با مادر شوهری که نسبت به من حس خوبی نداره چطور باید رفتار کرد؟

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
با مادر شوهری که نسبت به من حس خوبی نداره چطور باید رفتار کرد؟

سلام
من مادر شوهری دارم که از اول ازدواج با من مشکل داشت
و با توسل به امام زمان راضی به ازدواج شد

حالا یک سال از ازدواجم میگذره
دو روز قبل از عقد به من گفت من توان مراسم گرفتن ندارم
و من هم گفتم ما هم قصد مراسم گرفتن نداریم بخاطر اینکه در جشن های منطقه ما شرع رعایت نمیشه
این تصمیم من و همسرم از ابتدا بود
حالا بعد یک سال ایشون هر بار منو میبینه و دلشون از جای دیگه پره
سر من خالی میکنه اینکه آرزو داشتم پسرم تو لباس دامادی ببینم و نمیدونم چرا منو مقصر میدونه
در حالی که اول از همه خودش پولشو نداره
کلا بدزبون هست و اینو همه میدونن
بماند چه حرفایی میزنه
همسرم به من میگه صبور باش تو دلش چیزی نیست
ولی به نظر من تو گوشم بزنه برام راحتتره تا زخم زبون بزنه
بدتر از همه مکر داره با یک دست تیغ میزنه با یه دست مرهم میزاره
با چنین آدمی که بت سن 60 سال شخصیت چندان معنوی نداره باید چکار کنم
همسرم میگه دیگه نمیبرمت اذیتت میکنن
و من بدبخت خوب حرف خوری هستم
اونا هم انگار لذت میبرن منو بنشونن متلک بارونم کنن
مثلا به خواهر شوهرم میگم ستاره ها رو نگاه کن چقدر زیباست
برمیگرده به همسرم میگه اگه پول نداره معنویت داره!!!!!!
زبونشون همیشه به تلخ باز میشه این در حالیه که وضعیت مالی من بهتر از اوناس؟؟؟!!!!!
نمیدونم چشونه؟؟؟!!!!
همسرم میگه به تو حسادت میکنن چون تو منو از اونا گرفتی؟؟؟!!!! تو سن 33 سالگی!!!!
این در حالیه که همسرم هرشب و عصر باید خودشو به خونشون برسونه و بهشون سر بزنه اگه دو روز نره قهر و دعوا وداد!!!!
چکار کنم تو رو خدا کمکم کنید خسته شدم اگه نرم دعوا دارن اگه برم دعوا دارن!!!!!
صبر من هم تا حالا باعث نشده از رفتارشون خجالت بکشن
خانواده من اصلا باهاشون رفت آمد ندارن
چون اگه با هم برن بیان کولاکی میشه
حالت عادی هم میخوان باهات حرف بزننن نیش و متلکه!!!
تا حالا برام پیش نیومده بود
به ما یاد دادن پیش خود حساب باشیم که حرفی که میزنیم به طرف بر نخوره
امام اونا از خدا انگار نمیترسن !!!
راهناییم کنین
قطع رابطه کنم
یا نه ؟
آخرین باری که رنجیده شدم دو هفته نرفتم
بعد که زنگ زدم براشون آتیش بپا کرد که اگه نیای خودت میدونی
با لحن عصبانیت و تحکم
این چه جور معاشرتیه؟؟؟!!!!

با نام و یاد دوست



کارشناس بحث: استاد امیدوار

سمیه و یاسر;466830 نوشت:
سلام
من مادر شوهری دارم که از اول ازدواج با من مشکل داشت
و با توسل به امام زمان راضی به ازدواج شد

حالا یک سال از ازدواجم میگذره
دو روز قبل از عقد به من گفت من توان مراسم گرفتن ندارم
و من هم گفتم ما هم قصد مراسم گرفتن نداریم بخاطر اینکه در جشن های منطقه ما شرع رعایت نمیشه
این تصمیم من و همسرم از ابتدا بود
حالا بعد یک سال ایشون هر بار منو میبینه و دلشون از جای دیگه پره
سر من خالی میکنه اینکه آرزو داشتم پسرم تو لباس دامادی ببینم و نمیدونم چرا منو مقصر میدونه
در حالی که اول از همه خودش پولشو نداره
کلا بدزبون هست و اینو همه میدونن
بماند چه حرفایی میزنه
همسرم به من میگه صبور باش تو دلش چیزی نیست
ولی به نظر من تو گوشم بزنه برام راحتتره تا زخم زبون بزنه
بدتر از همه مکر داره با یک دست تیغ میزنه با یه دست مرهم میزاره
با چنین آدمی که بت سن 60 سال شخصیت چندان معنوی نداره باید چکار کنم
همسرم میگه دیگه نمیبرمت اذیتت میکنن
و من بدبخت خوب حرف خوری هستم
اونا هم انگار لذت میبرن منو بنشونن متلک بارونم کنن
مثلا به خواهر شوهرم میگم ستاره ها رو نگاه کن چقدر زیباست
برمیگرده به همسرم میگه اگه پول نداره معنویت داره!!!!!!
زبونشون همیشه به تلخ باز میشه این در حالیه که وضعیت مالی من بهتر از اوناس؟؟؟!!!!!
نمیدونم چشونه؟؟؟!!!!
همسرم میگه به تو حسادت میکنن چون تو منو از اونا گرفتی؟؟؟!!!! تو سن 33 سالگی!!!!
این در حالیه که همسرم هرشب و عصر باید خودشو به خونشون برسونه و بهشون سر بزنه اگه دو روز نره قهر و دعوا وداد!!!!
چکار کنم تو رو خدا کمکم کنید خسته شدم اگه نرم دعوا دارن اگه برم دعوا دارن!!!!!
صبر من هم تا حالا باعث نشده از رفتارشون خجالت بکشن
خانواده من اصلا باهاشون رفت آمد ندارن
چون اگه با هم برن بیان کولاکی میشه
حالت عادی هم میخوان باهات حرف بزننن نیش و متلکه!!!
تا حالا برام پیش نیومده بود
به ما یاد دادن پیش خود حساب باشیم که حرفی که میزنیم به طرف بر نخوره
امام اونا از خدا انگار نمیترسن !!!
راهناییم کنین
قطع رابطه کنم
یا نه ؟
آخرین باری که رنجیده شدم دو هفته نرفتم
بعد که زنگ زدم براشون آتیش بپا کرد که اگه نیای خودت میدونی
با لحن عصبانیت و تحکم
این چه جور معاشرتیه؟؟؟!!!!

بسمه تعالی
با عرض سلام و تحیت محضر شما خواهر محترم
وقتی خانواده یکی از طرفین به ازدواج راضی نباشد، تا حدودی اینگونه مداخلات و...قابل پیش بینی است.
هر چند چنین وضعیتی سبب رنجش و فشار عصبی حضرتعالی می گردد، اما از انجا که همسرتان حامی و همراه شماست، قدر این همرالهی و درک متقابل را بدانید و سعی کنید از حساسیت خود به اینگونه رفتارها کم کنید، زیرا متن زندگی شما همسر شماست و دیگران حواشی ان هستند. پس اجازه ندهید حاشیه، متن را از خود متاثر کند.
مهم این است که همسر شما متوجه اشتباهات و برخورد خانواده خود هستند و در صدد دلجویی از شما هستند، لذا سعی کنید مدیریت این موضوع را نیز به خود ایشان واگذار کنید.
با توجه به اینکه همسر شما، موافق با کاستن سطح روابط هستند، از این فضا استفاده کنید و تسلیم سرزنشها نشوید. د رمواردی لازم است، از ابراز وجود غافل نشوید و با بیانی ارام و همراه با خونسردی، احساسات خود را بروز دهید و نگران واکنشهای احتمالی نباشید.

در پناه خدای متعال موفق باشید.

موضوع قفل شده است