ترجمه مناسب این حدیث: «الطِّيرة شِرک»

تب‌های اولیه

18 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترجمه مناسب این حدیث: «الطِّيرة شِرک»

سلام ترجمه مناسب این حدیث چیست؟
اَلطِّيَرَةُ شِرْكُ وَ ما مِنّا إِلاّ و َلكِنَّ اللّه يُذْهِبُهُ بِالتَّوَكُّلِ؛

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد پیام

[h=5]امام باقر علیه السلام[/h]اَلطِّيَرَةُ شِرْكُ وَ ما مِنّا إِلاّ و َلكِنَّ اللّه يُذْهِبُهُ بِالتَّوَكُّلِ؛

فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود(روزی خودش فال بدی می زند)، اما خداوند با توكل به او آن را از بين مى برد.(خدا اورا باتوکل به خودش که در یاد او می اندازد اثر فال بد را از بین می برد)

بحار الأنوار ج‏ 55 ، ص 322 ، ح 10

َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ كَفَّارَةُ الطِّيَرَةِ التَّوَكُّلُ.[=0 Arabic Style][=0 Arabic Style]

[=0 Arabic Style]الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج‏8 ؛ ص198

سلام. ترجمه وَ ما مِنّا إِلاّ شده است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود.
میشه در این مورد یه کم توضیح بدهید؟
چه طور از جمله حذف شده این استنباط شده؟ مثلا نمیشد گفت هیچ کس از ما نیست که فال بد بزند؟

da1;802670 نوشت:
سلام. ترجمه وَ ما مِنّا إِلاّ شده است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود.
میشه در این مورد یه کم توضیح بدهید؟
چه طور از جمله حذف شده این استنباط شده؟ مثلا نمیشد گفت هیچ کس از ما نیست که فال بد بزند؟

سلام" یعنی بطور طبیعی حتی برای یکبار هم که شده ممکن است انسان مومن درتحلیل اتفاقات طیره وبدگمانی به روزگارو...را دخیل در اتفاقات بداند، اما یاد خدا و توجه به توکل به او درهمه امور باعث دور کردن تفکر غیر خدا محورکردن طیره از مومن می شود.

da1;802670 نوشت:
چه طور از جمله حذف شده این استنباط شده؟ مثلا نمیشد گفت هیچ کس از ما نیست که فال بد بزند؟

با سلام.

در جلمه‌ي استثنائيّه‌ي فوق، عبارت مستثنا حذف شده و به ذکر مستثنا منه و ادات استثناء بسنده شده و به صورت بريده بيان شده است.

به فرموده علامه مجلسي، علّت حذفش اعتماد به فهم مخاطب بوده است، (بحار الأنوار: ج55 ص322)

گفتني است مرحوم مجلسي اين بيان را از ابن اثير جزري در «النهايه» اخذ کرده است. (بنگريد: النهاية في غريب الحديث والأثر، ج3 ص152)

به هر حال، به گفته اين بزرگان، علّت بريده بودن جمله، اين است که مخاطب خودش بقيه کلام را مي‌فهمد و نيازي به ذکر ادامه نيست، و لذا حذف شده،

و باب حذف، يک باب مفصّلي است در ادبيّات،

که ابن هشام نيز در کتاب «مغني اللبيب» در باب رابع، فصل مستقلي را در حدود 50 صفحه به اين موضوع اختصاص داده است و

به موضوعاتي پرداخته از قبيل: حذف مضاف إليه، حذف صفت، حذف موصوف، حذف مبتدا، حذف خبر، حذف استثناء، حذف ادات استثناء، حذف تنوين، وووو

(بنگريد: مغني اللبيب، نشر دار الکتاب العربي بيروت، ج2 صص 603 تا 650)

ناگفته نماند:

1- حديث ياد شده، در منابع شيعه ذکر نشده و تنها از طريق اهل سنّت روايت شده است و

سلسله سندش به عبد الله بن مسعود مي‌رسد که او از رسول اکرم -صلّی الله عليه وآله- نقل کرده است.

(بنگريد: مسند امام أحمد حنبل: ج1 ص389، سنن ابن ماجه: ج2 ص1170 ، سنن بيهقي: ج8 ص139))

2- با توجه به منافاتي که ميان مدلول اين حديث و عصمت پيامبران وجود دارد، برخي از محدّثين اهل سنّت در صدد توجيه آن برآمده اظهار کرده‌اند:

عبارت «و ما منّا ...» از کلام رسول خدا (ص) نيست بلکه ادامه سخن خود راوي يعني عبد الله بن مسعود است. (بنگريد: ابن حجر: فتح الباري: ج10 ص181)

عصمنا الله من الزلل و وفّقنا للعلم والعمل.

Hadi99g;802870 نوشت:
ناگفته نماند:

1- حديث ياد شده، در منابع شيعه ذکر نشده و تنها از طريق اهل سنّت روايت شده است و

سلسله سندش به عبد الله بن مسعود مي‌رسد که او از رسول اکرم -صلّی الله عليه وآله- نقل کرده است.


البته این استثنا در روایت امام باقر(ع) آمده:
امام باقر علیه السلام

اَلطِّيَرَةُ شِرْكُ وَ ما مِنّا إِلاّ و َلكِنَّ اللّه يُذْهِبُهُ بِالتَّوَكُّلِ؛

فال بد زدن شرك است و هيچ كس ازما نيست مگر اين كه به نحوى دستخوش فال بد زدن مى شود(روزی خودش فال بدی می زند)، اما خداوند با توكل به او آن را از بين مى برد.(خدا اورا باتوکل به خودش که در یاد او می اندازد اثر فال بد را از بین می برد)

بحار الأنوار ج‏ 55 ، ص 322 ، ح 10

پیام;802935 نوشت:
البته این استثنا در روایت امام باقر(ع) آمده:...

شرمنده اين را عرض مي‌کنم ولي بنده در بحاري که دسترسي دارم و چاپ بيروت است،

ابتدا حديثي از روضه کافي نقل شده از حضرت امام صادق(ع) از جدّ بزرگوارش رسول اکرم -صلّی الله عليه وآله- که فرمود: « کفّارة الطير التوکّل »

سپس مرحوم مجلسي در توضيحش، حديث «الطيرة شرک و ما منّا...» را از کتاب «النهايه» تأليف ابن اثير جزري، نقل کرده است،

و حديثي از امام باقر سلام الله عليه در اين زمينه نيافتم،

شايان ذکر است علامه طباطبايي هم در تفسير آيه 19 از سوره مبارکه قمر، در اشاره به روايت مورد بحث، مي‌نويسد:

«ورد من طريق أهل السنّة علی ما في نهاية ابن الأثير: الطيرة شرک و ما منّا إلاّ....» (الميزان في تفسير القرآن: ج19 ص78)

که ايشان هم ورود روايت را از طريق اهل سنّت دانسته است.

در هر صورت يا يک بازنگري بفرماييد يا ما را بيشتر راهنمايي کنيد.

با تشکر از تلاش علمی شما
حتما بحث سندی بررسی خواهد شد اما سخن این است که محتوای روایت ایرادی ندارد که با طرد سند در پی رد اتهامی یا خطایی از سوی یک پیرو معصوم(ع) با شیم زیرا نوع انسان در بعضی از حوادث شاید لغزشی داشته وبه توکل توجه نداشته و د ر نوبت اول بدگمانی به دل راه دهد ولی بسرعت متوجه یاد خدا شده وبه او در هرجریانی دل ببندد، وتا این مرحله هنوز نه فعلی سرزده ونه عملی بدون یاد خدا تحقق یافته است.

توضیح بحار الانوار:
بيان أي التوكل على الله يرفع ذنب ما خطر بالبال من التشؤم بالأشياء التي نهي عن التشؤم بها أو أنه يرفع تأثير ذلك كما ترفع الكفارة تأثير الذنب قال الجزري و منه الحديث الطيرة شرك و ما منا إلا و لكن الله يذهبه بالتوكل هكذا جاء الحديث مقطوعا و لم يذكر المستثنى أي إلا و قد يعتريه التطير و تسبق إلى قلبه الكراهة فحذف اختصارا و اعتمادا على فهم السامع و إنما جعل الطيرة من الشرك لأنهم كانوا يعتقدون أن التطير يجلب لهم نفعا أو يدفع عنهم ضرا إذا عملوا بموجبه فكأنهم أشركوه مع الله تعالى في ذلك و قوله و لكن الله يذهبه بالتوكل معناه أنه إذا خطر له عارض التطير فتوكل على الله تعالى و سلم إليه و لم يعمل بذلك الخاطر غفره الله تعالى له و لم يؤاخذه به.
بحار الأنوار (ط - بيروت) ج‏55 322 باب 11 آخر في النهي عن الاستمطار بالأنواء و الطيرة و العدوى ..... ص : 312
در صورت ملاحظه خواهیم دید که علامه مجلسی (ره) نیز مفهوم روایات را پذیرفته گرچه روایت« ما منا الا....» را مقطوع السند می داند ولی با توضییح جمله آخر آنرا مضر به حال دین ندانسته و غفران الهی شامل حال شخص شده وبه آن مواخذه نخواهد شد. وخود باب بندی بحار نشانگر آن است که در راستای دیگر احادیث تطیر می باشد.

سند روایت ومتن آن د رکتب اهل سنت:مسندأَحمد 1: 438،سنن التّرمذي 3: 84/ 663،: الطّيرةشرك‏.

باز در صورت توجه در خواهیم یافت مرحوم مجلسی بدون ذکر نام جزری به بیان همان دیدگاه خویش پرداخته وآنرا بیان نموده واین بار برای توضییح از دیگر روایات نیز بهره می برد:
و قد تكرر ذكرها في الحديث اسما و فعلا، و منه الحديث: ثلاث لا يسلم منها أحد الطيرة و الحسد و الظن، قيل: فما نصنع؟ قال: إذا تطيرت فامض، و إذا حسدت فلا تبغ، و إذا ظننت فلا تحقق، و منه الحديث الآخر: الطيرة شرك و ما منا إلا و لكن الله يذهبه بالتوكل.
هكذا جاء الحديث مقطوعا و لم يذكر المستثنى أي إلا و قد يعتريه التطير و تسبق قلبه الكراهة، فحذف اختصارا و اعتمادا على فهم السامع و إنما جعل الطيرة من الشرك لأنهم كانوا يعتقدون أن التطير يجلب لهم نفعا أو يدفع عنهم ضرا إذا عملوا بموجبه، فكأنهم أشركوه مع الله تعالى في ذلك.
و قوله: و لكن الله يذهبه بالتوكل معناه أنه إذا خطر له عارض التطير فتوكل على الله تعالى و سلم إليه و لم بعمل بذلك الخاطر غفره الله تعالى، و لم يؤاخذه به.
و قال في المصباح: تطير من الشي‏ء و أطير منه و الاسم الطيرة وزان عنبة و هي التشاؤم، و كانت العرب إذا أرادت المضي لمهم مرت بمجاثم الطير و إثارتها لتستفيد هل تمضي أو ترجع، فنهى الشارع عن ذلك و قال: لا هام و لا طيرة، انتهى.
مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ج‏11 392 الحديث 2 ..... ص : 391

Hadi99g;802870 نوشت:
با توجه به منافاتي که ميان مدلول اين حديث و عصمت پيامبران وجود دارد، برخي از محدّثين اهل سنّت در صدد توجيه آن برآمده اظهار کرده‌اند:

عبارت «و ما منّا ...» از کلام رسول خدا (ص) نيست بلکه ادامه سخن خود راوي يعني عبد الله بن مسعود است. (بنگريد: ابن حجر: فتح الباري: ج10 ص181)


عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي مَالِكٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَمْ يَنْجُ مِنْهَا نَبِيٌّ فَمَنْ دُونَهُ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ.
الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 108 حديث أبي بصير مع المرأة ..... ص : 101
با توجه به این روایت می بینیم دقیقا محتوای همان روایت در این سخن امام (ع) نیز آمده است.چگونه با مقام عصمت تعارض دارد ؟
گرچه برای بحث تعارض با عصمت بهتر است در گروه کلام واعتقادات به بحث گذاشته شود.

Hadi99g;803025 نوشت:
شايان ذکر است علامه طباطبايي هم در تفسير آيه 19 از سوره مبارکه قمر، در اشاره به روايت مورد بحث، مي‌نويسد:

«ورد من طريق أهل السنّة علی ما في نهاية ابن الأثير: الطيرة شرک و ما منّا إلاّ....» (الميزان في تفسير القرآن: ج19 ص78)


این سخن المیزان دلیلی بر رد روایت نیست وچنانکه آورده شد روایات مشابه در احادیث شیعی وجود دارد.

پیام;803236 نوشت:
دقیقا محتوای همان روایت در این سخن امام (ع) نیز آمده است. چگونه با مقام عصمت تعارض دارد ؟

با تشکر

اولاً منظور نظر ما دقيقاً همان روايت «الطيرة شرک» بود نه روايات مشابه، و ما در صدد ورود به وادي روايات طيره نبوديم،

روايات طيره فراوانند و در حديث معروف « رفع » هم در رديف «ما لا يعلمون و ما لا يطيقون و...» آمده است.

ثانيا مضمون حديثي که بر شمرديد دقيقا همان محتوا را ندارد، زيرا در آن روايت، طيره از مصاديق شرک محسوب شده است، لذا گفتيم با مقام عصمت منافات دارد،

امّا در اين روايتي که از طريق شيعه ذکر کرديد، عنوان شرک مطرح نشده است.

خلاصه آنکه :

1- ادّعاي ما اين بود که عين حديث مورد بحث، تنها از طريق اهل سنّت وارد شده،

و نقضي هم نتوانستيد بر آن وارد کنيد. چون بحث ما روايات مشابه نيست. گرچه مشابهي هم نياورديد که طيره را مصداق شرک بداند.

2- چگونگي تعارض مدلول روايت مورد بحث با عصمت انبياء هم روشن شد،

چون طيره مصداق شرک معرّفي شده و به مقام عصمت کبری منزّه از انواع مصاديق شرک مي‌باشد.

و آخر دعوانا أن الحمد للّه ربّ العالمين.

در ضمن ، اينکه فرموديد:

پیام;803227 نوشت:
علامه مجلسی (ره) نیز مفهوم روایات را پذیرفته گرچه روایت« ما منا الا....» را مقطوع السند می داند

مرحوم مجلسي روايت را از لحاظ سند، مقطوع ندانسته بلکه متن آن را به دليل حذف مستثنی، مقطوع دانسته است،

زيرا که حديث مورد بحث، اصلا مقطوع السند نيست بلکه مسند است و سند آن در صحاح اهل سنت آمده است،

تأمّل در سياق کلام مجلسي هم همين را مي‌رساند. چون مقطوع بودن را با عطف تفسيريش روشن کرده: «هكذا جاء الحديث مقطوعا و لم يذكر المستثنى»

عصمنا الله من الزلل ووفّقنا للعلم والعمل.

Hadi99g;803277 نوشت:
مرحوم مجلسي روايت را از لحاظ سند، مقطوع ندانسته بلکه متن آن را به دليل حذف مستثنی، مقطوع دانسته است،

زيرا که حديث مورد بحث، اصلا مقطوع السند نيست بلکه مسند است و سند آن در صحاح اهل سنت آمده است،

تأمّل در سياق کلام مجلسي هم همين را مي‌رساند. چون مقطوع بودن را با عطف تفسيريش روشن کرده: «هكذا جاء الحديث مقطوعا و لم يذكر المستثنى»


سلام "باتشکر از تلاش علمی شما مگر به این سخن برای مقطوع بودن سند روایت استدلال شده بود؟ باز هم تقاضا میکنم عبارت را مطالعه بفرمایید وبعد نکته که بنده عرض کردم را ببینید ودر آخر برداشت خویش را از هردو مرور بفرمایید.

Hadi99g;803276 نوشت:
روايات طيره فراوانند و در حديث معروف « رفع » هم در رديف «ما لا يعلمون و ما لا يطيقون و...» آمده است.

یعنی روایتی که بنده آورودم (عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي مَالِكٍ الْحَضْرَمِيِّ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَمْ يَنْجُ مِنْهَا نَبِيٌّ فَمَنْ دُونَهُ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ وَ الطِّيَرَةُ وَ الْحَسَدُ إِلَّا أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يَسْتَعْمِلُ حَسَدَهُ.
الكافي (ط - الإسلامية) ج‏8 108 حديث أبي بصير مع المرأة ..... ص : 101
با توجه به این روایت می بینیم دقیقا محتوای همان روایت در این سخن امام (ع) نیز آمده است.چگونه با مقام عصمت تعارض دارد ؟
گرچه برای بحث تعارض با عصمت بهتر است در گروه کلام واعتقادات به بحث گذاشته شود.)

از دید شما دلالتش با روایت رفع یکی است ؟

Hadi99g;803276 نوشت:
چون طيره مصداق شرک معرّفي شده و به مقام عصمت کبری منزّه از انواع مصاديق شرک مي‌باشد.

خواهشمندم چنانکه قبلا بیان شد حتما بحث تعارض با عصمت را در گروه کلام پیگیری بفرمایید.

پیام;803952 نوشت:
از دید شما دلالتش با روایت رفع یکی است ؟

با سلام و تشکّر از تعقيب بحث،

نه منظور بنده اون نبود، مثال عرض کردم که روايات طيره زيادند ولي روايتي که طيره را مصداق شرک معرّفي کند در روايات شيعه وارد نشده است.

ببينيد مطلب روشن است:

وقتي طيره، مصداق شرک شد (صغری) و از طرفي هم گفتيم که أنبياء هم مرتکب طيره مي‌شوند (کبری) نتيجه مي‌گيريم که أنبياء مرتکب شرک شده‌اند.

اين آن محذوري است که محدّثان اهل سنت را ناگزير به توجيه مذکور کرده است.

التماس دعاي خير.