حجاب و تاریخ!!!!

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
حجاب و تاریخ!!!!

سلام
پوشش كه يكى از اولين واكنشهاى فطرى زن در برابر مرد اجنبى است, برخواسته از همين حيا و آزرم است.
البته اين سخن بدان معنا نيست كه حيا و خجالت, علت اصلى اختراع و اختيار پوشاك است و سرما دخالتى در اين امر نداشته, بلكه مقصود اين است كه يكى از واكنشهاى فطرى و طبيعى زن در مقابل مرد, پوشش است. دليل اين ادعاى ما آثار به جا مانده از انسانهاى اوليه است كه زنان خود را بيشتر از مردان مى پوشاندند. براى مثال, در دورانى كه مردان فقط قسمت ميانى بدن را مى پوشاندند زنان قسمت بيشترى از بدن خود را حفظ مى كردند يا در قرون قبل از آن, زمانى كه مردان به صورت لخت مادرزاد بودند, زنان قسمت ميانى بدن خود را مى پوشاندند. براى اثبات اين ادعا مى توانيد به آثار گذشتگان كه در ادامه به بعضى از آنها اشاره شده است مراجعه كنيد.

لوحه سنگى نارامـ سينnaram_sin) )

ـ موزه لوور, بايگانى عكسهاى هنرى و تاريخى; اين لوحه سنگى در سال 1897 در كاوشهاى شهر شوش به دست آمد و نشان مى دهد كه مردان در صحنه جنگ هستند و پوششى در قسمت جلوى بدن خود آويزان كرده اند.(1)
ـ تصوير نقش برجسته اى به نام ((رسوم ناتئد)) متعلق به سه هزار سال قبل از ميلاد كه تصوير مردان با پوشش پايين بدن است.(2)
ـ نقش برجسته اى كه در تل المعارنه (داستان اسيوط مصر) موجود است. اين نقش كه دست كم مربوط به چهارده قرن قبل از ميلاد است, تصوير ملكه ((نفرتى تى)) و دخترش را نشان مى دهد كه هر دو پوششى به تن دارند كه از ساق پا تا زير سينه را پوشانده است.(3)
ـ كتيبه قبر ((حور يمحيب)) كه متعلق به چهارده قرن قبل از ميلاد است و عده اى از اسيران را نشان مى دهد كه لخت هستند و در قسمت ميانى بدن, پارچه آويزان كرده اند.(4)
ـ نقش برجسته اى كه مربوط به 26 قرن قبل از ميلاد است و تصوير فرعون ميكارتيوس و يك زن و دختر را نشان مى دهد كه هر سه, قسمت پايين بدن را پوشانده اند.(5)
ـ لوحه موزاييكى كه از شهر اور (جنوب عراق) به دستآمده ومتعلق به2500سال قبل از ميلاد است و مردان را با پوشش پايين بدن نشان مى دهد.(6)
ـ تصويرى از يك نقاش مصرى كه با توجه به تاريخ اهرام ثلاثه, قدمت آن به حدود سه هزار سال قبل از ميلاد مى رسد. اين تصوير دختران و پسران مصرىرا نشان مى دهد كه دختران تمام بدن را پوشانده اند و پسران نيمه پايين بدن را.(7)
ـ نقش معبدهاى كارناسوس, موزه برتيانيا.(8)
ـ كتيبه معبد زئوس(9), موزه برلين.
ـ مجسمه كاونارنس, موزه ناپل.(10)
در هر كدام از اين مجسمه هاى نقش برجسته سنگى كه قدمت همه آنها به حدود سه قرن قبل از ميلاد مى رسد, چندين زن با پوشش كامل (سرتاپا) و چندين مرد عريان بطور روشن ديده مى شوند.
ـ مجسمه سرباز لگى در حال احتضار, موزه كاپى تولين.
ـ سربازىكه مرگ رابر اسارت ترجيح مى دهد, اول زنش را كشته و بعد خود در حال خودكشى است; تصوير زن وى كاملا پوشيده است.(11)
گلدان اتيك به سبك پيكره قرمز كه در ((نولا))ى ايتاليا به دست آمده و تصوير مردى با قيافه مردان بسيار كهن را نشان مى دهد كه در حال جنگيدن با نيزه است و نيمه وسط بدن را پوشانده است(12). اين گلدان متعلق به نيمه دوم قرن پنجم قبل از ميلاد است.
ناگفته نماند كه شواهد بسيار ديگرى نيز وجود دارد كه اظهارات باستان شناسان از جمله آن است. يكى از باستان شناسان, لباس مردم سومرى را كه در حدود سه هزار قبل از ميلاد زندگى مى كرده اند, چنين ترسيم مى كند:
((زنان روپوشى از روى شانه چپ بر بدن خود مى انداختند و مردان پوشش خود را به كمر مى بستند و نيمه بالاى بدنشان برهنه مى ماند, ولى با پيشرفت تمدن, لباس هم بلندتر شد تا جايى كه همه بدن خود را تا گردن مى پوشاندند.))(13)
نمونه ديگر, كهن ترين مجسمه انسانى است كه در فلات ايران (شهرستان كاشان )است. اين مجسمه, استخوانى است كه به جاى دسته چاقوى سنگى به كار مى رفته و متعلق به چهار هزار و دويست سال قبل از ميلاد مى باشد. لباس اين انسان منحصر به لنگى است كه به كمر خود بسته است و شبكلاهى بر سر دارد...(14).
بنابراين, با توجه به شواهد مزبور مى توان گفت كه سرما و گرما علت اصلى اختيار پوشاك نبوده, بلكه علت آن, حيا و پوشاندن شرمگاه بوده است. حتى در زمان ايران باستان به تصاويرى از بانوان ايرانى برمى خوريم كه علاوه بر لباس بدن, خود را با چادرى كه شبيه به چادر زن امروز ايران است مى پوشاندند.(15)

[=Century Gothic]از طرف ديگر, انسان اوليه علاوه بر علاقه فطرى و غريزى وقتى كه ديد مى تواند به وسيله ازدواج, توليد مثل كند و درك كرد كه او در شكل گيرى و تولد اين نوزاد كه همسرش به دنيا آورده, سهمى دارد, كشش خاصى نسبت به كودك خود پيدا كرد و تمايل و محبتش نسبت به همسرش بيشتر شد. بخصوص, كه كودك نيز تمايل خاصى نسبت به پدر و مادر نشان مى داد. بدين خاطر وقتى كه شكار مى كرد يا مواد خوراكى مى يافت با ذوق و اشتياق به سوى خانه روان مى شد يا خود را براى نجات جان زن و فرزند به خطر مى انداخت.
[=Century Gothic] از سوى ديگر, زن مى ديد كه چگونه مرد براى او و فرزندش آذوقه و پوشاك تهيه مى كند و به هنگام خطر درندگان و تجاوز ساير انسانها از او حمايت مى كند و در لحظات سخت باردارى خاص زنان كه ضعف بر آنان چيره مى شود, تنها ياور او و نگران حال اوست. از اين رو, او در كنار مرد احساس آرامش و امنيت مى كرد و مرد نيز به انگيزه رضايت خاطر او و فرزندانش غذا تهيه مى كرد و در كنار آنها به آسايش و استراحت مى پرداخت و احساس لذت مى كرد.
[=Century Gothic] ((در يكى از نقش برجسته هاى ميكرنيوس (2496 ـ 2533 قبل از ميلاد) چهره همسر خود را پهلوى خود كنده كارى كرد در حالى كه بازوانش در هم فرو رفته است. اين مجسمه نشان مى دهد كه ازدواج در آن عصر از تاريخ مصر, نهادى بوده كه نياز عاطفى زن و مرد را ارضا مى كرده است.))(16) استحكام خانواده, خود يكى از عوامل تشديد حيا در زن بود, چرا كه زن خود را متعلق به شوهر و فرزند خود مى دانست و در مقابل مردان اجنبى, عفيف بود و زينتهاى خود را مى پوشاند. شوهر نيز خود را در استخدام زن و بچه اش مى ديد و به محبت و عشق و علاقه زن و فرزند خود, تعلق خاطر داشت و نسبت به اجنبى از خود غيرت نشان مى داد. حتى براى زن, پوشاك بيشترى تهيه مى كرد تا او پوشيده تر باشد. روز به روز وابستگى اش به اين شريك زندگى بيشتر مى شد, بگونه اى كه زندگى اش در فراق همسر دگرگون مى شد.
[=Century Gothic] برروىسنگ قبرىكه از روزگاران كهن بر جاى مانده,شوهرىدرفراق همسرخودچنين نوشته است:
[=Century Gothic] ((ماراتونيس, نيكوپوليس را در اين گور نهاد و بر اين صندوق مرمرين اشك ريخت, ولى سود نداشت. مردى كه زنش مرده و بر روى زمين, تنها مانده به چه كار مىآيد؟))(7)
[=Century Gothic] بنابراين, زنان هرچه خود را بيشتر از پيش مى پوشاندند و زينتهاى خود را از چشم مردان حفظ مى كردند, توجه مردان به آنان بيشتر مى شد. اين مطلب, بخوبى از ترسيم رب النوع ها ـ كه ساخته آرزوها و نهايت توجه او و واكنش انسان در مقابل حوادث طبيعى است ـ فهميده مى شود, براى مثال, يكى را الهه ابر, يكى را الهه باران, يكى را الهه خوشبختى يا الهه جنگ ... و يكى را نيز الهه عفت و پاكدامنى مى ناميدند كه اين خود, بيانگر ارزشمند و گرانبها بودن كالاى عفت است. در ميان اين اقوام مى توان به الههآرته ميس (دىياناـdiana) كه در رم است, اشاره كرد.
[=Century Gothic] وى كه الهه عفت بود, عاليترين نمونه دختران جوان به شمار مىآمد. وى بدنى نيرومند, ورزيده و چابك داشت و از زيور عفت و تقوا بهره مند بود و خداى حافظ زنان باردار به شمار مىآمد.(18)
[=Century Gothic] اين معنا را مى توان از ميان نامه ها, افسانه ها و پند و اندرزهاى كهن يك ملت پيدا كرد. در اين مورد نيز به نمونه هايى بر مى خوريم كه حكايت از وجود عفت در ميان اقوام گذشته دارد. براى مثال, هه.سى يودسhesiodosيكى ازمحبوبترين شاعران كلاسيك يونان باستان كه درحدودنه قرن قبل ازميلاد زندگى مى كرده,به برادرش چنين نصيحت مى كند:
[=Century Gothic] ((هرگاه مقام مردانگى تو به پختگى آراسته گرديد, زنى را كه به همسرىات رضا دهد با خود به خانه ببر... همسر خويش را از ميان دختران باكره برگزين تا اخلاق پاك را به وسيله عشقى كه بر پايه خردمندى و مصلحت استوار گرديده, در سينه او ترسيم كنى. همسر تو بايد دخترى شناخته شده از همسايگان و اطرافيان باشد.
[=Century Gothic] زنهارازانتخاب بد... بهترين نعمتهاى خدايى براىانسان,زنى زيبا و صاحب فضل است.))(19)
[=Century Gothic] پاكدامنى و عفت, مفهومى ارزشمند بود كه تمام انسانها آن را در معشوق ايدهآل خود طلب مى كردند; بگونه اى كه عفت و زيبايى از ديرباز دو آرزوى بزرگ انسانها بود كه زنها در اتصاف به آن كوشش مى كردند و اگر نمى توانستند آن را كسب كنند, دست كم به پاكدامنى و عفت تظاهر مى كردند. مردان نيز هميشه خريدار زنى زيبا و عفيف بودند و همان طور كه گفتيم, شرم و حيا امرى فطرى است كه يكى از واكنشهاى اوليه آن حجاب و پوشش و پاكدامنى است. بنابراين, خود عفت امرى فطرى نيست, بلكه اكتسابى است.
[=Century Gothic] هرچه جامعه, پيشرفته تر و متمدنتر مى شد, پايبندىاش به پوشش و پاكدامنى بيشتر مى شد و همين عفت و حجاب زنان زمينه تقويت حماسه هاى عاطفى بين زن و مرد را فراهم ساخت. چرا كه اگر مردان در مورد تماس با زنان منعى نداشتند و زنان چون اكسيژن با آن همه ارزش, بسادگى در اختيار مردان قرار مى گرفتند, ديگر عطشى نسبت به آنان وجود نداشت.
[=Century Gothic] آنچه كه تيشه به جان فرهاد مى زند, فراق شيرين است وگرنه به قول آن جهانگرد: در قبيله اى به نام ياريباyariba))چون زنان كاملا در دسترس مردان هستند,آنان به اندازه مردم ديگربه عمل زن گرفتن توجه ندارندواين كارباچيدن گندم براىآنهابرابراست.حال كه سخن ما به اينجا رسيد, آوردن كلام ويل دورانت, خالى از لطف نخواهد بود:
[=Century Gothic] ((شرم و عفت براى دختر همچون وسيله دفاعى است كه به او اجازه مى داد از ميان خواستگاران خود, شايسته ترين آنان را برگزيند يا خواستگاران خود را ناچار سازد كه پيش از دست يافتن به او به تهذيب خود بپردازند. موانعى كه عفت و پرده دارى (حجاب) زنان در برابر شهوت مردان ايجاد كرده, خود عاملى است كه عاطفه عشق شاعرانه را پديد آورده و ارزش زن را در چشم مرد بالا برده است.))(20)

اين عفت و پاكدامنى فقط قبل از ازدواج و يا براى ازدواج نبوده است, بلكه در تمام دوران حيات زن جارى بوده است و بهترين زنان كسانى محسوب مى شده اند كه تا پايان زندگى, همدم و همسفر شوهر بوده اند. در نمايش ((زنان تروا)) كه مربوط است به آتنيانى كه در سال 415 قبل از ميلاد شهر ملوس را ويران كردند, زن يكى از سرداران به نام ((اندروماخه)) كه به دست يونانيان اسير شده, ضمن بيانى شعرگونه, تراژدى اسارت خود را چنين بيان مى كند:
در روزگار گذشته, كمان خويش را گشودم و قلب نيكنامى را نشانه گرفتم, تيرم به هدف رسيد. اما اينك من براى خشنودى خاطر مكتور (شوهرش) از آسايش دور افتاده ام. آنچه را كه مردان در مورد زنان مى ستايند, دوست داشتم و مى كوشيدم تا بدان دست يابم. هميشه مى دانستم دور شدن از خانه زنان را بدنام مى كند, خواه خطا كارانه باشد, خواه با پاكدامنى. آرى (مردان در اسارت چنين از من تقاضا مى كردند)...
آه چه ننگى, كدام زن است كه پيمان دلدار مرده و در خاك خفته خويش را بشكند و ...
وه كه هيچ حيوان بى زبانى, هيچ اسبى, وقتى كه رفيقش رفته باشد, آرام و آسوده درزير يوغ قرار نمى گيرد.
اى مكتور! محبوبترين خويش من!
همه آرزوهايم اين بود كه تو از آن من باشى.
...از آن روزى كه مرا از خانه پدرم به سراى خود بردى,
و از آن خويش ساختى,
هنوزدست هيچ مردىبه من نرسيده است...(21)
بنابراين, در اين دوره نيز عفت و پاكدامنى گوهرباارزشى بودكه در بين زنان بسيار يافت مى شد.
در اينجا اين پرسش مطرح مى شود كه تماس نامشروع زنان در شهرهاى بزرگ دنياى باستان به منظور تامين معاش چگونه توجيه مى شود؟
در پاسخ اين سوال يادآور مى شويم كه در صورت صحت اين مدعا, در آن جوامع نيز اين امر به عنوان عملى پست و نامشروع تلقى مى شد و كمتر كسى به خود اجازه مى داد كه با آن زنان ازدواج كند و مردان هم سعى در پنهان داشتن روابط خود با چنين زنانى بودند. اين امر يك ارزش به حساب نمىآمده, بلكه كارى خلاف فطرت و عرف بوده است. از اين رو, در همين جوامعى كه فساد زياد بوده مردانى كه خود نيز گاهى به اين كارها آلوده مى شدند, از دختران و زنان خويش بشدت مواظبت مى كردند.
يكى از مورخان مى گويد:
مردان از آزاديهايى كه در امور جنسى دارند, چنان آگاهند كه هرگز زنان و دختران خود را آزاد نمى گذارند. زنان فقط در صورتى مى توانند خويشان و دوستان خود را ملاقات كنند و در جشنهاى مذهبى و تماشاخانه ها حضور يابند كه با حجاب كامل و تحت مراقبت باشند. در مواقع ديگر, بايد در خانه بمانند و نگذارند كسى از درون پنجره به آنان نظر اندازد.بيشتر عمر خود را در حرمسرايى كه در عقب خانه است مى گذرانند و هيچ مردى حق ورود به آنجا را ندارد . زنان در خانه مورد احترامند و در هر امرى كه با سلطه پدرانه شوهران مخالف نباشد, فرمانشان رواست... ازاين رو, زنان آتنى در نظر مردان, موقرتر و دل انگيزتر از زنان اسپارتى هستند.(22)
گفتنى است كه اين نقل قول,تاييدىبرگوشه نشين كردن زنان يا حرمسرا داشتن مردان نيست, بلكه ما آن را به عنوان شاهدى بر بحث خويش ذكر كرديم.
همچنين نسبت به تاريخ بين النهرين آمده است كه:
((زنان در خانه, محل خاصى را به عنوان اندرونى قرار مى دادند و هنگامى كه از خانه خارج مى شدند, غلامان و خواجگان حرم همراه ايشان حركت مى كردند....))
بنابراين, خودنمايى, خودآرايى و خود را در معرض ديد نامحرمان قرار دادن در آن زمان نيز امرى شرمآور و خلاف اخلاق و حيا بوده و جز كارهاى زشت به حساب مىآمده است. در عين حال, امرى فراگير نبوده و از موارد نادر بوده است.
به عبارت زير دقت كنيد:
وقتى كه اسكندر به ايران حمله كرد, هشتاد نفر از افسرانش با زنان ايرانى ازدواج كردند. به دنبال آن, طى هزاران ضيافت ديگر, عروسيهاى سربازان را با زنان ايرانى جشن گرفتند و اسكندر به مناسبت اين ازدواجها عطاياى فراوانى را به اين افسران و سربازان بخشيد كه به پول امروز حدود صدوبيست ميليون دلار بوده است.(23)
ناگفته نماند كه ملتها و اقوام مختلف, هر يك بگونه اى قوانين لازم را براى تقويت اين قانون فطرى و طبيعى وضع كرده و عمل منافى عفت را خيانت به شمار مىآوردند.
اوگوست(اوكتاو)حدودبيست سال قبل از ميلاد قانونى به نام قانون ((يوليايى عصمت و دفع زنا)) نوشت كه بعضى از مواد آن چنين مقرر مى داشت:
ـ پدرمى توانددخترفاسق وزناكارخود را بكشد.
ـ شوهر,زن خود را هنگام ارتكاب به زنا مى تواند بكشد يا ظرف چهل روز از كشف زنا او را به ديوان دادگسترى ببرد.
ـ اگر شوهر چنين نكند پدر زن بايد دختر خود را به ديوان دادگسترى معرفى كند.
ـ زن زناكار تمام عمر تبعيد مى شود.
ـ زن زناكار ثلث دارايى و نيمى از مهريه خود را از دست مى دهد.
ـ زن زناكار ديگر حق ازدواج ندارد.
در قوانين سامى وقتى زن مرتكب زنا مى شود حكمش اعدام است, ولى در قانون سومرى تنها شوهر جفا كشيده, حق دارد دوباره ازدواج كند.(24)
در قوانين حمورابى (دريايل) اگر زنى انگشت نما شود كه رابطه نامشروع داشته است و آن دو را در يك جا نگرفته باشند, بر آن زن واجب است كه به منظور حفظ آبروى شوهر خويش, خود را در رودخانه غرق كند.(25)
ادامه دارد.

1ـ تاريخ تمدن,ج 1.
2ـ المنجدفى الاعلام,ص411,تحت عنوان رسوم ناتئه.
3ـ مجله پيام يونسكو, دى ماه 1369, اطلاعات و تاريخ, تصوير اين نقش در پيام يونسكو, اسفند ماه 1369, ص32 آمده است.
4ـ المنجد فى الاعلام, ص 417.
5ـ المنجد فى الاعلام, ص 419.
6ـ المنجد فى الاعلام, ص 402.
7ـ المنجد فى الاعلام, ص 413.
8ـ تاريخ تمدن, ج 6, عكسهاى ضميمه.
9ـ تاريخ تمدن, ج 6, عكسهاى ضميمه.
10ـ تاريخ تمدن, ج 6, عكسهاى ضميمه.
11ـ المنجد فى الاعلام, ص 404.
12ـ مجله پيام يونسكو, دى ماه 1369, ص 32.
13ـ تاريخ تمدن, ج 1, ص 179.
14ـ تاريخ ايران زمين, محمد جواد مشكور, ص 2, انتشارات اشراقى.
15ـ پوشاك باستانى, جليل ضياپور, ص 77, تصوير شماره 73, انتشارات هنرهاى زيباى كشور.
16ـ تاريخ تمدن, ارنودرتوين بى, ترجمه يعقوب آژند, ج2,ص88.
17ـ تاريخ تمدن, ويل دورانت, ج 5, ص 92.
18ـ تاريخ تمدن, ج 4, ص 312.
19ـ تاريخ تمدن, ج 4, ص 180 ـ 181.
20ـ تاريخ تمدن, ج 1, ص 74 ـ 75.
21ـ تاريخ تمدن, ج 5, ص 51.
22ـ تاريخ تمدن, ج 5, ص 90 ـ 91.
23ـ تاريخ تمدن, ج 6, ص 126.
24ـ تاريخ تمدن, ج 1, ص 191.
25ـ تاريخ تمدن, ج 1, ص 370.

موضوع قفل شده است