ارزش خود را بدانيد

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ارزش خود را بدانيد

ارزش خود را بدانيد

يه سخنران معروف سمينار خود را با بالا گرفتن يک 20 دلاری آغاز نمود. او از 200 نفر شرکت کننده در سمينار پرسيد : " کی اين اسکناس 20 دلاری رو دوست داره ؟ " دست ها شروع به بالا رفتن کرد. او گفت : " من می خوام اين 20 دلاری رو به يکی از شما بدم. اما اول بذارين يه کاری بکنم. " سپس شروع به مچاله نمودن اسکناس کرد. پس دوباره پرسيد : " کسی هست که هنوز اين اسکناس رو بخواد ؟ " باز دست ها بالا رفت.
او اينگونه ادامه داد : " خب ، اگر من اينکار رو با اسکناس بکنم چی ؟ " و بعد اسکناس رو به زمين انداخت و با کفش خود شروع به ماليدن آن به کف اتاق کرد.
سپس آنرا که کثيف و مچاله شده بود برداشت و باز گفت : " هنوز کسی هست که اين 20 دلاری رو بخواد ؟ " اما هنوز دست ها در هوا بود.
سخنران گفت : " دوستان من ، همگی شما يک درس با ارزش فرا گرفتيد. شما بی توجه به اينکه من چه بلايی سر اين اسکناس آوردم باز هم خواستار آن بوديد زيرا هيچ چيز از ارزش آن کم نشده بود و هنوز 20 دلار می ارزيد. "
" خيلی از اوقات در زندگيمون ، ما بوسيله تصميم هايی که می گيريم و وقايعی که واسه مون پيش مياد ، پرتاب ، مچاله و به زمين ماليده می شيم . در اين جور مواقع احساس می کنيم که ارزش خود را از دست داده ايم. اما مهم نيست که چه اتفاقی افتاده يا خواهد افتاد ، به هر حال شما هرگز ارزش خود را از دست نمی دهيد : تميز يا کثيف ، مچاله يا صاف ، باز هم شما از نظر اونايی که دوستتون دارن ارزش فوق العاده زيادی دارين. " ارزش زندگی ما با کارهايی که انجام می دهيم و افرادی که می شناسيم تعيين نمی گردد بلکه بر اساس اون چيزی که هستيم تعيين می شه.:Labkhand:

اگر ياد بگيريم كه به داشته هاي مان فكر كنيم ، و انها را مبناي هر قضاوتي قرار دهيم
خواهيم ديد كه ما اعجوبه هستيم...كه مورد غفلت قرار گرفته بوديم.
ولي اگر ياد بگيريم...
واگر

سلام:Gol:
اگر خود را بیابی خدا را بیابی
باتشکر از محمد امین که این موضوع را مطرح کرده اند
موفق در پناه حق
:Gol:

سلام:Gol:

ممنون بسیار بسیار زیبا بود :Kaf:

[="DarkOrchid"][="Fixedsys"]دشتهاي آلوده ست

در لجنزار گل لاله نخواهد روئيد

در هواي عفن آواز پرستو به چه كارت آيد ؟

فكر نان بايد كرد

و هوايي كه در آن

نفسي تازه كنيم

گل گندم خوب است

گل خوبي زيباست

اي دريغا كه همه مزرعه دلها را

علف كين پوشانده ست

هيچكس فكر نكرد

كه در آبادي ويران شده ديگر نان نيست

و همه مردم شهر

بانگ برداشته اند

كه چرا سيمان نيست

و كسي فكر نكرد

كه چرا ايمان نيست

و زماني شده است

كه به غير از انسان

هيچ چيز ارزان نيست:Ghamgin:[/]


حميد مصدق
H.Mosadegh

از منظومه: سالهاي صبوري

موضوع قفل شده است