متقين كيانند؟؟؟؟؟؟( در گفتار امیرالمومنین)
تبهای اولیه
يكى از اصحاب امير مؤمنان(ع)به نام«همام»كه مردى عابد و پرهيزكار بودبآنحضرت عرض كرد:اى امير مؤمنان!پرهيزكاران را برايم آن چنانتوصيف كن كه گويا آنان را با چشم مىنگرم»!
اما امام(ع)در پاسخش درنك فرمود:آن گاه فرمود:«اى همام!از خدا بترس ونيكى كن كه«خداوند با كسانى است كه تقوا پيشه كنند و با كسانيكه نيكوكارند»(نحل-128)
ولى همام باين مقدار قانع نشد(و در اين باره اصرار ورزيد)تا اينكه امام تصميمگرفت صفات متقين را مشروحا برايش بازگو كند.پس از آن خداى را ستايش و ثنانمود و بر پيامبرش درود فرستاد.سپس فرمود:
اما بعد:خداوند سبحان مخلوق را آفريد در حاليكه از اطاعتشان بىنياز و از معصيتآنان ايمن بود،زيرا نه نا فرمان گناهكاران به او زيان مىرساند و نه اطاعت مطيعان بهاو نفعى مىبخشد.
روزى و معيشت آنان را بينشان تقسيم كرد و هر كدام را در دنيا به جاى خويش قرارداد،اما پرهيزكاران در دنيا داراى اين صفات برجستهاند:گفتارشان راست،پوششآنان ميانه روى،و راه رفتنشان تواضع و فروتنى است... (ادامه دارد)
با سلام و عرض ارادت،خداوند در قرآن ویژگیهای متقین را بیان فرموده اندو همچنین پیامبراکرم صلّی الله علیه وآله وامام علی علیه السلام به جهت اهمیت موضوع ویژگیهای متقین را بیان کرده اند.
دراین قسمت به چند ویژگی اولیه این بزرگواران براساس قرآن اشاره می کنم و اگر لازم بود بفرمائید تا ادامه دهم:
ذَالِكَ الْكِتَبُ لَا رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ(2)الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ ممَِّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ(3)وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بمَِا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(4)أُوْلَئكَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(سوره بقره:5)
اين است همان كتابى كه در آن هيچ شكى نيست. پرهيزگاران را راهنماست: (2)
آنان كه به غيب ايمان مىآورند و نماز مى گزارند، و از آنچه روزيشان دادهايم انفاق مى كنند، (3)و آنان كه به آنچه بر تو و بر پيامبران پيش از تو نازل شده است ايمان مىآورند و به آخرت يقين دارند. (4)ايشان از سوى پروردگارشان قرين هدايتند، و خود رستگارانند. (5)
به کمک خداوند متعال بتوانیم این ویژگیها را در خودمان با تزکیه نفس بوجود آوریم.
چشمان خويش را از آن چه خداوند بر آنها تحريم نموده،پوشيدهاند و گوشهاىخود را وقف شنيدن علم و دانش سودمند ساختهاند.در بلا و آسايش حالشان يكسان است(وتحولات آنها را دگرگون نميسازد)و اگر نبود اجل و سر آمد معينى كه خداوند براى آنهامقرر داشت.
روحهاى آنان حتى يك چشم برهم زدن از شوق پاداش و از ترس كيفر در جسمشانقرار نمىگرفت،خالق و آفريدگار در روح و جانشان بزرك جلوه كرده(بهمين جهت)غيرخداوند در نظرشان كوچك است.آنها به كسى مىمانند كه بهشت را با چشم ديده و در آنمتنعم است و همچون كسى هستند كه آتش دوزخ را مشاهده كرده،و در آن معذب است،قلبهاشان پر از اندوه و(انسانها)از شرشان در امان،بدنهاشان لاغر،و نيازمندىهايشاناندك،و ارواحشان عفيف و پاك است،براى مدتى كوتاه در اين جهان صبر و استقامت ورزيدندو راحتى بس طولانى بدست آوردند،تجارتى است پرسود كه پروردگارشان بر ايشان فراهمساخته،دنيا(با جلوه گريهايش)خواست آنها را بفريبد ولى آنها فريبش را نخوردند و آنرانخواستند دنيا(بالذاتش)آنها را اسير خود سازد ولى آنها با فداكارى،خويشتن را آزاد ساختند.
(پرهيزكاران)در شب همواره بر پا ايستادهاند،قرآن را شمرده و با تدبر تلاوتمىكنند،با آن جان خويش را محزون مىسازند و داروى درد خود را از آن مىگيرند،هر گاه به آيهاى برسند كه در آن تشويق باشد با علاقه فراوان به آن روى آورند و روحو جانشان با شوق بسيار در آن خيره شود،و آن را همواره نصب العين خود مىسازند،و هرگاه به آيهاى برخورد كنند كه در آن بيم باشد.
گوشهاى دل خويشتن را براى شنيدن آن باز مىكنند،و صداى ناله و به هم خوردنزبانههاى آتش با آن وضع مهيبش در درون گوششان طنين انداز است،آنها در پيشگاهخدا به ركوع مىروند و جبين و دست و پا به هنگام سجده بر خاك مىسايند،و از او آزادىخويش را از آتش جهنم درخواست ميكنند...(ادامه دارد)
و اما در روز دانشمندانى بردبار،و نيكوكارانى با تقوا هستند،ترس و خوف بدنهاىآنها را همچون چوبه تيرى لاغر ساخته،چنانكه ناظران،آنها را بيمار مىپندارند اماهيچ بيمارى در وجودشان نيستبيخبران مىپندارند آنها ديوانهاند در حالى كه انديشهاىبس بزرك آنان را به اين وضع در آورده.
از اعمال اندك خويش خشنود نيستند و اعمال فراوان خود را زياد نمىبينند،آنانخويش را متهم مىسازند،و از كردار خود خوفناكند.هر گاه يكى از آنها ستوده شوند از آنچه در بارهاش گفته شده در هراس مىافتد و مىگويد:من از ديگران نسبتبخود آگاه ترم!وپروردگارم به اعمالم از من آگاهتر است.
(مىگويد)بار پروردگارا ما را در مورد گناهانى كه به ما نسبت مىدهند مؤاخذه مفرما!
و نسبتبه نيكىهائيكه در باره ما گمان مىبرند ما را از آن برتر قرار ده!و گناهانى را كهنميدانند بيامرز!
از نشانههاى آنان اين است:
در دين نيرومند،نرمخو و دور انديش،با ايمانى مملو از يقين،حريص در كسبدانش،و داراى علم توام با حلم،ميانهرو در حال غنا،در عبادت خاشع،در عين تهيدستىآراسته،در شدائد بردبار،طالب حلال،در راه هدايتبا نشاط،از طمع دور،اعمال نيكرا انجام مىدهد اما بازهم ترسان است،روز را شام ميسازد و همش سپاسگزارى است،شبرا به روز مىآورد و تمام فكرش ياد خدا است،مىخوابد اما ترسان است و بر ميخيزدشادمان است ترس او از غفلت و شادمانى او به خاطر فضل و رحمتى است كه به او رسيده،هرگاه نفس او در انجام وظائفى كه خوش ندارد سركشى كند او هم از آنچه دوستدارد محرومش ميسازد.
روشنى چشمش در چيزى است كه زوال در آن راه ندارد،و بى علاقهگى و زهدش درچيزى است كه باقى نمىماند،علم و حلم را به هم آميخته و گفتار را با كردار هم آهنگساخته، آرزويش را نزديك مىبينى،لغزشش را كم،قلبش را خاشع،نفسش را قانع،خوراكش را اندك، امورش را آسان،دينش را محفوظ،شهوتش را مرده و خشمشرا فرو خورده است همگان به خيرش اميدوار،و از شرش در امانند،اگر در ميان غافلانباشد جزو ذاكران محسوب مىگردد، و اگر در ميان ذاكران باشد جزو غافلان محسوبنميشود. (ادامه دارد)
[="darkred"][="tahoma"] بهترين سخن درباره تقوي ومتقين بعداز قرآن نهج البلاغه و آن هم خطبه همام است.اما خالي از لطف نيست كه بدانيم(همانطوريكه جناب آية الله ناصر مكارم شيرازي نيز مي فرمايند)كه:
حقيقت تقوا چيست؟
" تقوا" در اصل از ماده" وقايه" به معنى نگهدارى يا خويشتن دارى است و به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مىكند، و در واقع نقش ترمز نيرومندى را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و از تندرويهاى خطرناك، باز مىدارد.
به همين دليل امير مؤمنان على ع" تقوا" را به عنوان يك دژ نيرومند در برابر خطرات گناه شمرده است، آنجا كه مىفرمايد:
اعلموا عباد اللَّه ان التقوى دار حصن عزيز:" بدانيد اى بندگان خدا تقوا دژى است مستحكم و غير قابل نفوذ" « نهج البلاغه خطبه 157».
در احاديث اسلامى و همچنين كلمات دانشمندان، تشبيهات فراوانى براى تجسم حالت تقوا بيان شده است، امير مؤمنان على ع مىفرمايد:الا و ان التقوى مطايا ذلل، حمل عليها اهلها و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنة:تقوا همچون مركبى است راهوار كه صاحبش بر آن سوار است و زمامش در دست او است و تا دل بهشت او راه پيش مىبرد"! «نهج البلاغه خطبه 16».
بعضى، تقوا را به حالت كسى تشبيه كردهاند كه از يك سرزمين پر از خار عبور مىكند، سعى دارد دامن خود را كاملا برچيند و با احتياط گام بردارد مبادا نوك خارى در پايش بنشيند، و يا دامنش را بگيرد.
ضمنا از اين تشبيه به خوبى استفاده مىشود كه تقوا به اين نيست كه انسان انزوا و گوشه گيرى انتخاب كند، بلكه بايد در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ كند.
در هر صورت اين حالت تقوا و كنترل نيرومند معنوى، روشنترين آثار ايمان به" مبدء" و" معاد" يعنى خدا و رستاخيز است، و معيار فضيلت و افتخار انسان و مقياس سنجش شخصيت او در اسلام محسوب مىشود تا آنجا كه جمله" إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ" به صورت يك شعار جاودانى اسلام در آمده است (حجرات آيه 14).
على ع مىفرمايد:
ان تقوى اللَّه مفتاح سداد و ذخيرة معاد و عتق من كل ملكة و نجاة من كل هلكة:
" تقوا و ترس از خدا، كليد گشودن هر در بستهاى است، ذخيره رستاخيز، و سبب آزادى از بردگى شيطان و نجات از هر هلاكت است" (نهج البلاغه خطبه 230).[/][/]