چرا بسيارى از مردم از حضرت على(ع) روى برگرداندند؟
تبهای اولیه
اين سؤال يكى از مهمترين مسائلى است كه به ذهن هر مسلمانِ محقّق و منصف خطور مىكند زيرا روايات فراوانى از زبان رسول اكرم (ص) در فضايل حضرت على (ع) و حضرت زهرا (س) آمده است. اين روايات را اهل تسنن هم قبول دارند و كتابهاى روايى آنها مملو از اين احاديث است.
در جواب به این سوال می توان به چند مطلب اشاره کرد:
1- حب قدرت و رياست بسيارى از بزرگان مهاجرين و انصار
2- وجود نفاق در ميان بزرگان قوم
3- وجود اختلاف و كينههايى از گذشته در بين مسلمانان
4- سست ايمانى تازه مسلمانان
5- وجود كينهها و دشمنىهاى برخى با حضرت على (ع) (زيرا بسيارى از بستگان نزديك آنان در جنگها به دست حضرت على كشته شده بودند)
6- نگرانى گروهى از اشراف از ادامه راه رسول اللّه به وسيله اميرالمؤمنين (ع) و عدالت وى
7- حيلهگرى و خدعه برخى از افراد و ايجاد جوّ متشنّج و آلوده بعد از پيامبر (ص) (به عنوان مثال تبليغ مىكردند كه ما على را براى جانشينى پيامبر قبول داريم ولى فعلاً جوان است (حدود 33 سال).
8- ريشه كن نشدن رسوم قبيلهاى و عصبيت جاهلى (برخى از مورّخان بر اين نكته تأكيد دارند كه مردم با اين كه حرفهاى حضرت رسول (ص) را شنيده بودند، ولى باز منتظر آن بودند كه شخصى طبق سنت قبيلهاى براى خلافت برگزيده شود). البته براى هر يك از موارد هفتگانه شواهد تاريخى و دلايل كافى وجود دارد. نظير اين قضيه در قرآن آمده و آن داستان موسى و هارون (ع) و سامرى است.
بدين صورت كه پيامبرى موسى (ع) براى بنى اسرائيل ثابت شده بود. عصاى او را ديده و يد بيضاى او را مشاهده كرده بودند. ساحران در مقابل چشمان آنان ايمان آوردند. هم چنين ديدند كه چگونه عصاى موسى نيل را شكافت و خود آنها از آن عبور كردند و فرعون و انصارش غرق شدند و با اين وجود وقتى موسى (ع) هارون را به جانشينى خود نصب كرد و به دستور خدا به كوه طور رفت. مردم دوباره بت پرست شدند و جانشينى هارون را قبول نكردند و به نصايح او گوش فراندادند و گاوى را كه سامرى با طلا و زيورآلات خود آنها ساخته بود، پرستيدند. اين در حالى بود كه پيامبرشان نمرده بود و فقط تأخير كرده بود.[1] رسول خدا (ص) هم به حضرت على (ع) فرمودند: تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى هستى و اين شباهت درامور متعددى است كه يكى از آنها عدم تبعيت مردم است.
[1] - براى آگاهى بيشتر ر. ك: سوره طه، آيات 40- 99.