نقش و کارکرد شیطان طبق آیات قرآن

تب‌های اولیه

2 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
نقش و کارکرد شیطان طبق آیات قرآن

در جهان بینی اسلامی قلمرو شیطان تشریع است نه تکوین، یعنی قلمرو شیطان فعالیت های تشریعی و تکلیفی بشر است. شیطان فقط در وجود بشر می تواند نفوذ کند، نه در غیر بشر. قلمرو شیطان در وجود بشر نیز محدود است به نفوذ در اندیشه او، نه تن و بدن او. نفوذ شیطان در اندیشه بشر نیز منحصر است به حد وسوسه کردن و خیال یک امر باطلی را در نظر او جلوه دادن. قرآن کریم این معانی را با تعبیرهای تزیین، تسویل، وسوسه و امثال اینها بیان می کند. اما اینکه چیزی را در نظام جهان بیافریند و یا اینکه تسلط تکوینی بر بشر داشته باشد؛ یعنی به شکل یک قدرت قاهره بتواند بر وجود بشر مسلط شود و بتواند او را بر کار بد اجبار و الزام نماید، از حوزه قدرت شیطان خارج است. بر حسب منطق قرآن کریم، خداوند خودش به شیطان پست اضلال و گمراه سازی را اعطا نموده است. معنی و مفهوم اضلال و قلمرو شیطان در این پست تنها دعوت انسان به سوی گناه می باشد و هیچ گونه اجبار و الزامی نسبت به بشر در کار نیست. هر چه هست وسوسه است و دعوت است و تزیین و تسویل است. و قلمرو شیطان تنها در تشریع است نه تکوین، و تکوین از قلمرو او خارج است. تسلط شیطان بر بشر محدود می باشد به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد. چنانکه خداوند می فرماید: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون* انما سلطانه علی الذین یتولونه»؛ همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و توکل می کنند تسلطی ندارد. تسلط او منحصر است به اشخاصی که خودشان ولایت شیطان را می پذیرند. (نحل: 99-100).

قرآن کریم از زبان شیطان در روز قیامت، نقل می کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسئول گمراهی خویش می شمارند می گوید: «و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم»؛ من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط دعوت بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید. پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید. ارتباط من با شما صرفاً در حدود دعوت و اجابت بود و بس. (ابراهیم/ 22) فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر، اختیار انسان است. مرتبه وجودی انسان ایجاب می کند که حر و آزاد و مختار باشد. موجود مختار همواره باید بر سر دو راه و میان دو دعوت قرار گیرد تا کمال و فعلیت خویش را که منحصراً از راه " اختیار " و " انتخاب " بدست می آید تحصیل کند. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست.
هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است.

قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است، ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند. شیطان از نظر قرآن کریم مصداق این آیه می باشد: «الذی احسن کل شیء خلقه، سجده/ 7»؛ خداوند همان کسی است که همه چیز را نیکو آفرید. و نیز مصداق آیه: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی، طه/ 50»؛ پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را به او اعطا کرده و سپس هدایتش نموده است. وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است. به موجب همان حکمت و مصلحت، شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق. از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن، خداوند خودش به شیطان پست اضلال و گمراه سازی را اعطا فرموده است.

در این باره خداوند می فرماید: «و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا»؛ هر که را از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده، و شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد. (اسراء/ 64) گویی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام می کند آنجا که می گوید: «فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم* ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین»؛ به این سبب که مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از راست و چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگذار نخواهی یافت. (اعراف/ 16و17) شیطان نه خالق مستقل بخشی از موجودات و قطبی در برابر خداوند است، آنگونه که زرتشتیان بازگو می کنند و نه در نظام طولی جهان مانند فرشتگان نقشی از تدبیر و اداره کائنات به او سپرده شده است و نه تسلطش بر بشر در حدی است که بتواند او را به آنچه می خواهد اجبار نماید. قرآن مسئله شیطان را به شکلی طرح نموده است که کوچکترین خدشه ای بر توحید ذاتی و اصل لیس کمثله شیء؛ هیچکس همانند او نیست. (شوری/ Dirol و همچنین بر توحید در خالقیت و اصل الا له الخلق و الامر؛ خلق و امر همه به دست اوست. (اعراف/ 54) و قل الله خالق کل شیء؛ بگو خدا آفریننده هر چیزی است. (رعد/ 16) و و لم یکن له شریک فی الملک؛ در فرمانروایی شریکی ندارد. (اسراء/ 111) وارد نمی سازد.

خداوند در آیه 21 از سوره نور می فرماید: «یا ایها الذین امنوا لا تتبعوا خطوات الشیطان و من یتبع خطوات الشیطان فانه یأمر بالفحشاء و المنکر»؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! از گام های شیطان پیروی نکنید، و هرکس پیروی گامهای شیطان کند، بداند که او قطعاً به فحشا و منکر امر می کند. ای اهل ایمان گام جای گام شیطان نگذارید، دنبال شیطان نروید. اگر بگویید ما که شیطان را نمی شناسیم و او را نمی بینیم از کجا بفهمیم گام جای گام شیطان می گذاریم؟ این دیگر دیدن نمی خواهد. شیطان را از وسوسه هایش بشناسید. آنجا که شما می بینید یک وسوسه ای در قلب شما پیدا شد که شما را به یک عمل زشت و به یک عمل منکر و ناپسند دعوت می کند بدانید که (جای) پای شیطان است، شیطان جلو افتاده و به شما می گوید: بیا. آن وسوسه، بیای شیطان است. نمی خواهد شیطان را به چشم ببینی، به دل ببین «و من یتبع خطوات الشیطان» آن که گام در جای گامهای شیطان می گذارد باید بداند «فانه یأمر بالفحشاء و المنکر» شیطان دعوت به کارهای زشت و ناپسند می کند. بزرگترین توجیهی که ممکن است هر انسانی برای محکوم بودن خویش در برابر سرنوشت داشته باشد مسأله دخالت شیطان و وسوسه ها و فریب هایی است که از ناحیه او صورت می گیرد.

این سوژه آنچنان فراگیر و عمومی شده که بیشتر مردم می پندارند در برابر شیطان محکوم به تسلیم و پذیرش و انقیاد هستند و حق ندارند آزادانه و آگاهانه مسیر پاکی و درستی را برگزینند و در آن حرکت کنند. از نظر منطق قرآن که کتاب هدایت و حق است، شیطان کوچکترین نقش و تأثیری در سلب اختیار و آزادی از انسان ندارد و هیچ گاه سرنوشت شوم و سیاه و فرجام تاریک انسان ها نباید به دخالت و تأثیر مستقیم شیطان نسبت داده شود. نه تنها شیطان هیچ نقشی در ربودن حق انتخاب انسان ها ندارد بلکه در پرتو ایمان و باور داشتن حق و حقیقت و خدا در مصونیت مطلق قرار می گیرد و هیچ نقطه آسیب پذیری در دل و جان او نسبت به تلقینات شیطان پیدا نخواهد شد. نه تنها شیطان بلکه محیط خانوادگی و اجتماعی و باورهای خویشان و بستگان نیز بهانه ای برای محکوم بودن انسان نسبت به سرنوشت خویش نیست. انسان در هر شرایطی آزاد و بهره مند از حق انتخاب است و خود اوست که باید با بصیرت و تعقل و دقت و زیرکی مسیر درست را برگزیند و در شاهراه توحید گام بگذارد.

شیطان از نظر قرآن کریم مصداق این آیه می باشد: «الذی احسن کل شیء خلقه، سجده/ 7»؛ خداوند همان کسی است که همه چیز را نیکو آفرید. و نیز مصداق آیه: «ربنا الذی اعطی کل شیء خلقه ثم هدی، طه/ 50»؛ پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیزی را به او اعطا کرده و سپس هدایتش نموده است. وجود شیطان و شیطنت و اضلال او خود مبنی بر حکمت و مصلحتی است. به موجب همان حکمت و مصلحت، شیطان شر نسبی است نه شر حقیقی و واقعی و مطلق. از همه شگفت تر این است که بر حسب منطق قرآن، خداوند خودش به شیطان پست اضلال و گمراه سازی را اعطا فرموده است. در این باره خداوند می فرماید: «و استفزز من استطعت منهم بصوتک و اجلب علیهم بخیلک و رجلک و شارکهم فی الاموال و الاولاد وعدهم و ما یعدهم الشیطان الا غرورا»؛ هر که را از فرزندان آدم می توانی بلغزان، با سواره نظام و پیاده نظامت بر آنان بتاز، در ثروت و فرزند شریکشان شو و نویدشان ده، و شیطان جز دروغ و فریب نویدشان نمی دهد. (اسراء/ 64)

گویی شیطان آمادگی خود را برای تحویل گرفتن پست اضلال اعلام می کند آنجا که می گوید: «فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم* ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم و لاتجد اکثرهم شاکرین»؛ به این سبب که مرا گمراه ساختی، بر سر راه ایشان خواهم نشست. آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از راست و چپشان خواهم آمد و بیشتر آنان را سپاسگذار نخواهی یافت. (اعراف/ 16و17) قلمرو شیطان تنها تشریع است نه تکوین. یعنی قلمرو شیطان فعالیت های تشریعی و تکلیفی بشر است. شیطان فقط در وجود بشر می تواند نفوذ کند، نه در غیر بشر و در وجود بشر نیز قلمرو شیطان محدود به نفوذ در اندیشه او می باشد؛ آن هم به حد وسوسه کردن و جلوه دادن خیال یک امر باطل در نظر او. و به همین دلیل تکوین از قلمرو او خارج است.
قرآن کریم برای شیطان و جن نقشی در تکوین قائل است؛ اما مجموعاً از نقش انسان برتر و بالاتر نیست. در جهان بینی اسلامی، هیچ موجودی نقشی در آفرینش به صورت استقلال ندارد. قرآن برای هیچ موجودی استقلال قائل نیست. هر موجودی هر نقشی را دارد بصورت واسطه و مجرا واقع شدن برای مشیت و اراده بالغه الهیه است. قرآن برای فرشتگان، نقش واسطه بودن برای انفاذ مشیت الهی در خلقت قائل است، ولی برای شیطان حتی چنین نقشی نیز قائل نیست، تا چه رسد به آنکه او را در خالقیت مستقل بداند.

تسلط شیطان بر بشر محدود است به اینکه خود بشر بخواهد دست ارادت به او بدهد: «انه لیس له سلطان علی الذین آمنوا و علی ربهم یتوکلون* انما سلطانه علی الذین یتولونه، نحل/ 99 و 100»؛" همانا شیطان بر مردمی که ایمان دارند و به پروردگار خویش اعتماد و اتکا می کنند تسلطی ندارد، تسلط او منحصر است به اشخاصی که خودشان ولایت و سرپرستی شیطان را پذیرفته و می پذیرند. قرآن از زبان شیطان در قیامت نقل می کند که در جواب کسانی که به او اعتراض می کنند و او را مسؤول گمراهی خویش می شمارند می گوید: «و ما کان لی علیکم من سلطان الا ان دعوتکم فاستجبتم لی فلا تلومونی و لوموا انفسکم، ابراهیم/ 22»؛ " من در دنیا قوه اجبار و الزامی نداشتم. حدود قدرت من فقط " دعوت " بود. من شما را به سوی گناه خواندم و شما هم دعوت مرا پذیرفته و اجابت کردید، پس مرا ملامت نکنید، خویشتن را ملامت کنید که به دعوت من پاسخ مثبت دادید. ارتباط من با شما صرفاً در حدود دعوت و اجابت بوده و بس. فلسفه و حکمت این اندازه تسلط شیطان بر بشر، اختیار انسان است.

شیطان خدا را می شناخت، به روز رستاخیز نیز اعتقاد داشت، پیامبران و اوصیاء پیامبران را نیز کاملاً می شناخت و به مقام آنها اعتراف داشت، در عین حال خدا او را کافر نامیده و درباره اش فرموده است: «و کان من الکافرین» (بقره/ 34) و از کافران بود. قرآن کریم در آیات 27 تا 30 سوره اعراف پس از گزارش درباره ماجرای آدم و حوا با شیطان و موضوع هبوط و یادآوری این که شیطان دشمن است پیام هایی را برای فرزندان آدم مطرح می کند و از این که سوء انتخاب های خود را به گردن این و آن بیاندازند آنها را بر حذر می دارد و دخالت مستقیم آنان را در تعیین سرنوشت - خوب یا بد - برای خود یادآور می شود. به این آیات بنگریم: ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد، آنگونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد چه اینکه او و همکارانش شما را می بینند از جایی که شما آنها را نمی بینید - اما بدانید - ما شیطان را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند و هنگامی که کار زشتی انجام می دهند می گویند: پدران خود را بر این عمل یافتیم و خداوند ما را به آن دستور داده است. بگو: خداوند هرگز به کار زشت فرمان نمی دهد. آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟! بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است و توجه خویش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوی او کنید و او را بخوانید در حالی که دین خود را برای او خالص گردانید؛ و بدانید همان گونه که در آغاز شما را آفرید (بار دیگر در رستاخیز) باز می گردید، جمعی را هدایت کرده و و جمعی را - که شایستگی نداشته اند - گمراهی بر آنها مسلم شده است. آنها کسانی هستند که شیاطین را بجای خداوند اولیای خود انتخاب کردند، و گمان می کنند هدایت یافته اند.