موسی و طریقه یافتن حضرت خضر !!! ( سوال قرآنی)

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
موسی و طریقه یافتن حضرت خضر !!! ( سوال قرآنی)

سلام ...
یه سوال قرآنی داشتم ...
اگر امکانش بود میخواستم تفسیر درستی از این آیات داشته باشم و یه برداشت درست ...

اول به بیان آیات میپردازم :
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آنگاه که موسی به شاگردانش گفت : من از رفتن باز نایستم تا به محل تلاقی دو دریا برسم یا مدت مدیدی راه بپیمایم (کهف 60)
پس چون به محل برخورد دو دریا رسید ماهی خودشان را فراموش کردند پس آن ماهی راه خود را در دریا به سیر زیر دریایی پیش گرفت (کهف 61)
پس چون از آن محل گذشتند به شاگردان خود گفت : صبحانه مان را بیاور که به راستی از این سفر مان بسیار رنج بسیار دیدیم ( کهف 62)
گفت : آیا دیدی وقتی که در کنار آن سنگ جای گرفتیم من ماهی را فراموش کردم و جز شیطان آن را فراموشم نساخت که باز گویم و آن ماهی راه خود را در دریا به طرز عجیبی پیش گرفت .(کهف 63)
موسی گفت :آن علامت همان چیزی است که ما در طلبش بودیم پس بر پی راهی که آمده بودند جستجو کنان بازگشتند . ( کهف 64)
پس بنده ای از بندگان ما را ( حضرت خضر) را یافتند که او را از جانب خود رحمتی داده و او را علم لدنی و الهام بدون واسطه آموخته بودیم . ( کهف 65)
و ادامه داستان ....
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگر براتون امکان داره میشه توضیح بدین این چه جور نتیجه گیری هست .!!!
آیا وقتی ما یه راهی رو داریم میریم و این راه اشتباه هست هشداری از طرف خدا وجود داره !!!
اگر وجود داره چحوری میتونیم متوجه اون بشیم !!!
چه منطقی رو میشه از این آیات پیدا کرد که اگر اون منطق رو دیدیم بفهمیم داریم یه راه اشتباه رو میریم !!!
موسی از طریق وحی متوجه نشد که راه رو داره اشتباه میره از طریق عقل فهمید .آیا همچین اتفاق هایی هم برای انسان های عادی میوفته !!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
با تشکر

برچسب: 

به روز رسانی تاپیک
:Sham:

أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 378

[سوره الكهف (18): آيه 60]
وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً (60)
و زمانى كه فرمود حضرت موسى از براى جوان خود كه گفتند يوشع بن نون وصىّ موسى بود كه من استراحت نمى‏كنم تا برسم به محل اجتماع دو دريا يا بگذرم چندين سال شرح اين آيه شريفه و آيات مربوطه باين قضيّه توقّف دارد بر بيان امورى.
(امر اول) اينكه انبياء مراتب مختلفه دارند بعضى فقط علم بظواهر دارند و مأمور بظاهر هستند مثل حضرت موسى و بعضى علم بباطن دارند و مامور بباطن هستند مثل حضرت خضر و الياس و بعضى بهر دو علم دارند و مامور بهر دو هستند و بسا مامور بظاهر و بسا مامور بباطن مثل پيغمبر اسلام و همچنين اوصياء آن حضرت (امر دوم) در موضوع حضرت خضر در ميان مفسّرين از حيث نسب و اسم و وجه تسميه بخضر اختلاف شديديست و اخبار بسيار مبسوطى در اين باب ذكر شده كه در تفسير برهان نقل كرده و آنچه بنظر اقرب مى‏آيد حديث مروى از كافى كلينى است و چون مبسوط بود نقل نكرديم مراجعه ببرهان كنيد.
(امر سيم) غرض از اين حكايت اينست كه انسان در هر مرتبه و مقامى باشد خود را كوچك و حقير بشمارد و ناچيز مثل حضرت زين العابدين عليه السّلام كه در دعا و مناجاتش بفرمايد:
انا اقل الاقلين و اذل الاذلين مثل الذرة بل دونها
و مثل اشرف مخلوقات در پيشگاه احديت عرض كند
ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك‏
و امثال اينها بپردازيم بتفسير آيات وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ يوشع بن نون وصى حضرت موسى كه در خدمت موسى بود لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ چون حضرت موسى پيغمبر اولوا العزم بود و مأمور بدعوت و خداوند باو عناياتى فرموده بود مثل تورية كه در او تبيان كل شى‏ء بود و مثل مقام كليميت كه بدون واسطه با خداوند تكلّم ميكرد و معجزات محيّر العقول مثل عصا و يد و بيضا و انفلاق دريا دوازده جاده و انفجار حجره دوازده چشمه و ساير معجزات لكن علم ببواطن نداشت خداوند باو وحى فرستاد كه در مجمع البحرين كسيست كه عالم ببواطن هست حضرت موسى اراده ملاقات او كند و از علم او بهره بردارى كند لذا بيوشع فرمود من خوددارى نمى‏كنم تا اينكه بروم مجمع البحرين كه دو دريا بهم وصل مى‏شود أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً سالهاى درازى و در معناى حقب بعضى گفتند هفتاد سال بعضى هشتاد سال بعضى سالهايى كه هر روز او هزار سال است و در آيه شريفه در حق اهل نار ميفرمايد:
لابِثِينَ فِيها أَحْقاباً نبأ آيه 23 يعنى روزگارهايى كه آخر ندارد و شايد در اينجا اشاره باشد بمدة مديدى تا پيدا كند آنكه را كه طالب است گفتند حضرت موسى خطبه بسيار بليغى بيان نمود اصحابش گفتند آيا خداوند كسى را خلق فرموده كه داناتر از شما باشد فرمود نميدانم جبرئيل نازل شد كه در مجمع البحرين كسى هست داناتر از شما حضرت موسى عاشق ملاقات او شد مسئلة ممكن بهر مقامى نائل شود محدود است و بالاتر از آن ممكن است حتى در حق نبىّ اكرم كه افضل از جميع ممكنات است در جميع كمالات خطاب ميرسد باو وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً طه آيه 113.
[سوره الكهف (18): آيه 61]
فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً (61)
پس چون رسيدند مجمع البحرين واگذاشتند ماهى خود را پس گرفت ماهى راه خود را در دريا سير كننده فلما بلغا موسى و مصاحب خود يوشع رسيدند أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 379
بمجمع البحرين نسيا حوتهما نظر به اينكه موسى و يوشع هر دو معصوم بودند و نسيان و فراموشى بر معصوم روا نيست چنانچه در معناى عصمت گفته‏ايم كه محفوظ از شك و نسيان و شبهه و غفلت و از خيال معصيت چه صغيره و چه كبيره است لذا كلمه نسيا واگذاريست و وجه او گفتند ماهى كه ذخيره كرده بودند براى تغذى زنده شد چون آب حيات باو اصابت كرد و حركت كرد از كنار دريا فاتخذ حوت سبيله كنار دريا في البحر در دريا و حكمت اينكه ماهى حركت كرد و سير كرد براى اينكه راه‏نماى موسى باشد بصخره كه در آنجا خضر مشغول به عبادت بود سربا سرب سير سريع است كه حضرت موسى و يوشع متوجّه نبودند لذا موسى بيوشع فرمود:
[سوره الكهف (18): آيه 62]
فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62)
پس چون از مجمع البحرين تجاوز كردند فرمود حضرت موسى عليه السّلام بيوشع بياور نهار ما را كه آن ماهى بود تغذّى كنيم هر آينه بتحقيق ما ملاقات كرديم از اين مسافرت خستگى و زحمتى گفتند يوشع در مجمع البحرين وضوء گرفت آب وضوء او پاشيده شد بماهى چون آب حيات بود ماهى زنده شد و در آب سير كرد و رفت حضرت موسى و يوشع بطرف صخره مجمع البحرين حركت كردند سير طويلى كه خسته شدند كه مفاد فَلَمَّا جاوَزا است قالَ لِفَتاهُ حضرت موسى گرسنه شد خواست آن ماهى را تناول كند فرمود بيوشع بياور آنچه براى خوراك ذخيره كرده‏ايم آتِنا غَداءَنا چون مرسوم بود غذاى نهار را قبل از ظهر تناول مى‏كردند او را غدا مى‏گفتند كه بزبان ما صبحانه مى‏گويند و غذاى شب را موقع عشاء او را شام مى‏گوييم:
لَقَدْ لَقِينا يعنى احساس گرسنگى و ضعف و خستگى نموديم مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً.
در اين مسافرت طولانى از براى نصب اطلاقات زيادى در قرآن مجيد أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 380
شده و در اين آيه بمعنى تعب و خستگى است ولى در موارد ديگر اطلاق بر سهم شده نصيب بر حد زكاة نصاب بر آلهه مشركين انصاب بر استقرار بر زمين نصب جبال و غير اينها از معانى.
[سوره الكهف (18): آيه 63]
قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63)
گفت يوشع بحضرت موسى آيا ديدى زمانى كه ما جا گرفتيم بر صخره مجمع البحرين پس محققا من جا گذاشتم ماهى را و نبود جا گذاشتن من او را مگر از شيطان اينكه متوجه باشم و آن ماهى گرفت راه خود را و در دريا و اين امر عجيبى بود كه ماهى مرده زنده شود و در دريا سير كند قالَ أَ رَأَيْتَ البته حضرت موسى هم مشاهده كرده بود كه يوشع چون اراده وضو داشت ماهى را بر صخره گذاشت إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ چون در راه خسته شده بودند حضرت موسى بر صخره قرار گرفت رفع خستگى و تعب خود كند يوشع در اين موقع ماهى را گذاشت بر صخره لكن موسى متوجه نشد ولى يوشع مشاهده كرد كه ماهى بحركت آمد و در دريا سير كرد فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ گذشت كه نسيان در اينجا بمعنى فراموشى نيست بلكه بمعنى جا گذاشتن بود كه پس از وضوء بردارد و اين يك ترك اولى بود كه بسا از انبياء صادر ميشد و خداوند در آياتى نسبت نسيان را بخود هم داده مثل فَذُوقُوا بِما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا إِنَّا نَسِيناكُمْ سجده آيه 14.
وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا جاثيه آيه 34 و غير اينها از آيات وَ ما أَنْسانِيهُ إِلَّا الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ چون ترك اولى هم باغواى شيطانست چنانچه با حضرت آدم و حوّا در اكل شجره نمود وَ اتَّخَذَ حوت سَبِيلَهُ راه خود را كه آب حيات از وضوء يوشع باو اصابت كرد و زنده شد و خود را انداخت در دريا و سير كرد فِي الْبَحْرِ عَجَباً و اين امر چون بر خلاف طبيعت بود موجب تعجّب يوشع شد.
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج‏8، ص: 381
[سوره الكهف (18): آيه 64]
قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً (64)
حضرت موسى دانست كه بمقصد رسيده فرمود همين است كه ما ميطلبيديم پس در مقام پيدا كردن مقصود خود بر آمدند و پيدا كردن آثار خود كه ملاقات خضر باشد گردش كردند.
قالَ ذلِكَ موسى فرمود اينست ما كُنَّا نَبْغِ آنچه كه ما طلب ميكرديم چون بحضرتش وحى رسيده بود كه در يك همچه موقعى در مجمع البحرين بنده‏ايست عالم ببواطن امور حضرت موسى پى‏جورى ميكرد از او چون موضع را شناخت بنا كرد گردش كردن فارتدا در اطراف صخره على آثارهما پيدا كردن مطلوب و مقصود و منظور خود قصصا در مجمع البحرين قصص را تتبع امر تفسير كرده كه حضرت موسى با دقّت گردش ميكرد.

با سلام

وَ إِذْ قالَ مُوسى‏ لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّى أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَيْنِ أَوْ أَمْضِيَ حُقُباً (60) فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَباً (61) فَلَمَّا جاوَزا قالَ لِفَتاهُ آتِنا غَداءَنا لَقَدْ لَقِينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَباً (62) قالَ أَ رَأَيْتَ إِذْ أَوَيْنا إِلَى الصَّخْرَةِ فَإِنِّي نَسِيتُ الْحُوتَ وَ ما أَنْسانِيهُ إِلاَّ الشَّيْطانُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ عَجَباً (63) قالَ ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلى‏ آثارِهِما قَصَصاً (64)

از جمله" ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا" كشف مى‏شود، كه موسى (ع) قبلا از طريق وحى مامور بوده كه خود را در مجمع البحرين به عالم برساند، و علامتى به او داده بودند، و آن داستان گم شدن ماهى بوده، حال يا خصوص قضيه زنده شدن و به دريا افتادن و يا يك نشانى مبهم و عمومى‏ترى از قبيل گم شدن ماهى و يا زنده شدن آن- و يا مرده زنده شدن، و يا امثال آن بوده است، و لذا مى‏بينيم حضرت موسى به محضى كه قضيه ماهى را مى‏شنود مى‏گويد:" ما هم در پى اين قصه بوديم" و بى درنگ از همانجا برگشته خود را به آن مكان كه آمده بود مى‏رسانند، و در آنجا به آن عالم برخورد مى‏نمايند.(ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 473)

موضوع قفل شده است