ترکمانان قراقویونلو

تب‌های اولیه

3 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
ترکمانان قراقویونلو

ترکمانان قراقویونلو

(810-873)

و آق قویونلو

(872-920)


« از اواخردورۀ سلطنت ایلخانان در ایران یک عده از ترکمانانی که در طی لشکرکشیهای مغول از حدود خوارزم و اطراف بحیره آرال و شرقی بحرخزر به آسیای غربی آمده و در شمال غربی و شمال الجزیره ساکن شده بودند بتدریج قدرت حاصل کردند از فترتی که بعداز مرگ ابوسعید بهادرخان پیش آمد، استفاده نموده به دست اندازی به اطراف و تصرف بلاد پرداختند.* مشهورترین این طوایف چادرنشین ترکمان دو طایفه اند: یکی طایفۀ قراقویونلو یعنی صاحبان گوسفندان سیاه که در شمال دریاچۀ وان سکونت داشتند، دیگری طایفۀ آق قویونلو یعنی صاحبان گوسفندان سفید ساکن در ناحیۀ دیاربکر.
علت تسمیۀ این دو طایفه به این دو اسم به قول بعضی به علت رنگ علمهای ایشان و به گفتۀ بعضی دیگر به سبب رنگ گوسفندان آنان بوده است.* ترکمانان قراقویونلو قریب نیم قرن زودتر از آق قویونلو روی کار آمدند و ایشان که پیرو مذهب شیعه بودند قبل از موفق شدن به تشکیل سلطنت پیوسته با تیمور در مبارزه سر می کردند در صورتی که طایفۀ آق قویونلو برخلاف ایشان هم از مذهب تسنن پیروی داشتند و هم در یورشهای تیمور از او یاری می کردند.



الف- امرای قرایویونلو

1- قرایوسف بن قرامحمد

(810-823)

امرای قراقویونلو فرزندان شخصی هستد بنام قرایوسف بن قرامحمد و قرامحمد از امرای سلطان احمد جلایر و پدرزن او بود.*
قرایوسف در موقعی که تیمور به آناتولی هجوم کرده بود بر عراق عرب استیلا یافت و سلطان احمد جلایر را از آنجا خارج کرد. امیرتیمور میرزا ابابکربن میرانشاه و میرزا رستم بن عمر شیخ نوادگان خود را به دفع قرایوسف فرستاد و ایشان قرایوسف را منهزم ساختند و او به مصر گریخت و سلطان مصر الملک الناصر فرج از ترس امیر تیمور او و سلطان احمد جلایر را که نیز به آنجا پناهنده شده بود در زندان انداخت.*
پس از رسیدن خبر مرگ تیمور، قرایوسف به آذربایجان آمد و در جمادی الاولی 809 در حوالی نخجوان میرزا ابابکر را شکست داد و تبریز را از او گرفت و در جنگ دیگر که در 24 ذی القعدۀ 810 بین او و ابوبکر و پدرش میرانشاه اتفاق افتاد میرانشاه به قتل رسید و قرایوسف کاملا بر آذریجان مستولی گردید و پسر خود پیربُداق را در همین سال 810 به سلطنت برداشت و خود بنام او به شمشیرزنی و کشورگشائی قیام نمود. ابتدا بر قراعثمان بایندری رئیس ایل آق قویونلو در دریاربکر غلبه کرد و سپس در نزدیکی تبریز سلطان احمدجلایر را مغلوب و مقتول کرد و عراق عرب را هم مسخر خود ساخت.* در 815 امیرشروان و پادشاه گرجستان را شکست داد و در 816 سلطانیه و ساوه و قزوین و طارم را گرفت و از طرف مغرب نیز تا حلب پیش راند اما در 823 موقعی که به جلوگیری شاهرخ رفت در اوجان آذریجان به مرگ ناگهانی جان سپرد و لشکریانش متفرّق گشتند. اگرچه قرایوسف ابتدا پسر خود پیربداق را سلطان خوانده بود اما چون او مرد قرایوسف سلطنت را به اسم خود برگرداند.* مدت امارت این پسر و پدر مجموعا چهارده سال است.

2- اسکندربن قرایوسف

(823-839)

پس از مرگ قرایوسف، طایفۀ قراقویونلو امیراسکندر پسر او را به امارت برداشتند و او در 27 رجب 824 با شاهرخ جنگ کرد و مغلوب شد ولی چون شاهرخ به خراسان برگشت باردیگر آذربایجان را تحت امر خود آورد و در ارمنستان و اران و کردستان به فتوحاتی نیز نایل آمد و در 832 سلطانیه را هم از دست کسان شاهرخ گرفت و به همین جهت شاهرخ بار دیگر به قصد ترکمانان قراقویونلو لشکر به آذربایجان کشید و در ذی الحجۀ 832 در سلماس با اسکندر و برادرش جهانشاه جنگ کرد.*
اسکندر با وجود هنرنمائی بسیار در جنگ عاقبت چون قدرت مقاومت نداشت به طرف آناتولی گریخت و شاهرخ به خراسان معاودت نمود. سال بعد باز اسکندر آذربایجان را مسلّم خود ساخت و شاهرخ ناچار شد که دفعه ای دیگر به سرکوبی او بیاید. این بار جهانشاه و جمعی دیگر از رؤوس قراقویونلو جانب شاهرخ را گرفتند و اسکندر بناچار فرار اختیار نمود و در طی راه قراعثمان بایندری که می خواست راه او را ببرد، در حدود ارزنة الروم به تاریخ 839 کشت. کمی بعد باز به آذربایجان برگشت ولی این بار از برادر خود جهانشاه دست نشاندۀ شاهرخ شکست یافت و به حدود نخجوان گریخت و در آنجا به دست پسر خود در 25 شوال 841 به قتل رسید.*

3- جهانشاه بن قرایوسف

(839-872)

جهانشاه در سال 839 یعنی در مرتبۀ سومی که شاهرخ به آذربایجان آمده و اسکندر گریخته بود از جانب شاهرخ به امارت منصوب شد و او به همه جهت بهترین و مشهورترین امرای قراقویونلو است چه او مردی شاعر و هنردوست و با ذوق بوده و هم دولت قراقویونلو را به اوج عظمت و وسعت رسانده، چنانکه در 844 گرجیان را مغلول کرده و عراق عرب را از دست یکی از برادران خویش گرفته و در 850 بر عراق عجم و فارس و کرمان مستولی شده و در 862 به عزم تسخیر هرات لشکر به آن سمت کشیده و پس از شکست دادن میرزا علاءالدوله تیموری بر هرات نیز استیلا یافته است.* عاقبت چون از طغیان پسرش در آذربایجان اطلاع یافت با مدعی خویش میرزا سلطان ابوسعید صلح کرد و خراسان را به او واگذاشت و به تبریز برگشت و آتش فتنه هائی را که در آذربایجان و بغداد و فارس روشن شده بود، خواباند و چند صباحی قسمت عظیمی از ایران و عراق را تحت یک اراده در آورد و قرین امن و آسایش نمود لیکن این صلح دوامی نکرد. چه مردی تواناتر از او از میان قبیلۀ آق قویونلو بنام حسن بیک برخاسته بود که نظر به کینۀ دیرینه بین دو ایل ترکمان در قصد جهانشاه بود.*
چون در سال 872 جهانشاه به عزم سرکوبی او به دیاربکر رفت غافلگیر شد و در حین فرار به قتل رسید.
از آثار نیک جهانشاه قراقویونلو مسجد بسیار زیبائی است در تبریزبه نام مسجد کبود(گوی مسجد) که با وجود صدمه دیدن از زلزله همان قسمت از آن که هنوز برجاست از بهترین کاشیکاری و معماری اسلامی است.*

4- حسنعلی میرزا

(872-873)

آخرین امیر خاندان قراقویونلو حسنعلی میرزا پسر جهانشاه است که درعصر پدر قریب 25 سال در قلعۀ باکویه(باکو) محبوس بود و به همین علت چون از زندان بیرون آمد و به جای پدر نشست عقل پابرجائی نداشت، خزاین پدری را تلف کرد و بسیاری از امرا و کسان خود را کشت و یک بار از حسن بیک آق قویونلو و بار دیگر در 873 از دست پسر او شکست خورد سلسلۀ امرای قراقویونلو به همین سال 873 خاتمه یافت.*

[=Century Gothic] اسامی امرای قراقویونلو و زمان هر یک

[=Century Gothic]1- قرایوسف بن قرامحمد 810-823
[=Century Gothic]2- اسکندربن قرایوسف 823- 839
[=Century Gothic]3- جهانشاه بن قرایوسف 839-872
[=Century Gothic]4- حسنعلی میرزا بن جهانشاه 872-873
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] ب- امرای آق قویونلو

[=Century Gothic]1- امیرحسین بیک بن علی بن قراعثمان

[=Century Gothic] (872-882)

[=Century Gothic]مؤسس سلسلۀ امرای آق قویونلو، ابوالنصر حسن بیک است که او را به مناسبت طول قد به ترکی اوزون حسن[=Century Gothic] یعنی حسن دراز می خواندند. او نوادۀ قراعثمان بایندری است.* قراعثمان پیوسته از امیرتیمور طرفداری می نمود و در یورش روم در رکاب او بود.
[=Century Gothic]امیرحسین پس از آنکه به غلبه ریاست طایفه را از دست برادر ارشد خود گرفت بر بلاد ارمنستان غربی و درۀ علیای دجله مسلط شد و نواحی کردنشین این حدود را تحت امر خود آورد و چون مادر او در یکی از شاهزاده خانمهای عیسوی از خاندان امپراتور یونانی ناحیۀ ترابوزان بود با آخرین امپراتور آن قسمت داخل در اتحاد شد و برادرزادۀ آن امپراتور را نیز به زوجیت خود گرفت و از این زن که نام او کاترینا[1] است امیرحسین یک پسر و دو دختر پیدا کرد و از این دو دختر یک را که نامش مارتا[2] یا علمشاه خاتون بود به زنی به شیخ حیدر صفوی داد و این مارتا مادر شاه اسماعیل و جدۀ سلاطین صفویه است.* مقارن همین ایام یعنی در سال 857 سلطان محمد ثانی پادشاه عثمانی شهر استانبول را فتح کرده و دولت روم شرقی را منقرض ساخته بود و به مناسبت قرابت خاندان امپراتوری ترابوزون با امپرتوران روم شرقی و وقوع آن ناحیه در سرحدّات متصرفات او، آن سلطان فاتح درصدد تسخیر ترابوزون نیز بود.
[=Century Gothic]حسن بیک به سلطان پیغام داد که از تصرف آن ناحیه که تحت حمایت اوست خودداری کند. سلطان اعتنائی به این درخواست نکرد و ترابوزون را به ممالک خود ضمیمه ساخت. اوزون حسن هم مدتی در خاک آناتولی تاخت و تاز نمود تا بالاخره بین او و سلطان مصالحه مانندی برقرار گردید.*
[=Century Gothic]بعداز تحصیل این آسودگی امیرحسین به سمت حدود شرقی متصرفات خود یعنی ممالک جهانشاه قراقویونلو توجه کرد و جهانشاه که در این اوقات کلیۀ حواس خویش را به حدود عراق عجم و فارس و خراسان معطوف ساخته و از جانب غربی غافل مانده بود به چنگ چنین حریف زورمندی از پا درآمد و امیرحسین در نتیجۀ این فتح که در سال 872 میسر شد و فتح دیگری که او را سال بعد در مقابل سلطان ابوسعید تیموری در قراباغ ارّان دست داد و دو دشمن بزرگ را بسهولت از میان برداشت شوکت بسیار و اعتباری شایان پیدا کرد و با محو این دو خصم تمام عراق عرب و عجم و فارس و کرمان تا سواحل خلیج ضمیمۀ دولت آق قویونلو شد و ابوالنصر حسن بیک به تشکیل مملکت بسیار وسیعی که از حدود آناتولی تا عثمان کشیده بود موفق گردید.*
[=Century Gothic]حُسن روابط مابین امیرحسین و سلطان محمد ثانی چندان مدتی دوام نکرد چه از طرفی امیرحسین خیال کشیدن انتقام ضربه ای بود که در فتح طرابوزان از طرف سلطان به حیثیت او وارد آمده بود و از طرفی دیگر امرای عیسوی مغرب مخصوصا دولت وِنیز که به علت تجاوزات سلطان محمد به جزایر متعلق به مردم آنجا در مدیترانۀ شرقی از او بیم داشتند، پیوسته اوزون حسن را به حملۀ به آناتولی بر می انگیختند و پی درپی تحریض می نمودند.*به همین نظر اوزون حسن نسبت به سلطان از در بی اعتنائی درآمد و در مراسلاتی که به او می نوشت سلطان را به القابی دون شأن او یاد می کرد. عاقبت سلطان محمد در اواخر سال 876 لشکری گران به آناتولی فرستاد وترکمانان را که با قریب یکصد هزار سپاهی تا حدود ارزنجان پیش آمد و در معغرب این شهر با اردوی اوزون حسن روبه رو شد. *
[=Century Gothic]با اینکه ابتدا فتح با اوزون حسن بود و والی آناتولی و قریب دوازده هزار تن از لشکریان تُرک به دست او به قتل رسیدند سلطان محمد در عین شکست و تدابیر نظامی سپاهیان نامنظم خود را تحت انضباط آورده و از نو به لشکریان آق قویونلو حمله برد و ایشان را بسختی منهزم کرد و یکی از پسران حسن بیک در جنگ کشته شد و او به تبریز گریخت و دیگر تا آخر عمر با اینکه از خیال لشرکشی به آناتولی منصرف نشده بود اقدامی در این باب نکرد.*
[=Century Gothic]آخرین واقعۀ عمدۀ سلطنت امیرحسین بیک لشکرکشی اوست در سال 881 به تفلیس و فتح آن شهر و گرفتن اسرا و غنایم بسیار. چون از این کار فارغ شد و به تبریز برگشت در آخر رمضان 882 در آنجا وفات یافت.
[=Century Gothic]
[=Century Gothic] 2و3- سلطان خلیل و یعقوب بیک

[=Century Gothic] (882-896)

[=Century Gothic]پس از فوت امیرحسین بیک پسرش سلطان خلیل بر جای او نشست و او برادر خود یعقوب بیک را به امارت دیاربکر منصوب نمود. پس از شش ماه و نیم یعقوب بیک بر برادر که مردی عیاش و بی کفایت بود، شورید و در جنگی که در نزدیکی خوی اتفاق افتاد به تاریخ چهاردهم ربیع الاخر 883 به قتل رسید و یعقوب پادشاه شد.*
[=Century Gothic]یعقوب بیک مدت دوازده سال و دو ماه پادشاه بود و در این مدت بیشتر عمر او به خوشگذارنی و معاشرت با اهل ادب و شعر گذشت. واقعۀ عمدۀ سلطنت وی لشکرکشی اوست به مدد فرخ یسار امیر شروان در 893 و یاری او در مقابل سلطان حیدر صفوی پدر شاه اسماعیل. در این واقعه سلطان حیدر به قتل رسید و پسران او به دست یعقوب در قلعۀ اصطخر فارس محبوس شدند. سلطان حیدر هم پسر خال تنی یعقوب بیک بود و هم شوهر خواهر پدری او.*
[=Century Gothic]
[=Century Gothic]..

[=Century Gothic]امرای دیگر آق قویونلو

[=Century Gothic]بعداز فوت یعقوب بیک در 11 صفر 896 پسر ده ساله اش بایسنقر به سعی صوفی خلیل موصلو از امرای متنفّذ آق قویونلو به امارت نشست. امرای دیگر با این ترتیب مخالفت کردند و برادر یعقوب مسیح را سلطان خواندند. در جنگی که بین طرفین درگرفت مسیح و جمعی دیگر از شاهزادگاه آق قویونلو به قتل آمدند، فقط بر رستم نوادۀ امیرحسین رحم آوردند و او را به قلعه ای به زندان فرستادند. صوفی خلیل در آخر سال 896 در جنگ با یکی از امرای مخالف کشته گشت و بایسنقر گرفتار طرفداران سلطنت رستم گردید و چون تاب مقاومت نداشت به شروان پیش فرخ یسار گریخت و رستم پادشاه شد.*
[=Century Gothic]سلطنت رستم (897-902) پنج سال و نیم طول کشید و او در بدو سلطنت پسران شیخ حیدر صفوی یعنی سلطانعلی و اسماعیل و ابراهیم را که یعقوب بیک به قلعۀ اصطخر فرستاده بود، آزاد کرد و در خدمت خود نگاه داشت و به یاری برادر بزرگتر ایشان سلطانعلی در 879 بایسنقر را که از شروانشاه مدد گرفته بود کشت ولی چون بعد نسبت به سلطانعلی بدگمان شد، سلطانعلی و برادران و مریدان ایشان به اردبیل مهاجرت کردند ورستم سپاهی به عقب آن جماعت فرستاد و ایشان در جنگی که در اردبیل شد سلطانعلی را کشتند.
[=Century Gothic]رستم را در تاریخ ذی القعده 902 پسر عمش احمد بیک که بر او یاغی شده بود دستگیر کرد و کشت و خودد پادشاه شد.* پادشاهی احمد بیک که مردی عادل و متدین و علم دوست بود، طولی نکشید. چه او در ربیع الثانی 903 به دست والی یاغی کرمان به قتل رسید و امرای آق قویونلو پس از کشته شدن او سه تیره شدند و هر کدام یکی از شاهزادگان را به سلطنت علم کردند و به نزاع با یکدیگر پرداختند و سراسر ایران بر اثر این منازعات در ناامنی و خرابی افتاد و این مقارن ایامی بود که شاه اسماعیل صفوی به خونخواهی پدر و برادر خود قیام کرده و در حدود گیلان و اردبیل یاران بسیار گرد خود جمع آورده بود.*

[=Century Gothic]مشهورترین امرای آخری آق قویونلو یکی سلطان مراد پسر یعقوب بیک بن اوزون حسن است و دیگر الوند بیک پسر یوسف بن اوزون حسن. الوند بیک را در اوایل سال 907 شاه اسماعیل در حوالی نخجوان مغلوب و منهزم کرد و آذربایجان را از دست او بیرون آورد و سلطان مراد را هم همین پادشاه در سال بعد در نزدیکی همدان شکست داد و مراد به بغداد و از آنجا به بلاد روم گریخت تا در 920 در دیاربکر به دست سپاهیان مؤسس دولت صفوی به قتل رسید.»[3]*

[=Century Gothic] اسامی امرای آق قویونلو و ایام هریک

[=Century Gothic]1- امیرحسین بیک 872-882
[=Century Gothic]2- سلطان خلیل بن امیرحسین 882-883
[=Century Gothic]3- یعقوب بیک بن حسن بیک 883- 896
[=Century Gothic]4- بایسنقربن یعقوب 896-897
[=Century Gothic]5- رستم بن مقصودبن حسن بیک 897-902
[=Century Gothic]6- احمدبن اغورلو محمدبن حسن بیک 902-903
[=Century Gothic]7- الوندبیک بن یوسف بن حسن بیک 903-907
[=Century Gothic]8- سلطان مرادبن یعقوب بن حسن بیک 903-908

[1] - Katherina
[2]- Martha
* سایت تخصصی تاریخ اسلام
[3] - ر.ک:تاریخ ایران – بعداز اسلام، باقر عاقلی، نشر نامک:1380، چاپ نهم، 1387، ص559.
* سایت تخصصی تاریخ اسلام

موضوع قفل شده است