آیا متن نامه های حضرت محمد به سران کشورها با قرآن هماهنگی دارد ؟

تب‌های اولیه

78 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
آیا متن نامه های حضرت محمد به سران کشورها با قرآن هماهنگی دارد ؟

بنام جهاندار

با درود بر راستپذیران ارجمند

می دانیم که نامه هایی منسوب به محمد وجود دارد که برای سران کشورهای دیگر و دعوت آنها به اسلام

نوشته شده است

بزودی من متن آنها را می آورم و سپس با ارائه دلیلها یی تضاد آنها را با آیات قرآن نشان می دهم

که دست کم این شبه بوجود آید که متن این نامه ها ساختگی بوده و نوشته ی خود محمد نیست

بلکه افراد ی با حمیت جاهلی آنها را بعدا ساخته اند

یا اینکه واقعا نوشته ی خود محمد هستند پس در این صورت ...........

غلام علی نوری
اینکه از یک شاخه به شاخه دیگری بپری و تنها شبهه کنی این نشان از ضعف توست و نشان از باطل بودن مسلک توست
شما تو تاپیک زیر شبهه انداختی سپس پیدات نشد
بعداز یه مدت اومدی یه تاپیک دیگه زدی؟ اگه می خواهی مثل بقیه دوستان اسک دینی حقیقت رو جستجو کنی از این تاپیک به تاپیک دیگه نپر و همین جا یا جوابگو باش یا معترف به اشتباهت
البته هر انسان عاقلی می فهمد که کسی که بحثی را آغاز می کند و آن را به اتمام نمی رساند در بحث شکست خورده و نتوانسته اعتقادش را به دیگران القا کند
http://www.askdin.com/showthread.php?t=11605&page=4

آشنای قریب;106821 نوشت:
اینکه از یک شاخه به شاخه دیگری بپری و تنها شبهه کنی این نشان از ضعف توست و نشان از باطل بودن مسلک توست
شما تو تاپیک زیر شبهه انداختی سپس پیدات نشد
بعداز یه مدت اومدی یه تاپیک دیگه زدی؟ اگه می خواهی مثل بقیه دوستان اسک دینی حقیقت رو جستجو کنی از این تاپیک به تاپیک دیگه نپر و همین جا یا جوابگو باش یا معترف به اشتباهت
البته هر انسان عاقلی می فهمد که کسی که بحثی را آغاز می کند و آن را به اتمام نمی رساند در بحث شکست خورده و نتوانسته اعتقادش را به دیگران القا کند

اولا یاد بگیر مودب باشی که مؤدب بودن نشانه ی شخصیت است

دوم

اگر می بینی که نوشته های شماها را پیگیری نمی کنم علتش اینه که حرف درستی برای گفتن ندارین همه اش استدلالات تکراری و فرسوده ای که نخ نما شده اند و آنقدر آنها را از شما دیده ام که دیگر انگیزه ای برای شنیدن حرفای مکرر اندر مکرر شما ندارم

شما ها سالهاست و بلکه قرنهاست فقط دور دایره ی تنگ عقاید بسته ی خودتون می چرخید و حرف تازه ای برای گفتن ندارید
حرفایی که شما به عنوان جواب تحویل می دهید من سالها پیش هم شنیده ام و جالب این است که هیچگاه راه تازه ای برای قانع ساختن مخاطب پیدا نکرده اید

در ضمن به جای آینه شکستن خود بشکنید که آینه شکستن خطاست و مسیر این تاپیک را منحرف نکنید

اگر سخنی خرد مدار در این مورد داری بیار اگر نه خاموشی برای شما زیبنده تر است

خوب من منتظرم که نظرت را در مورد این تاپیک بگویی

غلامعلی نوری;106850 نوشت:
شما ها سالهاست و بلکه قرنهاست فقط دور دایره ی تنگ عقاید بسته ی خودتون می چرخید و حرف تازه ای برای گفتن ندارید حرفایی که شما به عنوان جواب تحویل می دهید من سالها پیش هم شنیده ام و جالب این است که هیچگاه راه تازه ای برای قانع ساختن مخاطب پیدا نکرده ای

سلام

برای راه را پیمودن

گوشی شنوا دیدی بینا و سخنی گویا می خواهد که اگر داشتید جواب های کهن را

جوابی نو می دادید

نه انکه بحث را رها کرده و خود را به خواب بزنید

این را بدانید ما وظیفه ای جز تذکر نداریم

و هدایت به دست خدا است

بله

خود شکن اینه شکستن خطا است:Gol:

[="darkred"] [="blue"][="darkred"]نخست ببینیم که واقعا آیا داستان فرستادن چنین نامه هایی راست است[/][/] [/]؟؟

می گویند بن مایه و سند نامه های محمد در تاریخ طبری است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما آیا آقای طبری دروغ و و مصلحتی در کارش نبوده است ؟؟؟؟؟؟

طبری در تاريخ خود اين روايت ها را به ابن اسحاق٬ نخستین «سيره نويس» زندگی محمد نسبت داده است٬ با توجه به متون بسيار قديمی اين سيره که اکنون در دست ما است (ولی طبری تنها [="blue"]نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا[/] که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است) ميتوان تاکيد کرد که [="darkred"][="blue"]ابن اسحاق در سيره خود مطلقا سخنی از این نامه های ارسالی پيامبر به سران کشور های خارجی بمیان نیاورده است.[/][/] اشاره کوتاهی هم که ابن هشام در سيره خود در اين باره ميکند از جانب خود او است و نه اینکه مانند بقيه کتاب از ابن اسحاق گرفته شده باشد. اضافه بر آن فصلی که اين اشاره در ان آمده فصلی است که نويسنده پس از پايان کتابت اثر خود به آخر ان افزوده است و در متن اصلی کتاب وجود نداشته است. اين سکوت کامل ابن اسحاق دليل بر اين است که يا در زمان تدوین اين کتاب چنین موضوعی اصولا مطرح نبوده٬ يا اصالت آن قويا مورد تردید بوده است.

« بعضی از خاورشناسان موضوع ارسال نامه های پیغمبر را به پادشاهان و زمامداران عصر با دیده تردید نگریسته اند و اصالت ارسال چنین نامه هایی را منکرند، بدین دلیل که در مدارک و اسناد تاریخی هیچیک از این کشورها اثری از هیچکدام از نامه ها وجود ندارد. » (تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه فارسی، ص ۱۷۵).

غلامعلی نوری;106864 نوشت:
نخست ببینیم که واقعا آیا داستان فرستادن چنین نامه هایی راست است ؟؟

می گویند بن مایه و سند نامه های محمد در تاریخ طبری است !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اما آیا آقای طبری دروغ و و مصلحتی در کارش نبوده است ؟؟؟؟؟؟

طبری در تاريخ خود اين روايت ها را به ابن اسحاق٬ نخستین «سيره نويس» زندگی محمد نسبت داده است٬ با توجه به متون بسيار قديمی اين سيره که اکنون در دست ما است (ولی طبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است) ميتوان تاکيد کرد که ابن اسحاق در سيره خود مطلقا سخنی از این نامه های ارسالی پيامبر به سران کشور های خارجی بمیان نیاورده است. اشاره کوتاهی هم که ابن هشام در سيره خود در اين باره ميکند از جانب خود او است و نه اینکه مانند بقيه کتاب از ابن اسحاق گرفته شده باشد. اضافه بر آن فصلی که اين اشاره در ان آمده فصلی است که نويسنده پس از پايان کتابت اثر خود به آخر ان افزوده است و در متن اصلی کتاب وجود نداشته است. اين سکوت کامل ابن اسحاق دليل بر اين است که يا در زمان تدوین اين کتاب چنین موضوعی اصولا مطرح نبوده٬ يا اصالت آن قويا مورد تردید بوده است.

« بعضی از خاورشناسان موضوع ارسال نامه های پیغمبر را به پادشاهان و زمامداران عصر با دیده تردید نگریسته اند و اصالت ارسال چنین نامه هایی را منکرند، بدین دلیل که در مدارک و اسناد تاریخی هیچیک از این کشورها اثری از هیچکدام از نامه ها وجود ندارد. » (تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه فارسی، ص ۱۷۵).

با سلام
جناب نوری که نه از تاریخ میدانید و نه از منابع و نه بوی از علم بردید !!؟
جواب تمامی مغلطه های شما را در مقاله زیر ذکر میکنیم !!
تا باری دیگر جواب قلم فرسائی مغرضان داده شود

با سلام
ارسال نامه‌ها و پیام‌ها در عصر رسالت پیامبر اعظم ( ص ) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است . در اهمیت این موضوع همین بس که محققین و دانشمندان کتاب‌های مستقلی درباره آن نگاشته‌‌اند .
گرچه برخی از نویسندگان از کنار این مهم بی‌تفاوت گذشته‌اند یا به طور سطحی و گذرا در این موضوع نکاتی را یادآور گشته‌اند ، این رویداد از جمله اقدامات حماسی و شگفت‌آور پیامبر اعظم ( ص ) است که هر انسان اندیشمندی آن را تحسین می‌کند و الگوی رفتاری خویش قرار می‌دهد1 اهمیت نامه‌های پیامبر ( ص ) وقتی آشکارتر می‌شود که به ژرفای بازتاب و تأثیر شگفت آنها در ابعاد گوناگون توجه بسزایی شود .
در این مقاله سعی آن است که :
1 . اذهان را به اصل بنیادین رسالت جهان شمول اسلام بیشتر سوق دهد و خوانندگان گرامی را با متن نامه‌های پیامبر اعظم ( ص ) و جایگاه آسمانی آنها ، مأنوس تر گرداند .



2 . در این زمینه ، به معرفی سفیران فداکار و حاملان ایثارگر نامه‌ها بپردازد که برخی با مخاطرات مختلف رو به رو شدند و جان خویش را فدا نمودند :( طوبی لهم و حسن مآب2 )



3 . نقش نامه‌های پیامبر اعظم ( ص ) را در صدر اسلام و گذرگاه تاریخ تحلیل و بررسی کند تا انکار حقایقی که برخی خاورشناسان بدان مبادرت ورزیده‌اند ، مردود گردد ؛ زیرا آنان از روی ظلم و غرور و در حالتی که بدان حقایق یقین داشته‌اند ، برای تشتّت اذهان به انکار آنها پرداخته‌اند3



4 . اینکه نباید بازتاب دائمی و نقش درخشان این مکتوبات را در عرصۀ فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی تاریخ اسلام و اعصار پس از آن فراموش کرد ؛ زیرا از اهمیت بی‌بدیل پیام‌ها و محتوای نامه‌های پیامبر اعظم ( ص ) غفلت می‌شود4

[=Verdana]عصر ابلاغ رسالت
[=Verdana]پیمان « صلح حدیبیه » نوعی آرامش نسبی برای جامعۀ اسلامی به همراه داشت ؛ از این رو ، پیامبر اسلام ابلاغ رسالت جهانی خویش را آغاز نمود .
[=Verdana] طبیعی است که اگر تهاجم‌های ناجوانمردانۀ عرب نبود ، خیلی زودتر از این پیامبر اعظم ( ص ) به دعوت زمامداران ، رؤسا و رهبران مذهبی می‌پرداخت ولی موضع‌گیری‌های سرسخت قریش و سایر احزاب عرب ، این فرصت را از او سلب کرد و آن حضرت ناچار بود قسمت مهمّی از اوقات شریف خویش را به دفاع از کیان اسلام اختصاص دهد .
[=Verdana]به هر حال ، روزی که پیامبر اعظم ( ص ) از حملات قریش مطمئن گردید ، بی‌درنگ ندای خود را به گوش جهانیان رسانید . نامه‌های آن حضرت به سران و زمامداران به حدود 68 عدد می‌رسد که بررسی آنها بیانگر این واقعیت است که برخلاف تهمت‌های ناروای برخی خاورشناسان ، زبان اسلام ، زبان اندیشه آزاد و استدلال بوده است ، نه زبان شمشیر و زور .5
[=Verdana]در عصری که این پیام‌ها به جهانیان ابلاغ می‌شد ، جهان بین دو امپراتوری بزرگ ایران و روم تقسیم شده و میان آنها از عصر هخامنشیان نبرد و ستیز ریشه گرفته بود و این دشمنی تا عهد ساسانیان ادامه داشت .
[=Verdana]خاور زمین تحت سیطره امپراتوری ایران بود که سرزمین عراق و یمن و بخشی از آسیای صغیر ، از اقمار ایران به شمار می‌رفت .
[=Verdana] دولت روم نیز در آن روز به دو بلوک شرقی و غربی تقسیم گشته بود ؛ زیرا در سال 395 م . امپراتور روم6 کشور خود را میان دو پسرش تقسیم کرد و دو کشور روم شرقی و غربی را به وجود آورد که روم غربی در سال 476 م .
[=Verdana] به دست وحشیان و بربرهای شمالی اروپا منقرض گردید ، ولی روم شرقی ـ که مرکزش قسطنطنیه بود و شامات و مصر را نیز در اختیار داشت ـ در عصر ظهور اسلام ، سردمدار سیاست جهانی محسوب می‌شد .
[=Verdana] سرزمین عربستان نیز میان این دو قطب محصور بود و از آنجا که اراضی حاصل خیز و منابع طبیعی دیگری در ظاهر نداشت7 و مردم آن چادرنشین و متفرّق بودند ، هیچ امپراتوری از خود رغبت نشان نمی‌داد که به تسخیر آن بپردازد و هرگز هم تصور نمی‌رفت که ملتی دور از تمدن بر اثر قدرت ایمان ، به امپراتوری آنان خاتمه دهند و اگر از این اقتدار و کانون نور آگاهی می‌یافتند ، از همان آغاز آن را خاموش می‌کردند و در هم می‌شکستند .8

[=Verdana]رسالت جهانی اسلام

[=Verdana]

[=Verdana]قبل از پرداختن به بررسی نامه‌های پیامبر اعظم ( ص ) پاسخ به سؤالی که از سوی برخی خاورشناسان مطرح گردیده ، لازم است و آن اینکه : آیا رسالت آن حضرت ، جهانی بوده و آیا اسلام برای همه نژادها و ملیت‌ها آمده و یا ویژه اعراب و کشور عربستان است ؟
[=Verdana]برخی اظهار نموده‌اند که رسالت پیامبر اعظم ( ص ) جهانی نبوده است و در این زمینه ، به آیاتی از قرآن کریم استشهاد نموده‌اند ؛ نظیر : ( و أنذر عشیرتک الأقربین ...)9 و ( لتنذر امّ القری و من حولها10
[=Verdana]در پاسخ باید گفت :
[=Verdana]اولاً ، آیات فراوانی وجود دارد که بیانگر جهانی بودن رسالت پیامبر اسلام ( ص ) است ؛ نظیر : ( و ما أرسلناک الاّ رحمةً للعالمین11 ( ما أرسلناک الاّ کافّةً للنّاس بشیراً و نذیراً12 و ( قل یا أهل الکتاب تعالوا الی کلمةٍ سواءٍ بیننا و بینکم13
[=Verdana]ثانیاً ، اگر می‌بینیم در جایی به پیامبر اعظم ( ص ) خطاب شده که مثلاً اقارب و خویشان خود را انذار کن ، این موضوع در مراحل آغازین رسالت بود و با جهانی بودن آیین اسلام منافاتی ندارد .14
[=Verdana]همچنین برخی در این زمینه چنین اظهار داشته‌اند که رسالت اسلام ، جهانی نیست و حتی خود پیامبر اعظم ( ص ) چنین ادعایی نداشت .
[=Verdana] به عنوان نمونه ، ویلیام مویر چنین می‌نویسد :
[=Verdana]« عقیده جهانی بودن اسلام بعدها به وجود آمد . خود محمد ( ص ) علی‌رغم اخبار و احادیث نبوی چنین عقیده‌ای به فکرش نرسیده بود و اگر هم رسیده بود ، مبهم و تاریک بود ؛ زیرا جهان وی همان عربستان بود و دین جدید نیز برای همان مقرّر گردیده بود .
[=Verdana] رسالت محمد ( ص ) از بدو بعثتش تا آخر عمر تنها متوجه اعراب بود و بس15
[=Verdana]مونتگمری‌وات نیز می‌نویسد :
[=Verdana]« روش انتقادی کنونی نشان می‌دهد که این بیان – اعزام پیک‌ها به سوی حکمرانان – قابل اعتماد نیست و احتمال دارد علت اصلی این ، علاقه مفرط مسلمانان به این نکته بوده است که محمد ( ص ) دین خود را جهانی می‌دانست و شاید برای منطقی جلوه دادن جنگ‌های خود علیه ایران و بیزانس بوده است ؛ چه این جنگ‌ها پس از دعوت آنها به اسلام صورت گرفت .»16

در پاسخ به این سخنان باید گفت :
اینکه جهانی بودن اسلام برای شخص پیامبر ( ص ) مطرح نبود ، بر خلاف حقیقت است ؛ زیرا شواهد قطعی زیر نشانگر آن است که آن حضرت رسالت خود را جهانی می‌دانست :

1 . آیاتی که در این زمینه بر آن حضرت نازل شده است و به نمونه‌هایی از آن ، اشاره رفت .



2 . وجود نامه‌هایی که پیامبر اعظم ( ص ) به سران دول و قبایل نوشت و ارسال کرد و هم اکنون برخی از نسخه‌های اصلی آن نیز زینت بخش موزه‌های جهان است .



3 . از همان روز اول بعثت ، آن حضرت اعلام فرموده بود که به زودی رسالت او فراگیر خواهد شد و گنج‌های قیصر و کسرا به زیر سلطۀ اسلام درخواهد آمد .



4 . تعبیرات گوناگون دیگری نیز از آن حضرت نقل شده است که بیانگر این حقیقت است ؛ نظیر : « اُرسِلتُ الی النّاس کافّةً و بی خُتِمَ النّبیون ؛ من به سوی همۀ بشریت فرستاده شدم و به وسیله من ، رسالت انبیا خاتمه یافت17 یا نظیر : « اُرسِلتُ الی الابیض والاسود و الاحمر ؛ من به سوی همه نژادها و ملیت‌ها ، اعم از سفید و سیاه و سرخ ، فرستاده شده‌ام18
بنابراین ، جهانی بودن رسالت حضرت ختمی مرتبت ، چیزی نیست که مسلمانان برای مشروعیت بخشیدن به کشور گشایی خویش آن را ابداع نموده باشند .19

همچنین رسول خدا ( ص ) علاوه بر سفر شخصی خود به شامات ، برای آشنایی با تسلیحات مدرن و اهداف دیگر ، به سایر نقاط جهان نیرو اعزام می‌کرد .
با این وصف ، چگونه گفته می‌شود که جهان وی ، همان عربستان و مخاطب او ، فقط اعراب هستند20
نویسندگان غیر مسلمان دیگر نیز به این حقیقت اعتراف نموده‌اند ، نظیر : دولاندلن که آیین اسلام را در ردیف آیین‌های جهانی مطرح نمود ،
در تاریخ جهانی چنین نوشته است :
« مذهب اسلام نیز مانند مذهب بودا و مذهب مسیح ، دیانتی جهانی بود21
جواهر لعل نهرو نیز از بلندای همّت و اعتماد به نفس پیامبر اعظم ( ص ) تجلیل نموده و چنین نگاشته است :
حتی گفته می‌شود که این پیام به « تای تسانک » امپراتور نیز چنین رسیده است .22 لابد این پادشاهان و حکمرانان حیرت کردند که این مرد گمنام کیست که جرأت کرده است به آنها دستور صادر کند ؟

از فرستادن همین پیام‌ها می‌توان تصوّر کرد که پیامبر چه اعتماد و اطمینان فوق العاده‌ای به خود و به رسالتش داشته است و توانست همین ایمان و اعتماد را در مردم کشورش نیز به وجود آورد و به آنها الهام بخشد ، به طوری که آن مردان بیابانگرد توانستند بدون دشواری بر نیمی از جهان معلوم آن زمان مسلط گردند . ایمان و اعتماد به نفس ، چیز بزرگی است و می‌تواند این ثمرات عالی را به وجود آورد .»23
بدین ترتیب ، هیچ گونه شک و تردیدی در جهانی بودن رسالت پیامبر اعظم ( ص ) باقی نمی‌ماند و انکار یا تردید در این حقیقت جز از روی جهالت و یا دشمنی و لجاجت نخواهد بود .

ادامه دارد....!!

پانوشت‌ها :

پاورقی

1- سیمای درخشان رسول الله برای یکایک شما، الگوی زیبا و ارزشمندی است(احزاب / 21)
2- رعد/ 29.
3- نمل / 14.
4- پیامبر! قصه‌ها و رویدادها را بر آنان بیان کن، باشد که به تفکر و اندیشه فرو روند(اعراف / 176)
5- (لا اکراه فی الدین قدتبین الرّشد من الغی)(بقره / 256).
6- در آن زمان امپراتور روم «تئودور کبیر» بود.
7- نفت عربستان در سال 1936 مبرای اولین بار در نزدیکی سواحل خلیج فارس کشف شد و هم اکنون این کشور یکی از بزرگ‌ترین تولید کنندگان نفت در جهان است(گیتاشناسی کشورها، ص 206و 207).
8- فروغ ابدیت، جعفر سبحانی، ج 2، ص 609.
9- شعراء / 214.
10- انعام / 92از جمله آیات دیگر در رابطه با موضوع مذکور می‌توان به)وأمر اهلک بالصلاة((طه / 132) یا (لِتُنذِرَ قوماً، ما اتیهم من نذیرٍ من قبلک)(سجده / 3) اشاره نمود
11- انبیاء / 107.
12- سبأ / 28.
13- آل عمران / 64از جمله آیات دیگر در این قسمت می‌توان به)قل یا ایها الناس انّی رسول الله الیکم جمیعاً((اعراف / 158) و) لیظهره علی الدین کلّه((توبه / 33) اشاره نمود.
14- ر.ک: تحلیلی کوتاه بر پیک‌ها و پیام‌های پیامبر(ص)، محمود خیرالهی، ص 150 و 151؛ مکاتیب الرسول، علی احمدی میانجی، ص 107.
15- ر.ک: علل گسترش اسلام، آرنولد سرتوماس، ص 93.
16- محمد پیامبر و سیاستمدار، وات مونتگمری، ص 244.
17- الطبقات الکبری، ابن سعد، ج 1، ص 192.
18- ر.ک: سیره ابن اسحاق، ص 119.
19- ر.ک: بحارالانوار، ج 16، ص 323 و 324.
20- ر.ک: الالهیات، جعفر سبحانی، ج 2، ص 470 و 471؛ میزان الحکمه، محمدی ری شهری، ج 9، ص 633
21- تاریخ جهانی، دولاندن، ج 1، ص 358.
22- جورج هربرت ولز نیز می‌نویسد: در سال ششصد و سی، محمد(ص) نمایندگان خود را به دربارهای هراکلیوس و قباد و تای تسانک و سایر فرمانروایان جهان اعزام داشت(ر.ک: تاریخ دنیا، ولز؛ ترجمة رضا افشار، ص 5.)
23- نگاهی به تاریخ جهان، نهرو، ج 1، ص 320.

آغاز نامه‌ها و نگارش آنها



همان طور که گفته شد ، صلح حدیبیه زمینه سامان بخشیدن به اهداف بلند را فراهم نمود . از این رو ، آن حضرت در صدد برآمد رسالت خود را به جهانیان ابلاغ نماید .
آسان‌ترین راهی که در آن زمان برای این هدف امکا‌ن‌پذیر بود ، ابلاغ رسالت آسمانی خود از طریق « نامه‌نگاری » بود .
اصولاً چنین ابلاغی برای سفیران ، توأم با خطر مرگ در غربت بود .24
بر همین اساس ، روزی نبی‌اعظم ( ص ) به یاران خویش تأکید فرمود که در نماز صبح حضور به هم رسانند و پس از ادای فریضه رو به سوی آنان نمود و فرمود :
« خدای سبحان مرا به عنوان رحمت برای جهانیان و به سوی همه بشریت ارسال فرموده است . بنابراین ، انتظار من آن است که در این امر خطیر با من آن گونه برخورد نکنید که حواریین با حضرت عیسی ( علیه السلام ) برخورد نمودند .»

گفتند : یا رسول الله ! برخورد آنان چگونه بود ؟
فرمود : « عیسی بن مریم نیز نظیر من در صدد بر آمد که برای ابلاغ پیام خود ، نامه‌هایی را به وسیلۀ سفیران و پیک‌هایی به اطراف و اکناف بفرست ؛ ولی آنان با ابلاغ پیام آن حضرت مخالفت کردند ؛ بدین صورت که اگر مقصد نزدیک بود ، پذیرا می‌گشتند و اگر دور بود ، زیر بار نمی رفتند .»25
یاران پیامبر اعظم ( ص ) تعهد دادند که دامن همت بر کمر زنند و به هر کجا که آن حضرت پیام فرستد ، دور یا نزدیک ، آن را ابلاغ نمایند .26
برخی از آنان که از امور سیاسی آگاهی داشتند ، توصیه کردند که مُهری ساخته شود ؛ زیرا نام‌های بدون مهر را نمی‌پذیرند .
آن‌گاه مهری از نقره ساخته شد که بر آن « محمد رسول الله » را در سه ردیف نقش کردند ، بدین گونه که در رأس آن « الله » و در پایین « محمّد » و در وسط « رسول » آمده بود .

سپس آن حضرت ، شش نفر از زبدگان را گزینش فرمود و به دست هر کدام نامه‌ای سپرد که رسالت جهانی آن حضرت در آنها منعکس بود و آنان را به نقاط مختلف اعزام کرد .
آن سفیران در یک روز رهسپار سرزمین‌های ایران ، روم ، مصر ، حبشه ( اتیوپی )، یمامه ، بحرین و حیره شدند .27

اینک به برخی نامه‌ها و سرزمین‌هایی که پیک فرستاده شد ، به اجمال اشاره می‌شود .

[=Verdana]الف ) ایران

[=Verdana]

[=Verdana]نبی اکرم ( ص )، عبدالله حذافه سهمی را به عنوان پیک ایران برگزید و نامه‌ای بدین شرح برای خسرو پرویز ـ پادشاه ایران ـ ارسال فرمودند :
[=Verdana]« بسم الله الرّحمن الرّحیم ، مِن محمّد رسول الله الی کسری عظیم فارس ؛ سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و اشهد أنّ لا اله الاّ الله وحده لا شریک له ؛ و أن محمّداً عبده و رسوله ؛ ادعوک بدعایة الله فانّی أنا رسول الله الی النّاس کافّه ؛ لانذر من کان حیاً و یحقّ القول علی الکافرین . اسلم تسلم ، فان ابیت فعلیک اثم المجوس ؛ به نام خداوند بخشندۀ مهربان .
[=Verdana] از محمّد فرستادۀ خدا به کسرا بزرگ فارس .
[=Verdana] درود بر آن کس که جویای حقیقت باشد و به خدا و پیامبرش ایمان آورد و گواهی دهد که جز او خدایی نیست و شریک و همتایی ندارد و بر این باور باشد که محمّد ، بنده و فرستاده ( پیامبر ) اوست . من به فرمان خداوند ، تو را به سوی او می‌خوانم . به راستی که من پیامبر الهی به سوی همه مردم هستم تا همگان را انذار نمایم و حجّت بر کفّار تمام گردد . اسلام بیاور تا در امان باشی ، و گرنه گناه ملت مجوس بر گردن تو خواهد بود ».
[=Verdana]وقتی نامه به دست خسرو پرویز رسید ، از اینکه پیامبر اعظم ( ص ) نام خویش را مقدم بر نام او مرقوم نموده بود ؛ ناراحت شد و نامه را درید و به « باذان »، حاکم دست نشاندۀ خویش در یمن ، دستور داد تا این غلام را که چنین گستاخی نموده است ، دست بسته به پایتخت بیاور ! آن‌گاه قدری خاک به عنوان هدیه برای پیامبر اعظم ( ص ) فرستاد .28

[=Verdana]در تاریخ یعقوبی ، به غلط ، این رویداد این گونه شده است :
[=Verdana]« کسرا ، احترام کرد و جواب نامۀ نبی اکرم ( ص ) را در بین دو پارچۀ حریر گذارد و در آن مقداری مشک قرار داد و برای نبی اکرم ( ص ) فرستاد29
[=Verdana]احمد بن حنبل نیز می‌نویسد : « خسرو پرویز هدیه‌ای برای پیامبر فرستاد ».30
[=Verdana]ولی طبیعی است که نقل یکی ـ دو نفر ، نمی‌تواند در برابر شهرت تاریخ ملاک قرار گیرد .
[=Verdana]خلاصه ، وقتی پیک رسول الله ( ص ) بازگشت و چگونگی رفتار خسرو پرویز را نقل کرد و خاک را به ایشان ارائه نمود ، حضرت فرمود : « مَزَّقَ الله ملکه کما مزّق کتابی و بعث الی بترابٍ اما انّکم ستملکون أرضه 31

[=Verdana]خداوند سلطنتش را پاره کند ؛ همان گونه که نامۀ مرا پاره کرد و برای من خاک فرستاد . این را بدانید که به زودی سرزمین او را فتح خواهید کرد ».
[=Verdana]باذان نیز که مانند سایر ساکنان یمن از سلطۀ جابرانه و خشن مأموران ایرانی از زمان انوشیروان رنج می‌برد ، از پیدایش قدرت مرکزی نیرومند در عربستان استقبال کرد و برای آنکه خود را از یوغ امپریالیسم ساسانی برهاند ، اسلام آورد و پیامبر اعظم ( ص ) نیز وی را از جانب خویش بر یمن گماشت .

[=Verdana] او با اتکا به قدرت رسول الله ( ص ) که هیچ قید و بند اقتصادی و یا سیاسی بر او تحمیل نکرد ، استقلال خویش را در قبال ایران به دست آورد .32

ادامه دارد ..............!!

ب ) در دربار روم



نامۀ دیگر پیامبر اعظم ( ص ) به هراکلیوس ، امپراتور روم شرقی بود . دحیۀ کلبی به عنوان پیک روم برگزیده شد .

وی به نقاط مختلف شام آشنایی داشت و قیافۀ گیرا و نیکویش شایستگی همه جانبۀ او را ایجاب می‌نمود و قرار شد نامه توسط حاکم بُصری و با معرفی او به امپراتور تسلیم گردد .

متن نامه به این شرح است :
« بسم الله الرّحمن الرّحیم ، مِن محمّد رسول اللّه الی هرقل عظیم الرّوم ؛ سلام علی من اتّبع الهدی . اما بعد فانّی ادعوک بدعایة الاسلام ، اسلم تسلم ؛ یؤتک الله اجرک مرّتین ؛ فان تولّیت فانّما علیک اثم « الاریسین » و ( یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ، أن لا نعبد الاّ الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله ، فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون )؛ نامه‌ای از محمد فرستاده خدا به هرقل ( هراکلیوس ) بزرگ روم . درود و سلام بر پیروان حقیقت . من تو را به آیین اسلام دعوت می‌نمایم . اسلام بیاور تا در امان باشی . در آن صورت ، خدای سبحان به تو دو پاداش خواهد داد و اگر سرپیچی کنی ، گناه ملت روم نیز برگردن تو خواهد بود . ای اهل کتاب ! بیایید در نقاط مشترک با یکدیگر وحدت داشته باشیم که جز خدای یگانه را نپرستیم و برخی از ما ، برخی دیگر را به خدایی نپذیرد . هرگاه سرپیچی نمودند ، اعلام کنید که گواه باشید که ما مسلمان هستیم33
دحیه ، رهسپار شام شد و در بُصری اطلاع یافت که قیصر عازم بیت المقدس است . به سرعت با استاندار نمبری ، حارث بن ابی‌شمر تماس و به او مأموریت خطیری داد و او را از آن مأموریت آگاه ساخت .
استاندار ، عدی بن حاتم را خواست و مأمور کرد تا همراه سفیر پیامبر به سوی بیت المقدس بروند و نامه را به حضور قیصر برسانند .
در شهر « حمص » سفیر با قیصر ملاقات کرد . وقتی خواست به حضور قیصر بار یابد ، کارپردازان تشریفات بدو گفتند : باید در برابر قیصر سجده کنی ، و گرنه به تو اعتنایی نمی‌کند و نامه‌ات را تحویل نخواهد گرفت . دحیه گفت : اساس پیامی که من آورده‌‌ام ، این است که این سنت غلط بر چیده شود و جز خدای یگانه مورد پرستش قرار نگیرد : « لا أفعل هذا ابداً و لا اسجد لغیرالله34
با این بیان ، شگفتی و اعجاب درباریان قیصر بر انگیخته شد و یکی از آنان به دحیه گفت : شما می‌توانید نامه را روی میز مخصوص سلطان بگذارید که در آن صورت کسی جز قیصر نامه را بر نمی‌دارد و هرگاه قیصر نامه را بخواند ، شما را به حضور می‌طلبد .
دحیه از راهنمایی او تشکر کرد و نامه را روی میز قیصر قرار داد و بازگشت . قیصر با خواندن نامه در صدد تحقیق و تفحّص برآمد35 و در نهایت ، در جواب نبی اعظم ( ص ) نوشت :
« من مردم را دعوت کردم که به رسالت شما ایمان بیاورند ، ولی اطاعت نکردند و اگر اطاعت می‌کردند ، به مراتب برای آنان بهتر و شایسته‌تر بود . دوست داشتم در محضر شما می‌بودم و به شما خدمت می‌کردم و قدم‌های شما را می‌شستم !»
سرانجام قیصر ، دحیه را خواست و جواب نامه را با هدایایی برای پیامبر اعظم ( ص ) همراه نمود و مراتب اخلاص و ایمان خویش را به آن حضرت یادآور شد .36

ادامه دارد ..............!!

[=Verdana]ج ) در سرزمین اتیوپی

[=Verdana]

[=Verdana]نامۀ دیگر پیامبر اعظم ( ص ) برای نجاشی پادشاه حبشه بود .

[=Verdana] عمرو بن امیه ضمری نیز به عنوان سفیر و پیک برای نجاشی برگزیده شد .

[=Verdana] متن نامه‌ای که پیامبر برای او مرقوم فرمود ، متفاوت با سایر نامه‌ها بود . از این جهت که در نامه‌های دیگر ، از زمامداران به عنوان « ملک » یاد نمی‌کند .
[=Verdana] تو گویی چون مسلمان نیستند ، آنان را سزاوار چنین عنوانی نمی‌دانست ، ولی از نجاشی به عنوان ملک یاد فرمود . همچنین سایر زمامداران را از عقوبت الهی بر حذر می‌داشت و می‌فرمود : « اگر ایمان نیاورید ، گناه ملت‌هایی که از ترس شما ایمان نیاورند ، برگردن شما خواهد بود »؛ ولی در این نامه ، نه تنها از این تعبیرات اثری نیست ، بلکه با احترام و تجلیل ویژه‌ای آن را نگاشت .37 متن نامه بدین شرح است :
[=Verdana]« بسم الله الرّحمن الرّحیم ، من محمّد رسول الله الی النجاشی الاصحم ملک حبشة سلام علیک ! فانّی احمدالله الذی لا اله الاّ هو الملک القدّوس السّلام المؤمن المهیمن و أشهد انّ عیسی بن مریم روح الله و کلمته القاها الی مریم البتول الطبیة الحصینة فحملت بعیسی ، خلقه من روحه و نفخه ، کما خلق آدم بیده . و انّی ادعوک الی الله وحده لاشریک له و الموالاة علی طاعته ، و ان تتبعنی و تؤمن بالذی جائنی ، فانّی رسول الله و انّی ادعوک و جنودک الی الله عزّوجل ، و قد بلغتُ و نصحتُ فاقبلوا نصیحتی والسلام علی من اتّبع الهدی ؛
[=Verdana] به نام خداوند بخشنده مهربان .
[=Verdana] پیامی است از محمّد فرستادۀ خدا به نجاشی اصحم ، پادشاه حبشه . درود بر شما ! من خدای را ستایش می‌کنم ؛ همان خدای یگانه‌ای که با اقتدار است و از هر عیب و نقصی منزّه است و پارسایان از خشم او درامانند و او به حال بندگان ، ناظر و گواه است . و شهادت می‌دهم که عیسی بن مریم ، روحی است از جانب خدا و کلمه‌ای است که در رحم مریم پاکدامن و زاهد قرار گرفت . خدای سبحان با همان اقتداری که آدم را بدون پدر و مادر آفرید ، به عیسی نیز بدون پدر هستی بخشید . من ، تو را به سوی خدای یگانه و بی‌انباز دعوت می‌کنم و از تو می‌خواهم که پیوسته در راه طاعت او گام برداری و از آیین من پیروی نمای .
[=Verdana] من ، شما را و تمام لشکریانت را به سوی خدای عزیز دعوت می‌نمایم . آگاه باشید که من با این پیام ، رسالت خطیر خود را به انجام رساندم و خیر‌خواهی نمودم . بر شماست که نصیحت و خیرخواهی مرا بپذیرید . درود بر پیروان هدایت38
[=Verdana]در این نامه ، به طور مستقیم به شخص نجاشی درود و سلام نثار شده است ؛ در حالی که در نامه‌های دیگر برای کسرا و قیصر و مقوقس ، سلام و درود به طور کلی بر پیروان حقیقت فرستاده شده است . در این نامه با صفات ویژه‌ای از خدای سبحان یاد شده است و نیز از حضرت عیسی ( علیه السلام ) تجلیل فراوان گردیده است ؛ هم‌چنان که از حضرت مریم ( س ) با تجلیل شایسته‌ای یاد شده است .
[=Verdana] همچنین پایان نامه نیز با تواضع ویژه‌ای لحن ناصحانه‌ای به خود گرفته است .39
[=Verdana]جناب نجاشی در نهایت با احترام فراوان جواب نامه پیامبر اعظم ( ص ) را مرقوم داشت و مراتب ایمان و اخلاص خویش را به ساحت آن حضرت اعلان نمود و آن حضرت را همان « پیامبر موعود » برشناخت که در کتب آسمانی به او بشارت داده شده است . آن‌گاه هدایای ویژه‌ای نیز برای آن حضرت ارسال کرد . 40

ادامه دارد ..............!!

غلامعلی نوری;106850 نوشت:
اولا یاد بگیر مودب باشی که مؤدب بودن نشانه ی شخصیت است

شما همانطور که در بیو گرافی و تخصص خودتان ذکر کردید اعتراف کرده اید که دنبال جواب نیستید و بدنبال شبهه افکنی در امور مسلم شیعیان هستی لذا انسان بیماری مثل شما جوابی ندارد
و جواب بدرد شما نمی خورد، شما باید درمان شوید

غلامعلی نوری;106850 نوشت:
دوم
اگر می بینی که نوشته های شماها را پیگیری نمی کنم علتش اینه که حرف درستی برای گفتن ندارین همه اش استدلالات تکراری و فرسوده ای که نخ نما شده اند و آنقدر آنها را از شما دیده ام که دیگر انگیزه ای برای شنیدن حرفای مکرر اندر مکرر شما ندارم
شما ها سالهاست و بلکه قرنهاست فقط دور دایره ی تنگ عقاید بسته ی خودتون می چرخید و حرف تازه ای برای گفتن ندارید
حرفایی که شما به عنوان جواب تحویل می دهید من سالها پیش هم شنیده ام و جالب این است که هیچگاه راه تازه ای برای قانع ساختن مخاطب پیدا نکرده اید

اگر نوشته های من درست نیست جواب دندان شکن دارد اما شما نمی توانی جواب دهی لذا اینگونه توجیه می کنی
جواب های ما نخ نما نیست علتش هم کینه و عنادی است که شما دارید

غلامعلی نوری;106864 نوشت:
ولی طبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است)


اينكه طبري نسخه رونوشت برداري ودستكاري شده از ابن اسحاق را داشته،مدركتان چيست واز كجا مي گوييد؟

غلامعلی نوری;106864 نوشت:
اشاره کوتاهی هم که ابن هشام در سيره خود در اين باره ميکند از جانب خود او است و نه اینکه مانند بقيه کتاب از ابن اسحاق گرفته شده باشد

لطفا منبع ادعايتان را بفرماييد،محكمه پسند باشد نه اينكه فلان آقا در كتابش بدون استناد فلان حرف را زده است ،اگر بنا باشد به هر گفته وهر حرفي از معاصرين استناد كنيم و من هم مي توانم بدون استناد اداعاهاي كنم
منبع دقيقي از ادعاي بالا مي خواهم

غلامعلی نوری;106864 نوشت:
بدین دلیل که در مدارک و اسناد تاریخی هیچیک از این کشورها اثری از هیچکدام از نامه ها وجود ندارد. » (تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه فارسی، ص ۱۷۵).



يعني تمام مدارك واسناد زمان ساسانيان وپادشهاهان هم عصرشان موجود است الا اين نامه ها
لطفا آرشيو نامه هاي خسرو پرويز به سران كشورها و را ارائه دهيد تا جاي خالي نامه پيامبر صلي الله عليه واله را ما ببينيم بعد فكري به حالش مي كنيم
بنده خدا طوري حرف مي زني كه انگار خاور شناسان مسئول بايگاني خسرو پرويز بوده اند ، ودر اين 1400سال نيز حتي يك لحظه چشمشان را نبسته اند واز آن نامه ها محافظت مي كرده اند كه صرف ادعاي خاور شناسان ما بايد يك مووع تاريخي ر اناديدهبگيريم
حرف خاور شناسان درست است به شرط اينكه دلايلشان براي انكاريك واقعه تاريخي تمام باشد و اين دليل كه شما ذكر كرده ايد با توضيحي كه بنده دادم تمام نيست
منتظر جواب ارائه مدارك قطعي شما در اداعاهايتان هستم ،با يان دلايلي كه شما آورده ايد بنده نيز مي توانم نسبت به دين شما شبهه هاي ايجاد كنم .دلايل پوشالي بياورم ، دليل وبر هان بايد قاطع باشد

[=Verdana]د ) در دربار مصر

[=Verdana]

[=Verdana]نامه دیگر پیامبر اعظم ( ص ) برای « مقوقس » پادشاه مصر نوشته شده .41
[=Verdana] آن حضرت ، حاطب بن ابی‌بلتعه را به عنوان سفیر و پیک مصر برگزید و نامه‌ای بدین شرح برای مقوقس فرستاد :
[=Verdana]« بسم الله الرّحمن الرّحیم . من محمّد رسول الله الی مقوقس عظیم القبط ، سلام علی من اتّبع الهدی ، اما بعد فانّی ادعوک بدعایةالاسلام ، اسلم تسلم ؛ یؤتک الله اجرک مرّتین ؛ فان تولّیت فانّما علیک اثم القبط ، و ( یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم ، أن لا نعبد الاّ الله و لا نِشرک به شیئاً ولا یتَّخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله ، فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون ؛

[=Verdana] به نام خداوند بخشندۀ مهربان .
[=Verdana] از محمّد فرستاده خدا به مقوقس ، بزرگ قبطیان .

[=Verdana] درود بر پیروان هدایت ! من ، تو را به آیین اسلام دعوت می‌نمایم . اسلام بیاور تا در امان باشی که در آن صورت ، خدای سبحان به تو اجر دو چندان خواهد داد ، و گرنه گناه همه قبطیان نیز بر گردن تو خواهد بود . ای اهل کتاب ! بیایید در اصول مشترک با هم وحدت داشته باشیم ، غیر خدا را پرستش نکنیم و برخی از ما ، برخی دیگر را به خدایی نپرستیم . هرگاه آنان از آیین حق سر بر تابند ، بگویید که گواه باشید که ما مسلمانیم ».
[=Verdana]سفیر پیامبر ، رهسپار مصر گردید و اطلاع یافت که مقوقس در شهر اسکندریه به سر می‌برد . خود را به کاخ مقوقس رسانید .
[=Verdana] وی حاطب را به حضور پذیرفت و نامه را گشود و قرائت کرد و لحظه‌ای چند در مضامین نامه به اندیشه فرو رفت .
[=Verdana] سپس سرخود را بلند نمود و اظهار داشت :
[=Verdana]« راستی اگر محمّد ، پیامبر خداست ، چرا مخالفان او توانستند او را از زادگاهش بیرون کنند و ناچار به هجرت شد . چرا آنان را نفرین نکرد تا نابود شوند ؟»
[=Verdana]سفیر اسلام در جواب گفت : « حضرت عیسی ( علیه السلام ) پیامبر خدا بود که شما نیز بدان اعتراف دارید . موقعی که بنی اسرائیل نقشۀ قتل او را کشیدند ، چرا وی به آنان نفرین نکرد تا خدا ، آنان را در دم نابود سازد ؟»
[=Verdana]مقوقس از این جواب به وجد آمد و گفت : « آفرین بر تو که فرد خردمندی هستی و از طرف شخص خردمندی پیام آورده‌ای !» مقوقس در نهایت ، نامۀ احترام آمیزی در جواب نبی اکرم ( ص ) مرقوم داشت و هدایای گران‌بهایی نیز برای آن حضرت ارسال نمود ؛ هدایایی که حدود یازده نوع بود .42

[=Verdana]سایرنامه‌های پیامبر ( ص )

[=Verdana]

[=Verdana]از دیگر نامه‌هایی که حضرت محمد ( ص ) برای سایر زمامداران و رؤسا نوشت و ارسال فرمود ، می‌توان به موارد ذیل اشاره نمود :
[=Verdana]1 . نامه به « حارث بن ابی‌شمر » از پادشاهان غسّان ، حاکم در شام .
[=Verdana]نقل شده که وی بعد از گرفتن نامه قصد حمله به جزیرةالعرب را داشت و قیصر در همان سفر بیت المقدس او را از این کار منع کرد .
[=Verdana]2 . نامه به پادشاه حمیر ، حاکم یمن .
[=Verdana]3 . نامه به هوذة بن علی الحنفی ، پادشاه یمامه .
[=Verdana]4 . نامه به اکثم بن صیفی ، از رؤسای قبیلۀ بنی تمیم .
[=Verdana]5 . نامه به منذر بن ساوی ، پادشاه بحرین .
[=Verdana]او اسلام را پذیرفت و در ضمن نامه‌ای ، از پیامبر خواست تا چگونگی برخورد با مجوس و یهود را در بلاد خود بیان فرماید .
[=Verdana]6 . نامه به « جیفر و عبد »، پادشاهان عمان که آنان نیز اسلام را پذیرا گشتند .43
[=Verdana]به طور کلّی باید گفت از میان 185 نامه و میثاق نامۀ پیامبر اعظم ( ص )، تعداد 68 نامه از آن‌ها برای پادشاهان ، رهبران مذهبی ، رؤسای قبایل و گاهی خطاب به اهالی برخی از کشورها و مناطق بوده است .44

[=Verdana]آموزه‌های دینی در نامه‌ها

[=Verdana]

[=Verdana]به طور کلّی ، آموزه‌های درخشان نامه‌ها و پیام‌های پیامبر به سران قبایل و دولت ها را می‌توان چنین برشمرد :
[=Verdana]1 . پیامبر اعظم ( ص ) سیاست خارجی خویش را بر اعلان رسالت ، ترویج توحید ، زدودن پیرایه‌ها و پلیدی‌های شرک ، بنا نهاده است .
[=Verdana]2 . آن حضرت در صدد بود تا فطرت‌های خفته را بیدار و با چشمۀ زلال توحید ، رسوبات شرک را شست و شو دهد و « عهد ازل » و « میثاق الست » را به بنی‌آدم ظلوم و جهول یاد‌آور شود .
[=Verdana]3 . حضرت محمّد ( ص ) با دو وصف « بشارت و انذار » نامه‌ها را مزین ساخت که این ، حاکی از آن است که همه انسان‌ها در تمام نقاط جهان به یاد داشته باشند در هر مقام و جایگاهی که باشند ، روزی باید حساب اعمال خود را پس دهند و فقط با روی آوردن به توحید و یگانه پرستی و اطاعت خداوند و رسول اوست که می‌توانند « سعادتمند » شوند .
[=Verdana]4 . پیام توحید در بُعد نظری به آدمیان عزت و کرامت می‌بخشد و آنها را از بندگی غیر خدا می‌رهاند و در بعد اجتماعی نیز منادی برابری ، مساوات و عدالت اجتماعی است . به همین دلیل ، پیامبر اعظم ( ص ) امتیازات قبائلی و نژادی را در نامه‌ها نفی کرد و ملاک « کرامت » را پارسایی ، و گرویدن به دین اسلام و توحید برشمرد .
[=Verdana] بر همین اساس بود که دقیقاً هشت سال بعد وقتی رستم فرّخزاد و سپهسالار ایران ، در قادسیه از « ربعی بن عامر » نماینده مسلمانان پرسید که : هدف از لشکر کشی شما به ایران چیست ؟
[=Verdana] پاسخ داد : آمده‌ایم تا مردم را از بندگی غیر خدا ، به بندگی خدا سوق دهیم .45

[=Verdana]نقش نامه‌های پیامبر ( ص )
[=Verdana]نامه‌های پیامبر اعظم ( ص ) در تثبیت و گسترش آیین اسلام در جهان بشریت نقش و تأثیر بسزایی داشت ؛ زیرا :
[=Verdana]1 . موجب ابلاغ رسالت پیامبر اعظم ( ص ) به جهانیان گردید و در این زمینه آن حضرت اتمام حجّت نمود و ابلاغ رسالت از لوازم اصلی گسترش دین مبین اسلام به شمار می‌رفت ؛ چه : ( فهل علی الرّسل الاّ البلاغ المبین46
[=Verdana]2 . پیامبر اسلام با ارسال نامه‌ها تا حدود زیادی به واکنش سران به آیین اسلام دست یافت و این امر ، زمینه‌ای برای اقدامات آینده آن حضرت برای ترویج و گسترش شریعت اسلام گردید .
[=Verdana]3 . نامه‌های پیامبر ( ص ) اثر ایمانی داشت و تعداد قابل توجّهی از سران و پیروان آنها به رسالت او گرویدند ؛ از جمله اینکه پس از آغاز دوره دعوت پیامبر اعظم ( ص )، بسیاری از فرمانروایان محلّی و منطقه‌ای در طی سال هفتم و هشتم هجری به اسلام گرویدند . حکّام داخلی شبه جزیره ، نظیر : پادشاه عمان ، فرمانروای یمامه ، حاکمان بحرین ، نجران و هَمدان و پیروانشان از آن جمله‌اند . 47
[=Verdana]4 . نامه‌ها ، انعکاس تبلیغاتی داشت . قهراً خبر آن نامه‌ها و محتوای آنها در بین درباریان و سایرین بازتاب می‌یافت ، در محافل و مجالس تحلیل می‌شد و چه بسا برای پژوهش درباره دین مبین اسلام و شخصیت والای پیامبر ( ص )، ناچار به پرس و جو می‌شدند و بدین ترتیب ، موجودیت آن حضرت در اسلام برای آن مناطق و دول مطرح می‌شد .48
[=Verdana]5 . این پیام‌ها و نامه‌ها ، کلمه طیبه‌ای بودند که اثر تاریخی و جاودانه داشتند . شکوه آنها در صفحات تاریخ می‌درخشد و چه بسا کتاب‌ها و مقاله‌ها که مستقلاً در شرح و بیان آن‌ نامه‌ها نگاشته شده است و برای محقّقان در موضوع مکتب اسلام ، منابعی مستدل به شمار رفته و می‌رود .
[=Verdana]6 . بسیاری از کشورها که پیامبر اعظم ( ص ) نامه و پیک مخصوص بدان‌جا فرستاد ، اینک اسلامی‌اند و یا جمعیت کثیری از آنان به اسلام گرایش دارند .
[=Verdana]7 . نامه‌های آن حضرت این مسئله را نیز به خوبی نمایان ساخت که تنها مذهب رسمی جهان بعد از مسیحیت و حتی جهانی‌تر از مسیحیت ، دین مبین « اسلام » می‌باشد و اسلام دینی است که کمال معنوی بشر را تضمین می‌نماید ؛ لذا تکثرگرایی دینی را که بیان می‌دارد : « هیچ دین خاصّی رسمیت کلّی ندارد و هر دینی می‌تواند برای پیروانش عامل کمال و اصالت باشد49 مردود نمود و حقّاً نیز این گرایش اومانیستی در مورد ادیان الهی و بالاخص دین اسلام کاملاً مردود و بی‌ضابطه است .

24- ر.ک: تاریخ تمدن اسلام و عرب، هادی خاتمی، ص 288؛ اسلام شناسی، علی شریعتی، ص 249.
25- السیرة النبویة، ابن هشام، ج 4، ص 254.
26- ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، محمد بن جریر طبری، ج 2، ص 287 ـ 288.
27- ر.ک: التنبیه و الاشراف، مسعودی، ص 225.
28- ر.ک: تحلیلی کوتاه بر پیک‌ها و پیام‌های پیامبر، ص 153 ـ 155.
29- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 77.
30- مسند، احمد بن حنبل، ج 1، ص 96
31- ر.ک: الکامل فی‌التاریخ، ابن اثیر، ج 2، ص 213؛ اعیان الشیعه، محسن الامین، ج 1، ص 244.
32- ر.ک: سیره رسول خدا، رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانی، ج 2، ص 1063همچنین جهت مطالعه تفصیلی داستان و مسائل مربوط به نامه پیامبر(ص) به ایران، می‌توانید به کتب ذیل نیز رجوع کنید: تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 217؛ سیره رسول خدا، همو، ص 553 ـ 556.
33- ر.ک: الطبقات الکبری، ج 1، ص 259؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 212؛ تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 77؛ المیزان، علامه طباطبایی، ج 3، ص 293.
34- از این نامه در کتاب «کتّانی» به عنوان صحیح ترین نصّی که تاریخ از نامه‌های پیامبر اعظم (ص) حفظ نموده، یاد شده است(ر.ک: التراتیب الاداریة، کتّانی، ج 1، ص 142).
35- این تفحّص اشاره دارد به ماجرای یافتن تجار مکه و از جمله ابوسفیان و پرس و جوی امپراتوری روم درباره ویژگی‌های نبی اسلام(ص)جهت مطالعه تفصیلی آن ر.ک: تاریخ الامم والملوک، طبری، ج 2، ص 290؛ تاریخ پیامبر اسلام، محمد ابراهیم آیتی، ص 485 و 486.
36- مکاتیب الرسول، ص 112 ـ 114؛ تحلیلی کوتاه بر پیک‌ها و پیام‌های پیامبر، ص 156.
37- ر.ک: التراتیب الاداریة، ج 1، ص 142.
38- ر.ک: الطبقات الکبری، ج 1، ص 258.
39- ر.ک: مکاتیب الرسول، ص 121.
40- تاریخ الرسل و الامامم و الملوک، ج 2، ص 294؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 210
41- زمان ظهور اسلام، «نیل و دلتا» مستعمره روم بودکه بعدها به دست مسلمانان گشوده شد و به تدریج سایر مناطق آن جزء قلمرو اسلامی قرار گرفت(ر.ک: تاریخ تمدن اسلام و عرب،ص 291).
42- ر.ک: تفسیر نمونه،ج 2، ص 599همچنین جهت مطالعه تفصیلی این بحث بنگرید به: تحلیلی کوتاه بر پیک‌ها و پیام‌های پیامبر، ص 156 ـ 160؛ السیرة النبویة، ج 4، ص 254؛ مکاتیب الرسول، ص 97؛ الطبقات الکبری، ج 1، ص 260.
43- تاریخ سیاسی اسلام، ص 220 ـ 233؛ بحارالانوار، ج 20، ص 322؛ اعیان الشیعه، ج 1، ص 243.
44- مکاتیب الرسول، ص 121؛ الوثائق، پروفسور حمیدالله، ص 80.
45- این ماجرا برگرفته از کتاب ابن اثیر(الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 463) است.
46- نحل / 35.
47- تاریخ صدر اسلام، زرگری‌نژاد، ص 520.
48- تحلیلی کوتاه بر پیک‌ها و پیام‌های پیامبر(ص)، ص 160 و 161.
49- من و پیروانم با آگاهی و بصیرت کامل، بشریت را به سوی خدا گرایش می‌دهیم(یوسف / 18)

رضا;106878 نوشت:
با سلام
جناب نوری که نه از تاریخ میدانید و نه از منابع و نه بوی از علم بردید !!؟

من دیگر تعجب نمی کنم که چرا شما یکبار هم شده حرفی غیر از توهین از حلقومتان بیرون نمی ریزد چرا که می دانم منطقی و هنری جز توهین و گرد و خاک سازی ندارید

بدانید اگر من بویی از علم نبرده ام در عوض بوی خرافات گندیده ی شما مشام انسان های خردمند را چنان می آزارد که از کارهای خدا در آفرینش چنین موجود ات بی منطق دو پایی شگفت زده می شوند

رضا;106994 نوشت:
نبی اکرم ( ص )، عبدالله حذافه سهمی را به عنوان پیک ایران برگزید و نامه‌ای بدین شرح برای خسرو پرویز ـ پادشاه ایران ـ ارسال فرمودند :
« بسم الله الرّحمن الرّحیم ، مِن محمّد رسول الله الی کسری عظیم فارس ؛ سلام علی من اتّبع الهدی و آمن بالله و رسوله و اشهد أنّ لا اله الاّ الله وحده لا شریک له ؛ و أن محمّداً عبده و رسوله ؛ ادعوک بدعایة الله فانّی أنا رسول الله الی النّاس کافّه ؛ لانذر من کان حیاً و یحقّ القول علی الکافرین . اسلم تسلم ، فان ابیت فعلیک اثم المجوس ؛ به نام خداوند بخشندۀ مهربان .
از محمّد فرستادۀ خدا به کسرا بزرگ فارس .
درود بر آن کس که جویای حقیقت باشد و به خدا و پیامبرش ایمان آورد و گواهی دهد که جز او خدایی نیست و شریک و همتایی ندارد و بر این باور باشد که محمّد ، بنده و فرستاده ( پیامبر ) اوست . من به فرمان خداوند ، تو را به سوی او می‌خوانم . به راستی که من پیامبر الهی به سوی همه مردم هستم تا همگان را انذار نمایم و حجّت بر کفّار تمام گردد . اسلام بیاور تا در امان باشی ، و گرنه گناه ملت مجوس بر گردن تو خواهد بود ».
وقتی نامه به دست خسرو پرویز رسید ، از اینکه پیامبر اعظم ( ص ) نام خویش را مقدم بر نام او مرقوم نموده بود ؛ ناراحت شد و نامه را درید و به « باذان »، حاکم دست نشاندۀ خویش در یمن ، دستور داد تا این غلام را که چنین گستاخی نموده است ، دست بسته به پایتخت بیاور ! آن‌گاه قدری خاک به عنوان هدیه برای پیامبر اعظم ( ص ) فرستاد .28

در تاریخ یعقوبی ، به غلط ، این رویداد این گونه شده است :
« کسرا ، احترام کرد و جواب نامۀ نبی اکرم ( ص ) را در بین دو پارچۀ حریر گذارد و در آن مقداری مشک قرار داد و برای نبی اکرم ( ص ) فرستاد29
احمد بن حنبل نیز می‌نویسد : « خسرو پرویز هدیه‌ای برای پیامبر فرستاد ».30

آخر کدام انسان خردمند قبول می کند که پادشاهی با آن همه غرور ملی ،دبدبه و کبکبه های تشریفاتی و با آن همه سوابق اقتدار منطقه ای

[="navy"] با چند خط نامه[/] خود و ملتش را تسلیم و بدون هیچ پیش زمینه ای و شناختی از محمد راضی به اسلام آوردن شود ؟؟؟

[="Navy"] برخی از آن اعراب بو گرفته سوسمار خور بی فرهنگ بعد از 23 سال چانه زدن با محمد پسر عبد الله و دیدن کلی شق القمر و معجزات گوناگون و شنیدن بیش از 6هزار آیه قرآن محمدی باز به رسالت محمد ا[="red"]یمان نیاوردند[/]
آن وقت چطور محمد تصور می کرده که از طریق [="red"]چند خط نامه[/] خسرو پرویز را آن شاه ابر قدرت زمان را با آن همه تشریفات و انتظامات مسلمان کند ؟؟؟؟[/]

!!!!

چطور شد برای کوچکترین مسائل نسبتاً بی اهمیت و کاملاشخصی زندگی محمد مانند [="Red"]اختلاف با زنانش[/] از طرف الله آفریننده ی میلیاردها کهکشان آیه نارل می شود ولی برای مسلمان کردن کشوری بزرگ و فرستادن نامه ای به سوی پادشاه آن آیه ای نازل نمی شود ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

مثلا در آیه ای بگوید ای محمد [="red"] ارسل الی عظیم فارس مرسله[/] و ..... غیره !!!

مگر در قرآن این همه [="Red"]آیا ت مفصلات [/] برای ایمان دار کردن مردم نیست ؟؟؟؟؟؟؟

این چطور الله هی است که برای کوچکترین مسائل زندگی شخصی محمد آیه نازل می کند اما برای مسلمان نمودن ابر قدرتان زمان ایران
و روم نزول آیه ای برای نامه نوشتن به عظیم فارس و روم در آن نیست ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا مسلمان نمودن خسرو پرویز و ملت بزرگ ایران از مسائل شخصی زنهای محمد اهمیتش کمتر بوده است ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آیا آوردن نام خسرو پرویز پادشه بزرگ ملت پارس در قرآن که [="Red"]ای محمد بسوی او نامه ای بنویس [/]....سختر و دشوار تر از نام ابی لهب بی تربیت وگمنام بود ه است ؟؟؟؟؟

حتی بسیاری از خود آن اعراب [="Navy"] هم میهن و همزبان زبان محمد[/] به او ایمان نیاوردند چطور محمد تصور می کرده با چند خط نامه [="Red"]به زبان عربی[/] پادشاه پارس را مسلمان کند ؟؟؟؟

اگر او معجزه و علم غیب داشت و فرستاده خدا بود برای اطمینان قلبی خسرو پرویز نامه را با زبان فارسی نوشته و معجزه ی هم در کنار آن برای خسرو پرویز قرار می داد !!

چطور شد وقتی موسی به سوی فرعون می رود معجزات گوناگون خود را نشان می دهد تا فرعون شاید شاید ایمان بیاورد

[="Red"] اما محمد تنها و فقط با نوشتن چند خط نامه انتظار دارد پادشه پارس و کشور بزرگش تسلیم شود[/] ؟؟؟؟؟ چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

چطور شد ابراهیم با آن مقام یقین و پیامبری برای اطمینان قلبی از خدا می خواهد چگونه مرده ها را زنده می کند

[="Navy"]اما محمد پیامبر عرب بدون هیچگونه اطمینان قلبی دادن و معجزه ای به پادشه مجوس ،، انتظار دارد او فوری تسلیم و به او ایمان آورد[/] ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

[="Navy"] [="Red"]به آن خدا یی که من می شناسم قسم که یک جای این قضایا لنگ است[/] [/]؟؟

یا این نامه ها کار محمد نبوده و بعدا برای مصالح سیاسی ساخته اند

یا اینکه محمد پسر عبد الله با زیرکی و سیاست خاص خودش این نامه ها را برای یک [="Red"]مانور[/] تبلیغاتی و سیاسی نوشته و هدفش مسلمان نمودن خسرو پرویز نبوده است بلکه اعتماد به نفس تازیان را بالا برده و جای خود ش را در دل آنها محکمتر کند

[="Navy"] راستی آقای احمدی نژاد هم که یک نامه 18 صفحه ای برای بوش نوشت یک [="Navy"][="Red"]مانور تبلیغاتی سیاسی[/][/] بود یا تصور می کرد بوش و ملت آمریکا با آن مسلمان می شوند ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟[/]:Gig:

[="Red"][="Tahoma"]و درود من و خدای من بر راستپذیران تشنه کام [/]
ادامه دارد ...........

غلامعلی نوری;107200 نوشت:
دانید اگر من بویی از علم نبرده ام در عوض بوی خرافات گندیده ی شما مشام انسان های خردمند را چنان می آزارد که از کارهای خدا در آفرینش چنین موجود ات بی منطق دو پایی شگفت زده می شوند

به نظر شما وقتی با کسی اینطور صحبت می کنید باید با فدات شم جواب شما رو بده؟

و اما بعد

بسم الله الرحمن الرحیم
و ما ارسلنک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا; (3) ای پیامبر، ما تو را جز برای این که عموم انسان ها را بشارت دهی (به رحمت خدا) و بترسانی (از عذاب خدا) نفرستادیم .
قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا; (4) (ای رسول ما) بگو به مردم که من بر همه شما رسول خدا هستم .

سلام بر دوستان گرامی:Gol:

غلامعلی نوری;107200 نوشت:
من دیگر تعجب نمی کنم که چرا شما یکبار هم شده حرفی غیر از توهین از حلقومتان بیرون نمی ریزد چرا که می دانم منطقی و هنری جز توهین و گرد و خاک سازی ندارید

جناب غلام علی اگر با دقت پست ایشون را بخوانید متوجه میشوید انتقادی به جا و بدون هیچ توهینی به شما کرده اند!
شما هم در عوض از این به بعد سعی میکنید که بدون اطلاع از تاریخ و منابع , شبهه ی جدید طرح نکنید !!!

غلامعلی نوری;107205 نوشت:
آخر کدام انسان خردمند قبول می کند که پادشاهی با آن همه غرور ملی ،دبدبه و کبکبه های تشریفاتی و با آن همه سوابق اقتدار منطقه ای با چند خط نامه خود و ملتش را تسلیم و بدون هیچ پیش زمینه ای و شناختی از محمد راضی به اسلام آوردن شود ؟؟؟

با تشکر از جناب طاها:

نقل قول:
بسم الله الرحمن الرحیم
و ما ارسلنک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا; (3) ای پیامبر، ما تو را جز برای این که عموم انسان ها را بشارت دهی (به رحمت خدا) و بترسانی (از عذاب خدا) نفرستادیم .
قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا; (4) (ای رسول ما) بگو به مردم که من بر همه شما رسول خدا هستم .

بحث زمانی ارزش داره که طرف حسابت جویای حقیقت باشه نه متخصص وارد کردن شک در امور مسلم مذهبی
کسی که خودشو به خواب زده رو نمی شه بیدار کرد
الحمدلله که ...

غلامعلی نوری;107200 نوشت:
من دیگر تعجب نمی کنم که چرا شما یکبار هم شده حرفی غیر از توهین از حلقومتان بیرون نمی ریزد چرا که می دانم منطقی و هنری جز توهین و گرد و خاک سازی ندارید

بدانید اگر من بویی از علم نبرده ام در عوض بوی خرافات گندیده ی شما مشام انسان های خردمند را چنان می آزارد که از کارهای خدا در آفرینش چنین موجود ات بی منطق دو پایی شگفت زده می شوند

با سلام
گفتنیها را گفتیم با سند جناب نوری !

دیدم طنابها حلقه زده مانند دار *** در بر گرفته آدمیان را به صد بار
تارها رشته گشتند پود * ** ساز و بازونازو نیاز را لایق نبود
چون ز شیطان و شی بطلان *** به دیده نبیند ان روز سخت نالان
کرم از لطف پروردگار شود شر ***گر هزاران در بسته شود باز شود در

به هرحال نباید از لطف و کرم الهی دور بود که خداوند هرکه را بخواهد هدایت میسازد و هرکه نخواهد بی عییب و علت نیست!

[="microsoft sans serif"][="microsoft sans serif"]

*طاها*;107219 نوشت:
و ما ارسلنک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا; (3) ای پیامبر، ما تو را جز برای این که عموم انسان ها را بشارت دهی (به رحمت خدا) و بترسانی (از عذاب خدا) نفرستادیم .
قل یا ایها الناس انی رسول الله الیکم جمیعا; (4) (ای رسول ما) بگو به مردم که من بر همه شما رسول خدا هستم .

دوست گرامی طه
با درود

کافه للناس حتما و الزاماًبه معنی تمام مردم روی کره ی زمین نیست بلکه گاهی فقط تمام مردم یک منطقه و ناحیه( مانند مکه یا مدینه) است !!!!!
برای روشن شدن این موضوع به آیه ی زیر نگاه کن

[="red"] وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً وَ.[/]............(التوبة/36)

می گوید همگی با مشرکین بجنگید همانطوری که آنها همگی با شما می جنگند !

مشخص است که منظور همه ی مشرکین مکه و مدینه بوده است نه همه ی مشرکین تمام دنیا

چونکه معلوم است همگی مشرکین دنیا( مثلا مشرکین چین و آمریکا) کجا و کی با مسلمان جنگیده بودند که
این چنین آیه ای اجازه ی جنگ با آنان به مسلمانان بدهد !!!!

[="red"] نمونه ی دیگر [/]

[="red"] ناس[/] هم الزاما به معنی تمام افراد کره ی زمین نیست بلکه شامل [="red"]عده ای معدودی که در منطقه ای زندگی می کنند [/]هم می شود

مثلا عیسی در نوزادی [="navy"]با مردم و افراد معدود ی که دورش جمع شده بودند سخن گفته نه با مردم تمام جهان [/]

نگاه :

[="red"]وَيكَلِّمُ النَّاسَ فِي الْمَهْدِ وَكَهْلًا وَمِنَ الصَّالِحِينَ[/](آل عمران/46)

:Gol: [="purple"]پس نه واژه ی ناس و نه واژه کافه الناس الزاما به معنی تمام مردم کره ی زمین نیست

بلکه می تواند تنها شامل تمام مردم منطقه ای محدود باشد:Gol: [/]

:Sham:[="Black"][="Navy"]نتیجه ی نهایی اینکه محمد فقط پیامبر قوم تازی حجازی بوده است و بس[/] [/]

[/][/]

درود بر راستگویان که همانا انان رستگارند

جناب غلام محقق ایا شرط یک تحقیق خوب این نیست که بلافاصله نتیجه گیری نشود؟

شما بلافاصله نتیجه گیری کردید خب پس محمد صلی الله علیه و اله و سلم پیامبر تازی بوده؟

به نظر خودتان ایا در همین چند پست منابع لازم برای چنین نتیجه گیری فراهم شد؟

اگر بگویید بله که بنده برایم مسجل می شود شما مغرضانه و نه محققانه بحث می کنید که امیدوارم اینطور نباشه

اصلی ترین نشانه یک محقق عدم توهین به افراد است که شما این اصل را متاسفانه رعایت نمی کنید

پس لطفا ابتدا به عقاید دیگران احترام بگذارید تا بعد وارد مطالب بعدی شویم

اوکی؟ :Cheshmak:

*طاها*;107352 نوشت:

اصلی ترین نشانه یک محقق عدم توهین به افراد است

[="navy"] بله بله کاملا با این حرف موافقم

زحمتی بکش اول شما این نکته رو به همفکرانت که نمی خواهم اسم شون را هم ببرم گوشو زد کن

تا بعد ببینیم دنیا بکام کیه

در ضمن بنده سالهاست که دیگه محقق نیستم چون کارم از تحقیق گذشته و به یقین رسیده ام

آواتارم را نگاه کن که فرموده ی حضرت حافظ علیه سلام و یقین من است [/]

حاضرید راجع به اواتارتان باهم مباحثه کنیم که بدانید منظور حضرت حافظ زمین تا اسمان با شما فرق داشته؟

شما توهین نفرمایید کسی توهین نمی کند چک سفید امضا تضمین

حالا اگر قول می دی پسر خوب و با ادبی باشی تا بریم سر اصل موضوع :pir:

*طاها*;107360 نوشت:
حالا اگر قول می دی پسر خوب و با ادبی باشی تا بریم سر اصل موضوع

آقا اگر کسی از متنی خوشش آمد و بخواهد از نویسنده سپاسگزاری کند ولی نخواهد به زور صلوات بفرستد کی رو باید ببینه چکار باید بکنه ؟؟؟؟؟؟

این مثال خیلی کوچک نمونه ای از خروار ها عدم احترام به دیدگاه مخالف از طرف شماهاست

بنا بر این اول خود را اصلاح کنید تا امثال من هم با دلگرمی با شما بحث کنم

[="arial black"][="times new roman"][="comic sans ms"][="palatino linotype"]

آشنای قریب;107092 نوشت:
انسان بیماری مثل شما جوابی نداردو جواب بدرد شما نمی خورد، شما باید درمان شوید

[="darkgreen"][="purple"][="times new roman"][="microsoft sans serif"]حافظ اندر درد می سوز و بی درمان بساز

زانکه درمانی ندارد درد بی آرام دوست[/][/] [/][/][/][/][/][/]

غلامعلی نوری;107394 نوشت:
این مثال خیلی کوچک نمونه ای از خروار ها عدم احترام به دیدگاه مخالف از طرف شماهاست بنا بر این اول خود را اصلاح کنید تا امثال من هم با دلگرمی با شما بحث کنم

عقاید ما به شما ربطی ندارد Its not your business

ظاهرا همین اختلاف عقاید باعث ایجاد مباحث میشه

پس مجددا شما رو دعوت می کنم به ادب و احترام متقابل تا بتونیم بحث رو آرام پیش ببریم

حالا اگر قول میدی پسر با ادبی باشی تا بریم سر اصل مطلب :pir:

غلامعلی نوری;107366 نوشت:
همین گذاشتن لفظ اجباری صلوات بجای سپاس از کاربران دیگر است


سلام

شما یا نمی دانید یا می دانید و تهمت می زنید و بی احترامی می کتید

بهتره قالب تون را به dini (پایین صفحه عوض کنید)

تا متوجه شوید(شایسته است بعد ان از مدیران پوزش بخواهید و بی ادبیتان را اصلاح کنید):Gol:

[="microsoft sans serif"]در ادامه تشکیک های دلپذیر پیشین اکنون نامه را باز از زاویای تضاد آن با ایه های قرانی بررسی می کنیم

متن نامه به خسرو

[="blue"]بسم الله الرحمن الرحیم

من محمد رسول الله الى كسرى عظیم الفارس . سلام على من اتبع الهدى و آمن بالله و رسوله و شهد ان لااله الا الله وحده لاشریك له و ان محمد عبده و رسوله. ادعوك بدعاء الله فانى رسول الله الى الناس كافة لانذر من كان حیا و یحق القول على الكافرین. فاسلم تسلم . فان ابیت فان اثم المجوس علیك . (5)

[/]

در این نامه اولین چیزی که جلب توجه می کند نوشتار تهدید و ارعاب گونه ی آن است

مانند این است که نامه و قصد محمد نه برای اسلام آوردن پادشاه ایران زمین بلکه برای تهدید ترساندن و اعلام جنگ این نامه را نوشته است !!!!!!!!!!!!!!!

در حالیکه در قرآن الله بر خلاف لحن محمد به موسی می گوید[="blue"] با نرمخویی با فرعون حرف بزن[/] شاید متذکر شود و ایمان بیاورد

[="blue"] فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا لَعَلَّهُ يتَذَكَّرُ..[/]...(طه/44)

و با او سخني نرم گوييد شايد که پند پذيرد يا بترسد

دستور قرآن کجا و نامه ی تهید آمیز محمد کجا ؟؟؟

[="red"] والله منم جای مرحوم مغفور خسرو پرویز بودم نامه را پاره می کردم [/]

با پادشاه ملتی بزرگ بدون هیچ گونه مقدمه ی پیشین این چنین سخن گفتن برای جلب اعتماد او !!!!!!

کدام خردمند می پذیرد ؟؟؟؟ !!!!

[="blue"]
در آیه دیگر[/]

الله برای جلب ایمان کفار به محمد می گوید با آنها به آن طوری که نیکوتر ومسالمت آمیز تر است حرف بزن !!!!

[="red"] وجادلهم بالتی هی احسن [/]

اما محمد با چند خط نامه بدون هیچگونه پیش زمینه و شناختی چنان تحکم آمیز با پادشاه پر تشریفات و ابهت پارس حرف می زند گویی قصد اعلام جنگ و ارعاب دارد نه حریص به ایمان آوردن او !!!!!

و باز یاد آوری می کنم که این نامه به احتمال زیاد کار محمد آن نابغه ی سرزمین حجاز نیست [="blue"]بلکه ساخته سیاست بازان بعد از و است که از نام او سوء استفاده ی ابزاری کرده و بنام او جعل کرده اند [/]
[/]

جناب غلام آرامتر به کجا چنین شتابان؟

بحث ما نباید از نامه شروع شود چرا؟

شما دست گذاشتین روی نکته ای اساسی تر شما گفتی پیامبر صلی الله علیه و اله نبوتش نهایتا مربوط میشده به تازی ها و نه جهانی بودن

خب ابتدا ما باید ثابت کنیم که نبوت ایشون جهانی بوده یا نبوده؟

اگر بوده بعد بیایم سراغ این نامه ها اگر هم نبوده پس دیگه قطعا نامه ها جعلی هستن

بنده به شما گفتم دور از توهین و بی احترامی حاضرید مباحثه کنید یا خیر یک کلام بله یا خیر؟

غلامعلی نوری;107481 نوشت:
سلام على من اتبع الهدى

سلام بر همگان

اولا در اینجا پیامبر با سلام آغاز کردند

و در ابتدای نامه نوشته شده بسم الله الرحمن الرحیم

دو نماد برای آغاز سخن به بهترین شکل

غلامعلی نوری;107481 نوشت:
من محمد رسول الله الى كسرى عظیم الفارس

خو در ابتدای نامه ها برای عرض ادب و نیکویی معرفی خود و خطاب کردن یزگرد به لغب او و بزرگداشتن او (کسری بزرگ پارس)

یعنی رعایت ادب که شما رعایت نمی کنید

*طاها*;107494 نوشت:
اما محمد با چند خط نامه بدون هیچگونه پیش زمینه و شناختی چنان تحکم آمیز با پادشاه پر تشریفات و ابهت پارس حرف می زند گویی قصد اعلام جنگ و ارعاب دارد نه حریص به ایمان آوردن او !!!!!

خوب پیامبر ما بهتر از شما مجادله می کرد
چون با نام خدا آغاز می کرد
به لقب و نامی نیک او را می خواند
و به او سلام می کرد
شما چی نه با نام خدا آغاز کردید
نه سلام کردید
و نه پیامبر را به لقبش رسول الله خطاب قرار دادید

و حد اقل تلاش نکردید با (ص) احترام خود را نشان دهید و با بهترین نحو مجادله کنید

حد اقل حتی پادشاه بزرگ را به لقبش هم صدا نکردید !!!

*طاها*;107494 نوشت:
در ادامه تشکیک های دلپذیر پیشین اکنون نامه را باز از زاویای تضاد آن با ایه های قرانی بررسی می کنیم متن نامه به خسرو

خسرو!!!

حالا بگویید پیامبر ما این آیه را رعایت کرد یا خیر

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْكِتَابِ إِلَّا بِالَّتِي هِي أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِي أُنْزِلَ إِلَينَا وَأُنْزِلَ إِلَيكُمْ وَإِلَهُنَا وَإِلَهُكُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(العنکبوت/46)

با اهل کتاب جز به روشي که از همه نيکوتر است مجادله نکنيد، مگر کساني از آنان که ستم کردند؛ و (به آنها) بگوييد: «ما به تمام آنچه از سوي خدا بر ما و شما نازل شده ايمان آورده‌ايم، و معبود ما و شما يکي است، و ما در برابر او تسليم هستيم!»

فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَينًا لَعَلَّهُ يتَذَكَّرُ أَوْ يخْشَى(طه/44)
اما بنرمي با او سخن بگوييد؛ شايد متذکر شود، يا (از خدا) بترسد!

نمی دانم در متن چه طوری می شود با یکی به نرمی سخن گفت!!:Gol:

سلام علیکم

جناب شما اول جواب اشکال بنده را که در ص 2کردم بدهید بعد ادامه دهید سوال سختی نبود دوباره تکرارمی کنم


نقل نوشته اصلی توسط : غلامعلی نوریولی طبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است)

اينكه طبري نسخه رونوشت برداري ودستكاري شده از ابن اسحاق را داشته،مدركتان چيست واز كجا مي گوييد؟


نقل نوشته اصلی توسط : غلامعلی نوریولی طبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است)


شما اداعایی کردید باید جواب دهید تا بحث شود نه اینکه در جواب اول ماندید به سراغ شبهه بعدی بروید

[="Microsoft Sans Serif"]

عماد;107679 نوشت:
سلام علیکم
جناب شما اول جواب اشکال بنده را که در ص 2کردم بدهید بعد ادامه دهید سوال سختی نبود دوباره تکرارمی کنم

اينكه طبري نسخه رونوشت برداري ودستكاري شده از ابن اسحاق را داشته،مدركتان چيست واز كجا مي گوييد؟

شما اداعایی کردید باید جواب دهید تا بحث شود نه اینکه در جواب اول ماندید به سراغ شبهه بعدی بروید

[="Black"][="Navy"] درود بر عماد

تا کید اینجانب بیشتر بر عنوان تاپیک است اما به احترام شما پاسخ می دهم [/][/]

بيش از دوازده قرن است که اين موضوع ارسال نامه از جانب پیامبر برای خسرو پرويز در جهان اسلام واقعيتی مسلم به حساب آمده و نسل به نسل توسط تاريخ نگاران مسلمان نقل شده و هر بار زوائد مختلفی نيز بر آن افزوده شده است.
با اينهمه٬ در آغاز قرن گذشته٬[="Red"]Leone Caetani[/]i در « سالنامه های اسلام » خود براساس پژوهشهای قبلی محقق برجسته آلمانی Hubert Grimme در کتاب Das Leben Muhammed او و با ارزيابی های کاملتر خودش در این زمينه قاطعا اعلام داشت که اصولا چنین نامه ای فرستاده نشده است تا پاسخی بدان داده شده باشد ٬‌و آنچه درباره ارسال اين پيغام گفته و نوشته شده داستانی است که مدتها بعد از درگذشت محمد،[="Blue"] از جانب عمال دستگاه خلافت [/]ساخته و پرداخته شده است. بررسيهای مربوط بدين موضوع چندین صفحه تمام از جلد دوم سالنامه های اسلام کائتانی را شامل ميشود.

[="red"]پرنس کایتانی[/] در اثبات نظر خویش بر پنچ موضوع اساسی تاکید میگذارد که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی دلیل کافی بر نفی داستان فرستاده شدن چنین نامه ای را به پادشاه ایران باشد: نخست اینکه روایت مربوط به نامه ارسالی محمدبه شاه ایران روایتی مستقل نیست، بلکه بخشی از مجموعه روایاتی است که درباره نامه های ارسالی پیامبر به شماری از پادشاهان و حکام آن زمان نقل شده است و بجز پادشاه ایران، امپراطور بیزانس و پادشاه حبشه و بطریق اعظم اسکندریه و پادشاهان محلی غسان و نجران و امرای بحرین و اردن و روسای قبایل متعدد عرب در بیرون از جزیرة العرب را نیز شامل میشود که فهرست کاملی از آنها را در طبقات ابن سعد (ج ۱ ٬ ص ۲۵۸ تا ۲۹۱) میتوان یافت.

مهمترین این شخصیتها یعنی آنهائیکه میتوانند از لحاظ مقام با خسرو ایران برابر نهاده شوند هراکلیوس امپراتور مسیحی بیزانس و اصحم پادشاه مسیحی حبشه اند، که متن نامه های ارسالی محمد به هر دوی آنها نیز توسط ابن سعد و بعد از او توسط تبری و دیگر مورخان عرب نقل شده است، با این تفاوت که به روایت همین منابع واکنش هر دوی آنان در برابر دعوت پیامبر بکلی در نقطه مقابل واکنش پادشاه ایران بوده است، زیرا نجاشی (پادشاه حبشه) با خواندن نامه محمد، بیدرنگ اسلام آورده و حتی از جانب پیامبر اسلام خطبه خوانده و ولیعهد خویش را نیز همراه با ۶۰ تن از دولتمردان کشورش از طریق کشتی سلطنتی به نزد محمد فرستاده و نامه ای که مضمون آن در طبقات ابن سعد و در تاریخ تبری نقل شده توسط همین فرزند برای محمدارسال داشته است(۴)، ولی این کشتی در دریا با همه سرنشینانش غرق شده و فقط کشتی دیگری که حامل ام حبیبه بوده (همسری که پیامبر از راه دور و با وکالت دادن به پادشاه حبشه برای انجام مراسم عقد به ازدواج خود درآورده) به سلامت به مقصد رسیده است.

همزمان با حبشه، هرقل ( heraclius) امپراتور مقتدر بیزانس نیز، با آنکه عنوان پرچمدار رسمی عالم مسیحیت را داشته، با خواندن نامه محمد در صدد انکار دین خود و قبول اسلام برآمده است(۵) ولی کشیشان و بطریقان او در این راستا با وی به مخالفت برخاسته اند بطوریکه او بناچار از اعلام مسلمانی خود صرفنظر کرده و با این وجود به دحیة ابن خلیفه کلبی قاصد پیامبر گفته است که: « بخدا میدانم که آقای تو پیامبر مرسل است، منتها از رومیان بر جان خود بیم دارم و نمیتوانم آشکارا پیرو او شوم»، و دهیه را با هدایای بسیار بازگردانیده و خود بر استری نشسته است تا به قسطنطنینه بازگردد، ولی در بازگشت رو به سرزمین شام کرده و به مردم آن گفته است که بخدا خواهید دید، اگر در مقابل پیامبر بایستید خطا خواهید کرد. (۶) باز هم همزمان با این نامه ها، نامه ای از محمدبه مقوقس بطریق اعظم مسیحی اسکندریه نیز فرستاده شده که وی پس از شام ظهور خواهد کرد، ولی این خورشید اکنون از حجاز طلوع کرده است، و همانوقت وی نیز مسلمان شده است، منتها در پاسخ نامه نوشته است که چون دست نشانده ای از جانب امپراتور بیزانس است نمیتواند مردم مصر را نیز بدین توفیق هدایت کند، ولی اجازه میخواهد که دو کنیزک بسیار زیبا و نیز استری دلدل نام را که در نوع خود مانند ندارد، بعنوان هدیه به نزد پیامبر بفرستد.

به تذکر [="Red"]کائتانی[/]، وقتیکه حتی مورخان بسیار سرشناسی واقعیتهای مسلم و شناخته شده تاریخی را در مورد دو پادشاهی که در دوران خود، یکی مظهر قدرت و حاکمیت آیین مسیحی در امپراتوری رم و دیگری رهبر یکی از نخستین کشورهای مسیحی تاریخ جهان بودند بدین آسانی و آنهم بصورتی چنین خیالبافانه تحریف کنند و دروغی آشکار در جای آن ارائه کنند، برای روایات آنان در مورد سومین پادشاهی که به گفته آنها نامه مشابهی را دریافت داشته است چه اعتبار بیشتری قائل میتوان شد؟

دلیل دیگر بر ساخته گی بودن این روایت، سناریویی است که در مورد نحوه تسلیم نامه محمد به خسرو در آن ارائه شده است.

تمام اطلاعاتی که از منابع مختلف تاریخی ( ایرانی، بیزانسی، ارمنی، گرجی، سریانی، مصری و غیره) در باره تشریفات دربار تیسفون بما رسیده اند، حاکی از آنند که این[="Blue"] تشریفات سنگین ترین نمونه نوع خود در همه جهان باستان بوده است،[/] و از جمله خود این تشریفات نیز پیچیده ترینشان تشریفات مربوط به باریابی کسان به نزد شاهنشاهان ساسانی مخصوصآ دوران خسرو پرویز بوده که گذشتن از یک هفتخوان واقعی رستم را برای آنان ایجاب میکرده است، بطوریکه حتی پادشاهان درجه دوم نیز اجازه چنین باریابی را جز با حفظ این مراسم نداشته اند، و در اینصورت نیز هیچیک از آنان نمیتوانسته اند از فاصله معینی به شاه نزدیکتر شوند.(۷)

در چنین شرایطی تصور اینکه[="blue"] یک عرب گمنام از بیابان حجاز[/]، به نمایندگی از جانب یک عرب دیگر که برای دربار ساسانی بهمان اندازه خود او گمنام بوده است(بطوری که طبق این روایات خسرو پرویز به فرماندار ایرانی یمن دستور میفرستد که این مرد عرب را شناسایی و دستگیر کند و به نزد او بفرستد)، از راه برسد و بی هیچ اشکالی به نزد پادشاه برود و بدون زمین بوسی سنتی (که مسلمآ سازندگان روایت حاضر نبوده اند در مورد او پذیرای آن شوند) نامه را بدست او دهد و با وی درباره آن به جر و بحث بپردازد بصوری است که اگر برای یک مورخ عرب قرن دوم هجری قابل قبول باشد، برای کسی که در دوران ما با تاریخ آنزمان آشنایی ولو کلی داشته باشد پذیرفتنی نیست، و تنها توجیهی که میتوان برای چنین روایات کرد این است که داستان پاره شدن نامه محمد توسط خسرو پرویز مانند افسانه مسلمان شدن پادشاه حبشه و قصد مسلمانی امپراتور بیزانس، و بخشهای بعدی این افسانه، باصطلاح امروزی برای «مصرف داخلی»، و برای مردمی که با واقعیتهای تاریخی و اجتماعی بیرون از جزیرة العرب یا سرزمینهای اشغالی جهان اسلام آشنایی چندانی نداشته اند ساخته و پرداخته شده اند.

باز هم بعنوان دليلی ديگر٬ کائتانی متذکر ميشود که بنا به محاسبه دقيق Nöldeke در Aufsätze zur Persischen Geschichte ٬ خسرو پرويز در ۲۹ فوريه سال ۶۲۸ ميلادی به فرمان فرزندش شيرويه کشته شده است٬ و اين تاريخ با ۱۷ شوال سال ششم هجرت تطبيق ميکند. اگر چنانکه تبری و ابن سعد – و مورخان بعدی به نقل از آنها – روايت کرده اند نامه محمد(ص) به خسرو پرويز تسليم شده باشد ميبايست این نامه در هفته های آخر سال ۶۲۷ يا هفته های اول سال ۶۲۸ توسط عبدالله ابن حذافه السهمی فرستاده محمد ( به نوشته تبری و سايرین) بدو تسليم شده باشد٬[="Blue"] در صوريتيکه در همين موقع اين شخص از جانب محمددر سفر حديبيه مامور مذاکره با قريشيان بوده است که به عقد توافق معروفی که در اين محل صورت گرفت منجر شده و طبعا وی نميتوانسته است در آن واحد هم در مکه و هم در تيسفون باشد.[/]

باز هم بعنوان دليلی ديگر کائتانی تذکر میدهد که در آن بخش از تاريخ تبری ( ج ۱ ٬ صفحات ۹۹۵ تا ۱۰۷۲ ) که حوادث آخرین سالهای ساسانيان بر اساس [="red"]منابع ايرانی[/] (بويژه خداينامه که بعدا مورد استفاده[="red"] فردوسی[/] و دانشمندان ديگری چون بيرونی٬ ثعالبی٬ مسعودی٬ حمزه اصفهانی نيز قرار گرفت) روايت شده است٬ سخنی از چنین نامه فرستادنی به ميان نيامده و آنچه بعد از آن بدين مناسبت گفته شده[="Red"] صرفا از منابع عربی[/] گرفته شده است٬ و این نشان میدهد که موضوع چنین نامه ای برای خود ايرانيان بکلی ناشناخته بوده است٬ همنچنانکه نبودن هيچ اشاره ای بدین نامه ها در تاریخ های لاتینی و یونانی و ارمنی و گرجی و سريانی و فقدان هرگونه مدرک و لوحه ای در اين باره در آرشیوها و الواح کشور های مورد بحث٬ نشان ميدهد که وجود چنین نامه هايي برای دیگر مراجعی که نام برده شده اند نيز ناشناخته بوده است. (۹)

و سرانجام٬[="Red"] کائتانی[/] متذکر ميشود که با آنکه تبری در تاريخ خود اين روايت ها را به ابن اسحاق٬ نخستین «سيره نويس» زندگی محمد نسبت داده است٬ با توجه به متون بسيار قديمی اين سيره که اکنون در دست ما است (ولی تبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است) ميتوان تاکيد کرد که ابن اسحاق در سيره خود مطلقا سخنی از این نامه های ارسالی پيامبر به سران کشور های خارجی بمیان نیاورده است. اشاره کوتاهی هم که ابن هشام در سيره خود در اين باره ميکند از جانب خود او است و نه اینکه مانند بقيه کتاب از ابن اسحاق گرفته شده باشد. اضافه بر آن فصلی که اين اشاره در ان آمده فصلی است که نويسنده پس از پايان کتابت اثر خود به آخر ان افزوده است و در متن اصلی کتاب وجود نداشته است. اين سکوت کامل ابن اسحاق دليل بر اين است که يا در زمان تدوین اين کتاب چنین موضوعی اصولا مطرح نبوده٬ يا اصالت آن قويا مورد تردید بوده است.

mkk1369;107605 نوشت:
سلام بر همگان

اولا در اینجا پیامبر با سلام آغاز کردند

و در ابتدای نامه نوشته شده بسم الله الرحمن الرحیم

دو نماد برای آغاز سخن به بهترین شکل

نقل
  نوشته اصلی توسط : غلامعلی نوری

من محمد رسول الله الى كسرى عظیم الفارس

خو در ابتدای نامه ها برای عرض ادب و نیکویی معرفی خود و خطاب کردن یزگرد به لغب او و بزرگداشتن او (کسری بزرگ پارس)

درود بر همگان !!!!!!!!!

وسلام بر بعضی ها !!!!!!!!

حرفای جالبی می زنید !!!!

[="red"]نخست [/]
اگر خسرو پرویز بزرگ نامه را که یک عرب گمنام و ناشناخته نوشته بود و یک عرب گمنام دیگر آورده مودبا نه و در خور شان دربار پر تشریفات خود می یافت آیا آن را پاره می کرد ؟؟

آیا محمدنمی دانست با اینطور نامه نوشتن تحکم آمیز حتی یک روستایی عامی هم ایمان نمی آورد
]چه رسد به یک پادشه بزرگ و مغرور و مقتدر !!!!!

[="red"] دوما [/]

به فرض که خسرو پادشه سرزمین بزرگ پارس نباشد و فرد جاهلی باشد محمد اصلا به شخص مخاطب که نامه برای وی فرستاده شده سلام نکرده است !!!!!!!!!!!!!!!!

حالیکه قرآن در آیات چندی حتی سلام دادن به جاهلان را آورد ه است !!!!

به عنوان نمونه گفته است

[="red"]قَالُوا لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ [="blue"]سَلَامٌ عَلَيكُمْ...[/]............[/](القصص/55)

................... کردارهاي ما از آن ما و کردارهاي شما از آن شماست‏[="red"][="blue"]سلام بر شما [/].....[/]

[="red"]سوم[/]

در نامه، محمد با گفتن تنها عبارت عظیم فارس که نام خود را هم پیش از آ ن آورده چطور رعایت مقام پادشهی خسرو را کرده است ،و چطور مسالمت آمیز است ؟؟؟

اگر نمی گفت عظیم فارس پس باید چی می گفت ؟؟؟

این کمترین و بی ارزش ترین عنوانی بود که بکار برده است

فرض کنید من گمنام به آقای خامنه ای رهبر مشهور جمهوری اسلامی بدون پیش زمینه و مقدمه ی قبلی نامه ای بنویسم و بگویم

[="blue"] بنام خدا
از غلامعلی نوری به رهبر ایران !!!!!
[/]
[="red"] آیا این طرز نامه نوشتن به رهبر یا پادشه یک مملکت است[/] ؟؟؟؟؟

خود داوری کنید آيا این مسالمت آمیز است یا تحکم آمیز !!!!

امروز اگر کسی برای رهبر نامه بنویسد کلی القاب و اوصاف عریض و طویل بدنبال اسم ایشان می چسبانند

پس دیگر خود حساب کنید آداب و تشریفات نامه نوشتن به پادشه تشریفاتی و تمامیت خواه پارس

در ضمن من گمنام اگر نامه را بدست یک گمنام دیگر بدهم که برای آقای خامنه ای ببرد آيا بهمین راحتی نامه رسان را می گذارند داخل شود و نامه را به او بدهد ؟؟؟

پس الان اینطور چیزی محال است هزار بار محال اندر محال است که نگهبانان و ارتش پارس بگذارند نامه یک عرب گمنام را عرب گمنام دیگری ([="red"] که تازیان کلا ً مادون فرهنگ و تمدن ایران بوده اند[/]) به حضور پادشه بلند آوازه ی پارس ببرد !!!

[="red"] خلاصه اینکه [/]

[="blue"] یا محمد اصلا این نامه را ننوشته یا اگر نوشته همانطور که در پست پیش نوشته بودم یک [="red"]مانور تبلیغاتی و سیاسی[/] برای بالا بردن اعتماد به نفس تازیان و استحکام جایگاه خود در قلب آنان بوده است نه برای ایمان دار کردن خسرو و ملت پارس
........[/]
.....ادامه دارد

جناب غلام شما شبهه را تفصیل نمودید و از اینکه قبول کردید بحث منطقی پیش برود متشکرم

اجازه بدهید جناب عماد پاسخ شبهه را بدهند بعد شما مطلب بعد را عنوان کنید

یا علی

غلامعلی نوری;107779 نوشت:
(ولی تبری تنها نسخه رونوشت برداری دستکاری شده ای از آنرا که امروزه بدان نيز دسترسی داریم در اختیار داشته است)

شما جواب بنده را ندادید بلکه با کمی توضیحات بی ربط به جواب سوال من ،دوباره جمله بالا را که سوال من درباره آن بود تکرار کردید
سوال من این است که شما یا هر کس دیگر ازکجا می گویید که طبری نسخه اصلی این اسحاق را نداشته ؟؟؟؟؟؟؟
ضمن درخواست جواب به این سوال که سه بار تکرار کرده ام توضیحاتی در باره نوشته های شما می دهم

غلامعلی نوری;107779 نوشت:
بيش از دوازده قرن است که اين موضوع ارسال نامه از جانب پیامبر برای خسرو پرويز در جهان اسلام واقعيتی مسلم به حساب آمده و نسل به نسل توسط تاريخ نگاران مسلمان نقل شده و هر بار زوائد مختلفی نيز بر آن افزوده شده است. با اينهمه٬ در آغاز قرن گذشته٬leone caetanii در « سالنامه های اسلام » خود براساس پژوهشهای قبلی محقق برجسته آلمانی hubert grimme در کتاب das leben muhammed او و با ارزيابی های کاملتر خودش در این زمينه قاطعا اعلام داشت که اصولا چنین نامه ای فرستاده نشده است تا پاسخی بدان داده شده باشد ٬‌و آنچه درباره ارسال اين پيغام گفته و نوشته شده داستانی است که مدتها بعد از درگذشت محمد، از جانب عمال دستگاه خلافت ساخته و پرداخته شده است. بررسيهای مربوط بدين موضوع چندین صفحه تمام از جلد دوم سالنامه های اسلام کائتانی را شامل ميشود. پرنس کایتانی در اثبات نظر خویش بر پنچ موضوع اساسی تاکید میگذارد که هر کدام از آنها میتواند به تنهایی دلیل کافی بر نفی داستان فرستاده شدن چنین نامه ای را به پادشاه ایران باشد: نخست اینکه روایت مربوط به نامه ارسالی محمدبه شاه ایران روایتی مستقل نیست، بلکه بخشی از مجموعه روایاتی است که درباره نامه های ارسالی پیامبر به شماری از پادشاهان و حکام آن زمان نقل شده است و بجز پادشاه ایران، امپراطور بیزانس و پادشاه حبشه و بطریق اعظم اسکندریه و پادشاهان محلی غسان و نجران و امرای بحرین و اردن و روسای قبایل متعدد عرب در بیرون از جزیرة العرب را نیز شامل میشود که فهرست کاملی از آنها را در طبقات ابن سعد (ج ۱ ٬ ص ۲۵۸ تا ۲۹۱) میتوان یافت. مهمترین این شخصیتها یعنی آنهائیکه میتوانند از لحاظ مقام با خسرو ایران برابر نهاده شوند هراکلیوس امپراتور مسیحی بیزانس و اصحم پادشاه مسیحی حبشه اند، که متن نامه های ارسالی محمد به هر دوی آنها نیز توسط ابن سعد و بعد از او توسط تبری و دیگر مورخان عرب نقل شده است، با این تفاوت که به روایت همین منابع واکنش هر دوی آنان در برابر دعوت پیامبر بکلی در نقطه مقابل واکنش پادشاه ایران بوده است، زیرا نجاشی (پادشاه حبشه) با خواندن نامه محمد، بیدرنگ اسلام آورده و حتی از جانب پیامبر اسلام خطبه خوانده و ولیعهد خویش را نیز همراه با ۶۰ تن از دولتمردان کشورش از طریق کشتی سلطنتی به نزد محمد فرستاده و نامه ای که مضمون آن در طبقات ابن سعد و در تاریخ تبری نقل شده توسط همین فرزند برای محمدارسال داشته است(۴)، ولی این کشتی در دریا با همه سرنشینانش غرق شده و فقط کشتی دیگری که حامل ام حبیبه بوده (همسری که پیامبر از راه دور و با وکالت دادن به پادشاه حبشه برای انجام مراسم عقد به ازدواج خود درآورده) به سلامت به مقصد رسیده است. همزمان با حبشه، هرقل ( heraclius) امپراتور مقتدر بیزانس نیز، با آنکه عنوان پرچمدار رسمی عالم مسیحیت را داشته، با خواندن نامه محمد در صدد انکار دین خود و قبول اسلام برآمده است(۵) ولی کشیشان و بطریقان او در این راستا با وی به مخالفت برخاسته اند بطوریکه او بناچار از اعلام مسلمانی خود صرفنظر کرده و با این وجود به دحیة ابن خلیفه کلبی قاصد پیامبر گفته است که: « بخدا میدانم که آقای تو پیامبر مرسل است، منتها از رومیان بر جان خود بیم دارم و نمیتوانم آشکارا پیرو او شوم»، و دهیه را با هدایای بسیار بازگردانیده و خود بر استری نشسته است تا به قسطنطنینه بازگردد، ولی در بازگشت رو به سرزمین شام کرده و به مردم آن گفته است که بخدا خواهید دید، اگر در مقابل پیامبر بایستید خطا خواهید کرد. (۶) باز هم همزمان با این نامه ها، نامه ای از محمدبه مقوقس بطریق اعظم مسیحی اسکندریه نیز فرستاده شده که وی پس از شام ظهور خواهد کرد، ولی این خورشید اکنون از حجاز طلوع کرده است، و همانوقت وی نیز مسلمان شده است، منتها در پاسخ نامه نوشته است که چون دست نشانده ای از جانب امپراتور بیزانس است نمیتواند مردم مصر را نیز بدین توفیق هدایت کند، ولی اجازه میخواهد که دو کنیزک بسیار زیبا و نیز استری دلدل نام را که در نوع خود مانند ندارد، بعنوان هدیه به نزد پیامبر بفرستد. به تذکر کائتانی، وقتیکه حتی مورخان بسیار سرشناسی واقعیتهای مسلم و شناخته شده تاریخی را در مورد دو پادشاهی که در دوران خود، یکی مظهر قدرت و حاکمیت آیین مسیحی در امپراتوری رم و دیگری رهبر یکی از نخستین کشورهای مسیحی تاریخ جهان بودند بدین آسانی و آنهم بصورتی چنین خیالبافانه تحریف کنند و دروغی آشکار در جای آن ارائه کنند، برای روایات آنان در مورد سومین پادشاهی که به گفته آنها نامه مشابهی را دریافت داشته است چه اعتبار بیشتری قائل میتوان شد؟

مشکل شما این است که با عقل خود صغرا وکبری می چینید وبه نتیجه می رسد ومی خواهید صحت وکذب همه چیز را با عقل خود بسنجید،چون از شربت گوارای معنویت بی بهره اید وهمان طور که دوستان گفتند بحث با شما در این موارد فایده ندارد وباید بحث روی مباحث اصلی مثل نبوت برود
کل حرف شما دراین چند سطر استبعاد قضیه است ودرگزاره های تاریخی صرف استبعاد نمی شود ان قضیه را زیر سوال برد مگر اینکه دلیلی جز اسبعاد بتواند کمک کند
به نظر من خیلی بعید است که یک عده عرب با کمترین ابزار جنگی انروزه وبه دو امپراطور (ایران وروم )حمله کنند ودر فرصت کوتاهی هر دورا تصرف کنند ،این بعید نیست ،وایا با این استبعاد می شود این جریان را زیر سوال برد
ویا اینکه در جریان تولد حضرت موسی فرعون مترصد تولد اوباشد وکودکانی زیادی به اعتبار علاج واقعه قبل از وقوع بکشد بعد همان بچه که دنبالش بوده در قصرش بزرگ شود (اگر این را قبول نخواهید کرد) اینهابا عقل جور درمی اید اولی را رد کردید دومی را چه می گویید که مثل کویت فعلی حمله کند اسرائیل وامریکا و انگلیس را از میان بردارد چطور این با عقل مطابقت دارد
بازمی گویم با استعاد نمی توان واقعه تاریخی را رد کرد نمونه های زیاد در تاریخ یافت می شود که بعید است ولی اتفاق افتاده )

غلامعلی نوری;107779 نوشت:
دلیل دیگر بر ساخته گی بودن این روایت، سناریویی است که در مورد نحوه تسلیم نامه محمد به خسرو در آن ارائه شده است. تمام اطلاعاتی که از منابع مختلف تاریخی ( ایرانی، بیزانسی، ارمنی، گرجی، سریانی، مصری و غیره) در باره تشریفات دربار تیسفون بما رسیده اند، حاکی از آنند که این تشریفات سنگین ترین نمونه نوع خود در همه جهان باستان بوده است، و از جمله خود این تشریفات نیز پیچیده ترینشان تشریفات مربوط به باریابی کسان به نزد شاهنشاهان ساسانی مخصوصآ دوران خسرو پرویز بوده که گذشتن از یک هفتخوان واقعی رستم را برای آنان ایجاب میکرده است، بطوریکه حتی پادشاهان درجه دوم نیز اجازه چنین باریابی را جز با حفظ این مراسم نداشته اند، و در اینصورت نیز هیچیک از آنان نمیتوانسته اند از فاصله معینی به شاه نزدیکتر شوند.(۷)


(این قبولش برای شماسخت است ولی برای کسی که جریان تولد حضرت موسی را پذیرفته سخت نیست ،برای کسی که جریان چاه وعزیزی حضرت یوسف را قبول دارد سخت نیست ،)

غلامعلی نوری;107779 نوشت:
در چنین شرایطی تصور اینکه یک عرب گمنام از بیابان حجاز، به نمایندگی از جانب یک عرب دیگر که برای دربار ساسانی بهمان اندازه خود او گمنام بوده است(بطوری که طبق این روایات خسرو پرویز به فرماندار ایرانی یمن دستور میفرستد که این مرد عرب را شناسایی و دستگیر کند و به نزد او بفرستد)، از راه برسد و بی هیچ اشکالی به نزد پادشاه برود و بدون زمین بوسی سنتی (که مسلمآ سازندگان روایت حاضر نبوده اند در مورد او پذیرای آن شوند) نامه را بدست او دهد و با وی درباره آن به جر و بحث بپردازد بصوری است که اگر برای یک مورخ عرب قرن دوم هجری قابل قبول باشد، برای کسی که در دوران ما با تاریخ آنزمان آشنایی ولو کلی داشته باشد پذیرفتنی نیست، و تنها توجیهی که میتوان برای چنین روایات کرد این است که داستان پاره شدن نامه محمد توسط خسرو پرویز مانند افسانه مسلمان شدن پادشاه حبشه و قصد مسلمانی امپراتور بیزانس، و بخشهای بعدی این افسانه، باصطلاح امروزی برای «مصرف داخلی»، و برای مردمی که با واقعیتهای تاریخی و اجتماعی بیرون از جزیرة العرب یا سرزمینهای اشغالی جهان اسلام آشنایی چندانی نداشته اند ساخته و پرداخته شده اند.

وحمله اعراب به ایران که با این مقدمات شما بعید به نظرمی رسد باید جزء افسانه ها باشد که عرض شد ووقایع تاریخی دیگر اتفاق افتاده ولی بعید به نظرمی رسد پس همه اش افسانه است

چناب غلام شما جواب سئوال بنده هم ندادید یا به عقیده شما محمد صلی الله علیه و اله پیامبر منطقه ای بوده یا جهانی؟اگر منطقه ای بوده چه دلایلی دارید؟

[="Microsoft Sans Serif"]

عماد;107851 نوشت:
شما جواب بنده را ندادید بلکه با کمی توضیحات بی ربط به جواب سوال من ،دوباره جمله بالا را که سوال من درباره آن بود تکرار کردید
سوال من این است که شما یا هر کس دیگر ازکجا می گویید که طبری نسخه اصلی این اسحاق را نداشته ؟؟؟؟؟؟؟
ضمن درخواست جواب به این سوال که سه بار تکرار کرده ام توضیحاتی در باره نوشته های شما می دهم

عجیب است طلبکار هم شده اید !!!!!!!!!!

دست پیش می گیرید که پس نیفتید

اینجانب کاملا گوینده ی تحقیقات فوق را هم با رنگ قرمز مشخص کرده بودم ولی مثل اینکه شما نمی خواهید یک ذره به خود زحمت تفکر بدهید ؟؟؟

در ضمن اینجانب از ابتدای این تاپیک دهها بار پرسش خرد مدارو منطقی مطرح نموده ام اما دریغ از یک پاسخ :Ghamgin:
شما به جای جوابگویی بحث را باطرح سوال کذایی تکراری خود به حاشیه می کشید در حالی که اگر به اندازه ی خردلی انصاف و منطق داشتید متوجه می شدید که جناب leone caetani پژوهش مفصلی انجام داده اند که آن را برای راستپذیران آوردم

موضوع قفل شده است