جمع بندی احادیثی در مورد دختران

تب‌های اولیه

61 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
احادیثی در مورد دختران

سلام
استاد گرامی اخیرا تعدادی احادیث رو تو این سایت در مورد خانمها خوندم که واقعا موجبات تنفرم شد، که اسلام هم یه همچین دیدی به زن داره، دقیقا عین نگاه یک مرد... به زن!!! و فوق العاده باعث بدبینی من نسبت به دین شده،...این احادیث واقعا از سندیت و مدرک برخوردار هستند؟؟؟

مثل

نقل قول:
می فرماید: که دختران باکره به منزله ی میوه ی درخت باشند پس هرگاه میــــوه ی درخت رسید دوایی از برای آن نیست مگر چیدن آن واگر نچیند آفتاب آن را فاسد می کند و بار آن را می ریزد و ضایع می کند ، دختران باکـــــره نیز هرگاه به مرتبه ی زنان رسیدند دوایی از برای آنها نیست مگر شوهر والاّ از فتنه کردن ایمن نباشید
.9- رسولخداصلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: با دختران جوان ازدواج کنید زیرا که آنان خوش اخلاق ترند.83- رسولخداصلی الله علیه وآله وسلّم فرمودند: با دوشیزگان ازدواج کنید زیرا دهان آنان [بوسه] گواراتر و رحم آنان بسته و نـرم تر است و آنها زودتر آموزش می بینند و محبت ایشان استوارتراست.

و غیره...

آیا همچین احادیثی در مورد مردان هم هست؟؟؟ خواهشا چند مورد از احادیث رو نقل بفرمایید اگر هست؟؟؟

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد پیام

FTN;599625 نوشت:
استاد گرامی اخیرا تعدادی احادیث رو تو این سایت در مورد خانمها خوندم که واقعا موجبات تنفرم شد، که اسلام هم یه همچین دیدی به زن داره، دقیقا عین نگاه یک مرد... به زن!!! و فوق العاده باعث بدبینی من نسبت به دین شده،...این احادیث واقعا از سندیت و مدرک برخوردار هستند؟؟؟

سلام"چرا موجب تنفر شده مگر تشبیه دختران به بجهت شادابی جوانی وتصمیم گیری برا ازدواج ایرادی دارد؟ ویا توصیه برای زود ازدواج کردن برای نیفتادن در فتنه شهوت کلامی دور از عقل است؟ ضمن آنکه نمی گوید هرکه ازدواج نکرد حتما آدم فاسد وگنهکاری است.

توصیه به ازدواج به موقع برای سایر افراد توصیه می شود و این توصیه واجب و ضروری است. از آن جهت که ازدواج تاثیر تکاملی برافراد دارد. پختگی ها و ویژگی های مثبتی با انسان در اثر ازدواج به وجود می آید و ایجاد تعادل در روحیات ،افکار، اخلاق و شیوه زندگی فرد از دستاوردهای ازدواج است. اگر سن ازدواج بالا رود بعضی پتانسیل های فرد که باید صرف استحکام کانون خانواده و تربیت فرزندان شود از بین می رود. کشش غریزی و جنسی که خداوند در وجود زن و مرد قرار داده است باید پشتوانه تربیت فرزندان و کانون خانواده قرار بگیرد و اگر فرد وقتی در اوج دارایی این کشش و قدرت است از آن استفاده نکند می شود گفت به نوعی به هدر رفته است. مساله افزایش فاصله سنی با فرد و فرزندان هم مطرح می شود و درک متقابل بین والدین و فرزندان شکل نمی گیرد.

گرچه مساله تاخیر و بالارفتن سن ازدواج برای بیشتر افراد به عنوان عمل منفی تلقی می شود و قابل تجویز نیست،اما به صورت موردی و شخصی برای بعضی از افراد قابل تایید است و می شود آن را تجویز کرد. در مورد عده ای به خاطر برخی موانع و مشکلات و روحیه شخصی شان صلاح نیست تشکیل خانواده بدهند. افرادی که دارای سازگاری نیستند،اخلاق و روحیه شان موجب اذیت و آزار و ظلم به همسرشان می شود و شاید حتی نسلی که این افراد از خود به جای می گذارند دچار مشکلات فراوانی باشند. بنابراین باید این گروه از افراد را از این مساله مستثنی کرد.

تأخیر در ازدواج می‏تواند در سطح خانوادگی نیز معضلاتی در پی داشته باشد که در ذیل به برخی از این پیامدها اشاره می‏نمائیم:

1- کاهش حمایتهای مختلف خانواده (از نظر مالی، عاطفی، فکری، . . .) از وقوع ازدواج فرد به دلائل ذیل:

الف) گاه به دلیل تأخیر و بهنگام نبودن ازدواج فرد، هیچ گونه رغبت، اشتیاق و همکاریی بین اعضای خانواده در این امر وجود ندارد.

ب) گاه فرد مجرد با افزایش سن دچار وسواس در انتخاب می شود، این موضوع خانواده را با دشواریهایی در ازدواج وی مواجه می‏نماید.

ج) گاه فرد مجرد از سوی خانواده به عنوان فردی مزاحم و سربار معرفی می شود که توانایی تشکیل و اداره زندگی را ندارد.

از آنجا که جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام «خانواده» می باشد، لذا تأخیر در ازدواج و در بدترین حالت، عدم ازدواج برخی از مجردین، بنیانهای خانواده را با خطر اضمحلال مواجه کرده و موجب اختلال در کارکردهای خانواده و کم بها شدن خانواده و ارزشهای آن می‏شود. محققان در مطالعة علل آسیبهای اجتماعی، به رابطه بین عدم ازدواج و تجرد با وقوع برخی از مفاسد و جرائم اخلاقی پی برده اند. به گفتة ویل دورانت «تأخیر در ازدواج شهرها را پر از مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری، مادری و خانه‏داری ترجیح می‏دهند. در واقع منشاء تغییرات اخلاقی در اجتماعات کنونی، تأخیر در ازدواج است.»
از دیگر صدمات اجتماعی تأخیر در ازدواج کاهش تدریجی پویایی اجتماعی، کاهش سلامت جامعه و احساس سرخوردگی بسیاری از جوانان مجرد است که مخالف با فطرت خود عمل می‏نمایند.

از آنجا که جامعه متشکل از واحدهای کوچکی به نام «خانواده» می باشد، لذا تأخیر در ازدواج و در بدترین حالت، عدم ازدواج برخی از مجردین، بنیانهای خانواده را با خطر اضمحلال مواجه کرده و موجب اختلال در کارکردهای خانواده و کم بها شدن خانواده و ارزشهای آن می‏شود. محققان در مطالعة علل آسیبهای اجتماعی، به رابطه بین عدم ازدواج و تجرد با وقوع برخی از مفاسد و جرائم اخلاقی پی برده اند. به گفتة ویل دورانت «تأخیر در ازدواج شهرها را پر از مردان و زنانی کرده است که تنوع در تحریکات شهوانی را بر وظایف پدری، مادری و خانه‏داری ترجیح می‏دهند. در واقع منشاء تغییرات اخلاقی در اجتماعات کنونی، تأخیر در ازدواج است.»
از دیگر صدمات اجتماعی تأخیر در ازدواج کاهش تدریجی پویایی اجتماعی، کاهش سلامت جامعه و احساس سرخوردگی بسیاری از جوانان مجرد است که مخالف با فطرت خود عمل می‏نمایند.

با توجه به معيارهاي ديني و آموزه هاي اسلامي در زمينه ازدواج و فوايد آن، اين نتيجه به دست مي آيد كه ازدواج موجب كسب كمالات معنوي، عفّت و پاك دامني، احساس مسئوليت، آرامش و امنيت خاطر، توليد و بقاي نسل انساني، سلامت و امنيت اجتماعي، تقويت و تثبيت صفات جنسي و باعث بروز استعدادها و توانايي هاي بالقوّه مي گردد و همچنين از آموزه هاي ديني و تحقيقات تجربي انديشمندان مي توان استفاده كرد كه در ازدواج، علاوه بر بلوغ جنسي، بلوغ اجتماعي، عقلي و عاطفي نيز در حدّ قابل قبولي نياز است و بهترين زمان ازدواج براي دختران و پسران، اوايل جواني است و اين مقطع سنّي براي بيشتر افراد، كه شرايط ازدواج را دارا هستند، مناسب است. ازدواج در اين دوره، فوايد معنوي، اجتماعي، روان شناختي زيادي دارد كه به بخشي از آنها اشاره شد.

[="Arial Black"][="Navy"]

پیام;601543 نوشت:
تأخیر در ازدواج می‏تواند در سطح خانوادگی نیز معضلاتی در پی داشته باشد که در ذیل به برخی از این پیامدها اشاره می‏نمائیم:

1- کاهش حمایتهای مختلف خانواده (از نظر مالی، عاطفی، فکری، . . .) از وقوع ازدواج فرد به دلائل ذیل:

الف) گاه به دلیل تأخیر و بهنگام نبودن ازدواج فرد، هیچ گونه رغبت، اشتیاق و همکاریی بین اعضای خانواده در این امر وجود ندارد.

ب) گاه فرد مجرد با افزایش سن دچار وسواس در انتخاب می شود، این موضوع خانواده را با دشواریهایی در ازدواج وی مواجه می‏نماید.

ج) گاه فرد مجرد از سوی خانواده به عنوان فردی مزاحم و سربار معرفی می شود که توانایی تشکیل و اداره زندگی را ندارد.

همه مجرد ها این حرفا و شعار ها رو میدونند .اما وقتی کسی حاضر نیست با شرایط ساده زندگی کنه و خانواده های چه پسر چه دختر شدن اهل پول و مقام بیچاره پسرا چیکار کنند[/]

[=Times New Roman][=Times New Roman][=Times New Roman]

غلام زهرا;602561 نوشت:
همه مجرد ها این حرفا و شعار ها رو میدونند .اما وقتی کسی حاضر نیست با شرایط ساده زندگی کنه و خانواده های چه پسر چه دختر شدن اهل پول و مقام بیچاره پسرا چیکار کنند

در این مورد تو خیلی از تاپیکها مرتبط یا غیر مرتبط با بحث اصلی موضوعاتی مطرح شده...ولی نتیجه خاصی نداشته...
اساسا گفتن که خانمها باید قناعت پیشه کنن و پسرا هم حداقل یه کار داشته باشن که بتونن زندگیو ساپورت کنن...منطقیه اما تو همین راه هم خیلیا مشکل دارن, حداقل فک کنم خیلیا مشکل دارن...

پیام;601543 نوشت:
تأخیر در ازدواج می‏تواند در سطح خانوادگی نیز معضلاتی در پی داشته باشد که در ذیل به برخی از این پیامدها اشاره می‏نمائیم:

استاد عموم با معضلات ازدواج دیر هنگام آشنا هستن و اساسا به دنبال راه کار هستن...درسته اینجا جاش نیست اما شاید بد نباشه به طور خیلی خلاصه و فهرست وار چنتا راهنمایی اضافه و کاربردی در این راستا بکنید...

پیام;601536 نوشت:
سلام"چرا موجب تنفر شده مگر تشبیه دختران به بجهت شادابی جوانی وتصمیم گیری برا ازدواج ایرادی دارد؟ ویا توصیه برای زود ازدواج کردن برای نیفتادن در فتنه شهوت کلامی دور از عقل است؟ ضمن آنکه نمی گوید هرکه ازدواج نکرد حتما آدم فاسد وگنهکاری است.

فک کنم منظور استارتر تاپیک اساسا این احادیث نیستن, احادیث دیگه که تو یه تاپیک خاصی مطرح شده بود هستش...به استارتر عزیز توصیه میکنم همون احادیثو عینا اینجا مطرح کنن...

techies;602577 نوشت:
استاد عموم با معضلات ازدواج دیر هنگام آشنا هستن و اساسا به دنبال راه کار هستن...درسته اینجا جاش نیست اما شاید بد نباشه به طور خیلی خلاصه و فهرست وار چنتا راهنمایی اضافه و کاربردی در این راستا بکنید...

سلام ممنون از ورودتون به بحث ،اگه این درخواست شما با سوالی در بخش مشاوره همین سایت مطرح بشه بهتره.

وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (21روم)
و يكى از آيات او اين است كه براى شما از خود شما همسرانى خلق كرد تا به سوى آنان ميل كنيد و آرامش گيريد و بين شما مودت و رحمت قرار داد و در همين آيتها هست براى مردمى كه تفكر كنند.

[="Arial Black"][="Navy"]

Techies منطقه;602577 نوشت:
اساسا گفتن که خانمها باید قناعت پیشه کنن و پسرا هم حداقل یه کار داشته باشن که بتونن زندگیو ساپورت کنن...منطقیه اما تو همین راه هم خیلیا مشکل دارن, حداقل فک کنم خیلیا مشکل دارن...
خدا به بزرگای ما کمی عقل بده تا جوان های ما زودتر ازدواج کنند.یارو خودش اجاره است از طرف خونه مستقل میخاد .[/]

بی شک بهترین زمان برای ازدواج دختر و پسر مهیا شدن رشد فکری و عاطفی و جسمی آنان است. لکن وجود برخی نیازها ممکن است زمان مناسب برای ازدواج را به گونه ای دیگر تعریف نماید. توصيه واقع بينانه اسلام به ازدواج دختران در سني است که نشانه هاي نياز جنسي براي آنان آشکار مي شود. در روايتي از رسول مکرم اسلام صلوات الله عليه ملاک سن ازدواج در ضمن تشبيه زيبايي ارائه مي گردد.
قال النبي صلوات الله عليه :إِنَّ الْأَبْكَارَ بِمَنْزِلَةِ الثَّمَرِ عَلَى الشَّجَرِ إِذَا أَدْرَكَ ثِمَارُهَا فَلَمْ تُجْتَنَ أَفْسَدَتْهُ الشَّمْسُ وَ نَثَرَتْهُ الرِّيَاحُ وَ كَذَلِكَ الْأَبْكَارُ إِذَا أَدْرَكْنَ مَا يُدْرِكُ النِّسَاءُ فَلَيْسَ لَهُنَّ دَوَاءٌ إِلَّا الْبُعُولَةُ وَ إِلَّا لَمْ يُؤْمَنْ عَلَيْهِنَّ الْفَسَادُ لِأَنَّهُنَّ بَشَر [1]، دوشيزگان مانند ميوه بر درخت هستند زماني که برسند بايد آنان را چيد وگرنه حرارت خورشيد و وزش بادها تباهشان مي کند ، زماني که دوشيزگان آنچه را که زنان( از نیاز های جنسی و روانی و عاطفی) درک مي کنند حس کنند دوايي جز شوهر کردن ندارند و در غير اين صورت فاسد و آلوده مي شوند زيرا انها نيز بشر هستند.»

1- این روایت قبلا بیان شد.

ازدواج به موقع جوانان در اسلام به قدری دارایاهمیت است که فراهم کردن زمینه های آنبرای جوانان، در قرآن کریم، وظیفه همگانیمعرفی شده است. خداوند می فرماید:
«وَ أَنکِحوا الأیامی مِنْکُمْ و الصّالِحینَ مِنْعِبادِکُمْ».
معنای «انکحوا» این نیست که خودنکاح کنید، بلکه بدین معنا است که بایدوسیله نکاح را برای همه جوانان فراهمنمایید! این کار وظیفه همگانی است ومخاطب آیه همه مردم هستند.
اما سه دسته از میان آنان به طور خاصمورد خطاب قرار گرفته اند:
دسته اول ودوم: والدین و بستگان

اول، پدران، مادران و سایر اقوام دخترانو پسران، که باید به ازدواج جوانان شان کمککنند.
سوم: دولت

دولت اسلامی به اعتبار اینکه مسئولیتحفظ سلامت جامعه (سلامت اخلاقی،اجتماعی و نفسانی جامعه) را بر عهده دارد وبه دلیل آنکه ازدواجِ به موقع، از انجامبسیاری از معضلات اجتماعی جلوگیریمی کند و سلامت جامعه را در پی دارد، باید دراین باره به طور جدی اقدام کند.

اهميت امر ازدواج و در آمدن از تنگناهاى تجرد به فضاى پر معنا و البته پر مسئوليت تإهل باعث شده است كه قرآن كريم مستقيما و خطاب به مسلمانان فرمان دهد آستين همت را براى شكل گيرى خانواده و ازدواج دختران و پسران بالا زنند و براى همسر دادن آنان پيش قدم شوند. نقش ترديدناپذيرى كه ازدواج در جلوگيرى از بسيارى مفاسد و به دست دادن امنيت اجتماعى و روانى و آسايش و توسعه اقتصادى و رشد فضائل انسانى و ارزش هاى اخلاقى و بقاى نسل صالح انسانى دارد, آن قدر روشن است كه نياز چندانى به شرح و بحث ندارد و فقط به پاره اى نكات آن در شرح روايات پرداخته خواهد شد. آنچه اهتمام بيشترى را مى طلبد تلاش براى رفع دشوارىها و موانعى است كه بر سر راه اين مهم وجود دارد يا رخ مى نمايد. اين است كه اين آيه به ويژه با عنايتى كه در ادامه آن از منظر نگاه ايمانى و الهى به مسئله تنگدستى و دشوارىهاى مالى و اقتصادى آن شده, خطاب خويش را نه متوجه زنان و مردان بى همسر, بلكه متوجه جامعه اسلامى مى كند كه چاره انديشى كنند و جوانان و مردان و زنان مجرد را همسر دهند. مفاد اين فراز آيه اين است كه مردان و زنان بى همسر و غلامان و كنيزان شايسته ولى بى همسر را همسر دهيد.

وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ (32 نور)
دختران و پسران و غلامان و كنيزان عزب خود را اگر شايستگى دارند نكاح نماييد كه اگر تنگدست باشند خدا از كرم خويش توانگرشان كند كه خدا وسعت بخش و دانا است‏
تفسير: ترغيب به ازدواج آسان‏
از آغاز اين سوره تا به اينجا طرق حساب شده مختلفى براى پيشگيرى از آلودگيهاى جنسى مطرح شده است، كه هر يك از آنها تاثير به سزايى در پيشگيرى يا مبارزه با اين آلودگيها دارد.
در آيات مورد بحث به يكى ديگر از مهمترين طرق مبارزه با فحشاء كه ازدواج ساده و آسان، و بى ريا و بى تكلف است، اشاره شده، زيرا اين نكته مسلم است كه براى بر چيدن بساط گناه، بايد از طريق اشباع صحيح و مشروع غرائز وارد شد، و به تعبير ديگر هيچگونه" مبارزه منفى" بدون" مبارزه مثبت" مؤثر نخواهد افتاد.
لذا در نخستين آيه مورد بحث مى‏فرمايد:" مردان و زنان بى همسر را همسردهيد، و همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را" (وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحِينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ).
" ايامى" جمع" ايم" (بر وزن قيم) در اصل به معنى زنى است كه شوهر ندارد، سپس به مردى كه همسر ندارد نيز گفته شده است، و به اين ترتيب تمام زنان و مردان مجرد در مفهوم اين آيه داخلند خواه بكر باشند يا بيوه.
تعبير" انكحوا" (آنها را همسر دهيد) با اينكه ازدواج يك امر اختيارى و بسته به ميل طرفين است، مفهومش اين است كه مقدمات ازدواج آنها را فراهم سازيد، از طريق كمكهاى مالى در صورت نياز، پيدا كردن همسر مناسب، تشويق به مساله ازدواج، و بالآخره پا در ميانى براى حل مشكلاتى كه معمولا در اين موارد بدون وساطت ديگران انجام پذير نيست، خلاصه مفهوم آيه به قدرى وسيع است كه هر گونه قدمى و سخنى و درمى در اين راه را شامل مى‏شود.
بدون شك اصل تعاون اسلامى ايجاب مى‏كند كه مسلمانان در همه زمينه‏ها به يكديگر كمك كنند ولى تصريح به اين امر در مورد ازدواج دليل بر اهميت ويژه آن است.
اهميت اين مساله تا به آن پايه است كه در حديثى از امير مؤمنان على ع مى‏خوانيم:
افضل الشفاعات ان تشفع بين اثنين فى نكاح حتى يجمع اللَّه بينهما:
" بهترين شفاعت آن است كه ميان دو نفر براى امر ازدواج ميانجيگرى كنى، تا اين امر به سامان برسد

تفسير نمونه، ج‏14، ص: 461

ممنون از پاسختون

ولی جناب پیام، پاسخ هاتون انصافا هیچ ربطی به سئوال من نداشت... و من جوابم رو نگرفتم (با عرض پوزش)

این گفته ها رو به وفور شنیدیدم و دیدیم، حداقل تو همین سایت، به قول بقیه دوستان هم دونستن این موارد هیچ کمکی به مشکلاتمون نکرده و نمیکنه، فقط به نظرم کثرت ارائه ی این مطالب کم کم باعث بی ارزش شدنشون داره میشه.... چون همگی شدن شعار دیگه...من که خودم خندم میگیره دیگه!!!

من عرضم این هست که چرا باید به این نحو بیان بشه مطلب؟، آیا اصلا سندیتی دارن؟، و چرا فقط در مورد زنان اینها گفته شده؟، اون هم با چنین تعبیرهایی که فاسد میشن، ببخشید (دهنشون چیه ...رحم چی...). خیلی خیلی نگاه زشتیه انصافا! :Narahat:

اگر واقعا منظور ترغیب به ازدواج زودتر بوده، که با همون احادیثی که شما هم فرمودید میشه این رو فهمید و نیازی به اینجور احادیث و امثالش که تو یه تاپیک دیگه مطرح شده نبود...لازم نبوده که حتما از دید معذرت میخوام مثلا یک مرد هوس باز اینها گفته بشه...به من که این حس دست میده...

در ثانی اگه واقعا این هدف بوده، اصولا باید چندتا حدیثی هم در مورد آقایون گفته میشد...؟؟؟

واقعا این احادیث سندیت دارن؟؟؟ یا فقط شده ملعبه ی یه سری مرد که این همه احادیث رو در مورد ازدواج و بقیه چیزا نادیده میگرن و درست اومدن چسبیدن به این احادیث...حتی تو خود این فروم هم شاهد هستید که یک عده این احادیث رو عنوان میکنن و با معیار قرار دادنش سئوال در مورد خواستگاری چه دختری رفتن میپرسن؟؟؟

متاسفانه احادیث زیادی درباره زنان وجود داره با خوندن چنین احادیثی تصور میکنم که اصلا به زن به عنوان یک انسان نگاه نشده گویا فقط برای تولید نسل و خدمت به مردان خلق شده
با دوشیزه فرزند آور ازدواج کنید، ولی با زیبا چهره نازا ازدواج نکنید، زیرا من به شما امت روز قیامت افتخار می کنم .
با دختران باکره ازدواج کنید زیرا که دهان آنان شیرین و رحمشان مناسبتر است و زود چیزی را یاد می‏گیرند و محبتشان پایدارتر است.
زنی که توانایی بچه دار شدن ندارد از یک حصیر کم ارزش تر است
یا همین احادیثی که شما مطرح کردید زن مثل میوه است
خوب در تمام این موارد ارزش زن به بچه آوری و باکره بودن و سن کم است
اگر این ویژگی های مختص هر دو جنس است پس چرا فقط در مورد زنان گفته شده شاید هم شرایط مردسالارانه ان زمان، جعل احادیث و ... در این احادیث نقش داشته باشد

پیام;601536 نوشت:
سلام"چرا موجب تنفر شده مگر تشبیه دختران به بجهت شادابی جوانی وتصمیم گیری برا ازدواج ایرادی دارد؟

با سلام
منم چند حدیث پیدا کردم در مورد زنان مناسب برای ازدواج
خدا شاهده خجالت کشیدم بیام بنویسم اون وقت میگید چرا باعث تنفر شده ؟
در ضمن از کجا مشخصه این احادیث سند قوی دارند ؟ یا سخن ائمه بودند ممکنه یکی بلند شده حرفی زده نسبتش داده به ائمه
هر چی خودشون دوست داشتند رو در قالب حدیث به مردم گفتند چنین چیزی امکان نداره؟
یه حدیثی است در مورد زنی که چون شوهرش اجازه نداده حتی برای دیدن و مردن پدرش هم از خونه خارج نمیشه رفتیم دنبال سندش دیدیم
نوشتن راوی حدیث خودش دروغ گو بود حالا اومدن چقدر هم به اون حدیث بها دادن تازه میگن از لحاظ اخلاقی حدیث درست بوده
این احادیث مربوطه در خصوص بیان خصوصیات جسمی زنان شایسته جهت ازدواج تا چه حد معتبر هستند؟
اگه سند ضعیفی دارند چرا مورد استفاده قرار میگیره و سبب بروز نفرت میشه ؟ بهتر نیست جمع آوری بشه ؟

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی سروران گرامی :Gol:

امام باقر عليه السلام فرمود: رسول خدا صلى اللّه عليه وآله فرمود: حديث آل محمد صعب و مستصعب است ، جز فرشته مقرب يا پيغمبر مرسل يا بنده اى كه خدا دلش را به ايمان آزموده ، به آن ايمان نياورد. پس ‍ هر حديثى كه از آل محمد صلى اللّه عليه و آله به شما رسيد و در برابر آن آرامش دل يافتيد و آنرا آشنا ديديد، بپذيريد. و هر حديثى را كه دلتان از آن رميد و ناآشنا ديديد، آنرا بخدا و پيغمبر و عالم آل محمد صلى اللّه عليه وآله رد كنيد، [="#0000FF"]همانا هلاك شده كسى است كه حديثى را كه تحمل ندارد، برايش باز گو كنند، و او بگويد بخدا اين چنين نيست ، [/][="#FF0000"]و انكار مساوى كفر است.[/]

اصول كافى جلد 2 صفحه 253 روايت 1

در دین مسائل مهمتری وجود دارد. معصومین (ع) را از راه قرآن بشناسید:

امام صادق (ع) راجع به قول خدای تعالی «همانا این قرآن بدانچه استوارتر است راهنمایی می کند.» (سوره 17 - آیه 9)
فرمود:
«به سوی امام (ع) راهنمایی می کند.»

اصول کافی جلد 1 صفحه 314

التماس دعا
یا حق

[=HelveticaNeue]اینکه چیزی نیست اینارو ببین

اقای پیام لطفا در مورد این ها هم توضیح بدین

كُلُّ عَيْنٍ زَانِيَةٌ، وَالمَرْأةُ اِذا اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِالمجْلِسِ فَهِىَ زَانِيَةٌ.
All eyes are adulterous, and an adulterous woman is she who odors herself and passes by a people.
هر چشمي زناكار است و زن وقتي خوش‌بو شود و بر انجمني بگذرد، زناكار است
حُسْنُ المَلَكَةِ يُمْنٌ، وَسُوْءُ الخُلْقِ شُؤْمٌ، طَاعَةُ المَرْأَةِ نَدامَةٌ؛ وَالصَّدَقَةُ تَدْفَعُ القَضَاءَ السُّوْءَ.
Good- naturedness is goodness, bad naturedness is evil, obedience to women leads to
penitence, and bad deaths are prevented through benevolence.
…. اطاعت زن وجب پشیمانی است ….
اِذا اسْتَعْطَرَتِ الْمَرْأَةُ فَمَرَّتْ عَلَى الْقَوْمِ لِيَجِدُوا رِيْحَها فَهِيَ زانِيَةٌ.
If a woman perfumes herself and passes by people to please them, she will be adulterous.
اگر زني خود را معطر كند و بر مردمي بگذرد كه بوي او را دريابند، زناكار است

لَأَنْ تُصَلِّىَ المَرْأةُ في بَيْتِهَا خَيْرٌ لَهَا مِنْ أنْ تُصَلِّيَ في حُجْرَتِهَا، وَلَأَنِ تُصَلِّيَ في حُجْرَتِهَا خَيْرٌ مِنْ أنْ تُصَلِّيَ في الدَّارِ، وَلَأَنْ تُصَلِّيَ في الدَّارِ خَيْرٌ لَهَا مِنْ أنْ تُصَلِّىَ في المَسْجِدِ.
It is better for a woman to pray in a room (of her house) than in the veranda, to pray in the veranda than in the yard, and to pray in the yard than in the mosque.
اينكه زن در اتاق خويش نماز كند براي او بهتر است تا در ايوان خويش نماز كند، و اين‌كه در ايوان خويش نماز كند، بهتر است تا در صحن خانه نماز كند، و اين كه در صحن خانه نماز كند، براي وي بهتر است تا در مسجد نماز كند!
لَوْ كُنْتُ آمرَاً أحَداً أنْ يَسْجُدَ لِأحَدٍ لَاَمَرْتُ المَرْأَةَ أنْ تَسْجُدَ لِزَوجِهَا.
If I were to command anyone to prostrate anyone else, I would command women to prostrate their husbands.
اگر به كسي دستور مي‌دادم كسي را سجده كنند، به زن دستور مي‌دادم شوهرش را سجده كند.
لَوْ كُنْتُ آمرَاً أحَداً أنْ يَسْجُدَ لِأحَدٍ لَاَمَرْتُ النِّسَاءَ أنْ يَسْجُدْنَ لِاَزْوَاجِهِنَّ لِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُمْ عَلَيْهِنَّ مِنَ الحَقِّ.
If I were to command anyone to prostrate anyone else, I would command women to prostrate their husbands, for God has invested the latter with rights in respect to the former.
اگر به كسي دستور مي‌دادم كسي را سجده كند، به زنان دستور مي‌دادم شوهران خويش را سجده كنند، از بس كه خدا براي شوهران حق به گردن زنان نهاده است
لَوْلا المَرْأَةُ لَدَخَلَ الرَّجُلُ الجَنَّةَ.
If there were no women, (all) men would be allowed to Paradise.
اگر زن نبود، مرد به بهشت مي‌رفت
لَوْلا النِّسَاءُ يُعْبَدُ اللَّهُ حَقَّ عِبَادَتِهِ.
If there were no women, God would be duly worshipped.
اگر زنان نبودند، خدا چنان كه شايسته‌ي پرستش اوست، پرستيده مي‌شد.
النَّظَرُ إلَى المَرْأَةِ الحَسْنَاءِ وَالخُضْرَةِ يَزِيْدانِ في البَصَرِ.
Looking (dispassionately) at beautiful women and at green grass strengthens eyesight.
نگاه کردن به زنان و درختان سبز روشنایی چشم را زیاد میکند
لَعَنَ اللَّهُ المُسَوِّفَاتِ الَّتِي يَدْعُوْهَا زَوْجُهَا إلى فِرَاشِهِ فَتَقُوْلُ: «سَوْفَ» حَتَّى تَغْلِبَهُ عَيْنَاه.
May God damn a woman who calls her husband to bed but by denying him immediate sex causes him to fall asleep.
خدا مماطله‌گر را لعنت كند؛ يعني زني كه شوهرش به بسترش خواند و گويد: “كمي بعد” تا خوابش ببرد
أللَّهُمَّ اِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ فِتْنَةِ النِّسَاءِ؛ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ عَذَابِ الْقَبْرِ.
O God! I take refuge in You from the seditions of women and the chastisement in grave.
خدایا من از فتنه زن و عذاب قبر به تو پناه میبرم
لَنْ يَفْلَحَ قَوْمٌ وَلُّوا أمْرَهُمْ اِمْرَأةً.
People who entrust the administration of their affairs to a woman will never be saved (prosperous).
گروهي كه زمام كار خويش [را] به زني سپارند، هرگز رستگار نشوند
هَلَكَتِ الرِّجَالُ حِيْنَ أَطَاعَتِ النِّسَاءِ.
Ruin is the end of men who obey women.
گروهی از مردان که از زنان اطاعت میکنند تباه میشوند
خَيْرُ مَسَاجِدِ النِّسَاءِ قَعْرُ بُيُوْتِهِنَّ.
The best place of worship for women is a corner in their own house.
بهترين مسجد برای زنان، كنج خانه‌ي آنهاست
ما صَلَّتِ اِمْرَأةٌ صَلاةً أحَبُّ إلَى اللَّهِ مِنْ صَلاتِهَا في أشَدِّ بَيْتِهَا ظُلْمَةً.
The most favorite prayer of women to God is the one they say in the darkest places of their houses.
نمازي كه زن، در تاريك‌ترين گوشه‌ي خانه‌ي خود كند، از همه‌ي نماز‌هاي او نزد خدا محبوب‌تر است.
ثَلاثَةٌ لا تُجاوِزُ صَلاتُهُمْ آذانَهُمْ: العَبْدُ الآبِقُ حَتَّى يَرْجِعَ؛ وَامْرَأَةٌ باتَتْ وَزَوَْجها
The prayers of three groups of people will not move beyond their own ears (will not be accepted): escaped slaves unless they return home, women who pass a night with their husbands being angry with them, and leaders whose subjects detest them.
سه كسند كه نمازشان از گوش‌هاشان بالاتر نمي‌رود: بنده‌ي فراري تا بازگردد، و زني كه شب بخوابد و شوهرش بر او خشمگين باشد و…
اِثْنَانِ لا تُجاوِزُ صَلاتُهُمَا رُؤُسَهُمَا: عَبْدٌ أَبِقَ مِنْ مَوَالِيْهِ حَتَّى يَرْجِعَ؛ وَامْرَأَةٌ عَصَتْ زَوْجَها حَتَّى تَرْجِعَ.
The prayers of two groups will not be granted: servants who’ve escaped their masters till they return, and women who’ve disobeyed their husbands till they repent
دو كسند كه نمازشان از سرهاشان بالاتر نمي‌رود، بنده‌اي [برده‌اي] كه از آقايان [اربابان] خود گريخته باشد، و زني كه شوهر خود را نافرماني كرده باشد.
لا يُفْلِحُ قَوْمٌ تَمْلِكُهُمْ اِمْرَأةٌ.
Those who are under the reign of women will not reach salvation.
گروهي كه زمامدارشان زن است، رستگاري نبينند.
و ….
—————————–
منابع:
کتاب نهج الفصاحه مجموعه سخنان پیامبر

بینام;603955 نوشت:
اصول كافى جلد 2 صفحه 253 روايت 1

در دین مسائل مهمتری وجود دارد. معصومین (ع) را از راه قرآن بشناسید:

امام صادق (ع) راجع به قول خدای تعالی «همانا این قرآن بدانچه استوارتر است راهنمایی می کند.» (سوره 17 - آیه 9)
فرمود:
«به سوی امام (ع) راهنمایی می کند.»

اصول کافی جلد 1 صفحه 314

التماس دعا
یا حق

سلام
1.دوست گرامی سئوال بنده هم در مورد سندیت این احادیث هست. و اینکه وقتی به این تعداد احادیث و روایات و قرآن هست، چرا دقیقا یک عده آدم میان میچسبن به این احادیث که به قول شما به مذاقشون خوش میاد.
2. انصافا اگه احادیثمون به دختران باکره ی سن بالا بگه میوه ی فاسد، دیگه از مردم عادی چه انتظاری میره؟؟؟ (احیانا اونا هم این الفاظ زشت ترشیده و غیره رو به کار میبرن دیگه)
3. من به شخصه میخوام ببینم آیا واقعا همچین چیزهایی تو دینمون هست؟ بعد شما نسبت میدی به کفر؟؟؟:moteajeb: به این میگن فرافکنی....

FTN;603969 نوشت:
سلام
1.دوست گرامی سئوال بنده هم در مورد سندیت این احادیث هست. و اینکه وقتی به این تعداد احادیث و روایات و قرآن هست، چرا دقیقا یک عده آدم میان میچسبن به این احادیث که به قول شما به مذاقشون خوش میاد.
2. انصافا اگه احادیثمون به دختران باکره ی سن بالا بگه میوه ی فاسد، دیگه از مردم عادی چه انتظاری میره؟؟؟ (احیانا اونا هم این الفاظ زشت ترشیده و غیره رو به کار میبرن دیگه)
3. من به شخصه میخوام ببینم آیا واقعا همچین چیزهایی تو دینمون هست؟ بعد شما نسبت میدی به کفر؟؟؟:moteajeb: به این میگن فرافکنی....

سلام علیکم خواهر گرامی،
الحمدلله، پس اگر احتمال ۱۰٪ این احادیث درست باشند شما هم خواهید پذیرفت و دیگر باعث نفرتتان نخواهند بود :Gol:
یک داستانی یکی از علما تعریف می‌کردند که در زمان طلبگی ایشان بحثی در حوزه‌ی محل تحصیلشان به راه افتاده بود که آیا کار امام حسین علیه‌السلام در قیامشان که برای امر به معروف و نهی از منکر بوده است درست بوده است با آنکه می‌دانستند که کشته خواهند شد؟ مگر نداریم که نهی از منکر ساقط است اگر خوف ضرر در جان و مال برود؟ این عالم بزرگوار می‌گویند که سؤال را از من هم پرسیدند که نظر تو چیست، ولی در پاسخ من فقط خندیدم! گفتند چرا می‌خندی مگر پاسخش برایت واضح است؟ گفت نه پاسخش را نمی‌دانم و باید فکر کنم ولی خنده‌ام از این است که کلاً مسأله را برعکس نگاه می‌کنید، آیا قول و فعل معصوم دلیل ما برای فهم و استخراج احکام فقهی است یا برعکس است و ما فقه را داریم و کارهای معصوم را باید با آنها بسنجیم؟ البته ناگفته نماند آن مسأله‌ی آن روز امروز پاسخ‌های ساده و روشن دارد و منظور حقیر از بیان این خاطره فقط علت خنده‌ی آن عالم در مواجهه با چنان سؤالاتی بود. این روزها هم مشابه این موضوعات زیاد است، مثلاً یک نفر با سنت‌های خانوادگی و اجتماعی خود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را متهم می‌کند که چرا چنان کردند! حالا تازه مسلمان هم هستند! یادشان می‌رود که اصلاً درست و غلط با همین اسوه‌های حسنه تعریف می‌شوند که هر چه بگویند وحی خداست و هر چه انجام دهند منظور خداست و اگر ما درکمان با بیانات ایشان تعارض دارد مشکل از درک ماست نه از بیانات یا اعمال آنها، اسوه بودن ایشان در جای خود اثبات دارد ولی درک ما و اخلاقیاتی که در ما نهادینه شده‌اند اثبات عقلی ندارند و صرفاً آنقدر برایمان تکرار شده است یا تکرار کرده‌ایم که رویش به یقین رسیده‌ایم، در حالیکه شاید هم کاملاً غلط باشند. زمانی هم حقیر از ازدواج کردن خجالت می‌کشیدم چون در ذهنم نقش بسته بود که زن و مرد باید حریم داشته باشند و دختر و پسر باید همیشه از هم جدا و دور از هم باشند و به هم نگاه نکنند و با هم شوخی نکنند و غیره، بعد برایم باورش سخت بود که با یک صیغه‌ی ازدواج چند خطی آن چیزی که اینقدر بد و خطرناک بود و گناه کبیره داشت و اینها ناگهان بشود ثواب و خوب و مقدس و خدایی! تا آن موقع فکر می‌کردم شهوت کلاً‌ چیز بدیه، دنیاییه، بیشتر تمایل داشتم به رویکرد مرتاض‌های هندی که هر خواسته‌ای در خود را سرکوب می‌کنند (البته بجز تکبر را و رسیدن به قدرت‌های خاص را!)، اما طول کشید تا بفهمم هر چیزی که خداوند عالم به ما داده است خوب است و خداوند چیز بد در ما قرار نداده است و فقط از ما خواسته است که آنها را مقید به برخی قیود کنیم که خودش معرفی کرده است، شهوت جنسی هم خوب است و اصلاً لازم است، حتی زیادش هم خوب است (در روایات داریم که چه کنید که شهوتتان زیاد شود، از جمله پوشیدن کفش زرد یا خوردن برخی غذاها و میوه‌ها! البته به شرطی که راه حلال تخلیه‌ی شهوت هم داشته باشید نه اینکه یک شخص مجرد از این کارها کند) و بد نیست و آن چیزی که بد است بی‌قید و بند بودن است ... منظور از قید و بند هم قید و بند دین خداست و نه قید و بند سنت‌های خانوادگی و اجتماعی ولو اینکه اشتباه باشند (اگرچه آنها هم در شرایطی بی‌تأثیر نیستند ولی اثرشان باز از طریق دین خداوند تعریف می‌شود) ... کسی که تنها و تنها قید و بندهایی که در دین خدا تعریف شده باشد را بپذیرد دیگر هزاران بار هم که همه در جامعه به او بگویند شهوت‌ران و پر شهوت و دور از انسانیت و حیوان انسان‌نما و فاحشه و غیره و ذلک باز او نزد خداوند حجت دارد و آنهایی که این حرفها را به او زده‌اند باید در مقابل خدا پاسخگو باشند و البته حجتی هم نخواهند داشت مگر اینکه بگویند ما پدران خود را بر این آیین یافتیم، حرفی که گذشتگان هم به پیامبرانشان می‌زدند. خداوند قید نگذاشته است که ما را زجرکش کند بلکه این قیود لازم است تا مفسده‌هایی را دفع نمایند، لذت جنسی اگر حلال باشد از بزرگترین نعمات خداست، کسی که قیود آن را رعایت کند دیگر مجاز است از حلال خدا استفاده کند، حالا از نظر جامعه این مسأله شهوترانی است؟ اگر بله جامعه اشتباه می‌کند و بهتر است خودش را به تفکر دینی نزدیک گرداند و اگر نکند به خداوند آسیبی نمی‌تواند برساند و به خودش ظلم کرده است و البته امروز هم آثار این ظلم گریبان‌گیر همه‌ی ما شده است ... هر انحرافی از دین خدا یعنی یا افراط و یا تفریط و در کل هر دو افراط و تفریط هم از مصادیق جهالت هستند.
یا علی علیه‌السلام

FTN;599625 نوشت:
آیا همچین احادیثی در مورد مردان هم هست؟؟؟ خواهشا چند مورد از احادیث رو نقل بفرمایید اگر هست؟؟؟

باء;603979 نوشت:
آیا قول و فعل معصوم دلیل ما برای فهم و استخراج احکام فقهی است یا برعکس است و ما فقه را داریم و کارهای معصوم را باید با آنها بسنجیم؟

:Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf: :Kaf:

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;603956 نوشت:
اینکه چیزی نیست اینارو ببین

اقای پیام لطفا در مورد این ها هم توضیح بدین


کسی توجیهی برای این احادیث نداره..؟
خیلی میتونه کارساز باشه ها...

باء;603979 نوشت:

سلام علیکم خواهر گرامی،
الحمدلله، پس اگر احتمال ۱۰٪ این احادیث درست باشند شما هم خواهید پذیرفت و دیگر باعث نفرتتان نخواهند بود :Gol:
یک داستانی یکی از علما تعریف می‌کردند که در زمان طلبگی ایشان بحثی در حوزه‌ی محل تحصیلشان به راه افتاده بود که آیا کار امام حسین علیه‌السلام در قیامشان که برای امر به معروف و نهی از منکر بوده است درست بوده است با آنکه می‌دانستند که کشته خواهند شد؟ مگر نداریم که نهی از منکر ساقط است اگر خوف ضرر در جان و مال برود؟ این عالم بزرگوار می‌گویند که سؤال را از من هم پرسیدند که نظر تو چیست، ولی در پاسخ من فقط خندیدم! گفتند چرا می‌خندی مگر پاسخش برایت واضح است؟ گفت نه پاسخش را نمی‌دانم و باید فکر کنم ولی خنده‌ام از این است که کلاً مسأله را برعکس نگاه می‌کنید، آیا قول و فعل معصوم دلیل ما برای فهم و استخراج احکام فقهی است یا برعکس است و ما فقه را داریم و کارهای معصوم را باید با آنها بسنجیم؟ البته ناگفته نماند آن مسأله‌ی آن روز امروز پاسخ‌های ساده و روشن دارد و منظور حقیر از بیان این خاطره فقط علت خنده‌ی آن عالم در مواجهه با چنان سؤالاتی بود. این روزها هم مشابه این موضوعات زیاد است، مثلاً یک نفر با سنت‌های خانوادگی و اجتماعی خود رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله را متهم می‌کند که چرا چنان کردند! حالا تازه مسلمان هم هستند! یادشان می‌رود که اصلاً درست و غلط با همین اسوه‌های حسنه تعریف می‌شوند که هر چه بگویند وحی خداست و هر چه انجام دهند منظور خداست و اگر ما درکمان با بیانات ایشان تعارض دارد مشکل از درک ماست نه از بیانات یا اعمال آنها، اسوه بودن ایشان در جای خود اثبات دارد ولی درک ما و اخلاقیاتی که در ما نهادینه شده‌اند اثبات عقلی ندارند و صرفاً آنقدر برایمان تکرار شده است یا تکرار کرده‌ایم که رویش به یقین رسیده‌ایم، در حالیکه شاید هم کاملاً غلط باشند. زمانی هم حقیر از ازدواج کردن خجالت می‌کشیدم چون در ذهنم نقش بسته بود که زن و مرد باید حریم داشته باشند و دختر و پسر باید همیشه از هم جدا و دور از هم باشند و به هم نگاه نکنند و با هم شوخی نکنند و غیره، بعد برایم باورش سخت بود که با یک صیغه‌ی ازدواج چند خطی آن چیزی که اینقدر بد و خطرناک بود و گناه کبیره داشت و اینها ناگهان بشود ثواب و خوب و مقدس و خدایی! تا آن موقع فکر می‌کردم شهوت کلاً‌ چیز بدیه، دنیاییه، بیشتر تمایل داشتم به رویکرد مرتاض‌های هندی که هر خواسته‌ای در خود را سرکوب می‌کنند (البته بجز تکبر را و رسیدن به قدرت‌های خاص را!)، اما طول کشید تا بفهمم هر چیزی که خداوند عالم به ما داده است خوب است و خداوند چیز بد در ما قرار نداده است و فقط از ما خواسته است که آنها را مقید به برخی قیود کنیم که خودش معرفی کرده است، شهوت جنسی هم خوب است و اصلاً لازم است، حتی زیادش هم خوب است (در روایات داریم که چه کنید که شهوتتان زیاد شود، از جمله پوشیدن کفش زرد یا خوردن برخی غذاها و میوه‌ها! البته به شرطی که راه حلال تخلیه‌ی شهوت هم داشته باشید نه اینکه یک شخص مجرد از این کارها کند) و بد نیست و آن چیزی که بد است بی‌قید و بند بودن است ... منظور از قید و بند هم قید و بند دین خداست و نه قید و بند سنت‌های خانوادگی و اجتماعی ولو اینکه اشتباه باشند (اگرچه آنها هم در شرایطی بی‌تأثیر نیستند ولی اثرشان باز از طریق دین خداوند تعریف می‌شود) ... کسی که تنها و تنها قید و بندهایی که در دین خدا تعریف شده باشد را بپذیرد دیگر هزاران بار هم که همه در جامعه به او بگویند شهوت‌ران و پر شهوت و دور از انسانیت و حیوان انسان‌نما و فاحشه و غیره و ذلک باز او نزد خداوند حجت دارد و آنهایی که این حرفها را به او زده‌اند باید در مقابل خدا پاسخگو باشند و البته حجتی هم نخواهند داشت مگر اینکه بگویند ما پدران خود را بر این آیین یافتیم، حرفی که گذشتگان هم به پیامبرانشان می‌زدند. خداوند قید نگذاشته است که ما را زجرکش کند بلکه این قیود لازم است تا مفسده‌هایی را دفع نمایند، لذت جنسی اگر حلال باشد از بزرگترین نعمات خداست، کسی که قیود آن را رعایت کند دیگر مجاز است از حلال خدا استفاده کند، حالا از نظر جامعه این مسأله شهوترانی است؟ اگر بله جامعه اشتباه می‌کند و بهتر است خودش را به تفکر دینی نزدیک گرداند و اگر نکند به خداوند آسیبی نمی‌تواند برساند و به خودش ظلم کرده است و البته امروز هم آثار این ظلم گریبان‌گیر همه‌ی ما شده است ... هر انحرافی از دین خدا یعنی یا افراط و یا تفریط و در کل هر دو افراط و تفریط هم از مصادیق جهالت هستند.
یا علی علیه‌السلام

ممنون از جواب منطقی و کاملتون:Kaf:

ولی نمیدونم چرا به جای اینکه کسی جواب سئوال بنده رو بده (که اینا درستن یا ساخته ی یکه عده بیکار؟سندیت دارن؟)، همه در مورد فواید ازدواج و خوب یا بد بودن شهوت و حرفایی راجع به ارزش زن میگن و میخوان اصل صورت مسئله رو پاک کنن؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:

خوب دوست گرامی حرف شما متین که هر چی اسلام میگه درسته و ما اشتباه میکنیم. ولی مسئله محاسن ازدواج در سن کم و یا معایب ازدواج در سن بالا آیا فقط شامل خانم ها میشه؟؟ هیییییییییییییییچ مسئله ای متوجه آقایون نیست؟؟؟؟ هیچ اتفاقی براشون نمی افته؟ (مثلا فاسد بشن، یا چه میدونم مسائل و کاستی های دیگه ...). یا کلا هر چی توهینه ماله خانومهاست؟

من یه سئوال ساده پرسیدم، ولی به جای جواب دادن به سئوال ساده ی بنده، احساس میکنم دارید محکومم هم میکنید که چرا اصلا پرسیدی و توجیهم میکنید که اشتباه کردم که پرسیدم؟؟؟

ولی خواهشا اگه از سندیت همچین احادیثی مطمئن نیستید (که ظاهرا اینطوره، چون کسی جوابی نداشت)، تو فروم هم قرار ندید.

شناخت زبان حقیقت ومجاز در روایت یک نیاز ضروری در شناخت حدیث است

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;603956 نوشت:
اینکه چیزی نیست اینارو ببین
اقای پیام لطفا در مورد این ها هم توضیح بدین
كُلُّ عَيْنٍ زَانِيَةٌ، وَالمَرْأةُ اِذا اسْتَعْطَرَتْ فَمَرَّتْ بِالمجْلِسِ فَهِىَ زَانِيَةٌ.
All eyes are adulterous, and an adulterous woman is she who odors herself and passes by a people.

برای مثال این روایت بازبان وادبیات مجازگویی، خودآرایی وتحریک مردان به برای جلب توجه را عملی قبیح می دونه که میتونه زمینه ساز گناهان بالاتر مثل گناه نام برده بشه ویا مرد چشم چرانی که زمینه سقوط به عفتی را با نگاههای دریده خودش فراهم میکنه.

وقوع مجاز در روایات، به سبب عربی بودن گفتار معصومان علیهم السلام، افصح و ابلغ بودن کلام آنان و تشابه منقولات روایی، فی الجمله امری مسلم و مقبول است. هم چنین توجه به مجازات روایی در شمار یکی از راه های فهم حدیث و رفع تعارض، از دیرباز در دانش فقه الحدیث مطرح بوده است. در این میان، سید رضی(ره)(م 406ق)کتاب المجازات النبوی را در شرح و تبیین روایات وارد بر سبیل مجاز، به اختصار تدوین کرده است. گرچه این اثر، نخستین و تنها کتاب مستقلّ شیعی در این زمینه است، بررسی مجاز به لحاظ نظری، دلایل وقوع آن در منقولات روایی و کیفیت فهم معانی مجازی در آن ها هیچ گاه به صورت تفصیلی و مستقل بیان نشده است. بر این اساس، بررسی چیستی و چرایی مجاز در روایات و کیفیت فهم و تطبیق آن بر نمونه های روایی در تألیفی جداگانه ضرورت می یابد که موجب آفرینش پژوهش حاضر شده است. درباره ی مجاز، به طور کلی، سه دیدگاه وجود دارد: دیدگاه مشهور، دیدگاه سکاکی و دیدگاه گروهی از فقهای متأخر شیعه. دو دیدگاه نخست، مجاز را به دو نوع عقلی و لغوی منقسم می داند اما سومین دیدگاه، با نقد و بررسی دو دیدگاه نخست، همه ی اقسام مجاز را عقلی می داند. در این میان، دیدگاه سوم به سبب جامعیت، عقل گرایی و معناگرایی در برداشت های مجازی و ارائه ی شیوه ای معقول و ضابطه مند درباره ی کارکرد مجاز، دیدگاه برگزیده و مبنا در این پژوهش شناخته شده است. دیدگاه های گوناگونی درباره ی جواز برداشت های مجازی از روایات در میان علمای اسلامی وجود دارد، که سیری از نفی مطلق و ظاهری گری تا پذیرش افراطی و باطنی گری را شکل می دهد. در این میان، دیدگاه میانه که بر عقل گروی اجتهادی در ماهیت معنا مبتنی است، دیدگاه مقبول و معقول در این زمینه است. سید رضی(ره) که یکی از قائلان به دیدگاه میانه و بزرگترین مقام علمی قرن چهارم هجری است، در المجازات النبوی به شرط صحت روایات و با اعتقاد به عقلی بودن مجاز، معانی مجازی را تبیین کرده است. این پژوهش، پس از بررسی کیفیت تبیین معانی مجازی در این اثر، استناد به شواهد لغوی، ادبی، قرآنی، روایی، تاریخی و مبانی کلامی، درنظرگرفتن اسباب و زمینه های صدور، توجه به صدر و ذیل روایت و بهره گیری از ذوق فطری و دانش شخصی را به منزله ی راه های فهم معانی مجازی روایات معرفی می کند

برای مطالعه مفید است :(بررسی مجاز در روایات / توکلی محمدی، نرجس)

با سلام به کاربر FTN !
احادیثی که شما گفتین در حال حاضر اکثرا به عنوان حدیث صحیح قبول دارن یکسری دلایل قبولشونم جناب پیام در ادامه پست اول شما گفتن

شما بگردین ببینین کارشناس های واقعی دین چی رو می گن رضای خداست و تقوا رو افزایش می ده برید دنبال همون، اگرم هیچ کس رو قبول ندارین خودتون بشین کارشناس دین، وقتی ارضای خدا رو فهمیدین (البته سخته فهمیدنش می تونید بر اساس عقلتون و مشورت عمل کنید) نیتتون براش خالص کنید و بعد عملتونو و تمام:Gol:[h=5][/h]

FTN;604185 نوشت:

ولی نمیدونم چرا به جای اینکه کسی جواب سئوال بنده رو بده (که اینا درستن یا ساخته ی یکه عده بیکار؟سندیت دارن؟)، همه در مورد فواید ازدواج و خوب یا بد بودن شهوت و حرفایی راجع به ارزش زن میگن و میخوان اصل صورت مسئله رو پاک کنن؟؟؟؟؟؟؟؟:Gig:

FTN;604185 نوشت:
من یه سئوال ساده پرسیدم، ولی به جای جواب دادن به سئوال ساده ی بنده، احساس میکنم دارید محکومم هم میکنید که چرا اصلا پرسیدی و توجیهم میکنید که اشتباه کردم که پرسیدم؟؟؟

سلام علیکم خواهر گرامی و رحمت و برکات خدا بر شما باد،
کم‌لطفی نکنید خواهر عزیز، :ok:، سؤال شما اینطور که فرمودید نبوده و ما هم بی‌ارتباط با سؤال شما صحبت نکردیم و اتفاقاً سعی هم نداشتیم و نداریم که اصل سؤال را پاک کنیم ولی به شخصه دنبال این بودم که خودتان صورت سؤالتان را تصحیح کنید، چه آنکه این طرز بیان شما به دور از انصاف است وقتی هنوز نمی‌دانید این حرفها گفته‌ی معصوم هست یا خیر آنها را ارزش‌گذاری می‌کنید و مایه‌ی تنفر و انصافاً زشت و الگوی بد برای جامعه می‌خوانید:
FTN;599625 نوشت:
سلام
استاد گرامی اخیرا تعدادی احادیث رو تو این سایت در مورد خانمها خوندم که واقعا موجبات تنفرم شد، که اسلام هم یه همچین دیدی به زن داره، دقیقا عین نگاه یک مرد... به زن!!! و فوق العاده باعث بدبینی من نسبت به دین شده،...این احادیث واقعا از سندیت و مدرک برخوردار هستند؟؟؟
...
آیا همچین احادیثی در مورد مردان هم هست؟؟؟ خواهشا چند مورد از احادیث رو نقل بفرمایید اگر هست؟؟؟

FTN;603444 نوشت:
من عرضم این هست که چرا باید به این نحو بیان بشه مطلب؟، آیا اصلا سندیتی دارن؟، و چرا فقط در مورد زنان اینها گفته شده؟، اون هم با چنین تعبیرهایی که فاسد میشن، ببخشید (دهنشون چیه ...رحم چی...). خیلی خیلی نگاه زشتیه انصافا!

FTN;603444 نوشت:
لازم نبوده که حتما از دید معذرت میخوام مثلا یک مرد هوس باز اینها گفته بشه...به من که این حس دست میده...
در ثانی اگه واقعا این هدف بوده، اصولا باید چندتا حدیثی هم در مورد آقایون گفته میشد...؟؟؟

FTN;603969 نوشت:
انصافا اگه احادیثمون به دختران باکره ی سن بالا بگه میوه ی فاسد، دیگه از مردم عادی چه انتظاری میره؟؟؟ (احیانا اونا هم این الفاظ زشت ترشیده و غیره رو به کار میبرن دیگه)

لااقل اول از کارشناس محترم بپرسید که آیا اینها سندهایشان صحیح است یا خیر، اول بپرسید که آیا همه مانند شما این موارد را توهین به زن قلمداد می‌کنند یا خیر، بعد به آنها لقب زشت و سخیف و مشمئزکننده بدهید اگر فهمیدید که اینها من‌در‌آوردی یک سری مرد بیکار است ...
FTN;604185 نوشت:
خوب دوست گرامی حرف شما متین که هر چی اسلام میگه درسته و ما اشتباه میکنیم. ولی مسئله محاسن ازدواج در سن کم و یا معایب ازدواج در سن بالا آیا فقط شامل خانم ها میشه؟؟ هیییییییییییییییچ مسئله ای متوجه آقایون نیست؟؟؟؟ هیچ اتفاقی براشون نمی افته؟ (مثلا فاسد بشن، یا چه میدونم مسائل و کاستی های دیگه ...). یا کلا هر چی توهینه ماله خانومهاست؟

أحسنت این درسته، هر چی اسلام بگوید درست است از نظر کسی که قبلاً از راه‌های دیگر و براهین عقلی و فطری به اسلام ایمان آورده است، حالا فقط باید ببینیم اسلام چه گفته است و خوبها و بدهای اسلام را بشناسیم و نظام ارزش‌گذاری خودمان را بر اساس ان مرتب نماییم، هر چه اسلام گفت بد است ما هم بپذیریم که بد است و اگر ارزش‌گذاری آن خوب بود بپذیریم که خوب است، اگرچه تمام خانواده و فرهنگ و تاریخ و تمدنمان هم بگویند که آن خوب بد است یا آن بد خوب است، ما برای درستی اسلام برهان داریم نه برای درستی عقاید خانوادگی‌امان، که به قول برخی دوستان گذشته و معاصر سایت جزء جبر تاریخ و اجتماع و خانواده است!
خیر فساد ناشی از ازدواج دیرهنگام فقط برای خانم‌ها نیست، برای آقایان هم هست، ولی انواع و اقسام دلایل را می‌شود آورد که چرا برای خانم‌ها این قضیه مهم‌تر است. فقط یک مثالش را برایتان بیاورم از نظر پزشکی و آن اینکه بر خلاف آقایان که در تمام دوران بلوغ خود اسپرم تولید می‌کنند خانم‌ها از همان ابتدای تولد و در واقع از دوران جنینی خود تخمک‌های خود را با هم دارند، وقتی که از نظر جنسی بالغ می‌شوند هر ماه یک تخمک از محل خود به رحم آورده می‌شود و منتظر می‌ماند تا اسپرمی آن را بارور کند و اگر نکرد دفع می‌شود که در همان مراحل قاعدگی خواهد بود، از آن پس دیگر هر ماه این اتفاق یک بار می‌افتد، اما تخمکی که در یک خانم ۲۰ ساله بارور می‌شود مانند اسپرم شوهرش تازه‌ساز نیست، این تخمک هم‌سن مادرش عمر دارد که یعنی حدود ۲۰ سال، با افزایش سن دختر تخمک‌هایش پیر و پژمرده می‌شوند. بنابراین آن مثال درخت و میوه و فساد را شما می‌توانید از چند جهت متوجه بشوید: زنان مانند درختان میوه‌دار هستند (هر میوه دانه‌ یا دانه‌هایی دارد که هر کدامشان می‌توانند یک درخت مثل همان درخت مادر را ایجاد کنند) که بذر فرزندان بسیاری که امکان به دنیا آوردنشان را دارند در بدنشان از بدو تولد وجود دارد، این بذرها با بالغ شدن جنسی زن آماده‌ی تولید مثل می‌گردند، مثل اینکه درخت به سن ثمردهی رسیده باشد، درختی که به بار بنشیند میوه می‌دهد، مثل میوه که دانه‌ی آماده‌ی تولید مثل را در داخل خود دارد، اگر این میوه‌ها چیده نشوند هر کدامشان فاسد می‌شوند و امکان بارور شدن را از دست می‌دهند، مثل تخمک که از بدن زن در قاعدگی دفع می‌شود ... از طرف دیگر از آنجا که تخمک‌ها هر سال ساخته نمی‌شوند و زن از ابتدای تولدش آنها را با خود دارد با گذر سالیان از بلوغش این تخمک‌ها هم پیر می‌شوند و سیستم تولید مثلی زنان مشکلاتی را به همراه خواهد داشت و مثلاً یائشگی را تجربه می‌کنند که در مردان اینطور نیست ...
از جهات غیر پزشکی هم می‌توان این حدیث را تفسیر کردد و توضیح داد، فقط در نظر بگیرید که ارتباط بین درخت و انسان و نسل انسان ارتباطی صرفاً تشبیهی که برای شاعرانه کردن جملات به کار برود نیستند، تمثیل وقتی توسط خدا یا خلیفه‌ی خدا به کار برده شود این تمثیل شمه‌ای از حقیقت را با خود دارد، شجره‌ی طیبه و شجره‌ی ملعونه در قرآن هست، خود غربیها هم بحث شجره‌نامه را دارند، اینها اتفاقی نیست ... در فقه ما احکام درختان میوه‌دار و بی‌میوه یکسان نیستند و این هم اتفاقی نیست، در توضیح آیه‌ی شجره‌ی طیبه احادیثی وارد شده که این درخت را توصیف می‌کند که اصلش چه کسی است و تنه‌اش چه کسی و شاخه‌هایش چه کسانی و میوه‌هایش چیست و برگهای آن درخت هم شیعیان هستند که هر وقت شیعه‌ای به دنیا بیاید برگی بر آن درخت می‌روید و هر وقت شیعه‌ای از دنیا برود برگی از آن درخت می‌ریزد که باز نسبت بهار و پاییز عمر را از حالت یک مشابهت شاعرانه خارج کرده و بار حقیقی بر روی آن می‌گذارد ...
به نظر حقیر حدیث درخت و احادیث این‌چنینی پیرامون تشبیه انسان به درخت از زیباترین احادیثی هستند که انسان‌ها را توصیف می‌کنند ... شما چطور از خواندن آن به آن حال افتادید هم برای حقیر عجیب است ... تمام حرف حقیر به شما این بود که اگر مایل بودید بیشتر احتیاط نمایید :Gol:
یا علی علیه‌السلام

پیام;604198 نوشت:
شناخت زبان حقیقت ومجاز در روایت یک نیاز ضروری در شناخت حدیث است

برای مثال این روایت بازبان وادبیات مجازگویی، خودآرایی وتحریک مردان به برای جلب توجه را عملی قبیح می دونه که میتونه زمینه ساز گناهان بالاتر مثل گناه نام برده بشه ویا مرد چشم چرانی که زمینه سقوط به عفتی را با نگاههای دریده خودش فراهم میکنه.


از یه صفحه کامل فقط همینو توضیح دادی؟
بقیه ش چی؟

خانوم این احادیث که حرف بدی توش نداره.
حرفهای منطقی که با مثال بیان شده. مضمون این احادیث رو همه تقریبا قبول دارند الان. نکته زشتی نداره که...

با سلام و عرض ادب :Gol:

نقل قول:
3. من به شخصه میخوام ببینم آیا واقعا همچین چیزهایی تو دینمون هست؟ بعد شما نسبت میدی به کفر؟؟؟ به این میگن فرافکنی....

حقیر قصد نداشتم کسی را به کفر نسبت دهم. بلکه منظورم این بود که مادامی که اطمینان نداشته باشیم که حدیثی حقیقت دارد یا نه، نمی توانیم آن را انکار کنیم. چرا که چنین انکاری مساوی با کفر خواهد بود. این گفته اینجانب نیست. دستور امام معصوم (ع) است که با قرآن سازگاری کامل دارد. عقل هم حکم می کند هرگز چیزی را که به حقیقتش احاطه نداریم انکار نکنیم.

از طرفی، عرض کردم محتوای احادیث مورد نظر شما از مباحث اساسی دین نیستند که صحت یا عدم صحت آنها در اعتقادات بنیادین دینی اثر داشته باشند. در دین مباحث بسیار مهمتر و کلیدی تری وجود دارد که متأسفانه در جامعه آنطور که شایسته است به آنها پرداخته نمی شود. خداوند در قرآن کریم می فرماید: (سوره 75)

لَا تُحَرِّكْ بِهِ لِسَانَكَ لِتَعْجَلَ بِهِ ﴿۱۶﴾
زبانت را بخاطر عجله براى خواندن آن [= قرآن] حركت مده (۱۶)

إِنَّ عَلَيْنَا جَمْعَهُ وَقُرْآنَهُ ﴿۱۷﴾
چرا كه جمع‏كردن و خواندن آن بر عهده ماست (۱۷)

فَإِذَا قَرَأْنَاهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ ﴿۱۸﴾
پس هر گاه آن را خوانديم از خواندن آن پيروى كن (۱۸)

ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا بَيَانَهُ ﴿۱۹﴾
سپس بيان و توضيح آن نيز بر عهده ماست (۱۹)

راه رسیدن به معنای حقیقی آیات قرآن کریم همینی است که خود خداوند در خود قرآن کریم ذکر فرموده است. راه شناخت امام معصوم (ع) را هم خود امام معصوم (ع) آموزش داده است:

امام صادق (ع) راجع به قول خدای تعالی «همانا این قرآن بدانچه استوارتر است راهنمایی می کند.» (سوره 17 - آیه 9)
فرمود:
«به سوی امام (ع) راهنمایی می کند.»

اصول کافی جلد 1 صفحه 314

اگر کسی طالب رسیدن به باطن قرآن و شناخت معصومین (ع)، تنها راه همانی است که خود خداوند در قرآن کریم و از زبان مبارک معصومین (ع) یاد داده است. اول باید به قرآن عمل کرد؛ بعد از عمل به آن بیانش بر عهده صاحبش است. سوره 56:

نه [چنين است كه مى‏پنداريد] سوگند به جايگاه‏هاى ستارگان (۷۵)
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿۷۵﴾

اگر بدانيد آن سوگندى سخت بزرگ است (۷۶)
وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﴿۷۶﴾

كه اين [پيام] قطعا قرآنى است ارجمند (۷۷)
إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿۷۷﴾

در كتابى نهفته (۷۸)
فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ ﴿۷۸﴾

كه جز پاك‏شدگان بر آن دست ندارند (۷۹)
لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿۷۹﴾

وحيى است از جانب پروردگار جهانيان (۸۰)
تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿۸۰﴾

برای رسیدن به باطن قرآن باید پاک شد. ما مأموریت خیلی مهمتری داریم.

قصد حقیر دعوت شما به پرداختن به امور اساسی و پرهیز از گیر کردن در حاشیه هاست... :Sham:

اینجانب بنا بر دستور امام معصوم (ع) که از طریق روایتی که با قرآن و عقل سازگاری دارد به من رسیده، در رابطه با احادیث مورد نظر شما هیچ نظری ندارم. صحت یا عدم صحت آنها هم عملاً در اعتقادات حقیر بی تأثیر است.

التماس دعا
یا حق

البته که باید با قرآن مقایسه کرد ولی اول باید مقصود حدیث را دانست که این بر عهده علمی بنام فقه الحدیث است.
فقه الحديث را چنين تعريف کرد: «دانشي که به بررسي متن حديث مي‌پردازد و باارائه مباني و سير منطقي فهم آن، ما را به مقصود اصلي گوينده حديث نزديک مي‌گرداند.»
اين مباني و شيوه‌ها که از قواعد ادبي، اصولي و کلامي و ديگر قوانين عقلي و عقلايي استخراج شده است، ما را در يافتن معناي اصلي حديث و فهم درست و برتر مقصود آن و نيز جاي دادنش در يک نظام همگون اعتقادي ياري مي‌رساند؛ به گونه‌اي که به ساختار به‌ هم ‌پيوسته مجموعه احاديث، خللي وارد نيايد.
از اين ‌رو، فقه الحديث مهم‌ترين دانش حديثي و سودمند‌ترين و کاراترينِِ آنهاست و هدف ديگر دانشهاي حديث، ياري رساندن به اين دانش است.

خلاصه مراحل صحیح سیر فهم حدیث
۱. دستیابی به متن اصلی (پالایش آسبی ها و دسترسی به متن اصلی حدیث)
۲. فهم واژگان (توجه به قواعد واژه شناسی نظیر گوهر معنایی)
۳. مجموعه نگری (تشکیل خانواده حدیث)
۴. ارزش گزاری (تعیین میزان اعتبار روایات)
۵. ملاک های اعتبار حدیث (عدم انحصار اعتبار روایت به صحت سندی)
۶. بهره گیری از قراین داخلی (نظیر اسباب ورود حدیث)
۷. بهره گیری از فهم پیشینیان (زمینه ساز تسهیل در فهم احادیث)
۸. بهره گیری از علوم بیرونی (مانند فقه ، تاریخ ، روان شناسی و …)
۹. تدبر ، تفکر و تامل (رابطه فقه الحدیث با تفکر)
۱۰. پرهیز از آفت های تحقیق (آشنایی با آسیب های تحقیق)
۱۱. توجه به اختلاف حدیث (چگونگی مواجهه با پدیده اختلاف حدیث)
۱۲. بررسی مشکل الحدیث (نظیر مفردات حدیث ، ترکیبات بکار رفته و … )
۱۳. نقد حدیث (عرضه حدیث بر معیارهایی همچون قرآن ، سنت ، عقل و … )
۱۴. پردازش ( لزوم تمرین و مهارت یابی در ارایه همگون مدالیل حدیث)

کتابی بنام منطق فهم حدیث نوشته حجه الاسلام دکتر طباطبا یی وجود دارد که خواندن آن مفید است.

جواب منو نمیدید؟>

دوستان خوبی بدی دیدید حلال کنید

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;605034 نوشت:
جواب منو نمیدید؟>

با سلام
کتاب نهج الفصاحه کتابیست که اسناد روایات در آن ذکر نشده و نمیتوان از نظر صحت و یا ضعف روایاتش نظر قطعی داد. بسیاری از روایات ممکن هست به پیامبر ص نسبت داده شده باشد در حالی که کلام ایشان نباشد و برخی نیز ممکن هست ناقص بیان شده باشد

مثلا در همین کتاب نوشته شده هرمردی از همسرش اطاعت کند اهل جهنم است. اما زمانی که ما به احادیث مشابه مراجعه میکنیم میبینیم این روایت ناقص بیان شده و اصل آن این چنین میباشد:

ابى رحمه الله قال : حدثنى على بن ابراهيم عن ابيه عن النوفلى عن السكونى عن جعفر عن ابيه عن آبائه عليهم السلام قال : قال على عليه السلام : من اطاع امراته كبه الله على وجهه فى النار قيل :و ما تلك الطاعه قال : تطلب اليه ان تذهب الى الحمامات و العرسات و النياحات و الثياب الرقاق فيجيبها.

كسى از زنش اطاعت كند، خداوند او را به رو در جهنم مى اندازد. پرسيدند اين چه اطاعتى است ؟ فرمودند: اين كه زن بخواهد به حمام ، عروسى و فاتحه خوانى رفته و در آن محل لباسهاى بدن نما بپوشد و مرد اجازه دهد.
وسائل الشیعه ج2 ص50

علی مع الحق;605417 نوشت:

كسى از زنش اطاعت كند، خداوند او را به رو در جهنم مى اندازد. پرسيدند اين چه اطاعتى است ؟ فرمودند: اين كه زن بخواهد به حمام ، عروسى و فاتحه خوانى رفته و در آن محل لباسهاى بدن نما بپوشد و مرد اجازه دهد.
وسائل الشیعه ج2 ص50

سلام
من اتفاقی وارد شدم اینو دیدم
یه سوال داشتم حمام قدیمو بزاریم استخر امروزی و عروسی هم مختلط نباشه اینگه چرا مرد بره جهنم؟مگه تو اسستخر با بلوز و شلوار میرن ما خبر نداریم؟
بعدشم عروسی که جدا باشه هرجور بری گناه نداره نامحرم که نیست

فقط امیدوارم اینجا به سرنوشت (انجمن بیداری اندیشه) دچار نشه که یکسریا بیان یه حدیثایی نقل کنن و یکسری از خانوما بگن چرا نقل کردی
النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ. نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ .نَوَاقِصُ الْعُقُولِ
وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ

لایرا;605445 نوشت:
من اتفاقی وارد شدم اینو دیدم
یه سوال داشتم حمام قدیمو بزاریم استخر امروزی و عروسی هم مختلط نباشه اینگه چرا مرد بره جهنم؟مگه تو اسستخر با بلوز و شلوار میرن ما خبر نداریم؟
بعدشم عروسی که جدا باشه هرجور بری گناه نداره نامحرم که نیست

اینها به عنوان مصداق آورده شده اما منظورش این است که زن از خانه خارج شود اما لباس های تتگ بپوشد.

Dark Knight;605446 نوشت:
فقط امیدوارم اینجا به سرنوشت (انجمن بیداری اندیشه) دچار نشه که یکسریا بیان یه حدیثایی نقل کنن و یکسری از خانوما بگن چرا نقل کردی
النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ
مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِيمَانِ. نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ .نَوَاقِصُ الْعُقُولِ
وَأَمَّا نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ فَشَهَادَةُ امْرَأَتَيْنِ كَشَهَادَةِ الرَّجُلِ الْوَاحِدِ

خوب منظورتون چیه از نقل این حدیث؟

ღ✿ღ Parisa ღ✿ღ;605034 نوشت:
جواب منو نمیدید؟>

پاسخ شما در مطالب اومده ولی باز اگر میبینید که نکته مبهمی هست دوباره بفرمایید در خدمتم.

[h=1]نهج ‏البلاغه، خطبه 80 -ناقص العقل بودن زنان -نواقص زن[/h] خطاب «نواقص العقول، نواقص الايمان، نواقص الحظوظ...»V} نهج البلاغه، خطبه 77.{V نسبت به زنان در نهج البلاغه دليلش چيست؟ آيا اين عبارت تحقير زنان نيست؟


اين خطبه پس از فراغت از جنگ جمل بيان شده، جنگ جمل فاجعه اى بود كه به رهبرى عايشه به راه افتاد و هزاران نفر از مسلمانان در آن كشته شدند.
طبرى تعداد قربانيان اين جنگ را حداقل 10 هزار نفر كشته در اطراف شترى كه به عنوان نشان و علامت جبهه عايشه بود ذكر نموده است تاريخ طبرى، ج 6 ص 2472.. خطابات موجود در اين خطبه در حقيقت موشكافى يكى از زمينه هاى روانى، شخصى و شخصيتى فاجعه جمل و به گفته يكى از مفسّرين و مورخين مشهور اهل تسنّن، تعريضى به رفتار عايشه مى باشد. «هذا كلّه رمز الى عياشه»، (ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 214).
با صرف نظر از اينكه اين حديث ناضر به جنگ جمل و نقش تحريك آميز عايشه است، و با صرف نظر از اينكه آيا تفاوت حجم مخ و مخچه زن و مرد بيانگر تفاوت كمّى و كيفى عقل زن و مرد باشد، اين حقيقت قابل انكار نيست كه به كارگيرى و بهره گيرى زن و مرد از عقل و عاطفه متفاوت است تعقل زنان و بهره گيرى آنان از دريافت هاى عقلى نسبت به مردان كمتراست، همان طور كه عاطفه و احساسات مردان نسبت به زنان كمتر است، براساس نظام احسن آفرينش و به مقتضاى حكمت الهى، مسئوليت بين انسان ها تقسيم و براى انجام آن مسئوليت ها امكانات، شرايط و تجهيزات متناسب با آن در اختيار افراد قرار داده شد و اين شاهكار خلقت است كه زنان داراى عاطفه و احساسا بيشتر باشند تا مادرى مهربان براى فرزندان باشند و بتوانند نقش تربيتى خود را به درستى ايفا كنند.
همان طور كه مردان براى مديريت منزل و انجام كارهاى سخت نياز به قوه تعقل بيشتر و قدرت جسمى بيشتر دارند. بنابراين عبارت خطبه نهج البلاغه به هيچ وجه در مقام تحقير زنان به طور مطلق نيست بلكه صرفاً تبيين تفاوت تكوينى و تشريعى در مورد توانايى هاى زن و مرد و لزوم تطبيق وظايف و مسئوليت ها با توانايى هاست. ضمن آنكه هشدارى است براى انسان ها كه عدول از اين توانايى ها و وظايف فردى زمينه ساز فجايعى مانند آنچه در جمل گذشت مى گردد.
با اين مقدمه به سراغ تبيين معنا و منظور عبارت «نواقص العقول» در مورد زنان مى رويم.
[=arial]ديدگاه اسلام درباره زن و مرد
بنا بر ديدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شريف انسانيت مشترك هستند. در عين حال نظام زيباى آفرينش هر يك از اين دو را با ابزارهاى ويژه اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسئوليت خاصى نيز بر دوش هر كدام نهاده است. تجهيز هر يك از دو صنف فوق به گونه اى است كه از تركيبشان شرايط و بستر مطبوع و دلپذيرى براى ايجاد خانواده و كانونى فعال و پر مهر و صفا پديد مى آيد. هر يك در كنار ديگرى مى تواند آرامش و رشد بيابد. هم چنين زمينه مناسبى براى رشد و تربيت سالم فرزندان به وجود مى آيد. در اين تقسيم طبيعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بيشترى دارد، قدرت و توانايى بيشتر براى انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا مى باشد و نيز زيركى و حسابگرى در امورى است كه به تعقّل و دورانديشى نيازمند است و آنچه در زن نمود و پيدايى بيشتر دارد؛ لطافت، زيبايى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است.
آنچه گفته شد، به معناى بى خردى زن يا بى عاطفگى مرد نيست و به معناى آن نيست كه هر زنى، كم انديش تر از هر مردى و هر مردى، كم عاطفه تر از هر زنى است؛ بلكه مى توان گفت كه به طور متوسّط غالب كُنش هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و غالب كُنش هاى زن كردارهاى مهرانگيز و عاطفى است.
علاوه بر اينكه هر يك از ويژگى هاى زن و مرد در جاى خود بسيار ضرورى است و اين تقسيم تكوينى به هيچ روى نشانگر ارزش گذارى مرد در برابر زن و فرومايگى زن نيست؛ بلكه هر يك جلوه اى خاص از اسماى حُسناى الهى است. به قول شاعر:

[TD="align: right"]جهان چون چشم و خط و خال و ابروست [/TD]
[TD="align: left"]كه هر چيزش به جاى خويش نيكوست [/TD]


[=arial]عقل زن و مرد
درباره عقل زن و مرد گفتنى است؛ عقل بر دو گونه است:
1. عقلى كه معيار كمال و قرب الهى است: «العقل ماعبد به الرحمان واكتسب به الجنان»؛ اصول كافى، ج 1، ص .؛ «عقل آن است كه با آن خدا پرستش مى شود و بهشت ها به وسيله آن به دست آيد». اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است.
2. عقل حسابگر، ابزارى و اينتسترومنتال )Instrumental Reason(كه كاربرد آن بيشتر در تنظيم معاش و سياسات است. در اين زمينه هر چند به طور معمول مرد از زن پيشى مى گيرد؛ ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزون ترى برخوردار است. از توضيح ياد شده روشن مى شود كه تعبير اميرمؤمنان عليه السلام تحقير كننده زن و برترى ارزشى مرد بر زن نيست؛ بلكه هشدار به كسانى است كه در هر مسئله اى انتظار حركتى مردگونه از زنان دارند. سخن آن حضرت در واقع توجه به اين نكته است كه زن موجودى سراپا شور و احساس و عاطفه است و در برخورد با او نبايد انتظار حسابگرى هاى مردانه را داشت؛ بلكه بايد دقيقاً روان شناسى او را به دست آورد و به تناسب آن با وى روبه رو شد.
از نظر يافته هاى علم روانشناسى، زنان و مردان در نوع هوش با هم متفاوت هستند. مردان، هوشيارى با ديد متمركز دارند و زنان هوشيارى با حواس و ديد باز. همين مسأله در نوع قضاوت مرد و زن تأثير مى گذارد. مردان به طور معمول در صدور رأى تمام جوانب مخفى را مى بينند اما خانم ها به طور غالب به اشدّ مجازات فكر مى كنند، زيرا همان گونه كه در ابراز محبت سريع هستند در اعمال خشم هم شديد هستند محمد مجد، روان شناسى زن و مرد، ص 101 و 97..
نكته ديگر اين است كه زنان هميشه خواهان برقرارى ارتباط هستند. از اين رو تمايل دارند تا ديگران را در تصميم گيرى هاى خويش شركت دهند و چون سليقه هاى افراد گوناگون است روند انتخاب و تصميم گيرى زنان نسبت به مردان كه محور تصميم گيرى هاى آنها، خودشان و قدرت تعقّل آنهاست، كندتر خواهد بود.
روان شناسان مى گويند: مردان در ابتدا خودشان تصميم مى گيرند و بعد آماده هستند كه بر مبناى اطلاعات ديگران تصميم خويش را تغيير دهند، اما زنان با دخالت دادن ديگران در تصميم گيرى ها و در نظر گرفتن تمام سليقه ها و خواسته هاى افراد خانواده تصميم مى گيرند و سعى مى كنند در تصميم گيرى هاى خود، نظر همه را تا حدّى تأمين كنند.
جان گرى روان شناس مشهور مى گويد: «مرد ابتدا هدف را پيدا مى كند، بعد حرف مى زند و زن حرف مى زند و بعد هدف را پيدا مى كند» زنان و مردان، روابط، ص 140..
البته ناگفته نماند كه واقعيت فوق سبب برترى مطلق هوشى مرد بر زن نيست بلكه تفاوت هوشى زن و مرد را سبب مى گردد. بى شك سطح هوش هيجانى، كلامى و هنرى زنان بالاتر از مردان و در مقابل سطح هوش مكانيكى و رياضى و فلسفى مردان قوى تر است و يكى از رموز وظايف مادرى و همسرى در زن و وظايف اجتماعى و حكومتى در مرد مبتنى بر همين تفاوت در هوش است. براى مطالعه بيشتر ر.ك: نومان.ل.مان، اصول روانشناسى، ترجمه و اقتباس: محمد ساعتچى، چ 12، موسسه انتشارات اميركبير، ج 1 ص 646 ؛ سكلتون، تفاوت هاى فردى، ترجمه: يوسف كريمى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى.
با اين توضيح روشن مى شود كه آنچه در حقيقت مورد نكوهش اميرالمؤمنين على عليه السلام قرار گرفته است خارج شدن زن از استعدادهاى طبيعى و عمل كردن برخلاف مقتضاى خلقت و دستورات الهى است.
[=arial]نواقص الايمان
تعبير «نواقص الايمان» اشاره به ترك عباداتى چون نماز و روزه در ايام عادت ماهيانه زنان است كه در چنين ايامى به حكم الهى ترك عبادت مى كند. البته اين بدان معنا نيست كه زنان چون عادت مى شوند و از عبادت محرومند پس قرب و منزلت آنان نزد خداوند كمتر از مردان است؛ زيرا قرآن از زنانى نام مى برد كه ضمن داشتن عادت زنانه و نيز ايمان به خدا، قرب و منزلت خاصى نزد خدا داشته اند مثلاً قرآن از زبان آسيه مى گويد «رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتاً فِي الْجَنَّةِ»؛ تحريم (66)، آيه 11. لكن مسئله اين است كه اگر ايمان را مانند نردبانى فرض كنيم كه داراى مراتبى است قطعاً كسى كه پيوسته از پلكان ها بالا مى رود با كسى كه هر از گاهى به هر دليل از حركت باز مى ايستد تفاوت خواهد داشت. در اينجا هر دو به حكم الهى عمل مى كنند و احكام شرعى مربوط به هر كدام نيز مبتنى بر مصالح و مفاسد نفس الامرى و مقتضيات تكوينى خاصى است كه دست ما از آنها كوتاه است و علم ما به آنها راه ندارد؛ ليكن در هر صورت اين مسئله را به عنوان يك واقعيت وجدانى و انكارناپذير بايد پذيرفت كه تأثير هر يك از اين دو عمل كه هر دو هم اطاعت از فرمان پروردگار است بر نفس انسان متفاوت است.
به عنوان مثال كسى كه در ماه مبارك رمضان در سفر است و به حكم الهى روزه مى خورد هرگز نورانيت و معنويتى را كه در شرايط حضور در وطن كه به فرمان خدا روزه مى گيرد، احساس نمى كند و از نظر قوّت ايمانى و ظهور جلوه هاى زيبا و نورانى آن در وضعيت فروترى قرار مى گيرد. اگرچه افطار مسافر هم به حكم شارع مقدّس است همان گونه كه روزه دارى حاضر به حكم شارع است. بنابراين آنچه حضرت در اين فراز فرموده اند بيان يك حالت طبيعى است.
اشكال در اين رابطه اين است كه با فرض پذيرش چنين تفاوتى، شارع مقدّس چنين دستورى صادر كرده است و زن را در اين ايام از انجام عبادات منع كرده است. در پاسخ به اين اشكال توجه به چند نكته ضرورى است:
اولاً: اين اشكال مبتنى بر اين پيش فرض است كه زن در ايام عادت مى تواند همه كمالات نهفته در نماز و روزه را با انجام آن استيفا نمايد و تنها مانع وى حكم شارع است! در حالى كه احكام الهى بر اساس رعايت مصالح و از بين رفتن مفاسد مى باشد. يعنى، اگر به طور حقيقى و تكوينى، نماز و روزه در ايام عادت موجب مقرّبيت بود خداوند از آن نهى نمى كرد، مگر آنكه نهى شارع صرفاً داراى جنبه تسهيلى باشد.
ثانياً: شارع مقدّس در حد امكان راه هاى ديگرى براى پر كردن خلأ ياد شده وضع نموده است؛ چنان كه در رساله هاى عمليه آمده است كه مستحب است زن در مواقع نماز، وضو بگيرد و در محل عبادت رو به قبله بنشيند و به ياد خدا باشد؛ ليكن چون غالب زنان از اين كار دورى مى كنند، سخن امير مؤمنان نسبت به آنها به گونه اى كه بيان شد صدق مى كند.
ثالثاً: اگر زنان در ايام عادت از برخى عبادات محرومند، از سوى ديگر زودتر به سن بلوغ مى رسند و عبادات بيشترى انجام مى دهند. بنابراين سخن امير مؤمنان عليه السلام به معناى آن نخواهد بود كه در مجموع ايمان زن از مرد كمتر است و در نتيجه كمالات انسانى وى فروتر خواهد بود؛ بلكه چنان كه اشاره شد، اين مطلب مقايسه اى است مربوط به زمان هاى خاص مانند ايام عادت، نه نتيجه گيرى كلّى از تمام دوران زندگى.
رابعاً: حكمت سخن اميرالمؤمنين و نقش تربيتى آن اين است كه به جامعه زنان هشدار مى دهد كه در دوران عادتشان گرفتار چنين وضعيتى مى شوند، لذا از آن غافل نشده و بكوشند از راه هاى ديگرى كه در شرع مقرّر گرديده اين خلأ را هر چند كه موقتى است، پر نمايند و پيوسته به ساحت مقدّس كبريايى تقرّب جويند. پس اين فراز نيز در مقام تحقير زن نمى باشد.
[=arial]نواقص الحظوظ
تعبير «نواقص الحظوظ» بيان يك مسئله حقوقى است و با كاوش دقيق روشن مى شود كه اگر سهم و بهره مالى زن در برخى اَشكال آن كمتر از مرد است، كاستى آن به شكل ديگرى جبران شده است. لذا اين سخن نيز چون فرازهاى ياد شده، بيانگر «ناهمانندى» )Dissimilarity(و تفاوت هاى شكلى )Formal(است، نه «عدم تساوى» .)unequality( توجه به ساختار كلّى اقتصادى خانواده نشان مى دهد كه اسلام بار مالى خانواده را تماماً بر عهده مرد نهاده و تأمين نيازهاى اقتصادى زن را اعمّ از تهيه مسكن، خوراك و پوشاك وظيفه مرد دانسته است طلاق (65)، آيات 6 و 7.. هم چنين حقوق ديگرى براى زن مانند مهريه قرار داده است. بنابراين اگر زن نصف مرد ارث مى برد، مى تواند همه آن را براى خود محفوظ بدارد و هرگونه دوست دارد خرج يا ذخيره نمايد و مرد كوچك ترين حقّى بر دارايى زن ندارد؛ ليكن مرد بايد نيازهاى زن را تأمين كند و بخش عظيمى از آنچه را كه به عنوان سهم الارث يا شكل هاى ديگر به چنگ مى آورد بايد براى زن خرج نمايد. افزون بر آن در مواردى نيز ارث زن مساوى با مرد است؛ مثلاً پدر و مادر ميّت در صورتى كه ميّت داراى فرزند باشد هر كدام «يك ششم» ارث مى برند. هم چنين برادر و خواهر مادرى ميّت ارث مساوى دارند. از مجموع قواعد حقوقى ياد شده مى توان نتيجه گرفت كه بهره اقتصادى زن در اين زمينه اگر بيشتر از مرد نباشد، كمتر نيست و سخن اميرمؤمنان عليه السلام ناظر به بخش خاصى از احكام حقوقى است.
در مجموع سهم ارث كمتر زن و دختر چه بسا به جهت كم رنگ كردن نقش زن در مسائل اقتصادى و جهت دادن احساس نياز او به همسر است تا زمينه شكل گيرى نظام خانواده و تحكيم آن بيش تر فراهم شود.
[=arial]شهادت و گواهى زن
مسئله نابرابرى شهادت زن و مرد نيز حكمت هايى دارد كه اگر پيش فرض هاى انديشه هاى فمينيستى و مشابه انگارى زن و مرد كنار رفته و با ژرف كاوى هاى دقيق روان شناختى به مسئله نگاه شود، عظمت احكام نورانى اسلام آشكار مى شود. آنچه در اينجا به طور مختصر مى توان اشاره كرد اين است كه:
اولاً: شهادت در مواردى است كه شاهد و بستگانش نه ذى نفع باشند و نه متّهم و زيانكار، پس هيچ امتياز و بهره اى از زنان سلب نشده است تنها آنان از يك تكليف الزامى معاف شده اند. زن و مرد در ادّعا و طرح دعوى كه به نفع آنان است و يا در اقرار كه به زيان آنان است، برابرند اما در شهادت كه نفع و ضررش مربوط به ديگرى است تكليف اجتماعى براى اثبات حق از عهده زنان برداشته شده است. اين امر زمانى وضوح بيشترى مى يابد كه توجه داشته باشيم مردم به طور معمول از اداى شهادت طفره مى روند به خاطر زحمت، لطمه و گاهى تهديدهايى كه براى شاهد به وجود مى آيد، لذا با اين كار حقى از زن سلب نشده است بلكه مسئوليتى از عهده او برداشته شده است.
ثانياً: اين نابرابرى در همه موارد نيست و در برخى از امور شهادت زن به تنهايى كافى است. مانند مواردى كه مربوط به اموز زنانه است.
ثالثاً: برابرى شهادت دو زن با شهادت يك مرد در امورى مانند قتل و زنا كاملاً متناسب با روان شناسى زن مى باشد، زيرا:
1. زن نسبت به مرد بسيار با حياتر است و به خاطر حجب و حيايى كه دارد در برخورد با صحنه هايى چون زنا معمولاً رو برمى گرداند و خيره نمى شود، خصوصاً زنى كه بايد عادل هم باشد (چون در شهادت، عدالت شرط است) و معمولاً از صحنه هاى گناه آلود به شدت روى گردان است. برخلاف مرد كه غيرت در او تحريك مى شود.
2. همان طور كه گفته شد، زن عاطفى تر از مرد است و اين براى او نه تنها نقص نيست، كه كمال او در آن است؛ ليكن اين ويژگى كه در جاى خود ضرورت دارد توابع و آثار وضعى خاصى نيز دارد كه بايد نسبت به آن هوشيار بود. برخى از آثار طبيعى اين ويژگى در مسئله شهادت از قرار زير است:
الف. زن در برخورد با صحنه هاى دل آزارى چون قتل به شدّت متأثّر مى شود و از دقّت در ديدن صحنه خوددارى مى كند، از همين رو ممكن است به درستى قاتل و چگونگى انجام قتل را نشناسد و شهادت وى از دقّت كمترى برخوردار باشد و با ضميمه شدن شاهد ديگر احتمال خطا كاهش مى يابد.
ب. در روان شناسى شناخت )Psychology Of Knowledge(اين ديدگاه وجود دارد كه عواطف و احساسات آدمى در شناخت هاى وى تأثير مى گذارند، لاجرم هر اندازه موجودى عاطفى تر و احساسى تر باشد، ممكن است قواى ادراكى اش بيشتر دستخوش تخيلات و پندارهاى نادرست شود.
ج. آسيب پذيرى زن به لحاظ عاطفى بودن در شهادت هايى كه آثار مهم حقوقى (مانند اعدام و...) دارد، بيشتر است.
در اينجا اين سؤال رُخ مى نمايد كه اگر حكم برابرى شهادت دو زن با شهادت يك مرد به لحاظ تناسب روان شناختى وضع گرديده است، پس چرا حضرت على عليه السلام اين مسئله را در رابطه با «نقصان عقل» مطرح كرده اند؟ پاسخ آن است كه:
اولاً، همان طور كه يادآورى شد، مقصود از عقل در اينجا عقل كمال بخش نيست، تا نقصان آن ضربه اى به شخصيت و منزلت زن بزند، بلكه مربوط به فعاليت قواى عاطفى زن است.
از نظر اصول جرم شناسى و دادرسى كيفرى جلال الدين مدنى، آيين دادرسى مدنى، گنج دانش، چ سوم، تهران، ج 2، ص 486.، و روان شناسى نيز اظهار آگاهى از هر واقعه اى و بيان شكل و خصوصيات هر رويداد مورد مشاهده به حسب آنكه شاهد آن زن باشد يا مرد؛ عاطفى باشد يا خوددار، طفل باشد يا بزرگ سال؛ با طرف هاى آن قضيه نسبت فاميلى داشته باشد يا نه و... اختلاف زيادى پيدا مى كند. تجربه نشان داده كه شهادت اشخاص احساسى و عاطفى - كه طبعاً نيروى تخيّلى قوى تر دارند و نيروى تخيّل آنان ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تصرّفاتى مى كند و قسمتى از آن را تغيير مى دهد - از دقت و صحّت كمترى برخوردار است و زن نيز از آن حيث كه بعد عاطفى و احساسى اش غلبه دارد، طبيعى است كه بايد شهادتش درباره امورى كه اهميت زياد دارد (مثل قتل و...) همراه با تأييد بيشترى باشد.


اولا: اميرمؤمنان عليه السلام در اين خطبه هدفش اهانت به شخصيت زنان نيست؛ بلكه بيان تفاوت هايي است كه زنان در انجام عبادات، ارث بردن و شهادت در دادگاه، با مردان دارند.
ثانيا: در منابع اهل سنت همين مطلب از رسول خدا صلي الله عليه وآله نيز نقل شده كه كاملا سخنان امير مؤمنان منطبق با سخن رسول خدا است.
اين خطبه يكي از معدود سخناني است كه از زواياي گوناگوني مورد نقد و تحليل قرار گرفته است ، برخي گفته اند:
نگاه امام به شخصيت زن از وراي حادثه جمل است، چون عائشه جنگي خونيني را با هدف مخالفت با حكومت و خلافت علي عليه السلام، سبب شد؛ لذا امير مؤمنان عليه السلام كل جامعه زنان را هدف قرار داد.
در پاسخ به اين تفسير بايد بگوئيم:
اولا: تخلف و نافرماني عائشه از نافرماني و بيعت شكني طلحه و زبير شكننده تر نبود؛ بلكه اين دو نفر بودند كه او را به خونخواهي عثمان تحريك كرده و به ميدان جنگ آوردند، همچنين موضعگيري عائشه در برابر علي عليه السلام سنگين تر از مخالفت‌ها و كارشكني معاويه و عمرو عاص و خوارج نبود، بنا بر اين اگر گفته شود كه اين سخن علي عليه السلام به جهت حضور عائشه در صحنه جنگ بوده است، پس بايد به همان ميزان در مذمت مردان نيز سخن مى‌گفت.
ثانيا: هميشه انسان احساسات تند و كينه جويانه‌اش را نسبت به كساني ابراز مى‌دارد كه طرف مقابل را در جايگاهي برتر و موقعيت پيروزمندانه ببيند، نه اينكه اين احساسات را به كسي نشان دهد كه در حالتي از ضعف و شكست قرار دارد.
ثالثا: منطق انساني و اسلامي اقتضا دارد كه خطاي يك فرد را به عموم سرايت ندهيم، و آيا به شخصي مانند امير مؤمنان عليه السلام كه دروازه مدينه دانش پيامبر است مى‌توانيم چنين نسبتي بدهيم؟
رابعا: اين خطبه را اگر چه امير المؤمنين عليه السلام در باره عايشه و شركت او در جنگ جمل كه حالتي سرزنش گونه دارد ايراد فرموده است، ولى مخاطبش همه زنان و براى هميشه تاريخ ايراد شده كه تفاوتهاي اساسي بين زنان و مردان را بيان مى‌كند.
سایت زیر توضیح قابل قبولتری داده تا اینکه از یک منظر تحلیل کنه
http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=question&id=27929

انشالله شروع کننده زندگی ساده ای باشیم وسخت نگرفتن ازدواج از خودمون آغاز بشه

پیام;606485 نوشت:
وسخت نگرفتن ازدواج از خودمون آغاز بشه

یکم آقا پسرا با معرفت تر بشن ...چشم!:ok:

موضوع قفل شده است