علماي اهل سنّت و انديشه هاي ابن تيميه

تب‌های اولیه

5 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
علماي اهل سنّت و انديشه هاي ابن تيميه

علماي اهل سنت و انديشه هاي ابن تيميه


با ظهور ابن تيميه و عرضه آراي مخالف كتاب و سنّت ، تعداد زيادي از علماي مذاهب اعم از حنفي ، مالكي ، شافعي و حنبلي چه در زمان حياتش و چه پس از وفاتش ، به مخالفت با وي پرداختند و به تبيين عقايد انحرافي او مبادرت ورزيدند كه در اين مجال به آراي علماي مذهب شافعيه اشاره مي كنيم

1- محمد بن عبد الرحيم هندي ارموي ( متوفاي 715 )
وي از علماي برجسته مذهب شافعي در فقه و اصول و كلام است كه در سال 644 در هند به دنيا آمد و در سال 715 در دمشق از دنيا رفت . وي از جمله كساني است كه براي مقابله با افكار انحرافي ابن تيميه به مناظره با وي پرداخت (1)

2- محمد بن محمد بن عمر بن مكي ، معروف به ابن وكيل (متوفاي 716)
وي از اهالي دمياط است كه با پدرش به دمشق آمد و به درجات علمي بالايي رسيد و مدتن در حلب زندگي كرد و در سال 716 در قاهره از دنيا رفت . زركلي در شرح حال وي نوشته است كه وي از فقيهان و شاعران مذهب شافعي بود و هفت سال رياست دار الحديث اشرفيه دمشق را به عهده داشت . ولي از اولين كساني است كه اقدام به مناظره با ابن تيميه كرد (2)

3- علي بن يعقوب بن جبريل بكري (متوفاي 724)
وي از علماي شافعيه مذهب مصر و از جمله منتقدين ابن تيميه در مسائل اعتقادي خصوصا بحث استغاثه و توسل است و در اين زمينه كتابي از ابن تيميه با نام الرّدّ علي البكري وجود دارد (3)

4- كمال الدين زملكاني انصاري شافعي (متوفاي 727)
ابن زملكاني محمد بن علي كمال الدين ، از فقها و رؤساي مذهب شافعي بود ابن كثير درباره وي مي نويسد " وي استاد شافعيه در عصر خود بود كه رياست تدريس و افتا و مناظره به او واگذار گرديد و بر هم دورهاي خود در مذهب شافعي چيره گشت و برتري يافت (4)
وي از علماي بزرگ معاصر ابن تيميه ، امام مفتي و قاضي القضات شام بود و به زعامت مذهب شافعيه و مقام فتوا و مناظره دست يافت ايشان كتابهاي العمل المقبول في زياره الرّسول (5) و الدّره المضيئه في الرد علي ابن تيميه (6) و رساله ديگري در موضوع طلاق بر رد افكار ابن تيميه نگاشته است (7)
_______________
1- معجم المؤلفين ج 10 ص 161
2- الاعلام ج 6 ص 314
3- الاعلام ج 5 ص 33
4- الاعلام ج 6 ص 284
5- البداية و النهاية ج 14 ص 153
6- طبقات الشافعيه ج 5 ص 106
7- هدية العارفين ج 2 ص 146

ادامه ...

1- شهاب الدين احمد بن يحيي حلبي شافعي ، معروف به ابن جبرئيل متوفاي 733
وي از علماي شافعي است و كتابي با نام " خبر لجهه في الرد علي ابن تيميه في العقائد تحرير كرد (1)

2- شمس الدين ذهبي متوفاي 748
شمس الدين ذهبي از علماي معاصر ابن تيميه و از استوانه هاي علمي اهل سنت در زمينه هاي مختلف خصوصا حديث و رجال است . وي در سال 695 قمري براي تكميل مطالعات و فراگيري علوم مختلف عازم مصر شد
وي صاحب تاليفاتي چون الكاشف في معرفه من له روايه في الكتب الستته ، تذكره الحفّاظ ، ميزان الاعتدال و تاريخ اسلام است (2)
مشهور است ه وي نصيحتي به ابن تيميه داشته است كه به النصيحه الذهبيه معروف شده و نسخه خطي اين نصيحت به خط قاضي القضات برهان الدين بن جماعه در دار الكتب المصريه موجود است . در بخشي از اين رساله خطاب به ابن تيميه آمده است :
... خوشا به حال كسي كه عيب هايش او را از عيوب مردم باز داشته و بد به حال كسي كه عيوب مردم او را از عيب خود باز داشته است . تا به كي خار و خاشاك را در چشم برادرت مي بيني ولي تنه درخت را در چشمان خود مشاهده نمي كني ؟؟!!!!!
تا به كي خود و مطالبي را كه مي پراني و عباراتت را مدح مي كني و در مقابل علما را مذمت مي كني و به دنبال عيوب مردم هستي در حالي كه ميداني پيامبر از اين كار نهي كرده است آنجا كه فرمود " مرده هاي خود را جز به خير ياد نكنيد زيرا آنان در گرو اعمالي هستند كه پيش فرستادند (3)
آري ، ميدانم كه تو براي اين كه خودت را ياري كني مي گويي " من كساني را تنقيص مي كنم كه هرگز بويي از اسلام استشمام نكرده اند و از سنت پيابر آگاهي ندارند و اين در حقيقت جهاد به حساب مي آيد ... .
وي در ادامه مي نويسد :
اي مرد ، قسم به خدا بايد مقابل زبانت بگيري . تو بحث كننده ايي هستي زبان دان كه نه آرام هستي و نه فروكش مي كني . بپرهيز از اين لغزش هايي كه در دين داري كه پيامبر تو از اين مسائل كراهت داشت و از كثرت سوال نهي ميفرمود ... سخن زياد حتي بدون لغزش اگر در مورد حلال و حرام باشد باعث قساوت قلب مي گردد .
حال اگر آن سخنان كفر گويي باشد ( كه تو انجام ميدهي ) قلب ها را كور مي كند و پيامد خوبي نخواهد داشت .
اي فرو مايه ، كسي كه از تو پيروي كند اگر علم و دينش كم باشد خودش را در معرض انكار خداوند و نابودي دينش قرار داده است .
پيروان تو نيستند مگر عده ايي دست و پا بسته و كم عقل ، يا بي سواد و دروغ گو و ابله ، يا بيگانه ايي ساكت كه مكرش قوي است و يا فردي صالح اما خشك و نفهم .
اي مسلمان ، مركب شهوتت را براي مدح خودت پيش بياور ! تا چه اندازه نفس خود را تصديق مي كني و نيكان را خوار مي شماري ؟؟!!! تا چه اندازه نفس خود را بزرگ مي شماري و عابدان را كوچك مي داني ؟؟!!!
تا كي با نَفْسَت دوستانه برخورد مي كني و كار زاهدن را زشت مي شماري ؟؟!!!تا كي ميخواهي كلامت را به گونه ايي ستايش كني كه به خدا قسم احاديث صحيحين را آن چنان مدح نمي كني؟؟!!! اي كاش احاديث صحيحين از دست تو سالم مي ماند ، بلكه هر وقت خواستي آنها را با برچسب تضعيف و موهوم بودن يا به تاويل و انكار تغيير دادي .
آيا وقت آن نشده كه از كارهايت دست برداري ؟؟!!! آيا وقت توبه و انابه ات فرا نرسيده است ؟؟!!! ...
ولي من گمان نمي كنم كه حرف مرا قبول كني و به موعظه هايم گوش فرا دهي بلكه بلندترين همت تو ، نَقض اين ورقه با نوشتن چند جلد كتاب است تا با كلمات خود حرف مرا قطع كني و مدام از خود دفاع كني تا اينكه بگويم اي كاش من ساكت شده بودم !!
حال تو نزد من كه مهربان و دوست و رفيق تو هستم اين گونه است چه رسد به حال تو نزد دشمنانت !! دشمناني كه در بين آنها افراد صالح و عاقل و فاضل وجود دارد همانگونه كه در ميان دوستدارن تو افراد فاجر ، دروغگو ، جاهل ، باطل و غير متوازن وجود دارد . من از تو راضي مي شوم كه مرا آشكارا دشنام دهي ولي از حرف هاي من مخفيانه نفع ببري ... (4)


ملاحظه مي كنيد كه ابن تيميه چقدر از مسير حقيقت دور شده و چه مقدار بر پافشاري در اشتباهاتش اصرار كرده است كه شخصيتي چون ذهبي كه سابقه دوستي با وي را دارد چنين نامه ايي به وي مي نويسد و اين گونه با نا اميدي از هدايتش از وي انتقاد مي كند !!!

وي همچنين در برخي مسائل ديگر چون طلاق و زيارت قبور در آراي ابن تيميه مناقشه كرده است (5) .
او در جاي ديگري درباره ابن تيميه مي نويسد :
" ... من بسيار در بررسي احوال او زحمت كشيدم و درباره او به اين نتيجه رسيدم كه علت كناره گيري اهل شام و مصر به دليل تنفّر مردم از او و سرزنش و تكذيب او تكبر و خودخواهي و شدت علاقه اش به رهبري در ميان علما و توهين به بزرگان بوده است (6)
____________________

1- معجم المولفين ج 2 ص 201 و هديه العارفين ج 1 ص 108
2- سير اعلام النبلاء ج 9 ص 7 الي 11
3- المصنف ج 3 ص 245 و كتاب الدعا ص 572
4- السيف الصيقل ص 217 – 218 و التوفيق الرباني في الرد علي ابن تيميه الحراني ص 206
5- سير اعلام النبلاء ج 1 ص 66 و ج 4 ص 484
6- بيان زغل العلم و الطلب ص 17 و 18

تقي الدين سُبْكي شافعي متوفاي 756

تقي الدين علي بن عبد الكافي سبكي از علماي شافعي مذهب است كه در سال 683 در سُبْك از قريه هاي مصر به دنيا آمد پس از وفات جلال الدين قزويني قاضي القضات دمشق در سال 739 ناصر ، حاكم مصر وي را قاضي القضاتي دمشق منصوب كرد او در سال 472 مدتي خطيب جمعه مسجد جامع اموي در دمشق شد و در سال 756 ديده از جهان فرو بست
بزرگان علم رجال به مقام علمي وي در مذهب شافعي پرداخته اند :
ذهبي شافعي درباره وي مي نويسد : " وي علامه صاحب فنون فخر حفّاظ و قاضي القضات مسلمين و نويسند كتب زيادي است (1)
سيوطي از علماي بنام اهل سنت درباره وي مي نويسد :
وي امام فقيه محدث ، حافظ ، مفسر قرآ]ن ، اصولي ، متكلم ، نحوي ، لغوي ، اديب ، مجتهد و شيخ الاسلام دوران خود بود (2)
از وي بيش از 150 كتاب برجاي مانده است كه از اينها سه كتابش در رد ابن تيميه و عقايد انحرافي اوست كه عبارتند از

1- شفاء السقام في زياره خير الانام كه اين كتاب در 10 باب تنظيم شده است كه عبارتند از :
باب اول : احاديث وارد شده درباره زيارت
باب دوم : روايات دال بر فضيلت زيارت حتي اگر لفظ زيارت در آن نيامده باشد
باب سوم : روايات دال بر سفر براي زيارت قبر رسول اكرم (ص)
باب چهارم : نظر علما درباره استحباب زيارت قبر رسول گرامي اسلام
باب پنجم: در ادله اينكه زيارت موجب تقرب است
باب ششم : در ذكر دلايل اينكه سفر براي زيارت قبر پيامبر موجب تقرب است
باب هفتم : در دفع اشكالات منكرين و بحث درباره آرائشان
باب هشتم : در توسل و استغاثه به انبياء و اولياء
باب نهم : در حيات انبياء پس از مرگ
باب دهم : در شفاعت عظماي پيامبر در روز قيامت

2- الدرّه المضيئه في الرد علي ابن تيميه :
در اين كتاب نيز به نقد و بررسي برخي از عقائد ابن تيميه پرداخته است

3- السّيف الصّيقل في رد علي ابن زفيل (3) : وي در اين كتاب نيز آراي ابن تيميه و امثال وي را درباره تجسيم و تشبيه و حيات برزخي انبياء و اولياء نقد و بررسي كرده است . اين كتاب همراه با تكمله اي از يكي از علماي الازهر به قلم محمد زاهد كوثري در مكتبه زهران مصر منتشر شده است
وي درباره ابن تيميه مي نويسد :
ابن تيميه بعد از آنكه خود را پيرو كتاب و سنت معرفي و اظهار كرده كه دعوت كننده به حق و هدايت كننده به سوي بهشت است در اصول عقايد مطالبي را بدعت گذاشت و از پايه هاي اسلام ، اركان و مباني آن را نقض كرده و به اين دليل از پيروي حق خارج و داخل در عنوان بدعت گذار گشته است و با مخالفت با اجماع از دايره مسلمين خارج شده است . او سخني گفته كه لازمه آن جسماني بودن خدا و مركّب بودن ذات اوست ، تا آنجا كه ازلي بودن عالم را ملتزم شده و با اين سخنان حتي از 73 فرقه نيز بيرون رفته است (4)
وي همچنين درباره بدعت ابن تيميه در تحريم توّسل به انبيا و طلب شفاعت از رسول گرامي اسلام مي نويسد :
بدان كه جايز و پسنديده است توسل و استغاثه و طلب شفاعت به واسطه پيامبر ، از خدا و جواز و پسنديده بودن آن براي هر كسي كه دين دارد ، از امور بديهي است و اين پسنديده بودن معروف است از عمل انبيا و مرسلين و سيره صالح و علما و عموم مسلمانان . و هيچكس از پيروان اديان آن را انكار نكرده است و در هيچ زماني از زمانها چنين نظري شنيده نشده است تا اينكه ابن تيميه آمد و در اين باره حرفي زد كه مسئله را براي افراد ضعيف الاعتقاد مشتبه كرد و بدعتي گذاشت كه كسي در قرون قبل از او نگذاشته بود (5)
_______________
1- تذكره الحفّاظ ج 4 ص 1507
2- ذيل طبقات الحفّاظ ص 352
3- ابن زفيل همان ابن قيّم جوزي شاگرد ابن تيميه است و اين كتاب در نقد قصيده نوبيه ابن قيّم است
4- السيف الصيقل ص 1909 و التوفيق الرباني في الرد علي ابن تيميه الحراني ص 30 و التوسل بالنبي و جهله الوهابيون ص 218
5- شفاء السقام ص 293

ابوبکر بن محمد حصنی دمشقی شافعی متوفای 829

شیخ تقی الدین ابوبکر بن محمد حِصنی دمشقی شافعی فقه شافعی را نزد استادانی چون زُهری ، ابن جابی ، صرخدی وغَزّی آموخت و پس از آن به مقابله با ابن تیمیه پرداخت و در این راه تلاش بسیار کرد و عده ایی از طلاب علوم دینی از او پیروی کردند و به همین جهت در شام نزاع های فراوان به وجود آمد . از وی کتابهای بسیاری چون شرح صحیح مسلم در سه جلد ، المهمات در دو جلد و قواعد الفقه به جای مانده است یکی از مهمترین کتابهای وی کتاب دّفعُ شبه مّن شَبَّه و تَمَرَد در رد افکار ابن تیمیه است که مکتبه الزهریه للتراث به صورت افست آن را چاپ کرد و در سال 1418 با تحقیقات و فهارس به نام دفع الشبه عن الرسول به چاپ رسیده است

وی درباره آراء ابن تیمیه می نویسد :
ابن تیمیه گفته است : هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند ظالم و گمراه و مشرک است .
از این سخن ابن تیمیه بدن انسان می لرزد ، این سخن قبل از زندیق حرّان ( ابن تیمیه ) از دهان هیچکس در هیچ زمان و هیچ مکانی بیرون نیامده است این زندیق نادان و خشک داستان عمر را وسیله ایی برای رسیدن به نیت ناپاکش در بی اعتنایی به ساحت رسول اکرم قرار داده و با این سخنان بی اساس مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پائین آورده و مدعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است . این عقیده به یقین کفر و در واقع زندفه و نفاق است

حصنی دمشقی همچنین بابی را به عنوان پرهیز از عقاید ابن تیمیه باز کرده و وی را اهل گمراهی دانسته و نوشته :
( پرهیز از عقاید ابن تیمیه که اهل زِیغ (1) است ) : ای کسی که دوست داری نفست را از گرو اهل زیغ گمراه و گمراه گر برهانی و اقتدا کنی به کسانی که در دین سالم هستند ! زمانی که این مقدمه برای تو آورده شد بدان من سخنان این خبیث ( ابن تیمیه ) که در قلب او مرض زیغ وجود دارد و متشابهات از قرآن و احادیث را برای فتنه انگیزی دنبال می کند و جمعی از عوام و دیگران که خدا قصد هلاک کردن آنها را دارد از وی پیروی می کنند دقت کردم چیزهایی یافتم که قادر به بیان آن نیستم و انگشتانی که مرا در نوشتن آن یاری کند ندارم چون که خدای عالمین از تنزیه خودش ( از تجسیم و تشبیه ) تکذیب کرد
وی ملاک خوبی برای گمراهی ابن تیمیه بیان می کند و آن استفاده از آیات متشابه قرآن برای اثبات عقاید خویش است و این در واقع بزنگاه انحرافات ابن تیمیه و پیروان اوست .
__________________
1- اشاره به آیه کریمه "هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي الْأَرْحامِ كَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (6) هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتابَ مِنْهُ آياتٌ مُحْكَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ
زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِيلِه "
و او كسى است كه كتاب را بر تو نازل كرد، بعضى از آيات آن، آيات محكم است كه اصل كتابند، و بعضى ديگر آيات متشابهند، اما آن كسانى كه در دلهايشان انحراف است تنها آيات متشابه را پيروى مى‏كنند تا به اين وسيله فتنه به پا كنند و به همين منظور آن آيات را به دلخواه خود تاويل مى‏كنند‏

ابن حجر عسقلانی متوفای 852
شهاب الدین ابوالفضل کنانی عسقلانی مصری شافعی معروف به ابن حجر در مصر بدنیا آمد و خیلی زود اقدام به حفظ قرآن و یادگیری علوم اسلامی کرد و پس از مدتی از اساتید خود اجازه افتا و تدریس گرفت (1)
درباره شخصیت علمی و کتب او در مقدمه محقق کتاب تهذیب الکمال آمده است " وی حافظ عصر خود و دارای تالیفات بسیاری چون تهذیب التهذیب و تقریب التهذیب است (2)
کتبی چون تلخیص الحبیر ، الاصابة ، لسان المیزان ، طبقات المدلّسین و فتح الباری فی شرح صحیح البخاری از مشهورترین آثار اوست .
چنانچه در تالیفات ابن حجر مشهود است وی دارای گرایشی شدید به اهل حدیث بود و خود یکی از ارکان علمی حدیث نزد اهل سنت است .
وی درباره ابن تیمیه و برخورد علما با وی می نویسد :
" بزرگان اهل سنت درباره ابن تیمیه دیدگاههای مختلفی دارند ، بعضی معتقدند که وی قائل به تجسیم است زیرا او در کتاب العقیده الحمویه برای خداوند متعال دست و پا ، ساق پا و صورت تصور کرده است و بعضی به سبب مخالفت او با توسل و استغاثه به رسول اکرم که این نیز تنقیص مقام نبوت و مخالفت با عظمت حضرت به حساب می آید وی را زندیق و بی دین دانسته اند .
بعضی به جهت سخنان زشتی که درباره امیر مومنان بیان داشته وی را منافق دانسته اند چون وی گفته است جنگ های علی بن ابیطالب برای دیانت خواهی نبود بلکه برای ریاست طلبی بود ...
تمامی این سخنان نشانه نفاق اوست چون پیامبر اکرم به علی علیه السلام فرمود : جز منافق کسی تو را دشمن نمی دارد (3)
وی همچنین درباره فتوای ابن تیمیه به حرمت زیارت قبور می نویسد :
علما به ابن تیمیه نسبت داده اند که او بار سفر بستن برای زیارت مرقد آقایمان رسول اکرم را حرام شمرده است و ما نیز این کار ابن تیمیه را قبول نداریم و این مسئله از زشت ترین مسائلی است که از ابن تیمیه نقل شده است از جمله دلایلی که ابن تیمیه در رد مخالفین خود ذکر می کند عبارتی است که از مالک ابن انس نقل شده است که او کراهت داشت بگوید " قبر پیامبر را زیارت کرده ام " اما محققینی که تاریخ مذهب مالک بوده اند در جواب ابن تیمیه گفته اند : مالک برای اظهار ادب و احترام به پیامبر کراهت داشت که این عبارت را بگوید نه اینکه از زیارت کردن رسول الله کراهت داشت زیرا که زیارت پیامبر از برترین اعمالی است که انسان را به خدا نزدیکتر می کند و جایز بودن آن مورد اجماع تمام علمای امت اسلامی است و هیچ اختلافی در این زمینه وجود ندارد و خداوند هدایت کننده به راه درست است (4)
وی همچنین می نویسد :
" وقتی خبر به قاضی رسید که برخی از افراد نزد ابن تیمیه رفت و آمد می کنند گفت : اگر برای کفری که از وی ثابت شد کشته نشود باید در برابر وی سخت گیری شود . آنگاه دستور داد وی را به زندان انفرادی منتقل کنند
پس از آن قاضی شافعی دمشق دستور داد که در دمشق اعلان کنند که : مَن اِعتَقَدَ عَقیدةُ ابن تِیمیه حَلّ دَمهُ و مالهُ ( هر کس معتقد به عقاید ابن تیمیه باشد خون و مالش حلال است )و این اعلامیه را یکی از علمای بزرگ اهل سنت به نام شهاب الدین محمود در مسجد جامع دمشق قرائت کرد که به دنبال آن حنبلی ها و افراد دیگری که در معرض اتهام بودند جمع شدند و اعلام کردند که ما بر مذهب و عقیده امام شافعی هستیم (5)
از مجموع کلمات ابن حجر عسقلانی درباره ابن تیمیه روشن می گردد که مقابله با ابن تیمیه و منحرف دانستن وی در اعتقادات مختص به شیعه نیست بلکه کسانی چون ابن حجر که از متعصبین اهل سنت است نیز با وی مقابله کرده و عقاید وی را انحرافی دانسته اند
______________
1- فتح الباری ج 1 ص 2
2- تهذیب الکمال ج 1 ص 66
3- الدرر الکامنه ج 1 ص 155
4- فتح الباری ج 3 ص 53
5- الدرر الکامنه ج 1 ص 147

موضوع قفل شده است