جمع بندی گویندۀ آیات 164 تا 169 سورۀ صافات، خداست یا فرشته؟

تب‌های اولیه

36 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
گویندۀ آیات 164 تا 169 سورۀ صافات، خداست یا فرشته؟

سلام. گویندۀ آیات 164 تا 169 سورۀ صافات، خداست یا فرشته؟ اگر گوینده فرشته است، پس چرا اینها را کلام الله می دانیم؟

وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ ﴿۱۶۴﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ ﴿۱۶۵﴾
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ ﴿۱۶۶﴾
وَإِنْ كَانُوا لَيَقُولُونَ ﴿۱۶۷﴾
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنْ الْأَوَّلِينَ ﴿۱۶۸﴾
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ ﴿۱۶۹

با نام و یاد دوست


کارشناس بحث: استاد میقات

[="Tahoma"]با سلام و درود

اولا همه آیات (صافات/164-169) سخن فرشتگان نیست؛ بلکه فقره اول از فرشتگان، و فقره دوم، سخنان مشرکان است.

آیات ذیل، بازگوی سخن ملائکه و فرشتگان است:

«وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَ إِنَّا لَنَحْنُ المُسَبِّحُونَ»
و هيچ يک از ما نيست جز آن كه مقام معلومى دارد، و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستاده‏ ايم، و ما همه تسبيح ‏گوى او هستيم! (صافات، 164-166)

و آیات ذیل، سخن مشرکان است:

«وَ إِن كاَنُواْ لَيَقُولُونَ * لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ * لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»
آنها پيوسته مى ‏گفتند: «اگر يكى از كتاب هاى پيشينيان نزد ما بود، به يقين، ما بندگان مخلص خدا بوديم!» (صافات، 167-169)

در ثانی کلام، کلام خداوند است که از زبان فرشتگان، سخنان آنان را نقل می کند.

به بیان دیگر؛ سخن ملائکه است که در قالب الفاظ الهی بیان شده است.

بنابر این، الفاظ الهی و از طرف خداوند متعال است.

میقات;655861 نوشت:
در ثانی کلام، کلام خداوند است که از زبان فرشتگان، سخنان آنان را نقل می کند.

به بیان دیگر؛ سخن ملائکه است که در قالب الفاظ الهی بیان شده است.

بنابر این، الفاظ الهی و از طرف خداوند متعال است.

با سلام. گرامی چرا خدا باید اینجا از زبان فرشتگان حرف بزند؟ آیا حکیمانه است در میان پاسخ به شبهات منحرفین، ناگهان از زبان موجوداتی که موضوع شبهه هستند، سخن به میان آوریم؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;655957 نوشت:
با سلام. گرامی چرا خدا باید اینجا از زبان فرشتگان حرف بزند؟ آیا حکیمانه است در میان پاسخ به شبهات منحرفین، ناگهان از زبان موجوداتی که موضوع شبهه هستند، سخن به میان آوریم؟

با سلام و درود

چه اشکالی دارد؟

از طرفی بیان سخن خود فرشتگان و نقل اعتراف و شهادت آنان، تاثیر بیشتری دارد و نادرستی تفکر مشرکان در باره آنان را بیشتر بروز می دهد.

به بیان دیگر؛ وقتی از زبان خود فرشتگان سخن گفته شود که ما آن گونه که شما تصور می کنید نیستیم و یا حقیقت آن گونه که شما گمان می کنید نیست، تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد.

وقتی مشرکان خودشان را با فرشتگان مقایسه می کنند ولی از زبان فرشتگان به آن ها پاسخ داده می شود که ما چنین ویژگی هایی داریم و شما مانند ما نیستید؛ این تاثیر بیشتری می تواند بر مخاطب (مشرکان) داشته باشد.

میقات;656313 نوشت:

با سلام و درود

چه اشکالی دارد؟

از طرفی بیان سخن خود فرشتگان و نقل اعتراف و شهادت آنان، تاثیر بیشتری دارد و نادرستی تفکر مشرکان در باره آنان را بیشتر بروز می دهد.

به بیان دیگر؛ وقتی از زبان خود فرشتگان سخن گفته شود که ما آن گونه که شما تصور می کنید نیستیم و یا حقیقت آن گونه که شما گمان می کنید نیست، تاثیر بیشتری بر مخاطب دارد.

وقتی مشرکان خودشان را با فرشتگان مقایسه می کنند ولی از زبان فرشتگان به آن ها پاسخ داده می شود که ما چنین ویژگی هایی داریم و شما مانند ما نیستید؛ این تاثیر بیشتری می تواند بر مخاطب (مشرکان) داشته باشد.

با سلام. گرامی منظورتان از مقایسۀ خود با فرشتگان از سوی مشرکین را ندانستم، ولی فکر نکنم برای بحث ما مفید باشد.

گرامی، بحث بر سر حکیمانه بودنِ روش بیان است. شما فرض بفرمایید که بنده می خواهم به کسی توضیح بدهم که وقتی مرتاضها با فلوتشان مار را از درون جعبه بیرون می کشند، این صدای فلوت نیست که باعث بالا آمدن مار می شود، بعد به جای اینکه مسئله را توضیح بدهم بگویم: «ما به کل کر هستیم و هیچ صدایی را نمی شنویم، بلکه وقتی فلوت بالای سرمان حرکت می کند، به دنبال سر فلوت بالا می آییم.»

خب الان این روش توضیح حکیمانه است؟ شما نمی پرسید که "مگر تو مار هستی که چنین می گویی؟"

با تشکر

با نام خدا

مثالی بزنم ( البته با دید خودم ) :

فرض کنید بنده یه رباتی (ربات هایی ) ساخته ام که در اختیار خودم هست و با دستور من کار میکنه !

حالا من برای اینکه این (هارو) رو معرفی کنم به همه

میام خودم از طرف این ها صحبت میکنم
.

ما ربات هایی هستیم که در اختیار انسان بوده و به صف هستیم تا دستورات انسان رو اطاعت کنیم.

بنده خودم دارم صحبت میکنم اما برای معرفی اهداف ساخته هایم (ربات هایم)

[="Tahoma"]

חסר משמעות;656921 نوشت:
با سلام. گرامی منظورتان از مقایسۀ خود با فرشتگان از سوی مشرکین را ندانستم، ولی فکر نکنم برای بحث ما مفید باشد.

گرامی، بحث بر سر حکیمانه بودنِ روش بیان است. شما فرض بفرمایید که بنده می خواهم به کسی توضیح بدهم که وقتی مرتاضها با فلوتشان مار را از درون جعبه بیرون می کشند، این صدای فلوت نیست که باعث بالا آمدن مار می شود، بعد به جای اینکه مسئله را توضیح بدهم بگویم: «ما به کل کر هستیم و هیچ صدایی را نمی شنویم، بلکه وقتی فلوت بالای سرمان حرکت می کند، به دنبال سر فلوت بالا می آییم.»

خب الان این روش توضیح حکیمانه است؟ شما نمی پرسید که "مگر تو مار هستی که چنین می گویی؟"

با تشکر

با سلام و درود

منظورم از مقایسه، اشاره به امثال چنین حرف هایی است که اگر ما نیز چنین بودیم چنان می کردیم، مانند مشرکان که می گفتند اگر بر ما نیز کتاب نازل می شد و ... ما نیز از مخلصان بودیم.

مطلب دیگر؛ قرآن قرار نیست مانند کتاب داستان و رمان، همه جزئیات و ریز مطالب را ذکر کرده باشد، مثلا بگوید در این جا فرشتگان در جواب شما چنین می گویند، و سپس از فرشتگان نقل قول نماید. قرآن به اصل مطالب و مقدار مورد نیاز برای هدایت، اشاره فرموده است.

و الا اگر قرار بود مانند دیالوگ های امروزی و کتاب رمان و ... باشد چنین می بود: ای جبرئیل، پیامبر را بگو تا از قول فرشتگان به مشرکان بگوید: .... .

بنابر این، حذف این جزئیات برای قرآن عیب محسوب نمی شود زیرا اصلا بنا نداشته تا مانند کتاب رمان و داستان و ...، همه جزئیات گفتگو را بیان کرده باشد.

میقات;657142 نوشت:

با سلام و درود

منظورم از مقایسه، اشاره به امثال چنین حرف هایی است که اگر ما نیز چنین بودیم چنان می کردیم، مانند مشرکان که می گفتند اگر بر ما نیز کتاب نازل می شد و ... ما نیز از مخلصان بودیم.

مطلب دیگر؛ قرآن قرار نیست مانند کتاب داستان و رمان، همه جزئیات و ریز مطالب را ذکر کرده باشد، مثلا بگوید در این جا فرشتگان در جواب شما چنین می گویند، و سپس از فرشتگان نقل قول نماید. قرآن به اصل مطالب و مقدار مورد نیاز برای هدایت، اشاره فرموده است.

و الا اگر قرار بود مانند دیالوگ های امروزی و کتاب رمان و ... باشد چنین می بود: ای جبرئیل، پیامبر را بگو تا از قول فرشتگان به مشرکان بگوید: .... .

بنابر این، حذف این جزئیات برای قرآن عیب محسوب نمی شود زیرا اصلا بنا نداشته تا مانند کتاب رمان و داستان و ...، همه جزئیات گفتگو را بیان کرده باشد.

با سلام و درود.

گرامی، با این نوع بیان، مطلب گنگ می شود. من ارتباط مسئله با رمان و داستان را متوجه نشدم! آنچه بنده به شما عرض کردم، یک مطلب علمی بود. مارها واقعاً ناشنوا هستند و به دلیل شرطی شدن، به دنبال نی مرتاض بالا می آیند و صدای آنرا نمی شنوند. بیان من در مورد نوع بیان بود.

حال آیا این بیان گنگ و گیج کننده، که معلوم نمی کند که گویندۀ جمله به راستی خداست یا فرشته(عنایت دارید که در پرسشهای من، بیشتر فرض بر نگاه برون دینی است) با فصاحت و بلاغت قرآن، سازگار است؟ حذف باید یک قرینه باشد، ولی این حذف قرینه ای ندارد، و به راستی مخاطب را به این فکر می اندازد که اینها کلمات فرشتگان است و نه کلمات نازل شده از سوی خدا.

חסר משמעות;657173 نوشت:
حال آیا این بیان گنگ و گیج کننده، که معلوم نمی کند که گویندۀ جمله به راستی خداست یا فرشته(عنایت دارید که در پرسشهای من، بیشتر فرض بر نگاه برون دینی است) با فصاحت و بلاغت قرآن، سازگار است؟

سلام دوست گرامی
پیشنهاد می کنم این تاپیک رو مطالعه بفرمایید:
مبهم گویی های قرآن

[="Tahoma"]

חסר משמעות;657173 نوشت:
با سلام و درود.

گرامی، با این نوع بیان، مطلب گنگ می شود. من ارتباط مسئله با رمان و داستان را متوجه نشدم! آنچه بنده به شما عرض کردم، یک مطلب علمی بود. مارها واقعاً ناشنوا هستند و به دلیل شرطی شدن، به دنبال نی مرتاض بالا می آیند و صدای آنرا نمی شنوند. بیان من در مورد نوع بیان بود.

حال آیا این بیان گنگ و گیج کننده، که معلوم نمی کند که گویندۀ جمله به راستی خداست یا فرشته(عنایت دارید که در پرسشهای من، بیشتر فرض بر نگاه برون دینی است) با فصاحت و بلاغت قرآن، سازگار است؟ حذف باید یک قرینه باشد، ولی این حذف قرینه ای ندارد، و به راستی مخاطب را به این فکر می اندازد که اینها کلمات فرشتگان است و نه کلمات نازل شده از سوی خدا.

با سلام و درود

اولا این که مار نمی تواند حرف بزند دلیل نمی شود نتیجه بگیریم پس فرض حرف زدن برای ملائکه هم چنین است.

در ثانی بنده نگفتم این جا حذفی صورت گرفته است، عرضم این بود که در واقع می تواند چنین باشد، یعنی اگر بر اساس یک محاروه و گفتگو بخواهیم در نظر بگیریم، چنین بوده است.

مطلب سوم این که این فقره از آیات، حکایت کلام فرشتگان و از طرفی الفاظ آن الهی و از خداوند است؛ لذا کلمات نازل شده از خداوند و جزو قرآن است، زیرا در جای خود ثابت شده به اتفاق شیعه و سنی، چیزی بر قرآن اضافه نشده است و همه الهی است. بنابر این، هر توجیهی برای این آیات می شود باید در قالب جزو قرآن بودن باشد.

با عرض سلام

میقات;659432 نوشت:

اولا این که مار نمی تواند حرف بزند دلیل نمی شود نتیجه بگیریم پس فرض حرف زدن برای ملائکه هم چنین است.

الف) گرامی این عدم توانایی مار در بر حرف زدن از کجا آمده؟(با هنوعانش نمی تواند حرف زند زیرا ناشنوا هستند، ولی جایی نیامده که لال هم باشند.) بعد هم می شود به جای مار، یک حیوان دیگر را مثال زد، مثل هدهد یا نملة، که قرآن صراحت دارد در سخنگویی آنها. بعلاوه، من نمی دانم از کجای سخن من برداشت این فرمودید که ملائکه حرف نمی زنند. فکر کنم در این بخش دچار سوءبرداشت شده اید. بنده فقط خواستم نشان بدهم که این بیان گنگ است.

میقات;659432 نوشت:

در ثانی بنده نگفتم این جا حذفی صورت گرفته است، عرضم این بود که در واقع می تواند چنین باشد، یعنی اگر بر اساس یک محاروه و گفتگو بخواهیم در نظر بگیریم، چنین بوده است.

گرامی، شما خودتان فرمودید که منظور آیه این است که فرشتگان در جواب مشرکین چنین می گویند. خب این "فرشتگان در جواب مشرکین چنین می گویند" که در متن آیه نیست، در کلیت قرآن و آیات پیشین هم که خدا سخنگوست و نقل قولی از فرشته نشده است. خب از مسلمات فصاحت و بلاغت همین رسایی است که جمله باید نشان بدهد که گوینده اش کیست و اگر نهاد همراه گزاره ذکر نمی شود، به معنای حذف است که یا باید به قرینۀ معنوی باشد و یا به قرینۀ تکرار، دومی که نیست و اوّلی اگر باشد، توضیح و تبیینش با شماست؛ وگرنه هر کس می تواند برداشت خودش را بکند.

میقات;659432 نوشت:

مطلب سوم این که این فقره از آیات، حکایت کلام فرشتگان و از طرفی الفاظ آن الهی و از خداوند است؛ لذا کلمات نازل شده از خداوند و جزو قرآن است، زیرا در جای خود ثابت شده به اتفاق شیعه و سنی، چیزی بر قرآن اضافه نشده است و همه الهی است. بنابر این، هر توجیهی برای این آیات می شود باید در قالب جزو قرآن بودن باشد.

گرامی عرض کردم که مثل سایر بحثهایم، اینجا هم نگاهم برون دینی است، ولی منظور سؤال با آنچه برداشت کرده اید متفاوت است. من هم قبول دارم که جمله از خداست. مشکل بر سر گنگ بودن و نارسایی است که با زیبایی ادبی قرآن، سازگار نیست.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;659445 نوشت:

خب از مسلمات فصاحت و بلاغت همین رسایی است که جمله باید نشان بدهد که گوینده اش کیست و اگر نهاد همراه گزاره ذکر نمی شود، به معنای حذف است که یا باید به قرینۀ معنوی باشد و یا به قرینۀ تکرار، دومی که نیست و اوّلی اگر باشد، توضیح و تبیینش با شماست؛ وگرنه هر کس می تواند برداشت خودش را بکند.

گرامی عرض کردم که مثل سایر بحثهایم، اینجا هم نگاهم برون دینی است، ولی منظور سؤال با آنچه برداشت کرده اید متفاوت است. من هم قبول دارم که جمله از خداست. مشکل بر سر گنگ بودن و نارسایی است که با زیبایی ادبی قرآن، سازگار نیست.

با سلام و درود

اولا گوینده کلام مشخص است. خداوند از قول فرشتگان حکایت می کند.

در ثانی آیات مورد نظر، در رساندن پیام خود، هیچ گنگی و نارسایی ندارند؛ کما این که اکنون نیز پیام آیه بر مخاطب روشن و واضح است. کسی با مواجهه با این آیات نمی گوید من پیام این آیات را نمی فهمم و اصلا این آیات چه پیامی دارند.

پیام آیات روشن و واضح است و همین کفایت می کند. بله ممکن است کسی به دنبال تحقیق تخصصی از نظر فصاحت، بلاغت، صرف، نحو و ... باشد، که او هم با مراجعه به اهل فن و کتب مربوطه به موضوع مورد نظر خود می پردازد. در هر حال، چنین شخصی هم نمی گوید آیه از نظر پیامرسانی مشکل دارد و پیام صحیحی از آیه دریافت نمی شود.

بنابر این؛ آیات شریفه در اصل رساندن پیام و نیز در این که این کلام خداوند و حکایت از قول فرشتگان است، رسا و گویا است.

نکته: ممکن است کسی بگوید این آیات حکایت قول پیامبران است زیرا مشرکان (با توجه به آیات بعد) می گفتند اگر بر ما هم کتاب نازل می شد و ... ما هم از مخلصین بودیم؛ این آیات حکایت از طرف پیامبران الهی است که ما چنین و چنانیم.

در هر حال، اگر این نظر را هم بپذیریم (که نظری غیر مشهور و ضعیف است) باز هم در اصل پیامرسانی آیات و رسایی مفهوم و پیام آیه برای مخاطب، مشکلی وجود ندارد.

میقات;660095 نوشت:

با سلام و درود

اولا گوینده کلام مشخص است. خداوند از قول فرشتگان حکایت می کند.

در ثانی آیات مورد نظر، در رساندن پیام خود، هیچ گنگی و نارسایی ندارند؛ کما این که اکنون نیز پیام آیه بر مخاطب روشن و واضح است. کسی با مواجهه با این آیات نمی گوید من پیام این آیات را نمی فهمم و اصلا این آیات چه پیامی دارند.

پیام آیات روشن و واضح است و همین کفایت می کند. بله ممکن است کسی به دنبال تحقیق تخصصی از نظر فصاحت، بلاغت، صرف، نحو و ... باشد، که او هم با مراجعه به اهل فن و کتب مربوطه به موضوع مورد نظر خود می پردازد. در هر حال، چنین شخصی هم نمی گوید آیه از نظر پیامرسانی مشکل دارد و پیام صحیحی از آیه دریافت نمی شود.

بنابر این؛ آیات شریفه در اصل رساندن پیام و نیز در این که این کلام خداوند و حکایت از قول فرشتگان است، رسا و گویا است.

نکته: ممکن است کسی بگوید این آیات حکایت قول پیامبران است زیرا مشرکان (با توجه به آیات بعد) می گفتند اگر بر ما هم کتاب نازل می شد و ... ما هم از مخلصین بودیم؛ این آیات حکایت از طرف پیامبران الهی است که ما چنین و چنانیم.

در هر حال، اگر این نظر را هم بپذیریم (که نظری غیر مشهور و ضعیف است) باز هم در اصل پیامرسانی آیات و رسایی مفهوم و پیام آیه برای مخاطب، مشکلی وجود ندارد.

با سلام. کارشناس گرامی، خود بنده وقتی سالها پیش برای بار اوّل این آیه را خواندم، کاملاً برداشتم این بود که سخن، سخن فرشته است و نتیجه گیریم این بود که احتمالاً تمام قرآن را جبرئیل به پیامبر می گوید و بعد در اکثر جاها پیام را مستقیم منتقل می کند و در بعضی جاها، با اجازۀ خدا، خودش هم حرف می زند، و این آیه هم از همان معدود جاهاست! بعدها و در ضمن تحقیقات، نظر صحیحتر را شناختم.

پس اینگونه نیست که نشود برداشت دیگری از آیه کرد و هر کس بخواند درست مسئله را بفهمد. این نوع بیان که در خود قرآن هم کم سابقه است، مشکلش در این نیست که معلوم نیست کسی که چنین می گوید، کیست، بلکه مشکلش این است که معلوم نیست که آنرا خدا گفته یا فرشته.

شما من را یک نامسلمان فرض کنید، که می خواهد با ادبیات قرآن آشنا شود. خب از جمله و سیاق آیات پسین مشخص است که صحبت بندگان خداست که مطرح می شود، و از قرار معلوم باید این سخن فرشتگان باشد، ولی اینجا شما به چه قرینه ای می خواهید ثابت کنید که این سخن خداست، که از زبان فرشته سخن گفته است، و نه سخن فرشته؟

با سپاس

חסר משמעות;660127 نوشت:
با سلام. کارشناس گرامی، خود بنده وقتی سالها پیش برای بار اوّل این آیه را خواندم، کاملاً برداشتم این بود که سخن، سخن فرشته است و نتیجه گیریم این بود که احتمالاً تمام قرآن را جبرئیل به پیامبر می گوید و بعد در اکثر جاها پیام را مستقیم منتقل می کند و در بعضی جاها، با اجازۀ خدا، خودش هم حرف می زند، و این آیه هم از همان معدود جاهاست! بعدها و در ضمن تحقیقات، نظر صحیحتر را شناختم.

پس اینگونه نیست که نشود برداشت دیگری از آیه کرد و هر کس بخواند درست مسئله را بفهمد. این نوع بیان که در خود قرآن هم کم سابقه است، مشکلش در این نیست که معلوم نیست کسی که چنین می گوید، کیست، بلکه مشکلش این است که معلوم نیست که آنرا خدا گفته یا فرشته.

شما من را یک نامسلمان فرض کنید، که می خواهد با ادبیات قرآن آشنا شود. خب از جمله و سیاق آیات پسین مشخص است که صحبت بندگان خداست که مطرح می شود، و از قرار معلوم باید این سخن فرشتگان باشد، ولی اینجا شما به چه قرینه ای می خواهید ثابت کنید که این سخن خداست، که از زبان فرشته سخن گفته است، و نه سخن فرشته؟

با سپاس

با سلام و درود

این برداشت شما دلیل نمی شود که یک قاعده و قانون کلی صادر کنیم؛ از طرفی موارد نقض بسیاری دارد.

در ضمن، این مقدار احتمال برای کسی که ابتدائا با قرآن مواجه می شود، لزوما به معنای نقص از جانب قرآن نیست بلکه با آگاهی بیشتر پیدا کردن نسبت به قرآن، این ابهام برطرف می شود. لذا این عیب قرآن نیست بلکه کافی نبودن اطلاع و آگاهی خود شخص است که پس از آگاهی یافتن، ابهام برطرف می شود.

مطلب دیگر؛ قرار نیست قرآن را جلو هر کسی ـ نامسلمان و یا ناآشنای با قرآن ـ قرار دهیم هیج ابهامی در آن نداشته باشد. ابهام داشتن در علوم قرآنی و یا تفسیر آیات، به معنای نقص قرآن نیست.

مورد گفتگو نیز از همین قبیل است. ممکن است کسی ابتدا گمان کند که این کلام فرشتگان است، ولی وقتی این آگاهی به او داده شود که قرآن همه اش ـ لفظ و معنا ـ از خداوند است و چیزی به آن اضافه نشده، دیگر نمی گوید این کلام فرشتگان است بلکه می گوید پس این نقل قول و حکایت قول فرشتگان است.

لذا همین که ثابت است که در قرآن غیر قرآن وارد نشده است، دلیل بر این است که این جا نیز کلام خداوند و حکایت از قول فرشتگان است.

این موضوع سخن گقتن افرادی غیر از خدا در قرآن باز هم هست و گفتگو متقابل بین خدا و ذاالقرنین به نظر من کاملا یک مثال مناسب است حدا از دوالقرنین سئوال می کند که با این ها چه رفتاری می کنی ؟ و او نظر خودش را بدون مشورتی با خدا ییان می کند حتی می گوید که مجازات می کنم و می بخشم این سخنان دوالقرنین در قرآن آمده است و جزو آیات قرآن قرار گرفته است در نظر بگیرید که کسی خدا از او پرسش می کند انگار خدا نمی داند و می پرسد تا بداند و طرف مقابل خدا ، اعلام می کند می کشم یا می بحشم و پاداش می دهم بدون اینکه از خدا بپرسد که این کارم صحیح است یا غلط و یا حتی انشالله می کنم هم نمی گوید و جالب که خدا هم بدون هیج عکس العملی در برابر مقرارات اعلام شده ذوالقرنین سکوت می کند .

این گفتگو متقابل خدا را کوچک نمی کند بلکه خداوند دارد به خوانندگان قرآن رشد یافتگی را نشان می دهد و باید بدانیم در دل ذوالقرنین در حین بیان این مطالب خوف و رجاء نسبت به خدا بسیار زیاد بوده است اما مردی رشد یافته است و می داند که چه چیز صحیح است و چه چیز غلط است و خدا دارد با گفتگو متقابل راهنمایی کند ما را که این آموزگاران ما یعنی پیامبران و رسولان الهی تا چه پایه ای دانا هستند و باید به سخنان و رفتار آنها اعتماد کنیم و مرتب از آن ها نپرسیم که آیا این حرف شما و یا این کار شما مورد تائید خداوند بلند مرتبه هست یا نه ؟
ازطرفی دیگر فرشتگان هم در تربیت و آموزش و کنترل پیامبران کوشا هستند موجوداتی توانا و دانا هسند .
وباید بدانیم پیامبران از خطا در ارتباط با مردم مصون هستد و هرگز خطا نمی کنند حتی خطای انسانی هم ندارند می دانید چرا تا این اندازه مصون هستند ؟
درسوره جن گفته شده است پیامبران نگهبانانی از فرشته های توانا و دانا دارند که اجازه هیج خطایی را در ارتباط با بندگان خدا به پیامبران نمی دهند
در سوره صافات خداوند ما به فرشتگان قسم می خورد و مثل موضوع ذوالقرنین به ما بندگانش یاد می دهد که با چه موجودات فرهیخته و سازمان یافته ای در ارتباط هستیم
عظمت فرشتگان را نشان ما می دهد

با عرض سلام.

میقات;660873 نوشت:

این برداشت شما دلیل نمی شود که یک قاعده و قانون کلی صادر کنیم؛ از طرفی موارد نقض بسیاری دارد.

اول اینکه گرامی راستش متوجه منظور شما نمی شوم، ولی این برداشتی که عرض کردم، بدیهی ترین برداشت از آیه است، یعنی هر کس با چنین متنی برخورد کند، حس خواهد کرد که فرشته در حال انتقال پیام خداست، و در این بین خودش نیز توضیح می دهد که هر یک از ما مقامی داریم. لازمۀ تفسیر دوم(و اصلی) آیه این است که فرد اعتقاد داشته باشد که هیچوقت خود فرشته چیزی نمی گوید.

میقات;660873 نوشت:

در ضمن، این مقدار احتمال برای کسی که ابتدائا با قرآن مواجه می شود، لزوما به معنای نقص از جانب قرآن نیست بلکه با آگاهی بیشتر پیدا کردن نسبت به قرآن، این ابهام برطرف می شود. لذا این عیب قرآن نیست بلکه کافی نبودن اطلاع و آگاهی خود شخص است که پس از آگاهی یافتن، ابهام برطرف می شود.

مطلب دیگر؛ قرار نیست قرآن را جلو هر کسی ـ نامسلمان و یا ناآشنای با قرآن ـ قرار دهیم هیج ابهامی در آن نداشته باشد. ابهام داشتن در علوم قرآنی و یا تفسیر آیات، به معنای نقص قرآن نیست.

دوم اینکه، بله ابهام برای یک متن الهیاتی هیچ ایرادی نیست، ولی وقتی این متن الهیاتی در عین الهیاتی بودن، یک اثر والای ادبی هم باشد، آنگاه رسایی آن، اهمیت پیدا می کند. پیشاپیش عرض می کنم که داشتن معانی باطنی و کنایات و مفاهیم پنهان، ابهام نیست، ولی اینکه یک آیه چیزی را برساند که ممکن است برداشت ما از آن وارونه باشد، امر دیگری است.

میقات;660873 نوشت:

مورد گفتگو نیز از همین قبیل است. ممکن است کسی ابتدا گمان کند که این کلام فرشتگان است، ولی وقتی این آگاهی به او داده شود که قرآن همه اش ـ لفظ و معنا ـ از خداوند است و چیزی به آن اضافه نشده، دیگر نمی گوید این کلام فرشتگان است بلکه می گوید پس این نقل قول و حکایت قول فرشتگان است.
لذا همین که ثابت است که در قرآن غیر قرآن وارد نشده است، دلیل بر این است که این جا نیز کلام خداوند و حکایت از قول فرشتگان است.

سوم اینکه گرامی، نیاز نیست ما باور به تحریفگری از سوی فرشته یا چیزی شبیه به آن، داشته باشیم تا چنین برداشتی بکنیم. فرشته می تواند به اذن خدا، این حرف را بزند(و اتفاقاً با نگاه عوامانه بسیار سازگار است، زیرا در نگاه عوام فرشته می آید و می نشیند و با پیامبر به صحبت می پردازد و پیام را از طریق گفتگو به اطلاع او می رساند) پس صرف اثبات شده بودن الهی بودنِ قرآن و عدم تحریف آن، برای چنین اثباتی کفایت نمی کند، بلکه شما باید دلیلی هم بیاورید که فرشته هیچوقت خودش حرف نمی زند، و فقط واسطگی را به عهده دارد.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;661060 نوشت:
با عرض سلام.

اول اینکه گرامی راستش متوجه منظور شما نمی شوم، ولی این برداشتی که عرض کردم، بدیهی ترین برداشت از آیه است، یعنی هر کس با چنین متنی برخورد کند، حس خواهد کرد که فرشته در حال انتقال پیام خداست، و در این بین خودش نیز توضیح می دهد که هر یک از ما مقامی داریم. لازمۀ تفسیر دوم(و اصلی) آیه این است که فرد اعتقاد داشته باشد که هیچوقت خود فرشته چیزی نمی گوید.

دوم اینکه، بله ابهام برای یک متن الهیاتی هیچ ایرادی نیست، ولی وقتی این متن الهیاتی در عین الهیاتی بودن، یک اثر والای ادبی هم باشد، آنگاه رسایی آن، اهمیت پیدا می کند. پیشاپیش عرض می کنم که داشتن معانی باطنی و کنایات و مفاهیم پنهان، ابهام نیست، ولی اینکه یک آیه چیزی را برساند که ممکن است برداشت ما از آن وارونه باشد، امر دیگری است.

سوم اینکه گرامی، نیاز نیست ما باور به تحریفگری از سوی فرشته یا چیزی شبیه به آن، داشته باشیم تا چنین برداشتی بکنیم. فرشته می تواند به اذن خدا، این حرف را بزند(و اتفاقاً با نگاه عوامانه بسیار سازگار است، زیرا در نگاه عوام فرشته می آید و می نشیند و با پیامبر به صحبت می پردازد و پیام را از طریق گفتگو به اطلاع او می رساند) پس صرف اثبات شده بودن الهی بودنِ قرآن و عدم تحریف آن، برای چنین اثباتی کفایت نمی کند، بلکه شما باید دلیلی هم بیاورید که فرشته هیچوقت خودش حرف نمی زند، و فقط واسطگی را به عهده دارد.

با سلام و درود

این که در ابتدا کسی در اثر مطالعه و آگاهی کامل نداشتن، این آیات را کلام خود فرشتگان بداند، نقص محسوب نمی شود؛ زیرا با آگاهی لازم می فهمد که همه قرآن کلام خداوند است و این حکایتِ کلام فرشتگان است، نه خود کلام آن ها.

رسا و شیوا و بلیغ بودن آیه در رساندن پیامش، سر جای خود باقی است؛ فقط شک می کند که این کلام خدا است یا فرشته، که پس از آگاهی می فهمد کلام خداوند است. لذا این گونه نیست که اگر گمان کرد کلام فرشتگان است، پیام آیه وارونه و بر عکس باشد. مگر عبارات و الفاظ آیه تغییر می کند؟! الفاظ که همان الفاظ است و معانی هم همان معانی، پس وارونه و برعکس شدن آن کجاست؟!

به بیان دیگر؛ این که این کلام فرشتگان باشد یا خداوند، در مفهوم آیه و پیامرسانی آن که فرقی ندارد. لذا فصیح و بلیغ بودن آیه باقی است.

مطلب دیگر؛ به آیات ذیل توجه فرمایید: جبرئیل واسطه وحی است:

«قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ الله‏»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است.(بقره، 97)

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل كرده است.(نحل، 102)

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِين‏»؛ روح الامين آن را نازل كرده است.(شعراء، 193)

نکته:
به قید «بِإِذْنِ الله»، «مِنْ رَبِّكَ» و «الرُّوحُ الْأَمِين» که در قرآن تکرار شده دقت فرمایید. واسطه نزول، فردی امین و درستکار است و این خود، گواهی بر صیانت قرآن از دگرگونی در مسیر نزول ست.

این آیات را در کنار آیات عصمت ملائکه قرار دهید:

«عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون‏»؛ فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏ كنند و آنچه را فرمان داده شده‏ اند (به طور كامل) اجرا مى ‏نمايند.(تحریم، 6)

«لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏»؛ هرگز در سخن بر او پيشى نمى ‏گيرند و (پيوسته) به فرمان او عمل مى ‏كنند. (انبیاء، 27)

مطلب سوم؛ مراجعه به قرآن و برداشت از آن نیاز به پیش فرض هایی دارد و نمی توان گفت من بدون توجه به همه این ها به قرآن مراجعه می کنم و اگر ابهامی در این مسیر پیش آمد، دلیل بر ضعف و عیب قرآن است. خیر، عیب از خود شخص بوده که آگاهی لازم را کسب نکرده است.

کسی که مدعی است الفاظ قرآن از خداوند نیست و کلام خود فرشته است که یا بدون اذن و یا با اذن، از طرف خودش به پیامبر ابلاغ کرده است، باید ادعایش را ثابت کند.

همه قرآن کلام خداوند است که به واسطه فرشته وحی ابلاغ شده و فرشته وحی معصوم است و چیزی غیر از آن چه خداوند فرمان داده، نمی گوید؛ به عبارت دیگر، فرشته وحی در ارسال وحی، امین بوده و خیانت نکرده است. کسی که ادعای خلاف دارد باید اثبات کند.

میقات;661720 نوشت:

با سلام و درود

این که در ابتدا کسی در اثر مطالعه و آگاهی کامل نداشتن، این آیات را کلام خود فرشتگان بداند، نقص محسوب نمی شود؛ زیرا با آگاهی لازم می فهمد که همه قرآن کلام خداوند است و این حکایتِ کلام فرشتگان است، نه خود کلام آن ها.

رسا و شیوا و بلیغ بودن آیه در رساندن پیامش، سر جای خود باقی است؛ فقط شک می کند که این کلام خدا است یا فرشته، که پس از آگاهی می فهمد کلام خداوند است. لذا این گونه نیست که اگر گمان کرد کلام فرشتگان است، پیام آیه وارونه و بر عکس باشد. مگر عبارات و الفاظ آیه تغییر می کند؟! الفاظ که همان الفاظ است و معانی هم همان معانی، پس وارونه و برعکس شدن آن کجاست؟!

به بیان دیگر؛ این که این کلام فرشتگان باشد یا خداوند، در مفهوم آیه و پیامرسانی آن که فرقی ندارد. لذا فصیح و بلیغ بودن آیه باقی است.

مطلب دیگر؛ به آیات ذیل توجه فرمایید: جبرئیل واسطه وحی است:

«قُلْ مَن كاَنَ عَدُوًّا لِّجِبرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلىَ‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ الله‏»؛ بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد (در حقيقت دشمن خداست) چرا كه او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل كرده است.(بقره، 97)

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت بحقّ نازل كرده است.(نحل، 102)

«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِين‏»؛ روح الامين آن را نازل كرده است.(شعراء، 193)

نکته:
به قید «بِإِذْنِ الله»، «مِنْ رَبِّكَ» و «الرُّوحُ الْأَمِين» که در قرآن تکرار شده دقت فرمایید. واسطه نزول، فردی امین و درستکار است و این خود، گواهی بر صیانت قرآن از دگرگونی در مسیر نزول ست.

این آیات را در کنار آیات عصمت ملائکه قرار دهید:

«عَلَيْها مَلائِكَةٌ غِلاظٌ شِدادٌ لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون‏»؛ فرشتگانى بر آن گمارده شده كه خشن و سختگيرند و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى‏ كنند و آنچه را فرمان داده شده‏ اند (به طور كامل) اجرا مى ‏نمايند.(تحریم، 6)

«لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏»؛ هرگز در سخن بر او پيشى نمى ‏گيرند و (پيوسته) به فرمان او عمل مى ‏كنند. (انبیاء، 27)

مطلب سوم؛ مراجعه به قرآن و برداشت از آن نیاز به پیش فرض هایی دارد و نمی توان گفت من بدون توجه به همه این ها به قرآن مراجعه می کنم و اگر ابهامی در این مسیر پیش آمد، دلیل بر ضعف و عیب قرآن است. خیر، عیب از خود شخص بوده که آگاهی لازم را کسب نکرده است.

کسی که مدعی است الفاظ قرآن از خداوند نیست و کلام خود فرشته است که یا بدون اذن و یا با اذن، از طرف خودش به پیامبر ابلاغ کرده است، باید ادعایش را ثابت کند.

همه قرآن کلام خداوند است که به واسطه فرشته وحی ابلاغ شده و فرشته وحی معصوم است و چیزی غیر از آن چه خداوند فرمان داده، نمی گوید؛ به عبارت دیگر، فرشته وحی در ارسال وحی، امین بوده و خیانت نکرده است. کسی که ادعای خلاف دارد باید اثبات کند.

با عرض سلام. امیدوارم تأخیرم باعث فراموشی در مباحث پیشین نشده باشد. ببینید بزرگوار، کسی که بگوید این قول فرشته است نیز به قرآن بی ایمان نیست، زیرا فرشته از خودش حرف نزده است، بلکه با رضایت خدا این سخن را مطرح نموده است. پس اثبات الهی بودن قرآن، برای اینکه گوینده خود خداست، کفایت نمی کند. ما چطور به عنوان مؤمنین قرآن، بدانیم که این سخن فرشته نیست که با رضایت خدا، مطرح نموده است؟

[="Tahoma"]

חסר משמעות;666189 نوشت:
با عرض سلام. امیدوارم تأخیرم باعث فراموشی در مباحث پیشین نشده باشد. ببینید بزرگوار، کسی که بگوید این قول فرشته است نیز به قرآن بی ایمان نیست، زیرا فرشته از خودش حرف نزده است، بلکه با رضایت خدا این سخن را مطرح نموده است. پس اثبات الهی بودن قرآن، برای اینکه گوینده خود خداست، کفایت نمی کند. ما چطور به عنوان مؤمنین قرآن، بدانیم که این سخن فرشته نیست که با رضایت خدا، مطرح نموده است؟

با سلام و درود

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّك‏»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت نازل كرده.‏(نحل، 102)

«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»؛ همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم‏.(شوری، 52)

تعبیر «مِنْ عِنْدِنا» نیز در آیات قرآن به کرات آمده است.

فرشته الهی امین است و از خود چیزی نمی گوید لذا آن چه فرشته می گوید اگر قبول دارید که از طرف خداوند است، این معنایش همان کلام خداوند بودن است.

به بیان دیگر؛ فرشته که از خودش حرفی نمی زند بلکه هر چه می گوید از جانب خداوند و از طرف خداوند است؛ پس نمی توان فرض کرد فرشته چیزی بگوید بدون این که از طرف خداوند باشد. لذا هر آن چه فرشته وحی به عنوان قرآن بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل کرده است، کلام خداوند و الفاظ الهی است: «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»؛ پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن.(قیامه، 18)

میقات;667768 نوشت:

با سلام و درود

«قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّك‏»؛ بگو، روح القدس آن را از جانب پروردگارت نازل كرده.‏(نحل، 102)

«وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»؛ همان گونه (كه بر پيامبران پيشين وحى فرستاديم) بر تو نيز روحى را بفرمان خود وحى كرديم‏.(شوری، 52)

تعبیر «مِنْ عِنْدِنا» نیز در آیات قرآن به کرات آمده است.

فرشته الهی امین است و از خود چیزی نمی گوید لذا آن چه فرشته می گوید اگر قبول دارید که از طرف خداوند است، این معنایش همان کلام خداوند بودن است.

به بیان دیگر؛ فرشته که از خودش حرفی نمی زند بلکه هر چه می گوید از جانب خداوند و از طرف خداوند است؛ پس نمی توان فرض کرد فرشته چیزی بگوید بدون این که از طرف خداوند باشد. لذا هر آن چه فرشته وحی به عنوان قرآن بر پیامبر صلی الله علیه وآله نازل کرده است، کلام خداوند و الفاظ الهی است: «فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ»؛ پس هر گاه آن را خوانديم، از خواندن آن پيروى كن.(قیامه، 18)

سلام بر شما.

بله گرامی از خودش چیزی نمی گوید. ولی باید توجه کنید که ابهام ایجاد شده بر سر این است که شاید فرشته به دستور خدا این حرف را زده باشد. بعلاوه بنده فکر می کنم که استدلال شما حاوی مصادره به مطلوب نیز باشد، ولی وارد آن مقوله نمی شوم.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;669971 نوشت:
سلام بر شما.

بله گرامی از خودش چیزی نمی گوید. ولی باید توجه کنید که ابهام ایجاد شده بر سر این است که شاید فرشته به دستور خدا این حرف را زده باشد.

با سلام و درود

این که فرشته وحی در خلال نزول وحی، بدون این که خداوند پیامی به او بدهد، با اجازه خداوند ولی از طرف خودش سخنانی را به عنوان وحی به پیامبر ابلاغ کند، نیاز به اثبات دارد.

این که گفته شود این آیات کلام خداوند و حکایت قول فرشتگان است، معقول و منطقی است؛ ولی این که بگوییم این آیات کلام خداوند نیست بلکه سخن فرشته است که به عنوان وحی به پیامبر داده است ـ البته در سخن گفتن اجازه داشته ـ این به دلیل و اثبات نیازمند است.

لذا نیازمند است تا حضرتعالی مدعای خود را ثابت فرمایید.

میقات;670888 نوشت:

با سلام و درود

این که فرشته وحی در خلال نزول وحی، بدون این که خداوند پیامی به او بدهد، با اجازه خداوند ولی از طرف خودش سخنانی را به عنوان وحی به پیامبر ابلاغ کند، نیاز به اثبات دارد.

این که گفته شود این آیات کلام خداوند و حکایت قول فرشتگان است، معقول و منطقی است؛ ولی این که بگوییم این آیات کلام خداوند نیست بلکه سخن فرشته است که به عنوان وحی به پیامبر داده است ـ البته در سخن گفتن اجازه داشته ـ این به دلیل و اثبات نیازمند است.

لذا نیازمند است تا حضرتعالی مدعای خود را ثابت فرمایید.

با عرض سلام.

گرامی در وهلۀ اوّل توجه بفرمایید که چیزی که ما عرض کردیم یک احتمال است و نه یک ادعا، لذا منطقاً شما باید ثابت بفرمایید که چنین احتمالی، در معنای اینکه فرشته با اذن خدا سخنی را در وحی قرآنی از خودش بگوید، باطل است. البته جمله نیز به لحاظ دستوری، سخن فرشته است، و ادعا از سوی شماست که گوینده خداست، لذا اثبات در طرف شماست.

ولی خواهشمندم بحث را به عملکرد خودسرانۀ فرشته، بازنگردانید. احتمال مورد نظر سخن گفتن فرشته از طرف خودش، ولی به اذن خداست.

با تشکر

[="Tahoma"]

חסר משמעות;673234 نوشت:
با عرض سلام.

گرامی در وهلۀ اوّل توجه بفرمایید که چیزی که ما عرض کردیم یک احتمال است و نه یک ادعا، لذا منطقاً شما باید ثابت بفرمایید که چنین احتمالی، در معنای اینکه فرشته با اذن خدا سخنی را در وحی قرآنی از خودش بگوید، باطل است. البته جمله نیز به لحاظ دستوری، سخن فرشته است، و ادعا از سوی شماست که گوینده خداست، لذا اثبات در طرف شماست.

ولی خواهشمندم بحث را به عملکرد خودسرانۀ فرشته، بازنگردانید. احتمال مورد نظر سخن گفتن فرشته از طرف خودش، ولی به اذن خداست.

با تشکر

با سلام و درود

شما می فرمایید کلام فرشته است ولی با اذن الهی. معنایش این است که بین این آیات با آیات دیگر قرآن تفاوت است؛ در حالی که با توجه به پست 18 و 20، قرآن یکپارچه است و همه اش کلام الهی است و چنین تفاوت و تفکیکی وجود ندارد.

تفکیک بین این که این قسمت از آیات، کلام خود فرشته است و بقیه آیات کلام خود خداوند، نیاز به اثبات دارد، ولو این که این ادعا به صورت احتمال باشد.

بنابر این، آن مقدار که بنده باید اثبات کنم در پست های 18 و 20 آمده است؛ افزون بر این نقل قول و حکایت قول فرشتگان دانستن نیز احتمال معقول و منطقی است. لذا با وجود این ادله و قرائن، اگر احتمال مخالفی داده شود بایستی بتواند در مقابل این قرائن و ادله مقاومت کند.

بله، ممکن است در ابتدای خواندن، کسی گمان کند این کلام فرشته است ولی پس از تدبر و آگاهی از معارف قرآنی، به نظر صحیح منتقل می شود.

میقات;673404 نوشت:

با سلام و درود

شما می فرمایید کلام فرشته است ولی با اذن الهی. معنایش این است که بین این آیات با آیات دیگر قرآن تفاوت است؛ در حالی که با توجه به پست 18 و 20، قرآن یکپارچه است و همه اش کلام الهی است و چنین تفاوت و تفکیکی وجود ندارد.

تفکیک بین این که این قسمت از آیات، کلام خود فرشته است و بقیه آیات کلام خود خداوند، نیاز به اثبات دارد، ولو این که این ادعا به صورت احتمال باشد.

بنابر این، آن مقدار که بنده باید اثبات کنم در پست های 18 و 20 آمده است؛ افزون بر این نقل قول و حکایت قول فرشتگان دانستن نیز احتمال معقول و منطقی است. لذا با وجود این ادله و قرائن، اگر احتمال مخالفی داده شود بایستی بتواند در مقابل این قرائن و ادله مقاومت کند.

بله، ممکن است در ابتدای خواندن، کسی گمان کند این کلام فرشته است ولی پس از تدبر و آگاهی از معارف قرآنی، به نظر صحیح منتقل می شود.

با سلام. گرامی، امیدوارم از طولانی شدن بحث، ملول نشده باشید.

در آیاتی که در دو پست 18 و 20 ارسال فرموده اید، روشن می شود که فرشته سرخود کاری نمی کند و هر چه به پیامبر می گوید، از سوی خداست، ولی اینکه از سوی خدا به فرشته گفته شود چنین بگو، و او سخنی که گفته شده است را بگوید(و از قول خودش حرف بزند) هیچ تعارضی با آیات مورد نظر ندارد.

اینجا احتمالی که بنده می دهم، نه با قرائنی که اشاره فرمودید ناسازگار است و نه باعث بدعتی در باور به قرآن می شود(زیرا در این احتمال اگر هم گوینده فرشته باشد، خدا گفته بگو که گفته است و نه اینکه فرشته به میان حرف خدا بپرد و از خودش حرف بزند) و قرینۀ دیگری که آنرا تأیید می کند این است که نوع بیان است، و لذا پس از تدبر و اگاهی از معارف قرآنی هم، چیزی خلاف این احتمال به دست نمی آید که معنای دیگری برداشت شود.

البته بنده شخصاً گمان می کنم اگر شما بتوانید روایاتی را بیاورید که تأکید کنند که در قرآن صد در صد، گوینده خداست و فرشته هرگز حرفی نمی زند، چه از خود و چه به اذن خدا، بلکه فقط واسطگی می کند، این احتمال تضعیف می شود و همان نگرش رسمی اثبات می گردد.

متشکرم.

با سلام
فکر می کنم باید بین زبان نوشتاری و زبان خطابی فرق گذاشت. در بسیاری از جمله های قرآن این تغییر متکلم و مخاطب مشهود است. آیا چنین بیانی نقص دارد؟

חסר משמעות;674681 نوشت:
با سلام. گرامی، امیدوارم از طولانی شدن بحث، ملول نشده باشید.

در آیاتی که در دو پست 18 و 20 ارسال فرموده اید، روشن می شود که فرشته سرخود کاری نمی کند و هر چه به پیامبر می گوید، از سوی خداست، ولی اینکه از سوی خدا به فرشته گفته شود چنین بگو، و او سخنی که گفته شده است را بگوید(و از قول خودش حرف بزند) هیچ تعارضی با آیات مورد نظر ندارد.

اینجا احتمالی که بنده می دهم، نه با قرائنی که اشاره فرمودید ناسازگار است و نه باعث بدعتی در باور به قرآن می شود(زیرا در این احتمال اگر هم گوینده فرشته باشد، خدا گفته بگو که گفته است و نه اینکه فرشته به میان حرف خدا بپرد و از خودش حرف بزند) و قرینۀ دیگری که آنرا تأیید می کند این است که نوع بیان است، و لذا پس از تدبر و اگاهی از معارف قرآنی هم، چیزی خلاف این احتمال به دست نمی آید که معنای دیگری برداشت شود.

البته بنده شخصاً گمان می کنم اگر شما بتوانید روایاتی را بیاورید که تأکید کنند که در قرآن صد در صد، گوینده خداست و فرشته هرگز حرفی نمی زند، چه از خود و چه به اذن خدا، بلکه فقط واسطگی می کند، این احتمال تضعیف می شود و همان نگرش رسمی اثبات می گردد.

متشکرم.

با سلام و درود

بنده از هم صحبتی با حضرتعالی بسیار خرسندم.

خود قرآن، قرآن را کلام الهی می داند:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود.(توبه، 6)

«يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ»؛ آنها مى ‏خواهند كلام خدا را تغيير دهند.(فتح، 15)

در این آیات به کلام الهی بودن قرآن تصریح شده و قیدی هم نیامده، لذا شامل تمام قرآن می شود. لذا تمام قرآن، کلام خداوند است.

اما از نظر روایات؛ روایت در این زمینه زیاد است لذا فقط به مواردی اشاره می شود:

«وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى ... فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ فَمَا تَقُولُ فِي الْكُتُبِ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ وَ كُلُّ كِتَابٍ أُنْزِلَ كَانَ كَلَامَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ لِلْعَالَمِينَ نُوراً وَ هُدًى...»
در روایتی از "صفوان بن یحیی" و در سؤالی "ابو قُرّه" از امام رضا علیه السلام در باره کتب آسمانی پرسید، امام فرمودند: تورات و انجيل و زبور و فرقان و باقى كتاب كه حضرت ذو الجلال به أنبياء و رسل ارسال و انزال نمود، همگى و تمامى آن، كلام حضرت ربّ العالمين است كه براى مخلوقين فرستاد و آن نور هدايت است‏.(الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2، ص 405)

در روایت دیگری و در گفتگوی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با جبرئیل آمده:

«فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟ قَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِيلَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ إِسْرَافِيلُ؟ قَالَ يَأْخُذُهُ مِنْ مَلَكٍ فَوْقَهُ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُ ذَلِكَ الْمَلَكُ قَالَ يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»
رسول خدا به جبرئیل فرمود: وحی را از کجا می گیری؟ جبرئیل گفت از اسرافیل. حضرت فرمود: اسرافیل از کجا می گیرد؟ جبرئیل گفت از فرشته ای بالاتر از خودش. حضرت فرمود: آن فرشته از کجا وحی را می گیرد؟ جبرئیل گفت به نحوی به قلب او القاء و افاضه می شود. پس این وحی است، و آن کلام خداوند عزوجل است... .(الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏1، ص 243؛ التوحيد للصدوق، ص 264)

روایتی دیگر:
«سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ وَ قَوْلُ اللَّهِ وَ كِتَابُ اللَّهِ وَ وَحْيُ اللَّهِ وَ تَنْزِيلُهُ ...»
راوی می گوید از حضرت صادق علیه السلام در باره قرآن پرسیدم، حضرت فرمود: آن کلام خدا و قول خدا و کتاب خدا و وحی خدا و تنزیل خدا است.(التوحيد للصدوق، ص: 224، ح 3؛ أمالي الصدوق، ص 546، ح 11)

با سلام.

میقات;675193 نوشت:

خود قرآن، قرآن را کلام الهی می داند:

«وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود.(توبه، 6)

«يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ»؛ آنها مى ‏خواهند كلام خدا را تغيير دهند.(فتح، 15)

در این آیات به کلام الهی بودن قرآن تصریح شده و قیدی هم نیامده، لذا شامل تمام قرآن می شود. لذا تمام قرآن، کلام خداوند است.

گرامی بنده در این دو جملۀ نورانی، دلالت کافی بر اینکه هر چه در قرآن است، کلام خداست، نمی بینیم(و نه حتی کلامی که به اذن خدا در قرآن قرار گرفته است).

میقات;675193 نوشت:

اما از نظر روایات؛ روایت در این زمینه زیاد است لذا فقط به مواردی اشاره می شود:

«وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى ... فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ فَمَا تَقُولُ فِي الْكُتُبِ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ (ع) التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ وَ كُلُّ كِتَابٍ أُنْزِلَ كَانَ كَلَامَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ لِلْعَالَمِينَ نُوراً وَ هُدًى...»
در روایتی از "صفوان بن یحیی" و در سؤالی "ابو قُرّه" از امام رضا علیه السلام در باره کتب آسمانی پرسید، امام فرمودند: تورات و انجيل و زبور و فرقان و باقى كتاب كه حضرت ذو الجلال به أنبياء و رسل ارسال و انزال نمود، همگى و تمامى آن، كلام حضرت ربّ العالمين است كه براى مخلوقين فرستاد و آن نور هدايت است‏.(الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏2، ص 405)

در روایت دیگری و در گفتگوی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با جبرئیل آمده:

«فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟ قَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِيلَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ إِسْرَافِيلُ؟ قَالَ يَأْخُذُهُ مِنْ مَلَكٍ فَوْقَهُ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُ ذَلِكَ الْمَلَكُ قَالَ يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»
رسول خدا به جبرئیل فرمود: وحی را از کجا می گیری؟ جبرئیل گفت از اسرافیل. حضرت فرمود: اسرافیل از کجا می گیرد؟ جبرئیل گفت از فرشته ای بالاتر از خودش. حضرت فرمود: آن فرشته از کجا وحی را می گیرد؟ جبرئیل گفت به نحوی به قلب او القاء و افاضه می شود. پس این وحی است، و آن کلام خداوند عزوجل است... .(الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏1، ص 243؛ التوحيد للصدوق، ص 264)

روایتی دیگر:
«سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ وَ قَوْلُ اللَّهِ وَ كِتَابُ اللَّهِ وَ وَحْيُ اللَّهِ وَ تَنْزِيلُهُ ...»
راوی می گوید از حضرت صادق علیه السلام در باره قرآن پرسیدم، حضرت فرمود: آن کلام خدا و قول خدا و کتاب خدا و وحی خدا و تنزیل خدا است.(التوحيد للصدوق، ص: 224، ح 3؛ أمالي الصدوق، ص 546، ح 11)

گرامی، این روایات تقریباً منظور شما را می رسانند، فقط یک شبهه در این روایات، قابل طرح است و آن هم این اصل منطقی است که «ما من عام الا وقد خصص،» و این اصل می رساند که اگر یک جمله عام باشد، مثل تعابیر روایات فوق، امکان تخصیص هم در آن هست. اینرا در روایات زیاد داریم، مثلاً از حضرت علی روایت است که فرمودند زنان ناقص العقل هستند، یا در قرآن داریم جملات بسیاری داریم که تخصیص دارند. امّا اگر بفرمایید تخصیص نیازمند شواهد است، باز همان نوع بیان آیه، می تواند شاهد این قضیه انگاشته شود.

[="Tahoma"]

חסר משמעות;675641 نوشت:
با سلام.

گرامی بنده در این دو جملۀ نورانی، دلالت کافی بر اینکه هر چه در قرآن است، کلام خداست، نمی بینیم(و نه حتی کلامی که به اذن خدا در قرآن قرار گرفته است).

گرامی، این روایات تقریباً منظور شما را می رسانند، فقط یک شبهه در این روایات، قابل طرح است و آن هم این اصل منطقی است که «ما من عام الا وقد خصص،» و این اصل می رساند که اگر یک جمله عام باشد، مثل تعابیر روایات فوق، امکان تخصیص هم در آن هست. اینرا در روایات زیاد داریم، مثلاً از حضرت علی روایت است که فرمودند زنان ناقص العقل هستند، یا در قرآن داریم جملات بسیاری داریم که تخصیص دارند. امّا اگر بفرمایید تخصیص نیازمند شواهد است، باز همان نوع بیان آیه، می تواند شاهد این قضیه انگاشته شود.

با سلام و درود

مراد از «كَلامَ اللَّهِ» همین قرآن است، قیدی هم نیامده، لذا ظاهر این تعبیر، همه قرآن را شامل می شود.

البته این ها قرینه است، که با قرار دادن کنار سایر قرائن، روشن می شود که همه قرآن الفاظ و کلام الهی است، مانند:
«عَلّمْناهُ»، «رَتَّلْناهُ»، «نَتْلُوه‏» و ...
«إِنَّا سَنُلْقي‏ عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلا»(مزمل، 5)
«وَ إِنَّهُ لَتَنْزيلُ رَبِّ الْعالَمين‏»(شعرا، 192)

که این ها را اضافه می کنیم به آیه شریفه: «وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكيمٍ عَليمٍ»؛ به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مى ‏شود.(نمل، 6)

مطلب دیگر، ملائکه و فرشتگان، عقل محض اند و چیزی غیر از خواست الهی انجام نمی دهند و هر آن چه می کنند دقیقا همان است که خدا می خواهد، لذا الفاظ آن ها هم عین الفاظی است که خدا می خواسته است.

به بیان دیگر، فرشتگان هر آن چه می گویند کلام خدا است و متصور نیست فرشته ای مستقل از خدا حرفی بزند. از این رو وقتی هم که به آن ها اذن داده می شود، عین همانی را می گویند که خداوند می خواسته است.

مطلب سوم؛ عام و خاص بودن، جایی مطرح است که تعارضی باشد ولی این جا که تعارضی نیست. این عبارات کلام خداوند است که حکایت می کند کلام فرشتگان را.

با سلام.

میقات;678539 نوشت:

مطلب دیگر، ملائکه و فرشتگان، عقل محض اند و چیزی غیر از خواست الهی انجام نمی دهند و هر آن چه می کنند دقیقا همان است که خدا می خواهد، لذا الفاظ آن ها هم عین الفاظی است که خدا می خواسته است.

به بیان دیگر، فرشتگان هر آن چه می گویند کلام خدا است و متصور نیست فرشته ای مستقل از خدا حرفی بزند. از این رو وقتی هم که به آن ها اذن داده می شود، عین همانی را می گویند که خداوند می خواسته است.

گرامی، این فرمایش شما، با روایات بسیاری که از صحبتهای مستقیم بین جبرئیل با پیامبر، میکائیل با پیامبر و عزرائیل با پیامبر، اشاره دارند، سازگار نیست.

میقات;678539 نوشت:

مطلب سوم؛ عام و خاص بودن، جایی مطرح است که تعارضی باشد ولی این جا که تعارضی نیست. این عبارات کلام خداوند است که حکایت می کند کلام فرشتگان را.

گرامی تعارض با سختار جملۀ قرآنی که مدّ نظر بحثمان است، ندارد؟

חסר משמעות;680192 نوشت:
گرامی، این فرمایش شما، با روایات بسیاری که از صحبتهای مستقیم بین جبرئیل با پیامبر، میکائیل با پیامبر و عزرائیل با پیامبر، اشاره دارند، سازگار نیست.

با سلام و درود

در همان موارد نیز فرشتگان هیچ گاه چیزی غیر از آن چه رضای الهی در آن است نمی گویند.

به بیان دیگر، در همان موارد نیز، هر آن چه مرضیّ الهی است از زبان فرشتگان خارج می شود و هیچ گاه غیر از خواست و رضای الهی چیزی از آن ها صادر نمی شود.

موجود کامل، هر چه می گوید و می کند، از جانب خدا است و در هر لحظه در تعامل با خداوند است. لذا هر چه می کند را می توان به خدا نسبت داد.

חסר משמעות;680192 نوشت:
گرامی تعارض با سختار جملۀ قرآنی که مدّ نظر بحثمان است، ندارد؟

حکایت بودن از قول فرشتگان، منافاتی با کلام خدا بودن ندارد؛ لذا تعارضی نیست.

مطلب دیگر، در این که قرآن یک مؤلف واحد دارد هیچ مناقشه ای نیست و کسی قائل نشده که برخی الفاظ قرآن از خدا و برخی از غیر خدا است.

روایات معصومین علیهم السلام نیز مؤید این معنا است:

«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(الكافي، ج ‏2، ص 630، ح 12)

«وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(همان، ح 13)

میقات;682977 نوشت:

با سلام و درود

در همان موارد نیز فرشتگان هیچ گاه چیزی غیر از آن چه رضای الهی در آن است نمی گویند.

به بیان دیگر، در همان موارد نیز، هر آن چه مرضیّ الهی است از زبان فرشتگان خارج می شود و هیچ گاه غیر از خواست و رضای الهی چیزی از آن ها صادر نمی شود.

موجود کامل، هر چه می گوید و می کند، از جانب خدا است و در هر لحظه در تعامل با خداوند است. لذا هر چه می کند را می توان به خدا نسبت داد.

با عرض سلام. گرامی احتمال مدّ نظر در پرسش بنده هم دخالت فرشته بدون رضایت خدا نیست، بلکه به خواست و رضایت اوست.

میقات;682977 نوشت:

حکایت بودن از قول فرشتگان، منافاتی با کلام خدا بودن ندارد؛ لذا تعارضی نیست.

مطلب دیگر، در این که قرآن یک مؤلف واحد دارد هیچ مناقشه ای نیست و کسی قائل نشده که برخی الفاظ قرآن از خدا و برخی از غیر خدا است.

روایات معصومین علیهم السلام نیز مؤید این معنا است:

«إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(الكافي، ج ‏2، ص 630، ح 12)

«وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(همان، ح 13)

این حدیث دوم بسیار نزدیک کننده، است، ولی جای مناقشه دارد.(همان بحث تخصیص)

بعلاوه، آیا اینکه فرشته واسطۀ اجرای ارادۀ خداست ودارای جبر است و نه اختیار، باعث نمی شود که نتواند از خود هیچ حرفی بزند و هر چه می گوید، گوینده اش، همان خدا تلقی شود؟

متشکرم

[="Tahoma"]

חסר משמעות;684979 نوشت:
با عرض سلام. گرامی احتمال مدّ نظر در پرسش بنده هم دخالت فرشته بدون رضایت خدا نیست، بلکه به خواست و رضایت اوست.

با سلام و درود

بله، این احتمال نیست بلکه قطعی است. یعنی اصلا فرشته نمی تواند چیزی غیر از رضای الهی انجام دهد و انجام نمی دهد، و هر چه می گوید و می کند، عینا همان است که خداوند خواسته و اراده کرده است؛ لذاست که می توان فعل و قول فرشته را به خدا نسبت داد.

חסר משמעות;684979 نوشت:
این حدیث دوم بسیار نزدیک کننده، است، ولی جای مناقشه دارد.(همان بحث تخصیص)

قبلا عرض شد موضوع عام و خاص و تخصیص زدن عام، در جایی است که تعارضی در کار باشد ولی در این جا تعارضی نیست. قرآن همه اش کلام خدا است و این آیات در عین حالی که حکایت قول فرشتگان است کلام خداوند است.

وقتی تعارضی نباشد دیگر موضوع تخصیص هم مطرح نمی شود. لذا وقتی جای تخصیص نیست نمی توان آن را ادعا نمود و یا احتمال آن را مطرح و وارد دانست.

חסר משמעות;684979 نوشت:
بعلاوه، آیا اینکه فرشته واسطۀ اجرای ارادۀ خداست ودارای جبر است و نه اختیار، باعث نمی شود که نتواند از خود هیچ حرفی بزند و هر چه می گوید، گوینده اش، همان خدا تلقی شود؟

بله، فرشته غیر از خواست و اراده الهی چیزی نمی گوید و انجام نمی دهد حتی در سخن نیز بر او پیشی نمی گیرد؛ این نهایت تعبیر برای مطیع بودن فرشتگان است:

«لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏»؛ هرگز در سخن بر او پيشى نمى ‏گيرند و (پيوسته) به فرمان او عمل مى ‏كنند.(انبیاء، 27)

«لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون‏»؛ هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى ‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏ اند (به طور كامل) اجرا مى ‏نمايند.(تحریم، 6)

میقات;685650 نوشت:

قبلا عرض شد موضوع عام و خاص و تخصیص زدن عام، در جایی است که تعارضی در کار باشد ولی در این جا تعارضی نیست. قرآن همه اش کلام خدا است و این آیات در عین حالی که حکایت قول فرشتگان است کلام خداوند است.

وقتی تعارضی نباشد دیگر موضوع تخصیص هم مطرح نمی شود. لذا وقتی جای تخصیص نیست نمی توان آن را ادعا نمود و یا احتمال آن را مطرح و وارد دانست.

با عرض سلام و خسته نباشید،

گرامی، هر چند تخصص شما قرآن است و نه تبیین قواند منطقی مباحث، ولی با توجه به اینکه به نظر می رسد که مطلب فوق، کلید رسیدن به جواب سؤال باشد، خواهشمندم قدری مفصلتر و البت مستدل مستند به منطقیون، بیان بفرمایید اولاً تعارض دقیقاً به چه معناست و ثانیاً چرا تخصیص فقط در جایی است که تعارض رخ دهد(البته شاید معنای تعارض خودش جواب این سؤال دوم نیز باشد.)

با تشکر

[="Tahoma"]

חסר משמעות;689528 نوشت:
با عرض سلام و خسته نباشید،

گرامی، هر چند تخصص شما قرآن است و نه تبیین قواند منطقی مباحث، ولی با توجه به اینکه به نظر می رسد که مطلب فوق، کلید رسیدن به جواب سؤال باشد، خواهشمندم قدری مفصلتر و البت مستدل مستند به منطقیون، بیان بفرمایید اولاً تعارض دقیقاً به چه معناست و ثانیاً چرا تخصیص فقط در جایی است که تعارض رخ دهد(البته شاید معنای تعارض خودش جواب این سؤال دوم نیز باشد.)

با تشکر

با سلام و درود

تعارض، هم عرض و هم سطح بودن است؛ یعنی دو دلیل در شرائط مساوی و یکسان هستند و هر کدام هم ادعا دارد که او مقدم است و مدلول دلیل دیگر را نفی می کند.

تعارض در ادله لفظی، اقسامی دارد که یکی از آن ها به نحو عام و خاص است. تعارض در این جا یعنی مدلول یک دلیل لفظی، مدلول دلیل لفظی دیگر را نفی می کند، و به عبارتی بین مدلول لفظی یک دلیل (عام) با مدلول دلیل لفظی دیگری (خاص) تنافی وجود دارد.

در چنین مواردی که تنافی بین دو مدلول وجود دارد و یکی دیگری را نفی می کند، جمع بین آن ها به این است که مدلول دلیل عام را توسط مدلول دلیل خاص، محدود کرده و آن را تخصیص بزنیم.

اما در جایی که این تنافی وجود ندارد و مدلول ها با هم قابل جمعند، دیگر نوبت به تخصیص نمی رسد.

در موضوع سخن ما نیز تنافی وجود ندارد زیرا همه قرآن الفاظ الهی است، و آیات مورد نظر(سخن فرشتگان) نیز در عین این که الفاظ الهی اند، حکایت از قول فرشتگان هستند.

لذا تا زمانی که وجه جمعی وجود دارد، دیگر نوبت به تخصیص یا قید زدن و ... نمی رسد.

[="Tahoma"]

گوینده خداست یا فرشته؟

پرسش:
گویندۀ آیات 164 تا 169 سورۀ صافات، خداست یا فرشته؟ اگر گوینده فرشته است، پس چرا اینها را کلام الله می دانیم؟ جمله باید نشان بدهد که گوینده اش کیست، لذا مشکل بر سر گنگ بودن و نارسایی است که با زیبایی ادبی قرآن، سازگار نیست.
به نظر من این کلام فرشتگان است ولی به اذن خدا؛ یعنی خداوند اجازه داده تا آن ها سخن بگویند و این سخنان از خود فرشگان است نه سخن خدا. ما چطور به عنوان مؤمنین قرآن، بدانیم که این سخن فرشته نیست که با رضایت خدا، مطرح نموده است؟

پاسخ:
با سلام و درود
اولا همه آیات (صافات/164-169) سخن فرشتگان نیست؛ بلکه فقره اول از فرشتگان، و فقره دوم، سخنان مشرکان است.
آیات ذیل، بازگوی سخن ملائکه و فرشتگان است:
«وَ مَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ*وَ إِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ*وَ إِنَّا لَنَحْنُ المُسَبِّحُونَ»؛ و هيچ يک از ما نيست جز آن كه مقام معلومى دارد، و ما همگى (براى اطاعت فرمان خداوند) به صف ايستاده‏ ايم، و ما همه تسبيح ‏گوى او هستيم!(1)
و آیات ذیل، سخن مشرکان است:
«وَ إِن كاَنُواْ لَيَقُولُونَ*لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنَ الْأَوَّلِينَ*لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ»؛ آنها پيوسته مى ‏گفتند: «اگر يكى از كتاب هاى پيشينيان نزد ما بود، به يقين، ما بندگان مخلص خدا بوديم!»(2)
در ثانی کلام، کلام خداوند است که از زبان فرشتگان، سخنان آنان را نقل می کند. به بیان دیگر؛ سخن ملائکه است که توسط خداوند و در قالب الفاظ الهی بیان شده است. بنابر این، الفاظ الهی و از طرف خداوند متعال است.
نکته: وقتی مشرکان خودشان را با فرشتگان مقایسه می کنند ولی از زبان فرشتگان به آن ها پاسخ داده می شود که ما(فرشتگان) چنین ویژگی هایی داریم و شما(مشرکان) مانند ما نیستید؛ این تاثیر بیشتری می تواند بر مخاطب (مشرکان) داشته باشد.
بنابر این، این فقره از آیات، حکایت کلام فرشتگان و از طرفی الفاظ آن الهی و از خداوند است؛ لذا کلمات نازل شده از خداوند و جزو قرآن است، زیرا در جای خود ثابت شده به اتفاق شیعه و سنی، چیزی بر قرآن اضافه نشده است و همه الهی است. بنابر این، هر توجیهی برای این آیات می شود باید در قالب جزو قرآن بودن باشد.
این که گفته شود این آیات کلام خداوند و حکایت قول فرشتگان است، معقول و منطقی است؛ ولی این که بگوییم این آیات کلام خداوند نیست بلکه سخن فرشته است که به عنوان وحی به پیامبر داده است ـ البته در سخن گفتن اجازه داشته ـ این به دلیل و اثبات نیازمند است و چنین دلیلی وجود ندارد؛ زیرا در این که قرآن یک مؤلف واحد دارد هیچ مناقشه ای نیست و کسی قائل نشده که برخی الفاظ قرآن از خدا و برخی از غیر خدا است.
روایات معصومین علیهم السلام نیز مؤید این معنا است: «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(3)
«وَ لَكِنَّهُ نَزَلَ عَلَى حَرْفٍ وَاحِدٍ مِنْ عِنْدِ الْوَاحِد»؛ قرآن واحد است و از پيش‏گاه خداى يگانه و واحد فرود آمده است.(4)
لازم به ذکر است آیات مورد نظر، در رساندن پیام خود، هیچ گنگی و نارسایی ندارند؛ کما این که اکنون نیز پیام آیه بر مخاطب روشن و واضح است. کسی با مواجهه با این آیات نمی گوید من پیام این آیات را نمی فهمم و اصلا این آیات چه پیامی دارند.
پیام آیات روشن و واضح است و همین کفایت می کند. بله ممکن است کسی به دنبال تحقیق تخصصی از نظر فصاحت، بلاغت، صرف، نحو و ... باشد، که او هم با مراجعه به اهل فن و کتب مربوطه به موضوع مورد نظر خود می پردازد. در هر حال، چنین شخصی نیز نمی گوید آیه از نظر پیامرسانی مشکل دارد و پیام صحیحی از آیه دریافت نمی شود.
بنابر این؛ آیات شریفه در اصل رساندن پیام و نیز در این که این کلام خداوند و حکایت از قول فرشتگان است، رسا و گویا است.
نکته: ممکن است کسی بگوید این آیات حکایت قول پیامبران است زیرا مشرکان (با توجه به آیات بعد) می گفتند اگر بر ما هم کتاب نازل می شد و ... ما هم از مخلصین بودیم؛ این آیات حکایت از طرف پیامبران الهی است که ما چنین و چنانیم. در هر حال، اگر این نظر را هم بپذیریم (که نظری غیر مشهور و ضعیف است) باز هم در اصل پیامرسانی آیات و رسایی مفهوم و پیام آیه برای مخاطب، مشکلی وجود ندارد.
توجه داشته باشید قرار نیست قرآن را جلو هر کسی ـ نامسلمان و یا ناآشنای با قرآن ـ قرار دهیم هیج ابهامی در آن نداشته باشد. ابهام داشتن در علوم قرآنی و یا تفسیر آیات، به معنای نقص قرآن نیست. مورد گفتگو نیز از همین قبیل است. ممکن است کسی ابتدا گمان کند که این کلام فرشتگان است، ولی وقتی این آگاهی به او داده شود که قرآن همه اش ـ لفظ و معنا ـ از خداوند است و چیزی به آن اضافه نشده، دیگر نمی گوید این کلام فرشتگان است بلکه می گوید پس این نقل قول و حکایت قول فرشتگان است.
مطلب دیگر؛ فرشته غیر از خواست و اراده الهی چیزی نمی گوید و انجام نمی دهد حتی در سخن نیز بر او پیشی نمی گیرد؛ این نهایت تعبیر برای مطیع بودن فرشتگان است:
«لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُون‏»؛ هرگز در سخن بر او پيشى نمى ‏گيرند و (پيوسته) به فرمان او عمل مى ‏كنند.(5)
«لا يَعْصُونَ اللَّهَ ما أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ ما يُؤْمَرُون‏»؛ هرگز فرمان خدا را مخالفت نمى ‏كنند و آنچه را فرمان داده شده‏ اند (به طور كامل) اجرا مى ‏نمايند.(6)
از طرفی خود قرآن، تمام قرآن را کلام الهی می داند: «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكينَ اسْتَجارَكَ فَأَجِرْهُ حَتَّى يَسْمَعَ كَلامَ اللَّهِ»؛ و اگر يكى از مشركان از تو پناهندگى بخواهد، به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود(7)؛ و یا در آیه دیگر آمده: «يُريدُونَ أَنْ يُبَدِّلُوا كَلامَ اللَّهِ»؛ آنها مى ‏خواهند كلام خدا را تغيير دهند(8). در این آیات به کلام الهی بودن قرآن تصریح شده و قیدی هم نیامده، لذا شامل تمام قرآن می شود. لذا تمام قرآن، کلام خداوند است.
اما از نظر روایات؛ روایت در این زمینه زیاد است لذا فقط به مواردی اشاره می شود:
«وَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى ... فَقَالَ أَبُو قُرَّةَ فَمَا تَقُولُ فِي الْكُتُبِ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ(ع) التَّوْرَاةُ وَ الْإِنْجِيلُ وَ الزَّبُورُ وَ الْفُرْقَانُ وَ كُلُّ كِتَابٍ أُنْزِلَ كَانَ كَلَامَ اللَّهِ أَنْزَلَهُ لِلْعَالَمِينَ نُوراً وَ هُدًى...»؛ در روایتی از "صفوان بن یحیی" و در سؤالی "ابو قُرّه" از امام رضا علیه السلام در باره کتب آسمانی پرسید، امام فرمودند: تورات و انجيل و زبور و فرقان و باقى كتاب كه حضرت ذو الجلال به أنبياء و رسل ارسال و انزال نمود، همگى و تمامى آن، كلام حضرت ربّ العالمين است كه براى مخلوقين فرستاد و آن نور هدايت است‏.(9)
در روایت دیگری و در گفتگوی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله با جبرئیل آمده:
«فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) مِنْ أَيْنَ تَأْخُذُ الْوَحْيَ؟ قَالَ آخُذُهُ مِنْ إِسْرَافِيلَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُهُ إِسْرَافِيلُ؟ قَالَ يَأْخُذُهُ مِنْ مَلَكٍ فَوْقَهُ مِنَ الرُّوحَانِيِّينَ قَالَ وَ مِنْ أَيْنَ يَأْخُذُ ذَلِكَ الْمَلَكُ قَالَ يُقْذَفُ فِي قَلْبِهِ قَذْفاً فَهَذَا وَحْيٌ وَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ...»؛ رسول خدا به جبرئیل فرمود: وحی را از کجا می گیری؟ جبرئیل گفت از اسرافیل. حضرت فرمود: اسرافیل از کجا می گیرد؟ جبرئیل گفت از فرشته ای بالاتر از خودش. حضرت فرمود: آن فرشته از کجا وحی را می گیرد؟ جبرئیل گفت به نحوی به قلب او القاء و افاضه می شود. پس این وحی است، و آن کلام خداوند عزوجل است... .(10)
روایتی دیگر: «سَأَلْتُ الصَّادِقَ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ (ع) فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ مَا تَقُولُ فِي الْقُرْآنِ فَقَالَ هُوَ كَلَامُ اللَّهِ وَ قَوْلُ اللَّهِ وَ كِتَابُ اللَّهِ وَ وَحْيُ اللَّهِ وَ تَنْزِيلُهُ ...»؛ راوی می گوید از حضرت صادق علیه السلام در باره قرآن پرسیدم، حضرت فرمود: آن کلام خدا و قول خدا و کتاب خدا و وحی خدا و تنزیل خدا است.(11)
ممکن است گفته شود همه این ها قبول؛ ولی هر عامی خاصی دارد و این مورد نیز از موارد خاص است. در جواب باید گفت حکایت بودن از قول فرشتگان، منافاتی با کلام خدا بودن ندارد؛ لذا تعارضی نیست تا نوبت به موضوع عام و خاص، و تخصیص عام توسط خاص و ... پیش بیاید. لذا تا زمانی که وجه جمعی وجود دارد، دیگر نوبت به تخصیص یا قید زدن و ... نمی رسد.
بنابر این؛ قرآن همه اش کلام خدا است و این آیات در عین حالی که حکایت قول فرشتگان است، نیز الفاظ و کلام خداوند است.

__________
(1) صافات/ 164-166.
(2) صافات/ 167-169.
(3) الكافي، کلینی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏2، ص 630، ح 12.
(4) همان، ح 13.
(5) انبیاء/ 27.
(6) تحریم/ 6.
(7) توبه/ 6.
(8) فتح/ 15.
(9) الإحتجاج على أهل اللجاج، طبرسی، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ج ‏2، ص 405.
(10) الإحتجاج على أهل اللجاج، ج ‏1، ص 243؛ التوحيد للصدوق، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 264.
(11) التوحيد للصدوق، ص 224، ح 3؛ أمالي الصدوق، نرم افزار جامع الاحادیث نور، ص 546، ح 11.

موضوع قفل شده است