف بر این که فطرت در همه وجود دارد و قابل تغییر دادن نیز نمی‌باشد. و بیان فطرت نیز در انسان‌های متفاوت، یکسان است. کافی است انسان حجاب را بردارد. لذا فرمود:

«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ» (الروم - 30)

پس روى خود به سوى دين حنيف كن كه مطابق فطرت خدا است فطرتى كه خدا بشر را بر آن فطرت آفريده و در آفرينش خدا دگرگونگى نيست، اين است دين مستقيم ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.بهترین راه خدا شناسی، همان خود شناسی است. کسانی که از خود غافل شده و در بیرون به دنبال خدایی می‌گردند، یا به نتیجه‌ای نمی‌رسند و یا بسیار دیر به نتایجی می‌رسند که آنها را به خود باز می‌گرداند. لذا پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت (ع) می‌فرمودند:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه» (بحارالانوار, ج 2, ص 32). یعنی: هر کس خود را شناخت، خدا را شناخته است.

سلام
دل و عقلم لجباز شدن ویا زیر بار نمیروند که الله و ...حق است ...خسته ام بعضی روزها نمیتونم حتی بخوابم انگار توی برزخی گیر کردم خواهش میکنم برام دعا کنید کمکی میتوانید انجام بدید

omid40;776761 نوشت:
سلام
دل و عقلم لجباز شدن ویا زیر بار نمیروند که الله و ...حق است ...خسته ام بعضی روزها نمیتونم حتی بخوابم انگار توی برزخی گیر کردم خواهش میکنم برام دعا کنید کمکی میتوانید انجام بدید

به نام خدا
سلام
حتما برای هر کدوم از ما پیش اومده که توی فکر بریم. توی فکرمون ممکنه خودمون رو درجایی که آرزو داریم تصور کنیم.
کلا یک دنیا در فکر خودمون بسازیم
دنیایی که مخلوق خودمون هست
توی این دنیا غرق شدیم و همین طور فکر میکنیم.
یکدفعه دوستمون میاد و مارو صدا میزنه،
حالا به نظرتون چه اتفاقی میافته؟
هیچی دنیای ذهنمون کن فیکون میشه...گویی که اصلا نبوده
.
.
.

میشه رابطه ی خودمون و خدا رو هم همین طور تصور کنیم.(بلاتشبیه)
ما از خدا خارج نشدیم، همونطور که خدا در سوره ی توحید هم می فرماید: نزاده (یعنی چیزی از او خارج نشده) و زاییده نشده( واز چیزی خارج نشده)

بهترین راهنما به سوی خدا فطرت خود ما هست.
یک لامپ تا زمانی روشنایی داره که کلید برق وصل باشه، شما هم حتما این حس رو داشتید
این حس که تا زمانی که وجود بی نقصی رو باور داری، به اون اتکا دارید، از او کمک میگیرید، و مطمین هستید که مراقبتون هست،
آرامش دارید ، حتی اگر در دل سختترین مشکلات باشید
این رو همین حس پریشونی الانتون اثبات میکنه

این مشکل شما، مشکل همه هست
برای هر کسی به شکلی بروز میکنه
و نامش هم هست مبارزه بانفس، یا جهاد اکبر
فکر میکنید چرا میگن جهاد اکبر، چرا حتی از جان دادن هم سختتره

[="#00FFFF"]پس ناامید نباشید، خدا همیشه هست، همه جا هست[/]
[="#00FF00"]تنها افراد نادان از رحمت خدا ناامید می شوند (56 حجر)[/]
کافی است از خودش کمک بگیریم، حتما و بی شک یاریمون میکنه

سلام
خسته شدم از جدال و و... ی وقتایی میزنم توسرم بلکه تکون بخوره اما اعتقاد و... ام رفته ی زمانی قرائت قرآن کار میکردم آیات قرآن را از حفظ میگفت واسه ناامیداو... الان این شده ..منکر...گفتن برو با یکی مثل خودت ازدواج کن
رفتم مشاوره میگه اگه وسواس نداری بروخارج زندگی کن میگم سرمایه دارنیستم میگه باچند ملیون راحت میتونی برسی سویس... امروز یکم حالم خوب بود چون رفیقم گفت شهادتین بدون باورو اعتقادم بگی درسته اما چند نر دیگه گفتن نه وقتی سوال زیر را پرسیدم:
سلام اگر کسی بدون هیچ باور عقلی و قلبی به خدا و دین و... شهادتین را بگوید خدا مسلمان قبولش میکند؟ و اگر دراین حال بمیرد مسلمان مرده است؟
گفتن: نه...گفتم اگه نماز و روزه و...را هم انجام بده چی گفتن بی فایده هست
دعا کنید فقط یک لحظه ایمان بیارم و امشب بمیرم فقط دوراه تو ذهنمه یا خودکشی کنم ...یا برم سوریه مدافع حرم که خانواده نذاشتن و راضی نیستن هرجا هم پیگیری کردم اعزامم نکردن

zah94;776778 نوشت:

کافی است از خودش کمک بگیریم، حتما و بی شک یاریمون میکنه

خیلی قسم دادم خدا و ائمه را اما ....:Ghamgin:

[="Tahoma"][="Black"] چگونه وجود خدا را براي يك كافر اثبات كنيم؟
فرد كافر از آنجا كه به وجود امري ماوراي طبيعي بنام خدا اعتقادي ندارد از اين رو نمي توان با دلايل نقلي با او به گفتگو نشست. لذا در گفتگو با او بايد از دلايل عقلي و نيز دلايلي مدد برد كه در پرتو آن حجاب غفلت و بي توجهي از چهره عقل او به زدوده گردد و به امر غير مادي و ماوراي طبيعي اعتراف نمايد. در كنار دلايل عقلي استفاده از دلايل تجربي نيز بسيار كارساز خواهد بود چراكه ، ذهن او با عالم مادي عجين گشته است و چه بسا جدا سازي او از عالم مادي و معرفي عالم غير مادي بدون بهره گيري از موارد بديهي مادي كاري بسيار دشوار باشد. از اين رو ، در كنار استفاده از دلايل عقلي طرح دلايل تجربي نيز ضروري مي نمايد.
وجود خداوند بيشتر شناختني است تا اثبات كردني، زيرا منظور از خداوند، متن هستي و حقيقت وجود است و ما در اصل هستي و حقيقت وجود شك نداريم تا بخواهيم آن را اثبات كنيم. به يقين مي دانيم كه جهان هستي هست، ما هستيم و هستي هست. با درك ذات هستي، به وجود خداوند اعتراف كرده ايم، ولي بايد ببينيم اين هستي داراي چه خصوصيات و ويژگي هايي است (اسما و صفات) و رابطه مخلوقات با ذات وجود چيست.
بنابراين شناخت خداوند مبتني بر تصور صحيح از او است. خداي متعال متن وجود و حيات و قدرت ساري و جاري در تمام هستي است. هيچ ذره اي در جهان هستي نيست كه در باطن و ظاهر آن خداي متعال با وجود، حيات و قدرت و علم و ساير صفات خويش حضور و ظهور نداشته باشد. تمامي پديده هاي جهان، ظهور صفات خداوندي هستند و شما مي توانيد از پس هر پديده و صفت كمالي كه در هستي مشاهده مي كنيد، ذات وجود و خداي متعال را مشاهده نماييد، خداوند، يعني منبع وجود، حيات، علم، قدرت و ساير كمالاتي كه در طبيعت و تمام هستي ظهور و نمود دارد. رسيدن به شناخت عميق و عرفاني خداوند مستلزم تلاش فراوان و گذر از مراحل و مراتب خداشناسي است كه درادامه بدان اشاره خواهيم نمود.
مشكل شناختى انسان نسبت به خداوند، يك مشكل تصديقى نيست، تا بحث شك كه از مباحث تصديقى است بر آن مطرح باشد. مشكل انسان در اين زمينه بيشتر يك مشكل تصورى است. وجود خداوند موضوعى است كه اگر خوب تصور شود، تصديق آن از بديهيات است و از نظر علمى شك در بديهيات بى‏معنا است.
به نظر ما مشكل در اين رابطه، مشكل شك و يقين و مربوط به حوزه تصديقات نمى‏باشد. مشكل بيشتر يك مشكل تصورى و شناختى است و مربوط به حوزه‏ى تصورات است.
در قرآن كريم بحث اثبات اصل وجود خدا به هيچ وجه دنبال نشده است و حتى يك دليل براى اثبات وجود خداوند در آن يافت نمى‏شود. آنچه در قرآن كريم در اين زمينه وجود دارد مربوط به بحث توحيد خداوند و صفات وكمالات و افعال اوست و كار استدلال و اثباتى كه در تأليفات وجود دارد تماما مربوط به فلاسفه و متكلمين است.
قرآن كريم در مورد كسى كه نسبت به وجود خداوند شك دارد و يا خيال مى‏كند كه شك دارد مى‏فرمايد: «أفى الله شك فاطر السموات و الارض؛ آيا در وجود خدا شك مى‏كنيد، كسى كه خالق آسمان‏ها و زمين است»، (ابراهيم / 10). اين آيه بدين معنى است كه با ديدن آسمانها و زمين، شك نمودن در خالق آنها شكى معقول نمى‏باشد.
اميرالمؤمنين على(ع) در اين زمينه كلام بسيار زيبائى دارد. ايشان فرموده است: تعجب مى‏كنم از كسى كه خلق خدا را مى‏بيند ولى در وجود خالق آنها شك مى‏كند، (نهج‏البلاغه، حكمت 121، ص 422).
شك در وجود خدا مانند آن است كه انسان ساختمانى را ببيند و در وجود بنّاى آن شك نمايد، كتابى را مطالعه كند؛ ولى نسبت به وجود نويسنده آن شك كند، شعرى را بخواند؛ ولى در وجود شاعر آن شاكّ باشد و يا به قول متكلمين، صنع را مشاهده نمايد؛ ولى در وجود صانع آن شك داشته باشد، به نظر فلاسفه، با معلول آشنا باشد، ولى در وجود علت آن شك نمايد و يا به بيان عرفا، مظهر را ببيند؛ ولى در وجو مُظهر آن تشكيك نمايد. آيا به نظر شما چنين شكهائى معقول است؟ تصور خدا
اكثر آدمها خيال مى‏كنند وجود خدا يك حقيقت عجيب و غريب و دور از دسترس فكر و انديشه‏ى انسان است.
تصورى كه اكثر مردم از خدا دارند، تصور درستى نيست؛ تصور خدائى است كه ساخته‏ى ذهن خود آنها است و يا تصورى كاملاً گنگ و مبهم است. حتي مؤمنان از مردم نهايتا اعتراف مى‏كنند كه خدائى هست و اين عالم بالاخره خالقى دارد و به او ايمان نيز دارند؛ ولى مشكل آنها اين است كه نمى‏دانند او كيست و چيست و برخى حتى معتقدند كه اين موضوع اصلاً دانستنى نيست؛ در حالى كه اولياء الهى و علماء ربانى نه تنها شناخت او را ممكن مى‏شمارند و مدعى معرفت يقينى او هستند، بلكه او را ديدنى نيز مى‏دانند و دم از رؤيت و شهود او مى‏زنند. على(ع) در اين زمينه فرموده است: من قبل از اينكه چيزى را مشاهده نمايم و همراه با آن و پس از آن، خداى را مى‏بينم.
از نظر عارف، كل هستى عبارت است از ذات و صفات و افعال الهى و يا به تعبيرى مظاهر الهى، ذاتى كه از طريق صفات جمالى و جلالى خود در مظاهر و پديده‏هاى مادى و مجرد جهان هستى ظهور نموده است و ما مظاهر همان ذات يگانه‏ايم.
روى اين حساب كه تمام جهان هستى پر از ذات و صفات و افعال الهى است و ما هر چه مى‏بينيم، مى‏شنويم، حس مى‏كنيم و يا تعقل و مشاهده مى‏نمائيم همه و همه منحصر به افعال، صفات و ذات الهى است و تصور «غير از خدا» به هيچ وجه مصداق خارجى ندارد، حضرت سيدالشهداء(ع) در زيارت عرفه مى‏فرمايد: «الغيرك من الظهور ما ليس لك؛ آيا براى غير تو ظهورى هست كه آن ظهور، ظهور تو نباشد». در چنين فضائى، خود شما قضاوت نمائيد كه اصولاً شك و اثبات وجود خدا، چه معنائى مى‏تواند داشته باشد.
بنابراين به طور اصولى موضوع وجود خدا يك موضوع ثبوتى است و نه اثباتى و قابل تشكيك نيز نمى‏باشد. خداى را بايد با خود خداى شناخت و غير از اين هم چاره‏اى نيست؛ زيرا چيزى غير از او وجود ندارد تا ما بواسطه آن بخواهيم خدا را بشناسيم و اثبات نمائيم. در دعاى ابو حمزه ثمالى مى‏خوانيم: «الهى بك عرفتك و انت دللتنى عليك و دعوتنى اليك و لولا انت لم ادر ما انت؛ بارپروردگارا من تو را به واسطه خود تو مى‏شناسم و تو خود راهنماى من به سوى خود هستى و به سوى خود دعوتم نموده‏اى و اگر تو نبودى من تو را نمى‏شناختم»، (خدا، هستى مطلق و مطلق هستى). اهل معرفت در زمينه تصور و شناخت خداوند بسيار روشن، واقعى، زيبا و بى‏اشكال سخن گفته‏اند. از نظر عارف، همانطور كه قبلاً اشاره شد، تمام هستى عبارت است از وجود و مظاهر آن. منظور ايشان از وجود، ذات حق تعالى است. ذاتى كه داراى صفات كمال است و از طريق صفات خود به صورت اشياء، انسان و ساير مظاهر خلقى، ظهور نموده است.
دريا، كوه، زمين، آسمان و من و تو وجود داريم؛ ولى وجود نيستيم. وجود و هستى منحصر به حق تعالى است و غير او هر چه هست، مظاهر آن وجود يگانه است.
انسان غير از وجود و وجود غير از انسان است. وجود، همان حق تعالى است و انسان ظهور آن ذات بى‏همتا است. ما وقتى مى‏گوئيم: من هستم، معنايش اين است كه هستى در تمام هيكل و اعضاء و جوارح من سريان و حضور دارد و اين بدين معنا است كه خداى در تمام آنچه كه ما آن را من مى‏ناميم، حضور و ظهور دارد و باز اين بدين معنا است كه من چيزى جز فعل وجود و ظهور حق تعالى نيستم.
روى اين حساب، ما پر از وجوديم و پر از خدائيم و هستى پر از خدا است و هيچ چيزى از خدا به ما نزديكتر نيست «و هو اقرب اليك من حبل الوريد» (اشاره به «آيه 16 ، سوره ق» دارد) شك در وجود خدا، شك در وجود خودمان است، شك در وجود هستى است، شك در وجود وجود است. آيا ممكن است كسى بتواند در وجود وجود، شك نمايد؟ آيا چنين شكى معقول است.
خدا، هستى مطلق و مطلق هستى است. ما اگر تمام وجودها را با هم جمع بزنيم و آن را بدون هرگونه تعيين، تقيد و ظهورى تصور نمائيم، توانسته‏ايم وجود مطلق ذات خداوندى را ادراك نمائيم و سريان و حضور او را در تمام هستى ببينيم.
انسان براي رسيدن به خداوند و وصول به لقاي پروردگار به دو نوع سير و سلوك نظري و سير و سلوك عملي نياز دارد. سلوك نظري براي شناخت هر چه بهتر خداوند و قرب علمي به او است و سلوك عملي براي نزديك شدن و قرب عملي به خداي متعال مي باشد. هر يك از سلوك نظري و عملي داراي مراحل و منازل و روش ها و شرايط فراواني است كه اشاره به آنها در يك پاسخ نامه نمي گنجد. پس در حال حاضر و به ناچار تنها به روش كلي آن اشاره مي كنيم و منابعي نيز معرفي مي گردد.
روش هاي شناخت خداوند:
ما براي شناخت خداي متعال سه راه در پيش روي خود داريم كه به صورت مرحله اي طي مي شوند.
1- مرحله اول شناخت او با آيات آفاقي و انفسي است. اين همان راه شناخت خداوند از طريق نشانه هاي او در طبيعت و روش تجربي است و لازم است كه انسان در ابتداي راه شناخت از طريق شناخت طبيعت و نشانه هاي تكويني و و همچنين مطالعه آيات تدويني قرآن كريم به معرفت خداي متعال دست يابد.
البته شناخت خداوند منان با آيات انفسي مفيدتر است ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) چون معمولاً با اصلاح صفات و اعمال نفس همراه است.
بنابراين انديشيدن در آيات آفاقي و انفسي به شناخت خداوند منتهي مي‌شود و اين نيز به نوبة خود راهنماي انسان به سوي حق و شريعت الهي خواهد بود.
اين راه كه در كتاب شريف توحيد مفضل پي گيري شده است بهترين راه خدا شناسي براي مبتديان است.
2- دوم شناخت خداوند از طريق عقل است. نيرويي كه بيشتر عمل كردش محاسبه و درك وجودات وصفي و صفات الهي است. اين روش طريق خواص از مردم مي‌باشد، كساني كه پس از مطالعه در طبيعت و آيات تكويني او در خلقت، از طريق استدلال و برهان عقل و فلسفه و حكمت به شناخت خداي تعالي مي پردازند.
3- سوم شناخت خداوند لطيف از طريق رؤيت و ابزار دل مي‌باشد كه طريق اولياء است و همگان را به آن راه نيست مگر مسيري كه به عنوان سير و سلوك نظري ترسيم شده طي نمايند, يعني از طريق طبيعت و شناخت آفاقي و انفسي به عقل و استدلال عقلي راه يابند و با گذر از عقل به عشق و عرفان برسند و اهل مشاهده و معاينه و وصول به حق تعالي شوند.
اين سخن مولاي عارفان علي(ع) و همچنين اهل معرفت است كه گفته اند: من در همه چيز خدا را مي بينم. خداي واقعي همان است كه در همه چيز ظهور دارد و نهايت عرفان اهل معرفت هم همين است كه خدا را در همه چيز ببينند. از ديدگاه عرفان خداي تعالي همان متن وجود و هستي است و هر چه كه غير ذات هستي وجود دارد مظاهر او است. مظاهر هم در حقيقت او را نشان مي دهند چون ظهور او هستند و اگر انسان دقت كند خداوند را در تمام مظاهر هستي خواهد ديد و مي توان گفت اشيا در حقيقت آينه هايي هستند كه خداوند را نشان مي دهند و به قول قرآن كريم آيه ها و نشانه هاي او هستند. منتهي بايد توجه كنيد كه اينگونه رويت مخصوص اهل معرفت است و اهل عقل و فلسفه و همچنين اهل تجربه و علم از آن محرومند، مگر اينكه ايشان نيز چنين اعتقاد و كنكاشي را بپذيرند و رو به سوي عرفان و شهود خداي متعال بياورند.
به بيان ديگر ، انسانها به سه صورت، معرفت حق تعالي را حاصل مي‌كنند. اول تقليد كه در اين روش خداوند به واسطه حواس و امور قابل احساس شناخته مي‌شود، دوم تحقيق و استدلال كه در اين روش خداوند به واسطه عقل و برهان شنـاخته مي‌شود و سوم كشف و رويت كه در اين روش خداي متعال به واسطه مكاشفات دروني، شناخته مي‌شود.
در پايان توجه به يك نكته حايز اهميت فراوان است و آن اينكه اين روش كه سير و سلوك نظري انسان به سوي معرفت خداي متعال است اگر با سيرو سلوك عملي همراه نشود، بي نتيجه و ابتر خواهد بود. انسان از طريق علم و عمل به كمال مي رسد و لازم است اين دو سير همزمان با هم و هماهنگ با هم طي شوند.
روش خداشناسي تجربي و خدايابي از طريق رجوع و توجه به طبيعت و خلقت، اولين و همگاني ترين روش خداجوئي است. آنگاه كه انسان به آسمان و زمين و آنچه در آنهاست نظر مي كند و از فرط هيجان و شگفتي ساعت ها به آن ها خيره مي ماند، ناخواسته اقرار مي كند به حكمت و دانش و تدبيري كه در پس اين مناظر شگفت انگيز وجود دارد. و چون دانش و حكمت از آن موجودي عاقل و داناست، به وجود او نيز اعتراف و اذعان مي كند.
انسان آنگاه كه داراي جهان بيني الهي باشد به هر چه نگاه كند خدا را در پس آن حاضر خواهد ديد. چه آنگاه كه به طبيعت چشم دوخته است و چه آنگاه كه با قوانين فيزيكي و شيميائي حاكم بر طبيعت سر و كار دارد. چرا كه انسان فقط كاشف آن قوانين و بينده آن مناظر است نه خالق آنها. پس جا دارد كه از خود بپرسيد اينها از كجا آمده اند و چه كسي آنها را آفريده است.
كتاب «توحيد مفضل» كه حضرت امام جعفر صادق (ع) به مفضل املاء كردند و وي نيز گفته هاي ايشان را به رشته تحرير درآورند، پر است از توجه به خلقت و انديشيدن در آفرينش الهي. چرا كه يكي از راههاي شناخت خداوند تفكر در آثار، مخلوقات و معلولات او و انديشيدن درباره ظرافت آفرينش آنهاست. روشي كه هر فردي را و يا هر مقدار دانش و معلوماتي، به درك و تامل وا مي دارد. و در واقع آنكه از دانش بهره بيشتري دارد با ديدن شگفتي هاي آفرينش بيشتر شگفت زده شده و به فكر مي رود.
رسيدن از معلول علت در واقع يكي از دلايل فلسفي اثبات خداوند است كه فليسوفان به عنوان اولين دليل براي اثبات وجود خداوند از آن مدد مي جويند.
خداوند در قرآن نيز بسيار از طبيعت و آفرينش موجودات ياد كرده و ما را به توجه بدان ترغيب نموده است، آياتي كه يا اشاره به خود طبيعت و آثار آن دارد و يا به واقع و حوادث واقع شده در جهان اشاره مي كند، آياتي مانند؛ آيه 17 و 18، سوره غاشيه: «أَ فَلا يَنْظُرُونَ إِلَى اْلإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ* وَ إِلَى السَّماءِ كَيْفَ رُفِعَتْ
؛ آيا به شتر نمى‏نگرند كه چگونه آفريده شده و به آسمان كه چگونه برافراشته شده».
و آيه 5 سوره طارق: «فَلْيَنْظُرِ اْلإِنْسانُ مِمَّ خُلِق؛ پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است».
آيه 185، سوره اعراف: «أَ وَ لَمْ يَنْظُرُوا في مَلَكُوتِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ ما خَلَقَ اللّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ وَ أَنْ عَسى‏ أَنْ يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيّ‏ِ حَديثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُون؛ آيا در ملكوت آسمانها و زمين و هر چيزى كه خدا آفريده است ننگريسته‏اند و اينكه شايد هنگام مرگشان نزديك شده باشد پس به كدام سخن بعد از قرآن ايمان مى‏آورند».
آيه 5، سوره ق: «أَ فَلَمْ يَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ كَيْفَ بَنَيْناها وَ زَيَّنّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ؛ مگر به آسمان بالاى سرشان ننگريسته‏اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‏ايم و براى آن هيچ گونه شكافتگى نيست».
و آيات بسيار ديگر كه گوياي توجه خاص آيات قرآن به طبيعت و آثار خلقت است. دلايل فلسفي و عقلي اثبات وجود خدا حال جا دارد كمي نيز از دلايل عقلي در مورد اثبات وجود خدا بحث و گفتگو نماييم. دلايل فراواني بر اثبات وجود خدا اقامه شده است كه در ذيل به برخي از آن ها اشاره مي كنيم 1- برهان امكان، يا برهان «امكان و وجوب».
The Argument from Contingency
اين برهان از چهار مقدمه‌ يقيني تشكيل مي يابد:
الف) هيچ ممكن الوجودي ذاتاً ضرورت وجود ندارد، يعني هنگامي كه عقل، ماهيتش را در نظر مي گيرد، آن را نسبت به وجود و عدم، يكسان مي بيند و صرف نظر از وجود علت، ضرورتي براي وجود آن نمي بيند.
اين مقدمه، بديهي و بي نياز از اثبات است. زيرا محمول آن از تحليل مفهوم موضوع به دست مي آيد و فرض ممكن الوجود بودن عيناً فرض نداشتن ضرورت وجود است.
ب) هيچ موجودي بدون وصف ضرورت، تحقق نمي يابد، يعني تا هنگامي كه همه راه هاي عدم به روي آن مسدود نشود، به وجود نمي آيد، و به قول فلاسفه «الشيء ما لم يجب لم يوجد». به ديگر سخن: موجود يا ذاتاً واجب الوجود است و خود به خود ضرورت وجود دارد و يا ممكن الوجود است، و چنين موجودي تنها در صورتي تحقق مي يابد كه علتي آن را ايجاب كند و وجود آن را به سر حدّ ضرورت برساند، يعني به گونه اي شود كه امكان عدم نداشته باشد. اين مقدمه هم يقيني و غير قابل تشكيك است.
ج) هنگامي كه وصف ضرورت، مقتضاي ذات موجودي نبود، ناچار از ناحيه موجود ديگري به آن مي رسد، يعني علت تامه، وجود معلول را ضرورت بالغير مي سازد.
اين مقدمه نيز بديهي و غير قابل ترديد است، زيرا هر وصفي از دو حال، خارج نيست: يا بالذات است و يا بالغير. هنگامي كه بالذات نبود، ناچار بالغير خواهد بود. پس وصف ضرورت هم كه لازمه هر وجودي است، اگر بالذات نباشد، ناچار در پرتو موجود ديگري حاصل مي‌شود كه آن را علت مي نامند.
د) دور و تسلسل در علل محال است. اين مقدمه هم يقيني است، زيرا دور و تسلسل برگشت به اجتماع نقيضين مي نمايد و محال بودن اجتماع نقيضين بديهي است.
با توجه به اين مقدّمات يقيني، برهان امكان به اين صورت تقرير مي‌شود: موجودات جهان، همگي با وصف ضرورت بالغير،‌ موجود مي شوند، زيرا از يك سو ممكن الوجود هستند و ذاتاً وصف ضرورت را ندارند (مقدمة اوّل) و از سوي ديگر، هيچ موجودي بدون وصف ضرورت تحقق نمي يابد (مقدمه دوم) پس ناچار، داراي وصف ضرورت بالغير مي‌باشند و وجود هر يك از آن‌ها به وسيلة علتي ايجاب مي‌شود (مقدمه سوم).
اكنون اگر فرض كنيم كه وجود آن‌ها به وسيله يك ديگر ضرورت مي يابد، لازمه اش دَوْر در علل است و اگر فرض كنيم كه سلسلة علل،‌تا بي نهايت پيش مي رود، لازمه اش تسلسل است و هر دوي آن‌ها باطل و محال مي‌باشد(مقدمه چهارم) پس ناچار بايد بپذيريم كه در رأس سلسله علت ها موجودي است كه خود به خود ضرورت وجود دارد، يعني واجب الوجود است.
اين برهان را به صورت ديگري نيز مي توان تقرير كرد كه نيازي به مقدمه چهارم (ابطال دور و تسلسل) نداشته باشد، و آن اين كه: مجموعه ممكنات به هر صورت كه فرض شود، بدون وجود واجب الوجود بالذات، ضرورتي در آن‌ها تحقق نمي يابد، در نتيجه، هيچ يك از آن‌ها موجود نمي شود، زيرا هيچ كدام از آن‌ها خود به خود داراي ضرورتي نيستند تا ديگري در پرتو آن ضرورت يابد.
به ديگر سخن: ضرورت وجود در هر ممكن الوجودي ضرورتي عاريتي است و تا ضرورتي بالذات نباشد، جايي براي ضرورت هاي عاريتي نخواهد بود.
2ـ برهان تقدّم
علت، تقدّم وجودي دارد بر معلول (نه تقدّم زماني). معلول با اين كه هم زمان با علت است و از اين نظر تقدّم و تأخري در كار نيست، در مرحله و مرتبه بعد از علت قرار گرفته و مشروط به وجود علت است، بر خلاف علت كه مشروط به وجود معلول نيست، يعني درباره معلول صادق است: «تا علت وجود پيدا نكند، او وجود پيدا نمي‌كند» اما درباره علت صادق نيست كه: «تا معلول وجود پيدا نكند، او وجود پيدا نمي كند». كلمه «تا» مفيد مفهوم شرطيّت و مشروطيّت و تقدّم ذاتي است.
مثال: فرض مي‌كنيم گروهي مي خواهند در امري، مثلاً حمله به دشمن، اقدام كنند اما هيچ يك از آن‌ها حاضر نيست پيش قدم شود و حتي حاضر نيست هم قدم باشد. به سراغ هر كدام كه مي رويم، مي‌گويد «تا» فلان شخص حمله نكند، من حمله نخواهم كرد. شخص دوم همين را نسبت به شخص سوم مي‌گويد و شخص سوم نسبت به شخص چهارم و همين طور... يك نفر پيدا نمي شود كه بلا شرط حمله كند. آيا ممكن است در چنين وضعي حمله صورت گيرد؟ البته نه، زيرا حمله ها مشروط است به حمله ديگر، حمله غير مشروط وجود ندارد و حمله هاي مشروط كه سلسله را تشكيل مي دهند، بدون شرط، وجود پيدا نمي كنند، نتيجه اين است كه هيچ اقدامي صورت نمي گيرد.
اگر سلسله اي غير متناهي از علل و معلولات فرض كنيم، چون همه ممكن الوجود مي باشند، وجود هر كدام مشروط بر وجود ديگري است كه آن ديگري نيز به نوبه خود مشروط به ديگري است، تمام آن‌ها به زبان حال مي‌گويند «تا» آن يكي ديگر وجود پيدا نكند،‌ ما وجود پيدا نخواهيم كرد، و چون اين زبان حال، زبان همه است، بلا استثنا، پس همه يك جا مشروط هايي هستند كه شرط شان وجود ندارد، پس هيچ يك وجود پيدا نخواهد كرد.
از طرف ديگر چون مي بينيم موجوداتي در عالَم هستي وجود دارد، پس ناچار واجب بالذات و علت غير معلول و شرط غير مشروطي در نظام هستي هست كه اين‌ها وجود پيدا كرده اند.
3 - برهان تجربي (دليل علمي)
مهم ترين دلايل علمي براي اثبات وجود خدا ، آن دلايلي است كه از راه نظم موجود در طبيعت و موجودات طبيعي مي توان به وجود خداوند حكيم و مدبر رسيد . تمام رشته هاي علوم ثابت مي كند كه در دنيا نظام معجزه آسايي وجود دارد كه اساس آن ،قوانين وسنن ثابت و غير قابل انكار جهان هستي است. تلاش و كوشش دانشمندان و احاطه به اين قوانين ،امكان مي دهد كه بشر از راز هستي پرده برداري كند كه در اين مختصر فقط به يك استدلال ساده از پرفسور ادموند كارل كورنفلد استاد و محقق شيمي لاستيك و داروهاي تركيبي آلي و تكامل شيمي آلي ميآوريم؛ «پرفسور ادوين كانلين زيست‏شناس دانشگاه پرينستون غالبا ميگفت: «احتمال پيدايش زندگي از تصادفات به همان اندازه است كه در نتيجه حدوث انفجاري در يك چاپخانه، يك كتاب قطور لغت بوجود آيد» من اين بيان را بدون قيد و شرط تأييد ميكنم. من عقيده راسخ دارم كه خدايي وجود دارد كه جهان را خلق كرده و از آن نگهداري ميكند... من خدا را خدايي (ميدانم) كه تمام كتب آسماني از سوي وي نازل شده ودر آن كتاب خود را به عنوان خالق و صانع جهان به بشر شناسانده و راه مستقيم حقيقت را به او نشان داده است... من اجازه ميخواهم تا از چگونگي تأثير شيمي آلي كه در تقويت ايمان من بسيار مؤثر افتاده شمه‏اي بيان كنم. ما وجود يك حكمت عاليه را براي خلقت طبيعت قبول ميكنيم، والا بايد بگوئيم كه اين جهان و طبيعت كه ما آن را ادراك ميكنيم، فقط و فقط در نتيجه تصادف بوجود آمده است. براي كسي كه شگفتيها و رموز و نظم و ترتيب شيمي آلي را مخصوصا در اجسام زنده ديده است، تصور به وجود آمدن جهان در نتيجه تصادف بسيار دشوار و محال است. هر قدر ما ساختمان ذره را بيشتر مطالعه ميكنيم و واكنش‏هاي اين ذرات را بيشتر زير نظر قرار ميدهيم به همان اندازه روشن‏تر درمييابيم كه يك عقل كل نقشه عالم طبيعت را طرح و با اراده و مشيت خود آن را خلق كرده است. اين فكر نتيجه تجربه شخصي من است و غالب اوقات كه در آزمايشگاه، ميان اجسام بينهايت كوچك و فعل و انفعالات پيچيده و عجيب آنها كار ميكنم، فكر عظمت و حكمت عاليه آفريدگار مرا مبهوت و متحير ميسازد.
فعل و انفعالات سلول حيواني به قدري عجيب و پيچيده است كه اگر كوچكترين انحرافي در آنها روي دهد باعث بيماري حيوان ميشود. واقعا عجيب است كه سازماني به پيچيدگي يك سلول حيواني بتواند خودبخود به حيات و فعاليت خويش ادامه دهد. براي اين كار حتما وجود پروردگار فوق‏العاده حكيمي ضرورت دارد. من هر قدر بيشتر در آزمايشگاهها به كار تجربي ميپردازم، ايمانم راسختر و محكمتر ميشود و نسبت به فكر و حال بعضي از همكاران بيدين خودم، در هر نقطه جهان كه باشند، بيشتر ميانديشم. وضع آنها در نظر من معمايي شده است كه چگونه با مشاهده اين همه دليل بارز، باز نميخواهند به وجود صانع اقرار كنند. در حاليكه يك ماشين ساده ساخت بشري طراح و سازنده‏اي لازم دارد، چگونه ممكن است موجوداتي كه هزاران مرتبه پيچيده‏تر و عجيب‏تر از آنند، صانعي نداشته باشند.»
سخنان اين دانشمند ، مربوط به برهان نظم است كه به طورخلاصه نمي تواند يك مجموعه منظم حتي يك موجود بسيار كوچك به صورت تصادف و اتفاق به وجود آيد ، بلكه به سازنده و خالق حكيم و دانا تعلق دارد و پذيرش تصادف در خلقت آن قدر بي دليل است كه مانند پذيرش به وجود آمدن يك كتاب فلسفي و عملي دقيق با انفجار يك كارخانه چاپ كتاب. چند كتاب براي خدا شناسي:
- راه خداشناسي، استاد جعفر سبحاني
- راه شناخت خدا، محمدي ري شهري
- آفريدگار جهان، آيت‏الله مكارم شيرازى
- خدا را چگونه بشناسيم، آيت‏الله مكارم شيرازى
- اصول عقايد، استاد محسن قرائتي
- خدا در قرآن، شهيد بهشتي
- دوره پنج جلدي مقدمه اي بر جهان بيني توحيدي، استاد شهيد مرتضي مطهري(ره)
- توحيد، شهيد دستغيب شيرازي
- نشان از بى‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153
- تبيين براهين اثبات خدا، آيت الله جوادي آملي، مركز نشر اسراء قم.

سلام
من میگم اشهدین
نماز میخونم
روزه هاموهم گرفتم امسال
نه سیگار نه قلیون هیچی تو عمرم مصرف نکردم
منم قرائت قرآن کار میکردم
نماز همش مسجد میرفتم
تو فامیل پشت سرم میخواستن که نماز بخوانند
ی روز تو نت دیدم نوشته کافر با مومن ازدواجش باطله
اومدم رساله رودیدم بعد دیدم توش اینو نوشته
نشستم گفتم بذار ایمانم درست بشه اسلام حقه پس بهش میرسم
کارشناس اعتقادی هم گفت برو تحقیق کن
اونقدر رفتم تا کارم رسید اینجا
ی احکام گفت وسواس داری
ی احکام گفت کافری و مرتدی برو با یکی مثل خودت ازدواج کن
یکی گفت برو اعتقادات

اعتقادات گفت برو مشاوره
مشاوره گفت برو مشاوره حضوری
مشاوره حضوری گفت وساس نداری برو خارج ازدواج کن
و...
من بدبخت شدم ولی تورو به عزیزتون قسم میدم هیچ و.قت خداو...را ول نکنید و تو هرکتاب و ...مزخرف سرک نکشید...برای منم دعا کنید ی لحظه درست بشم وباایمان بمیرم

[=arial]

omid40;776761 نوشت:
دل و عقلم لجباز شدن ویا زیر بار نمیروند که الله و ...حق است ...خسته ام بعضی روزها نمیتونم حتی بخوابم انگار توی برزخی گیر کردم خواهش میکنم برام دعا کنید کمکی میتوانید انجام بدید


با سلام
عرض ادب و احترام
بزرگوار عقل بهترین وسیله برای درک معارف دین است و مطالعه و فهم درست معارف دین انسان را به خدا نزدیکتر می کند
مطالعه براهین خدا شناسی،مطالعه روایاتی که دراین زمنیه مطرح است به فهم بهتر انسان کمک می کند

تدبر و اندیشه در افرینش انسان و نعماتی که خداوند به انسان داده است
از همین جسم و بدن و چشم و کوش و نعمت هوا و خاک و باد و اب و زمین و اسمان و.....کمک تان خواهد کرد


عبادت انسان در محضر خدا دل انسان را نرم می کند انسان اگر در محضر خدایی عالم و ناظر و حاکم و خالق و....سر به سجده گذارد و از خودش درخواست نماید که انسان را هدایت نماید بهتر و زودتر مستجاب می شود
خداوند درقران می فرماید:اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ
[=arial](1)[=arial]خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد اين است هدايت‏خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست

[=arial]
همه موجودات عالم هر انچه که هست مخلوق خداست خداوند این موجودات را خلق کرده است تا در خدمت انسان باشند و انسان با استفاده از این نعمات به تعالی برسد
زیرا از بعضي آيات و روايات استفاده مي‏ شود كه هدف از خلق جهان هستي، رسيدن انسان به تكامل است.
"هو الّذي خلق لكم ما في الارض جميعاً؛ او خدايي است كه براي شما همه آن چه را كه در زمين است، آفريد".(2) بنابراين، كره زمين و آن چه در روي زمين يا زير زمين قرار دارد براي رفاه و بهره وري انسان خلق شده است.
"اللَّه الّذي خلق السّموات والارض و انزل من السّماء ماء افاخرج به من الثّمرات رزقالكم و سخر لكم الفلك لتجري في البحر بامره و سخر لكم الانهار و سخر لكم الشمس و القمر دائبين و سخر لكم الليل و النّهار؛ خدا است كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و از آسمان باران نازل كرد و بدان باران براي روزي شما ميوه‏ها رويانيد و كشتي‏ها را رام شما كرد تا به فرمان او دريا روان شوند و رودها را مسخر شما ساخت و آفتاب و ماه را كه همواره در حركتند رام شما كرد و شب و روز را مسخر شما گردانيد".(3)

پس انسان این اشرف مخلوقات خود را در اختیار خدا قرار دهد و به گفته های خدا عامل باشد خداوند مسیر سعادت و هدایت را فراهم می کند

پي نوشت‏
1-زمر/23
2. بقره/ آيه ۲۹.
3. ابراهيم / آيه ۳۲ و ۳۳.

[=arial]

omid40;776824 نوشت:
رفتم مشاوره

با سلام
ببینید بزرگوار
مشاوره رفتن هم باید از روی حساب وکتاب باشد
شما برای مسایل اعتقادی و دینی خودتان نباید سراغ مشاوره غیر دینی بروید
برای مشاور بنده پیشنهاد می کنم از مشاورین همین سایت که از جنبه اعتقادی به مساله نگاه می کنند مشاوره داشته باشید
قطعا مشاوری که اعتقادی به مولفه های دینی ندارد راههای غیردینی را پیشنهاد خواهد داد ((((متعجب شدم از مشاوری که برای حل مشکلات عقیدتی زیستن در خارج از کشور را پیشنهاد داده است ؟؟؟مطمئن هستید این فرد مشاور بوده و دفتر آزانس مسافرتی نداشت؟؟!؟!؟!)))

omid40;776824 نوشت:
سلام اگر کسی بدون هیچ باور عقلی و قلبی به خدا و دین و... شهادتین را بگوید خدا مسلمان قبولش میکند؟ و اگر دراین حال بمیرد مسلمان مرده است؟

هرکسی شهادتین را بر زبان جاری بکند مسلمان است و احکام اسلام در موردش اجرا می شود
باور و اعتقاد درونی به خودش مرتبط است
ولی اگر فردی واقعا اعتقادی ندارد چرا باید شهادتین بگوید؟؟ برای چه؟؟ پس حتما اعتقادی دارد که این کار را می کند
یا نه اگر از روی نادانی باشدو الکی و مسخره بازی و.....بله این که سوال ندارد مسلم است که این شهادتین به درد نمی خورد

ولی اگر این فرد شهادتین بکوید و اعمال عبادی انجام بدهد فایده دارد چرا ندارد؟؟؟
الکی که نمی شود انسان صبح تا شب 17ساعت در گرما چیزی نخورد یا صبح از خواب ناز بیدار شود و با اب سرد دست و صورت بشوید و خم و راست شود پس حتما اعتقادی پشت این مساله است
به هر حال با این رفتار و اعمال قطعا اعتقادی به دین و اسلام دارد
فقط مشکل شبهات وسوالات است که ان همبا مطالعه و سوال و تدبر حل شدنی است

omid40;776850 نوشت:
سلام
من میگم اشهدین
نماز میخونم
روزه هاموهم گرفتم امسال
نه سیگار نه قلیون هیچی تو عمرم مصرف نکردم
منم قرائت قرآن کار میکردم
نماز همش مسجد میرفتم
تو فامیل پشت سرم میخواستن که نماز بخوانند
ی روز تو نت دیدم نوشته کافر با مومن ازدواجش باطله
اومدم رساله رودیدم بعد دیدم توش اینو نوشته
نشستم گفتم بذار ایمانم درست بشه اسلام حقه پس بهش میرسم
کارشناس اعتقادی هم گفت برو تحقیق کن
اونقدر رفتم تا کارم رسید اینجا
ی احکام گفت وسواس داری
ی احکام گفت کافری و مرتدی برو با یکی مثل خودت ازدواج کن
یکی گفت برو اعتقادات

اعتقادات گفت برو مشاوره
مشاوره گفت برو مشاوره حضوری
مشاوره حضوری گفت وساس نداری برو خارج ازدواج کن
و...
من بدبخت شدم ولی تورو به عزیزتون قسم میدم هیچ و.قت خداو...را ول نکنید و تو هرکتاب و ...مزخرف سرک نکشید...برای منم دعا کنید ی لحظه درست بشم وباایمان بمیرم

سلام دوست عزیز

خب مشخصه که شما با دید بازی وارد مسائل نشده بودید که یکهو با یکی دوتا فیلم و مطلب بهت زده و بهم ریخته شدید !!

شما مدتی تاپیکهای این سایت رو بخونید و اصلا با فکرتون لج بازی نکنید ... ذهن عین یه بچه لجبازه که هر چقدر بهش بگی بکن نکن بدتر میکنه .. بزارید هر فکری میخواد بره و بیاد شما فقط منطقی با افکارتون رفتار کنید ...

خب علوم اونها علوم تجربی هست .. هر چیزی رو که نمیبینن میگن نیست ! اما این سوال خیلی ساده ست که پس همونا چرا جاذبه ی زمینی که نمیبینن رو قبول دارن آیا غیر اینه که از نشانه هاش بهش رسیدن ؟ پس چرا وقتی به بحث خدا و دین میرسه انقدر بدجنس و بی انصاف میشن ؟

انقدرا سخت نیست خارج شدن از این بزرخ .. حالا چرا تو این هیری ویری یاد ازدواج افتادید ؟

اول خودتون رو رها کنید تا فکرتون آروم بشه بعد ان شاالله ازدواج میکنید با یک خانم خوب و متدین .. هر مشاوره ای هم نرید.

اینها هستن همون دانشمندانی که نور ایمان در دلشون نیست و این بی ایمانی و شک و سیاهی دل خودشون رو تزریق میکنن به مخاطبینشون .. و جهل خواننده و شنونده ست که باعث بیقراری و انحراف میشه .. این دانشمندان رو قرآن ازشون یاد کرده و بهشون تذکر داده ...

ضمنا با یک تئوری ( یعنی چیزی که هنوز اثبات صددرصد نشده و بصورت قانون درنیومده ) هرگز توشه ی سفر و هجرت از عقیده ای به عقیده ی دیگر نبندید ..

این لینک رو ببینید ...

موفق باشید

omid40;776850 نوشت:
من بدبخت شدم ولی تورو به عزیزتون قسم میدم هیچ و.قت خداو...را ول نکنید و تو هرکتاب و ...مزخرف سرک نکشید...برای منم دعا کنید ی لحظه درست بشم وباایمان بمیرم

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

شما علت بی اعتقاد شدنتان را می دانید،منشأش را می شناسید.

خب برای رهایی از تبعات آن و رسیدن به حقیقت، به ضدّش عمل کنید.

توسل،نماز،روزه،بسیار خوب است،امّا مبانی فکری شما بهم ریخته.

بنابراین باید همانطور که کتب و مقالات و مطالب گمراه کننده را خوانده اید

الان بروید به دنبال مطالعات مذهبی با منابع موثق،نه به عنوان اینکه می خواهید

اثر آن مطالعات قبلی را خنثی کنید،بلکه برای کشف حقیقت،طوری که قلب و عقلتان را

اقناع کند،این هم مستلزم این است که صبور و جویای حقیقت باشید،کافر هم نیستید

شما در جایگاه شکّید نه کفر.

چه می دانید شاید این مقدمه ای برای رسیدن به یقین به خداوند باشد.

و از آنجایی که هادی خداست،توسل و دعا و نماز و سایر تکالیف شرعیتان

را هم انجام دهید،ان شاالله و یقینا راه راست را خواهید یافت،و معتقد تر از قبل

زندگی خواهید کرد.

مشک;777404 نوشت:

انقدرا سخت نیست خارج شدن از این بزرخ .. حالا چرا تو این هیری ویری یاد ازدواج افتادید ؟

سلام تقریبا اوج این مساله وقتی شدت و مهم شد که دیدم تورساله نوشته بود کافر با مومن ازدواجش صحیح نیست منم دیدم دین و.. درستی ندارم با کارشناسا صحبت کردم گفتن تحقیق کن و افتادم توی این هچل

omid40;777751 نوشت:

سلام تقریبا اوج این مساله وقتی شدت و مهم شد که دیدم تورساله نوشته بود کافر با مومن ازدواجش صحیح نیست منم دیدم دین و.. درستی ندارم با کارشناسا صحبت کردم گفتن تحقیق کن و افتادم توی این هچل

سلام

متوجه منظورتون نشدم دقیقا !!

چه منابعی برای تحقیق کردن انتخاب کردید ؟

شما خودتون رو کافر میدونستید و بعد دنبال خانم مومن میگشتید و بعد به رساله شیعیان مراجعه کردید ؟؟ خب پس خودتون، خودتون رو از همون ابتدا هم باایمان نمیدونستید درسته ؟

بعد آخه گفتید که اهل حفظ کردن قرآن و نماز و اینها بودید !!

بگذریم ... بهرحال اتفاقیه که افتاده و مهم جایی هست الان ایستادید . قبل از ازدواج هر نوع مشغله ذهنی این چنینی باید کنار بره تا انسان با ثبات بیشتری وارد همچین مرحله ی حساسی بشه ..

حالا الان با خوندن مطالب این سایت آیا به آرامش رسیدید ؟

سرکار حبیبه مطلب خوبی گفتن ... با صبر به تحقیقاتتون ادامه بدید و با خودتون نجنگید !!

ان شاالله نور حقیقت رو همچنان که هست میبینید ...

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم و رحمة الله؛

omid40;775245 نوشت:
سلام

جسارتاً جسارتاً امکان دارد از سطح تحصیلات شما بزرگوار بپرسم و احیاناً اگر دانشگاه تشریف بردید از رشته دانشگاهی شما؟

سوال ساده ای دارم در مورد الگوریتم تکاملی ژنتیک؛ شاید راهگشا باشد.

برای فهم فرگشت به همه کسانی که سر و صدا می کنند بفرمائید که لطفاً کمی آرام باشید تا صدا به صدا برسد؛ بعد که همه آرام شدند حالا به یکی از آنها بفرمائید که لطفاً با آرامش و بدون هیجانی شدن، شمرده و منطقی و مودب، توضیح دهند که مدعای بحث چیست و دلایل او برای این ادعا چیست؛ شما هم آرام گوش کنید و به عقل خود، با هر سطح دانشی که دارید، مراجعه بفرمائید. هر بخش را که مطابق حقیقت یافتید، بپذیرید و هر بخش که دلایل مدعی را برای اثبات آن مدعا ناکافی تشخیص دادید، نپذیرید.
بعد آنچه را که فهمیدید برای خودتان ثبت بفرمائید؛ ببینید و ارزیابی کنید که مدعای فرگشت چیست و دلایل آنها چیست. اگر حق می گفتند بپذیرید و اگر حق نمی گفتند نپذیرید؛ در این راه از سر و صداها و مسخره کردن ها و امثالهم نترسید. اما راسخانه قدم گذارید و به حکم عقلتان احترام بگذارید.

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه رو شود هر که در او غش باشد

مطالعه وبلاگ زیر را هم که نویسنده آن انسان مودب و فرهیخته جناب آقای دکتر میرافضلی، رئیس اداره توسعه علمی موسسه تحقیقات واکسن و سرم سازی رازی، هستند معرفی می نمایم؛ فارغ از مطالب و تجربیات آزمایشگاهی ارزنده ایشان در مورد فرگشت، آشنایی با این شخص آرام و علمی و فرهیخته خودش برکاتی دارد؛ البته آشنایی بنده با ایشان فقط از طریق مطالعه مطالب ایشان بوده است که انصافاً بسیار ناب است.

وبلاگ تخصصی فرگشت

جمع بندی

سوال

آیا خدا وجود دارد؟
چگونه با وجود تکامل و نئو داروینیسم ... میتوان گفت خدا وجود دارد و اینکه علم ترمو دینامیک میگن اثبات میکنه ماده اولیه هم میتونه اتفاقی و از هیچ به وجود بیاید
من هم شیعه زاده 12 امام هستم با مطالعات و فیلم هایی که در این زمینه ها دیدم بی اعتقاد تر شدم و الان هیچ باوری برایم نمانده ...آیا کافر و مرتدم؟
من میخوام ازدواج کنم با خانم مومن اما میگن کافر با مومن عقدش باطله برو با یکی مثل خودت ازدواج کن
این روزا هیچ کسو ندارم قبلا خدارو داشتم اما الان هیچ
پاسخ
با سلام
عرض ادب و احترام
بله دلایل مختلفی بر وجود خداوند وجود دارد
براهینی که اثبات می کند برای عالم خدایی است
براهینی از جمله
برهان حدوث
برهان وجود و امکان
برهان حرکت
برهان صدیقین
و.........
بزرگوار برای نفی وجود خداوند باید دلایل اثبات خداوند را رد نمایید
به عبارتی براهینی که اثبات می کند خدایی برای عالم است را نفی بکنید

نظریه تکامل مدت هاست که مطرح است و البته توسط علما هم پاسخ داده شده است
ادعای اثبات مهم نیست
مهم دلایل اثبات است که باید بیان نمایید و بررسی شود

شما همان شیعه 12 امام هستید
هیچ کسی با تحقیق و سوال و پرسش کافر یا مرتد نمی شود
شما اگر سوالی دارید مطرح نمایید
و به دنبال پاسخی برای سوالات خود باشید
شک کردن در عقاید بد نیست به شرطی که با برهان و استدلال این شک تبدیل به یقین شود نه این که به شک ها بی اعتنا شد و رها کرد که در این صورت به عقاید انحرافی کشیده می شود
اگر سوالی دارید در مراجع معتبر علمی و دینی مطرح نمایید و پاسخ های یقینی و دلایل متقن دریافت نمایید
بزرگوار عقل بهترین وسیله برای درک معارف دین است و مطالعه و فهم درست معارف دین انسان را به خدا نزدیکتر می کند
مطالعه براهین خدا شناسی،مطالعه روایاتی که دراین زمنیه مطرح است به فهم بهتر انسان کمک می کند

تدبر و اندیشه در افرینش انسان و نعماتی که خداوند به انسان داده است
از همین جسم و بدن و چشم و کوش و نعمت هوا و خاک و باد و اب و زمین و اسمان و.....کمک تان خواهد کرد

عبادت انسان در محضر خدا دل انسان را نرم می کند انسان اگر در محضر خدایی عالم و ناظر و حاکم و خالق و....سر به سجده گذارد و از خودش درخواست نماید که انسان را هدایت نماید بهتر و زودتر مستجاب می شود
خداوند درقران می فرماید:اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُّتَشَابِهًا مَّثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَن يُضْلِلْ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ (1)خدا زيباترين سخن را [به صورت] كتابى متشابه متضمن وعد و وعيد نازل كرده است آنان كه از پروردگارشان مى‏هراسند پوست بدنشان از آن به لرزه مى‏افتد سپس پوستشان و دلشان به ياد خدا نرم مى‏گردد اين است هدايت‏خدا هر كه را بخواهد به آن راه نمايد و هر كه را خدا گمراه كند او را راهبرى نيست


همه موجودات عالم هر انچه که هست مخلوق خداست خداوند این موجودات را خلق کرده است تا در خدمت انسان باشند و انسان با استفاده از این نعمات به تعالی برسد
زیرا از بعضي آيات و روايات استفاده مي‏ شود كه هدف از خلق جهان هستي، رسيدن انسان به تكامل است.
"هو الّذي خلق لكم ما في الارض جميعاً؛ او خدايي است كه براي شما همه آن چه را كه در زمين است، آفريد".(2) بنابراين، كره زمين و آن چه در روي زمين يا زير زمين قرار دارد براي رفاه و بهره وري انسان خلق شده است.
"اللَّه الّذي خلق السّموات والارض و انزل من السّماء ماء افاخرج به من الثّمرات رزقالكم و سخر لكم الفلك لتجري في البحر بامره و سخر لكم الانهار و سخر لكم الشمس و القمر دائبين و سخر لكم الليل و النّهار؛ خدا است كه آسمان‏ها و زمين را آفريد و از آسمان باران نازل كرد و بدان باران براي روزي شما ميوه‏ها رويانيد و كشتي‏ها را رام شما كرد تا به فرمان او دريا روان شوند و رودها را مسخر شما ساخت و آفتاب و ماه را كه همواره در حركتند رام شما كرد و شب و روز را مسخر شما گردانيد".(3)

پس انسان این اشرف مخلوقات خود را در اختیار خدا قرار دهد و به گفته های خدا عامل باشد خداوند مسیر سعادت و هدایت را فراهم می کند

دقت نمایید بزرگوار
مشاوره رفتن هم باید از روی حساب وکتاب باشد
شما برای مسایل اعتقادی و دینی خودتان نباید سراغ مشاوره غیر دینی بروید
برای مشاور بنده پیشنهاد می کنم از مشاورین همین سایت که از جنبه اعتقادی به مساله نگاه می کنند مشاوره داشته باشید
قطعا مشاوری که اعتقادی به مولفه های دینی ندارد راههای غیردینی را پیشنهاد خواهد داد ((((متعجب شدم از مشاوری که برای حل مشکلات عقیدتی زیستن در خارج از کشور را پیشنهاد داده است ؟؟؟مطمئن هستید این فرد مشاور بوده و دفتر آزانس مسافرتی نداشت؟؟!؟!؟!)))

هرکسی شهادتین را بر زبان جاری بکند مسلمان است و احکام اسلام در موردش اجرا می شود
باور و اعتقاد درونی به خودش مرتبط است
ولی اگر فردی واقعا اعتقادی ندارد چرا باید شهادتین بگوید؟؟ برای چه؟؟ پس حتما اعتقادی دارد که این کار را می کند
یا نه اگر از روی نادانی باشدو الکی و مسخره بازی و.....بله این که سوال ندارد مسلم است که این شهادتین به درد نمی خورد

ولی اگر این فرد شهادتین بکوید و اعمال عبادی انجام بدهد فایده دارد چرا ندارد؟؟؟
الکی که نمی شود انسان صبح تا شب 17ساعت در گرما چیزی نخورد یا صبح از خواب ناز بیدار شود و با اب سرد دست و صورت بشوید و خم و راست شود پس حتما اعتقادی پشت این مساله است
به هر حال با این رفتار و اعمال قطعا اعتقادی به دین و اسلام دارد
فقط مشکل شبهات وسوالات است که ان همبا مطالعه و سوال و تدبر حل شدنی است

پي نوشت‏
1-زمر/23
2. بقره/ آيه ۲۹.
3. ابراهيم / آيه ۳۲ و ۳۳.

موضوع قفل شده است