پاسخي محکم درباره سجده فرشتگان

تب‌های اولیه

4 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
پاسخي محکم درباره سجده فرشتگان

بسم الله الرحمن الرحيم

سجده براي غير خدا

سجده فرشتگان در برابر ادم تحيت و اکرامي و تکريمي براي ادم بود و خضوع و عبادت و اطاعتي از امر خدا و براي خدا زيرا به امتثال امر الهي چنين تکريمي براي انسان کامل روا داشته شد نظير انچه از برادران و پدر و مادر يوسف در برابر يوسف سر زد.

بسياري از مفسران از جمله علامه طباطبائي رحمه الله عليه در پاسخ به اين پرسش که اگر سجده ذاتا عبادت است و عبادت هم اختصاص به خداوند دارد پس چگونه براي غير خدا رواست.

گفته اند : سجده ذاتا عبادت نيست بلکه عبادت بودن ان در صورتي است که به انگيزه پرستش و عبوديت اورده شود
از اين رو در بعضي از موارد عنوان سخريه و استهزا بر ان صادق است نه عبادت
بر همين اساس ممکن است گفته شود سجده براي غير خدا منع ذاتي ندارد بلکه ممنوعيت ان بر اساس منع شرعي است که با دليل نقلي يا عقلي ثابت مي شود.
و پس از بررسي معلوم مي شود که مانع عقلي و نقلي در صورتي ثابت است که سجده کننده بخواهد با سجده براي غير ربوبيت و معبوديت او را ارائه کند.
اما اگر صرفا به نيت تحيت و تکريم باشد دليلي بر ممنوعيت او نيست.
البته ذوق ديني طايفه متشرعه که بر اثر انس با ظواهر ديني به دست امده اقتضاي سجده را مختص به حضرت سبحان مي داند.
حتي اگر صرفا به نيت تحيت و تکريم باشد.

البته ممنوع بودن سجده براي غير خدا به تحيت و تکريم در شريعت مقدس ملازمه اي با ممنوع بودن ان در شرايع سابق ندارد چنان که از قتاده در ذيل ايه و خروا سجدوا نقل شده که تحيت و سلام مردم در زمان مردم سجده براي يکديگر بود و اختلاف رسوم و عادات به اختلاف ازمنه و اوقات نيز امري ممکن است

به هر تقدير شکي نيست که اولا آدم عليه السلام در اين جريان مسجود له بود و نه مسجود اليه
چنان که بعضي لادم را الي ادم گرفته اند زيرا مقصود از قصه سجده تعظيم ادم و بيان برتري او بر فرشتگان است و شکي نيست که مجرد قبله قرار گرفتن چيزي يا کسي به برتري او از ساجدان دلالت ندارد.((دقت کنيد))
البته ممکن است گفته شود مقام ادميت يعني انسان کامل مسجود له و صورت ادميت قبله و مسجود اليه بوده است .يعني به دستور خداوند بدن خاکي ادم قبله و مقام خليفه اللهي او مورد سجده واقع شد.

ضمنا

سجده براي ادم تحيت بود نه عبادت و اطاعت چنان که روايت تحف القول از امام صادق و روايت احتجاج از موسي بن جعفر عليهما السلام به ان تصريح کرده است.
به بيان ديگر معبود حقيقي فرشتگان در اين سجده فقط خداوند بود و انها با اطاعت امر الهي براي ادم سجده کردند يعني چون ادم را مظهر خدا يافتند نه معبود خود براي او سجده کردند

اگر ابليس رجيم شد و ملعون قرار گرفت جرمش اين بود که در آيينه ادم عکس خدا نديد و امر مولوي را اطاعت نکرد.

جرمش اين بود که در ايينه عکس تو نديد
ورنه بر بوالبشري ترک سجود اين همه نيست

و همينطور
با توجه به مذاق شرعي مذبور و با توجه به احتمال اختصاص جواز ان به شرايع پيشين نمي شود.از مواردي چون سجده برا ادم يا يوسف جواز سجده براي غير خدا را به عنوان تکريم در شريعت اسلام استخراج کرد.بلکه جواز ان مبتني بر اذت شارع مي باشد.

و در اخر

همه اين بحثها در صورتي است که سجده فرشتگان امري تشريعي باشد و گرنه در صورت تکويني بودن ان جائي براي بحث باقي نمي ماند.که بخواهد با حکم شرع مورد بررسي قرار گيرد.
که در ادامه تکويني يا تشريعي بودن ان را بيان خواهيم نمود.

بسم الله الرحمن الرحيم

در ميان بحثي گريزي مي زنيم به سمت تمرد شيطان ملعون رجيم و مورد بررسي قرار مي دهيم که چرا ان رجيم ملعون سجده نکرد

آيه مورد بحث : بسم الله الرحمن الرحيم و اذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الا ابليس ابي و استکبر و کان من الکافرين.)

امتناع استکباري ابليس

کلمه استکبار و آمدن آن پس ار (ابا) دلا لت دارد که امتناع ابليس از روي استکبار بود نه از روي اشفاق و ترسي که در مسئله امتناع آسمان ها و زمين و کوهها از پذيرش بار امانت مطرح است ((انا عرضنا الامانه علي السماوات و الارض و الجبال فابين ان يجملناها و اشفقن منها))
البته اباي آسمانها و زيمن که به حسب ظاهر مکلف نيستند با اباي ابليس که مي تواند مکلف باشد فرق دارد.
آنچه باعث تنزل از مقامي رفيع مي شود اباي استکباري يعني ادعاي استقلال موجود ذليل در برابر خداي عزيز است .نه اباي اشفاقي و از روي ترس و قدرت عدم تحمل.خلاصه انکه ابا گاهي از قبول و تلقي چيزي استو گاهي از انجام کار خاص و به هر تقدير .گاهي ستوده است و گاهي مذموم((دقت کنيد))

کفر مستتر ابليس لعنت الله عليه

((کان)) در جمله (کان من الکافرين) نشان ان است که در درون شيطان کفر مستتري بوده است که بر اثر امتحان الهي آشکار گرديده است و به فعليت رسيده است.
از اين رو در سوره اعراف مي فرمايد (لم يکن من الساجدين)
يعني اساسا او اهل سجده نبوده است نه اين که کان به معني صار باشد.نظير (فکان من المغرقين )که به معناي فصار من المغرقين است .
زيرا در موردي مي شود کلمه را در جائي به غير از معني خودش به کار گرفت که قرينه اي وجود داشته باشد.و در مورد غرق شدن پسر نوح پس از رد درخواست پدر و سوار نشدن او بر کشتي دو قرينه وجود دارد بر اين که کان به معناي صار است: نخست اين که پيش از اين جريان هنوز فرزند نوح هنوز غرق نشده بود تا از غرق شدنش در گذشته خبر داده شود.
و کلمه فاء در فکان است که نشانه ترتب غرق بر اباي استکباري است و معنايش اين است که قبلا اين صفت نبودو اکنون چنين شد.
ليکن چنين قرينه اي در محل بحث نيست بلکه قرينه لفظيه منفصله اي بر خلاف ان موجود است وآن جمله و ما کنتم تکتمون در ذيل ايه قبل است که عده اي برآنند که مراد از کتمان تصميم مخالفت شيطان با فرمان سجده است .
معلوم مي شود که او از قبل کفرو استکباري در وجود خود داشت که ان را مخفي مي کرده است و نيز قرينه اي لبي بر خلاف آن در کار است ; زيرا اگر از قبل کفر ودروني براي شيطان نبوده و از لحظه استکبار و ابا جزو کافران شده اين سئوال مطرح مي شود که عامل اغواي شيطان چه بود؟
در حالي که اگر اين موجود از درون و از قبل خبيث باشد ديگر جائي براي اين سئوال باقي نمي ماند.

ادامه دارد انشاالله

موضوع قفل شده است