انقلاب اسلامی، استمرار حركت انبیاء و ائمه(ع)

تب‌های اولیه

7 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
انقلاب اسلامی، استمرار حركت انبیاء و ائمه(ع)

انقلاب اسلامی، استمرار حركت انبیاء و ائمه(ع) آنچه نخست لازم به تذكر است آن است كه ماهیت دین اسلام با سرشت انقلاب به گونه‎ای در هم آمیخته كه تصور وجود اسلام را جدا از وصف انقلابی آن ناممكن می‎سازد. انقلاب و شورش علیه ظلم و استبداد برای نخستین بار در دینِ اسلام، با ظهور رسالت رسول اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ آغاز شد. انقلاب و شورش علیه حكومت یزید به رهبری امام حسین ـ علیه السّلام ـ و سپس قیام علیه حكام بنی عباس در تحت لوای اسلام و حضور اهل بیت پیامبر، همه نمونه‎هائی از انقلاب اسلامی با خصلت اسلام انقلابی در صدر اسلام است. بررسی تحلیلی تاریخ اسلام روشن می‎كند كه این دین خود به عنوان انقلاب علیه جهل، ظلم، استبداد و علیه تمام ناهنجاریها و به منظور استقرار حكومت عدل الهی ظهور كرد. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ در نخستین خطبه، پس از انتخاب به امر حكومت به وضوح، محتوای خصوصیات و اهداف انقلاب را بررسی و روحیه انقلابی یك حكومت اسلامی را مورد تذكر قرار می‎دهد.[1] و به عبارتی آن را به عنوان برنامه كاری حكومت انقلابی خود معرفی می‎نماید. تشیع به عنوان یك حركت انقلابی از صدر اسلام تا كنون، همواره در طول تاریخ اسلام به وصف انقلابیگری بر علیه ظلم و بی‎عدالتی مشهور بوده است. بر این اساس انقلاب اسلامی ایران یك پدیده مستقل و مجزا از كل حركت و ماهیت انقلابی اسلام نیست بلكه بخشی از انقلاب مداوم، مستمر و جهانی نهفته در خود اسلام است كه در واقع معلول دین اسلام است كه 14 قرن پیش ظهور كرده و همواره در طول تاریخ اسلام به صورت مستمر تداوم یافته است.

[=arial narrow]ـ اصول اساسی یك انقلاب اسلامی از دیدگاه اسلام:

[=arial narrow]با توجه به ماهیت انقلابی بودن دین اسلام، بطور طبیعی این دین تعریف خاصی از انقلاب داشته و اصول مشخصی نیز برای یك انقلاب اسلامی بر می‎شمارد. یك نهضت انقلابی در اسلام حركتی است كه ضمن برخورداری از خصائص دینی، برای تأمین هدف یا اهداف خاص مادی و معنوی جامعه اسلامی بوجود آمده باشد.

[=arial narrow]انقلاب مورد نظر اسلام انقلابی است كه عوامل، محتوا، رهبری، روش، اهداف و خصوصیات دیگر آن كاملاً اسلامی بوده و در راستای تأمین و تحقق ارزشهای الهی برپا شده باشد. چنین انقلابی نه تنها تداوم یافته انقلابی است كه با ظهور اسلام و آغاز رسالت پیامبر خاتم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در 14 قرن پیش تجلی یافت بلكه اساساً ریشه در انقلاب‎ها و نهضت‎های توحیدی انبیاء گذشته از آدم تا خاتم دارد كه قرآن كریم در آیات متعددی بر این اتصال و استمرار انقلاب توحیدی اسلام به انقلابها و حركت‎های توحیدی پیامبران گذشته تأكید می‎ورزد.[2]

[=arial narrow]حال چنانچه بخواهیم اصول اساسی یك انقلاب اسلامی را در تمایز با انقلاب‎های دیگر برشماریم می‎توانیم بطور كلی آن را در 5 اصل دینی ذیل خلاصه كنیم:

[=arial narrow]1. توحید: قدرت، حكومت و سلطنت منحصراً از آن خداست[3] و بشر می‎بایست فقط در برابر قدرت و حكومت الهی سر فرود آورد و از بندگی هر حكومت دیگری بپرهیزد. طبعاً چنانچه قدرتهائی بخواهند در مخالفت با این اصل در آیند مسلمانان موظفند در برابر آن قدرتها قیام كنند.

[=arial narrow]2. نبوت: بر اساس اصل توحید، قهراً مسئولیت‎هائی متوجه مسلمانان می‎باشد كه آنان را در برابر خدا، خود و دیگران مسئول می‎سازد. تبیین و تشریح چنین مسئولیت‎هایی برای مخلوقات الهی، فلسفه و حكمت تشریع ادیان و ارسال رسولان الهی بوده است.[4] هر حركت و نهضت انقلابی از دیدگاه اسلام می‎بایست ناظر به یكی از مسئولیت‎های فوق باشد.

[=arial narrow]

[=arial narrow]3. عدل: وظیفه مسلمانان برپائی و پشتیبانی از حكومت عدل در روی زمین است آیات فراوانی در قرآن كریم، انقلاب علیه ظلم و بی‎عدالتی و استقرار حكومت عدل الهی را خواستار گردیده و آن را وظیفه دینی مسلمانان می‎داند تا برای تحقق عدالت كوشش نمایند[5] و در راه خدا و مبارزه بر علیه طاغوت قیام كنند.[6]

[=arial narrow]4. امامت: به نص قرآن كریم بشر به عنوان خلیفه و جانشین خداوند در روی زمین منصوب گردید تا در استقرار حكومت الهی بر زمین بكوشد.[7] برای نیل به این مقصود خداوند به ارسال رسل پرداخت و پس از ارسال پیامبر خاتم و رحلت آن بزرگوار می‎بایست جانشینانی صالح و شایسته وجود داشته باشند تا ضمن آشنا نمودن مسلمانان با وظایف خویش، آنان را در قیام بر علیه طاغوت و تأسیس حكومت الهی رهبری نمایند.

[=arial narrow]5. معاد: از آنجا كه خداوند افراد بشر و مسلمانان را در فهم، پذیرش و عمل به مسئولیت‎های خود آزاد نهاده است تا به میل خود، سرنوشت و سعادت یا خسران خویش را انتخاب كنند بنابراین افراد بشر خود مسئول نوع رفتار یا حكومتی كه انتخاب می‎كنند می‎باشند و باید روزی در پیشگاه الهی پاسخگوی نوع عملكرد خویش باشند. به این ترتیب از دیدگاه اسلام، انقلابی مورد تأیید است كه با اتصاف به وصف اسلامیت، در چارچوب اصول پنج گانه فوق و ایمان به آنها آغاز گردیده و تداوم یابد و هر انقلابی خارج از این چارچوب، مطلوب و مورد تأیید اسلام نخواهد بود.

[=arial narrow]بنابر این به دلیل ماهیت انقلابی بودن دین اسلام، قهراً در این دین چارچوب مشخصی برای انقلاب‎های مطلوب اسلام ترسیم گردیده و آن را تحت ضابطه خاصی كه همان ایدئولوژی اسلامی است قرار خواهد داد. و برپائی یك انقلاب در بینش اسلامی می‎بایست با سلامتِ هدف و وسیله توأم باشد صِرف برپائی انقلاب در اسلام هدف نیست و انقلاب مورد نظر اسلام، انقلابی است كه برای نفی سلطه ظالمان و اجرای قسط و عدالت برپا گردد.

[=arial narrow]بر طور كلی می‎توان گفت هر انقلابی كه بر طبق مبانی اسلام برای تحقق عدالت اجتماعی، تضعیف فاصله طبقاتی، رفع تبعیضات ظالمانه، حمایت از محرومان و رهایی آنان از سلطه مستكبران و فقرستیزی بوقوع بپیوندد. انقلابی است كه اسلام با دید مثبت به آن نگریسته و به هر میزان كه آن انقلاب مصادیق بیشتری از آرمان‎های فوق را پوشش دهد به همان میزان از ارزش بیشتری در دیدگاه اسلام برخوردار خواهد بود قرآن كریم با صراحت می‎فرماید كه هدف از ارسال رسل، برای اقامه عدل در میان مردم بوده است.[8] و یا در جای دیگر مبارزه برای نجات مستضعفان را از جمله وظایف انسانها می‎داند.[9]

[=arial narrow]با این اساس اگر انقلاب و وصول به حكومت جدید چنین اهدافی را تضمین نكند ارزشمند نخواهد بود. انقلاب فرانسه یكی از آرزوهای مهم روسو، ولتر و مونتسكیو بود، انقلاب كمونیستی، ثمره برنامه‎ریزی ماركس و لنین بود. نهضت نازی‎ها در آلمان جز در سرزمینی كه هگل، كوته و نیچه در آن مبارزه كرده بودند ظهور نكرد. اینها همه، حركت‎های مقطعی و زود گذری بودند كه تنها بعضی از جنبه‎های مادی انسانها را پوشش می‎دادند و اسلام نمی‎تواند با روح چنین حركت‎هائی سازگار و هماهنگ باشد بلكه دید اسلام نسبت به انقلاب دیدی فراتر و جامع‎تر از اهداف صرفاً مادی است. البته این به آن معنا نیست كه در انقلاب اسلامی اهداف اقتصادی، اجتماعی، آزادی و استقلال، پیشرفت و توسعه دنبال نگردد بلكه مقصود آن است كه منظور كردن این اهداف در رتبه نخست و بی‎توجهی به ارزشهای دینی و معنوی انقلاب را غیر اسلامی ساخته و اهداف مورد نظر اسلام را تأمین نخواهد كرد.


[/HR][1] . نهج البلاغه، خطبه 16.
[2] . نساء، آیات: 163، 165 ـ عنكبوت: 18 ـ حدید: 25 و...
[3] . انعام: 57 ـ یوسف: 40 و...
[4] . نساء 64.
[5] . شوری: 15 ـ انعام: 70 ـ مائده: 8.
[6] . نساء: 74 الی 76.
[7] . بقره: 30.
[8] . حدید/ 25.
[9] . نساء/ 75.